سر تیتر خبرها
تازه ترین فتاوای محمد نوری زاد

تازه ترین فتاوای محمد نوری زاد


اشاره:

نخست این که وقتی یک پشّه و یک قورباغه آیت الله اند، من چرا نباشم؟ آنجا که همه ی پدیده های هستی انگشت اشاره به سمت حضرت ” او” دارند، من چرا از این گردونه دور افتم وقدر آیت اللهی خود را ندانم؟ بله، من – محمد نوری زاد – آیت الله ام. و چون آیت الله ام، برای خود فتاوایی دارم. و براین باورم که: هرکس درهرمرتبه ای که هست، برای خود یک آیت الله تمام عیاراست و حتماً نیزبرای خود فتاوایی دارد.

دیگرسخن این که: وقتی یکی مثل جناب حضرت شیخ علی فلاحیان گوش تا گوش سرمی برد وتریلی تریلی مواد مخدر رد می کند وهمزمان برلباس وریش آیت اللهی اش عطرمی افشاند، من چرا درصدور فتاوای آیت اللهی خود دل دل کنم و ازشماتت دیگران بهراسم؟ پس این شما واین تازه ترین فتاوای حضرت آیت الله محمد نوری زاد:

پرسش یک: حضرت آیت الله نوری زاد، اخیراً شاهد افتتاح حوزه های علمیه ی با شکوه با متعلقاتی چون خوابگاه های هتل گونه برای طلاب، و استخر و جکوزی و باشگاه های ورزشی برای طلاب، وکتابخانه وسالن های مجلل برای طلاب، و خلاصه شاهد افتتاح اینجورحوزه های علمیه ی مجلل درمجلل برای طلاب نازدانه ایم. نظرجناب شما دراین خصوص چیست؟ حلال است یا حرام است؟ جایزاست یا جایزنیست؟

فتوای یک: ما کاری به این نداریم که: اگراکثراین طلاب نازنین از” آی کیو”ی مناسبی برخوردار بودند، حتماً درکنکور سراسری دانشگاهها ودررشته های شاخص وخاص پذیرفته می شدند و بهمان سو می رفتند و قس علیهذا. اما حتماً به این کارداریم که: ازاینجورحوزه های مجلل، “روحانی” بیرون نمی آید. آن آخوندهایی که درحجره های نداری، بربستری از فقر و مسکنت زیستند و برساده زیستی خود غرور ورزیدند و دردرس اخلاقِ خود آموختند که هماره خاک پای مردم باشند، همین که بضرب انقلاب ازنردبان قدرت بالا خزیدند، پوست ازتن مردمان دریدند و آن کردند که مغولان با ایران و ایرانیان نکردند. اکنون ببین آخوندهایی که ازحوزه های مجلل بیرون بزنند با نسل بشرچه می کنند.

ما که آیت الله نوری زاد باشیم، اخیراً فیلمی دیدیم از مدارسی که کپری بودند. بی دروپیکرو شرم آور و بهت انگیز. با کودکان گرسنه ای که برزمین غارت شده ی بلوچستان وهرمزگان وخوزستان نشسته بودند و درس می آموختند. به فتوای ما، تا زمانی که کودکان ما در هرکجا سرپناه مناسب و حمام و مدرسه ولباس و غذای بایسته ندارند، آجر بر آجر اینجورحوزه های علمیه نهادن، و اساساً آجر بر آجر هرحوزه ی علمیه با هر مختصات و با هرنیّت نهادن جایز که نیست حرام است و داخل شدن بدانها نیز حتی برای علم آموزی حرام اندرحرام است. چه برسد به تشکیلات فرعونی جناب مصباح یزدی و ردیف بودجه ای که هرساله می بلعد تا طلاب نازنینی درمجاورت یقه درانی وعربده کشی تربیت شوند.

پرسش دو: نظرشما درباره ی جدایی دین از سیاست چیست؟ با آن موافقید، یا همچون جنابان نوری همدانی وجنتی و شیوخ محترمی چون روح الله حسینیان و پورمحمدی به امتزاج دین و سیاست حریص اید وبرای همین امتزاج، مصرانه برنامه ها داشته اید ودارید؟

فتوای دو: به فتوای ما، جدایی دین ازسیاست نه تنها یک ضرورت اجتماعی و منبعث ازتجربیات پرهزینه ی بشری بل یک واجب شرعی است و هرکس درهرلباس، اگرقدمی دراتصال دین و سیاست بردارد درردیف دشمنان دین و بشریت جا می گیرد. چرا؟ چون آخوند جماعت در درازنای تاریخ همه جورخطا مرتکب شده بود الا آدمکشی و تاراج اموال مردم و آبرو بردن و بی خانمان کردن و دروغ گفتن های ملی و ترویج ریاکاری و هدردادن فرصت ها وخسته کردن نسل ها، که اینهمه نیزبه برکت انقلاب اسلامی و آخوندهایی مثل همین ها که شما یک چند تایی ازآنها را برشمردید صورت اجابت بخود گرفت ودست آخوندهای اسلامیِ ایران را به خون و آبرو ومال حرام آغشته کرد و آن شد که نباید می شد. لهذا ما برجدایی دین ازسیاست اصرار می ورزیم.

البته فصل اینجورحرفها مدتهاست که سرآمده و ما وشما برسرسوراخی فلوت می زنیم که شیپور زنان ماهر قبلاً هرچه را که داشته برداشته اند و برده اند. مثل همین شعار مرگ برآمریکا. که ما هنوز مثل آدمهای صغیرو نا بالغ ازخود می پرسیم امام خمینی موافق شعارمرگ برآمریکا بوده است یا نه؟ که اگربوده ما همچنان ادامه اش بدهیم و خدای ناکرده مبادا به این وحی مُنزَل پشت کنیم.

پرسش سه: جمهوری اسلامی ایران تا کنون حدود سی میلیارد دلار به بشار اسد کمک نقدی کرده است. حالا ارسال کمکهای تسلیحاتی و دارویی و غذایی و اقلامی ازاین دست بماند. آیا شما با این رویه که عمدتاً به دستور شخص رهبرانجام پذیرفته ومی پذیرد موافقید؟ وجه شرعی این مراوده چیست؟

فتوای سه: صورت ظاهر پرسش شما به یک مراوده ی ملی بند است. که یعنی وقتی کشوری درمعرض خطرقرارگرفته آیا ما باید به او مدد برسانیم یا نه. اما ازآنجا که دراین مراوده پای پول مردم و اسلحه ی مردم و داروی مردم و غذای مردم درمیان است، پرسش شما پای به وادی استفتاء می نهد و مرا ناگزیر از پاسخگویی می کند. سخن کوتاه کنم: این رفتار رهبرحرام اندر حرام است. تأکید می کنم: حرام اندرحرام. چرا؟ چون به مال مردم، صرفاً و موکداً باید با اجازه ی خود مردم دست برد. وگرنه مگردزدان چه می کنند؟

پرسش چهار: نظرشما درباره ی حجاب اجباری وگشت ارشاد و محدودیتهای اینچنینی چیست؟ موافقید یا مخالف؟

فتوای چهار: حقیر پیشنهاد دارد این گشت ارشاد برود یک گشتی درکوچه پس کوچه های آقایان بزند و میزان رُفت وروب ایشان را و آقا زاده هایشان را وبستگانشان را و دوستانشان را یک برآوردی بکند و بعدش ازخود بپرسد آیا باید از این غارت عظما تنش بلرزد یا از آشکارشدن چند تارموی بانوان؟ مختصر مراجعه به دنیای عقل نشان می دهد که در امردین وگرایشات دینی، تحکم و اجبارو شلاق وخط کشی های حکومتی، بیش ازآنکه به رواج یک امردینی توفیق یابد، به نفرت گستری ازخدا و پیغمبر و هرچه مقدسات است سرعت می دهد.

پرسش پنج: شما آیا با نظریه ی ولایت فقیه و با آنچه که بهمین اسم درجمهوری اسلامی ایران جریان دارد موافقید یا نه؟

فتوای پنج: اگرولایت فقیه به این معنا باشد که فردی از میان فقیهان آنچنان بدرخشد که درمیان سایر اقشار و سایرصنوف کسی به گرد پای او درعدالت وانصاف و ادب وعلم و پاکی و شجاعت و اشراف بر ضروریات روزنرسد، بله من با این ولایت موافقم اما بشرط انتخاب مستقیم مردم وبرای مدتی محدود. و حتماً نیز نه درجایگاه رهبری بل بعنوان منتخب مردم برای ریاست جمهوری.

اما اگر ولایت فقیه به معنای این باشد که مردمان گوسفندند و یک روحانی بیاید و نقش چوپانی مردم را بعهده بگیرد و خود را برگزیده ی خدا و نماینده ی امام زمان بداند، نخیر من با یک چنین ولایتی نه که موافق نیستم بل آن را برای مردمان ایران و برای بشریت مضر و ظالمانه می دانم.

بویژه این که این ولی فقیه، به قانون وشرع و انصاف بی اعتنا باشد و برای بقای خود لطیفه ای به اسم نظارت استصوابی بپردازد و مردمان را به خودی وغیر خودی تقسیم ببندد و بی اجازه ی مردم به پول مردم دست ببرد و هرگزنیز به پرسش های مردم پاسخ نگوید و همه ی ارکان کلی کشور را ذلیل خود کند و مجلس را از ریخت بیندازد و دستگاه قضا را به ورطه ی مضحکه دراندازد و آبروی ایرانیان را درسطح جهان به زیربکشد ونسل های برنیامده را بدهکار نابخردی های برگزیدگان نابخرد و بازنده ی حتمیِ قمار هسته ای خود کند و دست سرداران خود را درغارت اموال مردم وابگشاید و مردم را بترساند و حقوق اقلیت ها را پایمال کند و مرتب برطبل دشمنی بکوبد و قس علیهذا. والسلام

آیت الله محمد نوری زاد
بیست وسوم مهرماه سال نود ودو – تهران

Share This Post

درباره محمد نوری زاد

90 نظر

  1. سلام جناب اقای نوری زاد عزیز
    باور کنید در مردانگی و ازادگی وشجاعت لااقل در عصری که ما زندگی میکنیم بی بدیل هستید خدا شما رادرپشت وپناه خود حفظ فرماید بنده دوستدار واز اراتمندان جناب عالی هستم وازاینکه بخاطر افسردگی روحی که از رهکذر فقر و فشار
    گریبانم شده نمی توانم از طریق سایتتان بصورت نوشتار وارسال نکته نظرات در ارتباط باشم پوزش می خواهم اما هرروز مطالب
    سایت را مرورکرده ودوستان واشنایان رابه دیدن سایت درحدتوان ترغیب می کنم شما روحی بزرگ وتاثیر گزاری دارید و همینکه کج اندیشان ودشمنان حق نمی توانند یا نمی حواهند مانع ادامه راهتان شوند ایتی از ایت الهی شماست برایم دعا
    کنید از رنج بیماری خلاص شوم وبیشتر در خدمتتان باشم ای مرد بزرگ

     
  2. با درود به جناب نوریزاد عزیز،

    ساسان گرامی با تجدید احترام، اگر این ملاها و بویژه ملا‌های حکومتی، ذره‌ای غم دین داشتند، خودشان پیشتاز جدائی دین از حکومت می‌‌شدند. این که به هر بهائی و با هر جنایت و دروغ و ریا و فریبی دست از قدرت و غارت نمی‌‌کشند،بهترین و مهمترین سندی است که اینها کمترین باور و اعتقادی به آنچه همهٔ عمر گفته و می‌‌گویند، ندارند. اینها همهٔ چشم امید‌شان نه‌ به خدا و دین که به جهل کسانی است که توانسته اند طی‌ این چند دهه، این بیچارگان پیرو و غرق در اوج عقب افتادگی را با شست و شوی مغزی در اطراف خود داشته باشند. و الا مگر میشود امروزه روز یک ملای باشرفی را پیدا کرد که خود را به گند و عفونت‌های ساری و جاری ملایان حکومتی و حاکم ،آلوده و مبتلا کرده باشد؟ و پیدا می‌‌شوند و درد آنها هم، گر‌ چه در تعداد اقل محض است،کم نیست.و الا اگر دین این باشد که مثلا ناصر مکارم رنگی‌، رکن رکینی از آن دین باشد، چینن دینی به درد لای جرز هم نمی‌‌خورد و به فتوای حافظ دیری است ما ایرانیان، بر مرده ‌اش نمازی در هیبت و شکوه و گستردگی پهنهٔ ایران خوانده ایم.

     
  3. سامان آنچه در ایران می گذرد بسیار وحشتناک است عده ای تحت نام مقدس نمای حزب الله هر جنایتی که از سوی حاکمان مالیخولیایی سر می زند را به نحوی توجیه می کنند و سر در آخور کرده و انگار هیچ اتفاقی نیافتاده به نشخوار ادامه می دهند برخی ساده دل خود را فدایی دین و ایمان می شمرند و هر انتقاد گری را مفسد و محارب و …. می نامند و هر بلایی دلشان خواست بر سر او می آورند
    وقتی صحبت از باورمندان می کنی انگار با جماعتی معتدل و معقول رو در رو هستی که ایمانی در دل می پرورانند و معبودی را می پرستند اینجا گفتمان باورمندان نیست بلکه فاشیسم است که در قالب دین ظاهر شده بی شرمانه مردم را به خودی و غیر خودی تقسیم کرده اند
    ما باید وارد جزییات اعتقادات این نادانان شویم و آنجا که به حقوق دیگر افراد و جامعه مربوط می شود مورد به مورد آنها را همان گونه که مثال زدی نقد کنیم و داعیان آن را به چالش بکشیم و نقاب از چهره آنان برکنیم اینجا احترام به عقاید دیگران مورد پیدا نمی کند نمی توان به عقایدی احترام گذاشت که نتیجه اش قتل و غارت و بی ناموسی و هرزه و فساد و تباهی است نه هر تباهی که تباهی یک ملت نجیب و با فرهنگ که دچار آخوند زدگی شده است
    باید مردم یاد بگیرند که ملایان وظیفه دارند به پاسخگویی
    واکنش هایی مثل اینها جسور شده اند …. حرکت های خزنده ای در جریان است ….. ضد انقلاب …. تهاجم …. ابریشمی …. نباید مردم را و به خصوص حزب الله را قانع کند این هم وطنان بالاخره روزی باید بتوانند چشمانشان را باز کنند و دریابند ملایان محارم آنان نیستند بلکه زالو هایی هستند که خون این ملت را می مکند و در نهایت همه را از جمله مریدان خودشان را به قهقرا می کشانند
    تعجب می کنم از کسانی که از آخرت خود بیمناک هستند و به راحتی سرنوشت آن جهان خود را به دست ابلهان می سپرند نمی ترسید از این که خداوند شما را همراه رهبران گمراهتان به آتش جهنم دچار کند
    نمی خواهید در خیر و صلاح خود بیاندیشید
    تا کی کور کورانه در تقلید از این نادان و آن نادان شما که می دانید خداوند عذر مقلد نادان بودن را نخواهد پذیرفت پس چرا نمی اندیشید
    منتظری چه جرمی کرده بود که با او آنچنان کردند جز این بود که می گفت باید با دنیا مراوده صلح آمیز داشته باشیم
    وقتی می گفت ولایت فقیه نباید در جزییات کار حکومت وارد شود چرا او را استهزا کردید
    الان رهبرتان رهنمود اقتصادی تخصیص یارانه به مردم می دهد و وقتی که گند کار در می آید و یارانه ها باعث تورم می شود و درد مردم را دو چندان می کند دنبال مقصر می گردند و یک اقتصاد دان بیچاره را به سیما می کشند و او را مسبب این فاجعه معرفی می کنند
    رییس چمهور وزیر تعیین می کند و رهبر نمی پسندد مردم از اختلاس زار می زنند و رهبر دستور منع نفس کشیدن می دهد از آن طرف مردم بی گناه را زندانی و شکنجه می کنند به قتل می رسانند و مورد تجاوز قرار می دهند و هیچ کس پاسخگو نیست و رهبر نیز صدایش در نمی آید بلکه خوشحال هم هست
    مردم را جزو بردگان و کنیزان خود می شمرند خونشان را مباح می دانند
    این بود عدل علی که به رخ دنیا می کشیدید
    دنیا به شما و البته همگی ما می خندد
    سامان البته تو این ها را خوب می دانی خواستم نمونه هایی را گفته باشم شاید وجدان بعضی ها تکان بخورد ….

     
  4. با درود به جناب نوریزاد عزیز،
    ساسان گرامی،
    ممنون از توصیه‌های دوستانهٔ شما،بنده هیچ اشکالی نمی‌بینم که کسی‌ معرف و مروج باورمندی مذهبی‌ خویش باشد و این چیزی است که به ویژه در مملکت ما دائم در حال انجام است. خطر و بالاتر از آن، تکرار فاجعه این است که یک باورمند مذهبی‌ بطور صریح و شفاف و بدور از هیچ تفسیر و مغالطه ای، موضع خویش را بیان نکند و به این شائبه دامن بزند که وی نیز خود را در تونل تاریک قرون وسطی با هنر ننگین و پلید “تقیه” قایم کرده است، چیزی که جامعهٔ ما نسبت به آن آلرژی پیدا کرده است. گفتار‌های زیبا و حقوق بشری طرف در پاریس و آن همه جنایات بی‌ حد و حصر در عمل را ما منجمله از نتایج بلافصل وجود ننگین و فاجعه بار ” خدعه” و “تقیه” در فرهنگ کاربردی قشری می‌‌بینیم که تلاش می‌‌کنند از اعلام نظر صریح و شفاف طفره بروند . آن باورمندی مذهبی که این واقعیت محض را هنوز در نیافته که با گذشت هزاران سال هم، هرگز قادر نخواهد بود مانع از تفسیر‌ها و برداشت‌های متفاوت و متضاد هم باورمندی‌های خویش شود که معرف آن در زندگی‌ ملموس و سیاست نباشد، اگر به چیزی بیشتر از جدائی دین از حکومت چشم دوخته باشد، در مسیر آرزویی محال نفس باطل می‌کند و بس . نبرد‌های مباحثاتی و تفسیر‌های فراوان و گوناگون و متضاد درون هر یک از مذاهب تا ابدالدهر ادامه خواهد داشت و هر تفسیری هم که از هر دین و مذهبی چند صباحی غالب شود، اگر حکومت کرد به فاجعه منتهی خواهد شد،چنانکه در ایران نیز شد. یعنی‌ تجربهٔ قرون وسطی در غرب، در ایران ما تکرار شد. به باورمند باید احترام گذاشت مادامیکه خیال نکنند خداوند در رکاب تائید گفتار و کردار آنان حکم ابطال و نابودی سایر بندگانش را امضا کرده است. شما به این مصباح یزدی نگاه کنید، تو گویی خداوند یک موجود زبون و بی‌ اراده‌ای است که کاری ندارد جز اینکه تائید کنندهٔ اراجیف این موجود باشد.

     
  5. سلام بر حضرت آیت الله نوری زاد
    لطفا لباس روحانیان!!! را بپوشید و برای یادگاری و خنده هم که شده در سایت قرار دهید. تا اگر خدای ناخواسته!! محکوم شدی حکومت بتواند خلع لباستان نماید. اینجوری که نمی شود. آیت الله بدون ریش و بدون لباس!!! والله نوبر است.
    ارادتمند همیشگی شما مادامی که با حق باشید

     
  6. سامان جان
    این آقایی که اسمشو نمیخوام بیارم چون ارزششو نداره و امثال آنها عمر خودشان را در حوزه های فساد تباه کرده اند و چیزی جز مغلطه و استشهاد مشتی قصه و افسانه نیاموخته اند و با اسم های جعلی عظمی و تملقاتی همچون دامه افاضاه می خواهند در بین عوام الناس ساده دل برای خود مقام و منزلتی کسب کنند
    شما به جای تلف کردن وقت خود محلی به اراجیف امثال این ها نگذار و به دنبال معرفت و دانش برو
    توصیه من به شما مطالعه فلاسفه مغرب زمین است که الحق مخازن علم و دانش بشری هستند
    با مطالعه آنها خواهید توانست به تدریج از فلسفه و حکمت ایرانی که قرن هاست زیر خاک مانده نیز غبار روبی کنید

     
  7. جناب نوریزاد عزیز تر از جانم
    پرسش سوم شما در مورد سوریه و کمکهای رهبری به بشار اسد بود . با توجه به این که در همسایگی ما یک خانواده آواره سوری سه ماهی است که با یدیختی تمام شب را به روز و روز را به شب میرسانند و اشک همواره در چشمانشان حلقه بسته است و رهایشان نمی کند و ترک تحصیل اجباری فرزندانشان بخاطر جنگ، نداشتن کار، اجبار برای انجام هر کاری در غربت برای زن و شوهری که بیست و اندی سال سابقه کار در ازمایشگاه را دارند ،صحبت های پسر سه و نیم ساله اشان از جنگ و هواپیما و دوشکا و انواع سلاح ها ، افسردگی شدید دختر شانزده ساله اشان و……….خیلی مسائل دیگر مرا دائما در این سه ماه مرا مشغول کرده و ان این که خامنه ای چگونه جواب این اشک ها را خواهد داد؟او چگونه شب ها سر بر بالش می گذارد؟سرنوشتش چه خواهد شد؟
    مسئولینی که از او حمایت میکنند چگونه سرنوشتی خواهند داشت؟
    من صحبت های جناب عارف را وقتی در بازار تهران بود و برای انتخابات تبلیغ میکرد را شنیدم که میگفت ما برای ثبات حکومن ناچار به حمایت بشار هستیم این افراد چگونه پاسخ تاریخ را خواهند داد؟
    البته این خانواده یکی از میلیونها سوری اواره هستند که امیدی هم به بازگشت به وطنشان ندارند و امیدی به اینده نیز . جناب نوریزاد عزیز دلم میخواهد بدبختی این نمونه از میلیونها سوری را که ایرانی ها و حکومت ما را یکی از مسببین جنگ میدانند فریاد بزنم و به خامنه ای بگویم تو را بخدا دیگر بس است ای ////////// دیگر بس است با پول ملت ما تیر به قلب بچه های سوری نزن . ما را بیش از این شرمنده مردم سوریه نکن .
    با سپاس از شما دوست نادیده عزیزتر از جانم

     
  8. با درود بیکران به جناب حضرت ایت اله نوریزاد
    ما خوشحال بودیم که در کتاب گینس اولین و تنها ترین فردی که یک شبه از حجت الاسلامی به ایت الهی (البته بخواست اقای هاشمی) ارتقا پیدا کرد در این کشور ثبت شده است که شما این ثبت مهم و البته عجیب را تغییر دادید و نفر دومی هم به آن اضافه کردید
    سوال : آیا عملکرد و اقدامات سپاه قدس از نظر شما قابل قبول است ؟
    با سپاس و دعای خیر برای شما

    ———————————–

    سلام جناب پورجعفرگرامی
    ما که حضرت آیت الله نوری زاد باشیم، از پاسخ دادن به پرسش های خونین و ویرانگر و مملکت به باد بده و آبرو بر و تباه کننده ی سرمایه ها و نسل ها پرهیز می کنیم.
    با احترام

    .

     
  9. حضرت جناب آقای نوریزاد عزیز،

    سلام علیکم

    نقل است که جناب ناصر مکارم فرمایش کرده‌اند، سی‌-چهل سال طول می‌‌کشد که کسی‌ مرجع بشود تا فتوا بدهد و فتوای خویش را نیز در باره‌ پخش صدای زن از رسانه ها، صادر کرده اند. پرسش‌های زیادی مطرح هستند.منجمله اینکه آیا ما باید نظرات ایشان را عین نظر پروردگار عالم بدانیم؟ اگر بلی، با چه دلایل عقلی، نقلی و تشریعی؟ و اگر صدای زیبا یک نعمت خدادای هست، که هست، چرا خداوند ما را باید از این نعمت محروم بفرمایند؟

     
  10. دوست ناشناس
    ایا میدانی اگر مرجع ما جناب نوری زاد را بگیرند اوازه و مرجعیتش بسیار بیشتر میشود کافی است به عکس های شادمانی دانشجویان دانشگاه امیر کبیر برای ازادی یا مرخصی مجید توکلی نگاهی کنی (خصوصا در پس زمینه بنر سخنرانی یک جوانک عماهه به سر ضد مردم و ضد دین و رانت خوار بزگ (پناهیان )که برای مثلا اگاهی دادن میخواهد در دانشگاه سخنرانی کند) را که جوانانی که حتی در سال 88 در دانشگاه نبودهاند در حال اظهار شادمانید بخاطر ازادی کسی که خیلی از انها حتی ندیدهاند اورا خدائیش کثافتخانه قضائی جز فساد و مبارزه با مردم و تضییع حقوق مردم و دین انسان ساز اسلام مشابه عصر حاکمیت کلیسا ی فاسدکاری نمیکند اگر امروز نظر سنجی ازاد برگزار گردد میبینید منفور ترین ادمها در کجا وچه کسانی هستند به هر حال حاکمیت دین انسان ساز اسلام و حذف فساد از این سیستم با انسانهای با شهامت امکان پذیر است شما هم تو فکر ترساندن دیگران نباش برای عزت اسلام انسان سار و نه اسلام تحجر و شقاوت و معاویه پرور مرگ بالاترین شرف است هتک حرمت خانواده و زندان و مشکلات اقتصادی بسیار کم ارزش ترین هستند در این راه

     
  11. فاروق گرامی!

    حضرت آیت الله العضمی حاج شیخ سید محمد نوری زاد
    لطفا بفرمائید وجوهات و خمس و ذکات را از این پس می توانیم به جای آخوندها به شما تحویل دهیم تا واقعا به دست صاحبانش برسد؟
    راستی نفرمودید که آیا توضیح المسائل دارید یا در دست تهیه است یا به صورت جزوه می باشد. مطمئن باشید هر چه باشد مشتاق خواندنش هستیم . زیرا که مطمئنیم سرشار از اخلاق خواهد بود نه احکام قرون وسطایی
    آرزوی طول عمر همچون جنتی و دیگر مراجع تقلید (اکثریت قریب به اتفاق) برایتان دارم اما با برکت و عزتمند

     
  12. استفتاء از حضرت آیت الله
    صرفا جهت اطلاع
    بانک ها هم شیعه وسنی شدند!!!!!!!!
    هر دم از این باغ بری می رسد
    اخیرا بانک کوثر آگاهی استخدام داده ودر آن قید شده که باید متقاضیان شیعه باشند.به راستی خدا رحم به عاقبتمان کنه که اگر این طوری پیش بره باید پول ها هم شیعه وسنی شوند.چه می توان گفت جز افسوس به حال کسانی که چنین پیله به دور خود می بندند.
    داداش بروجمع کن وبرای کفاری دعا کن که سیستم بانکداری را به ما یاددادند تورا هر سهمی که از علم وصنعت تولید کرده ای از مخالفانت دریغ کن اما مارا از محصول زحمت دیگران محروم نکن بانکداری شیعه وسنی نداره تخصص است.

     
  13. حضرت آيت اله . درودون عليكم .
    1- اگريك روزي سربازان امام زمان مرجع ما را گرفتند و قاضي صلواتي با سلام و صلوات آيت اله را محاكمه كرد و گفت :‌اگر ميرزابنويس هاي سايتت خود را معرفي كنند جرمت را تخفيف مي دهم دراين صورت ، تكليف ميرزا بنويس ها چيست ؟ اگر بيايند چون گمنام اند پدرشان را در مي آورند و هيچي به هيچي مي شود . اگر نيايند شرط رفاقت را بجا نياورده اند . تكليف بفرماييد؟
    2- آيا به فكر روزي كه حضرت آيت اله را مي گيرند تا سرداران بردارش كنند بوده ايد ؟ درآن روز تكليف اين همه معتاد به سايت نوري زاد چه خواهد شد و اين ها چه بايد بكنند؟ شما حضرت آيت اله مي دانيد كه بالاخره آن روز مي آيد . ديروزود دارد اما سوخت و سوزندارد.

    —————————-

    سلام دوست گرامی
    مسئولیت این سایت با خود من است و خود من نیز برای پاسخگویی مهیایم. هر روز و هرساعت. که اگر بنا باشد بخاطر هرآنچه که نوشته ام محاکمه شوم، همان قاضی صلواتی که دریک یادداشت او را جنازه ای دانستم( جنازه ای به اسم قاضی صلواتی) به کمتر از جداسازی بند بندم رضایت نخواهد داد. یعنی آنقدر بار سنگین نوشته های خود من چشمگیراست که نوبت به وارسی نوشته های شما عزیزان نمی رسد.
    با احترام

    .

     
  14. با سلام
    شما دومین و شاید سومین آیت الله زمانه هستید پس از ” آیت الله کیانوری ” و ” آیت الله طبری ” !
    در اوایل انقلاب که عضو حزب توده ایران بودم دوستانم به طعنه کیانوری و طبری را ” آیت الله ” خطاب می کردند ، تنها گناه آنان این بود که از انقلاب اسلامی و آیت الله خمینی سرسختانه حمایت می کردند.
    بعدها از شادروان مریم فیروز شنیدم که می گفت در دوران 10 سال زندان انفرادی هیچ کتابی جز قرآن در اختیارم نگذاشته بودند و من آن را به چند زبان فارسی ، روسی ، … بطور کامل حفظ کرده بودم و حتی جواب بازجوها و زندانبانانم را از متون قرآن می دادم . شاید او را بتوان اولین ” آیت الله زن ” در جمهوری اسلامی لقب داد.
    …. و شما هم شدید سومین آیت الله !! مبارکه

     
  15. سلام و عرض ادب خدمت عالم جلیل القدر و مرجع یگانه زمان استاد الشیخ آیت الله العظمی حضرت حاج سید محمد نوری زاد دام ظله العالی و . . .

    حضرت آیت الله:
    1. لطفا فتوای خود را در مورد اینکه اکراد (کردها) از نسل اجنه می باشند را صریح بیان بفرمائید تا ما از این بلاتکلیفی بیرون بیائیم.( در بلا بودن به از بیم بلاست)
    2. آیا کشتن اهل سنت و کردها هم حکم کشتن شیعیان را دارد و احکامی مانند کشتن تمامی بشریت را دارد یا خیر؟
    3. در زمان جنگ در زندانهای کردستان دختران باکره ی زندانی را قبل از کشتن برای برادران پاسدار صیغه می نمودند البته با زور و اجبار زیرا که طبق روایات آخوندها دختران باکره به بهشت می روند . و برای جلوگیری از بهشت رفتنشان باید باکرگی را از آنان زدود. آیا حکم زنا دارد یا ثواب دنیا و قیامت را برای برادرها به همراه دارد؟
    4. آیا کردهای اهل سنت بدون تفتیش عقاید در مورد باور داشتن ولایت مطلقه ی فقیه حق درس خواندن در دانشگاه و یا استخدام در ادارات را دارند یا خیر؟
    5.
    6.
    7.
    و . . .

    —————–

    سلام فاروق گرامی
    ما که حضرت آیت الله محمد نوری زاد باشیم، به پرسش هایی که پاسخشان درخود همان پرسشها نهفته است پاسخ نمی گوییم. لطفاً شان آیت اللهی ما را درنظر بگیرید.
    بااحترام

    .

     
  16. با درود به نوریزاد و هموطنانی که پیوسته پرسشهایی همچون اوستای گرامی از نوریزاد دارند و تمام سعی و کوشش و مبارزه ایشان را با پلیدیها و جنایتها و دزدیها و خیانتها و کشتارها …زیر سوال می برند.دوستان اصلا فرض را براین بگذارید که نوریزاد هنوز از مقلدان خامنه ایست و هنوز هم درست مثل 4/5 سال پیش است.کدام گروه و یا فرد را در اپوزیسیون می شناسید که کلامش به اندازه نوریزاد موثر است؟تازه اگر ایشان اصلا مامور اطلاعات هم باشند مبارزات و انتقادات و افشاگریهایش گل به خود زدن است.آ خه در تاریخ کدام رهبر ///// را دیده اید که آگاهانه خرج و امکاناتی برای تخریب خود بدهد.یا شماها ساده و نا آگاهید مثل نسل من و آقای نوریزاد و نسل قبل از ما در بحبوبه 57 و یا مغرض و شاید هم از طرفداران سازمانهایی که ایران را به این بلا گرفتار کردند.فردی با قلم و معلومات نوریزاد چه خدمتی به رژیم خامنه ای می کند؟کدام حرف او به نفع خامنه ای ایست؟بیایید به همدیگر اعتماد کنیم و دیوار بی اعتمادی را فرو ریزیم چون بی اعتمادی ما بهمدیگر بزرگترین خدمت به رژیم اختناق و ترور و وحشت ملایان است.من نه مسلمانم و نه به خدایی معتقدم ولی از تجربه آموخته ام که افراد در دوران مختلف زندگی میتوانند تغییر کنند اصلا تکامل همین است.مگر مولوی آخوند نبود؟نوریزاد انسانی با وجدان آگه شده و به اصل خود یعنی انسانی متکی به خرد خود برگشته است که با شهامتی بی نظیر و عاشقانه پا در راهی گذاشته که عاقبتی جز فقر و زجر و درد و محرومیت و زندان و مرگ برایش نخواهد داشت.ما باید چنین شرافتی و صداقتی را ارج گذاریم و از دامن زدن به توهم توطیه بپرهیزیم.من بعنوان یک بی خدا و آزادیخواه و کسیکه از این نظامیکه نوریزادها روی کار آوردند ضربات زیادی خورده ام ولی باز به افرادی مثل نوریزاد دست یاری میدهم و از هر کمکی که از دستم برآید کوتاهی نخواهم کرد.ما باید به آینده بنگریم به آینده ای که همین مسلمانها جزیی از هموظنان ما را تشکیل می دهند.ما باید یاد بگیریم که حذف کسی یا گروهی راه حل درست کشورداری نیست مسلما حساب مشتی حنایتکار از حساب اکثریت مسلمانان جداست هرچند ما به اسلام بعنوان یک ایدیولوژی یا دین انتقاد داشته باشیم.مسلما وقتی نوریزاد همه مگسها را آیت الله می داند پرسش من اینست که آیا همه خدایان الله هستند و یا الله خدای گروهی از اعراب بادیه نشین بوده؟الله کلمه ای و نام خدایی خاص است .مگسهای ولایات اسلام زده می توانند با زور آیت الله باشند ولی بقیه مگسها آیت خدایان دیگرند.

     
  17. از نظر ايت الله نوري زاد حق الناس يعني چه وچه موقع بايد حق الناس را رعايت كرد وقتي تمام ان را مصرف كرديم يا وقتي كه كل مال هنوز در دست شما است ؟

    شما كه ايت الله هستيد زندگي در كدام كشور را براي يك مسلمان راحت تر مي دانيد تا او شكر گذار بهتري براي خدا شود ؟

    امريكا ايران فرانسه دليل خود را بنويسيد ؟

    —————

    سلام بانوی خوب
    ما به پرسش هایی که پاسخشان درخودشان است پاسخ نمی دهیم.
    الاحقر: آیت الله محمد نوری زاد

     
  18. جناب اقای نوری زاد
    با تشکر از پاسخگوئیتون با توجه به اینکه ممکن است ما این عارضه مبتلا بشیم فتوای شما در اینکه فرمودید چئ است : وقتی می نویسیم مجتبی خامنه ای چه بخوانیمش؟

     
  19. سید ابوالفضل

    سرکار خانم هیچکس
    سلام بر شما
    در مورد مفهوم “براندازی” من هیچ اظهار نظری نکردم . از سرکار مریم خانم خواستم نظرش را بگوید تا بدانیم راجع به چه چیزی باید بحث کنیم و درستی یا نادرستی چه چیزی را باید نشان دهیم . ایشان جواب خاصی را مطرح نکردند . این میدان هنوز در انتظار است تا کسی بیاید و چیزی بگوید . این گوی و این میدان . شما بگویید که بر این ” واژه”چه “مفهومی” بار می کنید . ببینیم چگونه به این کالبد “جان” می دهید .
    ارادتمند
    سید ابوالفضل

     
  20. سید ابوالفضل

    “ناشناس” گرامی
    سلام بر شما
    در یک نوشته ی یک خطی دو نکته ی مهم را به من تذکر داده بودی . یکی این که مطالبی را که نوشته ام طولانی است . و دوم این که بی منطق است .
    شخصا از زیاده گویی بیزارم . اما نتوانستم مطالبم را خلاصه تر از این بنویسم . زیرا فکر می کردم که حق مطلب ادا نمی شود . حتی فکر می کنم که برخی مطالب ناگفته مانده است . اما در هر حال اظهار نظر شما نشان می دهد که از دید یک ناظر بی طرف ،نوشته ی من طولانی است و خسته کننده . از این تذکر شما سپاسگزارم و تلاش خواهم کرد در نوشته های بعدی حتی الامکان نهایت ایجاز را بکار برم .
    دوم گفته بودی که مطلب من بی منطق است . اما من متوجه نشدم که چرا چنین اظهار نظری کرده ای . خوشحال می شوم اگر مصداق های بی منطقی در نوشته ام را بگویی .
    ارادتمند
    سید ابوالفضل

     
  21. آقای سید ابولفضل
    با سلام

    دیگر از بس به سایت آقای نوری زاد سر زده ام، از درس و مشق و زندگی، همه جا مانده ام. ولی مطلب شما در مطلب موضوع “دشنام” در اسلام و “جزمیت عام” را دیدم و خواستم نقدی بزنم بر حرف های شما

    1- شما تذکر به عدم محققانه بودن مطلب داده اید. ابتدا بگویم من خود در پاسخ به جناب یاران گفتم که پیدا کردن این مطالب هیچ کاری ندارد و سخت نیست. یعنی محققانه بودن، ممکن است در مورد مطلب بنده صدق نکند. ایشان این نظر را داشتند و شما نظر دیگری. نظر هر کسی هم به جای خودش محترم است.

    2- به صورت کلی من را به یک طرفه نگری متهم کرده اید و گفته اید (مریم خانم معتقد است که دین نادرست است). شما مگر همه نظرات و عقاید من در همه سطوح در باب دین را می دانید که میگویید من معتقدم دین نادرست است؟ اگر شما همه نظرات و عقاید من در باب دین و دینداری را نمی دانید (که مطمئنا نمیدانید)، آنگاه اینکه میگویید مریم خانم معتقد است که دین نادرست است، اگر مغرضانه نیست پس چیست؟

    3- من را به نوعی جزم اندیش می دانید وبا اشاره به اینکه من فقط یک جنبه از واقعیت را می بینم ، گفته اید (جزم اندیشان نمی خواهند ویا نمی توانند واقعیت ها را آن طور که هست ببینند ناگزیر قضاوت آن ها خواه نا خواه مغرضانه خواهد شد). سپس به نوشته جناب یاران اشاره کرده اید و گفته اید (ایشان شواهدی روشن ارائه نموده اند که در قران و روایات ، ناسزا و دشنام بسیار نکوهیده و ناصواب است). همانگونه که من در نظرم در باره ناسزاگویی هیچ اشاره ای به آیات مخالف قرآن در باب بد بودن ناسزاگویی نکرده ام ، جناب یاران نیز به همین صورت هیچ اشاره ای به آیه های مخالف قرآن در باب مجاز بودن ناسزاگویی و لعن کردن (مطالب مورد اشاره من) .نکرده اند. حال سوال این است چگونه است که شما از میان دو نوشته مختلف که در شرایطی کاملن یکسان هر دو فقط یک سری مطالب خاص را در باره یک موضوع واحد در نظر گرفته و هرکدام فقط به یک جنبه آن پرداخته اند، یکی را جزم اندیشانه و دیگری را غیر جزم اندیشانه (شواهد روشن) می دانی؟ چگونه است که نظر جناب یاران که فقط به یک جنبه قصیه پراخته اند را نیز جزم اندیشانه نمی دانی ؟ اگر این مغرضانه نیست پس چیست؟

    4- گفته اید (این روشن است که اسلام با ناسزاگویی مخالف است. در قرآن و سیره ی پیامبر اکرم نیز این رویه آشکار است). شما در ابتدای نظرتان به صراحت خود را فاقد علم لازم برای بیان نظر در این مورد دانسته اید (اذعان می کنم که در علوم قرآنی تبحری ندارم). همچنین در پایان سخنتان هم گفته اید (امید که در آینده کسانی که اطلاعات قرآنی خوبی دارند به این موضوع بپردازند). یعنی شما باز تاکید کرده اید که اطلاعات قرآنی خوبی ندارید و از دیگران خواسته اید که به این موارد جواب بدهند. حال من از شما سوال می پرسم چگونه است که شما که به صراحت اعلام کرده اید تبحری در علوم قرآن ندارید، بدون علم لازم بر این موضوع و بررسی همه جوانب آن، معتقدید که روشن است اسلام با ناسزاگویی مخالف است؟ این اگر جزم اندیشی و مغرضانه نیست پس چیست؟

    5- گفته اید (جنگ ها نیز عموما بر وی تحمیل شده است). چگونه است بدون اینکه مطالب مربوط به جنگهای پیامبر و دلایل وقوع آنها را بیاورید و با دلایل واضح نشان دهید که این جنگها بر پیامبر عموما تحمیل شده است، میتوانید این نتیجه را بگیرید؟ این را هم در نظر بگیرید که خود به صراحت اعلام کرده اید که در علوم قرآنی تبحری ندارم. آیا اینکه کسی که در علوم قرآنی به اعتراف خودش تبحری ندارد، به یکباره جنگهای پیامبر را عموما تحمیلی نتیجه گیری میکند، جزم اندیشی نیست؟ ایا این یک طرفه نگریستن نیست؟ اگر مغرضانه نیست پس چیست؟

    امید است اگر مطلبی را به شخصی نسبت می دهیم، حداقل خود به همانگونه رفتار نکنیم

    موفق باشید

     
  22. آقاسيدابوالفضل من هم مطلبشما را خواندمو هم مطلب مريم را . خيلي بي منطقي.خيال ميكني زيادگفتن درست گفتن است.

    ————–

    سلام دوست گرامی
    ای کاش به چند نکته از خطاهای نوشتاری و فکری و اعتقادی و سیاسی دوست ما آقای سید ابوالفضل عزیز اشاره می فرمودید. دراین صورت هم ما وهم خود ایشان از سواد و نگاه شریف شما سود می بردیم.

    سپاس

    .

     
  23. جناب اقای نوریزاد
    خواهشمن است بدلیل کم سوادی این شایعه را با یک فتوا نظر دهید اینکه میگویند بنویسید بابک زنجانی بخوانید مجتبی خامنه ای و طائب یعنی چه ؟

    —————

    سلام شنگول گرامی
    فتاوای من به مسائل کلان کشور اختصاص دارد. ما را از ورود به مسائل کوچک برحذر دارید. کاش مثلا می پرسیدید: وقتی می نویسیم مجتبی خامنه ای چه بخوانیمش؟
    سپاس

     
  24. سید ابوالفضل

    موضوع “دشنام” در اسلام و “جزمیت عام”
    ******************************
    سرکار مریم خانم گرامی
    سلام بر شما
    مطلبی نوشته بودید در خصوص ناسزا در اسلام و طی آن به این نتیجه رسیده بودید که مسلمانان حتی بچه ها ی کوچک ، ناسزا می گویند و این مربوط می شود به فرهنگ اسلامی و نمونه هایی را مطرح کرده بودید که از دید شما موید این ادعایتان باشد . این نوشته از سوی برخی از دوستان نشانه ی تبحر شما به علوم اسلامی نیز دانسته شده بود . از جمله مطلبی که دوست خوبمان آقای بردیا استقامت نوشته بودند .
    آقای نوریزاد عزیز در ذیل آن نوشته ، از من خواسته بودند که به نوشته ی شما پاسخ دهم . نمی دانم چرا ایشان تصور نموده اند که من قادر به این کار هستم . اذعان می کنم که در علوم قرآنی تبحری ندارم . بهتر بود فردی مثل آقای دکتر غروی به این ایرادات پاسخ می گفتند . هنوز نیز می خواهم که اگر امکان پذیر باشد از ایشان خواسته شود تا به این موضوع بپردازند . در عین حال از آن جا که امر آقای نوریزاد برای من مطاع است ، به خواست ایشان گردن می نهم . مطلب حاضر در این خصوص نوشته شده است .
    هنگامی که در دوره ی دبیرستان درس می خواندیم و هنوز انقلاب نشده بود ، معلم فرهیخته ای داشته ایم که بسیار با سواد و اندیشمند بود -خدایش بیامرزد – . او از ما می خواست در مورد موضوعات مختلف انشا بنویسم و بخوانیم و در خصوص آن ها در کلاس بحث کنیم . کلاس او به واقع کلاس آزاد اندیشی بود . در کلاس او ما در خصوص موضوعات مختلف می نوشتیم و بحث می کردیم . من هم می نوشتم . و البته با توجه به سن و سالم خوب هم می نوشتم .
    روزی یکی از هم کلاس ها مطلبی را خطاب به من گفت که برایم بسیار تلخ و البته آگاه کننده و مفید بود . او خیلی صریح به من گفت فلانی شما یک “شاه انشا” نوشته ای و در خصوص هر موضوعی همان را به کار می بری . مثلا اگر بگویند در مورد رژیم شاه نظر بدهی همان پاسخ را می دهی که هنگامی که بخواهند در مورد “بهار” بنویسی و یا درمورد “ازدواج” و یا در مورد “ورزش” و یا در مورد “رعایت بهداشت ” ویا … . و من با اندکی توجه ، متوجه شدم که دوستم چقدر راست می گوید و من تا چه حد یک بعدی نگاه می کنم .
    در مورد بهار می نوشتم که اکنون جامعه ی ما در خزان کامل است و چه بهاری خواهد شد اگر رژیم شاه را سرنگون کنیم . در مورد ازدواج می نوشتم که چه شکوهمند خواهد بود اگر در بهار پیروزی قلب هایمان را به هم پیوند زنیم . چه مبارک است ازدواج زوج جوانی که در دل آرزوی نابودی “ستم شاهی ” را دارند . در مورد بهداشت فی المثل می نوشتم در این حکومت سیاه و ستم پیشه که همه ی هزینه ها صرف جشن های شاهنشاهی دو هزار و پانصد ساله می شود ، روستاییان و اقشار کم در آمد از نظر بهداشتی در مضیقه اند و نوید روزی را می دادم که با سقوط دیکتاتور ، وضع بهداشت بسامان خواهد شد و قس علی هذا .
    این آن چیزی است که من از آن به عنوان “جزمیت عام ” تعبیر می کنم . جزمیت را می توان با اندکی تسامح ترجمه ی واژه ی دگماتیسم در نظر گرفت . دگماتیسم یعنی این که انعطاف پذیری لازم را نداشته باشیم و در چارچوب جهان بینی خود همه چیز را تحلیل کنیم . با عینکی که بر چشم زده ایم جهان را ببینیم . عام بودن هم از این نظر است که فرقی نمی کند که موضوع چه باشد ، یک نظام دیکتاتوری ، توصیف بهار ، یا بهداشت . تفاوت نمی کند که اندیشه چه باشد ، اسلام ، اصلاح طلبی ، ویا هر موضوع دیگری . آیا آن موضوع یا اندیشه ، در چارچوب ایدئولوژی من هست یا نه ؟ اگر هست صحیح است . اگر نه ، پس غلط است . اکنون باید به دنبال توجیهاتی بود که آن درستی و یا نادرستی را توجیه کند . چنین است نحوه ی برخورد روحانیون حوزه و نیز برخورد سرکار مریم خانم .
    روحانیون حوزه معتقدند که اسلام درست است . پس همه ی درس ها و بحث ها پیرامون آن خواهد بود که صحت این “درست” هرچه متقن تر اثبات گردد و هر چه شبهه است از دامان آن زدوده شود . و مریم خانم معتقد است که دین نادرست است و بنابراین همه ی دلایل باید به گونه ای مرتب شود که این نادرستی به وضوح نشان داده شود . این گونه است که اینان از دیدن واقعیات آن طور که هست ، باز می مانند.
    به همین نوشته ی مریم خانم در مورد ناسزا در اسلام توجه کنید . برخلاف دوست خوبم بردیا ، من معتقدم که این نوشته “محققانه ” نیست ، اگر مغرضانه نباشد . توضیحا می گویم از آن جا که جزم اندیشان نمی خواهند ویا نمی توانند واقعیت ها را آن طور که هست ببینند ، ناگزیر قضاوت آن ها خواه نا خواه مغرضانه خواهد شد . فی المثل نگاه کنید به نوشته ی آقای “یاران ” که کمی قبل از نوشته ی سرکار مریم خانم ، در همان پست آقای نوریزاد نوشته شده . ایشان شواهدی روشن ارائه نموده اند که در قران و روایات ، ناسزا و دشنام بسیار نکوهیده و ناصواب است . این شواهد در نوشته ی سرکار مریم خانم عمدا نادیده گرفته شده . چرا ؟ برای این که باید نشان داده شود و اثبات گردد که اسلام “غلط ” است . دلایل و شواهد باید بدان سوی سوق داده شوند . اگر مریم خانم آن همه آیات قرآنی را ندیده اند (که دور از ذهن به نظر می رسد) نمی توان سخنشان را محققانه تلقی نمود . اگر ایشان آن چه را آقای یاران مطرح کرده اند ، دیده اند و عمدا و برای نیل به هدف خودشان ( اثبات درستی چیزی که از قبل درست فرض کرده اند) ، از آن ها چشم پوشی نموده اند ، در آن صورت ، اگر نوشته اشان مغرضانه نیست ، پس چیست؟
    این روشن است که اسلام با ناسزاگویی مخالف است . در قرآن و سیره ی پیامبر اکرم نیز این رویه آشکار است . برخی از ناسزا ها که جنبه ی تهمت پیدا می کند ، جرم محسوب شده و برای آن حد (مجازات) منظور شده . مثلا تهمت زنا جرم است و اگر تهمت زننده نتواند اثبات کند ، باید تازیانه بخورد . اثبات آن هم از این طریق است که چهار نفر شاهد عادل شهادت دهند که همه در یک زمان ، آن عمل را دیده اند . چیزی که در واقع ، به ندرت اتفاق خواهد افتاد . یعنی اثبات تهمت زنا کمتر ممکن است . و بنابراین دشنام دهنده در صورت شکایت متهم ، باید حد بخورد ، تا کسی به خودش اجازه ی به کار بردن چنین ناسزاهایی را به خود ندهد .
    در بحث با یکدیگر نیز ، قرآن به جدال احسن ، اعتقاد دارد . یعنی این که به نیکوترین شکل باهم بحث کنید . آیا معنی “بحث به نیکوترین شکل” آن است که به هم بی احترامی کنید ؟ به هم تهمت بزنید؟ به هم ناسزا بگویید؟ پیامبر اکرم نیز طبق معروف با هیچ کس با تندی و بی احترامی صحبت نکرد . اورا الگوی اخلاق حسنه می دانند . و در قرآن امده است که پیامبر برای اتمام مکارم اخلاق ، برانگیخته شده است . رفتار و گفتار او حتی با کفار و بت پرستان نیز ، آمیزه ای از مهربانی و خیرخواهی بوده است . جنگ ها نیز عموما بر وی تحمیل شده است و الا ایشان از آن ها بیزار بوده اند . شیوه ی مولا علی و محاجه ی او با دگر اندیشان آشکار است . آن چه در نهج البلاغه به یادگار مانده است، گواه این مدعاست . شیوه ی امامان نیز به همین منوال بوده است . یک نمونه ی روشن آن که به گواهی تاریخ در اختیار ماست ، محاجه ی امام رضا (ع) است با رهبران مذاهب دیگر و البته کسانی که اعتقادی به دین نداشته اند . قرآن حتی ناسزگویی به بت ها را نیز روا نمی دارد.
    جالب تر از همه این که قرآن حتی “گمان بد” در مورد دیگران را روا نمی دارد ، چه رسد به توهین به آن ها و رواداشتن ناسزا . قرآن صراحتا می گوید برخی از گمان های بد ، “گناه” است . در ذهن هم نباید دیگران را متهم کرد ، چه رسد به توهین زبانی . چه رسد به ریختن آبروی دیگران .
    با این حال سرکار مریم خانم نمی خواهند این همه نشانه های روشن را ببینند . چرا ؟ برای این که از اول تصمیم گرفته اند که چه چیزی “باید” درست باشد و چه چیزی “باید” غلط باشد . این که قران صراحتا و بدون هیچ شبهه ای بیان می کند که ناسزا نگویید ، عامدا نادیده می ماند ، اما آن جا که فی المثل می گوید :”…آانان که گوش دارند آما نمی شنوند ، چشم دارند اما نمی بینند و… مانند چارپایان هستند ، بلکه بدتر از آن ها (نقل به معنی )” ، مصداق ناسزا گویی قران ودلیل آن که مسلمانان به دلیل تربیت دینی خود نا سزا می گویند ، درنظر گرفته می شود.
    با توجه به طولانی شدن مطلب و این که تک تک مواردی که ایشان(سرکار مریم خان) گفته اند نیاز به پاسخ گویی دارد ، فعلا به همین اندازه بسنده می کنم . امید که در آینده کسانی که اطلاعات قرآنی خوبی دارند به این موضوع بپردازند . باز امیدوارم که شخصی مانند آقای دکتر غروی (شاید به درخواست آقای نوریزاد) ، به این موضوع ورود کند . من نیز تلاش خواهم کرد که فرمان آقای نوریزاد را بر دیده بگذارم و در حد توانم به آن بپردازم .امیدوارم .
    ارادتمند
    سید ابوالفضل

     
  25. سید ابوالفضل

    سرکار خانم مریم
    سلام بر شما
    مصلح اجتماعی و اصلاح طلب حکومتی
    ****************************
    در پاسخ به من و برای این که گفته باشی که با اصلاحات موافقی و در ضمن برای این که حرفهایت را در مورد اصلاح طلبان توجیه کرده باشی ، گفته ای که با مصلحان مخالف نیستی ، اما با اصلاح طلبان حکومتی ، مخالفی . بالاخره وقتی که اصلاح طلبان را دروغگو ، عوامفریب ، مردم فریب و فراتر از آن خائن می نامی ، باید توجیهی هم ارائه بدهی دیگر . شما این طور نوشته ای ، این عین نوشته ی شما است : ” تز اصلاح‌طلبی حکومتی شکست خورده است. یعنی اینکه با تکیه بر قواعد حکومت دیکتاتور، و با تکیه بر فردی که شانه دیکتاتور را می بوسد، نمیتوان دیکتاتور را به زانو در آورد. من نگفتم مصلح بودن اجتماعی شکست خورده است که شما نقش آگاهی مردم را به رخ می کشید. ”
    سرکار مریم خانم گرامی
    در مورد تهمت خیانت به آقای خاتمی مطالبی نوشتم که حتما مورد عنایت تان قرار خواهد گرفت و اظهاراتتان را در آن مورد خواهم شنید .در این نوشته اما اصطلاح “اصلاح طلبان حکومتی” که به کار برده اید ، موضوع موضوع بحث خواهد بود .
    به نظرم آمد که خواسته اید با اضافه کردن صفت “حکومتی” به اسم عام اصلاح طلبی ، مفهوم اصلاح طلبی را خفیف و خوار ، جلوه دهی . و این البته از این جا می تواند ناشی شود که حکومت فعلی در چشم شما ، منفور و دون و البته ظالمانه است . آیا این به معنی آن است که اصلاح طلب مادامی که در حال مبارزه با حکومت است ، “مصلح اجتماعی ” و نتیجتا “شریف ” است ، اما هنگامی که به حکومت راه یافت ، آن گاه می شود “اصلاح طلب حکومتی ” و در آن صورت “شریف” که نیست ، هیچ ، علاوه بر ان می شود “دروغگو” ، “مرم فریب” ، “عوامفریب” و “خائن” ؟ من شخصا امیدوارم که واقعا چنین “اعتقاد”ی نداشته باشی ، اما ناگزیرم بگویم که مفهوم نوشته ات و آن چه حداقل من از آن استنباط کردم ، چیزی جز این نیست .
    بدیهی است که هدف تمامی فعالیت های سیاسی ، کسب قدرت سیاسی است . تاکید می کنم کسب قدرت . گاندی هم پس طی یک فرآیند طولانی مدت مبارزه ، نهایتا قدرت را به دست گرفت . هم چنین اند کسان دیگری مانند ماندلا، لنین ، لخ والسا و… . حرف شما درست مانند این است که بگوییم باید تا ابد مبارزه کنیم ولی هیچ گاه قدرت را به دست نگیریم ، زیرا پس از آن “حکومتی ” می شویم و “حکومتی ” خائن ” است . “دروغگو”ست . “مردم فریب” است . حرف شما مانند این است که در سال 1917 بلشویک ها به لنین می گفتند که حالا که تزارها شکست خوردند ، دیگر بس است ، بیا برویم دنبال کارمان . قدرت سیاسی را به دیگران وابگذاریم . زیرا اگر ما که بلشویک هستیم قدرت را در دست بگیریم ، دیگر نمی توانیم از موضع اپوزسیون با حکومت مخالفت کنیم . زیرا در آن صورت می شویم “حکومتی” و “حکومتی هم که فی ذاته ” دروغگو و عوامفریب و خائن ” است و این با شئونات ما که انقلابی و “شریف” هستیم ، سازگاری ندارد .بیا برویم دنبال کارمان . ما قدرت را نمی خواهیم .
    شاید مرا اشارت نمایید به تفاوت هایی که بین این موارد است و نیز تفاوت هایی که بین آن ها با اصلاح طلبان خودمان وجود دارد . بدیهی است که می پذیرم . اما ناگزیر تاکید می کنم که همه ی اینان به دنبال کسب قدرت بوده اند و هر گاه که توانسته اند ، آن را کسب کرده اند . یادآوری میکنم که آقای خمینی قبل از پیروزی انقلاب سال پنجاه و هفت در مصاحبه با لوموند گفت که ما خواهان قدرت نیستیم و پس از پیروزی سیاست را به سیاستمداران وا می گذاریم .(نقل به معنی ). پس از پیروزی نیز اولین دولت رنگ و بویی کاملا “غیر آخوندی” داشت ، اما بتدریج آن ها چنان تمامی قدرت را قبضه کردند که تقریبا هیچ جایی برای هیچ کس نگذاشتند .
    من البته می پذیرم که ممکن است بین منش انسان ها قبل و بعد از کسب قدرت ، تفاوت باشد . شیرینی قدرت ، داستانی است که در مورد آن بسیار گفته شده . تمایل به سو استفاده از قدرت نیز ظاهرا در بین تمامی آدم ها کم و بیش وجود دارد. آن که قدرت را به دست بگیرد و از آن سو استفاده نکند کیست ؟ “داستان ” هایی که در مورد تزکیه و تقوا و خداترسی گفته می شود ، البته موضوعی شخصی است و نمی توان به آن اتکا نمود . بسیاری از آدم هایی که امروز در راس قدرت در کشور مشغول تمشیت امورند و” قربه الی الله ” و صرفا به دلیل مصالح “نظام” و “مردم” ، می زنند و می کشند و زندان می کنند ، زمانی نه خیلی دور در کنج زندان ها با آرزوی نجات انسان ها روز را به شب و شب را به روز می رساندند . نمی خواهم در این مورد بیش از این بگویم ، فقط می گویم که چاره ی کار در این خصوص ، تعیین راه کار های قانونی و نظارتی است ، تا از آن طریق حاکمان تحت نظارت قرار گیرند و به آن ها اجازه داده نشود که به میل خود رفتار و از قدرت سواستفاده کنند .
    نوشته اید که با بوسیدن شانه ی دیکتاتور و با تکیه بر قواعد حکومت دیکتاتور ، نمی توان دیکتاتور را به زانو در آورد . مثالی می زنم تا بدانی که این گفته تا چه حد شعار گونه و به دور از واقعیت است . همه “امیر کبیر” را می شناسند . در ترقی خواهی و اصلاح طلبی او کسی تردیدی ندارد . تاثیر چشم گیر او در روند ترقی و پیشرفت کشور ما و تغییرات بازگشت ناپذیری که او ایجاد کرد ، بر کسی پوشیده نیست . هرچند که او امکان نیافت که آن چه را که در ذهن طراحی کرده بود ، در میدان عمل ، به فعلیت در آورد و پس از مدت کوتاهی از صحنه کنا گذاشته شد ، اما کار بزرگی که در همان مدت کوتاه انجام داد ، به حدی قابل ستایش است که نام نیک اورا تا همیشه در تاریخ کشور ما جاودانه خواهد کرد .
    همین امیر کبیر ستوده ، با دیکتاتوری کار کرد که در اوج استبداد حکومت می کرد و امیر در چارچوب همان نظم ظالمانه ، اقدامات خودش را به انجام رساند . شاید بگویید که او هم نتوانست دیکتاتوری را نابود کند . می گویم درست است . مفهوم اصلاح طلبی اصولا با روح اصلاحات گره خورده است . اقدامات “امیر” شرایطی را فراهم کرد تا پس از آن به تدریج مردم” مشروطه ” را طلب کنند . و مشروطه یعنی “مشروط” کردن حکومت “مطلقه” . یعنی یک گام به سوی رهایی از استبداد . ملاحظه می کنید ! در این مرحله حتی هدف مشروطه خواهان نفی حکومت پادشاهی نیست ، بلکه محدود کردن او در چارچوب قانون است . همان که بعدا در شعار جبهه ی ملی با وضوح نمایان شده است : شاه باید حکومت کند نه سلطنت .
    این است که عرض کردم اصلاح طلبی روندی طولانی است و صبر و حوصله و پایداری می خواهد . اصولا شاید همیشه ادامه داشته باشد . شعار فردا را نمی شود امروز داد . والا با شکست مواجه خواهیم شد . اگر امیر کبیر در آن روزگار به جای انجام اصلاحات در چارچوب رژیم خودکامه ی سلطنتی ، کنار می ایستاد و شعار تشکیل یک جمهوری دموکراتیک آزاد را سر می داد ، چه منفعتی حاصل می شد ؟
    به هر حال اصلاح طلبان معتقدند که در چار چوب همین قانون اساسی می شود ، اصلاحات را پیش برد . میر حسین موسوی پا را از این نیز فراتر گذاشت . او گفت مشکل ما قانون نیست ، بلکه عمل به قانون است . وی گفت حتی در چارچوب قانون اساسی دوره ی شاه نیز می شود کار کرد ، مشروط بر این که قانون اجرا شود . از این جهت او “اجرای بدون تنازل قانون اساسی” را در خواست نمود .
    با این وصف ، بدیهی است که اصلاح طلبان به دنبال کسب قدرت سیاسی هستند ، تا از آن طریق در جهت انجام اصلاحات اقدام نمایند . بنابراین اصلاح طلبانی که زمانی بیرون از چارچوب قدرت هستند ،ممکن است زمانی نیز به قدرت برسند و “حکومتی” شوند . این فی نفسه به معنی فاسد بودن “اصلاح طلب حکومتی” نیست . بدیهی است که در زمان کسب قدرت ، اصلاح طلبان نیز در معرض “آفات” قدرت هستند . آن ها نیز باید تحت نظارت باشند و در مورد اعمالشان پاسخگو . هر اصلاح طلبی که از قدرت سو استفاده کند بدون هیچ ملاحظه ای باید مورد سوال قرارگیرد و در صورت ضرورت مجازات شود . اصلاح طلبی با “کیش شخصیت” و “قهرمان پروری” ، منافات دارد . هر که به آرمان مردم خیانت کند ، از جرگه ی اصلاح طلبی باید بیرون رانده شود و عقوبت شود . اما در عین حال کسب قدرت نه تنها چیز منفوری نیست ، بلکه مطلوب و هدف مبارزه ی سیاسی است . در این صورت “حکومتی” بودن نه یک عیب که در زمان خودش یک وظیفه است و برای اصلاح طلب وظیفه شناس و خادم مردم موجب کسب “شرافت” هم خواهد بود
    ارادتمند
    سید ابوالفضل

     
  26. هرچه مطالب شما را میخوانم بیشتر به این واقعیت تلخ یقین میکنم که شما دچار نوعی شوک شده اید این رفتار شما بسیار غیر عادی است استحاله امریست تدریجی نه دفعی این را خود شما در مطالبتان در خصوص پیش آمدن انقلاب و انقلابهای بدون پشتوانه غیر مستقیم تایید میکنید بنظرم شما اگر توهین فرض نمیکنید نیاز به شوک درمانی دارید من هنوز شما را باور نکرده ام و به هیچ وجه در ذات شما این چرخش غیر عادی برایم قابل هضم نیست !! خدا همه را عاقبت به خیر کند .

     
  27. شوخی با پدر بزرگ ها در خانواده گاهی حول تجدید فراش صورت میگیرد . در خانواده خمینی هم چنین اتفاقی افتاده است . کسانی که هاله تقدسی دور او و خانواده اش کشیده اند ، ذکر این لطیفه را بهانه ای کرده اند برای حمله به این و آن .

     
  28. نوری زاد بزرگوار .سخنی به غایت نیک گفتی . من از بعد دیدن اعمال حضرات. دیگر از خدا در مورد حکمت خلق ویروس ها و

    میکروبهای کشنده .سیل و زلزله چیزی نمیپرسم.

     
  29. حضرت ایت الله در فتوای پنجم فرموده اید:
    “اگر فقیه خود را برگزیده ی خدا و نماینده ی امام زمان بداند…”
    سوالی دارم. اگر فقیه خود را “خدا” ( و نه حتی امام زمان ) بداند باز هم ولایت فقیه اشکال دارد؟

     
  30. پنجشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۲
    تجاوز جنسی در زندان
    حسين لقمانيان نماینده سابق مجلس
    حسين لقمانيان
    چه نام دردآگين و هراس انگيزي كه يادآوري شوم از بي عدالتي و بي فريادرسي است. گاه و بيگاه جنازه انساني روانه نهانخانه خاك مي شود؛ امّا نه كسي در بدرقه اش و نه اشكي در حسرتش.

    اينجا “زندان” است؛ گورستان زندگان و نام ننگيني بر دامان بشريّت. در اينجا “انسانيّت” در تاريكخانه بيدادگري نا برابري مي پوسد و مي ميرد.

    در دادگاه تاريخ جامعه شناسي هيچ انساني بزهكار نيست ؛ اين بيدادگاه نظام هاي ضدّ بشري و چرخه ستمگري و حاكميّت ديكتاتوري است كه “قداست انساني” را تباه مي كند، و انسانها را در زير پايه هاي آزمندي و قدرت پرستي له مي كند.

    آري اينجا زندانست و همه ابعاد ننگين و فساد انگيزش در ايران و در شهر همدان كه قلم يك زنداني محكوم به حبس بدليل رسالتي كه بعهده دارد گوشه اي از آن را ترسيم كرده است:

    نمونه هايي از نقض آشكار حقوق بشر در زندان همدان:

    1 – قضات بي در نظر گرفتن احوال متّهم از بيكاري و نيز اوضاع نابسامان جامعه، احكام سنگين مي دهند، و اين امر خانواده ها را متلاشي مي كند و زمينه هاي رشد تباهي و ويراني اجتماعي را فراهم مي كند.

    2- رفتار بد ماموران و پرسنل زندان و برخورد هاي زننده فيزيكي بنام “اصلاح و ترببيت مجرم” كه اين خود براي زنداني (مددجو) تبعات جبران ناپذير بدنبال دارد، و ناهنجاري هايي در حال حاضر در داخل زندان و در آينده پس از آزادي و (اگر آينده اي برايش مانده باشد) بدنبال دارد.

    3- نبودن كار و اشتغال و آموزش كه اين همه مشكلات روحي و رفتاري براي زندانيان و احساس پوچي و گوشه گيري در وجود زنداني پديد مي آورد.

    4- از همه مهمتر رعايت نكردن اصول بهداشتي و بي توجهي به مواد بهداشتي و شوينده در حمّام و دستشويي و استفاده از آب آلوده.

    5- نبودن دارو و رسيدگي نكردن به حال زندانيان بيمار و به وي‍‍ژه سالمندان، برخورد سرسري و گاه با پرخاشگري از سوي بعضي از پزشكان و ماموران بهداشتي.

    6- بي احترامي و كتك زدن زندانيان از سوي سربازان و ديگر ماموران، و رسيدگي نكردن به شكايات و اعتراض زندانيان.

    7- ايدز، هپاتيت، بيماريهاي پوستي مسري و خطرناك و تجاوزات جنسي و انواع بيماريهاي مسري.

    8- و متاسفانه كمبود مواد غذايي و مغذي كه منجر به سوءتغذيه زندانيان مانند پوكي استخوان، كم خوني و… مي گردد.

    در پايان انتظار مي رود هر انسان بشردوست و آزاديخواه اين پيام را به ديگران برساند.

     
  31. فكر نمى كنم آقاى اوباما يا گروه ١+٥ از فتوايى به نام “توريه ” خبر داشته باشند!

     
  32. فتوای شرعی آیت الله خامنه ای در مورد “توریه” کردن”دروغ مصلحتی گفتن” در نماز جمعه

    رسانه خبری:
    س ۶۱۷: شركت نكردن در نماز جمعه كه براى مكلّف دروغگوئىِ امام جمعه آن ثابت شده است، چه حكمى دارد؟

    فتوای شرعی آیت الله العظمی سید علی خامنه ای : “مجرد كشف خلاف چيزى كه امام جمعه گفته، دليل بر دروغگوئى او نيست، زيرا ممكن است گفته او از روى اشتباه يا خطا و يا “توريه” باشد، و سزاوار نيست انسان به مجرد توهّم خروج امام جمعه از عدالت، خود را از بركات نماز جمعه محروم نمايد”.

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    “توریه” چیست ؟ :

    توریه، ( بر وزن توصیه ) اصطلاحی در متون دینی است، بدین معنا که متکلم معنایی از کلام خود را که مرادش نیست به مخاطب منتقل کند. توریه در لغت به معنای پنهان کردن پوشانیدن و افشا نکردن راز است و دراصطلاح متون دینی و فقها توریه آن است که متکلم از سخن خود معنایی را جز آنچه مخاطب می فهمد (یعنی معنایی خلاف ظاهر) اراده کند .

    چند نمونه ” توریه “:

    – از شخصي تقاضای كمك مي كنند او در جواب مي گويد دستم خالي است و واقعا در آن لحظه در دستهايش چيزي نبوده گرچه ممكن است در جيب يا حساب بانكياش پول داشته باشد

    – و يا، مي پرسند آيا فلان شخص را ديده اي؟ و وي هنگام پاسخ يك قدم به جلو گذاشته و مي گويد از وقتي اينجا ايستادهام او را نديده ام،

    – و يا، وقتی همسایه اي وسیله ای را میخواهد و شخص نمی خواهد به او بدهد ميگويد: جاروبرقي ما كار نميكند (يعني الان خاموش است)

    – ويا، چرخ گوش ما دست كسي است و قبلاً آن وسيله را به دست فرزند يا همسر خود داده باشيد.

    – و ياً بگوید آقا در خانه نیستند و منظورش امام زمان (علیه السلام) باشد و مخاطب با قرینه ای که موجود است گمان کند منظور صاحب خانه است و مانند اینها

    منابع : ” رساله ‏اجوبة الاستفتاءات ‏ مرجع عاليقدر جهان تشيع و ولىّ امر مسلمين‏ حضرت آيةالله العظمى حاج سيدعلى حسينی خامنه‏اى” ـ و مقاله “توريه و شرايط بهره گيري آن از منظر اسلام” نوشته “وحید کاظم زاده” مندرج در سایت ” انتخاب نیوز”

     
  33. نوریزاد عزیز
    اگر به کامنتهای مربوط به ارتین ۴ ساله ( بوسه بر پای ارتین و یا نقد بوسه بر پای ارتین) مراجعه نمایید در یکی از کامنتها به مصطفی همت میگویم که من میمون نیستم تا بخواهم تقلید کنم و ادامه دادم که مرجع تقلید من عقلم است ولی اگر روزی مجبور به انتخاب مرجع تقلید شوم نوریزاد را برای تقلید انتخاب میکنم.
    اکنون که شما ایت الله شده و فتوا صادر میکنید من بازهم مرجعم عقلم هست ولی به کسانی که از عده ای مفتخور کور کوانه تقلید میکنند توصیه مینمایم که برای سعادت ایران و بهروزی فرزندانشان و قبل از ویرانی ایران به ایت الله نوریزاد اقتدا کنند.

     
  34. خطاب به صاحبان فتوا ( بجز آيت الله نازنين نوريزاد):

    ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم

    با این همه مستی ز تو هُشیار تریم

    تو خون کسان خوری و ما خون رزان

    انصاف بـده کـدام خونخوار تریم؟

    حكيم عمر خيام نيشابورى

     
  35. ….میراث اوفقط شجاعت نیست بلکه همچنین مجموعه ای از ایده های پیشرو درهزارسال تاریخ تشیع می باشد.اونشان داد چگونه فردی که با حرفهای زهرآگین دشمنانش مسخره می شد میتواند سمبل دیرپای یک جنبش دموکراتیک شود که تلاش میکند ایران را به دنیای مدرن ببرد/دکتر عباس میلانی در باره حضرت آیت الله منتظری/

     
  36. برای اباذر عزیز

    قدر پدرت را بدان. یقینا که او نظر کرده است که اینچنین چشمان دلش را به روی حقیقت گشوده اند. برایش دعا کن. به وسعت فهم شجاعت صراحت و نزاکت او غبطه ها باید خورد. آری عزیز اینچنین است. خداوند هر که رابخواهد هدایت می کند.

     
  37. برای من که یه ادم مذهبی هستم فوق العاده جالب و اثرگذار بود. ممنون

     
  38. آقای بردیای عزیز
    سلام
    از شما به خاطر تعریف محبت آمیزتان کمال تشکر را دارم. خاطره ای را برایتان بگویم. چند مدت پیش، من و مادرم قرار بود به یک میهمانی برویم و باید کادویی نیز به رسم ادب با خود می بردیم. ولی وقت کمی داشتیم . مادرم به من گفت دختر بلند شو برویم از بازار چیزی بخریم . من گفتم مادر خوب من، وقتمان کم است، اگر اجازه بدهید من از اینترنت یک کادو دانلود کنم برایتان. مادرم گفت دختر مگر می شود از اینترنت ، کادو هم دانلود کرد، گفتم مادرم صبر کنی نشانت میدهم. رفتم و از یک سایت اینترنتی کادویی را که میخواستم سفارش دادم که با پیک برایمان بیاورند. مادرم گفت چه شد دختر؟ گفتم مادر خوبم کادو دارد دانلود می شود یک کمی طول می کشد. یک کمی بعد زنگ خانه مان به صدا در آمد و فردی کادویی که من خواسته بودم را کادوپیچ شده برایمان آورد. گفتم مادر دیدی کادو را دانلود کردم، مادرم نگاه عجیبی به من نمود (چیزی در مایه های عاقل اندر سفیه) و گفت: دختر خدا این اینترنت وا مانده را از ریشه تعطیل کند. گفتم مادرم برای چه؟ گفت دختر تو که عقل درست و حسابی نداری، می ترسم آخرش شوهرت را هم کادوپیچ شده از اینترنت دانلود کنی، دیگر نشود پسش هم داد!! من به خنده گفتم مادر چه فکر خوبی کردی، چرا به ذهن خودم نرسید!!!

    غرض از این خاطره بیشتر از باب آن بود که بگویم دیگر در دوره ای که میلیاردها منبع اطلاعات در هر زمینه ای در اینترنت وجود دارد، اینکه انسان راجع به اصول اصلی زندگی اش اطلاعاتی پیدا کند، خیلی ساده است و کار سختی نیست. چند سال پیش اگر می خواستیم کتابی را بخوانیم، اگر در بازار ممنوع بود، دیگر باید قیدش را می زدی ولی امروزه دیگر با رواج اینترنت می توان به هر کتابی یا اطلاعاتی دسترسی داشت. فقط کمی کنجکاوی می خواهد و کمی وقت. من فکر میکنم، رواج اینترنت و شبکه های اجتماعی، و تکنولوژی کتاب های دیجیتال که حتی میشود قرآن و تفسیر ها را روی گوشی موبایل نصیب کرد موهبتی عظیم است که به ما در شناخت و آگاهی های بیشتر کمک می کند. به همین خاطر است که حاکمان ایران مدام، دم از کنترل اینترنت و فیلترینگ می زنند. من جمله ای از آقای خامنه ای را هر روز می بینم که روی بیلبوردی در نزدیکی خانه مان نوشته شده است و آن است که به مسئولان میگوید : مواظب گسترش اینترنت و پیامدهای آن باشید.

    من خودم یک وبلاگ نویس بودم و یک وبلاگ خیلی زیبا داشتم ولی مشکلاتی برایم پیش امد که پدرم از من قول گرفت که دیگر سراغ وبلاگ نویسی نروم. اما روزی که ستار بهشتی کشته شد، باور کنید از اینکه یک همکار خودم را از دست داده بودم، عمیقا ناراحت شدم.

    با تشکر

     
  39. نوشته های این حضرت آیت الله نه تنها مشکلات و تراژدی وضعیت موجود را به وضوح نشان میدهد بلکه به ما ایرانیان می آموزد که شان و شرف و خرد و تدبیر یک انسان مبتلا به انواع ابتلایات ارزی و سماوی چگونه باید رهنمایش باشند .
    این تنها آیت الله یست که تقلید از او نه جایز که واجب است ،چرا که معجون تعقل و شرافت هموست .

     
  40. این که نوشتی ،هیچ دخلی به مطلب نداشت و این دعا برای این سولاخ نبود . کمی به مطلب تعمق بفرما و بگو کدام قسمت ادراکات و احساسات ترا به تاثیر میخواند. خیلی نامربوط بود .
    نوشته های این حضرت آیت الله نه تنها مشکلات و تراژدی وضعیت موجود را به وضوح نشان میدهد بلکه به ما ایرانیان می آموزد که شان و شرف و خرد و تدبیر یک انسان مبتلا به انواع ابتلایات ارزی و سماوی چگونه باید رهنمایش باشند .
    این تنها آیت الله یست که تقلید از او نه جایز که واجب است ،چرا که معجون تعقل و شرافت هموست .

     
  41. سلام آیت الله نازنین
    کاش راجع به قمارهسته ای بیشترتوضیح میدادی. ازقرار معلوم حضرت آقا کلا کرکره را پایین کشیده اند. این خبررا امروز دیدم بدندیدم شما نیز خبردارشوید:

    ——————

    طرح ارایه شده از سوی محمدجواد ظریف شامل دو مرحله است که هر مرحله قرار است شش ماه به طول بینجامد. در مرحله‌ی اول، ایران، غنی‌سازی اورانیوم ۲۰ درصدی را متوقف خواهد کرد و سعی خواهد کرد تا ذخیره‌ی اورانیوم غنی‌سازی شده‌ی ۲۰ درصدی خود را به میله‌ی سوخت مورد نیاز مرکز تحقیقات تهران جهت تولید ایزوتوپ‌های پزشکی تبدیل کند.

    ارائه اطلاعات بیشتر در مورد راکتور آب سنگین اراک، شامل دسترسی بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای نظارت بر ساخت آن، دیگر بخش پیشنهاد ارایه شده از سوی ایران است. به گفته این منبع، این طرح راه را برای رسیدن به توافقی در خصوص مدیریت سوخت مصرف‌شده در این راکتور، که از نوع پلوتونیوم قابل استفاده در ساخت بمب هسته‌ای است، باز خواهد گذاشت. توافقی نظیر آن‌چه اکنون میان ایران و روسیه، برای بازگشت سوخت مصرف شده در نیروگاه اتمی بوشهر به روسیه وجود دارد.

    هم‌چنین نظارت کامل بر تاسیسات غنی‌سازی در فردو و تبدیل این تاسیسات به به یک مرکز تحقیقاتی، مذاکره بر سر محدود کردن میزان تولید در تاسیسات هسته‌ای نطنز، و تصویب پیوستن ایران به پروتکل الحاقی پیمان عدم اشاعه سلاح‌های هسته ای که که امکان بازرسی‌های سرزده از مراکز هسته‌ای ایران را فراهم خواهد کرد، از دیگر موارد طرح پیشنهادی ایران است.

     
  42. با درود خدمت جناب نوری زاد عزیز

    ضمن عرض ادب و درود خدمت جناب سید ابوالفضل , مایلم در خصوص دفاعیه شما از اصلاح طلبان خصوصا جناب خاتمی مطالبی را عرض کنم
    جناب سید ابوالفظل جناب خاتمی را شما اگر با شخصی مانند اقایان فلاحیان , حسین شریعتمداری, احمد خاتمی,_البته بلا تشبیه اقای خاتمی_ سرداران فربه سپاه, حتی اقای خامنه ای و جماعت سینه چاک ولایت مقایسه کنید فرمایش شما متین و بجاست ,حتما جنابعالی تصدیق می فرمایید که در دوره 8 ساله اصلاح طلبها صد البت نتایج بهتری می شود گرفت که این امر بدلیل کوتاهی-یا از سر عمد یا سهو_اصلاح طلبها میسر نشد که واکاوی ان به درازا می کشد.
    قریب به 200 سال از کشته شدن امیر کبیر می گذرد همگی هم بر خدمات امیر کبیر واقف هستیم اما این انتقاد تاریخی از روان شاد امیر کبیر _با ان همه خدمات_ هست مبنی بر اینکه همچه شخصی با ان درجه از هوش و ذکاوت چگونه حاضر می شود جان خویش را به صرف وفاداری به نظامش بدهد جان امیر کبیر تنها متعلق به خودش نبود متعلق به ملت نیز بود پس از 200 سال این انتقاد بر او وارد است (مراد قصور و کوتاهی است) باز 50 سال اخیر را که مرور می کنیم باز می یابیم که مثلا اگر شاه چنان چنان می کرد این اتفاقات نمی افتاد .
    مردان بزرگ در بزنگهای تاریخی هستند که وجودشان مفید به حال یک ملت می افتد, با عملکرد شتر گاو پلنگ اقایان اصلاح طلبها و در راس ان اقای خاتمی به جایی نمی رسیم صد البته ما از مسائل پشت پردم خبر نداریم و خواهان صدمه به ایشان نیستیم ولی ایا خون ایشان رنگین تر از موسوی ,کروبی , امیر انتظام و….. هست. امیدواریم همچون گذشته جناب خاتمی اعتقاد به وحی منزل بودن قانون اساسی فعلی_رجوع شود به سخنرانی ایشان در شهر همدان در زمان ریاست جمهوریشان_نداشته باشند حداقل به مقتدای خویش_اقای خمینی_مبنی بر گیریم پدران ما ………………..عمل کنند.
    امروزه روز ازاد اندیشی افراد با نگاه انها به اعلامیه حقوق بشر مصوب سازمان ملل سنجیده می شود حال پرسش این است ایا اصلاح طلبها در راس ان اقای خاتمی و یا شخصی مانند اقای مهاجرانی که با اقامت در کشور انگلیس از مواهب-اعلامیه حقوق بشر_ ان استفاده می کنند ,ان اعلامیه را خصوصا بندهای1-2-18-20-21-26 می پذیرند؟ اینها پرسشهای کلیدی هستند بدون جواب دادن به انها فرقی بین اصلاح طلبها و اصول گراها نیست . ایا از نگاه اقای خاتمی بهاییها حق اموزش (بند 26) را دارند؟ حال این شما و این اعلامیه حقوق بشر
    با احترام

    متن اعلامیه جهانی حقوق بشر

    • ماده ی ۱
    تمام ابنای بشر آزاد زاده شده و در حرمت و حقوق با هم برابرند. عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی شده و لازم است تا با یکدیگر برادرانه رفتار کنند.
    • ماده ی ۲
    همه انسانها بی هیچ تمایزی از هر سان که باشند، اعم از نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی یا هر عقیده ی دیگری، خاستگاه اجتماعی و ملی، [وضعیت] دارایی، [محل] تولد یا در هر جایگاهی که باشند، سزاوار تمامی حقوق و آزادیهای مصرح در این «اعلامیه»اند. به علاوه، میان انسانها بر اساس جایگاه سیاسی، قلمروقضایی و وضعیت بین‌المللی مملکت یا سرزمینی که فرد به آن متعلق است، فارغ از اینکه سرزمین وی مستقل، تحت قیمومت، غیرخودمختار یا تحت هرگونه محدودیت در حق حاکمیت خود باشد، هیچ تمایزی وجود ندارد.
    • ماده ی ۳
    هر فردی سزاوار و محق به زندگی، آزادی و امنیت فردی است.
    • ماده ی ۴
    هیچ احدی نباید در بردگی یا بندگی نگاه داشته شود: بردگی و داد و ستد بردگان از هر نوع و به هر شکلی باید باز داشته شده و ممنوع شود.
    • ماده ی ۵
    هیچ کس نمی بایست مورد شکنجه یا بیرحمی و آزار، یا تحت مجازات غیرانسانی و یا رفتاری قرارگیرد که منجر به تنزل مقام انسانی وی گردد.
    • ماده ی ۶
    هر انسانی سزاوار و محق است تا همه جا در برابر قانون به عنوان یک شخص به رسمیت شناخته شود.
    • ماده ی ۷
    همه در برابر قانون برابرند و همگان سزاوار آن اند تا بدون هیچ تبعیضی به طور برابر در پناه قانون باشند. همه انسانها محق به پاسداری و حمایت در برابر هرگونه تبعیض که ناقض این «اعلامیه» است. همه باید در برابر هر گونه عمل تحریک آمیزی که منجر به چنین تبعیضاتی شود، حفظ شوند.
    • ماده ی ۸
    هر انسانی سزاوار و محق به دسترسی مؤثر به مراجع دادرسی از طریق محاکم ذی‌صلاح ملی در برابر نقض حقوق اولیه ای است که قوانین اساسی یا قوانین عادی برای او برشمرده و به او ارزانی داشته اند.
    • ماده ی ۹
    هیچ احدی نباید مورد توقیف، حبس یا تبعید خودسرانه قرار گیرد.
    • ماده ی ۱۰
    هر انسانی سزاوار و محق به دسترسی کامل و برابر به دادرسی آشکار و عادلانه توسط دادگاهی بیطرف و مستقل است تا در برابر هر گونه اتهام جزایی علیه وی، به حقوق و تکالیف وی رسیدگی کند.
    • ماده ی ۱۱
    ۱. هر شخصی متهم به جرمی کیفری، سزاوار و محق است تا زمان احراز و اثبات جرم در برابر قانون، در محکمه ای علنی که تمامی حقوق وی در دفاع از خویشتن تضمین شده باشد، بیگناه تلقی شود.
    ۲. هیچ احدی به حسب ارتکاب هرگونه عمل یا ترک عملی که مطابق قوانین مملکتی یا بین‌المللی، در زمان وقوع آن، حاوی جرمی کیفری نباشد، نمیبایست مجرم محسوب گردد. همچنین نمی بایست مجازاتی شدیدتر از آنچه که در زمان وقوع جرم [در قانون] قابل اعمال بود، بر فرد تحمیل گردد.
    • ماده ی ۱۲
    هیچ احدی نمیبایست در قلمرو خصوصی، خانواده، محل زندگی یا مکاتبات شخصی، تحت مداخله [و مزاحمت] خودسرانه قرار گیرد. به همین سیاق شرافت و آبروی هیچکس نباید مورد تعرض قرار گیرد. هر کسی سزاوار و محق به حفاظت قضایی و قانونی در برابر چنین مداخلات و تعرضاتی است.
    • ماده ی ۱۳
    ۱. هر انسانی سزاوار و محق به داشتن آزادی جابه جایی [حرکت از نقطه ای به نقطه ای دیگر] و اقامت در [در هر نقطه ای] درون مرزهای مملکت است. ۲. هر انسانی محق به ترک هر کشوری، از جمله کشور خود، و بازگشت به کشور خویش است.
    • ماده ی ۱۴
    ۱. هر انسانی سزاوار و محق به پناهجویی و برخورداری از پناهندگی در کشورهای پناه دهنده در برابر پیگرد قضایی است.
    ۲. چنین حقی در مواردی که پیگرد قضایی منشأیی غیرسیاسی داشته باشد و یا نتیجه ارتکاب عملی مغایر با اهداف و اصول «ملل متحد» باشد، ممکن است مورد استناد قرار نگیرد.
    • ماده ی ۱۵
    ۱. هر انسانی سزاوار و محق به داشتن تابعیتی [ملیتی] است.
    ۲. هیچ احدی را نمی بایست خودسرانه از تابعیت [ملیت] خویش محروم کرد، و یا حق تغییر تابعیت [ملیت] را از وی دریغ نمود.
    • ماده ی ۱۶
    ۱. مردان و زنان بالغ، بدون هیچ گونه محدودیتی به حیث نژاد، ملیت، یا دین حق دارند که با یکدیگر زناشویی کنند و خانواده ای بنیان نهند. همه سزاوار و محق به داشتن حقوقی برابر در زمان عقد زناشویی، در طول زمان زندگی مشترک و هنگام فسخ آن هستند.
    ۲. عقد ازدواج نمیبایست صورت بندد مگر تنها با آزادی و رضایت کامل همسران که خواهان ازدواجند.
    ۳. خانواده یک واحد گروهی طبیعی و زیربنایی برای جامعه است و سزاوار است تا به وسیله ی جامعه و «حکومت» نگاهداری شود.
    • ماده ی ۱۷
    ۱. هر انسانی به تنهایی یا با شراکت با دیگران حق مالکیت دارد.
    ۲. هیچ کس را نمی بایست خودسرانه از حق مالکیت خویش محروم کرد.
    • ماده ی ۱۸
    هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی دگراندیشی، تغییر مذهب [دین]، و آزادی علنی [و آشکار] کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و دیده بانی آن در محیط عمومی و یا خصوصی است.
    • ماده ی ۱۹
    هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده ای بدون [نگرانی] از مداخله [و مزاحمت]، و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه ای بدون ملاحظات مرزی است.
    • ماده ی ۲۰
    ۱. هر انسانی محق به آزادی گردهمایی و تشکیل انجمنهای مسالمت آمیز است.
    ۲. هیچ کس نمی بایست مجبور به شرکت در هیچ انجمنی شود.
    • ماده ی ۲۱
    ۱. هر شخصی حق دارد که در مدیریت دولت کشور خود، مستقیماً یا به واسطه انتخاب آزادانه نمایندگانی شرکت جوید.
    ۲. هر شخصی حق دسترسی برابر به خدمات عمومی در کشور خویش را دارد.
    ۳. اراده ی مردم میبایست اساس حاکمیت دولت باشد؛ چنین اراده ای می بایست در انتخاباتی حقیقی و ادواری اعمال گردد که مطابق حق رأی عمومی باشد که حقی جهانی و برابر برای همه است. رأی گیری از افراد می بایست به صورت مخفی یا به طریقه ای مشابه برگزار شود که آزادی رأی را تأمین کند.
    • ماده ی ۲۲
    هر کسی به عنوان عضوی از جامعه حق دارد از امنیت اجتماعی برخوردار بوده و از راه کوشش در سطح ملی و همیاری بین‌المللی با سازماندهی منابع هر مملکت، حقوق سلب ناپذیر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش را برای حفظ حیثیت و رشد آزادانه ی شخصیت خویش، به دست آورد.
    • ماده ی ۲۳
    ۱. هر انسانی حق دارد که صاحب شغل بوده و آزادانه شغل خویش را انتخاب کند، شرایط کاری منصفانه مورد رضایت خویش را دارا باشد و سزاوار حمایت در برابر بیکاری است.
    ۲. هر انسانی سزاوار است تا بدون رواداشت هیچ تبعیضی برای کار برابر، مزد برابر دریافت نماید.
    ۳. هر کسی که کار می کند سزاوار دریافت پاداشی منصفانه و مطلوب برای تأمین خویش و خانواده ی خویش موافق با حیثیت و کرامت انسانی بوده و نیز میبایست در صورت نیاز از پشتیبانی های اجتماعی تکمیلی برخوردار گردد.
    ۴. هر شخصی حق دارد که برای حفاظت از منافع خود اتحادیه صنفی تشکیل دهد و یا به اتحادیه های صنفی بپیوندد.
    • ماده ی ۲۴
    هر انسانی سزاوار استراحت و اوقات فراغت، زمان محدود و قابل قبولی برای کار و مرخصی های دوره ای همراه با حقوق است.
    • ماده ی ۲۵
    ۱. هر انسانی سزاوار یک زندگی با استانداردهای قابل قبول برای تأمین سلامتی و رفاه خود و خانواده اش، از جمله تأمین خوراک، پوشاک، مسکن، مراقبت های پزشکی و خدمات اجتماعی ضروری است و همچنین حق دارد که در زمان های بیکاری، بیماری، نقص عضو، بیوگی، سالمندی و فقدان منابع تأمین معاش، تحت هر شرایطی که از حدود اختیار وی خارج است، از تأمین اجتماعی بهره مند گردد.
    ۲. دوره ی مادری و دوره ی کودکی سزاوار توجه و مراقبت ویژه است. همه ی کودکان، اعم از آن که با پیوند زناشویی یا خارج از پیوند زناشویی به دنیا بیایند، می بایست از حمایت اجتماعی یکسان برخوردار شوند.
    • ماده ی ۲۶
    ۱. آموزش و پرورش حق همگان است. آموزش و پرورش میبایست، دست کم در دروه های ابتدایی و پایه، رایگان در اختیار همگان قرار گیرد. آموزش ابتدایی می بایست اجباری باشد. آموزش فنی و حرفه ای نیز می بایست قابل دسترس برای همه مردم بوده و دستیابی به آموزش عالی به شکلی برابر برای تمامی افراد و بر پایه شایستگی های فردی صورت پذیرد.
    ۲. آموزش و پرورش می بایست در جهت رشد همه جانبه ی شخصیت انسان و تقویت رعایت حقوق بشر و آزادی های اساسی باشد. آموزش و پرورش باید به گسترش حسن تفاهم، دگرپذیری [تسامح] و دوستی میان تمامی ملتها و گروههای نژادی یا دینی و نیز به برنامه های «ملل متحد» در راه حفظ صلح یاری رساند.
    ۳. پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش برای فرزندان خود برتری دارند.
    • ماده ی ۲۷
    ۱. هر شخصی حق دارد آزادانه در زندگی فرهنگی اجتماع خویش همکاری کند، از گونه های مختلف هنرها برخوردار گردد و در پیشرفت علمی سهیم گشته و از منافع آن بهره مند شود.
    ۲. هر شخصی به عنوان آفرینشگر، حق حفاظت از منافع مادی و معنوی حاصل از تولیدات علمی، ادبی یا هنری خویش را داراست.
    • ماده ی ۲۸
    هر شخصی سزاوار نظمی اجتماعی و بین‌المللی است که در آن حقوق و آزادیهای مطرح در این «اعلامیه» به تمامی تأمین و اجرائی گردد.
    • ماده ی ۲۹
    ۱. هر فردی در برابر جامعه اش که تنها در آن رشد آزادانه و همه جانبه ی او میسر می گردد، مسئول است.
    ۲. در تحقق آزادی و حقوق فردی، هر کس می بایست تنها زیر محدودیت هایی قرار گیرد که به واسطه ی قانون فقط به قصد امنیت در جهت بازشناسی و مراعات حقوق و آزادی های دیگران وضع شده است تا اینکه پیش شرط های عادلانه ی اخلاقی، نظم عمومی و رفاه همگانی در یک جامعه مردمسالار تأمین گردد.
    ۳. این حقوق و آزادی ها شایسته نیست تا در هیچ موردی خلاف با هدف ها و اصول «ملل متحد» اعمال شوند.
    • ماده ی ۳۰
    در این «اعلامیه» هیچ چیز نباید به گونه ای برداشت شود که برای هیچ «حکومت»، گروه یا فردی متضمن حقی برای انجام عملی به قصد از میان بردن حقوق و آزادی های مندرج در این «اعلامیه» باشد[۳].
    ج

     
  43. جناب اقای نوری زاد
    لطفا در فتاوای جدید کثافت خانه قضائی که دیوان بلخ هزار بار پاک تر و اسلامی تر از این قوه به نظر میرسد مد نظر داشته باشید ایا قاضی باید مستقل یاشد ؟ باسواد باشد ؟یا نه تحت سلطه باشد ؟ گوسفند وار اطاعت کند ؟؟؟؟ ایا بین قضاتی که بین حق و حکم حکومتی حکم حکومتی رامیپذیرند تفاوتی هست ؟ ایا در کثافت خانه اصلا دین حاکم است ؟ چرا به جای شورای عالی قضائی باید یک نفر هرگونه میخواهد حکومت کند دین در کجای قوه قضائیه باید استفاده شود در لباس پوشیدن انها در ریش گذاشتن انها در نماز اول وقت رفتن بعد از بین بردن حق الناس ؟؟؟؟؟؟ ایا در این کثافت خانه اصلا حق الناس معنی دارد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ایا فکر نمیکنید اگر این کثافت خانه اصلاح شود کشور اصلاح میشود ایا اگر دین کثافت خانه دین به معنای واقعی حاکم شود و حق النای رعایت شود کشور اصلاح میشود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ایا رئیس این قوه نماینده یک نفر هست و اجرای بی چون چرای انها یا نماینده 75 میلیون نفر و حقوق 75 میلیون را باید حفظ نماید ایا اصولا این قوه فقط حافظ منافع دولت است و ضایع شدگان حقشان در دولت حتی اجازه طرح حقوقشان را در مثلا دیوان عدالت اداری که البته بخوانید دیوان عدالت بلخ و دیوان تضییع حقوق مردم که نمونه کوچک ان در ندادن اجازه حتی برای ثبت شکایت از شهردار غیر قانونی منتصب اصول گرایان انهم به ضرب پول و …….. را ندادهاند ایا این قوه خود باعث بنیان گذاری بسیاری از مفاسد در کشور نیست ایا حتی مثل دوران انوشیروان نمیتوانند زنجیری اویزان کنند تا حتی حیوانات برای اعتراض به انجا مراجعه کنند تا حقوق تضییع شده توسط دولت و دولتیان قداره به کمر احساس کنند صدایشان به جائی میرسد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    ———————

    سلام شمس گرامی
    یک روز درجایی نشسته بودم که یک قاضی نسبتاً درستکار رده بالای دستگاه قضا بود و البته جمعی دیگرنیز. قاضی رشته ی کلام در دست گرفته بود و می گفت و می گفت. تا رسید به اینجا که: ما نشسته بودیم با آقای شاهرودی و دیگران وداشتیم رایزنی می کردیم درباره ی این که چه کسی دادستان باشد. ناگهان تلفن را دادند دست آقای هاشمی شاهرودی. گفتند ازبیت است. ازبیت، آقای حجازی بود. که گفت: بنا به اراده ی آقا، آقای سعید مرتضوی می شوند دادستان!
    بله دوست من، دراین شوره زار مگر استقلال دستگاه قضا معنا دارد؟
    با احترام

    .

     
  44. جواب مهران به حمید چقدر بی سر و ته و غیر مرتبط است ؟ تکرار مکررات دری وری و بی ارتباط با هویت و موجودیت تاریخی ما میتواند نشانه نشئگی یا گول و گیج بودن چپ باشد که هنوز بدنبال انقلاب از نوع قرن نوزدهمی دیگران است ! جناب مهران دوران این تکرار مکررات نخ نما و فاقد ارزش پیگیری گذشته است . زمان درجا نزده رو به جلو و سیال است ولی شما در همان چند کتاب قرن نوزدهمی درجا زده ای و عجب که ادعای فضل و کمال مینمائی؟ خنده دار حرفهای حمید نیست ! خنده دار و بلکه مسخره نوشته پرت شماست . انقلاب کنیم که چه شود؟ بقول ظریفی با پارادایم‏های مارکس در مورد دوره ‏های تاریخی، نمی‏توان تاریخ ایران را توضیح داد. در کشور ما نه دوره برده ‏داری وجود داشت و نه فئودالیسم و نه طبقه به مفهومی که مارکس بیان می‏کرد. مارکس می‏گوید که تاریخ کلیه جوامعی که تا کنون وجود داشته، تاریخ مبارزه طبقاتی است. اما تاریخ ایران را با مبارزه طبقاتی نمی‏توان تبیین کرد ، جامعه ما “خرد جمعی” را از دست داده و سالیانی است با “احساس جمعی” روزگار می گذراند. اگر بخواهیم تعریفی ساده از انقلاب داشته باشیم دگرگونی در نظام ارزشهاست در کشوری که رهبران انقلابی همه طیف های چپ به مغفول و ///// مثل خمینی رهبر ضد امپریالیسم نام نهادند؟؟؟ در کشوری که فلسفه ندارد و اکثریت ملت برای عرب بربر وحشی که فاتح سرزمینش بوده و تمام هست و نیست و تاریخ مکتوب و موجودیت و هویت تاریخی او را نابود و منهدم نموده و در دویست سال اول حمله به ایران همه چیز را با بیرحمی و شقاوت محو کرده بر سر و روی خود زخم میزند؟ انقلب کمونیستی کنیم رفیق؟؟ چه کسی بدون چشمداشت برای فضیلت به سعادت و رفاه و آسایش دیگران قدم برمیدارد؟ انقلاب به تئوری احتیاج دارد و زمینه اجتماعی و تاریخی و عینی. تا این ملت این دوران گزنده و مرگبار ناشی از بی هویتی و نداشتن حافظه تاریخی را پشت سر نگذارد ! و دست از ستایش فاتحان آدم خور خود( عربها و آخوندها) بر ندارد و به عقلانیت و شعور همپای صدسال گذشته غرب نرسد! و با درک و فهم دیگران انقلاب نماید هزار بار دیگر از انقلابش استالین و خمینی بیرون خواهد آمد. این مدینه فاضله های تکراری تو را اسلام هم با تمام عقب ماندگی و التقاط و تناقضش تکرار میکند؟ این حرف های شیرین تاکنون در کجای جهان اتفاق افتاده است؟ نکند که ما ایرانی ها با داشتن دین اسلام و تاریخ سراسر رنج و سرکوب میخواهیم الگوی جهانی شویم و به همه دنیا بیاموزیم که چگونه انقلاب کمونیستی کنند؟ اینکه سرمایه داری گنداب و تعفن است حرف تازه ای نیست . کثافت و مردار خواری سرمایه داری همین بس که در قرن بیستم از دل حکومت لجن پهلوی ///// که دو تا کتاب اقتصاد نخوانده بود دو تا رمان نخوانده بود را چهره انقلابی داد و آنهمه مبارز و آزادی خواه و انقلابی تمکین نمودند. تا طبقه کارگر شهری نشود و از تفکر ایلی و سنتی بیرون نیاید و سپس صنعتی نشود و با توسلاتی مثل دموکراسی و حقوق بشر به موجودیت انسان مدرن اوایل قرن بیستم اروپا نرسد انقلاب برایش ناکجا آباد است.

     
  45. به گزارش روابط عمومی دادگستری کل استان لرستان، با تلاش وهمت مامورین انتظامی وپیگیری های مستمر دادستان مرکز استان متهمی که متعرض به یکی از امام جماعتهای یکی از مساجد شهرخرّم آباد شده بود، دستگیر و با قرار قانونی وارد زندان شد.
    شایان ذکر است که در مورخ 7/7/92 بعد از نماز مغرب وعشاء در یکی از مساجد شهر، این متهم که هویتش معلوم است ودارای سوابق متعدد در ارتکاب جرایم وشرارت بوده، با حالت غیر عادی که ناشی از مصرف مواد روان گردان بود با موتور سیکلت در نزدیکی مسجد اقدام به ایجاد آلودگی صوتی می نماید که پس از تذکر لسانی نمازگزاران با آنها درگیر می شود، سپس تذکراتی از ناحیه امام جماعت مسجد به وی داده می شود لیکن این فرد به ایشان تعرض نموده وضمن توهین از محل متواری می شود،در ادامه پس از اقدامات پلیس ودستور اکید دادستان مرکز استان، این فرد دستگیرمی شود وی در باز جویی ها وتحقیقات مقدماتی اظهار داشت؛ فردی بی سرپرست ومعتاد است که به علت مصرف مواد روان گردان در حالت عادی نبوده واز آنچه اتفاق افتاده اظهار ندامت می کند.
    لازم به ذکر است پرونده این فرد پس از تکمیل با صدور قرار مجرمیت وکیفر خواست به دادگاه ارسال گردید تا برخورد قاطع وبازدارنده قضایی با این مجرم صورت پذیرد.

    علی سبزواری
    مدیر روابط عمومی دادگستری کل استان لرستان

    ——————————————-

    البته آن جوان کاستی های دیگری نیز داشته که شما – آقای علی سبزواری – از واگویه کردن آن پرهیز فرموده اید:
    – بیکاری
    – غارت شدگی
    – تحقیر داخلی و خارجی
    – بی احترام
    – زندگی دریک منگنه ی پلیسی و امنیتی
    – واین که: همیشه دیگران بجای او تصمیم گرفته اند و بجای او امضا فرموده اند

    .

     
  46. SALAMO DOROOD BAR TOU EI BOZORG MARD KHODA TOU RA AZ GAZAND BALLIYAT MASOON BADARAD ;AMMIN YA RABBAL ALAMIN ;;;;; ALHAGH KE AZ TABARE NOURI ;;;;;

     
  47. ﻋﺮﻓﺎﻧﻴﻴﺎﻥ

    ﺩﺭ ﺟﻮاﺏ ﺁﻥ ﻃﻠﺒﻪ ﺁﺯاﺩﻩ
    اﻱ ﻋﺰﻳﺰ ﻛﻪ ﺁﻗﺎﻱ ﻧﻮﺭﻳﺰاﺩ ﺭا اﺯ اﻓﺮاﻁ ﭘﺮﻫﻴﺰ ﺩاﺩﻩ ﺑﻮﺩﻱ ‘ ﺗﻮ ﺭاﺳﺖ ﻣﻴﮕﻮﻳﻲ ‘ ﺩﺭ ﺩﻳﺎﺭ ﻓﻠﻚ ﺯﺩﻩ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺭﻭﺷﻬﺎﻱ ﭼﺎﻟﻪ ﻣﻴﺪاﻧﻲ ﭼﻨﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﻻ ﺭا ﮔﺮﻓﺘﻪاﻧﺪ ﻛﻪ ﻳﻚ ﺩﻫﻢ اﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﻧﻮﺭﻳﺰاﺩ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ اﻓﺮاﻁ اﺳﺖ ‘ ﻭﻟﻲ اﻱ ﻫﺎﺕ ﻛﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻲﺭﺣﻤﺎﻧﻪ ﻣﻴﮕﺬﺭﺩ و ﺷﺎﻳﺪ ﻫﻢ ﺩﻳﺮ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ‘ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺳﻲ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ اﻓﺮاﻁ ﻛﺮﺩﻩ و اﻣﺮﻭﺯ اﺿﺎﻓﻪ ﻭﺯﻧﺶ اﻭ ﺭا ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﻣﻴﻜﻨﺪ ‘ ﻛﺎﺭﺵ ﺑﺎ ﻳﻚ ﺭﮊﻳﻢ ﻏﺬاﻱ ﺳﺎﺩﻩ ﻛﺎﺭ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ
    اﻳﻦ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪا ﺟﻨﺎﺏ ﻧﻮﺭﻳﺰاﺩ ﺩﺭ اﺻﻞ ﺟﻮﺭ ﻣﻦ و اﻣﺜﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﺭا ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ‘ و ﻓﺮﻳﺎﺩﺵ ﺭا ﺑﻠﻨﺪ ﺳﺎﺧﺘﻪ و ﺷﺎﻳﺪ ﻣﻴﺪاﻧﺪ ﻛﻪ ﻛﺎﺭ اﺯ ﻛﺎﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ‘ ﺣﺮﻓﻬﺎﻱ اﻭ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺮاﻱ ﻓﺮﺩاﻱ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻳﺴﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﺎ اﺯ ﻣﺨﺎﻟﻒ و ﻣﻮاﻓﻖ ﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﮔﻞ ﻣﺎﻧﺪﻩاﻳﻢ ﻛﻪ ﻧﺪاﻧﻴﻢ اﺯ ﻛﺠﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﻨﻴﻢ . اﻱ ﻃﻠﺒﻪ ﻋﺰﻳﺰ ﻫﻤﺼﻨﻔﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻓﻌﻼ ﺑﺮ ﺧﺮ ﻣﺮاﺩ ﺳﻮاﺭﻧﺪ و ﺷﺎﻳﺪ ﻋﺠﻠﻪاﻱ ﺑﺮاﻱ ﺗﻐﻴﻴﺮ اﺣﺴﺎﺱ ﻧﻤﻴﻜﻨﻨﺪ ‘ ﭼﺮا ﻛﻨﻨﺪ ‘ ﺩﺭ ﻣﻤﻠﻜﺘﻲ ﻛﻪ ﭘﺎﻧﺰﺩﻩﻫﺰاﺭ ﭘﺰﺷﻚ ﺑﻴﻜﺎﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩاﺭﺩ و ﺣﺘﻲ ﻳﻚ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﺑﻴﻜﺎﺭ ﻧﻪ ‘ ﭼﺮا ﺑﺎﻳﺪ ﺧﻮاﺳﺘﺎﺭ ﺗﻌﻐﻴﺮ ﺟﻬﻨﻤﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮاﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻬﺸﺖ اﺳﺖ
    ﺑﻪ ﺧﺪا ﻗﺴﻢ اﮔﺮ ﺁﺧﻮﻧﺪﻫﺎﻱ ﻣﺎ ﻣﺪﺗﻲ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺧﻮﺩ ﻛﺎﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ و ﻃﻌﻢ ﻣﺸﻘﺖ ﻣﻌﺎﺵ ﺭا ﭼﺸﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ
    ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ اﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﻲﺧﻴﺎﻝ اﻣﺮاﺭ ﻣﻌﺎﺵ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ
    ﺧﺪاﻭﻛﻴﻠﻲ ﮔﻨﺪﻱ ﺯﺩﻩاﻳﺪ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺳﺮﺵ ﻧﺎﭘﻴﺪاﺳﺖ و ﭼﻨﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭا ﻃﻠﺐﻛﺎﺭ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻴﺪﻫﻴﺪ ﻛﻪ اﻧﮕﺎﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻤﺎ ﺭا ﺑﻪ ﺯﻭﺭ اﺳﻠﺤﻪ ﺳﻮاﺭ اﻳﻦ ﺧﺮ ﻣﺮاﺩ ﻛﺮﺩﻩاﻧﺪ ‘ اﻳﻦ ﺭﻭﺣﻴﻪ ﻃﻠﺐﻛﺎﺭﻱ ﺧﻮﺩ ﮔﻮﻳﺎﻱ ﻫﻤﻪ ﺻﻔﺘﻬﺎﻳﺴﺖ ﻛﻪ در ﺷﻤﺎ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ و اﻣﻜﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﻧﺪاﺷﺖ
    اﻟﺒﺘﻪ ﺷﻤﺎ اﮔﺮ ﺑﻪ ﻓﻜﺮ ﺁﻗﺎﻱ ﻧﻮﺭﻳﺰاﺩ ﻫﺴﺘﻲ ﺩﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﺩﺭﺩ ﻧﻜﻨﺪ ﺑﺮاﻱ ﭼﻨﺪ ﺧﻂﻲ ﻛﻪ ﻧﻮﺷﺘﻲ ‘ ﻭﻟﻲ ﺷﺎﻳﺪ اﻓﺮاﻁ ﻧﻮﺭﻳﺰاﺩ اﺯ ﺗﻔﺮﻳﻄ ﺷﻤﺎ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﻣﻲﺁﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻴﺮﻱ اﺯ ﺷﻤﺎ اﻣﻴﺪﻭاﺭ ﺑﻮﺩﻧﺪ
    اﻟﺒﺘﻪ ﺗﺮﺱ ﺷﻤﺎ ﺑﺮاﻱ ﻣﻦ ﻗﺎﺑﻞ ﺩﺭﻙ اﺳﺖ ‘ ﭼﺮا ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻬﺘﺮ اﺯ ﺑﻘﻴﻴﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻴﺪاﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺟﻤﺎﻋﺘﻲ ﻃﺮﻓﻴﺪ
    ﺟﻤﺎﻋﺘﻲ ﻛﻪ ﻣﺜﻞ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﻧﺪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻗﺘﻞ ﺻﺎﺩﺭ ﻣﻴﻜﻨﺪ و ﺁﻥ ﺭا ﺑﻪ ﺧﺪا ﻧﺴﺒﺖ ﻣﻴﺪﻫﺪ ‘ ﻭاﻗﻌﺎ ﻛﻪ

     
  48. اگر آیت اللهی پیداشود وهمچون فتاوای آیت الله العظمی محمدنوریزاد(حفظ الله) صادرنماید نه تنها فقیهی عالیقدراست بل روح خداست و او لیاقت احترام انسانی است

     
  49. نوشتن مطلب و مدیریت سایت کلی‌ انرژی می‌خواهد…شما کامنتها رو هم مطالعه می‌کنید و جواب میدهید…واقعا خسته نباشید..این که نوشتید …و خسته کردن نسل ها…چقدر مصداق خارجی‌ آن مشهود است، چیزی که به عینه حادث شده است…

     
  50. با سلام بر جناب نوریزاد.. ماجرای موافقت و یا عدم موافقت “آقای خمینی” با شعار مرگ بر آمریکا ظاهرا بسیار داغ شده است. نکته جالبی که وجود دارد جمود جمهوری اسلامی در موضوعی است که حداقل 3 دهه از آن گذشته و آن طور هم که از اسناد و مدارک بر می آید قرار بود همین شعار و هم سایر فحاشی ها لغو شود که به تعبیر آقای هاشمی دنبال فرصت مناسب بودند که علیرغم دستور ” آقای خمینی” تا کنون آن فرصت مناسب ایجاد نشده است و الان که سیره حسنه فحش دادن جزء اصول دینی ما شده است ترک آن بسیار دشوار است. چرا؟ چون بسیاری از ثروتها و موقعیتها بر مبنای همین فخاشی ها کسب شده است. کار فحاشی در کشور به جائی رسیده که در تریبون نماز جمعه که محل دعوت به تقوا و پاکدامنی است آخوند پرده دری صریحا مردم نماز گزار را به فحاشی به سایر ملل دعوت می کند و جالبتر اینکه نماز گزاران مومن نیز با فریاد تکبیر و بعد با فحش و ناسزا دعوت او را لبیک می گویند. اصلا قدرت بی نظیر آخوند در همین است. یعنی در دینی که به تصریح آیات قرآن فحاشی حتّی به بتها نیز منع شده و در سیره علوی که علی(ع) صریحا و بدون شبهه ای و بون اینکه منتظر فرصت مناسب باشد به لشگریانش می گوید که از فحاشی متنفر است، آخوندها می توانند مومنین به این دین را به جائی برسانند که فحش چزء دینشان و اعتقادشان شود. شما این هنر آخوند را دستکم نگیرید. همه چیز این مملکت بازیچه دست سود جوی ایشان است که دین را در جهت معنای مخالفش به مردم می توانند بباورانند. این قضیه شرم آور ازدواج فرزند خوانده با پدر را ببینید که رسما ترویج نوعی برده داری نوین است آنهم در دینی که تکریم یتیم ویژگی برجسته آن است.
    امّا این داستان “مرگ بر آمریکا” و موافقت مرحوم “آقای خمینی” هم از آن موضوعات ضد شریعت عجیب است. در حکمت 17 نهج البلاغه موضوع عجیب طرح شده که آنرا در ذیل می آورم:
    وَسُئِلَ (ع‌) عَن‌ قَولِ الرَّسُولِ (ص‌) غَيِّرُوا الشَّيْبَ وَلا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ، فَقالَ:
    إِنَّما قالَ (ص‌) ذ’لِكَ وَالدِّينُ قُلٌّ، فَأَمَّا الاْ’نَ وَقَدِ اتَّسَعَ نِطاقُهُ، وَضَرَبَ بِجِر’انِهِ فَامْرُؤٌ وَمَا اخْتارَ.

    ترجمه‌: از امام‌ (ع‌) پرسيدند كه‌ معناي‌ اين‌ فرمايش‌ رسول‌ خدا (ص‌) چيست‌ كه‌ فرمود: پيري‌ را تغيير دهيد ] و ريش‌ خود را رنگين‌ كنيد [ و خود را به‌ يهود مانند نسازيد؟ فرمود كه‌ پیامبر این سخن را در روزگاری فرمود که پیروان اسلام اندک بودند، امّا امروز که اسلام گسترش یافته و نظام اسلامی استوار شده، هر کس آنچه را دوست دارد ، انجام دهد.

    این حرف در مورد فرمایش رسول خدا است که از نظر علی دیگر دوره اش تمام شده و ان جناب هیچ قداستی هم برای آن قائل نیست .آیا جای شگفتی ندارد که مسئولین دانشمند و فقیه و نائب زمان این میزان درک و آگاهی نداشته باشند که بتوانند فکر کنند که آیا بر فرض درست بودن، فرمایش آقای خمینی ارزش پیروی کردن را در این زمان دارد یا نه؟ مگر حرف ایشان از رسول خدا بالاتر است؟ آیا این آقایان از امام علی(ع) بیشتر می فهمند؟
    بی جهت نیست که در مجالس این آقایان شما کلمه ای از علی نمی شنوی ولی تا دلت بخواهد طفلان مسلم و نوحه خوانی کودکانی که وجودشان در تاریخ هم موجب تردید است بر اعتقاد مردم غلبه کرده. آنقدر که نام حضرت عبّاس برده میشود نامی از پدرش نیست.آخوند فقط برایش عبآس و کربلا بدرد می خورد. امام صادق و باقر صرفا بدرد روایت می خورند. امام رضا(ع) جایگاه خوبی دارد چون میلیاردها پول بی زبان را مردم با رضای کامل به داخل ضریح و تحت عنوان پول گوسفند به حساب تولیت میریزند و بعد جلوی درب سفره خانه حضرت در مشهد هر روز ظهر صف طولانی بی پولانی است که به هر خفتی تن میدهند تا یک کوپن غذا بگیرند و یا ذرهّ ای غذا ی خضرت بدست بیاورند تا شاید درد بی درمانی را بر طرف کنند. در داخل حرم آخوند ها جلسات مشورت خانوادگی بر قرار می کنند و زنان بی چاره با اصرار از حاج آقا وقت میگیرند تا مشکلات خصوصی با شوهرانشان را مطرح کنند و خدا میداند به چه فجایعی می انجامد. در روز روشن و در سمیناری که زن ومرد و پیر و جوان نشسته اند در جهت حذف آخرین موانع اخلاقی، آخوند روانی می گوید حیا را باید گذاشت کنار و حرف پیغمبر را زد که زن روی شتر هم باشد باید نیاز جنسی شوهر را بر طرف کند بعد هم میگوید الان که شتر نیست ولی زانتیا و پراید و پژو که هست. همانجا پشت فرمان هم باید این کار بشود و بعد مانند انسانهای روانی جزئییات را شرح می دهد. آنهم با نقل از پیغمبری که دوست و دشمن به با حیائیش ایمان دارد و نقل می کنند که از فرط شرم در فصل لقاح گیاهان در نخلستانها نمیرفت!!. دین آن پیغمبر با حیا اینگونه مضکحه بی حیا ها شده است.
    کار علم در این ملک بلا زده به جائی میرسد که کشوری که مهد علم بوده و فارابی و ابوعلی سینا و خوارزمی را تحویل عالم داده و بی خیّام اصلا جهان تقویمی وجود نداشت و بدون ایرانیان نه امروز لپ تاپی بود و نه آی فونی، در زمان امیر کبیر بزرگترین کارش باز کردن یک مدرسه فنّی میشود که آخر هم جان خود ر روی آن میگذارد. این مصیبتها را آخوندهای که حداکثر علمشان روضه خوانی است برای ما به ارمغان آوردند.
    در مقابل آن بیان صریح امام علی، آخوند جماعت کوتاه نیامد و بالاخره مراجع اینطور استدلال کردند که این امر مستحب است. چون اگر این استنباط راه می افتاد دیگر سنگ رو سنگ بند نبود!!
    شما این فرهنگ مخرب اینان را که امروز حاکمند و هر روز بلائی بر سر این مردم بیچاره می آورند با فرهنگ علی مقایسه کنید تا ببینید انسانیت تا چه میزان مهجور است. این آقایان وقتی دوست داشته باشند گروگان میگیرند ، قطعنامه 598 را به نصریح آقای رضائی در اوج قدرت می بینند ولی در اوج ضعف اجرا می کنند، چندین هزار را بی جهت قربانی میکنند، به سفارتخانه حمله میکنند و تاوان این وحشیگری را ایرانیان فلک زده باید بدهند.دنیا را تهدید میکنند و تحریم میشوند و بقول جناب روحانی در سازمان ملل مردم عادی چوب آنرا می خورند نه حاکمان. بعد دوست دارند با امریکا مذاکره کنند و ناگهان پیشنهادهائی میدهند که دهن کاخ سفید باز می ماند. هر کاری بخواهند می کنند و ایم مردم هم تکبیر گوی سیاّرشان هستند..مصیبت این است برادر وقتی این دین و این اهل علم را میبینی و بعد به حکمت 38 نهج البلاغه نکاه میکنی که آن راد مرد با شرافت به فرزندش در مورد 4 موضوع وصیت میکند:
    1- همانا ارزشمندترین بی نیازی عقل است،
    2- بزرگترین فقر بی خردی است
    3- ترسناک ترین تنهائی خود پسندی است
    4- کرامی ترین ارزش خانوادگی، اخلاق نیکوست

    ببین دوست عزیز تفاوت دین علی و دین آخوند کجاست تا به کجا؟

    ———————–

    سلام یاران گرامی ام
    ازشما بخاطر پردازش هوشمندانه ی این واقعیتِ پرآسیب و پرخراش سپاس مندم. شیب نوشته ی شورانگیزشما همه به سمت بی خردی است که البته جماعتی از روحانیان برای پاسداری و صیانت از آن، برخودِ آن خیمه بسته اند. واین، نکته ی درست و مبتنی بر همین چیزی است که درجامعه ی ما جاری است. دست شما را بگرمی می فشارم و به داشتن دوستانی چون شما سر بر می کشم و به همه ی هستی می گویم: بنگر به دوستان نادیده ی نوری زاد که یک به یک از دل مردم – آری مردم – سر برمی آورند و انگشت اشاره به سمت خردمندی و خردگستری می برند که یعنی: حفره ی عمیق جامعه ما بی خردی است. همان که ما و شما را می رنجاند و لبخند برلب حاکمان ما می نشاند. به شما وعزیزان دیگرم مباهات می کنم.
    با احترام

    .

     
  51. جناب نوری زاد با تشکر از شما مرد بزکواروتوانا توانا بود هرکه دانا بود

     
  52. سلام بر آقای سید ابوالفضل گرامی!
    همانطور که در مطلبی برایتان نوشته بودم با سید ابوالفضلی که میگوید :
    “ما مصمم هستیم این روند را تا اصلاح کامل ادامه دهیم . حتی تا اصلاح قانون اساسی و
    هرکدام از اصولش که با منافع مردم در تضاد و یا تزاحم باشد .”
    هیچ بحث و گفتگوئی ندارم.

    اما با سید ابوالفضلی که میگوید :
    ” فرض کنید من با شما موافقم . در آن صورت ما به قول شما برای “براندازی” چه باید بکنیم ؟
    شما به ما روشتان رابگوئید تا بتوانیم بررسی کنیم که آیا آن راه و روش مارا به منزل مقصود
    می رساند یا خیر؟”
    مطابق توصیۀ خردمندانه تان که ” عجله در پاسخ دهی هم اصلا لازم نیست ”
    سخنهائی دارم که خواهم نوشت.

    اما تا قبل از آن لطفاً بر این مفهوم تفکری داشته باشید که :
    واژۀ “براندازی” فقط در ذهن شما و بر اساس آنچه که در حافظۀ خود ثبت کرده اید و
    نه الزاماً در دنیای واقعی که از وسعت و امکانات نامحدود برای خلق کردن رویدادهائی
    غیر قابل پیشبینی برخوردار است ، مترادف شده است با نبرد مسلحانۀ چریکی ،
    حمام خون ، تب تندی که زود عرق میکند و رفتن یک دیکتاتور و آمدن دیکتاتوری دیگر .

    واژه فقط یک واژه است و این ما هستیم که بر اساس آن دسته از تصاویری که در حافظه داریم
    به آنها معنا و محتوا و به عبارتی “جان” میدهیم. اگر ذهن خود را بر گسترۀ امکانات نامحدودی
    که وجود دارد باز بگذاریم و به جای تکیه بر حافظۀ محدود خود برای تعریف یک واژه ، بر این واقعیت
    تمرکز کنیم که آنچه تا به حال تجربه کرده ایم تنها بخش بسیار بسیار ناچیزی از رویدادهای نامحدود
    هستی بوده است ، آنگاه دنیای وسیع تری برای خلق تجارب جدید به روی خود باز کرده ایم.

     
  53. سلام بر نوریزاد!

    به قول خودتان زدید به خال آنهم با چه روش مبتکرانه ای!
    بالاخره پس از تمرینهای زیاد در شکستن شاخه های کوچک و بزرگ
    درختی مسموم به نام “روحانیت” ، تیشه ای سخت به ریشه آن هم زدید
    و خط قرمز “تقدس فتوا دادن” را هم درهم شکستید!

    این مبحث میتواند آنقدر گسترده شود تا جائی که تمام شگردهای مورد استفادۀ
    این جماعت از خدا بی خبر را برای فریب دادن مردم و قلب کردن واقعیتها به نفع خود
    یک به یک رسوا و خنثی کند.

    اگرچه میدانم دوباره کامنت میگذارید که :
    “نه! منظور من آن دسته از روحانیت است که …..
    وگرنه همۀ روحانیون ما …..
    و البته ما به قشر روحانیت هم …..”

    اما نتیجۀ نهائی این نوشتۀ سرتاسر گهربار چیزی نیست جز به چالش جدی کشیدن
    طبقۀ روحانیت و در نهایت جمع شدن بساط فرقه ای مجعول به نام “آخوند” که از نظر
    ذات و ماهیت و عملکرد تشابه کامل با سلولهای سرطانی دارند :
    استفاده از تمامی امکانات یک بدن سالم فقط برای تکثیر نابجای خود بدون هیچگونه
    منفعتی و بدون هیچگونه وظیفۀ مثبتی تا جائی که موجب نابودی کامل آن بدن سالم گردد.

    اتوریتۀ سنگینی که این جماعت سالیان سال با نام و عنوان خود بر گردۀ ایرانیان
    بار کرده بودند، پس از حوادث 1388 و البته با تلاشها و زحمات بی شائبۀ قابل تقدیر
    مرجع تقلید مسلمین کل جهان حضرت امام خامنه ای ، بالاخره درهم شکسته شد!

     
  54. آقای نودیزاد گرامی
    سلام بر شما
    از تذکر بسیار خوبی که در مورد محدوده ی عملکرد و انتظاری که میتوان از آقای خاتمی داشت ، سپاسگزارم. من نیز تا حد زیادی با شما موافقم . اما در این نوشته من می خواسته ام به مریم خانم بگویم نسبت دادن نسبت ناروای خیانت به کسی مثل آقای خاتمی ، تهمت کوچکی نیست . و البته اتهام زننده باید بتواند در مورد اتهامی که می زند ، پاسخگو باشد. ببینیم ایشان برای اتهامی که زده ، چه پاسخی خواهد داشت.
    ارادتمند
    سید ابوالفضل
    s

     
  55. جناب آیت الله نوری زاد مد ذل علی … بنده از مقلدین شما هستم لطفا شماره حساب خود را جهت واریز وجوه شرعی
    اعلام بفرمایید .آیت الله که بدون کیسه نمیشه . منتظریم

     
  56. با هزاران دورد وسلام به بزرگ مرد ایران زمین به کاوه آهنگر زمان .شجاعت شما ستودنی است .سخنان شما برتر از سخنان همه آیت ا… ترسوی این زمان است. در لطف و پناه ایزد یکتا باشید

     
  57. واقعا در جامعه کنونی ما چند درصد مردم عملا مرجع تقلید دارند؟چند در صد از دارندگان مرجع به فتاوی وی عمل میکنند؟با توجه به جمعیت جوان ما چند درصد جوانان ما حتی برای یکبار جز در موارد اضطرار درسی کلمه ایت الله را نوشته اند؟حقیقتا تاریخ مصرف این ///// ها گذشته است.

     
  58. با درود به جناب نوریزاد عزیز،
    بله خیلی‌ هم بهتر است. به چشم و یاد گرفتم و کلام پایانی را با گزینهٔ احسن شما جایگزین کردم.
    اگر این “نسیم” اجازهٔ خواندن این سایت و کامنت‌ها را تا یکی‌ دو هفته برای خودش دست و پا کند، یقین دارم یاد می‌گیرد که دیگر از ادب و نزاکت بر نیاشوبد.

     
  59. نظر شما در مورد حرام بودن یا حلال بودن شراب چیست؟

     
  60. با سلام :
    مراقب خودتون باشيد . همين روزهاست که آقای فلاحيان سرتونو زير آب ميکنه .

     
  61. سلام من ی طلبه ام
    اما افکار و عقایدم با سایر علما اختلاف نظر اساسی وجود دارد
    1. توصیه می کنم در صورت دریافت حقیقت دین به کتب و سخنرانی های آیت الله سید مرتضی جزائری توجه بفرمایید
    http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D8%B1%D8%AA%D8%B6%DB%8C_%D8%AC%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%B1%DB%8C
    ایشان از مخالفین بوده اند
    2. توصیه می کنم برادرانه که حرفهایتان را بدون توهین و تمسخر بیان فرمایید
    اینگونه که شما پیش می روید به افراطی گری متهم می شوید چنانچه شده اید.
    مدلل و متین و بدون احساسات
    من تمام فیلم ها و نوشته های شما را خوانده ام
    توصیه میکنم به سبک برادر عزیز آقای مهاجرانی با مخالف برخورد کنید
    خداحافظ شما

     
  62. سید ابوالفضل

    سرکار خانم مریم گرامی
    سلام بر شما
    جناب نوریزاد به درستی توصیه نمودند که بحث قبلی را تحت پست های جدید ، ادامه دهیم ، تا احتمالا دوستان بیشتری در آن مشارکت نمایند . برای دوستانی که از سابقه ی بحث اطلاعی ندارند و برای اولین بار با این بحث همراه می شوند ، عرض می کنم که پیش از این تحت پست چندی قبل آقای نوریزاد با عنوان:
    “پیام محمد نوری زاد به زندانیان
    سیاسی: بیرون نیایید!” ، بحث هایی با سر کار خانم هیچکس و سرکار خانم مریم ، در گرفت . خانم ها با انتقاد های تند ، و از نظر من شعار گونه ، با اصلاح طلبی و اصلاح طلبان ، به مخالفت پرداختند . مریم خانم تا آن جا پیش رفت که فرد شناخته شده ای چون سید محمد خاتمی را خائن نامید . اینان هم چنین اصلاح طلبان را به درو غکویی ، عوامفریبی و خیانت به منافع مردم متهم کردند .
    من متقابلا از لحن توهین آمیز آن ها انتقاد کردم و تلاش نمودم بگویم که در شرایطی که ما فعلا در گیر آن هستیم ، راه درست آن است که با توسعه ی آگاهی در بین مردم و مبرا از قهرمان پروری ، و با صبر وحوصله و شکیبایی ، از فرصت های محدود استفاده کنیم ، و به تدریج نا بسامانی ها را اصلاح کنیم . من صندوق رای را به عنوان راه کاری دموکراتیک گوشزد نمودم .
    علاوه بر این ترجیح دادم که از ورود به بحث های جانبی که می تواند چندان منفعتی نداشته باشد پرهیز کنم . من گفتم به عنوان مثال نمی خواهم به خانم ها اثبات کنم که فی المثل آقای خاتمی خیانتی نکرده ، بلکه می خواهم بدانم خانم ها برای دست یابی به هدفی که دارند ، چه روشی را پیشنهاد می کنند ، تا ببینیم که ایا روش پیشنهادی ، ما را به منزل مقصود می رساند یا خیر .
    مریم خانم این استدلال مرا نپذیرفته اند و ظاهرا حمل بر این کرده اند که نمی توانم برای آن ها دلیل قانع کننده ای بیاورم .
    دوستان بزرگوار و صاحب نظری را که به این بحث علاقه مند هستند ، به پی گیری ، همراهی و نظردهی دعوت می نمایم . همچنین درخواست می کنم در صورت امکان ، بحث های قبلی را مطالعه نمایند. من در نوشته ی پیش رو به یکی از اتهاماتی که سرکار مریم خانم ، مطرح کرده اند می پردازم .
    مریم خانم گرامی !
    شما بی پروا وبی ملاحظه کسانی را به خیانت متهم کرده ای که بعضا از دیدگاه من پاک ترین ، عزیزترین و گرامی ترین مردم این سرزمین هستند.یک از آن ها آقای خاتمی است . پاکی ، بزرگی و انسانیت این شخص به حدی آشکار و بدیهی است که حتی دشمن ترین ، دشمنان وی نیز به این صراحت که شما او را به خیانت متهم می کنید ، جرات اتهام زنی ندارند . مگر حسین شریعتمداری در کینه توزی و فحاشی وتهمت زنی به خاتمی ، هیچ جایی باقی گذاشته است ؟ ولی در عین حال جز اتهامات واهی مثل کمک گرفتن از “سروس” یا دریافت یک میلیارد کمک از خارجیان … ، هیچ حرف قابل قبولی ، مطرح کرده ؟ فکر می کنی اگر شریعتمداری و همکاران اطلاعاتی او طی این همه سال ، حتی یک سند در مورد خیانت او به مردم یا کشور داشتند ، به این سادگی از آن می گذشتند ؟ آن را هر روز از جریده ی فخیمه ی کیهان و صدا وسیمای ضرغامی در بوق و کرنا نمی کردند؟
    من علاقه ای نداشتم که در خصوص این موضوع با شما وارد بحث شوم ، زیرا پرداختن به مبانی ، از نظر من مهم تر است ، اما حال که شما اصرار دارید ، با شما این بحث را ادامه می دهم . مطمئن باشید در سرانجام بحث شرمسار خواهید شد که چرا برای چنین انسان نازنینی ، ناخواسته چنین تهمت بزرگی را روا داشته اید .
    بیایید ببینیم خیانت چیست ؟ شاید از این طریق بتوانیم کنش آقای خاتمی را ارزیابی کنیم که آیا در مفهوم خیانت می گنجد ، یا خیر؟ البته شاید من نتوانم تعریف دقیقی که همه ی جنبه های خیانت را در تمامی مصداق ها ، معرفی کند ، ارائه نمایم . بااین حال تلاش می کنم که آن جنبه ای را که به کنش اجتماعی یک رهبر سیاسی مربوط می شود ، بیان نمایم . بدیهی است که اگر شما تعریف جامع تری ، ارائه دهید ، به آن خواهیم پرداخت .
    خیانت یک رهبر سیاسی به مردمش را می توان چنین تعریف کرد: “انجام عملی که عامدانه در جهت خلاف تعهدات سیاسی وی با همراهان و پیروانش باشد و از روی ترس از عقوبت جناح مخالف و یا به جهت حصول به منافع شخصی و نظایر این ها ، صورت پذیرد . عقب نشینی های تاکتیکی که به جهت نیل به اهداف راهبردی ، صورت می گیرد و نیز تغییر تاکتیک در راه پیشبرد راهبردها ، و نیز حتی تغییر راهبرد در صورتی که حاصل خرد جمعی باشد و نیل به اهداف متعالی تر را مد نظر داشته باشد ، خیانت تلقی نمی شود و بلکه جزئی از ضروریات کنش اجتماعی پویا ، به حساب می آید” .
    در این تعریف ، دوست ودشمن نمی تواند برای بزرگمردی چون خاتمی تهمت ناروا و ناپسند خیانت را روا بدارد . اگر مریم خانم ، دلشان می خواهد که آقای خاتمی برای “براندازی نظام” اقدام کند تا از دید او خائن نباشد ، این توقع بی موردی است . آقای خاتمی هیچ گاه چنین راهبردی را مطرح نکرده اند که عدم انجام آن به معنی خیانت باشد . آن ها صراحتا و موکدا و مکررا گفته اند که خواستار اصلاح تمامی نابسامانی ها در چارچوب قانونی و به ویژه قانون اساسی هستند . از دید وی و اصلاح طلبان ، چنین راهبردی دست یافتنی است .از نگاه آن ها ، حتی با ساز و کارهای موجود همین قانون اساسی امکان تغییر اصل ولایت فقیه نیز وجود دارد. بزرگانی چون میر حسین نیز معتقد به “اجرای بدون تنازل قانون اساسی ” ، بودند . بزرگان جنبش سبز حتی در بدترین شرایط نیز پا را از این فراتر نگذاشتند و هرگز از سوی آن ها شعار “براندازی” طرح نشده است .
    آقای خاتمی با شعار” توسعه ی سیاسی “، پای به عرصه ی انتخابات گذاشت . دوران هشت ساله ی حضور او در قدرت سیاسی ، مشحون از توجه و امعان نظر او به این شعار و سائر شعارهای اصلاح طلبانه ای است که او و اصلاح طلبان پیش از رسیدن به قدرت ، مطرح کرده بودند . رشد چشمگیر آزادی های سیاسی و اجتماعی ، توسعه ی احزاب سیاسی و نهادهای مردم نهاد و افزایش کارایی و تاثیر گذاری آن ها ، رشد چشمگیر کمی و کیفی مطبوعات ، توسعه ی نشر کتاب ، گسترش فعالیت های فرهنگی از جمله سینما و…در این دوره به حدی آشکار است که به حق آن را دوران طلایی فرهنگ نام نهاده اند .پیش و پس از آن انقلاب ، مگر در زمان های محدود که کنترل از دست حاکمان خارج شده ، هرگز چنین فضایی را به خاطر نداریم .
    گسترش فرهنگی و توسعه ی سیاسی در این دوران ، ثمراتی چنان بدیع و ناب به بار آورد که از آن پس شعار های اصلاح طلبان ، به خواست عمومی و برگشت ناپذیر مردم تبدیل شد . گسترش آگاهی در بین مردم در حول این خواست ها به حدی قطعی و غیر قابل برگشت گردید که ناچار اصول گرایان نیز برای دست یابی به اقبال مردمی ، به همین شعارها متوسل شدند .
    توسعه ی آگاهی در بین مردم و افزایش سطح در خواست های آن ها را در دوره ی حضور اصلاح طلبان در قدرت ، پیروزی بزرگ اصلاح طلبان در این دوره می توان ، در نظر گرفت . مریم خانم برای خودشان در نظر گرفته اند که اصلاح طلبان “شکست ” خورده اند و بر پایه ی این فرض غلط بعدا نتیجه می گیرند که اقدامات هشت ساله ی خاتمی اشتباه بوده است . و از آن نتیجه می گیرند که پس خاتمی و اصلاح طلبان “خیانت” کرده اند . من اما می گویم اگر شکست را باختن انتخابات به احمدی نژاد و سپاهیان و همه ی جناح اصول گرایان ، بدانید ، شاید حق با شما باشد . اما من مبارزه ی سیاسی را این گونه کوتاه مدت و مقطعی نمی دانم که با باخت در یک انتخابات ، شکست یک اندیشه ی سیاسی فرارسیده باشد . من اصلاح طلبان را پیروز می دانم ، اما در یک پروسه ی بلند مدت تر .
    در سال هشتاد و چهار اصلاح طلبان پیروز انتخابات نبودند . باید دلایل این عدم پیروزی دقیقا بررسیگردد و به عنوان تجربه به کا گرفته شود . اما باخت در یک انتخابات به معنی پایان کار نیست . پذیرش راه کار صندوق رای به این معنی نیست که من همیشه برنده خواهم بود . در بطن این راه کار مفهوم شکست وپیروزی نهفته است . باید شکست را بپذیری و خودت را اصلاح کنی و در انتخابات بعدی سعی کنی که برنده باشی .
    اصلاح طلبان در سال هشتاد و هشت بازگشتند . بازگشتند تا از راه صندوق رای قوه ی مجریه را برای خدمت به مردم در دست گیرند . اما طرف مقابل نیز بی کار ننشسته بود .ان ها نیز برای به شکست کشاندن اصلاحات و رهبرانش برنامه ریزی کرده بودند . بعدا از زبان سرذار مشفق این برنامه ریزی ها و توطئه ها افشا گردید.خاتمی به گفته ی خودش بازی رهبر برای به شکست کشاندن جناح اصلاحات در سال هشتادو هشت ، را به هم زد . او با استعفا دادن از کاندیداتوری و حمایت همه جانبه از آقای موسوی یک بار دیگر ترفندهای طرف مقابل را هوشمندانه نقش بر آب کرد . او در کنار موسوی ایستاد تا نشان دهد که تشنه ی ریاست جمهوری نیست ، بلکه خواهان پیروزی گفتمان اصلاح طلبی و پیروزی نهایی مردم است . او با این اقدام وحدت و یکپارچگی را به اردوی اصلاح طلبان باز گرداند . اقدام اصلاح طلبان و طرفدارانشان در سال هشتادو هشت برگ زرین دیگری از کنش اصلاح طلبان و شخص خاتمی است . آن ها با بسیج مردم در پای صندوق و دادن رای به موسوی ، یک بار دیگر شکست اقتدارگرایان را رقم زدند .
    هنگامی که کودتا انجام شد و نتیجه ی انتخابات آن گونه که می دانیم اعلام شد ، خاتمی در کنار کاندیداهای سبز و مردم معترض ایستاد و جانانه از حق مردم دفاع کرد . باروش خودش . نه به میل مریم خانم . تا آخر هم ایستاد . هم چنان هم ایستاده است . استوار وتزلزل ناپذیر . حتی یک لحظه هم خودش را از کنار مردم و خواستشان کنار نکشید . او زبان گویای مردمی شد که حقوق شان پایمال شده . اگر مانند موسوی و کروبی و بسیاری از سران اصلاحات به زندان نیفتاد ، این دیگر به سیاست اقتدارگرایان بر میگردد ، که زندانی کردن او را به مصلحت خود ندانستند .(و البته به روش هایی که خود او اتخاذ کرد) ، والا از نظر خاتمی همان طور که بارها نیز اعلام کرد ، او بیشتر دوست می داشت که در زندان در کنار یارانش باشد .
    در سال نود و دو نیز خاتمی یک بار دیگر برگ زرینی از کنش اجتماعی و سیاسی از خودش بر جای گذاشت . او یک بار دیگر اقتدارگرایان را ناکام نمود . در عین ناباوری و علی رغم خواست اقتدارگرایان حاکم ، او از همه ی هوشمندی ، محبوبیت ، و به ویژه اعتبارش استفاده کرد و بازی اقتدارگرایان را به هم زد . حاکمیت اقتدار گرا فکر می کرد که با جلوگیری کردن از کاندید شدن خاتمی و نیز رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی و اجازه ی کاندیداتوری به اصلاح طلبی مثل عارف که احتمال رای آوری او اندک است ، صحنه را به گونه ای می آراید که جلیلی بارایی قاطع انتخاب می شود و اگر نشد او با قالیباف به دور دوم می روند و نهایتا یکی از آن ها انتخاب می شود . به این ترتیب اولا کاندید مورد علاقه ی خود را به ریاست قوه ی مجریه ی کشور می گمارند ، ثانیا وانمود می کنند که با توجه به این که همه ی جناح ها از جمله اصلاح طلبان در انتخابات حضور داشته اند ، پس انتخابات دموکراتیک بوده وحاکمیت اقتدارگرایان مشروع است .
    از سوی دیگر وانمود می کرد که همان طور که روزنامه ی کیهان ، صدا و سیما ، سیاستمداران اقتدارگرا ، سران سپاه و نیروی انتظامی و حتی نمایندگان مجلس طی چهار سال گذشته گفته اند ، جنبش سبز و اصلاح طلبان دیگر مرده اند . در صورت پیروزی جلیلی یا قالیباف آن ها یقینا با تیتر بزرگ در بوق و کرنا می کردند که این پیروزی آن ها ، میخی بر تابوت اصلاحات و جنبش سبز بوده است .
    این نظریه که آقای روحانی کاندید اقتدارگرایان بوده نیز واقعا نظریه ای خنده آور و بی پایه است . و هماهنگی با حسین شریعتمداری است ، که تا روز قبل از انتخابات فریاد می کشید و از اصول گرایان می خواست تا باهم متحد شوند و برخی به نفع برخی دیگر کنار بروند ، تا روحانی انتخاب نشود ، اما پس از پیروزی او که در عین ناباوری آن ها رخ داد ، اعلام نمود که روحانی از اصول گرایان است .
    آقای خاتمی با درایت و هوشمندی تمام از حضور در انتخابات برای شکستن جو امنیتی حاکم ، سخن گفت . در حالی که ابتدا اکثر اصلاح طلبان خواهان تحریم انتخابات بودند و شرکت در آن را موجب شکست در انتخابات و در ضمن مشروعیت بخشیدن به اقتدارگرایان می دانستند ، او از استفاده از فرصت انتخابات سخن گفت . این است مفهوم استفاده از فرصت های محدود که قبلا گفتم . هر دو کاندید اصلاح طلبان با استفاده از فرصت انتخابات کاندیداهای اصول گرا و البته حاکمیت را به چالش کشیدند و در جهت تقابل با فضای امنیتی حاکم و آگاه کردن مردم ، گام برداشتند.
    به نظر من اماشاهکار سیاسی خاتمی در این مقطع ، در خواست او از عارف برای کناره گیری بود و متقاعد کردن او به این کار . این تیر خلاصی بود به پیکر اصول گرایان و اقتدارگرایان در صحنه ی کارزار انتخاباتی سال نود و دو . خاتمی پذیرفت که گرچه روحانی با اسم ورسم رسمی خود اصلاح طلب نیست ، اما مهم این است که شعار های او با کف خواست های اصلاح طلبان ، مطابقت دارد . بر همین اساس اعلام کرد که برای او گفتمان اصلاح طلبی اهمیت دارد و نه اسم ها و رسم ها وبهتر است فردی چون روحانی انتخاب شود ، تا این که عارف و روحانی هیچ کدام انتخاب نشوند. بنابراین با توجه به این که پیروزی او محتمل تر از آقای عارف بود و نیز با توجه به این که پس از پیروزی امکان موفقیتش در عرصه ی کنش سیاسی کشور بیشتر بود ، از عارف خواست که کناره گیری کند و از همگان خواست تا به روحانی رای دهند .
    این اقدامات موجی را ایجاد کرد که منجر به پیروزی روحانی شد . این بدون شک ، یک شکست مفتضحانه برای اقتدارگرایان حاکم و یک پیروزی نسبی مقطعی و شیرین برای اصلح طلبان و مردم بود .
    همان طور که ملاحظه می شود خاتمی طی شانزده سال گذشته ، پای بند به اصولی که آن ها را شفاف وصریح با مردم در میان گذاشته ، در کنار و همراه آن ها بوده و توانسته در برهه های حساس سیاسی آن ها را به سوی راهبردها رهنمون گردد . وی آگاهانه و خردمندانه و متکی به آرا و خرد جمعی اصلاح طلبان، چونان رهبری مردمی و انساندوست و آزادیخواه ، در کنار مردمش ایستاده و در غم و شادی دوش به دوششان حرکت کرده و رهبریشان کرده . رهبری او نیز دستاوردهای شایان توجهی برای مردم و شکست اقتدارگرایان را در پی داشته است .
    در آن چه به اختصار و سرعت گفته و مرور شد ، در چهره ی همیشه خندان این مرد بزرگ جز نیکی ، صداقت ، خدمت به مردم و انسان دوستی دیده نمی شود . نام نیک این بزرگ مرد تاریخ معاصر در تاریخ کشور ما جاودانه خواهد شد . در قامت او نه تنها خیانتی دیده نمی شود ، بلکه هر چه هست از خود گذشتگی و خدمت است . کسانی هم که در صدد بد نام کردن اویند طرفی نخواهند بست ، زیرا آفتاب دلیل آفتاب است .
    اما سخن من با مریم خانم که قطعا حسابش جداست ، از “کیهانیان”، “اصحاب رسانه ی ملی!”، “اقتدارگرایان حاکم” و انبوهی از مردم نادان که تحت تاثیر رسانه های دروغ به تهمت زنی و لجن پراکنی مشغولند ، این است :
    نام نیک دیگران ضایع مکن —— تا بماند نام نیکت زآدمی .
    البته از او می خواهم که اگر به جز کلی گویی ، دلیلی بر خیانت آقای خاتمی داری بیان کن . لطفا همان طور که گفتم کلی گویی نباشد . بگو خاتمی چه شعاری داده که بعدا پشت پرده با صاحبان قدرت ، برای منافع خودش و یا ترس از عقوبت حاکمان ، “ساخت و پاخت ” کرده است و در صحنه ی عمل اجتماعی بر خلاف آن عمل کرده .
    لطفا اگر مانند اصحاب جریده ی کیهان معتقدید که او در جریان انتخابات سال هشتاد و هشت یک میلیارد دلار پول گرفته ، یا وابسته به “سورس” است ، یا از بی بی سی و انگلیس خط می گیرد ، لطفا دلایلت را نیز بیاور چون پیش از این هیچکس برای این خزئبلات دلیلی ارائه نکرده . آقای مصلحی وزیر وقت اطلاعات ، البته گفته بود که پولی که خاتمی گرفته یک میلیارد دلار نبوده ، بلکه چند برابر این مقدار !!! بوده ، وی اضافه کرده بود اطلاعات موثقی در این مورد موجود است که بزودی ارائه خواهد کرد . اما دوران وزارت این شیخ خبیث نیز به سر رسید ، اما گویا هنوز از نظر زمانی ، آن “بزودی” فرا نرسیده است .
    لطفا نگویید ، عمل او به نفع مردم نبوده ، پس از این نظر خائن محسوب می شود (یا چیزی نزدیک به این مفهوم) ، زیرا این اولا نظر شماست . و ثانیا در تعریف معنی “خیانت” نمی گنجد .مگر این که شما تعریف دیگری از خیانت داشته باشید . اگر شما تعریف دیگری از “خیانت ” دارید نیز خوشحال می شوم که آن را بیان کنید و در ان چارچوب به ارزیابی بپردازی.
    خانم مریم گرامی! با توجه به طولانی شدن این مطلب ، به بخش های دیگر نوشته تان ، بعدا خواهم پرداخت .
    ارادتمند
    سید ابوالفضل

    ————————-

    سلام آقا سید ابوالفضل گرامی
    من معتقدم به آقای خاتمی آنگونه باید نگریست که مبتنی بر واقعیات جامعه باشد، و نه آرمانگرایانه. بله، ما انتظارات بسیاری ازایشان داشته ایم و داریم که درمحدوده ی آمال ما می گنجد و این آمال هرگز امکان اجابت توسط ایشان را ندارند. درشرایطی که سرداران سپاه با همه ی طمطراقشان به سمت ایشان خیز برداشته اند و اطلاعاتی ها وجب به وجب دفتر وخانه اش را هرروز وهرساعت می کاوند و بقولی سنگها را برای ایشان بسته اند و سگها را رها کرده اند، باید ازایشان به همان اندازه ای که امکان مانور دارند انتظار داشت. مثلا یکی از راهکارهای ارزیابی کنش های انسانی وسیاسی و اجتماعی آقای خاتمی، موازنه و یابهتر بگویم مقایسه ی ایشان با سایر مسئولان و سایر روحانیان و دقیقا مقایسه ی ایشان با خود رهبر است. من دریکی از نامه ها، بی آنکه خواسته باشم برآمال مردمان اصرار ورزیده باشم، حدود بیست برتری آقای خاتمی را نسبت به شخص رهبر برشمرده ام.
    با احترام

    .

     
  63. دیروز درتهران نماز عید قربان برگزار شد کافی است تعداد نمازگزاران رانسبت به تعداد جمعیت متدین [نه بالای 15سال!] درنظر بگیریم واز طرفی محتوای خطبه ها را واینکه به اهل سنت اجازه نماز داده نشد!….به نظرم تعداد طرفداران حکام جور مشخص می شود!…..

     
  64. محمد مهدوی فر

    حضرت آیت الله العظمی جناب آقای نوری زاد ( مد ظله العجیب )
    چنانچه استحضار دارید ، ما در کشور ایران مراجع تقلید باسواد و بزرگوار خیلی داریم . از اینکه شما رساله ای به زبان فارسی نمی نویسید این نشان تواضع و فروتنی شماست ولی این را بدانید که مردم شیعه و حزب الله لبنان از کمبود یک مرجع تقلید باسواد رنج می برند . این آقای حسن نصرالله هم که به جای مرجع تقلید شدن فقط گردن کلفت می کند . لذا شما به شیعیان مخلص لبنان منت بگذارید و رساله ای به زبان عربی برای آن مناطق تدارک فرمایید . اگر هم به علت ضیغ وقت و قلت فقاهت انجام این خواهش مقدورتان نمی باشد مستدعی است دستور بفرمایید یک معجونی از رساله های قدیم وجدید برایتان بیامیزند تا این تکلیف مهم اسلامی بر زمین نماند .

     
  65. سلام جناب نوریزاد
    با اینکه تا کنون از هیچ ایت اللهی تقلید نکرده و نمی کنم و فقط از جناب عقل پیروی میکنم ولی از این به بعد تا این فتاوای عقلانی میدهید من مقلد شما هستم.

     
  66. ادب چیزخوبیست البته دلیل بی ادبی شما تهدیدشدن منافعی بی حساب است که باآن ارتزاق میکنیدومطمین هستم ذاتا بی ادب نیستید

     
  67. پرسش:
    شما تا چه حد و اندازه ای شک و تردید در مورد آزادانه سخن گفتن محمد نوری زاد و رک گویی های ایشان را در سلطه نظام خشن ولایت فقیه- به جا می دانید؟ به نظر شما چه عامل و دلیلی باعث می شود که محمد نوری زاد بدون کمترین ملاحظه ای به نقد و افشا رهبری و عواملش بپردازد در حالی که در روش مرسوم حاکمیت سرکوب و زندانی کردن و اعدام منتقدین امری عادی است! گرچه ایشان تابحال طعم زندان را چشیده اند- اما اینکه در وطن مانده است و با این سطح از انتقادهایی که از حاکمیت ابراز می دارد جای این شک و سوال باقی می ماند که دلیل واضح برای آزادانه تاختن بر ارکان مذهب و قدرت از سوی ایشان در فضای امنیتی کشور چیست؟
    صراحتا در ذهن من نوعی این موضوع متبادر می شود که ایشان یا وابسته پنهانی به قدرت هستند و یا به حدی شجاعت دارند که چنین فارغ البال علیه حکومت گران می نویسند!

    ————————

    سلام اوستای گرامی،
    پرسش شما درست و بجاست. ومن بارها بدان پاسخ گفته ام. آخرینش درمصاحبه با بی بی سی و برنامه ی بعبارت دیگر در پاسخ به پرسش آقای عنایت فانی بود که همین را ازمن پرسید و من درحد مقدور پاسخ گفتم. فیلم این مصاحبه درهمین سایت موجود است. بگردید پیدا می کنیدش.
    با احترام

     
  68. حضرت ایت اله نوری زاد
    باید به شما تبریک گفت یا تسلیت که چرا با مشابهت با این جماعت ضد دین و ضد بشر و فسیل های ضد ایران که در 35 سال گذشته با در اختیار بودن کامل و تمام و مطلق حکومت و مطلق العنان بودن نه تنها نتوانسته اند دین انسان ساز اسلام را به راستی توسعه دهند انگونه که پیامبراش رحمته للعالمین است و نه توانسته اند اقتصاد را انگونه سامان دهند که انسان جز بندگی خدا بندگی غیر خدا برای لقمه ای نان کند خصوصا یک فرد ناتوان را العیاذ باله مطلق دانستن و هم توان با خداوند قادر متعال دانستن و شرک مطلق را توسعه دهند انهم انسانی که اشتباهات فاحش و ناشی از توهماتش و سوء مدیریت فاجعه بارش کشور را به ورطه هلاکت و حقارت امروزی رسانده است

     
  69. آیت الله نوری زاد جان سلام
    اگربپرسم فتوای شما درباره ازدواج چیست آیا بهمان سنت نبوی واینجور احادیث متوسل می شوی؟ اجازه بده من خودم بجای آیت الله نوری زاد وازقول آیت الله های ملیت های مختلف بگویم که: ازدواج چیست؟

    ازدواج مثل شهر محاصره شده است : کسانی که داخل شهرند سعی دارند از آن خارج شوند ، و آنها که خارج هستند کوشش دارند که داخل شوند ! آیت الله فرانکلین

    زندگی زناشویی مثل تأتر است : مردم صحنۀ زیبا و آراسته آن را می بینند ؛درحالی که زن و شوهر با پشت صحنۀ درهم ریخته و پر ماجرای آن سر و کار دارند. آیت الله فرانسیس بیکن

    تا قبل از ازدواج فقط مرگ می تواند دو عاشق دلداده را ازهم جدا کند ؛ اما بعد از ازدواج تقریبا ً هرچیزی می تواند سبب جدایی آنان شود ! آیت الله سامرست موام

    ازدواج با یک مرد مثل خریدن کالایی است که مدت ها مشتاقانه از پشت ویترین تماشایش کرده اید ؛ اما وقتی به خانه می رسید از خریدنش پشیمان می شوید ..! آیت الله جین کر

    ازدواج برای کسانی که تصور می کنند صبح روز بعد از آن ، آدم دیگری می شوند موضوعی نا امید کننده است. آیت الله ساموئل راجرز

    مجردان بیشتر از متاهلین درباره زنان اطلاع دارند ، چون اگر نداشتند آنها هم ازدواج می کردند ! آیت الله اچ.ال.منکن

    مرد با ازدواج روی گذشته اش خط می کشد ، ولی زن باید روی آینده خود خط بکشد. آیت الله سینکلر لوییس

    قبل از ازدواج ؛ مرد قبل از خواب به حرف هایی می اندیشد که شما گفته اید، اما بعد از ازدواج ؛ مرد قبل از این که شما حرف بزنید به خواب می رود ! آیت الله هلن رولان

    هیچ گاه ازدواج نکردم چون سه حیوان خانگی داشتم که دقیقا نقش یک شوهر را به تناوب برایم ایفا می کردند. یک سگ داشتم که هر روز صبح غرغر می کرد. یک طوطی داشتم که تمام بعداز ظهر بد و بیراه می گفت و یک گربه که همیشه دم دمهای صبح به خانه بازمی گشت ! آیت الله ماری کورلی

    زنان با این آرزو با مردان ازدواج می کنند که مردان تغییر کنند … که نمی کنند. مردان با این آرزو با زنان ازدواج می کنند که زنان تغییر نکنند … که می کنند !
    خیلی بامزه است : هنگامی که زنان از ازدواج خود داری می کنند اسمش را می گذاریم عشق به استقلال اجتماعی، اما وقتی مردان از ازدواج خودداری می کنند به آن می گوییم ترس از مسوولیت اجتماعی ! آیت الله وارن فارل

    اگر می خواهی برای یک روز معذب باشی مهمان دعوت کن. اگر می خواهی یک سال عذاب بکشی پرنده نگه دار و اگر می خواهی مادام العمر در عذاب باشی ازدواج کن ! « ضرب المثل چینی »

    اگر از دوران مجردیت لذت نمی بری ؛ ازدواج کن. اونوقت حتما ً از دوران مجردیت لذت می بری ! « ضرب المثل چینی »

    برای ازدواج کردن لحظه‌ای درنگ نکنید !اگر زن خوبی نصیبتان شود ، خوشبخت می‌گردید .. و اگر زن بدی گیرتان آمد مثل من فیلسوف می شوید !! آیت الله سقراط

     
  70. خیالت مجتهدها حرف مفتند ….. همه بی غیرت و گردن کلفتند ایرج میرزا

     
  71. جناب نوری زاد – ما ایرانیان نیز قبل از انقلاب شکوهمندمان ، با احتساب ازادی که لازمه رشد است و نداشتیم ، از حیث اخلاق و ادب و انصاف از مردمان سوئیس و سوئد کم نبودیم . هم اکنون نیز ملت ایران از حیث نجابت در دنیا کم نظیر است ، به دلیل همین امنیت موجود ، در کشوری که عدلیه و نظمیه اش شریک دزد است و رفیق قافله هم نیست .

     
  72. سرکار خانم مریم گرامی
    نوشته اخیر شما در زمینه ریشه یابی ناسزا در فرهنگ دینی بسیار شایسته بود. حقیقتا تسلط شما بر قرآن و حدیث مایه شگفتی است. نقد خردمندانه شما به دین که به باور من از ورای اندیشه دینی صورت می پذیرد، تاثیری بسیار مثبت بر پیرایش اندیشه دینی خواهد داشت. دوستان دین باور باید که به استقبال چنین اندیشه هایی بشتابند تا بتوانند در این تندباد اندیشه های نو، آیین کهن خود را هرچه بیشتر با اندیشه های نوین سازگار نمایند.

    جناب دانشجوی عزیز
    اجازه می خواهم اندکی بر پاسخ قبلیم بیفزایم. اگر قرار بود آیین ها تنها با زور شمشیر ماندگار می شدند، باید همانطور که شما فرمودید قانون یاسای چنگیز دنیا را در برگرفته باشد. اگر آیینهایی چون مسیحیت و اسلام، به ترتیب بزرگترین ادیان بشریند، به نظر من همان خرد جمعی و تاریخی بشر است که آن را نگاه داشته است. نقد این ادیان البته حق طبیعی هر انسانی است و به همین دلیل من به شما و مریم گرامی درود می فرستم که به آن دست یازیدید. ولی نزاع با آن به گمان من راه به جایی نخواهد برد. من نیز چون جناب نوری زاد و بسیاری از دوستانی که این سایت را دنبال می کنند، منتقد اسلام سیاسی هستم ولی با اسلامی که دین و سیاست را جدای از یکدیگر می داند و بر نیکی تاکید می ورزد نه تنها ستیزی ندارم بلکه از آن استقبال می کنم. ضمنا همانطور که دکتر سروش در یکی از سخنرانیهایشان اشاره نمودند، بهتر است زیاد گرفتار مدهای زمانه نشویم. زمانی نه چندان دور، تنها چند دهه پیش، در زمان استیلای تفکر چپ بر جهان، این خشونتی که در اسلام است نه تنها تقبیح نمی شد، بلکه به عنوان خشم انقلابی تقدیس می شد. پس همان رازی را که قبلا با شما در میان گذاردم را فراموش نکنید دوست خوب من. وقتی اصول مسلم ریاضیات مانند “دو خط موازی به هم نمی رسند” یا “اعداد منفی زیر رادیکال قرار نمی گیرند” تغییر می کنند: “دو خط موازی در بی نهایت به هم می رسند” یا نظریه اعداد موهومی (اعداد منفی زیر رادیکال)” و از آن شاخه های بسیار تناور علوم تجربی به وجود می آید، پس هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد و همه چیز در این جهان قابل توجیه، تفسیر و تغییر است و طبیعتا ادیان نیز از این قاعده مستثنا نیستند.

    با سپاس و احترام
    بردیا استقامت

     
  73. اقای نوریزاد : این مملکت بلا زده ملا و ایت دولا کم ندارد که شما هم . گرگ در جزیره کم بود نوریزاد هم با کشتی امد . این کشور یک عدد کاوه اهنگر می خواهد . یک عدد پرچمدار می خواهد البته نه از نوع وابسته به عصر طلایی اش . اگر می توانی کاوه باش تا جماعت خاموش به زیر بیدقی گرد امده و ضحاک خونخوار را به زیر اورند .

    ——————–

    سلام آقا اسد گرامی
    اگر دقت کرده باشید این آیت الله تمثیلی ما، آبشن جدید همان کاوه است که همزمان اسم آیت اللهی را نیز بر مرام کاوه گی اش افزوده. اگر که لایق این اسم اساطیری بوده باشد.
    با احترام

    .

     
  74. مسئلهٌ:

    اینجانب چند سالی است در خارج از کشور زندگی می‌کنم و در تماس‌های تلفنی، برخی اخبار و گزارشات مربوط به ایران را به پدر و مادرم اطلاع می‌دهم. عطف به شاهکار جدید سرکار نعیمه خانم، الان مانده‌ام در تماس بعدی خود چگونه به بابا جان عرض کنم که در ایام حضور ایشان در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل، رهبر کبیر انقلاب و بیت مکرمشان برای انتقال مالکیت عیال او (یعنی والده بنده) نقشه‌ها می‌ساختند و لطیفه‌ها می‌پرداختند!

    ——————-

    سلام امیرمحسن گرامی
    هرکه با هرعنوان برگ مختصری از مال شما را بی دلیل برداشته، بهمان نسبت مدیون شماست وشما هم دراین دنیا وهم درآن دنیا می توانید براعاده ی حق خود پافشاری کنید. وچون مالی را که آخوند جماعت برداشته برگشت پذیرنیست فعلاً به اعاده ی حق خود درسرای باقی دل خوش کنید تا مگر فرصتی برآید ودرهمین دنیا به حق خود برسید. منظوراین که : شما با کم کسی طرف نیستید. با آخوند جماعت طرفید. به ظرافت دستهایشان نگاه کنید؟ شما را بیاد چه می اندازد اینهمه ظرافت ؟
    با احترام

    .

     
  75. برادرارجمندم محمدنوری زاد

    پس ازحرکت زیبای شما در رد دعوت سازمان نایاک اکنون توجه بخش عظیمی ازاپوزیسیون به سوی شما جلب شده است وامیدوارم بعنوان سرمایه اجتماعی آنرا درست استفاده کنید یکی ازاین موارد مقاله حسین باقرزاده درحمایت ازشما والبته طرح سوالاتی ازشما درآن است که برزبان مخالفان جاری می شود من لینک آنرا برای شما می گذارم سعی کنید بطورمستقیم یا درلابلای مصالب آینده خودبه آن جواب بدهید سالم وموفق باشید

    http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/47985/

    —————————-
    سلام سیروس گرامی
    اگریکی زحمت بکشد و نوشته های مثلا یکساله ی اخیر مرا مرور کند می بیند که من به همه ی این پرسش ها پاسخ گفته ام.
    با اینهمه: چشم
    سپاس ازشما

     
  76. محمد مهدوي فر

    محضر مبارك حضرت آيت الله العظمي جناب آقاي نوري زاد (مد ظله العالي ) مستدعي است بفرماييد:
    1) اگر ما چند هزار نفر را كه قبلا محاكمه كرده ايم از توي زندان بيرون بياوريم و بر اين اساس كه هنوز سر موضع قبلي خود هستند براي حفظ اسلام و قربتا الي الله و في سبيل الله آنها را از طناب دار آويزان كنيم و آنها اكثرا جوان و بعضا زن و داراي فرزند باشند ، اين كار چه صورتي دارد ؟
    2) اگر متقبل زحمت شديم و يك چند هزار نفري را آويزان كرديم با جنازه ي آنها چه كنيم ؟ آنها را تحويل خانواده هايشان بدهيم يا در گورهاي دسته جمعي خاك كنيم ؟
    3) موضوع را رسانه اي كنيم يا از ديد مردمان خودمان و از ديد مردمان دنيا مخفي كنيم ؟
    4) اگر يك مرجع تقليدي از اين كار ما بو ببرد و بخواهد جلوي كار ما را بگيرد وظيفه ي ما با اين مرجع تقليد چيست ؟
    5) اگر بعد از 25 سال معلوم شد اشتباه كرديم و به درد وجدان دچار شديم چه بايد بكنيم ؟
    6) اين آقاي هيتلر كه در تاريخ مي گويند اين قدر آدم قسي القلبي بوده ، چند نفر آدم را در عرض چند روز مي كشته است ؟ مگر اين آقاي هيتلر براي كشتن آدم ها از ولي فقيه زمان خود اجازه نمي گرفته است ؟ مگر هيتلر قبل از كشتن آدم ها بسم الله نمي گفته است ؟
    7) اگر شما سوالات مرا بدون اشتباه جواب بدهيد ، من خمس اموال نداشته ام را به كدام يك از دفاتر شما تحويل بدهم و رسيد دريافت دارم ؟

    ———————————-

    سلام جناب محمد گرامی
    واکنون پاسخ های آیت الله محمد نوری زاد:
    1 – فعل حرام را با هزار زرورق بیت رهبری نیز نمی توان حلّیت بخشید.
    2 – والله اعلم. علم من دراین زمینه قفل کرده است. چرا که اصل کشتن مخالفان شانزده ساله و بیست ساله ی زندانی بمثابه کشتن همه ی بشریت است. من خود درشمار همان بشریت کشته شده ام و توان پاسخگویی ندارم. بعدی!
    3 – این البته به شگرد “برادران” بند است. دراین میان فتوای همچومنی را ازکجا باید آویخت. بهرحال آیت الله های برادران نظرشان برکشتن و گور دستجمعی و رسانه ای نکردن بوده اما بنا به فتوای من باید عاملین این کشتار وحشیانه بیایند و ازمردم طلب عفو کنند و بروند دریک گوشه ای تا بمیرند. البته اگر می توانند که ما خود می دانیم کاری ناشدنی است اما کار نشد ندارد از انسان جماعت هرچه بگویی برمی آید. ببخشید که از عرف ادبیات آیت اللهی خود خروج کردیم یکهو!
    4 – البته نظرآیت الله مخصوص برادران براین است که لودر ببرند و تیغه ی لودر را بگذارند زیردیوار خانه ی آن مرجع. اما ما فتوا می دهیم که گذشته را به گذشته وانهیم اگرکه برادران واعوان وانصارشان ریسمان بگردن خود بیندازند و شیون کنان بنای پوزشخواهی بگذارند.
    5 – همان پوزشخواهی وطلب عفو ازصاحبان دم و کنارکشیدن و گوشه گیری و با سرعت مردن ای بسا آخرین چاره باشد.
    6 – آقاجان مارا با هیتلر 1944چکار؟ به جمال مبارک همین جناب طائب خودمان بنگرید که مدل 2013 هیتلراست با کلی آبشن اضافی و چشم خیره کن. هیتلرمگه به اسم اسلام خدا و پیغمبرآدم می کشت وآدم سلاخی می کرد؟ بازادبیات آیت اللهی را ازیاد بردیم.
    7 – خمس جناب محمد آقا یک چشمه ی جوشان آخوندی است وهیچ ربطی به اسلام ندارد. همان مالیاتی که به دولت می دهید کفایت می کند. والسلام

     
  77. با فتاواي شما صدرصد موافقم ولي آيا گوش شنوايي هست؟!

     
  78. دورود

     
  79. با سلام

    آقای نوری‌زاد عزیز من می‌خواهم که از اولین مقلدان شما باشم به همین منظور چند سوال شرعی دارم

    آیا نماز خواندن و دزدی کردن درست است یا نماز نخواندن ولی‌ دزدی نکردن؟

    آیا روزه گرفتن و دروغ گفتن درست است یا روزه خوردن ولی‌ صادق بودن؟

    آیا لباس روحانی پوشیدن ولی‌ روح کثیف داشتن درست است یا لباس کثیف ولی‌ روحی‌ روحانی داشتن ؟

    آیا به نام دین جنایت کردن درست است یا به نام انسانیت محبت کردن ؟

    آیا برای حسین که ۱۴۰۰ سال پیش کشته شده گریه کردن ولی‌ بلای بدتر از آن بر سر مظلومتر از حسین آوردن ؟

    دست دزد خورده پا را به اسم دین بریدن ولی‌ دزدان بزرگ بیت المال را مقام و درجه دادن یا قانون را بر حسب دنیای امروز نوشتن و بر همه حتا بیت رهبر لازم لاجرا بودن ؟

    آیا…….

    اگر شما این سوالات را که بسیار بسیار زیاد است جواب داده و طبق آن عمل کنید من به سمت قبلهٔ جدید یعنی‌ شهریار سجده خواهم کرد چرا که از قبلهٔ مکّه ما را امیدی نیست.

    ——————–

    سلام محمود گرامی
    واین هم پاسخ های آیت الله محمد نوری زاد:
    1 – البته فردی که نماز نمی خواند اما دزدی نیز نمی کند، هزار هزار مرتبه از فردی که نماز غلیظ می خواند و به اموال مردم همانند ارث پدری اش می نگرد شرف دارد.
    2 – بنا به فتوان من، اگر می خواهید روزه بگیرید اما همزمان دروغ بگویید، دست نگهدارید. بروید هرچه می خواهید بخورید اما دروغ مگویید که دروغ ام الفساد است همه ی پلشتی ها از دروغ برمی خیزد. شما فکرمی کنید علم کردن داستانی مثل ” نظارت استصوابی” برای این که رهبری مادام العمر جناب خامنه ای را تضمین کنند مگر جز بردروغ استواراست؟ پیش چشم عقل و معلق زدن؟ نخیرآقاجان بروید و سفره سفره بخورید اما دروغ مگویید. البته اگر بتوانید هم روزه بگیرید و هم دروغ مگویید که آفرین دارید.
    3 – البته اگر هم لباستان تمیز باشد و هم روحتان روحانی هزاران مرتبه بر روحانیان پوک مغزشرف دارید.
    4 – شما انسان باشید و با رعایت اصول انسانی زندگی کنید من خود بهشت را برای شما تضمین می کنم.
    5 – من مردم سوئد وسوئیس را که حسین را نمی شناسندو نماز نمی خوانند و درغلیظ ترین وجهش خدای محمد وعلی و فاطمه را قبول ندارند اما درمیانشان ادب و انصاف و فهم وپاکی جاریست هزار مرتبه برکربلاییان ونمازشب خوانان و قیمه پزان عاشورا و سیاهپوشان و کتل گردانان و قرآن سربگیران و نوحه خوانان و دوازده امامیان فحاش و دزد و دروغگو و ریاکار و نان به نرخ روزخور و بی ادب و پاچه ورمالیده ترجیح می دهم و با اطمینان فتوا صادرمی کنم که خود خدای متعال نیز دراین گزینش جانب مردمان آنچنانی سوئد و سوئیس را می گیرد. بقول جوانها: دیگه ازاین سئوالای سخت سخت ازمن نکنی یا؟ والسلام

    .

     
  80. آيت الله گرامى محمد نوريزاد. هرگز آيت اللهى با اين روشن بينى و حق گويى نديده بودم. با اين عقل سليم، مثل رو روشن است كه مدرك آيت اللهىى خود را از حوزه علميه نگرفته ايد.
    علت جا ماندن حوزويان از آنچه عقل سليم ناميده ميشود پايين بودن “آى كيو” ى طلاب ورودى به حوزه نيست بلكه ايراد در روش آموزش حوزوى است كه پرسشگرى را بر نمى تابد و پرسش را “شبهه” مى نامد. يعنى قرار نيست با پرسشگرى به حقيقت برسيد. حقيقت از ابتدا روشن است شما بايد “شبهاتى ” كه نسبت به آن در ذهنتان هست را بر طرف كنيد. به عبارت ديگر بايد در طى ساليان، پر هاى پرنده انديشه تان را يك به يك بكنيد تا وقتى به درجه آيت اللهى رسيديد اين پرنده جز در يك قفس كوچك در هيچ جا توان پرواز نداشته باشد. پس بدانيد حتى اگر طلاب با “آى كيو”ى آلبرت اينشتين هم وارد حوزه شوند با ساز و كارى كه در آموزش حوزوى هست ، خروجى جالب توجهى بيرون نمى آيد. نمونه اش هم محسن كديور، كه از رشته مهندسى الكترونيك دانشگاه شيراز انصراف داد و به حوزه رفت حالا هم كه در ناف آمريكا نشسته به جاى آنكه يك باز نگرى و رنسانسى در ساز و كار آموزشى روحانيت با توجه به علم و نياز هاى بشر امروز و جوانان عصر اينترنت و انفجار اطلاعات بانجام دهد، در فتواوى مربوط به لائط و لوطى و ملوط تحقيق و تعمق ميكند كه كدامشان بايد اعدام شوند! البته مبحث مورد فتواي ايشان ساليان درازى است كه در علم روانشناسى ، حتى از رده بيمارى هاى روانى هم خارج شده چه برسد به جرائم!
    ديگر تكليف آقايان با” آى كيو” پايينتر روشن است

    ——————–

    آیت الله محمد نوری زاد:
    آنیتای گرامی زدی تو وسط خال!
    ای وای که من چرا ادبیات آیت اللهی را رعایت نمی کنم! یعنی چه که زدی وسط خال!؟ کدام آیت الله به این شیوه چیزی قلمی می کند؟ با اینهمه تکرار می کنم : زدی وسط خال! هرچه باداباد!

    .

     
  81. با درود به جناب نوریزاد عزیز،

    اگر این “نسیم” اجازهٔ خواندن این سایت و کامنت‌ها را تا یکی‌ دو هفته برای خودش دست و پا کند، یقین دارم یاد می‌گیرد که دیگر از ادب و نزاکت رم نکند.

    —————

    درود سامان گرامی
    من اگرجای شما بودم ازهمین واژه ی “رم کردن” نیز استفاده نمی کردم. بجایش می گفتم: …. از ادب ونزاکت برنیاشوبد. اینجوری بهترنشد خداوکیلی؟
    با احترام

     
  82. محمد نوری زاد

    ن

     
  83. با سلام خدمت شما
    متاسفانه چون من کییبرد فارسی ندارم، فارسی نوشتن برام کمی سخته. برای همین پیامم مختصر است.
    من بعضی موقعها وقتی سر کار وقت آزاد دارم به وبسایت شما سری میزنم و مطالبش رو میخونم. با اینکه آدم سیاسی کاری نیستم ولی حرفهاتون خیلی به دلم میشینن٬ چون در مرحله اول راست هستند و در مرحله بعدی از زبان یک انسان آزاده هستند. آزادگی شما مهمترین صفت شخصیتی شماست که من ستایش میکنم. امیدوارم که عمری باشه تا بصورت حضوری هم بتونم از محضر شما استفاده کنم. خیلی دوست دارم دفعه بعد که ایران اومدم بتونم یه چایی مهمونتون کنم.
    با تشکر

    رشید

    —————
    سلام رشید گرامی
    سپاس ازمحبتی که برمن می بارید
    به امید دیدار و: چای خوب شما
    با احترام

     
  84. با درود به جناب نوریزاد عزیز،
    حرف حساب اندر حساب اندر حساب. ‌ای کاش و ‌ای کاش این به اصطلاح مراجع، به ویژه /////// از قبیل ناصر مکارم و نوری همدانی یک هزارم شما آقای نوری زاد چیز‌هایی‌ که باید داشته باشند، اما ندارند را می‌‌داشتند. این مصباح رسوا که به تنهایی‌ روی صد تا امثال حسین شریعتمداری را کم کرده و هزار و یک جور تعفن از زبان و بیان و کلام و کردار و حالات و وجناتش می‌‌بارد. یعنی‌ انسان برای پول و قدرت تا این درجه می‌‌تواند در رذالت‌ها و فلاکت‌های بی‌ حساب و کتاب فرو رود؟ خود را روحانی بنامی و چونان نامبردگان تا این حد در منجلابی از نکبت و حقارت و خوی غلامی و بندگی یک بنده‌ای دیگر که خود مظهر همهٔ پلشتی هاست، بی‌ محابا خود را غرق کنی‌؟ حیران حیرانم که اینان چگونه خدایی را شناخته اند یا برای خود ترسیم کرده اند که او را به هیچ و پوچ گرفته اند؟ چنانکه ملت ایران را از هیچ و پوچ هم کمتر به حساب آورده اند. تازه در اوجی از وقاهتهای مطلقه، توقع حرمت و احترام هم از مردم دارند. بیایند خانه ‌ات را بگیرند، کتکت بزنند، هست و نیستت را غارت کنند و پس از اینکه تا توانستند تحقیرت کردند، انتظار ادب و نزاکت و احترام از توئی که قربانی هستی‌ را از شیر مادر هم برای خود حلّال تر بدانند. انسان میماند چه واژه‌هایی‌ را برگزیند که اندکی از رذالت‌های بی‌ حد و حصری که در این روحانیت حاکم نهادینه شده را با آنها تا حدی بیان کند.
    به یزدان که گر‌ ما خرد داشتیم = کجا این سرانجام بد داشتیم

     
  85. jenabe nourizad
    ba salam..in matlab ra miferestam shaid be dar bekhorad
    ba tashakor

    رهبری و ایرانیان در انقلاب اسلامی: حلّ یک معما
    گفته های رهبران در جوامع خود می تواند نوعی گزارش حال و روز آن جامعه در تاریخ باشد. هر چند که تاریخ نویسان نوشته ها و نکارشهای مدّون خود را دارند ولی گفته های رهبران و انسانهای موثر در سرنوشت یک کشور بسیار گزارشات جالب و قابل توجهی می توانند باشند. در رابطه با ایران نیز می توان به حرفهای مرحوم “آیت الله خمینی” توجهی ویزه داشت و با توجه به اینکه حاکمیت فعلی و نیروهای وفادارش هم به لحاظ عقیدتی و هم به لحاظ سیاسی ایده ها و نظرات آن مرحوم را بی هیچ مناقشه ای می پذیرند بر رسی نظرات ایشان در رابطه با وضعیت ایرانیان در زمان انقلاب اسلامی می تواند موثق و قابل توجه باشد. البته در این میان سئوالاتی نیز ایجاد میشود که بر شاگردان و مومنین به خط مشی ایشان است که در عین وفاداری پاسخ این سئوالات را بیابند و توضیح دهند.
    در صفحه 183 از جلد 11 صحیفه نور سخنانی از ایشان در رابطه با غرب زدگی ایرانیان آمده است. برای درک بهتر مطلب عین متن در ذیل ارائه میگردد:

    غرب در نظر يك قشرى از اين ملت جلوه كرده است كه گمان مى كنند غير از غرب هيچ خبرى در هيچ جا نيست و اين وابستگى فكرى، وابستگى عقلى، وابستگى مغزى به خارج، منشا اكثر بدبختى هاى ملت هاست و ملت ماست. در هر امرى كه پيش مى آيد، از باب اين كه مغزهاى آن هائى كه در رأس بودند به طورى بار آمده بوده است كه از خودشان بكلى منصرف و قبله شان غرب شده بود، يكى از روشنفكرهاشان، متفكرين شان به اصطلاح گفته بود كه ما تا همه چيزمان را انگليسى نكنيم نمى توانيم يك رشدى بكنيم. يك همچو مغزهائى در راس كارها واقع شد و از آن طرف هم تبليغات دامنه دارى كه غربى ها و غربزدگان شروع كردند و شايد حالا هم باز باشد، اسباب اين شد كه مغزها غربى شد، قبله غربى شد و تا بيايد اين غربزدگى و اجنبى زدگى از اين قلب ها و از اين مغزها زدوده بشود، وقت طولانى لازم است، در اين پنجاه سال قبل هم بوده است، لكن در اين پنجاه سال اخير و خصوصا در اين زمانى كه شخصى فاسد، اين محمدرضاى فاسد، زمامدار اين كشور بود، اين مسائل به رشد خود رسيد، غربزدگى به كمال خودش رسيد، در همه جهت وابستگى پيدا شد ، در عين حالى كه قضايمان، قضاى حقوقى مان و مسائل حقوقى مان و مسائل فرهنگى مان يك مسائل پيشرفته و از ساير جاها جلوتر هست، لكن در هر امرى دستشان را دراز كردند از جاى ديگر گرفتند حتى آنوقتى كه در صدر مشروطيت كه باز اين مسائل كمتر بود، باز دست يك غربزده گاهى آنوقت هم در كار بوده است كه قانون اساسى آن زمان را از غرب گرفته بودند تا اين ملت به خود نيايد و فرهنگ خودش را پيدا نكند و توجه به اين كه فرهنگى دارد، فرهنگ غنى دارد، نمى شود اصلاح بشود.”

    بنظر میرسد این متن، نظرات ایشان را در مورد جامعه ایران توضیح میدهد که جامعه ای است غرب زده با وابستگی قلبی و مغزی به غرب . جامعه ای که قبله اش غرب است و در آن 50 سال و بخصوص دوران محمد رضا شاه بدتر هم شده و 50 سال وقت لازم دارد تا این ملّت آدم شود ودرست و از این وابستگی ها رها شود. امّا بیانات بعدی و سئوالتی که به ذهن میرسد قدری تجزیه و تحلیل و هضم این حرف را مشکل میکند.
    ایشان در ادامه ناگهان میفرمایند که در عین حال “قضایمان، قضای حقوقی مان و مسائل حقوقی مان و مسائل فرهنگی مان یک مسائل پیشرفته و از سایر جاها جلوتر هست”..توجه بفرمایید ایشان نمی گویند “بود” بلکه میفرمایند “هست” یعنی الان که من صحبت میکنم اینطوری است. بعد هم هشدار میدهند تا این ملّت بخودش نیاید چیزی درست نمیشود.
    سئوالاتی که پیش می آید که البته باید آنروز پرسیده میشد ولی با توجه به طبع احساسی ایرانیان که معمولا سئوالات اساسی را چند دهه بعد متوجه میشوند این است:
    1. اگر این ملّت به آن معنائی که رهبری انقلاب فرمودند منحرف و غربزده و قبله شان هم غرب بود چگونه مبادرت به انقلابی کردند که آن سیستمی راکه اینگونه شیفته اش بودند سرنکون کنند و کسی را رهبر خود بکنند که صدر در صد با تفکرشان مخالف باشد؟
    2. اکر این ملّت و حکومتش به آن میزان فاسد بودند که ایشان مدّعی بودند، چگونه میتوان این ادّعا را با پیشرفتگی در فرهنک و قضا توضیح داد و جمع کرد؟ اگر چنین بود نشان میدهد که آنقدر هم که رهبری فکر میکردند غرب زده های فاسد مغز وروح هم در ایران سرکار نبودند.
    3. این ملّتی که بدلیل انقلاب و فداکاریش از رهبری وقت این مدال را گرفت که ” از عصر رسول الله تا کنون چنین ملّتی نبوده است” چه فسادی داشت که باید 50 سال برای اصلاحش وقت گذاشت؟ وقتی قضا و فرهنگش پیشرفته بود و خودش هم آن نوعی غرب زده بود که انقلاب اسلامی کرد و جمهوری اسلامی را بر پا کرد مشکل فکری و مغزیش چه بود که باید اصلاح میشد؟ و اصلا در چه زمینه هائی باید اصلاح میشد؟
    4. امروز به تعبیر دوست و دشمن هم قضایمان در بدترین شرایط در تاریخ این مرزوبوم است و هم فرهنگمان.. بنظر میرسد پیروان رهبری هم بخوبی این پیغام را گرفتند که باید سراغ این دو بروند.
    میکویند یکی از ادیبان برای امتحان راندگی در دوره همان غربزده ها و مفسدین رفته بود. وقتی برگشه بود به خانوادهاش گفته بود” افسر به من گفت تو یکسال دیگر بیا” و وقتی تعجب آنها را دیده بود توضیح داده بود که : من وقتی پشت فرمان نشستم دستم را طرف ترمز دستی بردم و دیدم پائین است آنرا بالا کشیدم. افسر به من نگاهی کرد و گفت : این چه کاری است؟ توضیح دادم ببخشید قربان مگر اوّل نباید سراغ ترمز دستی رفت؟ منهم همین کار را کردم دیدم پائین است کشیدم بالا. مشکلش جیست؟ جناب سروان فکری کرد و گفت: شما برو یکسال دیگر بیا تا فکر کنی و بفهمی که واقعا دستی باید بالا باشد یا پائین؟ و بفهمی که با دستی بالا ماشین راه نمیرود.
    بنظر میرسد حال و روز ایرانیان هم اینطوری است. روحانیون معزز متوجه شدند که باید روی قضا و فرهنگ متمرکز بود ولذا فکر کردند باید با آن کاری کرد که کردند منتها در سمت عکس..اگر آن جناب سروان امروز می توانست حرفی بزند قطعا می گفت: تشریف ببرید 1000 سال بعد یایید تا جای درست فرهنگ وقضا را بدانید و جواب اسن سئوال را هم پیدا کنید چگونه ملّتی غربزده بر علیه خودش انقلاب کرد؟

    بهمن آگاهی
    مهر ماه 1392

     
  86. سلام.
    اقای نوریزاد من نمی دونم چه مشکلی با اسلام و ایران اسلامی داری.
    اما بدون اون فرقه ی ضاله ای که گفتی اون دین ناپاک و نجس بهاییته.بدبخت حرفی داری بیا رک و پوس کنده بزن چرا خودت رو بین کلمات به ظاهر قشنگ قایم می کنی؟
    حرفی داری بیا بزن تا جواب بگیری خودت دیوونه ای رفتی با سایت زدن 4 تا دیوونه ی دیگرو هم دور خودت جمع کردی که چی؟راست میگی حرف بزن

     
  87. سلام
    تا نام آیت الله را آدم میشنود متاسفانه یاد آدم مفت خور میافتد… از بس که به نام دین ، دین را به سخره گرفته اند. در صورتی که آیت الله یعنی نشانه های خدا ، و معتقدم هر کس از ما یک نشانه ای از خدا در خود داریم ، و صد البته شما آقای نوریزاد چندین و چند نشانه از خدا در خود دارید.
    در راهی که قدم برداشته اید موفق باشید که مطمعننا موفق هستید. هر چه قدر در این راه قدم بردارید سبک بال تر میشوید ، و به خدا نزدیک تر.
    رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند……..
    یک هموطن دوستدار شما.

     
  88. حسین باقرزاده(ایران امروز)


    محمد نوری‌زاد

    محمد نوری‌زاد پدیده‌ای بی‌نظیر است. نویسنده‌ای توانا، فیلمسازی ماهر، روزنامه‌نگاری با تجربه و سخنوری بلیغ است. در نظام جمهوری اسلامی و در حمایت از آن سال‌ها کار و کوشش کرده و آثار زیادی پدیدآورده است. تا چند سال پیش در کیهان شریعتمداری قلم می‌زده است، یعنی که در جناحی از حکومت قرار داشت که ذوب ولایت شده بودند و بر هر آن کس که ولایت مطلقه علی خامنه‌ای را به چالش می‌کشید می‌غریدند. ولی انتخابات سال 88 و حوادث پس از آن هم‌چون پتکی او را گویی از خوابی طولانی بیدار کرد. او نگاهی تازه به خود و نظام سیاسی حاکم انداخت و چیزها دید – چیزهایی که در طول سی سال پیش از آن ظاهرا ندیده بود. ۳۰ سال را در خدمت نظامی گذرانده بود که از دید او مقدس بود و الهی، و مخالفانش ضد خدا و خلق. اکنون انبوه مردم را می‌دید که با آرامش رأی خود را می‌طلبیدند و پاسخ آن را با گلوله می‌گرفتند، و اکنون می‌دید که بزرگ فرمانده این تعرض وحشیانه به انبوه مردم کسی جز «مولای» او علی خامنه‌ای نیست. چشمان او اکنون باز شده بود.

    اعتراض او از نقد احمدی‌نژاد شروع شد و زود به نقد خامنه‌ای کشید. اولین نامه سرگشاده خود به خامنه‌ای را در شهریور ۸۸ نوشت و همان نامه بهانه دستگیری و زندان رفتن او برای اولین بار در جمهوری اسلامی شد. او در این نامه به سابقه خود اشاره می‌کند که «من شاید بیش از هر نویسنده و فیلمسازی، در سالهای رهبری شما، در جانبداری از شما مطلب نوشته ام و فیلم‌های مستند ساخته ام . و آنچنان غلیظ و ناگشودنی با شما و جایگاه شما گره خورده بودم که احساس می‌کردم : یاوری امام زمان، نسبت موکد و انفکاک ناپذیری با یاوری شخص شما دارد . احساس می‌کردم شما تمثیل و نماینده ای از همه غربت‌های تشیع محضید . احساس و باورم به این بود که شما، تنها فرصت تشیع برای به تجلی درآوردن معارف خفیه شیعه هستید . معارفی که می‌بایست یک به یک به صحنه آورده می‌شدند و امکان جولان می‌یافتند». سپس از شیفتگی خود به گفتارها و کردارهای خامنه‌ای به تفصیل یاد می‌کند تا نشان دهد که تا چه حد در ولایت ذوب شده بود و همه چیز را از زاویه تنگ دید «آقا جان» خود می‌دیده است.

    پس از این مقدمه نسبتا طولانی او به «حضور» گسترده خامنه‌ای «در مواقف چند و چون نظام» اشاره می‌کند که «ما را به درک و لمس یک مدینه فاضله این زمانی بشارت می‌داد»، و اکنون که پلیدی‌های نظام به صورت عریان یکی پس از دیگری در برابر چشمان او ظاهر شده سرنخ آن‌ها را در بیت رهبری می‌یافت. و این جا است که او به تفصیل به شرح این پلیدی‌ها و از جمله سرکوب خونین اعتراضات سال ۸۸ می‌پردازد و سؤالاتی را در برابر خامنه‌ای قرار می‌دهد همراه با پاسخ ضمنی یا صریح آن‌ها که سرچشمه همه این پلیدی‌ها به بیت رهبری ره پیدا می‌کند و در عین حال با کاربرد ضمیر «ما» مجموعه‌ای را مقصر می‌داند که این نظام را در این مدت بر پا داشته‌اند و خود او را نیز شامل می‌شود. نامه به تشخیص قوه قضاییه منصوب علی خامنه‌ای از مصادیق توهین به رهبری بود و او در اوایل سال ۸۹ به سه سال و نیم زندان محکوم شد.

    محکومیت زندان و تجربه آن او را از ادامه کاری که شروع کرده بود باز نداشت. او با نوشتن یک سلسله نامه سرگشاده به خامنه‌ای (که تاکنون به ۲۹ نامه رسیده است) سبک (genre) جدیدی در ادبیات سیاسی ایران ایجاد کرد و از طریق این نامه‌ها صریح‌ترین و بی‌پرده‌ترین انتقادات را متوجه شخص خامنه‌ای، روحانیت حاکم و سایر افراد و نهادهای پر قدرت نظام (از فرماندهان سپاه گرفته تا صدا و سیمای جمهوری اسلامی و رانت‌خواران ریز و درشت حکومتی) کرده است. زبان او محترمانه اما صریح و در عین حال آمیخته به طنزی تلخ و پنهان است که گاه در پیشنهادهای او به خامنه‌ای و مراجع شیعه و دیگران برای جبران ستم‌های گذشته آنان به مردم و اصلاح امور دیده می‌شود و گاه در ترسیم ابعاد جنایت‌هایی که به نام خدا در نظام جمهوری اسلامی بر مردم رفته است. او با استفاده از فن‌آوری‌های رسانه‌ای و ارتباطی سخنان و فیلم‌های خود را بی‌واهمه در وسیع‌ترین سطح ممکن پخش می‌کند و خوانندگان فراوانی برای پایگاه اینترنتی خود و در شبکه‌های اجتماعی به دست آورده است

    علاوه بر این، او صفحات پایگاه خود را سخاوتمندانه در اختیار خوانندگان خود می‌گذارد و نظرات آنان را شامل هر گونه انتقاد به علی خامنه‌ای، روح الله خمینی، روحانیت حاکم، اسلام، مقدسان اسلامی و خدا و پیامبر و امامان هم که باشد بدون حک و اصلاح و تنها با حذف الفاظ رکیک و دشنام‌های زننده منتشر می‌کند. او به این انتقادات آمیخته به دشنام‌های زننده (حتی در مورد شخص خودش) معمولا به صورت محترمانه‌ای پاسخ می‌دهد و در عین حال نویسنده را به کاربرد استدلال و منطق به جای دشنام فرا می‌خواند. در پایگاه اینترنتی او گاه متونی حاوی صریح‌ترین اظهارات ضد مذهبی، ضد اسلامی، ضد شیعی، ضد روحانیت و ضد جمهوری اسلامی به چشم می‌خورد که خطاب به نوری‌زاد نوشته شده است. این پدیده در جمهوری اسلامی بی‌سابقه است. پخش و نشر این گونه اظهارات در فضای مجازی در خارج کشور که از گزند محتسبان جمهوری اسلامی در امان است کاملا عادی است، ولی نشر آن‌ها در یک پایگاه اینترنتی نام و نشان دار و تحت مسئولیت یک فرد مشخص در داخل کشور از مقوله دیگری است. کسی که خود بی‌پروا از حاکمان جمهوری اسلامی انتقاد می‌کند و در عین حال اجازه پخش چنین نوشته‌هایی را نیز در پایگاه اینترنتی خود می‌دهد یا باید انسان فوق‌العاده شجاعی باشد یا وابسته (پنهانی) به قدرت، و به اصطلاح حدش به شارع بخورد.

    و این دومی در واقع چیزی است که بسیاری نوری‌زاد را به آن منسوب می‌کنند. برای اینان تصورپذیر نیست که در جمهوری اسلامی، رژیمی که هزار هزار منتقدان و مخالفان خود را در طول سالیان دراز به زندان کشانده و یا شکنجه و اعدام کرده است، کسی بتواند چنین فارغ البال هم خود علیه حکومت‌گران بنویسد و رسوا کند و هم نوشته‌های ضد دینی دیگران را نشر دهد. برای اینان این سؤال مطرح بوده است که چرا ابزار بیان نوری‌زاد را از او نمی‌گیرند و خود او را به زندان باز نمی‌گردانند. نوری‌زاد البته مدت‌های زیادی را در چند سال اخیر در زندان گذرانده است ولی اکنون به زندگی خود در بیرون زندان مشغول است و ظاهرا کسی مزاحم او نمی‌شود. این تشکیک در باره نوری‌زاد تنها در محافل و شبکه‌های اجتماعی خارج کشور مطرح نشده است. حتی بسیاری از کسانی که پای نوشته‌های او نظر می‌گذارند او را به وابستگی به نظام و یا ایفای نقش عامل پرووکاتور در بین اپوزیسیون متهم می‌کنند و صداقت او را زیر سؤال می‌برند.

    این گونه بدگمانی‌ها البته در فرهنگ سیاسی ما مسئله تازه‌ای نیست. کمتر کسی در اپوزیسیون هست که از طرف کس دیگری به همکاری با یا عامل رژیم بودن متهم نشده باشد. در واقع، گسترش و تبلیغ این فرهنگ یکی از ابزارهای شناخته شده حکومت برای ایجاد و ابقای تفرقه و بدگمانی نسبت به یک‌دیگر در بین مخالفان جمهوری اسلامی است. از سوی دیگر، پذیرش این فرهنگ نیز وسیله‌ای مناسب برای توجیه تنبلی و کم‌کاری است. وقتی آدمی دیگران را کم و بیش عامل رژیم بداند، قاعدتا نباید به آنان از نظر سیاسی نزدیک شود و یا به نوعی همکاری و اتحاد عمل با آنان دست بزند – و این البته بزرگ‌ترین آرزوی رژیم حاکم است. در این جا نیز کمتر کسی می‌تواند از سوی محمد نوری‌زاد سوگند بخورد که او هیچ وابستگی به رژیم ندارد و از جایی مأموریت نگرفته است. ولی اگر او چنین مأموریتی داشت، آیا نمی‌توانست جور دیگری عمل کند و تا این حد فساد و ابتذال رژیم حاکم و کارنامه سیاه شخص خامنه‌ای و اعوان و انصارش را برملا نکند؟ آیا حتما باید یک منتقد حکومت به دست عوامل آن کشته شود تا بتوان به صداقت او پی برد؟

    نوری‌زاد بارها از خطراتی که در کمین او است سخن گفته و ادامه داده که این خطرات از ادامه کار او مانع نخواهد شد. او در یکی از نوشته‌های اخیرش («چرا نقد می‌کنم؟») می‌گوید «این روزها به دوستانی برمی‌خورم که مصرانه ومشفقانه مرا از صراحتِ سخن برکنارمی‌خواهند. و این که: حدودی را رعایت کنم، و پرده از وجهه ی ناجور جماعتی پس نزنم، و نقش و سهمشان را در پدیداریِ مفسده‌ها برملا نکنم» و پاسخ می‌دهد که «ندیدنِ یک جهالتِ آذین بسته، و عبور از کنار یک آسیبِ جاری، حتماً و قطعاً به فاجعه‌هایی می‌انجامد که این فاجعه‌ها با چهره‌هایی ناگزیر به جان جامعه رسوخ می‌کنند و یک به یکِ بایستگی‌ها را پس می‌رانند و برای بلعیدن دارایی‌های مردمان دهان می‌گشایند وفرصت‌های جامعه را به سمت خود سرازیرمی‌کنند و بر سرمان آن می‌آورد که تا کنون آورده‌اند. ومی‌گویم: ما باید یکبار برای همیشه: مجامله و اغماض و پذیرشِ مدام کجی‌ها وکجرفتاری‌ها را کنار بگذاریم و اجازه ندهیم جماعتی بجای ما تصمیم بگیرند و بجای ما نیز امضا کنند. معتقدم ما هر روز و هر ساعت و به هر مناسبت اگر به آشکارسازی صریح و بی اعوجاجِ خطاها وخطاکاری‌ها نپردازیم، و نقاب از چهره ی ریاکاران و دزدان و فریبکاران پس نزنیم، مثل این سی و چهارسال گذشته به گردونه ی ترس و وادادگی و بی تفاوتی فرو می‌شویم، و رفته رفته بدان خو می‌گیریم. خو گرفتن به ترس، به وادادگی، به بی تفاوتی، همان است که حاکمان از ما می‌خواهند. بی تردید.»

    این سخنان و واکنش‌ها از آن ِ فردی وابسته به رژیم، و جیره‌خوار آن، نمی‌تواند باشد. باید به صداقت نوری‌زاد اعتماد کرد، به شجاعت او آفرین گفت، و پیکار او را که در داخل کشور و در زیر سلطه ولایت مطلقه فقیه پیش می‌برد ارج نهاد. او با این عمل شجاعانه خود دیوار ترس را در هم می‌شکند و به دیگران نیز جرأت می‌دهد که کمتر تقیه کنند و در برابر «امام جائر» از گفتن «کلمه حق» ابا نداشته باشند. او هم‌چنین برای ابراز مخالفت با سیاست‌های رژیم در کاربرد تبعیض و سرکوب علیه اقلیت‌ها و دگراندیشان، از ابتکارهای عملی بر خلاف هنجارهای فرهنگی و مذهبی حاکم در جامعه ابایی نداشته، و از جمله با بوسیدن نمادین کف پای کودکی بهایی و پوزش از ستمی که بر خاندان او و دیگر بهاییان در جمهوری اسلامی رفته یک تابوی بزرگ فرهنگی و اجتماعی را نیز در هم شکسته است. او به صراحت بر تعهد خود به دموکراسی بر اساس رأی آزاد مردم تأکید می‌کند و هیچ سلطه دیگری را بر جامعه نمی‌پذیرد.

    محمد نوری‌زاد از هنگامی که تا چهار سال پیش هم و غم خود را وقف ولی فقیه کرده بود و تمامی خود و هنرش را در اختیار علی خامنه‌ای قرار داده بود تا اکنون که به عنوان رُک گوترین منتقد خستگی ناپذیر علی خامنه‌ای و روحانیت حاکم در داخل کشور سخن می‌گوید راه درازی را پیموده است. کسان زیادی بوده‌اند که پس از سال‌ها همکاری با رژیم از آن بریده‌اند و منتقد و مخالف آن شده‌اند. برخی به دلیل این نقدها به زندان افتاده‌اند و بسیاری دیگر راه خارج را پیش گرفتند تا از گزند مأموران رژیم در امان بمانند. نوری‌زاد نیز گرچه طعم زندان را چشیده است، ترجیح داده در وطن بماند و جان بر کف به نقد صریح و بی‌پرده خود از خامنه‌ای و عوامل او ادامه دهد. این که چرا رژیم به او اجازه داده که آزادانه سخن بگوید و دهان او را نمی‌بندد سؤال به جایی است، و نمی‌توان پاسخ قطعی برای آن یافت. ولی ندانستن این پاسخ نمی‌تواند بدگمانی در مورد نوری‌زاد را توجیه کند. مسلم این است که محمد نوری‌زاد با تهوری کم‌نظیر و در زیر سلطه نظام خشن و جنایت‌بار ولایت فقیه، خامنه‌ای و عواملش را بدون رعایت کمترین ملاحظه‌ای نقد و افشا می‌کند – و همین برای لزوم حمایت از او کافی است.

    حسین باقرزاده
    iran-emrooz.net

    سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۲ – 15 اکتبر 2013

     
  89. دوستت دارم بابا
    🙂

     
  90. ﻋﺮﻓﺎﻧﻴﻴﺎﻥ

    ﺳﻼﻡ ﺁﻗﺎﻱ ﻧﻮﺭﻳﺰاﺩ
    اﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺁﻳﺖ اﻟﻠﻪ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﻣﻦ ﻫﻢ اﻓﺘﺨﺎﺭ ﺩاﺭﻡ اﻭﻟﻴﻦ ﻣﻘﻠﺪ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺷﻢ ‘ اﻟﺒﺘﻪ ﻧﻪ اﺯ ﺁﻥ ﻣﻘﻠﺪﻳﻨﻲ ﻛﻪ ﭼﺸﻢ ﺑﺴﺘﻪ ﻣﻨﺘﻆﺮ اﻭاﻣﺮ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﻠﻜﻪ اﺯ ﻣﻘﻠﺪﻳﻨﻲ ﻛﻪ اﮔﺮ ﭘﺎﻱ ﺧﻮﺩ اﺯ اﺻﻮﻟﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺷﻤﺮﺩﻳﺪ ﻓﺮاﺗﺮ ﺑﮕﺬاﺭﻳﺪ و ﻳﺎ ﻛﺠﺮﻭﻱ ﻛﻨﻴﺪ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻋﺪاﻟﺖ ﺷﻤﺎ ﺭا ﺭاﺳﺖ ﻛﻨﻢ و اﺯ اﺣﺪﻱ ﺟﺰ ﺧﺪا ﻧﻬﺮاﺳﻢ

    ﺑﻪ ﺧﺪا ﻗﺴﻢ ﻛﻪ اﮔﺮ ﻣﻘﻠﺪ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺷﻢ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﺷﻤﺎ ﺭا اﺯ ﺧﻂﺎ ﻋﺎﺭي ﻧﺪاﻧﻢ و ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺑﻼﺷﺮﻁ ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﺪا ﺭا اﺯ اﺣﺪﻱ ﻧﭙﺬﻳﺮﻡ ‘ و ﮔﻮﻝ ﺷﻴﻂﺎﻥ ﺭا ﺑﺎ ﻭﻋﺪﻩ ﻳﻘﻴﻦ ﻧﺨﻮﺭﻡ و ﺑﺪاﻧﻢ ﻛﻪ اﻳﻦ ﺷﻚ ﺟﺰﻭ ﺧﺼﺎﻳﺺ اﻧﺴﺎﻧﻲ ﻣﻦ اﺳﺖ و اﻳﻦ اﻣﺮ ﺭا ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭ ﻣﺤﺎﺳﺒﺎﺗﻢ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﻢ .

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

77 queries in 1267 seconds.