آثار هنری ایام زندان
دو: میلاد سنگ
این اواخر در زندان اوین، هر روز، دو روزنامه ی رسمی کشور، کیهان و اطلاعات را برای من میآوردند. تنها بودم. و باید از این تنهایی بدر می رفتم. چگونه؟ با خلقِ ” انسانگونه ای که خود را از دلِ سنگ بیرون می کشد.”من پیش از آن، هیچگاه دست به ساخت مجسمه نبرده بودم. زندان، و شرایطِ دشوار آن، مرا به انجماد می خواند و من اصرار داشتم از این سنگوارگی خروج کنم.
یک روز به ذهنم رسید که روزنامه ها را ریزریز کنم و در سطل زباله بریزم و بر ریزه های روزنامه آب بریزم. این کار را کردم. دیدم با ریزه های خیس خورده ی روزنامه که نمی شود چیزی ساخت. پس با یک فرچه – که از زیربرف های حیاط سلول خودش را نشان من می داد، افتادم به جان آنها و ساییدمشان. تا این که خمیر شدند. به تجربه دریافتم که خمیر کاغذ، چسبندگی ندارد. نانِ صبحانه ام را نصف کردم و خیس کردم و به خمیر کاغذ افزودم. چسبندگی پیدا شد.
ابتدا یک اسکلت داخلی برای مجسمه ای که در خیال داشتم و طرحی از آن را روی کاغذ آورده بودم، ساختم. اسکلت داخلی مجسمه، از فیبرهای چوبی و یک بطری نوشابه بود که آن را از وسط نصف کردم. تا هم خمیر کمتری مصرف شود و هم مجمسه، بعدها شکسته نشود. اسکلت را بر لبه ی یک پنجره نهادم و بر آن خمیر فشردم. کار، رفته رفته شکل گرفت: انسانی که با تلاش و زور، می خواهد خود را از نیم تنه ی پایینی اش بیرون بکشد.
خشک شدن این مجسمه، خیلی طول کشید. زمستان بود و برف زیادی باریده بود. همین سرما، اجازه نمی داد مجسمه زود خشک شود. بعد از بیست روز، سرانجام خشک شد. آن را برداشتم و به رنگآمیزی اش پرداختم. کار که تمام شد، دیدم. «میلاد سنگ»، اسم مناسبی است برای این اثر.
من هرروز با تماشای آن ، به خود نهیب می زدم که خودت را از سنگوارگی بیرون بکش . بازجوهای تو از تو می خواهند که سنگ و سرد و بی تحرک باشی . تلاش کن و آرزوی آنان را به گور انداز.
ومن ، هرروز و هر ساعت ، همین می کردم .
من نباید سنگ و سرد می شدم .
آنگونه که از من می خواستند .
اندازه ی اثر: 86/30 در 10 سانتی متر
تاریخ ساخت اثر: ششم تا بیستم بهمن ماه هشتاد ونه
مکان : زندان اوین، بند دو الف سپاه
محمد نوری زاد
mnourizaad@gmail.com
bavar kardani nist ke in asare ziba ba rizehaye rozname va khamir dorost shode bashad. be tavallode parvane az pile mimanad.afarin be in hame zogh o honare jenabe nourizade aziz.
HAR GEZ NAMEIRAD ONKEH DELASH ZANDAH SHOD BA AESHGH ;;SABT AST BAR JAREIDAH AALAM BAGHYEE TOU ;;;;;;;
تو زنده ای در میان مردگان پیام حیات میدهی به این دلیل تو را دوست دارم
تقدیم به روزهای سرد و سخت نوری زاد
اينجا به لطف حق خبر از اختناق نيست
اينجا كه سال شصت و يكم در عراق نيست
اينجا مگر به مرگ طبيعي كسي نمرد
الا مواردي كه به جز اتفاق نيست !