سر تیتر خبرها
در سوگِ جوانیِ پیرشده

در سوگِ جوانیِ پیرشده

رشید اسماعیلی را، بخاطر همین هوش و فراست و جهش های شعوری اش، از تحصیل در مقطع دکتری محروم کردند، و با هربار فراخوانی اش به اطلاعات و زندان، آرامش روانی اش را برآشفتند.

سه شنبه غروب از تهران بیرون زدم و ساعتی پس از نیمه شب رسیدم اصفهان. تنها بودم. مستقیم رفتم سه راه سیمین. چرخی در اطراف خانه ی جوان زدم و باور کردم که: خبر درست است. حجله های روشن، انگار صحت خبر را امضا می کردند. مراسم، هشت صبح اعلام شده بود و اکنون نیمه های شب بود و من باید این شش هفت ساعت را به یک جوری سپری می کردم. برای استراحت چند ساعته به هر هتلی و مسافرخانه ای که سر زدم بی نتیجه بیرون آمدم. در آن دیرهنگام شب نخواستم زنگ دری را بصدا درآورم و دوستانی را نگران کنم. رفتم کنار زاینده رودی که آب نداشت و در صندلی عقب اتومبیل خود مچاله شدم تا مگر صبح فرا برسد. تنگی جا مرا از یک پهلو به پهلوی دیگر می فشرد. چیزی به اسم خواب اما از چشمان من گریخته بود. یعنی: من مانده بودم و خواب رفته بود. و تنگیِ جا به بهانه ای دم دست می مانست. چهره ی دوست داشتنی “رشید اسماعیلی” که باید فردا در جایی تنگ تر بخاک سپرده می شد رهایم نمی کرد.

به هر مشقتی که بود خودم را رساندم به ساعت پنج و شش صبح. و با مشقتی دیگر به هفت صبح. زمان بنای عبور نداشت. نخستین کسی بودم که پای به درون خانه نهادم. و به همان اتاقی که رشید بر کف آن افتاده بود و جان سپرده بود. بی هیچ دلیلی. و بی هیچ سابقه ی بیماری. پدرش با قامتی خمیده آمد و خود را در آغوشم رها کرد. تلخ گریست. و کمی بعد که دیگران نیز هجوم آوردند، مادرش. دست بردم و گوشه ای از روسری مادرانه اش را بالا بردم و بر آن بوسه زدم و با او در های های گریه هایش همراه شدم.

رشید اسماعیلی، تمثیلی از جوانیِ تلف شده در این ملکِ مُلازده است. جوانی ای که با همه ی استعدادها و بنیه ها و توانمندی هایش، نه این که به بازی گرفته نمی شود، بل به زندان و شکنجه و آسیب و دربدری درانداخته می شود. رشید اسماعیلی را، بخاطر همین هوش و فراست و جهش های شعوری اش، از تحصیل در مقطع دکتری محروم کردند، و با هربار فراخوانی اش به اطلاعات و زندان، آرامش روانی اش را برآشفتند.

صبح روز چهارشنبه ما او را غریبانه درمیان ضجه های پرسوز سینه های سوخته بخاک سپردیم. درحقیقت ما گنجی از استعدادِ بی مخاطب را در خاک پنهان کردیم. گنجی از استعداد تحقیرشده. و به حاشیه رانده شده. و به هیچ گرفته شده. دوستانش می گفتند: رشید درمیان جوانان فعالِ اصفهان سرآمد بود. و همین نفوذ و سلامت و سرآمدی، برای “برادران” آزاردهنده بود. به هرمناسبت و به هر بی مناسبتی او را به اطلاعات اصفهان فرامی خواندند و با تلفن های خط و نشاندار، به او می فهماندند که: اگر بنای آرامش داری، دورِ هرچه فعالیت مدنی و دانشجویی است خط بکش. و رشید، نه جوانی بود که بهراسد و کنار بکشد.

آن روز، رشید اسماعیلی، این جوان زیباصورت و زیباسیرت، در خاک آرمید و خیال “برادران” را از شور و شعور جوانی اش راحت کرد. همسر شهید همت که او مرا خبرکرده بود و همو مرا آشفته روی به سمت اصفهان دوانده بود، می گداخت و برای من از رنج های رشید و خانواده اش می گفت. دوستانش می گفتند: رشید هیچگونه بیماری نداشت و مرگ او کاملاً مشکوک است. و من می گویم: در سرزمینی که جان شهروندانش همسنگ باد هواست، و حکومتیان به همان راحتی که آدم می کشند، دخالت دستهای خونین خود را انکار می کنند، مرگ مشکوک رشید اسماعیلی نیز می تواند گزینه ای برای دستهای آلوده ی “برادران” باشد. و می گویم: ای همه ی شمایانی که جوانی جوانان ما را تباه کردید، خوشا بکامتان، ما اما جویبارهای جاودانه ی فهم را، و شربت شرابگونِ شعور را از پستوهای همان استعدادهای تحقیرشده و به حاشیه رانده شده بدرمی کشیم و بر پهنه ی سرزمینی که شما اشغالش کرده اید جاری می کنیم. باشید و جولان جوانیِ جوانانِ پیرشده ی ما را تماشا کنید که: برای برکشیدن و برآمدنِ جوانیِ جوانان این سرزمین فرش پهن می کنند.

محمد نوری زاد
دوم شهریورماه سال نود و دو
تهران

Share This Post

 

درباره محمد نوری زاد

51 نظر

  1. آیا نبایستی دستکم خانواده این جوان در گذشته درخواست کالبد شکافی می کردند؟ من نمی دانم که آیا چنین چیزی در ایران هنوز امکان پذیر است یا نه چون دو دهه است که از آنجا دورم.

     
  2. به این محمدرضا شمسی خیلی گیر ندید
    این بنده خدا با خوندن بولتن های تبلیغاتی سپاه قاطی کرده .همچین میگه وال استریت آدم فکر میکنه هولوکاست شده

     
  3. بسیجی جاهل آقای محمد رضا شمسی خالق عالم با دمیدن روح خود ،شعور و تعقل انسان را آفریدو اشرف مخلوقات نامید و در این میان تفاوت افرادی چون شما با این جوان فهیم و عالم و امید کوکبی ها آشکار میگردد ، اگر در کشور ما باندازه فهم اندک شما هم آزاد اندیشی و حقوق بشر و انسانیت جایی داشت میشد امیدوار بود!!! ولی اساس تفکرات سوء استفاده چیان مذهبی _ شما بخوانید روحانیت_ ماکیاولیستی است و شدیدا بر اساس کتب اربعه مورد اعتقادشان پوپولیستند!!! چرا باید رشید اسماعیلی از ادامه تحصیل بزور و تهدید و با ظلم آشکار باز داشته شود و امثال مهرداد بذرپاش ها بفرموده باصطلاح دکتر شوند!!! و عضو هیات علمی دانشگاه!!! البته از حق نباید گذشت که این قاعده بفرموده مقام کذاب ولایت !!! سالهاست تسری یافته است و دکتر و مهندسان فراوانی را در تمام پستها می توان یافت !!! حاج آقا دکتر سردار….. !!! اما تفاوت این گروه با نخبگان در وضعیت حال حاضر کشور است امالفساد متوهم احمدی نژاد که نظرش به نظر مقام کذاب ولایت نزدیکتر بود، اگر اندکی شعور و فهم و ادراک و میهن دوستی و انسانیت داشت با بکار بردن خزءبلاتی در طی دوران کودتا و غصب بنا حق صندلی ریاست جمهوری این فحایع را برای کشور درست نمیکرد ، هر چند فهم اینگونه واقعیات از مغز قفل شده شما مقدور نمیباشد اما بمردم ایران با این همه مشکل و معضل چه که بشار اسد چه گ … میخورد اون نادان نصیریه ای اصلا مسلمان نیست! لبنان بما چه مربوط است!؟ امریکای لاتین و دخالت در یمن و بحرین و… نقل است از ظریفی که حاکمی برای دادستانی از محله ها عبور میکرد فردی فریاد برآورد که ای حاکم داروغه ات مرا بسیار آزار میدهد و مرتبا مرا دستگیر میکند ، حاکم علت را جویا شد دادخواه گفت هر چه در این شهر بزرگ گم میشود ایشان سراغ من میاید و از بخت بد من در خانه ام هم پیذا میشود!!! برادر بسیجی حکایت درست حکایت سردمداران غاصب کشور ماست !! چرا باید در هر نفطه جهان دحالتهای مخرب نمایند برای چه منافع ای ،جایی برای دفاع باقی نمی ماند متاسفانه ، شما قدری فکرت را بکار بگیر ، انشاالله که جز دکتر و مهندسان گعده ای و یا در صف شان نباشی کمی مطالعه کن و حقایق را بی تعصب !!! البته اگر بتوانی ذنبال کن انشاالله خالق عالم توبه پذیر است ، این جوانان که یا فرار میکنند و یا دق از سرمایه های اصلی کشورند و اگر امیدی برای بهبود اوضاع اقتصادی و علمی و… باشد از طایفه حاج مهندس دکتر سردار ها خمره رنگریزی نیست به این جوانان است که در تمام دنیا کرسی های علمی و تحقیقاتی و اکتشافی را از آن خود نموده اند ، چرا نباید کشور خودمان از وجودشان بهره ببرد !؟ کمی بخودت جرات بدهد هر وقت توانستی پای منابر هر یک از این سوءاستفاده چیان که بودی دلیل مطالب ادعایشان را جویا شوی!!! قفل مغزت در حال باز شدن است !!! آره حتی پناهیان نا بخرد ، همه سرتا پا یک کرباسند نترس

     
  4. اکثریت مردم ایران همچنان در جهل و نااگاهی وخذافات وشرک غوطه ورند وبه خدایان یعنی امام زاده ها- قبرها بارگاهها بجای درگاه الله تعالی روی اوردند مطالعه ندارند روشنفکران وخیرخواهان وداعیان الی الله رانمیشناسند و وقعی به انها نمی نهند وبه دشمنان خود دین فروشان جهل وخرافه گستران سواری میدهند وبه انها رای میدهند پس ان الله لایغیر مابقوم حتی یغیرو مابانفسهم خداوند سرنوشت هیچ قومی راتغیر نمیدهد مگراینکه ان قوم خودشان تغیر دهند- الله تعالی لفظی که اززبان شما ایرانیان رخت بربسته وبه یا علی مدد تغییر یافته — الله همه خیر خواهانی چون شما را مددنماید وعلی گونه پایمرد باشید ترکمن صحرا

     
  5. سلام من شخصا رشید رو می شناختم.در ستاد مهدی کروبی سال 88 با هم بوذیم.جوان خوشفکر پر شور وسر زنده ای بود.
    خصوصیاتی که بلای جان این آقایان است.
    لعنت خدا بر قاتلین او.
    روحش شاد و یاذش گرامی باد.

     
  6. ﻋﺮﻓﺎﻧﻴﻴﺎﻥ

    ﺩﺭ ﺟﻮاﺏ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺿﺎ ﺷﻤﺴﻲ
    ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ
    ﺷﻤﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻳﺪ ﺩﺭ اﻓﺘﺎﺩﻥ ﺑﺎ ﻇﻠﻢ ﺳﺨﺘﻲﻫﺎﻱ ﺑﻪ ﻫﻤﺮاﻩ ﻣﻲﺁﻭﺭﺩ. ﻣﮕﺮ ﻓﻘﻄ ﺩﺭ اﻓﺘﺎﺩﻥ ﺑﺎ ﻇﻠﻢ ﺳﺨﺘﻲ ﻣﻲﺁﻭﺭﺩ
    ﺣﻤﺎﻗﺖ ‘ ﺧﻮﺩﺑﺰﺭﮒﺑﻴﻨﻲ ‘ ﺟﻬﺎﻟﺖ ﭼﻂﻮﺭ اﻳﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺳﺨﺘﻲ ﻧﻤﻲﺁﻭﺭﺩ.
    ﻭاﻗﻌﺎ ﭼﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪاﻱ ﺑﻬﺘﺮ اﺯ ﻧﺠﺎﺕ ﺑﺸﺮﻳﻴﺖ .ﺑﺎ اﻳﻦ ﺁﺭﻣﺎﻥ ﻣﻴﺘﻮاﻥ ﻫﺮ ﺟﻨﺎﻳﺘﻲ ﺭا ﺗﻮﺟﻴﺢ ﻛﺮﺩ
    ﻣﺜﻞ اﻳﻨﻜﻪ اﻳﻦ ﻫﻤﻮﻃﻦ ﻣﺎ ﺳﻦ و ﺳﺎﻟﻲ ﻧﺪاﺭﺩ و ﻳﺎ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻧﻤﻴﺪاﻧﺪ ﻫﺰاﺭاﻥ ﺳﺎﻝ اﺳﺖ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺑﻬﺎﻧﻪ اﺳﺘﺎﻟﻴﻦﻫﺎ ﻫﻴﺘﻠﺮﻫﺎ ﻣﻴﻠﻴﻮﻧﻬﺎ اﻧﺴﺎﻥ ﺭا ﺑﻪ ﻛﺎﻡ ﻣﺮﮒ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩاﻧﺪ
    ﻫﻤﻮﻃﻦ ﮔﺮاﻣﻲ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺷﻚﻧﻴﺎﻭﺭﺩﮔﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻳﻘﻴﻦ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺭﺳﻴﺪﻩ. اﻳﻦ اﺳﻼﻡ ﻫﻮﻳﻴﺘﻲ ﻛﻪ ﺗﻮ اﺯ ﺁﻥ اﺭﺗﺰاﻕ ﻣﻴﻜﻨﻲ ﻫﻤﺎﻥ اﺳﻼﻣﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﺶ ﺻﺪﻫﺎ ﺳﺎﻝ اﺳﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭا ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﺪا ﻗﺘﻞ و ﻋﺎﻡ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ و ﻛﺸﺘﻪﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺷﻬﻴﺪ ﻣﻲﻧﺎﻣﻨﺪ اﺯ ﻃﺎﻟﺒﺎﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﺳﻠﻔﻲﻫﺎ ﻭﻫﺎﺑﻲﻫﺎ ﺣﺰﺏ اﻟﻠﻪ و ﺻﺪﻫﺎ ﮔﺮﻭﻩ ﻛﻮﭼﻚ ﺩﻳﮕﺮ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﻮﺑﺖ اﻳﺴﺘﺎﺩﻩاﻧﺪ
    و ﺧﻮﺩ ﺭا ﺣﻖ ﻣﻂﻠﻖ ﻣﻴﭙﻨﺪاﺭﻧﺪ
    اﻳﻦ اﺳﻼﻡ ﻣﺤﺴﻦ ﺭﻓﻴﻘﺪﻭﺳﺖﻫﺎﺳﺖ ﺳﺒﺰﻱﻓﺮﻭﺵ ﺳﺒﺰﻩ ﻣﻴﺪاﻥ
    ﻗﺮﺑﻮﻥ ﺧﺪا ﺑﺮﻡ ﻛﻪ ﺣﻖ ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺭا ﺑﺪﻭﻥ ﻛﻢ و ﻛﺴﺮ ﺩﺭ ﻛﻒ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ ﺧﻮاﻫﺪ ﮔﺬاﺷﺖ
    ﻫﻤﻮﻃﻦ ﻋﺰﻳﺰ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﻧﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﻱ ﺁﻗﺎﻱ ﻧﻮﺭﻳﺰاﺩ و ﻧﻪ ﻫﺰاﺭاﻥ ﺩﻟﺴﻮﺯ اﻳﻦ ﺩﻳﺎﺭ ﺗﺎﺛﻴﺮﻱ ﺑﺮ ﺭﻭﻧﺪ ﺳﺮاﻧﺠﺎﻡ ﺷﻮﻣﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ اﻧﺘﻆﺎﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺎﺳﺖ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺩاﺷﺖ
    اﻳﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪﻫﺎ ﻓﻘﻄ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺑﻌﺪ اﺯ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺧﻮاﻫﺪ ﺁﻣﺪ

     
  7. آقاي محمد رضا شمسي . برداشت من از نوع فرمايشات و نوشتن كامل اسم شما اين است كه با نشان دادن آن ، حق بوقتان را از روساي خويش بگيريد . متاسفم برايتان كه به قيمت به كشته دادن بيش از صد هزار انسان در سوريه و كشتن دگران در جاهاي ديگر، مي خواهيد بمانيدو براي همين هم اين اراجيف را مي بافيد. بهتراست شما به فكر رفتن باشيد. نه نوري زادها كه جان بركف دارند و از ترس آزاد انديشاني چون شما و اربابانتان ، با اسم هاي مستعار مجبور به نوشتن درد نامه هاي خويش اند . خدا به شما يه جو معرفت و آگاهي بدهد و به ما يك كوه صبر و بردباري.

     
  8. محمد رضا شمسی

    سلام آقای نوری زاد
    تحلیل منصفانه
    1-اگه با ظالم در بیفتی دچار سختی میشوی , ایران بخاطر دفاع از مظلومان دارد هزینه می دهد و غالب مردم راضی به هزینه آنند

    2- کمپانی های کشور های ظالم که شما به آنها خدمات می دهید بصورت روزانه زن و بچه مردم بیگناه این کره خاکی را می کشند..چرا در مقابل کشتار و ظلم وال استریت بورس انگلیس و بورس لندن بورس کانادا .کمپانیهای نظیر کوکا کولا سکوت می کنید شمارا بازی داده اند -دوروز دنیا تمام می شود – به لعنت ابدی اش نمیارزد
    3- بدترین نوع جهل . جهلی است خود فرد نداند که نمی داند –مشکل بزرگ وطن فروشان و خیانتکاران – جاهلان روشنفکرنما
    4-حدود 7 میلیارد انسان روی این پهنه خاکی زندگی می کنند با سبکهای مختلف زندکی مشروب خورا . منافقا . همجنس بازا . دین فروشا .وطن فروشا . عدالت جویان . ظلم جویان در صد خیلی کمی ازأنهاروحانی هستند شامل اسلامی ، یهودی ، مسیحی که داخل این مقدار کم روحانی راستین مقدار کمی اخوند دین فروش است – کسی که ظلم اکثریت را نبیند و سکوت کند ولی در مقابل ظلم عده ای بسیار معدود موضع بگیرد خود قضاوت ظالمانه کرده است.روی درخت نوشتن با نوک خنجر زنده باد آزادی !!!
    5-هر ثانیه شبکه بی بی سی و صدای امریکا والعربیه موجب کشتار عده ای آدم بیگناه می شود که به حساب مجریان و نوکران این شبکه هانوشته میشود
    6-شاید در ظاهر عده ای افراد ساده لوح فریب این نفاق و حرفای ظاهر فریب بخورند
    ولی در اصل خود این افراد پیرو مایلند به این حرفا-روزی می رسد در محضر عدل خدا ارزومی کنند ایکاش پیرویی نداشتیم

    7-برادر عزیز وقت تنگه بوی الرحمن دنیابلند شده – به هر نفر تو این دنیا حدود 2 ساعت وقت میدند( زمان روح) – دو ساعت دنیا خیلی سریع تمام می شود خداوند توابین را بصورت ویژه دوست میدارد

     
  9. با دورد بیکران به بزرگ مرد ادب و انسانیت جناب نوری زاد عزیز

    نمی دانم نمی دانم نمی دانم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چه باید گفت به جز هق هق گریه

    برای مظلومیت این خانوادها که در سکوت عزیزانشان را از دست میدهند. خدا حافظ شما باشد که مقداری تسکین بر این قلبهای شکسته هستید

     
  10. نظر دهندگان محترم
    در این گوشه و آن گوشه مملکت ایران پیر و جوان مرتب بطور مشکوک دار فانی را بدرود میگویند. باعث وبانی مرگ مشکوک بعضی رژیم ولایت مطلقه فقیه و بعضی دیگر شهروندی دیگریا دلیل دیگری میتواند باشد.ولی همه این در گذشتگان یک وجه مشترک دارند و آن اینکه جامعه نزدیک به این افراد پس از مرگ آنها ممکن است چند صباحی زجه و ناله بکند و همین که چند بار آفتاب بر سر دیوارهای شهر غروب کرد یادشان برود که آنها که بودند و برای چی مردند. مسئولیت کشف علل جان دادن شهروند یک جامعه مسئولین و مدیران جامعه میباشد، اما متاسفانه ما ملت ایران نه تنها در این 34 سال اخیر بلکه از سالها قبل از آن همت لازم به منظور ایجاد یک جامعه مدنی و تشکیل سیستمی مبتنی بر رای مردم و پاسخگو ننموده ایم . به نظر اینجانب یکی از علل عدم نهادینه نمودن جامعه مدنی و تشکیل سیستم مبتنی بر رای مردم و پاسخگواین است که اصولا اکثر جمعیت ایران نمیخواستند و نمیخواهند اصلاحی در فرهنگ جاری مملکتمان صورت پذیرد. گواه این گفته در تاریخ 100 ساله اخیر ایران نهفته است. بیش از 100 سال از تاریخ مشروطه میگذرد و اکثرما ملت ایرن، امروز، در قرن 21 خرسندیم که رژیم ولایت مطلقه فقیه اداره گر مملکتمان میباشد، گواه میخواهید به روز 24 خرداد 1392 رجوع کنید.
    به امید روزی که عقل و خرد و اندیشه در همه ما ایرانیان به حد اعلا برسد تا فرهنگ سکولاری (جدائی دین از دولت) در فرهنگمان نهادینه شود و دولتی منتخب مردم و برای مردم و پاسخگو به مردم را برپا کنیم.
    کوروش

     
  11. چه پرسوز وچه پراحساس
    سلام آقای نوری زاد
    من یک مسیحی قهرکرده ازمسلمانان ایرانم. اما شما با قلم وادب و نگاهتان مرا به سمت مسلمانان ایران وبویژه شیعیان برگداندید که نکنه همه رو به یک چشم ببینم. من به هموطنی مثل تو افتخارمی کنم. ممنون که نشون دادی انسانیت درمیان مسلمانان نمرده. ممنون نوری زاد

     
  12. درود بر نوریزاد عزیز،
    تا کی‌ باید از خیمهٔ سیاه هزاران بار سفید تر از همهٔ سیاهی‌های همچون سرطان رخنه کرده در دل و جان و روح و روان آن خیمهٔ نشین فرمان نخبه کشی صادر کن، هنوز که هنوز است مفلوکانی آدم کش همانند فرایند پیداش و تولید مگس اما انسان نما، تولید شوند ؟ که جای پروردگار همهٔ خوبیها و زیبایی ها را با یک کینه توز، قدرت پرست و پول پرست غارتگر عوض کنند تا چند صباحی ننگ و نفرت و نکبت زیستنی در سایهٔ این ننگ تاریخ و بشریت را با هر چه شرف و شرافتی است که باید می‌‌داشتند، و یکجا فروختندش به دیو غالب،معامله کرده باشند؟ آن حلقه به گوشانی که اصلشان و نسلشان به جبر روزگار نیز، در حال انقراض است تا پشت سر آن دو سه‌ دایناسور در بار پرست راهی‌ دیار فناهی‌های تاریخی شوند که از نامردمان پست و حقیر بودند و کمترین شایستگی و لیاقت و شرافت نان و نمک ایران و ایرانیان خوردن را نداشتند. و این یکی‌ تازه سر از غار بیرون آورده و اساسیترین پرسش وی دانستن تعداد بازدید کنندگان این سایت است.

     
  13. محمد (اینجا دنیاست)

    آقای نوری زاد چرا خبر تشریف فرمایدون را به شهر ما ندادید یک شب که هزار شب نمیشه خلاصه کلبه خرابیه ای قابل شما را نداشت

     
  14. درود بر شرافت و انسانیت جناب که جوانمردانه این راه بلند را برای تسلای خانواده ی ستم دیده طی کردید.

     
  15. ببخشيد. ميشه بفرماييد آمارتقريبي بيننده سايت شماچندنفره.

     
  16. باسلام وعرض ادب
    جناب نوری زاد عزیز.ما که قلم شیوای شما را نداریم، چگونه می توانیم حمایت خود را از مطالب شما اعلام نماییم؟

    ————-

    سلام دوست گرامی
    با تکثیرآنها وارسال آنها برای افرادی که می شناسید. اگرکه برای شما زحمتی نداشته باشد این کار.
    سپاس

    .

     
  17. in baradaran chegone sar be balin migozarand o rahat mikhaband, va in agaye rohani che shod ?? hame omid be in baste bodand valy agar khatami tonest kari kone rohani ham khahad kard.

     
  18. محمدحسن اصفهانی زاده

    انان که رفتند کار حسینی کردند و انان که مانند باید زینبی باشند وگرنه یزیدیند(دکترشریعتی).
    چند روز پیش مستندی از جنگ جهانی از شبکه من و تو نشان داد که امریکاییها به المان حمله کردند و گوینده خطاب به اجساد دسته جمعی که روی هم افتاد بودند چنین گفت 🙁 ننگ بر شما ای ترسویان که با چه خفت و خواری زندگی میکردید). به خودم گفتم صدها سال دیگه ایندگان در مورد بی تفاوتی، سکوت،ترس، بی عرضگی ، بی غیرتی و … ما چگونه سرزنشمان خواهند کرد!!!
    دیگه تا کی خود را به اون راه میزنیم؟ بابا مگه چندبار میمیریم؟
    تف بر دنیای بدون رشید، هدی، ندی، ستار و …

     
  19. سلام بر شما.
    در سایتها قدمی میزدم تا شاید کمی از دلتنگی هایم کاسته شود اما لبریز از حرف بودم نمیدانستم حرفهایم را به چه کسی بزنم تا یاد شما افتادم. گاهی وقتها حکمتش را نمی شود درک کرد نمیدانم شاید من احمق تر از این حرف ها باشم.
    این کرختی برای چیست این نا امیدی از کجا می اید برای انکه نگویید شاید نماز خوان نیست شاید در مسجد نیست باید بگویم گهگاهی نماز میخوانم و در مسجد حضور دارم، در مسجد جامع شهرمان پایگاه بسیج دایر شده است و من مسئول نظارت و تایید صلاحیت جوانان شهر هستم همه ی حواسم را جمع کرده ام تا بنحوه احسنت کارم را انجام دهم اما نمیدانم چرا خودم در گیر حکمت بی پایان خدا هستم.چ کار کنم تا خدا مرا ببخشد. نه حقی را نا حق کرده ام نه حق کسی را خرده ام هر چه فکر میکنم چیزی به ذهن وا مانده ام نمیرسد. اگر برایتان هم صحبتی با یک بسیجی سخت نباشد از جنابتان راهنمایی میخواستم.
    بر من خرده مگیرید کار دل است.
    با احترام.

    ————

    سلام دوست من
    وقت وانرژی وحوصله ی خود را صرف پاکسازی گناهان نکرده نکنید. همین گریه زاری های بی حاصل وبی دلیل است که ما را افسرده و زبون می سازد. سرتان را بالا بگیرید و به این که بنده ی خدای خوبی هستید افتخارکنید و بدانید که خدای خوب همه ی هستی را بخاطرگل روی شما پدید آورده و همه ی پدیده ها را به اطاعت ازشما فرمان فرموده. بیش ازآنکه اندوهگین باشید شاید باشید. روح هستی مبتنی برشادمانی است ونه اندوه
    با احترام

    .

     
  20. جمهوری ااسلامی جبل عامل (منطقه ای در جنوب لبنان )
    اکثر مسیولین اولیه در سال ۱۳۵۷ چریکهای اموزش دیده در جنوب لبنان بودند
    اکثر اخوندها ریشه جبل عاملی دارند
    اولین اخوندها در دوران صفوی از جبل عامل لبنان به ایران اورده شدند
    نتیجه اینکه مقدار زیادی از حقوق کارگران ایرانی خرج جنوب لبنان میشود
    بقول شیر بیشه ادب ایران:
    ای غره به همکاری با غزه و لبنان ان کردو بلوچ است که در حسرت نان است

     
  21. با درود ، از این خبر دلخراش بس آزرده خاطر شدم هیچ نمی توان گفت فقط دستها را بالا می برم و از خداوند بزرگ و داد گستر عاجزانه میخواهم تا چراغ هدایت و دانایی بر این مردمان بیفروزد و نادانی و تعصب از ایشان رخت بندد . در این صورت میتوان به ایران فردا امید داشت میتوان زندگی کرد ، حذف فیزیکی و ناجوانمردانه دگر اندیشان بار دیگر آغاز شده است من یقین دارم با شروع کار این دولت جدید اوضاع بد و بدتر می شود مگر آنکه مردم حرکتی کنند مگر آنکه آقای روحانی حد اقل مانند آقای خاتمی در آن سالها بر این جنایات خرده بگیرند و اعلام موضع کنند . خدایا این ملایان چه بر سر مردم آورده اند ؟ با اخلاق و دل مردم چه کرده اند ؟ چرا مغز مردمان را چنین تهی نموده اند که جلوی چشمانشان میکشند و تجاوز میکنند و حقوق یک انسان را پایمال میکنند اما فریادی از این مردم بر نمی آید ؟!!! خدایا آیا ثمره این انقلاب با آن همه شعارهای زیبا و فریبنده ! ترویج عملی ریاکاری و دروغ و تهمت و قلدری و بی عدالتی و بی تفاوتی مردمان و … باید باشد ؟ آیا مردمان ما تاوان احساسی بودن ، بی خردی و مقلد صرف بودن و ناسپاسی خود را می پردازند ؟ خدایا بر ایشان بگذر و تنها یکبار دیگر فرصتشان ده ! اینان با همان اشتباه چند ماهه در سال 1357 تاوان وحشتناکی پرداخته اند! روزگار خوش و زیبایی را با اوهام و تزویر و سرانجامی خونین عوض کرده اند ! پدران ما فریب خوردند آری فریب خوردند اما ما چه گناهی کرده ایم که باید تاوان آن اشتباه را پس دهیم ؟!

     
  22. با درود به ایرانی ازاده جناب اقای نوری زاد
    همیشه برای اندیشه های جنابعالی احترام گذاشته که این اندیشه ها باعث رشد عقلانیت حداقل اینجانب گردیده
    ضمن احترام گذاشتن به نظر دوست گرامی جناب اقای Kia که به درستی مطلب را ادا فرمودتد. ازجنابعالی تقاضاداشته
    که درباره پیدایش مذهب شیعه که از زمان صفوی در ایران ترویج پیدا کرد مطلب بیشتری بنویسید .
    با تشکر مصطفی

     
  23. جَزای آن که نگفتیم شکر روز وصال ……. شب فِراق نخفتیم لاجَرَم ز خیال

    دگر به گوش فراموش عهد سنگین دل …… پیام ما که رساند مگر نسیم شِمال؟

    جماعتی که نظر را حرام می دانند……. نظر حرام بکردند و خون خلق حَلال

    حدیث عشق چه حاجت که بر زبان آری؟ …… به آب دیده خونین نوشته صورتِ حال

    به ناله کار میسر نمی‌شود سعدی …… ولیک ناله‌ی بیچارگان خوشست، بنال!

     
  24. تنها سایت رسمی آثار علّامه کاکه احمد مفتی زاده

    http://www.maktabquran.com

    http://www.maktabquran.org

    http://www.maktabquran.net کاکه عبدالسلام گلنواز (امام جمعه و جماعت مسجد شیوه ابراهیم سردشت ) از اعضای مکتب قرآن ، طی یک احضاریه در مورخه دوشنبه ۴/۶/۹۲ به دادگاه ویژه روحانیت تبریز احضار شد

     
  25. درود به اقای نوری زاد عزیز
    رشید اسوده بخواب که ما همه بیداریم هنرمندانمان از ان وقتی که رفتی ارامش ندارند ورزشکارانمان به عشق تو و بیاد تو یک دقیقه در در ورزشگاه سکوت کرده اند نقاشان ما چهره تورا در تابلو میکشند شاعران ما شعر را با تو تمام کرده اند رشید اسوده بخواب همه یه ما بیداریم و خواب راحت نداریم

     
  26. قتل یک شهروند بهایی در بندر عباس : خبر کوتاه است: “عطالله رضوانی، شهروند بهایی ساکن بندرعباس، شنبه شب ربوده شد و با شلیک گلوله از پشت سر به قتل رسید.” این خبر کوتاه البته به اندازه کافی سابقه دار است و این نخستین بار نیست که جامعه بهائیان ایران و بندرعباس با چنین وقایعی مواجه می شوند. پیش از این، ایرج مهدی نژاد از بهائیان ساکن این شهر با ضربات چاقو به قتل رسیده بودند.

    عطاءالله رضوانی در بندرعباس به تجارت خرد مشغول بوده است. او که دانشجوی اخراجی مهندسی مکانیک بود، به همراه یکی از شهروندان مسلمان بندرعباسی، شرکتی برای فروش پمپ آب تاسیس کرده بود. آقای رضوانی در جریان انقلاب فرهنگی، از دانشگاه علم و صنعت اخراج شد، همان دانشگاهیی که محمود احمدی نژاد و بسیاری از دوستانش نیز در آن مشغول به تحصیل بودند.

    اسفند 91 رسانه ها گزارش دادند که با درخواست اداره اطلاعات بندرعباس، سازمان آب و فاضلاب این شهر، از پذیرش عطاءالله رضوانی در مناقصه های دولتی خودداری کرده و داد و ستد اقتصادی خود را با وی قطع می کند. آقای رضوانی، یک فعال اجتماعی هم بود و در فعالیت های خیریه متعددی شرکت کرده است و با تشکیل یک هیات سه نفره موسوم به خادمان جامعه بهایی، فعالیت های مدنی خود را ساماندهی می کردند. به گفته یکی از نزدیکان آقای رضوانی، حضور فعال او در حوزه مدنی سبب خوشنامی وی شده بود و این امر برای مسئولان استان به ویژه مسئولان مذهبی که دائم تلاش می کنند تصویری توام با بدنامی از شهروندان بهایی ترسیم کنند، ناگوار بود. در این زمینه، برخی وابستگان دفتر امام جمعه شهر مذهبی، علاوه بر تهدید آقای رضوانی، از او و سایر شهروندان بهایی خواسته بودند که بندرعباس را ترک کند.

    خانواده آقای رضوانی از جمله خانواده های بهایی هستند که در سال های اخیر درگیر ماجراهای متعددی بوده اند. صهبا فنائیان، همسر آقای رضوانی سه سال و نیم در زندان های تهران و سمنان بازداشت بود و به تازگی آزاد شده است. انیسا رضوانی، خواهرزاده عطاءالله رضوانی نیز در سمنان دوران زندان خود را سپری می کند. سیامک ایقانی، همسر انیسا رضوانی نیز به تازگی پس از طی سه سال محکومیت زندان، آزاد شده است.

    اما علاوه بر اداره اطلاعات بندرعباس، دفتر غلامعلی نعیم آبادی، امام جمعه و نماینده علی خامنه ای در استان هرمزگان نیز در بهایی ستیزی نقشی مهم دارند. 18 مرداد 87، نعیم آبادی در خطبه های نماز جمعه با تحریک مردم، بهائیت را یک تشکیلات ضداسلامی مورد حمایت آمریکا توصیف کرد و خواستار هوشیاری مردم این شهر در برابر بهائیان شد. دو روز پس از خطبه های نماز جمعه، چند نفر از اعضای وابسته به دفتر امام جمعه بندرعباس، با حمله به مطب دکتر میدانی، به شدت این شهروند بهایی را با چاقو مضروب کردند که وی با خوش شانسی از مرگ نجات یافت. در همان ایام، میعاد افشار، یک شهروند بهایی دیگر هم با قمه مورد حمله قرار گرفته بود. یک فعال رسانه ای جامعه بهائیان با تشبیه حمله افراد مسلح به سلاح سرد به دکتر میدانی، نوع ضربات وارده به این شهروند بهایی را با حمله چاقوکشان وزارت اطلاعات ایران به داریوش فروهر مقایسه می کند. وی همچنین با یادآوری اینکه سال 77، یک سال پس از به قدرت رسیدن سید محمد خاتمی، روح الله روحانی، یکی دیگر از شهروندان بهایی توسط تندروها به قتل رسید، از طراحی های طیف تندور در ساختار امنیتی برای بحران آفرینی به عنوان یک احتمال همیشگی در بروز چنین قتل هایی یاد می کند.

    او تصریح می کند که پس از انتخاب حسن روحانی، حجم فشارها بر جامعه بهائیان تغییری نکرده و کماکان فشارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بر آنان ادامه دارد.

     
  27. درود بر بیکران بر بزرگ مرد ایران امروز جناب آقای نوری زاد فرزانه و گرانمایه

    خدا میداند که قلبم از این همه رنج که بر دانایان این مرز پرگهر می رود برآشفته است!
    من هراسانم ! هراسان از اینکه این برادران بسیار مسلمان ، بسیار شیعه و ولایی ، بسیار سرباز گمنام امام زمان ، بسیار بسیجی و بسیار شعبون بی مخ ( با پیشکش پوزش به روح و روان شعبان جعفری ) و هر آنچه این موجودات ترسناک را بنامید در پی راه انداختن سریالی دیگر از قتل و کشتن و نابود کردن های دگراندیشان و آزاد اندیشان و فرزانگان این مرز و بوم هستند !! خداوندا از شر این جماعت به آستان بزرگیت پناه می بریم .
    سخن دیگر با نوریزاد عزیز ؛ ای بزرگوار نمیدانی که چقدر آرزو دارم روزی از نزدیک سیمای انسانی تو را ببینم
    هر گاه شب هنگام به تارنمای شما سر میزنم و مطالب با ارزش شما را میخوان تا صبحگاه خوابم نمی برد برایت تندرستی ، بهروزی و پیروزی در راه انسانی و نیکی که برگزیده ای از درگاه ایزد منان خواستارم .
    به امید دیدار .

     
  28. راستی این همه زمان از دست رفته ما را که شما ( آقای نوری زاد) از دلایل مهم انی جبران میکند . زجه و موره حالا دیگه بی حاصله

     
  29. درود بر شرفت ای مرد بزرگ که در همه حال پیگیر وضعیت مردم و بخصوص دانشجویان هستی

     
  30. سلام براستادبزرگوارم جناب نوریزاد”
    باشدکه سخن گرانسنگ جنابعالی نهیبی باشدبروجدانهای بخواب زده آنانی که حتی مرگ تمامی این ملت رنجورنیز تکانی به آنان نمیدهد؛ومردمی که همچنان درقهقرای تاریکی آمال خودرانقش برآب دیده وهمچنان خاموشی گزیده اند.ج

     
  31. بادرود به شیرِ پیرِ زنده دل محمد نوری زاد ، که مادر همچو او کم بزاد ، شیری که شیر مادرش براو گوارا و حلال باد
    کلامم نه در حال این مقال و نه دیگر گفته مقالات شماست که برای خود شماست
    حال دیگر چراغ خاموش میایی اصفهان و میری؟! اگر زودتر گفته بودی سر خیابان منزلمان ،
    ( چون تقریبا اولین خیابان ورودی اصفهان از مبدا تهران است ) منتظرت میماندم عرض ادبی و حالی و افتخاری کنم
    آقای نوری زاد منم دلم پر است و به دنبال دریادلی چون شما میگردد….پس دگر بیخبر نیا و برو…خواهش میکنم
    من اگر بیخبر آمدم ارتفاعات اوین درکه شما …. نامهر بانی نبود ، خود نیامدم، ..آوردنم….
    اگر میدانستم و روزی بدانم ، که شما ، همچون سه شنبه گذشته ، از سر کوچه ما میگذری ساعت ها به انتظار میمانم
    شاید قدم بر چشمانم بزاری ، شاید از روی جانم بگذری…… ارادتمند شما همیشه و همه جا رضا کد خدا

     
  32. ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

    وين راز سر به مهر به عالم سمر شود

    گويند سنگ لعل شود در مقام صبر

    آری شود وليک به خون جگر شود

    خواهم شدن به ميکده گريان و دادخواه

    کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود

    از هر کرانه تير دعا کرده‌ام روان

    باشد کز آن ميانه يکی کارگر شود

     
  33. سلام
    بنده هم متاثر شدم از این خبر هر چند رشید و رشیدها را نمی شناسم ولی به روان پاک همه ی آنها درود می فرستم .
    به همه آنانی که آزاد زندگی کردند و مردانه مردند (بل آنان زنده اند ودر نزد ما روزی می برند) .

     
  34. بر صفحۀ تلویزیون زنی زیبا اخبار می گوید. مصر در راه ناکجا آباد است. مجلس ایران از عدم اعتماد می گوید. آمریکا برای کودکان آفریقایی غذا فرستاده و کارشناسان دربارۀ هر موضوع قابل کارشناسی مثل همیشه اعلام نگرانی کرده اند.
    میان خانۀ کوچکت با کتابخانه های تازه اش تو خوابیده ای. کنار میز چوبی کوتاه چهار گوش. یا میز را برداشته اند و تو را درست زیر چراغ خوابانده اند.
    نباید دل خوشی از نورهای مستقیم چراغ که توی صورت می تابند داشته باشی. این البته گمان است. یک کلیشۀ قدیمی که از فیلم ها و تعریف ها در ذهنم نشسته.
    از خبر رفتن ناگهانی تو حیرت کردم. حیرت همیشه اینجور وقت ها قبل از غم و آشوب می آید. مرگ همانقدر نامنتظر به سراغ تو آمد که انگار همان پوزخند گوشۀ لب های خودت بوده باشد، جا خوش کرده و منتظر. رفته ای. در یک ظهر یا عصر گرم اواخر مرداد و خبر مثل دود ی سیاه کم کم در شهر پیچیده با صدای ضجه ای یا پیغام کوتاهی روی صفحۀ تلفن همراه که ” فلانی رفت”.
    نزدیکانت بد حالند و حیرتشان را با اشک و فریاد روی اشیاء خانه ات می پاشند. آدم های دورتر آه می کشند و از هم می پرسند: چرا؟ به همین سادگی؟ عجب دنیایی!
    فکر می کنم آن صورت آرام و لبخند آرامتر که در سکوت هم پیغامش “خیالی نیست” بود لابد جایی در بایگانی ذهن میزبانانت هم باید نقش بسته باشد. گمانت آنکه چشم هایت را بست یا آنکه گشود با شنیدن خبر با خود چه گفت؟ شد که بلرزد و بگوید: به همین سادگی؟ و بترسد که به همین سادگی برای او هم اتفاق بیافتد؟ یا روی اولین صندلی فلزی دم دست نشست و نفس راحتی کشید و در ذهن روی نام و فامیلت خط کشید! کلیشۀ دیگری به خاطرم هست از کسی که در نور چراغی که از سقف آویزان است و به چپ و راست تکان می خورد پشت به ما روی صندلی می نشیند و همانطور که در فکر فرو رفته تعلیمی چرمی اش را آرام به کنارۀ ران می کوبد، بعد بلند می شود دست هایش را به کمر می زند و نعره می کشد:” بیاوریدش”.
    نیمه شب گذشته. کم کم جز یکی دو دوست نزدیک که برای تسکین خانواده ات می مانند دیگران به خانه های خودشان بر می گردند و شاید در فراغتی خانه آنقدر خالی شود که بتوانی ملافه سفید را کنار بزنی، بلند شوی اول چراغ وسط حال را خاموش کنی، میز چوبی را برگردانی سر جای اولش، کنارش روی زمین بنشینی دست زیر چانه بگذاری و از شیشۀ قدی به درخت محبوب ات در حیاط چشم بدوزی.

     
  35. محبوبه بهمني

    با سلام و تشكرااز شما نوشته شماراجع به رشيد مرحمي بر زخم دل همه ما بودرشيد عزيز مابي پناه به اين دنيا پا گذاشت وبدون هيچ حمايتي زندگي كرد حكومتي كه بايد حامي او باشد همه جا راه را بر اوبست اما او چه بزرگوارانه تحمل كرد اما گويا حكومت با او سرآشتي نداشت او باهمه استعدادخارق العاده اش در ايران ماند تا ايران رابسازد اوخود راشمع آجين كرد تا به جوانان اين ديار راه رانشان دهد اما افسوس………….راه او كهكشاني است كه جوانان ما درآن گام خواهند نهاد آن چنان كه در بزرگداشت او اثبات كردند…..رشيد آسماني بود وبه آسمان رفت .باز هم متشكرم.خواهر شهيد.

     
  36. با درود
    ایران زمین به راستی اشغال شده!!توسط مشتی وطن فروش طماع ; زیر پرچم دین و مذهب. شیعه ای که صفویه به دلیل سیاسی به زور شمشیر و قتل به مردم ایران تحمیل کرد. و انواع ضررها را به ایران تحمیل کرد: جدا شدن قسمت اعظم کردستان و… . اسلامی که به خاطر ضعف ساسانیان به زور شمشیر وقتل و غارت و تجاوز و… . به ایران تحمیل شد. و پس از اشغال ایران, دانشگاه گندی شاپور و کتابخانه آن را که حداقل 4000 کتاب مرجع داشت را سوزانداند.ایرانی که دارای پزشکان حاذق بود,در بیشتر دانش های زمانه سرآمد بود و….; اعراب وحشی نامیدند و… عناوینی که البته لایق اعراب وحشی بود به ما ایرانیان دادند.
    و حالا عده ای خائن .سوار این افسانه های دروغین شدند و از گورده مردم بیگاری می کشند. و عده ای دانشمند نما مانند :عبدالعلی بازرگان و سروش و کدیور و… به مالی کشی این دین می پردازند. و می گویند. ما اسلام را بد متوجه شده ایم .اسلام واقعی چیزی دیگر است؟؟آیا عربستان و پاکستان و افغانستان و… اسلام واقعی را اجرا نمی کنند. پس چرا وضع آزادی و حقوف بشر و… در این کشورها این گونه است.شگفت اینکه این مدعی هستند. اسلام واقعی در کشورهای مانند سوئیس و سوئد و… در حال اجرا است؟؟ آیا سخنی از این طنز آمیز تر می توان گفت.
    و متاسفانه اکثریت نا آگاه مردم ایران نیز به خاطر مشکلات مالی قادر به اندیشه نیستند؟! ودنباله روی دکان داران دین (آخوندها)و این به ظاهر روشنفکران شده اند.
    به امید روزی که کسانی چون بابک و یعقوب لیث و… قیام کنند . تا مردم ایران از دست اشغالگران عرب و دست نشاند گان شان آسوده شوند.

     
  37. چناب آقای نوریزاد با سلام آیا شما فکر میکنید که این ” برادران ” همه فن حریف که وجود جسمی و مادیشان را فقط و فقط در اختیار جهل و جهالت ///// این کشور قرار داده اند ، آیا می توانند لحظه ای بیاندیشند که بر سر این مملکت و جوان هایش چه می آورند ؟ هذا و کذا .. این ” برادران ” در تمامی اعصار وجود داشته اند و عمله جهل خویش و مطامع دست جاهلان و بد اندیشان و حکام حکومتی بوده اند و در آینده هم وجود خواهند داشت .ببینید که در همین اول انقلاب اسلامی خودمان ” برادران ” خاصی به نام های ” مرتضی سیاهپوش ” و ” سعید واحد ” ( از پاکان و سر آمدان دینی و مذهبی سالم و قرآن خوان در محله هاشمی غرب تهران ) فکر و ذکر خود را دربست در اختیار شخصی به نام ” شیخ اکبر فرقانی ” قرار میدهند و اینان با کانالیزه شدن فکری و عقلی توسط شیخ اکبر فرقانی ( گروه فرقان ) دست به قتل و خون ریزی میزنند و ” استاد مرتضی مطهری ” را به شهادت میرسانند تا بر اساس همان تشویق های کانالیزه شده و دینی اکبر فرقانی در این دنیا به قولی خودشان جهان را از لوث انسانهای بد پاک کنند و بر اثر همین قتل هایی که انجام میدهند ” بهشت ” را نیز در آخرت از آن خود کنند .جناب آقای نوریزاد اگر در این کشور ” اکبر فرقانی” بدون وعده جیره و مواجب و اهداء پست و مقام در آینده و زرق و برق دنیایی میتواند ” برادرانی ” را شستشوی مغزی بدهد و آنان را وادار به قتل و خون ریزی کند ،آیا دستگاه /////که برای عده ای رهبر و مرجع و امام و نایب امام زمان تلقی شده و میشود و همه امکانات مادی و معنوی ( خانه های آنچنانی در شمال شهر تهران و ماشین های سواری آنچنانی و پست ومقام های بالاتر ) در اختیار شان قرار میدهد نمی توانند به خاطر بهشت های وعده داده شده دست به قتل هایی همچون ” زهرا کاظمی ” در زندان و ستار بهشتی و هاله سحابی و هدا صابر و رشید اسماعیلی و … بزنند و “جایزه ” ، ” سله “، ” انعام ” و “ناز شصت ” ///// بگیرند و هم حال این دنیا و هم حال آن دنیای خود را ببرند ؟

     
  38. خوشا به حال رشيد كه شرافتمندانه شهيد راه آزادى شد و گوى انسانيت و آزادگى را از همه ما جوانان گوژپشت ربود!
    خوشا به حال رشيد كه زير بار ظلم و جور نرفت كه چون ما قد خم كند و سروقامت ايستاد و فارغ از ترس و وحشت از اين ديوسيرتان مرگ را دريافت!
    خوشا به حال رشيد كه در خاك گور دفن نشد بلكه در سينه هر ايرانى نهان شد تا كه جوانه هايش با خون قلب جوانان ايرانى در تارو پود وجودمان ريشه زند!
    نورىزاد عزيز بنويس كه نوشته هايت شرافت و انسانيت را در آن سر كوچه تاريك ذهنمان بانگ مىزند كه: آى شرافت و انسانيت اين موجود نحيف و مردنى را دريابيد كه صبح نزديك است ولى رمقى براى براى استقامت ندارد!!!

     
  39. داریوش پارسی

    هرگاه مردم کشوری آنچنان فرومایه شوند که دست گدائی بسوی مارخوار اهرمن چهرگان ویرانگر دراز کنند نباید امید داشت که این گونه مردم بی غیرت بیایند و مانند کاوه ریشه بیدادگری ///// را از بن در آورند.

     
  40. Mr. Nurizad,
    I enjoyed reading your article. I admire your determination and love of this ancient land.
    Mullah-toxication! , Mulalh-toxicated land! are nice but not accurate wording to describe the condition of this ailing homeland! Our land is diseased with dangerous parasites determined to kill the host. Mullah infestation would be a more descriptive phrase.

     
  41. یک ستاره از میلیونها که در حکومت جباران به خاک افتاد!
    روحش شاد و راهش پر رهرو برای رسیدن به آزادی.
    هزاران درود بر پدر و مادر این عزیز از دست رفته!

    آیا روزی خواهد آمد که مردم گروه گروه با شاخه های گل
    و شمعهای روشن برای ادای احترام به زنان و مردان بزرگی
    که در جمهوری اسلامی هم خود سوختند و هم خانواده شان
    رهسپار خانه های آنان شوند؟

    آیا روزی خواهد آمد که زمین غصب شده
    برای دفن استخوانهای پوسیده /////
    به موزه یادبودی از عکس و فیلم و خاطرات تمام ایرانیهائی تبدیل شود
    که جمهوری اسلامی از روز تولد منحوس اش بر خاک انداخت؟

    آیا روزی خواهد آمد که در خاوران بنای یادبودی ساخته شود
    برای آنانی که تصور نحوه اعدام و به خاک سپاری آنها
    برای هر کسی که بوئی از انسانیت برده باشد غیر قابل تصور است؟

    *زنده ایم به امید آن روز *

     
  42. ای عزیزترین و ای خالص ترین که سینه سپر، زبان حق شدی ،دعای خیر همراهت ، اگر چند روز از شما نشنوم بیقرار و نگران میشوم ،حق نگهدارت

     
  43. ..نظام سیاسی ایران ازمیان نظام های شناخته شده نظام خودکامگی بوده است یعنی نظامی که به ظاهر یک نفربدون ضابطه وقانون خواسته های خودرا تحمیل می کند درنظام خودکامگی ترس جانمایه رابطه پادشاه ومردم است.فردوسی درداستان ضحاک ماردوش دو مار راکه مغز انسان ها خوراکشان است نماد این خودکامگی قرار می دهد وآرزوی استقرار نظامی استوار وشاهی دادگستر ومردمانی دل آگاه وعدالت پرور رادرسر می پرورد اما چه می شود که ریشه خودکامگی همچنان دراعماق تاریخ ما می پاید ومی ماند/جامعه شناسی خودکامگی ،ع رضاقلی ص8

     
  44. باعرض سلام وادب خدمت آقاي نوری زاد عزیز:
    این روزها درمجالس عمومی وخصوصی سخن ازواژه های زندان،کشتن،دروغ، تقلب، نفاق و… داغ است وهرکس به تناسب توانایی وآگاهی خود به این موضوعها می پردازد وفطرتهای سالم دریک مورد، اتفاق نظردارند. وآن هم، قبیح وزشت دانستن تحریف، تقلب، نفاق، ظلم، کشتن ، دیکتاتوری وخفقان و… است. امامتأسفانه در مهد فلسفه خاورمیانه(ایران) اصل تعلیل، است وکسی ازچرایی وعلت آن سخني نمی گوید. همه، بحث ازمعلولهامی کنند.
    اگرقدری دورازاین همه جنجالها درخلوتی به فکرفرورویم؛ این اوضاع واحوال برای کشوری که سران زر و زور و تزویرش، ازبدو تولد ِفرزندان ملتشان، تاهنگام تقدیم جان به ملک الموت به آنان دروغ وریا وتحریف وخیانت، تحویل می دهند، کاملاطبیعی است. ازکوزه همان برون تـَراود که دراوست.
    آری، کسی که با دین‌خدا چنین وچنان می کند، مردمي كه دین ودنیای خود رادراختیارحوزه‌های علمیه‌ ـ که نان ونوایشان
    درکشتن وزندان ودروغ وتهمت وبهتان وفحش وناسزا گفتن است ـ قرارداده‌اندعاقبتی جزاین نخواهند داشت. آيا آنانی که کارشان تخریب دین‌خدا وبد جلوه‌دادن آن، درجهت تأمین مطامع پست هواوهوسشان است، انتظارصداقت وراستی دارند؟ درکجای نظام طبیعت، کاشتِ دروغ وبرداشتِ راستی تعریف شده است؟
    اي دوست، دزد، حاجب و دربان نميشود / گرگ سيه درون، سگ چوپان نميشودبردند / بردندپيمبران و پاكان / ازبي ادبان جفاي بسيار/
    دل تنگ مكن كه پتك وسندان/ پيوسته، دِرم زنند ودينار/
    قدر زر وسيم كم نگردد / وآهن نشود بزرگ مقدار/

    و چه زيبا خداوند متعال در مورد اين تبار فاسد وظالم ميفرمايد :
    وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الأرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَسَادَ ( بقره ٢٠٥)
    ( بعضي اگر به زمامداري برسند بر روي زمين فساد بار مي آورند، و كاشته‌ها و نسل‌ها را، از بين ميبرند و نابود ميكنند. )
    جنايت وحماقت، دردي است كه تمام ظالمان درقرون متمادي به آن مبتلا بوده وهستند وخواهندبود وجزء لاينفك آنهاست. اينجاست كه بزرگ داعي قلـّه‌ي توحيد وشرف ( علامه مفتي زاده ) خطاب به مسؤولان حكومتي درسال 59 فرمود: تبارك الله كه هميشه دنياپرستان ِخدا ناپرست ِتاريخ، احمقند!!!!. ما خدا را شکر میکنیم پس از 30 سال ملت ایران و نخبگانش به خود آمدند و استبداد، از نظر آنان هم چيزمنفوري گشته است ، سی سال قبل -علامه مفتی زاده- پیش بینی کرده بود که: » با این عملکردتان مدتی به اسلام ضربه میزنید و پس از آن کاری میکنید که دیگر تشیع قد علم نکند به خاطر مذهبتان هم كه شده، دست ازستم ونفاق برداريد».
    ظاهراً مشيت الهي بر آن قرار گرفته است كه در اين صد سال اخير تاريخ ايران هر سلسله اي دو نفرشان بر ايران حكومت كند چه پهلويها وچه ولايت فقيه ها. بااين اميد كه نسل ديكتاتورهادرجهان منقرض گردد.
    والسلامُ علي مَن ِاتبع الهدي
    فاروق

     
  45. آقای نوریزاد عزیز

    شما از طرف هزاران ایرانی‌ در مراسم رشید شرکت کردید. ای‌کاش در اصفهان میزبان شما می‌‌بودیم.لیست این جوانانی که اینگونه کشته شده اند اکنون در حد کتاب قطوریست که باید نگاشته شود. مهرداد

     
  46. محمد مهدوي فر

    از ديد برادران حتما “رشيد جوان” بصيرت نداشته است و گرنه مي شد “جوان رشيد” از يك “ملت رشيد” .

     
  47. سید ابوالفضل

    آقای نوریزاد عزیز
    سلام
    همراه با کلمه کلمه ی نوشته ات ، غم خوردم و تاسف باریدم . حسرت تباه شدن جوانانمان غصه ی کوچکی نیست. من خود بسیار دیده ام از جوانان برومندی را که بویژه پس از حوادث انتخابات سال 88 مورد تحقیر قرار گرفتند.کتک خوردند. شکنجه شدند . و درنهایت یا به حاشیه رانده شدند ، گوشه گیر وافسرده شدند. یا از کشور خارج شدند. یا این که خطر همه گونه مشکلی را پذیرفتند و با ترس از این که هر آن ممکن است به دام ماموران امنیتی بیفتند و جوانی شان نابود شود ، زندگیشان به کابوسی هولناک بدل شد. آن ها این حق را داشتند که از زندگی و جوانیشان بهره مند شوند ، اما این حق از ان ها گرفته شد . آن هم به این دلیل که این جوانان برومند بیشتر می فهمیدند و حاضر نبودند اجازه دهند اقتدارگرایان حاکم کشور و منافع ملت شان را نابود کنند . جرم آن ها فضیلت هایی بو د که آن ها داشتند و بسیاری از دیگران نداشتند.
    می شناسم کسانی را که از محلات جنوب شهر به دانشگاه های بزرگی مثل دانشگاه تهران و شریف و علم صنعت و پلی تکنیک و…آورده شدند تا بهترین جوانان کشور را با باتوم و قمه و گاز فلفل و سلاح گرم و… تهدید کنند و تنیه نمایند. به آن ها گفته شده بود گروهی مزدور کشور های بیگانه و استکباری در دانشگاه ها گرد امده اند تا به دین و ولی فقیه خیانت کنند و کشور را به بیگانگان تحویل دهند .
    ما در واقع دو گروه از جوانانمان را در مقابل هم قرار دادیم تا در یک نبرد نابرابر با هم در گیر شوند . یک گروه ، باسوادترین ، مودبترین ، مبارزترین و آگاهترین جوانان ، شامل رتبه های بالای کنکور سراسری ، قهرمانان المپیادهای ریاضی ، فیزیک ، شیمی و… وگروه دیگر جوانانی بر افروخته و برانگیخته شده که فکر می کردند اگر برادران دانشجوی خود را بزنند و بگیرند و ببندند ، بزرگترین خدمت را به اسلام ومسلمین و ولی فقیه نموده اند و دارای پاداش معنوی هستند .
    گروه اول مغضوب حاکمیت بود . اگر به دام می افتاد کارش با کمیته ی انضباطی دانشگاه ، زندان اوین ، بازجوهای مهربان حفاظت اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات بود . اما گروه دیگر مستظهر به حمایت نیروی انتظامی ، بسیج ، سپاه و سایر ارگان های دولتی بود . در حین عملیات از ساندیس و کیک و آبمیوه و ساندویچ و پس از پایان عملیات از پاداش های نقدی و غیر نقد ی (و البته معنوی ) بهره مند می شد .
    جامعه به کمک گروه دوم ، گروه اول را سرکوب کرد . تا مثلا احمدی نژاد بتواند چهار سال حکومت کند و کشور را تا حضیض ذلت پیش ببرد. یک بار یکی از جوانان گروه اول به من گفت ” این ها چقدر نامردند . همه ی راه ها را بروی ما بستند. حتی نگذاشتند یک بار در خیابان هر چه دلمان می خواهد فریاد بکشیم تا بلکه احساس سبکی کنیم . آخه نامردها حداقل یک جای نفس کشیدن می گذاشتید تا مانند یک سوپاپ اطمینان عمل کند. نمی ترسید که به دلیل نبودن سوپاپ اطمینان به ناگاه انفجاری مهیب رخ دهد و همه را نابود کند؟ ”
    نتیجه ی این عملکرد از یک سو پروردن جوانانی گستاخ و بی پرواست که می توانند بزنند ، بگیرند ، ببندند ، شکنجه کنند و حتی بکشند ، بدون این که بدانند چرا باید این کار را بکنند ؟از سوی دیگر جوانانی نخبه که با حاکمیت قهر کرده اند و عطایش را به لقایش بخشیده اند . آن ها یا به غربت رفته اند و با غم غریبی میسازند و می سوزند و در آرزوی بازگشت به وطن روزشماری می کنند. و یا کابوس به خواب می بینند و منتظرند که کی سربازان گمنام آن ها را بربایند و زندگیشان را چونان عاقبت یزید تیره و تار نمایند. و یا این که بی خیال همه چیز سیاست و کنشگری اجتماعی را بوسیده اند و به کناری نهاده اند.
    هر دو گروه جوانیشان تباه شد . ما در حسرت تباهی هر دو گروه از جوانانمان می گدازیم .

     
  48. گيرم كه در باورتان به خاك نشسته ام
    و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
    با ریشه چه می کنید؟
    گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده اید
    پرواز را علامت ممنوع می زنید
    با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید؟
    گیرم که می زنید
    گیرم که می برید
    گیرم که می کشید
    با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید؟

     
  49. یا عرض سلام و خسته نباشید
    به امید روزی که مبنای زندگی ما ایرانیان عقل واندیشه و ادب باشد………..

     
  50. سلام جناب نوری زاد عزیز.
    واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم. علی الخصوص تحت تاثیر قلمتان. همچون شمایی زاده ی شیر زنانی هستید که زندگی را با خدا تجربه کرده اند نه با هوا.
    باز هم شرافت و شجاعت شما را میستایم.

     
  51. داستان ضحاک در این سرزمین بلاخیز همیشه واقعیت بوده است نه داستان.

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

77 queries in 1004 seconds.