سر تیتر خبرها
انکار چیزکی به اسم خون (محمد نوری زاد)

انکار چیزکی به اسم خون (محمد نوری زاد)

ازشنبلوس وزارت اطلاعات که بیرون زدم، راه افتادم ورفتم به کناره ی جنوبی بزرگراه آزادگان. ازخیابانی که مستقیم ازکرانه ی فقری گریبان گرفته می گذشت عبورکردم. ودرمحوطه ای که رو به فراموش شدگان مستمرتاریخی آغوش می گشود، ازاتومبیل پیاده شدم. یک “یا الله”ی گفتم وبه بیغوله ای پای نهادم که درِ ورودی اش بی واسطه به همان محوطه ی منگ تاریخی وا می شد. سرپناه محقری که سقفش حلبی بود. وعکس جوانکی شانزده ساله را بردیوارکِ سست ولرزانش آویخته بود. ساکنین بیغوله، درماندگانی ازطایفه ی مستضعفان بودند. ومن، چه رعشه ها برتن دارم ازشنودن این واژه ی “مستضعف” ازبلندگوهای حکومتی. که دراین سی وچهارسال، چه بارها که ازگرده اش نکشیده اند وصورتش را چه بزک ها که نکرده اند وبردمپایی های مندرسش چه واکس ها که نزده اند، تا جماعتی ناقلا، ازتیره ی رفیق ودوست، بارخود را به منزل برسانند وسربه آسمان پرواری ودارندگی فرو برند.

این بیغوله، مأمن جوانکی بوده شانزده ساله به اسم “میثم”. که درست همزمان با خس وخاشاکی که ازدهان احمدی نژاد بیرون می ریخته، درست زیرپل پارک وی به تیرمستقیم یک بسیجی به خون می غلتد. جوان بسیجی را بعدها بازداشت می کنند وبعدها نیزرهایش می کنند. تا همچنان بصورت انصاف وعدالتی که دراین ملک ملازده به طنزگراییده است خاک بیفشانند. نگاه به صورت پدرومادرفقیروفرتوت ومستضعف ودرمانده ی میثم، نگاه به صورت همه ی شعارهای معطلی است که نسلی ازخوبان ما بخاطرش سوختند وتباه شدند. شعارهایی که امروزه بخاک افتاده اند وپای ملایان حکومتی برآنها رقص می کند. قاضیان دستگاه قضا، درامتداد تباه کردن همه ی آن شعارها، خون “میثم عبادی” را نیزانکاروتباه کردند تا ارادت خود را به اصول تباهی چفت زنند.

ازآنجا آمدم به محدوده ی نظام آباد. وداخل آپارتمانی زیرزمینی شدم دروسعت پنجاه متر. دراین خانه مادری ودختری زندگی می کنند. تنها. پسربیست وشش ساله ی این خانه را درهمان روزهای حادثه، به تیرمستقیم بسیجیان شکارکرده اند. چشمان اشکبارمادر، داستان شقاوت بنیان های اسلامی ما را بازمی گوید. این که: مادرباشی وبچشمانت زل بزنند وخون فرزندت را انکارکنند وهرروزه برایت خط ونشان نیزبکشند. “مصطفی کریم بیگی” بخاک غلتید تا مبادا چهارستون حاکمیت آقایان ترک بردارد. وبخاک غلتید تا به همه ی اداها و ادعاهای اسلامی ما بگوید: ملایان تاریخی، که سالیان درازدلبستگی به مال ومنال وقدرت را برنمی تافتند، اکنون که به حکومت رسیده اند، براحتی خون می ریزند و آدم می کشند. حالا دروغ وفریب وغارت شان بکنار.

مصطفی را می کشند وچهارده روز بعد شبانه – بی حضورمردم – خاکش می کنند. تا مبادا چیزکی به اسم ادب درمیان آسمانی ازشعارهای توفانی واسلامی ما نمایان شود. مادرشهید مصطفی کریم بیگی را شیرزنی یافتم که مگرعصاره ی آسیب ها وفشارهای توفنده ی اسلامیِ این روزهای ما بتواند به بارآوریِ همچو اویی توفیق یابد. درمقابلش می ایستم ودربرابراو ودخترجوانش – که اونیزهمچو مادرخستگی ناپذیراست – خم می شوم وتعظیم می کنم. دربرابرپایداری وایستادگی شان. که هرروزه برطبل مطالبات بحق خود پتک می زنند. طبلی که سرانجام پرده ی گوش وریسمان برقراریِ بانیان جور را پاره خواهد کرد.


اشاره:
این نوشته را به نیتِ مادران پارک لاله نوشتم. مادرانی که حکومتیان فرزندانشان را کشته وربوده اند وهمزمان به شأن مادری شان پوزخند می زنند.


محمد نوری زاد
بیستم شهریورسال نود ودو – تهران
Share This Post

 

درباره محمد نوری زاد

22 نظر

  1. این آخوندها///////// به این سادگی (مانند رفتن شاه و مبارک و … ) نخواهند رفت اینها برای یکبار در طول تاریخ بر مسند قدرت و ثروت و سیاست و مال و جان و ناموس این مردم نشسته و جا خوش کرده اند و به هیچ شرطی این جایگاه را نمی خواهند ترک کنند ! مطمئن باشید زمانی که مجبور شوند بروند تمام ایران را جارو خواهند کرد و میلیونها تن را با حکم خدای قهار و غضبناک و خشمگین به خاک و خون میکشند تمام ایران که هیچ منطقه و دنیا را روی سر مردمان خراب و ویران خواهند کرد نمونه ساده و کوچکش ” سوریه ” است ببینید با شهرها و روستاهایش ، با زنان و مردانش ، با کودکان مظلومش چه کرده اند !؟

    روزی چند بار به پدران و آنانیکه در سال 57 شاه ساده دل و مظلوم را آنگونه در بدر کردند و اینان را بر همه چیز حاکم نمودند از ته دل لعنت می فرستم

     
  2. درود بر نورى زاد بزرگ.مى خواستم به اين نكته اشاره كنم كه بزرگى كار تو بيش و پيش از هر چيز در آن است كه خواسته يا ندانسته در رفع چيزى گام برداشته اى كه به باور من ريشه اى ترين بلا و عامل مصيبت ح مردم سرزمين ايران از دير باز بوده است :ترس،بله ترس .ترس در جهان استبداد پدر شاهى تا عمق جان مردم رسوخ مى كند و خوى جبلى آنها مى شود .ترس در موسيقى ما ،ادبيات ما ،آثار حكماى ما ،روابط خانوادگى و زبان و تعارفات روزمره ما به نحوى ناپيدا ته نشست كرده است .من هر روز به سايت شما سر مى زنم .شما داريد شكوفا مى شويد چون ترس و خود سانسورى كه از سانسور بيرونى بدتر است با ذهن آزاد شده شما وداع كرده اند .من آدم متشرعى نيستم و مى دانم كه در عصر مدرن كه در تفكر -و نه البته در سياست و اقتصاد-ناچار است آزاد و صادق باشد تمام مسائل دينى به پرسش از وجود خدا تقليل يافته است چرا كه مسئله نسل هاى جديد به هيچ وجه مسائلى از قبيل حرمت ريش پرفسورى و هشت تيغه كردن مابقى صورت و امثالهم نيست بلكه اساسى ترين ركن هر دينى است كه در دين اسلام عنوان توحيد دارد و به هيچ وجه بى دليل نيست كه آيت اللهى مى گويد براى حفظ نظام اگر لازم شد بايد اصل توحيد را هم كنار نهاد .مى خواهم بگويم كه اگر خدا مظهر كمال خردمندى و عدالت و دانايي باشد كافى است به كار نامه خونبار و ستم پيشه و پر تزوير و رياى جمهورى اسلامى با معيار خرد انسانى و بدون تعصب بنگريم تا روشن شود كه حتى با معيار اخلاق دينى آنچه تا كنون ديده ايم به آثار شيطان مى ماند و نه به آثار كسانى كه خود را در همه جا در محضر خدا احساس مى كنند . من داعيه تدين ندارم و بنا به تجربه دريافته ام كه وجدانى كه از درون روح و انديشه آزاد خود انسان مى جوشد كم تر از وجدان كسى آلوده مى گردد كه آزادى انديشه خودش را در اثر ترس و تنبلى و جهل تعطيل كرده و صرفا به دستورات يك آقا و پيشوا و رهبر عمل مى كند و در اين راه با افتخار و رضايت خاطر دست به هر جنايتى مى رند .با اين همه به اين نتيجه رسيده ام كه از زمان غصب انقلاب در همان سال اول تا اين زمان جمهورى اسلامى جمهورى جسمانى و شيطانى بوده است و بر مؤمنان خالص است كه دست كم دين را از دست اين اباليس دين فروش نجات دهند تا خداى نكرده دين جامعه جوان ما به دين الحاد تبديل نشود .بلكه در يك فضاى آزاد و فارغ از ترس و دشمنى جاهلانه با خداباورى و الحاد در راه گفتگوى متفكرانه و منتقدانه در باره روح ديانت و الوهيت و همه امورى افتد كه تا كنون نقد آنها حرام و ممنوع بوده است .تا زمانى كه ترس تا مغز استخوان ما نفوذ كرده و حتى در خلوت زبانمان را گاز مى گيرم تا از مرز بايدها و نبايد هاى قدرت ساخته عبور نكند نيروهاى تفكر ستيز يا به قول شما شعبون بى مخيسم گاهى در جامه شيخ و گاه در كسوت شاه بر جان و مال و فكر ما حكومت خواهند كرد و ديگران پيش خواهند رفت و ما در جمود و نكبت درجا خواهيم زد .من سايت شما را بر اكثر سايت هاى داخلى و خارجى ترجيح مى دهم ؛چه به لحاظ آزاد انديشى و چه به لحاظ جرآت رويارويي با آنچه نادرست مى دانيد اما مهمتر از همه از آن حيث كه با ترس اپيدميك و فرهنگى پيكار مى كنيد .ترسى كه از من ناچيز تا حجاريان و روحانى را در چنگ خود نگه داشته است .:جسارت به فراست شماست اگر با اشاره به قضيه تدليس حجاريان در جعل ترم تدليس سيستمانيك و مماشات روحانى در ايفاى نقش وايتكس و ماله مقصودم را باز كنم .آقايانى كه بنا به اعتقاد خودشان روز بر افتادن پرده ها در محضر خدا را باور دارند چطور است كه در محضر بندگان همان خدا براى پرده پوشى بر كشتارها ،شكنجه ها ،اختلاس هاى بي سابقه تريليارد ى و مملكت بر باد ده ،بخوربخور هاى نجومى از خون پاك جوانان پرپر شده در راه وطن و پروار كردن كيسه از بركت جنگ و تورم و تحريم و گسترش تند روى به نفع اسراييل و غرب و براى ماله كشى بر بدنى كه تماما غده سرطانى شده بسيج شده اند و در كمال وقاحت از نجابت مردمى كه متمدنانه نمى خواهند از راه خشونت حقوق انسانى خود را بازپس گيرند به نفع خون شويي هاى رذيلانه خود بهره بردارى مى كنند …..آخر با چه ماده شوينده اى جز ايجاد فراموشى و ترس مى توانند تقلبى بودن شمار آراى كروبى را از اذهان ميليون ها ايرانى پاك كنند .البته دلايل را به همين يك مورد تقليل دادم .جناب نورى زاد مى خواهم بگويم هرگز فكر نكنيد تنهاييد و كسى صداى حق طلبانه شما را نمى شنود .شما حرف دل ميليون ها ايرانى را كه مى ترسند فرياد مى زنيد .ميليون ها ايرانى كه در شب پيروزى آقاى روحانى فرياد مى زدند:موسوى رأيتو پس گرفتيم .فرياد مى زدند:زندانى سياسى آزاد بايد گردد.حتى من شعار جالبى شنيدم كه يكى از اين دسته هامى داد :نوشتم روحانى ،بخوانيد موسوى .فردا سايت ها و روزنامه با انتشار عكس هايي بى صدا نوشتند :مردم شادى كردند اما ننوشتند مردم چه گفتند .همين خودسانسورى ترس زده به نمايندگان مجلس اجازه داد تا لعن فتنه را شرط قبولى وزرا كنند .و عده اى از رانت خورده هاى متورم به خيال كارى افتند كه من اسمش را مهندسي پس از انتخابات مى گذارم .برادران سخن كوتاه كنم .ترس در شأن انسان نيست ؛البته نه ترس از جنايت كه ترس از شرافت .و تو اى نورى زاد عزيز به مقام انسانيت رسيده اى .نه به آن معنا كه امام خمينى در بهشت زهرا وعده داد بلكه به آن معنا كه همان گوينده در همان ساعت تلويحا از حق براندازى دفاع كرد .حالا چطور است كه خانم منصوره بهكيش را با عنوان برگزارى اجتماع با قصد – توجه كنيد كه اينان قصد را هم وارد مصاديق جرم كرده اند – براندازى و در واقع به جرم حضور در خاوران به ياد فرزند به مسلخ كشيده اش به زندان مى اندازند و يك قالب و كليشه خيلى خيلى كلى به اسم قصد تشويش اذهان درست كرده اند تا بدون زحمت همه معترضان را در آن سرازير كنند .اين ها چون مى تر سند مى ترسانند.ذهن هايي كه مشوش نشوند كه ديگر ذهن انسانى نيستند .نقد اساسا براى عده اى تشويش زاست .اما تا ما جرأت نكنيم دين خود ،فرهنگ خود و اعتقادات موروثى خود را فارغ از ترس و سانسور نقد كنيم طلسم استبداد شكسته نخواهد شد و حتى دين به درستى شناخته نخواهد گشت.

    ——————

    درود افشین گرامی
    شما انگشت برحساس ترین نکته ای نهاده اید که من عمدتا درنوشته ها وصحبت هایم بنا بر روفتن آن دارم. بله، ترس. مالیخولیایی که پیش از این که آواری بر سرآدمی فرود آید، بنیان درونی فرد را می لرزاند و درپس نفرت های تلنبار دفنش می کند.
    سپاس ازشما

    .

     
  3. با درود به آقای نوریزاد عزیز و شجاع،
    به ذات یزدان پاک سوگند و به خون این عزیزان قسم که رسوا و روسیاه ابدی هموست که در آن جمعهٔ سیاه نقاب و ماسک را از چهرهٔ خود در انظار ایرانیان و جهانیان به کناری زد و عمق کینه توزی و قدرت پرستی‌ و عطش حرص و ولع خویش را برای غارت جان و مال این ملک و ملت چنان با زبان و بیان و اعتراف خویش نشان داد که این خون‌های به ناحق ریخته شده به فرمان مستقیم وی، ننگ و نفرت و نفرین همیشگی را برای او رقم زده اند و وی را گریز و راه فراری از مهلکه مقدر نیست که وعدهٔ پروردگار جهانیان را خلاف و خلفی نیست. و حالا که این ملت از سر هر امید یا خوشبینی شده ولو به تلقین می‌‌خواهند نیم نفسی‌ بعد از محو شدن آن حقیر مبتلا به ده‌ها عقده و نکبت بکشند، این قاضی القضاتی که از بس خون ریخته، معتاد قسی‌ القلبی خویش شده، دارد به شدت بر طبل کشتار و بگیر و ببند بیش و بیشتر می‌‌کوبد. آیا چنین کسی‌ که اختیار آب خوردن خودش هم دست خودش نیست، بدون حکم و فرمان بر این طبل نکبت بار و خون چکان می‌ کوبد؟

     
  4. آسيد ابوالفضل نازنين.
    ابوالفضل جان . به ابوالفضل قسم ، اگه ازاسم شما تو نوشته ام استفاده شده بخاطر ارادت بود و ابراز دوستي و صميميت ؛ و گرنه ما رو چه به اين حرفا . دست كه نه ، پاهم كه نه ، صورت ماهتو مي بوسم . دعاگوي شما . پخمه.

     
  5. نظر دهندگان محترم
    شما و من میدانیم که آخوند شیعه وقتی به منبر میرفت و میرود پس از خواندن جملاتی عربی و ذکر قال ” فلانی اینو گفت” قال “فلانی اونوگفت” ( انداختن اراجیفی که میگوید به گردن خدا ومردگان ) از کشتار وخونریزی 1400 سال پیش اقوام عرب میگوید و ما مستمعین ایرانی هم اشکمان سرازیر میگردد (البته با نگاهی به اکثر موسیقیهای ایرانی چه در زمان استبداد قبل از 1357 و چه ادامه آن در این 34 سال اخیر میتوان پی برد که اکثر موسیقیمان هم یک نوع روضه خوانی است با این تفاوت که در موسیقی عاشق برای معشوق ناله میکند).
    چنین افرادی با تفکرغم و کشتار (البته نه برای خودشان و چون به خلوت میروند حتما آن کار دیگر میکنند) را ما مردم ایران سالهاست اعتبار داده ایم و 34 هم است که مملکتمان را در اختیارشان گذاشته ایم، حال توقع داریم که شادی و عشق محبت و زندگی انسانی و یکتا پرستی را برای ما به ارغوان آورند. البته که برای بقای خودشان با استفاده از نام خدا و دین و شریعت (آخوند جماعت کارش این است که از مردگان و خدا مایه بگذاردچون اولا خودش بی مایه است و ثانیا به نفعش هم میباشد ) دست به هر جنایتی میزنند.
    به امید روزی که عقل و خرد و اندیشه در همه ما ایرانیان به حد اعلا برسد تا فرهنگ سکولاری (جدائی دین از دولت) در فرهنگمان نهادینه شود و دولتی منتخب مردم و برای مردم و پاسخگو به مردم را برپا کنیم.
    کوروش

     
  6. درود به اقای نوری زاد عزیز
    در کشوری زندگی میکنیم که همه میدانند افت زده است و الوده، الوده ادمهایی که یک ذره انصاف ،شرافت ، انسانیت ،ندارند وبه جای اینکه خجالت بکشند و شرم کنند و دروغ نگویند و همدردی کنند با بازمندگان سال 88 از انها سوء استفاده کردند ما ها را خس و خاشاک خواندن و ریس جمهور جدید به جای اینکه بگوید مسئول قتل اینها کیا هستند و به وعده که داده و به خاطر همین کشته شدگان سال 88 توانست ریس جمهور شود انها را اردو کش خیابان خواند یکی نیست به اینها بگوید حداقل اگر دردی را نمی توانید دوا کنید نمک بر زخم نپاشید اینقدر استخوان لای زخم های مردم نکنید اگر میخواهید ریس جمهور شوید اول نگوید زندان سیاسی را ازاد میکنم اقایان اعتدال گر و دارای کلید و دارای ولایت مردم ما از دروغ خسته شدند از ریا خسته شدند این عزیزان به خاطر همین ها بود که کشته شدن و باز هم کشته میشوند و میشویم تا این بساط ریا کاری و دروغ را از ایران پاک کنیم ما همان بدنه جنبش سبز هستیم که شما ما را فتنه گر و اشوب گر و اردو کش خیابان خواندید تو رو خدا اگر کاری از شما بر نمی اید هر کسی هستی در هر پست و مقام دروغ نگوید این را همان اسلام و همان قانون اساسی گفته اگر بهش اعتقاد دارید و باور دروغ مردم ایران زمین نگویید

     
  7. مگر قبل از آمدن به این دنیا چه بوده که با نبودن ما آن شود ای کاش دمی سراغی از نبودنمان بگیریم که خیلی شهامت میخواهد

     
  8. آقای نوریزاد شما این همه کشتار مردم توسط شاه و صدام و هیتلر را نادیده گرفتی ، چسبیدی به چند تا کشتار ناقابل توسط سپاه و بسیج ؟ اینا نمک آشه ، هر آشی هم نمک می خواد . شما که داری به این چیزای اندک گیر میدی لابد بعدشم میخوای بگی چرا در تابستان سال 67 به دستور امام راحل عظیم الشان (ره) ، چندین هزار دختر و پسر را از طناب دار آویزان کردند . اگر اینها نایب امام زمان هستند که حتما حتما هستند ، به وظیفه ی خودشان آشنا هستند . هیچ گاه یک مجتهد و یک مرجع تقلید کار بدون حکمت نمیکنه . جمعیت ایران هم با کشتن چند نفر یا چند هزار نفر تمام نمیشه . ایران کشوری است پهناور با جمعیت زیاد .

     
  9. آقای عاقلی که به نام “پخمه ” نوشتی
    سلام
    ببین داداش این همه وقت گذاشتم همه ی نوشته ی “خوشمزه ” ات را خواندم . با “طنز” بامحتواش خندیدم و از “لطایفش” حظ بردم . اما داداش باما هم ؟!!! خوب اسم من “سید ابوالفضل”ه چکار کنم . می خوای سیدش رو ننویسم . تو نه گذاشتی نه ورداشتی ، اسم من رو بغل اسم اونا نوشتی _کیپ به کیپ_ نمی گی ما تو سرو همسر آبرو داریم ؟ حالا جواب بچه محلارو چی بدم؟!نه خدائیش کار خوبی نکردی.
    ببین اگه “چیز” شده باشی یا “چیز ” نشده باشی ، دیگه فرقی نمی کنه . یا باید مثل آقای نوریزاد رای نمی دادی یا حالا که دادی دیگه گذشته . ” از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن فردا که نیامده است فریاد نکن بر نامده و گذشته بنیاد مکن حالی خوش باش و عمر بر باد مکن “.با احتساب امروز ، دقیقا 2500 ساله یا شاید یه کم بیشتر _ دقیقا از اون زمانی که عده ای از آدما تونستند سوار عده ای دیگه از آدما بشن واز اونا کولی بگیرن_ فرمانروایان دارن فرمانبر ها را “چیز” می کنند . و ما فرمانبرها بعضی ها مون فکر می کنیم که یه وقت هایی “چیز” شده ایم و یا این که “چیز”مون کرده اند . و جالبتر این که بعضی از ما فرمانبرها فکر می کنند که “چیز” نشده اند . ساحت مقدس آن ها اقدس از آن است که “چیز” بشوند . خوب که نگاه کنیم می بینیم که در تمام دوره ای که گفته شد هم ما “چیز” شده ایم و هم اونا موفق شده اند مارو چیز کنند.
    جالب این که اونا از هر وسیله ای برای “چیز” کردن ما استفاده کرده اند و می کنند. علم ، هنر ، فلسفه و البته دین.یک نکته راهم اونا همیشه به عنوان ابزار یه خورده کاراتر گذاشتند برا یه موقعی که احتمالا یکی بخواد باوجود همه ی دلایل محکم علمی ، فلسفی و هنری و البته دینی ، بازهم “چیز” نشه . این ابزار البته قدرت قاضی القضات و توانایی سرنیزه است . حالا شما میخوای “چیز” بشو ، می خوای نشو .

     
  10. آقای نوریزاد عزیز
    سلام
    موج خشونت های پس از انتخابات سال 88 بحدی گسترده بود که تقریبا همه ی مردم تهران ،در همسایگی خود ، در بین دوستان و یا در فامیل خود با یک یا چند تن از قربانیان آن آشنایی دارند . در بین شهدای این اتفاقات من جوان بیگناهی را می شناسم که پدرش دوست دوره ی کودکی و همکلاس مدرسه ام بود و خودش همبازی پسرم . او را در روزی که آقای رفسنجانی آن نماز جمعه ی معروف را برگزار می کرد ، با باتوم زدند . باتوم را قربه الی الله چنان محکم بر سر این جوان فرود آوردند که خون ریزی مغزی کرد و در فردای روز حادثه بدرود حیات گفت .
    به پدر ومادرش امر کردند که از ماجرا چیزی نگویند تا به آن ها اجازه داده شود که برای فرزندشان مراسم ختم برگزار کنند . آن ها هم اعلام کردند که جوان بیست ساله اشان سکته کرده است !!! این جوان ناکام که به تازگی نامزد کرده بود و خانواده اش آرزو داشتند به زودی دامادش کنند ، در مظلومیت تمام و به خاطر پایدار ماندن چند روزه ی پایه های قدرت اقتدارگرایان جان باخت . شهید مصطفی کیارستمی فرزند یک جهادی جانباز است که در جبهه دچار موج گرفتگی شد و همین امر موجب شد که زندگی خانوادگیش با مشکلات عدیده ای مواجه شود . این مشکلات آنقدر جانگداز و اسف انگیز است که بیانش برای من میسر نیست .
    نوریزاد مهربان اگر توفیقی دست داد و صلاح دانستی به پدر ومادر مصطفی هم سری بزن . مخصوصا به پدر مظلوم و رنجدیده اش .
    ارادتمند
    سید ابوالفضل

    —————-

    سلام دوست من
    لطفا دراین خصوص ازطریق ایمیل باهم گفتگوکنیم
    سپاس

     
  11. سلام .رفیق خوب ،سلام انسان،وقتی دراوج یاس وناامیدی می بینم دراین گندابی که نامش جمهوری اسلامی نهاده اند،افرادشجاع وپاک باخته ای پیدا میشوند که ستون های خلافت جور وستم را به لرزه می اندازند ،بسیاربسیارامیدوارمیشوم .قرارنیست تمامی زنان ومردان فدارکار ومومن به ارمان های پاک بشری به وسیله عهده ای جاهل وجاعل ومفسد ،یاشهید شوند ویا درکنج زندان ها بپوسند.تاریخ شاهد است علارغم زورمداری قلدران وجلادان وملاهای دین ساز دستگاه های جور،بازیک موسی ویک ناجی بادست خالی اما با صورت وصیرتی انسانی تمامی دسنگاه ستمکاران را رسوا وبی اعتبار کرده .این نوشته اخرت را طیق معمول خواندم راجع به میثم گفته بودی وخانواده یکی از شهدا من ازاین سخن خود شرمنده ام ،اینان خیلی بزرگ وارند،خیلی قابل احترام اما حکومت ویاشرایط خود خانواده های عزیزممکن است سخت وگاه بسیارسخت باشد من قبلا هم به شما اعلام کردم که درحد توانم ازنظرمعنوی که دستم نمی رسد شاید از نظر مادی بتوانم کمک وخدمت کنم وشاید به نوعی برای خودم رفع تکلیف باشد.اما بهرصورت منهم بنوبه خود قدم های کوچکی برمیدارم .////

     
  12. سلام دوستان گرامی ایا پای پاک بچه 4 ساله بهائی کدامین بچه 10 و12 ووسالهای شیعه را تیرباران نمودهاند درود بر فهم ودرک وحقیقت گوئی اقای نوری زاد قسم به الله که ایم اعظم خداوند است هر بهائی ویهودی وشمر ویزید وگبر وعمر سعد وپدران این عزیزان هزار بار انسانتر ومسلمانتر وعبادت کننده تر از بزرگترین مجتهد حامی حکومت اسلامیست بس است دیگر توان گفتن را ندارم که اینها که هستند این حاکمان بگویند فقط از کدامین پیامبر خدا پیروی میکنند وکدامین خدای جهان هستی را میپرستند

     
  13. با سلام بر آقای نوری‌زاد عزیز
    بسیار از پاسختان سپاسگزارم
    در پاسخ به سوالتان، عرض کنم که مسئله دقیقا از همین جا شروع می‌شود. منظورتان از کلمه فرقه چیست و آن چیزی که صدها مورد آن در هند وجود دارد دقیقا چیست.
    با آن تعریفی که من مدنظر دارم، احتمالا بسیاری از آن گروه‌ها در هند، فرقه نیستند. ممکن است بت پرست، مشرک، منحرف، شیطانی یا هر چیز دیگری که من و شما مخالف آن هستیم باشند اما فرقه نباشند. قصد من بررسی درست یا غلط بودن اعتقادات گروه های مختلف نیست.
    بر اساس یکی از تعاریف اصلی، فرقه به طور خلاصه شامل رهبر خود انتصابی، ساختار هرمی و فرآیند شستشوی مغزی است، و محصول آن هم مجموعه‌ای از رفتارهای مخرب و بروز فساد در ابعاد مختلف آن است که می‌توان به روشنی نشان داد که جمهوری اسلامی هر سه شاخص و همه محصولات ذکر شده را در حد اعلا داراست.
    اتفاقی که افتاده است این است که جمهوری اسلامی چند سال است تحقیقات در غرب را به شکل تحریف شده تحویل مردم می‌دهد. طی این چند سال که من شخصا به دقت دنبال کرده‌ام خدا می‌داند چند بار از دانشمندان غربی مایه گذاشته‌اند که گروه های معناگرا را سرکوب کنند. نمونه زنده‌اش خود من و جمعیت ال‌یاسین، که اکنون تبدیل به فرقه ضاله شده است. این جوانمردانه نیست و داستانی طولانی و مفصل است که اگر مایل بودید برایتان عرض می‌کنم. فقط در همین حد بگویم که ترجمه تحریف شده یک کتاب درباره فرقه‌ها را یک مامور اطلاعات در یکی از اتاق‌های امن وزارت در تهران به من داد تا به خیال خودش مرا مجاب کند که عضو فرقه هستم! بعدها من سراغ اصل کتاب و مطالعات فرقه‌ای کشیده شدم و فهمیدم که این دانشمندان غربی که مدام این‌ها ازش خرج می‌کنند کلا حکومت ایران را فرقه خطرناک می‌دانند! مثلا در مقدمه همان کتاب ترجمه شده، از فتوای آیت الله خمینی بر علیه سلمان رشدی به عنوان یک نمونه از رفتار فرقه‌ای ذکر شده است و البته که چنین چیزی در کتاب ترجمه شده وجود ندارد!
    قصد نداشتم که پرحرفی کنم، امیدوارم که منظورم را به روشنی تبیین کرده باشم.
    در پناه خداوند
    محسن

     
  14. سلام آقای نوریزاد تو دلم پر حرف هست ولی انشایی ندارم بنویسم فقط دعا میکنم هر جا هستی موفق و سالم باشی اگه خدا نکرده بلایی سرت بیارن باور کن من که عادت کردم به خوندن سایت دق میکنم

     
  15. چون نوري زاد هر هزار سال يك مقاله شمبولسي مينويسه و كلا مثل گذشته ها كه مي رفت هييت تا با سينه زني و نوحه خوني يه شكم سير گريه كنه ؛ خوشش مياد خلق الله ِ خدا زده رو ، گريه بندازه ، بخاطر نمك ، و شايدم براي كم كردن نمك ِ نوشته هاش ، گاه و بيگاهي يك مطلب اين مدلي لازمه تا شايد ، اين بندگان ِ گريان خدا ، كه از بدروزگار اسير اين روضه خوناي گريه انداز شدن ، يك كم بخندند.

    به مناسبت درگذشت چهلمين روز وعده هاي حاج حسن آقاي روحاني

    اي خداجون دوباره من چيز شدم …
    الهي به حق همه ي جاهاي بريده و نبريده ي آدم هاي مقدس دنيا ، احساسات بميرند . انشالله خبرمرگ احساساتو بيارند تا شر آدمايي كه مثل من ِ احساساتي اند از سراين مردم كم بشه . همه بگيد ايشالله .
    بعد از اتفاقاتي كه در سال 88 افتاد و يك مشت زورگو ريختند بيرون تا با چوب و چماق و قمه كشي ، دولت مظلوم و حكومت ستم ديده رو از بين ببرند كه به لطف نصايح حكيمانه و الطاف و محبتِ عزيزان ِ سپاه و بسيج و حضرت آقا ، مردم ِ قداره بند مثل امريكا ، نتونستند هيچ غلطي بكنند ؛‌ من با خودم تصميم گرفتم كه ديگه كاري به كار اين خلق ناآرام و اين حكومت مظلوم نداشته باشم .
    باوركنيد ، اينايي كه ميگم راسته ، راسته . اگر يك ذره دروغ و دغل قاتيش باشه الهي همه ي اونايي كه ميگن ما خادم مردميم و دنبال خالي كردن جيب اونا هستند ، جلو چشمتون پرپر بزنن .
    ازيك طرف اين مردم ذليل شده بودند كه يك دم ساكت نمي نشستند و خوشي زده بود زير دلشون و هي ايراد مي گرفتند كه احمدي نژاد گروني آورده و آقا ، نمي ذاره آزاد باشيم و حرف بزنيم و از طرف ديگه ، حكومت مظلوم بود كه نمي دونست با اين مردم ناشكر چيكاربكنه . مردمي كه هزار بار وضعشون از زمان شاه بهتر شده بود . با اين كه نه ساوكي بود و نه سانسوري و نه امر و نهي يي براي روزنامه و تلويزيون كه نمونه ي عيني ش روزنامه كيهانه كه هرچي مي خواد حتي فحش و تهمت مي نويسه و كسي كاري به كارش نداره ؛ و با اين كه تو همه ي مملكت حتي يك دزد پيدا نميشه و يك نفر بيكار نداريم و همه ي مردم حتي بچه هاي تو قنداق سواد دارند وموقع به دنيا اومدن ميگن يا سواد ويا مدرك ، و به لطف كساني مثل آيت الله قرائتي كه مديريت و كاردانيش زبانزد همه ي مردم دنياست و حتي سوئدي ها مي خواستند بدزدنش كه كشورشونو باسواد كنه ، بازم اين مردم معترض بودند . و من كه نظاره گر اين داستان بودم و مي ديدم كه خلق الله الكي حرف مي زنند ، گفتم : حيف اين حكومت. من ازاين به بعد ديگه تو انتخابات شركت نمي كنم . چون .
    اگه شركت كنم و بخوام به نوكراي آقا راي بدم ، خاله و عمه و عمو و دايي و بقيه ي فك و فاميل پوستمو مي كنن و اگه بخوام به اونايي كه نقش بازي مي كنند و مثلا ، با مردمند راي بدم ، بازم داستان 88 تكرار ميشه و يك مشت دروغ و تهمت رو نثار بچه هاي مظلوم حزب اللهي مي كنند و الله كرم و شريعتمداري و امثالهم رو با هزار تا حرف نا بجا ظالم نشون مي دند و اين وسط من ميشم چوب دوسرطلا .
    پس بهتره كه نه كاري به اين وري ها داشته باشم و نه كاري به اون وري ها . نه با جماعت آرايشگر ( يه نام ايراني اصل واسه ي اصلاح طلبا) كاري دارم و نه با اونايي كه اصلاح و حموم رفتنو دوست ندارند . من يك راي دارم و اونو واسه خودم نگه مي دارم و قابش مي كنم تا بعدها نوه و نبيره هام ببيند كه اين عصاره آزادي چه شكلي بوده و چه قيمتي داشته . بخصوص كه ممكنه درآينده مردم كه بخاطر ناشكري هاشون نسبت به رهبرمعظم ؛ الحمدالله هر روز وضعشون بدتراز ديروز ميشه ، به جايي برسند كه از چلوكباب يك خاطره بيشتر به ياد نداشته باشند و اون روز ، به نوه و نبيرهام بگم كه اين راي يعني يك دست چلوكباب . من رايمو حتي به يك دست چلوكباب هم ندادم ؛ و اونا ، از اين كه چنين پدر بزرگي داشته اند به خود مباهات كنند و براي هم سن و سالاشون قيافه بيان.
    آقايي كه شما باشيد ما با خودمون گفتيم راي نمي ديم كه نمي ديم . تا شد وقت راي گيري . مردم ساكت و آروم بودند و خيلي ها مثل من مي خواستند راي ندن كه يه هو ، نمي دونم چي شد . انگار كك تو پاچه مردم افتاد و دو روز مونده به راي گيري ولوله اي بپاخواست و اس ام اس بازي ها شروع شد . آقا باور كنيد كه صد تا اس ام اس واسه من اومد كه راي بده ، و به روحاني راي بده . ما كه سواد نداريم اما باسوادا و دانشگاه رفته ها و روشنفكرها افتاده بودند به تته پته و اس ام اس پشت اس ام اس بود كه واسه ي اين و او مي زدند .
    من ِ خنگ ِ پخمه ، براي هزارمين بار توبه شكستم و با خودم گفتم از يك طرف فاميلا مي گن راي بده و از يك طرف آقا مي فرمايد كه برو پاي صندوق . چيكار كنم ؟ با خودم فكر كردم – ببخشيد . با خودم گفتم – خُب ، فاميل و دوست و آشنا به درك ، اما حرف رهبرو كه نميشه زمين انداخت . آدمي كه رهبرداره حق فكر كردن نداره . رهبربجاي آدم فكر مي كنه . اصلا به تو چه مربوطه كه كي خوب و كي بده ؟ مگه بزرگتر نداري ؟ رهبر داري ، مرجع داري . شيعه بايد واسه ي مرجعش احترام قائل باشه . مرجع گفتن نه برگ چغندر . يه شيعه خوب همه ي كارهاشو به فتواي رهبر و مرجعش مي كنه . حتي آب خوردنشو . توالت رفتنشو . مگه كوري و نمي بيني كه مراجع چه زحمتي كشيدن تا تونستن براي همه ي كارهاي امت دستورالعمل بنويسند ؟ مگه كوري و نمي بيني كه از وقتي بدنيا اومدي و درگوشت اذون گفتند تا وقتي كه تو گور مي ذارنت و واست تلقين مي خونن ، به فكرت بوده اند . شيعه ي خوب حق فكر كردن نداره . به اون مي گن اينو بخور ، اونو نخور . اينجا برو ، اونجا نرو. چي بگو ، چي نگو . چه جوري بخواب ، چه جوري نخواب . چه جوري ب… ، چه جوري ن… . مراجع و علماي بزرگوار همه زحمتو از روي دوش ما ورداشتند و احتياجي به فكر كردن نداريم . اونا بجاي تو فكر مي كنند . اصلا فكر و مي خواي چيكاركني ؟ اضافه برمراجع ، رهبر و امام هم داري . ديگه چي مي خواي ؟ مرگ مي خواي برو استراليا.
    ازهمه مهمتر . رهبرت امام و امامزاده است . مي دوني يعني چه ؟ يعني كسي كه اجدادش اينقدر پاك و مطهر بودند كه مدفوعشونم مشك و عنبر بوده . ( خواننده هايي كه الكي مي خندند ، ساكت . مدرك دارم . الكي حرف نمي زنم . واسه اين كه روي اين جور خواننده ها كم بشه ، به اونا مي گم به « انوار الولایه/ص440» مراجعه كنيد . خواهيد ديد كه اونجا نوشته : «‌.. ليس في بول الأئمه و غائطهم استخباث و لا نتن و لا قذارة، بل هما كالمسك الأذفر، بل من شرب بولهم و غائطهم و دمهم يحرم الله عليه النار و استوجب دخول الجنه. يعني
    ادرار و مدفوع امام ها نه پلید و نه كثيف اند ؛ بلکه مانند مُشک بسیار خوشبو هستند ؛ هر کس که ادرار و مدفوع آنان را بخورد آتش جهنم را بر او حرام ، و رفتن به بهشت بر او واجب می‌شود.»
    من مستند و مستدل حرف مي زنم . سندمو بالا آوردم و استدلالم و پايين مي يارم . قبول داريد كه درشب معراج حضرت علي علي االسلام رفت تو آسمونا و راه رو برپيامبر اكرم بست يا نه ؟ باچي رفت آسمون ؟ با بُراق . براق يك اسب پرنده بود كه خدا واسه ي امام اول ما ساخت تا پيامبر بدونه كه امامت الكي نيست .
    حضرت آقا سيده . سيد امامزاد. يعني آقا . يعني سرور ، يعني مهتر ، يعني خيلي چيزاي ديگه . الكي نيست كه مردم جلو اسمشون سيد مي ذارن . قبول نداري از سيد ابوالفضل كه تو همين سايت نوشته هاي خوب خوب مي ده و زور ميزنه هرجور شده دين و ايمانشو خوشكل جلوه بده بپرس.
    بع له . داشتم عرض مي كردم كه به اين نتيجه رسيدم كه ، آقا فرموده بايد راي بدي ، پس راي ميدم . مردمم كه احساساتي شدند و همه يك صدا جيغ و داد راه انداختند كه آهاي خلق الله بيايد پاي صندوق كه تموم شد . ماهم دويدم و رفتيم و تو صف ايستاديم و يك راي ناب و صلي علا به جناب شيخ حسن روحاني دامة‌افاضاتو داديم و خوش و خندون به خونه برگشتيم و چشم غره هاي عيال رو نديده گرفتيم كه با زبون ِ بي زبوني مي گفت بازم ؟
    آشيخ حسن آقا ، شد رئيس و براي اين كه به مردم نشون بده كه مثل اونا، با مقام معظم مشكل داره و تا رفع مشكل ، اهل آشتي ماشتي نيست و از ولايت عظما اصلا نمي ترسه ، اولين كاري كه كرد ، رفت دست آقا رو ببوسه ديد ، آبروش جلو مردم ميره ، خواست روي آقا رو ببوسه ، ترسيد ، چون اون كجا ، آقا كجا ؟ بلا خره رفت و شونه ي آقا رو بوسيد . و من به ريش خودم و اونايي كه خيال مي كردند يك رئيس مستقل و نترسو برگزيدند ، خنديدم .
    آشيخ حسن وزيراشو انتخاب كرد و سفت و قرص و محكم گفت كه ، هيشكي منو وادار به انتخاب وزير نكرده و من ِ پخمه باوركردم ؛ تا اين كه ديدم وزير دادگستري رو آيت الله پورمحمدي گذاشته و خاطرات دهه شصت و بزن بزن و بكش بكش ها اومدن تو سرم . و اين باعث شد كه من به ريش خودم و اونايي كه خيال مي كردند يك رئيس دادگسترو برگزيدند ، بخندم . البت ، اين خنده بي جا بود چون اگه سواد درست و حسابي مي داشتم مي فهميدم كه در بعضي فرهنگ ها ، داد و باد هردو هم وزن اند و داراي يك ريشه . دادگستري ، اگه تبديل به باد گستري شد و جناب آيت الله عظما سعيد خان مرتضوي به جرم داستان من درآري كهريزك دويست هزارتومان جريمه شد نبايد اعتراض كرد چون ، به قول اون خوانندهه « من با خاكسترنشيني عادت ديرينه دارم …» . فرهنگ من ، فرهنگ نامه ي خاص خودشو داره و درطول تاريخ ، اين دفعه ي اولي نيست كه جريمه هايي چنين سنگين را بريده اند. تاريخ ما پر از اين بيداد هاست . اينشالله كه جناب مرتضوي به بزرگي خودشان داد يا باد گستري جمهوري اسلامي رو ببخشند و بزودي زود ، به تلافي اين ظلمي كه به ايشان شده ، يك وزارت خانه اي رو به نام ايشان بزنند. همه باهم بگيد: اينشالله. و باز، همه باهم به رئيس قوه ي قضاييه بگيد :‌ ماشالله.
    آشيخ حسن آقا ، وزير ارشاد انتخاب كرد و اون كه مثل پدر بزرگوارش معدن هوش و دانايي بود ، سانسورو ورداشت و براي خالي نبودن عريضه ، اونو انداخت گردن ناشر تا مردم بدونند كه جناب وزير چقدر آزاد انديشه ؛ و ناشرا گفتند كه ما چيز، نيستيم . اين وزير كه به پيروي از پدر بزرگوارش ، همين جور از سروكله اش آزادي و آزادگي مي باره و به هيچ عنوان حاضر نيست مردمو فداي عقايد افراطي و متحجرانه كنه و دراين رابطه سال هاي بسيار در كشور بسيارپيشرفته و دموكرات كويت دوره ها ديده و قانون سوئيس و كجا و كجا رو درباب دموكراسي با همكاري امير واقعا دمكرات كويت نوشته ، تصميم گرفته تا فضاي مطبوعاتي رو آزاد ِ آزادِ آزاد كنه واين كارو كرد. يكي از نشانه هاش همينه كه من اين اراجيف رو مي نويسم و همه مشخصاتمو بالاي نوشته ام چاپ مي كنم و اون آقا اجازه ميده اين ياوه ها در سايت نوري زاد چاپ بشه وكاري به هيچكدوم ازنويسنده ها نداره. آزادي ازاين بيشتر؟ همه باهم بگيد : ماشالله ، ماشالله . ماشالله .
    حالا اون يه ذره فيلترو خيلي سخت نگيريد . نگاه كنيد به كارِ بچه هاي خوب و خوشكلي مثل حاج حسين آقا كيهاني . جناب َ وزير تا حالا حرفي به اون زده ؟ تازه كلي ام حرفشونو گوش مي ده و بدون اجازه ي اونا آب نمي خوره. وقتي اين عمل و سابقه ي مقام عظماي وزارت و اين هَـَـَــَــَـَـَمه سعه صدر و آزاد انديشي وزيررو ديدم ؛ به ريش خودم و اونايي كه خيال مي كردند رئيس جمهور يك وزير آزاد انديش انتخاب نكرده ، خنديدم .
    جناب وزير ارتباطات درسخنان گوهر نشانشان فرمودند كه چهارتا رويكرد دارند كه اولي اطاعت از رهبري است … و سوم مشاركت مردم و … .
    شك نيست كه جناب وزير مي دونه كه رهبري از اول مي خواست اونا روكار بيان و مردم دنبال رقباي حسن روحاني بودند و بلاخره ، مقام معظم زورش چربيد و برخلاف خواست مردم ، روحاني رو سركار آورد . پس ، بايد اول از همه هواي مقام معظم رو داشت و اون آخر آخرا هم يادي ازمردم كرد . اصلا مردم كيه و چيه . مردم كيلوچنده . گورباباي مردم . آقا رو عشق است . مجلسو عشق است . حالا كه خر از پل گذشته ، وعده و وعيد چيه ؟ كدوم آش ؟ كدوم كشك؟ بريد پي كارتون بابا . مگه كوريد كه از اول خلقت تو اين مملكت ، مردم واسه آلت دست شدن بودن. مردم كيه ؟ حالا كانديدها يه چيزي گفتند . مردمم بايد باوركنند ؟ اين باعث شد تا من به ريش خودم و اونايي كه فكر مي كردند دولت ، مردم رو در تقدم اول قرار مي ده و مردم در راس امورند، بخندم .
    از وزير امور خارجه چي بگم ؟ طلا ، طلا. اسمش به صفتش مي خوره . خيلي ظريفه . خيلي . حرفاشم ظريفانس . جناب وزير در باره ي فاجعه ي – ببخشيد – درباره مسئلك ( مسئلك يعني مسئله ي كوچك و بي مقدار . شبيه به اين كه به گروه هاي چندهزارنفري مي گيم گروهك) كه در سوريه اتفاق افتاده بود و منجر به كشته شدن فقط هزارو خرده اي ( هزارو ول كن . خُرده رو بچسب) زن و مرد و كودك ، دراثر استفاده از مواد شيميايي ، شده بود فرموده بودند: «قطعا كار ِ تكفيري هاست …» .
    من حالا مي فهمم چرا چرچيل جوونمرگ شد . غصه ي نداشتن يك وزيرخارجه ي خوب باعث شد تا اون خدا بيامرز ، اول جواني ناكام از دنيا بره . ايكاش اين جناب ظريف در زمان چرچيل بود تا جلو جنگ جهاني دوم رو بگيره . نيگاه كنيد به اطلاعات واقعا گسترده ايشون از كشور دوست ، برادر ، خواهر، بچه محل ، وهم پيمان ِ سوريه ي عزيز. همه دنيا فهميدند كه اين … خُرده – بي خيال هزار- نفر توسط مواد شيميايي كشته شدند و ايشان هنوز مي فرمايند :‌« اگر استفاده از سلاح شيميايی صحت داشته باشد، به طور قطع توسط گروه‌های تروريستی و تکفيری انجام شده است….» .
    مي بينيد سفارت خونه هامون چقدر هشيارند و چقدر اطلاعات درست جمع آوري مي كنند ؟ همه ي دنيا ، چندين روز پيش از اين فرمايشات فهميدند كه چند نفركشته شدند و عامل اين قتل عام ، كي ، ونوع سلاح چي ، بوده ، و ناو و ناوچه آوردند كه دعوا كنند ، اما ، وزير ما مي گه : «‌ اگرصحت داشته باشه » . اين همه اطلاعات ازكجا و چه جوري اومده ؟ نمي گيم تا فرنگي ها بدونن كه تو كسب اطلاعات انگشت كوچيكه ي ما هم نميشن . بگيد : بتركه چشم حسود و بخيل .
    مهم تراز كسب اطلاعات ، نوع زبون سياسي وزير جونه . برو تو زبون سياسي ، ببين وزيرخارجه چه محشري كرده . اگر ، يعني شايد ، ممكن است ، احتمال دارد . و قطعا ، يعني حتما ، صددرصد ، مولادرزش نمي ره .
    خُب ، كدوم سياستمداري مي تونه دوكلمه ي ضد هم رو اينجوري چفت و بست بزنه . همه بگيد ماشالله ماشالله . ماشالله.
    البته ، بعضي مغرض ها ممكنه بپرسند كه : يعني آقاي ظريف ، نمي دونه كه اصلا موادشيميايي دركار بوده يا نه ؟ حكومت داداش اسد ، هنوز به ايشون نگفته ؟ اصلا مي دونه كه چنين كشتاري صورت گرفته يا نه ؟ و اگر صورت گرفته با تيركمون مگسي بوده يا بمب و موشك شيميايي ؟
    جواب اين فضول ها اينه كه :‌از يك طرف نمي دونه كه چنين اتفاقي افتاده و از طرف ديگه مي دونه كه كار كارِ دشمنان اسلام است و اسدآقا گناهي نداره.
    حالا هي با خودتون بگيد : اين آقاي ظريف ، چيز گير آورده ؟ نه آقا جون ، هركي ديگران رو چيز بدونه ، خودش چيزه .
    ازسه حال خارج نيست .
    البته ، منم يواشكي مي گم : جناب ِ وزير. خودتو بزار جاي من ِ پخمه . باورت مي شه كه يه عده اي براي مظلوم نمايي هزار و خرده اي نفر از دارودسته خودشونو بكشند ؟ اگه تو باورت مي شه ، منم باورم ميشه . حتما ظريف جان ،‌همين جوري مي خواد مشكلات ما رو با امريكاي دنيا خوار و ديگر اقمار ِ آخرت خوار ( اگر امريكا جهان را خورده باشه چيزي جز آخرت براي بقيه نمي مونه ) حل و فصل كنه .
    البته ما شك نداريم كه امام رحمته الله فرمودند كه « امريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند »‌ . چي فكر كرده . ما پدر ِ پدرسوخته ي امريكارو درمياريم . سفارتشو اشغال مي كنيم ، پرچمشو آتيش مي زنيم ، هرروز مرگ برامريكا مي گيم ، عكس و مترسك رئيس جمهورشو آتيش مي زنيم ، سفارت خونه هاشو در همه جا نا امن مي كنيم ، واسه ي اسراييل شاخي مثل حزب الله و حماس مي تراشيم .
    فكر كردن كم الكي هستيم ؟ هركاري از دستشون برمياد بكنند . واسه ما قطع نامه صادر مي كنند . خيال كردن . اينقدر قطعنامه صادر كنند كه قطعنامه دونشون پاره بشه . اينا يه مشت كاغذپاره س . تحريم مي كنند . بدرك ، تحريم باعث پيشرفت مملكت ميشه . كاري با اونا مي كنيم كه دلارشون بشه يك پانصدم قيمت گذشته . فكر كردن . اِهه . خوشمون نمياد كسي واسه ي ما شاخ شونه بكشه . هركي حرف بزنه پدرشو درمياريم.
    حيدرحيدري حيدر ، ما دعوا داريم حيدر.
    جناب وزير خارجه فرمودند كه هنوز از گروه 5+1 براي مذاكره خبري نيست ؛ و من خيال مي كنم اونا يواشكي گفتند :‌‌ برو پي كارت بابا . برو بگو اربابت بياد . تو جوجه اي . هيچ كاره اي . بگواصل كاري بياد. آخه اونا كه ما نيستند كه هرچي آقا بگه اطاعت كنند . ‌اونا كه رهبر ندارند ، ولي و سرورندارند ، ازهمه بهتر ندارند.
    حرفاي ظريف عزيز، باعث شد ، ‌مني كه اميدوار به حل و فصل مسائل مملكتم با دنيا بودم ؛ به ريش خودم بخندم و بگم :‌ خدا آخر و عاقبت ما رو ختم به خير كنه . همه بگيد ايشالله .
    جناب آشيخ حسن آقا كه اول وعده ي مساوات زن و مرد را داده بود و و اگر قرار به مساوات مي بود، بايد نصفِ به اضافه ي يه خرده از وزرايش زن باشند ، چون با كمبود زن با سواد روبرو شد ، فرمود كه شرايط كشور، براي وزيرشدن زنان مساعد نيست و فعلا به اين خانم خوش تيپ كه به سخنگويي برگزيده مي شه قناعت كنيد.
    البته بنده پيشنهاد مي دم ؛ با توجه به اين كه افغانستان در گذشته ، جزء خراسان بزرگ بوده ، چند تا زن با سواد رو از اونجا دعوت كنه تا عدالت رو انجام داده باشه . همونجور كه مي دونيد ،‌ زن افغاني خيلي از زن ايراني باسوادتر و اجتماعي تره كه تونسته نصف مجلسو بگيره . ايران زن باسواد نداره . طفلكي ها نه مدرسه رفتن و نه دبيرستان . انشاالله هروقت زنان ايراني بتونند برند دانشگاه و سواد ياد بگيرند ، حسن آقا يه فكري به حالشون مي كنه . البته از چند تا زن چادري محجب ِ مودب ِ مجلس كه همه ي هم و غم شون صرف آزاد كردن زن از قيد و بندهاي اجتماعيه بگذريم .
    مجلسي ها رو كه خودتون ميشناسيد . اونا چيز ديگه اي هستند . نوكران تمام عيار مردمند . حق نون و نمك رو خيلي خوب ادا مي كنند . نون مردم رو مي خورند و جز براي مردم و بفرمان مردم كاري نمي كنند و هرجا كه ببينند كسي ، حتي رهبر، برخلاف ِ منافع مردم كار مي كنه ، سفت و محكم جلوش مي ايستند . اينو كه خوب مي دونيد و بارها ديده ايد ؟
    در رابطه با عملكرد رئيس جمهور از اين دست حرفا بسياره . مثلا سماق مكيدن عارف . تحويل نگرفتن خاتمي . از ياد بردن زندونيا .
    قبول ، قبول . تذكر نديد . چهل روز كمه . صبرمي كنم تا صد روزش سر برسه و بعد هم چهار سالش تموم بشه . بعد ، ميرم و يك راي ديگه مي دم تا چهارسال ديگه هم رئيس بمونه تا مثل اون يكي ، بتونه آمارهاي ساختگي بده وبا كمال پُر رويي بگه كه رشد اقتصادي ما درحد كشورهاي پيشرفته است ؛ و ما بايد جهان رو مديريت كنيم . آي زكي (‌ ازحرفاي رئيس جمهوري كه كابينه و برنامه هاي اقتصاديشو آقا امام زمان تعيين مي كرد) .
    كي به كيه ؟ اون رشد اقتصادي مارو منفي 5/5 و بيكاري رو به 5/8 ميليون رسوند ، ايشالله اين يكي هم رشد اقتصادي رو به منفي پنجاه و آمار بيكاري رو به 30 ميليون برسونه . بلاخره بايد ثابت بشه كه جمهوري اسلامي تو دنيا حرف اولو مي زنه و ركوردهاي بزرگ بزرگ مي آفرينه . ركورد ، ركورده . چه فرقي داره از كدوم وري باشه ؟
    بعله ، حق با شماست . زود قضاوت كردم . اما ، آخه ، يك ضرب المثل قديمي هست كه ميگه « سالي كه نكوست از بهارش پيداست / ماستي كه تـُروشه ازتغارش پيداست » . با وجود اين ضرب المثلا و تجربه هاي گذشته ، حرفمو قطع مي كنم و تا برف نياد ، پارو ور نمي دارم . اما ، آخه ، يعني شما مي گيد اين دفعه من چيز نشدم ؟
    باشه ، قبوله . حرف نمي زنم . اما ،‌ يه مشكل بزرگ دارم . مي دونيد چيه ؟ اونچه كه خيلي آزارم مي ده ، نه جوابي است كه بايد در آينده به بچه هام بدم و نه ترسي كه از خدا دارم . من موندم سفيل و سرگردون كه جواب عيالو در اين چهار سال آينده چي بدم كه هرچند وقت يك دفعه خواهد گفت : «‌ ديدي پخمه اي ؟ ديدي بازم چيز شدي ؟ »

     
  16. …گرچه اکثر وعاظ درمجالس تحریم وقت مستمعین راتلف میکنند ولی درمواردی نادر برخی مطالب جالبی را می گویند مانند این داستان:خانمی می خواست از شوهرش طلاق بگیرد ومهریه اش دو میلیون تومان بود وبخشیده بود روحانی سر دفترگفته بود به شرطی صیغه طلاق را جا ری می کنم که شوهر دو میلیون را به صورت اسکناس دویست تومانی بیاورد در دفتر خانه!…وقتی پول ها را می آورند وروی میز می گذارند سردفتر روزنامه راازروی پول ها بر داشته خطاب به خانم میگوید این دومیلیون تومان مال شماست آنرا می بخشید؟…وخانم میگوید حتی یک دویست تومانی آنرا نمی بخشم وطلاق می خواهم!…/ این مثال را برای آن میاورد که بگوید ما درلفظ مطالبی را می گوییم ولی از عمق مطلب هیچ اطلاع ودرک واحساسی نداریم….شما با نهایت هنرمندی این مطلب را درمورد حرمت خون انسان به عنوان خلیفه خدا می گویید لیکن آن ظالمی که این خونریزی راسبب می شود درک این مطلب راندارد تا زمانیکه یکی از بستگان خودش خونش ریخته نشود! …حتی ما که این مقاله را می خوانیم وقتی مانند شما احساس مسئولیت می کنیم که……..یادش به خیر دوستی را که میگفت:جمهوری اسلامی سنسور های مردم را دستکاری کرده است!…

     
  17. سلام حاجی
    این قتل های بی نام نشان و با مخفی کاری شیوه ای است که در سوریه هم اتفاق می افتد
    می کشند و بعد می گویند کی بود کی بود من نبودم
    هم مرعوب می کنند و هم مسوولیت نمی پذیرند .
    شاید این شیوه د رمنطقه ما سابقه طولانی تری هم داشته باشد
    جالب است که تا زمانی که اینها تهدید های خود را شرو ع نکرده اند آب از آب تکان نمی خورد و میلیونها انسان در خیابانهای تهران راه می روند و حتی یک کلمه از گلویی صدا نمی اید ولی وقتی “آقا” فرمان رعب صادر می کند مثل 29 خرداد 1388 ناگهان سیل خون و خشونت راه می افتد . مانده ام کسی که در ان خطبه انچنان با تکبر و تفرعن سخن میراند چرا برای مشتی نان خور درگاه دستش رو نمی شود ؟!؟
    راتس اینها نمی فهمند این خود را به نفهمی زدن خیلی شیوه کودکانه ای است ؟!

     
  18. استاد عزیز درود برشما.من ازدوستان دورعلی اقاسلطان پدر نداهستم وبه این دوستی میبالم.من مقاومت این عزیزان را در مقابل زورگویان حکومت بارها شاهد بوده ام.دست این عزیزان را میبوسم وبه احترام انان سر خم میکنم.بامید انروز که مادری در فراق فرزندش دلتنگ نباشد.یک راننده تاکسی که مردمش را دوست دارد.

     
  19. امان از دست قاضی القضات
    ای مادر ای امان ء امان

     
  20. جناب نوری زاد عزیز
    مدتها است که مطلبی در ذهن من می چرخد و دوست دارم آن را بنویسم که “دنیا را به دست زنان بسپارید” ولی امان از این وقت تنگ. نوشته شما را که دیدم به این نتیجه رسیدم که باید عنوان آن را اینگونه بنویسم “دنیا را به دست مادران بسپارید”.
    آی مردان روسیاه و تبه کار که جز به خشونت نمی اندیشید، دنیا را به دستهای مهربان مادران بسپارید. اگر سفینه به فضا نمی فرستند و جنگ افزارهای مدرن تولید نمی کنند، دنیا را با اینهمه خشونت و تباهی انباشته نمی کنند. دنیا را به دستهای مهربان مادرانتان بسپارید پیش از آنکه با جنگ افزارهاتان دنیا را به تلی از خاکستر تبدیل کنید. آی لشکریان تاریکی دنیا را به دستهای مهربان مادر بسپارید….

    پایدار باشید
    بردیا

     
  21. مجتبي پديدار رامشه

    درود بر نوري زاده و نوري زاده صفت ها

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

82 queries in 1635 seconds.