سلام ای بزرگواران
پیش ازاین، نگاه من به کردستان، نگاه خامِ یک مرکزنشینِ اهل مطالعه بود. نگاه خامِ کسی که بقدرِخود اهل تحقیق وتحلیل وپیگیرِماجراها وخبرها وحادثه هاست. من اعتراف می کنم که فهم من ازکردستان متأثرازنگرشی بود که دستگاههای خبری وامنیتی ونهایتاً حکومتی ازکردستان پرداخته بودند ومی پردازند. پیش ازاین همه ی تلاش من این بود که درباره ی کردستان فارغ ازحُقنه های رسانه ایِ نظام به کُنهِ یک ماجرا فروشوم. اما اعتراف می کنم آنچه که من بچشم خود ازکردستان دیدم، با آنچه که پیش ازاین برای خود پرداخته بودم، کاملاً متفاوت، ومتمایل به نگاه دستگاههای امنیتیِ نظام بود.
من پیش ازاین کردستان را عبوس وماجراجومی دیدم. ازبهم پیوستن خبرها و تحلیل ها کردستانی برای خود پرداخته بودم که به ضربِ یک سخن متغایردست به کلتِ کمرش می بَرَد ونوک اسلحه اش را برپیشانی طرفِ مرکزنشین وحکومتی اش می گذارد و: شلیک! من پیش ازاین مردمان کردستان را فریب خورده و ساده وبی سواد و سرگردان می دانستم. مردمانی که درتشخیص درستی ها سرگردانند وهمین سرگردانی باعث شده دیگرانی ازآنسوی مرزها ویا دیگرانی ازجنس دیگربه تحریکشان حریص شوند. من فکرمی کردم مردمان کردستان خام اما مترصدِ عصبیت اند. مردمانی که شکل مشخصی نداشته اند ودرسرنوشت تاریخیِ خود خمیرگونه هرازچندی به شکلی درآمده اند. مردمانی که درلابلای کوهها ودره ها مجبورومحصورند وهمان به که درهمان دره ها بمانند وپایشان به مرکزودستگاههای کشوری گشوده نشود.
نگاه من به مردم کردستان با تصویری ازخمیرگونگی متجانس بود. مردمی که حکومت ها وبویژه نظام اسلامیِ ما تا توانستند برسرشان کوفتند وبه یک استمالت ریاکارانه وبه یک شعارِوحدت گرایانه ی موذیانه برسرشان کلاه گذاردند تا رأی وعواطفشان را به سمت خود متمایل کنند وبرای چند صباحی بفریبندشان وساکتشان کنند. من فکرمی کردم درهمه جای کردستان به سیم خاردارهایی بربخورم که نفرتِ مردمِ کُرد برای مرکزنشینان تنیده است. خلاصه اعتراف می کنم: نگاه من خام ودمِ دستی ومتأثرازشلتاق های رسانه ایِ دولتی وامنیتی بود. واعتراف می کنم: پیش ازسفر، یک نهیب باطنی مرا ازفروشدن به کردستان بازمی داشت. که: مرو. مبادا همان مردمان عبوسِ کُرد به ضرب یک فشنگ سرگردان کارت بسازند وپرونده ات را مختومه اعلام کنند.
واما آنچه که من ازسفربه کردستان یافتم:
یک: من به شدت معتقدم وبه این باوررسیده ام که دستگاههای امنیتیِ ما وبویژه سپاه – بنا به دلایلی که خواهم گفت – ازکردستان همان تصویری را پرداخته اند که خود بدان متمایل اند. ونه آن که هست. ونه آن که باید باشد. ما وشما کاررا درکردستان ومناطق سنی نشین بدانجا رسانده ایم که مردمِ کُرد و بویژه جوانان کُرد ما را دوست ندارند. وبل که ازما متنفرند. آنان بدین باور رسیده اند که: کودکی که درکردستان بدنیا می آید، دو داغ برپیشانی دارد. یکی داغ کُرد بودن ودیگری داغ سنّی بودن. ومن – محمد نوری زاد – این دوداغ را بچشم خود درهمه جای کردستان دیدم. چیزی که ازتهران نمی توانستم ببینم.
دو: من به این نتیجه رسیده ام که سپاه وکلاً دستگاههای امنیتی ما، کردستان را همچون حیات خلوتی برای برپایی باشگاه مشت زنیِ خود آراسته اند. نقش این باشگاه این است که هم هماره سپاه را دراین هماورد بی دلیل پیروز نشان بدهد. وهم برضرورتِ حضورش دراین باشگاه تأکید ورزد. برای چه؟ برای این که مبادا رقیبی وحریفی ازگرد راه برسد وگردوخاکی بکند وخودی نشان بدهد. منظورمن ازاین باشگاه، نیازی است که سپاه برای تداوم حضورِنظامی خود – ونه حتی صرفاً امنیتیِ خود – درکردستان دارد. بهره ی سپاه ازشکننده نشان دادن اوضاع درکردستان این است که می تواند نگاه شمایان را نه به کردستان بل به خود وتوانمندی های خود معطوف دارد. سپاه دراین باشگاه مشت زنی به شما می فهماند که: اگرمن نباشم حریف دو روزه پایه های تخت وبخت شما را می جود، پس مرا – سپاه را – ببینید وهرچه را که من می خواهم امضاء کنید.
سه: سپاه یک نهاد نظامی است. یک نهاد نظامی است برای اجابتِ مختصاتی که هم ما ازآنها خبرداریم وهم شما. این نهاد نظامی اما به هرکجا که شما تصورکنید سرفروبرده است ومطالبات خود را برمیزسهم خواهی که نه، بربرجِ بلندِ”باید” نهاده است. سپاه بشدت درمسائل سیاسی واقتصادی وفرهنگی وحتی خرید وفروش دلاروارزفروشده است. به شدت به قاچاقچی گری وبالاکشیدن سهام مخابرات وسایرتشکیلات سودآوروبه هرکجا که درآن رونقی است داخل وآلوده شده است. حوزه ی تعلقات سپاه بسیارفراوان است. ازمعدن تا بلعیدن بدون مناقصه ی پیمانهای کلان تا واردات کامیون تا قاچاق لوازم آرایش وتا خلاصه هرچه وهرکجا وبه هردلیل. اینهمه سراسیمگیِ سپاه برای روفتنِ فرصت ها ناگهان اورا نگرانِ این کرده است که مبادا دورنمای وجودی اش به تردید افتد. این که: خوب اگرسپاه به یک چنین رویکردهایی مشتاق است، یکسره ازلباس نظامی اش خروج کند وبه پیمانکاری وسرمایه گذاری وقاچاق ویک چنین کارهایی روی بَرَد. اینجاست که سپاه، به یک باشگاه مشت زنی احتیاج می بندد. برای چه؟ برای این که زورخود را و ضرورت وجودی اش را دراین باشگاه به نمایش گذارد. کردستان بنا به استعداد تاریخی اش مناسب ترین باشگاه مورد اعتنای سپاه است. برای چه؟ برای این که هرازگاه خودی بنماید و شمایان را ازغول خفته ای به اسم کردستان بترساند. دراین باشگاه، حتی می شود به صحنه های نمایشی نیز ورود کرد وپیروزازنمایش های طراحی شده بدرآمد. سربسته گفتم وگذشتم. تا شما را چه افتد وچه بکارآید.
چهار: من با جمع آوریِ همه تجربیاتِ جاری دراین استان می گویم: کردستان، نه یک تهدید، که یک فرصت بی نظیر و استثنایی است. کردستان بیش ازآنکه عبوس باشد متبسم است. تبسمی نه ازسرعادت، که ازسرباور. کردستان بشدت خواستار زندگی است. وحال آنکه ما به هربهانه اورا به سمت عصبیت هل داده ومی دهیم.
پنج: کردستان هرگزخواستارتجزیه وجدایی واستقلال نیست. مردمان کردستان همگی – بجزجماعتی قلیل وتندرویی که درهرکجا یافت می شوند – خود را ایرانی می دانند وخواستارحقوق حتمی وشهروندیِ خودند. وما، دراین سالها با تحکم وعصبیت حقوق بدیهیِ آنان را انکارکرده ایم. این سخنِ یک سرمایه دارویک فعال حقوق بشریِ کُرد را فراموش نمی کنم که به من گفت: اگرروزی به هردلیل بین کردستان وایران جدایی بیاندازند وخندقی میان ایران و کردستان فاصله اندازد، ما با خون خود این خندق را پُرمی کنیم تا به ایرانِ خود متصل شویم.
شش: یک سیاست ناجوانمردانه ی شیعی ازسالهای پس ازانقلاب بدینسوی، مردمان کُرد را به تنگنای ” شهروندان درجه ی چندم” فرو فشرده است. جوانان کارآزموده ی کُرد وتحصیلکردگان و کارآمدان وکارفهمان کُرد به جایگاههای مدیریتی وتصمیم سازی وکشوری راه نمی یابند. بنا به همان سیاست ناجوانمردانه ازاستخدام مردان وزنان فهیم ودرس خوانده ی کُرد – که تعدادشان اتفاقاً فراوان و رو به فزونی است – دردوایردولتی بویژه درشهرها واستانهای مرکزی پرهیزمی شود.
هفت: من نمی دانم کدام عقل سلیم ازاحداث مسجدی درتهران – برای اهل سنت – ممانعت می کند؟ باورکنید تماشای شصت هزارنمازگزارسنّی درتهران کوچکترین خراشی به هیبت شیعی ما که نمی اندازد بل صبوری ومدارا وفهم ما را برمی کشد. مشکلِ این که چرا بیش ازچهارپنج هزارنفردرتهران به نمازجمعه ی آقای جنتی نمی روند، درجای دیگراست و اصلاً به شکوه نمازسنّیان ارتباط ندارد.
هشت: استعداد بکروطبیعت جذاب کردستان آنگونه است که می تواند بسیاری ازتنگناهای معیشتیِ کردستان را وابگشاید ومشتاقان وگردشگران را ازهرکجا بدینسوی فرابخواند. اگرکه پیش ازطبیعت ناب کردستان، به طبیعت ناب مردمان کردستان اعتنا کنیم.
با احترام وادب
محمد نوری زاد
بیست ودوم آذرماه نود و دو- اهواز
درود بر شما
با سلام خدمت همراه گرامی با عنوان « سعدی»
بزرگوار! هر کدام از ما همراهان این سایت مختاریم هر عنوانی را برای خود انتخاب کنیم و شما هم همین طور. اگر اسمتان سعدی است که امیدوارم یکی از سعدی هایی باشید که نام درخشان سعدی را در تاریخ درخشانتر کنید. ولی اگر اسمتان سعدی نیست توضیح دوستانه ای برایتان دارم که چون از دل برمی خیزد امیدوارم بر دلتان بنشیند. در صفحه ای با عنوان «نامه ای به مسؤولین درباره ی کردستان» بسیاری از بازدید کنندگان از مردمان کردستانات هستند و نام سعدی در ذهن مردم این دیار نام فردیست که در هر کجا سخنی می گوید،قطعا یا کلام کاکه احمد مفتی زاده است یا تبیین افکار و بینش ایشان. پس اگر برایتان مقدور است با عنوان دیگری با این سایت ارتباط برقرار کنید. تا باورهایتان به عنوان باورهای فردی خودتان منتشر شود. این فقط یک پیشنهاد است، که درصورت نپذیرفتن از جانب شما، همین توضیحات را برای جناب نوریزاد و دیگر دوستان کافی می دانم.
فراموش کردم که عرض نمایم مبنا بر این فرض است که بقول جناب دربدر, سپیدان هم شهروز است.
البته نیازی هم به درج این کامنت نیست حال خود دانید.
با درود و سپاس از پیگیری
مقصود این بود که چند مورد از کامنتهای بنده انتشار نیافت, چند مورد قصد انتشار نداشت یعنی کامنتهای پس از آن منتشر گشته بود.
به قرینۀ سخنِ شما تنها یک مورد که پس از رویت این مواضع جنابعالی به جدل کشیده شد و انتظارِ انتشارِ آن به هیچ وجه نمیرفت, شما انتشار دادید, و حتا پس از تقاضای بنده مبنی بر حذف آن مورد, شما آنرا حذف ننمودید, زیراکه جنبۀ تبلیغی به نفع شما و بر علیه دیگر بود.
این دو مورد ردِ فرمایش جنابعالی مبنی بر انتشار کامنتهای باادبانه, و عدم انتشار کامنتهای بیادبانه است.
پیروز باشید
دوستان وعزیزان مرحوم کاک احمد مفتی زاده بیش از 250 نوار کاست صوتی وچندین نوار وید یویی وچندین کتابچه مجموعه شعر نغز پر از مسایل عقیدتی وپرورشی ونامه های پرمحتواواموزنده (قبل وبعد از انقلاب )دارد البته با امکانات محدود وساده
در دسترس مردم قرار دارد که بطور طبیعی بیشتر آنها به زبان کوردی هستند .اما تعدادی از آنها هم به تناسب مکان وزمان ومجلس با زبان فارسی میباشند ..برای کسانی که میخواهند ازاین مطالب کم نظیر وآگاهی بخش استفاده نمایند تعدادی از سخنرانیهای ایشان به زبان فارسی معرفی میشوند :
شماعزیزان با گوش دادن ویاخواندن این مطالب وسخنرانیها متوجه خواهید شد که محبت ودلسوزی ومهربانی وعشق ازنظر اومختص به فقط کوردها ویا فقط به سنیها ویا فقط به مسلمانها نیست عشق ومحبت او مرز نمی شناسد ومحدود به دایره
تنها مسلمانانهم نیست و….
1-اساس توحید
2-خلقت وتکامل
3-مالکیت خصوصی و…
4-انقلاب فرهنگی
5-اقتصاد اسلامی
6-پیدایش مذهب و…
7-سخنرانی در وزارت امور خارجه
8-وحدت اسلامی
9-ارزش کار در اسلام
10-دیالکتیک اسلامی
11-درس های دین وانسان
12- جبر واختیار
13 ترس وخوف
14-خوف وامید وارزیابی پیشرفتهای امروز بشر
15-ایمان وکفر
16-انقلاب حسینی
شما عزیزان درصورت تمایل میتوانید آنرا از سایت -مکتب قرآن -مرکز انتشار افکار وآثار کاک احمد مفتی زاده دانلود نمایید.
آقای نوریزاد سلام
با شما هم عقیده هستم . به عنوان یک ایرانی فارس به تمامی هموطنان اعم از کرد،لر،ترکمن،بلوچ،ترک،عرب،گیلک،مازنی،خراسانی،و مسیحی ،زردتشتی و کلیمی و خلاصه همه ایرانیان عشق میورزم .
هر جای ایران که رفتم آنان را دوست داشتنی یافتم.
اگر ما را به خود واگذارند هیچ مشکلی با هم نداریم،
بیاییم برای حفظ وحدت ویکپارچگی ایران و ایرانی از ارسال جوکهای قومی پرهیز کنیم.
آقای نوریزاد خواهش میکنم شما با دعوت از دوستدارانتان برای این امر خیر اقدام کنید .باور کنید جواب خوبی خواهید گرفت.
سلام جناب نوریزاد
من هم تا قبل از سفر به کردستان مثل شما فکر میکردم..ولی بعد از اولین سفرم به کردستان به داشتن چنین هموطنانی افتخار کردم..الان وقتی در تهران به هموطن کردی بر میخورم نهایت احترام را به او میگذارم . مردمانی صادق . با شرف با حیا ، غیور و ایرانی.من یکهفته مریوان بودم و هرگز احساس غربت نکردم وبه جد عاشق مردم کرد شدم . از اینجا و بدیوسیله دست تمامی هموطنان کردم را میبوسم ودر برابر بزرگی و خلوص این قوم هموطن سر تعظیم فرود می آورم.
متاسفم که اینهمه پتانسیل غیرت،صداقت،شجاعت ، عشق و وطنپرستی در این قسمت از ایرانمان هست و از آن بدرستی استفاده نمیشود.
شدیدا باور دارم هر کس فقط یکبار به کردستان سفر کند با هن و شما هم عقیده خواهد شد.
درود بر نوريزاد و همه دوستان گرامى :اگرچه كامنت قبلى ام ،هنوز منتظر تآييد نظر نوريزاد عزيز مانده ،مايلم آن را ادامه دهم .خطابم با جناب مصباح است .و اين استدلال معيوب ايشان كه حكومت اسلامى به محض استقرار حق است مادام كه مى تواند به هر طريقى خود را نگه دارد .اين حكومت بر اجنه كه حكومت نمى كند .بر موجودى مختار حكومت مى كند كه فكر مى كند و هرگز قابل تقليل به گوسفند يا مهره نيست حتى وقتى كه به زور و از سرترس ناچار است اطاعت كند .همه تاريخ تمدن و فرهنگ بر اين اختيار گواهى مى دهد چرا كه اختيار منشأ تغيير وضعيت طبيعى و موروثى است و انسان تنها موجودى است كه در حالت طبيعى نمانده بلكه جهان ديگرى آفريده كه نهايتى بر آن متصور نيست .عبا و عمامه شما ،پوست طبيعى شما نيست بلكه فراورده اى مصنوعى است كه تا به تن شما رسيده فرايندى طولانى را طى كرده و كار و خلاقيت زيادى صرف آن شده .كامپيوترى كه بدون زحمت نصيب شما شده محصول عرق ريزى هاى فكرى و جسمى همنوعان غالبا نامسلمان شماست .الوار درخت هاى خاصى را ورقه ورقه كرده و آنها را به كارخانه كاغذ سازى حمل كرده و در آنجا با زحمت انسان هاى ديگرى مراحلى طى كرده تا شده كاغذ و بعد نوبت به بسته بندى و توزيع تا برسد به دست من و شما .اگر من و شما مجبور بوديم يك تنه بار اين تقسيم كار را خودمان حمل كنيم و وقت مصرف هم برايمان مى ماند حتى يك ورق كاغذ را تلف نمى كرديم و آن را با خزعبلات سياه نمى كرديم .خلاصه كنم :من نمى گويم انسان مطلقا مختار است اما همان اندك سهمى كه از اختيار دارد باعث خلق تمدن ،فرهنگ ،هنر ،صنعت ،دين ،جنگ هفتاد و دو ملت ،و انواع اختلافات در دينى واحد شده .حالا شما حكومتى را تصوير مى كنيد كه بر خلاف ذاتى ترين و همه شمول ترين خصلتى است كه فيزيك دان ها و بيولوژيست مى كوشند با يافته هايي چون ژنوم و تقليل همه فراورده هاى فردى و اجتماعى و سياسى و صنعتى و احساسى و غيره به لحظه پيدايش حيات پس از بيگ بنگ و سپس تكامل زيستى حيات اوليه به مغز توضيح دهند و خداشناسان با ارجاع به خلقت انسان به دست خدا .شما كه خود را خداشناس مى دانيد ناچاريد اختيار را هم داده الهى بدانيد.بنا به همين داده هر حكومتى از هر نوعى كه باشد نمى تواند همه را مجبور كند كه خود را با مدل پيش ساخته شما كه با آفريده خدا يا طبيعت سر ستيزه دارد مطابق كند .هر قدر هم كه به قول خودتان چوب بزنيد چون چوب زنى و در واقع دستگاه ارعاب و اجبار و مهار و حذف و كنترل و سانسور شما قوى باشد چون خلاف سرشت انسان است لاجرم يكى و سپس دو تا و سرانجام ميليونها نفر خواهند گفت :من نمى خواهم اطاعت كنم .براى شما هم كه كم يا زياد مطرح نيست .بنابراين حكومت مطلوب شما به ويژه در عصرى كه خود وجود خدا در معرض شك و پرسش قرار گرفته سرانجام بايد بر درياى خون حكومت كند نه بر موجودات مختار ى به نام انسان .علاوه بر برهان عقلى چنانكه در كامنت قبلى عرض كردم در تجربه تاريخى هم حتى يك مورد از حكومت هايي كه حاكم آنها خود را منصوب خدا و خطا ناپذير دانسته سراغ نداريم كه كارش به كشتار و اختلاف و تباهى كشيده نشده باشد .شما كه بايد با اصطلاح جنايات مقدس خوب آشنا باشيد .شما چه فيلسوفى هستى كه برهان آورى خودت را فلسفه مى نامى اما برهان آورى كسى كه بنا رابر آزادى فكر و بى پيشفرضى نهاده است اگر به الحاد برسد مستحق مرگ مى دانى .اگر خدايي باشد من يقين دارم كه امثال شما هيچ ربطى به او ندارند .خداى شما كيسه پول شما و كينه هاى درونتان است .البته اين بخش آخر يقين شخصى من است .از همه دوستان بابت توضيح واضحات پوزش مى خواهم .آخر خطاب من به جناب مصباح بود كه فرق فتوا و برهان را نمى دانند .
درود بر نوريزاد و همه دوستان .مصباح يزدى مى گويد كه حكومت اسلامى به محض استقرار حكومت حق است .ما شنيده بوديم كه قانون عطف بما سبق نمى شود اما نشنيده بوديم كه حقانيت حكومتى عطف بما اجل گردد .از تاب لاعلاجى مظلومى به ظالمى گفت “حق با شماست و حق با شما بوده و خواهد بود .حالا اگه ميشه دست از سر من بردار و حقت را ببر يك جاى ديگه تا آدم ها ى ديگه هم حالشو ببرند .،،حكومتى كه معلوم نيست در آينده چه خواهد كرد چطور ممكن است حق باشد ؟ايشان چون جوابى به اين استدلال ندارند به جاى برهان معقول احاله به امر اثبات ناشدنى مى دهند .به اين ترتيب :حق است چون منصوب خداست .حالا كى ،چطور ،به چه دليل مهم نيست .شاگردان ايشان بايد از اين امر اعتقادى كه تقليدى نيست تقليد بى چون و چرا كنند .خب،دوستان من هم منصوب خدا هستم .چرا؟چون من منصوب خدا هستم .خب ،چرا منصوب خدا هستى؟منصوبم ديگه چون خودم ميگم همان طور كه فرعون هاى مصر ،و شاهان ساسانى و المعتصم بالله و معاويه و حتى شاهنشاه آريا مهر (خطاب به فالاچى) مى گفت .تاريخ از سه هزار سال پيش تا كنون پر بوده از اين منصوبان خدا .و حتى يك مورد هم ديده نشده كه اين مستنيران به نورالهى و فريب فرهى اعمالى جز فساد و جنايت و ستمگرى در كارنامه خود داشته باشند .آقاى مصباح در كجا زندگى مى كنى شما ؟آيا خداى شما شكنجه گر و متجاوز و دزد و قاچاقچى و اراذل و اوباش را دوست دارد ؟آيا من حق ندارم از شما دليل بخواهم كه چطور كسى يك شبه منصوب خدا مى شود و بعد ديگر عملش اصلا ملاك نيست ؟تو فكر مى كنى اگر واقعا فيلسوف بودى دنياى امروز از فلسفه گهر بارت استقبال نمى كرد؟مخاطب تو واقعا همين نسلى است كه روز به روز بيشتر دين گريز و دين ستيز مى شود يا با يك امت خيالى حرف مى زنى ؟خب حالا از من بشنو .حق براندازى هر حكومتى حتى اگر خدمت به ملت كرده باشد حق ملتى است كه آن حكومت را نمى خواهد .شاهد من هم جوازى است كه امام خمينى در بهشت زهرا دادند .دوستان اين آدمى كه يك روز مى گويد جليلى صالح ترين فرد روى زمين براى حكومت است و روز ديگر همين صفت را به يكى ديگر مى دهد براى هر مسئله اى جواب دارد .در باره تجويز جمهوريت و حق براندازى توسط خمينى مى فرمايند :آن براى اقتضائات و مصالح و تدابير مقتضى زمانه و به زبان ساده براى شيره ماليدن سر ملت ايران و دنيا بوده .وقاحت را مى بينيد ؟منصوب خدا سر يك ملت را كه به اميد رهايي از استبداد كشته ها داده شيره مى مالد .من آدم مذهبى اى نيستم و اصلا مهم نيست كه من چه فكر مىً كنم .مهم آن است كه با دوستان اين سايت سهم ناچيزى در گشايش فضاى برابر گفتگو باز كنم .با اين همه اگر فرض را بر مذهبى بودن هم بگذارم بايد عرض كنم كه اين حكومتى كه اين جناب بابت تبليغش به قول خودش الى ماشاءالله بودجه ميگيرد از سه هزار سال پيش در مصر باستان وجود داشته است .دردا كه ما در عصر اينترنت هنوز بايد زير سلطه غاصبانه اين مغز هاى متحجر باستانى باشيم .افسوس .
سمیر گرامی بنظرم چون جناب نوریزاد یکی زیاد وارد به اینترنت نیست و یکی هم تنهاست تعدادی از کامنتها ناپدید می شوند و من به نوریزاد با وجود مسلمان /شیعه 12 عربیست اعتماد دارم و خیال نکنم که کامنتها را عمدا پاک کند.لاقل از نظر عقلی هم باید این احتمال را داد و احتیاجی هم به اعتماد و یا شک کردن نیست.مسلما کار ساده ای نیست کامنت نویسی ولی فراموش نکنیم که کار بزرگتری را نوریزاد انجام میدهد.
به گفته آقای نوریزاد کردستان از دید مرکزیها باید آدمهای وحشی باشند و هر سی و چند سالی یکی از مهرهای سوخته رژیم به کردستان سفر کنند بعد بفهمند که کردها آدم و سنی مزهب هستند و احتیاج به ساختن یک مسجد در تهران دارند. آقای نوریزاد اگر در سفر کردستان 2% کردها را شناختی و از جنایاتی که بر آنها روا شده 2% با خبر شدی چرا از هویت آنها دفاع نمی کنی؟ چرا به کردها حق انتخاب زندگیشان را نمیدهی؟ چرا اصلا باید کسانی از مرکز شیوه زندگی کردن را برای مردم کردستان انتخاب کنند؟ آقای نوریزاد، مشکل من کرد مسجد نیست، هویت ملی من است که از مرکز انکار میشود. کاش که مرکز نشینها 2% انسانیت و احترام به دیگران را از نلسون ماندلا یاد میگرفتند.
با درود
من اگر از شما پرسشی کردم تصور بر صداقت داشتم.
متاسفم شما با خودتان صادق نیستید.
——————
سلام سپیدان گرامی
لطفا پرسش خود را دو باره برای من ارسال کنید.
سپاس
سلام دکتر خسته نباشید بسیاری از هموطنانم متاسفانه مارا اینگونه می بینند از تلاش شما برای تعویض عینک مسئولان تشکر می کنیم حال با استانداری که مدتی استاندار قم بوده وایشان نگرش مراجع شیعه رانسبت به مااهل سنت چگونه اجرا می کنند پناه به خدا
سلام سپیدان گرامی. من گاه دیربه دیر به اینترنت دسترسی پیدا می کنم. مثلا دیروز و دیشب کلا اینترنت نداشتم. وگاه کامنت ها در لابلای کامنت های تایید شده ی قبلی جای می گیرند. ومن برای یافتن آنها کلی تلاش می کنم. اما این بگویم که من هرگز نوشته ای را که فاقد توهین و ناسزا باشد حذف نمی کنم.
************************
نوری زاد گرامی نمیخواهم به شما تهمت بزنم ولی گمان میکنم این حرف شما در پاسخ به سپیدان، به نوعی دروغ محسوب میشود. دو مورد از سانسور و عدم انتشار مطالب را در مورد من شما انجام داده اید و نوشته من را که حاوی هیچ ناسزایی نبود حذف کردید. مورد دوم، کامنت من ذیل پست ” الاهواز یا الاحواز؟” بود که با جمله های (آخوندها اسلام را خراب کرده اند! و این حکومت ربطی به اسلام ندارد) شروع می شد. جالب اینجاست که این کامنت بسیار بلند بود ( حدود 13 صفحه A4) که امکان نداشت در لابلای دیگر کامنت ها مخفی شده باشد که از نظرتان دور مانده باشد.
البته شما مدیر سایت هستید و حق دارید که هر کامنتی را که میخواهید منتشر کنید و هرکدام را که میخواهید سانسور کنید ولی به نظر من بهتر است اگر قصد انتشار کامنت من را نداشتید، ذیل عنوان من در همان کامنت ( بدون انتشار محتوی کامنت) در یک خط به من دلیلتان را توضیح میدادید که در ذهن من شما به دروغگویی متهم نشوید.
باز برای بار دیگر تاکید میکنم که شما مدیر سایت خود هستید و کاملن حق دارید که هرمطلبی را بنا بر دلایل خود منتشر کنید یا نه ولی اگر دلیلتان این است که مطالب حاوی توهین و ناسزا نباشد، این دلیل بر کامنت های من وارد نبوده است.
با آرزوی سلامتی برای شما
—————————-
سلام سمیر گرامی
لطفا مجددا مطلب خود را برای من ارسال دارید.
سپاس
.
با سلام
از اینکه در خوزستان هم به یاد مایید خوشحالیم. من کُردم و هرگز به خوزستان نیامده ام ولی در طول این یک هفته بارها و بارها با شما از کوچه های آن گذشتم. لباسهای ژنده و مندرس زنان و کودکان عربش را بر تن کردم و در سرمای ظلم به خود لرزیدم و در کوی «سادات» اهواز خودم را در «فرجه» و «عباس آباد» سنندج عزیزم یافتم و در غلظت رنج دردهای مشترک مرز کُرد و عرب بودن، در نظرم رنگ باخت. و تمام مدرکهای تحصیلیم را دور ریختم و با اغلب کودکان کوی سادات اهواز همراه شدم و به مدرسه نرفتم و در عصر علم و تکنولوژی به نفت زیر پایم خیره شدم و بی سواد ماندم. و امّا توضیحی بر نامۀی شما به مسؤولین، درباره ی کردستان:
1- توضیحی بر بند شماره پنج:
بخشی از سخنرانی کاکه احمد مفتی زاده ـ رض ـ در تاریخ 1358/2/18 در دانشکدۀ مخابرات ( با تأکید بر دقّت به تاریخ ایراد سخنرانی) : « دو عامل بزرگ و عمده برای تفرّق در بین انسانها وجود دارد. یکی ستم و دیگری استبداد و اختناق. ستم یعنی اینکه بر حقوق مادی و معنوی انسانها دست تطاول دراز بشود، و اختناق یعنی اینکه انسانها نتوانند آنچه را که فکر می کنند آزادانه بیان کنند…. اصولا با توجه به اینکه وحدت، خصلت این موجودِ گروه زی است، فقط بودنِ تضمینی برای بقای آن کافیست، که در قرآن برای اینکه مسلمانان دارای وحدت باشند، بر مبنای فکر و ایدئولوژی و آنچه از فکر و ایدئولوژی سرچشمه می گیرد، اصل اعلام شدۀ شورا است…پس نه تنها شورا از اهل سنّت و تشیّع کافی نیست ـ برای مشکلات جامعۀ ما ـ بلکه شورای تمام گروههای اسلامی و دینی نیز کافی نیست. شورای ما باید شورایی باشد از تمام صاحبنظران و آگاهان؛ اعم از دو فرقۀ اهم و بزرگ اسلامی یعنی سنّی و شیعه و فرقه های کوچک دیگر بنام فرقه های اسلامی و فرقه های غیر دینی… و می بینیم بقدری جامعۀ ما از مفهوم آزادی بیان اندیشه ها و آمال و آرزوها دور شده که وقتی بحث از رفع یکی از این ستمها می شود، حتی اندیشمندترین افراد جامعۀ ما، مقداری دچار تشویش و تردید می شوند، مثلا وقتی که بحث از حقوق ملّی ملّتها و خودمختاری ملّتها می شود می بینیم که این تعبیر را در حدّ تجزیۀ مملکت تلقی می کنند. در حالیکه هیچ رابطۀ منطقی و عقلانی بین خودمختاری ملّتها، و تجزیه وجود ندارد، بلکه درست برعکس، تحمیل وحدت اجباری به ملّتها موجب تجزیه است، نه خودمختاری ملّتها. »
آری! خدای متّعال به طور یکسان و برای تمام ملّتها حق تعیین سرنوشتشان را به خود آنها داده، طبیعی ترین حقی که ملّت کرد مانند بسیاری دیگر از ملّتها به آن نرسیده. و در طول این سالها همین تحمیل وحدت اجباری و ستمهای مادی و معنوی ، که شامل ستم بر مال و جان و فکر و ایدئولوژی انسانهاست به ملّت کرد احساس فاجعه بارِ مستعمرۀ کشور خود بودن را بخشیده است. تمام دوستان را درصورت امکان به مطالعۀ جزوۀ وحدت اسلامی نظریه پرداز بزرگ کُرد کاکه احمد مفتی زاده ـ رض ـ دعوت می کنم تا در اقیانوس بیکران نظریه های نابش به صید مرواریدهای گرانبهای فهم و دانش بپردازند.
2- توضیحی بر بند چهار:
آقای نوریزاد بزرگوار! هرچند نیّت خیرخواهانۀ ی شما را می فهمیم ولی لطفا خطاب به مسؤولین فرصت طلب، ما را و استانمان را فرصت استثنایی ننامید. ما دیگر نمی خواهیم فرصت آنها باشیم که تمام فرصتهایمان را از ما گرفتند. تبسّمی هم که در چهرۀ کردستان دیده اید را به حساب اتّفاق عجیب و خوشایندِ دیده شدنشان در تمام سالهای نادیده گرفتن بگذارید. بدانید که کردستان به شدّت از بی کسی خود غمگین است که تمام کسانش را در زیر خاک دارد. و تنها به انفاس خوشی در دیارش دل بسته که از آن بوی کسی بیاید. بوی آزادگانی که در عشق مردمشان سوختند و دشمنان این ملّت تلاش می کنند آنها را از خاطر این مردم ببرند تا راحتتر به آنها بباورانند که می شود سنّی بود و تابع ولایت فقیه، کُرد بود و در زیر شلّاق ظلم و حقارت خاموش ماند.
دعای مظلومان بدرقۀ راهتان!
دوست عزیزم جناب ساسان
با تشکر از شرکت در بحث پیرامون نظرات دکتر سروش. دیدم شما با استناد به آیات قرآن گفته های مصباح یزدی را نقد کرده بودید و به همین دلیل گمان کردم از طایفه دیندارانید. اشتباه مرا ببخشید. شما تنها به تناقض گفتار او با اعتقادات خودش پرداخته بودید و همین باعث اشتباه من شد.
با وجودی که وقت کافی ندارم ولی نظرات دوستان اندیشمند این سایت منجمله شما را با دقت دنبال می کنم. کاش دوستان دیندارمان هم در این ارتباط نظر می دادند.
من سالهاست نظرات دکتر سروش را دنبال می کنم ولی نظر ایشان را در مورد ولتر ندیده ام. می توانید لینک مطلب را برایم بفرستید؟ جالب است که ایشان مدام می گوید که ایران در دوره قرون وسطای اسلامی به سر می برد و نیاز به رنسانس دارد، و این با مطلبی که شما در مورد ولتر از قول ایشان گفتید کاملا متناقض است!
با سپاس
بردیا استقامت
ﺳﻼﻡ ﺁﻗﺎﻱ ﻧﻮﺭﻳﺰاﺩ ﻋﺰﻳﺰ اﻱ ﻛﺎﺵ ﺁﻗﺎﻱ ﺧﺎﻣﻨﻪاﻱ ﺭا ﻫﻢ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺳﻔﺮ ﻣﻴﺒﺮﺩﻱ ﻣﻦ ﻣﻂﻤﻴﻨﻢ ﻛﻪ اﻭ اﺣﺘﻴﺎﺝ ﻣﺒﺮﻣﻲ ﺑﻪ ﻳﻚ ﭼﻨﻴﻦ ﺳﻔﺮﻱ ﺩاﺭﺩ ‘ ﭼﻨﻴﻦ ﺳﻔﺮﻱ ﻫﺰاﺭ ﺑﺎﺭ اﺯ ﺑﺤﺜﻬﺎﻱ ﻛﻪ اﻭ ﺑﺎ اﻃﺮاﻓﻴﺎﻧﺶ ﻣﻴﻜﻨﺪ و ﻳﻜﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﻴﺪاﻥ اﺳﺖ ﺑﺮاﻱ اﻭ و ﻣﻠﺖ ﭘﺎﺭﻩ ﭘﺎﺭﻩ ﺷﺪﻩ ﻣﺎ ﺳﻮﺩﻣﻨﺪﺗﺮ اﺳﺖ ‘ ﻣﻦ ﻣﻂﻤﻴﻨﻢ اﻭ و ﻳﺎﺭاﻧﺶ اﺯ ﺯﻭﺭﮔﻮﻱﻫﺎﻱ ﻏﺮﺑﻲﻫﺎ ﺑﻪ ﺗﻨﮓ ﺁﻣﺪﻩاﻧﺪ ﻭﻟﻲ اﻳﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺯﺑﺎﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ اﻳﺮاﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ‘ اﻭ و ﻳﺎﺭاﻧﺶ ﺷﻜﺎﻳﺖ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ اﺯ اﻳﻨﻜﻪ ﻏﺮﺑﻲﻫﺎ ﻋﻬﺪ ﺷﻜﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻤﻴﺘﻮان اﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﻛﺮﺩ ‘ اﻳﻦ ﺩﻗﻴﻘﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻛﺎﺭﻳﺴﺖ ﻛﻪ ﺁﻗﺎﻱ ﺧﻤﻴﻨﻲ و اﻭ و ﺗﻤﺎﻡ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ اﻭ ﺭا ﻳﺎﺭﻱ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﺑﺎ ﻣﻠﺖ اﻳﺮاﻥ ﻛﺮﺩﻧﺪ و ﺁﻧﻬﺎ ﺭا ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﺣﺴﺎﺏ ﻛﺮﺩﻧﺪ و ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻌﺎﺭﻫﺎﻱ اﻭﻝ اﻧﻘﻼﺏ ﺭا ﺑﻪ ﻓﺮاﻣﻮﺷﻲ ﺳﭙﺮﺩﻧﺪ ‘ اﻭ و ﻳﺎﺭاﻧﺶ از ﭼﭙﺎﻭﻝ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺟﻬﺎﻧﺨﻮاﺭاﻥ ﺷﻜﺎﻳﺖ ﺩاﺭﻧﺪ و اﺯ ﭼﭙﺎﻭﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﮔﻤﺎﺷﺘﮕﺎﻧﺸﺎﻥ ﭘﺎﻙ ﻏﺎﻓﻠﻨﺪ ‘ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﭼﻴﺰﻱ ﻛﻪ ﻋﻮﺽ ﺩاﺭﻩ ﮔﻠﻪ ﻧﺪاﺭﻩ
ﺷﻤﺎ ﺁﻗﺎﻳﻮﻥ ﺧﻴﺎﻝ ﻛﺮﺩﻳﺪ ﻓﻘﻄ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺑﻠﺪﻳﺪ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺑﺒﺎﻓﻴﺪ.
ﺑﺎﺯﻱ ﺗﺎﺯﻩ اﺯ ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻩ ﺩﻳﮕﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﻴﺸﻪ ‘ ﻛﻤﺮﺑﻨﺪﻫﺎ ﺭﻭ ﻣﺤﻜﻢ ﺑﺒﻨﺪﻳﺪ ‘ اﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﻧﺰﺩﻳﻜﻪ ﻛﻪ ﻳﻘﻴﻦﻫﺎﺗﻮﻥ ﻣﺜﻞ ﺑﺮﻑ ﺁﺏ ﻣﻴﺸﻪ ‘ ﺗﻮ اﻭﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭاﻫﻪ ﺩﻳﮕﻪ ﺑﺎ ﻫﻴﭻ ﺗﺮﻓﻨﺪﻱ ﺑﺎ ﻫﻴﭻ ﺭﻭاﻳﺘﻲ و ﻳﺎ ﻓﻠﺴﻔﻪاﻱ ﻧﻤﻴﺘﻮﻧﻴﺪ ﺗﻮﺟﻴﺢ ﻛﻨﻴﺪ
اﻭ ﺭﻭﺯ ﺷﻴﻂﺎﻥ ﺭا ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﻧﺘﺎﻥ ﺧﻮاﻫﻴﺪ ﺩﻳﺪ ‘ اﻭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻛﺮﺩﻩ و ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ ﺩﻟﺘﺎﻥ ﺭا ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ و ﺭﻭﺯﻩﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺵ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻳﺪ و ﺭﺫاﻟﺘﻬﺎﻱ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻴﻨﻲ اﻋﻤﺎﻝ ﻗﺪﺭﺕ و ﺧﺪاﻱ ﻛﺮﺩﻥ ﺭا ﻓﺮاﻣﻮش ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻳﺪ ﻳﺎ ﺑﻪ ﻧﻔﻌﺘﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩ.
ﭘﻴﺶ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺗﺼﻔﻴﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﺧﺪا .
من شنیده ام در کار زنان خیابانی و دختران برای کشور های همسایه دور و نزدیک هم هستند و سیستان هم مشابه کردستان است که هیچ شاید دانشمندان هسته ای هم……..
سلام جناب نوري زاد پاينده باشي
جناب نوریزاد آیا ممکن است به بنده پاسخ دهید که چرا کامنت مرا که حاوی پاسخ با آقای دربدر در مقالۀ “صفحۀ جدید فیسبوک” بود بعد از نزدیک سه روز و پس از تکرار و درخواست دیگرِ من انتشار دادید در حالیکه کامنتهای جدیدتر را منتشر ساخته بودید؟
——————
سلام سپیدان گرامی. من گاه دیربه دیر به اینترنت دسترسی پیدا می کنم. مثلا دیروز و دیشب کلا اینترنت نداشتم. وگاه کامنت ها در لابلای کامنت های تایید شده ی قبلی جای می گیرند. ومن برای یافتن آنها کلی تلاش می کنم. اما این بگویم که من هرگز نوشته ای را که فاقد توهین و ناسزا باشد حذف نمی کنم.
کو گوش شنوا
چقدر کودن بودی که سرپیری تازه این چیزا رو فهمیدی!با این دیرفهمیت ادای لیدرهارو هم درمیاری؟
نظر دهندگان محترم
اقای خامنه ای گفت: ما پیشرفت کردهایم-ما رکورد زدیم- ما رکورد زدیم
۰ دشت اصلی ایران در معرض فرونشست هستند و دشت تهران با ۳۶ سانتیمتر نشت زمین، رکورد بیشترین نرخ فرونشست در جهان را به خود اختصاص داده است.
به گزارش روزنامه شهروند، محمد جواد بلورچی، مدیرکل دفتر بررسی مخاطرات زمین شناختی روز گذشته در نشست خبری با اعلام این خبر گفت: “طبق بررسیها مناطق ۱۷، ۱۸ و ۱۹ شهرداری تهران و شهرهای اسلامشهر، شهریار و چهاردانگه به شدت تحت تاثیر فرونشست دشت تهران قراردارند.”
متخصصان زمینشناسی و زلزله میگویند که فرونشست زمین، بیشتر دشتهای ایران را تهدید میکند و دشت تهران در صدر آنها است.
به گفته آقای بلورچی، علت اصلی بروز پدیده فرونشست مدیریت نشدن صحیح در بهرهبرداری از منابع آب زیرزمینی است، این در حالی است که بنا به گفته این مقام مسئول در کشورهای پیشرفته حدود ۷۰درصد آبهای زیرزمینی صرف کشاورزی میشود، اما این رقم در ایران و کشورهای درحال توسعه به ۵.۹۳ درصد میرسد که نتیجه آن وضعیت فعلی است.
به گفته او طبق بررسی انجامشده در سال ۸۵ نرخ فرونشست سالانه در دشت تهران بالغ بر ۱۷ سانتیمتر، در دشت ساوجبلاغ ۲۲ سانتیمتر، در دشت مشهد ۲۵سانتیمتر و در دشت رفسنجان ۳۰سانتیمتر بوده که طبق مطالعات جدید در دشت تهران، نرخ فرونشست سالانه حدود ۳۶ سانتیمتر (یک میلیمتر در روز) افزایشیافته که از شهر مکزیکوسیتی نیز که با ۳۲ سانتیمتر در سال رکوردار بیشترین میزان فرونشست در دنیا بوده، فراتر رفتهاست.
براساس این گزارش، در دشتهای کرمان، رفسنجان، سیرجان، یزد، قهاور و کبودرآهنگ، همدان و اردبیل نیز زمین نشست کرده است.
آمارها نشان میدهد که بیش از ۱۰۰هزار حلقه چاه غیرمجاز با برداشت سالانه ۵میلیارد متر مکعب آب در دشتهای ایران وجود دارد و مقدار متوسط بارش کشور در سال آبی تا پایان شهریور۹۰، ۱۹۶ میلیمتر گزارش شده که نسبت به میانگین دوره مشابه ۴۰ ساله ۲۱درصد کاهش داشته است.
افزایش جمعیت دلیل اصلی کاهش آبهای زیرزمینی
مهدی زارع، دانشیار پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله، در گفتوگو با شهروند افزایش جمعیت تهران را یکی از دلایل اصلی کاهش سطح آبهای زیرزمینی دانسته و گفت: “برداشتهای بیرویه در مناطق جنوب غربی تهران نشان میدهد که فرونشست زمین بهطور قابل ملاحظهای زیاد بوده است. یکی از عواقبی که فرونشست زمین میتواند برای تهرانیها داشته باشد، خارج شدن قطار، از خط راهآهن تهران-تبریز است. عواقب این مساله برای زمینهای کشاورزی اطراف تهران، عواقب ثانویهای مانند آلودگیهای زیستمحیطی خواهد بود.”
اسماعیل کهرم، کارشناس محیط زیست نیز در گفتوگو با این نشریه به استفاده بی رویه از آبهای زیرزمینی اشاره کرد و گفت که وقتی آب در زیر زمین است مانند ستون، عمل میکند و لایههای خاک را نگه میدارد اما وقتی از آب، برداشت بیرویه شود، ارتفاع خاک کم میشود و نشست میکند.
براساس برآوردهای انجام شده در عرض سه سال اطراف برج آزادی، زمین حدود یک متر و ۸سانتیمتر فرونشست داشته است. آقای کهرم با اشاره به همین موضوع گفت که در تهران در مناطق ۱۹ و ۲۰ و شهرری فرونشستهای زمین بیشتر است. این موضوع هم بهدلیل میزان بالای مهاجرت افراد به این مناطق است. در منطقه ۱۹ این مهاجرها زیادند و منطقه ۲۲ هم بهتازگی به تهران اضافهشده، دارای جمعیت زیادی است که آب مصرفی میخواهند و نیازشان از منابع آب زیرزمینی تامین میشود.
وی در ادامه گفت: “پدیده فرونشست زمین نوعی زلزله خاموش است که اگر سرعتش را ۱۰۰برابر کنیم به زلزله روشن تبدیل میشود.”
به امید روزی که عقل و خرد و اندیشه در همه ما ایرانیان به حد اعلا برسد تا فرهنگ سکولاری (جدائی دین از دولت) – که پله اول پیشرفت ایران است – در فرهنگمان نهادینه شود و دولتی منتخب مردم و برای مردم و پاسخگو به مردم را برپا کنیم.
مهدی
آقای نوریزاد
سلام
دایره دید را اگر کمی بیشتر کنیم میبینیم کودکی که در ایران متولد میشود دو داغ بر پیشانی دارد در برابر جهانیان. 1- ایرانی است و شیعه… تا بیاید ثابت کند بابا من انسان هستم مثل شما. ژن و کروموزونی که من دارم شما هم دارید فقط این فضای اجتماعی و سیاسی است که من در آن رشد میکنم و محصول آن هستم , حال اگر شیعه باشم بیشتر از این فضا بهره میبرم و اگر غیر شیعه بدلیل محرومیتها اجباری , خوشبختانه کمتر تحت تاثیر این فضا هستم.
همه ما در یک قفس هستیم/ حال به یکی از ما دم در قفس جا داده اند و دربان قفس هستیم و تکه نانی بیشتر داریم .
دوست گرامی جناب بامداد سخن
در مورد نوشته
۴:۴۹ قبل از ظهر / آذر ۲۱, ۱۳۹۲
شما ذیل عنوان از خرافه تا خرافه در پاسخ به دوستمان جناب سمیر
مایلم نکته ای را خدمتتان عرض کنم و با یک تیر دو نشان بزنم
اول این که شما پیش از این بنده را در زمره دین داران رده بندی فرموده بودید که بهتر است بگویید دینداران سابق
به نظر می آید شما به دلیل ذیق وقت متون را به طور کامل و عمقی مطالعه نمی کنید وگرنه به چنین رده بندی دست نمی زدید
دوم این که نظرات سمیر و یا سهراب ارژنگ در باره دکتر سروش هیچ گونه برخورد شخصی با ایشان نیست
این یک گفت و گوی مبتنی بر استدلال و منطق است که در واقع روشن کننده موضوعات پایه ای و اصولی است و به یک فرد خاص محدود نمی شود
خرد و اندیشه چاره ای جز تایید نظر سمیر ندارد دکتر سروش از عشق و سری قلبی و نهانی با پیامبر و ایمه و غیره سخن می راند که مغایر با الفبای فلسفه و اندیشه و خرد است ایشان را می توان فردی مذهبی نامید دارای عقایدی شاید فلسفی اما فیلسوف مذهبی جمع اضداد است
به داوری من ایشان در مخمصه ای قرار گرفته اند که تنها خودشان راه علاج آن را باید در یابند
وی ولتر سرامد فلاسفه عصر روشنگری اروپا را به دلیل انتقادات تندی که به اسلام دارد مورد عتاب قرار می دهد و از سکولار ها !! بخاطر عدم برخورد با این انتقادات شکوه و شکایت دارد!!!!
نمی دانم ایشان معنای سکولار را متوجه نیستند؟
ولتر این سر آمد دوران روشنگری مغرب زمین همان کسی است که در تاریک ترین دوران تمدن بشری فریاد آزادی اندیشه و بیان سر داد و گفت
اگر چه عقاید تو را نمی پسندم اما حاضرم جانم را فدا کنم تا بتوانی آزادانه این عقاید را ابراز کنی
1- یاد احمدی نژاد بخیر که در بین تمام حرف های نادرستش یک حرف درست زد و آن هم این بود : برادران قاچاقچی!!!!!!
2- چشم طمع و حرص این برادران قاچاقچی را جز خاک گور پر نمی کند.
3- برادرانی که نون در خون مردم می زنند و میخورند بنده ی شیطانند نه بنده خدا.
4- از ماست که بر ماست.
به نام خدا
یاعرض سلام وخسته نباشیدخدمت آقای نوریزاد عزیز
من کردنیستم ترکم مهم نیست ترکم مهم این است ایرانیم.آقای نوری زاد این فقط حدس ونظر منه .درست یا نادرست ببخشینم.آقای نوریزاد نظرمن اینه شاید شما نفر وشخص بسیار مورد اعتماد رهبر هستین که فقط از طرف ایشان ماموریت دارین فساد وهزاران کار خلافی که تومملکت اتفاق می افته رو آرام آرام فاش کنید.چون رهبری شخصا نمیتوانند وبه صلام نیست این کار رو انجام بدند.البته به دلایل مشخص.
با سپاس واحترام
جناب سمیر
نوشته
۴:۲۱ بعد از ظهر / آذر ۱۹, ۱۳۹۲
زیر متن
ماهیگیر، پای قطع شده، کارون
که در رد نظریه قرایت های مختلف از دین مرقوم فرمودید بسیار منطقی و به جا بود و من نکات جالبی را از آن آموختم
با تشکر
با سلام
آقای نوریزاد . چند سال است شما از باب اصلاح می نویسید. امثال تاجزاده می نویسند. حقوق دا ن ها از باب اصلاحات تذکر می دهند. جمهوری اسلامی اصلاح پذیر نیست است. باید با نافرمانی مدنی این حکومت را از کار برکنار کرد. و پس از آن با همه پرسی نوع حکومت و قانون اساسی آن را مشخص کرد . تا همه ی ایرانیا ن اعم از کرد و بلوچ و آذری و ترکمن و عرب و فارس و ارمنی و زرتشتتی و آسوری و یهودی و بی دین و … کلا هر کسی که بگوید من ایرانی هستم و میخواهم برای اعتلای این کشور. خدمت کنم, بتوانند در این کشور زندگی کنند.
بدرود
سلام براستادبزرگوارم جناب نوریزاد
اگرجماعت ملایان وسرداران سیری ناپذیر چیزی از این کشورفلکزده وسزاواراین بلاباقی گذاشتند آنوقت توریستهاوگردشگران بیایندوببینند !!!!!!!!!!!!!!!!
با تشکر از جناب نوریزاد با این قلم شیوایشان . من بعنوان یک ایرانی غیر کرد از این مطالب بسیار لذت بردم و حق را به ایشان میدهم . تا بحال چند بار به کردستان رفته ام و همه این مطالب را به چشم دیده ام و لمس کرده ام و تایید میکنم . انشاء الله مسئولین هم به این مطالب توجه و اقدام لازم بعمل آورند .
چرا صحبت از رعایت قانون و حقوق بشر هراس انگیز است؟
مسعود کردپور
خبرگزاری هرانا –
http://hra-news.org/fa/reports/چرا-صحبت-از-رعایت-قانون-و-حقوق-بشر-هراس
مسعود کردپور فعال حقوق بشر کرد که برای پیگیری پرونده برادر خود خسرو کردپور به اداره اطلاعات مهاباد مراجعه کرده بود بازداشت و در نهایت به ۳ سال و نیم زندان محکوم شد.
برادر وی خسرو کردپور مدیر آژانس خبری موکریان، در تاریخ ۱۷ اسفندماه سال گذشته در منزل شخصی خود در شهر مهاباد بازداشت شده بود.
در زیر متن کامل نامه مسعود کردپور میآید:
سران محترم قوای مجریه، مقننه و قضائیه
سلام و خسته نباشید
این روزها مطالبی چون تدوین حقوق شهروندی، تغییر فضای سیاسی، رابطه زندانی و زندانبان، برخورد مسئولان قضایی با زندانی و چگونگی قضاوت عادلانه در جامعه اسلامی را در روزنامههایی که وارد زندان میشوند مطالعه میکنم. تفاوت نوشتارها با واقعیتی که من و هم بندانم در آن قرار داریم بسیار زیاد است. هر بار در فکر فرو میروم و با دوستان در زندان بحثمان میشود که آیا این سخنان را باور کنیم یا رفتار و سلوک مسئولین و کارگزاران محلی حکومت و وضعیت امنیتی، سیاسی و اقتصادی که در اثر سوء مدیریت این افراد در طی سالهای گذشته بر مردم بیگناه این منطقه تحمیل شده است؟
در مدت ۹ ماهی که از بازداشت اینجانب میگذرد، علیرغم تلاشهای وافر جهت گفتگو و مفاهمه با مسؤولین و تذکر و امر به معروف و نهی از منکر، متأسفانه پاسخ شایسته جز توصیه به سکوت در رابطه با تظلماتی که نسبت به اینجانب و برادرم خسرو کردپور و بسیاری از زندانیان و شهروندان وجود دارد نشنیدهام، لذا ناگزیر از نوشتن این نامه به شما روسای قوای سه گانه کشور شدم چون معتقدم که زندان را چاره مشکلات نیست.
نکات زیر را در رابطه با پرونده خود و همچنین مشکلات و مصائبی که در مناطق کردنشین وجود دارد به استحضار میرسانم، امید است که برایتان مؤثر واقع شود.
اینجانب حدود ۱۸ سال در مدارس و دانشگاههای کشور تحصیل کردهام و حدود ۲۱ سال به تدریس در دبیرستانها و مراکز پیش دانشگاهی شهرهای مختلف کشور از جمله تهران، اصفهان، بوکان و تکاب مشغول بودم، خوشبختانه در طی ایام زندگی که ۴۲ سال سن دارم هیچگاه شاکی خصوصی نداشتهام. اکنون نیز حدود ۱۵ سال است که در چارچوب اخلاق حرفهای روزنامه نگاری با رعایت قانون، به فعالیت مدنی و انسانی و روزنامه نگاری روی آوردهام و علیرغم نوسانات و تلاطمات سیاسی و امنیتی سالهای اخیر در کشور و بویژه کردستان با مشکلات آنچنانی روبرو نگردیدهام، ولی متأسفانه طی چند سال اخیر درپی تنگ نظریها و تغییراتی که در حوزه مدیریتی کشور رخ داده است با مشکلات عدیدهای از جمله تبعید، محروم از تدریس و زندان روبرو گردیدهام و در سال ۸۷ به یک سال حبس تعزیری و بازخریدی اجباری خودم محکوم شدم و اکنون بار دیگر از حدود ۹ ماه پیش به همراه برادرم خسرو در مهاباد بازداشت و پس از ۴ ماه بلاتکلیفی و نگهداری در شرایط سخت انفرادی در مهاباد و ارومیه از تیرماه سال جاری در زندان مهاباد بسر میبریم.
متأسفانه استدلالات و دفاعیات اینجانب و برادرم خسرو و وکلایمان در طی دوران بازداشت و در دادگاه انقلاب، مورد توجه مسئولین امر قرار نگرفت و ما به دلیل اطلاع رسانی و انتقاداتی که در طی سالیان اخیر به سیاستهای حاکمیت و نحوه مدیریت در این منطقه داشتیم به حداکثر مجازات پیش بینی شده در قانون محکوم گردیدیم. آنچه که موجب تعجب است این است که چنانکه روزنامه نگاری در این منطقه در چارچوب آنچه که در روزنامهها و مطبوعات سراسری و یا بین جناحهای حاکمیت مطرح میشود صحبت کند و یا بگوید که چرا قانون اساسی و حقوق ملت بعد از گذشت ۳۴ سال از انقلاب در ابتداییترین شکل آن هم رعایت نمیشود، جرم نابخشونی مرتکب شده و باید به حداکثر مجازات محکوم گردد؟ این در حالی است که حدود ۳۴ سال پیش در اوایل انقلاب امام خمینی اعلام نمودند که مارکسیستها در بیان عقیده آزادند. حال ما به دلیل اظهارنظر و انتقاد از وضعیت موجود که هدف از آن جز اصلاح امور و حل مشکلات مردم نبوده به تبعید و زندان محکوم میشویم، این در حالیست که مسئولین مدعی هستند که کشورام القرای جهان اسلام است و حکومت عدل علی الگوی حکومتداری کشور میباشد. آنحضرت میفرمودند تا مخالفین دست به شمشیر نبرند حقوقشان را از بیت المال قطع نخواهم کرد، حال چگونه است که بعد از گذشت ۳۴ سال از انقلاب که آرمانهای آن آزادی و عدالت بود و هزاران نفر برای پیروزی آنجان خود را فدا کردند، منتقدین و مخالفین به دلیل اظهارنظر در مورد وضعیت کشور به تبعید و زندان محکوم میشوند و هنوز بسیاری از اصول قانون اساسی که در رابطه با حقوق مردم و منتقدین است در محاق توقیف بسر میبرد و هنوز زمینههای اجرایی شدن آن فراهم نشده است. چرا اصل ۱۶۸ قانون اساسی که در رابطه با جرائم سیاسی و مطبوعاتی است اجرا نمیشود و آنها را بدون حضور هیات منصفه به زندان محکوم میکنند؟ لذا با توجه به شرایط امنیتی سیاسی حاکم بر منطقه، اینجانب هیچگونه امیدی به قضاوت عادلانه و مستقل در دادگاههای استان آذربایجان غربی ندارم و از مسئولان قضایی رده بالای کشور تقاضا دارم که از طریق قضات مستقل پرونده اینجانب و برادرم را مورد رسیدگی مجدد قرار دهند تا از نزدیک به نحوه رسیدگی و چگونگی صدور حکم در دادگاههای این مناطق آشنا شوید.
روسای محترم سه قوه باور بفرمائید که شما هم اگر یک شهروند کرد بودید و در موقعیت و جغرافیای امنیتی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی منطقه زندگی میکردید و از یک سو در معرض سیاستهای به شدت متمرکز حاکمیت که نتیجهای جز واگرایی هرچه بیشتر ندارد قرار میگرفتید و از سوی دیگر با سوء مدیریتهای ناکارآمد و تضییقات و برخوردهای امنیتی سلیقهای و محرومیتهای اجتماعی و اقتصادی مانند فقر و نداری و بیکاری روبرو میشدید حتما به این وضعیت اعتراض میکردید و تاب تحمل نداشتید. متأسفانه سیاستهای انقباضی حاکمیت طی چند سال گذشته هرگونه راه قانونی اعتراض و انتقاد را بسته است و سیاستهای امنیتی در این منطقه فاقد کمترین انعطاف است و این مسئله از یک سو باعث بروز حساسیت و شکنندگی هر چه بیشتر فضای سیاسی و امنیتی و از سوی دیگر ازدیاد هرچه بیشتر پروندههای سیاسی و امنیتی در مراجع قضایی در چند سال اخیر شده است.
رفتار نیروهای امنیتی در منطقه، بدور از تسامح و تساهل و با سخت گیریهای غیرضروری بوده و فضا برای فعالیتهای منتقدین، هر روز محدودتر میشود، در چنین شرایطی اندیشه و فعالیت سیاسی هرچه بیشتر زیرزمینی شده و جنگ و خشونت و شبنامه، جای روزنامه و گفتگوی متمدنانه و مدنی را خواهد گرفت و در نتیجه حقوق بشر و منافع ملی و مردم محروم منطقه هرچه بیشتر پایمال خواهد شد.
رئیس جمهور منتخب جناب دکتر روحانی، به نظر اینجانب برای حل مشکلات و معضلات کشور راههای گفتگو و مفاهمه بین حاکمیت و نهادهای مدنی و روزنامه نگاران شجاع و منتقد و حتی مخالف باید باز باشد تا مشکلات بطور شفاف بیان و ریشه یابی شده و جامعه و حکومت از تباهی و فساد پالایش شود، نهادهای مدنی بذرهای دموکراسی و حقوق بشر هستند و در جهان کنونی که عصر ارتباطات است، بدون حضور مردم آگاه و باسواد که در قالب نهادهای مدنی و احزاب سیاسی شناسنامه دار و مسئولیت پذیر سازماندهی شده باشند، نمیتوان به پیشرفت و توسعه پایدار رسید.
دولتمردان و مجلس نشینان محترم به نظر اینجانب راه برقرای امنیت در منطقه، افزایش بودجه نهادهای امنیتی و قضایی و فشار بیشتر بر فعالان عرصههای مختلف و روزنامه نگاران نیست، بلکه این مسأله باعث شکاف بیشتر بین حاکمیت و مردم و برقراری امنیت گورستانی خواهد شد. راه برقراری امنیت در منطقه و توسعه و پیشرفت در مناطق کردنشین، به رسمیت شناختن آزادیهای مشروع و قانونی شهروندان و به بیانی دیگر حکومت بر دل و جان مردم است، چنانچه مردان خدا و انبیای الهی رمز پیروزی و موفقیت خود را بدست آوردن قلوب مردم میدانستند.
به نظرشما سران محترم، جرم کسانی که به آنها اجازه داده نشده که حتی در چارچوب قوانین موجود به فعالیت سیاسی و مدنی مسالمت آمیز بپردازند و اکنون در زندان بسر میبرند چیست؟ این افراد و حتی بسیاری از زندانیان که به دلیل شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در زندان بسر میبرند معلول مدیریت ناکارآمد و غیرعلمی در عرصههای سیاسی و امنیتی کشور هستند و جرمی جز اینکه محل تولدشان کردستان است مرتکب نشدهاند. لذا خواهشمند است دستورات لازم را جهت بررسی مجدد پرونده آنها صادر فرمایید تا درصورت امکان آزاد شوند و دوباره به کانون خانواده خود برگردند.
رئیس محترم قوه قضائیه، متأسفانه داشتن کتاب قانون اساسی در زندان مهاباد ممنوع است و علیرغم درخواستهای مکرر اینجانب برای دریافت کتاب قانون اساسی نتوانستم آنرا بدست آورم، بنده معتقدم داشتن و خواندن و دانستن قانون اساسی و قوانین کشور نه تنها برای شهروندان حتی برای مخالفین نیز ضروری است بطوریکه وجود قوانین غیرمنطبق با خواستهای شهروندان از بیقانونی و هرج و مرج بهتر است.
روسای محترم بدانید انگار عدهای در این منطقه تلاش میکنند که مردم از حداقل حقوق قانونی خودشان بیاطلاع باشند و قانون ستیزی را رمز ماندگاری در قدرت و ثروت و بدست آوردن حقوقهای میلیونی خود میدانند. رابطه عدهای با قانون و قانونمداری مثل رابطه جن و بسم ا… است. برای بنده مشخص نیست که چرا صحبت از رعایت قانون اساسی و حقوق شهروندی، حتی در زندان، برای عدهای هراس انگیز است؟ در واقع میتوان گفت تجزیه طلبان واقعی کسانی هستند که از حاکمیت قانون و رعایت حقوق بشر واهمه دارند و تلاش میکنند مردم و فعالین عرصههای مختلف را به شیوههای گوناگون به تخطی و سرپیچی از قانون سوق دهند و زمینه برخوردهای امنیتی و قضایی را فراهم آورند و بدین شیوه از آب گل آلود ماهی بگیرند و تداوم و بقا و قدرت خود را در این شرایط تضمین کنند.
لذا خواهشنمد است شما سروران ترتیبات لازم را جهت برقراری حکومت قانون و نیز اجرای فصل سوم قانون اساسی که در رابطه با حقوق ملت در منطقه است فراهم آورید تا روزنامه نگاران و فعالین مدنی و شهروندان بتوانند بصورت مسالمت آمیز، منطقی و مدنی در چارچوب قانون به فعالیت بپردازند.
مسعود کردپور – روزنامه نگار
زندان مهاباد – ۱۹ آذرماه ۹۲
من خدمت وظیفه خود را ، در آن زمان که کشور متعلق به خودمان بود و به نام امام زمان سند نخورده بود ، در لباس سپاه دانش در خدمت مردم دوست داشتنی قروه گذراندم . این هموطنان کرد یک پارچه صفا و صمیمیت هستند که متاسفانه در رژیم سابق در محرومیت به سر میبردند و در این نظام سرکوب هم به آن اضافه شد . سپاه و سایر عوامل مشابه به قیمت همین سر فروبردن هاست که به ولایتمداری تن داده و تنفر ،نه تنها هموطنان کرد ، بلکه نفرت اکثریت عظیمی از مردم این آب و خاک را تحمل میکنند . غیر از جناب حداد عادل ، کسی عاشق چشم و ابروی مقام معظم نیست .
دلمان بدجوری پر است آقای نوری زاد. پر که نه، خون است.
مگر رهبر جمهوری اسلامی نبود که همین چند ماه پیش از سپاه خواست تا در سیاست دخالت نکند؟ حال بخوانید پاسخ دیروز سپاه را:
سرلشگر جعفری: “به مخالفان فعالیت سیاسی سپاه توجه نداریم، کار خود را میکنیم… مهمترین خطری که انقلاب اسلامی را تهدید میکند را در عرصه سیاسی میدانیم و در این عرصه تهدید، سپاه نمیتواند ساکت بنشیند و بیتفاوت باشد.”
وای بر ما، وای بر ایران، وای بر آینده جوانانمان…وای…وای