از نیمه شب تا دم صبح، پشت در بیمارستان مطهری تهران بر زمین نشستم و برای سلامتی محمد قنبری قرآن سرگرفتم. بی آنکه بدانم او ساعتهاست که جان جوانش را بر سر ما کوفته و رفته است. من تا دیرگاه شب برای ماندن او به خدا التماس می کردم و او احتمالاً با روح پرکشیده اش دم گوش من زمزمه می کرد: برای بازگرداندن من آیا دست بدامان خدا شده ای؟ زحمت نکش، من ساعتهاست که رفته ام.
محمد قنبری بیست و دو سال بیشتر نداشت. او، که تنها پسر و نان آور یک خانواده ی ضعیف بود، همین دیروز – شنبه – خودش را جلوی مجلس به آتش کشید. شاید اشتباه محمد قنبری در این بود که فکر می کرد بر صندلی های مجلس، جماعتی لمیده اند که: به شأن نمایندگیِ خود واقف اند. و یا نه، احتمالاً او نیک تر از همه ی ما می دانست: نمایندگان مجلس، سالهاست که از جلد خود خروج کرده اند و به هیبتی دیگر فرو شده اند.
بهمین خاطر او، خودش را به آتش کشید تا به این جماعتِ (…………) بفهماند: در قاموس مسلمانی که نه، در قاموس انسانی، هیچ تفاوتی میان شیعه و سنی و درویش و بهایی و فقیر و غنی و آخوند و غیرآخوند نیست. و شما – بظاهر نمایندگان – در مجلس اید تا از حداقلهای این قاموس انسانی صیانت کنید. او خودش را به آتش کشید تا به حاکمان غضبناک اسلامیِ این سرزمین بلازده بفهماند: ما میلیونها ایرانیِ اهل حق و “یارسان”، سی و چهار سال است که در این کشور تحقیر شده ایم و به هیچ گرفته شده ایم اما دیگر نمی خواهیم باربرانِ سربه زیر شما شکمبارگان و حرامخوارانِ بی پروا باشیم.
محمد قنبری خودش را به آتش کشید تا آتش فهم را در میان ما جهل نوشان و فریب خوردگان و ترسیدگان شعله ور سازد. اگر که شعله ور سازد.
بعد التحریر: من نتوانستم صفت مطلوبی را که برای نمایندگان مجلس فراهم آورده بودم، در ادامه ی اسمشان بیاورم. دلیلش بماند برای بعد. این مهم را به شما وامی گذارم. خودتان داخل پرانتز را پرکنید.
محمد نوری زاد
ششم مرداد ماه سال نود و دو
تهران
بر پدر توی بی شرف لعنت
بر یارسان هم لعنت
شما حرامزاده ها مجبور نیستین توی ایران بمونید
مثل اربابتون عین سگ فرار کنید
دین با وعده بهشت زندگی حقیقی ما را جهنم میکند.قرآن سر گرفتن شما که سهل است,اگر همه مسلمان شوند و 7 بیلیون نفر هم این کار را بکنند اپسیلونی تغییر در این دنیا حاصل نمیشود.هیچ عدالتی هم در هستی وجود ندارد,انسانها خود میتوانند عدالت برقرار کنند که شوربختانه عامل جلوگیریش خدایان متفاوت مردم هستند
درود بر تو بسیار مطلبت را پسندیدیم
جناب نوری زاد شما بسیار زیبا وبا شکوه مسلمانی می کنید اما آرزو نمی کنم در ایران 70 میلیون نوری زاد داشته باشیم دلیلش را می دانید دیگر آرامش روز مره گی سکوت غفلت وهزارعنصر دیگر بر پا دارنده ی زندگی غایب میشد قرار نبود بهشت اخلاق ،انسانیت وآزادگی روی زمین بنا شود فکر می کنم شاخص مناسب یک نوری زاد در برابر10 میلیون نفر پاسخگوی مشکلات باشد.برای سلامتی وکامیابیتان دعا می کنم.
درد دين يا درد ميهن مسئله اينست
بنظرم ما ايرانيان تا زماني كه درد دين و مذهب داريم همچون جزيره هايي دور افتاده ايم كه نه وسعتي داريم و نه قدرتي هر گاه اين جزاير دور افتاده از هم به هم بپيوندند و همه ((درد وطن))داشته باشند هم وسعت خاهيم داشت هم قدرت!
آنزمان اگر خوني از دماغ يك ايراني بيايد طرف مقابل است كه به آتش كشيده خواهد شد نه ايراني!
سلام و عرض ادب خدمت نوری زاد عزیز
من برای “محمد قنبری” قرآن سرگرفتم!!!
از نوری زاد عزیز ما این کارها بعید است. من برای محمد قنبری از خداوند مهربان طلب مغفرت و سعادت اخروی را دارم ولی نه برای او و نه هیچ کس دیگری نه با قرآن فال(استخاره) و نه بر سر میگیرم.
لطفا فلسفه ی قرآن سر گرفتن را توضیح بدهید. آیا قرآن برای نخواندن و بر سر گرفتن و استخاره آمده ؟ یا از ریشه ی قراء می باشد به معنی خواندن؟
آیا فکر نمی کنید ریشه ی بسیاری از مشکلات مسلمین در همین دوری از قرآن و استفاده ی فال و جادوگری از این برکت آسمانی می باشد؟
———————
سلام فاروق گرامی
نیمه های شب مقابل بیمارستان مطهری – که یک بیمارستان تخصصی برای سوختگی است – عده ای ازهمکیشان من دریک مسجد قرآن سرگرفته بودند و می گریستند و دعا می کردند. من و دونفرازهمکیشان محمد قنبری – که نفس های آخرش را می کشید – برزمین نشسته و نفس های سوزناک او را شماره می کردیم. عنوان نوشته ی من، تعریضی به همه ی آنانی است که درآن ساعات شب قرآن سرگرفته بودند و اصلا ازمحمد قنبری – که دوقدم آنسوتر در درد می سوخت – خبری نداشتند.
با احترام
.
دت سه سال در ميان اين جماعت اهل حق/ يارسان به عنوان پزشك زندگى كرده ام . بسيار مردمان آرام ، بي ازار و محترمي هستند. واقعا اين رفتار با انها شرم اور است.
Unlike · Reply · 88 · Sunday at 6:04am
Reza Sojasi ba shekame sir az bitolmal baiadam mardomane arami bashand va bikhabar az goshnegio geroni sharm bar to pezeshke bi vejdan.
Like · Sunday at 1:34pm
Hessam Sh رضا جان. دهن گاله ات رو ببند. Reza Sojasi
Like · 1 · Sunday at 4:17pm
Nadiya Mashhadi واقعابی آزارن
Like · Sunday at 8:02pm via mobile
Mohsen Daniali يه نفر جواب داده:شكمشان از بيت المال سيره و از مخارج بيخبر؟!!(فكر كنم صحبت در مورد دراويش بود!شما با جيره خواران شكمباره اشتباهشان نكن_مجيد جان دلبندم در كشور منتسب به امام زمان از بيت المال حكومت اسلامي، غير خودي ها را سهمي نيست و دراويش كاملا غير خودي هستند!!)
Like · Yesterday at 1:00am via mobile
Write a reply…
مه یار با درود آقای نوری زاد عزیز . اما من معتقدم این کار اگر برای عقاید دینی بوده هیـــــــــــــــــــــــــــچ ارزشی نداره و قابل ستایش نیست و حتا میشه به دید حماقتِ کــــــامل بهش نگاه کرد . اما اگر برای آزادگی، مشکلات اجتماعی، سیاسی بوده بی شک ارزشمند و …See More
Like · Reply · 14 · Sunday at 3:45pm · Edited
محمد نوری زاد replied · 8 Replies · 11 hours ago
Farhad Amiri انگار زود برگشتی خونه تا دوباره این کارتو جار بزنی!من نمیفهمم چرا کسی که ادعا میکنه واسه انسانیت این کارارو میکنه اینهمه دنبال رسانه ای کردن کاراشه!
Like · Reply · 3 · Sunday at 5:01am
محمد نوری زاد replied · 20 Replies
Parinaz Rajaie زمانی که فردی از شیرین ترین چیز که جانش باشد میگذرد عمق درد و رنجی را که متحمل شده را می نمایاند!!:( خدایش بیامرزد! روحش شاد و مقامش متعالی
Like · Reply · 29 · Sunday at 4:57am · Edited
Ava Arash بسی رنجنها کشیدم در این سال سی
ندیدم نشنیدم حرف دل بدین سادگی
i love your mind
Like · 5 hours ago via mobile
Write a reply…
حسین ارغوانی نمی دانم چرا همیشه مرغ همسایه غازه . یارسانی و درویش گنابادی و بهائی و شیعه غیر معتقد به اصل ولایت فقیه همه کافر و ملحد و مهدور الدم و مستحق آزار و اذیتند. اما علویان شام که عقایدشان هیچ شباهتی به اسلام و تشیع ندارد از دید آقایان اصل اسلام و تشیع اند که برای آنها باید همه مملکت ایران و مردمش را فدای بقای آنان در قدرت کرد. یا للعجب.
Like · Reply · 8 · Sunday at 2:08pm
Katy Smith مثل اين كه برادر فرهاد قول دستمزد ساعتي 14000 تومان گرفته اند كه چنين بي خردانه بر مشعلدار مردانگي تاختهاند!
Like · Reply · 7 · Sunday at 10:14am
Rahim Abedanzadeh ایا تاکنون فکر کرده ایم ما چقدر سهیم هستیم در این ظلم ها و ایا کلا ما هم هستیم
Like · Reply · 5 · Sunday at 8:46am
Hamid Neyshabouri جماعت دلمرده؛ جماعت بی تفاوت؛ جماعت به خواب رفته؛ جماعت به باد رفته؛ جماعت ناخدا؛ جماعتی که انسانیت خودشونو به نرخ آسایش چاردیواریشون فروختند. آقای نوریزاد این ماییم. فقط ما. من. منی که هر روز پا تو این جامعه می زارم. چه جور میشه توجیه کرد. وقتی دروغ پشت دروغ آ.احمدی نژاد پشت تریبون میگه و آ.خامنه ای لبخند رو لباش جاری میشه. و یه مشت “موجود” نشستند اونجا و هیچ حرفی ندارند. یه تیکه گوشت خامو میزاری رو اجاق گرما بهش میخوره یه تکونی میخوره؛ اینا نمیدونم از چه نوعشن. و البته خود بنده. دلم خون از دست خودم…
Like · Reply · 12 · Sunday at 5:44am
Vahed Taghavi Suq مجلسیان مطیع امر ،مغضوبان مردم مترودان خدا محبوبان بزرگان کشور اسلام
Like · Reply · 4 · Sunday at 8:25am via mobile
Nahid Nahdi دلم می گیرد که جوان ایرانی به خاطرعقیده اش به مرگ محکوم می شود فرقی دارد او می تواند سنی -شیعه -مسیحی-بهایی یا کمونیست باشد.
Like · Reply · 4 · Sunday at 8:12am
Bahman Tafazoli Nasab بعد از این بر وطن و بوم و برش باید رید
به چنین مجلس و بر کر و فرش باید رید
Like · Reply · 4 · Sunday at 5:07am · Edited
Siamak Ahmadian همان اصطلاح” یک مشت گوسفند” رو که بکار میبردید بهترین اصطلاح بود برای این نمایندگان..
روحش شاد !!
Like · Reply · 2 · Sunday at 10:40am
Abolfazl Eslami سلام بر جناب نوريزاد
والله اگر چند نفر ديگر مثل نوريزاد اطلاع رساني ميكردند، رژيم نمي توانست اين همه جنايت كند.
Like · Reply · 3 · Sunday at 2:09pm via mobile
Neda Azadi این جماعت پست تر از گله گرگ خون آشام که نوشیدن خون و خوردن تن دردمند فرزندان وطن زخم خورده من از عادت صبحگاهی و شامگاهیشان شده،انگار دیگر خود واقفیم که این درندگان وحشی این مارهای نشسته بر شانه های ضحاک زمانه هرروز باید تنی چند از مارا ببلعد شاید برادرم محمد با پای خویش به مسلخ این ضحاکان رفت با آتشی برای پختن تن خود و سینه ما که برادر و خواهر دیگر دیروز را زنده بمانند کاش کاوه ای بر می خواست
Like · Reply · 3 · Sunday at 7:51am · Edited
Reza Zoghi نمیدونم چرا وقتی این چرا وفتی این نوشته اقای نوری زاد رو خوندم ناخود اگاه اشکام سرازیر شد خوش به حالش تو چه شبی رفت اقای نوری زاد شما نه تنها باعس افتخاره من و ما هستی بلکه کورش کبیر به محمد نوری زاد افتخار میکنه زنده بایشی خیلی دوست داریم وچون این همه طرفدار داری رژیم هیچ غلتی نمیتونه بکنه
Like · Reply · 3 · Sunday at 6:56am
Ahmad Safapour اگر نوشته ی بی بی سی فارسی درست باشه…واقعا من متوجه نمیشم!؟….حالا اگه یکی بیاد به دین و ایمون ما اهانت کنه ما هم باید بریم خودمونو آتیش بزنیم!؟…به این میگن افراط…و هیچ فرقی هم با افراط های دین خودمون نداره….هزار راه برای اعتراض هست….آقای نوری زادکار این جوون چه فرقی می کنه با طالبانی ها که میرن خودشونو منفجر میکنن!؟http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2013/07/130727_u07_mf_yarsan_suicide_burnt_parlement_tehran.shtml
ايران – BBC فارسی – خودسوزی یکی دیگر از پیروان یارسان، اینبار در میدان بهارستان تهران
http://www.bbc.co.uk
یکی از پیروان کیش یارسان (اهل حق) در نزدیکی مجلس شورای اسلامی ایران اقدام به خود…See More
Like · Reply · Remove Preview · 3 · Sunday at 5:18am
6 Replies
محمد علمی خدا ببامرزدشون. هم محمد قنبری رو و هم خیلی از نمایندگانمون رو. اما این کجا و آن کجا…
Like · Reply · 2 · Sunday at 4:59am via mobile
Kuros Javedan اقاي نوري دوست عزيز باور كن كه اين راهي كه داري ميري درست نيست از اصول خارج شده برادر من راه درست اين شكل نيست
Like · Reply · 1 · Sunday at 8:39am via mobile
4 Replies
Farshad Khodaei ایمان و اعتقاد ، تازمانی پسندیده و زیباست که سلاح تحمیل آن به سوی کسی نشانه نرود. چرا که به تعداد تک تک انسانها ریسمان اتصال به ذات ازلی موجود است
Like · Reply · 2 · Sunday at 4:05pm
Navid Bina ای جماعت لحظه ای آروم نگیرید،حقتونوبریدازحاکم بگیرید،بزنیدسربشکنیدفریادبرآرید،تاقیامت بذرآزادی بکارید…
Like · Reply · 2 · Sunday at 3:08pm
Parisa Yvr نمایندگان مجلس بیشتر درد جک استرا دارند تا مردم سرزمینشان
Like · Reply · 1 · Sunday at 12:16pm via mobile
Saeed Cheraghali فرهاد جان شما میتونستی بری روزنامه کیهان بخونی! چون این مطالب تو ذهن شما نمی گنجه. با تشکر از جناب نوری زاد!!!!!!
Like · Reply · 2 · Sunday at 11:14am
Ava Arash مجلس گوسفندی..مجلس بی خایه
Like · Reply · 2 · Sunday at 10:04am via mobile
Ali Gh ای وای برما و وجدانهای خفته این مردمان…شرمسار حضور خویش درابن دیار و زمانه ام…..
Like · Reply · 2 · Sunday at 5:11am
Kija Mojabi شايد نياز باشد روزى ١٠٠٠ بار يار دبستانى من را مشق كنيم تا دشت بى فرهنگى و خرافات به بوستان ادب وانسانيت تبديل شود ،، آنوقت خواهيم دانست شيعه و سنى ، بهايى و مسلمان ، ايرانى اسراييلى ، پروشه و رنو و…. فقط كلماتى هستند كه عمرى ما را به بازى گرفته بودند تا سرگرمشان شويم و يادمان برود كه ،،، انسانيم
Unlike · Reply · 3 · Sunday at 9:06am
Ahmed Rezaie خدا بیامرزه این جوان را که با ناجوانمردی مسولان به دیار باقی رفت.
Like · Reply · 4 · Sunday at 5:11am via mobile
Mahbobeh AP کاش یادمان بیاید که بهارعربی هم باخودسوزی یک جوان آغاز شد.
ما کجا واعراب کجا
Like · Reply · 3 · Sunday at 9:50am via mobile
Bahman Ghiyasvand نمایندگان سلطان
Like · Reply · Sunday at 10:47am
Shahab Siavash جای خالی: هرزه.
Like · Reply · Sunday at 5:17am
Sousan Green آقای امیری وکیل وصیه نوری زاد نیستم اماگاهی انسان از زور غم و دلتنگی داد میزنه – دوست عزیز این خصلت بشره
Like · Reply · Sunday at 1:18pm
Yeqûb Moradxanî Dorood bar sharafat, va tof bar sharaf doshmanaye ensaniyat
Like · Reply · Sunday at 8:31am
Vahab Fakhar وزارت خارجه امریکابرای اقلیت مسلمان کشورش میهمانی افطاربرگزارمیکنه واقلیت مذهبی توکشورماباخودکشی باید وجدان خواب زده روبیدارکنه
Like · Reply · Yesterday at 2:48pm
Abdi Ziaie برای هر چی بوده نشون میده اون چه عذابی میکشیده و بدتر اینکه ما چقدر بی خیالیم
Like · Reply · Yesterday at 12:40am
Homeira Amn واقعا” متاسفم از مرگ این جوان نازنین و درود برشما
Like · Reply · 1 · Yesterday at 12:09am
Ma Ryam Rah سالهاست که ازین نمایندگان نگاهم تابیده ام..دریغ و درد.
Like · Reply · Sunday at 10:47pm
Zol Janah ایشالله آخر عاقبت ما مثل تو نشه
Like · Reply · Sunday at 9:58pm
Behrouz Soltan Ahmadi جناب نوریزاد ، سلام ، عصر بخیر .
تو تونس یه جوون خودشو سوزوند یه کشور راه افتاد . بعد یه موج تو منطقه راه افتاد .
تو ترکیه 4 تا درخت بریدن خواستند یه پارک رو خراب کنند مردم دولت رو به عذر خواهی انداختند و کل کشور اشوب شد .
تو برزیل دو قرون کرایه تاکسی و اتوبوس و …. رو دولت زیاد کرد ملت داشتند کشور رو اتیش میزدند .
تو ایران هر اتفاقی بیوفته حتی خود دولت بیاد بگه اقا هرکی اشوب راه بندازه و قصذ براندازی داشته باشه بهش جایزه میدیم ، باز مردم همیشه در صحنه ایران تکون نمیخورند.
احساس میکنم مردم هنوز خسته انقلاب 57 هستند.
Like · Reply · 1 · Sunday at 7:05pm
Hoceyn Mohsenkhah حرامزادگان 😐
Like · Reply · 1 · Sunday at 6:12pm
Mohammad Hasan Razavi این بنده خدا اگر جلوی حمام عمومی خود را به آتش کشیده بود شاید امیدی به نتیجه گرفتن داشت ، این نمایندگان که خود را زمینی نمیدانند و برای خود حقوق مادام العمری میخواهند و دنبال خیلی چیزهای دیگر هستند دلشان به حال هیچ کس نمیسوزد . الفاتحه
Like · Reply · 1 · Sunday at 3:05pm
Soheyb Shayan نوشتن از درد مردم با هر نیتی که باشد زیباست و هر کسی این شهامت رو نداره. درود جناب نوریزاد . فکر کنین که یه آدم به چه درجه ای از درد و عذاب می رسه که حاظر به از بین بردن خودش آنهم با سوزاندن خودش بشه !!! ای حاکمیت به کجا می خواین برسین ؟؟؟ به کجا می خواین برین ؟؟؟ قدرت بیشتر می خواین یا پول بیشتر ؟؟؟ یا نه فکر می کنین اسلام خدا داره از بین می ره و شما ها مسئولین که این اجازه رو ندین … می دونین الان حال مادر ، پدر ، خواهر و برادر محمد چه جوریه ؟؟؟ نه بابا شما ها کی وقت دارین به این چیزا فکر کنین !!! شما ها باید هر روز یه بیانیه بدید و بگید کی فتنه گره کی انحرافیه کی ضد ولایت جک استراو اگه بیاد ایران ویران می شه و ربنای شجریان رو با صدای شکستن چوب خشک مقایسه کنین . برای شما ها کی مهمه که کی می میمیره و کی نمی میره !!! نمایندگان مجلس هم که دیگر هیچ …
Like · Reply · 1 · Sunday at 1:51pm · Edited
Bahader Taheri بقول ميرزاده عشقي :
بر چنين مجلس و بر كروفرش بايد ريد
Like · Reply · 1 · Sunday at 12:53pm via mobile
Farrokh Rezaie aghaye nurizad saadati bud ke dishab shoma ro dar bonyade zeynab didam..manande hamishe sar bezir..heyf ke room nashod biam jolo…
Like · Reply · Sunday at 12:19pm
Zohreh Arefi اف بر ما و مراممان
Like · Reply · Sunday at 12:14pm
Maryam Ghasemi رنجنامه ای بس تلخ و جانگداز
Like · Reply · Sunday at 11:42am
Shamall Halmat سال 83 هم وطنهای اهل حق در شهرستان میاندواب ” آذربایجانغربی ” در ادامهی سرکوب و جور ستم ملا حسنی نماینده ولی فقیه و رکن فقه شیعه در این خطه بلا خیز دچار تعدی و ظلم سرسپردگان و مزدوران جمهوری اسلامی شدند. هم کیش های محمد قنبری در آذربایجان غربی در دفاع از موجودیت و باورهای ائینی خویش همچون محمد بی باکانه جان را بر کف دست گذاشته و با جسارت و شهامت کم نظیری بپا خواستند اما آنها بر خلاف محمد قنبری آتش بر کاخ ستم ولی فقیه افکندند . در آن جنایت که بدست نیروهای نظامی و امنیتی انجام گرفت ،خسارات مالی و جانی به جماعت اهل حق ” یارسانان ” منطقه وارد شد . عدهای مظلومانه کشته شدند و چند تن هم در بیدادگاهای اخوندی به زندان و اعدام محکوم شدند. در زمان وقوع جنایت اوچ تپه هیچ مقام حکومتی و دولتی پاسخگوی این جنایت نشد و علی رغم آشکار شدن موضع و موقعیت عاملین و آمرین که نهادی امنیتی بود هیچگاه بازخواستی از انها نشد و در ظلمی مظاعف بازماندگان فاجعه در زیر شدیدترین سرکوب از تمامی هستی ساقط و از حقوق انسانی خویش محروم شدند . هنوز جنازه جانباختهگان آن جنایت که شش نفر کشته و یک نفر اعدامی هستند به خانوادههایشان تحویل نشده و از مکان دفن آنها هیچ سراغی نیست.! و در حال حاضر نیز چهار تن از فرزندان پاک سرشت اهل حق در سیاه چالهای مخوف در انتظار سرنوشت شومی هستند .یاد همهی آزادمردان دلیر ” یارسان ” اهل حق به ویژه شیر مردان روستای اوچ تپه کرد میاندوآب گرامی و روح شهدای آنان گرامی باد.
Like · Reply · 1 · Sunday at 11:14am
Sarallah Hosseini جناب دکتر بی آزاری هنر خوبی نیست برای نماینده ملت شدن, اتفاقااااااااااااا آنها انتخاب شدند تا آزار بدهند هر آنکس که این ملت شریف را اآزار می دهند، هرآنکس را که این ملت را را پیشرفت و بالنگی باز می داراد…
Like · Reply · 1 · Sunday at 10:02am
Mohammad Amin Ahmadi متاسفانه اکثر نمایندگان مجلس ایمانشان را قربانی مصلحت کرده اند…
Like · Reply · 1 · Sunday at 9:55am via mobile
Dara Sara تو که از محنت دیگران بی غمی !!!!!!!!!!!!!!!
Like · Reply · 2 · Sunday at 9:21am via mobile
Raha Jabbaran حق قضاوت راجع به این شخص رو ندارم اما فکر نمیکنم ایشون کار درستی انجام داده باشن روحشون شاد
Like · Reply · 1 · Sunday at 6:37am
Mohamad Piri خدایا به عظمت نامت عاقبت همه ما را ختم به خیر بفرما
Like · Reply · 1 · Sunday at 6:32am
Black Ambre واژه ها رنگ باخته اند ،ازاین رذالت ،ازاین جهالت ،گویند ظلم در آخرالزمان به کثرت شود تا صاحبشان باز آید،آیا بیش ازاین ظلمی بازهست که برجان مردمان آوارکرده اند؟
Like · Reply · Sunday at 5:54am via mobile
Maryam Ayatollahi اين نماينده هاى خود قدرتمند پندار تو خالى که تنها خاصيت شون امضا جمع کردن واسه هاشمى رفسنجانيه و عربده کشى در سطح مجلس براى شعار عليه سران فتنه!!!!
Like · Reply · 3 · Sunday at 10:08am via mobile
Shayan Moradi آقا محمد! آخه من چه صفت مطلوبی بگم که توهین نباشه؟!
Like · Reply · 2 · Sunday at 12:15pm
Farshid Faryabi اى اوف بر ما
Like · Reply · 2 · Sunday at 4:56am via mobile
Happy Hojat قرآن برای خوندن و تدبره ، نه به سر گرفتن / این ادا و اطوارها جایی در اسلام نداره
Like · Reply · 1 · Sunday at 8:23am
Bahram Bahar بیایید همه با هم بر سر خود بکوبیم و عزادار خود باشیم و موی خود را از سر بر کنیم ،که نه برای محمد قنبری بل برای مرگ یک ملتی،ملتی که با شرافت بیگانه شده با عزت دشمن است با حقارت صیغه عقد ازدواج بسته ،به بی کرامتی و کم وزنی قانع گشته ،ملتی که شاخصه های انسانیت را یک به یک در جلوی چشمانشان می برند و این قوم تنها مانند بیهوش موضعی مردمک چشم خود را آرام می گردانند بی آنکه تصویری و یا حتی سایه ای از این نقصانها در آنها نقش بندد.باید گریه کرد و پیراهن از تن درید برای مرگ مغزی ملتی که ارزشها را در هجوم طوفان برگ به برگ بر باد داد و بر خاکروبه جاهلان تاریخ به دنبال یافتن خویش است .باید از ته دل گریه کرد برای ملتی که در بی تفاوتی نسبت به خود و کودکان خود و آینده خود در هیچ کجای جهان مانندی ندارند و چندین بار در طول تاریخ به مرده خود خوردن و سگ و گربه و گرزه خوردن تن داده اند اما آن شجاعت لازم یک ملت زنده و نامی را نداشته اند که قد بلند کنند و بیرق را در دست گیرند و بر ظالمان بشورند و بساط این ظلم را بر چینند. در مقابل آنقدر با ظلم ظالم کنار می آیند و بر تن خود می خرند که ظالم خود در عجب می ماند از این همه بی غیرت.
این از بی عدالتی خدا بوده که این همه سرمایه خدا دادی را در اختیار ملتی قرار داده که حتی حاظر نیستند که بدانند چه میزان سرمایه این خدای نا عادل در اختیارشان قرار داده و حتی حاضر نیستند که پچ پچ زنانه ای در پشت پرده گوش هم با یکدگر کنند که این غارتگران چقدر می دزدند و آنها از گرسنگی و بی غیرتی آشغالگردی می کنند و حتی باورشان نمی شود که این پولها و سرمایه ها واقعا مال آنهاست که به تاراج می رود.
بی غیرتانه بنزین می برند و تن بی بهای خود را در شعله ها می سوزانند پیش از آنکه لوله تفنگ را ببوسد و رگبار را بر خسم ببندد. آتش بر میلونها تن بی لش که بی رگ باشد.
Like · Reply · 2 · Sunday at 7:08pm · Edited
Alek Hizenberg واکنش نماینده گان درون مجلس: (چه بوی کبابی میاد ،ای مردم روزه خوار ،افطار هوس کباب کردم . )
Like · Reply · 1 · Sunday at 11:26pm
Ay Eshgh اقا محمد به خدا این اشکها بی حواب نمیمونه این ظلم پایدار نیست به خدا اگه خدایی وجود داشته باشه
Like · Reply · 57 minutes ago
Hadi Mahmoodi نمایندگان مجلس که نمایندگان واقعی ملت نیستند . نماینده ای که با گذشتن از فیلترهای مختلف استصوابی به اینجا رسیده چه انتظاری میشه ازش داشت . شاید بهترین صفت همون نون به نرخ روز خور باشه
Like · Reply · about an hour ago
Amir Sanaii 3pas faravan
Like · Reply · 13 hours ago
Mohammad Ayat likee
Like · Reply · 14 hours ago
Morteza Naderi اون قدمهایی که شما در مقابل بیمارستان گذاشته بودین کاش جای زمین و خیابان آن بیمارستان چشمان من بود تا روی چشمان من پا بزارید
Like · Reply · 21 hours ago
Shadin Shah Naser آدمهایی که تنها دغدغه آب و نان دارند به تکه نانی که جلویشان پرت می شود راضی اند و آرام می گیرند. آنها را غم دیگری غم هیچ انسانی هیچ حیوانی هیچ گیاه و نباتی نیست چه غم که بیرون ناندانیشان (مجلس) کسی از غم بی نانی که نه از غم نادانی آنها خود را به آتش بکشد. ای کاش سخنم را بشنوند این نانمایندگان: “برای 1 ثانیه, انگشت اشاره خود را بر آتش نشانه بگیرید. شاید تنها شاید به یاد آورید درد سوختن و زجر ناگفتن را.
Like · Reply · 21 hours ago
Payman Azimi norizad = bozorg mard
Like · Reply · Yesterday at 3:36pm
Mahla Asemani
Like · Reply · Yesterday at 1:22pm
Davod Axzma قرآن به سرگذاشتن یک عمل خرافی است
Like · Reply · Yesterday at 11:11am via mobile
Davod Axzma قرآن را خوانده وعمل به آن کرده بودن به اینجا نرسیده بودیم
Like · Reply · Yesterday at 11:09am via mobile
Farshid Azhdary آقای نوریزاد عزیز من هم منتقد شما هستم . شما نقش داریوش اقبالی دارین..که یک عمر الگوی ما بود بعد رفت خودش تمیز کرد ما موندیم یه جامعه معتاد
Like · Reply · Sunday at 11:43pm
Farshid Azhdary شرم بر این ملت که اگه کسی از گشنگی و بی پولی بمیره هیشکی بدادش نمیرسه آخه ملت به کجا داریم میریم کجاست سیبیل گرو گذاشتنها و حالا هم باید جیبتو محکم بگیری هم ناموست مواظب باشی .چرا این ملت اینجوری شدند .کچاست جوانمردی و وفا و رفاقتها بعد از جنگ همه چیر عوض شد.
Like · Reply · Sunday at 11:40pm
Sohrab Mojdeh نوری زاد احتمالا بر مسیر حلاج گام بر میدارد. باشد روزی به ارزشهای بودای جین یعنی مانی پیامبر ایرانی نزدیک گردد. در میان هواداران اسلام او راه را درست شناخته است. سهراب مژده
Like · Reply · Sunday at 11:21pm
Abbas Karimi نمایندگان حرامزاده
Like · Reply · Sunday at 10:33pm
Homa Keshmiri خدا لعنت کنه باعث و بانیش را که یک جوون باید با خودش اینکارو بکنه .
Like · Reply · Sunday at 10:10pm
Azadam Azadam این آتش اخوندهاست،در جهنمی به اسم جمهوری اسلامی روضه خوانان.
Like · Reply · Sunday at 10:10pm
Ozgur Adam agaie norizad dardeman ra be kodamin chah fariad konim ke goshe ein jamaate hilegar na naleie kodakane iatim ra mishenavad na fariade man ia shoma ia mohanad ra
Like · Reply · Sunday at 10:08pm
Ali Fotowati صبر ملت گر بپایان آید از بیدادها
بشکند در هم سکوت و بر کشد فریادها
Like · Reply · Sunday at 9:33pm
Helen Tehrani tarsam az in ast ke roozi sedaye shomaraham bi seda konand…….
Like · Reply · Sunday at 9:13pm
Shahpour Shakiba (لاشخورانی )” که بر پیکر زخم خورده و بی رمق میهن حلقه زده ، بی اعتنا بر فلاکت این نازنین مردومان ، در چپاول عزت ، ثروت و شرافت ملک و ملت از یکدیگر پیشی می گیرند .
Like · Reply · Sunday at 8:29pm
Mo Ham Mad جای وجدان عمومی جامعه کجاست ؟چرا این مسائل هیچ تاثیری در جامعه نداره ؟ نقش ما چیه؟ من باید چکاری انجام بدم؟ کی ما رو به روز انداخته که خودسوزی یک جوان جلوی خانه ای به اصطلاح مال مردم کوچکترین تلنگنری به ما نمی زنه؟
Like · Reply · Sunday at 6:57pm
Ali Alavi damet garm
Like · Reply · Sunday at 6:44pm
Mehdi Jalali فرهاد أميري پتو يخ كرد بكش رو خودت لالا كن
Like · Reply · Sunday at 5:22pm via mobile
Akram Kobarian tut mir leid
Like · Reply · Sunday at 4:58pm
Shahram Irani (نفهم)
Like · Reply · Sunday at 4:57pm
Iman Heydari بس كي قراره اه مظلوم اينا رو ريشه كن كنه_
Like · Reply · Sunday at 4:19pm via mobile
Farhad Amiri هنوز رو حرفم هستم.این آقای نوری زاد از پای یک بچه بهایی و پدر شهید و امثال اینا استفاده میکنه تا به همه بگه که خیلی میفهمه!یعنی منتظره یه جا یه چیزی بشه تا زود بره بگه اول!!!تو همه کاراش یه طرف قضیه خودشه…کافیه یه نفرو داگ استایل بزنن زمین میره اونجا میگه منم هستم!
Like · Reply · Sunday at 3:19pm
2 Replies
Miri Bala همین قرانو این نمایندگان بهتر از شما به سر میگیرن تا مردمی را بفریبن و سیمای حقه باز هم در سر خط خبرها اولین خبر و اعلام کنه که ایران سراسر غرق احیا بود بیخیال خودسوزسی محمد قنبری بیخیال خود فروشی زنان ایرانی فقط مواظب اسلامتون باشین که تنها ابزار تحمیق مردم احمقه
Like · Reply · Sunday at 2:59pm · Edited
Ali Reza Masrour ابلیس پیروز مست سور عزای مارا بر سفره نشسته است
Like · Reply · Sunday at 2:17pm
Niloofar Asbaghi بی وجدان
Like · Reply · Sunday at 2:07pm
Ni Ma جای خالی نمایندگان را اینگونه پر می کنم (جیره خوران سفله ضحاک)
Like · Reply · Sunday at 2:06pm
Rezvan Kh تو محله ما اهل حق زیاده یعنی در حقیقت ما داریم تو محله اونا زندگی میکنیم و حقیقتا آدمهای شریفی هستند
Like · Reply · Sunday at 1:58pm
Sadegh Ghorbani درود بر همه وطن پرستان
Like · Reply · Sunday at 1:33pm
Jav Id حيف ان جان ، كاش لا اقل نماينده اي به اتش ميكشيد
Like · Reply · Sunday at 12:47pm via mobile
حسین شکراوی واقعه دردناك و ناگواري بود
Like · Reply · Sunday at 12:30pm
Siavash Khorramdin به سیاوش گفتن شرف از که اموختی گفت………………………نوری زاد(پدرم گفت زاده نور اشتباه نخواهد کرد…..ومن پرسیدم پدر اشتباه را با کدام ….ح….بنویسم؟)
Like · Reply · Sunday at 11:58am
Ehteram Abdoos وای بر ما ملت وقت نظاره میکنیم ودم نمیزنیم این مرد شریف خود را اتش زد تا شعله ای بر دل همه بیفتد دریغا که ملت در کما رفته اند .عرب بیشتر جسارت داشت وبا خودکشی همنوع خود بهار عرب به پا شد
Like · Reply · Sunday at 11:50am
Meysam Bahrami روحش شاد.
اين مسئولين ايران ارزش از دست دادن يك تار مو را هم ندارند چه برسد به جان آدمي
Like · Reply · Sunday at 11:38am
Somayeh Khosravi البته به نظر من این حقایق گفته بشه خیلی بهتره تا اینکه ندانسته روزهای عمرمونو سپری کنیم “روحش شاد
Like · Reply · Sunday at 11:35am
Fariba Meghdadi برای اینکه مثل شما همه چی رو دیر می گیرن اقا فرهاد یعنی شما تشخیص نمی دی که این مرد جونش در خطر ه واقعا که
Like · Reply · Sunday at 11:20am
آزاده خدایی
Like · Reply · Sunday at 10:58am
فرزندان شهر بهشت دوست عزیزFarhad Amiri کار خوب رو بیان نکنی در این شهر آدم فریب.دیگه امیدی به زندگی وجود نداره.آقای نوریزاد بهترین امر به معروف رو داره.بیان خوبی ها…..یادمون نره بهار عربی از خود سوزی یک جوان تونسی شروع شد.اما اینجا………..
Like · Reply · Sunday at 10:52am
Elham Aco در چه تاریخی خودش را به اتیش کشیده بود؟
پس چرا من اصلا خبرشو نشنیدم؟؟؟
Like · Reply · Sunday at 10:46am
Kamran Mohebbi چرا اخبار شبکه های حارجی نگفتن؟
Like · Reply · Sunday at 10:41am
Mohammadreza Irandoost نکبت زده فکرمیکنم مناسب حال این نمایندگان فساد و زور و چکمه باشد
Like · Reply · Sunday at 10:34am
Mehdi Miri درود بر شرفت که سختتر ازمبارزه.تحمل ما جماعت جاهل و خفته در خواب است برادر
Like · Reply · Sunday at 10:25am
Rouzbeh Baghaee جریان چی بوده کی اتفاق افتاد؟
Like · Reply · Sunday at 10:16am
Fatemeh Roozbahani
Like · Reply · Sunday at 10:06am
Alireza Parsa …
Like · Reply · Sunday at 9:45am via mobile
Ley Li Mntzri نمایندگانی که نون به نرخ روز میخورند نه نمایندگانی که به خاطر حق مردم پا به مجلس گذاشتند
Like · Reply · Sunday at 9:44am
Korosh Asadi درود به روان پاکش,اینجا در دهلران آمار خودکشی جوان ها در سطح کشور اول است,که من خودم به دلیل پوچی و سردرگمی در این دولت هار بارها این فکر به سرم زده,این رژیم هار است خیلی هم هار است..
Like · Reply · Sunday at 8:37am
Zahra Maghsoudi
Like · Reply · Sunday at 8:26am
Parvin Emami :(:(:(
Like · Reply · Sunday at 7:57am via mobile
Tayyebeh Loghmani روحش شاد و یادش تا ابد گرامی –
Like · Reply · Sunday at 6:48am
Nader Amini محمد تاریکیزاد !?!
Like · Reply · Sunday at 6:35am via mobile · Edited
Mark Moghadam Thats the problem , You should be reading Shah-name e Ferdosi , I am sorry Mr Nori zahd you did it again . Thank you any way .
Like · Reply · Sunday at 5:30am
Kazem Eghtesad
Like · Reply · Sunday at 5:17am
Saleh Solarman بی خبری برازنده شما نيست
Like · Reply · Sunday at 8:43pm
پدرام جودو یاعلی مدد آقای نوری زاد منو به یاد آوردید اون شب باهاتون بودم
لطفاً منو اد کنید تا بتونم پیام خصوصی بدم بهتون
Like · Reply · 18 hours ago
Hasan KianFar هر کس در این سرای درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید…..
Like · Reply · 1 · Yesterday at 6:30am
Masoud Keshmiri نوشدارو بعد از مرگ سهراب!
Like · Reply · 1 · Sunday at 10:54pm
Ma Ryam Rah باید سال های دیگه بگذره شاید دارویی به نام احترام به حقوق یکدیگر در ایران برایش بسازند.
Like · 2 · Sunday at 10:57pm
Write a reply…
Abu Gir Mostarahi این نظام جهل و فساد ولایت فقیه تحمل هیچ تفکر و عقیده دیگر را ندارد. همین الان است که مغز شستشو داده شدگان در این ٣٤ سال حمله کنند که اینها دین نیستند و فرقه هستند و با این طرز تفکر سعی در توجیه جنایات این نظام در مقابل دگر اندیشان کنند.
Like · Reply · 1 · Sunday at 10:27am
Amir Daryush خدا بيامرزتش روحش شاد چرا ما فقط حرف ميزنيمو عمل نميكنيم كاش مثل شما محمد نورزاد زياد داشتيم تو ايران
Like · Reply · 1 · Sunday at 7:55am via mobile
Mehdi Vb گوسفندان دین فروش
Like · Reply · Sunday at 4:22pm
عکس های بوووووووووووووووووووق شبکه سوم توی برنامه ماه عسل یه زنه خارجی مسلمون شده آورد، مجری ازش پرسید چرا با این مرد ازدواج کردی؟
زنه: ایشون یه چیزه بزرگ داشت که من نداشتم:))))
چند بارم اینو گفت ، چند بار منفجر شدم:)))))
Like · Reply · Yesterday at 4:09am
Mamad Jari خدایا تا کی ببینیم و دم نزنیم
Like · Reply · Yesterday at 1:01am via mobile
Mehdi Faroghi نوريزادعزيزشايدباوربعضي هانشودولي به هرمقدساتي قبول داريداشك توچشام جمع شدهركاري كردم نتونستم جلوي ريزش شوبگيرم.نميدونم حس دروني وذهنيموچطوري بيان كنم.فقط موندم اين نماينده گان چيزي بعنوان وجدان آيادروجودشان وجوددارد؟يااصلابه قيامت وبازخواست اعتقاددارندوميخواهندجواب انروزراچه بدهند؟يانه فقط لفظي اعتقاددارندوبانردبان دين ازجان انسانهابالاميروندوازخون وجان وناموس بيچاره گان چه قصرهاوسفرهايي براي خودت دست وپانكرده اند. ارزوي سلامتي وتوفيق روزافزون برخودوخونواده محترم..التماس دعاي خيرماروهم بي نصيب نكنيد
Like · Reply · Yesterday at 12:38am via mobile
Ehsan Nihil ياد ديالوگ ماندگار مرحوم فروهر تو فيلم هزاردستان افتادم: جماعت خواب زده,اجتماع چرتى
Like · Reply · Sunday at 11:42am via mobile
کمپین برای دعوت از اقای خاتمی در مراسم تحلیف بنام حضرت حق که هرچه داریم از اوست
دوستان و هموطنان عزیز
سلام
این صفحه ی نوپای ما قصد دارد مطالبات جوانان و ایرانیان از مسئولان کشور باشد.تازه داریم تاتی تاتی میکنیم و جون میگیریم.تازه داریم شروع میکنیم.اولین خواسته خود را نیز اینگونه شروع کردیم.دعوت از سید محمد خاتمی در مراسم تحلیف ریاست جمهوری دکتر روحانی که با این هدف میخواهیم جان تازه ای به جریان اصلاحات و آزادی اندیشه در ایران اسلامی دهیم.این اولین خواسته ماست و کم کم خواسته هایمان را به گوش مسئولان میرسانیم.
ولی رسالت شما و سهم شما در این مطالبات چیست.سهم شما این است که خواسته هایتان را میگویید و ما طی پرسشی که از تمام اعضا میکنیم روی خواسته اکثر جمع زوم کرده و آن را طلب میکنیم و اما رسالت شما.با لایک کردن صفحه و شرکت در بحث ها و اشتراک گذاری مطالب و دعوت دوستانتان برای این امر این حضور این صفحه را برای همه ی هموطنان اعلام دارید و بدانید هرچه بیشتر باشیم صدایمان زودتر به گوش مسئولان می رسد
همراه شو عزیز که فردا از آن ماست
کوتاهی نکنید که تنها رسانه ما شبکه های اجتماعی است
اشتراک گذاری کنید
یا علی
Like · Reply · Sunday at 9:02am
Amirhooshang Mostarshedi اگرکه شعله ورسازد.
Like · Reply · Sunday at 1:43pm
نمایندگان واقعی ملت یا حاکمیت
مقدمه:امروز در خبرهای روزانه که در مورد تحولات جامعه و سیاست ایران بیشتر از هر چیز نظر بسیاری از مردم و مرا به خود جلب می کرد خبرهای مربوط به مجلسیان و عقایدشان در مورد کابینه دولت اقای روحانی بود تا اینکه خبر مهمی بر روی سایت ها و خبرگزاری ها با عنوان خبر خودسوزی یک جوان 22 ساله بنام محمد قنبری جلوی مجلس شورای اسلامی که به علت بی توجهی حاکمیت به خواست های یارسان(اهل حق)که گویا وی از ان گروه بود توجه بسیاری را جلب کرد.اما از انجا که معلوم است حتی تلاش نیروهای امنیتی مجلس برای رساندن به موقع این جوان به بیمارستان افاقه ای نکرد و او به همین راحتی جان به جان افرین تسلیم گفت و از این دنیای زشت و کثیف حال و حاضر مردم ایران رفت تا از این به بعد با یک عالم جدید و موجوداتی جدیدتر روبرو شود که معلوم نیست از اینجا زشت تر است یا نه؟؟؟هنگامی که لحظه اول خبر خود سوزی این جوان را خواندم ناخوداگاه حافظه ام مرا به یاد خبر دو سال پیش خودسوزی جوان مراکشی انداخت که با خودسوزی خویش دودمان بسیاری از سیاسیون عالی رتبه برخی کشورهای عربی را بر باد داد و با خبر مرگ خود شیپور ازادی ملت های بسیاری چون مردم مراکش و مصر و یمن و لیبی را نواخت.اما همان هنگام که این خاطره با در حال تداعی برایم بود ناگهان عقلم به من نهیبی زد و گفت که ای خیال باف!!!ان واقعه و اعتراض مردم کشورهای عربی که ما عمری انان را پخمه و مفت خوار و عیاش و توسری خور بر اساس اخبار صدا و سیما ایران فرض می کردیم کجا؟؟؟و امثال این وقایع و غیرت با هیبت و غلیظ ما ایرانیان کجا؟؟ببین تفاوت ره از کجا تا به کجاست !!! به همین دلیل بر ان شدم که مطلبی را برای ثبت در تاریخ اذهان و وجدان خفته این ملت در وبسایت اقای نوری زاد بنگارم تا شاید روزی روزگاری نگاهمان به طور اتفاقی به امثال این نوشته های بی مقدار افتد تا شتید کمی به غیرت نداشته ما مردم ایران بربخورد و به خود اییم و از شنیدن و دیدن چنین وقایعی به خود بلرزیم.
من به طور دقیق نمی دانم که چرا محمد قنبری عزیز دیگر در میان ما انسان نماها حضور ندارد و چرا دست به چنین اقدامی خوفناکی زده است و اصلا هم خود را در مقام قضاوت نمی بینم که به قضاوت در مورد خوبی و یا بدی عمل این جوان نگون بخت بپردازم.اما ان چیزی که به خوبی بدان مطلع هستم این است که این جوان برای خودنمایی و کسب شهرت و از سر جوگیری دست بدین کار هولناکی نزده و حتما به نقطه ای در زندگی رسیده است که مردن و دست به خود سوزی زدن برای او از زیستن و تحمل کردن این زندگی دشوار روزگار ما بهتر جلوه نموده است!!!در این نوشته اصلا خدای نکرده قصدم دفاع از این عمل یعنی خودکشی و خودسوزی نیست چرا که اصلا با نفس چنین عملی از لحاظ اعتقادی و انسانی مخالف هستم.اما همه سخنم در این است که این جوان و افراد دیگری چون او که در این دو الی سه سال اخیر دست به چنین کارهایی می زنند مگر به چه می رسند و واقعا دیگر هیچ امیدی در این دنیا برای اینان نمی ماند؟؟؟خوبی جامعه شناسان و روانشناسان در این است که هیچ گاه فرد خاصی را مقصر همه بدبختی ها و وقوع حوادث نمی دانند و معتقدند که مجموعه عواملی همیشه دست به دست هم می دهد که باعث بروز بحران و وقایع ناگواری برای افراد و جوامع می شود.
من در این نوشته می خواهم از دو منظر به موضوع بپردازم یکی از زاویه دید محمد قنبری و هم فکران و کسانی که با یک دوجین سوال به این واقعه می نگرند و هیچ وقت به نظرم تا پایان عمر این حکومت به پاسخ سوال هایشان نمی رسند!!!و از سوی دیگر می خواهم از زاویه دید حکومتیان و نمایندگان محترم و عزیز و به حق ملت ایران!!!به موضوع بنگرم.
نگاه اول:محمد قنبری انگار در ذهن خود گمان می کرد که امروز به جلوی در خانه ملت می رود و به راحتی می تواند هر طور که شده صدایش را به گوش نماینده شهرشان و البته اگر امکان داشت دیگر نمایندگانی که امید به پیگیری امورش را از سمت انان است می رود و البته این مسولین گرامی و مردم دوست بلا فاصله قول پیگیری مطالبات این جوان را داده و با دادن چند وعده سر خرمن او را خوشحال کرده و به سمت خانه اش رهنمون می دارند.این حالت خوب ماجرا است و نیمه پر لیوان که ای کاش چنین می شد و کار به مرگ یک انسان نمی رسید.اما شاید محمد قصه ما این گمان را نیز با خود قبل از رفتن به جلوی خانه ملت!!می برد که اگر انجا رفته و نتوانستم حرف هایم را به گوش نمایندگان و مسئولین کشور برسانم حداقل کاری که می کنم این است که انان را در فشار و تنگنا قرار می دهم و با تهدید به خودسوزی و اصلا مبادرت به انجام این عمل این عزیزان خدوم را وادار می کنم که به مشکلات وی و دوستان و یارانش توجه کنند و انها را رفع نمایند.اما محمد به نظرم حساب دو چیز را به فرض درستی این مدعاهایم نکرده بود یکی گروه و افرادی که در مقابلش بودند یعنی نمایندگان مردم و دیگری تمامی مردم ایران.این جوان سفر کرده اگر یک درصد هم با خود این گمان را تاکید می کنم فقط این گمان را قبل از انجام این کار با خود می داد که من اگر دست به خود سوزی در صورت نرسیدن به خواست هایم بزنم و با این کار مردم و همه کسانی را که از کار من با خبر می شوند تحت تاثیر می توانم قرار داده تا بر علیه ظلم های حاکمیت رسما دهان باز کنند و دست به اعتراض بزنند بشورانم و به حرکت دراورم که باعث تحولاتی در اینده مردم و کشورم شود را داشته باشد را باید بگویم راهی به خطا را انتخاب نموده است.چرا که نه این نمایندگان شریف مردم و نه این ملتغیور و همیشه در صحنه هیچ وقت به رگ غیرتشان چنین کارهایی بر نمی خورد و اتفاقا همین مردم در لعن و نفین و فحش و سرزنش انجام دهنده این کار گوی سبقت را از حکومتیان می ربایند و باران ملامت و افسوس و را بر سر کننده کار می ریزند.اری محمد قنبری تو به هر دلیلی خودت را به دست مرگ سپرده باشی اگر اگاهی دادن مردم جامعه ما یکی از ان دلایل باشد باید بگویم ای برادر عزیز اشتباه کرده ای ان هم اشتباه بزرگ.در این ملک و سرا شجاعت و غیرت و حق گویی دیر زمانی است که جای خود را به بهت و ترس و چاپلوسی و مصلحت سنجی دروغین و بی اعتنایی داده است و همگان این مدل زندگی را بیشتر دوست دارند چرا که برایشان کمتر هزینه دارد!!!و عخب مردم عزیزی واقعا داریم ما ایرانیان نگون بخت و شعار زده و در این روزگار از تاریخ!!!
نگاه دوم:نگاه دوم تلخ از نگاه دوم است.من از همین حالا می توانم نوع برخورد حکومتیان و بالاخص نمایندگان حق طلب مجلس شورای اسلامی را که باعث افتخار و عزت این مردمان در میان جهانیان تا به امروز گشته اند را به خوبی پیش بینی کنم و حتی عاقبت این مسئله را بیان کنم.اما سناریوهای حاکمیت عبارتند از 1:قلب واقعیت و اصلا انکار وجود و رخداد چنین حادثه ای.چرا که نمونه این مدل حوادث به اشکال مختلف در این کشور اتفاق افتاده است به طور مثال تهیه خبر و شوی گزارشی توسط ماموران و مسئولین عزیز نظام در مورد ترانه موسوی در سال 88 .2:معرفی فرد مقتول به عنوان یک جوان ارذل و اوباش یا معتاد و بدکاره و دارای بیماری روانی و سابقه خود کشی که قصدش بدجلوه دادن تصویری درست از مسولان نظام در صحنه جهانی و شاد کردن دل دشمنان اسلام و انقلاب بوده است نمونه اش به نوعی ستار بهشتی.
3.معرفی محمد قنبری به عنوان عنصر مرتبط با ضد انقلاب و فتنه گران و مجاهدین خلق و ماموریت داشتن وی برای انجام این کار برای نشان دادن بی عرضه گی نمایندگان مجلس برای حل مشکلات کشور!!!4:دادن وعده های سرخرمن و قول پیگیری و اگر خیلی هنر شود داشتن چند نطق جنجالی در مجلس توسط معدود نمایندگانی و دادن پاسخ دندان شکن توسط نمایندگان قاطبه ملت ایران به این تریبون های داخلی دشمن با این مضمون که چرا وقت کشور را برای این مسائل پیش پا افتاده می گیرند!!!من واقعا نمی دانم و این برایم یک سوال و دغدغه جدی است که محمد قنبری و همه کسانی که در این کشور خفقان زده و امنیتی زندگی می کنند ایا واقعا گمان می کنند و انتظار دارند که از این نمایندگان مجلس خیری و حقی به طور کامل به ملت می رسد و اصلا حق مردم به رسمیت شناخته شود!!!اخر مجلسی که در ان رئیس محترمش علی لاریجانی افتخار می کند که این نهاد مجلس خمینی و خامنه ای است و مجلس مردم یعنی مجلس این دو بزرگوار و با این اوصاف ایا انتظار داشتن گرفتن حق انتظاری بجاست؟انصافا خنده دار است که مجلسی که در ان قاتلان و دزدان ارا مردم که خود همچون حاج اقا حسینیان رسما اعلام می کنند که ما یک مدتی خودمان قاتل بودیم ایا اصلا انتظار گرفتن حق رعیت و خلق الله را دارا است؟مجلسی که در ان حتی گزارش حمله به رئیس خود را از 700 صفحه به 7 صفحه کاهش می دهد و از اوردن نام لات ها و اوباش و کفن پوشان بنا به مصلحت جلوگیری می کند حقیقتا می تواند حق یک جوان 22 ساله از قشر ضعیف را از متخلفان در هر لباس و جایگاهی بگیرد؟ایا مجلسی که در ان چند تن از نمایندگانش از دزدان معروف یکی از دزدی های معروف این سرزمین یعنی دزدی 3 هزار میلیارد تومانی هستند واقعا می توانند حق مردم و بی پناهان و دادخواهان را از ظالمان بگیرند؟؟؟اخر مجلسی که بیش از نیمی از اعضایش همگی ماموران حکومت در سپاه و نهادهای نظامی و امنیتی می باشند و خود را سرباز و کفن پوش ولایت و نظام می داند حتما همان گونه که حق اسیب دیدگان حوادث انتخابات سال 88 و افرادی چون ستار بهشتی را از خاطیان گرفت اینبار هم با تدبیر خاصه خود حق را به حق دار می رساند!!!مجلسی که در ان علی مطهری فرزند یکی از معروفترین افراد این نظام در ان امنیت و ارامش ندارد و تمام زندگی او و خانواده و افراد نزدیک به وی مورد تهدید و کله پا شدن گروه های مافیایی و تندرو حکومت قرار دارد و این فرد با این عقبه نمی تواند حق خودش را بگیرد به نظر شما مردم ایران می توانند حق محمد قنبری و خودشان را بگیرند؟؟؟و اما کلام اخر اینکه محمد جان ای برادر دینی و هموطن من اگر نیت تو این چیزها که من گفتم بود و با علم به این گفته ها دست به چنین اقدامی زدی باید بگویم اشتباه کردی رفیق که خود را سوزاندی و بلایی عظما بر سر خانواده و یاران خود فرو باریدی که در این دیار عزیزم اگر روزی هزاران نفر هم چون تو بخاطر حل مشکلاتشان جلوی چشم مسولین بزرگوار نظام ما دود شده و پرپر شوند نه کک کسی می گزد و نه گرهی از مشکلات فردی از مردم این دیار حل خواهد شد!!!
نگارنده:ژنده پوش
سوخته ایم. باشد که از خاکسترمان زبانه ای سرکشد
ما آگاهانه این راه را انتخاب کردیم. آخر کار ما یا زندان ابد است یا اعدام .ولی چه باک که خفت نشستن و نظاره گر بودن ظلم در قاموس ما نیست.
ما گر ز سر بریده میترسیدیم در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
نظر دهندگان مجترم
من ابن جماعت را نمیشنام ولی هر چه باشند انسانند و شهروند ایران. باید دید رژیم و لایت مطلقه فقیه چه بر سرانها اورذه و یا می اوردکه خود سوزی میکنند. اگر روزی فرا برسد که همه ایرانیان با تغیر فرهنگ خود کاری میکردند که این رژیم تغیر روش میداد دیگر ظلمی بر صاحبان عقائد مختلف کمتر یافت میشد.
به امید رسیدن ما ایرانیان به فرهنگ سکولاری
کوروش
از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
اين كه بعضي از خوانندگانتان گفته اند كه ما پيروان دين ياري(يارسان) دستور ديني داريم وارد سياست نشويم نشان از نااگاهي، ترس،محافظه كاري و فرمانبري تاريخي از حكام ادمكش و بي رحم بوده است . و گرنه هر دين و مرام و مسلك و اييني كه ادعاي انسان سازي و فراهم كردن زندگي شرافتمندانه براي انسانها را داشته باشد نميتواند ادعا داشته باشد كه تو از حق خودت دفاع نكن، تو توسري خور باش، هر آدم ستم كار ، و بي ريشه اي هم بر تو حكومت كرد تو فقط فرمانبر باش .اين حرف ها را پيران جاهل و آدم هاي عافيت طلب و ترسو و بزدل براي حفظ منافعشان ساخته و بافته اند. و به نام دين تحويل ما داده اند. ما بايد عاقل باشيم و هر مزخرفاتي را بنام دين قبول نكنيم.
ما مسلمان نیستیم و به دین آبا و اجدادی خود که حتی به پیش از زردشت باز می گردد افخار می نماییم.
مطلب فوق از دکتر گلمراد مرادیست .. متأسفانه ایشان بارها متن کلام خود را عوض می کنند.. ومطالب فوق در بخشهایی از آن با مبانی اعتقادی گوران مشابهت ندارد.
تاریخ اهل حق
ویکیپدیا، دانشنامه¬ی آزاد
این گفتار درباره تاریخ و پیدایش دین یارسان (اهل حق) است.
اگر چه بسیاری از پژوهشگران غیر ایرانی و ایرانی کوشیدهاند، شناسنامه کهنه مهرپرستی و پاک دینی زرتشتی و مانیگری و مزدکیگری برای مذهب یارسان بهدست دهند و آن را به دورانهای پیش از اسلام برگردانند تا بهدرستی و به حق این آئین تناسخی را از اسلام دور نگهدارند، ولی واقعیت آنست که آئین یاری (یارسان) با وصف تشابهات و پذیرش نکاتی از دینهای پیش از اسلام، کمترین ارتباط و همراهی با آنها را دارد و این دین یک آئین ابداعی پس از اسلام است که با مطرح نمودن فلسفه “سر مگو“ (رازداری) و تناسخ روح در مقابل دین وارداتی عربها برجسته گردیده است. از آنجا که یارسانیان، مهر یا خورشید را مقدس میدانند و پایبند به پاکی و راستی و درستی و مساوات و برابری هستند، به همین دلیل پژوهشگران خاورشناس را به این راه کشانده که ریشه مهرپرستی و مزدکی برای یارسانیان بجویند.
بعداز غلات یا غلو گویان، از اولین درویشهایی که علنا تئوری تناسخ روح را به شیوه امروزی یارسانیان مطرح نمود، بهلول کوفی یا قرمسی، معروف به بهلول دانا در اواسط قرن دوم تا اوایل قرن سوم هجری یعنی در دوره خلافت هارونالرشید بود. عبدالحسین زرینکوب تاریخنویس ایرانی آوردهاست که: هارونالرشید خلیفهٔ عباسی در سال ۱۸۸ هجری قمری بهلول را در کوفه ملاقات کرده و به سخنان عبرتانگیز او گوش فرادادهاست.∗ و گفتهشدهاست که گاهی هارونالرشید از اندرزهای بهلول دانا و داوود طائی به گریه میافتادهاست. بهلول که ذات خدایی را در وجود انسان تبلیغ میکرد، حواریونی نیز داشت و بهخاطر دوری جستن از خطر مرگ، خود را به دیوانگی میزد، در صورتیکه آنگونه که تاریخ نویسان آوردهاند، او یکی از دانایان زمان خویش بودهاست. بنا به فلسفه آئین یاری خداوند برای تماس با بندگانش و هدایت آنان در هر دورهای که لازم بداند، همراه فرشتگان مقربش در جسم پاکترین آفریده خود بر روی زمین ظاهر میشود. این ظهور خدا در جسم انسان را به دورههای کامل و ناکامل ردهبندی کردهاند. دوره ناکامل مانند دوره بهلول و یا شاه فضل ولی، یکی دیگر از صاحبذاتان یارسان و دیگران، که قادر به تشکیل دیوان عالی یاران حقیقت نبودهاند، گفته میشود و دورههای کامل مانند دوره شاهخوشین و سلطانسهاک و غیره هستند که با حضور خداوند برروی زمین، دیوان عالی یاران حقیقت برگزار میگردیدهاست. در تاریخ پیدایش جهان گویا پنج مرتبه این دیوانعالی یا نشست بزرگ تشکیل شدهاست: دو بار در عالم شریعت و یک بار در فاصله بین طریقت و معرفت و دو بار در عالم حقیقت.
در فلسفه یاری آمدهاست که یارسان به تکامل جهان در مراحل مختلف، مانند مرحله شریعت (از زمان آدم تا دوره محمد)، طریقت (از زمان علی تا دوره شاهخوشین)، معرفت (از زمان شاه خوشین تا دوره سلطان سهاک) ونهایتا دورهٔ حقیقت (از زمان سلطان سهاک به بعد) اعتقاد دارد. یعنی یارسانیان مرحله یا دوره شریعت را اطاعت بیچون و چرای آفریده از آفریدگار و دوره طریقت را در جستجو و تعیین راه و طریق برای نزدیکی انسان به خدا و معرفت را دوره عرفان و دوری و بیزاری از خود خواهی و مادیات دانسته و دوره حقیقت که مرحله تکامل یافته تر خودشناسی و خداشناسی است، مرحله حق و حقیقت میداند که در آن، بقاء را در فنا، یا به گفته بودا در نیروانا میجوید. اما تقسیم بندی تاریخی را با حفظ این مراحل و بنا به کتابهای مقدس یارسان، به چهار مرحله به ترتیب زیرین میتوان تفکیک نمود:
مرحله تاریخی اول
مرحله تاریخی یکم از دوره علی بن ابیطالب تا دوره شاه خوشین لرستانی را در بر میگیرد که از نظر فلسفه اعتقادی، آن را مرحله طریقت نامند. آنگونه که در کتب مقدس یارسان آمدهاست، علی بن ابیطالب (تولد ۵۹۸ میلادی و قتل ۶۶۱ میلادی برابر سال ۴۰ هجری قمری) خلیفه چهارم مسلمین، امام اول شیعیان و پسر عمو و داماد محمد اولین کسی در اسلام است که اهل حقان او را حجت خدا میدانند. به همین دلیل به یارسانیان علیالهی هم میگویند. در واقع بسیاری از صاحب نظران ملت شناس و پژوهشگران در امور مذاهب براین باور اند که چون مسلمانان در آن ایام هیچ مسلک غیراسلامی را تحمل نمیکردند، بنابراین پیروان یاری مجبور بودهاند خود را به زیر پرچم محبوبترین شخصیتهای اسلام بکشانند که از آزار آنان در امان بمانند. همین کار، بسیاری از محققان را به بیراهه کشانده است که گویا اینان از شییعیان افراطی و مسلمانند. در صورتیکه این طور نیست و مرام و مسلک یارسانیان با مسلمانان کاملاً متفاوت است. پیروان یارسان در این مرحله و بعدها نیز به پیروان “سر مگو“ معروف شدند. زیرا اینان مجاز نبودند آئین و مرام خود را در ملاء عام بیان و تبلیغ کنند. لذا آن را بصورت سرّ (راز) در سینه خویش نگاه میداشتند.
مرحله تاریخی دوم
مرحله تاریخی دوم از دوره شاه خوشین تا آغاز دوره سلطان سهاک بوده که به دوره معرفت معروف است. شاه خوشین لرستانی که همانند عیسی مسیح از مادری باکره بدنیا آمده بود، از اولین رهبران یارسان بود که از آلات موسیقی (تنبور) جهت بیان عرفانی و ذکر در مراسم مذهبی یارسان استفاده نمود. تولد و غایب شدن شاه خوشین (۴۰۶-۴۶۷ هجری برابر ۱۰۱۴ تا ۱۰۷۴ میلادی) هم زمان بود با ضعف خلفای اسلام در بغداد و حاکمیت غزنویان و سلجوقیان که این سلاطین ترکنژاد، در مناطق لرستان و کردستان امیرنشین، چندان تعصب مذهبی نشان نمیدادند. به همین دلیل این ولایات، به صورت مرکز جنبش صوفیگری و دراویش درآمده بود. بنابر این شاه خوشین که گویا نهصد شاگرد یا همراه داشتهاست، علنا در این سرزمینها شفاها و حضورا درشهرهایی مانند همدان، دینور، کرمانشاه و غیره به تبلیغ مرامی خود پرداخته بودهاست. او درباره برخورد با منتقدین خویش میگوید:
“من آن درم در ویرانها گنجم/ سخندان و سخن فام و سخن سنجم
سرحلقه ده و دو و چهار و پنجم/ از کور و نابینایان نمیرنجم“∗
دراویش یا حواریون شاه خوشین به دلایلی که روشن نیست شرح مرام و فعالیت دینی خودرا ثبت نکردهاند و آن را سینه به سینه به نسلهای بعد از خود رساندهاند. با در نظر گرفتن جو حاکم میتوان دلایل آن را بدین ترتیب توضیح داد که یا آنان باسوادی درمیان خود نداشتهاند که این وظیفه را انجام دهد و یا با پیروی از همان سر مگو، مجاز بودهاند که مسائل را فقط به افراد محرم و قابل اعتماد برسانند. در دفاتر یارسان قید گردیده که بابا طاهر عریان و با سواد، همزمان با شاه خوشین لرستانی و حتا گویا یکی از حواریونش بودهاست. البته این مسئله نمیتواند درست باشد، زیرا شاه خوشین در سال ۴۰۶ هجری قمری متولد شده و بنا به سند تاریخی هنگامی که فقط چهار سال عمر داشته یعنی در سال ۴۱۰ هجری قمری، بابا طاهر فوت نمودهاست. در هر حال اشعار و روایات دوره شاه خوشین و پیروانش که امروزه در دست است، در زمان سلطان سهاک به رشته تحریر درآمدهاند. در فاصله بین دوره شاه خوشین و سلطان سهاک دراویش دیگری مانند بابا نائوس جاف و بابا سرهنگ دودانی ظهور نمودهاند و هرکدام از اینان گویا مامور و موظف بودهاند ظهور سلطان سهاک و دوره حقیقت را به پیروان بشارت دهند.
مرحله تاریخی سوم
مرحله تاریخی سوم از دوره سلطان سهاک تا آغاز دوره سید براکه گوران را در بر میگیرد. این دوره کامل را به دلیل حضور خداوند و چهار فرشته و چهل تنان و ۷۲ پیر در اورامان و تشکیل جم بیا وبس (دیوان عالی یاران حقیقت) و تدوین مرام و مسلک یارسان به شکل نوشتاری، آغاز دوره حقیقت گویند. پس یارسانیان یا اهل حقان در دوره سلطان سهاک به مرحله حقیقت رسیدهاند، زیرا سلطان سهاک دستورات و مراسم دینی را برای پیروان خود در یک دفتر یا کتاب مقدس به نام دیوان گوره یا نامه سرانجام به همراه یارانش به رشته تحریر در آوردهاند.
ظهور سلطان سهاک (۶۷۰ – ۸۰۳ هجری فمری برابر ۱۲۷۰ تا ۱۴۰۰ میلادی) که گویا ۱۳۰ سال نیز عمر نموده و در سال ۷۸۸ هجری (۱۳۸۵ میلادی) امیر تیمور لنگ در راه خرمآباد به تبریز در کوههای اورامان به حضورش بار یافتهاست، در شرایط تاریخیای به وقوع پیوست که اروپاییان در جنگهای صلیبی شکست خوردهبودند و شهر مقدس بیتلهم (بیتاللحم)را از دست داده بودند و مغولان خونخوار بر سراسر خاورمیانه و ایران تسلط داشتند و مرکز قدرت اسلام در دست مغولان و نوادگان نو مسلمان شده آنان بود. در این برهه از زمان بود که امکاناتی برای رشد جنبش صوفیگری و گسترش مکتب وازایش (تناسخ) روح و در لوای این مکاتب طرح مسائل اجتماعی به وجود آمده بود. در چنین جوی، سلطان سهاک فرزند شیخ عیسی برزنجهای در کوههای اورامان کردستان در فاصله سالهای ۷۰۰ تا ۷۷۰ هجری برابر با ۱۳۰۱ تا ۱۳۶۹ میلادی، مکتب یارسان و قوانین و دستورات مذهبی آن را به شکل امروزی آن پایهگذاری و تدوین نمود. چه بسا مکان گزیدن در کوههای سختگذر اورامان یکی از عواملی بوده که وقایع نگاران زمان نتوانستهاند به او دسترسی پیدا کنند و در نتیجه به ندرت در تاریخ شرحش آمدهاست. در عوض این کوه نشینی حسنی دیگر داشت که دور از چشم قدرتمندان متعصب هم بود. البته با تمام این توصیف و ضعف نسبی اسلام و دور از دید حاکمان مستبد، نه اینکه اینان در امان کامل نبودند بلکه دیگر مذاهب اقلیت حتی آنهاییکه دارای کتاب بهاصطلاح آسمانی هم بودند، موقعیت بسیار درخشانی در همسایگی متعصبان و افراطیون مسلمان نداشتند. این اقلیتها به عناوین مختلف تحت پیگرد قدرتهای محلی مسلمان و افراطیون خشک مغز بودند. اگر چه سلطان سهاک، پیروان و حامیان فراوانی حتا در میان مسلمانان سنی مذهب هم داشت، ولی مدام به بهانههای گوناگون او و حواریونش تحت اذیت و آزار قرار میگرفتند و عاقبت نیز بهدست همان مسلمانان متعصب به این بهانه که بیشتر هم کیشان مسلمان سنی مذهب آنها و از جمله یکی از سر کردگان کرد بهنام پیر میکائیل دودانی را به آئین خود کشاندهاست، در فرصتی به قتل رساندهشد. حورایون مهم سلطان سهاک از اورامان گریختند و به کوههای دالاهو، به مکانی معروف به سرانه پناه بردند و نوشتههای مذهبی خودرا نیز نجات دادند. با وصف گذشت هفتصد سال از تاریخ نگارش این نوشتهها، هنوز هم رسما اجازه چاپ در کشورهای اسلامی به آنها داده نشدهاست.
مرحله چهارم
مرحله چهارم از دوره سید براکه گوران تا به امروز را در بر میگیرد. در فاصله مرحله سوم و چهارم دورههای ناکامل دیگری از بهاصطلاح ظهور خداوند بر روی زمین مانند ظهور خان الماس و خان آتش و یا سید فرضی و شیخ امیر و حواریون آنان بهوقوع پیوست، که هیچکدام از این دورهها جمع بیا و بس یا دیوان عالی یاران حقیقت را تشکیل ندادند.
ظهور این دراویش و دورههای ناکامل همزمان بودند با سقوط سلسله صفوی و روی کار آمدن سلسلههای افشاریه و زندیه و قاجاریه در ایران که در واقع سر رشته کارها در مملکت نیز از هم گسسته بود و حکومتهای خانخانی محلی کمترین توجهی به دولت مرکزی داشتند. فیلسوف نامدار ایران در قرن بیستم، احسان طبری، با استفاده از نوشتههای جیمز موریه در کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی، موقعیت جامعه ایران آن عصر را در سطور زیر بدین گونه ترسیم کردهاست: “ایران، درآغاز قرن نوزدهم (میلادی)، در قیاس با جوامع اروپای غربی که در آنها سرمایهداری صنعتی دیگر سلطه اقتصادی خویش را استوار کرده و به تدریج سیطره سیاسی خود را محکم مینمود، یک کشور عقب مانده فلاحتی قرون وسطایی آسیایی بود، دارای یک نظام اجتماعی دیرینه که دیگر بهطور قطعی و نهائی بسوی فروپاشی، تلاشی و انحطاط میرفت“. درچنین شرایطی نیز همانند ضعفهای دوران قبل حاکمان، زمینه برای رشد عرفان و محفلهای مذهبی غیر از مذهب حاکم فراهم بود، و چون در جوامع کرد نفوذ دین حاکم نیز از حلقههای ضعیف قدرت حکومت مرکزی بود، بنابر این در کردستان، این امکانات بیشتر وجود داشت.
قابل ذکر است که در طول تاریخ نوین ایران همیشه بین حاکمان مستبد و ملایان مذهب قدرتمند در مملکت نیز، اگر چه هر دو به منافع خود و در خلاف خواست تودههای مردم گام برمیداشتند، اختلافاتی وجود داشت و اغلب حاکمان مستبد میکوشیدند از نارضایتیهای مردم که بهصورت تشکیل مذاهب نو بروز میکرد، با پشتیبانی نسبی از این مذاهب تازه تأسیس، علیه ملایان بهره گیرند. در تاریخ ایران نمونههای فراوانی داریم که گاهی این مستبدان و پادشاهان برای تهدید روحانیون مذهب رسمی، بهکیشهای بهاصطلاح الحادی علیه دین مسلط، نیز میدان میدادند. همانگونه که شاهپور در اوایل به مانیگری و قباد به مزدکی در مقابل مغهای زرتشتی و میرانشاه تیموری به حروفیه و محمد شاه قاجار به شیخیه در مقابل روحانیون متعصب شیعه در آغاز روی خوش نشان دادند تا باصطلاح روی مغها و آخوندهای تن پرور را کم کنند. البته این حاکمان اغلب در چنین سیاستی موفق هم نمیشدند و عاقبت مجبور بودند عقب نشینی کنند و تن به آشتی و سازش بدهند و حتا در سرکوب دگر اندیشان نیز با روحانیون دین حاکم، هم آوا شوند. در چنان جو ناسازگار اوایل قرن نوردهم، مرحله چهارم تاریخی یارسانیان آغاز گردید. در این دوران مورد بحث یا به زبان تاریخ از همان غروب قرن هیجدهم و طلوع قرن نوزدهم، شاهد غضب آتشین روحانیون متعصب شیعه در سرکوب جریانهای به بزعم خود بهاصطلاح انحرافی و کفرآمیز هستیم. به عنوان مثال مبارزه علیه اصولیون و اخباریون (میرزا محمد اخباری)، شیخیون (شیخ احمد احسایی، مرگ بسال ۱۲۴۱ هجری، برابر ۱۸۲۴میلادی) وبعدها بابیان (سید علی محمد باب اعدام بهسال ۱۲۶۸ هجری برابر ۱۸۵۰ میلادی) و تصوف میتوان نام برد.
در این ایام روحانیون افراطی مذهب رسمی برای مرعوب کردن حاکمان مملکت و گاهی برای وحشت ایجاد نمودن در میان مردم، مسئله یهودیکشی، ارمنیکشی، شیخیکشی، بابیکشی و صوفیکشی را بهراه انداختند. دتاین میان کم نبودند از مردم ناآگاه و ساده لوح، که چه بسا از ترس جان خویش در این دگراندیش کشی، به عامل دست روحانیون وحکومتگران تبدیل میشدند. این دوران مصادف بود با گسترش نسبی فرقه شاه نعمه اللهی در سراسر ایران. اگر چه این فرقه از صوفیه نیز مانند بقیه فرقههای دیگر، بنا به آنچه از نوشتههای دکتر زرین کوب و سعید نفیسی بر میآید، از اواخر عهد زندیه تا آغاز قاجاریه از دست فقهای متشرعه نظیر آقا محمدعلی بهبهانی کرمانشاهی (مرگ ۱۲۱۶ هجری ق.)، که به صوفی کش معروف بود، روزگار خوشی نداشتند، ولی از اواسط حکومت فتعلی شاه بهبعد، بهویژه پس از بی نتیجه ماندن جهاد سید محمد بن سید علی طباطبائی (مرگ ۱۲۴۲ هجری ق.) علیه روسیه و شکست ایران در آن جنگ و از دست رفتن ولایاتی چند نظیر گنجه و شیروان و غیره، از احترام این روحانیون نزد فتحعلی شاه بهمراتب کاسته شد و دیگر کمتر به حرفهایشان توجه میشد. این موضوع خود از فشار بر صوفیه و دراویش و تعقیب آنها هم کاست و در نتیجه در غرب ایران و بهویژه مناطق کردنشین، میدان فعالیت نسبتاً وسیع تری برای آنان بدست آمد.∗ در چنین جوی بود که در میان کوهها و دشتهای دول دالان گوران در منظقه کرمانشاه (کردستان ایران)، شخصیتی عارف و صلح طلب بنام، سید حیدر، معروف به سید براکه گوران، فرزند سید منصور گوران و نوه سید یعقوب گوران، یکی از صاحب ذاتان و از دراویش منفرد دوره صفوی بودهاست، در سن چهل و چهار سالگی (۱۲۵۴ هجری ق.) مدعی خدا مهمانی شد و بهمرور زمان ۳۶ درویش (حواریون) به او گرویدند که باخود و دو فرزند و یک نوه اش جمع چهل تنان را تشکیل دادند. قابل ذکر است که سال تولد سید براکه، بنا به حروف ابجد (“از داخل بی نه سمت“)، الف=۱ و ز=۷ و د=۴ و الف=۱ و خ=۶۰۰ و ل=۳۰ و ب=۲ و ی=۱۰ و ن=۵۰ و ه=۵ و س=۶۰ و م=۴۰ و ت=۴۰۰ جمع آن برا بر ۱۲۱۰ (۱۷۹۴ میلادی) است در دفاتر مقدس یارسان نیز آوردهاند، نوشته شده و سال وفاتش را، آنهم بنا به حروف ابجد “راصغ“، یعنی ر=۲۰۰ و الف=۱ و ص=۹۰ وغ=۱۰۰۰ که جمع آن ۱۲۹۱ هجری قمری برابر با ۱۸۷۳ میلادی است، آوردهاند.
امروزه بیش از چهار میلیون یارسانی در خاورمیانه زندگی میکنند که بیش از دو و نیم میلیون از آنان در ایران هستند. متاسفانه وضع سیاسی اجتماعی این مردم بمراتب بدتر از بقیه اقلیتهای مذهبی است، زیرا اولا؛ بدلایلی که در فوق به آنها اشاره شد، دین یارسان، نه فقط از طرف حکومتها و مذهب حاکم درمنطقه، بلکه از طرف اروپائیان نیز بهعنوان یک مذهب اقلیت (مثلاً مانند بهاییان ایران و ایزدیهای ترکیه و سوریه و عراق) شناخته نشده و مورد حمایت قرار نمیگیرد. قابل ذکر است که ایزدیان شاخه جدا شدهای از یارسانیان دوره شاه خوشین هستند که امروزه در سه کشور نامبرده فوق زندگی میکنند.
منابع
^ تاریخ ایران بعداز اسلام، ص۴۹۶ و ۵۳۹ نقل از نگاهی گذرا بتاریخ و فلسفه یارسان ص۶۶
^ ر. ک. به نگاهی گذرا به تاریخ و فلسفه یارسان از نگارنده، ص ۷۶
^ ر. ک. به مرادی همانجا، ص۱۸۸
این نمایندگان دقیقا به شان نمایندگی خود واقفند ، نمایندگی از احمد جنتی دامت بقائه .
سلام آقای نوریزاد
آقای نوریزاد ، شما به اصل خود بازگشته اید شما از ابتدا هم ار قماش جمهوری اسلامی نبوده اید شما از جنس انسانهای آزاده اید !
آقای احمد دهقان آزاد
سلام
نوشته ی کوته شما را خواندم . لحن طلبکارانه و تا حدودی خارج از عرف شما کمی شگفت زده ام کرد. البته آقای نوریزاد خود می دانند که چه مراوده ای با شما داشته باشند. اما یک جمله ی شما برای من مفهوم نبود . آن جا که نوشته اید “در ضمن این را هم یاد آوری کنم که در این تقریبا دور از انظار می توانید از من بخواهید شاخ را بکشم خود دانید”. میخواستم اگر ممکن است توضیح دهید که منظورتان از این عبارت چیست؟ ممنون می شوم .
“محمد” عزیز
سلام
کامنت کوتاه وتاثیر گذار شما را در خصوص دست یابی به حقیقت و معذرت خواهی در مورد قضاوت های قبلی تان را که خواندم ، غرق شادی و نشاط شدم. کاش من هم می توانستم مثل شما خیلی راحت وصمیمی به اشتباهم اعتراف کنم. این حد از صداقت نشانه ی بزرگ منشی و شخصیت شماست. با این نوشته قدر شما در چشم من صد چندان شد. مبارک باد بر شما این فهم روز افزون.
سلام آقای نوری زاد
من یک یارسانی هستم راستش می خواستم بگویم که ما دستورِ دینی داریم که هیچ وقت نباید در سیاست و حکومت حضور داشته باشیم این خودسوزی ها اگرچه ابزارِ درستی نیست اما همه ما می دانیم که ظرفیتِ همه افراد در برابرِ توهین به اساسی ترین اعتقادمان یکی نیست و برایِ آنکه به نحوی بتوانند صدای خود را به گوش مسئولین برسانند دست به چنین کاری که از نظرِ خودِ ما هم مذموم است میزنند راستش کاش میشد به اعتقادمان که هیچ اثر و دخالتی بر دیگران ندارد توهین نشود..همین.
نوری زاد عزیز
در پی مدال طلا برای آقایان بودید
اینهم یک مدال طلای دیگر
از سوی عضو هیات علمی انستیتو پاستور
ایران بزرگترین وارد کننده
دارو در جهان اعلام شد!
نمی دانم چرا وقتی در تونس یک جوان بخاطر بیکاری خودش را به آتش می کشد مردم بن علی را با تیپا می اندازند بیرون ولی در کشور ما آب از آب تکان نمی خورد.
درود به اقای نوری زاد عزیز
جامعه ایران یک درویش جوان را از دست نداد یک انسان بیست و یک ساله را دست داد که میتوانست به این مردم خدمت کند در هر لباسی و در هر مقامی واقعا چه بر سر جوان ما اورده اند که باید با خود سوزی پیام خودش را به نمایندگان مجلس و رهبر برساند این مجلس نماینده ما نیستند مجلس خیره گان رهبری بهترین کلمه است که باید گفت اقای مطهری شما که میگویید که یک اشتی ملی صورت گرفته است ایا با اتش گرفتن این جوان احساس درد نمیکنید مجلس خواب رفتگان و مال اندوزان چه میداند درد چیست جوان کیست اسیب اجتماعی چه شکلیست
سلام براستادبزرگوارم جناب آقای نوریزاد”
جناب نوریزاد:من وهمسرم شب عیدنوروز تصادف کردیم وناحیه چپ بدنمان خردشد.امابه لطف خدا بچه هایمان یتیم نشدندوتوانستیم پس از هفت عمل جراحی روی پای خودبایستیم.اماآنقدرقرض بالا آورده ایم که ازخواب وخوراک افتاده ایم واززنده ماندن پشیمان شده ام.امروزوقت سحرتفال به حافظ زدم ودوش وقت سحرازغصه نجاتم دادندو….. .آمد.بخداتوکل کردم وباجنابتان درددل کردم تابا آن دل پاکتان واخلاص عقیده تاندرسحرگاه برایم دعا کنید
فانوسهای ده میدانند بیهوده روشن اند….وسگان با خبرند که بیهوده بیدارند..وقتی در روشنی روز دزذدها به میهمانی کدخدا میروند….!!!!…
سلام دکتر عزیز…ضمن عرض اردت مجدد و ارزوی بهروزی و سلامتی برای شما مجاهد فرزانه مان و خانواده معظم تان..امروز این اطلاعات ذیل را از سایتی بنام گل اقا جهت شما بزگوار ارسال امید مفید واقع گردد.ارادتمند..
سایت قانون: اسناد به دست آمده از تخلفات سازمان تأمین اجتماعی که با حجم چندین کارتن در اتاقی جنب کتابخانه مرکزی سازمان نگهداری میشد، به دلایلی نامعلوم ناپدید شده است. کلید این اتاق تنها در اختیار گروه تفحصکننده قرار داشته، اما وقتی نمایندگان قصد مراجعه به اسناد را داشتهاند متوجه شدند که اتاق و اسنادی در کار نیست، دیوارها تخریب شده و اتاق با سالن ادغام شده است. نتیجه این تحقیق و تفحص یک ساله که از مهمترین تحقیق و تفحصها در طول عمر مجلس هشتم بوده اکنون دیگر در دست نیست، نتیجه ای که به قول یکی از کارشناسان کار گروه تحقیق و تفحص از سازمان تأمین اجتماعی تکاندهنده و نگرانکننده و در پاره ای موارد غیرقابل تصور بوده. «قانون» نوشته که پیگیریهای اعضای کمیته تحقیق و تفحص برای اطلاع از سرنوشت اسناد تا کنون بینتیجه مانده و هیچکس پاسخگوی شرایط پیش آمده نیست. یکی از اعضاي این کار گروه با اظهار تأسف از قرائت نشدن گزارش تحقیق و تفحص در مجلس هشتم، گفته استدلالی که مانع قرائت این گزارش شد این بود که موجب ایجاد بدبینی در جامعه و بیمهشدگان خواهد شد. به گفته این کارشناس نتایج تکان دهنده تحقیق و تفحص در حالی به دست آمده بود که این هیأت هنوز اجازه ورود به بخشهای سرمایهگذاری سازمانهایی نظیر شستا را نیز پیدا نکرده بود. این کارشناس با اشاره به اینکه وضعیت تأمین اجتماعی در حال حاضر روز به روز وخیمتر میشود، گفته که مدیران سازمان از این واقعیتگریزان هستند. در حالی که نتیجه تحقیق و تفحص از سازمان تامین اجتماعی و شرکت زیرمجموعه آن که در مجلس هشتم انجام شده بود هیچگاه اعلام نشد، اردیبهشت امسال نمایندگان مجلس نهم بار دیگر طرح تحقیق و تفحص از سازمان تامین اجتماعی را تصویب کردند. تحقیق و تفحص از سازمان تامین اجتماعی و شرکت زیر مجموعه آن (شستا) در نیمه فعالیت مجلس هشتم آغاز و کمیته ای نیز تشکیل شد و قرار بود بر اساس قانون ظرف 6 ماه عملیات تحقیق از این سازمان به اتمام برسد اما اینگونه نشد و بیش از یکسال این موضوع به طول انجامید. اعضای تیم تحقیق و تفحص از تامین اجتماعی در همان زمان از جمع آوری مدارکی برای اثبات تخلفات این سازمان خبر داده و گزارش اولیهای درباره آن ارائه کردند و در نهایت قرار شد گزارش پایانی و جمع بندی اقدامات انجام شده در ماههای پایانی مجلس هشتم ارائه شود که به دلیل برخی مخالفتها امکان آن فراهم نشد و گزارش نهایی نیز هیچگاه ارائه نشد. اما بعد از مطرح شدن تحقیق و تفحص از تامین اجتماعی در مجلس نهم، در اردیبهشت ماه امسال این تحقیق و تفحص به تصویب مجلس رسید و چندی قبل نیز جعفرزاده عضو کمیته تحقیق و تفحق از تامین اجتماعی به پارهای از نتایج بدست آمده اشاره کرد و گفت: تخلفات مالی در سازمان تامین اجتماعی بالای 10 هزار میلیارد تومان است و وی بیش از ۵۰ هزار برگ اسناد و مدارک از این تخلفات در اختیار دارد. وی که ریاست کمیسیون اجتماعی مجلس هشتم را نیز برعهده داشته افزود: خانم «رایس» وزیر اسبق امور خارجه آمریکا به سازمان تامین اجتماعی نامه نوشته و یک “فرد نزدیک به دولت” نیز دستور پیگیری درخواست وی را داده بود. به گفته جعفرزاده، الان تخلفات در شرکت انبارهای عمومی چندین برابر شده است. به عنوان مثال پروژهای که با سه میلیارد تومان تمام میشد ۱۲ میلیارد تومان برای آن رقم زدهاند و در شرایطی که پیمانکار هنوز کار را تمام نکرده است پول به حسابش واریز شده است. ما نمیدانیم این درد را به چه کسی باید بگوییم. با پول بازنشستهای که ۳۰ سال زحمت کشیده است اینگونه تخلفاتی صورت میگیرد و من نمیدانم چه کسي باید پاسخگو باشد. اما من به وظیفهام عمل میکنم و اگر صدایم هم به جایی نرسید از طریق رسانهها مردم را مطلع میکنم تا همگان بدانند اطرافیان احمدینژاد چه خیانتی به کشور کردهاند و با تبدیل کردن تامین اجتماعی به یک حیاط خلوت چگونه تخلف کردند. با وجود آنکه تخلفات مدیران برای رئیس جمهور مشخص بوده است اما این مدیران حتی ارتقا نیز پیدا کردهاند.او از زوایای پنهان دیگری از تحقیق و تفحص از تامین اجتماعی نیز پرده برداشت اما در اتفاقی قابل تامل، اتاقی که نتایج این تحقیق و تفحص در آن نگه داشته میشد، تخریب شده و باید دید سرنوشت تحقیق و تفحص از سازمان پر حاشیه تامین اجتماعی در واپسین روزهای دولت دهم، چگونه خواهد شد؟
جناب آقای محمد نوری زاد
از آن جایی که لازمه اقرار به کلام بر حق شما ، مزین بودن به طراز انصاف است و آنهایی که روی سخنتان با ایشان است ، اینک شنیده اند. دیگر اگر نمی پذیرند به نفعشان نیست،انصاف ندارند و شجاعت اعتراف..
خواهش داریم شما به حکمت بیشتر گام بردارید و بر مداری حرکت کنید که نوری دیرپای باشید تا روشنی بخش جمعیت بی شماری گردید..
اگر چون شعله ای جرقه زنید، شب کوران تاب نخواهند آورد و به بهانه ای خاموشتان می سازند که دردی سخت بر پیکر روزگار و تاریخ خواهد بود.
ما و بسیاری دیگر شما را دعاگو و نگران هستیم.
این خفاشان شب مترصد هستند بهانه کافی برای خاموشی هر نور رهنمون به حقیقت بیابند.
حرکت بر مدار حکمت کنیم تا به گفته همسر بزرگوار ” با کمترین هزینه، بیشترین خیر و برکت به مردم و جامعه برسد”
گذر زمان نیز مدد خواهد بود چه که اجتماع این سیه رویان خود موجد نفاق بین خودشان است.
آهسته و پیوسته ، دست به دست در حرکتیم.به امید حق
با سپاس از شما
http://1001yar.blogspot.no/2013/07/blog-post_27.html
استاد نوری زاد سلام
مصاحبه شما را با راه دیگرخواندم وبه روح بلند شما درود فرستادم. ایکاش می شد شما را تکثیرکرد.
——————–
محمد نوری زاد در گفتگو با راه ديگر:
افسوس میخورم که چرا دیر آمدم
مژگان مدرس علوم
«من یک رفتار مبتنی بر انسانیت را پیش می برم و افتخار می کنم. افسوس می خورم که چرا اینقدر دیر به این وادی پای نهادم. ما باید بلافاصله بعد از انقلاب به آن روی می آوردیم و فضا را برای دگراندیشان و سایر اندیشه ها می گشودیم و به یک همزیستی بزرگ روی می آوردیم. متاسفانه این فضا را تلخ کردند، جمعیت فراوانی را اعدام کردند، اموال مردم را در همه حوزه ها مصادره کردند، بسیاری را زدند و زندانی کردند، آنها را از سرزمین و زادگاهشان راندند و به اسم اینکه بهایی هستند اموالشان را غارت کردند. روح مسلمانی از این رفتارها نفرت دارد».
این سخنان محمد نوری زاد، نویسنده و فیلم ساز منتقد است که چندی پیش به منزل یک شهروند بهایی دربند رفت تا از فرزند چهارساله وی دلجویی کند. دیداری که انتقادات و تهمت های فراوانی را برای وی بهمراه داشت. اما این فیلم ساز منتقد معتقد است که روح ادیان الهی بر افق های وسیع و آغوش گشوده بر روی تمام اندیشه ها استوار است و نه ایجاد تنگنا برای دیگران.
متن کامل گفت و گوی “راه دیگر” با محمد نوری زاد در پی می آید:
آقای نوری زاد، لطفا در ابتدا از احضار و مراجعه تان به دادسرا برای خوانندگان ما بگویید.
روز سه شنبه من و همسرم به دو سمت رفتیم، همسرم به سمت دادگاه انقلاب و من هم بسمت دادسرا. در دادسرا به من گفتند که باید خود را به اوین معرفی کنم و من هم گفتم تا احضاریه از سوی اوین دریافت نکنم خود را معرفی نمی کنم، با وجود اینکه در برگه احضاریه به حکم جلب هم اشاره شده بود. به همسرم هم که قبلا پاسپورتش را گرفته بودند، گفتند شما بدلیل اینکه با افراد معلوم الحال در ارتباط هستید ممنوع الخروجید و خود قاضی هم گفته بود که یک پروسه دو سه ساله هست و به این زودی حل نخواهد شد و مشخص نیست وسایلی که ضبط کرده اند در آینده پس خواهند داد یا نه؟ در هر حال ما به این مسائل عادت کرده ایم.
برخی سابقه شما در دفاع از ارزش های جمهوری اسلامی را با رویکرد جدید و حقوق بشری شما در تضاد می بینند و بعنوان مثال همین اتفاق اخیر اشاره می کنند و استقبال بهاییان و نیز برخی مخالفان نظام از رفتار شما را هم دلیلی برای درستی مدعای شان می بینند، خود شما این تحلیل را چگونه می بینید؟
بهیچوجه اینگونه نیست. اتفاقا ما زمانیکه انقلاب کردیم چنین آرزوهایی را در دل می پروراندیم و وعده هایی هم از جمله اینکه کمونیست ها کرسی تدریس در دانشگاهها خواهند داشت، حجاب برای بانوان اجباری نخواهند بود، روحانیت بکار اجرایی و پذیرش مسئولیت ها فرو نخواهند شد و… داده شده بود. اینها از افق ها و اهداف انقلاب بود. فراتر از آن من می خواهم بگویم مسئله انقلاب به کنار و اصل مسلمانی اینچنین است. درکی که من از مسلمانی دارم به این سمت متمایل است که آغوش به روی همه اندیشه ها باز می کند و اصلا نگرانی از خودش ندارد. هر چند که من در گذشته نگاهی متفاوت داشتم و یکی از آنها را تعریف می کنم. خاطرم هست در سالهای پیش برای ساختن فیلمی به قمصر کاشان رفته بودیم و در آنجا یکی از اهالی آنجا یک سینه چای برای ما آورد اما یکی از اطرافیان گفت که این آقا بهایی است. باور کنید هیچکدام از ما لب به آن چای نزدیم. الان من از آن با عنوان جهالت نام می برم نه مسلمانی. من واقعا شرمنده ام که سالهای سال، چنان در وادی جهالت حضور داشتیم که مصرانه بر جهالت خود پای فشاری می کردیم و اصرار داشتیم که این عین دیانت، مسلمانی و بهشت است. یعنی کسی که بهایی را نجس می داند به پله هایی از هویت اسلامی خود پای نهاده است؛ در حالیکه اساسا روح ادیان الهی بر افق های وسیع و آغوش گشوده بر روی تمام اندیشه ها و نه ایجاد تنگنا برای دیگران استوار است.
البته برای من حائز اهمیت هم نیست که دیگران چگونه در مورد رفتار و اندیشه من می اندیشند و قضاوت می کنند؛ کمااینکه بسیاری از دوستانی که بعد از زندان از دست داده بودم و الان هم به شکل غریب تری دوستانی را که پیدا کرده بودم از دست دادم. بعبارتی اصولگرایان و اصلاح طلبان اصلا با این اندیشه و رفتار من موافق نیستند. علت آن هم این است که از همان اوایل ما به شکل بیمار گونه صفی علیه بهاییان آراسته ایم و دکانی را تشکیل داده ایم. و بسیاری اگر مانند الان من فکر کنند دکانهایشان تعطیل می شود. البته به شکل فردی مواردی بوده که از خانواده شهدا و بسیاری از مسلمانان واقعی با من تماس گرفتند و ابراز همدلی و همراهی کرده اند.
باز تکرار می کنم من بهیچوجه به دیانت و گذشته خود پشت نکرده ام و اتفاقا پرده از جمال اعتقادات خود کنار زده ام و آن روح شریفش را مشاهده کرده ام. در فرودگاه هم زمانیکه پاسپورت همسرم را می گرفتند یک آقایی به او گفته بود که همسرتان معلوم نیست چه اعتقادات و دینی پیدا کرده است. در صورتیکه همان دیانت را دارم و مهم نیست دیگران چگونه در مورد من فکر می کنند. من یک رفتار مبتنی بر انسانیت را پیش می برم و افتخار می کنم و افسوس می خورم که چرا اینقدر دیر به این وادی پای نهادم. ما باید بلافاصله بعد از انقلاب به آن روی می آوردیم و فضا را برای دگراندیشان و سایر اندیشه ها می گشودیم و به یک همزیستی بزرگ روی می آوردیم. متاسفانه بخاطر همان دکانی که به آن اشاره کردم این فضا را تلخ کردند، جمعیت فراوانی را اعدام کردند، اموال مردم را در همه حوزه ها مصادره کردند، بسیاری را زدند و زندانی کردند، آنها را از سرزمین و زادگاهشان راندند و به اسم اینکه بهایی هستند اموالشان را غارت کردند. روح مسلمانی از این رفتارها نفرت دارد و این رفتارها ناشی از همان دکانی است که برخی از مراجع و دینداران ما و حاکمیت برافراشته اند و هیچ ارتباطی به مسلمانی ندارد.
به تازگی در گفتگویی مطرح کرده اید که چون عضو هیچ سازمانی نیستید در مواقع دشوار، از سوی جریان مشخصی حمایت نمی شوید؛ اما آیا فراتر از حمایت سازمانی، ضرورت وظیفه ای اخلاقی را برای احزاب اصلاح طلب قائل نیستید که از حقوق تضییع شده همه ایرانیان دفاع کنند نه فقط هم کیشان عقیدتی و سیاسی؟
ابتدایی ترین خصوصیت یک مسلمان و انسان این است که فضا را برای دیگران چنان باز کند که دوست دارد برای خودش فراهم باشد. اتفاقا پس از دیدار از آرتین و بوسه بر پایش یک خانمی از خانواده شهدای بنام کشور برآشفته شده بود و با من تماس گرفت و مرا مورد نقد و سرزنش قرار داد. به او گفتم خانم عزیز فرض کنید که ما یک اقلیت شیعه در عربستان سعودی هستیم و شخصیت برجسته وهابی بیاید و پای بچه ما را در حالیکه ما در زندان هستیم ببوسد. چطور این خبر در عالم تشیع می پیچد و ما از این حرکت خوشحال می شویم. حالا چرا این را برای دیگران نمی خواهیم. وضعیتی که بهاییان در کشور ما دارند درست مانند همان نسبتی هست که شیعیان در عربستان دارند. واقعا ما چه تفاوتی با آنهایی داریم که در عربستان به خون شیعیان تشنه هستند. این نشان می دهد که اگر اختیار جهان با ما بود بخشی از جمعیت جهان را از دم تیغ می گذراندیم. تا همین جا هم نگاه کنید با این نگرش چه آشوبهایی در عراق و سوریه ایجاد کردیم و در افغانستان و لبنان هم همینطور. چه خوب است اصلاح طلبان و اصولگران از این حرکت امام حسین درس بیاموزند که در کربلا در برابر دشمنان ایستاد و خطاب به آنها گفت اگر دین ندارید حداقل آزاده باشید. این بسیار زیباست یعنی شما دینتان را کنار بگذارید من هم دینم را کنار می گذارم، آنچه که باقی می ماند “انسانیت” است. انسانها اگر دین خود را کنار بگذارند با روح آزادگی خود با همدیگر حرفهای بسیار مشترکی دارند. اما متاسفانه در ایران به علت اینکه همه چیز به سیاست قفل شده است و مسائل انسانی در سایه همان دکان و پست و مقام قرار گرفته است و بسیاری از مسئولین دکان را بر انسانیت ترجیح می دهند. چرا راه دور برویم خود بنده پانزده سال پیش، اگر قرار بود منبع درآمد کارمندی من آسیب ببیند ترجیح می دادم دیگران در حوزه های اخلاقی و فکری آسیب ببینند و به زندگی من آسیب نرسد. این جهالت بزرگ را ما با دیانت آمیخته ایم و اسم آن را مسلمانی گذاشته ایم.
شما در مواضع تان همیشه دوری نظام از آرمان های نخستین انقلاب را مورد نقد قرار می دهید؛ آیا امید دارید که دولت جدید روحانی که پس از چند سال ناامیدی، دوباره منتخب امیدواری مردم قرار گرفته بتواند اندک اندک، در جهت تصحیح و انحراف جاری پیش برود و مقدمات نزدیکی به آن آرمان های نخستین را فراهم کند؟
حقیقت این است که من دیگر آرمانی ندارم و تنها آرمان من همان آرمان انسانی هست و نه اسلامی. صمیمانه می گویم مسلمانی آزمون خود را در این جامعه پس داده است و نشان داده است که حاکمیت دینی موفق نیست؛ بلکه در زمانیکه در تنگنا قرار می گیرد دست به خشونت و آدم کشی می زند و زندگی انسانها را تباه می کند. به همین دلیل من الان بدنبال انسانیت هستم تا مسلمانی. در مورد آقای روحانی هم بعید می دانم توفیق بمعنای واقعی نصیب ایشان شود زیرا برای نمونه همین کیهان را ورق بزنید مشاهده می کنید چه ناسزاهایی به جمعیتی که دست به دست هم دادند و آقای روحانی را انتخاب کردند می دهد. از خط قرمز و فتنه گرها نام می برد. اما همین فتنه گرها بودند که دور آقای روحانی جمع شدند و باعث انتخاب شدن او شدند، وگرنه خود آقای روحانی سه و چهار میلیون که رای بیشتر نداشت. پس اصحاب فتنه دست به دست هم دادند تا آقای روحانی رئیس جمهور شد اما حالا خط و نشان می کشند که از اصحاب فتنه کسی نباید در دولت باشد و همچنان اصول اساسی انقلاب اسلامی باید ملاک قرار گیرد. بنابراین معتقدم ایشان توفیق چندانی نخواهد داشت زیرا کلیدهای فراوانی برای بستن در هست و ایشان یک کلید در دست دارد. یک مثال ساده اینکه آقای روحانی در برنامه های انتخاباتی خود با افتخار از آقای شجریان نام برد و همین استقبال جمعیت قابل ملاحظه ای را برای حمایت از روحانی بهمراه داشت. الان در ماه مبارک رمضان ایشان تلاش کرد که صدای آقای شجریان از تلویزیون پخش شود اما موفق نشد. بنابراین، بسیاری از مسائل خارج از اراده ایشان سامان می پذیرد و اصلا اجازه ورود به آن حوزه ها را ندارد. اما در عین حال بشدت امیدوارم و دعا می کنم ایشان موفق شوند و مردم ما را که در هزارتوی مشکلات هستند را نجات دهد.
بادرود استادعزیز امروز وهر روز ما ایرانیان با منتظر شنیدن چنین اخباری باشیم لعنت بر من که مسلمانمو ساکت ازاین همه درد لنعت بر مسلمانی من. ایا خدایی هست واقعا خدایی هست بداد این بیچارگان همچون من برسد.بکدامین گناه کشته شد محمد قنبری.ممنونم یک راننده تاکسی
با سلام من یک فرزند شهید هستم که میخواستم از کارهای بنیاد شهید مطالبی بگم در بنیاد شهید دوران زریبافان 16میلیارد و در بیمه دی که زیر مجموعه بنیاد شهید و بیمارستان خاتم اختلاس شده البته فعلا صدای اینادرامده یک مطلب دبگخ ابنه که مادر من زن68 ساله است که با 2 دختر و نوه شهیدو برادرم در منزلی که 25 ساله پیش توسط بنیاد شهید به ما دادن زندگی میگردن و الان در ماه رمضان حکم تخلیه منزل مارو خود بنیاد شهید اجرا کرده پیگیری کردیم فهیمدیم خونه رو برای فالمیل خود زریبافان رئیس بتیاد شهیذ خواستن الان دست ما بجای بند نیست خواهش میکن این مطلب بگین و اگر مدارک با سوالی در مور این قضیه داشتین اگه زحمتی نیودشماره خودتون برای من ایمیل کنید
——–
سلام اقا مهدی گرامی
کاری جزاین که همین نوشته ی شما را درسایت خود منتشرکنم.
به امید روزهای خوب
محمد عزیز وگرامی…شکستن دور باشهای جامعه ای چنین تیره وتار کار یک برگزیده است نه یک انسان عادی ..گذر از مرز ” ولا تاخذهم لومتا لائم ” ورسیدن به جایگاه ” کلمت الحق عند امام الجائر ” عملی است که اولیائ الله قادر به انجام آن بوده اند …محمد عزیز شما ولوله در شهرو دیار انداختید و آتش به خیمه های جور و ستم زدید قدمهایتان بر پیشانی ما وراهتان مستدام وگامهایتان استوار باد ….همیشه ….به امید دیدار…
آقای نوری زاد می خواهید من را بشناسید؟ یعنی از زندگیم واز کنش هایم در زندگی آگاه شوید؟ من خودم رابه طور درست وآن چه هستم نشان می دهم البته باور یا عدم باورتان ربطی به من نخواهد داشت ولی این را خواهید دانست که مخاطب چه کسی هستید و آنگاه شما هم از خودتان بگوئید نه آنچه را ویکی پدیا در باره انتان منتشر کرده منتظر جواب هستم در ضمن این را هم یاد آوری کنم که در این تقریبا دور از انظار می توانید از من بخواهید شاخ را بکشم خود دانید
————————–
سلام دوست گرامی
شما هرکه هستید برای خودتان
ومن نیز
با احترام
از اینکه با این همه گرفتاری، وقت گذاشتید و به نامه من پاسخ دادید، بی نهایت سپاسگزارم.
قلب شما دریاست. انشاًلله در این دریا جایی هم برای سپاس گذاری از خدمات شاه فقید و رضا شاه کبیر باشد.
شوربختانه، من به اندازه شما به “ملت بزرگ ایران” خوشبین نیستم. ما ملتی هستیم تمام نشده! که بیشتر از هر مردمی راجع به خرد، منطق، معرفت، صداقت، عفاف، وفاداری، … منابع فرهنگی داریم، و در این موارد بطور مداوم صحبت و گفتگو میکنیم. چرا؟ به باور من، برای اینکه، ما ملتی هستیم، بیخرد، بیمنطق، بمعرفت، دو روی، بی صداقت، فاسد، و خائن!!
در تنگه چزابه، با تنی چند از تودهیهای بی وطن همسنگر شدم. تمام روز از آرمانها یشان گفته و روسیه میستایدند! و به محض اینکه وقت اذان میشد، بلندگو بدست روی سنگر مسجد چنان اذان میگفتند تو گوی از هر مسلمانی مسلمان ترند! این جمهوری نکبت اسلامی در درون تک تک ماست. و اویی را که “مقام معظم” ا ش میخوانید ممکن است اصلا مسلمان نباشد!! و به این سبب، دورویی، خیانت، دروغ، کینتوزی، و جنایت در “ملت” ما نهادینه شده، و من امید چندانی به رنسانس این ملت ناتمام ندارم. اگر چه زحمات بزرگوارنی چون شما را در جهت اعتلای این ملت ارج مینهم.
با صمیمانهترین سپاس ها
استیون موناش
ایالت متحده آمریکا
سلام علیکم جناب اقای محمد نوری زاد
شما با من همسنید وباتفاق همشهری اینحقیر از شما خواهشمندم یکبار هم شده فقط فیلم رضاشاه را در ماهواره شبکه من وتو حتما ببینید تا هرچه بهتر وبخواست خداوند است که بعد از 85 سال حقیقت خادمین روشن ودروغگویان روسیاه شوند الله واکبر راستی ////چرا اینهمه تناقضگوئی از ایشان چرا راستی کینه بشری تا چه حد خداوندا تا چه حد دروغ وبی ایمانی به جهان ابدی تا چه حد اقای نوری زاد زبانم توان گفتن را برای روحانیت ندارد راستی از کجا اینهمه بدی سرچشمه میگیرد در قدیم وندیم پدران میگفتند هرکس را میخواهی بشناسی حتما از نسلش بشناس بهمین علت میگویم این مذهبیون شیعه ایران چرا مجتهدین چرا از کجا اینهمه بدی وزشتی خدایا زبانم را تو نگه دارش باش وبس الهی بحق ایاک نعبد و وایاک نستعین وبحق اهداناصراط المستغی
ای سوگوار سبز بهار
ابن جامه سیاه معلق را چگونه پیوندیست با سرزمین من؟
آن کس که سوگوار کرد خاک مراآیا شکست
در رفت و آمد این همه تاراج؟
این سرزمین من چه بیدریغ بود
که سایه مطبوع خویش را بر شانه های ذوالاکتاف پهن کرد
و باغ ها میان عطش سوخت و از شانه ها طناب گذر کرد
این سرزمین من چه بیدریغ بود
جناب آقای نوری زاد
من نوشته های شما را همیشه مطالعه میکردم تا اینکه برای اولین بار شما را در مراسم چهلم ستار عزیز از نزدیک دیدم و توانستم چند کلمه ای با شما گفتگو کنم . همیشه به شهامت و بزرگی شما غبطه میخورم و فکر میکنم ای کاش امثال نوری زاد ها بیشتر بین ما مردم بود . وجودتان سلامت و قدمتان پایدار
سلام استاد طاعات قبول.امروز جدیدترین مطلبتان با نام قران سرگرفتن برای محمد قنبری را خواندم و بسیار ناراحت شده و تحت تاثیر قرار گرفتم.خواستم از شما استاد محترم درخواست کنم مطلبی را در مورد این حادثه دلخراش بنویسم و برایتان ایمیل کنم تا ان را بدون سانسور در وبسایت خود منتشر کنید.اگر به پیشنهادم هر پاسخی بدهید ممنون می شوم و اصلا دوست ندارم که شما دوست گرامی را در تنگنا قرار دهم که حتما و بخاطر رودربایستی مطلبم را منتشر کنید.منتظر پاسخ شما استاد محترم هستم.با تشکر و احترام صدرا
——————
سلام صدرای خوب
چرا که نه؟ بدون توهین بنویس ودرنوشته ات به نکات مغفول اشاره کن
تشکر
درودبرشما گاهگاهی مطالب جالب درسایت شمارا در فرصتی که پیدا میکنم میخوانم . پیشنهاد مینمایم برای تاثیر بیشتردر جامعه و خوانندگان فواصل زمانی نوشته ها را بیشتر نمایید یعنی این مطالب جالب را مثلا ماهی یک یا دوبار ارایه نمایید تا در خواننده ولع بیشتری ایجادشود با تشکر
———————–
سلام دوست گرامی
تلاش می کنم اما گاه موضوعاتی حساس مرا به تکاپومی اندازد
سلام و عرض ادب
دوست ندارم وقت شریف شما رو زیاد بگیرم، فقط می خواستم عرض کنم که کلاً پیگیر نوشته های شما هستم اما مسئله ای که ذهنِ مرا درگیر کرده نسبت به شما این است که شما بخاطر ترس از آتش جهنم، قیامت و حساب کتاب است که موضع خود را تغییر دادید نه صرفاً با شناخت از اخلاقیات و عمل نیک و خواستید تا دیر نشده حداقل آن دنیا را داشته باشید، دوست دارم بدانم آیا واقعاً اینطور است یا خیر؟ اگر بخاطر آن چیزهاست که در بالا ذکر کردم، خواستم اظهار کنم که بی جهت خودتان را به زحمت نیاندازید که در اینصورت این چیزی که الان هستید با آن چیزی که در گذشته بودید زیاد توفیر ندارد.
منتظر پاسخ جنابعالی هستم
با احتـــرام 06-05-1392
سُهیـــــل آرین فر
———–
سلام سهیل گرامی
شما نخستین فردی هستید که ازاین زاویه به من نگریسته اید.
کاش نوشته ای ازمن سند می آوردید که آن سند بمن بگوید چگونه شما را تا به این حد به خطا انداخته ام
با احترام
hanvadeh mohtarametan !
faghat khastam begam k irane farda beh amsale shoma-ha niaz darad. baraye khodetan va baraye iran va baraye ensaniiat, an ra tanha nagozarid, keh hitlerha va bi mokh-ha , motarassede yek eshtebahe koochak az janebe shomayand. kami bishtar khaheshan movazeb bashid. zendeh bemanido zendegi saz bashid.
Abdol Ali lesani Abdol Ali lesani
dar jayi va zamani k chagh-keshan roozgar, tigh beh kaf , khoon mirizando harif mi-talaband, sokhan az mabahese falsafi cheh bi arzesh mishavand. ba in vojood,dar in morede moshakhkhas k mikhaham begooyam,shayad betavanad kami deshneh-ha ra ghalaf konad.ensan dar borheh-yi az tarikh khalgh shod( chegoonegi-ash fe-elan morede bahs nist.). asasan makateb amadand ta masa-ele fi-ma-bein in mojoode jadid ra hal konand.agar ensan khalgh ne-mishod, va faghat dar in donia gav zendegi mikard, tabi-atan zaroorati ham beh vojoode amadane adiano piam-baran ne-mibood. beh ebarati, dar miane in do yeki asl ast va digari far-e. fekr mikonam moshkele aslie farhangie ma az inja shoroo-e mishavad, keh jaye aslo far-e ra ba ham avaz mikonim, va az hamin noghteh ast keh farhange shahid parvari, bazarash ronagh migirad. mesalan eslami ra keh asasan baraye behroozi ensan mi-gooyim aamadeh, ya har maktab va idehe digari keh dar vaghe-e far-ando baraye ensan amadeh-and, asl mikonim. fekr mikonam, baraye bastane dare dokkan-haye do nabsh, bayad in ra dar farhangeman jari va hall konim keh: irani mohem-tar az iran, mosalman mohemtar az eslam, va ya kargar(beh sefate fardi) mohemtar az marksism ast.( nazare fardi)
درود بیکران بر توای ابوذر زمان
من به عنوان یک یارسانی با اینکه کمالِ همدردی رو با هم کیشانم دارم و با اینکه می دانم فقط برایِ عدمِ توهین به اعتقادمان و نه چیزِ دیگر می خواهیم به حرفمان گوش دهند اما در دین ما هدف، هیچگاه وسیله را توجیه نمی کند و امیدوارم هم کیشانم همانطور که تا امروز سختی ها را که به جز خواسته حق نمی تواند باشد، نوش کرده اند و به جز خودِ حق به هیچ مخلوق یا حکومتی پناه نبرده اند، همین مسیر را پیش گیرند….
عدو چو تیغ کشد من سپر بیاندازم ….. که تیغ ما به جز از ناله ای و آهی نیست
«من چون تو بُدم تو نيز چون من – بشوي- باشي »
مي گفت : من نيز مانند تو ، مسلمان بودم و شيعه يي معتقد و حسينه برو . اما امروز بي ديني شده ام كه سايه دينداران را به تيرمي زنم.
عجب آدم ِ غيرمنطقي و بي استدلالي . مگر علماي اعلام و ححج اسلام چه مي گويند كه دين گريزي بوجود بيايد . اولا كه «گر جمله ي كائنات كافرگردد / بردامن كبرياش ننشيند گرد » اگر همه ي جهان به سوي كفر بروند ، گردي بردامن اسلام نخواهد نشست . دوما ؛ به كوري چشم دشمنان دين ، هر روز فوج فوج برمسلمين افزوده مي شود و از كوري چشم كساني كه درسايت نوري زاد نوشته اند:«يخرجون افواجا» ، « يدخلون افواجا »شده است . باور نداريد به مسيحياني كه پي درپي به دين اسلام مي گروند و كساني كه دسته دسته از شر حكومت هايشان فرار مي كنند و به كشور اسلام پناه مي آورند نگاه كنيد . سوما ؛ مگر علما چه مي گويند ؟ غيراز توصيه به نيكي و صلاح . حال برفرض كه يك غيرمسلمان هم مُرد يا خود را آتش زد؛ چيزمهمي شده ؟
آقايان ؛ اصلا نگران نباشيد . مهم نيست كه انساني خودش را آتش بزند . مهم نيست كه انسانهايي بي گناه درحصر باشند . مهم نيست كه جوانان را در زندان ها بزنند و بكشند . مهم نيست كه مردم از شدت فقر فرزندانشان را از مدرسه بيرون آورند . مهم نيست كه زنان و دختران وادار به هزاركار خلاف شوند . مهم نيست كه موج اعتياد كشور را بگيرد . مهم نيست كه عربستان سعودي براي تجزيه مملكت هزينه ها كند . مهم نيست كه بيش ازصد هزار انسان در سوريه كشته شوند . مهم نيست كه گروه گروه مردم ايران به خارج فرار كنند .
مهم اين است كه زنان بدحجاب شوند و خداي ناكرده موي آنان توسط نامحرم ديده شود . يا ، خداي ناكرده ، درماه مبارك رمضان كسي آب بنوشد و تظاهر به روزي خواري كند. مهم اين است كه دختران ما مانتو تنگ نپوشند.
بدرك كه دختران نمي توانند شوهر كنند . به اترك كه پسران توان زن گرفتن ندارند . فداي سر آقا كه مدارس در حال كوچك شدن اند . فداي سررهبر كه ميزان طلاق بطور وحشتناكي بالا رفته . به درك كه زندان ها پر شده و جايي براي جوانان ِ تازه محبوس ندارند .
دولت وظيفه دارد كه براي حفظ حجاب اقدام كند. دولت موظف است كه مراقب رفتار خانم ها باشد تا خداي ناكرده مردان ِ هيزِ مسلمان تحريك نشوند. اين زنان هستند كه بايد خود را خوب بپوشانند . مردان حق چشم چراني دارند و اين از حقوق مسلم مرداست .
دولت بايد به حفظ بيضه ي اسلام كمك كند و نگذارد با كنار رفتن روسري ها ، با خوردن آب در روز روشن ، با تخمه شكستن در خيابان ، بيضه ي اسلام به خطر بيفتد و خداي ناكرده بشكند.
ما علما پدر هركه بخواهد سياه نمايي كند و واقعيات را بنويسد در مي آوريم . به مردم مربوط نيست كه دولت اسلامي كجا و چرا خرج مي كند . اين پول بيت المال است و صاحبش اوليا و علما.
مامورين دولت اسلام و سربازان امام زمان مواظب باشند كه خداي نكرده كسي از اسلام تخطي نكند و مانتو كوتاه نپوشد تا خداي ناكرده مملكت دچار سيل و زلزله نشود . خدا همه ي مومنين را سلامت دارد و توفيق يارشان شود تا درماه مبارك رمضان بتوانند دعاهاي روزشنبه تا شنبه ي بعد را به موقع بخوانند.
خدا همه ي مسلمين را در پناه خود قراردهد و كفارو مشركين و منافقين را هرچه زودتر از كره ي زمين محو نمايد . با زبون خوش بگو اللهي آمين.
چی بگم من هم از همونای هستم که به سالها در میان این جماعت زیسته ام جماعتی که به اسم اسلام ،اسلام واقعی را به لجن کشیده اند،همین کسای که از خدا حرف میزنند اما خود خدا را قبول ندارن،همین جماعتی که با کلام پیامبر می خوابند و خواب شیطان را می بینند،ولی دنبال علتش نگشتند.دیروز محمد قنبری نمرد،خودش را آتش نزد،او خودش را از این آتش بیرون کشید،این مایم که در آتشیم،این مایم که در آتشیم،
خدایا هنوز هم منتظریم
اگر این عکس متعلق به خودشه به نظر میرسه که بهترین لباسهاشو بر تن کرده.
شـــــــــــــــــــــــرم شــــــــــــــــــــــرم شــــــــــــــــــــــــرم
بر این حجم بـــــــــــــــــــی غیـــــــــــــــــــــــــــــــرتــــــــــــــــــــی
بر این حجم بــــــــــــــــــی مسئـــــــــــــــــــــــولیتـــــــــــــــــــــــی
بر این حجم مـــــــــــــــــال پـــــــــــــرستــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
بر این حجم قـــــــــــــــدرت پـــــــــــــرستــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
لوانزلنا هذاالقران علی جبل لرایته خاشعا متصدعامن خشیته الله وتلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون/حشر21/کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا ایاته ولیتذکروا اولوالالباب/ص29/.قرآن کتاب تدبر وتفکر است نه برای به سرگرفتن ومسابقات حفظ وتلاوت وسر قبر اموات خواندن و….
——————–
محمد گرامی
درست درمقابل بیمارستان عده ای دریک محفل دینی قرآن سرگرفته بودند و برای خود ودیگران طلب مغفرت می کردند. ما نیز درجمعی سه نفره برای سلامتی محمد قنبری دعا می کردیم. واین، البته به کنه سخن شما که: قرآن برای تدبراست خدشه ای وارد نمی کند
با احترام
.
Larijani mardak chera namak beh zakhme mardom mipashi? beh khoda ghassam motaad boodane mardom dar aan keshvar gonah nisst.reiesse majless boodan gonah va nang asst,reisse ghoveh ghaza boodan mayehe sharm va nekbat asst, sarkardeh goroohe hoghooghe bashar!! boodan mayeh khejalat va sharmandegisst , baradarane Larijani boodan mayehe nang va khak bar sarieh yek melat asst.hayya konid baradarane /////
سلام . مهم نيست كه اين نوشته پست شود ، دربخش نظرات گذاشته شود يا به سطل آشغال فرستاده شود ، اما ، خوشحال خواهم شد اگر تو « نوري زاد » عزيزآن را بخواني . مي داني چرا ؟ چون فكر مي كنم تو آزاد مردي هستي كه هنوز دربند ديني . مرا ببخش اما اجازه بده با تو راستگو باشم . من امروز ، بسياري از دلاوران اين سرزمين را دربند مي بينم . شيراني كه اگرچه مي توانند اين بيشه را از شغال ها بروبند اما ، چون در زنجير دين و سنت گرفتارنند جز غرش كاري از پيش نمي برند . دلاوران بسياري درطول تاريخ آمدند و رفتند اما ، هنوز اشغالگران ، برما حاكم اند . چون ، شيران در بند بودند و روبهان آزاد .
من يك خدا پرستم اما نه از آن دسته اي كه خدايشان چاكرشان است . خداي من خوبي هاهستند. خداي من نيكي هاست . نه سميع است و نه بصير . نه مظلوم است و نه ظالم . خداي من فاقد صفت است . هرانساني كه خوب باشد ، نشانه ايست از خداي من . هرچيز كه نيكو باشد آيت خداي من است . خداي من در زنداني به شكل مقاومت دربرابر ستم در مي آيد و در زندانبان به شكل مخالفت با خواسته هاي ستمگران .
من خدا پرستي هستم بيزار از همه ي اديان . خيال مي كنم كه تمام اديان جز فاصله گذاشتن بين عاشق و معشوق كاري نكرده اند . من بيزارم ازهركه و هرچه كه بين من و خدايم قرار گيرد . از همه ي پيامبراني كه به ما تلقين كردند كه رابطيني هستند بين من و خدايم . بيزار ازهركه خود را خوب تر از بقيه مي داند و خودش را در راه حق و ديگران را در راه باطل مي خواند . بيزار از هرامامي كه برسني نفرين كرد و هر خليفه اي كه شيعه را كافرخواند . من از هركه ، به هرنام ، پيكرانسانيت را تكه تكه كند بيزارم . نمي توانم بپذيرم كه خدايم چنان خوار و حقيراست كه توان ارتباط با مرا ندارد و مجبور به استفاده از ديلماج و مترجم مي باشد.
خداي من ، خورشيد است . به همه نور مي تاباند . همه را دوست دارد . كرم ها و پروانه ها برايش يكي هستند و هركدام در جايگاه خود به كاري مشغول و با كارشان ؛ و نه با حرف و ادعاهايشان ، به تسبيح خود و خدا مشغولند .
من از همه ي اديان بيزارم . از همه ي مذاهب بيزارم . از همه ي كيش ها بيزارم ؛ مگر مذهب عشق و دين مهر و مهرباني . ديني كه درآن سوسك ها هم دوست داشتني هستند . ديني كه خفاش پرنده ايست شبگرد و زيبا . قو به همان اندازه زيبا و به همان اندازه براي طبيعت سود آور است كه لاشخور لازم است. من از اديان بيزارم چون ، شمر را كه معلول علل است نفرينش مي كنند و حسين را كه او نيز مانند شمر متاثر از علل بوده آفرين اش مي گويند. من از اديان كه جز سطحي نگري ، جز اوهام ، جز دروغ ، جز تفرقه … هيچ دستاوردي نداشته اند و هميشه با سرقت سخنان نغز و پرمغز انديشمندان خود را اهل خرد جلوه داده اند ، و به بهانه درست گفتن ، ما را به جدال با برادرانمان واداشته اند بيزارم . من از كتابي كه نامش كتاب الله است و هزار آيه در باب جنگ و جدل دارد اما يك آيه در باب عشق و دوست داشتن درآن نيست بيزارم . من از تورات كه به پيامبرانش فرمان كشتن و سوختن وبيدادگري مي دهد بيزارم . از انجيل كه بين آدميان فرق مي گذارد و تنها مسيح را فرزند خدا مي داند ، نه همه ي آدميان را و نه همه ي هستي را بيزارم . من كتابي را دوست دارم كه بمن بياموزد و بگويد : عاشق همه ي عالم باش كه همه ي عالم از اوست ، ازتوست . اصلا همه ي عالم خود توست . بدي نكن كه به خود كرده اي و خوب باش كه براي خود بوده اي . تو جهاني . جان جهاني . پيوسته اي . گُسسته نيستي .
و چون ، چنين خدايي دارم و فكر مي كنم تو يك مسلمان ، يا يهودي ، يا ارمني يا …هستي و اسيري و دربندي ؛ دلم مي خواهد ، اين نبشتار را بخواني و اگر تندي در كلامم ديدي تحمل كني تا نوشته ام به پايان برسد . سپس ، مهم نيست با آن چه مي كني .
برايت نوشتم ، چون فكر مي كنم تو كه پاي كودك بهايي را مي بوسي ، تو كه براي زنده ماندن درويش قرآن برسرمي گذاري ، تو كه مرزهاي دين را در هم مي نوردي ، زمينه اش را داري.
تو ، چون من ، ساخته ي عللي ؛ واگر علل تغيير كنند معلول ناگزيرازتغييراست . شايد اين نامه ، علتي شود از مجموعه ي عللي كه تو را از بند اديان و مذاهب رها سازد و همانگونه كه كرم هاي ابريشم پس از پاره كردن تارهايي كه به دور خود تنيده اند تبديل به پروانه مي شوند و آن خانه تنگ و تاريكشان مبدل به گلستان بي كران خدا مي گردد ، تو نيز از بند اديان رها شوي و در سرزمين بي مرز و بيكران انسانيت به پرواز درآيي.
اين نامه را براي تو نوري زاد عزيز نوشتم و همين نوشته ، نشانگر اين است كه دوستت دارم .
« اي فـداي تو هم دل و هم جان / وي نثار رهـت هم اين و هم آن
دل فـداي تـو چون تويي دلـبر / جان فداي تو چون تويي جانان
دل رهانـدن ز دسـت تو مـشكل / جـان فشانـدن به پـاي توآسان
راه وصـل تـو راه پـر آسـيـب / درد عـشـق تـو درد بـي درمان
بـندگانـيم جـان و دل بركف / چـشـم برحـكم وگـوش برفرمان
گـردل صلـح داري اينك دل / ور سر جنگ داري اينك جان
دوش ازسوز عشق وجذبه شوق / هرطـرف مي شتـافـتـم حيران
آخــر كـار شـوق ديــدارم / سـوي ديـر مُـغـان كشيد عنان
چـشـم بـد دور خـلوتي ديدم / روشـن از نـور حق نه از نيران
هـرطـرف ديـدم آتشي كانشب / ديـد در طـور مـوسي عـمران
پيري آنجا به آتش افروزي / به ادب گرد پـيـر مُغبچگان
همه سيمين عـذار وگـل رخسار / هـمـه شيرين زبان و تنگ دهان
عود و چنگ و دف و مي و بربط / شمع و نقل وگل و مي و ريحان
سـاقي مـاهـروي مـشكـين موي / مُـطرب بذله گوي خوش الحان
مُـغ و مُـغ زاده، موبد ودستور / خدمتش را تـمام بستـه ميان
من شـرمـنـده از مـسـلـمانـي / شـدم آنجا بـه گوشه اي پنهان
پـيـر پـرسيد : كيست اين ؟ / گفتند:عـاشقي بيقراروسرگردان.
گـفت :جامي دهيدش از مي ناب / گرچه ناخوانده باشداين مهمان
سـاقي آتـش پـرسـت آتش دست / ريـخـت در سـاغـر آتـش سـوزان
چون كشيدم نه عقل ماندونه دين / سـوخت هم كفراز آن و هم ايمان
مسـت افتادم و درآن مـسـتـي / به زبانـي كه شرح آن نـتـوان
اين سخن مي شنيدم از اعضا / همه حتي الوريد و الشريان كه
كه يكي هست و نيست غير از او / وحده هو لااله الا هو
# # #
از تو اي دوست نگسلم پيوند / ور به تيغم برند بند از بند
…
چشم دل باز كن كه جان بيني / آنچه ناديدني است آن بيني
گر به اقليم عشق رو آري / همه آفاق گلستان بيني
…
هاتف اصفهاني »
حكومت معتاد ها
فكر مي كنم اين ايام ، مسلمين و مومنين ، به پيروي از آيات عظام و بزرگان دين ، در خانه نشسته اند و ازكار و تلاش دست شسته ومشغول عبادت اند تا در ماه ميهماني خدايي كه چيزي جز گرسنگي و تشنگي در سفره اش ندارد، كسب فيضي كنند و مشمول رحمت حضرت حق كه الطافش در سوريه ، عراق ، پاكستان ، افغانستان و ديگر بلاد مقدس اسلامي نصيب بندگان ِ مومن اش شده را كسب كنند . خدايي كه آنقدر سميع است كه فرياد ِ جواناني كه در زير شكنجه و تجاوز جان باختند را نشنيد و چنان بصير است كه اين همه دزدي و گرگي و درنده خويي را در اطراف و اكناف جهان نمي بيند و توان ديدن ِ آن كودك افريقايي را كه كركس منتظر مرگش است را ندارد.
همانطور كه ما ،آدم كچل را زلفعلي و كور را عينعلي مي ناميم و صفات را بصورت معكوس به اين و آن داده ايم و نشانه ي بزرگ شيطان را آيت الله مي ناميم و ابوالحكم را ابوجهل اسم مي دهيم ، او را نيز كه اوج كوري و كري است ، بصير و سميع اش ناميده ايم تا شايد بتوانيم مشكلات دروني خود را پوشش دهيم و از اعتقاداتمان كه ما را در بند كشيده دفاع نماييم و بلاهت خويش را پنهان فرماييم.
ماه مبارك است و ايامي كه آب ونان نيز كه حلال اند حرام مي شوند و هركس بخورد و بنوشد ، اگر چه حلال باشد و طيب ، او را به ضرب شلاق و زندان شكنجه مي كنند تا روزه داران عزيز تحريك نشوند و خداي ناكرده هوس بازكردن روزه به سرشان نزند. چه اراده ي پولاديني دارند اين روزه داران ؟!!!
خوردن و نوشيدن ، مخصوص شب و تاريكي است و شادي و نشاط در روز به دليل بي حالي ؛ و در شب به اين دليل كه ماه ضيافت الله ، ماه ِ عبادت و خواري ، ذلت و سرشكستگي ، و ندبه و زاري است ، و اگر چه در قبل از ماه مبارك ! هم شادي حرام بود و گريه حلال ، اما دراين ماه به دليل خير و بركت اش !!! و اين كه ماه خداست شادي به هرشكل آن بكلي ممنوع و گريه و زاري و خواري ، به نام بندگي و عبادت برقرار مي شود . چه ماه ِ مباركي ؟!!!
ماه مبارك رمضان است . ماهي كه تا نزديك ظهر مردم به سركار نمي روند و چون هوا فوق العاده گرم است ، ساعتي از ظهر نگذشته كارها را تعطيل مي كنند . بعدازظهر هم كه تا افطار راهي نمي ماند حال رفتن به سركار نيست و بعد از افطار هم به شهادت آنچه مي بينيم بازهم كارها خوابيده و مغازه ها تعطيل اند . اگر نيروي كار را ده ميليون بدانيم و فقط دوساعت كم كاري را دراين ماه مبارك ! براي هرنفر درنظر بگيريم و آن را ضرب در ده ميليون كنيم و آن را ضرب در 25 روز ِ كاري نماييم مي شود پانصد ميليون ساعت كار ِ از دست رفته ؛ و اين كار را با مللي كه يك دقيقه قطع برق در كشور را معادل با عقب افتادن از قافله ي تمدن و رقبا مي دانند ، مقايسه نماييم مي فهميم كه چه فاجعه اي است اين ماه مبارك .
و اين همه ي داستان نيست . مثل اين مصيبت فراوان داريم . الحمدالله رمضان هست ، محرم هست ، صفر هست ، مرگِ مقدسين هست و و و .
و اين ها همه از صدقه ي سر دين است . البته اين تنها بُعد اقتصادي ِ بركات ديني است . از بعد فرهنگي اش بگذريم كه چون خدا و ائمه ي ما رشوه خوارند و با نذر، كه نام ِ ديني ِ رشوه است مشكلات ما را برطرف مي كنند ؛ با شفيع شدن ، كه نام ديني ِ پارتي بازي است ، مشكلات ما را حل مي نمايند و با اين طرز فكر ما را به جايي مي كشانند كه دراداراتمان حتي اگر رضا شاه ، رهبركشور شود ، بازهم پارتي بازي و رشوه خواري رواج مي يابد و هيچكس نمي تواند ريشه ي اين معضل را بكند . چون خداي كارمند پارتي باز است ، خداي كارمند رشوه خواراست . چه فرقي دارد كه نام آن را ، رشوه ، زيرميزي ، پول چاي ، حق الزحمه يا نذر و نياز به ناميم . چه فرقي دارد كه محمد شفيع مسلمين شود ومسئول فلان كار شفيع فاميل يا بسيجي يا هم ولايتي اش ؟ ما با نام ها دعوا نداريم . نفس عمل مورد توجه است نه نام هايي كه برآن گذاشته اند. باهزار مشكل و گرفتاري هايي كه در اين مكتب و مرام هست كار داريم . با نام هايي كارداريم كه با تعويض، از ضد ارزش به ارزش تبديل شده اند . نفاق را نام تقيه گذاشته اند . رشوه را به اسم نذر خوانده اند . دشمني با ديگران را تبري گفته اند . شكنجه كردن را تعزيز ناميده اند . و از اين دست كار ها كه چون بسيارند ، شرحش از حوصله ي من نويسنده و توي خواننده خارج است .
چرا به اين بلا مبتلا شده ايم و توان خروج از اين باتلاق را نداريم ؟ چون معتاديم . معتاد به دين . آن كه گفته دين افيون توده هاست راست گفته . اين افيون اعتياد مي آورد و اعتيادش هم بسيار شديد است .
به يك معتاد به دين با هزار دليل مي گويي كه روزه سبب مشكلات جسمي تو مي شود و اين را پزشكان نيز تاييد مي كنند اما ، او روزه اش را مي گيرد ؛ اگر چه دماي هوا بالاي 42 درجه باشد . اگر چه كم آبي بدنش هزار آسيب به او بزند . اگر چه فشار عصبي ِ حاصل از گرسنگي و تشنگي او را پرخاشگر وتند خو نمايد و اين پرخاشگري سبب رنج خانواده و ديگر عزيزانش شود.
چرا اين همه دليل و برهان و سند و تاييد كارشناسان در ترك روزه ي او كارساز نيست ؟ چون معتاد به دين است . او به افيون دين مبتلاشده و اين افيون از اعتياد به سيگار و ترياك بدتراست . معتاد ترياكي ِ به دليل اين كه كسي او را دعوت به ترك اعتياد مي كند حكم ارتدادش را نمي دهد . فرمان مرگش را صادر نمي كند .
معتاد مواد مخدر حكم مرگ كسي را كه مثل او نيست صادر نمي كند اما معتاد به دين ، فرمان جهاد مي دهد . دسته دسته آدميان را در كوچه و بازار منفجر مي كند و اگر لازم شد خود نيز با آنها منفجرمي شود . معتاد به دين، نه اين كه از كارها رنج نمي برد بلكه شاد و مسرور هم مي شود.
آيا اگر گفته شود كه معتاد دين بدتر ازاعتياد به مواد مخدراست سخني بيجا گفته شده است ؟ در حالي كه هيچ معتاد مواد مخدري از زدن و بستن و كشتن لذت نمي برد اما معتاد دين ، مي زند و مي بندد و مي كشد و خوشحال است كه در راه خدا اين كار ها را انجام داده است .
معتاد مخدر ، ازاين كه زن و فرزندش را رنج بدهد بيزار است اما معتاد دين ، از رنج دادن نزديكترين كسانش لذت مي برد . نگاه كنيد به عملكرد مومنيني كه درروزهاي گرم تابستان اگر چه خود با پيراهن نازك و بي سرپوش به خيابان ها مي آيند ولي ، زن و دخترخود را وادار به رفتن به پشت چادر هاي گرم و پوشيدن مانتو و مقنعه مي كنند و اين كار را ثواب دانسته ازآن لذت مي برند. و هميچنين ، به زنان ِ به دين معتادي كه اگر چه مي دانند ومي بينند كه سرپوش آنها هزار بيماري پوستي مي آورد و از لذت وزش نسيم محرومشان مي كند اما ، چون معتادند ، همه ي اين سختي ها را بجان مي خرند و با گفتن سخن غيرعلمي و غيرعقلاني ِ واجب است ، خود را عذاب مي دهند و شكنجه مي كنند .
معتاد به مواد مخدر اگر نزديكانش بخواهند از مواد افيوني استفاده كنند آنها را نهي مي كند اما معتاد به دين ، هرچند كه مي بيند همه ي كشورهاي دربند دين سيه روز و خاك برسرند و همه ي مردمي كه اسير دين شده اند مشتي خشونت طلب و خودخواه و عقب مانده مي باشند ، با اين وجود اگر فرزندش بخواهد ترك اعتياد كند و از دين روي برگرداند ، او را توبيخ و تنبيه مي كند و حتي اگر بتواند مرتدش مي خواند و او را به مسلخ مي برد چنان كه بعضي از آيات عظام فرزندشان را به مسلخ بردند و كشتند و دراين راه ابراهيم را كه مي خواست فرزند بي گناهش را براي خداي خيالي اش قربان كند الگو قرار دادند .
معتاد به مخدر شلاق برگرده ي فرزندش نمي زند و او را زير شلاق نمي كشد كه چرا شراب خورده و با شمشير سر ِ پدرش را قطع نمي كند و به نام دين بدان مباحات نمي نمايد كه اين را با شلاق و آن را با شمشير كشتم تا فرمان خدا را اجرا كنم ، چنان كه آن خليفه ي نامدار و مقدس كرد.
مقايسه ي دو اعتياد طولاني ترازآن است كه دراين مختصر بگنجد و هدف نويسنده اين نيست كه بخواهد مقاله ي جامعي دراين باب ارائه كند . منظور اين است كه : آهاي رطب خوردگان منع رطب نكنيد .
اي كساني كه فكر مي كنيد آزاد انديش شده ايد و از همه ي قيد و بند ها و تعلقات خاطر گسسته ايد ، به هوش باشيد كه شما فقط از دام حكومت سياسي رها شده ايد نه از دام و بند حكومت هاي فكري و عقيدتي .
شما مشتي معتاديد كه نمي دانيد اسير و دربند اوهام و خرافات مانده ايد . به انديشه هايتان بنگريد و فريب اين را نخوريد كه با استدلال آشناييد . شما از منطق و استدلال در راه دفاع از تفكراتتان استفاده مي كنيد نه در راه رسيدن به حق و حقيقت و راستي و درستي .
شما اهل فلسفه نيستيد ، اصحاب ِ كلاميد . علم كلام را آموخته ايد تا با استفاده از فوت و فن آن بتوانيد از تفكرات متحجرانه ي خود دفاع كنيد . باور نداريد ؟ به باورهايتان بنگريد . به 125 ميليون دختر و زن ختنه شده در جهان و سكوت و خفقان خودتان نگاه كنيد . به ختنه كردن پسران كم سن و سال خود بنگريد . به حرام و حلال كردن خوردني ها و نوشيدني هايتان توجه كنيد . نوع پوشش زنان و دخترانتان را ببينيد . كدام يك از اين ها را با تاييد كارشناسان و متخصصين امر يا از روي عقل سليم انجام داده ايد ؟
يك معتاد به مواد مخدر ، اگر چه مي بيند كه خانه اش در اثر اعتياد او در حال نابود شدن است و فرزندانش هيچ فرداي روشني ندارند اما ، به دليل بيماري اعتياد ، به كار خود ادامه مي دهد و تا آنجا پيش مي رود كه خانواده و خانواده اش برباد روند و فرزندانش هريك آواره ي شهر و دياري گردند .
يك معتاد به دين نيز اگر چه مي بيند كه در اثر تفكرات غيرعقلاني شيعه و سني ، كشور را در گيراختلاف و چند دستگي كرده و هرآن ممكن است خشك مذهبان سني حكم جهاد را برعليه جنگ طلبان شيعه صادر كنند و كشور را به خاك و خون بكشانند بازهم درپي شيعه و سني بازي اش مي رود و دراين كار چندان پافشاري مي كند تا ايران برباد رود و پير و جوان و كودك اين مرز و بوم آواره و دربدر گردند چنان كه ديروز دربدرهاي افغان را ديديم و امروز دربدران سوريه مي بينيم و فردا آوارگان ايراني را در اثر جنگ داخلي خواهيم ديد.
معتاد بيماريست كه با منطق و برهان كاري ندارد . او اسير دل و هواهاي نفساني خود است . او تحميق شده ، چون ممكن نيست انساني انديشمند باشد و معتاد بشود . تحميق به هرشكلي ، بداست . درقالب فرار از مشكلات و پناه بردن به مواد مخدر يا پناه بردن به امامزادگان و كتب ادعيه و امثالهم . معتاد ، معتاد است ، و اعتياد ، خانمانسوز. چه فرقي دارد بين معتادي كه فرزندش از شدت بدبختي ازشهرش فرار مي كند و در راه كشته مي شود با معتادي كه فرزندش از شدت بيكاري و سيه روزي ، با زن و فرزند به آب مي زند تا در استراليا پناهگاهي بيابد و در دريا به كام مرگ كشيده مي شود؟
خوش خيالي را رها كنيم و براي ماندن دراعتيادمان ، سخنان ِ صدتا يك قاز نگوييم . ما معتاديم و براي همين هم نمي خواهيم واقعيات را باور كنيم . مي بينيم كه افغان ها دسته دسته هم را مي كشند . پاكستان درگيرجنگ شيعه و سني است . قطر به اخوان المسلمين كمك مي كند تا آنها بتوانند هم وطنان سكولارشان را سركوب كنند و شيعه كشي نمايند . عربستان به شورشيان سوريه كمك مي كند و ايران به دولت آن تا بتوانند صدهزار كشته را دويست هزار كنند . عراق هرروز شاهد جنگي و دعوايي است و لبنان به گونه اي ديگر و يمن به شكلي ؛ و اگر كويت يا عربستان يا قطر به ظاهر آرام اند ، تداركاتچي ميدان جنگي هستند كه درآن شيعه و سني مشغول كشتارهم اند ؛ ولي بازهم خود را به كوري مي زنيم و مي گوييم : اين ها تقصير حكومت ايران است وگرنه «اسلام به ذات خود ندارد عيبي …»
معتادان دين مي بينند كه هزارهزار از ايران در حال فرارند و ساده لوحانه فكر مي كنند كه اگر خامنه اي تغيير رويه بدهد يا ديگري به جاي او بيايد مشكل حل خواهدشد. انگار نمي بينند كه زعماي قوم و آيات عظام از سيستاني صلح طلب تا مصباح جنگجو همه و همه در فكر حفظ بيضه ي اسلام اند ؛ نه نژاد بشر. نه انسانيت . نه صلح . نه دوستي . آخراين ها خودشان تنديس هاي جنگ اند . نگاه كنيد به افتخاراتي كه اين علما ، به آدم كشي هاي زعمايشان مي كنند .فريب نام ها را نخوريد كه اشغال ايران را مي گويند فتح بلاد كفر. حمله به مصر را مي گويند گسترش دين مبين اسلام . حمله به روم را مي گويند ترويج دين خدا . به رهبران ديني شان نگاه كنيد كه هرگاه توان داشتند با شمشير به دنبال قدرت بودند و هرگاه ناتوان شدند ، با ادعاي اين كه حكومت حق آل علي است مردم را به امامت خود دعوت مي كردند ؛ و منتظر ماندن تا كي شرايط براي حكومت مهيا شود .
معتادان نمي خواهند دست از خود فريبي بردارند و باوركنند كه دموكراسي با تفكر ديني ناسازگاراست . نگاه كنيد به مدعيات اينان . ازيك سو محمد را برگزيده خدا مي دانند و علي را برگزيده محمد و امامان را جانشين او و ازسويي ديگر دَم از دمكراسي و مردم سالاري مي زنند . مگر امامان شما را مردم انتخاب كردند ؟ مگرپيامبرشما توسط مردم انتخاب شد ؟ مگر سازمان حكومتي شما ، شبيه به سازمان حكومتي يونان بود كه مردم راي بدهند و حاكم انتخاب كنند ؟ اين كه مشتي رئيس قبيله بنشينند و خليفه اي را انتخاب كنند كه لزوما مطيع كتاب الله و سنت باشد و حق تخطي از قوانين آن كتاب و آن سنن را نداشته باشد ، مي شود دموكراسي ؟ دركجاي جغرافياي اسلام در زمان خلفا مجلس منتخب مردم تشكيل شده بود كه اين همه دم از دمكراسي مي زنيد ؟ دركجاي فرامين آسماني حكم به راي مردم براي انتخاب رهبر داده شده است كه ما بي خبريم ؟ آيا همين كه دريك جا در باره انتخاب فلان سردار راي مردم به حساب آمد مي شود دموكراسي ؟ رهبر جامعه ي آن روز ، پيامبربود . آيا پيامبررا مردم انتخاب كردند يا خود ادعا كرد كه خدا اورا برگزيده است ؟
چرا حقايق تاريخي را نمي بينيد و با دروغ و فريب مي خواهيد چيزهايي كه در تاريخ نبوده ، خلق كنيد ؟ چون معتاديد. معتاد به ديني كه فرامينش بايد بي چون و چرا اجرا شود . معتاد به ديني كه برخلاف گفته ي بعضي ، مقلد پروراست نه محقق ساز. چرا؟
مگرنه اين كه بيشتر كارهايتان را طوطي وار انجام مي دهيد ؟ مگر نه اين كه اگر لب به شراب نمي زنيد نه بخاطر اين است كه پزشك آن را تحريم كرده ، بلكه به اين دليل است كه شرعتان اجازه نمي دهد . مگر نه اين كه هزار فرياد برسر زعماي سياسي زديد و يك بار جرات فرياد زدن برسر رهبران و بنيانگذاران دين و مذهب و ايدئولوژي را نداشتيد ؟ لطفا دستاوردهاي ديگران را به حساب خود نگذاريد و به اين دلخوش نكنيد كه اگر زنان و دختران امروزي در دانشگاه ها مشغول تحصيل اند از صدقه ي سرشماست . شما همان خفتگاني هستيد كه در گذشته جرات يك بار فرياد زدن را برسرآنچه بشريت را به بند كشيده ، نداشتيد و يك خط در باره اين كه محمد و امثال محمد اشتباه كرده اند كه زن را انساني نصفه اعلام كرده اند ننوشتيد .
به هوش باشيد كه رنج و زحمت رضا شاه را به حساب خود نگذاريد و فكر نكنيد كه اين شما بوديد كه جاده را هموار كرديد تا امروز زنان ايراني در علم و دانش از مردان اگر جلو نيفتاده باشند ، دستكم دوش به دوششان بروند .
شما نبوديد كه ختنه ي زنان را ممنوع كرديد . شما نبوديد كه ازدواج دختران 9 ساله را قبيح جلوه داديد . شما نبوديد كه زن را از زير پوشيه و نقاب درآورديد . شما نبوديد كه زنان را به مدرسه و دانشگاه فرستاديد . شما نبوديد كه از نابرابري هاي زنان فرياد برداشتيد . شما نبوديد كه تعدد زوجات را ممنوع كرديد . شما نبوديد كه خواهان تساوي انسان ها بوديد . شما نبوديد كه از حقوق شهروندي بي توجه به دين و آيين شان دفاع كرديد . شما نبوديد كه برعليه علم جعفري شوريديد و خواستار علم به معناي دانش ، و نه حفظ روايت ائمه شديد . شما نبوديد كه خواستار ترويج دانشگاه و تحديد حوضه ها شديد . شما نبوديد كه ايرانيان هزار پوش ِ هزار زباني كه هريك مي خواست لباس و زبان خودش را نگهدارد و كشور را رنگ و وارنگ و از همه رنگ نگهدارد وادار به پوشيدن لباسي واحد و زباني واحد كرديد . شما نبوديد كه برعليه جنگ هفتاد و دوملت بپا خاستيد . شما نبوديد كه در پي وحدت بوديد . مي دانيد چرا شما نبوديد ؟
چون شما معتاد بوديد .
هنر شما همان بود كه هنر اخوان المسلمين است . هنر شما همان بود كه هنر خميني بود . دركناري نشستن و هزينه نكردن و زمان محصول ، آمدن و همه چيز را به نام خود ثبت كردن و قدرت را به دست گرفتن .
شما معتادان ِ دين حداكثر قدرتان اين بود كه برعليه خامنه اي يا خامنه ها چيزي بگوييد و چيزكي بنويسيد و اگر هم به دام افتاديد ، سالي يا دوسالي زنداني شويد وسپس به عنوان قهرمان ملي بيرون بياييد و كلي عزت و احترام داشته باشيد . درحالي كه غيرمعتادان ، هرگاه كه گيرمي افتادند ، حكمشان اعدام بود . اعدام به دليل ارتداد . و اگر مي ماندند يا آزاد مي شدند بايد تحريم جامعه ي معتاد را تحمل مي كردند. چون آنها كافر شده بودند و كافر، بنا به اعتقاد معتادان ، نجس است.
به خيالات واهي نرويد . فكر نكنيد كه خيلي هنرمنديد كه برعليه خامنه اي مي نويسد . اگر جرات داريد برعليه كارخانه اي كه هزاران چون خامنه اي را توليد كرده بنويسد تا همان همسر گرانقدر صبور ، و همين مادر مهربان و پدرخويشتندارتان شما را ازخود برانند .
اگر جرات داريد برعليه اعتياد دين بنويسيد ، تا همه ي دوستان و آشنايان معتادتان شما را طرد و تكفير كنند و تنها بمانيد ؛ تا بدانيد تنهايي يعني چه ؟
چه بسيار معتاداني هستند كه اگر چه همه ي عمر معتاد بوده اند اما هميشه مي گفته اند و باور داشته اند كه معتاد نيستند . چه بسيار دينداراني هستند كه اگرچه جرات يك ماه ترك نماز را ندارند ، اما هميشه خود را آزاده اي وارسته و غير وابسته مي دانسته اند و به خيال اين كه عدم تعلق به سيستم هاي حكومتي سياسي يعني عدم تعلق به همه ي حكومت هايي است كه انسان را اسير خود كرده ، خود را آزاد و آزاده خوانده اند و بي اين كه بدانند ، همه ي عمر در بند اوهام و خرافات مانده اند .
چه بسيارند كساني كه هميشه دير به مردم پيوسته اند و هميشه به اين خيال بوده اند كه آنها از مردم جلواند و اگر چه چندين جنبش هشتاد و هشتي را ديده اند بازهم از خواب خرگوشي بيدارنشده اند.
قافله ي دانش به پيش مي رود و آنهايي كه دربرابر آن مي ايستند و مي خواهند اين حركت بزرگ را از رفتن بازدارند به ريش خود مي خندند . تمدن بشري چيزي نيست كه كس يا كساني بتوانند آن را از رفتن بازدارند . او به پيش مي رود و هركه در راهش مانع شود درهم كوبيده مي شود .
انسان امروز ، بشر ديروز نيست . ديگر حناي خود باختگان ديني كه هميشه مايل به رهبري مردم بوده و هستند درحال بيرنگ شدن است . اين ها ، اگر چه خود را روشنفكر مي دانند اما از تاريك فكرترين افراد تاريخ بشرند . اين خود فريبان ِ دربند مانده ، اگرچه مي بينند دين و مذهب شان هزار بدبختي براي بشريت آورده ؛ بازهم در پي قرائتي نو هستند و خام فكرانه دراين خيال اند كه مي توانند عجوزه اي را كه هزار مصيبت براي انسان آفريده و ميلياردها انسان را در طول تاريخ به رنج انداخته ، مبدل به عروسي زيبا روي نمايند. اين ها يا بايد ترك اعتياد كنند و به جمع روندگان بپيوندند و يا در زير چرخ هاي اين قافله عظيم له شوند .
پايان سخن و جان كلام . اي سخنوران و نويسندگاني كه هنرتان دراين است كه دائم به معلوليني چون خامنه اي و احمدي نژاد و امثالهم حمله كنيد . ترك اعتياد كنيد و دست از سطحي نگري برداشته ؛ به علل خامنه اي ساز و احمدي نژاد پرور بپردازيد .
——————–
سلام دانشجوی گرامی
اگرکمی اعتدال بخرج می دادید ودرچندجا ازجاده ی انصاف خروج نمی کردید، ما اکنون با نوشته ای خواندنی ومحکم وجامع الاطراف مواجه بودیم. با اینهمه نوشته ی شما ازنکات ارزنده سرشاراست ومن شخصا ازآن بهره ها بردم
سپاس
.
جناب SHAHRUZ – شهروز
می خواستم از نوشته شما،آقای نوریزاد و دیگر دوستان،حتی کسانیکه مخالف می نویسند تشکر کنم
تمام هم و غم ، باید براین باشد که مردمی را که، درمسیر بازگشت وعقب گرد قرار دارند و کسانیکه به مسیرهای انحرافی قدم گذاشتند و می گذارند مسیر و ادرس صحیح را نشان داد.
امیدوارم کسانیکه راه های کار صحیح ،می توانند در اختیار مردم بگذارندکار را شروع کنند و نسل جوان را از بیراهه ای که بغلط به انها نشان داده میشود به جاده اصلی ابادانی و روشنی هدایت کنند که متاسفانه اگر امروز هم شروع بکار شود دیر است چه برسد به فردا.
دوستان لطف کنند و در همین صفحات راه کارهایی که می توان مردم را هدایت کرد را ارائه دهند
تشکر از شما
من و همه یارستان از زحمات شما سپاسگذاریم و خود را اول ایرانی دوم ایرانی سوم ایرانی چهارم ایرانی و …… و بعد یارستان میدانیم
باز یک درخت در آتش سوخت .
وقتی یک درخت می سوزد هر چه هم که نحیف باشد یک جنگل را میسوزاند.وقتی یک جنگل بسوزد خیلیها میسوزند از جمله آتش نشانها ،جنگلبانها ،گردشگرها .
وقتی درختی میسوزد حتمن خشک بوده شاید عابر یا عابرانی سر به هوا روی آن یادگاری نوشتن شاخه های آن را شکستند و یا ریشه آن را از بین بردند و حتمن درخت را حرص دادن آبیاری نکردند تا خشک شد و سوخت.
اگر زبان داشت اگر گوش شنوایی بود حتمن درد دلی داشت و بیان میکرد .این درخت هم سوخت ولی باعث آتش سوزی نشد او از میان کینه و عشق عشق را انتخاب کرد خود را سوزاند نه دیگران را
بهترین نام برای اینها منتخبین ملکه میباشد از یک سو دستشان در سینی چلو ملکه انگلیس است از سوی دیگر بر علیه ان شعار میدهند مثلا همین حسینیان نمونه کاملش است از یکسو ملکه جند کیسه اشرفی به او داده تا همانگونه که دوستانش بر سر در سفارت خالی شده از قبل جشن پیروزی گرفتند وبعد فهمیندند عجب کلاه گشادی ملکه سرشان گذاشته البته اربابانشان قبلا اشرفی ها را گرفته بودند و موضوع را میدانستند حالا اشرفی ها در پشت صحنه به نوکر سینه چاکشان حسینیان داده شده تا بتواند با خرید گوجه و تخم مرغ چهره مردم هوشمند ایران و کار هوشمندانه انان در نه گفتن به حاکمیت ظلم و تحقیر و تحجر را با برنامه خود ملکه تخریب نماید و بگوید ببینید ایرانیها را دیدید رای دادند ولی اینها همان وحشی های قبلی هستند که به نماینده حسن نیت ما گوجه پرت میکنند دیگه نوکر ملکه بودن برای امثال حسینیان و ………. برای اجرای دستورات پشت پرده ملکه یک افتخار است چون نانش رو میخورند
خبر غمبار بود و استخوان سوز
خیلی راحت در حالی که جلوی صفحه ی تلویزیون نشسته ایم و چای می خوریم ، می شنویم که جوانی در مقابل مجلس خودسوزی کرد. کمی متاسف می شویم و بعد در بین صحبت ها فراموش می شود . کلا یادمان می رود به طوری که گویا هر گز چنین فردی نبوده . زاده نشده بود .
افسوس بر من . افسوس بر ما . کدام کارد به استخوانش رسیده بود . کدامین خنجر گرده اش را دریده بود . کدامین دوست یا دشمن با کدام خدعه ، کدام فریب کدام ناجوانمردی ، اورا به نقطه ی پایان نزدیک نمود. آیا به خاطر نان شب شرمنده ی همسرش شد ؟ یا دخترکی از او عروسکی خواست برای بازیچه ؟ آیا فقر و بی نوایی و جهل او را به دخمه های چرکین مواد مخدر برده بود ؟ یا شاید غرورش در مقابل یک مامور حرامخوار و شکمباره ، خرد شده بود ؟
هرچه بود ظاهرا از فرط استیصال آخرین سرمایه اش را که جانش بود دستمایه ای قرارداد برای بیان ناگفته هایش. یعنی آی آدم ها که مرا نمی دیدید این که در میان شعله ها می سوزد منم . ببینید. این شعله های سوزنده حرف من است . حرف های من است . برای شما آدم هایی که مرا ندیدید و حرفم رانشنیدید. این حرف های سوزان من است . امید که سوزنده باشد. این شعله ها که با جسم من فروزان شده پرچم بی توجهی شماست. پرچم بی مهریتان . آی آدم ها من می سوزم ، شعله می کشم تا شاید شما مرا ببینید. مارا ببینید. مارا که فراموش شده ایم. مارا که تحقیر شده ایم. مارا که در زیر بار های گران له شده ایم.
او در مقابل مجلس شعله ور شد تا چه بگوید؟ تا بگوید آی شمایی که نماینده ی منی ، حالا دیگر مرا ببین . این شعله ها آن قدر فروزان هست که بتوانی ببینی. ببین وبدان که من ترا مقصر میدانم . ببین وبدان که اگر شمایان درست عمل کرده بودید من اکنون خانمانی داشتم . من اکنون در کار اعتلای کشورم بودم و شاید در کار اعتلای دانش ، هنر ، ورزش و ….من در این جا مقابل چشم شما در آتش می سوزم تا شاید شما لحظه ای به خود آیید. آیا به خود می آیید ؟
نمی دانم هدف این جوان چه بود و چرا این روش را برای بیان انتخاب کرد. من اصولا با این روش مخالفم . من توان دیدن رنج هیچ انسانی را ندارم چه رسد به این که اورا درمیان شعله های آتش فروزان ببینم. شاید بهتر وشرافتمندانه تر آن می بود که با آن ها که حقش را پایمال کرده اند مبارزه می کرد وجانش را در راه احقاق حقش از دست می داد ، اما در هر حال جسم سوخته ی او با ما حرف دارد . با مسئولین حرف دارد. و بویژه با نمایندگان اغلب (مرعوب) مجلس حرف دارد .
بیایید حرفش را بشنویم . بیایید حرفشان را بشنویم. آن ها سرمایه های ما هستند . با آن ها مهربان باشیم.
آقای نوریزاد اگر شما نتوانسته اید برخی دیگر توانسته اند. قصد بی ادبی ندارم اما بسیاری در یاد دارند که یک آگهی در روزنامه چاپ شد در خصوص فروش …داری با 290 … متاسفانه باید بگویم اکثر این نمایندگان لیاقت این توهین را هم ندارند به ویژه اگر گوجه پران هم باشند.
محمد گرامی باسپاس ازاحساس انسانی ات که غم همنوعان را به دل میگیری و درشادی انها شادی هرچند درحکومت نمایندگان دروغین خدا برروی زمین شادی برروی و دل مردمان ممنوع است من بعنوان یک انسان درد کشیده درتبعید درغم این جوان به ستوه امده ازبیداد ظالمان حاکم برکشورمان سخت ازرده شدم و همدردی خودرا با خانواده ایشان و تو که درغم او به سوگ نشسته ای اعلام میدارم.اما جناب نوریزاد این اتش سی و چهارسال است که دریورشی وحشیانه ازمشعل های برافروخته ازکینه دیرنه قوم تازی نسبت به فرزندان کورش بجان و مال و شرف ملت ایران افتاده و همچنان درحال سوختن است که چه بسا تلی ازخاکسترهم ازما برجای نماند اگرچاره اندیشی نکنیم و قصدق خاموش کردنش را نداشته باشیم.اما درمورد انجه درون پرانتز باید نوشته شود ازانجایی که این قوم بیخیال تازه به دوران رسیده نماینده ملت نبوده و نیستند میتوان نام انهارا بندگان بنده نوشت تا دمی درپیشگاه اغا مفت بخورند و دم ازحقیقت نزنند.اما من ازپیشگاه ملت بزرگ ایران تقاضا دارم نسبت به این اتش افروزیها بی تفاوت نباشند همچنان ملتهای بجان امده تونس و مصر و لیبی و یمن بی تفاوت نبودند.پیروزباشید.
اى كاش مسئولينى داشتيم كه زبانه هاى آتش درونمان را مىديدند,خاكستر شدن وجود سوخته امان را مىديدند !سوختن ايران عزيزمان را ميان شعله هاى آتش شهوت قدرت را مىديدند و لااقل خنك نسيمى بودند بر ذهن و جسم داغديده امان!!!
اى كاش مجلس نشينانى كه اكثرا فقط حرص و آز و شهوت درونشان را نمايندگى مىكنند اندكى در ذهن يخ زده اشان بيست و دو سالگى خود را مرور مىكردند تا بفهمند بر باد رفتن آرزوهاى يك جوان بيست و دو ساله يعنى چه! اى كاش وجدان منجمد و تاريك خود را لحظه اى بهكار مىانداختند تا درك كنند اين سن و سال يعنى شروعى براى رسيدن به آرزوها! يعنى تلاش براى داشتن نداشته هايى زيبا و قشنگ! يعنى سوختن در آتش عشقى شيرين و دلكش! يعنى هنگامه ذوب شدن در نگاه هاى گرم محبوبه اى دلكش! يعنى زمانى براى بستن عهدى شيرين با زيبارويى دلخواه و همراه! يعنى خوشحال بودن براى مستقل شدن و روى پاى خود ايستادن! يعنى داشتن هزا آرزوى ممكن و محال!
بخدا منم تو همين سن و سالم! سربازيم تموم شده ولى با يه كوله بارى از بدبختى كه شونه هام رو خسته كرده از سنگينى! سر پست نگهبانى كه بودم درس مىخوندم واسه كنكور, نتيجه ها رو كه زدن مهندسى برق يه دانشگاه خوب دولتى آوردم ولى بعد از ثبت نام هركارى كردم اجازه ندادن برم دانشگاه! نظام بهم اجازه نداد! به حدى سرخورده شدم كه دوست نداشتم هيچوق برگردم خونه !آخه يه درد جديدى هم به دردام اضاف شده بود! حالا همه دارن به چشم يه موجود به درد نخور بهم نگاه مىكنن! هرجا مىرم واسه كار كردن كارى پيدا نمىشه حتى كارگرى و نگهبانى و ….خونواده داره تهديدم مىكنه كه از خونه بندازتم بيرون چون ندارن خرجم رو بدن! بخدا ديگه از خدا هم نااميد شدم! فقط روزشمارى مىكنم كى اين زندگى تموم مىشه …
شب قبل از خود سوزی میهمان یکی از دوستان نزدیک من بود و صبح بی خبر عزم مجلس کرد تا خودش را فدای همه آنهایی کند که ناراضیان راضی هستند ناراضیانی که ظلم را با با جان و دل پذیرفتند و هر حرکت اعتراضی را بی فایده میدانند.
و از شما نوریزاد عزیز متشکرم بابت همه کارهای زیبای که این روزها میکنی
درود به تو که با تواضع بی بدیلت بر پای کودکی بهایی بوسه میزنی. درود بر تو که برای شفای عزیزی قرآن بر سر میگیری و از پروردگارت طلب بازگشت به زندگی را داشتی.
جناب نوریزاد میدانی من یک یارسانی ام.جوانی یارسانی . سالها شما مدعیان دین خدا ما را شیطان پرست می نامیدید.از معامله با ما حذر میکردید . جوانان ما به جبهه میرفتند و شهید می شدند اما تا همین اواخر برای ورود به دانشگاه از گزینشها رد میشدند. در صورتی میتوانستیم شغلی داشته باشیم که سبیلهایمان را از ته بزنیم .آیینمان را نفی کنیم از دوستانمان جدا شویم و از آنها برای دولت جاسوسی کنیم. خیلی ها توان مبارزه را داشتند و تن به حقارت ندادند اما بعضی هم بودند که تاب نیاوردندو تن به حقارت دادند.در انگلیسی کلمه وجود دارد به نام identity .یا همان هویت .اینان این را از ما گرفتند .ما که قبل از انقلاب با برادران ایرانی مسلمانمان از شیعه و سنی در کنار هم با خوشی زندگی میکردیم ودر مراسمهای مذهبی یکدیگر شرکت فعال داشتیم به یکباره دیدیم که همان برادرانمان از سر دشمنی بر آمدند.سخت است اما حقیقت محض است همین که میگویم. جناب نوریزاد میدانی چرا به یارسانی ها “اهل حق” هم میگویند ؟ چون ارکان دین ما بر پایه چهار اصل بسته شده ” راستی پاکی نیستی و پرهیزگاری” .یک یارسانی باید این چهار اصل را سرلوحه کار خود قرار دهد اما پس از انقلاب متاسفانه همه چیز بهم ریخت . دولت جمهوری اسلامی به نادیده گرفتن حقوق اقلیت ها پرداخت کار به جایی رسید که جوانان بیکار ماپناهنده کشورهای دیگر شدند و آنها که ماندند گرفتار توطعه … حکومت شدند .بسیاری از دوستانم به دام اعتیاد گرفتار شدند و من که همیشه آرزوی تحصیل و خدمت به کشورم را داشتم رخت سفر بستم وآوارهء کشورهای بیگانه شدم آما هویتم را نفروختم . من با هزینه شخصی رفتم تا منت آقا بالا سر دیگری را تحمل نکنم .کار کردم تا هزینه تحصیل فراهم شود که دست گداییم به سوی دولتی دیگر دراز نشود .درس خواندم تا روزی برگردم و خدمت کنم به آن جامعهء درمانده امامیدانی چه نصیبم شد ؟ باز هم همان قصه کهنهء قدیمی .بیا سبیلهایت را بزن دست نماز بگیر خودت را بفروش ما پذیرای تواییم. چند ماهی است که هم کیشان من برای شنیده شدن صدایشان دست به خود سوزی میزنند . عمل خودکشی یا قتل نفس از گناهان کبیره در درگاه الهی است اما این جوانان معصوم چاره ای جز این نمیبینند. صدایی ندارند .میبینی جناب نوریزاد ما برای رساندن صدایمان از خودمان مایه میگذاریم نه این که برویم و حملات انتحاری راه بیندازیم .ببینید این جوانان یارسانی چقدر از خودگذشته و پاک سرشت اند که حتی حاظر به کشتن خود میشوند اما نمیتوانند تصور کنند که خونی از دماغ هم میهنشان جاری شود .نیکمرد رفت حسن رفت محمد هم رفت ما مانده ایم شرمسار و روسیاه که چرا با جوانان مملکتمان اینگونه باید رفتار کنیم. ما که دشمن نیستیم آقای نوریزاد ما ایرانی هستیم .برای مملکتمان خون داده ایم و بازهم خواهیم داد . کشور ما ایران است . به امید روزی که ایرانی بودن ملاک هموطن بودنباشد نه آیین و دین . بدرود
آقای نوریزاد سلام.
من یکی از همانهایی هستم که شما را به افراط قبل از توبه تان و نیز افراط بعد از توبه متهم می کردم….
حق با شماست، برادر عزیز. من از سر اینه خود را خردمند جلوه دهم این کار را می کردم. ممنون از اشاره تان در این مورد.
حرفهای شما اصلا هم افراط نیست. در جامعهٔ ما که تا این حد به انحطاط افتاده، سخن از ساده ترین حقوق انسانی، از طرف ما که کور شده ایم، افراط تلقی می شود.
تا این حد ما را کوته نظر بار آورده اند.
معذرت مرا بپذیر.
برایت آرزوی ثبات قدم و بصیرت و بینش روزافزون دارم.
حق یار و نگهدارت.
درود بر تو مرد آزاده
جماعتی که بیدار و به دنبال حقیقت باشد نوری از آتش قنبری و جماعتی که خواب باشد جرقه ای از آتش قنبری او را کفایت می کند اما جماعتی که خود را به خواب زده باشد ، ره به بیداری و هشیاری نمی برد جز اینکه آتشی که از جهل او تلنبار شده باشد ، تمامی او را در آتش بسوزاند و بر اطفای آن چاره ای نباشد .
روزي در زندان منتظري وطالقاني باهم هم سلولي بودند وصداي مرگ برشاه از بيرون شنيده مي شد انوقت طالقاني گفت ببين بدبخت شديم رفت .منتظري پرسيد چرا گفت ازبس بدگفتند مردم حالا به خيابان آمده وشعار مي دهند .ما كه حكومت بلد نيستيم مردم به دنبال ما مي ايند وبعد از ان همه چيز را از دست مي دهند وهمان ذرهي مسلماني كه هست از بين مي رود .
البته كه راست مي گفت چون شيوخ اين ملك در واقع كرم ريزه هاي درخت اسلام بودندنه خوداسلام وباغبانان اسلام بلكه جيره خواران كاسه ي اسلام
اقای نوری زاد گرامی از شما بینهایت متشکرم.از حضرت سلطان سهاک سلامتی و بهروزی برای شما و خانواده گرامیتان را خواستارم.
qobad.blogfa.com/post/40
خودکشی های روزافزون
سلام، گویا رئیس مجلس فرموده اند این جوان جان به لب رسیده وخود سوز، معتاد بوده وجانباز جنگی نبوده.آقای لاریجانی بی شرمی حدی دارد،بهر حال این شخص یک ایرانی بوده.زمان تسویه حساب ملت ایران با تو غافل وامثال تو دور نیست. یک کمی دیروزود دارد ولی سوخت سوزی دربین نیست.رضا
باسلام
جناب نوریزاد
داخل ان پرانتز پر کردنی نیست چون تمام صفتهایی که در انجا نوشته شود برایشان لذت بخش است اگر نبود انها باید در عرق شرم خود غرق می شدندو نامی از انها نمی بود.
اما در مورد این فرد که شما از ان نام بردید.
کارش را متاسفانه یک اعتراض نمی دانم میگویند که از دراویش بوده،شاید هم یک شهروند عادی مثل من و شما . البته نمیدانم بر سرش تا به امروز امده که دست به این کار زده است و به خودم هم بابت این نوشته اعتراض میکنم که باید بجای ان شخص باشی و بعد نوشته اعتراضی بنویسی اما با وجود گذشت 34 سال از انقلاب ، این را مشخص شده است که جان انسانها در حکومت اسلامی ارزشی ندارد حتی اگر خود را جلوی ولی امر مسلمین جهان هم به اتش بکشی به کک اقا هم بر نخورد و تازه انگ دشمنی هم بخوری و به ایشان هم بدهکار شویم .شاید دیگر از زندگی در این سرزمین ولایی خسته شده بوده است.اماچه شهروند سیاسی باشی چه یک شهروند غیر سیاسی، راه مبارزه با این مفت خوران این نیست .شنیدید که رئیس مجلس جمهوری اسلامی ایران گفته است که او یک معتاد بوده ، حالا ایا یک معتاد انسان هست یا نیست را از لاریجانی باید پرسید ایا یک شهروندایرانی بوده و حق و حقوق شهروندی داشته را باید از مقام عظماو ولایت پرسید چون تعریف شهروند از نظر اقایان در ایران متفاوت است
معتقدم راه مبارزه با این /////، پیام فیلم کوتاه گرگ و گوسفندان است.
جماعت حلقه به گوش //// . آری جماعت حلقه به گوش بهتر است. اینها نان خود را به روز فروخته اند و کم نیستند مثل قنبری ها که خسته شده اند از این نظام. کاش میشد تمام ما این شعله های این آتش را به هیمه ای از آتشی شعله ور تبدیل کنیم و به جان این مال مردم خوران بیفکنیم. امیدوارم خون این عزیز ، ندا آقا سلطان ها و … را پایمال نکنیم.
درود بر روح پر فتوحت قنبری عزیز
نمایندگان شیطان
نمایندگان فاسق
نمایندگان ولی فقیه
نمایندگان استبداد
بطور کلی شعبان بی مخها
نمایندگان بدبخت
وقتی آقای علیرضا رجایی را که هم اکنون در زندان است و در مجلس ششم که رأی بالای مردم تهران را آورده بود را جناب جنتی ( ///// ) با اسب و خرش در صفحه شطرنجش جابجا میکند ( 700 هزار رأی مردم تهران را باطل و جابجا کرده تا پدر زن آقا مجتبی خامنه ای را به کرسی بنشاند ) و ” غلام حداد /// ” را بجای او مینشاند که اخیرا” ایشان گفته بود به من ربط نداشته و به جنتی ( //// ) مربوط است ، همین میشود که عده ای زبان بسته و نوکر جنتی ( //// ) به خانه ملت راه پیدا کنند که فقط مطامع و چاکر صفتی خود را به ریش سفید خود ثابت کنند( جنتی در نماز جمعه میگفت هر وقت پیچ رادیو را باز میکند بدنش به لرزه میافتد ) ، نه اینکه بیآیند و از حق مردم که به دروغ در خانه ملت قسم خورده اند که به آن پایبند باشند، دفاع کنند . آنهایی که در خانه ملت کمی از حق مردم دفاع میکنند ( مانند برادر گرانقدر علی اکبر اعلمی نماینده تبریز که صدایش مادر زاد بلند تر بود ) جنتی(//// ) را آشفته کرده و او را رد صلاحیت میکند و در جواب رد صلاحیت اعلمی میگوید : شما در مجلس ساکت نیستید و مدام صدایتان بلند است .آقای اعلمی هم به جنتی ( دوزخی ) میگوید : آنقدر این نمایندگان چاکر صفت شما در مجلس چرت میزنند و حرفی برای گفتن ندارند که صدای امثال من برای شما بلند تلقی میگردد .
سلام آقای نوریزاد عزیز
در خبر ها ناباورانه خبر خودسوزی این جوان را شنیدم. بدون هیچ شرح وتفسیری . از شما ودیگرانی که اطلاع بیشتری دارند می خواهم که در صورت امکان اطلاعاتشان را به اشتراک بگذارند. که او کی بود ؟ خواسته اش چی بود ؟ و اصولا چرا چنین راهی را برای بیان خواسته اش انتخاب نمود ؟آیا وصیت نامه ای از خود باقی گذاشته ؟ وخلاصه هر اطلاع مفید دیگری.
در هر حال خدا بیامرزدش.
————
سلام آقا سیدگرامی
من شاید بزودی مطلبی درباره او وهمکیشان او نوشتم. این که می گویم: شاید، به این دلیل است که باید ببینم همکیشان او چه می گویند.
با احترام
.
با درود وآرزوی تندرستی برای همه
نوری زاد عزیز من چند تایشان را می شناسم ( برای ادوار خیلی قبل) که هنوز مانند این دوره به چم و خم کار!!! نمایندگی وارد نبودند ، در آستانه انتخابات مجلس بود سال…. گروهی را برای حفاری چاه آب به منطقه جنوب خراسان اعزام کرده بودند و رییس سازمان آب استان خراسان هر روز متولیان شهرهای مختلف و محروم را به سر دستگاه های حفاری می اورد و داد سخن که دارم برای رفاه حال شما مردم عزیز و فداکار و شهید پرور امکانات استفاده از آب سالم و گوارا را فراهم میکنم و ازاین قبیل قول دان ها ، ناگفته نماند که به کارگران هم اندکی چرب تر از حد معمول میرسید که کار را سریعتر پیش ببرند ولی رقیب زرنگتر بود و در ساعات پایانی با پخش کیسه های کود شیمیائی و بذر گندم رای لازم را بدست آورد و وارد مجلس شورای اسلامی!!! شد ، حضرتش که از قافله لفت ولیس و موافقت های اصولی برای ایجاد کارخانه های خلق الساعه به منسوبین و اسپانسر ها وا مانده بود در برابر پرسش افرادی که بکار حفاری مشغول و به خاطر کمبود سوخت و مایحتاج روزانه مستاصل مانده بودند فرمایش میکرد : هر کاری که دلتان میخواهد بکنید من نمیتوانم کمکی بکنم و بهمین سادگی مسئولیت را از روی شانه هایش بر زمین انداخت! و کسی هم جرئت نداشت که بگوید ای انسان بی شخصیت مردم ساده دل که دائم برایشان از خدمت و ارادت به آنها سخن میگفتی مگر چه چیز اضافه بر درخواستهای معمولشان داشتند که آنان را بخودشان وا نهادی ؟ گیرم که بعنوان نماینده! مردم انتخاب نشدی برای وجدان نداشته ات را چه جوابی داری؟فکر میکنم بی وجدان بهترین صفت برایشان باشد که هر کس از این صفت عاری شد بقیه صفات کمرنگ یا از بیخ و بن بیرنگ خواهد بود .
با احترام
نمایندگان بی غیرت و نمایندگان بیگانه با ایران وایرانی و نمایندگان بیگانه با مفاهیم انسانی .نمایندگان زر وزور وظلم
درود بر شما
متاسف شدم و متاسف تر از اینکه اگر نمایندگان مجلس آقا قرار بود از اینگونه دردها تاثیری بگیرند و حس انسانی و وظیفه ای که بابت آن از ثروت همین مردم حقوق ها و مزایای آنچنانی می گیرند ! برانگیخته شود که دیگر نماینده آقا نمی شدند !
زمین و زمان آقا را نمایندگی می کنند حالا نماینده مردم چه کسی است من نمی فهمم !
جناب نوریزاد من و شما هر دو در راست فعالیت داشتهایم, شما بیشتر بعد فرهنگی و من سیاسی, گمان میکنم چه من و شما و چه دوستانی که در چپ فعالیت بخصوص سیاسی داشتهاند بخوبی از یک نکته میبایست تاکنون آگاه شده باشند, وضعیت روابط و ضوابط و بیثباتی تفکرات و زمام امور در حدی است که هیچ کنشی از روی میل و ایمان به حقیقت و راستی وجود ندارد, فعالیت کلیۀ کنشگران صرفا و صرفا در بهرهوری هرچه بیشتر از امکانات و قدرت بواسطۀ ایجاد روابط است, با کمال تاسف بدون اینکه قصد دلسردی کسی را داشته باشم ولی موظفم این حقیقت را با صدای بلند به گوش رسانم در سطح سیاسی کوچکترین اهمیتی به این قبیل سخنان بنده و شما و دیگر دوستان داده نمیشود, این حقیقت وضعیت روابط و کنش در سیستم سیاسی کشور ماست, برخلاف تصور و تشریح حتا قویترین تحلیلگران داخل و خارج در ایران هیچ جایگاه قدرت سیاسی با ثبات و متضمن وجود ندارد, کلیۀ کنشگران سیاسی و مدیران و مسئولان و روحانیون و زمامداران در هر سطحی به هنگام سخن و درد دل شروع به بیرون ریختن انواع مشکلات و ضعف مدیریتها و ناتوانی سیستم از بالا تا پایین مینمایند, پس از آن در یک لحظه به خویش میایند و پی میبرند که پته را به آب ریختهاند, آیا میکروفن مخفی در جایی از این مکان وجود دارد؟ آیا شنوندگان به منظور خاصی حضور بهم رسانیده و زیر زبان کشی نمودهاند و ممکن است کسی جاسوس بوده یا تمایل به خبر چینی و انعام داشته باشد؟ آنگاه مثل خوره کک به جانشان میافتد, بله در اولین فرصت میبایست اوضاع را راست و ریست گردانم, دست به قلم یا سخنرانی میشوند و شروع به انواع مداهنه و تملقها به اسلام عزیز و کشور و رهبر و غیرو مینمایند, آنچه بدو بیراه و تهمت در چنته دارند بر سر دشمنان واقعی و خیالی و اقلیتها بخصوص کلیمی و بهایی فرود میاورند.
در واقع هیچکس جایگاه امنی ندارد, رهبر, ریاست جمهور, ریاست مجلس و نمایندگان, روحانیون, کلیۀ مسئولین, با کوچکترین خطایی در گفتار یا عمل هزاران گرگ و حریصِ قدرت و ثروت و شهرت دست به سینه و آماده به کفنپوشیند و در یک طرفالعین دودمان شخص نگونبخت را بر آب و بر باد دهند, این وضعیت اسفبار کشور ما و بیلیاقتانِ بالا نشسته است.
هیچکدام شخصیتهای سیاسی و مدیریتی کلان کشور ما دارای ابعاد شخصیتی-فرهنگی-علمی نیستند, یا تحصیلات دانشگاهی ندارند و یا جعل مدرکی هستند و یا مدراک دانشگاهیشان به کفر ابلیس نمیارزد و تماما با قلدری و روابط ایلی-قبیلهایی به جایگاه دست یافتهاند, به عبارتی قدرت نفوذ شخصیتی یا علمی یا فرهنگی ندارند.
شما تنها تصور کنید رهبر یک کشور که در حالت نرمال میبایست همچون پدری دلسوز و با مسئولیت رفتار و عمل نماید و کلیۀ آحاد کشور را یکسان بدیده نگارد, چنان واهمهایی از جنجال و هجمه بر اثر واگذاری هرگونه آتو بخصوص به روحانیون و فقها دارد که پیوسته در حال اثبات وفاداری خویش به اسلام عزیز و نظام کشور است, این در حالی است که همگان بخوبی میدانیم ” نظام” نامی دیگر از سلسله نامهای رهبر است, زیراکه هم او مناسب این جایگاه نبوده و با انواع قول و قرارها و بده بستانها به این مقام دست یافته و هم سیستم کشور و نفوذ ایدولژی و نآآگاهیِ روحانیون و فقها بدون هیچگونه دانش امروزی و فرهنگ مناسب و تربیت خانوادگی صحیح و البته همین وضعیت هم در مورد سایر مسئولین و منتصبین موقعیت را بدینگونه رقم زده.
لذا چگونه میتوان انتظاری از رهبر یا سایر مسئولین و فقهای کشور و نمایندگان مجلس که هر آن در هراس جنجال و ربوده شدن جایگاه خویش بسر میبرند داشت, تنها و تنها کار مهمی که اینان مشغول آنند حفظ مقام و موقعیت است و تنها و تنها مقولهایی که بدان راغب نبوده و کوچکترین گامی برنمیدارند همانا رفاه و سعادت جامعه است.
شما عاقبت صدام حسین و قذافی را به چشم دیدید, ژولیده و کثیف در دخمه یا فاضلاب, این شخصیت آنان بود و نه اجبار موقعیت زیراکه در هر موقعیتی میتوان شرایط مطلوب را در محدودۀ خویش با توجه به توان و شخصیت رقم زد, در حالیکه هیتلر آنقدر شجاعتِ گلوله در مغز و خلاصی از زجر و مصیبت را داشت, این تفاوت رهبر آسیایی و اروپایی است, هیتلر هم یک رهبر مستبد بود ولی مبتکر و علم نگر هم بود بعبارتی او آگاه بر کار خویش بود او شخصیت داشت, ولی بر اثر اشتباه و نیز موقعیت دوران, برای ایجاد اصلاحات و پیشرفت و رفاه جهان معتقد به یکپارچگی بود, اعمال علمی و تکنولژیک هیتلر و آلمان مسبب پایهگذاری انواع پیشرفتهای فناوری و رشتههای علمی در زمینههای هوا-فضا و ماشین آلات, و سلاحهای پیشرفته و حتا ژنتیک در لابراتوارها و کارگاهها و دانشکدهها در دول متحدین و متفقین و اصولا همۀ جهان شد, بله اعمال او کاملا خطا بود ولی شخصیت و توان این کار را داشت, حال شما با رهبران و فقیهان ما که هنوز در 15 قرن پیش بسر میبرند و هیچگونه سخن جدید و راهکار و سیاستی بجز استخراج و شبیهسازی از منابع دینی و فقهی قدیم ندارند مقایسه کنید.
زمانیکه رهبر از علم و اخلاق سخن میگوید در واقع بزرگترین اجحاف را در حق این دو مقولۀ نگونبخت به ثمر میرساند, زیراکه نه عامل به آنها است, و نه پیگیری در این مراتب دارد و اصولا در فکر حفظ موقعیت و تفریحات اشرافی است, و همچنین بدلیل رویکردهای منفی فراوان و ایجاد قهر و کینۀ جامعه هر سخنی از او و اشاره به هر زمینهایی منجر به بدنامی و رویگردانیِ جامعه از آن مباحث خواهد بود.
از آب که نمیتوان کره گرفت, از کوزه همان تراود که در اوست, به این ترتیب زمانیکه رهبران و مسئولین و فقیهان و نمایندگان مجلس به عینه شاهدند که هیچ حرف و علم و عملی برای عرضه ندارند و جامعه شنبلیه هم برای آنان و سخنان پوچشان خرد نمیکند چکار میکنند؟ هیچ مگر کسب ثروت و افزایش شغل و مدیریتها, و بدبخت جامعه و بخصوص نوک پیکان آنان یعنی اقلیتهای مذهبی بخصوص بهاییان, و گرنه اسرائیل و آمریکا که از سخنان و فحاشیهای پوچ و افراد بی وجهه به وجد خواهند آمد.
دولتهای راست را که کسی قبول ندارد ولی در دولت گفتگوی تمدنها! شما به عینه شاهد بودید که هیچ دولتمردی کوچکترین نگاهی به بیخانمانها و کارتنخوابها نداشت, و این مهم به عهدۀ طبیعت بود!!! بله سرمای زمستان آنان را به جایگاه ابدی میرساند, تا برای اولین مرتبه در جمهور اسلامی در دولت احمدی نژاد یک نیمچه پناهگاهی برای بیچارگان ایجاد شد, حال شما به فیلمهای صامتِ لورل-هاردی در بلاد کفر انگلستان بنگرید که در هر محلهایی مراکز دولتی برای بیخانمانها چه خواب و چه خوراک وجود دارد, بعلاوۀ مراکز غیر انتفاعی و یا تحت کلیسا برای آنان, سپس با کشور اسلام عزیر مقایسه فرمایید که پس از انقلاب پرشکوه 57 درب کلیۀ مساجد پس از نماز مغرب-عشا بر روی بیخانمانها بسته گردید, کاری که در زمان شاهنشاهی کفر هرگز اعمال نشد و واژۀ ” گوشۀ مسجد” از فرهنگ جمهوری اسلامی معدوم گردید, این تفاوت اسلام عزیز و مسجد و فقها با کلیسا و مقامات کلیسای نجس است و تفاوت جمهوری اسلامی با کشورهای کافر غربی, و البته تفاوت ولایتفقیه با واتیکان.
بله اینان از بالا تا پایین در خفا مشغول مال اندوزی و کسب قدرت هستند و برای نشان دادن وفاداری به اسلام عزیز و اندکی کشور, دشمن را به بها میخرند, اَنَ َاشتریٛ, من سیستم اسراییل و ظلم و غصب به اعراب را به بها میخرم, من سیاستهای آمریکا و انگلیس را به بها میخرم, من مذهب اقلیتها را به بها میخرم, من نیاز مبرم به بهایی داشته و بهاییان را به بهای گزاف میخرم.
به عبارتی با عرض پوزش به اطلاع میرسانم که جملگی سر کار میباشیم, من سه کار نه بیشتر بلدم و نه مایل به انجام آنم, کسب قدرت و ثروت بهر روشی, حفظ این قدرت و ثروت بهر روشی, نشان دادن وفاداری بهر روشی بخصوص با اصراف و اغراق در اسلام عزیر و لگدمال کردن دشمن فرضی.
اینست که میگویم دست از ارشاد رهبر و مسئولان و فقها و دیگران برداریم, اینان هیچکدام شایسته و برازندۀ موقعیت شغلی خویش نیستند و بر اثر روابط و بصورت کاذب در آن جایگاهها فرو شدهاند, البته سخن من کلی است و در عمل بدون انتقاد و افشای خطاهای آنان که قادر به مطالبۀ حقوق و ادامۀ مسیر نیستیم, مقصود این است که به فرهنگسازی و کاستن تعصبات, و یکسان سازی بپردازیم تا اولا جامعه با حقوق و فرهنگ صحیح و روشهای مقابله با این روشهای پوسیده و خانمانسوز و نهادینه شده آشنا گردد و هم نسلهای آینده که رشتۀ زمام را در دست گرفتند هم آگاه و فرهنگی باشند و هم با هجمۀ جامعه به هنگام خطا مواجه گردند.
همچنین آگاه باشید که شاخص خودکشیها در جمهوری اسلامی بتدریج با زادو ولدها به تقابل پرداخته.
همه ما سوخته ایم. نمایندگان مجلس هم سوخته اند .نسل سوخته همین است.
چه می توان گفت فقط سکوت راستی دیشب شب قدر بود ، او شب قدر را انتخاب کرد. چرا قدر آدم ها را نمی دانیم تا اینچنین شب قدزشان رقم نخوزد؟
شب سردي است ، و من افسرده.
راه دوري است ، و پايي خسته.
تيرگي هست و چراغي مرده.
مي كنم ، تنها، از جاده عبور:
دور ماندند ز من آدم ها.
سايه اي از سر ديوار گذشت ،
غمي افزود مرا بر غم ها
فكر تاريكي و اين ويراني
بي خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز كند پنهاني.
نيست رنگي كه بگويد با من
اندكي صبر ، سحر نزديك است:
هردم اين بانگ برآرم از دل:
واي ، اين شب چقدر تاريك است!
خنده اي كو كه به دل انگيزم؟
قطره اي كو كه به دريا ريزم؟
صخره اي كو كه بدان آويزم؟
مثل اين است كه شب نمناك است.
ديگران را هم غم هست به دل،
غم من ، ليك، غمي غمناك است
سی وچهارسال است که دراین کشورتحقیرشده ایم وبه هیچ گرفته شده ایم اما دیگر نمی خواهیم باربرانِ سربه زیرشما شکمبارگان وحرامخوارانِ بی پروا باشیم…