اشاره:
این نوشته را یکی از دوستان امین من برایم ارسال کرده. ازجانب یکی از استادان دانشگاه علامه طباطبایی. شخصیت محوری این نوشته: حجة الاسلام صدرالدین شریعتی، رییس برکنارشده ی این دانشگاه است. من در زندان با یکی از اساتید یکی از دانشگاهها همبند بودم. این استاد گرانقدر که اکنون اخراجی دانشگاه خود است، از ماهیت فرا انسانی شریعتی برای من بسیارگفت. شاید اگر صداقت وسلامت وگفته های آن استاد فهیم و با ادب نبود، مرا دأب انتشار نوشته هایی از این دست نمی بود. پیشنهاد می کنم این نوشته را با تحمل بخوانید وبا یکی از فراورده های نظام ولایی آشنا شوید. من درفیلم کوتاه ” ما آدم کشته ایم” می گویم: دراین انقلاب ما دیدیم وباور کردیم که یک نفر می تواند روحانی باشد ودروغ بگوید، روحانی باشد وبدزدد، روحانی باشد و آدم بکشد، روحانی باشد بی ادب باشد. اکنون می گویم: دراین انقلاب، روحانیانی از دروازه ی بیت مکرم به عرصه ی اظهار پای نهاده اند که می توانند ما را به آنسوی انسانیت اشارت دهند. به جایی که آدمها با نام خدا آسمان را می خراشند. محمد نوری زاد سیزدهم شهریور نود ودو
—————————————–
نقد شیوه ریاست صدرالدین شریعتی بر دانشگاه علامه طباطبایی
چکیده:
آقای صدرالدین شریعتی برای بقای خودش اساتید دانشگاه را متهم به فساد میکند، دانشجویان را در معرض فساد میانگارد و دانشگاه را منبع فساد تلقی میکند. این همه تلقی فسادآلود از همه کس و همه چیز، آیا ناشی از ذهنیت سالم و شخصیتی عاری از فساد است؟ یا چنانکه در این نوشته فقط بخش بسیار کوچکی از شیوه ریاست فسادآمیز و دیکتاتورمآبانه وی توصیف گردید، وی همه را به کیش خود میپندارد؟» «مطالعه موردی آقای «صدرالدین شریعتی» و کیفیت ریاست وی بر دانشگاه علامه طباطبایی در حد یک پروژه تمامعیار است. شاید فصل مقدماتی این پروژه عنوانی شبیه به این پیدا کند: «چگونه یک دیکتاتور تولید میشود؟». شریعتی برای دیکتاتور شدن در دانشگاه علامه طباطبایی تمام مراحل لازم را به خوبی انجام داد و به طور کامل به چنین وصف و درجهای نایل گشت. اگر بنا باشد چکیدهای از اقدامات وی در قالب فصل مقدماتی پروژه مطالعاتی فوق با موضوع بررسی پروژه عملیاتی شخص شخیص آقای شریعتی برای نیل به اهداف دیکتاتورمآبانهاش نوشته شود، این چکیده چیزی خواهد بود شبیه به آنچه در ادامه میآید…
در این ایام، گفتگو در خصوص سرنوشت دانشگاه مظلوم علامه طباطبایی و رییس آن آقای صدرالدین شریعتی در فضای مجازی بسیار است. این گفتگوها و رایزنیها در فضای مجازی با ورود روزنامه کیهان و حسب اخبار تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در مقام دفاع و یا مخالفت با رییس دانشگاه علامه طباطبایی به فضای واقعی نیز راه یافته است.
به راستی در ۸ سال گذشته در دانشگاه علامه طباطبایی به ریاست آقای صدرالدین شریعتی چه گذشته است که اکنون هزاران دانشجو، فعال اجتماعی، استاد و غیره از ضرورت تغییر در آن سخن میگویند؟
اینجانب در این نوشته به عنوان یکی از کسانی که در آن فضا زندگی میکند تنها بخشی از شیوه مدیریتی ایشان را با عنوان «چگونه یک دیکتاتور تولید میشود؟» تشریح خواهم کرد. لیکن قبل از آن ضروری میبینم پاسخ برخی مدعیات آقای شریعتی را که در گفتگوهای متعدد با رسانهها از جمله با روزنامه کیهان مورخ ۹۲/۶/۵ و سایت فارس نیوز منتشر شده بیان نمایم:
۱. فساد اساتید:
صدرالدین شریعتی هم در عمل و هم در نظر بر این عقیده است که اساتید دانشگاه مرتکب فساد میشوند. ایشان در مصاحبه با فارس نیوز قریب به این مضمون میگوید که به دلیل رعایت عفت عمومی نمیتوانم برخی مطالب را راجع به اساتید اخراجی بگویم؛ و در روزنامه کیهان نیز مدعی میشود که مطالبی راجع به فساد اساتیدی که به اجبار بازنشسته کرده است میداند که اگر بگوید استخوانها میترکد.
خوب است ایشان یک بار برای همیشه روشن کند که چه تعداد استادان دانشگاه علامه طباطبایی بر اساس مدارک و شواهد غیر قابل انکار، و نه ظن و گمان شخص آقای شریعتی و دستگاه حراست گوش به فرمان او، مرتکب چنین اقداماتی شدهاند. آیا این اتهام، شایسته اساتید شریف دانشگاه علامه طباطبایی است یا بخشی از یاران و بازوان اجرایی خود آقای شریعتی، که دست بر قضا در اتاق کار خویش با خانمی کارمند رابطه جنسی برقرار میکنند (در ادامه به این مورد برخواهم گشت!) و پس از آن نیز هرگز از الطاف خفیه حضرت ایشان نابرخوردار نیستند؟
۲. افزایش موفقیت علمی به دلیل تفکیک جنسیتی:
آقای صدرالدین شریعتی در دو سال گذشته (از سال ۱۳۹۱) هرگز از تفکیک جنسیتی سخن نمیگفت، بلکه آن را به صراحت نفی و انکار میکرد. او تأکید میکرد آنچه به نام تفکیک جنسیتی در دانشگاه علامه طباطبایی نامیده میشود، تفکیک کلاسهاست و نه تفکیک جنسیتی. لیکن اکنون با افتخار از این موضوع یاد میکند و نزد آیتالله مکارم شیرازی نیز گزارش میدهد و از قول ایشان نقل میکند که در آلمان نیز این اقدام انجام شده و ثمرات خوبی داشته است. صرف نظر از این که معلوم نیست در کدام دانشگاه آلمان چنین اتفاقی افتاده است و آیا اصولاً آن کشور مدل و الگوی مناسبی برای صدرالدین شریعتی است که برای اسلامی کردن دانشگاه از هیچ اقدامی فروگذار نمیکند، همین پذیرش تفکیک جنسیتی توسط ایشان خود خط بطلانی بر انکارهای پیشین وی است. با وجود این، بد نیست این نکته را اضافه کنم که ادعای شریعتی در خصوص افزایش موفقیت علمی، کذب محض است و اگر آماری هم از ایشان ارایه میشود چه بسا که مشابه آمارهای دولت نهم و دهم باشد.
۳. انجام کارهای بیشمار عمرانی:
صدرالدین شریعتی از انجام کارهای عمرانی، آن هم با غلو بسیار یاد میکند. چنانکه میدانیم دانشگاه علامه طباطبایی در مجموعهای از دانشکدهها در ساختمانهای عمدتاً مصادرهای مربوط به قبل از انقلاب مستقر است. از زمان ریاست آقای دکتر نجفقلی حبیبی تلاش برای تجمیع آن ساختمانها در محل فعلی در دهکده المپیک صورت گرفته و در نهایت، مجوز آن از دولت دوم آقای خاتمی اخذ شده است. در سال ۱۳۸۴ و در اواخر ریاست دکتر نجفقلی حبیبی مقرر شد ساختمان مرکزی دانشگاه علامه طباطبای به همراه دانشکده حقوق و دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی به محل فعلی دانشگاه منتقل شوند. محل فعلی دانشگاه از قبل دارای ۳ ساختمان بود (و نه ۱ ساختمان حسب ادعای ایشان!). این ساختمانها به احتمال قوی مربوط به ورزشگاه آزادی بودند که از حدود سالهای ۱۳۴۵ به عنوان مدرسه ورزش تأسیس شده بودند و نیاز به بازسازی داشتند. کار بازسازی از اواخر ریاست آقای دکتر نجفقلی حبیبی آغاز و در اوایل ریاست آقای صدرالدین شریعتی تکمیل شد. در بازسازیهای دوران ایشان، مهمترین اقدام، تخلیه طبقه زیرین دانشکده حقوق و تأسیس سالن همایشی بود که پس از انتصاب ایشان به ریاست دانشگاه، کلید آن از آن زمان تا کنون در دست خود ایشان بوده، جز برگزاری ۳ یا ۴ همایش علمی در طول این ۸ سال گذشته و چندین نشست فرمایشی مانند جلسات معارفه، نقد فیلم و… هیچ کارکرد دیگری ندارد.
تأکید شریعتی بر ساخت دانشکدههای نیمهتمام دیگر که برخی از آنها تازه گودبرداری شدهاند، دروغ و غلوّی بیش نیست. دانشکده علوم اجتماعی که از حدود ۳ سال پیش در حال ساخت است، ممکن است تا یک سال دیگر افتتاح نشود، گرچه شنیده میشود که او بسیار فشار میآورد تا زودتر تکمیل شود. مسجد دانشگاه در حد اسکلت است. تأسیس یک سالن ورزش و یک سالن استخر شنا برای رییسی که ۸ سال بر مسند قدرت تکیه زده و به دفعات از وجود بودجه دولتی به قدر کفاف و کمال سخن گفته است، افتخار نیست. برای تقریب به ذهن آقای شریعتی لازم است که مجموعه فعالیتهای عمرانی ایشان در دانشگاه علامه طباطبایی را با مجموعه فعالیتهای حجتالاسلام دکتر محسن رهامی در طول ۶ سال ریاست وی بر مجتمع آموزش عالی قم (پردیس قم دانشگاه تهران) مقایسه کنید تا ببینید در دوره آقای دکتر رهامی آن پردیس چگونه متحول شد و در دوره آقای شریعتی چه اتفاق منحصر به فردی در دانشگاه علامه رخ داده است!
پس از بررسی ۳ مدعای اصلی آقای شریعتی، هم اکنون به بحث اصلی این نوشته میپردازم. اگر چه در نوشتههای روزهای اخیر و به خصوص در اظهار نظر دانشجویان، کارکنان و اساتید در ذیل اخبار مربوط به این دانشگاه به وفور مطالبی بیان شده است، اما آنچه کمتر به آن پرداخته شد شیوه مدیریت منحصر به فرد ایشان است.
مطالعه موردی آقای «صدرالدین شریعتی» و کیفیت ریاست وی بر دانشگاه علامه طباطبایی در حد یک پروژه تمامعیار است. شاید فصل مقدماتی این پروژه عنوانی شبیه به این پیدا کند: «چگونه یک دیکتاتور تولید میشود؟». او برای دیکتاتور شدن در دانشگاه علامه طباطبایی تمام مراحل لازم را به خوبی انجام داد و به طور کامل به چنین وصف و درجهای نایل گشت. اگر بنا باشد چکیدهای از اقدامات وی در قالب فصل مقدماتی پروژه مطالعاتی فوق با موضوع بررسی پروژه عملیاتی شخص شخیص آقای شریعتی برای نیل به اهداف دیکتاتورمآبانهاش نوشته شود، این چکیده چیزی خواهد بود شبیه به آنچه در ادامه میآید:
چگونه یک دیکتاتور تولید میشود؟
اولین تاکتیک: ارعاب دانشجویان
دانشجویان، فعالترین گروه انسانی در دانشگاهها و بخصوص دانشگاه علامه بودند. صدرالدین شریعتی هر صدای مخالف دانشجویی و هر نهاد دانشجویی مخالف را خفه نمود و از بن ریشهکن کرد. تعداد دقیق اخراجیها و تعلیقیها و دارندگان انواع محکومیتهای انضباطی در میان دانشجویان معلوم نیست؛ اما این برخوردهای ارعابگرانه آنچنان شدید و غلیظ بوده است که دیگر هیچ نهاد دانشجویی مستقل و دارای بلندگویی را در این دانشگاه نمیتوان یافت.
دومین تاکتیک: ارعاب اساتید
او با استفاده از چند حربه به ارعاب استادان پرداخت: شناختهشدهترین و محبوبترین اساتید را به بهانههای مختلف ممنوعالتدریس، اخراج و یا به طور اجباری بازنشسته کرد. اساتید ضعیف و دارای رکود علمی را تهدید به اخراج و پس از ارعاب آنان مجبور به همکاری کرد. از این دسته از اساتید در مدیریت گروهها، خبرچینی از گروهها و در مدیریت دانشگاه استفاده کرد. به عنوان مثال، آقای دکتر غلامعلی چگنیزاده را تهدید به اخراج به دلیل رکود علمی کرد و سپس از او خواست که مدیریت نظارت بر اساتید را بپذیرد. وی در این سمت چنان بلایی بر سر اساتید آورد که روی شریعتی را به راستی سفید کرد. نامبرده اکنون یکی از مسؤولیتهای مهم دانشگاه را بر عهده دارد.
سومین تاکتیک: پایش و نظارت مستمر بر فضای دانشگاه
شریعتی این اقدام را از طریق صدها میلیون تومان جهت نصب دوربین در دانشکدهها، خوابگاهها و فضاهای عمومی دانشگاه انجام داد. در حال حاضر، تنها مکان بدون دوربین در سرتاسر دانشگاه علامه و فضای خوابگاهها و دانشکدههای آن احتمالاً فقط توالتهاست. به ظن قریب به یقین، او در اتاق گروهها و اساتید نیز از شنود استفاده میکند. شاهد این مدعا این است که معمولاً در کمتر از یک ساعت پس از اتمام جلسات گروهها فوراً مدیر گروه را استنطاق میکند و نسبت به برخی بحثهای صورت گرفته در گروهها اعتراض مینماید.
چهارمین تاکتیک: استخدام کارکنان «ویژه»
شریعتی در راستای تکمیل همان پروژه دیکتاتوری خود در چند حوزه نیروهای مخصوص استخدام کرده است. گزینش اساتید، امور اداری و مالی و حراست از آن جملهاند. به عنوان مثال، میتوان به فرایند استخدام آقای حجتالله منصوری اشاره کرد. (این توضیح البته لازم است که آقای حجتالله منصوری خواهرزاده وزیر وقت علومی [محمدمهدی زاهدی] است که شریعتی را رییس علامه کرد. این وزیر وقت، هماکنون رییس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس است و در حال جمعآوری امضای نمایندگان برای ابقای اوست). آقای حجتالله منصوری در حالی که فاقد مدرک کارشناسی ارشد بود، وارد مرحله دکتری حقوق بینالملل شد؛ امری که به واسطه مخالفت مدیر وقت گروه مربوط، که یکی از برجستهترین اساتید این رشته در ایران است، موجب استعفای وی از مدیریت گروه و بازنشستگی اجباری او شد. آقای حجتالله منصوری در حالی که بسیاری از درسهای دکتری را نتوانست بگذراند، با حمایت شریعتی و مدیر گروه منصوب وی امکان گذراندن آنها را در دانشکدههای دیگر، به شرح مفصلی که یکی از اساتید گروه حقوق نوشته و در [وبسایت] «فرارو» منتشر شده است، مییابد. شریعتی نامبرده را در عین حال به ریاست امور اداری و سپس امور مالی منصوب میکند. نامبرده اوامر شفاهی شریعتی را تبدیل به احکام کتبی نموده و با امضای خود، حکم اخراج اساتید متعدد از جمله ۳ استاد خود در دوره دکتری را صادر کرده است. وی اکنون متهم به اختلاس هشتصد میلیون تومانی با همدستی یکی از همکاران خود است و پرونده وی در دادگاه کیفری کارکنان دولت مطرح میباشد. در مورد ایشان و ارتباط نامشروع وی با یکی از کارمندان زن، سخن فراوان است. شریعتی با وارد کردن غیرقانونی نامبرده به دوره دکتری، دادن مسئولیتهای اصلی اداره دانشگاه به وی، ابراز ارادتی تمامعیار به وزیر وقت علوم و رییس فعلی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس [محمدمهدی زاهدی] نموده است. از آن زمان تا کنون، وی میوههای چنین ابراز ارادتی را میچیند.
پنجمین تاکتیک: تبدیل موقعیت دانشگاهی به رانت سیاسی، اقتصادی، انتظامی و قضایی
برای این منظور شریعتی از نمایندگان مجلس، برخی مشاوران مقامات عالیرتبه و همکاران قوای سهگانه اقدام به دعوت جهت عضویت هیئت علمی یا تدریس در دانشگاه یا گذراندن دورههای کارشناسی ارشد و دکتری بدون آزمون نمود. از فرمانده سابق سپاه آقای رحیم صفوی گرفته تا مشاور وقت حقوقی احمدینژاد خانم فاطمه بداغی تا برخی نمایندگان مجلس از جمله بذرپاش، فلاحتپیشه و… همگی امکان تدریس و یا عضویت هیئت علمی را در این دانشگاه یافتند. به این گروه میتوان اسامی متعدد دانشجویان فوق لیسانس و دکتری را افزود که به همین ترتیب جدیداً وارد دانشگاه علامه شدند.
شریعتی برای ارتباط با نیروی انتظامی، بورس ویژهای در دوره دکتری برای کسانی که از طرف آن نیرو معرفی میشوند در نظر گرفت. وی علارغم مخالفت گروه مربوطه مبنی بر عدم صلاحیت آنان پس از مصاحبه، آنها را وارد دوره دکتری نمود.
نگاهی به آخرین لیست استخدامی شریعتی نشان میدهد که وی به همه مراکز قدرت باج میدهد تا رابطه مستحکمی با آنها برقرار نموده و در مواقع لزوم از آنها استفاده کند.
ششمین تاکتیک: تحقیر، توهین و تفکیک
آقای شریعتی برای آنکه دیکتاتوری خود را تثبیت کند تحقیر، توهین و تفکیک را مؤثرترین ابزارهای رسیدن به چنین هدفی میداند. شریعتی از هر ۳ ابزار مذکور به وفور استفاده کرده است. به عنوان مثال، وی اصولاً با ادبیات سربالا، توهینآموز و تحقیرکننده و رکیک با دیگران سخن میگوید. کاش نه فقط دانشجویان، بلکه حتی رؤسا و معاونان آموزشی ـ پژوهشی دانشکدهها و در رأس همه آنان آقای دکتر عبدالله شفیعآبادی و دکتر فریبرز درتاج، معاونان آموزشی و پژوهشی دانشگاه، جرأت آن را داشتند بیان کنند شریعتی چگونه همانند یک کودک بر سر آنان فریاد میکشد و آنان را با الفاظ رکیک خطاب میکند.
اولین اقدام او برای تحقیر دختران و پسران دانشجو از طریق تعبیه درهای ورود و خروج جداگانه صورت گرفت. برای این منظور، متصدیان مرد و زن به عنوان نگهبانان ورودیها تمامیت وجودی واردشوندگان به خصوص دختران را زیر نگاه خود اسکن نموده از نوک ناخن تا فرق سر آنان را تحت پایش و کنترل خود قرار میدهند. بسیاری از دانشجویان و ارباب رجوع علارغم طی مسیر طولانی جهت ورود به دانشگاه اجازه ورود پیدا نمیکنند و برخی دیگر با اعصابی خرد و شخصیتی تحقیرشده وارد فضای دانشگاه میشوند. شریعتی در مصاحبه با روزنامه کیهان درختکاری در فضای دانشگاه را مایه نشاط دانشگاه میداند. اما آیا واقعاً نمیداند در ورودی دانشگاه چگونه هویت و حیثیت دانشجویان لگدمال میشود؟
تفکیک جنسیتی دانشجویان ابزار دیگر شریعتی برای تسلط بر دانشگاه و دانشجویان است. بعید است نامبرده این اقدام را فقط برای اسلامی کردن دانشگاه انجام داده باشد. چون دانشجویان دختر و پسر قبل و بعد از کلاس در راهروهای دانشکدهها و فضاهای عمومی با یکدیگر گفتگو میکنند و صرفاً در کلاسهای مجزا مینشینند. تحقیر ناشی از تفکیک جنسیتی و اعمال حداکثر تسلط و سیطره شریعتی بر اساتید و دانشجویان در نتیجه چنین تحقیر و تفکیکی با وجود مشکلات متعدد آموزشی و بار مالی فراوانی که این اقدام بر دانشگاه تحمیل کرد، هدف اصلی شریعتی بوده است.
هفتمین تاکتیک: از بین بردن استقلال دانشکدهها و گروههای علمی
خوب است رؤسای محترم دانشکدهها این جرأت را داشته باشند و اعلام کنند چگونه آقای شریعتی در یک تکه کاغذ، استادی را به آنها معرفی میکند با این عبارت: «حامل نامه مورد تأیید است. برای ایشان کلاس بگذارید تا هیئت علمی شود.» این عبارت و عباراتی مشابه آن برای رؤسای دانشکدهها کاملاً آشناست. او گروههای علمی را در حد تعیین درس و حذف و اضافه آن و در واقع به صورت کارمندان جزء آموزش و اداری تقلیل داده و تا حد ممکن انتصاب مدیران گروهها را بدون حکم انجام میدهد. در ۲ سال گذشته بیش از ۱۰ مدیر گروه فاقد حکم مدیریت بوده و صرفاً «به فرموده» مدیریت میکردند.
هشتمین تاکتیک: از بین بردن فضای گفتگو و بحث علمی
آقای شریعتی با هر گونه تجمعی مخالف است. خوب است شریعتی توضیح دهد در طول ۸ سال گذشته در مجموعه دانشگاه علامه چند سمینار علمی و پژوهشی برگزار شده است. امروزه دانشکدههای دانشگاه علامه بیش از هر چیز به دبیرستان شبیهاند تا دانشکده. در این به اصطلاح دانشکدهها، دانشجویان در همان فضای امنیتی ـ تفکیکی حضور به هم میرسانند؛ در کلاس بدون جرأت پرسیدن، مستمع محضاند و سپس از دانشگاه خارج میشوند. نگاهی به اظهار نظر دانشجویان در ذیل خبرهای اخیر مربوط به آقای شریعتی نشان میدهد چگونه اکثریت دانشجویان برای اتمام تحصیل و خروج از وضعیت تحقیرآمیز فعلی لحظهشماری میکنند.
تعداد سمینارهای علمی ــ پژوهشی برگزار شده در هر کدام از دانشکدههای مختلف دانشگاه علامه به زحمت در طول این ۸ سال به تعداد انگشتان یک دست میرسد.
سخن پایانی
خوب است آقای شریعتی برای یک بار هم که شده صداقت و راستگویی را پیشه کند و توضیح دهد چگونه دختر خود را وارد دورههای کارشناسی ارشد و دکتری حقوق بینالملل در دانشگاههای تربیت مدرس و شهید بهشتی نموده است. چگونه برای ایشان در درسهای مختلف که توانایی گذراندن آنها را نداشته نمره گرفته است. برای مثال برای نمره گرفتن در درس متون حقوقیاش چه قشقرقی برای وی به پا کرده است و چگونه وی را به عضویت هیئت علمی در آورده است. کاش استادان دانشکدههای مذکور این جرأت و جسارت را داشتند تا از تماسها و لابیهای متعدد شریعتی و فشارهای زایدالوصف ایشان به نفع دخترشان نیز سخن بگویند.
آخرین نکته اینکه آقای صدرالدین شریعتی برای بقای خودش اساتید دانشگاه را متهم به فساد میکند، دانشجویان را در معرض فساد میانگارد و دانشگاه را منبع فساد تلقی میکند. این همه تلقی فسادآلود از همه کس و همه چیز، آیا ناشی از ذهنیت سالم و شخصیتی عاری از فساد است؟ یا چنانکه در این نوشته فقط بخش بسیار کوچکی از شیوه ریاست فسادآمیز و دیکتاتورمآبانه وی توصیف گردید، وی همه را به کیش خود میپندارد؟
با عرض تبریک به مناسبت نصب حجت الاسلام رحیمیان به تولیت آستان مقدس مسجد جمکران توسط مقام عظمای ولایت به استحضار میرساند بزودی گنبد این مسجد مقدس طلاکاری خواهد شد و احادیث فراوانی که در تایید سابقه مجرب بودن و کارگشایی امور دنیوی مراجعین و از متون کتب حدیث مخصوصا میزان الحکمه آقای ثقه المحدثین محمدی ری شهری استخراج و در مجلدهای ویژه چاپ و ضریحی برای جمع آوری نذورات زائرین نصب و شبکه ای ماهواره ای یا تلویزیونی بنام الجمکران در جهت تبلیغ فرهنگ رفتن به زیارت مسجد جمکران برپا و در کنار آن مسجد مقدس دانشگاهی برپا و رفتن به زیارت آن عتبه جزو شروط استخدام کارکنان دولتی خواهد شد.
از اقدامات بعدی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
اعلام روزی بعنوان روز جمکران در تقویم سالیانه (همراه با تعطیل رسمی یا بدون آن)
وقف یک میلیون هکتار از جنگلهای شمال به این مکان
تخصیص ردیف بودجه برای آن مکان مقدس
تعریف پروژه های دانشگاهی (در حد رساله دکتری) در راستای کشف ارتباط خاندان … با این مکان مقدس در طول تاریخ
ساخت بزرگراههای چند طبقه از استانهای مختلف بسوی این مکان مقدس
…
هدف از این کارها چیست؟
مرگ براین شریعتی . آخه از خدا بی خبر چقدر خواستی ما رو کنف کنی خوار وخفیف کنی
تو و اون دست نشاندهای بی لیاقتت ام الفساد بودید بعد به دیگران تهمت وافترا میزدید
دعا کن روزی خارج از دانشگاه نبینمت چون دیگه مردی
نظر دهندگان محترم
به نظر اینجانب دیکتاتور را مردم یک کشور میسازند.
اگر به زندگی و گذشته آخوند صدرالدین شریعتی و سایر آخوندها شیعه نگاهی اجمالی بیندازیم به این مسئله پی خواهیم برد که اکثر افرادی که در مذهب شیعه آخوند میشوند دوران نو جوانی و جوانی غم انگیز و سیاهی را گذرانده اند. اکثر این افراد در سیاهی تفکر و فرهنگ خود پرورش یافته اند و به جز تاریکی و غم با موارد دیگری آشنا نیستند. گواه زنده: دوران 34 ساله غم انگیز اخیر ایران.
به امید روزی که عقل و خرد و اندیشه در همه ما ایرانیان به حد اعلا برسد تا فرهنگ سکولاری (جدائی دین از دولت) در فرهنگمان نهادینه شود و دولتی منتخب مردم و برای مردم و پاسخگو به مردم را برپا کنیم.
کوروش
در معرض فساد دانستن آحاد مردم طرز فکر اغلب حاکم شدگان بر سرنوشت این مردم است . در بین ساکنین کره زمین تنها جوان مسلمان ایرانی است که با دیدن تار مویی به فساد در می غلطد . تنها در ایران اسلامی ماست که زن و مردی با هم همکلام نمیشوند جز برای تمهید مقدمات ارتکاب گناه . برای این اغلب حاکم شدگان قابل تصور نیست که مردی به زنی نگاه کند و او را در ذهن خود عریان نسازد . اغلب حاکم شدگان شریعتی هستند . اتهام “رابطه نامشروع تلفنی” هم تنها در مخیله قضات ما می گنجد .
باسلام
جناب نوریزاد
من نوشته این استاد عزیز را دو مرتبه خواندم وهمچنین نظرات دوستان را .با وجودیکه من دانشگاه نرفتم اما هیچ چیز عجیبی در کار شریعتی ندیدم و نمی دانم این استاد چرا این مطالب را برای شما نوشته اند.
امابا نهایت تاسف بارزترین نکات را که در نوشته این استاد دیدم ترس و بزدلی و سرخم کردن و کوتاه آمدن افراد دانشگاهی و فرهیخته که وظیفه شان تولید انسانهائی با افکار فرهیخته تر از خودشان است مشهود بود و اگر از دست بنده ناراحت نشوند به نوعی خیانت به علم و دانشگاه و دانشجو وکلاس ودرس را دیدم .
تمام تاکتیک هائی که نوشتند کارهایی است که ایشان باید در نظام جمهوری اسلامی انجام میدادندمن به تاکیتیکهای ایشان که نوشتند اشاره میکنم تا ببینید که چیز عجیبی نیست.
1-اولین تاکتیک: ارعاب دانشجویان
و
2-دومین تاکتیک: ارعاب اساتید
تقریبا” تا بیاد دارم از بعد از جنگ همیشه در بین مردم ماسلاحی بنام ارعاب بوده است و یکی از ملزومات نظام است.
3-سومین تاکتیک: پایش و نظارت مستمر بر فضای دانشگاه
سالیان سال است که این مردم هر روز و هر ساعت در حال رصد شدن هستنداز تلفن ها گرفته تا رفت و آمدشان و…. .
4-چهارمین تاکتیک: استخدام کارکنان «ویژه»
که همه ما از انقلاب 57 به بعد این رادیده و مشاهده کرده ایم.
5-پنجمین تاکتیک: تبدیل موقعیت دانشگاهی به رانت سیاسی، اقتصادی، انتظامی و قضایی
این رانتی است که از همان زمان انقلاب و بخصوص بعد از رهبری خامنه ای و ریاست جمهوری رفسنجانی پایه هایش مستحکم شد که بقای نظام تا به امروز از قبال همین رانتهاست.
6-ششمین تاکتیک: تحقیر، توهین و تفکیک
ایا در طول این 35 سال جمهوری اسلامی چیزی بیش از این را دیده بودید؟
7-هفتمین تاکتیک: از بین بردن استقلال دانشکدهها و گروههای علمی
از بین بردن استقلال هم از انقلاب 57 به بعد ابتدا با دستور ///// با حذف حزب ها و روشنفکران و کشتن آنها و تبعید و زندانی کردنشان، و بعد از آن توسط شاگردانشان اجرا شده.
8-هشتمین تاکتیک: از بین بردن فضای گفتگو و بحث علمی
این فضا که از زمان آقای خاتمی به بعد تجربه شده بود وزارت اطلاعات هیچ نوع تجمعی را برنتافته و همیشه جلوی انرا گرفته بوده است چه برسد گفتگوی علمی دانشگاهی.
سخن پایانی
از رانتیکه ایشان به دخترشان داده اند گفتید مگر از بدو انقلاب این رانت به آقا و آقازاده ها داده نشده بود. می گویند هم اکنون بیش از 2000 آقا وآقازاده و دوست و فامیلشان در اروپا و امریکا با این رانت در حال کیف کردن هستند.
حال من متوجه نشدم چرا این استاد عزیز اینطور شکوایه کرذه است.
اما بعد از خواندن این مطالب از شما استاد بزرگوار و تمام اساتیدی که در بالا نوشته اید، کاش آنها هم جرات و جسارت داشتندو می گفتند، باید شکایت کرد ،
که شماودوستانتان با کدامین تاکتیک علمی ،اخلاقی ،وجدانی، ملی و یا حتی دینی، در آن زمان سکوت اختیار کردید تا امروز از ویرانه صحبت کنید؟.
با وجودیکه سوادی ندارم اگر جسارت به اساتید و دانشجویان عزیز نباشد کمی تاریخ 35 ساله را گذرا از پیچاپیچ راهروهای مغز خود بگذرانند تا ببینند که شریعتی درچهار چوب این نظام کارهای صحیحی انجام داده و این ما هستیم که جهار جوب خودمان را هنوز نساختیم.
شاد باشید.
مستاجر
سلام اقای دکتر
خوب هستید انشاالله دوستداران خود را که فراموش نکرده اید انشاالله!پیرو مطلبی که در مورد جناب صدر الدین شریعتی در وبسایت شما منتشر شد خواستم چند نکته بگویم.اول اینکه ممنون که شما به موضوع برکناری رئیس مفتخوار و دیکتاتور دانشگاه علامه بعد از خبر برکناری او پرداختید بسیار خوب و جای تشکر دارد. دوما در مورد مطلبی که از قول این استاد محترم دانشگاه علامه در وبسایت شما انتشار یافته خواستم چند نکته را پرسیده و بیان کنم چون خود را همچون بسیاری از دانشجویان این دانشگاه عضو این خانواده دانشگاهی می دانم. نکته اول اینکه در جایی از این نوشته به قلم این استاد محترم گفته شده دست اوامر و نوچه ها و گوش به فرمان های اقای شریعتی در بسیاری از مفاسد این دانشگاه احراز است به طور مثال ارتباط جنسی با یکی از کارمندان زن دانشگاه
اقای دکتر هم من و هم شما و هم دوست نگارنده این مطلب به خوبی می دانیم که دلیل دشمنی اکثریت مردم با طرز تفکر اقای شریعتی و امثال ایشان بخاطر دروغگویی و ادعاهای بدون سند است.خدای نکرده من نمی گویم که این نگارنده محترم در مورد این ادعا دروغ می گوید اما چون بسیاری از ما یاد گرفته ایم که برای درستی حرف هایمان سند واقعی ارائه کنیم تا مخاطبان ما ادعایمان را قبول کنند پس چه بهتر می شد این نگارنده عزیز و شما استاد محترم در هنگام انتشار این مطلب به این نکته توجه می کردید چرا که نگارنده با بیان این مطلب صریحا اعلام می کند در ادامه سخنانش در مورد این قضیه حرف های گفتنی دارد که من هرچه مطلب را زیر و رو کردم چیزی نیافتم!نکته دوم با قریب به اتفاق گفته های شما استاد محترم و این نگارنده عزیز موافقم چرا که شخص بنده دانشجوی همین دانشگاه هستم و به خوبی در چند سال اخیر کلنگی کردن این دانشگاه توسط جناب شریعتی و اعوان و انصارش را با گوشت و پوست خود لمس کردم.
نکته بعدی اینکه در مورد دیکتاتوری اقای شریعتی به چند نمونه اشاره خواهم کرد که خود نمایانگر مثل معروف مشت نمونه خروار است.اقای شریعتی در سال 90 با ضرس قاطع در مصاحبه با خبرگزاری های حکومتی چون فارس و رجانیوز رسما دروغ می گوید که دست به تفکیک جنسیتی نزده است در حالی که ارائه برنامه هفتگی کلاس های پسران و دختران در روزهای مجزا در برگه انتخاب واحد دانشجویان دلیل روشنی بر دروغگویی ایشان است.مورد دیگر احضار تمامی دانشجویان سیاسی که در دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد در دانشگاه های دیگر درس می خواندند و بخاطر حمایت از رهبران جنبش سبز و اعتراض به نتایج انتخابات سال 88 با نزدیک شدن زمان برگزاری انتخابات مجلس توسط کمیته انظباطی و حراست و معاون دانشجویی وقت احضار و تهدید به برخورد در صورت انجام کار سیاسی شدند نمونه اش اینجانب و دوستانم که توسط کمیته انظباطی دانشگاه برای دادن اولتیماتم احضار گشتیم.نمونه دیگر گذاشتن جاسوس در میان دانشجویان در خوابگاه ها و حتی دانشکده ها در سر کلاس درس در هر لباس و عنوانی از بسیجی تا مسئول سرپرستی خوابگاه و دانشجو و کارمند و . . .
نمونه دیگر مخالفت قلبی اکثر اساتید دانشگاه از هر طرز تفکری چه اصلاح طلب و چه اصولگرا و حتی رئیس دانشکده با سیاست های خبیثانه و متوهم بار اقای شریعتی در تفکیک کلاس دانشجویان و تفکیک سایت دانشکده ها به طور مثال سایت دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی.تمام این سخنان را گفتم تا بگویم که نام اقای دکتر توفیقی حتی اگر توسط مجلس اصولگرای بیسواد ایران رای اعتماد برای وزارت علوم را نگیرد که انشاالله می گیرد همین که امپراطوری دیکتاتور مابانه اقای شریعتی و یارانش چون دکتر پریز و نعیمی و امثالهم را برای همیشه در این دانشگاه باطل کرد در میان قلوب و اذهان تمامی دانشجویان ازادی خواه و حق طلبانه این دانشگاه به نیکی می ماند.با تشکر از شما صدرا
مگر //// حرفای خودش رو می فهمید که این مسولین بفهمند
شریعتی چند سالی هم مدیرکل حقوقی وزارت کشاورزی وهم پیش نماز! آن وزارتخانه بود. ومدتی هم دروزارت کشور به تاخت وتاز پرداخته است وکارنامه ای بس سیاه دارد.روحیه چاپلوسی وقدرت طلبی زیادی داردوآنقدر بیشرم ونادان است که می خواهد خیانت های خود به دین ومملکت رابااین مزخرفات به خیال خود پنهان کند !….بهتر است با احمدی نژاد ودارو دسته پلیدش دربه اصطلاح دانشگاه ایرانیان همکاری کند….
با درود خدمت جناب نوری زاد عزیز, این روزها اخباری که از درون به اصطلاح دوران ریاست جمهوری تحفه ارادان (احمدی نژاد)
می رسد حکایت از تحویل خرابه به دولت اقای حسن روحانی دارد صرف نظر از درست بودن یا غلط بودن ان-اگر چه وضعیت از ان چه به ظاهر نشان می دهد بدتر است و مسئولیت انچه خاصه در این 8 سال پیش امده متوجه اقای خامنه ای می باشد –
بنابراین دانشگاه علامه طباطبایی هم مثل بقیه جاها مصداق مثل معروف که به شتر مرغ گفتند
پاهات کجه گفت کجام راسته سئوال اینجاست چرا این مسایل مثلا در کشوری مثل هندوستان اتفاق نمی افته ؟اااا چیزی نیست جز ساختار معیوب و ناکارامد قانون اساسی ما.
در همین هندوستان مورد اشاره گفته می شود دارای قانون اساسی است با قریب به 2000 تبصره که نشان دهنده حساسیت به حقوق مردم و مسایل ریز و درشت مملکت می باشد ما تازه بعد از 34 سال فهمیدیم شهروندان هم حقوقی دارند و باید به فکر لایحه یا منشور حقوق شهروندی انان باشیم اااااااااااااااا حال با چه نگاهی جای خود دارد تازه ادعای داشتن نظام مقدس را هم داریم-البته ما نداریم دولتمردان ما دارند- افت های نظامهای تک صدایی و دیکتاتوری را این چنین تعریف می کنند , رانت سیاسی ,پیامدش رانت اقتصادی و نتیجتا فساد در تمام ابعادش بنابراین جناب شریعتی را هم در این راستا باید دید . بقول شاعر ماهی زسر گندد نهی زدم. با احترام
ازوقتی که این نظام حاکم شد در اغاز میگفتند مدرک وتخصص مهم نیست تعهد مهم است مثلا خیلی از مشاغل مهم را به حاج اقاها دادند بعدا و اکنون مدرک وتایتل در نظام بسیار مهم است ونتیجتا اکثرا مدارک کردانی جور نموده تا بتوانند بر مشاغل مهم منتصب شوند به نظر من برای انتصاب بر وزارت و وکالت و….. سابقه اطلاعاتی .امنییتی یا سپاهی مهم است ونه چیز دیگر. ضمنا بعضیها مدارک متعددی را یدک میکشند که امکان واقعی بودن انها وجود ندارد مثلا اقای قالیباف شهردار تهران هم دکتر هم خلبان هم سردار نظامی هم مهندس میباشد؟
آخوند سالم هم مگر وجود دارد ؟ اصل انگیزه تشکیل دادگاه ویژه روحانیت توسط آقای خمینی بر اساس شناختی بود که از این قشر هم لباسش داشت !! تعداد باصطلاح روحانیت !!! موجود را در مقابل جمعیت کشور و یا درصد آنها را نسبت به عوام در نظر بگیرید و تعداد آخوندهای مفسد در بند دادگاه ویژه را، همه چیز بهم میریزد!!! نسبت یک به دویست است ،ام الفساد واقعی اند آنهم با جرمهای منکراتی و مفسده های مالی و دزدی و ناموس دزدی و… ، نگاه و عقیده سالم اصولا در طی دوران باصطلاح تحصیل بصورت کامل از مغزشان زوده میگردد و آماده میشوند برای هرزه گردی در اشکال مختلف، فرد سالم در این لباس که عموما تابلوی عوام فریبی است و مبلغ تزویر و حقه بازی و بی شرمی و اند نامردی و دروغ است کمتر میشود یافت!!! بگذریم که استثا هم وجود دارد و بعضی هاشون روی شان نمی شود این لباس پوپولیستی و ریا کاری را در آورند.
با درود
به باور من ما هرچه در این سی واندی سال متحمل شده ایم .دلیلش خاموشی و سکوت وخنثی بودن یک اکثریت در مقابل یک اقلیت خیلی خیلی … کم.در حوادث سال 57(نمی گوییم انقلاب!!) یک اقلیت اوباش, باور کنید بلی اوباش.چرا که من خود ساکن پایین شهر تهران بودم.در محله ما یک آدم حسابی هم در ندانم کاری های سال 57 شرکت نداشت. به پدر من که دارای یک کارگاه بود و حدودا 70 نفر در آن کار می کردند می گفتند “سرمایه دار” در آن سال ها این گونه واژه ها از هزار تا نا سزا بدتر بود.بلی دور نشویم تا آن عاشورای کذایی 57 تعداد شرکت کننده در ندانم کاری های سال 57 کم بودند.ولی پس از آن مقدار بسیار زیادی بخاطر هیجان ودیگر به خاطر خسته شدن و درمانده شدن مردم از شورش های روزانه .مردم در آمدن خمینی به تهران بیرون آمدند. واین حکومت ضد بشری و ضد توسعه و بدوی و … بر اثر خاموشی و خنثی بودن یک اکثریت قاطع در مقابل یک اقلیت بسیار کم, شکل گرفت.و همچنین تمام بلای در این سال ها به شوند سکوت اکثریت مردم اتفاق افتاده مانند: تحریک صدام وحشی ///// ;کشتار دهها هزاری زندانیان سیاسی در دهه 60 و بالاخره قتل عام های مرداد67,حجاب اجباری زنان,تورم های کمر شکن,و… بلی تمامی رویدادهای این 30 واندی سال منجمله این تحفه سید صدر الین شریعتی(این عرب) و… تحفه آرادان رهبر شدن سید علی خامنه ای ///// توسط دسیسه رفسنجانی و… همه و همه به شوند سکوت و خنثی بودن یک اکثریت قاطع در مقابل یک اقلیت اوباش است.
dorod bar to.waghean yek nafar harfe dele mano zad.
بادرود خدمت همه دوستان ازاد اندیش به خصوص محمد نوریزاد
نوریزاد عزیز قبل از نوشتار پوزش میخوام از اینکه با القابی مثل اقا استاد دکتر و…. شمارا خطاب نمیکنم چون اینطور احساس نزدیکی بیشتری میکنم و اما سوالی که خیلی ذهن منو مشغول میکنه اینه که من خودم به عنوان یک دانشجوی اخراجی بی سروصدا زمانی که نتونستم زیر بار حرف زود و دیکتاتور گونه مسیولین دانشکاه برم با برخورد و زد و خورد با مسیولین بلند پایه دانشگاه عطای تحصیل در دانشگاه ازاد اسلامی تاکید میکنم ازاد اسلامی که نه بویی از ازادی توش بود نه اسلامی به لقایش بخشیدم و الان در کاری ازاد مشغول گذران امور زندگی هستم و مثل هزاران دکتر و مهندس و تحصیلکرده لااقل بیکار نیستم و اموراتم میگذره و اما سوال من از دوستان دانشجو در هر واحدی اینه که وقتی ما و امثال شما دانشجویان و اساتید خودتونو به خواب زده باشین دیگه چه توقعی میشه از بقیه مردم داشت .چطور شما با دیدن این مفتضحاتهنوز اسم خودتونو استاد یا دانشجو میزارین.پس ایراد اول و اساسی از شماهاست که مثل بره در قبال هر گرگی سرفرود میاورین و شجاعت ایستادگی ندارین.برای به دست اوردن هرچیزی باید خیلی چیزهارو از دست داد همون کاری که خودم کردم یا درست بود یا غلط ولی نمیتونستم چماق بالای سرمو تحمل کنم و هر روز با ترس و دلهره بله قربان گوی بقیه باشم نمونه بارز این حرف خود نوریزاد عزیزه که با گرفتن جونش کف دستش داره زندگی میکنه.این ماییم که راه را برای امثال شریعتی ها و شریعتمداریها و احمدی نژادها باز کردیم و با شربت و شیرینی به استقبالشون رفتیم.کاش این اساتید عزیز که حالا فکر نامه نگاری افتادن حالایی که دیگه شریعتی برکنار شده نه اون زمان که هنوز در سمتش بود که شهامت نداشتن حتی در اون زمان نامه نگاری کنن چرا با اتحاد خود جلوی اون ادم نایستادن؟ چرا دانشجویان ما برای به دست اوردن یک مدرک بسیار بی ارزش دانشگاهی تن به هر خفت و خواری میدن؟پس این نوع زندگی برای جوانان و متاسفانه بزرگترهای ما لذت بخشتر از زندگی دموکراسی مابانه است چون ما فقط میخواهیم از دور دستی بر اتش داشته باشیم و به قول قدیم وسط لحاف باشیم که نه پامون بیرون باشه نه سرمون .اساتید محترم که اخراج و خانه نشینی و بازنشستگی اجباری را به زندگی با عزت ترجیح دادین خود کرده را تدبیر نیست چون اون زمانی که باید وجود شما حس میشد کجا بودین؟در اتفاقات کوی دانشگاه چند سال قبل کجا بودین؟اون زمان که خوابگاه دانشجویان مورد هجوم و غارت قرار گرفت و مثل زمینهای کشاورزی شخم زده شد چرا نامه نگاری نکردین؟میدونین چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چون شهامت نداشتین چون میخواستین در جهت اب شنا کنید نه مخالف جهت.و این شد که از زمان سکوت و ندیده انگاشتن شما و خیلی از به ظاهر دانشجویان اون زمان این قوم بر شما مستقر شد باز هم میگم خودکرده را تدبیر نیست و در اخر با یک شعر تمام میکنم
قانع به یک استخوان چو کرکس بودن به زان که طفیل خوان ناکس بودن
با نان جوین خویش حقا که به است کالوده به پالوده هرخس بودن
جناب بینا
بسیار خوب متوجه شدید که ساختار معیوب جمهوری اسلامی است که پدید آورنده استبداد است. و این ساختار معیوب در بسیاری از اصول قانون اساسی وجود دارد که دلیل بازتولید استبداد در ایران شده است. من در نوشته کوتاهی با اشاره به این عیوب، نشان داده ام که استناد به قانون اساسی راهی جز به همین استبداد دینی مخوف نخواهد برد. نکته دوم هم این است که فساد نتیجه طبیعی سیستم استبدادی است. شما کافی است خود را گوش به فرمان رهبری نشان دهید (تظاهر کافی است نیازی به اعتقاد قلبی هم نیست) در این صورت اگر آدم هم بکشید، دزدی کنید و یا هر خلاف قانون دیگری، کاملا در حاشیه امنیت قرار دارید. لازم به ذکر نمونه نیست خودتان بسیاری را سراغ دارید.
شما آمار فساد را در کشورهای مختلف مقایسه کنید. حتی کشورهایی با درآمد بالا که دارای سیستم استبدادی هستند بسیار فاسدند. تنها راه رهایی از این تباهی، حذف کلیه مقامهای سیاسی مادام العمر (به خصوص ولایت فقیه) و سپردن امور مملکت به دست صاحبان اصلی آن یعنی مردم است.
با احترام
بردیا استقامت
درود .شریعتی را چه کسی انتخاب کرد ؟ مگر کدام یک از باصطلاح
روحانیان محترم که امروز از مسجد ومنبر دور٬ ودنبال جاه و مقام وپول هستند٬ تا حال با مردم ویا حتی با خودشان رو است بوده اند به جز چند نفر؟
یادمان نرفته آقای خمنیی درپاریس چی گفت وبعدازآمدن به ایران چکار ها نکرد
وکرد.مگر آقای خامنه ای گردش کاراحمدی نژاد را در۸ سال گذشته که چه بلائی
سر ایران وملت درآورد تائید نکرد و نمی کند. امروزه ازجنس شریعتی ها دروطن
بخت برگرشته زیاد وفراوان است٬ برای پاک سازی کشتی نوح لازم است. و…. رضا
نمی دانم که من حرف امام خمینی را نفهمیده و یا بد فهمیده ام ( مسئولین حکومت امروزی که اصلا” حرف امام را نفهمیده اند و یا خودشان را به نفهمی و جهالت میزنند ) که وقتی ایشان هنوز در پاریس بودند و انقلاب نشده بود ، در جواب خبرنگاری فرمودند : روحانیت دنبال قدرت نمی گردد و اگر رژیم شاهنشاهی سرنگون شود ، روحانیت فقط نظارت و ارشاد در حکومت میکنند . ظاهرا” و باطنا” این روحانیت امروزی آنقدر ولع و تشنگی در هر پست و مقام کشوری و لشگری را دارد که با هر پیشنهادی ، مثلا” ریاست دانشگاه علامه طباطبائی را ” شریعتی ” با چنگ و دندان و مرحوم ” عمید زنجانی ” ریاست دانشگاه تهران را بدون حتی یک تعارف زبانی تصاحب میکنند .اینها یک فکر غلط در مخیله خود دارند و آن اینکه با غرور بیش از اندازه در خود فکر میکنند که در پست های اجرایی بهتر می توانند به مردم خدمت کنند و دیگران با هر دانش و تجربه زرنگی در پست های اجرایی ناتوانند .آقای قرائتی در درس هایی از قرآن زمانی میگفت : روحانیت دست بگیر دارد و نه اینکه دست پس بده و چیزی را که به روحانیت بدهند دیگر نمی توانند پس بگیرند .
با درود خدمت جناب نوری زاد عزیز , این روزها اخباری که از دوران به اصطلاح ریاست جمهوری 8 ساله تحفه ارادان (احمدی نژاد) به گوش میرسد حکایت از تحویل خرابه به دولت اقای حسن فریدون (روحانی) می باشد صرف نظر از درست بودن یا غلط بودن ان-اگر چه درست است و وضعیت از ان چیزی که به ظاهر نشان میده بدتر است دانشگاه علامه طباطبایی هم مثل بقیه جاها – سئوال اینجاست چرا این مسائل مثلا در کشوری مثل هندوستان اتفاق نمی افته ؟ااااا چیزی نیست جز ساختار معیوب و ناکار امد قانون اساسی ما. در همین هندستان مورد اشاره گفته می شود دارای قانون اساسی است با قریب به 2000 تبصره که نشان دهنده حساست به حقوق مردم و مسائل ریز و درشت مملکت , ما تازه بعد از 34 سال تازه فهمیدیم شهروندان هم حقوقی دارند و باید به فکر تنظیم لایحه ای در این ضمینه باشیم حال با چه نگاهی جای خود دارد تازه ادعای داشتن نظام مقدس را هم داریم -البته ما ادعا نداریم دولتمردان ما دارند- افت های نظامهای تک صدایی و دیکتاتوری را این چنین تعریف می کنند 1) حکومت های تک صدایی رانت سیاسی می یاره 2) رانت سیاسی رانت اقتصادی می یاره 3) رانت اقتصادی فساد می یاره در تمام ابعادش. جناب شریعتی را هم در این راستا باید دید. امثال ایشان و یا شخصی مانند احمدی نژاد در یک سیستم سالم مطمئن باشید اداره یک بقالی هم به انان نمی دهند چه رسد رییس دانشگاه و ریاست جمهوری -اگر چه ریاست جمهوری در نظام ما تدارکات چی بیشتر نیست- به راستی شاعر ما سعدی رحمت الله علیه چنین گفت : ماهی زسر گندد نهی زدم با احترام
با سلام به امام عصر {عج} و با سلام خدمت شما بزرگوار/ جناب نوریزاد من میخوام خاطره ای را خدمتتان عنوان کنم
سال 57 هنوز انقلاب پیروز نشده بود/ من در بندرعباس خدمت میکردم / برای گذاران چند روز مرخصی به شهرستانم اومدم
مادر بزرگم که سید و اولاد پیامبر بود و نزدیک 80 سال سن داشت روحش شاد/ پرسید پسرم میگن مملکت شلوغ شده
گفتم بله مادر / مردم دارن تظاهرات میکنن / پرسید تظاهرات چی هست / گفتم مردم ریختن خیابون میگن مرگ برشاه
گفت مگر دیونه شدند خوب حق هم دارن زمان اشغال ئو قحطی را ندیدند/
پرسید خالا کی را میخوان شاه کنن
گفتم یک سیدی هست تو عراقه / انو میخوان بیارن / گفت ای بابا
ننه جون از اخوند شاه در نمیاد / پرسیدم چرا ؟؟؟
گفت ننه جو.ن اخوند مملکتو با مسجد اشتباه میگیره هم مملکت خحراب میشه هم مسجد
اقای نوریزاد یک پیرزن 80 ساله قبل از انقلاب میدونست از اخوند جماعت شاه در نمیاد
اما منو شما که تحصیل کرده بودیم نفهمیدیم / این درد بزرگیست
خودم کردم که لعنت بر خودم باد
باسلام از دیگر دانشجویان دکترا که به سفارش شریعتی بدون ضوابط علمی عضو هیات علمی شدند، می توان به سیدحسین علوی خواهرزاده حسین شریعتمداری،مهرداد پذرپاش و علیرضا عبدالله (که با بیشرمی کلید اتاق دکتر معتمدنژاد پدر علوم ارتباطات را تصاحب کرده است) و بالیسینی(مدیرکل اخبارداخلی ایرنا در دوره احمد نژاد تاکنون) می توان اشاره کرد
درود بر شما
ظاهرا برکنار شد اما ادامه این داستان تلخ اینکه که فردا پست و مقام بالاتری بهش می دهند !
گرفتار چه فرومایگانی شدیم امروز 170 راس از مجلسیان با انتشار نامه ای اعلام آمادگی کردند که برای جانقشانی در رکاب اسد قاتل به سوریه اعزام بشوند ! صرف نظر از اینکه دروغ میگویند و مزخرف و فقط جنبه خوش رقصی دارد و توهین به شعور مردمی که در انتخاب آنها کمترین نقش را داشتند آرزو کردم قدرتی داشتم که همه را با پس گردنی برای همیشه می فرستادم سوریه !
اگر کسی که توانایی و کشش لازم در رشته و دوره ای ر نداشته باشد ولی بتا حق به او امتیاز بدهند و اورا وارد دانشگاه نمایند بجا دکتر مثلا قصاب نربیت میشود کما اینکه امروزه اکثر دکتر های بیسواد بدون صلاحیت وارد دانشگاه شده اند و پول پرست و دلال گشنه اند و من خودم با همچین جانورهایی برخورد داشته ام که بیخود مرا زیر تیغ جراحی برد وپول برای خود دست وپا کرد امید وارم مسئولین بعد از چندین سال عبرت بگیرند و استعدادها مورد معامله قرار ندهند
//// تر از اخوند فقط خود اخوند هست بدبخت خدایی که حورایون ام اخوند از هر نوع باشد اخوند خدا فروش هست اخوند شکم پرست و توجبیه گر هست اخوند برای هدف خود هر کار لازم هر زشتی هر دروغ لازم را انجام میدهد نان اخوند نان تنبلی حرام و خدا فروشی هست
همه دانشگاهها کم و زیاد شبیه هم هستند جو شدیدا امنیتی حاک شده بر دانشگاه تهران توسط یک فرد اطلاعاتی یا جو بی خیالی اساتید در دانشگاه الزهرا بگونهای که اکثر به اصطلاح اساتید استخدام شده در دانشگاه الزهرا از زمان ریاست خزعلی تماما با سفارش از بیسوادترین اساتید و نالایق ترینها میباشند که حتی بعضی اوقات مشاهده میشود یک دانشجوی کارشناسی لیاقت و سطح و توان علمیش از ان به اصطلاح استاد بالاتر است و این موضوع در تعطیل کردن بی دلیل کلاسها بی توجهی به نوع تدریس در یک دبستان یا دانشگاه کاملا مشهود است یا دادن نمره به داشجویان بر اساس علاقه و ……. به دانشجو خدا لعنت کند دولت تحقیر ملی (دولت 9 و 10) که متاسفانه بدلیل نزدیک بودن نظر رهبری به رئیسش و دست بوسی فرد لا ابالی و بی لیاقتی مثل احمدی نژاد از رهبری مایه حمایت بی بدیل و عدم امکان حتی گفتن اف به این دارو دسته خبیث و حداقل پرس و جوئی شده و تازه بعنوان پاداش عضویت در مجمع تشخیص رو هم بهش داده تا اثبات کنه هنوز نظرش با نظر خائن ملی یعنی احمدی نژاد بیش از بیش نزدیکتره و صد البته شاید ……………
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
نمیدونم اصلا حرفم یه که میخوام به شما ایمیل بزنم البته شما مثل اکثر مواقع جواب ایمیل رو نمیدید و فقط جواب سلام رو میدید .
نمیخوام حرفای تکراری بزنم اما میخوام یه چیزی ازتون بپرسم اقای نوریزاد شما چطور تحمل این همه سختی و این هم مخالف رو دارید جماعتی که متقاعد نمیشن .اخه میگن سخت ترین کار در جهان متقاعد کردن ادم های احمق است .
از نامه ی چهاردهم بود که با شما اشنا شدم به رفاتون همیشه فکر کردم برام مهم نبوده حتی اگه شما طرفدار اقای رهبر باشید چیزی که برام مهم بود اینکه وقایع جامعه رو شناختم .راستش تملم در نامه ی 26 به اخر رسید دیگه نتونستم نوشته هاتونو بخونم .داستان باغبان رو برای هر کی تعریف میکنم دلش خالی میشه اما از بس قصه ی دروغ تو ذهنش خوندن قبول نمیکنه.
از روزی که ستار بهشتی رو کشتن دیگه نتونستم فعالیت اینترنتی خوبی داشته باشم نترسیده بودم بی رمق شده بودم …اصلا نمیدونم نوشته ی منو تا اینجاخوندید که ادامه اش بدم .
اما خوهشا جواب خواهشا
چطور در این انبوه مخالفان خودتون رو زنده نگه داشته اید((تفکرتون و تا جسمتون))
سن زیادی ندارم برای همین زود می برم مطمئن باشید من ترویج کننده اندیشه های نوریزاد هستم
—————————
سلام شاهین گرامی
اگر مرد عملی که می بینم هستی به این چند کار اقدام کن
رمان بخوان
کارهنری – به هررشته ای که به درون تو نزدیک است – روی ببر
به یکی از ورزش ها نیز
کمی به خودت مرخصی بده
حتما
بعدا می بینی که می شود خیلی چیزها را تحمل کرد
فقط باید بدانی که چه می خواهی
وچه نمی خواهی
راه را پیدا خواهی کرد