سر تیتر خبرها
از خرافه تا خرافه (سفر اهواز)

از خرافه تا خرافه (سفر اهواز)

آنچه در این عکس می بینید، یک سقاخانه و یک دفینه ی چرکین است برای روشن کردن شمع. اگر دقت کنید، این سقاخانه به بخشی از حریم خیابان نیز پای نهاده و احتمالاً هیچ اداره ای نیز معترضش نشده. می گویم: این عتیقه های اعتقادی آنچنان با دک و پوز خرافه از یک سوی آمیخته اند و با اضمحلال عقل و درایت از دیگر سوی مترادف، که دست هر بنی بشر بُهت زده ای را از پشت می بندند و دهان معترضش می دوزند.

می گویند ضریحی را که از کارگاهی در اصفهان – ظاهراً – خارج شده و قرار بوده به کربلا برده شود آنقدر در شهرهای بین راه و بویژه در شهرهای خوزستان گرداندند تا هم به کوری چشم وهابیونِ داخلی و خارجی منجر شود و هم کیسه های همیشه گرسنه ی آقایان لبریز. بنازم به اینهمه مغزی که در زیر عمامه ها بخار می خورد. آنان چه به رواج خرافه وجهل محتاج اند و ما چه به آگاهی.

 

من پاکِ پاکم
در اهواز به جمعی از معتادان برخوردم که خود را “پاک” می دانستند. همگی آنان عضو جمعیت ” معتادان گمنام” بودند و نسبت به این عضویت نیز بسیار غیرت مند. اینان، سرخوردگان جامعه ای بوده اند که از نگاه حاکمیت، یک زمانی “مصرف” می کرده اند و میلیاردها پول به جیب آقایان می ریخته اند . راستی اینان چه چیز را مصرف می کرده اند چه چیزهایی را تباه؟ می گویم: فرصت ها و اعتبارها و ارزش ها و فرداها و نیکبختی ها را تباه می کرده اند و موادی مخدری را مصرف می کرده اند که تحت حمایت بزرگانی – چون وزیر اطلاعات اسبق: شیخ علی فلاحیان وارد، و بخشی ازآن نیز از مرزهای کشور خارج می شده است.

پاک بودن اینان اما یعنی: مشتری هایِ از دست رفته. و مشتری های ازدست رفته یعنی کار وکسب کم رونق. وکار وکسب کم رونق یعنی داخل شدن رقبای حرفه ای برای بدست گرفتن بازار میلیاردیِ اعتیاد. انتهای این رقابت آیا به کجا می انجامد؟

آهای نوری زاد، بیا و ازاین قضایا درگذر که کار به جاهای باریک می انجامد. دریک قلم ببین آن سرِ این ریسمان از کجاها عبور می کند و چه بزرگان و معرکه گیران خوش قریحه و خوش لباس و خوش سخنی را بر سرِ مناقل (جمع منقل) فرو می نشاند.

شب کارون

شب کارون بسیار خواستنی است. احساس می کنی زیبایی در دسترس توست. احساس می کنی چقدر دوست داری که دوست داشته شوی. و دوست داری که دوست بداری. و این دو، عجبا که گمشده ی بشر امروز است. بشرامروز عمدتاً دوست دارد که: دوست داشته شود. بی آنکه: دوست بدارد.

 Share This Post

درباره محمد نوری زاد

29 نظر

  1. aghaye salar vaghean ke salari man tajob mikom ke aksaran sokut mikonand va nami az in jenayatkaran nemibaran va rosvayeshan nemikonand. satarha ra mikoshan va mi guyand shok baese margesh shod hamash be nam defae az eslam

     
  2. بامداد سخن گرامى
    به گمان من دعوت شما بايد تنها از دين باوران باشد زيرا دين ناباوران، از خرافه ها عبور كرده اند و نيازى نيست تا با استناد به گفتمان درون دينى دكتر سروش، به چيزى بيش از آنچه با خرد خود رسيده اند برسند. اما اين گفتمان درون دينى را براى خرافه زدايى دين باوران بسيار حياتى مى دانم. اگر گذار از دين به عنوان روش فكرى و اداره نظام اجتماعى، به دين به عنوان باور شخصى و قلبى، و سپس عبور از دين و رسيدن به خرد باورى را ايده آل خود بدانيم، دكتر سروش در مرحله دوم متوقف شده است كه البته من ايرادى در آن نمى بينم. به بيان ديگر، دين ناباوران از دكتر سروش عبور كرده اند ونيازى نمى بينند به استناد سخنان سروش و حديث امام صادق، خرد خود را هدايت كنند ولى اين گفتمان براى دين باوران كارايى خوبى دارد.

    من دكتر سروش را به خاطر جدا كردن مسيرش از عمله قدرت و زدن پنبه روحانيت كه معيشت خود را در جهل و خرافه مردم مى جويد، تحسين مى كنم. او مى توانست در نظام بماند و با گرفتن امتياز هاى كلان، همچنان نيروى فكر و كلام خود را براى تئوريزه كردن قدرت موجود به كار گيرد. من كسانى را كه خالصانه دلبسته اسلام بوده و در پايه گذارى ايدئولوژيك و عملى اين رژيم نقش داشتند، فى نفسه مورد ايراد نمى دانم زيرا در آن زمان باور شده بود كه مى توان با اتكا به اسلام راستين، حكومتى انسانى پايه گذارى كرد، فلك را سخت شكافت و طرحى نو در انداخت و به جهانيان ارائه كرد و من ايرادى در آرمان خواهى صادقانه نمى بينم. ايراد از آنجا شروع شد كه محك تجربه، بسيار زود موهوم بودن اين آرمان را نشان داد، نقاب از چهره ها كنار رفت، گرگ چنگ و دندان نشان داد و حجت بر همگان تمام شد. از اينجا به بعد، باقى ماندن بر مسير قبل، توجيهى نداشت. ماندن و كمك به بقاى يك اشتباه بزرگ، يا نشانه ساده لوحى است يا خيانت.
    احترام من نسبت به بريدگان از نظام، بر دو اساس استوار است:
    ١- چقدر زود به اين تشخيص رسيدند كه بايد راه خود را جدا سازند
    ٢- پس از آن چه عملكردى داشتند، چگونه گذشته خود را بازبينى و نقد كرده و چه قدم هاى عملى براى جبران آن برداشتند.

    مورد ١: دكتر سروش در اول دهه هفتاد به اين نتيجه رسيد و آقاى نوريزاد درآخر دهه هشتاد. در اين مورد امتياز سروش بالا تر از نوريزاد است.
    مورد ٢: دكتر سروش نقدى بر گذشته خويش ندارد. در گفتمان خود به مخاطبان دين باور محدود مانده است و ادبياتى درون دينى با تقسيم مردم به كافر و غيرو دارد و حرفى نو براى انسانهايى كه تنها خرد را گرامى مى دارند، ندارد. ولى نوريزاد از آن فراتر رفته است. گذشته خويش را نقد مى كند و با پوست اندازى فكرى، معتقد به حكومتى سكولار و احترام براى تمام باورها و داورى خرد است ولو اين داورى، مخالف باورهاى مألوفش باشد. در اين مورد، امتياز نوريزاد بالاتر از سروش است.
    به همين دليل نوريزاد را انسان پيشرو ترى از سروش مى دانم و از او بيشتر از سروش مى آموزم.

     
  3. سید ابوالفضل

    اقای بردیا استقامت عزیز
    سلام بر شما
    تاخیر مرا در اجابت دعوتتان حمل بر بی ادبی و کم توجهی نفرمائید . علت آن مشغله ی زیادی است که یک چندی است دست و پایم را بسته است . به زودی در خدمتتان خواهم بود .
    ارادتمند
    سید ابوالفضل

     
  4. دوست گرامی بامداد سخن با گفته شما در جوامع مترقی موافقم ولی در آن جوامع سالیان درازیست که دین و عقاید امری شخصی گشته و اجازه دخالت نه در سیاست کلان مملکتی و نه در امور دیگران ندارد. بنابراین در چنین جوامعی پرسیدن اینکه آیا شما دیندارید یا بیدین و یا مسلمانید یا یهودی یا زردتشتی یا کمونیست …مجاز نیست.ولی در بعضی مواقع مثلا صرف عذای دسته جمعی تنها بخاطر اینکه مثلا هندی گوشت گاونمی خورد و یا مسلمین و یهودیان گوشت خوک نمی خورند…آنهم تنها دراین موارد و با احترام سوال میشود.و منا سک آنها تا زمانیکه دیگران را نیازرده و حقوق دیگران رعایت می کنند آزاد است.ولی در مملکت اسلام زده ما و سایر ممالکی که اسلامگرایان اشغال کرده اند اکثریت مردم از ابتدایی ترین حقوق زندگیشان یعنی لباس پوشیدن خوراک خوردن و نوشیدن و شادزیستن محرومند.زنان تحقیر شده ما حق بیرون رفتن از خانه را ندارند تازه چنانچه پایشان به خیابان برسد از یک طرف از ترس ریشداران عبوس و گزمه گان نا اهل و از طرفی بدبختانه از ترس متلک پرانیهایی که تنها مختص جوامع اسلامیست که براثر سرخورده گیها و سرکوب امیال طبیعی جنسی جوانان آنها را به هرزه گوهایی مبدل نموده اند که حتی به مادر بزرگان خود نیز رحم نمی کنند در همین دنیا دوزخ را هر روز می آزمایند.صدای اذان نیمه شب و ندبه های شبانه روزی و اذانهای شبانه روزی و عزاداریهای چندش آور و آیینهاییی که نمود جهل و نا آگاهیست و بر باد دهنده مقادیر زیادی از ثروت این کشورهاست مثل حج و ضریح های گران قیمت شیعی و از بین بردن ملیونها کار مفید در جامعه و رواج گدایی و خرافات و جهل …در طول قرنها دمار از مردمان این آب و خاک درآورده و به روز سیاه کنونی نشانده.و مگر پیام اسلام و سایر ادیان چیزی جز اینست؟
    در ضمن من هم چنین حکم کلی در مورد همه چیز در ادیان ابراهیمی و بخصوص اسلام نداده ام ولی گفته ام که پایه و اساس این ادیان بر خرافات و میتولوگی(متل و یا متیل شناسی) است که در صول تاریخ به علل مختلف و بیشتر برای توجیح قدرت و زور مقدس گردیده و به تودها حقنه شده است.مسلما در این بین میتوان گاه سخنانی خرد مندانه یافت که مغایر کل دستورات و قوانین این ادیان باشد.بالاخره این ادیان ساخته و پرداخته بشرند و در طول تاریخ بشر تکمیل شده اند.چنان چه کتاب تورات را در طول بیش اط 1500 تا 2000 سال و انجیل را بیش و کم در عرض 1000 و قرآن را بین 200/400 سال تکمیل کرده اند.ولی دوست گرامی دنیای امروز ما دنیای علم و معرفت و خردورزیست با قوانین عرفی بسیار مترقی که به حقوق تمام افراد احترام گذاشته و سعی در از بین بردن تمام تبعیضهای غیره اصولی است.در چوامع مترقی افرد بصرف انسان بودن مورد عزت و احترام قرار میگیرند .حقوق بشر مدرنترین دستاورد امروز ماست که در یک جامعه سکولار و دمکرات باید مبنای قانون اساسی قرار گیرد.بنابراین چیزهایی بنام حکومت واحده و امت اسلامی و روشنفکر دینی و حقوق بشر اسلامی …همه پدیدهایی منحط و ارتجایی و ضد حقوق بشر و یک حکومت مردمی و سکولار و دمکراتیک است.

     
  5. جناب مزدک عزیز
    از اینکه قبول زحمت کردید و چنین نوشته درخشانی را در ارتباط با دعوت من نوشتید، سپاس مرا بپذیرید. نوشته های خوب شما را می خوانم و از آن بهره می برم. تقریبا با قسمت اعظم نوشتارتان هم رایم. تنها نکته کوچک اینکه در کشورهای دموکراتیک به طور مثال در همین استرالیا که من زندگی می کنم، اصولا کسی کاری به عقاید دیگران ندارد. اگر بدانند شما مسلمانید به طور مثال، سعی می کنند رعایت احترام به عقایدتان را تا حدود زیادی انجام دهند. حتی در مدارسشان اگر یکی دو نفر مسلمان باشند، حتما غذای حلال را به لیست غذای کودکان اضافه می کنند. آن نگاه تحقیر آمیز یا نیست یا آنچنان زیر پوستی است که من تا کنون جز موارد بسیار اندک ندیده ام.
    نکته دیگر آنکه به گمان من در این دنیای وانفسا نمی توان اینهمه بر رای خود بود و ادیان ابراهیمی را به کل خرافه دانست. از اینکه با خرافه آمیخته است شکی نیست ولی حقایقی نیز در آن است که من نمی توانم به سادگی خط بطلان بر تمامی آن بکشم.
    منتظر نظر دوستان دیندارمان هم هستیم. جناب یاران من شما را از قلم انداختم ببخشید دوست من. جناب سید ابوالفضل عزیز، گمان می کردم شما زودتر از سایرین پاسخم را بدهید برادر. چون همیشه مشتاق نظر جناب دانشجو هم هستم.

    با سپاس از همگی دوستان
    بردیا استقامت

     
  6. جناب بامداد سخن درود!بحث خرافه خواه و ناخواه ما را با پیروان ادیان بخصوص ادیان ابراهیمی و درایران اسلام زده ما با اسلامیان درگیر می کند.خرافه (جمع: خرافات) به معنی اعتقاد غیرمنطقی به تأثیر امور ماورای طبیعت و خلاف عقل، علم و تجارب شهودی در امور طبیعی است. خرافه، به عبارت دیگر، هر نوع اندیشه باطل و خلاف واقع است. معمولاً در خرافه، رویدادها و حوادثی که با هم ارتباط منطقی ندارند، به یکدیگر ربط داده می‌شوند و یا علت و معلول یکدیگر دانسته می‌شوند. معمولاً خرافات ریشه در واقعیات دینی و یا تجربی در زندگی بشر داشته اند و به مرور تبدیل به خرافه شده‌اند. خرافات، «پندار موهوم» است که سپس تبدیل به گفتار یا کردار نیز می شود ولی به هر حال نه تنها ریشه در علم و عقل و شرع (کلمه شرع را اگر بعنوان دستورات و قوانین شرعی بدانیم چون واقعیت دارند پس خرافات نیستند.چون سنگسار …اجرا میشوند مزدک)نداشته بلکه حتی پایه‌ای که در خیال و تخیل نیز ندارد. پس باید گفت خرافات مبتنی بر وهم است که خود از نظر روانی، ریشه در جهل و ترس دارد.
    خرافات به خصوص در زمان انحطاط جامعه و حکومت رشد کرده و توسط رهبران بی کفایت ترویج می‌شود تا هم بار مشکلات به نیروهای ماورایی نسبت داده شود و هم اینکه مردم به جای تلاش، اتحاد و مبارزه برای حل مشکلات خود دست به دامان نیروهای ماورایی شوند.(ویکیپدیا) با این تعریف از خرافه تمام ادیان ریشه در خرافات دارند و با تکرار این خرافات در طول قرنها و با فشار روحی و روانی که منادیان این ادیان بر اقشار جوامع مختلف آورده اند بصورت تقدس درآورده شده و در ذهن و روح توده ها رسوب کرده.مثلا پایه و اساس همین ادیان ابراهیمی را در نظر بگیرید. یهوه خدای یهودیان که در حقیقت الله مسلمین کپی آن میباشد موجودی خونخوار خشن بیرحم و بشدت شهوانی و حسود و تنگ نظر و بی رحم و بی احساس و مغرور ومکار و بشدت درنده خوست که تمام عالم را در 6 روز ساخته و روز هفتم به استراحت پرداخته.و حوا را از دنده دوازدهم معلو نیست چپ یا راست آدم و آدم را از گل رس آفریده تمام این صفات انسانیست ولی همین موجوادت خیالی که زاده ذهن بشر زمینی است مقدس گردیده اند.در صورتیکه در طول تاریخ ملیونها انسانی را که یک میلیاردم الله یا یهوه …جرمی نکرده اند توسط همین مردمان قتل و عام گشته اند.یا پیغمبران چنین ادیانی از موسی و عیسی و محمد و بهاءالله…را بنگرید.عصای موسی با هیچ منطقی بجز جادوگری قابل توضیح نیست ولی مگر می توانی به مردمانیکه درکنار دیوار ندبه ایکه مردمانش را با زور و کشتار آواره کرده اند نشان دهی که دست از این زوزهای سوزناک بردار و بجایش به همنوعت کمک کن؟آن از داستان ابراهیم و هاجر و وخواهرش سارا که به فرعون مصر قالبش کرد با وجودیک از قبل به عقد خودش درآورده بودش! زنده شدن مسیح و ترک گور و بقول مسیحیان به اسمان رفتنش! و یا معراج محمد. و یا خود قرآن بعنوان یک معجزه!ویا غلو در مورد پیامبران و امامان و بعضی رهبران دینی…کدامیک از اینها با واقعیت جور در می اید؟اینها همه چیزی جز خرافه نیستند ولی همین خرافات آنچنان مقدس شده اند که کوچکترین انتقاد به آنها در بهترین حالت منتقد را به بی احترامی به اعتقادات و مقدسات(؟) دیگران متهم می کند!بهمین جهت مهمترین سلاح منتقدین باید از تقدس انداختن چنین خرافاتی باشد.مسلما چنانچه خود فرموده اید چنین کاری آسان نیست ولی در یک جامعه سکولار و آزاد با حکومتی مردمی درعین حال که این ادیان به عرصه خصوصی رانده میشوند پژوهشگران میتوانند به نقد و پژوهش درمورد این موضوعات بپردازند.درضمن انتقاد از عقید و دین با عناد و دشمنی و برخورد واکنشی با هواداران آن دین یا عقیده و ایدیولوژی فرق دارد.مسلما تا زمانیکه مسلمانان هر انتقادی را با گلوله و شمشیر و منفجر کردن خود جواب میدهند روزبروز بیشتر خود را در معرض نفرت و کینه توزی و برخوردهای تند و واکنشی و تحقیر قرار خواهند داد.امروزه درهر جمعی تا بگویی مسلمانم و یا از یک کشور اسلام زده آمده ام با دیده تحقیر و نگاهای نفرت بار و همراه با ترس و بی اعتمادی روبرو می شوی!اگر جایی اتفاقی بیفتد ولو اینکه تو واقعا بیگناه باشی اولین مضنونی!بعد در مورد سروش گفته اید دوست گرامی زمانیکه بنیان و اساس اسلام بر خرافات استوار باشد و بدون آن اسلامی وجود ندارد حرافانی مثل سروس و تازهگیها هم پسرش و هزاران کس دیگر چه ارمغانی دارند که بشریت نیازموده؟مگر ما چند بار باید از یک سوراخ گزیده بشویم؟همزمان با انقلاب مشروطیت تا کنون مردم ما 6 بار بر علیه بیداد و بیعدالتی و حکومت شاه و شیخ برخاسته اند و هزاران هزار از دلیر ترین و بهترین فرزندان این آب و خاک قربانی جهل و توهم و ناروایی و خیانت همین رواج دهندگان خرافات و جهل شده اند.از طرف دیگر موافق گفته شما هستم و من سخت پایبند این فکرم که ایران آینده جایی برای همه طرز تفکرها و ادیان و گرایشات قومی و جنسی… باشد ولی این شرط زمانی میسر می خواهد شد که زندگی و جان انسانها و محیط زیست آنها بجای خرافات مذهبی مقدس شوند و انسان تنها بخاطر انسان بودنش حقوقش در جامعه رعایت شده و ارجمند گردد. تا هیچ انسانی بالاتر از دیگری ننشیند بدون آنکه پاسخگوی اعمال و رفتارش باشد و دین و عقاید انسانها شخصی بوده و توان دخالت در امور دیگران و دولت و سیاست …را از دست بدهد.والا واضح و مبرهن است که یک ایدیولوژی یا دین از بین رفتنی نیستند ولی محصور و محدود شدنی چرا!
    به امید آزادی و سربلندی ایران و ایرانیان و رسیدن به جامعه دمکراتیک و سکولار برمبنای حقوق بشر!

     
  7. سلام نوري زاد عزيز
    خسته نباشيد

     
  8. جناب سمیر
    کمی بی انصافی است اینگونه سخن گفتن در مورد دکتر سروش. اگرچه من با تمامی نظرات سروش موافق نیستم ولی نوع نگاه ایشان و تلاششان برای آشتی دین و دموکراسی را بسیار ارج می نهم.به گمان من آن را می توان با نهضت پروتستانیسم در اروپا مقایسه کرد. ایشان در صدد زدودن خرافه از دین هستند و این قابل احترام است. شما معتقدید که دین اسلام کلن خرافه است و من نمی خواهم در مقام دفاع از اسلام بر آیم. بحثی که قبلا هم با جناب دانشجو داشتم همین بود که شما با دومین دین بزرگ جهان مواجه هستید. به این سادگی نیست که آن را از پایه نفی کنیم و بگوییم کلن خرافه است و ریشه آن را باید زد. این تجربه در زمان کمونیستها باعث به وجود آمدن حکومتهایی به مراتب مخوف تر از حکومتهای استبدادی شد. حرف من این است که آی انسانها هر دینی می خواهید داشته باشید، هرکه را می خواهید بپرستید ولی آن را از حکومت جدا کنید. شما هم با من هم رای هستید. دکتر سروش و سایر دوستان مذهبی که در این سایت قلم می زنند هم همینطور. پس ما چه اصراری داریم که به دین آنها بتازیم؟ به قول خانم آنیتا مشکل ما آنهایی هستند که با ابزار دین پا را بر گلوی ما می فشارند. کسانی چون دکتر سروش با همین ابزار می خواهند این فشار را کم کنند. چرا ما باید به آنها بتازیم؟ جنبش دموکراسی خواهی یک جنبش متکثر است و باید هرچه می توانیم حوزه آن را گسترش دهیم. هر کس با هر عقیده و مرامی اگر به قواعد بازی دموکراتیک پایبند باشد باید که در این حوزه ورود کند. ترس من و شما از بازتولید استبداد است به همین دلیل هم از دینداران می ترسیم. ولی به گمان من راهش حمله به عقاید آنان نیست. راه آن نقد خردمندانه و بی طرفانه است. همان راهی که سروش می رود. من سخنرانیهای ایشان و آرا و نظراتشان را بسیار منطقی، مستدل و به دور از تعصب می بینم و راهی را که درپیش گرفته است می ستایم.

    با سپاس از شما برای شرکت در این بحث
    بردیا استقامت

     
  9. خوبه یه سری هم به دفینه های چرکین درون خودمونهم بزنیم-مایی که تارژیم هوامونو داشت چاپلوسی میکردیم حالا هم به همه چیز حتی به اعتقادات بخشی از مردم اهانت!اقای نوریزاد گرفتار جهل وخودفهیم پنداری وحشیانه ای شده ای-باپوزش

     
  10. جناب بامداد سخن

    ضمن تشکر از دعوت شما از همه دوستان به تعقل ورزی، چندی پیش مطلبی را در وصف عبدالکریم سروش (نوشته سهراب ارژنگ ) دیدم که به دیدگاه من بسیار نزدیک بود. بنابراین با اجازه از آقای ارژنگ عینن مطلب ایشان را به عنوان دیدگاهی که من نیز آن را قبول دارم، در این جا نقل میکنم.

    عنوان: به کار بردن عنوان فیلسوف دینی یک مغلطه است، زیرا فیلسوف دینی وجود خارجی ندارد

    فیلسوف نمی تواند انسانی دیندار باشد، وجود چنان شخصیتی امکان پذیر نیست؛ انسانی که عقل دارد و از قدرت اندیشیدن برخوردار می باشد و در راه گسترش رفاه بشر و خدمت به انسانیت و گشودن درهای جدید معرفتی و اخلاقی تلاش می کند، به هیچ وجه نمی تواند فردی دیندار با اندیشه های مذهبی باشد که در قالب های از پیش ریخته و از قبل تراشیده شده مذهبی حرکت کند و هر فرضیه ای که خارج از محدوده دینی و مذهبی اش باشد را رد نماید و خود را فیسلوف هم بنامد.

    بزرگترین مغلطه گر مذهبی که خود را فیلسوف می خواند، محمد غزالی طوسی می باشد که در غرب و شرق عالم هیچ انسانی دیندارتر از وی پیدا نمی شود. غزالی یک انسان متحجر، عصبانی و گردن کلفت بود که سرانجام به بن بست فکری رسید و عبایی به سر خود کشید و از نظامیه بغداد خارج گشت و نادم و پشیمان از تمامی کارها و اشتباهاتی که کرده بود، در شهر طوس گوشه نشین گشت.

    علی شریعتی سمبل روشنفکران دینی در ایران و تئوریسین حکومت اسلامی و ولایت فقیه که با استفاده از جملات زیبا و نا مفهوم و همچنین تقلید عقاید و اندیشه ها و گفتارهای فیلسوف های غربی و تبدیل آن ها به نظریات اسلامی، لباس زیبایی را تن عروس زشت منظر اسلام کرد و انقلاب اسلامی را پایه ریزی نمود و جوانان ایران زمین را فریب داد. من نمی دانم مغلطه گرانی چون دکتر سروش و فرزندش چه از جان مردم می خواهند؟. قضیه بسیار ساده است؛ مردم حقوقی شهروندی و انسانی دارند که باید رعایت شود و این دو نکته ابتدایی ترین حقوق مردم یک اجتماع هستند و هیچ خواسته ای نمی تواند از این دو مسئله حیاتی کمتر باشد.

    این دین مبین اسلام که آقای سروش و پسرش و دیگر هم فکران ایشان برایش فلسفه بافی می کنند و برای شرح دستوراتش دست به هر دروغ نخ نمایی می زنند و از عبارات بی معنایی چون “قرائت های مختلف” استفاده می کنند که خودش یک مغلطه بزرگ است چرا اینکه اگر فرضیه مهمل “قرائت های مختلف” درست باشد برای دستورات دینی اسلام در ایران دست کم هفتاد میلیون قرائت وجود خواهد داشت، چه حقیقتی در آن نهفته است؟. برای رسیدن به عدالت اجتماعی به کجای این دین سراسر مغلطه، باید آویزان شد؟

    اسلام در باب حقوق انسان چه گفته است؟. بیایید قرآن را با هم بررسی کنیم تا دستوراتش را درباره حقوق انسان ببینیم تا دریابیم حقوق بشر در این دین مبین اسلام، جایگاهی ندارد حال شما بنشینید و هی فلسفه برای این دین ببافید. آیا در قانون اسلامی حق یک مسلمان با حقوق یک یهودی برابر است؟. بدون شک چنین نیست و بنابراین در نخستین گامی که ما در راه موهوم تفکر دینی بر می داریم، متوجه خواهیم شد که تفکر اسلامی، تفاوت میان انسان ها و حقوق ایشان را از زن و مرد شروع می کند. مگر می توان بین حقوق انسانی مردمان به دلیل جنسیت ایشان فرق قائل شد؟.

    انسان می تواند فیلسوف باشد و در باب دین نیز سخن بگوید اما نمی تواند فیلسوف دینی باشد چرا که این دو امر با یکدیگر تناقض دارند؛ زمینه فیلسوفی تعقل و اندیشیدن است و زمینه دینی بودن تعقد و باور یه یک دستورات خاص مقدسی می باشد که اجازه پرسش و کنجکاوی در رابطه با آنان را به انسان نمی دهند. بابت شر و دردسری که آقای سروش و امثال ایشان برپا کرده اند و بلایی که بر سر ملت شریف ایران آورده اند، ایشان تا هزاران سال دیگر نیز بدهکار مردم ایران زمین می باشند.

    از علی شریعتی گرفته تا مطهری و سروش و فرزندش، جملگی مانند آن دکتر علفی ها هستند که یک عمر اندیشیدن به مهملاتی چون استوقدوس و دود کردن قاذورات گاو برای رفع طاعون و… به ایشان فرصت نشان دادن میزان علم شان به مردم را نداد و هر زمان که آن دکتر علفی های بی سواد، پزشک حازقی را می دیدند که دانشمند و راهگشا بود، وی را با نگاهی پر از نفرت برانداز می کردند. اما همینکه فرصتی به دست آن دکر علفی ها افتاد؛ پهن گاو آورده و دود می کنند و می گویند پزشکی ما درجه یک است. این دقیقن داستان چگونگی شکل گیری روشنفکر دینی است.

    عبدالکریم سروش ایشان خود را روشنفکر و فیلسوف اسلامی می دانند و خواستار برپایی یک حکومت اسلامی الهی در ایران زمین هستند. گویا ایشان فراموش کرده اند که اوج روشنفکری خود را در امر اخراج با سوادترین و فرهیخته ترین استادان دانشگاه های ایران، نشان داده اند.
    جریان به راه انداختن تفکر دینی و روشنفکر دینی نامیدن آن، درست مانند این است که ما کلی سرمایه بگذاریم و چند نفر انسان عاقل به دور یکدیگر جمع شوند و کارخانه ای برای اختراع گاری احداث کنند؛ آخر گاری که هزاران سال از اختراع آن می گذرد!. تجریه حکومت های قرون وسطایی اروپا و رنسانس به ما ثابت کرده است که حکومت دینی دوام نخواهد آورد و پابرجایی اش میسر نیست و به گفته ای بهتر، حکومت دینی یک فاشیسم خطرناک الهی است. نهایت فکر متفکران دینی داشتن یک حکومت دینی است که بدون شک به ضرر ملت و مملکت خواهد بود.

    باید از روشنفکران دینی پرسید که اگر قدرت دست شما بود و انسان های وارسته ای چون گالیله، دکارت، اسپینوزا، بِیکن و… وجود نداشتند، دنیا امروز به چه شکل می بود؟. آیا شما متفکران دینی اجازه به آزادی رسیدن مردمان در اروپا و رهایی ایشان از چنگال استبداد دینی را می دادید؟.

    آقای سروش که خود را روشنفکر مذهبی می داند، در اوایل انقلاب مأمور مخصوص تبدیل دانشگاها به حوزه علمیه شده بود و هر چه استاد فرهیخته، با سواد و کارکشته بود اخراج کرد و تا توانست مهملات دینی را به کلاس های درسی دانشجویان اضافه نمود و جنبش روشنفکری را چند دهه متوقف کرد و امروز اگر درباره آن جنایت نابخشودنی از ایشان سوال کنید، می گوید که من تنها نبودم و کسان دیگری هم در این قضیه دست داشتند. این هم استدلال غلط آقای فیلسوف نما است.

     
  11. اسلام پاشنه اشیل همه جنایتکاران همچون علی فلاحیان و یزدی و حسینیان است این همان عامل فساد و جنایت و دزدی است که همه ایت الله ها پشتش سنگر گرفته اند

     
  12. جناب نوری زاد امشب مرا به چها هفت سال قبل باز گردانیدید با عکسی که یک سقا خانه در سایتتان گذارده بودید. این سقاخانه نبش خیابان کیکاووس ( اگر اشتباه نکنم) و خیابان سی متری بود بغلش خانه یکی از تقریبن همکلاسیهایم که اکنون نویسنده قدری در دنیای ادبیات است واقع شده بود. من جوان بودم شاگرد کلاس چهارم دبیرستان و هر بار که از جلوی این سقا خانه میگذشتم با دیدن دختران جوانی با شمعی روشن در دست و نهادن آن در سقا خانه خنده ام میگرفت و یک بار هم کتک مفصلی از یکی متعصبین مذهبی بخاطر تمسخر خورده ام. جناب نوری زاد قصه خرافات خود بهتر میدانید مال امروز و دیروز نیست این ژنی است که در خون من ایرانی عجین است و میدانید از قرن چهارم هجری یواش یواش این باور قضا قدری را در ما تقویت نمودند, بهر حال خوشحالم کردید با این تصویر هر چند تاسف بار است. شاد و پیروز باشید

     
  13. جناب احمد عزیز
    حق با شما است. متاسفانه ما ایرانیان عادت کرده ایم تنها بنالیم و دیگران را متهم کنیم. شاهد مدعا هم جناب دربدر که وقتی عصبانی می شوند به زمین و زمان رحم نمی کنند. کاش کمی به خودمان نگاه می کردیم.

    جناب دربدر عزیز
    این نگاه نژادپرستانه را به دور بریزید دوست من. بله ما مفتخریم که فرهنگ غنی و تمدن بزرگی داشتیم ولی حالمان چگونه است؟ آیا با تحقیر دیگر نژادها ما می توانیم پیشرفت کنیم یا باعث درجا زدن ما می شو؟ وقتی شما با توهین به عربها حمله می کنید و آنها را سوسمار خوار خطاب می کنید، آیا باعث نمی شود که پیشرفت آنها را نبینیم؟ مگر ما نفت نداشتیم؟ بیشتر از آنها هم منابع نفت و گاز صادر کردیم. نهایتا چه شد؟ کشوری عقب مانده با اینهمه ویرانی و بدبختی که تنها گوشه ای از آن را جناب نوری زاد به نمایش می گذارد. تحقیر دیگران به روشهای ناسیونالیستی تنها باعث می شود که ما عیب خود را فراموش کنیم. برای یافتن چاره ابتدا باید قبول کنیم که درد و بدبختی داریم و سپس به دنبال درمان باشیم. آیت الله خامنه ای را ببینید، چشمانش را بسته و قبول نمی کند که مشکل وجود دارد. در اوج فشار تحریمها می گفت ما در موضع بدر و احدیم! یعنی انسان تا چه پایه می تواند خودش را فریب بدهد؟ شما که به قول خودت همه جا را دیده ای، پس پیشرفت سایر کشورها را هم ببین. ما برای پیشرفت به سرکوب و تحقیر دیگران نیاز نداریم، خودمان باید آستینهامان را بالا بزنیم.

    با احترام
    بردیا استقامت

     
  14. آقای نوریزاد با سلام __ ضریح امام حسین (ع) را برای نصب در شهر کربلا از اصفهان به حرکت درآوردند و شهر به شهر تا به تهران و به میدان امام حسین (ع) آوردند .برای مردم تهران صدا و سیمای ضرغامی بیکار ننشست و از چند روز قبل مردم را به دعوت از بازدید ضریح به میدان امام حسین فرا خواند .همینکه مردم در روز موعود به میدان امام حسین میرفتند ، مشحص نشد که چرا از آوردن ضریح به میدان امام حسین منصرف و به سمت جنوب حرکت دادند و مردم مشتاق فریب خورده و میدان آمده را دست خالی از بازدید ضریح ! آقای نوریزاد چند سال قبل نیز کسانی متقلب ، ظاهرا” ” ضریحی ” کوچک برای امام زاده ای برای یکی از دهات های مجاور شهر اراک ساخته و در شهر اراک و بر روی کامیون خاور کفی قرار داده و بر روی ضریح آن با پلاکارد نوشته بودند ” امام زاده سیار ” و چندین روز در شهر اراک و حومه این خاور را میگردانند و مردم عوام هم به دور کامیون خاور جمع شده و نذورات خود را درون آن میریختند و کار و کاسبی برای سازندگان آن .

     
  15. آقای دربدر!

    گله کرده اید که نوریزاد مطالب شما را منتشر نمیکند. ایکاش این آخری را هم که سراسر توهین به دیگران از عرب و عجم و همه فرزندان آدم, بجز شخص شریف خودتان بود منتشر نمیکرد. شما ناخودآگاه تاییدیه ای به آنچه که ان استاد آلمانی (یا هرکسی) که ان حرفها را زده نوشته اید منتها با زشت ترین الفاظ و بدون ارایه هیچ دلیلی.
    اینست ان فرهنگی که برای یک مسابقه فوتبال هنوز برگزار نشده به بیچاره بهترین فوتبالیست دنیا و تمام فامیلش فحاشی میکند بجای آنکه بازیکنان خودی را تشویق کند که بهتر و موفق تر باشند.
    ای وای!!!

     
  16. شب کارون ، چه گل بارون .
    یاد اقاسی هم به خیر .

     
  17. آقای علی آقا سلام
    اول مورد خطابم شما هستید وسپس پاسخ استاد فرهیخته سطحی نگر شما را خواهم داد
    اولا چرا شما اینگونه منفعلانه با این استاد برخورد کرده اید؟
    دوما در کجای دنیا نوکیسه گان می توانندادعای بزرگی داشته باشند؟وبعد این که حداقل کاش شما درک می کردید که اثرات مخرب یک واقعه ممکنست بیش ار حد تصور دوام داشته باشد مثلا بسیاری از ادم ها را دیده ام دچار سوختگی شده اند وبناچار تا اخر عمر با مشکل داشتن اعضای بدن چروکیده از سوختگی بسر برده تا مرده اند
    واما آقای پرفسور ما ایرانی ها تقریبا بیش از تمامی کشورهای دنیا در معرض هجوم بیگانگان قرار گرفته ایم ولی آنقدر تاب وتوان داشته ایم که هر مهاجمی را در خود حل کنیم وهویت وارزش هایشان رابی مقدار کنیم
    ولی متاسفانه بعد از حمله اعراب به ایران ما یک مشکل بزرگ پیدا کردیم وآن این که راستگوئی در میان ما گم شد
    به گواه تاریخ ما ایرانیان بعد از حمله اعراب مدت دوقرن در حالت کما بسر بردیم این مدت حتا برای از بین رفتن بسیاری از فرهنگ ها کافی وشاید زیاد هم بوده ولی ما ایستادیم وهمان اعراب بدوی ووحشی را آدم کردیم اعراب فعلی هم از صدقه سر ایران وتفکر ایرانی پا گرفته اند واین را نه به عنوان یک متعصب ایرانی که به عنوان کسی که شاهد فعالیت های ایرانیان در شیخ نشین ها بوده ام می گویم
    اعراب اگر در این چند دهه اخیر به نفت دست پیدا نمی کردند هنوز به سوسمار خواری ادامه می دادند ومنت ما راهمچون گذشته با جان ودل پذیرا بودند وهم اینک کدام کشور عربی میتواندادعا کند که با استقلال وتکیه بر توانمندی ملی خود میتواندروی پای خود بایستدودرکدام یک از صنایع موجود در کشور های عربی مهندس ومستشار وگرداننده عرب وجود دارد؟
    اعراب از بهره هوشی اندک وتوحشی تاریخی برخوردارند ثروتمندان عرب تنها دوچیز را خوب میشناسند خوردن وشهوترانی واین از قوانین دین مقدسشان پیداست که در کتابشان وعده ها تمام مربوط میشود به خوراکی های ماکول ودختران وپسران زیباروی که به آن ها وعده داده شده درآخرت از این دو متاع بی حد وحصر بهره میبرند
    در کجای دین اینان ذره ای به تکامل انسانی به عنوان پاداش نیکی ها اشاره شده وما ایرانیان از عصر باستان تا کنون برای پیوستن به نور ایزدی راستگوئی ونیک پنداری وگفتاری را سر مشق داشته ایم
    اعر اب در زمانی که ما تمدن داشتیم به اعتراف پیامبرشان به عنوان جاهل معرفی شده اند
    اما ما از دست اعراب زخمی شدیم
    زخمی شدن یک ملت ویک مملکت مثل زخم دست وپا که نیست که با مداوا وپانسمان درست شود ما باید برای هر روز آن دوقرن سکوت قرنی رنج کشیدن را متحمل شویم تا بتوانیم جامه عوض کنیم وگریبان خود را از دست جاهلیتی که اعراب برما تحمیل کردند برهانیم
    اعراب به ما دروغگوئی را دادند وحکومت فعلی ایران حاصل دروغگوئیست دروغ خرافه میزاید وما دراثر دروغ فرزند حرامزاده خرافه را در وطنمان داریم که برمبنای آن آخوند توانسته بر ما حاکمیت پیدا کند یعنی باردیگر اعراب سایه نکبتشان را بر سر ما انداخته اند
    ایران بپا خواهد خاست ومن این حرف ایشان را تائید می کنم که گذشته ما هر چه بوده گذشته واگر ما شعور پیدا کنیم میتوانیم با زدودن خرافه وبرچیدن دروغ دوباره تمدن خود را احیا کنیم
    ما کتاب خوبی داشتیم که گوینده آن مدعی وحی آن از سوراخ آسمان وبه وسیله فرشتگان موهوم نبود وهم اینک نیز ان کتاب هست وما میتوانیم باتکیه برآموزه های آن کتاب دوباره به پاکی وراستی وسربلندی برسیم
    /////
    اینک روشنفکران ما نابارور هستند واز اندیشه انان بوی رستگاری به مشام نمیرسد همین نوری زاد داعیه آزادمنشی دارد ولی در خرافه غوطه ور است واز حقیقت گریزان
    در این سایت هروقت خواستم با دلیل به ایشان ثابت کنم که درانحراف بسر میبرند اولین کاری که کرد حذف نوشته هایم از سایت بود چون اینان می دانند از پایه لرزان هستند واگر با سلاح زندان وشکنجه واعدام جلوی زبان های حقگو را نبندند زود باشد که فاتحه اشان خوانده شود ولی فعلا اشغالگرانه با مردم برخورد می کنند واشغالگر با مردم سر زمینی که غصب کرده با بیرحمی کامل رفتار می کنند
    وآقای محترم آلمانی شما خوب می دانی که دوجنگ جهانی به دست شما اغاز شد وامروز هم اگر توانی بیابیدبازهم به بشریت ترحم نخواهید کرد نگاه کنید به گسترش نئو نازی ونژادپرستان مملکت متمدن خودتان وبعد از ما که در دوران بربر بودن شما کشوری بودیم که آزادگی را بین مردم جهان آن روز تقسیم می کردیم انتقاد کنید

     
  18. سلام دوست عزیز واقعیت تلخی است که به آن اشاره کرده اید.ملت ما همواره در توهم تاریخ زیسته است

     
  19. با درود علی جان اگر من جای شما بودم به استادت می گفتم که مغولا آمدند و کشتند و خوردند و رفتند ولی اعراب آمدند و کشتند و خوردند و ماندند و می خورند .استاد شما هموطن تا حدوی درست گفته ولی ایشان یک چیز را درک نکرده اند و یا نمی خواسته اند که درک کنند و آن هم قدرت ایدیولوزیکی اسلام توده ای شده است.که بصورت فرهنگی منحط و خرافی در بطن اجتماع و ذهن تودها جا وا کرده و جزءزندگی و خواب و خوراک و حتی رختخواب ما شده!اگر اروپا و غرب مسیحیت را از خانه و رختخواب و سیاست بیرون نمی کردند سرنوشتی بهتر از ما نمیداشتند.ولی هموطن یک چیز را درست گفته مشکل ما اعراب نیست بلکه معربان و بقول کردها جاشان خودمان است.ما را با اعراب دشمنی نیست ولی رقابت چرا!

     
  20. جناب نوریزاد درود! من از اعتقادات و فعالیتهای شما کاملا پشتیبانی میکنم و از همان اول که با سایت شما آشنا شدم دریافتم که شما انسانی دل سوخته و آتش گرفته از نامردمیها و زشتیها و پلیدیها هستید و در درون شما غوغایی و شور و شوقی برای مبارزه با علت اصلی بدبختی این ملت که خود شما درمدت سی سال و اندی از مشوقانش بوده اید هستید.میدانم که سخت ترین دوران زندگی را می گذرانید و چون انسان صادق و بی ریایی هستید پذیرفتن خیانت به اهدافت از جانب کسانیکه زمانی مراد و پیر و رهنمایت بوده اند سخت است.ولی باید بدانید که تمام کسانیکه یا از تیغ اسلامیان راستین گذشته اند و یا دربند و زنجیر این نامردمان به عذابی علیل همچون مشرکان به الله و محمد گرفتار گشته اند و یا از خانه و کاشانه شان بیرون رانده شده اند قبل از شما بر ضد این قداره بندان اسلامی برخاستند و جان و مال و زندگی و آسایش و خانه و کاشانه شان دراین راه بر باد رفت.من شخصا از هر انسانی بدون اینکه از هویتش بپرسم تنها بخاطر اینکه صادقانه با این نا انسانهای درنده خو و لاشخوران انسانما مبارزه میکند پشتیبانی می نمایم و به گذشته اش تا زمانیکه در خط مبارزات مردم و بنفع جنبش مردمی است کاری ندارم.مسلما این بمعنی قبول تمام گفته ها و اعمال انها نیست.بهمین جهت هم از شما در این مبارزه بسیار ارزشمند و تاثیرگذارتان از هیچ کوششی برای پشتیبانی دریغ نخواهم کرد.ولی هموطن من نمی فهمم زمانیکه شما خود چنین صادقانه خرافات را به ریشخند می گیرید کامنت مرا در انتقاد به کسانیکه از علی و محمد و اسلام… کلمات و سخنانی را می گویند که اصلا با چنین مکتب و طرز تفکری بیگانه است براحتی پاک می کنید.هموطن اگر شما و امثال شما عاشق و شیفته اسلام و بزرگان اسلامید و نمی توانید قبول کنید که چنین انسانهایی را که شماها پاکترین و عالمترین..ترینها… میدانید برای دیگران جنایتکارانی بیش نیستند گناه از دیگران نیست.من گفتار و رفتار طالبان و محمد یزدی و خامنه ای و حمینی و… را اصولا برگرفته از اسلام میدانم نه از اشخاص!ما فریب این نا اهلان را براثر بیخردی و وراجیهای حرافانی فکل کراواتی همچون شریعتی و بازرگان … خوردیم و زندگی هزاران انسان را بباد دادیم و از ایران ویرانه ای برجای گذاشتیم آنهم در مهمترین پیچ تاریخی این سرزمین اسلام زده که می بایستی رهبرانش را خردمندی و کفایت و وطن پرستی و انساندوستی می بود. اگر شما 4/5 سال است که عذاب وجدان دمار از روزگارت درآورده ما بیش از 34 سال است که شب و روزمان به افسرده گی و درد و رنج و حسرت و احساس شرم و خفت و سرافکندی سپری می شود.ما همه اینها را از اسلام میدانیم و خود را موظف به زدودن آثار شوم و نکبتار آن از جامعه ایران می دانیم.من از شما بخاطر مسلمان بودنت و یا ایرانی بودنت دفاع نمی کنم بلکه مبارزه شما با این درنده خویان لاشخور را که امید وارم زمانی به آزادی و رهایی ایران از دست این نابکاران بشود ارج می نهم.ولی با وجود همه اینها بخاطر هیچ کس از انتقاد به اصل (اسلام) دست بر نمی دارم.حال چه شما کامنتهای مرا پاک کنید و یا نه ولی باز هم من مبارزات شما را ارج می نهم.
    به امید جامعه ای آزاد و سکولار بر مبنای حقوق بشر!

     
  21. نظر دهندگان محترم
    خرافه و خرافه گری چو بیرون رود عقل و خرد در آید
    خرافه و خرافه گری قلب حکومتهای ایدولوژی مذهبی است. اگر خرافه و خرافه گری را از مردم دور کنی دیگر هیچ فردی نمیتواند خود را نائب بر حق این و آن بداند و بر گرده مردم خرافه گریز سوار و مانند زالو خون جانداران دیگر را بمکد بدون اینکه هیچ زخمتی به خودبدهد.
    در جامعه بدون خرافه و خرافه گری:
    1 – هیچ جائی برای مفت خوران و حرافان ندارد.
    2 – هر جانداری باید با کار و تلاش و بکار گیری عقل و خرد به خود و جامعه خدمت کند.
    3 – قوانین زمینی به رفراندوم گذاشته شده و مورد تائید و تصویب ملت برقرار است.
    4 – افراد خودی و غیر خودی وجود ندارند.
    5 – یک نفر برای یک ملت تصمیم نمیگیرد.
    6 – استبداد و دیکتاتوری جائی ندارد.
    7 – ملت جای امت را میگیرد.
    8 – حقوق مدنی و شهروندی ملت مطابق با قوانین بشر پسند رعایت میگردد.
    9 – شادی جای غم و گل به سر مالیدن و زجه و ناله کردن را میگیرد.
    10 – علم و دانش و خرد و عقل رشد میکند
    11- مراکز علمی جائی مراکز اشاعه خرافه گری را میگیرد.
    12 – رفتارهای افراد جامعه به یک دیگر بر اساس تظاهر به این بودن و به آن نبودن و خدعه و امر به این وآن و نهی از این و آن نخواهد بود.
    13 – حقیقت و راستگوئی و نگاه به اینده جای ارتجاع و دروغ و نیرنگ را میگیرد.
    14 – در نهایت زیبائی و خوبی و انسانیت جای زشتی و پلیدی و شیطانیت و پلشتی را میگیرد.
    به امید روزی که عقل و خرد و اندیشه در همه ما ایرانیان به حد اعلا برسد تا فرهنگ سکولاری (جدائی دین از دولت) در فرهنگمان نهادینه شود و دولتی منتخب مردم و برای مردم و پاسخگو به مردم را برپا کنیم.
    مهدی

     
  22. امروز این ایمیل از یکی بدستم رسید. ید نیست همگان مطالعه کنند. مرا به فکر فرو برد.

    استاد ایران‌دوست آلمانی: شما ایرانی‌ها همیشه به تاریخ‌تان می‌نازید بی‌آنکه پاسخگوی امروزتان باشید!

    امروز یک استاد آلمانی ام که بیش از ۷۰ سال عمر دارد مرا زیادی به فکر انداخت. می گوید پیش از انقلاب بسیار به ایران سفر کرده است و بعد ازانقلاب یک بار که برای همیشه اش بس بوده! شیفته ی عمر خیام و حافظ و اصفهان و طبیعت کردستان است.

    امروز بعد از ساعتی حرف از خاورمیانه و اعراب و تاریخ و پرسپولیس شد و بلاخره رو به من وعصبانیتهایم نسبت به اعراب گفت: شما ایرانی ها همیشه به تاریخ تان می بالید و این واقعن حق شماست اما هرگز با هیچ کدام از شما آشنا نشده ام که برای یک بار هم که شده ازخودتان حرف بزنید و بگویید حداقل در همین ۱۰۰ سال اخیر چه کرده اید؟

    همیشه ناراضی هستید و همیشه می نالید.همیشه مقصرهایی وجود دارند که شما را از پیشرفت بازداشته اند و همیشه اعراب ۱۴۰۰ سال پیش مقصرهای اصلی این بازی هستند. اگر تمام این ۱۴۰۰ سال شما به این حال گذشته باشد دلیل حال و روز امروزتان را می فهمم. با هر کدام از شما ایرانی ها که آشنا می شوم ازتاریخ تان حرف میزنید بی آنکه پاسخگوی امروزتان باشید و همیشه می اندازید گردن دیگران یا پدرانتان.

    همیشه از حمله اعراب حرف می زنید و گویی همین دیروز اتفاق افتاده است و طی این ۱۴۰۰ سال دست و پای ما برای تغییر بسته بوده است اگرچه یادتان می رود اینطور نبوده و حتا بعد از اسلام شما هنرمند و دانشمند و فیلسوفهایی که می بایست باشید بوده اید.

    کمی به اوضاع خودتان چه قبل از انقلاب رضا خان چه قبل از انقلاب خمینی و چه حالا نگاه کنید .. هرگز راضی نیستید بلاخره کی می خواهید از خودتان حرفی بزنید؟ می گفت: پیش از انقلاب که به ایران می آمدم همه به نظر خوشبخت میرسیدند و این را می شد حداقل از سر و وضع و خانه زندگی ها و رقص و پایکوبیها فهمید.

    ولی باز هم همه ناراضی از شاه بد می گفتند. بعد از انقلاب که آمدم اثرات مخرب جنگ را دیدم و نمی توانستم درک کنم چرا دست به کار ساختن نمی شوید. برایت متاسفم دوست عزیز که نمی توانم در این زمینه همراهت شوم!! تو را نمی گویم ولی این عقاید نژاد پرستانه درباره ی اعراب را بسیار شنیده ام.

    اعراب امروز در دنیا پیشرفته تر، آبرودارتر، دوست تر،همراه تر و موفق تر هستند و من برای آن بیشتر ارزش قائل هستم تا برای مردمانی که همیشه شاکی از همگان و مغرور به آنچه که دیگر نیست یعنی تاریخ. من خوب می دانم حکومت شما خوب نیست اما خوب تر می دانم که آنها متعلق به یک کشور دیگر نیستند و جزئی از کل همان مردمان هستند.در آن کشورهیچکس به فکر ساختن نیست.

    شما اگر نخبه باشید فراری، اگر بی پول باشید جنایتکار، اگر معمولی باشید سکوت کنندگان بزرگ، اگر بی سواد باشید دین دار و انقلابی و اگر ثروتمند باشید فراری از هویت واقعی تان هستید. وقتی ازاینکه اعراب پررویی می کنند و سن کشورشان به سن پدربزرگ من قد نمی دهد حرف زدم، گفت: در جلسه ای بودم که استاد جغرافیایی اهل پرتغال می خواست درباره ی هویت اصلی اعراب حوزه خلیج فارس صحبت کند. در میان حرفهایش میگوید: آنها ۷۰ سال پیش وجود نداشتند! ناگهان همه اعضای جلسه استاد جغرافیا را به سکوت وا می دارند و می گویند: اتفاقن همین نکته ی قوت است و نشان دهنده ی اینکه: اعرابی که وجود نداشتند امروز سرمایه های غرب را به هر شکل ممکن به سمت خودشان جذب می کنند و در حال سازندگی و کسب رضایت بیشتر مردمشان هستند این اتفاقن می تواند مایه ی افتخارشان باشد.

    یادتان نرود که بشر همیشه در حال فتح کردن است. اگر نتوانید دفاع کنید و خودتان را نشان بدهید دیگرانی هستند که داشته های شما را ببرند و این قانون طبیعت است که حالا با پروتوکولها و کتابهای قانون بین المللی رنگ و لعاب شده! ربطی به ایرانی بودن یا عرب و غربی ندارد.

     
  23. نوریزاد عزیزم از تو متشکرم والتماس دعا دارم که با جان خود داری قمار میکنی خوش بحالت که به راه رستگاران میروی

     
  24. فردا کجا تشریف میبرید

     
  25. حذف مجدد من ضرورت داشت؟

     
  26. سلام….خسته نباشید در خبرها از باران اسیدی و آلودگی هوای اهواز و بستری شدن تعدادی از مردم در بیمارستان مطالبی بود، آیا واقعا اینطور بود یا غلو و زیاده گویی است …و علت این آلودگیها چیست، …به هفت تپه هم حتما می‌روید و از صنعت نیشکر از بازدید می‌کنید و البته از حواشی آن و بی‌ کفایتی‌ها و بی‌ لیاقتی‌ها مدیریت آن برای خوانندها بنویسید آنچه شما می‌‌بینید و می‌‌شنوید… و البته که به عروس شهرهای خوزستان خرمشهر نیز سفر می‌کنید و بگویید آیا واقعیت دارد که هنوز پس از سالها اثر خرابی‌‌های جنگ را میشود دید؟ و آنطور که من شنیده‌ام ، می‌گویند خرمشهر دیگر آن شهر قبلی‌ نشد …

     
  27. آقای نوری زاد
    به قول قدیمیا هنوز مرکب نوشته ام خشک نشده از سایتتان حذف میشوم من اولین نفری هستم که زیر عناوین مختلف نوشته هایتان کامنت می گذارم ودر همان آغاز حذف مسشوم درذیل همین مطلب هم چیزی نوشتم ارسال کردم رفتم وبر گشتم دیدم غیب شده چرا؟
    شاید سایت شما به ای میل ونام من حساسیت دارد
    لطفا ملایمش کنید
    دیدید فیس بوک شما ناپدید شد چقدر ناراحت شدید؟
    خوب من هم آدمم دیگه دور از جون شما

     
  28. جناب نوری زاد سلام
    از آخر شروع می کنم تا به اول برسم
    با مدعای شما مبنی براین که انسان در این دوران دوست دارد که دوست داشته شود ودوست نداردهم عقیده نیستم
    این مورد درست نیست تمام انسان ها پا بپای این که تلاش می کنند که دوست داشته شوند همت می گمارند که دوست هم بدارند واین موضوع است که گاه انسان را از دایره انسانیت بیرون می کند
    حالا چرا؟
    پهنه دوست داشتن هرچقدر تنگتر باشد انسان از دیگر خواهی که یکی از دلایل بقای جوامع هست به خود خواهی که ضد دیگر خواهی ویکی از عوامل مخرب وحتا جنایتکارانه است میرسد
    آقای خامنه ای واقعا مجتیا وبشرا را دوست دارد هاشمی رفسنجانی عاشق آقا محسن ومهدی وفائزه است واینان دایره دیگر خواهیشان تنگ وحتا مسدود است به همین دلیل نیز از ارتکاب جنایت برای کسب رضای محبوشان دست به هر جنایتی میزنند
    وشمااگر صداقتی در کارتان باشد که بعید می دانم دیگر خواهی می کنید از وقت ودر آمدتان هزینه می کنید تا بتوانید درد عده ای از مردم راعنوان کنید وپنبه بعضی ها رابزنید وخلاصه علی الظاهر کارتان ریشه در دیگر خواهی دارد ومتاسفاه در دیارمان خود خواهی وتنگ نظری جایش را به وسعت دل داده جایش را به بزرگ منشی داده چون ملوک تنگ نظرند ومیشوند الگو برای جماعت. خودتان که می گوئیدکه مردم بر دین شاهانشان هستند وچه بد شاهانی در مملکتمان عمل می کنند که کارشان نابودی روح وروان ملتیست که استعدادخوب بودن را داراست
    واما خرافه. تازه تازه داریم نوعی همسوئی پیدا می کنیم فریادمن که دائم در پی خاموش کردن آن هستید که گوئی آتشیست که به جانتان می افتد همن نشان دادن سمت وسوی خرافه است اما من وشما ضمن این که وجه مشترکی در بیان دردی مرضی آفتی به عنوان خرافه داریم وجه افتراق بزرگی هم داریم
    در مثل مناقشه نیست به جرم اهانت مطلبم را حذف نکنید

    شما مانند آن دزدی میمانیدکه جنس دزدیده شده را در دست گرفته ومرتب فریاد می زند آی دزدآی دزد دزد را بگیرید ودر همان حال به فرارش ادامه می دهد
    شما همراه ومبلغ ریشه خرافه هستید ودائم سر شاخه هرس می کنید شما باید به قطع ریشه ای که میوه اش زقوم خرافه است بپردازید
    در مملکت ما دوازده هزار امامزاده از کجا آمده ؟وسقا خانه ها ودرخت های شفا دهنده ودوازده امام وجهارده معصوم مگر تمام این ها ریشه در خرافه ای به نام دین ندارند
    چند روز پیش در کوچه های رتردام به دنبال کاری میرفتم بیشتر خانه ها پشت پنجره هایشان چراغانی کرده بودند ویک عروسک سنت نیکلاس یا همان بابا نوئل معروف را گذاشته بودند واین ها مثل ما که علی آباد داریم اسم شهرشان را نیز از اسامی قدیسینشان گذاشته اند وفرقی نمی کند جلوی مجراب عبادتگاهشان شمع گذ اشته اند ومومنین با پرداخت پنجاه سنت یک شمع روشن می کنند
    خوب این هست اما خیلی سطحیست اجازه آنچنانی به مومنین صورت نشسته نمی دهند که تظاهرات مستانه دینی بکنند مثل کاری که در مملکت ما از پائین تا بالا وبا مجوز رسمی انجام میدهند وکل صدا وسیما نیرو های محترم بسیج نیروی انتظامی وسیاه سیلاب آخوندی ضمن تائید تظاهرات شنیع خرافی خود نیز تعزیه گردان ماجرا هستند وشما به یک سقا خانه در اهواز گیر می دهید
    در محرم امسال در یک تکیه کوچه ای یک بلند گوی بزرگ با آمپلی فایری قوی گذاشته بودند وبوق بلند گو درست بیخ گوش من بیچاره ومشرف به پنجره اطاق کوچکم سراسر روز تا پاسی از نیمه شب به عریده کشی مشغول بود وانواع واقسام اطوار های کلامی مداح را باید تحمل میکردم
    شخصا به کلانتری محل مراجعه کردم وعرض حال دادم واز داشتن بیمار در خانه واذیت وآزار آلودگی کشنده صوتی مداح گفتم ومسئول رده بالای کلانتری فرمودند ما نمی توانیم کاری انجام دهیم هرچه گفتم جناب سرهنگ یک نو جوان فقط مسئول است که این سرو صدا راه انداختن راتداوم ببخشد که گوش شنوائی برای حرفم پیدا نشدودست از پا دراز تر برگشتم وسرا نجام چاره را در این دیدم که به حاج آقای بانی راه انداختن این معرکه مراجعه کنم وبه ایشان عرض کردم حاجی آقا ابا عبدالله الحسین هم راضی نیست به نامش مردم آزاری شود ونهایت مورد لطف ایشان قرار گرفتم وسربلنگو را کمی به داخل کج کردند
    وباور کنید در پشت این اعمال زشت وسخیف ذره ای اعتقاد وجود ندارد دکانیست برای کسب وکار
    این حاجی آقا یک شاهی برای راه انداختن بساط شامورتی بازی خرج نمی کند بنگاه معاملات ملکی دارد سر آئی ونائی وحسن سرنائی کلاه می گذارد هزینه تکیه را از مومنین خرافه زده تامین میکند
    یکی برای شفای فرزندش قند تکیه را میدهد چند نفر بانی پخش شربت هستند تعدادی گوسفند نذر دارند وبعضی هم برنج وروغن می دهند وسر انجام گفته میشود حاجی امسال هم مثل هر سال خرج میده ودر زیر این ردا هرچه که دلش می خواهد می کند وطبیعست که حرف کسی که مورد ظلم ایشان قرار گیرد در هیچ مجمعی خریدار ندارد ودر هرمحکمه ای ایشان هستند که برنده دعوی هستند
    آقای نوری زاد من چیزی ندارم ولی در دسته خود خواهان هم قرار ندارم همانقدر دوست دارم از گلوی زن وفرزندانم نان وآبی پائین برود که از گلوی تمام هموطنانم ودر این را اگر کاری بتوانم انجام دهم دریغ نمی کنم ونامی هم از اینطریق دست وپا نمی کنم وهمه عمرم یک لقمه نان حرام سر سفره ام نبرده ام
    مقصودم از حرام وجه مذهبی رایج بین شما نیست منظوررم از حرام نان آغشته به مال دیگران است
    پس از ایز به گربه بردن دست بر دارید وخرافه را ریشه ای نشان دهید بگوئید که دین ویران کننده زندگی آدمیست چون هر کاری انجام شود این مقوله ابزار خدعه بوده ولاغیر پس باید آن را در ذهن مردم جا انداخت وبه آنها گفت هرچه می کشید از دین ومذهب است وبس

     
  29. وقت بهاراست،خیز،تابه تماشارویم/تکیه برایام نیست،تادگرآیدبهار_جناب نوری زادعزیزمقدمت رابه شهراهوازگرامی می داریم.

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

79 queries in 0891 seconds.