در نظام اسلامیِ حاکم بر ایران، بسیار بیش از آنکه بنابر فهم مردمان باشد، بر نفمیدن مردمان تأکید و ترویج می شود. این خاصیت، برگرفته از شاکله ی روحانیتی است که از دوردستهای تاریخ بدینسوی، هماره خود را “عالم” می دانسته و دیگران را “جاهل”. که روحانیانِ این روزهای ایران برای مردمانی که بفهمند، و برای مردمانی که خودشان برای ترمیم نیازمندی های علمی خود خروج کنند هیچ سخن تازه ای ندارند. در این میان، گرچه برآمدن تشکیلاتی به اسم پلیس فتا، با توجیه بازدارندگی کاربران اینترنتی از ورود به مفاسد اخلاقیِ این پدیده تبلیغ شده است، اما ذات این تشکیلات بنابر سرک نکشیدن مردمان به ذات فهم دارد.
کاربری که در جستجوی مفسده باشد، به اینترنت قناعت نمی کند. که اینترنت، یک فضای مجازی است و کام مفسده جویان با توصیف و ترویج یک لذت مجازی اقناع نمی شود. ما هرگز آسیب های اینترنتی را – در هر شکل و شمایلش را – نفی نمی کنیم بل فروفشردن یک مفهوم کلی در یک واژه ی خاص به اسم مفسده، توهین به همان فهمی است که روحانیان ما از رواجش بیم دارند.
این روزها در ایران، سالهاست که معدلِ فهم و دانش غیرروحانیان بر روحانیان چربیده است. و این چربش علمی و اطلاعاتی، روحانیت کم هوش و کم دانش را با بحرانی بزرگ مواجه کرده است. سابقاً اکثریت مردم بی سواد بودند و روحانیان بخاطر درس خواندگی در نگاه عوام به “آخوند” یا – آقا خوانده – شاخص می شدند. سواد یا همان سیاهه خوانیِ روحانیان در محدوده ی علم فقه، تا همین اواخر بر سواد دیگران برتری داشت. اما کار از آنجا به ورطه ی بحران درافتاد که سواد و آگاهی دیگران بر سواد و آگاهی روحانیان سایه انداخت. به گمان رهبران روحانی ایران، سرک کشیدن کاربران به هزارتوی شبکه های اجتماعی و اینترنتی است که به همان علم و آگاهیِ برتر سرعت می بخشد و آینده را از حضور مؤثر روحانیان تهی می کند.
معلوم است که: تأسیس پلیس فتا یا تشکیلاتی به اسم سپاه سایبری، برای مهار اطلاعات و تحلیل ها و دریافت های سیاسی و اجتماعیِ آزاد و غیردولتی بوده است. مأموریتی که در همان بدو کار شکست خورده و ناپایدار می نمود. چرا که انسداد اندیشه، بسیار دشوارتر و فرساینده تر از بستن یک روزنامه یا یک دکه ی روزنامه فروشی است.
ظهور سایت ها و وبلاگهای فزاینده ی فردی و جمعی، آنچنان عرصه را بر حاکمان و سانسورگران تنگ کرد که در وسعتی کم نظیر به مسدود کردن و فیلترکردن آنها شتاب کردند. سپاه سایبری به استخدام جمعیتی از جوانان پرداخت که هم جویای کار بودند و هم به قدمهای سپاه در این عرصه معتقد بودند. که: سایت های مفسده جوی را باید هک و نابود کرد. حتی سایت های دانشمندان و بزرگان ایرانی که با سیاست های نظام اسلامی مختصری زاویه داشته و دارند.
اگر سپاه سایبری در چارچوب قانون نمی گنجد و مثل بسیاری از کارهای سپاه و بسیج خارج از قاعده ی کلی قانون است، پلیس فتا اما تأسیس شد تا هم با متخلفین برخوردی قانونی بکند و هم کاربران شبکه های اجتماعی همیشه سایه ی یک دستگاه قانونی را بالای سرخود حس و لمس کنند.
پلیس فتا امروز پرونده های فراوانی را سامان داده و به دستگاه قضایی سپرده است. در این پرونده ها گاه به موضوعات خنده داری برمی خوریم که یک انسان آنسوی مرزها را به غش غش خنده وا می دارد. این که: چرا در سایت خود به شکوه هخامنشیان پرداخته ای؟ و یا: چرا دانشجو را صاحب حق اعتراض و اعتصاب دانسته ای؟
از سال هشتاد و هشت بدینسوی، تقلیل شأنِ “اقدام علیه امنیت ملی” و اطلاق جرائمی چون: نشر اکاذیب به نوشته ای با الفاظ متفاوت آنهم در یک وبلاگ شخصی آنچنان شتاب گرفته که جمعی از زندانیان این روزهای پس از سال هشتاد و هشت، بنوعی با همین نویسندگی و وبلاگ داری و گردانندگی سایتها مرتبط اند. این همه هجوم به محدوده ی آگاهی و فرارویِ مردمان بویژه جوانان، همان نگرانی حاکمانی است که از فهم مخاطبانِ بی واسطه ی خود هراس دارند. وگرنه اینان خود بهتر می دانند که ایجاد تنگنا برای یک جوان، حتماً او را برای فروشدن به همان خواسته ی ممنوعه ی حکومتی حریص تر می کند.
این روزها پلیس فتا در ایران، برای خود صاحب قانون و تشکیلات و ساختمان و مأموران مخصوص است. این پلیس مستقیماً به اشاره ی رهبری تأسیس و پرداخته شده و شرح وظایفش پیشاپیش مشخص گردیده است. داستان اینگونه آغاز شد که بیت رهبری، که تا دیروز همه ی نشریات را با یک بخشنامه ی دوخطی مجاز به احترامی اجباری و رعایت خط قرمزهای حکومتی می کرد، ناگهان خود را سینه به سینه با فضایی درندشت و گسترده و به تعبیری “لجام گسیخته” یافت که مطلقاً این ترتیبات و اجبارات را برنمی تافت و اتفاقاً مصر است که: عقده های تلنبار خود را بر صفحه ی مونیتور بیفشاند و آن را برای هزاران فرد دیگر نیز ارسال کند. اینجا بود که آن تقدس بخشنامه ای ترک خورد. و بعدها همین خروج خواسته های از بند رسته در کمال ناباوریِ بیت رهبری در شعارهای سال هشتاد و هشت بر زبان مردم جاری گشت.
من گاه خود را در کنار مأموران فتا می بینم. که اشتهار این روزهای خود را مدیون خون ستار بهشتی می دانند. که چه؟ تا چاره ای برای مخمصه ها و ناچاری های این تشکیلات پلیسی و اینترنتی بیندیشم. می بینم اما: مشکل از آنجا پای به اطراف می پراکند که: موضوع محوریِ مأموریت پلیس فتا، یک تکنولوژیِ فرامرزی است. چیزی که اگر امروز با توپ و تشر و تکنولوژی جلویش را بگیری فردا از منفذی دیگر و به شکلی دیگر چشم و تن به اندرون می ساید. و چون اراده و ریسمان این تکنولوژی در دست دیگرانی است که خودشان آن را پردازش کرده اند، همان دیگران – خواسته یا ناخواسته – محل چندانی برای جولان پلیس فتا باقی نمی گذارند.
پیشنهاد من به همه ی بزرگان و صاحب منصبان و بیت رهبری این است که برای راه بستن بر یک رود پرخروش، خود را در مقابل دریای پرتلاطمِ فهم مردمان قرار ندهند. بخصوص آنجا که وسعت فهم مردمان بر حاکمان می چربد. به این فکر کنند که آلات و ابزار قتل و غارت و مفسده از کبریت و چاقوی آشپزخانه گرفته تا تلفن و ماهواره و خیلی گونه های دیگر دمِ دست همگان است. که اگر یکی بخواهد خودش را یا دیگری را بکشد کافی است دست به همان چاقوی آشپزخانه ببرد. یا با فشردن یک فندک جایی را به آتش بکشد. یا سنگی از پیش پا بردارد و بر فرق کسی بکوبد.
بهترین راه برای ایزوله کردن و واکسینه کردن مردم یک جامعه از آسیب های اجتماعی، تحکم های پلیسی نیست. تحکم های بیش از اندازه ی پلیسی، دولتمردان و رهبران یک جامعه را از چشم مردم می اندازد و آنان را در سیبل غاصبان جای می دهد تا مرتب در معرض شماتت و مضحکه و ناسزاهای مردمان قرار گیرند. ما باید بیش از آنکه راه را برمردم خود ببندیم، باید راه را برای آنان بگشاییم. این سخن و این پیشنهاد من مطلقاً در خانه ی مراجع تقلید ایران خریدار ندارد. آنها معتقدند: به زور هم که شده مردم را باید به بهشت برد. حالا کدام بهشت؟ لابد همان بهشتی که دم دروازه اش همین آقایان مراجع و روحانیان حکومتی ایستاده اند.
محمد نوری زاد
هفتم مردادماه سال نود و دو
تهران
|
باسلام . دوستی ازتصویردرماه گفته : ” یادم می آید سال1357بودعموزاده ای داشتم که به شدت ادعای سوادومعلوماتش میشد همسن پدرم بود.درحیاط خانه داشت به ماه اشاره میکردکه آن ریشش است وآن عمامه اش است و… من که چندسالی بیشترنداشتم گفتم : ” پدر؟حضرت محمد،حضرت علی ، امام حسن وامام حسین ( ص علیهم ) که بالاتراز … بودند،چطورخداعکس اوناروتوی ماه نزد ؟!! که آن عموزاده بدون آنکه مجالی به پدریادیگری بدهد بشدت برآشفت وگفت خفه شوبچه ! وخطاب به پدرم گفت : ” فلانی !! ازعاقبت این می ترسم ” . . . آن دوستی که ازسخنرانی ودرواقع پاچه خواری _ آن هم به ضایع ترین – نخ نماترین – مسخره ترین وتهوع آورترین وجه آن ) ودروغ تراشی درروزروشن درموردتولدکذایی وآن صیحه های کذایی سرتاپاکذب ودروغ ( که بعدمجبورشدحتی آن فیلم راهم تکذیب کند که من نبودم ونگفتم – اگرتونبودی پس کی بود؟ اگرتونگفتی پس کی گفت؟ شیطان بود ؟ … این بلوتوثی که دست به دست وموبایل می چرخد هم عکس شماوهم فیلم شماوهم یک مشت گاگول نادان منفعت خواه خودبه گاگولی زده !! دورواطراف شماهمه هست … آن دوست عزیزگفته چرا اینهایکیشان اعتراض نکرد ؟ پانشد برود … دوست عزیز این هایی که نشسته بودندیک مشت باسداربودندکه غالبااینهاادعای ذوب شدن دارند یعنی چیزی شنیدی که خر – گوسفند – بز وشنوندگانی ازاین دست هم شنیدندوبه آن قاه قاه خندیدند توبشنووسکوت کن چون توذوب هستی ؟! توذوب شده ای تامبادااوضاع برگردد / حکومت عوض شود وآنوقت فلان کارخانه / وشرکت ومعدن و…ات ذوب شود . دودشودوازبین برود . . . یک بار به برادرسرهنگ باسداری که خیلی شوق داشت سردارشودوبدین لحاظ بسیاراوقات درجلسات اشک های دروغین می ریخت که ای ملت امامتان راشماپیرکردید !! ای ملت امام شماتاچندسال پیش محاسنش همه سیاه بودبعدجوگندمی شدوبعدسفیدیکخال !! این جناب ” سرتنگ ” که مخ ومخچه اش بسیارسرتنگ البته بسیارسرگشادچون این هاخووووووب می فهمندکه دارندچکارمی کنند / این هادراین آشفته بازارماهی خودراصیدمی کنند !! . ون لق ملت وآنچه برسراورفته – می رودوخواهدرفت جون درجه هام خوش باشه / / / روزی بایکی ازاین ها نشسته بودم زارزارمیگریست که بعدازفوت امام خمینی من24ساعت بین زمین وآسمون ول !!! بودم تااینکه فلانی به جانشینی رسید یکدفعه طمانینه وآرامش رابازیافتم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! دروغ به این روشنی !!!!!!! گفتم پس بروخداروشکرکن کربلانبودی چون اگراینجاخمینی ازدنیارفت آنجاحسین ع راگردن بریدند / باخنجر / آنهم ازقفا ( پشت سر ) ونه ازگلو ! اگرآنجابودی حتمامیمردی !!!!!! این هاچنین دکان هایی برای خوددست وپاکرده اند . این هادرخلوت وآشکارهمه رااطلاعاتی می بینند درنتیجه برای خودازاین دست اراجیف می بافندتاترفیع درجه شان مسجل شود ، که دیگرموهم لای درزش نرود . روزی به یکی ازهمین سرهنگ های پابه سرداری گفتم میدانی چرا آن یکی فرزندت معتادشده / آن دیگری متاهل زن وبچه داربدنبال زنان شوهرداروزنای محصنه و…وآن دخترت آن وضع رادارد چون نان حرام سپاه رابه حلق اینان ریخته ای … میخواست سرازتنم جداکند !!!! به یکی شان گفتم توی کلاس پنجم . که نه زخمی داری نه عملیات آنچنانی / درتمام جنگ / پشت جبهه بودی و…بعدازجنگ شدی سرهنگ!!! والان هم جناب سرهنگ ! تازه حقوق بازنشستگی ات چندمیلیون وخورده ای تومان است کجای این حقوق حلال است ودرکام جانت pehen نمی شود ؟ ! اگربازدستت قطع شده بودپایت قطع شده بود / تیری ترکشی خورده بودی می گفتند نقص عضوشده وهیچ امکانات مادی ای برای اوعضونقص شده اش نمیشود اماآخر . . .
ممنون آقای نوریزاد….ممنون صدها بارممنون…از.پاسخ تان
یک نفر به درد و دل یک جوان غیر خودی گوش می دهد یا به تعبیری دیگر نخودی های جامعه
همین برایم یک دنیا کافی است…
با ید به شما بگویم ما دیوانگان حد و مرزی نداریم شاید یکروز نفس کشیدنتان را هم ممنوع کردیم این که چیزی نیست مهم این است که//// چه می خواهد شما بصیرت ندارید بصیرت یعنی محمود که //////از خود در وکردند بروید بصیرت یاد بگیرید بصیرت یعنی کشور ارام و رو به رشد تحویل بگیری سطل زباله تحویل بدهی جانم فدای //////
سلام آقای نوریزاد شما رو به خدا جوابم بدهید شما را به عنوان دوستی با تجربه و دلسوز یافته ام
پسری هستم 19ساله هیچ راهی برای ارضای غریزه جنسی خود ندارم نه صیغه دارم نه دوست دختر و نه خود ارضایی
همه ابزاری هم دارم برای گناه اینترنت بی فیلتر تا ماهواره ای که تمام شبکه هارو میگیره
نمازخوان هستم روزه هم می گیرم
باور کنید بعضی از روزها تعادلی ندارم همه چیز را. جنسی می بینم
اما کاری نمی کنم دختری هم عاشقم شد برای آسایش خود او او را بی محل رها کردم
می خواستم بگم ای کسانی که بی حجابی را عامل گناه می دانید
ای کسانی که زنان را عامل گناه می دانید
چرا من دختری. بدحجاب را میبینم به یاد گناه نمی افتم
چرا جامعه ما این گونه غرق در شهوت است
خنده دار نیست می خاستم یک نفر حرف هایم بشنود که او شمایی
/////
یا حکم صیغه موقت از کجای قرآن مده که یک میلیارد سنی ندارند شیعه ها دارند
چرا زن اخاین به شوهر باید سنگسار شود طبق کدام قرآن؟
مگر دین ما از یک کتاب نیست
نمی فهمم آقای نوریزاد ما یک زن نداریم عده ای دارند و صیغه هم می کنند
کمی دلگرمی ام دهید
————————-
سلام پسرخوبم
حال که اینهمه اراده وفهم وبزرگی با توست، خودت را ازافق های دم دست رها کن وبه افق های وسیع بنگر. بجایی که: انسانیت، با همه ی برازندگی اش مشتاق بوسیدن روی گل توست. خودت را از مسائل حقیر و نا گفتنی رها کن. سعی کن بدانی چه گفتم وچه ها نگفتم.
سرت را بالا بگیر
درود بر نوریزاد فهیم و شجاع
بنده فرهنگی هستم و این مطالب شمارا با تمام وجود در سیستم آموزش و پرورش و کتابهای درسی درک میکنم.
مطالبی سخیف و بي ارزش که انتظار دارند در قالب علم و دانش به
خورد بچه های مردم بدهیم نمیدانید چه قدر برایم زجر آورست.
البته درحد توان تا توانسته ام سعی در حقیقت گویی داشته ام و
تاوانش را هم پردآخته ام اما چه زجری دارد وقتی میبینی چطور با
وقاحت به شعور مردم و به خصوص قشر تحصیلکرده توهین میکنند.
سال 1380 یکی از اتهامات سنگین برای یک فرهنگی ارتباط با
اینترنت بود. یعنی پلیس فتا غیر رسمی همیشه بوده است.
نامه های اولتان را به خامنهای وقتی تکثیر کردم و به دست همکاران
رساندم برای بسیاریشان نقطه عطفی بود در تجدید نظر در شیوه تدریس. ما به شما افتخار میکنیم که هم شجایید وهم شجاعت را در بطن جامعه تزریق مینمایید.
درود بر شما که که با صداقتی کودکانه و معصوم و پاک فریاد برآورده اید. “پادشاه عریانست” تابو شکنی شما هیمنه پوشالی حاکمان را به چالش کشیده است.
جناب نوریزاد عزیز شما را نمیدانم ولی بنده هم راه دیگری بلد نیستم! البته این را در پاسخ شما گفتم و گرنه سخن و عمل و استدلالتان بسیار ضعیف, قدر ناشناسانه و غیر منطقی بود.
خطاب بنده در موارد علمی-ریاضی به خانم “اسماء چشمه کبودی” بوده و نه شما! و البته راه دانش هم که بر کسی بسته نیست.
جای شگفتی فراوان است شما از این همه مطلب به قول همیشگی شما “طولانی” همین چند سطر خطاب به ایشان را دریافتهاید, و مدام هم طولانی بودن را به رخ بنده میکشید کامنتهای طولانی دیگر و کپی منابع را هیچ نمیبینید؟! واقعا نیت و هدف شما از این طرز سخن چیست؟
آیا شما تصور میکنید همگان موظف به مخاطب قرار دهیِ جنابعالی میباشند, به این ترتیب و با این استدلال شما افراد علمی مانند اعضای انجمن قران و دیگران میبایست به حاشیه روند و هم زبان خویش را هرگز نیابند!
شما حتا در این حد هم قائل به احترام دیگر گروهها و رشتههای علمی نیستید که حتا چند خط مخاطب آنان را تحمل کنید.
شما از درج کامنتهای بلند فیس بوک که اصلا جایی در اینجا ندارد و متعلق به مکان خود میباشد هیچ ابایی ندارید!
شما و البته با نیات آن زن با چه منطقی این کامنتها را در اینجا وارد میکنید؟ یعنی کسی نمیتواند در فیس بوک به آنها دست یابد؟
آیا شما هنوز نمیدانید هدف آن زن چیست؟ چرا پس از ورود من شروع به ارائۀ این کامنتها نموده؟
اکنون درست چهار سال است انواع مشکلات را برای من ایجاد کرده, هیچگونه سواد و علم و بیانی هم ندارد و به مانند دزدها و ترسوها تنها در سایه کار میکند و متاسفانه شما هم به مانند دیگران بازیچۀ او گشتید, حتا اجازۀ فعالیت صفحۀ آقای خامنهایی در فیسبوک را به منظور ایجاد ناراحتی و لجبازی با من صادر کردند, درست یک روز پس از یک پیام من از وبلاگ لایوژورنال به آقای خامنهایی, اگر بخواهم موارد آن فرد روانی را بازگو کنم مثنوی هفتاد من خواهد بود, بهرحال متاسفانه نشان دادید در پارهایی موارد تفاوتی با سروش و فرزندانش ندارید, حداقل سروش و فرزندانش مطالب من را میفهمند و یا تحقیق میکنند ولی شما از میان انبوه مطلب دو خط را که مخاطب آن هم نبودهاید میبینید و با بیان آزار دهنده انسان را پشیمان میسازید.
بهرحال سایت شماست و شما مالک شش دانگ, مقصر هم نیستید ظرف شما قادر به تحمل بیش از این نبوده, شما هم به مانند آقای خامنهایی و دیگر فقها نیاز به احساس آسودگی دارید و همترازیِ بازدیدکنندگان برای شما بسیار مهم است, آن مطالب خصوصی هم که برایتان نوشتم سعی کنید هدف اصلی آنرا دریابد و بکار گیرید, من به دلیل محافظه کاری قادر به بیان دیگری نبودم, سعی کنید مقصود را دریابید که بسیار مهم است.
شما خوب مینویسید با اینحال من واقعا در کار شما حیرانم, حداقل چیزی که میتوانم بگویم اینست که شما دارای درک صحیح از مطالب ارائه شده و احساس قدردانی نیستید, متاسفانه گاه نظریات و راهکارهای شما دچار مشکلات فراوان و احساسی است و چنانچه مورد اعتنای مسئولان قرار گیرد منجر به صدمات جبران ناپذیر در جامعه خواهد گشت, صرفا بدلیل حیا و دوستی تاکنون اشارۀ مستقیمی به آنان نداشتهام ولی خوف از چیز دیگریست.
آسوده باشید و به روشتان بپردازید, ولی هیچگاه مسائل انسانی و اخلاقی را با نیات و خلقیات یا احیانا القاء دیگران در هم نیامیزید, انتقادات جای خود و حق همگان است ولی در بیان نظریات و خواستهها از سیستم و مسئولین با مطالعه یا مشورت متخصصان وارد شوید, در غیر اینصورت در اثرات نامطلوب آن بر جامعه سهیم خواهید بود, هچنین اجازه به خواری دوستداران ندهید و خوانندگان را مداهنهگو و زبون بار نیاورید, در دلایل آن اندکی به درون خود بنگرید و آنان را بیابید.
بهرحال من حتا برای روئیت پاسخ هم دیگر وارد سایت شما نخواهم شد, درست به مانند سایت جرس.
در مورد آن فیسبوکی هم خوش باشد با توهماتش که هر عمل او دامنۀ نفرت را افزایش داده, بلاخره همگان از اعمال و نیات او آگاه خواهند شد و مسبب دستگیری میر طاهر موسوی پس از سه سال از انتخابات 88 را در خواهند یافت, و حتا انگیزۀ آنرا! و سایر اعضاء هم با توجه به اططلاعات و مطالب و عکسها و جدیدا شمارۀ تلفن در فیسبوک خواهند فهمید در چه ریسکی واقع شدهاند, همچنین تا زمانی که در انجا فعالیت دارد بنده عضو فیسبوک نخواهم شد و به محض خروج او عضویت خواهم یافت.
شما را به خیر و ما را به سلامت.
—————-
سلام شهروز گرامی
من مگرچه نوشته بودم که اینگونه تیغ برکشیده اید و به صغیروکبیرما نیز رحم نمی کنید؟ دوست من، نوشته ی قبلی شما برای من نوری زاد سنگین بود. من آقای مستاجررا نمی دانم اما خودم بخش وسیعی ازنوشته ی شما را متوجه نشدم. بهمین خاطرنوشتم:
” سلام شهروز گرامی
ضمن سپاس ازشما، من جناب مستأجر را – که مخاطب این نوشته ی طولانی شماست – نمی دانم اما ازجانب خودم می گویم: کمی به میزان سواد ما نیز بنگرید.
سپاس ازشما بخاطر اینهمه وقتی که برای روشنگری ما صرف فرموده اید.
سپاس
درکجای این نوشته ی من بی حرمتی وقدرناشناسی است؟ اتفاقا دراین نوشته الفت ودوستی هست. و: تواضع. من قدرشما وسواد وآگاهی شما را بالا برده ام. ومیزان آگاهی خود را فروکاسته ام. درباره ی آن خانم ومشکلاتی که شما با ایشان دارید نه خبری دارم ونه علاقه ای به دانستن آن.
بازهم برای ما بنویسید. ما به قلم شما غرور می ورزیم.
با احترام
.
.
یکی اززندانیان زندان رجایی شهر، درستایش ازاقدام نوری زاد که به منزل آرتین چهارساله رفته واز او دلجویی کرده است شعری سروده وآن را به جناب محمد نوری زاد تقدیم می دارد. باشد که راه انسانیت – که درکشورما مسدود است – گشوده گردد.
—————–
سروش سفیر صبح
به من نگوئید که خوابم ؛
و دستان جادویی رویائی شیرین
آرزوهای دیرپای فروخورده ام را به تصویر کشیده است
و یا با انگشتان خیال بر لوح امید، نقش تمنا زده ام
به من بگوئید که بیدارم
بگوئید
که سرانجام آسمان خندیده است
و نهال صبر من عاقبت به شکوفه نشسته است
بگوئید
که سروش سفیر صبح که به بدرقه ی شب آمده است حقیقت دارد
و بالاخره کسی غربت تلخ مرا در خانه ام باور کرده است
من
برای رسیدن به دشت سرسبز با هم بودن
با پای خسته از داغ جدا افتادگی
چه کوره راه های حسرتی که نپیموده ام
و گوش جانم
در آرزوی خطاب هموطن پشت چه درهای سکوتی که نماند
و دریغ
که دست دوستی من با چه شمشیر تکفیری که بریده نشد
و پای خدمتم با چه چوب تهمتی که نشکست !
اکنون به من بگوئید
که چگونه باور کنم ؟
زایش عشق از عفریت شوم نفرت را
و رویش وصل از خاک سرد غربت را
شاید
که صدف زمان مروارید معجزه ای را پرورده است
و بذر انصاف سنبل معرفتی به بار آورده
به من بگوئید
که از این پس آسمان آفتابی است
چه که ابر به میهمانی باد خواهد رفت
و ظلمت با لالائی نور به خواب می رود
و از این پس
دیگر کودکی از شرم نجس بودن راه مدرسه را گم نخواهد کرد
و معلمان سرمشق برابری خواهند داد
و دیگر دانش را در پشت ستون مذهب پنهان نخواهند کرد
و بعد از این مردگان امان نامه خواهند گرفت
هموطنان
به من بگوئید هموطن
به من بگوئید که دیگر بیگانه ام نمی دانید
بگوئید
که اهل این دیارم
و با شما از یک تبارم
و خاک ایران ریشه جانمان را پیوند زده است
یک زندانی بهایی
دوست عزیز جناب “مستاجر” از اینکه کامنت شما حاویِ درخواستی صحیح و آیندهنگرانه از بنده و جناب نوریزاد و سایر خوانندگان را با تاخیر مشاهده نمودم پوزش میطلبم, نیز چون مطلب کلی است آن را در این پست پیش روی قرار مینهم.
فرهنگسازی و ایجاد مسیرهای هموار و مساعد بر روی یک جامعه نیاز به دید فراخ و روشهای تئوریک-عملی مختصِ جامعۀ هدف و البته با پارهایی اشتراکات با سایر ملل دارد.
در این روند نیاز به فراهم آوری یکسری پیشزمینههای تخصصی, خلاقیتی و اندیشهورزانه است و سپس اِعمال چینش قطعاتی تا تکمیل پازل, فرجام این پروسه از موقعیتِ نقطۀ صفر بدلیل نظم و ترتیب بسیار راحتتر و عملیتر میبود تا وضعیت %50 آشفته, در این حالت برای چیدمانِ صحیح علاوه بر روالِ متسلسلِ نرمال و اصلیِ برنامه نیاز به جابجایی بلوکهایی گاه سنگین و ریشهدار, حذف و جایگزینیِ رشتهها و توالیهای غیر مقتضی, تغییر و نوآوری بر واژهها و اصطلاحات, تغییر و نوآوری قوانین, اهتمام بسیار جدی در علمی و فرموله کردن مجموعه ضربآهنگهای فعالیتها و دستورالعملها در اصول پیشروی اجتماعی, و حتا دگرسازیِ ژنتیکی در آن نواحی نیاز است.
میزان التزام و توجیه علمی-عملی هرکدام از این موارد بصورت مستقیم و غیر مستقیم بتدریج قابل بحث و باز کردن خواهد بود.
مجموعۀ نیروی انسانی موجود در سایت نوریزاد و اصولا فعالان اجتماعی یا سیاسی در داخل و خارج کشور قابلیت تمرکز بر همۀ این موارد را ندارد, اگرچه در زمینۀ علوم انسانی و اجتماعی کفایت مقبولی مشاهده میشود ولی نیاز مبرم به متخصصین با تجربه سایر رشتههای علمی محسوس است, من بسادگی برای شما اثبات خواهم نمود که چگونه خطاهای تخصصی منجر به ابراز نظریات مشکل آفرین در امور اجتماعی میباشد, من در غالب این موارد بدانها ورود نکردهام زیراکه همواره خوف برخورد عمومی با پارهایی از نظریات علمی را داشتهام, در حالیکه وجود چند متخصص در زمینههای ریاضی, فیزیک, بیوشیمی, ژنتیک و بیولژی میتوانست سهم بسزایی در یاری به طرح مباحثی مهم و تاثیرگذار در جامعهشناسی و متنابهاتِ آن ایفا کند.
با این وجود و تا ایجاد شرایط مطلوب میبایست کار را تا سر حد امکان پیش برد, در این وادی استفاده صحیح و بهینه از قابلیتها و استعدادهای موجود نقش مهمی بر عهده خواهد داشت, به عنوان مثال تخصص و مهارت و خلاقیت افراد در هر زمینهایی میتواند منجر به ارائۀ برخی تئوریها و مکانیزمها گردد, سپس گروه دیگری که قابلیت گیرایی و پردازش در آن موارد را دارند میتوانند به بیان زوایای مختلف و بسط آن همت گمارند, به دیگر سخن بسیاری از خواستههای ما بدون ذکر مستقیم همواره در پیش رو بوده و هست و تنها با اندکی دقت قادر به استخراج و پردازش و اشاعۀ آنان هستیم, لذا همواره به انتظار سخن صریح و بیواسطه نباشیم.
همچنین در بدو شروع آگاهی از چند مطلب مهم و کلی مورد نیاز است:
1- وجود همدلی به منظور هدفی مهم یعنی ساخت فرهنگ کشور میتواند منجر به کاهش خودبینیها و تکبرها گردد, نگاه همگان میبایست از کوچک به بزرگ گسترش یابد و هر احدی داشتههای خویش را به تسهیم گزارد, هیچ امری مگر یاری جمعی میسر نخواهد گردید, خطاهای کوچک همواره اجتناب ناپذیر است ولی هرگز نباید به یک دنبالۀ لجوجانه و غیر منطقی تکرار و ادامه یابد.
به هنگام کسب تجربیات جدید یا آگاهی و کشف از برخی مکانیزمها که در تعارض با شیوهها و راهکارهای پیشین یا موجود عرض اندام مینمایند و بطلان سازگاریِ آنان را بر ما آشکار میسازند, که این امر با آنالیز عملکرد بصورت دورهایی و سنجش راندمان کاری و مقایسه با شاخصهای از پیش تعریف شده و یا آگاهیهای جدیدِ ورودی همواره میسر است, هر نوع اشتباه یا قصور در این دورۀ کنش به ویژه در اوان بی تجربگی نباید بمثابۀ یک ادامۀ لجوجیت و کپی کردن بخشهایی از منحنی اعمال و یا افزودن بر دامنههای آن اِعمال گردد اگرچه بشر همواره میل به تاکید و تداوم فازهای گذشتۀ امیال خود و تنها با تغییراتی در نوسانات و فراز و فرودهای آنان را دارد، ولی این کار مغایر با تکامل و تخریبی است و چنانچه پای افراد ثالثی در میان باشد غیرانسانی و البته غیرقانونی است.
2- همچنین بنده مطالب و راهکارهایم را با این فرض ارائه میدهم که یک سیستم صحیح که خود را مسئول و مصلح بر آحاد و دشواریهای آنان میبیند با استفاده از مشاوران و انجمنهای تخصصی و با افکار روشن و بدون رویکرد منفی سعی در ورود و چارهسازی هرگونه چالش اعم از جزئیترین موارد رودروی جامعه بخصوص در مورد طبقات علمی که نیاز به حوصله و ظرافتهای خاصی میباشد, داشته و پیوسته خویش را عهدهدار و پاسخگو میبیند, به هیچ عنوان شانه خالی نمیکند, و با روشهای منفی و پرشتاب سعی در ایجاد تخاصم و فیصلۀ آنیِ آن را ندارد, و هرگز با روئیت موفقیتهای سست و بطئی در رویکردهای منازعه آمیز تصور به پیروزی ندارد بل بخوبی میداند تنها به جمع شدن فنر و باز شدن یکبارۀ درب خمره یا حتا متلاشی شدن آن میانجامد… بله این راهکارها برای چنین سیستمی است خواه در حال حاضر موجود باشد و خواه دویست سال آینده, این مشی و معبری است که در هر حالت میبایست از این طریق از آن عبور نمود و شوربختانه استراتژی دیگری نظیر روشهای جاری یا جادویی وجود ندارد و کلیۀ اینها مقطعی و با توجه به یکسری رویدادها و موارد خاص و فضای خاص تنها در دورهایی بخصوص بصورت کاذب نتیجه بخش بوده, در اینجا هیچگونه مسیر معجزه آسا و سحر و افسونگری واقعا وجود ندارد, و البته بزرگترین و شگفتانگیزترین جادوی اعصار افکار روشن و احساس مسئولیت و تخصص در ورود به تلاطم امواج است.
3- امیدوارم قادر به درک مفهوم “مکانیزم” باشید زیراکه اهمیت بسیار مهم و اساسی در معادلات برعهده دارند, برخی به مانند آن فقیه خبرگان ضمن لذت یک غذای چرب و لذیذ یک مرتبه به کشف مکانیزم تناول توسط دست و سپس تفریق زندگی انسان از حیوانات نائل میگردند که به قول راوی اصلا چه کسی شک در تفریق فهم و رفتار انسان و حیوان دارد, البته راوی و بطریقۀ اولی آن فقیه به این نکته توجه نداشتهاند که پستاندارانِ جونده و همچنین کلیۀ پریماتها و میمونها نیز غذا را با دست به دهان میرسانند و نه با لب و پوزه, بله مکانیزمهای علمی که شما در عرصههای علوم مختلف مانند سیاست یا اقتصاد یا علوم اجتماعی یا فلسفه یا روانشناسی و غیرو نظاره میکنید و بسیاری از آنان بهت همگان را برمیانگیزد در واقع قوانین علوم تجربی مانند ریاضیات-فیزیک-شیمی بودهاند که توسط افرادی خلاق با ظرافت و زیرکی به عرصههای مختلف تعمیم گردیدهاند, این مکانیزمها شروع کار و روش کار و دستیابی به اهداف مورد انتظار را بسیار راحت و منظم و منطقی میکنند, و متخصصان بدون هیچگونه تفکر و اتلاف وقت یکسره به اصل مطلب و خمرۀ عسل دست میابند, والبته بسیار سود و منافع دیگر که جای سخن در اینجا نیست, تمام این مکانیزمهای موجود در رشتههای مختلف بخصوص سیاست و جامعهشناسی در مقایسه با مقدار واقعی آنان ناچیز است, زیراکه بدلیل اهمیت توسط دولتها و مقامات سیاسی غالبا به عنوان سیکرت و سری و محرمانه طبقهبندی میشوند زیراکه به هیچ عنوان تمایلی به شراکت سایر دولتها و ملتها در این منفعت و ایجاد قدرت ندارند, در چند مورد از این مکانیزمها واقعا مغز مرا ترکانده و جالب اینجاست که بدانید منابع علمی برخی از این مکانیزمها را چنان محدود کردهاند که بجز عدهایی خاص از دانشمندان آن رشته و تنی چند از سیاستمداران قادر به دسترسی نیستند, در یک مورد که تصادفی به آن رسیدم و اقدام به کسب اططلاعاتی از منابع آن تئوری در رشتۀ علمیِ مربوطه نمودم, پس از مدتها کاوش در کتابخانههای مختلف دانشگاهی و سراسر اینترنت تقریبا هیچ نیافتم, این درحالیست که اصل موضوع این تئوری و رشتۀ علمیِ آن و حتا نام و عنوان این تئوری بقدری عجیب و وسوسهانگیز است که کمتر کسی در میل به تحقیق آن میتواند مقاومت کند, شما میدانید در غرب در جزئیترین و بیارزشترین موارد چه مقدار کار و بررسی صورت میگیرد که در این مورد همه چیز بخواهد سربسته و بدون پژوهش باشد.
اصولا کسب این مکانیزمها به چند ویژگی و ابزار مهم نیازمند است که از جمله باید به تحصیلات و تجربه در چند رشتۀ مختلف اشاره نمود.
4- گونۀ فعلی بشر صرف نظر از نژادهای گوناگونِ آن تنها یکی از گونههای انسانی است که با توجه به هوش و حواس و فیزیک بدنی امکان گسترش یافته و تاکنون گونههای بسیاری از بشر به دلایل مختلف نابود شده, کاوشهای دیرینهشناسان و بیولژیستها وجود آثاری از دین و مذهب و آیینهای مختلف را در تمامی گونههای منقرض شده به اثبات رسانده, چیزی که میخواهم بگویم این است که دین به مانند نوعی انرژی است, نه ایجاد میشود و نه از بین میرود, بلکه از صورتی به صورت دیگر فرگشت میابد, مدام اصلاح میشود, لذا دوستانی که در این زمینه علاقه به کار دارند چه مسلمان و از هر مذهبی و چه سایر ادیان و چه غیر مذهبی تلاش مثمر ثمر به انجام رسانند, ممکن است آمار هر دینی کم و زیاد شود ولی چیزی قابل حذف نیست, مثال جالبی نیست ولی چیزی دیگری فعلا دم دست برای بیان ندارم لذا صرفا به مکانیزم توجه شود و نه وجه تمثیل باکتریولزیستها بخوبی میدانند که پاساژهای مختلف در هر کلونی هرگز به حذف آن گونه یا تایپ نخواهد انجامید, هیچ باکتری هرگز نابود نخواهد شد ولی امکان تغییرات یا جهش ژنتیکی همواره وجود دارد و اصلا همیشه بدینگونه بوده, هیچ موجود و افکاری بدون تغییر و تحول پا به دورانهای بعدی نگذارده.
بخشهای از جوامع در تمامی نقاط جهان چه در گذشته و چه در حال و چه در آینده هرگز بدون دین قادر به زندگی نیستند, به اینان اجازه دهیم به میل خویش زندگی و انتخاب داشته باشند ولی تلاش برای بهبودیِ ظاهر و باطن هر دیدگاهی کاملا لازم و ضروری است, متاسفانه با وجود کوششهای فراوان در این زمینه ولی بدلیل ضعف علمی و ناهمگامی با دوران, داشتن خطوط فکری خاص و همچنین آلودن با اغراض و مسایل سیاسی و بنیانهای ضعیف اخلاقی-تربیتی و اخذ مواجب, تاکنون این تکاپو و پرسهها در هیچیک از قافلههای مدعا نتایج چندان مثبتی به ثبت نرسانده.
در میان نوشتارهای ارائه شده در این خصوص مطالب خانم اسماء چشمه کبودی که در ضمن کامنت یکی از دوستان به نمایش کشیده شده بود از نمونههای تایپیک با بیان و استدلالی توانا در پدیداری متشابهات و نحوۀ رسیدگی و رویارویی با زمینههای اصطکاک و محرکات اطراف رخ نمایی مینمود, و متعاقبا باب پارهایی پرسش و سخن را مفتوح میگردانید, در بدو امر میبایست به زمینههای شکلگیریِ چنین کانونهایی مثلا انجمن قران از حیث فرهنگِ خانوادگی در منطقه, زمینههای میل و ایجاد عطش به لحاظ اجتماعی و پارهایی از تبعیضها و عوامل محرک, همچنین نوع برخوردها توجه نمود.
– چه مسائلی میتواند باعث جذب بافرهنگترین و علمیترین آحاد یک جامعه به یک مرکز مذهبی گردد؟ این افراد اگر علاقهایی به معنویات و الهیات داشتند که عمر و توان خویش را بر ریاضیات و فیزیک و علوم پزشکی نمینهادند, دقت داشته باشید بنده در این باب به فرضیات ذهنی نمیپردازم بلکه صرفا واقعیات را در نظر میگیرم, واقعیات چیست؟افزایش علم = کاهش پندارگرایی = افزایش تجربه پذیری = افزایش قانونمداری.
– چه عاملی سبب موفقیت یک روحانی بدون دانش امروزی به جذب افراد علمی نموده؟ چرا این اتفاق در پایتخت و دیگر کلان شهرهای کشور نمیافتد؟ یا اگر میافتد خارج از انگیزههای مذکور نیست؟ (ابعاد اجتماعی)
– چه عاملی سبب میگردد که یک ریاضیدان یا پزشک اذعان دارد که بدون راهبری یک روحانی بدون دانش امروزی موجودی ندار و تهی و بیمغز است؟ چگونه چنین چیزی ممکن است که یک فرد موثر با داشتن دهها دانش آموز و دانشجو احساس نداری و پوچی کند؟ چگونه قابل هضم است که فردی با قابلیت حفظ صدها فرمول و حل مسایل پیچیدۀ ریاضیات و جبر و هندسه و مثلثات خود را بی مغز حس کند؟ (ابعاد شخصیتی و فرهنگی و خانوادگی)
همه چیز نزد اوست ولی نمیبیند, تنها با جایگذاری متغیرها و پارامترهای اجتماعی در فرمولهای نزد او براحتی قادر به ارائۀ انواع راهکار و حتا سکنا در آن جایگاه را دارد.
– زمانیکه استنباط یک روحانی از حدیث ثقلتین ادارۀ جامعه بصورت شورایی باشد, به چه دلیل خویش را رهبر یکه و بدون شورایی میداند؟ به چه دلیل اعضای انجمن میبایست ایشان را رهبر واحد بدانند و خطاب کنند؟
– فردی شیعه در جمع اهل تسنن پارهایی از اعمال شیعیان را انجام داده و از دانشآموزان تقاضای آن سنتها را داشته, گذشته از اینکه اصولا این موارد حتما میبایست مطابق با قوانین کشور باشد و در این زمینه تبعیض صورت نپذیرد با اینحال پرسش چنین است, شیوۀ برخورد با آن فرد چگونه بوده؟ آیا مطابق با اصول رفتار صحیح اجتماعی یا حتا مذهبی در این موارد یعنی با آرامش فرد را به گوشهایی بیاورد و با نرمخویی با او به صحبت یا بحث بپردازد و در صورت عدم نتیجه از مسئولان دبیرستان خواهان اجرای قوانین گردد رفتار شده یا در جمع با حالت تند و عصبیت با او برخورد شده تنها به این دلیل که حق با اوست, بهرحال اصول اخلاقی به ما حکم میکند با یک همکار بخصوص یک غریب و میهمان با شیوۀ مصالمت آمیز و با سیاست برخورد شود, اینکه حق با ماست یا ما در اکثریت هستیم هیچگاه مجوزی در برخورد قهرآمیز ایجاد نمیکند.
– در جامعۀ ما با توجه به مشکلاتی که ادخال مذهب و سیاست ایجاد کرده برخی با داشتن ادیان متفاوت یا شعبههای اسلام دارای تصوراتی مبنی بر غنیتر یا افضلتر بودنِ مذهب خویش را دارا هستند, و با بیان گوشههایی از نظریات مذهب خویش در افرازهای مورد چالش جامعه تصور یا ادعای عملیتر و اجراییتر مذهب خویش در مواجهه با مسایل مختلف جامعه و حل مشکلات را دارا میباشند.
به عنوان مثال بهاییت ادعا میکند که مترقیترین و اجرایترین مذهب عالم است, حتا با نگاهی سطحی به اصول و حتا تاخر آن که قاعدتا میبایست مشمول سازگاری بهینهتر باشد نیز ممکن است کسانی به این نتیجه دست یابند, در وهلۀ نخست بصورت یک اصل عقلانی و حتا علمی میبایست بپذیریم آن روند و پروسهایی که باعث ماندگاری یک مجموعه در یک جامعه میشود قابلیتهای تئوریک و عملیاتی آن در حل مشکلات جامعه است که در طول زمان با ایجاد اصلاحاتی دائمی هم بسط و گسترش یافته و هم صیقل خورده, در ایران مذهب شیعه در حدود 10 قرن دارای چنین وضعیت و موقعیتی بوده حال آنکه در عربستان اهل تسنن و وهابیت چنین شده, ولی آیا بهاییت جایی به تجربه رسیده؟ آیا نمیتوان تصور کرد که در صورت فراگیر شدن در همان پلۀ نخست در جا زند به گونهایی که علمای آن با تغییرات و راه و چاهها آنهم در طول قرنها و انواع آزمون-خطاها و ایجاد مشکلات متنابه حتا چیزی نازلتر یا در حد سایر ادیان ارائه دهند؟ تئوری تا عمل بسیار متفاوت است, البته هیچ تحلیلی مانع از امکان آزادی افراد در عقاید خویش نخواهد بود.
شما اکنون از فردی با انواع خصوصیات انسانی و الهی سخن میگویید ولی در عمل همان فرد که امکان بروز ویژگیهای تربیتی و محیطی و ذات و خصلت خود را میابد مبدل به دژخیمی سلطهجو, حریص و قدرتطلب و بدون کوچکترین سجایای انسانی میگردد, الهیاش بماند, نباید سخن مرا به دیدۀ تحقیر یا طعن تفسیر نمایید که به قول دکتر عبدالکریمی ستمی بس عظیم بر من روا داشتهاید, بل صرفا از منظر روانشناسی و علمی بدان بنگرید, نشانهها و پیشفرضها را کنار هم گذارید ما با مدارک و شواهد به نتایج خواهیم رسید, جناب آقای احمد مفتیزاده که سرور بنده هستند دارای چه تحصیلاتی هستند؟ در چه خانوادهایی رشد و نمو نمودهاند؟ در چه جامعهایی پرورش یافتهاند؟ با همسر و فرزندانشان چگونه رفتار میکنند؟ موقعیت ایران را کنار گذارید آیا ایشان در هر کشور اهل تسنی قادر به جذب حتا یک نفر میباشند؟
زمانیکه خبر اخراج تحصیلی اعضاء انجمن به گوش ایشان میرسد آیا میخواهید به شما بگویم چه آیات و حدایثی از استقامت و تحملِ بلایا بر آنان خوانده؟ فقط امیدوارم شِعب ابیطالب را نگفته باشد که کاملا بی تناسب است, در حالیکه کوچکترین مسئولیتی نسب به سرنوشت و تحصیلات دیگران در خویش احساس نمیکند, یک فرد چگونه میتواند به خود اجازه دهد و شاهد ناکامی انسانها در ادامۀ تحصیل و زندگی باشد و همچنان ادامه دهد؟ مگر حب مقام؟ اگر در جمهوری اسلامی اجازه ساخت مسجد اهل تسنن را نمیدهند و البته عمل خطایی است آیا نمیتوانید تصور کنید که در حکومت اسلامی ایشان شیعیان که هیچ حتا فرقههای دیگر اهل تسنن و مخالفین ایشان را… اجازه دهید نگویم.
آیا ما چگونه میتوانیم در امیال ذاتی اشخاص که به دلیل انواع محدودیت و نبود فرصت یا حتا ظاهرسازی هرگز فرصت نمایش واقعی نداشته بسادگی قضاوت کنیم؟
اجازه بفرمایید به طریق علمیتری و ریاضیوار سخن گویم, اهمیت به جزئیات بسیار مهم است و این جزء است که کل را تشکیل میدهد, نیک میدانیم استقراء در منطق مردود است, هرگز نمیتوان با قاطعیت از جزء به کل رسید, ولی در ریاضیاتِ جدید یک تئوریم با نام قضییه استقراء که دارای فرض و حکمی است و قابل اثبات وجود دارد که بطور قطعی در هر رابطه و رشته و تابعی چنانچه شرایط آن برقرار باشد از هر جزیی میتواند به کل رسید.
اِفِ صفر و اِفِ یک که در تمام این قرون, حی و حاضر و برقرار بوده است, حال یک اِفِ n را در نظر بگیرید نیاز به زحمت زیادی هم نیست زیراکه موارد آن وجود داشته, حال خود بگویید آیا اِفِ n+1 برقرار است یا خیر؟
برای حل مسئلۀ از روش برهان خلف وارد میشویم:
چنانچه اِفِ n+1 برقرار نباشد آنگاه n+1 میبایست یک Singular یا ویژه و منفرد و اِفِ n+1 یک Singularity باشد, با توجه به ثابت بودن ارکان دین و مذهب و تفاوت آن با جامعهشناسی و علوم تجربی, و همچنین همبستگی مستقیم اِفِ n+1 با آگاهیها و انتظارات جامعه, و نیز همبستگی مستقیم با پیوندها و نهادها و سلسله مراتب به ارث رسیده, لذا اِفِ n+1 بصورت منطقی نمیتواند Singularity باشد, از طرف دیگر در صورت هرگونه Singularity مورد از شرایط تابع مورد نظر خارج گشته و مشمول تعربف تابع دیگری خواهد بود, مثلا جامعهشناس, مصلح, فیلسوف, رهبر معنوی و از این دست ترمها.
صورت استقراء ما حل شده است, اصلا به تاریخ و سایر ملل مراجعه کنید و متغییرها را جایگزین نمایید و آنگاه نتایج یکسان درخواهید یافت فقط اِفِ n را با ژِیِ n جایگزین نمایید.
شما همه چیز را در اختیار دارید فقط قادر به دیدن نیستید, علمتان را بکار گیرید و موارد را در فرمولها جایگذاری نمایید, در بیوشیمی به روابط درشتملوکولها و اثرات آنزیمهای مختلف توجه کنید, به مکانیزم غشای سلول در فیلترازسیون بخصوص در رودۀ کوچک دقت کنید, رقابت عناصر در تشکیل باندها با توجه به عدد اتمی آنان چه واقعیتی را بر بشر آشکار میسازد؟ قانونِ همه یا هیچ در سیستم الکتریکیِ یونیِ قلب نمایانگر چه طرز تفکری است؟ قلب تپندۀ انسان چه حقیقتی را در وجوه مثبت و منفی آن بیان میکند؟ در ژنتیک توابع گسسته را بیابید که چگونه بدون مشتقگیری همواره بهترین انتخاب را انجام میدهند, هایبرید ویگور و نقش آن در ارتقاء ضریب هوشی و دیگر صفات ژنتیکی را تحقیق کنید بخصوص در جوامع بسته و متعصبی مانند کردستان تا بدانید تکامل و انتخاب طبیعی یا خداوند به انسان چه میگوید؟ سدهای گوناگون در ایمنیولژی را در غالب جامعه پیاده کنید و نقش ترکیبات و ملولهای مختلف و انواع مکانیزمها را به عوامل انسانی اختصاص دهید, اصل هویگنس در فیزیک به ما چه میگوید, قوانین نسبیت خاص قادر به حل چه مسائل انسانی است؟ فرکانس بالا در الکتریسته از چیزی که نباید عبور کند عبور میکند ولی در مورد پرتوهای نور داستان عکس است و پرتوهای طول موج بلند یا فرکانس پایین مانند قرمز قدرت جذب شدن و نفوذ دارند این یعنی چه؟ در مورد ابعاد ژئومتریک مدتی تفکر و تحقیق کنید چرا بشر قادر به تصور و درک ابعاد فراتر چهار نیست در حالیکه ما در تئوری ماتریکسهای n بعدی داریم که قابلیت انواع اعمال ریاضی بر آنان مترتب است, اینها وجود دارند حیات دارند و در موارد متعددی به کمک انسان میایند آیا در آیندهایی نزدیک با تغییراتی بر مونیتورها و استفاده از نرمافزارها و سختافزارهایی خاص قادر به ترسیم بعد پنجم ژئومتریک خواهیم بود؟ آیا میدانید این به چه معناست؟
عمر خیام برای حل یک معادلۀ سه مجهولی پس از سالها تلاش چند مقطع مخروطی را تقاطع داد و ما از شبیهسازی معادلات یک بیضی عاجزیم, چقدر بررسی آنزیم فسفوکاینز بر چرخۀ کربس؟ تا کی روش اندازهگیری هورمون رنین, چقدر بررسی نقش فلان کریستال در اسیلاتور؟ کشور ما اکنون نیاز مبرم به شبیهسازی علوم تجربی در مسایل جامعه را دارد, بله پس از شبیهسازی و جایگزاری متغییرها در فرمولها و قوانین علمی به الگوریتم و آن پس به تئوریها خواهیم رسید, این آن کاری است که غرب انجام میدهد و نتایج آنرا در غالب جامعهشناسی و فلسفه و علوم سیاسی بخورد ما میدهد, و البته در صنایع و تکنولژی و اقتصاد هم که همواره بالاترین بهره را نصیب خویش ساختهاند.
ترجمه و تفسیر کتب پانزده قرن گذشته آنقدر شما را مجذوب ننموده بل بخوبی آشکار است که مسئلۀ شما هویت و کلافگی از تبعیض است و مهمتر از همه ایفای نقش, حال شما نیز دست به ابتکار تحلیل و تطبیق قوانین و مکانیزیمهای علمی با زندگی اجتماعی ببرید, آنها را به مردم و جامعه انتقال دهید و بر جای ایشان بنشینید و درب این دکان را تعطیل نمایید, سیستم نمیتواند و نباید دست به چنین عملی زند زیراکه دهها جوانه و کلونی خواهد زایید و سر کردن با یکی بمراتب بهتر از 10 خواهد بود, ولی شما و دیگران براحتی قادر به تسخیر جایگاه ایشان هستید و به جامعه درس علم و دوری از فرقهگری و خرافهگری خواهید آموخت, افکار صلب جامعه را عوض خواهید نمود, آموزش رفتار صحیح با زنان و فرزندان را خواهید آموخت و زنان را در مسئولیتهای جامعه شراکت خواهید داد, شما اکنون بهترین و با تخصصترین گروه در کشور را در اختیار دارید که همگان به آن حسرت میخورند, دهها واحد آموزشی و درمانی تاسیس خواهید نمود و بالاترین خدمات را به جامعه عرضه خواهید داشت, جامعۀ کردستان را از این جمود فکری به انعطاف پذیری سوق خواهید داد, بتدریج با جامعۀ جهانی مرتبط خواهید شد, خویش را در افکار یک روحانی و انجمنی بی حاصل محدود و زندانی نسازید, اگر بارقههای مذهبی دارید که خداوند عالیترین فرصت را در تعالی خویش و خدمت به جامعه بر شما ارزانی داشته و حجت را تمام کرده و البته دعای خیر آن هم بماند از برای جناب مفتیزادۀ عزیز.
5- مطلب بعدی در مورد دستگاه قضایی است که مهمترین و اساسیترین منبع برای حرکات اجتماعی-علمی-سیاسی است, بدون وجود یک سیستم عدالتِ متبحر و علمی و البته مستقل امکان بروز و تثبیت اصلاحات و جنبشهای فرهنگی مطابق با استاندارد لازم وجود ندارد, و غالب تلاشها کم نتیجه و ابتر خواهند ماند, جامعه از اینکه قادر به احقاق حقوق در مقابل قدرتمندان و ثروتمندان نیست همواره احساس ناکامی و حقارت خواهد نمود, همچنین صاحبان منصب و مسئولیت نیز بدلیل بی وجههگی و ناکارآمدی دستگاه قضایی هر دم در خطر طغیان جامعه و رانده شدن از جایگاه را دارند لذا پیوسته تلاش آنان در جهت حفظ موقعیت است و نه انجام وظیفه.
چنانچه جامعه و سیستم قانونمند باشند با پیگیری قانونی و گاها دخالت سریع جامعه هر موضوعی در کوتاه مدت با رضایت نسبی طرفین فیصله میابد.
میزان فساد و ناکارامدی و عدم استقلال در دستگاه قضایی کشور ما سهم بسیار بزرگی در دو جهت ناکامی در میل به پیشرفت فرهنگی-علمی و عدم مشروعیت کلیۀ زمامداران و مدیریتهای کشور را ایفا میکند که یک دلیل مهم آن استفاده از مدیران بدون صلاحیت علمی و مدیریتی است.
——————
سلام شهروز گرامی
ضمن سپاس ازشما، من جناب مستأجر را – که مخاطب این نوشته ی طولانی شماست – نمی دانم اما ازجانب خودم می گویم: کمی به میزان سواد ما نیز بنگرید.
سپاس ازشما بخاطر اینهمه وقتی که برای روشنگری ما صرف فرموده اید.
سپاس
.
از این همه پیروزی که در این ۳۴ سال به دست اورده ایم خسته شدیم .
در جنگ خلیج فارس امریکا را شکست دادیم.
چون در جنگ با عراق پیروز شدیم به همین علت مرتب مسیولان زمان جنگ تقصیر ادامه ان را به گردن یکدیگر میاندازند.
هر روز یک دشمن را شکست میدهیم و روز بعد دشمنان بیشتر میشوند.
اصلا بدون دشمن نمیتوانیم زندگی کنیم.
با وجود تمام دشمنان جهان را کرده ایم البته مدیریت.
دیگر از اقا چه توقعی دارید.
در یک مملکت شاداب باید همه چیز در حال تحرک و بلند شدن باشد که میبینید چه طور هر روز قیمتها بالا میرود . باز هم بگویید اقا کم گذاشته است.
در مملکتی که اسلامیست هر چند وقت دشمنان یکنفر را تحریک میکنند که خودش را اتش بزند
و اب از اب تکان نمیخورد.
در مملکتی که اسلامیست هر چند وقت دشمنان کاری میکنند که دریاچه ها و رودهایش خشک شود و هیچ اتفاقی نمیافتد.
الان احساس کردم که احمدی نزاد در حال بلند شدن است که بعد از تحقیق متوجه شدم بلند شده تا برای تربیت مدیرانی که بتوانند در اینده جهان را مدیریت کنند دانشگاه تاسیس کند.البته این خیزش ها و بلند شدن ها فقط با و جود رهبر فرزانه و معظم امکان پذیر است.
در زمان شاه چیزها خیلی اهسته بلند میشد مثلا یادم میاید که برنج برای سالها کیلویی ۲ تومان بود .
برای همین سکون بود که مردم به او نه گفتند .
با درود به آقای نوریزاد عزیز،
هر جا و در هر کشوری، صاحب منصبانی با آزادی کامل حرفهای سخیف،ابلهانه،مضحک و چندش آور میزنند و از این خنده دار تر اینکه این حرفها را به در دیوار شهر و هر کوی و برزنی نیز آویزان میکنند و برای این که چنین گویندگانی دائم بتوانند حرفهای خود را بزنند،برایشان آدمهایی نیز جمع میکنند نشانه و علامت آشکاری است که در آن کشور یک دیکتاتور نشسته و دائم در یک دنیای دوگانهٔ نفس میکشد. روزی چندین بار تبسم بر لبانش مینشیند از شنیدن حرفهایی و روزی نیز نیست که تا حد انزجار و تنفر از شنیدن حرفهایی دیگر رنج نبرد. کسی که میگوید فهمیدن و درک ولایت فقیه نشانهٔ داشتن بهره هوشی بالایی است، پیش از اینکه چیزی را برای دیگران اثبات کرده باشد، نه تنها خود را یک جا نفی کرده است که جرات کرده بگوید از هر ۲۱۰ نفر انسان زندهٔ حی حاضر در این کرهٔ خاکی ،تنها یک نفر از بهره هوشی بالا برخوردار است.(اگر ۲۰ ملیون به ولایت فقیه باور داشته باشند). یعنی که خداوند بزرگ قادر نبوده در این پروژه بزرگ ایمانی که بر حقی نظام ولایت فقیه هست پس از هزاران سال بیش از نیم درصد مخلوقاتش را با بهره هوشی بالا خلق کند که در کارش موفّق بوده باشد. و از این گفتهٔ فیروزآبادی تبسم بر لبان چه کسی نقش میبندد؟ و بسیاری نتیجه گیریهای دیگر که با هر نوع نتیجه گیری مشروط به لختی تأمل یک تبری را نشان میدهد که در دست چنین گویندگانی داده اند تا به ته ماندهٔ قلیل ریشه ها از همه چیز و حتی باور خودشان بزنند و برهوتی که مامور ساختنش بوده اند را کامل کنند. چند سال پیش به زحمت از استاد خارجی مهمانی تعریف دیکتاتوری را پرسیدم. گفت به هر کشوری که میروم اگر عکس رهبران آن کشور را در فرودگاه و در و دیوار آن کشور دیدم، میفهمم که در آن کشور یک دیکتاتور نشسته حتی اگر محبوبیتی نیز داشته باشد. و این مرا واداشت که با انگیزه و علاقه بسیار روی جزییات فنّ چهره خوانی گویندگانی خاص تمرکز خود را به دفعات تکرار کنم تا ضمن اینکه چیزی آموخته باشم، و دروسی را نیز پاس، به تشخیصی نیز برسم. آن قضایای نفرت از علوم انسانی صرفاً قصه نفرت از توان دانشهایی هستند که به راحتی ماسک و ماسکهایی را از چهره و چهرههایی بر میدارند و پایان محتوم خیمه شب بازیهایی را شتاب میدهند. چنان که تا کنون نیز توفیق بسیاری داشته اند و پوسترهای شفافی را همه جا آویزان کرده اند که در آنها به وضوح میبینیم بافتهای سرطانی “من همه چیز” و “همه کس هیچ” چگونه در همهٔ اندامهای یک دیکتاتور نوید پایان کار را میدهند. و همه چیز خیلی دیر است برای نبردی نابرابر با رشتههای علوم انسانی.
کاشکی این آقای خامنه ای بود که از مردم بخاطر حوادث سال 88 عذرخواهی میکرد چون که با اشاره ایشان بود که در سال 88 سپاه و ارگانهای دولتی و صدا و سیما با تمام توان به پشتیبانی احمدینژاد پرداختند و با مهندسی انتخابات و با سوپرمن قلمداد کردن احمدینژد او را به افرادی که فقط از این کانالها تغذیه فکری میشدند تحمیل کردند.
ایا نمیشد در سال 88 هم مانند سال 92 اعلام میکرد که از رای من کسی با خبر نیست و ارگانهای نظامی و سپاه را از دخالت در انتخابات بر حذر میداشتید.
از قدیم گفته اند هرکسی تنها به قاضی رفت راضی بر میگردد ( البته وقتی که قاضی هم حودشان باشند که تکلیف معلوم است)
فقط یادتان باشد شما در جایگاه علی (ع) نشسته اید و با علی(ع) مقایسه میشوید.
ایا ببینید عملکرد شما تشابهی باعملکرد علی(ع) دارد.
Write a comment…
Morteza Javidi مشخصه کسی که از جهل مردم به منصبی رسیده، هرگز راه آگاهی رو به اونا باز نخواهد کرد. بحث سانسور و جلوگیری از اطلاع رسانی تو ایران یه بحث امنیتی نیست. یه بحث ایدئولوژیکه به نظر من. برنامه ای که از عمق طرز فکر ایدئولوژی حاکم میاد.
Unlike · Reply · 14 · 23 hours ago
Bahman Ghiyasvand اینان نه تنها مردم را نفهم ، بلکه گوسفند می پندارند که نیاز به چوپان دارند تا آنها را به سالم به مقصد برسانند غافل اینکه این مردمند که آنها را رو به جلو هل می دهند…
Like · Reply · 3 · 23 hours ago
Abdolali Bakhshandeh واقعا اگرما به امام علی ع اعتقاد داشتیم ابن ملجم را که امام میدانست تروریست است وقصد جانش راکرده ولی قصاص قبل از جنایت نکرد وامروز جرم نوشتن در وبلاگ ستار بهشتی حکم شکنجه تا شهادت جرم بعدی راه بندان وشرکت در راهپیمایی حکم صادره اقدام علیه امنیت ملی زندان زمان نامعلوم حبس خانه گی بعلت اعلام تقلب. فتنه گر بعلت عدم اثبات تقلب. بدون امکان یک مصاحبه در دادگاه ویا صداوسیما البته بعضی ها درشنود مکالمات گفته اند تقلب نشده پس محکوم هستند نیازی به دادگاه هم نیست یا توبه کنند یا سالهای سال در همان حبس بمانند این است جانشینی حکومت عدل علی ع
Unlike · Reply · 2 · 18 hours ago via mobile
La Dan نقدی به اظهار نظر دکتر محمد نوری زاد.
آنسوی شمایل (پلیس فتا)…….. یا لولوخرخره.
جناب دکتر محمد نوری زاد, نمی دانم تا بحال در فرانسه, آلمان, انگلستان یا کشورهای نوردیک, به طور کل کشورهای غربی و یا آمریکا زندگی کردید یا مسافرت؟
اگر آشنا به موازین حقوق بشر و دموکراسی باشید به خوبی می دانید در این کشورها نقد و انتقاد در اوج اندیشه ی شهروندانش است.
خوشبختانه در این سرزمین ها بشر آزاد است برای ابراز نظر و عقیده اش. قدرت هر 4 سال یک بار زیر نظر مسقیم مردم تعویض می شود. مردم در اینجا صغیر, ناقص العقل و دارای عدم درک صحیح نسبت به مسائل سیاسی, فرهنگی, اجتماعی تشخیص داده نمیشوند. مردم ( عوام) دارای قوه ی درک و تشخیص اند. چون دموکراسی حاکم است نظر مردم نسبت به نقطه نظراتشان نسبت به مسائل سیاسی قابل احترام و اجرا است.
اما در سرزمین کوروش هخامنشی این داستان متفاوت است! مردم خس و خاشاکند!
یا بقول رئیس مجلس هجوم عربها به فرماندهی آقا امیر مومنان عمربن خطاب و سعدبن وقاص فرهنگ و مدنیت را برای پارسیان بارمغان آوردند!!! (هجوم عربها پس از غارت و تجاوز, ایران را به آتش کشیدند)!!لعنت بر کسانی که از جنایت عربهای صدر اسلام نسیت به ایران و فرهنگ ایران حمایت می کنند.
استاد ارجمند, ما در اروپا پلیس فتا( لولوخرخره) نداریم, چرا جون آزادی داریم. به جوانان در گوشه های زندان تجاوز جنسی نمی شود. ستار بهشتی ها را غریبانه تکه تکه نمی کنند!!!
ظاهرا ما در این جا الله عرب نماینده ی امام زمان, آخوندهای رنگارنگ بالای سرما نداریم .زنها در اینجا آزادند! با حجاب یا بی حجاب. جوانان آزادند برای نوشیدن انواع مشروبات به رستوران بروند, یا نه به کلیسا یا کنیسه و یا مسجد داخل شوند.
استاد ارجمند پلیس فتا همان لولوخرخره ی ذهن بچه هاست!
Like · Reply · 2 · 21 hours ago
Keivan Khanmirzaie ای بابا!!!این اسلام از قران گرفته تا خامنه ای فقط با نفهم بودن مردم تونسته باقی بمونه!مردم اگه بفهمند که چه کلاه بزرگی به اسم مذهب سرشون رفته که دیگه اسلام خریداری نداره….
Like · Reply · 3 · 22 hours ago
2 Replies
Mohammad Hasan Razavi یه آدم خیر پیدا بشه جهنم کامل بخره تا آقایون با زور هم نتونن بهشت رو به مردم بفروشن
Like · Reply · 12 hours ago
Barikbin Majik اینجا (این دنیا) را اگر جهنمش نکنند ، کسی طالب بهشت موعودشان نخواهد بود!
Like · Reply · 1 · 15 hours ago
Barikbin Majik چه کسی از برملا شدن افکارش و اعمالش میترسد؟
چه کسی دست بر دهان کودک خود مگذارد که حرف نزند ؟
چه کسی تمام حواسش را به رفتارها و کردار های اجتماع معطوف میکند ، که مبادا گند کارش در بیاد ؟
چه کسی مجوز این همه هزینه کردن از بیت المال را برای ساکت کردن صاحبان بیت المال صادر میکند ؟
Like · Reply · 1 · 15 hours ago
Saeed Parvazi به زورهم که شده مردم را باید به بهشت برد. حالا کدام بهشت؟ لابد همان بهشتی که دم دروازه اش همین آقایان مراجع وروحانیان حکومتی ایستاده اند.
Like · Reply · 15 hours ago
Ebrahim Ramezannia اقای نوری زاد این اقایان وعمده بهشت می دهند ولی وسط جهنم پیاده میکنند
Like · Reply · 1 · 19 hours ago
Samira Shahram خیلی زیاده…نمیتونم بخونمش
Like · Reply · 23 hours ago via mobile
3 Replies
Ava Arash دس مریزاد….نوریزاد
Like · Reply · 1 · 23 hours ago via mobile · Edited
Nazgol Fattahi bale mesle inke gharare dame dare behesht ham in azizane axund ra molaghat konim be harhal tu beheshtam bayad ghavanini bashe v mojrie in ghavanin in marajee aziz hastan?????????????????????????????????????v che taassof bar
Like · Reply · 23 hours ago
Behroz Kashefi afarin morteza dorost eonvan kardi.
Like · Reply · 1 · 23 hours ago
Alireza Alireza درسخنان اخیر دیگر ماگوسفتد تیستیم….جدیدا ما را افعی خطاب فرمودند حضرت لاریجانی قاضی القضات
Like · Reply · 3 hours ago
Abd Moh به مصداق واقعی کلمه، قلمِ عالم از خون شهید برتر است. آفرین بر این نکته سنجی.
Like · Reply · 10 hours ago
Hosein Moradi رحمت به پدر و مادرت آقای نوری زاد
Like · Reply · 13 hours ago
Iman Heydari براي مبارزه با تاريكي بايد شمع روشن كرد
Like · Reply · 17 hours ago via mobile
Mohammad Mirmohammadi حالا کدام بهشت؟ لابد همان بهشتی که دم دروازه اش همین آقایان مراجع وروحانیان حکومتی ایستاده اند.
Like · Reply · 18 hours ago
Mohsen Daniali ياد كاهنان معبد امون به خير_آنها هم زور ميزدند مردم را از فهميدن،بر حذر دارند. آنهم با خرافاتي كه به ذهن مردم تزريق ميكردند!!
Like · Reply · 18 hours ago via mobile
محمود نارنجی چراغ ظــــلم ظــالم تا شب محشر نمی سوزد
اگر سوزد شبی سوزد، شبی دیگر نمی سوزد
Like · Reply · 19 hours ago
Amin Samoori درک وتحلیل شما ازمسائل قابل ستایش است آقای نوری زاد،برقرار باشید
Like · Reply · 19 hours ago
Farideh Movaghar آخ برادرم ،آخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ.
Like · Reply · 19 hours ago
Mohamad Taher Ahangari بالاخره باید یک محمل قانونی برای پرداخت دستمزد به یک عده پیدا کرد. پلیس فتا هم یکی از این روشهاست
Like · Reply · 20 hours ago
Davod Axzma ایول راه افتادی
Like · Reply · 20 hours ago via mobile
Bamdad Farda یاسین در گوش خر خواندن است راه نجات در سرنگونی جمهوری اسلامی است دوست عزیز جنای آقای نوریزاد آیا تاکنون متوجه نشده اید که جمهوری اسلامی اصلاح پذیر نیست؟ پس این راهکارها چه ارزشی می تواند داشته باشد؟
Like · Reply · 20 hours ago
Hoseyn Norizade اقای نوریزاد شماواقعا ادم شدی وبه اغوش ملت بازکشتی یا ریاکری میکنی
Like · Reply · 20 hours ago
محمود نارنجی سالهاست که معدلِ فهم ودانش غیرروحانیان برروحانیان چربیده است. واین چربش علمی واطلاعاتی، روحانیت کم هوش وکم دانش را با بحرانی بزرگ مواجه کرده است.
Like · Reply · 20 hours ago
Zia Alasti Aghaye norizad , ghalame shoma va amsale shoma az har bombe atomy behtar kar mikoneh, kholaseh kalam inkeh , in voghaha az elm va aghahye va pishrafte mardom vahshat darand , ta khoafat va emamzadeh hast , madom ra che be elmo o danesh va aghahy?
Like · Reply · 21 hours ago
Love Boat AA-ya mogheh-ye bidari niest? …. Sefateh shaitan(altered ego): dard, gham, marg, jang, khoon, faghr,tars, tahdid,jahanam,… Sefateh Khoda-ye rastin: Eshgh,Shadi, Faravani, Jashn, Raghs, Ziba-ey…Hamisheh behesht….. AA-ya sefateh khoda-ye tu ( AA-llah) beh kodam nazdik tar hast? 1400 sal Shaitan (aa-lah) parastie az tarseh shamshir? Aa-ya mogheh bidari niest?
Like · Reply · 21 hours ago
Reza Mansouri abarmarde tarikhe akhire iran,kheyli delam mikhad az nazdik goonehayat ra bebusam,ama faseleha majalam nemidahand. ba in hal,kalamat ra mibusam va az dur doayat mikonam ke 1 salem bashi 2 raghasan va bazigarane jahl, garibane horre zaman,va azize azadegan ra nagirand.dorudddddde b karan
Like · Reply · 21 hours ago
Shadin Shah Naser جانا سخن از زبان ما می گویی.
Like · Reply · 21 hours ago
Behin Haddadi Tehranian نرود میخ آهنین در سنگ
Like · Reply · 22 hours ago
Abu Ahmed Loobak أخوند خيلي شيطونه حالا كه مملكت نو دست داره
Like · Reply · 23 hours ago via mobile
Clear Sky حرف بسیار است ولی چه سود که جرات کامنت گذاشتن هم نداریم
Like · Reply · 1 · 23 hours ago · Edited
Hamid Neyshabouri ایران جایی ست که مردمانش پر از عقاید دینی و همه خداپرست! و البته بدون احترام بهم زندگی میکنند. هم در خانه{مخصوصا قدیم} و هم در مدرسه ی دانشجویان 7ساله و هم در سطح دانشگاه ها، رفتار پسر 7 ساله با مرد 50 ساله که سیاستمدار ماست هیچ فرقی نداره. آثار پختگی و احترام نیست!متاسفانه. ترس از دست دادن پست و مقام شخص رهبر و سیاست مداران دیگر به آشکاری ترس از دست دادن پفکی ست در چهره ی یه پسر هفت ساله. هیچ فرقی نمیکند، متاسفانه انسانیت فراموش و بی احترامی فراوان…
Like · Reply · 1 · 16 hours ago
Hamed Heidary خدا خیرت بده که حرف دل مارو میزنی. زنده باشی دلاور
Like · Reply · 21 hours ago
Hoori Jan like
Like · Reply · 8 hours ago
Sia Vash درود بر تو عاليجناب
نوريزاد عزيز.
من در اين كشورى كه زندگي مى كنم تفاوت ساعت أش با ايران خيلي زياد است. صبح ما شب شماست
و من زمانى كه از خواب بيدار مي شوم
أولين كارم سر زدن به سايت حضرت عالى است.
نوشته هات هـمچون جويبارى است در دل تشنه كوير
پاينده باشى دلاور ايران زمين.
و أخوند جماعت انقدر بي ارزش و تهئ مغز هستند كه واقعا جز اينكه بشود گفت مشتى أشغال بيش نيستند
عذر مي خوام أشغال گفتم أشغال ارزش دارد چون مي شرد بازيافت أش كرد. أما اين تخم تازى ها بيگانه را هر گز.
به گمانم آن لحظه به آیینه می نگریسته
گویند در روزگاران قدیم شیخی بر بار الاغش کالایی می برد که گزمه ها راه بر او بستند و به جستجوی محموله پرداختند. نگهبان گذرگاه به شیخ گفت که کالای تو باروت است و باید که آن را تحویل داده و خود نیز برای ادای پاره ای توضیحات به پاسگاه بیایی. شیخ ولی انکار کرد و گفت که نه خیر این باروت نیست بلکه زیره است از بهر تجارت. خلاصه از افسر نگهبان اصرار و از شیخ انکار؛ تا اینکه افسر به سربازی دستور داد تا کبریت بیاورد. قدری از محموله را زیر ریش شیخ گرفتند و کبریت کشیدند. باروت به سرعت شعله ور شد و ریش و صورت شیخ را سوزاند. شیخ همانطور که فریاد میزد و ریش خود را خاموش می کرد گفت: “رویتان سیاه شد؟ دیدید که زیره بود”!
حال حکایت ما و آقای خامنه ای است. دیروز فرموده اند که چرا معترضین انتخابات 88 عذر خواهی نمی کنند. و اینکه مواظب باشید جای ظالم و مظلوم عوض نشود. ظاهرا در فرهنگ لغات ایشان تعریف جدیدی برای ظالم و مظلوم ارائه شده است. جناب آقای خامنه ای یعنی نیروهای امنیتی شما که زده اند و کشته اند و مردم بی گناه را بدون محاکمه به بند کشیده اند و به اعتراف خود شما در زندانها شکنجه کرده اند، مظلومند و مردمی که کتک خورده اند و خون داده اند و شکنجه شده اند و بدون محاکمه در حصرند، ظالم؟ فرموده اید که در مجالس خصوصی اینها آمده اند و گفته اند که تقلب نشده است. بی زحمت نام اینها را بفرمایید تا آبروی نظام حفظ شود. فکر نمی کنم شما برای آبروی مخالفانتان ارزش چندانی قائل باشید. نیروهای اطلاعاتی شما به راحتی اسرار اتاق خواب مخالفان نظام را هم انتشار می دهند؛ این مورد که چیزی نیست. چرا نام آنهایی که در جلسه خصوصی به شما گفته اند تقلب نشده را افشا نمی کنید؟
/////
آقای خامنه ای شما ////چهار سال کشور را به ورطه هولناکی انداختید که سرانجام خودتان مجبور به سر خم کردن در برابر اراده ملت شدید و با گردنی کج از مخالفان نظام طلب رای کردید. مملکت را که نابود کردید به کنار، این شیادانی که با حمایت شما بر سر کار آمدند بیشتر از همه وجهه خودتان را تخریب کردند. این کالایی به نام احمدی نژاد که با تقلب و زور به مردم قالب کردید به مانند همان باروت صورت شما را سوزاند، ولی شما هنوز اصرار دارید که باروت نبود و زیره بود؟
بردیا استقامت
درود آقای نوری زاد عزیز، واقعا با شوق مطلب شما را خواندم. مخصوصا قسمت اول مطلبتان واقعا عالی بود و کیف کردم.
آقای نوری زاد، //// تا قانون اساسی این نظام عوض نشود و سکولاریزه نشود، در به همین پاشنه می چرخد.
نوری زاد جان سلام
ازاین که هربار از زاویه ای تازه به مسائل نگاه می کنید واجازه نمی دهید مخاطب شما کسل شود ازشما تشکرمی کنم. این خط مشی شما صادقانه ترین راهی است که به آگاهی منجرمی شود
قبل از هر چیزی خواستم برای بودنتون سپاسگذاری کنم.وجود شما قوت قلب بزرگیه.برای من که هست.وپیغامهای بقیه هم همینو میگن…
ممنون که هستید…
اما دلیل نوشتن این پیام،…می دونم که شاید شما یه مبلغ دین نیستید و…نباید حاشیه برم اما نوشتن اینا برام سخته…دنبال کسی می گشتم که چیزی بگه که دوباره با همهءوجود دینم رو بپذیرم…من کاملا”اونو از دست داده ام.اما ترس و وحشت اونهمه تهدیدهای دین ول کنم نیست و آرامشمو گرفته شما با افتخار از شیعه نوشته بودید اما من هیچی نمیبینم که…
می تونید به من کمکی بکنید؟
————–
سلام دوست من
دین یعنی فرا بردن انسانیت. زیاد بخود سخت نگیرید. خدای خوب محتاج مشقت ما نیست. آرام باشید. خدا دروجود شماست. به خود بنگرید. درآینه. خدا همان گونه به شما می نگرد که : شایسته ی شماست. به خودتان فرصت بدهید. خدا را درادب، درخوبی ها، دردرستی ها، درانصاف، درپاکی، درفهم، درامید، بجویید. می بینید مسلمانی چه دردسترس است؟
همین نازنین
آقای نوری زاد عزیز،
انقدر به این اربابان ملت نگوئید که نرمتر رفتار کنند که آنها خود، از شما آئیین مملکت داری را بهتر بلد هستند کافی است کمی شل بیایند تا شما شاهد بر باد رفتن دودمان این اربابان خواهید بود. اینها خیلی با تجربه تر از این چیز ها هستند وگرنه حکومتشان نزدیک به چهل سال دوام نمی آورد. فکر نکنید که تمام این دم و دستگاه عریض و طویل پلیسی نظامی با تمام این مخارج هنگفت برای امنیت و یا تربیت کسی است تمام اینها برای سرکوب هر آنکس که ندای هل من ناصر حسینی سر دهد است. آقای نوری زاد عزیز مشکل آنها این است که قرار است به هرقیمتی بمانند. و مشکل ما مردم باید این باشد که به هر قیمتی اینها بروند. با تغییر رنگ و لعاب هم چیزی درست نمی شود ما ستار بهشتی های بسیاری از دست داده ایم
اما روزی که مردم به آگاهی برسند هر قطره خونشان مهراب می شود.
اگر منتشر نشد به شما حق می دهم ولی دیگر بغضم ترکید.
جناب نوری زاد سلام مثل همیشه “جانا سخن از زبان ما می گویید” اما در مورد بهشت نظر من این است که این آقایان سندش را به نام خود زده اند و با کمی سخاوت مقسم آن شده اند. اینان برای بهشت چیزی بیش از دربانی برای خود متصورند. اگر نبود که حکم در مورد دیگران صادر نمی کردند و خود را مبرا نمی دانستند. سند شش دانگ بهشت به اینان به ارث رسیده.
Chera sarkardegane hokoomati ba dashtane tamam va kamale emkanate tablighati az jomle rooznameh ha,radio ha, television ha va massajed va…etc hanooz ejazeh nemidahand bozorgtarine ayatolah hayeshan ba yek javane mokhalefe afkareshan beh modate yek saat dar television dar barabare ghezavate mardom beh bahss beneshinand? hamin sohbat ra ham yek bar aghaye Mojtaba Vahedi beh shekle digari gofteh bood. bayad peyda kard che kassani az andisheh khali hasstand.
ما آن زمان نبودیم که ببینیم در صد سال پیش شاه مملکت ما محمد شاه قاجار مملکتش را ول کرد وبا پول این ملت فقیر رفت به اروپا خوشگذرانی شاهان قاجار اینقدر بی لیاقت بودند که هر چند سال گوشه ای از این خاک را بر باد دادند از افغانستان شمال ایران قفقاز خوارزم و شرق وغرب ایران و بصره … قحطی ها وبی عرضه گی های شاهان قاجار تمامی ندارد آیا در آن زمان که دو گروه به رهبری یا انگلیس ویا روسیه داشتند شمال و جنوب ایران را دوباره جدا می کردند چه کسی می توانست ایران را نگه دارد شیخ خزعل در جنوب و میرزا کوچک خان درشمال اگر میرزا کوچک خان جنگلی در شمال موفق می شد حکومتی مستقل ایجاد کند آیا سرزمین گیلان ومازندزان اکنون جزء ایران بود ویا مانند بقیه جدا می شد شیخ خزعل در جنوب چگونه آنها نیز بدنبال و مطمئن باشید کم کم قسمتهای دیگر ایران نیز جدا می شد
این شیخ ها هر روز دارند می گویند ما جنگ هشت ساله کردیم آخر بگویید یک شیخ که فقط می رود نماز وروزه وروضه می خواند از جنگ چه حالیش می شود اگر سلاحها و تفنگها هواپیماها تانکها اسلحه ها ژ 3 فانتوم وهلیکوپترهای کبرا واین همه نیروهای زبده خلبانان وارتشیان آموزش دیده زمینی وهوایی ودریائی شاهنشاهی
نبودند با چی می خواستید بجنگید با روضه خوانی ونماز خواندن و چند دعا
برای مملکتمان ومحافظت از آن چند تا هواپیما ی جدید دارید چند تا هلیکوپتر با چند تا موشک می خواهید دنیا رابترسانید با این اقتصاد ورشکسته و گرانی های سرسام آور با این مردم نا امیدکه به چند شعار دلخوشند
آخر آی شیخ من از گرانی کمرم شکست صدای شکستن استخوانهای مردم را نشنیدید راست گرفت قرآن کریم که شما ////
با سلام
گرچه شاید به ربط با موضوع شما نباشد ولی کامنت دیگر کاربران را مطالعه میکردم که اشاره کرده بودند به عذر خواهی فتنه گران به نظر من بد نیست یک مطلب هم راجع به حل معادله نامتعادل زیر بنویسید
اگر به فرض در انتخابات تقلب نشد حل سوال زیر لازم است
در سال یک هزار وسیصد وهشتاد و سال یک هزار وسیصد وهشتاد وچهار در انتخابات ریاست جمهوری که برگزار شد در هر دو انتخابات بالغ بر بیست میلیون نفر به اقای خاتمی رای دادند
این بیست وسه میلیون نفرکه به اقای خاتمی رای داده بودند در سال هشتاد وهشت به چه کسی رای دادند ؟
واما در سال هشتاد وهشت ان بیست میلیون نفری که به اقای دکتررای دادند در سال نود دو به چه کسی رای دادند؟لطفا این معما را حل کنید البته به فرض اینکه در انتخابات تقلب نشده
این چنین اواز ی را خوانندگان ماتم زذه ی انروز حکومتی نمیتوانند بخوانند <
http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=m_ZGrA7CEz4
با سلام بر آقای نوریزاد… اجازه می خواهم در وصف روحیات رهبری نکته ای را از “اریک هافلر” متفکر آمریکائی نقل کنم که معتقد بود مشکل دیکتاتورها این است که بیش از آنچه که شک باید بکنند دارای ایمان هستند. او میگوید ایشان به وجود شیطانی در درون دیگران که مدام آنها را تهدید می کند ایمان کامل دارند و بر اساس همین ایمان هم عمل می کنند. آقای خامنه ای در صحبتهای اخیر نشان دادند که حرف “هافلر” بی جهت نیست. ایشان به جای اینکه قدری شک کنند که شاید مردم هم حداقلی از شعور را داشته باشند به فکر خود ایمان دارند که باید همه بیایند توبه کنند. روحانیون در حال حاضر 2 اشتباه مهلک را در ارزیابی خود مرتکب میشوند” اوّل آنکه این نسل دیگر نسل سابق نیست که دارای آن نوعی از اعتماد باشد که نتوان فریبش داد و دیگر اینکه تکنولوژی امروز بسیاری از مسائل را حل کرده و شاید اگر این تکنولوژی در سال 57 بود اصلا انقلابی صورت نمی گرفت. امروز آقای خامنه ای هر چقدر هم بکوشد نمی تواند حرفها .وگفته های خود را تکذیب نماید و تکذیب کند که مشکل انتخابات 88 علاوه بر سمت گیریهای افتضاح شورای نگهبان و مناظره های توام با فحاشی نور چشم ایشان دخالت مستقیم حضرت ایشان در صبح انتخابات قبل از بیدار شدن از خواب آقای جنتی و یارانش از طریق اعلام پیروزی احمدی نژاد قبل از شمارش آرا بود و بعد هم دخالتها ی بعدی شخص ایشان در امری که اصلا ارتباطی سازمانی با موقعیت و شخص وی نداشت. امّا سئوال اینجاست که چرا بعد از 4 سال هنوز رهبری نمی تواند آن وقایع را فراموش کند؟ همین آقای “هافلر” جوابی برای آن دارد. او می گوید” یرای اینکه ببینی طرف مقابل تو از چه میترسد ببین تورا از چه میترساند”. آقای خامنه ای بطور مداوم از سال 88 و فتنه ما را میترساند و تقاضای پوزش دارد و اصلا هم یادشان نمی آید که اجازه چند دقیقه پاسخگوئی را هم به کسی نداده است. این یعنی ایشان از ماجرای سال 88 هنوز در بیم و هراس است. ایشان در صحبت اخیرشان به نکته جالبی اعتراف کردند که بالاخره در این جور وقایع گروهی مظلوم و گروهی ظالم میشوند . قطعا آنکه جان باخته و بی دفاع کشته شده نمی تواند ظالم باشد ولی طرف مقابل قطعا ظالم هست و این اعتراف ایشان نکته ای تاریخی است.
نکته دیگری که در سخنان ایشان برجسته بود برای او لین بار طرح موضوع واقعیات بود و تفاوت آن با آرمانها. ایشان تنها مثالی که زدند واقعیت تحریمها بود و آزویشان بهبود اقتصاد. وافعیت حقیقی این است که امروز بر ایشان معلوم شده که سیاستهای نابخردانه جاری چه بلائی بر سر کشور آورده و وحشت از تبعات آن امروز همه را به هراس انداخته. ما یادمان نمی رود که ایشان چگونه در حرم امام هشتم از سیاستهای اقتصادی بعنوان دست آوردی بزرگ یاد می کرد و میبینیم که با درک واقعیت متوجه شدند که آن حرفشان دقیق نبود. خدمت ایشان باید عرض کرد که واقعیت این است که مردم به آقای روحانی به عنوان آخرین شانس نظام می نگرند نا ببینند با زبان خوش و از طریق مسالمت آمیز مشکل حل می شود یا نه؟ آرمان ما این است که ایشان چند سالی کاری به کشور نداشته باشند تا شاید مصائب مردم کم تر شود. واقعیت دیگر این است ایشان با وحشت و کابوس حوادث شوم این چند سال و بخصوص دوران سیاه احمدی نژاد دست و پنجه نرم می کند و آرزوی ما این است که خدای متعال به همه مسببین وضع موجود اعم از حاضر و غایب و مردم بی پناه ایران رحم کند..آمین
اقای نوریزاد در اول انقلاب آقای مطهری در تشریح نظامی که قرار است بر ایران حاکم شود گفتند
مثلا اگر خواستیم در دانشکده الاهیات مارکسیم را بررسی کنیم باید یک نفر که به مارکسیسم معتقد است در یک کلاس به تدریس مارکسیم بپردازد و ما در کلاس دیگر به نقد آن بپردازیم .(نمیدانم این مطلب اقای مطهری را در کتابهای ایشان سانسور کرده اند یا نه همانگونه که سخنان امام را موقع ورود ایشان به ایران در بهشت زهرا سانسور میکنند)
خدایا چه در باغ سبزی به ما نشان دادند و چه شد.
حقیرروحانی هستم . ازنسلی که روحانیت متعلق به ماست ( سادات ) چندماه پیش یکی ازمعممین خودفروش مرابه بهانه ای بدانجاکشاندوغیرمستقیم به چندمامورنشان داد ! من ساده چندماه طول کشیدتااین آدم فروش رابشناسم که غرضش ازبردن من به آنجاچه بوده ! عمامه به سرانی که نه درس خوانده اند نه سوادی دارند نه تقوایی ( حتی ابتدایی ) اهل همه گناهی هستند اینهاشده اندجاسوسان نهادهای مختلف درمیان حوزویان … وجالب اینکه من هیچ ندارم ولی همین حیوان آدم فروش خانه وهمه چیزدارد پراید سوارمیشود پسته میخورد !
آقای مجتبی چیزی به نام روشنفکر دینی نداریم!!!سروش دیگه کیه؟!
Mr. Nourizad,
A concise and a well-written article! Thank you!
Organized religion, state sponsored religion and religiosity in general are big business. Have you ever carefully observed Shia clergies? They called themselves “Rohani” but they are very much temporal, materialistic, and artificial, involved in all kinds of nefarious business activities.
Shia clergies are not entirely at fault. They are smart businessmen, taking advantage of the shortcomings and socio-psychological opus operandi of their respective people.
Research has shown that Iranian people do not believe in cause and effect!! They are irrational, and fanatic people, referring, for instance, to some ethereal powers such as “Abolfazl”, “Emam-e Zaman”, etc. to heal them or bring them good fortune! For that very reason, Moslems of other denominations call us somewhat correctly “Kafar.” Because the very act of worshiping “dead people”(who like us had to use the bathroom) is inherently-demeaning and drastically downgrades the almighty.
Sadly, this is not limited to uneducated commons, but almost the entire populace including physicians, engineers, economists… and intellectuals from all walks of life.
That is why I believe; there is no hope for Iranians in the short run! And we are all in a lot of trouble!!
Steven Monash, Ph.D.
بنده خودم 11 ساله بودم که در سال 1357 به همراه مادر بزرگم برای دیدن عکس امام به بالا پشت بام رفیم. نه در نازی آباد و شوش بلکه در آریاشهر رفتیم- قبول بفرمایید ما مردم ایران همان مردم ///// سال 1357 هستیم که فقط کمی update شده ایم
یعنی آنقدر جهل و خرافات در وجودمان رخنه کرده است که نیازی به فتا یا خطا و یا متا نیست
شما به سخنرانی آخوندک سعیدی در مدح رهبری به هنگام تولد ایشان نظری بیفکنید- محض رضای خدا کسی اعتراض که نکرد و حتی یکنفر هم سخنرانی را ترک نکرد و همه 1000 چشمی منتظر مابقی اراجیف سعیدی بودند
dorod bar shoma agaye nurizad aziz
با عرض سلام وهزاران دورد به شجاعترین مرد ایران زمین و حانواده گرامیش
امیدوارم با توفیقات الهی هر روزه در جهت اگاهی دادن به جوانان موفق تر باشید
اطمینان قلبی داشته باشید که هر مطلب کوتاه شما دربی از دربهای بهشت را به
روی شما و خانواده محترمتان خواهد گشود.
سلام إستاد قلم و أزاد مرد شجاع. براي مراسم شب أحيا به مسجد نزديك منزل رفته بودم و جناب أخوند سخنران راجع به تقوا صحبت مي كرد و چند مرتبه اين جمله را تكرار كرد كه : أي كساني كه خودت را دانشمند ميداني اگر تقوا نداشته باشي هيچ نداري حالا ميخواي دكتر باشي يا أخوند يا مهندس.
اينكه أخوند را در چند جمله بين دكتر و مهندس قرار داده بود برايم جالب بود. دين إسلام بسيار فراتر از ذهن بسته رهبران ديني ماست و مشكل هم همين جاست. نسل بعد از نسل سطح درك و شعور انسانها بالا تر و بالأتر رفته ولي هيچ بخشي از سخنراني ها و گفته هاي منبري تغيري نكرده.
در تعريف جنون أورده اند كه جنون يعني يك كار را مدام تكرار كردن و نتيجه أي متفاوت انتظار داشته باشيد. وقتي أقايان از نظر فكري با جامعه رشد نكرده اند و حد اقل ٢٠ سال است كه سخنانشان خريد آري ندارد ولي همان حرفها را تكرار مي كنند و تغييري نمي بينند به ناچار از سر جنون جامعه را أمنيتي مي كنند.
باسلام
خوب به سلامتی امروز در محافل خبری یک لیستی از کابینه روحانی زده شده و گفتند که احتمالا” کمی تغییر میکنید اما از همه جالبتر اگر این کاندید تغییر نکند
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی: علی جنتی پسر جنتی است
فکر کنم با مطلبی که اقای نوریزاد هم زدند ،پلیس فتا از این نوع انتخاب راضی باشند.
روحانی مچکریم
سلام استاد
شما ما را بدعادت کرده اید
روزی نیست که به سایت شما سرنزنم و ساعتی را با شما وقلم جادویی شما سرنکنم
با درود به جانب نوری زاد آزاده مرد عزیز،
اگر بنده تا قبل از سخنان اخیر آقای خامنهای ممکن بود گاهی یک ذره احتمال بی خبری ایشان از رویداد ها،آنطور که در واقع روی داده اند را دلیل واکنشهای عجیب و غریب و حیرت بر انگیز ایشان بدانم ، پس از این گفته حضرت ایشان که چرا معترضین سال ۸۸ عذر خواهی نمیکنند به یقین رسیدم که ۱- یا ایشان شمیشر را از رو بسته اند و پایشان را در یک کفش که ملت در تائید گفتار جنابعالی ، چشم و گوش و هوش و مغز و دل و روان احشام را دارند که سخت در اشتباه مطلقه تشریف دارند و باید گفت باش تا صبح دولت بدمد و همچنان غافل مطلق باش که مردم چه واژههایی را در در واکنش به گفتار جنابعالی بکار میبرند. ۲- یا ایشان به هر دلیل که بر ملت نامحرم و صاحب خانه معلوم نیست از هیچ رویدادی نمی تواند آنگونه که روی میدهد، با خبر شود. و الا هیچ نخبگی و تیزی خاصی لازم نیست که صدها دلیل و برهان و سند و مدرک کاملاً مستندی که منجمله خود شخص رهبر برای همیشه در حافظه تاریخ بجا گذاشته را که همگی دال بر وقوع بی چون و چرای کودتای سال ۸۸ به رهبری شخص شخیص ایشان است را به کناری گذاشت، و تازه یک عذر خواهی هم بدهکار ایشان شد آنهم در پیش چشم خونهای به ناحق ریخته شدهٔ نداها که نتیجهٔ بلافصل فرمان آتش ایشان در آن جمعهٔ سیاه بود و آثارش تا ابد باقی،که جهانیان نیز شاهدش هستند. اگر چه واژهها کم میآورند و چون ما ایرانیان حیرت زده میشو ند از این حکم و قضاوت رهبر، اما هم خدایی هست و هم فهم و درک و شعور و شرف و آزادگی ملتی تاریخی و نجیب و اصیل. که خشم خدا نمونهای از خشم خداوند قهار است و تا وقت مقدر خود ، که سوخت و سوز ندارد. و دوستان و نزدیکان هر کس، خود فریاد میزند که آن کس کیست.
و ما ایرانیان حسین شریعتمداریها و مصباحها را خوب میشناسیم و شاید آنقدر که جناب رهبری تصور هم نفرمایند.
با درود به جانب نوری زاد آزاده مرد عزیز،
اگر بنده تا قبل از سخنان اخیر آقای خامنهای ممکن بود گاهی یک ذره احتمال بی خبری ایشان از رویداد ها،آنطور که در واقع روی داده اند را دلیل واکنشهای عجیب و غریب و حیرت بر انگیز ایشان می دانستم، پس از این گفته حضرت ایشان که چرا معترضین سال ۸۸ عذر خواهی نمیکنند به یقین رسیدم که ۱- یا ایشان شمیشر را از رو بسته اند و پایشان را در یک کفش که ملت در تائید گفتار جنابعالی ، چشم و گوش و هوش و مغز و دل و روان احشام را دارند که سخت در اشتباه مطلقه تشریف دارند و باید گفت باش تا صبح دولت بدمد و همچنان غافل مطلق باش که مردم چه واژههایی را در در واکنش به گفتار جنابعالی بکار میبرند. ۲- یا ایشان به هر دلیل که بر ملت نامحرم و صاحب خانه معلوم نیست از هیچ رویدادی نمی تواند آنگونه که روی میدهد، با خبر شود. و الا هیچ نخبگی و تیزی خاصی لازم نیست که صدها دلیل و برهان و سند و مدرک کاملاً مستندی که منجمله خود شخص رهبر برای همیشه در حافظه تاریخ بجا گذاشته را که همگی دال بر وقوع بی چون و چرای کودتای سال ۸۸ به رهبری شخص شخیص ایشان است را به کناری گذاشت، و تازه یک عذر خواهی هم بدهکار ایشان شد آنهم در پیش چشم خونهای به ناحق ریخته شدهٔ نداها که نتیجهٔ بلافصل فرمان آتش ایشان در آن جمعهٔ سیاه بود و آثارش تا ابد باقی،که جهانیان نیز شاهدش هستند. اگر چه واژهها کم میآورند و چون ما ایرانیان حیرت زده میشو ند از این حکم و قضاوت رهبر، اما هم خدایی هست و هم فهم و درک و شعور و شرف و آزادگی ملتی تاریخی و نجیب و اصیل. که خشم خدا نمونهای از خشم خداوند قهار است و تا وقت مقدر خود ، که سوخت و سوز ندارد. و دوستان و نزدیکان هر کس، خود فریاد میزند که آن کس کیست. و ما ایرانیان حسین شریعتمداریها و مصباحها را خوب میشناسیم و شاید آنقدر که جناب رهبری تصور هم نفرمایند.
“”سابقاً اکثریت مردم بی سواد بودند وروحانیان بخاطردرس خواندگی درنگاه عوام به “آخوند” یا – آقا خوانده – شاخص می شدند. سواد یا همان سیاهه خوانیِ روحانیان درمحدوده ی علم فقه، تا همین اواخربرسواد دیگران برتری داشت. اما کارازآنجا به ورطه ی بحران درافتاد که سواد وآگاهی دیگران برسواد وآگاهی روحانیان سایه انداخت””
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
در ولایت مافردی بود که می گفتند در زمان کو دکیش از حمام بدش می آمده واز زمانیکه مادرش به اومیگفته آماده شو به حمام برویم فریاد می کرده که من حمام نمی آیم!..او رابه زور میبردنددرراه فریاد می کرده : من حمام…….در قسمت حمام سرد لباسهایش را در میاوردند فریاد میکرده من حمام……..او راشستشو می دادند داد میزده من حمام…….لباسهایش را به او می پوشاندند بیشتر داد می کشیده : من حمام نمی آیم……..
چنان ترک برداشته که گاه عوامل حکومت هم پسوند معظم را فراموش میکنند . پسوندی که “شرف اهل قلم ” احمد زیدآبادی را برای چند سال روانه زندان ولایت کرد .
مرسی استاد … واقعا همیشه فکر می کردم چرا باید پای منبر کسی بشینم که هیچ به دانسته هایم نمی افزاید بل وقتم را تلف می کند و چرا اصرار دین در حضور همچین مجالسی هست. اکنون جوابم را یافتم … همچنین بسیاری از دستورات دین ما بایستی بایگانی شوند. تاریخ مصرف آنها تمام شده است. این برای دین هم بهتر است. خواننده همیشگی نوشته ها و کامنتهای این سایت
آقای نوریزاد عزیز من حرفی ندارم دست در دست لطیف همین مراجع و روحانیان به بهشت زوری آنها وارد شوم ولی چه تضمینی وجود دارد که در این بهشت زوری درجه ی حرارت ، خارج از حد تحمل ما نباشد ؟
آقای نوریزاد با عرض سلام : میخواستم ازتون بپرسم چرا حتی صفحه ی ویکیپدیای دکتر عبدالکریم سروش فیلتر است ؟ بزرگترین روشنفکر دینی آثار خیلی خوبی داره که من دوست دارم …
ولی بجاش میان سخنان روحانیون هایی رو که یک ذره هم فهم و خرد و را قبول ندارند دوساعت دوساعت از تلویزیون پخش میکنند؟ وقتی سروش یا شریعتی یا سید محمد خاتمی از دین حرف میزنن من با سخنانشون احساس آرامش میکنم ولی وقتی مکارم و گلپایگانی و نوری همدانی از دین سخن میگویند سریعا کانال را بدلیل سخنان خرد گریزشان عوض میکنم…
از جمله کارهای ارزشمند دکتر علی شریعتی تشریح بسیاری از لغات بود که قبل از او کسی به این روانی وزیبایی بیان نکرده بود ودر کتاب فرهنگ لغات توسط انتشارات قلم منتشر شده است/درصفحه297 این کتاب کفر به معنی پوشاندن است مثل زراعت که دانه رامی کارند وبعد روی آنرا با خاک می پوشانند.دردل آدم ها هم به خاطراینکه حقیقتی وجوددارد اما به عللی بر روی آن حقیقت یک پرده سیاهی از جهل ویا غرض ویا نفع طلبی یانادانی مطلق می گیرد ومی پوشاند ٍبه این دلیل به آن کفر می گویند/م آثار22ص8/….
و بااین توصیف کلیه آیات قرآن کریم که در مورد کافران نازل شده معلوم می شود چه کسانی را شامل می گردد