نوشته های امروزم را تقدیم می کنم به زندانی سیاسی:سید مصطفی تاج زادهدرزندان اوین، چهارماه ونیم با تاج زاده هم بند بودم. می گویند برای شناخت کسی، یا با او سفر برو، یا او را درتنگنا بشناس. و من، تاج زاده را هم درسفر زندان و هم درتنگنای زندان شناختم. جوری که یک موی صداقت و سلامت وپایداری ونظم وانسان بودنش را به کسانی ترجیح می دهم که عربده های اسلامی شان عرصه های بی خردی را درنوردیده است.
سید مصطفی تاج زاده کجا و کسانی که خود را ازتباهی و نقص و ناجوری مبرا می دانند و همزمان هزارخسارت عظما برسر مردم آوارمی کنند؟ راستی نمی پرسید چرا اینهمه سال او را درنهایت ظلم، تنها و تنها، و با زیر پانهادن قانون، دور ازدیگر زندانیان نگه داری می کنند؟ می گویم: صرفاً به این دلیل که توان و مقبولیت و نظم تاج زاده را باوردارند و نگران این هستند که مبادا با قوه ی تأثیرگذاری ای که در اوموج می زند، موجی ازپس موجی پدید آورد و هرازگاه زندانیان را به حقی و حرکتی فرا بخواند.
هشتم آذرماه سال نود و دو

پنج گرایش اعتقادی درکردستان وجود دارد که پیشنهاد می کنم حتماً به پنجمين اینها دقت کنید تا بدانید آنسوتر از گرايشات فهيمانه و عالمانه اي كه در ميان كُردهاي ما جاري است، كردستان و کلاً کشور با چه فاجعه ای درآینده ی نزدیک مواجه اند:
یک: “جماعت مکتب قرآن” به رهبری مرحوم کاکه احمد مفتی زاده. مفتی زاده اندیشمندی بود که بیشترین همراهی را با انقلاب اسلامی کرد وسرآخردستگیروده سالی نیززندانی شد. درزندان به بیماری سرطان مبتلا گردید. آزادش کردند. وچند ماه پس ازآزادی ازدنیا رفت. نگرش امروزینِ شاگردان مرحوم مفتی زاده تماماً برعطوفت وصلح و دوستی معطوف است. بهتربگویم: یکجورعرفانِ برگرفته ازقرآن وانسان محور.
دو: “جماعت دعوت اصلاح” به رهبری کاکه ناصرسبحانی. ناصرسبحانی ازمتفکران اسلامی بود. وازهمراهان ومجاوران مفتی زاده که با ورود مفتی زاده به جرگه ی همراهیِ همه جانبه با جمهوری اسلامی ازوی جدا شد وخود مشیِ فکریِ متفاوتی ازمفتی زاده اختیار کرد. این جماعت هرگزمعتقد به جنگ مسلحانه نیستند وبه رفتارمدنی اصراردارند. اینان حتماً درانتخابات شرکت می کنند. اسلام اینان کمی عبوس است. تنها کمی.
سه: دراویش وصوفیان
فرقه ها وجمعيت های دراويش که همگی ريشه ی اعتقادی خود را به عبدالقادرگیلانی وازاو به مولانا جلال الدين نقشبندی منسوب ميدانند درسراسر مناطق همجوار و نزديک به ايران پراکنده اند. ازجمله درترکيه، سوريه، افغانستان، پاکستان و هندوستان. سماع و نوعی ازآواز و رقصِ جمعی، به شاکله ی اعتقادی صوفیان راه یافته وماندگارشده است.
چهار: اخوان المسلمینی ها
اخوان المسلمين در ايران در قالب جماعت دعوت و اصلاح فعال است. هر چند دعوت و اصلاح خود را مستقل دانسته و فقط همسو با اخوان بودن را اعلام نموده است كه كاك ناصر سبحاني موسس آن است و اصول كارشان بر دعوت و كارهاي فرهنگي و مدني استوار است. اخواني ها خود را به خیزشِ فراگیر” اخوان المسلمین” به رهبري متفكراني چون سيد قطب متصل مي دانند كه در مصر پا گرفت وبلافاصله درکشورهای عربی شايع شد.
پنج:سلفي ها
سلفي ها به چند شاخه تقسيم ميشوند كه عده اي فقط معتقد به دعوت اند. به چه؟ به عقيده ي صحيح. بدور از شرك و خرافات. منتها شرك و خرافات را خودشان تعريف مي كنند. شاخه اي از سلفي ها كه روي سخن من به اين جماعت است، معتقد به قيام مسلحانه عليه حكام هستند. این جماعت که یک ده سالی می شود درمناطق كرد نشين پروبال گرفته اند، قطعاً در آينده اي نزديك براي كردستان و كل كشور معضلي حتمي خواهند بود. داستان از اينجا شروع شد كه آمریکا برای به زانو درآوردنِ شوروی سابق، به برآوردن وبرکشیدنِ طالبان والقاعده وسلفی ها دست برد. وسپاه قدس ایران نیزهمینان راعلیه آمریکا درعراق وکلاً درمنطقه تجهیزوتهییج کرد. این جماعت بنا به نگرش غلیظ ومنجمد مذهبی شان، خود را به انجام رویه های تند وعبوس مکلف می دانند. اینان همانانی هستند که حتی زنان و کودکان را با جلیقه های انتحاری به میان مردم می فرستند واغلب بدون این که خود آنان خبرداشته باشند جلیقه هایشان توسط بالاتری ها وبا سیستم های کنترل ازراه دورمنفجرمی شود.
اینان درمیان کردها وبویژه درمنطقه ی اورامانات کرمانشاه به فعالیت های پنهان وآشکاراما مداوم خود والبته تحت نظروحمایت سپاه ادامه می دهند. من می گویم: وقتی عطسه ی سیاسیِ یک جوانِ کُردازنظرسپاه دورنمی ماند وبلافاصله به دستگاههای امنیتی فراخوانده می شود، مگرممکن است لشگرکشی ونطق کشی وخودنماییِ “اِخوانی ها” با دهها اتومبیل ودهها وانت پرازنفرودهها موتورسواردوترکه به شهرجوانرود و اطراف آن آنهم درروز روشن بی عنایت سپاه صورت پذیرد؟
سران سلفی ها با سپاه پاسداران هماهنگ وهمراهند اما بدنه ی اینان خود را مجاهدان خاص راه خدا می پندارند که وظیفه ای جزهدایت و تذکروکشتن مردم خاطی ندارند. اینان به هرپدیده ی متمدنانه ای که مردم را ازاسلام سلفی ها دورسازد معترض اند. من دراینجا برخی ازاعمال ورفتارآشکارسلفی ها را درمناطق کُردنشین برمی شمرم:
– آتش زدن مغازه هایی که لباس زنانه وبویژه لباس زیرزنانه می فروشند.
– سوزاندن اتومبیل هایی که رنگ تند دارند.
– قمه کشی وزخمی کردن جوانانی که ظاهری متفاوت وبقولی فشن دارند. چندی پیش اینان جوانی را که دستگاه اُرگ خود را باراتومبیل خود می کرد زدند و زخمی کردند و اُرگش را به آتش کشیدند.
– تذکرمستقیم به زنان و دختران درباره ی پوشش و نحوه ی رفتاروآرایششان.
– آتش زدن وسایل شهربازی که دختران و پسران حین استفاده ازآن سروصدا می کنند وجیغ می کشند.
– تخریب وشکستن سنگهای مزار. من خود چندین نمونه ازاین خرابکاری ها را مشاهده کرده ام.
همه ی این موارد با اطلاع وحمایت سپاه واطلاعات درمنطقه صورت می پذیرد. سلفی ها اکنون نقش گشت ارشاد را درمناطقِ کردنشین بازی می کنند. سرداران سپاه به این دلخوش اند که ریسمان سران این جماعت دردست سپاه است. بی آنکه بدانند فردا، کارکرد وجهتِ این ریسمان جابجا می شود. حتماً.
یک توضیح ضروری:
اینها که برشمردم نحله های فکری غالب اند در میان سنیان. مهم اما شاید نود در صد مردمند که درهرکجا مستقل و بی اعتنا به هر فرقه ای و نحله ای، سر به مسلمانی خود فرو برده اند و حساسیتی به فرقه ای ندارند. آنان مسلمان اند. بی انکه به فرقه ای متمایل باشند.

مخالفان نظام
ما پدراین سه دختر را – که ازمخالفین لفظیِ نظام بوده است – اعدام کرده ایم. کِی؟ درست شبِ عید سال شصت ونه. کاکه ناصرسبحانی، یک اندیشمند ومتفکرسنّی است. وی درحمایت ازانقلاب اسلامی و شخصیت های آن همه ی همّ خود را بکارگرفت. جوری که نقش وی درهمراهی مردم کردستان با انقلاب انکارناپذیراست. وی اما بمحض پشت کردنِ انقلابیون به اصولِ وعده داده شده، وظهورفردی چون خلخالی وکشتارهای چند دقیقه ای اش درکردستان، راه خود را کج کرد، وبه نقد ومخالفتِ لفظی نظام پرداخت. کاکه ناصرسبحانی هرگزبه نبرد مسلحانه اعتقاد نداشت وآنانی را که به سمت اسلحه خیزبرداشته بودند، ازاین کارمنع می کرد. وی معتقد بود که با کشتن، کشتن های متوالی حادث می شود واین تسلسل خونین راپایانی نخواهد بود.درست پیش ازانتخابات ریاست جمهوری اخیر، رهبردریک سخن کوتاه، تمامی آنانی را که حتی نظام را قبول ندارند، به مشارکت درانتخابات فرا خواند. این یعنی یک فرد می تواند مخالف نظام باشد وهمزمان مخاطب نظام قرارگیرد. ویعنی: مخالف ومنتقد نظام، هنوز شهروند مقبول نظام است ومی تواند درمعادلات نظام سهم ونقش داشته باشد. حال چه او رأی بدهد یا ندهد. من به این سخنِ ناگزیرِ رهبرکه موج مخالفان را باورکرده بود کاری ندارم، اما کاکه ناصرسبحانی، ازهمین طایفه بود. منتقدی اندیشمند، با جایگاه اجتماعیِ سترگ. که می توانست با بهره مندی از سعه ی صدرقضایی وامنیتی واسلامی ما همچنان زنده باشد ونقد واعتراض کند وحاکمان را به بازاندیشی، وترمیم شیوه های خشن ترغیب و تشویق کند.روی سخن من دراین نوشته ی کوتاه، نه به چند وچونِ مخالفت های ناصرسبحانی با جمهوری اسلامی، ونه به اعدام شتابزده ی وی، بل به این رویه است که ما چرا برای مخالفانِ خود فرصتی وتریبونی وحقوقی قائل نیستیم؟ وآنگاه که آنان را بنا به هردلیل دستگیروزندانی می کنیم، چرا ابتدایی ترین حقوق شهروندی وقانونی شان را ازآنان دریغ می کنیم؟
ما کاکه ناصرسبحانی، این متفکرونویسنده ومدرس سنّی را – که یکی ازشاخه های اعتقادی کُردهای سنّی را رهبری می کرد – در18/3/68 دستگیر وزندانی کردیم، وبه حکم ری شهری درتاریخ 28/ 12/68 به طناب دارش سپردیم. بدون این که به او فرصت دفاع بدهیم، ویا مسیرمحاکمه ی او را به یک روند بدیهیِ انسانی و قانونی دراندازیم. ناصرسبحانی درحالی اعدام شد که وکیل نداشت. ملاقات نداشت. تلفن نداشت. وجنازه اش توسط نیروهای امنیتی درشهری دورازشهرخودش – قروه – بدون حضورخانواده اش بخاک سپرده شد. ما مثلاً مسلمانیم. شیعه ایم. قراربود آنانی که بلد نیستند درستی اختیارکنند و انصاف بورزند و مدارا کنند، به سرزمین اسلامیِ ما سفرکنند وهمه ی اینها را ازما بیاموزند. چنین نبود آیا؟ حالا من دراین مقال، نخواستم به داستان “خاوران” بپردازم و چند وچونش وابشکافم. اما چرا نگویم: شکرخدا این دختران بخاطر اعدام پدرشان ازتحصیل در دانشگاهها محروم نشده اند؟

فرهنگِ ناجورِ” خود گویی وخود داورپنداری”، ظاهراً ریشه درتاریخِ مردمان ما دارد. که ما خود می گوییم وخود به خود نمره می دهیم و طرفِ غایب را تا هرکجا که میل مان بکشد خاکمالی می کنیم. یا ازآنسوی، اورا به عرش می بریم وبرقامتش هیبتی کهکشانی می پردازیم. مثل منبررفتنِ آخوندها درطول تاریخ. ومثل رهبرِخودمان. ومثل احمدی نژاد. ومثل رییس قوه ی قضاییه، وبرادرمجلس نشینش. ومثل رییس جمهورفعلی. وشاید مثل تک تک ما ایرانیان. بله، اغلبِ ما اینگونه ایم. که: یکجانبه سخن می گوییم و یکجانبه داوری می کنیم. علتش شاید این باشد که شأن سخنِ مفت دراین گوشه از کره ی خاکی، خریداربیشتری دارد. ویا: اخلاق قضاییِ محکمی که بنیاد سخنِ گوینده را وراندازکند ویقه ی دروغ پرداز وآشوبگررا بگیرد وبه اوبفهماند که انصاف چیست وعدل کدام است، درمیان ما رایج نبوده.روحانیان وامام جمعه های ما یکجانبه برهرکه بخواهند می تازند وهرکه را که بخواهند به عرش می برند وهیچ فرصتی برای فهم مخاطبِ خود قائل و متصورنمی شوند. کجا کسی مجال نقد سخنان رهبررا یافته تا به اوبگوید: جناب رهبر، دنیا اینگونه که شما ترسیم می فرمایید نیست ومردمان دنیا نیز؟ بدا بحال ما که رهبرپیوسته هرچه که می خواهد می گوید وهمان سخنان، درجا برای دستگاههای رسمی کشورسند وقانون می شوند تا درجا بدانها استناد کنند ودرجا دودمانهایی را به باد دهند ودرجا دودمانهایی را برکشند وبرزانوی مردم بنشانند.دلیل امروزینِ این اخلاقِ خودگویی وخود داورپنداری، ورواج همگانیِ آن دراین است که دستگاه قضا درکشورما به تماشای این اخلاق ناپسند بسنده کرده است. وگرنه اگربا هرسخن نابجا ونادرست وبی سند، دستگاه قضا پای پیش می نهاد وسند مطالبه می کرد و دروغ پرداز را به بندها و تبصره های قانون می سپرد، نه رهبرواحمدی نژاد وخیل روحانیان وامام جمعه ها یکجانبه سخن می گفتند، ونه آقای روحانی درهیبت یک حقوق دان به همان راهِ رفته پای می نهاد. روحانی درهمین چند شبِ پیش میزان بدهی دولت احمدی نژاد را درارقامی نجومی شماره کرد تا برای دولت خود مفرّوفرصتی فراهم آورد. ایکاش این حقوقدان با تجربه، برخلاف اسلاف خود نشان می داد که می شود درپیشگاه مردم با رییس جمهور سابق به مجادله ای مستدل وبی اعوجاج فروشد وداوری را به فهم مردم وهمانجا به دستگاه قضا سپرد. وگرنه همین فردا ازکجا معلوم احمدی نژاد خط بطلان برسخنان روحانی نکشد و نگوید: من سخنان ناگفته ای دارم که همه ی این گفته ها وبافته ها را باطل می کند.
دریک سخن کوتاه، این شأن و وظیفه ی مجلس ودستگاه قضایی است که به تحلیل مستند ومستدلّ دولتهای سابق بپردازند ومیزان ضایعات و خدماتشان را برای مردم وابشکافند. نه این که دولتی به دولتِ سابق بند کند وبه همان راهی رود که پیشینیانِ خودگو وخود داورپندار رفته اند. ای خدا، چه می گویم؟ مجلس؟ دستگاه قضا؟ این دورا آیا شهامتی هست که به رهبربگویند: عالیجناب، حالا با این توافق ترکمانچایی، وپایین کشیدن کرکره ی هسته ای، تکلیف میلیاردها پول مردم که به دستورمستقیم جناب شما دود شده و هوا رفته چه می شود؟ بقول یکی که به من گفت: حرفایی می زنیا نوری زاد، چه حرفهایی می زنم و چه انتظاراتی دارم.

حمید جان در ادامه مطالبی که برایت نوشتم در مورد آن کلیپ و منابعی جهت شناخت بهتر محمد، منابع زیر را هم جهت مطالعه بهتر ابعاد خشن رفتار محمد پیدا کن و بخوان ( اکثر آنها را در اینترنت می توانی پیدا و دانلود کنی).
کتاب «حقیقت درباره محمد» نوشته «رابرت اسپنسر» ترجمه «علی رنجبر و حمیدرضا عبدالحی«
کتاب «محمد، پیامبر شاه عرب» نوشته (دکتر لطف الله روزبهانی)
کتاب «محمد بن عبدالله پیامبری که از نو باید شناخت» نوشته (عبدالعلی بهشتی)
کتاب «Psychology of Mohammed» نوشته «Dr. Masud Ansari» (روانشناسی محمد، در مغز يک پيامبر چه می گذرد، دکتر مسعود انصاری)
کتاب «شخصیت محمدی یا حل آن معمای مقدس» (اَلشَخصیّۀ المُحَمّدیۀ أو حّل اللُغز اَلمقَدّس ) نوشته «معروف عبدالغنی الرصافی» ترجمه (م شاپوری)
کتاب «ترور و اسلام» نوشته (حسین ملک)
کتاب «دو گفتار» نوشته (فرخ معانی)
کتاب «پژوهشی در زندگی علی نماد شیعه گری» نوشته «آله دالفک» (ستار سلیمی)
سمیر جان سلام
شما از کجا مطمئنی گردن زدن این بنده خدا به دستور دین اسلام بوده و اینکه محمد (پیامبر اسلام) انسان خشنی بوده اسناد شو بگو من هم مطالعه کنم
سلام
آقای نوری زاد چرا مطلب راجع به رابطه کاکه ناصر سبحانی و کاکه احمد مفتی زاده رو نگذاشته اید.؟
شما این سفر ارزشمند را از منزل کاکه احمد مفتی زاده ـ رض ـ آغاز کردید و خواسته یا ناخواسته، هم مسیران او را در این سفر همراه خود کردید. در طول این سفر، با فرسخها فاصله، ما هم مثل سایر همسفرانتان در شادیهای بسیار اندکتان سهیم؛ و در غم و دردهای عمیق و بی نهایتی که گزارش می دهید با شما می سوزیم و آه می کشیم و اشک می ریزیم و دست به دامان حضرت حق می شویم. و امروز دوباره نام کاکه احمد مفتی زاده ـ رض ـ زینت بخش کلامتان شد و دل داغدیده ی ما را روشن کرد. خدای بشر هبوط یافته، در هر دورانی، کسانی را وسیله ی خیر می گرداند برای نواختن نام و یاد مردان خداییش در گوش جان انسانها، و من از صمیم قلب برای شما که این بار قرعه ی این خیر بزرگ به نامتان افتاده، سعادت دنیا و آخرت را از حضرت رحمان خواهانم. من یکی از کسانی هستم که کاکه احمد در زمان حیاتش آنها را عزیزانِ نادیده خطاب کرده؛ و متأسفانه دشمنان انسان و انسانیت داغ دیدنش را بر دلم نهادند و هرگز او را ندیدم ؛ و بعد از وفاتش در پی چهره ای که به رنگ او بماند و صدایی که بوی لحن او را بدهد و در جانمان آزادی و آزادگی بدمد در شاگردانش خیره شدیم و به سخنانشان گوش جان سپردیم تا به آرامش و امنیّت حضور معنوی او در مکتب قرآن رسیدیم و با این اطمینان به او و مسیرش دل سپردیم و جان گرفتیم و در دنیایی و سرزمینی که نامردمان عزّت انسانها را غارت می کنند خود را بازیافتیم و به عزّت رسیدیم. کاکه احمد ـ رض ـ با تدبیر اندیشمندانه و دلسوزانه ی خود، مردم کرد و اهل سنّت را با انقلاب همراه کرد تا هم آنها را از خطراتی که در آینده ای که در آن، انقلاب پیروز شده، مصون دارد؛ و هم به این امید که بعنوان کسی که در مقابل مردمش مسؤول است گامی برای رسیدن آنها به آنچه که بزرگترین دروغگوهای تاریخ وعده داده بودند، بردارد. که اویی که همه چیزش را به شهادت مردمش در راه مردم و در راه حق گوییها و حق جوییهایش در رژیم گذشته داده بود در این انقلاب چیزی برای خودش نمی خواست. کاکه احمد ـ رض ـ ده سال در زندان بود و زیر بار سخت ترین و دردناکترین شکنجه ها. تنها به جرم مطالبه ی حق مردمی که این انقلاب را باور کرده بودند و برای پیروزیش خون داده بودند؛ و هرگز کمترین مدارایی با آنها نکرد و از تهدیدهایشان نهراسید و به تطمیعهایشان کمترین بهایی نداد و آنها را در تجربه ی تنها کمی احساس موفقیّت ناکام گذاشت. و آنها تنها زمانی جرأت کردند او را از زندان مرخص کنند که تردیدی نداشتند به پایان زندگی مبارکش رسیده و دیگر جسم شکنجه ی بسیاردیده اش که اکنون بار رنج سرطان نیز بر آن سنگینی می کند، تاب روح بزرگش را ندارد؛ جسمی که به روح هزاران چون منی می ارزید و حتی بعد از مرگش هم لرزه بر اندام آنانکه حضور او را تحمل نمی کردند می انداخت. سخن به درازا کشید. مرا دردیست اندر دل اگر گویم زبان سوزد …….. وگر در دل نهان دارم ، ترسم که مغز استخوان سوزد.
آقای ساسان سلام
برادر مگر مجبوری بنویسی. هم به خودت زحمت میدهی هم به دیگران
اشکال نداره به سایت تشریف بیاورید ولی فقط بفرمائید سلام وبعد خدا حافظ سنگین ورنگین مثل یک بچه خوب
چون حرف هائی میزنید که سر خیلی چیزا اسفناج سبز میشه
مرد مومن من به هیچ کدام از مسائلی که در مورداین که چمهوری اسلامی تکنولوژی هسته ای داشته باشد وآن چه شما هم فرمایش فرموده اید کاری ندارم
فقط نگاه کنید این حکومت با ملت خودش چه می کند؟
وبعد یک تک پا برگردید به حدود هزار وچهارصد سال پیش وبگوئید وجدانا اگر راس اسلام یک دانه بمب اتمی داشت دیگر دنیائی باقی می گذاشت
اینان پیروان راستین اسلام ناب محمدی هستند اگر زورشان برسد ومجهز به بمب اتم باشند به دنیا اعلام می کنند یا همه مسلمان وپیرو ولی فقیه بشوید یا جزیه بدهید یا بمب میریزم رو سرتون
اگر فکر میکنی چنین موردی توهم است یک نگاه کوچک داشته باش به کشتار مردم میهنمان به دست این رژیم تا موضوع را دریابی
اگر هم از قماش خودشانی که با شما حرفی ندارم این پاسخی است به نوشته شما با آدرس ذیل در همین صفحه خطاب به بامداد سخن
۷:۴۲ بعد از ظهر / آذر ۹, ۱۳۹۲
دوست عزیز و گرامی جناب
بامداد سخن
از نوشته
۱۲:۳۰ بعد از ظهر / آذر ۹, ۱۳۹۲
جناب نوری زاد چرا گفتید ترکمان چای
شما می دانید اگر راه اشتباهی را عده ای رفتند بدتر این است که دیگران ادامه دهند انرژی هسته ای بشکلی که ایران دنبال می کند شما خوب می دانید بجز راه گم کنی و سر پوش گذاری چیزی نبود و گرنه احمدی نژاد که ماموریت تخریب ایران را به نمایندگی از اربابانش داشت از آن دفاع نمی کرد. از شما بعید بود این جمله با همه حرف هایی که تا حالا زده اید متفاوت است دلیلش را بفرمایید فقط
—————
سلام سردار گرامی
من اصل داستان هسته ای را ترکمانچای می دانم. که این توافق خودش مستقلا محلی از اعراب نیست. اصل همان گودال میلیاردها دلاری است که با امضای مستقیم رهبر کشور را به گور بزرگ دستجمعی در انداخت.
.
آقایان ساسان و بردیا
من دیدگاهای شما را که نگاه میکنم می بینم بیشتر اشتراک دارید با هم تا تفاوت و اختلاف. ولی متاسفانه به حالت جدل با هم صحبت میکنید. شما با هم دوست و همراهید و نه دشمن و هر دو شما دشمن جهلید. پس از جدل بپرهیزید و فقط دیدگاه خودتان را بیان کنید . نظر دهندگان خود راجع به حرف های شما فکر و قضاوت میکنند.
سلام ناشاس جان
به یکنفر بودن ناشناس در سایت شدیدا مشکوکم
اگر یکی باشی که بعید می دانم و یکنفر این همه تناقض در گفتار وعقایدش باشد باشما کاری ندارم وشما میتوانی آبتو یخوری
ولی اگر ناشناس بیش از یک نفر است با یک علامتی خودتان را از هم جدا کنید
ناشناسی وجود دارد که عاقلانه در باره دین نظر می دهد وناشناسی هست که زیر علم اخوان المسلمین سینه میزند
عزیز ناشناس اخوانی وجود ندارد عدوان المسلمین است شما دیدی تا یک گروه از اینان در کشوری روی کارآمد چه کرد. حتا مردم مسلمان ان دیار هم تاب تحملش را نداشتند چون داشت همان بلائی را سر مردم ان دیار می آورد که جمهوری اسلامی بر سر مردم ایران می اورد
ما ایرانی ها فعلا از خودمان بخاری متصاعد نمی کنیم ولی ان ها کردند وطومار یکی دیگر از قالتاق ها را در هم پیچیدند وخوب دستگاه اخوان در ان سرزمین دوباره به سوراخ رانده شد
من در عجبم که چرا این همه ستم دین واین گروه وآن گروه مسلما نان را بر خود وجوامع می بینیم وباز هم سینه زنی زیر علم دین را ادامه می دهیم بابا جان به دلایل به کتاب ها وتمام مقدسینی که علم کش دین هستند کاری ندارم
به تعدد شاخه های ادیان مختلف نگاه کنید ودر عین حال به این موضوع هم توجه کنید که هر شقه جدا شده از هر دینی خودرا برحق می داند وهرکدام که اندک قدرتی یافته اند چه به سر بشریت آورده اند؟
عزیز من شما که به نظر هوشیار میرسید باید بدانید سلفی وعلوی واخوان وزیدی واسمعیلی وحنفی ومالکی وحنبلی وشافعی ووهابی واحمدیه وکاتولیک وپروتستان وارتدکی ویسوعی وژزوئیت ها ووووووووهزاران مذهب وفرقه دیگر در هنگام ناتوانی خیلی مهربان ومظلوم وانسانی هستند وبه محض به قدرت رسیدن دمار از روزگار انسان های مخالف خود در می آورند شما ببینید اخوند قبل از به قدرت رسیدن از گوسفند کم ازار تر بو د مثل برادر محمد در سیزده سال زندگیش پس از مثلا رسالتش در مکه که اسمش را از همان جا گرفت پیامبر رحمت وبعد که زور پیدا کرد شد پیامبر شقاوت ونکبت وجنایات. اسلام صدر وذیلش دیگر برای بچه های دبستانی هم آشکار شده
وشما سینه زن یک شعبه از این دین رحمت میشوید ونوری زاد را که به نوعی مثل خودت هست می کوبی
البته شما را دراین هیئت با نوری زاد مقایسه کردم وگرنه در جائی دیگر معقول ومنطقی حرف زده ای
لطفا تکلیف خودت را با خودت وبا من کاربر روشن کن
حداقل می توانم اگر شما را مثل ابوالفضل دیدم با شما هم ابوالفضلانه گفتگو کنم
در ضمن من از نوشته دیگران برای تائید کلامم نشخوار نمی کنم واگر نوشته ای یا کتابی را نام می برم از خود مومنین است که به عرضشان برسانم چه در چنته پیشروان وتاریخ نویسان ومحدثین وسردمدارانشان وجود دارد وگرنه چه انجیل وچه تورات و چه….بر خلاف این که گفته اند هر کتابی به یک بار خواندن می ارزد این ها به تف انداختن بر رویشان نیز نمی ارزند مگر این که کسی بخواهد مزخرفات نهفته در آن ها را رو نمائی کند
گهگاه از اوستا و گاتها و وندیداد که می گویم چون اورنده ان مطلق ادعای وحی شئن کتابش را ندارد ویک انسان با شعور است که کتابی نوشته ومحتوای کتابش نیز اموزنده است ومن با شما به هر طریق که دوست داشته باشی گفتمانی برقرار می کنم وشما اگر توانستید یک فراز حرف پوچ وبیهوده از کتاب نوشته شده آشو زرتشت بیاورید من سمعا وطاعتا مرید شما میشوم ودر مقابل نیز من چرندیات مندرج در کتاب های منتسب به عالم غیب ووحی شده را برایت می آورم آن هم با دلیل وانطباق مطالب مورد نظر ما از این کتب باید با زمان ما هماهنگی عقلانی داشته باشد ومتوسل به ماورا نشویم
باقی باشی
جناب نوری زاد عزیز
این نظر من در حال انتظار مانده است:
جناب نوری زاد عزیز
من مخالف تریبون دادن به هیچ کس حتی دروغگویی چون احمدی نژاد نیستم. ولی توجه بفرمایید که همین صدا و سیما بود که برای دروغگوی بزرگ جشن خداحافظی و قدردانی گرفت. آنقدر به او تریبون دادند و آنقدر ولایت مطلقه از او حمایت کرد که از حد و اندازه به در شد. یادمان نرود که در آخرین وداع هم آقای خامنه ای چنان از او قدردانی کرد که اگر کسی نمی دانست گمان می کرد واقعا ایرانی آباد از خود به جای گذاشته است. اگر ایرادی به سخنان روحانی باشد، نه انتقاداتی است که متوجه دولت فساد کرده است بل خودسانسوری است که ایشان کرده و تمام حقایق را نگفته است. نگفته است که اینهمه بلا که بر این ملک و ملت آوار شده است از دفتر بیت نازل می شود. نگفته است که رئیس جمهور قبلی هر چه دزد و قاتل و تبهکار بود به دور خود جمع کرده بود. نگفته است که شاید دهها سال باید بگذرد تا خرابیهای آن دولت تبهکار به سامان شود و هزاران ناگفته دیگر.
به گمان من روحانی و تیم مجربش تا کنون کارنامه قابل قبولی از خود به جای گذاشته اند و حتی می توان گفت که از حد انتظار هم فراتر رفته است. حالا بعد ۸ سال تند روی های بلاهت آمیز صدا و سیما، اگر تریبونی به رئیس جمهور میانه رو بدهند، حتی اگر یک جانبه به قاضی برود، یک هزارم تریبونی که به تندروهای نظام داده اند نخواهد شد. پس اگر قرار باشد عدالت هم رعایت شود باید از فردا تا هشت سال دیگر اصلاح طلبان و میانه رو ها افسار صدا و سیمای جمهوری اسلامی را در دست بگیرند!
آقای روحانی تنها در زمینه فضای امنیتی و قضایی که البته از کنترل ایشان خارج است نتوانسته است کارنامه مناسبی از خود ارائه دهد. ولی ما امیدواریم با چانه زنی هایی که در پشت پرده صورت می گیرد، با تلاشهای پیگیر شما نوری زاد گرامی و این سفر پربارتان، زندانیان سیاسی هم هرچه زودتر آزاد شوند.
گاهی با خود می گویم که شخصیت آدمها در همه زمینه ها هماهنگی عجیبی دارد. احمدی نژاد دروغگو، بد لباس، بد دهن و زشت سیرت بود. روحانی اما خوش لباس، خوش رو و اهل موسیقی و ادب است، امیدواریم خوش سیرت و راستگو هم باشد. البته تمام این اوصاف او را از تیغ تیز نقد نمی رهاند.
با احترام
بردیا استقامت
پول سفرو از کجا تامین میکنی برادر؟
دوست عزیز و گرامی جناب
بامداد سخن
از نوشته
۱۲:۳۰ بعد از ظهر / آذر ۹, ۱۳۹۲
شما نتیجه می گیرم که ایران بایستی از دست یابی به فن آوری انرژی هسته ای چشم پوشی کند
بسیار خوب این نظر شما است البته تصمیم در این مورد با مردم ایران است
ناگفته نماند که این فن آوری در حاشیه خود بسیاری فن آوری های جانبی را در پزشکی ساختمان سازی کشاورزی بیولوژی صنعت علوم پایه فیزیک شیمی و …. نیز تولید می کند که هر یک در توسعه و پیشرفت کشور موثر است
اگر چه فن آوری هسته ای برای کشور های صنعتی امری عادی به شمار می رود اما برای کشور در حال توسعه ای همچون ایران هنوز نو و تازه است در ضمن بد نیست اشاره کنم فن آوری جوش هسته ای یکی از مطرح ترین علوم کاربردی دوران ما به شمار می رود و کشور های صنعتی سرمایه گذاری های هنگفتی برای به ثمر رسیدن آن انجام می دهند در این زمینه دانشمندانی از ایران صاحب نظر در سطح بین المللی به شمار می آیند
راکتور آزمایشی جوش هسته ای نیروی محرکه خود را از یک راکتور هسته ای تامین می کند
در مورد حمله نظامی هم از آن سو اشاره کردم که مرقوم فرموده بودید حاکمان ایران با ساخت بمب اتم در پی مصونیت از حمله خارجی هستند که خواستم توضیح دهم این امر از نظر سیاست داخلی بی تاثیر است چرا که قدرت های بزرگ تر با بهره مندی از هزاران کلاهک هسته ای نتوانستند در برابر خواست مردم مقاومت کنند
من برای آبت الله منتظری احترام قایلم چرا که می دانم برای کسی در این درجه از مقام دینی و حتی باید گفت سیاسی تا چه اندازه دشوار است از همه چیز خود بگذرد و حاضر نشود حقوق انسانی مردم پایمال شود لطف کنید اظهارات ایشان و شاگردانشان را مرور فرمایید در آن جایی که اعتراف می کنند فقه برای اداره امور کشور کفایت نمی کند این تحول بنیادینی است در تشیع گام مهمی است در پشت سر گذاشتن سنت و ورود به مدرنیته
دوست عزیز روحانیون و مذهبیون ایران همسایگان و هم وطنان ما و خویشان و آشنایان و اقوام ما هستند ایشان را نمی توان و نبایست نادیده گرفت ما باید راه درست تعامل با دینداران را بیاموزیم و در یک گفتمان سازنده با ایشان راه حلی برای معضلات کشور بیابیم و از این طریق راه را برای عبور از دوران سنت گرایی و ورود به خرد گرایی هموار سازیم این نیازمند تحولی از درون روحانیون و مذهبیون کشور است بدون این تحول ایران متحول نخواهد شد
آثار دگرگونی را می توان در حوزه های درس مذهبی به خوبی مشاهده کرد در اروپا عبور از این دوران به قولی دویست سال شاید بیشتر به طول انجامید البته امیدوارم در ایران بسیار سریعتر انجام شود چرا که ما می توانیم از دستاورد های غرب بهره بریم و نیاز نیست همه چیز را از صفر شروع کنیم در ضمن لازم به تقلید کور کورانه هم نیست چرا که مدرنیته نقاط ضعفی هم دارد که ما اگر هوشیارانه رفتار کنیم می توانیم این نقاط ضعف را برطرف کنیم و راه بهتری در پیش گیریم
دنباله كامنت قبلى و با پوزش از برخى اشتباهات تايپى:چرا در برابر بى عدالتى اقتصادى و تبعيض خودى و غير خودى نه؟ احمدى نژاد آمده بود تا با جمعيت جمع كنى به شيوه پوپوليستى و مردم فريبانه مقاومت را در يك چيز منحصر كند: تغليظ ٢٠در صدى اورانيوم.مردم ساده دلى كه اصلا هيچ اطلاعى از انرژى هسته اى نداشتند هى طوطى صفتانه فرياد زدند انرژى هسته اى حق مسلم ماست و اين حق مسلم به اضافه هوادارى از هيتلر و انكار هولو كاست محملى براى گريز از حقوق مسلم انسانى شد.حق دادرسى عادلانه ،،حق مشاركت سياسى مردم از طريق احزاب و انجمن ها و تجمعات ،حق لغو سانسور و شكنجه و زندگى بدون هراس اين ها همه يك جا حل شدند در در خواست تكنولوژى نظامى اى كه هرگز از مردم به شيوه اى عادلانه در باره آن نظر خواهى نشده بود. تنها براى بقاى قدرت حكومت مسائلى را حيثيتى كردند كه سر انجام هريك شكست گفتمان تحميلى و تحميل خسارت هاى گزاف از جان و مال ملت بود.آقاى جليلى در مناظره ها همچون شماره كشته ها را برآورد مى كرد كه انگار تلفات گوسفند داران را مى شمرد.ما كه از آغاز داعيه پيام معنوى براى ملت ها داشتيم به جاى آنكه با تمام امكانات مشعل دار خلع سلاح هسته در جهان شويم و بدينسان قدرت هاى ميليتاريستى را خلع سلاح معنوى و مردم اكثرا صلح طلب جهان را با خود همراه سازيم همسازبا همان شيوه سياست كثيف استكبارى شديم كه عليه آن شعار مى داديم.اتكال به خدا و نيروى حقيبت شد اتكال به ابليسً مجسم اورانيوم.اين يعنى:دين در حكومت دارى خود را نابود كرد. و اكنون متكى به فريب ايدئولوژيكى است كه دقيقا از بيم خلل در آن دكتر غروى را زندانى كرده اند .نمونه اى كاملا روشن و غير قانونى از نقض آزادى بيان..يادتان هست كه احمدى به لرى كينگ در شبكه سي ان ان چه گفت:در ايران هيچ كس به خاطر اعتراض و حرف زدن در در زندان نيست.بپاينده باشيد
درود بر نوريزاد.در گفتگوى آقاىان ساسان و بامداد اجزه مى خواهم سهمى ادا كنم.من با بامداد موافقم. اما دو نكته: نمى دانم از نگر تخصصى تا چه درست است كه غلظت ٥تا٨ درصد اورانيوم براى ٩٠% اهداف صلح آميز كافى است.حالا مسائل ايمنى به كنار.قبل از انتخابات اخير مصاحبه خواندم از چماقدار سابق الله كرم كه بنا به روش خودم عنوانى مناسب بنا به فهم خودم البته روى آن نهادم: وقتى كه الله كرم روشنفكر مى شود.ايشون از دال گفتمان مقاومت/سازش گفته بودند غافل از اينكه جمهورى اسلامى سند گويايي است از شكست هر گونه گفتمان سازى از بالا.با خود فكر كردم كه چرا اين واژه مقاومت براى حضرات منحصر شده به اورانيوم بيست در صدى و نه مقاومت در برابر سركوب جامعه مدنى و كشتار دگر انديشان و رانت هاى نجومى و انحصار رسانه هاى توده اى و سكنجه و فقدان شرايط برابر گفتگو در فضاى عمومى و تحميل فقر و زندگى بدتر از مرگ بر مردمو دروغ پراكنى و هتك حرمت انسانيت و اخلاق و انديشه ورزى آزادانه و مانند اينها.راستى چرا استكبار هميشه جهانى است و ايضا نظام سلطه و ساير دال هاى به اصطلاح انقلابى آقا؟چرا دموكراسى واقعى نه؟چرا عدالت اقتصاد
جناب ساسان عزیز
شما در ابتدای پاسختان به اینجانب فرموده اید “به هیچ وجه این گونه که شما می فرمایید نیست” و در همان ابتدا خط بطلان بر تمام عرایض من کشیده اید. ظاهرا من در توضیح خود قصوری داشته ام که نظر اینجانب را حمل بر تمایل به حمله نظامی برداشت نموده اید. خدمتتان عرض کنم که حمله نظامی همانطور که شما هم فرموده اید نه تنها دموکراسی به ارمغان نمی آورد بلکه سالها آن را به عقب خواهد راند. می توانید نوشته پایانی مرا در باب مبارزه بدون خشونت ببینید که به تفصیل به راههایی اشاره کرده ام که به دموکراسی نمی انجامد:
http://bamdadesokhan.blogspot.com.au/2013/11/4.html
فرموده اید که کشور ما باید از آخرین دستاوردهای علمی استفاده کند، باید بگویم که تکنولوژی هسته ای چیزی در حدود پنجاه سال پیش به بهره برداری رسید و به هیچ عنوان تکنولوژی مدرنی نیست. در ضمن همانطور که قبلا اشاره کردم بیشتر کشورهایی که از این تکنولوژی استفاده می کنند به شدت از خطرات آن واهمه دارند. رجوع کنید به نوشته تکمیلی من در مورد نیروگاه چرنوبیل.
کشور آلمان را با کشور عزیزمان ایران مقایسه کرده اید که قیاس مع الفارق است، اولا که آلمان سوخت فسیلی ارزان ندارد و دوما تکنولوژی هسته ای آن کاملا بومی است و با بالاترین استاندارد جهانی و این دقیقا به این معنی است که در آلمان تولید انرژی هسته ای توجیه اقتصادی دارد. اصولا در کشورهای توسعه یافته همه چیز با محاسبه سود و زیان انجام می شود فقط مسائل امنیتی و پزشکی آن هم تا حدودی از این قائده مستثنا هستند. اگر آلمانها می خواستند انرژی هسته ای با 10 برابر قیمت انرژی فسیلی تولید کنند که الآن وضعیت اقتصادیشان مانند ایران بود دوست عزیز.
در ارتباط با قسمت دوم نوشته تان به اختصار عرض کنم که اگر گمان می کنید مثلا فردی مانند آیت الله منتظری به عنوان رهبر باعث پیشرفت این مملکت می شد متاسفانه باید بگویم سخت در اشتباهید. این دقیقا مسئله استبداد است که مملکت را به این روز فلاکت بار انداخته است. فرقی نمی کند چه کسی رهبر یا شاه یا هر استبداد مطلقه دیگری باشد، تا استبداد پا برجا است توسعه سازمان یافته و هماهنگ نا ممکن است. شما یک مثال از کشور توسعه یافته بزنید که استبداد بر آن حکم فرما است تا ما حرف شما را باور کنیم. امیدوارم گمان نکنید که کشوری چون عربستان و امارات توسعه یافته هستند.
با احترام
بردیا استقامت
در پاسخ به امید باید عرض کنم که بنده خدا تاجزاده چون در زندان به صراحت اقرار کرد که (تقلب در انتخابات امکان ندارد و من به عنوان کسی که در وزارت کشور کار کرده ام میدانم که امکان تقلب وجود ندارد ) در زندان ماند و آقای نوری زاده که بر موضعش ایستاد و گفت حتما تقلب شده آزاد شدند تا برند و بگردند .
سلام استاد خوب ان شاالله سفرت پر خیر و برکت باشد دیشب سایت رو دیدم سلفی ها و اخوانی ها رو کنار هم گذاشته بودی مطمئن بودم بهتون اطلاعات نادرست دادن امروز ظاهرا اصلاح کردید اما بهتره بدونید جماعت دعوت و اصلاح همان اخوانی ها هستند این دو از همدیگر قابل تفکیک نیستند و کاک ناصر سبحانی از رهبران اخوانی های ایران یا همان جماعت دعوت و اصلاح هستند لطفا بیشتر با این جماعت آشنا شوید و منهج فکریشان را دنبال کنید مطمئنا افکار شما بسیار به ایشان نزدیک است .
————–
سلام دوست گرامی
اصلاح کردم
.
من اینجا پاسخ میخواهم جناب نوری زاد ، برای فهم خود که همیشه مورد تاکید شماست .
چه ربطی است بین تفاهم نامه اخیر و فرارداد ترکمانچای ؟
در قراداد ترکمانچای ما قسمتی از خاک خود را از دست دادیم . با این تفاهم نامه چه چیزی را ازدست میدهیم ؟ دانش هسته ای که به دست آمده است . ذخیره قابل توجهی از اورانیوم هم نداریم که با آن کاسبی کنیم . عده ای متخصص در رده های مختلف تربیت شدند که در هر حال خریداری برای تخصص خود پیدا خواهند کرد در داخل یا خارج کشور . جلو هزینه های میلیاردی هم گرفته خواهد شد .
نگوئید که غرور ملی مان جریحه دار میشود .
خدمت جناب نوری زاد عزیزم عرض سلام دارم. وجود لکه ای سیاه بر صفحه ای سفید خیلی به چشم می خورد.در تعجبم شمابا این همه آگاهی هنوز سر اصطلاحات روشن دچار اشتباه می شوی؟شما دایم از عدل سخن می گوئید ولی گاهی در لابلای گفته هیتان بوی ظلم و بی عدالتی می آید. آیا میدانی گذاشتن لفظ سلفی (با توصیفی که شما از کارهایشان در جوانرودکردید)کنار اخوان المسلمین مانند گذاشتن بنزین در کنار عسل است؟اولا آنهایی که در جوانرود این کارها را می کنند اصلا سلفی نیستند وعده ای هستند که فقط با نقابی اسلامی کارههایی می کنند که از حکمت وعدالت اسلام به دور است. . ثانیاروش و منهج اخوان المسلمین کاملا مسالمت آمیز وبه دور از خشونت است وبیشتر کار فرهنکی وتربیتی را سر لوحه کار خود قرار می د هندوروششان با این عده به قول شما سلفی بسیارمتفاوت است وبر شما لازم می دانم با علم بیشتر ی از احزاب وگروههای اسلامی ویا منتسب به اسلام نام ببرید. ناصر سبحانی یکی از سران اخوان در ایران است که شما با احترام ازایشان نام می برید ولی به دنبال آن اخوان را در کنار عده ای قرار می دهی که روش وکار اخوان را اصلا قبول ندارن واین ظلمی بزگ است که شما ناآگاهانه مرتکب شده اید در ایران تنها جماعت دعوت واصلاح برمنهج و روش اخوانند ومرام نامه واساسنامه اشان هم روی سایت این جماعت می باشد .
اقا ما هی پیروز میشویم و چند سال پس از پیروزی عوامل دست اندرکار به جان هم می افتند.مثلا در جنگ هشت ساله ادعا میکنیم پیروز شدیم ولی اکنون بعد از ۲۵ سال هر کس سعی میکند سیاست راهبرد جنگ را به گردن دیگری بییندازد .چون در حقیقت ان جنگ پیروز نداشت و فقط خسران بود.
سیاست اتمی هم در نهایت همه خسران است و توافقنامه اخیر فقط عقب نشینی است و باند ارتجاع حاکم ان را پیروزی قلمداد میکند. چرت و پرتهای امامی کاشانی را در نماز جمعه امروز گوش کنید تا قدرت سنگ پای قزوین برایتان مشخص گردد.
کسانی که این همه ضرر به مملکت وارد کرده اند مسیول میباشند.
البته ضرر هر کجا جلویش گرفته شود استفاده است.
دوستان کتاب ” اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران ” را دانلود و مطالعه کنید
نوریزاد عزیزیک سوال ذهن منو خیلی مشغول کرده که از دستگیر نشدنت مهمتره؟اونم اینه که خرج سفرتو کی میده؟خرج زن و بچت از کجا تامین میشه؟!مسافرت ودوری از زن وفرزند دل خوش و پول میخواد از کجا ساپورت میشی ؟صادقانه جواب بدید؟
راستی چرا امثال تاجزاده ها در زندانند و حضرت شما مشغول گردش کردن وحرفای تند زدن؟نکنه کاسه ای زیر نیم کاسته نوری جون؟
بادروداستادعزیز.چندوقتی است بدیدارسایت شمانیامده ام اماشمامسافردل شده ای وکلی سفرکرده اید.ارزوی دیدار شمارا درشهرخوددارم.تمام این سرزمین اماج حمله مغولان صفوی شده است.انهاملایان دین وصیغه کنندگان همسران ما هستندکه برای عقدبین دونفر وکیل نکاحی ووکیل فاعل ودرواقع خودفاعل میشوند.اینها رحم به ناموس ماهم نمیکنندجه رسدبه انسانیت.
بامداد سخن جناب
بازگشت به نوشته
۷:۱۸ بعد از ظهر / آذر ۷, ۱۳۹۲
شما در رد استفاده صلحجویانه از فن آوری هسته ای به عرض می رسانم
به هیچ وجه این گونه که شما می فرمایید نیست
منابع انرژی نامحدود نیستند روزی منابع انرژی فسیلی به اتمام می رسند و کشور ها می بایست به دنبال راه حل های گوناگون برای رفع نیاز خود باشند برخورداری از فن آوری هسته ای به ایران این امکان را می دهد که نسل های آتی را از خطر کمبود انرژی برحذر دارد در واقع هر کشوری سعی دارد مجموعه ای از انرژی های جایگزین را در اختیار داشته باشد تا بتواند نیاز های خود را تامین کند سرمایه گذاری در فن آوری هسته ای یک سرمایه گذاری استراتژیک است و ارتباط مستقیم با امنیت کشور در رفع نیاز به انرژی دارد شما ایران امروز را که چنین به ورطه سقوط افتاده در نظر نگیرید ایران اکنون می بایست یک کشور قدرتمند صنعتی باشد که این امر نیازمند منابع متنابه انرژی است بنا بر این سرمایه گذاری در فن آوری هسته ای زمینه ساز رشد اقتصادی ایران است و ربطی به حکومت اسلامی و غیره ندارد این سرمایه ملی ایران است
آلمان با وجودی که تکیه به انرژی هسته ای را کاهش داده هرگز در فکر کنار گذاشتن این فن آوری نیست بلکه آن را به عنوان گزینه ای برای خود حفظ خواهد کرد تا در صورت نیاز از آن استفاده کند
فرموده اید ملایان با دست یابی به سلاح هسته ای می خواهند بقای خود را تضمین کنند که این نیز مغالطه ای بیش نیست فراموش کرده اید سقوط امپراطوری اتحاد جماهیر شوروی و مجموعه دیکتاتوری های اروپای شرقی را ؟؟ این واقعه به روشنی نشان می دهد سلاح های هسته ای به هیچ وجه ضامن بقای نظام های غیر مردمی نیست
بر فرض که ملایان به سلاح هسته ای دست یابند و از خطر حمله نظامی خارجی در امان بمانند
آیا شما تصور می کنید حمله نظامی به ایران موجب برقراری دمکراسی و آزادی در کشور می شود ؟ چنین حمله ای تنها موجب از هم پاشیده شدن ایران و نابودی اش خواهد شد و این بزرگترین آرزوی دشمنان دیرینه این مرز و بوم است
دوست عزیز مشکل در فن آوری نیست مشکل در ناتوانی حاکمان کنونی ایران زمین در مدیریت داخلی و بین المللی این کشور است این حاکمان باید دریابند که تکیه بر مشتی قصه و افسانه تحت نام حدیث و روایت برای اداره یک کشور امری خلاف عقل است تا زمانی که قوانین و ضوابط و روابط علمی و خردمندانه بر کشور حاکم نشود تلاش برای پیشرفت ایران به ثمر نخواهد رسید دمکراسی آزادی و قوانین مدنی برخواسته از عرف و نظر محققان و دانشمندان بر پایه آخرین دست آورد های علم روز است که کشور را به جلو خواهد برد در یک کلام دیری است که زمان ورود ایران به مدرنیته فرا رسیده است
آرزوی من آن است که حاکمان کنونی کشورم به خود آیند و دست از رفتار های کودکانه بردارند به علم و خرد روی آورند شخص رهبر که مدعی شجاعت و تدبیر و دلسوزی برای مردم و ایران و ایرانی است کمی در خود تامل کند شاید متحول شود گذشته خویش را بنگرد و از آن عبرت گیرد همان گونه که در آیت الله منتظری تحول به وجود آمد ای کاش تند روان کوته بین او را بهتر درک می کردند
زمانی آیت الله خمینی می گفت حرمت علمای اسلام را نشکنید و البته نخواهید توانست شکست حال ببینید با دست خود همان کردند که آرزوی دشمنان اسلام بود و این حرمت را شکستند حرمت مرجعیت شیعه را شکستند
شیعه را در یک فرد خلاصه کردند با این کار چه سودی بردند؟ اعتماد مردم را از مراجع از میان برده اند دین را پوچ و بی مایه کرده اند تا بتوانند چند صباحی به ضرب چماق بر سر این مردم حکمرانی کنند
دینداران بدانید که ادامه این وضع به اضمحلال باور های دینی منجر خواهد شد انفجاری روی خواهد داد که کسی از عواقب آن خبر ندارد شما بخاطر حفظ دین خود هم که شده روی به یک نظام مدرن مردم سالار بر موازین مدرنیته و جدایی دین از دولت آرید نظامی که عقاید دینی در آن تحت حمایت قانون در می آید و به دینداران اجازه می دهد در آزادی کامل دین خود را تبلیغ کنند و مردم را به راه راست هدایت نمایند آیا هدف از ادیان غیر از این بوده است؟؟ آیا هنوز در این توهمید که در این دوره و زمانه می توان با زور چماق و سرنیزه کسی را به دینی دعوت کرد؟؟
خسته نباشید.
سلام استاد عزیز ضمن خسته نباشید در مورد گرایشهای اسلامی در میان اهل سنت غرب شما سلفیها را با اخوانیها در یک کاسه قرار دادید در حالی که سلفیها اصلا اخوانیهارا منحرف وگاها تکفیر می کنند در ایران گرایش اخوانی (از لحاظ)فکری بدر قالب جماعت دعوت واصلاح ایران مشغول فعالیت در سیزده استان ایران ودر تمامی شهرهای اهل سنت فعالیت داشته وتماما سعی در تعامل با سایر گروهای فکری ومذهبی میباشد حالا شما این جماعت را چگونه عبوس دیده اید شاید ان برادر یا برادرانی را ملاقات نموده اید این طور به نظر یا رفتار نموده اند این جماعت سعی بر عدم تنش در جامعه نموده ومرتب ذر حال گسترشاز لحاظ کیفی وکمی میباشد اگر راهتان به تهران افتاد خیابان کارگرشمالی روبروی بیمارستان قلب کوچه مجد نبش ان یک ساختمان چند طبقه که فعلا دفتر مرکزی جماعت در انجا قرالر دارد به امید دیدار /
استاد عزيز قدمهايي را كه براي توقف اعدام در منظر عموم و سپس توقف اجراي هميشگي اعدام برداشته و بر ميداري استوار باد اگر در سايت خود يك نظر خواهي هم راه بيندازي تصور ميكنم مفيد باشدارزودارم تلاشهايت به سرانجام رسيده و نامت همچون بزرگان ديگر بر صحفحه تاريخ پر افتخار و ماندگار ثبت گردد
جناب نوری زاد با سلام
نمیدانم این پرسش را جواب داده اید یا نه
ولی می خواهم از محضر حضرتعالی بپرسم، سفر شما چگونه است؟ با اتومبیل است یا پای پیاده و شبها در کجا به سر می برید و چگونه به اینترنت دسترسی دارید و آیا کسی همراهنان است(که مثلا عکس از شما بگیرد) و آیا با افرادی که به سراغشان می روید یا به سراغتان می آیند هماهنگ می کتید؟
ممنون از زحمات شما
————————
سلام حمید رضای گرامی
قبلا پاسخ داده ام
من با اتومبیل های کرایه با اتومبیل دوستانی که خود پیشنهاد می کنند سفرمی کنم. عکس ها را دوست یا دوستانی که به آنان برمی خورم می گیرند. شبها خودم را به جایی که اینترنت هست می رسانم. یک مبین نت دارم. شبها یا مهمان خوبان و عزیزان منطقه ام یا مستقلا درجایی اطراق می کنم. مثل هتل یا هر مهمان پذیری که سر راهم باشد.
با احترام
.
(به یاد زنده یاد محمد جعفر پوینده)
امروز تصادفی فیلم گردن زدن یک زن در عربستان رو دیدم. زن بدبخت ظاهرا با کسی رابطه داشته حالا باید گردنش زده میشد به حکم قرآن ( توصیه نمیکنم که این کلیپ را تماشا کنید ولی در صورت اصرار لینکش در یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=z7tmrfuQ00M
با تماشای این فیلم چند نکته به ذهنم رسید:
1- این همه دستورات وحشانه دینی است که قرن ها در جوامع اسلامی باعث کشتار وقتل شده است.
2- وقتی به مردمی که برای مشاهده گردن زدن این زن بدبخت جمع شده اند فکر میکنم، می بینم در طول قرن ها خشونت و قتل دینی، این مردم مسلمان، چه حرص و ولعی برای دیدن کشته شدن و سر بریدن آدمها پیدا کردند و از تماشای آن لذت فراوانی می برند. بنابر طبیعت، انسان باید رئوف و خوش قلب باشد ولی دین اسلام این مردم را به وحشیانی سنگدل تبدیل کرده است که تفریحشان تماشای سر بریدن دیگران است.
3- قابل توجهی خیلی از افراد که فکر میکنند اسلام دین خوبی است، من از شما می پرسم ایا شما از عالمان دینی عربستان که قرآن در آنجا نازل شده است نیز بیشتر می فهمید؟ آیا شما به تنهایی خودتان کشف کرده اید که اسلام قوانین خشن و وحشیانه ندارد؟ آیا شما خودتان کشف کرده اید که اسلام خوب است و فقط شما می فهمید؟ یعنی این همه عالم و دانشمند دینی که قوانین وحشیانه دین را تایید کرده اند و آن را پیاده نیز میکرده اند از شما کمتر می فهمند؟
4- زمان این کلیپ 5 دقیقه است که بیشتر آن اختصاص به نشان دادن جمع شدن مردم و … دارد. کل زمان سر زدن آن زن بدبخت یک دقیقه هم طول نمی کشد که یک فرد با یک ضربه شمشیر این کار را میکند. حالا من فکر میکنم وقتی گردن زدن یک نفر یک دقیقه طول میکشد، چگونه محمد وعلی ویارانش نمی توانستند در یک روز گردن 700 نفر از مردان بنی قریظه را که اسلام نیاورده بودند را بزنند؟ ظاهرا اقایانی مثل دکتر غروی نظر داده بودند که گردن زدن 700 نفر در یک روز توسط علی و یارانش امکان پذیر نبوده است!!!!
5- اعلامیه جهانی حقوق بشر، شاید مهمترین پیشرفت بشریت باشد، چه آنکه بر اساس این اعلامیه و برای اولین بار، سیاستمداران برابری و آزادی را برای تک تک انسان ها به رسمیت شناختند.در شصت و پنج سال پیش، دولتمردان اکثر کشورها، نه تنها این حقوق ذاتی را برای خود، بلکه برای شهروندان دیگر کشورها نیز این حقوق را به رسمیت شناختند.
این سند را می توان مهمترین پیشرفت نوع بشر دانست، چه آنکه بعد از هزاران سال جنگ و خونریزی، برای اولین بار ساده ترین حقوق انسانی چون آزادی و عدالت و برابری انسان ها به رسمیت شناخته شد و اولین قدم مهم برای رسیدن به صلح جهانی برداشته شد.
ایران در زمان شاه نیز جزو اولین امضا کنندگان این اعلامیه بوده، ولی افسوس که وضع حقوق بشر در ایران، با روی کار آمدن آخوندها، به وحامت گرایید.
فراموش نکنیم که مهمترین سدی که در ایران بر سر راه به رسمیت شناختن اعلامیه جهانی حقوق بشر قرار دارد، دین اسلام است، کتاب قران، به شکلی آشکارا در تناقض با اعلامیه جهانی حقوق بشر است.
– اعلامیه جهانی حقوق بشر حرف از برابری انسان ها می زند، اما در قران حرف از برده داری و یا برتر بودن مرد بر زن و یا حتی کتک زدن زن است.
– اعلامیه حقوق بشر حرف از آزادی بیان و اندیشه می زند، اما در اسلام مجازات تغییر دین مرگ است! مخالفین اسلام نیز باید کشته شوند.
– در اعلامیه حقوق بشر، شکنجه و آزار انسان ها ممنوع است، اما در قران به صراحت دستور به شکنجه و یا قطع دست می دهد.
این چند تفاوت آشکارا، نشان می دهد که اصولا نمی توان با تکریم قران و محترم و مقدس شمردن این کتاب، به اجرای اعلامیه جهانی حقوق امید داشت.
برای اینکه درک کنیم چگونه اسلامگرایان از اعلامیه جهانی حقوق بشر وحشت دارند، کافیست به یاد بیاوریم که محمد جعفر پوینده توسط وزارت اطلاعات رژیم، به وحشیانه ترین شکلی ترور شد و کافیست باز به یاد بیاوریم که مهمترین گناه این مرد آزاده و بزرگ، ترجمه اعلامیه حقوق بشر بوده است…!
اجرا و تکریم اعلامیه جهانی حقوق بشر، در ایران دور از دسترس نیست، با توجه به سی و پنج سال ظلم و جور رژیم اسلامی، و به یمن حضور اینترنت و ماهواره، نسل جوان ایرانیان با اصل اسلام به خوبی آشنا شده اند و خیلی راحت می توانند نظر دهند که کدام یک باید تکریم شوند، اعلامیه جهانی حقوق بشر و یا کتاب قران که در آن حرف از برده داری زده شده است؟!
به صورت خلاصه، چرا اسلامگرایان با اعلامیه جهانی حقوق بشر، مخالف هستند؟!
یک: / اجرای اعلامیه جلو اجرای قوانین اسلامی را می گیرد.
در اسلام قوانین وحشیانه ای وجود دارد چون برده داری، قطع دست و پا ، سنگسار، شکنجه ، تجاوز یا کشتن بدلیل اینکه قربانی عقیده ای جز عقیده مسلمین دارد !
این قوانین ابلهانه ، با اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر در تناقض کامل است، اعلامیه جهانی حقوق بشر به صراحت بر ممنوعیت برده داری ، ممنویت شکنجه، و آزادی بیان تاکید می کند. لذا اجرای اعلامیه جهانی حقوق بشر به منزله اجرا نشدن قوانین اسلامی است.
دو:/ اجرای مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر در دراز مدت به حذف اسلام خواهد انجامید.
اجرای اعلامیه جهانی حقوق بشر، به منزله وجود آزادی بیان و اندیشه است و در یک محیط آزاد، اسلام دیگر مصون از نقد نیست. در آن محیط آزاد اسلام به صراحت و در امنیت توسط روشنفکران جامعه نقد می شود و طبیعتا مسلمانان نیز شعور دارند و در یک فضای آزاد ، به خشن بودن این دین پی خواهند برد و خصوصا در نسل های جوان ، شاهد ناپدید شدن اسلام خواهیم بود.
ببخشید، “مجادله ای مستدل وبی اعوجاج” با کی، با ا. ن.؟
بعد هم فکر نمی کنید:
1. کمی ساه لوحی باشد که تصور کنیم هر نقدی که به سیاستمداری داریم باید حاضرش کنیم تا در حضورش ابراز شود؟
2. ا. ن. آن قدر اسرار در سینه دارد که هیچ کس اجازة برگزرای مناظره را به او ندهد.
3. هشت سال پاسخگو نبود حالا بیاید شوی تلویزیونی بدهد که چه بشود؟
4. نقد رییس جمهور آشکارا متوجه دولت سابق بود و نه شخص ا. ن. و البته حامیان آن دولت که قطا گردنشان کلفت تر از این است که زیر بار مناظره بروند.
درود به خرد توانا و چندین درود به خردمندان خواب آلود
همانطور که شما فرمودید قاضی القضات این حاکم ممکن نیست شب بی شام و سر بی عمامه بر بالش نهد.
زیرا به علم ایشان قانون سرفصل این آغاست و جاری!
دوباره شاهد صحبت های یکطرفه یک مقام روحانی بودیم.
و تکرار این رسم نکبت غیر حقوقی ازجانب یک حقوقدان روحانی تدبیر نما
چرا نباید اینگونه گزارش ها با وجود نمایندگان دانشجویان و محققان آزاد کشورمان و پرسش و پاسخ همراه باشد ؟!
مگر این حق مردم کشورمان نیست که سؤالهایشان پاسخ داده شود؟
نتیجه میگیرم ریگ در کفش این آقایان مقام والا و نمایش گذاران صدا و سیما است.
سلام براستادگرانقدرجناب نوریزاد:
استاد گرامی کاش برای یکبارهم که شده آقای روحانی باشجاعت میگفت که آی مردم بیچاره ایران من برای این انتخاب شدم که تامدتی دیگربرای این حکومت عمربخرم.حکومتی که فساد ازدرون وبرونش آنچنان نمایان شده که دوستان همسفره اش هم یارای دفاع ازآنرادرخود نمیبینند.بگویدآی مردم خود بخواب زده حرفهای امروزمن تکرارحرف مردی در4سال پیش است که امروز بیش از1000روزاست که با همسرآزاده اش درخانه زندان است ومنهم درآنزمان به نفع حکومت ستمگرخاموشی گزیدم.چرانمیگویدکه مردم مگراحمدی نژادمیتوانست بدون اشاره وتایید رهبرصدهامیلیارددلارازپول این ملت مفلوک رانیست ونابود کندو بیادبیاورد آنشب که میرحسین موسوی گفت مردم اینها آمارنیست خط ماراست ماری که یکجاتمام سرمایه، امیدوعزت مارابلعید
جناب آقای نوریزاد
خدا قوت خسته نباشید و پاینده باشید سفرتان را ارج مینهیم و امیدوارم که دستآورد این سفر وسعیت دید برای جنابعالی و روشنگری برای هموطنان باشد.
درخصوص مطلب آرایش مذهبی در کردستان بهرت آن نبود که نمایندگان این گروهها صحبت میکردید تا برداشت واقعیتری داشته باشید و مطالبات مستندتر و مستدلتر باشد جنابعالی در جایی هستید که به قول خودتان همگی این جریانات حضور دارند اما به نظر می‹سد تنها با ادله برخی از آنان مواجه شده اید و برهمان اساس نوشتهاید
امیدوارم که بازنگری کرده و با نمایندگان آنان بنشینید و مطالب را تصحیح کنید
توضیحی بر مطلب شما که نوشته اید: «نگرش امروزینِ شاگردان مرحوم مفتی زاده تماماً برعطوفت وصلح و دوستی معطوف است. بهتربگویم: یکجورعرفانِ برگرفته ازقرآن وانسان محور.»
1) رهبر ما حتّی با شکنجه گرانی که برای درنده خویی تعلیم یافته بودند و تمام وجدان و عاطفه و احساسشان را از آنها گرفته بودند چنان با مهر و محبّت بوده که آنها را تحت تأثیر شخصیّت بزرگ و سرشار از رحم و عطوفت و خیرخواهیش قرار می داده و بهمین دلیل ناچار می شدند مرتب شکنجه گرانش را عوض کنند. و از طرفی به تبعیّت از اسوه ی حسنه ی بشر تا قیامت حضرت محمّد مصطفی ـ ص ـ در برابر ظالم و مستکبر کمترین انعطافی از خود نشان نمی داد. و ما هم به تبعیّت از ایشان آنجا که مهر و محبّت و صلح و نوعدوستی به رنگ قبیح ضعف و ترس و طمع آلوده می شود سخت و نفوذناپدیر می شویم. این بیت شعر زیبا و پرمعنای کاکه احمد را که سلام و صلواتیست بر فخر عالم ـ ص ـ ، به مردمی که طعم مهربانیها و نوازشهای بزرگ و حقیقی را نچشیده اند تقدیم می کنم: …..
بو هه ژار لاوین، له زالم به سام ـــــــــــــــــــــــــ پیغه مبه ری خوا، صه لوات و سه لام
صلوات و سلام خدا بر کسی که در حق فقیران و مظلومان مهربان بود و آنها را مورد لطف و نوازش قرار می داد و در برابر ظالمان کوهی از هیبت و عزّت و عظمت بود.
2) آنچه که در ذهن مردم ما از عرفان هست ممکن است از شاگردان مکتب قرآن، تصویری چون سایر عرفا به آنها بدهد. مکتب قرآن همانطور که از نامش پیداست مکتبیست مبتنی بر قرآن که برنامه ی همه جانبه ی رشد و تعالی انسان را در تمام عرصه های فردی و اجتماعی شامل می شود. و در تمام جوانب آنچه که به ما خط مشی می دهد برداشتهای کاکه احمد ـ رض ـ است از کتاب و سنّت. و به فرمایش خود ایشان، آثار منظوم و منثورشان قطراتیست برگرفته از چشمه سارهای کتاب و سنّت.
شما این سفر ارزشمند را از منزل کاکه احمد مفتی زاده ـ رض ـ آغاز کردید و خواسته یا ناخواسته، هم مسیران او را در این سفر همراه خود کردید. در طول این سفر، با فرسخها فاصله، ما هم مثل سایر همسفرانتان در شادیهای بسیار اندکتان سهیم؛ و در غم و دردهای عمیق و بی نهایتی که گزارش می دهید با شما می سوزیم و آه می کشیم و اشک می ریزیم و دست به دامان حضرت حق می شویم. و امروز دوباره نام کاکه احمد مفتی زاده ـ رض ـ زینت بخش کلامتان شد و دل داغدیده ی ما را روشن کرد. خدای بشر هبوط یافته، در هر دورانی، کسانی را وسیله ی خیر می گرداند برای نواختن نام و یاد مردان خداییش در گوش جان انسانها، و من از صمیم قلب برای شما که این بار قرعه ی این خیر بزرگ به نامتان افتاده، سعادت دنیا و آخرت را از حضرت رحمان خواهانم. من یکی از کسانی هستم که کاکه احمد در زمان حیاتش آنها را عزیزانِ نادیده خطاب کرده؛ و متأسفانه دشمنان انسان و انسانیت داغ دیدنش را بر دلم نهادند و هرگز او را ندیدم ؛ و بعد از وفاتش در پی چهره ای که به رنگ او بماند و صدایی که بوی لحن او را بدهد و در جانمان آزادی و آزادگی بدمد در شاگردانش خیره شدیم و به سخنانشان گوش جان سپردیم تا به آرامش و امنیّت حضور معنوی او در مکتب قرآن رسیدیم و با این اطمینان به او و مسیرش دل سپردیم و جان گرفتیم و در دنیایی و سرزمینی که نامردمان عزّت انسانها را غارت می کنند خود را بازیافتیم و به عزّت رسیدیم. کاکه احمد ـ رض ـ با تدبیر اندیشمندانه و دلسوزانه ی خود، مردم کرد و اهل سنّت را با انقلاب همراه کرد تا هم آنها را از خطراتی که در آینده ای که در آن، انقلاب پیروز شده، مصون دارد؛ و هم به این امید که بعنوان کسی که در مقابل مردمش مسؤول است گامی برای رسیدن آنها به آنچه که بزرگترین دروغگوهای تاریخ وعده داده بودند، بردارد. که اویی که همه چیزش را به شهادت مردمش در راه مردم و در راه حق گوییها و حق جوییهایش در رژیم گذشته داده بود در این انقلاب چیزی برای خودش نمی خواست. کاکه احمد ـ رض ـ ده سال در زندان بود و زیر بار سخت ترین و دردناکترین شکنجه ها. تنها به جرم مطالبه ی حق مردمی که این انقلاب را باور کرده بودند و برای پیروزیش خون داده بودند؛ و هرگز کمترین مدارایی با آنها نکرد و از تهدیدهایشان نهراسید و به تطمیعهایشان کمترین بهایی نداد و آنها را در تجربه ی تنها کمی احساس موفقیّت ناکام گذاشت. و آنها تنها زمانی جرأت کردند او را از زندان مرخص کنند که تردیدی نداشتند به پایان زندگی مبارکش رسیده و دیگر جسم شکنجه ی بسیاردیده اش که اکنون بار رنج سرطان نیز بر آن سنگینی می کند، تاب روح بزرگش را ندارد؛ جسمی که به روح هزاران چون منی می ارزید و حتی بعد از مرگش هم لرزه بر اندام آنانکه حضور او را تحمل نمی کردند می انداخت. سخن به درازا کشید. مرا دردیست اندر دل اگر گویم زبان سوزد …….. وگر در دل نهان دارم ، ترسم که مغز استخوان سوزد.
من و بسیاری از مردم ایران از احمدی نژاد به دلایل زیر شکایت دارم آیا مرجع رسیدگی وجود دارد؟
۱- از بین بردن شیرازه اقتصاد کشور بدلیل اجرای طرحهای عوام فریبانه نظیر عدم تغییر ساعت ، وام های زودبازده ، مسکن مهر .
۲- گسترش فساد بصورت عامدانه و با برنامه ریزی قبلی ازطریق پایین آوردن دستوری نرخ بهره بانکی، انحلال سازمان برنامه و مکانیزم های نطارتی ، گزینش مدیران فاقد تخصص ، واگذاری شرکت ها سرمایه های دولت بدون مناقصه شفاف به نهادها و بنیادها و واگذاری بدون منافصه قراردادهای بزرگ نفتی به سپاه و قرارگاه خاتم بدون داشتن صلاحیت نسبت به اجرا و اتمام بموقع آن.
۳- به باد دادن اعتبار و آبروی بین المللی کشور از طریق سخنرانی های نسنجیده و مصاحبه با مطبوعات غربی وآماده کردن افکار عمومی بین الملل جهت تصویب قطعنامه های بین المللی علیه ایران.
۴- تخریب عمدی و لجام گسیخته محیط زیست نظیر خشک کردن بخش بزرگی از تالاب انزلی و از بین بردن جاده ابر جهت پاسخگویی به وعده های غیرکارشناسی داده شده توسط وی در طی سفر های استانی.
۵- بنابر گفته خود وی توزیع ۴۵۰۰۰۰ سکه طلا در میان مردم از پول بیت المال و بدون دلیل مشخص جهت بالا بردن محبوبیت شخص خود در نزد اقشار سوء استفاده چی و خرید رای. همچنین افزایش بودجه کمک به حوزه های علمیه و مراجع تقلید از ۲۰ هزار میلیارد تومان به هفتصد هزار میلیارد تومان علی رقم عدم رضایت گروههای کثیری از صاحبان حق یعنی مردم.
۶- شکنجه معترضان به نتایج انتخابات سال ۸۸ در زیرزمین وزارت کشور.
….معاد بازگشت انسان به نزد خدا و ورود به جهان پایدار وشروع زندگی اصلی است.مرگ دروازه این راه است……دوران حیات انسان یک کلاس است ویک امتحان ،مرگ اعلام ختم جلسه امتحان است،رستاخیز روز نمره خوانی واعلام نتیجه!…../استاد محمد رضا حکیمی/ … باتوجه به اینکه معاد از اصول دین است من ازاین تعجب دارم آقایان که حاضر نیستند دراین دنیا پاسخگوی اعمال خویش باشند چگونه پاسخگوی اعمال خود به خدای بزرگ هستند!…..وآیاتا کنون دیده ایم در بیانات خوداشاره ای به روز جزا داشته باشند آنهم در حد/ مثقال ذره/؟….
جناب نوری زاد عزیز
من مخالف تریبون دادن به هیچ کس حتی دروغگویی چون احمدی نژاد نیستم. ولی توجه بفرمایید که همین صدا و سیما بود که برای دروغگوی بزرگ جشن خداحافظی و قدردانی گرفت. آنقدر به او تریبون دادند و آنقدر ولایت مطلقه از او حمایت کرد که از حد و اندازه به در شد. یادمان نرود که در آخرین وداع هم آقای خامنه ای چنان از او قدردانی کرد که اگر کسی نمی دانست گمان می کرد واقعا ایرانی آباد از خود به جای گذاشته است. اگر ایرادی به سخنان روحانی باشد، نه انتقاداتی است که متوجه دولت فساد کرده است بل خودسانسوری است که ایشان کرده و تمام حقایق را نگفته است. نگفته است که اینهمه بلا که بر این ملک و ملت آوار شده است از دفتر بیت نازل می شود. نگفته است که رئیس جمهور قبلی هر چه دزد و قاتل و تبهکار بود به دور خود جمع کرده بود. نگفته است که شاید دهها سال باید بگذرد تا خرابیهای آن دولت تبهکار به سامان شود و هزاران ناگفته دیگر.
به گمان من روحانی و تیم مجربش تا کنون کارنامه قابل قبولی از خود به جای گذاشته اند و حتی می توان گفت که از حد انتظار هم فراتر رفته است. حالا بعد 8 سال تند روی های بلاهت آمیز صدا و سیما، اگر تریبونی به رئیس جمهور میانه رو بدهند، حتی اگر یک جانبه به قاضی برود، یک هزارم تریبونی که به تندروهای نظام داده اند نخواهد شد. پس اگر قرار باشد عدالت هم رعایت شود باید از فردا تا هشت سال دیگر اصلاح طلبان و میانه رو ها افسار صدا و سیمای جمهوری اسلامی را در دست بگیرند!
آقای روحانی تنها در زمینه فضای امنیتی و قضایی که البته از کنترل ایشان خارج است نتوانسته است کارنامه مناسبی از خود ارائه دهد. ولی ما امیدواریم با چانه زنی هایی که در پشت پرده صورت می گیرد، با تلاشهای پیگیر شما نوری زاد گرامی و این سفر پربارتان، زندانیان سیاسی هم هرچه زودتر آزاد شوند.
گاهی با خود می گویم که شخصیت آدمها در همه زمینه ها هماهنگی عجیبی دارد. احمدی نژاد دروغگو، بد لباس، بد دهن و زشت سیرت بود. روحانی اما خوش لباس، خوش رو و اهل موسیقی و ادب است، امیدواریم خوش سیرت و راستگو هم باشد. البته تمام این اوصاف او را از تیغ تیز نقد نمی رهاند.
با احترام
بردیا استقامت
…وچه می شد اگر آقای روحانی به آقای علی یونسی[که برای اقوام ایران تعیین کرده اند] طی حکمی ماموریت می داد دررکاب تو به شناخت اقوام از نزدیک اقدام کند ویا خود آقای یونسی همانند تو به قول خارجی ها Face to faceبا اقوام کرد ترک عرب و….روبرو شود…نه آنکه در مرکز بشیند و…..