سر تیتر خبرها
احضار محمد نوری زاد به دادگاه

احضار محمد نوری زاد به دادگاه

امروز صبح برایم احضاریه آمد. به اتهام ” توهین به کتاب الله”. سه روز به من فرصت داده اند که خود را به دادسرای ناحیه ی بیست و سه تهران معرفی کنم. در این سالهای سبز بارها به دادگاه احضار شده ام و هربار با ساک خود رفته ام.

امروز صبح برایم احضاریه آمد. به اتهام ” توهین به کتاب الله”. سه روز به من فرصت داده اند که خود را به دادسرای ناحیه ی بیست و سه تهران معرفی کنم. در این سالهای سبز بارها به دادگاه احضار شده ام و هربار با ساک خود رفته ام. این بار نیز ساک خود را می بندم. نه از آن روی که نمی خواهم ناغافل به زندانم بیندازند. بل به این خاطر که ساک بستن، خودش یکجور غواصی در آسمانی است که اکسیژنش را به کیفیت “فردا” آمیخته اند.

در ساک من همه چیز هست. از کاغذ و قلم گرفته تا رخت و لباس. همه ی اینها را که از من بگیرند، “لبخند”م اما با من هست. و من، یک چندسالی است که متبسمانه برای هرخطری و هرمشقتی آغوش گشوده ام.

محمد نوری زاد
بیست و نهم تیرماه سال نود و دو
تهران

Share This Post

 

درباره محمد نوری زاد

105 نظر

  1. سلام عرض می کنم خدمت جناب دکتر محمد نوری زاد عزیز.درود بر شما ای شیر مرد-شما فریاد مظلومانه تشیع در قرن ما هستی.خدایت از بلایا حفظ کند.

     
  2. سلامو درود به وجدان و شجاعتتان . موفق باشید

     
  3. سلام دلاور مارا ازسلامتی خودت باخبر کن سالم وپیروز باشید.

     
  4. لطفا از حال خودتان بعد از دادگاه بی خبرمان نگذارید. از دیروز صبح باور بفرمائید ده بار وارد سایتتان شده ام.حتی نصف شب، هنگام سحر، صبح زود بعد از بیدار شدن و امروز بعداظهر تا بلکه خبری از سلامتیتان بگیرم ولی همواره نگران و دست خالی برگشته ام. لطفا روزه داران را اذیت نکنید و خبری حتی یک خطی کافی است.
    آرزوی سلامتی و سربلندی تان را از خدای خوب دارم

     
  5. آقای نوریزاد درود بر شجاعت و اراده تو میدوارم این شجاعت را ما مردم سرمشق قرار دهیم .من غبطه میخورم که چرا شجاعت ترا ندارم. ولی موردی که افکار مرا بخود مشغول داشته. وجود اسراییل و مهم بودن آن برای مردمان تهی مغز است.چون هیبت اسراییل چنان در زندگی این اشخاص سایه افکنده که اکر نفرت خودرا از کسی ابراز کنند و یا طرف مقابل را بترسانند.اورا جاسوس اسراییل مینامند.و اسراییل هم از این همه اهمیتی که به او میدهند لذت میبرد. و کارش هم نقص ندارد .مسلمانان را چنان به جان هم انداخته.روزی هزاران نفر از مسلمانان همدیگر را میکشند. و او به حما قت آنها لبخند میزند.

     
  6. سید ابوالفضل

    آقای san سلام
    اگر برداشتم از نوشته ی شما اشتباه بود مرا ببخشید. خوشحالم که من اشتباه کردم وشما منظورتان چیز دیگری بود. اما درخواستم این است که مطالبتان را طوری تنظیم کنید که همان را که در ذهن دارید به دیگران منتقل کند. آن چه از نوشته ی شما بر می اید همان است که من برداشت کردم.به قول هنرمندان “برره” شما از “افعال معکوس” استفاده کردید ومن در نیافتم. بازهم عذر خواهی می کنم و خوشحالم که شما آن نیستید که من تصور کردم .

     
  7. سلام جناب نوریزاد

    من تصور میکنم تمامی خشتهایی که قبلا در تشکیل بنای ظلم و جهالت کار گذاشته بودید رو با مهارت تمام مشغول در آوردن ان از دل این بنای استقرار یافته هستید، امیدوارم که در این راه موفق باشید.

     
  8. سید ابوالفضل

    آقای یاران عزیز
    سلام
    از مطلب بسیار ارزشمندی که به نقل از آقای احمدی ارائه کردید ، بسیار خوشنود وخرسند شدم. یکی از اصول مذهب تشیع “عدل” است. سیاستمداران اغلب خود را طرفدار عدالت توصیف می کنند. فلاسفه ، دانشمندان علوم انسانی ووو همه “عدل” را ستایش می کنند . درموقع ادعا همه عادلند و”ستم” را نکوهش می کنند . اما جای تعجب بسیار است که هیچکس توصیف دقیق وقابل قبولی از “عدل” ارائه نمی دهد. شما دیده اید؟
    جای بسی شگفتی است که موضوعی با این درجه از اهمیت از سوی اندیشمندان ، با بی مهری تمام مسکوت گذاشته شده. این سخن کلی که گفته شود عدل یعنی این که هرچیز سر جای خودش قرار گیرد ، البته که درست است ، اما جای هر چیزی کجاست؟ آیا جای حاکم یک کشور آن است که در بالاترین سطح تصمیم گیری قرار گیرد و هر چه خواست انجام دهد وبه هیچ قانونی پایبند نباشد و حکمرانیش مطلق وبدون هیچ قیدی باشد ، وجای مردم این که هر چه دستگاه حاکمه دستور داد خاشعانه بپذیرد و گوش بفرمان باشد و هرگز در مقابل تمامی ظلم هایی که به او می شود اعتراض نکند ومثل یک بره مطیع باشد؟
    خوشحال می شوم که اگر کسی اطلاعی از مقالات ویا نوشته های تحقیقی در این خصوص دارد ، معرفی نماید.

     
  9. آقای نوری زاد،

    با بوسه بر پای آن کودک بهایی،،،
    در دلهای بسیاری جای گرفتید،،،
    هیچ دادگاهی نمی تواند دلها را زندانی کند،،،

     
  10. آقای نوری زاد،

    با بوسه بر پای آن کودک بهایی،،،
    در دلهای بسیاری جای گرفتید،،،
    هیچ دادگاهی نمی تواند دلها را زندانی کند،،،
    شما آزادید،،،

     
  11. نقل از « فغان زین مسلمانی ما» نوشتۀ آقای وحید صادقی شیرازی

    اما آنچه که مرا بر آن داشت تا این مطلب را بنویسم، حرکت انسانی نوری زاد و پوزش خواهی او از کودک بهایی 4 ساله ای بود که پدر و مادرش به جرم بهایی بودن در زندان به سر می برند. نوری زاد به نمایندگی از همه همکیشانش از این کودک پوزش خواست. این حرکت نمادین و انسانی در پی جلب توجه آنانی است که دم از اسلام و تشیع و مذهب و انسانیت می زنند، اما با دیدن همه ظلم هایی که در جامعه به دست خودشان یا حکومتی که در ساختنش سهیم و مقصر بوده اند، روا داشته می شود، برآشفته نمی شوند و واکنشی نشان نمی دهند. نوری زاد در پی آن بود که نشان دهد هیچ تفاوت انسانی میان مرجع شیعه و یک کودک بهایی نیست. هیچ فرق انسانی میان من و انسان هایی با عقاید مخالف من وجود ندارد و همه از حقوق برابر و یکسانی برخورداریم. اتفاقا با بردن نام مراجع تقلید شیعیان و بزرگان مذهبی و سیاسی در ایران، خواسته بود که وظیفه و مسوولیت سنگین آنان را به یادشان آورد. نوری زاد نوشته است:« امروز چشمان معصوم آرتین از من پرسیدند: آهای ای محمد نوری زاد، آهای ای شیعه ی اثنی عشری که غیرخودت همه را جهنمی می دانی، مگرنه این که پیامبرشما فرموده: ز گهواره تا گور دانش بجوی؟ و مگر نه این که پدر و مادر من به همین سخن پیامبرتان عمل می کردند؟ و مگر نه این که در این خانه و آن خانه به جوانان محروم از تحصیلِ بهایی فیزیک و شیمی و روانشناسی درس می دادند؟ پس چرا اکنون باید آنان در زندانِ شما باشند و مرا مادربزرگم پرستاری و نگهداری کند؟ ، آرتین، این بهایی کوچک، عکس پدربزرگش را نشان من داد. پدربزرگی که سالها پیش به حکم دستگاههای اسلامیِ ما و احتمالاً بجرم جاسوسی اعدام شده است. کجایند صاحب نامان شیعه ی دوازده امامیِ ما تا عدل را در مقیاس علوی اش تماشا کنند و از تناول یک لذتِ مستمر در پوست نگنجند؟ خانه ی کوچک که می گویم یعنی همین! مادربزرگی با نوه اش. و مابقی؟ یا اعدام یا زندان.»

    در جهانی که حتی رفتارهای جنسی خاص نیز به رسمیت شناخته شده است، ایجاد محدودیت های غیر انسانی علیه آدم هایی از جنس خون و گوشت، به دلایل صرفا اعتقادی، کاری شرم آور است و نشان از جزمیت قرون وسطی عاملان آن یا بیماری روحی و ذهنی آنها دارد. آرتین ، کودک بهایی 4 ساله سمبلی است برای نشان دادن پاک بودن نهاد همه انسان ها و بوسه بر پاهای کوچک او، بوسه بر ارزش های تباه شده انسانی در جامعه امروز ایران ماست.

    در این میان برخی از افراد گم نامی که به کمک جریان های اعتراضی مردمی نامی و رسمی یافته یا نیافته اند، در چنبره دگماتیسم ذهنی خود گرفتار مانده و فریاد وااسلاما سرده داده اند که این حرکت نوری زاد توهین به مذهب و مرجعیت شیعه ای است که در برابر ظلم هایی که بر گروه ها و افراد مختلف در جامعه ایران توسط حکومت شیعی روا داشته می شود، جز سکوت و یا تایید ، عمل دیگری از آنها سر نمی زند. فردی که حتی برای شناخته شدن و مطرح شدن مجبور است نسبت و رابطه اش را با شهید همت در پرانتز، کنار نام خود عنوان نماید، با تخریب نوری زاد و افراطی خواندن این حرکت انسانی وی ، قصد دارد تا میانه روی و تعادل خود را به رخ دیگران بکشد. وی در پاسخ به این عمل نوری زاد نوشته است :« آیا بهائیان از هم کیشان خود که به دامن رژیم اسرائیل پناه بردند و مرکز دینی خود را در حیفای فلسطین اشغالی برپا کرده اند بیزاری میجویند و آن ها را محکوم میکنند که شما شیعه را با این متون و حرکات سخیف و مضحک محکوم میکنی ؟!!!» مصطفی همت ها که همچنان بهاییان را در مرتبه پایین تری از خویش که به مذهب تشیع متبرک است! می داند و از دفاع از حقوق انسانی آنها، فارق از عقاید و مرام ها بر می آشوبد و می هراسد، معلوم نیست فردا روزی که توان اجرایی بیابد و قدرت خویش را در سایه حکومتی همچون جمهوری اسلامی عریان کند، بر سر حقوق هموطنان دگر اندیش چه خواهد آورد.

     
  12. در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
    سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور

     
  13. کسی که به خداوند توکل می کند خدا او را کافی است و هیچ گاه تنها نخواهد ماند

     
  14. نوریزاد عزیز، انسان کامل، سقراط زمان، نمیدانم ترا چه بنامم زیرا از هرچه نامیده شوی بالا تری. به نرخ روز نان خوردن کار هر بزدلیست و در جهت آب شناکردن کار هربیدست و پایی‌. مردان بزرگ را از شجاعتشان میشناسند و پیشوایان راستین را از صداقتشان. تاریخ را بزرگانی چون تو تغییر داده اند و خرافات را دلیرانی چون تو از مغزها زدوده اند سقراط و حلّاج را خرافه به قتل آورد و گالیله را جهل زبان در کام گرفت. پس دوست عزیز همان طور که تا کنون استوار بودهیی به راهت ادامهٔ ده، مطمئن باش حقیقت دیر یا زود آشکار میشود همچنانکه خورشید همیشه زیر ابر نمی‌ماند. درود فراوان بدرقه راحت و دعای خیر همه دوستان به همراهت.

     
  15. کسی که انقدر ایمانش ضعیف است که با تبلیغ یک بهایی یا هز ذین دیگری از راه بدر شود بهتر همان که بشود

     
  16. این هم مطلبی در باره عملگرد شخصی که به “کتاب الله” حتما عمل کرده که این چنین هنوز هم علیرغم تصریح قبلی به بی دینی و بی قانونی همچنان عزیز دل برادر است:

    احمد احمدی

    هر روز از خانه تا محل کارم که گاه ساعت ۸ بامداد است و گاه ساعت ۹ و ۱۰ و گاهی ساعت ۱۱ از کنار چند چهارراه عبور می‌کنم و بر سر هر چهارراه از ۷ – ۸ نفر گرفته تا ۲۰ – ۳۰ نفر از پانزده – شانزده ساله تا سی – چهل ساله را می‌بینم که با تن‌های نزار و ناتوانی، اندک رمق ناچیز خود را به حراج نهاده منتظرند کسی پیدا شود و آنها را بر سر کاری – که عموماً کار توانفرسای بنائی است – ببرد، اما آن هم آسان به دست نمی‌آید. منظره دلخراش و جگرشکاف آن جا است که سواری یا وانتی پیدا شود و بخواهد یک یا دو نفر از این ستمدیدگان رنجور را برای کار ببرد، اینجا است که هر کس به اندازه سرسوزنی وجدان انسانی داشته باشد از شدت شرم غرق عرق می‌شود چرا که می‌بیند چندین نفر هجوم می‌آورند و التماس‌کنان از راننده می‌خواهند که آنها را هم بر سر کار ببرد و وقتی خودرو می‌رود، آنها با احساس حقارت ناامید و افسرده باز می‌گردند و منتظر می‌مانند و می‌مانند تا شاید کسی پیدا شود و یک یا دو نفر را تصادفی برگزیند و ببرد و شاید هم اصلاً پیدا نشود – و غالباً هم پیدا نمی‌شود – و همه تا حدود ظهر با همان چشمان بی‌رمق نگران می‌مانند و سرانجام پراکنده می‌شوند. اکنون نیک بیندیشیم که چنین کسی بعد از ظهر و شب را چگونه می‌گذراند، معیشت خود و خانواده‌اش را چگونه تأمین می‌کند؟! راستی اگر به دزدی و فروش مواد مخدر نیفتد بسیار مردانگی کرده و شرف داشته است! این، چند چهارراهی است که در مسیر من قرار دارند که نسبتاً هم خلوت است اما در کرانه‌های همین تهران، در قم، در دماوند، در کرمانشاه، در شهرهای شمال و… مناظری دلخراش‌تر و جگرسوزتر و جانکاه‌تر دیده‌ام با انبوهی از همین پیکره‌های نحیف و نزار و با همان مأیوس ماندن و بر سر کار نرفتن و دست خالی به خانه بازگشتن!!
    در حقیقت بازاری است که کالای آن نیروی بسیار ناچیزی است در لابلای مشتی رگ و پوست چروکیده و مشتی استخوان پوک و تکیده و فرسوده که انسانی شریف اما ستمدیده اجتماع، آن را به حراج گذاشته و بانگ “آیا خریداری هست” سر داده، اما خریداری برای این کالا نمی‌یابد! راستی که چه بازاری؟! چه کالایی و چه فرد فروشنده ای؟!

    معنای عدالت
    امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه می‌فرماید: “العدل یضع الامور مواضعها: عدالت هر چیزی را بر سر جای خودش قرار می‌دهد و به همین معنی است که گفته‌اند: عدل، نهادن هر چیزی است در جای خودش. اما مشکل اصلی این است که آن شئی چیست؟ و آن جایی که باید چیزی را در آن قرار داد، کدام است؟ و چگونه تشخیص داده می‌شود؟ در واقع فرد و مورد و مصداق آن کلی یعنی عدل چیست؟ اینجا است که یک دنیا علم و آگاهی لازم است و کار هر کسی نیست. همه فیلسوفان، فلاسفه حقوق و قانونگذاران می‌کوشند نخست حق را تعریف کنند و سپس معلوم کنند که صاحب حق کیست و چگونه حق او را به او بدهند و این است معنای عدالت یعنی نهادن چیزی یعنی حق بجای درست و واقعی آن و به عبارت دیگر رساندن حق به صاحب حق. بنابر این رعایت عدالت مستلزم شناخت حق و چگونگی رساندن حق به صاحب حق است و گفته شد ه این کاری بسیار دشوار است.
    امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرمایند: فالحق اوسع الاشیاء فی التواصف واضیقها فی التناصف: حق در مرحله گفتن و وصف کردن گسترده‌ترین اشیاء‌ است (و آسان) اما به هنگام عمل و حق را به حقدار رساندن محدودترین و دشوارترین کار است.

    در همین روزها آقای احمدی نژاد به والیبالیست‌هایی که با آلمانها بازی کرده و تنها در نوبت اول برده و در دور دوم باخته بودند، هر کدام پنجاه میلیون تومان و یک آپارتمان بخشیدند. راستی آیا او بررسی کرده که حق یک والیبالیست فقط بردن در یک نوبت چقدر است؟و اصلاً حقی دارد؟ اگر فرض کنیم دارد معنای آن چیست، آن هم در کشوری که آن همه کارگر در آن بر سر گذرها نشسته و بیکار به خانه بر می‌گردند؟ پیش از این هم به فوتبالیست‌ها هر کدام صد میلیون تومان بخشیدند و حق وارد کردن خودرو هم به آنها دادند!! راستی آنها هم چنین حقی در چنین اجتماع بیکار و تهیدستی دارند؟ احمدی نژاد در عموم بذل و بخشش‌هایش همین‌طور نسنجیده و بدون دانستن و شناختن و داشتن تعریفی از حق در هر مورد و نیز بدون شناخت انطباق مورد و مصداق با آن تعریف عمل کرده است و این کار خطا و تضییع بیت‌المال است،‌ همان بیت‌المالی که علی علیه السلام در مورد مصرف آن، آن اندازه احتیاط و دغدغه داشت.

    آقای احمدی نژاد نه تنها در بذل و بخششها بلکه در اختصاص دادن بودجه و بیت المال هم به مواردی، نسنجیده عمل کرده است. از باب نمونه صرف صدها میلیارد تومان برای احداث منوریل در داخل رودخانه قم با وجود مخالفتهای فراوان از سوی مردم و… با آن که با چنین مبلغی می‌شد کارخانه‌هایی را فعال کرد و افراد فراوانی را در آنها به کار گماشت. این نداشتن دید جامع و نشناختن حق هر مورد و هر فرد یا گروه و نیز نشناختن مصداق آن حق و انطباق آن مصداق بر آن تعریف سبب شده است که آن عدالتی که ایشان همواره بر زبان آورده نه تنها تحقق نیابد بلکه در موارد فراوانی به ضد عدالت یعنی ستم تبدیل شده است و از این نمونه‌ها آن قدر فراوان است که شمارش و تحلیل آنها کتاب کلانی خواهد شد!

    منبع: روزنامه جمهوری اسلامی

     
  17. سلام خدا بر تو روزی که زاده شدی و روزی که در راه او قلم برداشتی و روزی که در راه او به بیدادگاه خواهی رفت

     
  18. اقای نوری زاد قبل از اینکه دادگاه بروی این نظر مرا منتشر کن
    سید ابوالفضل عزیز انقدر تند نرو جمله من کنایه داشت بیشتر دقت کن لعنت بر کسی که به کودکی ازار برساند

     
  19. ابوتراب کج زلف

    با درود وآرزوی تندرستی برای همه

    نوری زاد عزیز ، خدای بزرگ در همه ادیان یکیست و تالی ندارد و فقط پیامبران بترتیب برای انجام رسالتشان بر اساس صلاحدید حضرت باریتعالی مبعوث گردیده اند بنا بر این دستورات ادیان مختلف نمیتواند خارج از مشیت و تقدیرات خداوندی باشد ، پس نمیتوان در مورد دستورات و تصمیمات اتخاذ شده در دینهای مختلف که پیروان هر دین موظف به انجام آنها هستند نظر قطعی داد که مثلا” کدام یک را انجام بدهند یا ندهند فقط میماند یک نکته : دین اسلام و پیامبرش و کتابش ،آخرین دین الهی و پیامبرش خاتم پیامبران و کتابش فصل الخطاب کتب آسمانی است (بر پایه قران کریم ) . تا اینجای مطلب بحثی نیست ولی اینکه ما بیاییم و بگوییم چرا مردم جهان نمی آیند دین برتر را انتخاب کنند خود مطلب جداگانه ایست که مردم عادی بر اساس آموزه های والدینشان متدین به دین اجدادی میشوند و هم اینکه در این دنیای پر دردسر و پر گیر و دار کسی فرصت تحقیق ندارد که بفهمد کدام دین برتر است مگر اینکه محقق باشد و شکم سیر و از قضای روزگار به این مقوله فکر کند و کند و کاو که اگر به نتیجه برد و رساله ای هم بیرون بدهد خروجی اش باز بدرد کسانی میخورد که در این وادی قدم میزنند ، خب تکلیف فرزندان متولد شده افراد معتقد به ادیان مختلف چیست و اگر حاکمین متولی بر جامعه سخت معتقد به تبلیغ دین مورد نظرشان باشند و مردم عادی ساکن در کشور دارای اعتقادات مختلف این معضل را چگونه باید حل و فصل کرد پس تکلیف لا اکراه فی الدین چه میشود آیا باید داغ و درفش بکار برد یا اینکه کار فرهنگی انجام داد؟ متولیان کار فرهنگی چه کسانی باید باشند ؟ تقابل افکاری وجود خواهد داشت یا یکطرفه بقاضی خواهند رفت ؟ مسلما” با گفتگو در فضای مفاهمه بسیاری از مشکلات بر طرف خواهد شد و حقیقت روشن میشود و تصمیم گیری برای هرکس آسان که این تازه بر میگردد به اول کار که : لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی .

     
  20. به دنبال خدا میگردی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نگرد نیست, گشتم نبود
    دروغ چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
    به عقل ناقص من قد نمیدهد که بدانم و بگویم مبدا و مقصد این جهان کجاست. وقتی هم بدنبالش گشتم بیشتر به گمراهی کشیده شدم.چرا که برای افکار و عقاید فلاسفه(مغرب و مشرق زمین) هیچ شاهدی نیست و همه ادعاست. تکرار میکنم که من نیز در این عرصه نادانم و با تئوری “بیگ بنگ” نیز نتوانستم خود را اقناع کنم . داستان مریخیها و یا موجوداتی از کرات دیگر که شواهدی نیز بر روی زمین باقی گذاشته اند نیز باورم نمیشود مگر اینکه به چشم حود یکی از انها را ببینم. فکر بد نکن ماتریالیسم و دیالکتیک مورد ادعای خدایگان چپ نیز چنگی به دل و ذهن جستجوگرم نزد. خیلی چیزها را نمیدانم ولی باور دارم خدا با هر نامی که بخوانندش قدمتش به زمانی میرسد که انسانها از ترس حیوانات و خشم طبیعت تصمیم به زندگانی گروهی گرفتند. از ان زمان انسان شروع کرد برای سوالهای بیجوابش دلائل ماوراءالطبیعه بسازد و خورشید و ماه و اتش و کوه و انواع حیوانات و حتی مجسمه های خود ساخته را بپرستد و برای بدست اوردن دلش و گریز از خشمش قربانی بدهد. بعدها زمان مونوئیست ها رسید که به خالقی نامرئی ایمان اوردند ولی خدایان انها نیز از انسان توقعاتی داشته و قربانیانی میخواستند که تا روزگار ما و در گوشه و کنار دنیا ادامه دارد. این افکار نه فقط امیدهایی «واهی» به انسانها به عنوان موجوداتی ناچار میداد, ضرر دیگری نیز برای انسانها به بار اورد که انهم تا امروز باقیست و ان ارتزاق بدونِ زحمتِ عده ای فرصت طلب (به بهانه ارتباط نزدیکتر با خدا) از هدایای بندگانی بود که تا به اخر دنیا بدهکار خدا بودند. این قصه تقریبآ در تمام ان مذاهبی که عالمگیر شد وجود داشته و دارد. کاتولیکها در زمانهای دور در حالی که “پاپ” اعظمشان که مانند ایت الله های مسلمانان نماینده و نشانه خدا بر روی زمین بود از سویی غرق در فساد بوده و سرش به زنان و فرزندان نامشروعش گرم بود و از سویی همزمان با ساخت و پاخت با قدرتهای خونخوار سیاسی و نطامی به سرکوب هر مخالفی میپرداخت. سوء استفاده قدرت از مذهب و یا برعکس سوءاستفاده مذهب از قدرت و در نتیجه همچو شیر و شکر شدن این هر دو را که بارها در تاریخ تکرار شده در ایران امروز میبینیم . از سویی با بهانه جویی و تحریک مذهبی و در واقع با نیت اقتصادی و فتح سرزمینهای دیگر جنگ صلیبی به راه میانداختند و از سویی سند مالکیت زمینهای بهشت را میفروختند و کسی اجازه نداشت و قادر نبود بدون واسطه قرار دادن ان طبقه فاسد به تنهایی با خدایش! راز و نیازی بکند .رفرمیستی مانند مارتین لوتر نیز نتوانست تغییر بزرگی را ایجاد کند و هنوز نیز به مانند همیشه هزاران تن با موعظه در باره خدا و خواسته هایش ارتزاق میکنند. یعنی کثیفترین پول را به خانه میبرند. صحبت را از اینجا اغاز کردم که عده ای از هموطنان گمان نکنند انچه در اسلام نیافته اند در ائینی دیگر خواهند یافت. وگرنه این داستان با عوض کردن نامها در مورد تمام دینها و بدون هیچ استثنایی صدق میکند. از دین باستانی ایرانیان زرتشت بگیر تا به اسلام برسی. بلایی را که مخلوط دین و قدرت نظامی و سیاسی بر سر مردمان اورده نیازی به توضیح بیشتر ندارد. پس سخن کوتاه کرده و ادعا میکنم که تمام خداها با هر اسمی ساخته قوای ذهنی محدود بشر میباشند انهم فقط ساخته «دست» و ذهن مردها, و سخنانشان شباهت زیادی به سخنان دیگر خدایان داشته, و جایگاهشان با سرعت تبدیل به چماقی برای سرکوب و استثمار و تحمیق مردم عادی شده. طبقات روحانی تمامی این ادیان در حین خوشگذرانیهایشان, به مردم زجر کشیده وعده لذت در دنیایی دیگر میدادند و میدهند. به بهشت وعده داده شده به اعراب که اولین مسلمانان بودند توجه کنید. به انسان نیمه وحشی که در برهوتی بی اب و علف میزیسته وعده باغهای همیشه سبز را میدادند و دخترانی که هر روز باکره میشوند(لابد سهم زنان از بهشت زجر و درد هر روزه باشد) جویهایی که در ان چه ها و چه ها روان است و در نهایت بی شرمی وعده وجود پسر بچه ها را نیز داده اند چرا؟ برای انکه از قدرت شمشیر زنی انها و وحشی بودن و پیرو هیچ ادابی نبودن انها در راه کسب درامد سود ببرند. تا بحال از یک اخوندی پرسیده اید که ان بیت المالی که در صدر اسلام و تا مدتها بعد وجود داشته چه بوده؟ من به شما خواهم گفت: به اسم تبلیغ! دین به سرزمینهای دیگران هجوم برده و مقاومت کنندگان را کشته و اموالشان را که شامل زن و فرزندانشان نیز میشده به غنیمت میبردند. انهایی که اسلام میاوردند ظاهرآ در امان بودند ولی به عنوان مسلمان درجه دوم. و انها که اسلام نمی اوردند و سر جنگ نیز نداشتند باید سالانه قسمتی از اموالشان را به عنوان جزیه به فرستادگان خدا میدادند. بلافاصله بعد از جنگ نوبت تقسیم غنائم میشده زنان و دختران روسا و حکام شکست خورده را شخص پیامبر و بعد هم جانشینانشان بدون شرم به کنیزی ( قلم بنده از نوشتن اختیارات این وحشیها برای برخورد و کامجویی از زنان و دختران اسیر قاصر است)و کودکانشان را به غلامی میگرفتند و بقیه زنان و کودکان نیز به دیگر سپاهیان الله داده میشد تا یا خود منتفع شوند و یا در بازار برده فروشها به فروش برسانند. حتی مواردی بوده که وقتی زنان و دختران زیبای یک قبیله شکست خورده را به محمد دادند به فرمان او بقیه زنان و کودکان را به بازار برده فروشها برده تا بفروشند و با پولش اسلحه برای جنگهای بعدی بخرند و لابد با پول بدست امده از برده فروشی به عدالت گستری در جهان بپردازند باز هم ادعای من: اگر خدایی به این صورت که ادیان اسمانی! نقل میکنند وجود داشته باشد برای جه خود را از دید بندگان ضعیف و بیمقدارش پنهان میکند؟ قایم باشک بازی است و یا دوربین مخفی و یا اینکه ذات عالی متعال علاقه به مچ گیری دارند. چه دلیل احمقانه ای باعث میشود که ان خدایان فقط درون غارها خود را به چند نفر بنمایانند؟ چرا ان قدرت مطلق خواسته هایش را به طور مستقیم با انسانها در میان نمیگذارد و خاطیان را مجازات نمیکند تا دیگران عبرت بگیرند. اصلآ مگر کار و سرگرمی و زندگی دیگری ندارد که بخواهد به حساب و کتاب میلیاردها انسان زنده و مرده رسیدگی کند. این رفتار که او پیامش را فقط به وسیله یک نفر برای انسانها بفرستد و متخلفین را به شدیدترین مجازاتها تهدید کند, بسیار سفاکانه و غیر قابل پذیرش میباشد. از سویی خدایی که همه انسانها را افریده! و به ما جان داده مگر کمبود دارد که ما باید مدام به درگاهش دولا و راست شده و فقط با شیون زاری بتوانیم دل سنگش را نرم کنیم که اتشمان نزند و طعمه مار و عقرب جرار و غیرو مان نگرداند. این کسی که به ما جان داده مگر خودش توانایی گرفتن ان جان را ندارد؟ پس چرا انسانها را وادار کرده در طول هزاران سال به نام خدا و به درخواست و دستور او خون میلیونها انسان دیگر را ریخته و دودمانشان را بر باد دهند.در سالهای اخیر به جز خمینی و صدام و بن لادن و ملا عمر و یهودیها و فلسطینیها ، جورج بوش دوم نیز میگفت برای کشتار مردم عراق و افغانستان ماموریت الهی دارد. ایا این وجود قادر بر اثر تنهایی زیاد به سادیسم(دیگر ازاری) مبتلا شده و “روم به دیفار” خونخوار شده که مدام دستور ریختن خون انسانها را میدهد. اگر یهوه واقعآ سرزمینی را میخواسته به عده بخصوصی هبه کند , خوب اموالش بوده و اعتراضی نیست. ولی ایا نمیتوانست ان سر زمین را تا قبل از امدن ان قوم برگزیده!؟ به سنگلاخ و یا خارستانی غیر مسکونی تبدیل کرده و بعد از حضور نورچشمی ها ان زمین را دوباره بارور سازد؟ ایا او نمیتوانسته با زلزله ای و اصلآ با نشان دادن خویش و خشمش و با کشیدن فریادی فلسطینیها را از انجا فراری بدهد تا انها سالیان سال خون یکدیگر را نریزند؟ این که باز کودکانه ترین و احمقانه ترین راه بوده که به نورچشمیهایت بگویی من ان زمین را برای شما در نظر گرفته بودم ولی شرمنده ام این کله پوکها که پیرو یک خدای عربی بوده و از قضا انها نیز خود را قوم برگزیده میدانند، صدها سال است که در این سرزمین ساکن شده اند و مرا شرمنده شما کرده اند . حالا بروید از امریکا و انگلیس و روسیه و غیره سلاح بخرید و سپس با کمک من ان ها را که سلاحی ندارند نابود کرده و برای باقی عمر به اردوگاه تبعیدشان میکنیم و وعده من به شما به حقیقت میپیوندد. .نتیجه اش؟ : شنیده ام در مدارس ابتدایی به کودکان فلسطینی در زنگ ریاضی میگویند : هاشم دو اسرائیلی کشت و عبدالله نیز سه اسرائیلی روی هم چند اسرائیلی کشته شده اند و انطرفیها نیز دست کمی از اینان ندارند که به ازای یک کشته ده نفر را میکشند. واسفا که این داستان تمام ادیان بوده و تنها خواستار و باعث و بانی خونریزیها نیز خدای رحمن و رحیم میباشد
    بابا

    ——————–

    سلام بابای گرامی
    درکناراین نگاه تلخ، ایکاش انصاف را رعایت می کردید و یکسره بریک عقیده نمی تافتید. بل درستی های آن را نیز برمی شمردید. قبول که اسلام هماره توسط حاکمان وملاهای حکومتی وجهل گسترمصادره شده اما انوارآن را نمی توان انکارکرد. دوست من، نفرت های خود را ازیک جماعت به اعتقادشان تسری ندهیم. شاید دردوردستها ادبی فهمی بزرگی ای پا بپا می شود. به دیگران احترام بگذاریم. نقدشان بکنیم اما نروبیمشان.
    با احترام

    .

     
  21. باسلام
    سلام به تمام کسانیکه در اینجا از اقای نوریزاد حمایت کردند
    تمام مطالب شما را خواندم و در مورد حمایت از آقای نوریزاد یک چیز گفتید
    حمایتت میکنیم ، تنها نیستی،….
    وقتی این جملات را می خوانم یادضرب المثل های داشتم داشتم حساب نیست دارم دارم حساب است می افتم
    الان چه چیزی داریم ،حساب است
    اگر به هر دلیلی اقای نوریزاد به منزلش برنگشت چه داریم برایش انجام دهیم چون در نوشتهای بالا فقط آرزو میکنیم وآرزوی نه به کار من و شما و نه بکار آقای نوریزاد می اید
    تا جائی که از جملات آقای نوریزاد متوجه شدم او جز حمایت ما کسی دیگری را ندارد مسئولین جدید امروزی و حتی رفقای قدیمی بزدلش او را تنها گذاشتند و مطمئنا”قدمی برای او بر نمیدارند و برخی مثل آقای رفسنجانی شاید به خون او تشنه باشد(با توجه به صحبتی که در بی بی سی داشتند)
    بنابراین درفضای مجازی انقدر باید فریاد زنیم تا تمام اخبار فقط این باشدو تمام کسانیکه دست بازی برای صحبت در خارج از ایران دارند مخصوصا”دانشجویان را ترقیب کنیم تا به این موضوع بپردازندتا زمانیکه او به خانه و کاشانه خود برگرددو نباید دلسرد شویم.
    اجازه ندهیم سناریوهای قدیمی برای ایشان باردگر اجرا شود.
    برای یکبار هم که شده یک کاری را از ابتدا تا انتها پیش ببرم و نتیجه انرا بگیریم که این بابی شود برای آزادی دیگران.دیگرانی که بناحق اسیرند و انها هم مثل ما پدرو مادر و همسر و فرزند دارندو حق دارند که آزادانه زندگی کنند.
    فقط با این نوشته خواستم این احتمال را در نظر بگیرد و راهکار های عملی خود را پیش ببرید تا جباران و ستمگران در ایران بدانند که نوریزاد و امثال نوریزاد حمایتشان را از قدرتمندان ستمگر وفاسد و ترسو نمیگیرند بلکه این مردمند که نوریزاد ها را زنده نگه میدارند تا برای انها بنویسند وحرف بزنند.
    باآرزوی موفقیت برای شما دوستان عزیز

     
  22. باسلام -دزدانه فیلترشکنم رابازمیکنم ومقالات شمارامروروبرخودمبیالم که مردان شجاع همچون شماهنوزوجوددارندشایدروزی ترس من هم بریزد!

     
  23. Dorud;

    Lotfi kon;

    Agar karat be yek bazju resid farda;

    Salam bresun va begu;

    Sukhtei az *HAMJENSANE* shoma tashakori az samime ghalb darad;

    Babate;

    Darsi ke dar zire shekanjehaie shoma dar hodude 34 sale pish greft;

    Be bahaie naghse 2*PAYASH* VA khord shodane *KAMARASH * ;

    Va ama dar avaz;

    *Sukhte* ;

    Az khabe heyvani parid ;

    Be eshge *ENSAN* shodan

    Deltange daneshgahe (baszdashtgahe) khaksefid va reise an JAHANGIRE JAHANGIRI;

    pas shad basho labkhand bezan ;

    Dar zamane didare jahelane shekanjegar;

    Be SALAMAT

    Tozih; Jahangire Jahangiri kargardane filmhaie mobtazale rejime shah va soltanie akhundi

     
  24. بروید ، که درست میروید

     
  25. استادبزرگوارم جناب نوریزادسلام:
    من همواره دراین فکرم که ماچگونه مردمی هستیم.آیاماهمان کسانی هستیم که انقلاب سال57رابه ثمررساندیم؟دلایل انقلاب وشورش مردم درآن سالها چه بود؟آیاظلم وستمی که اکنون به ما درماندگان میرود ازآنسالها کمتراست.آیامردم ماچهره این دژخیمان زالوصفت که چنگال خودراتابازودراقتصادوبیت المال فروبرده اند را به درستی نشناخته اند؟پس چرامردم مابه حمایت ازچهره های دلسوز همچون آقای نوریزادبرنمیخیزند.کسی که باشجاعت ازکارها وگذشته خود اظهارندامت میکندوسپس باصراحت ودلیری به انتقادازدستگاه جورمیپردازدوسخن حق رادرمقابل بالاترین مقام
    رژیم اظهارمیداردوبه تمام عواقب آن نیزآگاه است.پس چراما خود را بایدبخواب بزنیم ازچه هراس داریم بیاییداگرخدای ناکرده مشکلی برای جناب نوریزادبوجودآمد هرکدام ازمابه هرطریق که میتوانیم باصدای بلند اعتراض کنیم تاحداقل معلوم شودکه ماتماشاچی نیستیم.بیاییدازاین منبعددرمقابل ستمگری سکوت نکنیم .آزادی آسان بدست نمی آیدهزینه براست بایدهمه آماده پرداخت هزینه آن باشیم.هرکس به سهمخود.

     
  26. با عرض سلام و دورد بیکران به شجاع مرد زمان باید بگویم که شما دیگر تنها نیستید

    با بزرگواری و شجاعت توانستید انقلابی در ایران بپا نمائید و برای همیشه نامتان

    جاودانه خواهد ماند خداوند نگهدارتان باد. که چراغ راه ما شدید.

     
  27. تیغی که آسمانش از فیض خود دهد آب تنها جهان بگیرد بی منت سپاهی / برادر بسیار ارجمند . میدانم چنان حجاب از چشم جانت کنار رفته که نیاز به توصیه نداری ولی فقط جهت یاد آوری میگویم هر چه احتجاج هایت با ظالمین با دقت بیشتری بغی زدایی شود سلاسل و اغلال الهی بر گردن همان ظالمان تنگ تر میشود و و بقیه کارها را حق تعالی خودش بسهولت پیش خواهد برد .علت اصلی تآخیر نصرت الهی اینست که جامعه نیاز به صیقل بیشتری دارد … کارها آسان شود امّا به صبر . همچنان در پناه حق باشی …

     
  28. ما ستم را نشان گرفته بودیم
    اما
    همه تیرها از کمان دانش پرتاب نشد
    ای کاش
    نخست جهل را نشانه گرفته بودیم

     
  29. نوریزاد عزیز حرف حساب دوستمان این است که “حتی میتوانید بهایی باشید ولی نباید تبلیغش را بکنید چرا؟ چون کشور ما اسلامیست و فضای رسانه ای و فرهنگی و عرصه عمومی باید مال ما باشد و بقیه دهنشان راببندند فقط ما حق داریم دینمان را تبلیغ کنیم کنیم و ذهن مردمان دیارمان باید تحت سیطره ی ما و آنچه >فرهنگ ما< است باید باشد"
    ——-
    حالا با این منطق نمیدونم چرا وقتی مثلا حجاب (البته برقع و روبنده-اینا برا بهره برداری تبلیغاتی کلا گفتن حجاب) در فرانسه ممنوع میشه باز صدای امثال دوستمون در میاد که ای چه نشسته اید که "آزادی های مذهبی " را از ما گرفتند .خیلی جالبه "آزادی های مذهبی"!!!!!!!!!!!!!!!
    یا به فرض محال اگر در یک کشور اکثریت مسیحی تبلیغ اسلام را ممنوع کنند(یا شیخی را به جرم تبلیغ ترور دستگیر کنند)
    اینا دیگه رنگ اسلامیسم میبازند و اومانیست میشن و میگن "آقا عیسی به دینش موسی به دینش همه باید آزاد باشند دینشان را تبلیغ کنند!!!"
    به این کار دابل استاندارد نمیگن هاااااااا این یعنی فاشیسم.

     
  30. هموطن عزیزم، امیدوارم همچنان صبور، قوی و با قدرت عشق حقیقت خلقت ,در مقابل ظالمان استوار باشی‌. خیلی‌ متاسفم از خبر ظلم دیگری بر شما و خانواده شما. براتون آرامش و عشق میفرستم

     
  31. جناب نوری زاد سلام وعرض ادب
    نوشتید تنها ماندید وپشیمان نیستید، شما تنها نیستید ، آنانی تنهایند که خود بین وومغرورند انسانهای آزاده ناظر به کل عالمند
    افکارشان روشن وافق دیدشان وسیع وقلبشان به روشنی دریاست همه را یکسان وبرابر میبینند
    در خلقت تفاوتی نیست والا خدا خلقی نمی فر مودآدم های کوردل تنهایند بسیار ند که حرکت
    انسان دوستانه شما را می ستایند بیایید باهم به ایران سرزمین نور خدمت کنیم
    بیایید به این فکر کنیم
    میتوان لبخند را احساس کرد میتوان عاشق بود فارغ ازظلمت خشم سایه شوم بدی ها راشکست ،
    میتوان در تند باد حادثه زورقی محکم ساخت
    بردر خانه ما بنوشته است
    مرهم هرزخم کز دنیای دون برما رسد
    اندکی عشق است و ایمان ووفا
    به امید دیدار
    الف حبیبی

    —————————

    سلام وسپاس بانوی خوب
    تنهایی من نه ازاین روی است که شما به نیکی بدان اشاره فرموده اید. بل ازآن روی که سیاسیون مطرح کشورکلا باب ورود به عرصه های انسانی را بسته اند وبدان روی خوش نشان نمی دهند. وگرنه ما وشما را هرگز تنهایی نیست. ما با نگاه به یک غنچه به یک لبخند به یک آه انرژی می گیریم
    با احترام

     
  32. با درود خدمت استاد عزیز
    از هیچ چیز نگران نباشید. از آن جایی که شما شناخته شده هستید، با شما هیچ کاری نخواهند داشت.
    خود رهبر بارها گفته اند که از من انتقاد کنید. وزارت اطلاعات یک هوشمندی در کارش دیده میشود و در عنوان اتهامی که به شما زده اند، نشانه ای از انتقاد به رهبری دیده نمیشود. چون جرم به اتهام نقد رهبری، برخلاف سخنان رهبری است. مطالبی که از شما خوانده ام و یا شنیده ام، جز تائید قران با بیان روایاتی از پایه ریزان اسلام و آیات قران، چیزی دیده نمی شود. تقریباٌ تمام کسانی که مطالب سیاسی را، چه در داخل و یا خارج ایران، دنبال میکنند شما را میشناسند. این شناخت جهانی شما به کمک شما خواهد آمد. برخورد هایی که با آقایان موسوی، کروبی و خاتمی (به علت شناخته بودنشان) صورت گرفت در مقابل کشته شده گان راه آزادی قابل قیاس نیست و این در حالیست که نمایندگان مجلس شعار اعدام نمودن آنها را در محلس سر دادند. بدانید که تنها نیستید و از شما حمایت خواهیم کرد.

    به امبد ایرانی آزاد

     
  33. نوشیدن یک لیوان اب از دست یک بهایی توسط نوری زاد من را به یاد این داستان انداخت:

    ظهر یکی از روزهای رمضان بود ….حسین حلاج همیشه برای جزامی ها غذا می برده و اون روز هم …داشت از خرابه ایی که بیماران جزامی توش زندگی می کردند می گذشت ….جزامی ها داشتند ناهار می خوردند …ناهار که چه ؟ ته مونده ی غذاهای دیگران و و چیزهایی که تو اشغال ها پیدا کرده بودند و چند تکه نان…یکی از اون ها بلند میشه به حلاج می گه : بفرما ناهار !
    – مزاحم نیستم ؟
    – نه بفرمایید.
    حسین حلاج میشینه پای سفره ….یکی از جزامی ها رو بهش می گه : تو چه جوریه که از ما نمی ترسی …دوستای تو حتی چندششون می شه از کنار ما رد شند …ولی تو الان….
    حلاج میگه : خب اون ها الان روزه هستند برای همین این جا نمیاند تا دلشون هوس غذا نکنه .
    – پس تو که این همه عارفی و خدا پرستی چرا روزه نیستی ؟
    – نشد امروز روزه بگیرم دیگه …

    حلاج دست به غذا ها می بره و چند لقمه می خوره …درست از همون غذا هایی که جزامی ها بهشون دست زده بودند …

    چند لقمه که می خوره بلند میشه و تشکر می کنه و می ره ….

    موقع افطار که میشه منصور غذایی به دهنش می زاره و می گه : خدایا روزه من را قبول کن ….
    یکی از دوستاش می گه : ولی ما تو را دیدیم که داشتی با جزامی ها ناهار می خوردی

    حسین حلاج در جوابش می گه : اون خداست …روزه ی من برای خداست …اون می دونه که من اون چند لقمه غذا را از روی گرسنگی و هوس نخوردم ….دل بنده اش را می شکستم روزه ام باطل می شد یا خوردن چند چند لقمه غذا ؟؟؟

    آقای نوری زاد, ان روز , در منزل ان بهایی با ارزش ترین روزه عمرت راگرفتی .

    راستی یادم رفت که بگم که حلاج به جرم کفر, ارتداد ,توطئه علیه نظام, خیانت وبرهمزدن نظم عمومی بدست ملت شریف ایران به دار اویخته شد . من که حالم از خودم ,به هم مخوره.
    خدایا ما چه جانورهایی هستیم ?خدايا ما اين همه رذالت و پستي را كجا اموختيم..?.

     
  34. آقای نوری زاد را دیدند مشعلی و جام آبی در دست ، پرسیدند : کجا میروی؟

    گفت : می روم با آتش ، بهشت را بسوزانم و با آب ,جهنم را خاموش کنم ، تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند،

    نه به خاطر عیاشی در بهشت و ترس از جهنم

     
  35. سید ابوالفضل

    آقای san
    سلام
    لطف کرده اید وگفته اید “باید به کودک بهایی کشیده زد” اما نگفته اید که باید پای چه کسی را بوسید. کاش آن را هم می گفتی تا ماهیت وجودیت آشکار تر می شد. من نظر های نظر دهندگان محترم این سایت را در مورد بحث جاری دیده ام . هستند کسانی که با عصبانیت و تندی بسیار نظر داده اند و حتی توهین های ناپسند روا داشته اند ، اما همان ها نیز اغلب به معصومیت و بیگناهی یک کودک چهار ساله اذعان نموده اند و دلجویی از او و مهربانی با او را ستوده اند ویا حداقل با آن مخالفتی نکرده اند. فکر کنم شما اولین نفری هستی که نظر داده ای که باید به کودک بهایی کشیده زد. لازم دیدم مختصری با تو در این باب حرف بزنم.
    تقریبا هیچ مذهب ، دین و قانونی کشیده زدن به یک کودک بی گناه را روا نمی دارد . در مورد دین مبین اسلام هرگز چنین کاری مجاز دانسته نشده .در آیات نورانی قرآن جز رحمت و رافت در مورد انسان ها و بویژه کودکان نمی یابیم . پیامبر اسلام در قرآن رحمه للعالمین است( توجه کنید رحمه”للعالمین ” و نه فقط رحمه “للمسلمین”). در سیره ی امامان شیعه هرگز رفتار نامناسبی با غیر مسلمانان وجود نداشته چه رسد به کودکان بی گناه.
    آیا در کدام کشور قانون اجازه می دهد که کودکی را کتک زد ؟ من نمی شناسم. تازه به کدام جرم ؟ آن کودک در این که در یک خانواده ی بهایی به دنیا آمده از چه روی مقصر است؟ اگر خود شما در یک خانواده ی بهایی به دنیا آمده بودی آیا همان وضعیت آرتین را نداشتی ؟ شاید همو فرداروزی که بزرگ شد فهمید که بهاییت آئین خوبی نیست و تغییر عقیده داد.
    آیا کودک چهار ساله اصولا معنی دین را می فهمد و ازروی تحقیق دینی را برای خود بر گزیده است؟ آیا مگر نباید پس از رسیدن به سن قانونی او را مورد مواخذه قرار داد .
    علاوه بر این به شما یادآوری می کنم که مطابق قانون اساسی کشور ما، تفتیش عقاید ممنوع است و تفتیش کننده مجرم است. شما نه تنها حق نداری که از کسی تفتیش عقاید کنی بلکه اگر این کار را کردی جرمی را مرتکب شده ای و باید مجازات شوی . حال تصور کن که بخواهی کودکی را به جرم این که یهودی است کتک بزنی .
    در دین مبین اسلام صراحتا گفته شده ” لا اکراه فی الدین” و بر این اساس هیچ کس را نمی توان به داشتن دینی خاص اجبار نمود . هر فرد آزاد است که دینش را انتخاب کند . آیا حال که این آزادی داده شده مفهومش این است که اگر کسی دین مارا انتخاب نکرد باید بچه ی چها ساله اش را کتک زد؟ آیا اگر در جایی که شیعیان در اقلیت هستند کسانی به خودشان اجازه دهند که چون ما دین آن ها را نپذیرفته ایم مارا به زندان ببرند و بعد از زندانی کردن خود و همسرمان کودک چهار ساله ی مارا با کشیده بنوازند ، خوب است .
    نه آقای san “این ره که تو می روی به ترکستان است”.من واقعا نمی دانم که چرا شما این قدر قسی القلب وبی رحم شده ای اما بدان که این اندازه سنگدلی عادی نیست. من نمی دانم علت آن چیست. خودت باید بگردی و پیدا کنی . با این همه شقاوت وبی رحمی تو کسی هستی مثل همان ها که در صحرای کربلا وقتی مولای ما را سر بریدند به خیامش حمله کردند و سیلی به کودکان بی گناه مولا زدند و گوشواره از گوششان ربودند.
    واقعا چطور می توانی این اندازه بی رحم و سنگدل باشی ؟

     
  36. اگربه این ارقام دقت کنیم قدرت پوچ حکام جور در برابر قدرت لایزال الهی مشخص میشود: /بعد تخمینی جهان شناخته شده 20 میلیارد سال نوری/قطرمنظومه شمسی16دقیقه نوری/زمین جزئ کوچکی از منظومه شمسی وایران بامساحت1648000کیلومتر مربع قسمتی کوچک از کره زمین! به قول مولوی: جمله اطباق زمین و آسمان همچوخاشاکیاست براین بحر روان……..جمعیت زمین بیش از7میلیارد جمعیت ایران75 میلیون….طرفدار حاکمین بخشی از شرکت کنندگان در نماز های جمعه![چون بیشتر آنان به دلیل موقعیت خود تظاهر می کنند]

     
  37. ای مرد بزرگ
    این بیت تقدیم به شما
    تاریک خاطران همه در ناز . نعمت اند
    ای روشنی عقل مارا بلا شدی

     
  38. جناب نوری زاد عزیز

    دادگاههای جمهوری اسلامی مهلکه ایست که با تمام وجود برایت آرزوی رهایی را از آن دارم. البته تو رها شده ای، آزاد آزاد، “چون فضا نوردی در دل تاریک فضا”. و از این است که توشه سفر بسته ای و آماده رفتن. “و دلت کبوتر آشتی است، در خون تپیده به بام بلند”. ما ولی باز ماندگانیم، “پای در زنجیران” زنجیرهای روزمرگی است که ما را زمینی کرده است و تو را به پرواز درآورده است.
    من تقریبا هیچوقت دعا نمی کنم؛ آن را بیهوده می پندارم ولی برای تو حسی آمیخته از دعا و خواهش دارم تا دوباره همینجا تو را باز یابیم. در کوتاه زمانی، چون همیشه بی آلایش و آزاد.

    همیشه چون کوه استوار و چون سرو سرفراز باشی
    با احترام
    بردیا استقامت

     
  39. خوب اینم از اون شوخی های با نمک بود. میزاریم به حساب ساده لوحی رفیقمون. وگرنه حتما میگفتم که ایشون از خارج نشینانی است که از زمین خوردن محمد نوریزاد حسابی حال میکنه. آقای نوریزاد دل به جماعت کوفه بستن آب در هاون کوبیدنه. مطمئنم که شما رو بگیرن اسیر کنن و با هرچیز دیگه آب از آب تکون نمیخوره…

     
  40. محمد نوری زاد

    للل

     
  41. سالار سربداران .کی گفته که تو تنهائی . امیدی به خوشه چینان موسوم به اصلاح طلب نداشته باش .پشتیبانان واقعی تو آن جمعیت ملیونی سال 84 است که در زیر پوست جامعه وجود دارد و به وقتش ظهور خواهد کرد

    پس طاقت بیار رفیق

     
  42. سلام اقای دکتر
    در خبرها امده که شما را باز دادسرا احضار کرده است.حتما هم به جرم توهین به قران ناطق یعنی //// و بیت و دار و دسته ///// و توهین و اقدام علیه امنیت ملی نظام که صاحبانش اقایان جنتی و مراجع ///// و حرام خواران سپاه و اطلاعات هستند و یا جرم شما سخن گفتن از دروغ های علمای ///// پوکیده کشور هستند که شما با کارها و نوشته هایتان بساط انان را کساد کرده اید.جرم شما جرم میلیون ها ایرانی است که باید در حیطه حضرات حکومتی وارد نشوند و اگر سوال و یا خطایی بر انان بگیرند باید برای مدتی به مسافرت اوین و یا گوهر دشت و سیاه چاله های حاکمیت بروند تا به راه راست حضرات بروند و از انجا که ماه رمضان است چه بهتر که تمامی مخالفان در این ماه از گناهان خود توبه کنند.چقدر ما بدبخت هستیم که دقیقا همان سیاهی قرون وسطا را تکرار می کنیم و اصلا هم از تکرار این فاجعه تاسف نمی خوریم.دعا می کنم برای شما دوست عزیز که مشکلی این بیماران عقیدتی ایجاد نکنند.دوستانتان را از احوال خویش بی خبر مگذارید.با تشکر و احترام صدر

     
  43. جناب آقای محمد نوری زاد
    شما مظهر مردانگی و شجاعت شده اید.
    شجاعتی که انسان را قادر می سازد هر روز باورهای خویش را بازبینی کند و در صورت نیاز تغییر دهد و بر آن استقامت ورزد.
    برای حفظ و سلامتی شما به درگاه خداوند دعا می کنیم. در پناه حق باشید

     
  44. شما تنها نیستید

    پدر بزرگوارم،
    جناب نوری زاد عزیز،

    نمیدانم هنوز من را به خاطر می آورید یا نه، اما اینجانب سعادت این را داشتم که در سال 89 مدتی با شما در اتاق 6 بند 350 “هم اتاقی” باشم. تنها نشانه ای که فکر می کنم شاید کمک کند مرا به یاد بیاورید “انگلیسی” صحبت کردن من بود!
    به هر روی، امروز طبق روال همیشه داشتم اخبار را در سایتهای گوناگون مرور می کردم که برخوردم به خبری از شما و بنابر عادت این چند ساله، هر چیزی که “نوری زاد” در آن هست برایم ارزش خواندن دارد.
    خبر مربوط بود به مصاحبه ی اخیرتان بارادیو فردا با این تیتر که “تنها مانده ام ولی پشیمان نیستم.” من همیشه علاقه مند به خواندن مطالب و مواضعتان “بعد از 88” بودم و همیشه به خاطر آنچه در این سالهای اخیر گفتید و نوشتید در دل تحسینتان کردم.
    از جمله ی اینها اقدام اخیرتان در برخورد با آن کودک بهائئ و نیز بهاییان بود که عملی بسیار نیکو، شجاعانه و انسانی بود.
    جایی در مصاحبه تان گفتید که “تنها مانده اید اما پشیمان نیستید.” خواستم بگویم نوری زاد عزیز! بر ما ببخش اگر جرئت و جسارت تو را در مواجه با ظلم و بی عدالتی نداریم؛ و برای هر حرفمان باید هزار معادله و ملاحظه را هزار بار زیر و زبر کنیم تا خدایی ناکرده پرمان به پر صاحبان قدرت نیاساید. اما تو باش و صدای ما و تمام بی صدایان باش که تن نحیف و شانه های خسته ی ما تاب تحمل آنچه تو بر خود هموار کرده ای را ندارد. انسان بزرگ می خواهد و تو نیز نیک می دانی که بزرگی و معرفت در گرانبهایی ست که به هر کس ندهندش و معدود ند کسانی چون تو که راه دشوار بزرگی را برمی گزینند. جایی خواندم که قدر هر انسانی به اندازه ی فرصتهایی است که نصیبش می شود و چه جالبست بازی روزگار، به عده ای مجال می دهد تا تاریخ ساز شوند. عده ای از آنان به راه علی خامنه ای و حسین شریعتمداری و تمام روسیاهان تاریخ می روند؛ و عده ای مانند تو در سمت درست تاریخ می ایستند و راه دشوار حق را انتخاب می کنند. بمان در راهت و بر ما ببخش که رفیق نیمه راه بودیم اما لااقل دل و دعایمان با توست.

    با ارادت
    میثم بیگ محمدی
    31 تیر 1392

     
  45. سلام
    آقای نوریزاد
    به شما حسادت می کنم که چنین محبوب قلب انسان ها شده اید.
    امیدوارم گزندی بر شما وارد نشود.

     
  46. با سلام خدمت محمد عزیز
    فکر کنم منظورشون از اهانت به کتاب الله، آیات آن یا همان آیت الله ها باشد. ای شیدای زمان هنگامی که ساکت را می بندی این بیت از حافظ در وصف توست:
    گرچه دانم که به جایی نبرد راه غریب
    من به بوی سر آن زلف پریشان بروم
    استاد بدان هرجا باشی صد قافله دل همره توست دعای روزه داران نمی گذارد به تو گزندی برسانند.
    یا علی

     
  47. Pasokh beh Mir Ali…….Khodaeish zarbehei ra keh in aghayane hokoomati beh eslam zadehand fajeeh bartar asst ya tefle 4 salehe Bahaei keh tamame hagh va hoghooghe enssanie khod ra dar aan mamlekat az dasst dadeh asst? agar emrooz mardom az dine esslam kharej mishavand dalilash vojoode in esslame hokoomati mibashad.chera dar hich dorehe tarikhi intor bakhshi az mardom iran az din gorizan nemishodand? keramate enssani varay tamame in sohbat haye man va shoma mibashad va vaghti enssaniat nabood din ham beh fana miravad.

     
  48. بعضي وقتا زندگي ارزش موندن نداره
    وقتي باغ خرابه شد جا برا خوندن نداره
    بلبل جايي مي خونه كه سبزه و بستان باشه
    بين يك بستان سوخته حال خوندن نداره
    وقتي شهر خرابه شد جغدا ميان حاكم ميشن
    شاعرش دق مرگ ميشه حال سرودن نداره
    گرگا در لباس ميش حمله ميارن به گله
    رمه از وحشت گرگ جرات موندن نداره
    شهر شده خرابه و مردم شهر دربدرن
    توي اين خرابه كس ، جرات موندن نداره
    جووناي دسته گل ، افيوني و معتاد شدند
    ديگه هيچكس اميدي به زنده موندن نداره
    رفيقم ميگه نگو ، ساكت بشين ، نفله مي شي
    من ميگم دلم ديگه ، هواي موندن نداره

     
  49. خدا از سلطان محمود بزرگ تراست .
    يادم نيست ، خواندم يا شنيدم كه :‌ روزي سلطان محمود ، نجار بزرگ شهر را احضار مي كند و مي گويد كه چون نيت دارد سريعا حركت كند ،بايد تا فردا ده هزار ميخ چوبي براي خيمه هاي لشكريان بساز د و اگر اين كار تا فردا انجام نشود ، سرش را از دست خواهد داد . مرد ، مغموم و متفكر به خانه مي آيد و زن او كه مردش را پريشان مي بيند ، جريان را مي پرسد و مرد آن شنيده است را بازگو مي كند .
    زن نجار مي گويد كه نترس و هراس به خود راه نده . امروز را به خوشي و خرمي بگذران كه « خدا از سلطان محمود بزرگتر است » و مرد كه بارها خردمندي زن را تجربه كرده است به شادي ، روز را به شب و شب را به صبح مي رساند .
    فردا ، در را مي كوبند و مرد كه از دريچه ، سواركاران سلطان را مي بيند با زن خداحافظي مي كند و ديدار را به قيامت مي اندازد اما زن بازهم مي گويد كه : نترس « خدا از سلطان محمود بزرگ تر است »
    مرد كه آماده ي مرگ شده ، در را باز مي كند تا با گماشتگان شاه به مسلخ برود اما ، فرستاده ي دربار مي گويد كه «‌ دست نگهدار و ميخ ها را به لشكرگاه نياور چون ، سلطان مُرد ، و لشكركشي به تاخيرافتاد . و زن ، كه شاهد ماجراست دگر بار مي گويد :‌ گفتم نترس . « خدا از سلطان محمود بزرگتراست »‌.
    و باز داستاني ديگر. زماني كه در زندان سپاهان بودم ، روزي ، كسي ، برايم تعريف كرد كه در پل خواجو گدايي است كه پيوسته دو كلمه را مي گويد : «‌ سگ كي باشد بده ، سگ كي باشد نده »‌ . روزي از مرد گدا پرسيدم كه اين يعني چه ؟ گفت : «‌اگه قرارباشه پولي بمن بدي ، سگ كي باشي كه ندي و اگه قرار باشه پولي به من ندي سگ كي باشي بدي ».

     
  50. Dear Mr. Nurizad,
    You are not alone. Our hearts go out to you and your family. You are a good, civilized, and a sincere human being. In this barbaric regime, anyone who does not want to play their game is a target. I believe, they are afraid of your resolve, commitment and pen!
    “Truth will ultimately prevail where there is pains to bring it to light.”
    Respectfully,
    Steven Monash, Ph.D.

    ——————————
    سلام دوست خوب ما استیون گرامی
    ازشما ومحبت سرشارشما تشکرمی کنم.
    برای شما ومردمان ایران روزهایی خوب آرزومندم
    برای شما ایستادن براوج قله های علمی وانسانی
    برای مردم ایران: آرامش ورشد وخردمندی وآزادی
    وبرای ایران: آبادی
    به امید دیدار

     
  51. باسلام خدمت شما
    تشکر از شما و خجالت زده .چون من هم مثل همان مردمی هستم که نوشتم کتمان نمیکنم من هم مثل انها هستم بی فایده و بی ثمر ، پراز لاف و دوزنده زمین و زمان اما بوقت عمل جوینده دری برای پنهان شدن.وقتی متن را فرستادم پشیمان شدم چون دیدیم که هیچ چیز ننوشتم و باید بیشترو بیشتر مینوشتم
    شما نوشتید که حال وروز شما را فهمیده ام من میگویم امکان ندارد شما را درک کنم امکان ندارد خانواده شما را درک کنم این فقط یک احساس ناچیز هست مطمئنا” اگر شما را درک میکردم مثل شما و در کنار شما فریاد میزدم.
    میگویید به این مردم نباید خرده گرفت ولی اگر من جای فرزند شما بودم خرده میگرفتم و به مردم میگفتم ای مردم مگر فقط پدر من در این انقلاب سهیم بوده مگرپدرمن در طول این دوران اشتباه کرده حال پدر من بعد از 30سال که سنی براو گذشته میگوید ما اشتباه کردیم ،پس پدران شما کجایند؟چرا انها اعتراف نمیکنند؟چرا انها نمیگویند حقی که از فرزندانمان ضایع کردیم را ما پس میگیریم؟و…
    من اگر جای فرزند شما بودم خرده میگرفتم.
    و در اخر
    شما میتوانیدفقط و فقط صاحب خانه باشید امروزشما صاحب، خانه ی هستید که این مردم باید سالها عرق بریزند تا بتوانندمصالح ان خانه را بخرند.
    مستاجری باید برای امثالی مثل من باشد که سر به لاک خود میکنندوداخل لاک خود ادعای مردانگی .
    از جملات اخری که برای من نویشتید بسیار متشکرم و مرا شرمنده خود کردید.
    به امید اینکه هر روزنوشته های شما از داخل منزل و از کنار خانوادتان دردنیای مجازی گذاشته شود.

     
  52. سلام محمد آقا
    خسته نباشی . مصاحبه آخری شما رو توی رادیو فردا خوندم خواستم بگم تنها نیستی . من کوچک هم از توی این جمع بزرگ دوستات با هات هستیم. نمی دونم تا کجا و کی ؟ تا کجای دخمه های اوین ی که ندیدم؟تا کجای فریاد های نا سزای بی مصرفهای فربه و فریب خورده و باتوم ها و شکنجه سربازان بد نام… تا کدوم بند اوین یا کهریزکی که ندیدم و قسمت من نشده….نمی دونم ایا منم اگه موقعییت اون دوستت که گفتی تو مراسم ختم از آغوشت فرار کرده رو داشتم بازم از تو فرار میکردم یا نه.؟
    ولی باور کن خیلی دوست دارم اگه همین فردا اومدی شهر ما مشهد بیام ببینمت و باهات حرف بزنم از نزدیک اصلا نمی دونم چطوریه مصاحبت با امسال شما رو افتخار و با کلاس بودن میدونم یه ارزش نمی دونم دلیلش خودکم بینیه چیه ؟دقیقا
    ولی از جرات تو و امثال شما برام تحصین برانگیز و غبطه خوردنیه .باز هم میگم خیلی دوست دارم از نزدیک ببینمت.کار قشنگ و انسانی جدیدی هم که کردی رو تحسین میکنم کاش من هم بتونم یه روز یه کار بزرگ و با ارزش اینچنینی انجام بدم.
    پیروز باشی .
    مشتاق دیدارت هستم
    حامد

     
  53. درود به اقای نوری زاد عزیز
    امیدوارم سلامت و سر بلند باشید شما تا الان نشان داده اید که یک انسان هستید و دلسوز مردم وکشورتان هستید مگر حکومت کور شده باشد که نامه شما را نخوانده باشد که به شما تهمت به کتاب الله را میزنند بهتر است نوشته شما را که این نوشته هست را بخوانند / نوشته های قرآنی من در زندان: آیه ای از قرآن که جمهوری اسلامی بخاکش انداخته!/شما کاری با ان بچه کردید که اگر محمد و علی و اصحاب پیامبر بود همین کار را میکرد اسیب از شما و خانواده تان دور باشد ما را از نوشته هاتان محروم نکنید نوشته ها و کارهایی که انجام میدهید یک اب سردی است برای جامعه نا اگاه مثل بنزین نیست که نابود کند نوشته های شما مردم را بیدار و حاکمیت را هوشیار کرده است هوشیاری از نوع که مردم شما را نمیخواهند و باید پاسخگوی کارهایتان باشید نوشته های شما بسیجی ها را اگاه کرد که اگر چماغ را در دست بگیرد مردم از شما بیزار میشوند موفق و سلامت باشید

     
  54. باسلام و ادب . انشاء الله بروی و به سلامتی برگردی و به راهت ادامه دهی . همه منتظر بازگشت شما هستیم . آقای خزعلی را که نمی گذارند بنویسد حداقل خداوند شما را از ما نگیرد . سلامت و تندرست و سرافراز باشی دلاور . !

     
  55. سلام- به نظرم کمی عجله کردید دوست عزیر جناب اقای نوریزاد

    من اگر یادتان باشد شما را از انتشار مقاله خودم برحذر کردم و به حضرتعالی یاداور شدم که //// مراجع تقلید و بافته های پوچ آنان نگذارید

    همه مراجع از بهترین تا بدترین یک تز واحد دارند

    ما شیعیان خدا محور هستیم و چون خدا محوریم ودور میله بارفیکس خدا در چرخش و حرکت هستیم

    خدا هم که نواب و معاونان خاصش ——پیامبران و امامان بودند

    امام آخری غایب است ///// ولی یک کاغذ جهت امتداد ولایت به نواب اربعه داده است

    نواب اربعه همگی فوت کردند و کاغذ را به یکی از مراجع عظام داده است

    بعد این کاغذ دسا اخر به امام خمینی و بعد امام خامنه ای رسیده است

    یعنی الان در حال حاضر امام خامنه ای جانشین خدا روی کره زمین هستند

    همه ی حکومتها مطابق عنوان شده بالا طاغوت هستند الا حکومت مقدس جمهوری اسلامی

    پس دشمن ستیزی و استکبار ستیزی و بطور کل دنیا ستیزی امت اسلامی ایران برای حاکم کردن حکومت حق بر کل کره زمین است به عبارت ساده همه ی دنیا مشرک و ناپاک و نجس هستند و تنها ما امت شیعه پاک و مطهر هستیم عین دولت دست پاک اخمدی نژاد هستیم

    حالا اگر فرد کودنی مثل نوریزاد به پابوسی یک بهایی مشرک میرود به خاطر شجاعت نوریزاد نیست بلکه به قول امام خامنه ای بعد از فتنه 88 هم ریزش داشتیم و هم رویش

    بله جناب نوریزاد شما ریزشی هستید ولی ما ملیونها رویشی داریم که به کوری چشم دشمن بعد از فتنه 88 همچون نهال و قارچ زود رویش کردند و سر از سرزمین ولایت در اوردند و 36 میلیون عدد نا قابل از آنها به پای صندوق رای رفتند

    شما هم مثل دوست جناقتان مهدی خزعلی بلوغ دینی و بینش اجتماعی بلند ندارید – افق شما کوتاه است ولی خوب هر دو جاه طلب هستید و تصور می کنید تحولات بشری و جنبشهای اجتماعی خمره رنگرزی است و با یک راه پیمایی 400 یا 500 هزار نفری 25 خرداد 1388 همه ریزش کردند

    نه عزیز دل برادر پایت را از روی پدال گاز بردار و این بار خدا وکیلی تقیه کن

    حضوری خدمت شما خواهم رسید و شما را ارشاد خواهم کرد

    مستدام باشید- آقا باش – سر براه باش

     
  56. اخطار به ستمگران
    نه با سلام ، كه سلام نشانه صلح و دوستي است . به شما ستم پيشگاني كه قرن هاست دهان ما را بسته و قلم ما را شكسته ايد اخطار مي دهم.
    اگر نوري زاد را در بند كنيد يا او را شكنجه و وادار به اعترافش نماييد ، و يا به قول خودش به فكر حذف فيزيكي اش باشيد ، بي ترديد برعليه شما خواهم شوريد .
    تا به امروز ، قلمم را پرنيان كردم و جز از راه ادب و مهرباني برايتان ننوشتم ؛ اما ، اگر دست از خشونت و كژ انديشي برنداريد قلمم چنان مي شود كه شمشير شما شد و زبانم چنان خواهد بود كه تازيانه هاي شما هست .
    به هوش باشيد . سخن ازنوري زاد نيست كه در بند باشد و يا نباشد . سخن از سروش نيست كه در تبعيد باشد يا نباشد . سخن از هزاران نوريزاد و سروش ِ دربند و در تبعيد است .
    اگر تا به حال شكيبايي كرديم و سخن به ملاطفت گفتيم نه به اين دليل بود كه نوري زاد هاي دربند و سروش هاي در تبعيدمان را از ياد برده بودم . به اين خاطر افسار سخن را كشيديم و خشم قلم را مهار كرديم كه اميدي به سايت هايي چون نوري زاد داشتيم .
    با خود پنداشتيم كه فضا اگر چه خفقان آوراست اما به حرمت آن اندك آزادي كه سايت نوري زاد را فيلتر مي كند اما خودش را آزاد مي گذارد مودب باشيم و از خشم و عصيان دوري كنيم .
    مي دانم كه مي دانيد اين سخنان درايران نوشته شده و مي دانم كه دير و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد و يك روز مرا رد يابي خواهيد كرد و دهانم را خواهيد بست اما زهي خيال باطل اگر بتوانيد ما را بيابيد و دهان ما را بدوزيد . شايد يك – دو – ده – صد نفرما را بگيريد و ببنديد اما خوب مي دانيد ما بيش از ده و صد و هزاريم . ما را در سال 88 و ديديد و در 92 نيز اندكي را مشاهده كرديد .
    شايد من را بگيريد اما ، ما را هرگز . هرگز . هرگز.
    من تفاوتي با نوري زاد ندارم و قرار براين نيست كه او به تنهايي هزينه ي آزادي اين مرزوبوم را بدهد و من و امثال من ، ريزه خوار خواني باشيم كه رنج آن را نوري زاد ها و سروش ها برده اند . ما با آنهاييم و به وقت ، هزينه خواهيم شد .
    اگربا خود فكرمي كنيد كه ترسي كه در جامعه پراكنده ايد كار خودش را كرده و سكوت و سكون همه جا را فرا گرفته است ؛ اشتباه مي كنيد . ترس هست اما در حال كم شدن . شما حداكثر زورتان را زديد . شكنجه كرديد ، تجاوزكرديد ، تهمت زديد ، با چاقوتكه تكه كرديد . وادار به اعتراف ِ كارهاي نكرده كرديد . چپاول كرديد . خدا را بدنام نموديد و كرديد آنچه نبايد بكنيد و نكرديد آنچه بايد مي كرديد . ترس را آورديد ، اما چون زياد شد مردم نترس شدند . من و امثال من كه فكر مي كرديم اگر چنان شود چه خواهدشد؛ ديديم چنان شد و مردم به جاي ماندند ؛ و آبروي سي ساله ي شما رفت .
    شايد بتوانيد من و چند نفري چون مرا بيابيد و بگيريد و بكشيد و زن و بچه ها را آواره كنيد اما نمي توانيد مانع گسترش خواسته هاي به حق مردم شويد . برفرض كه مرا گرفتيد و نان آور خانواده را سربه نيست كرديد و فرزندانم را به اعتياد و فحشا كشانديد ؛ مگر خون فرزند من از ديگر معتاداني كه هست ونيست شان در اثر دزدي و چپاول ِ دزدانِ غارتگرِ آبرومند ِ مورد حمايت شما به خاك سياه نشسته است رنگين تراست ؟ برفرض كه دختركم دراثر بي سرپرستي و نداشتن نان آور به فحشا كشيده شود ؛ مگر خونش از هزاران دخترو زني كه به فحشاكشيده شده اند رنگين تراست ؟ كساني كه قرباني مشتي بي لياقت دعا خواني هستند كه بر مسند قدرت نشسته اند.
    من و ما هنوز به آن درجه از پستي نرسيده ايم كه آن زن بدبخت شبگرد را عنصري آلوده بدانيم و آن معتاد بيچاره نابود شده را پست و ذليل . ما اعتقادمان اين است كه آن زن بدبختِ شبگرد ، دختر ، خواهر يا مادر ماست ؛ و آن مرد ِ بيچاره ي معتاد ، پسر ، برادر يا پدرمان مي باشد كه دست غدار دزدان مال و مقام ، روزگارآنها را سياه كرده و عمرو هستي شان را برباد داده است.
    به هوش باشيد و بدانيد كه طرف حساب شما يك مشت مرفه بي درد نيست چون مرفه ها ، نيازي به ريسك كردن و خود را به خطر انداختن ندارند . كساني كه سرناسازگاري با شما دارند افرادي هستند كه هركدام به نوعي دردمندند و چندان ميلي به زنده بودن ندارند و اگر صيانت ذات نبود شايد خيلي پيشتر از اين ها با اين شرايط سختي كه شما زورمداران زردار ساخته ايد با زندگي خداحافظي مي كردند . من و همانندهايم ، كف دست هايي هستيم كه مويي براي كندن ندارند . ما چيزي براي ازدست دادن نداريم . مطمئن باشيد اگر چيزي داشتيم كه دل در پي آن بود ؛ دست به اين كارها نمي زديم و با جان و زندگيمان ريسك نمي كرديم . ما نيز مثل نوري زاديم كه آنقدر از اين شرايطي كه برايش ساخته ايد خسته است كه به قول خودش هر روز جانش را در كف دست مي گيرد و منتطر مي ماند كه كي او را حذف فيزيكي كنيد . به ياد داشته باشيد كه نوري زاد يكي نيست . هزاران و شايد ميليون ها نوري زاد دراين كشورند كه همه آرزوي مرگي آبرومندانه را دارند ؛ و چه مرگي بهتراز مرگ به دست حكومتي كه جهان به جباريش اذعان دارد .
    به شما اخطار مي كنم . اگر نوري زاد را در بند كنيد و او پيش از به بند رفتن ، پسورد سايت اش را به اميني داده باشد و اين سايت كمافي السابق باز بماند ، بسياري از اهالي مدرسه او قلمشان تند خواهد شد و اين نگارنده نيز ، رعايت احوالي را كه مي كرد ، دگر نخواهد كرد .
    اگر او را به بند بكشيد ، من به عنوان انساني كه در برابرش احساس مسئوليت مي كنم و نمي خواهم در پيش وجدانم سرافكند باشم ، دراين ماه رمضان به نقد كتب آسماني دين سامي خواهم پرداخت . من ده ها سال در تاييد آنچه شما كلام الله اش مي ناميد گفته و نوشته ام وامروز كه عملكرد شما مرا از اين آيين گريزان كرده ، به رَد و نقد آن خواهم پرداخت .
    آخوند هاي درباري و غير درباري به هوش باشند كه اگر ، قرار براين باشد ، حكومت هركاري بكند و آنها با سكوت خود مويد ستم حاكمان شوند ، به آنچه كه تا به حال سبب ماندگاريشان شده آسيب خواهند زد . ديگر زبان به كام نخواهيم گرفت و حقيقت را قرباني مصلحت نخواهيم كرد . آخوند ها خوب مي دانند كه اگر چه سپاهي چند صد هزار نفره دارند اما در ميدان تحقيق و استدلال ، توان دفاع از كتاب الله شان را نخواهند داشت و به همين دليل ، تا به حال و در عرض اين سي و چند سالي كه زرو زور را در دست داشته اند جرات اين كه يك نفر منتقد دين را به تلويزيون راه بدهند و با او مباحثه كنند را نداشته اند.
    آخوند ها به هوش باشند كه سكوت ما مثل سكوت آنها تا ابد جايزنيست . اگر در برابر اتهام واهي ِ اهانت به كلام الله ،از حق و حقيقت دفاع نكنند ، من به سهم خود ، به كتاب اللهي كه سبب دربند شدن يك آزاده شده مراجعه مي كنم و آنچه تا امروز از چشم مردم پنهان مانده آشكارش خواهم كرد.
    غره نشويد و به سپاه پاسداران انقلاب ، ( نه پاسداران ايران يا پاسداران مردم ) و ماموران فريب خورده اطلاعات و بازجويان ِ چشم بسته ي زندان ها و بسيجيان ِ گول خورده ، ننازيد كه اين ها تا ابد همراه شما نيستند و بلاخره چشم بازخواهند كرد و سره را از ناسره بازخواهند شناخت . به چند سال گذشته و ريزش شديد اين ها نگاه كنيد و دل به اين خوش ننماييد كه تا ابد مي مانيد . تاريخ را نگاه كنيد ؛ حكومت ها بلا استثنا رفتني اند و مردم ماندني .
    و اما تو ؛ ‌نوري زاد . خوش باشد و استوار كه با شجاعت خود ، خيلي ها را از سنگر ترس بيرون آوردي و كساني چون مرا كه چند كتاب و چندين مقاله تا به حال نوشته و در تمام آنها رعايت اصل عدم خشونت و حفظ مصالح و نرنجاندن اربابان را كرده ، واداشتي تا به گونه اي ديگر بگويد و به شكلي ديگر بنويسد . تو مدرسه اي بازكردي كه در آن شجاعت تدريس مي شد . اگر فردا تو را حذف كنند شاگردانت پرشورتر از ديروز ، در بخش نظرات بازهم خواهند نوشت و بازهم خواهند گفت ، و با رعايت ادب به تبادل افكار خواهند پرداخت. آرزو مي كنم كه حكام از 88 و 92 درس گرفته باشند و آزادگان را آزاد بگذارند. تندرست باشي و در پناه دادار بزرگ .

     
  57. اقای نوری زاد مگر نمیدانید باید به کودک بهایی کشیده زد انکس که باید پایش را بوسید کس دیگری است شما باید به دادگاه بروی تا متوجه شوی

     
  58. من از طرز تفكرشما جناب نوري زاد در عجبم .كاري به نظرات سياسي شما ندارم و تو ازادي است هر نظري داشته باشد وايضا حق داري بر پاي يك بهائي بوسه بزني و حتي بهائي شوي ،اما ،سوالي دارم از نوري زاد و ان اين است كه ايا مي دانيد دولت بهائي ها را به جرم ،تبليغ بهائيت تحت پيگرد قرار مي دهد ونه بخاطر بهائي بودنشان .اقاي نوري زاد دارند شيعيان را به بهانه هاي مختلف بهائي مي كنند ،ايا خبر داري؟ مذهب ! به اصطلاح بهائي رسما ترويج شرك و كفر است ، به خداوندي خدا كفر وشرك هدف غائي بهائيت است ،ايا خبر داري؟ اين سايت هاي بهائي در اختيارت هستند برو مطالعه كن و فاجعه را ببين .دارند رسما مسلمين را بهائي مي كنند و گرنه اگر انها بهائي باشند و اعتقادشان را در قلب خود نگه دارند ،مگر كسي اصلا خبر دار مي شود كه كسي بهائي است يا بهائي شده ؟حداقل از انها هم انتقاد كنيد كه بله حالا شما بهائي هستيد ،باشيد ولي حداقل تبليغ بهائيت را انجام ندهيد.اين را به انها هم بگوئيد كه قبول كنيم داريد عمل انساني انجام مي دهيد .اقاي نوري زاد به خاطر عقده از نظام ،همه چيز را بازيچه قرار ندهيد ،بخدا امروز تشيع و اسلام در جهان مظلوم است .
    ———————————–
    سلام امیرعلی گرامی
    من مطلقا به حوزه ای که شما فرموده اید “بازیچه” داخل نشده ونمی شوم. اعتقادهرکس وهرطایفه به خودشان مربوط است. من یک حرکت انسانی کردم. باقی اش پای دوطرف دعوا.
    با احترام

     
  59. اقای نوری زاد به خامنه ای میتواند انتقاد کند اما اگر پای کودک بهایی را ببوسد باید به دادگاه برود پیدا کنید پرتقال فروش را

     
  60. سلامی به گرمی روباه صفتان عالم…….. میپرسی چرا روباه صفت؟ خواهم گفت….عزیز نازنینی که جان عالم و عالمیان جن و انس و….به فدایش باد که نویسنده کتاب پر فیض نهج البلاغه است که شما مدام از آن نازنین معصوم سخن میگویی که گواهی برمظلومیت اوست به شما نفهماند که اگر دین نداری آزاده باش؟؟؟ می دانم که میدانی ولی خود را به نفهمی زده ای و زبان باز کرده هرچه میخواهی بی پروا میگویی و به دین و مقدسات ومراجع تقلید میتازی و مردم ساده اندیشی که مشکلات فراوان زندگی توان آنها را گرفته به کلمات به ظاهر زیبای تو دلبسته اند و نمیدانند که تو فقط داری تبلیغ دین خود بهاییت را میکنی انشالله جزای خود را میابی………………………………

     
  61. نظر دهندگان محترم
    امید که احضار به دادگاه ظلم باعث در بند کردن شما نشود. ظالمان //// نمی توانند با به بند کشیدن نوری زاد و امثال ایشان عقیده و پیشرفت جامعه ایرانی بسوی آزادی و سکولاری را به حبس بکشد. آقای خامنه ای وقت آن رسیده که بی دادگا های رژیم خود را تعطیل نمائید و امثال لاریجانیها و جنتیها و اژه ای ها و مصباح یزدیها، احمد خاتمی ها و صدیقیها و سعید مرتضویها را از خود دور کنید و با افراد ایران و وطن دوست جایگزین نمائید. این راه که میروید راه خداوند سبحان نمیتواند باشد.
    به امید روزی که عقل و خرد و اندیشه در همه ما ایرانیان به حد اعلا برسد تا فرهنگ سکولاری (جدائی دین از دولت) در فرهنگمان نهادینه شود و دولتی منتخب مردم و برای مردم و پاسخگو به مردم را برپا کنیم.
    کوروش

     
  62. اگر بروی و بمانی، دل من هم همراه تو می ماند ،،،
    نمی دانم چه مدت ولی می ماند ،،،
    این دل هنوز اندوه نسرین ستوده را با خود دارد ،،،
    پس زود برگرد ،،،

     
  63. جناب نوری زاد عزیز

    با عرض ادب و احترام بسیار برای مردی به شجاعت و ایستادگی شما برعلیه ظلم و ستم .هرگز به خود اجازه نمی دهم به گذشته شما بیاندیشم که چگونه فکر می کردید و در چه صفی قرار داشتید .آنچه که ارزش شما را هزاران هزار برابر از نظر من انسان می نماید اینکه برعلیه ظلم و ستم روا شده بر مردمی که سالیان سال در تنگنای جور وجفا بدنبال نور امید می گشتند تاخته و چراغ روشنی در دلشان افروختید؛ افروختن به روشنی مسیری که نا آگاهان را به منزلگه عدل و انصاف هدایت نماید. بر بزگترین ظلم موجود در این عالم تاخته اید. چرا که خوب می دانید که امروز بزرگترین ظلم به بشریت نا آگاه نگه داشتن آنها و استفاده های سوء از این نا دانی ها است .مردم شریف و عزیز ایران بنوعی سالیان سال تحت ظلم و ناآگاه ماندن بسیاری از بزرگان من جمله رهبران و پیشوایان دینی و یا سیاسی و یا مذهبی خود قرار گرفته اند.ترساندن مردمی شریف از نزدیک شدن به گروهی با عقاید متفاوت به نوعی که جرات درونی و اعتماد تو را برای رویارویی با آنها به صفر برساند بزرکترین ظلمی است که سالیانی بیش از ذوران جمهوری اسلامی بر مردم ما تحمیل شده ،سالیانی به اسم جهود و سالیانی نزدیک تر به اسم بابی و بهایی .اگر ما به حق بخواهیم مظلومان این سرزمین را برشمریم نه تنها نام بهاییان و اقلیت های بسیار بسیار زیاد دیگر را خواهیم داشت ، برتر از همه اینها مظلومانی هستند که نا خواسته و بی اراده تحت اراده بزرگان خود که به عقل و حکمت و درایت آنها اعتماد داشته ، دنبال سر شان به سرزمین های تاریک و بی آب و علف ستم و جور راه افتاده اند . امروز سایه شوم این ستم که نه بر سر بهاییان بلکه بر سر اکثریت بزرگی از ملتمان (چه آنها که ظلم را شناختند ،چه آنها که در آینده خواهند شناخت و اینک خود را در سرزمین عدل و انصاف مشاهده می نمایند)گسترده گشته است.خوشا بحال شما جناب نوریزاد که ظلم جهالت را شناختید و اجازه ندادید شما را در تاریکی خود نگه دارد و بر آن تاختید و اضافه بر آن قصد آشکار نمودن آن برای دیگران را دارید. آگاهی و آگاه سازی بزرگترین خدمت به بشر درمانده امروز است .خوشا به سعادت شما که در کنار افراد فهیم و روشن ضمیر دیگر علم روشنایی علم و آگاهی را برافراشتید
    در تاریک خانه زندان هم ملائکه علم و آگاهی و فدرت و شهامت شما بر سپاه جهل و نادانی وظلم و بیداد غلبه خواهد نمود چرا که خود بزرگوارید و هدف از خلقت و هستی خود را یافته اید و با عزم شدید و علم متین و حلم رصین برخلاف جریان آب شنا خواهید نمود که این راه مردان میدان است و الا حرکت در مسیر آب سهل و راحت است
    دعای همه حق جویان و افراد فهیم و دانا پشت و پناه شما باد

     
  64. دیگر طاقتم طاق شد

    باسلام

    جناب نوریزاد

    ازسال پیش دوموضوع رامیخواستم بنویسم اولی را که جرات نکردم فقط موضوعش را نوشتم امادومی را دودل بودم ومی نوشتم وپاک می کردم ومیگفتم اخر این مسئله به تو ربطی ندارد. بازبا نوشته هایی مواجه می شدم که تحریک می شدم بنویسم و دوباره پاک میکردم بعد با سایت اقای نوری زاد خداحافظی کردم و به آقای نوریزاد ، ایمیلی انتقادی زدم و ایراد گرفتم ودیگر به سایت سر نزدم تا اینکه بعدازچندماه باز بطور اتفاقی سر از سایت ایشان در آوردم و در نوشته ی من (نامه …..مستاجر) نظری بود که مجبور به جواب دادن آن شدم وسپس باز نظرات دیگران را خواندم و خودم هم چند کلمه ای نوشتم . تا اینکه دیروز مطلبی خواندم و طاقت نیاوردم ودیگر نوشتم نه ازآقای نوریزاد بلکه ازخودمان،مردم ایران، مخصوصا”نسل جوان ،ما چگونه مردمی هستیم و چه می خواهیم؟

    در فیسبوک شخصی دانشجوئی که در زندان بوده و بعد مجبور به ترک وطن شده موضوع گرفتن پاسپورت خانم آقای نوریزاد زده شده بود ، در کامنت ها،یکسری بسیار تند،از اینکه چرا نوریزاد را دستگیر نمیکنند و عامل رژیم است ویااینکه ولایت مدارها ایشان راخائن به نظام نامیدند و … نوشته بودند،که برخی از این افراد هم با توجه به پروفایلشان در ایران هم نیستند. حتی این موضوع در مصاحبه با بی بی سی هم از ایشان پرسیده شد.

    حال به کسانیکه سوال ویا آرزوی دارندآقای نوریزاد چرا دستگیر نمی شودوباید دستگیر شود می نویسم که کارش را نقدو بررسی کنیم.

    آقای نوریزاد دست بقلمش عالی است و نقاشی با کلماتش زیباست و امروز این بر کسی پوشیده نیست .

    حالا ایا این قلم برای اهداف نظام است یا نیست ؟

    فرض بگیریم که آقای نوریزاد برای نظام کار میکند ، اصلا”با رهبر که دوستش بوده یا هست هم مشورت کرده و رهبرش گفته که درابتدا تو را به زندان می بریم تا رد گم کنیم و سپس کاری با تو نخواهیم داشت و تو هر چه دوست داری بنویس.

    اما برای اینکه او را متهم کنیم باید بدانیم چه اهدافی را دنبال میکند.

    از خود می پرسم ایا:

    برای وزارت اطلاعات، اطلاعات جمع میکند، که عقلانی نیست چون اطلاعات، انقدر مامور در کوچه و خیابان دارد که اطلاعات دقیق تری به انها می رسد.

    ادمهای مخالف نظام را شناسایی میکند؟ که ان هم در وبسایت و وبلاگ و فسبوکی که با اسامی جعلی که ورود به آنها با ضد فیلتراست ، بسیار سخت است.

    شاید می نویسد تا کمی افراد مثل من، تخلیه روحی و روانی شوند،یعنی درسایتش از نظام انتقاد کنیم و نفرت خود نشان دهیم واین برای نظام بهتر از این است که جنبش سبز دیگری در خیابانها براه بیفتدT و ما هم از اینکه جملاتمان در سایت گذاشته میشود سرمست می شویم. اما مگر چند درصد مردم به سایت و فیسبوک ایشان دسترسی دارند؟

    ایا بنفع نظام اسلامی می نویسد؟تا جایی که من خواندم به این نتیجه نرسیدم

    یا این فرد بدنبال فن و طرفدار میگیرد و می خواهد مشهور شود؟

    جاسوسی میکند؟از چه کسی ؟رصد میکند؟باکدام ابزار؟

    دیگر با این اطلاعات کمم چیزی پیدانکردم

    فقط تنها چیزی که شایدمی توانم بگویم عامل رژیم بوده ،این است که تا قبل از 88 در دستگاه آقای خامنه ای در روزنامه کیهان بوده و در مورد احزاب می نوشته ومطمئنا” از رهبرش طرفداری میکرده. البته من هیچ یک از مطالب ایشان را در روزنامه کیهان ودیگر روزنامه ها نخواندم ونظری هم ندارم که بگویم به ضرر مردم می نوشته یا نه.اما اگر از رهبرش چشم بسته حمایت کرده پس امروز برای خودش ثابت شده که به ضرر مردم می نوشته.

    از کسانیکه میگویند این شخص بعد ازسال88برای دستگاه نظام کار میکند خواهش میکنم اگر اطلاعات دقیقی دارند برای من مستاجر نشان دهند تا من هم بدانم و دیگر مطالب ایشان را نخوانم .

    اما

    ما تا کی میخواهیم گذشته افراد را اگر تغییری کرده اند به رخشان بکشیم و انها را محاکمه کنیم بسیاری از افراد که میگویند نوریزاد این است و آن است،خودشان ایت الله منتظری را که میتوان گفت یکی از اصلی ترین پایه گذاران دیکتاتوری در ایران است و باتاسیس و حکم نظام ولایت فقیهی خود، ایران را به اینجا کشاند ،باز او تعریف و تمجید میکنند و از او به نیکی یاد می کنندو او را بخشیدند.حال باید نوریزادحتما دستگیر و شکنجه و عمرش به پایان برسد تا بگوییم :ان هم مرد خوبی بود و بعد فراموشش کنیم و برویم به سراغ نوریزاد بعدی ؟.

    حال فرض میگیرم که بعد از سال88 آقای نوریزاد پیش رهبر انقلابش رفته و گفته :ای مرد تو چه کردی و تمام کاخهایی که از تو در مغزم ساختم را فرو ریختی حال ،دیگر از تو انتقاد میکنم و رهبرش گفته نوریزاد برو وهر چه میخواهی بنویس با تو هیچ کاری ندارم .برو و خودت این مردم را تست کن چون هیچ تاثیری بر مردم در این نظام نخواهی داشت زیرا ما انها را تربیت کردیم و چون تو در دستگاه من و دوست من بودی این مردم تو را همچنان در دستگاه من می بینندو اگر روزی در بدترین شرایط در خیابان و در انظار باشی هیچ یک ازاین مردم دست یاری به تو دراز نخواهند کرد.

    برای همین او مینویسد و ماموران اطلاعات هر روز انرا رصد میکنند و گزارش می دهند آب ارآب تکان نخورده .

    این را هم اعتراف کنم این فرض خودم را می پذیرم و به خودانتقاد و از خود نفرت دارم.

    یک فرض دیگر هم به ذهنم می اید که می گوینداو را دستگیر نکنید چون شاید اقای نوریزاد فردی است که اطلاعات زیادی دارد و چون قلم توانا واستعداد بالایی داردو چارچوب مار را میشناسد، می تواند ستون هایی از نظام مارا تخریب کند.

    حال بگذارید از فرضیات بیرون بیایم و از خودم و مردم و تمام ایرانیانی که برای آبادی ایران دل می سوزاند، مخصوصا” به تمام کسانیکه از سال 88به بعد از ایران خارج شدند و دستشان برای فعالیت بیشتر باز شدبنویسم وسوال و انتقاد کنم تا نتیجه ای بگیریم.

    یک نفر را اسم ببرید که بعد از سال 88 اینطور از نظام و رهبر و ایت الله هایی که نماینده خدا بر روی زمینند انتقادکند و پای حرفش بایستد؟

    یک نفر را نام ببرید که بعد از سال 88 این طورکه در نوشته هایش هست تابو شکنی کرده باشد؟

    یک نفر را نام ببرید که از او،این همه انتقاد کنند و انهم در فیسبوک و سایتش انها را برای عموم بگذارد؟

    امروز کسانیکه که خود از ایران در سالهای گذشته بخاطر انتقاداتشان از نظام ،جلای وطن کردندبا وجودیکه به فضای آزاد برای حرف زدن دسترسی دارند اگر از انها انتقاد کنید شما را حذف میکنند.

    یک نفر را نام ببرید که در این مملکت و لایت فقیهی به در خانه یک بهایی سر بزند و انرا برای بیداری افکار انسانها با وجود خطراتش در سایتش درج کند؟

    این جملات برای تمام مردم ایران از جمله خودم وکسانی است که دسترسی به فضای ازاد و اینترنت و کلا” افرادیکه بعد از سال 88 از ایران خارج شده اند است .چراتا به امروز از این مرد بعنوان یک انسانی که می تواند در میان مردم تاثیر گذار باشد،بطور تمام قد حمایت نکردیدوبجای ان ،با حمایت نکردن و باز گذاشتن دست موافقین نظام و ولایت فقیه و جیره خوراران بیشتر به تخریب ،و یا بی اهمیت جلوه دادن ایشان ، با کارها و نوشته هایش پرداختید؟

    دقت کردم از سال 88 به بعد که کلی کارشناس و روزنامه نگار و زندانیان سیاسی که از ایران رفتندو هر روز و هر ساعت در شبکه و رادیو های خارجی دیده می شدند،حداقل جمع نشدند و نگفتند ما که نتوانستیم در ایران بمانیم و حرف بزنیم حالا که کسی پیدا شده و جانش را بانوشته هایش به خطر انداخته از او به هرشکلی هست هر روز و هرساعت حمایت کنیم چون در ایران باید ماند و تغییرات ایجاد کرد.

    ایا بیشتر نوشته ها او حرف دل این مردم نبوده؟

    ایا خوراک خبری و حمایتتان رفتن به زندان یا مرگ اوست ؟

    چند نفر از افراد معروف و سیاستمدارو روزنامه نگار و…اصلاح طلب یا آزادی خواه یا دمکرات یا…..به دیدار خانواده ستار بهشتی و اسانلو رفتند و انرا با جسارت اعلام کردند؟

    یک نفر را نام ببرید که با وجود اینکه میداند با نوشته هایش خانواده اش را به خطر میاندازد ،باز مینویسد و در ایران می ماند و خانواده اش این را می پذیرند.

    امروز که دارم این متن را تمام میکنم خبر احضار ایشان به دادگاه را میخوانم از خودم پرسیدم اگر آقای نوریزاد را دستگیر کردند ایا برای دلجوئی ،سعی می کنی آدرس خانه اش را پیدا کنی وبه در خانه اش بروی؟یا ترس از ماموران اطلاعاتی که جلوی درب منزل هستند تو را میگیرد ومیگویی حالا فردا هم روز خداست ،میروم.

    آیا فریاد میزنی مگر این شخص چه کردو چه نوشت که براشفتید وبرایش حکم صادر کردید؟یا اینکه مثل سال 88 بعد از انکه نداها و سهراب های این مملکت رفتنداز چاردیواری خانه انهم با صدای بم و نامفهوم وکوتاه شروع به شعار و حمایت میکنی؟

    حال از شما خوانندگان و شمائیکه دم از آزادی و آزادگی در ایران می زنید می پرسم شما چکارمیکنید؟

    ایا در صفحات فیسبوکیتان انقدر بوق و کرنا میکنید تا صدای آن به گوش عالم وآدم برسد؟

    ایاوقتی احمدی نژاد انطور برادران لاریجانی را خوار کردویا وقتی شنیدیم سعیدی مرتضوی سربلند از دادگاه بیرون آمد و متاسفانه تا به امروز هیچ صدای بلندی از این مردم در نیامد، باز سکوت می کنید؟

    نمی خواستم این را بنویسم و از آقای نوریزاد تمنا دارم این جمله مرا حذف نکند و اگر مردم دوست دارند، به من ناسزا بگویند

    دیگر باید قبول کنیم بواقع سیب زمینی پشندی بخارش از ما مردم بیشتر است.مردمی که خود در بیرون خانه هایشان می بینند و ازطریق خبر و سایت میخوانندو می شنوند که سن اعتیاد به سیگار و مواد مخدر به 13 سال و سن فاحشگی درایران به 14 سال رسیده است براحتی از این اخبار می گذرند و خدارا شکر میکنند که فرزندانشان سالم هستند.

    آیا این اخبار هم این مردم را تکان نمیدهد؟

    ایاکسی در ایران هست که در این فضای خفقان وسرکوب ومسموم ،در کشور بی روح ودل مرده قلم بدست بگیرد و جای او بنویسد؟

    ایا خیالتان راحت میشود که بالاخره سرتیتر بزنند که نوریزاد دستگیر شد؟

    بالاخره ما مردم ایران چه موقع می خواهیم تکلیف خودمان را با خود روشن کنیم ؟

    در نامه قبلی من که برای آقای نوریزاد نوشتم در جائی نظر داده بودند که این نامه را قسمت اولش را یک شخص کم سواد نوشته و قسمت دومش را خود آقای نوریزاد با ادبیاتی دقیق نوشته است .شاید این نوشته که با احضار شما به دادگاه همزمان شده ،باز بگویند کار خود نوریزاد است. اما ادبیات مستاجر عامیانه و گاهی بی ادبانه است و با ادبیات آقای نوریزادکه قلم توانایی دارد بسیار بسیار متفاوت است .

    بواقع

    از این بوقلمون صفتی ،چه موقع رهایی پیدا می کنیم؟

    اگر بنویسد میگویم از نظام است اگر ننویسد می گوییم بزدل است اگر به زندان برود میگوییم از ماست اگر به زندان نرود از آن نظام است اگر…….اگرخدای ناکرده زیر شکنجه از دنیا برود یک مارک شهید به آن می زنیم ، وسلام نامه تمام.

    امروز آرزویم این است که این مردم قبل از اینکه به حساب نظام جمهوری اسلامی برسندوانرااصلاح و دگرگون وساقط کنند ابتدا تکلیف خودشان را با خود مشخص و سپس به فکر ایران امروز و ایران فرداباشند.

    به امید اینکه آقای نوریزاد همیشه آزاد و در کنار خانوده اش باشد.

    از اینکه این نوشته طولانی شد عذرحواهی می کنم.

    باتشکر

    شهروندی از ایران.

    مستاجر

    30/4/1392

    —————————————

    سلام دوست من
    ازمطالعه ی نامه ی بلند شما دوحالت به من دست داد که صادقانه با شما درمیان میگذارم. یکی احساس غربت دردل کشورم. که: شما به درستی انعکاس افکارمردمان را برای من آنالیزکردید ونوشتید که مردم درباره ی نوری زاد چگونه می اندیشند. دوست من، برکنارازآدمهای مشکوک – که باید به آنان نیز حق داد – بسیارند مردمی که نوری زاد را ازخود می دانند. درخیابان درشهرستانها درمترو درهرکجا محبت خود را با وی درمیان می گذارند. فضای فیسبوک محلی برای تخلیه ی درون آدمهاست . نباید زیاد خرده گرفت.
    ودو: احساس رفاقت. با دوستانی چون شما که: حال وروز مرا می فهمید ودرکنارمن اید. واین برای من یک دنیا ارزشمند است.
    سپاس مستأجرگرامی
    راستی مستأجرنمی خواهی؟
    چه بسیارند مستأجرانی که ازکاخ داران برترند.
    وشما برای من اینگونه اید.
    مستأجرنمی خواهید؟

     
  65. جناب نوری زاد گرامی خیر پیش

    در این ماه مبارک دعای خیر همگی بدرقه راهتان امیدوارم به زودی برگردید می بینید احضار شما خاطر همه را مکدر کرده .

    با ارزوی ازادی همه زندانیان سیاسی و سلامتی برای شما و خانواده گرامیتان

    در این روزهای خواب آلود یاران. . .
    در گذرگاه عمیق مرده ماران . . .
    یک نفر تنهاست، یک نفر با هاله و صابر به راه خسته گان دیر . . .
    روزهای مرده پابرجاست . . .
    آری . . .
    یک نفر تنهاست . . . .

     
  66. سعدی علیه الرحمه:….طریق درویشان ذکر است و شکر و خدمت طاعت ایثار قناعت توحید توکل تسلیم تحمل/دراخلاق درویشان/هرچه ما در وجود تو وسایر دلاوران حقگوی این سرزمین می نگریم….این ده صفت را می بینیم ..

     
  67. تقدم به آزاده استوار و نجیب پایدار، محمد نوری‌زاد:

    «ما،
    همان جمع پراکنده، همان تنها،
    آن تنهاهائیم!
    این همه موج بلا در همه جا می‌بینیم،
    «آی آدم‌ها» را می‌شنویم،
    نیک می‌دانیم،
    دستی از غیب نخواهد آمد،
    هیچ‌یک حتی یک بار نمی‌گوئیم
    با ستمکاریِ نادانی، این‌گونه مدارا نکنیم
    آستین‌ها را بالا بزنیم
    دست در دست هم از پهنه آفاق برانیمش
    مهربانی را،
    دانایی را،
    ما، همان جمع پراکنده
    بر بلندای جهان،
    بنشانیمش…!
    – «آی آدم‌ها…!
    موج می‌آید!…» (فریدون مشیری)

    «گيرم که در باورتان به خاک نشسته‌ام!
    و ساقه‌هاي جوانم از ضربه‌هاي تبرهاي‌تان زخم‌دار است
    با ريشه چه مي‌کنيد؟
    گيرم که بر سر اين باغ بنشسته در کمين پرنده‌ايد
    پرواز را علامت ممنوع مي‌زنيد
    با جوجه‌هاي نشسته در آشيان چه مي‌کنيد؟
    گيرم که مي‌کشيد
    گيرم که مي‌بريد
    گيرم که مي‌زنيد
    با رويش ناگزير جوانه چه مي‌کنيد؟» (خسرو گلسرخي)

    «حرکت از اين بيش شتابان کنيم
    ولوله در ولوله‌باران کنیم
    جنگل و شهر و ده و کوه و کمر
    از نفس خویش شکوفان کنیم
    دانه هر گل که تو پرپر کنی
    باز بکاریم و دوچندان کنیم
    پای بکوبیم و برآریم دست
    خنده‌زنان ترک سر و جان کنیم
    روشن از ایمان به طلوعی قریب
    چوبه اعدام چراغان کنیم…
    تا تو بدانی که چه ما می‌کنیم
    هرچه تو گفتی نکنید! آن کنیم!
    آتش پنهان درون را، برون
    از دل خاکستر ایران کنیم
    شعله بگیریم از این آتش و
    مشعل تاریخ، فروزان کنیم
    باز بسازیم بنایی دگر
    ساخته‌ای هرچه تو، ویران کنیم
    خواب و خیال خوشت آشفته‌ایم
    بیش از این نیز، پریشان کنیم
    می‌شنوی؟! این تپش طبل ماست
    باش و ببین تا که چه طوفان کنیم؟!» (محمدعلی اصفهانی)

    «گمان مبر که به پایان رسید کار مُغان
    هزار باده ناخورده در رگ تاک است!» (اقبال لاهوری)

     
  68. مصاحبه نوری زاد با رادیو فردا

    آقای نوری‌زاد در سال‌های اخير چندين بار به زندان افتاده، در زندان و بيرون از زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و اعتصاب غذا کرده است.

    او به راديو فردا می‌گويد که اگرچه «تنها» مانده اما از راهی که دنبال می‌کند به هيچ عنوان «پشيمان» نيست.

    با توجه به احضاريه‌ای که اشاره کرديد برايتان فرستاده شده، آيا به دادسرا مراجعه کرده‌ايد يا خير؟

    نه ديروز برای من نامه آمده و من قرار شده سه روز بعد از رويت، يعنی سه‌شنبه بايد بروم.

    گفته‌ايد که اتها‌م‌تان توهين به کتاب الله است؛ درست است؟

    بله، نوشته «توهين به کتاب الله» و «عدم حضور» منجر به جلب خواهد شد. احتمال می‌دهم يکی از صحبت‌ها يا نوشته‌های من درباره قرآن، بهانه‌ای شده. همزمان همسر بنده هم از آن طرف و خود بنده هم از اين طرف. به هر حال داريم زندگی می‌کنيم.

    چون همزمان شده، فکر می‌کنيد با نوشته‌های جنجال برانگيز اخيرتان درباره آيين بهايی ارتباطی دارد؟

    نمی‌دانم، صادقانه بگويم نمی‌دانم. ولی اينکه همسر بنده و خود بنده همزمان بايد به دادگاه انقلاب و دادسرا مراجعه کنيم، نمی‌تواند چندان اتفاقی باشد.

    ​و همسرتان قرار است درباره ضبط گذرنامه‌شان به دادگاه مراجعه کنند؟

    بله ضبط گذرنامه و وسايل شخصی مانند کامپيوتر. من فکر می‌کنم اينها گاهی اوقات کامپيوتر کم دارند و ظاهرا اين بخش را به بنده و خانواده بنده مراجعه می‌کنند. از چهار سال پيش، چند دستگاه ما را با کلی وسائل مثل دوربين، هارد [را برده‌اند]. خب اگر درستی، انصاف و خدا و پيغمبری بود، بايد پس می‌دادند ديگر. يا مثلا بنده ممنوع الخروجم، پسرم ممنوع الخروج است،‌ همسرم هم به همين شکل. در اين مدت هم احضاريه‌های متعددی داشتيم و من رفتم و دادگاه را به عنوان يک مجموعه صادق نپذيرفتم و آمدم. جريمه شدم. به هر حال امکان اينکه بيايند و آن جريمه را از يک بخش از زندگی ما ببرند بوده. من رفتم و يک پولی را به حساب‌شان ريختم. داريم زندگی می‌کنيم، يک جور همزيستی مسالمت آميز است با اينها.

    شما بعد از نوشته‌های اخيرتان درباره حقوق شهروندی بهاييان هم توسط اصولگرايان و هم توسط اصلاح‌طلبان به شدت مورد انتقاد قرار گرفتيد. انتظار چنين وضعيتی را داشتيد؟

    خب من هيچ‌وقت جزو هيچ جريان سياسی نبودم. نه راست، نه چپ، نه اصلاح‌طلب و نه اصولگرا. در عين حال که حرکت‌های خوب‌شان را برشمرده‌ام و نقدشان هم کرده‌ام، ولی واقعيتش ديدم که هيچ کدام شهامت اينکه مثلا به موضوع اين پسربچه چهار ساله ورود پيدا بکنند و مشکلش را مطرح کنند، ندارند. گرفتاری ما اين است که اگر شما عضو يک تشکيلات باشيد حتما بايد در چارچوب همان تشکيلات بينديشيد و من اين توفيق را داشتم که در هيچ تشکيلاتی قرار نگرفتم. اين توفيق فوايد و مضاری دارد.

    چه مضراتی؟

    مضارش اين است که شما به هر حال از جانب دوستانی که سالها در کنار شما بودند، چه اصلاح‌طلبان و چه اصول‌گرايان، تنها می‌مانيد. هيچ‌کدام شهامت اينکه همراهی‌تان بکنند، در کنارتان بايستند، حتی يک عکس از شما بگيرند، وحشت دارند، وحشت دارند. يادم هست در مسجدی، مجلس ختم پدر آقای ميرحسين موسوی بود، يکی از دوستان قديمی خودم را ديدم. من با شوق و با آغوش گشوده به سمت او می‌رفتم و او با وحشت هی عقب‌نشينی می‌کرد. به خاطر اينکه آن اطراف عکاس زياد بود. اين صحنه را هيچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. بله شما وقتی می‌آييد فراجناحی و از باب ملاک قرار دادن انسانيت، حرکتی را انجام می‌دهيد و اين حرکت جزو خط قرمزهای حاکميت است و آنهايی هم که اين خط قرمز را بر نمی‌تابند، شهامت ابراز اين برنتافتن را ندارند، طبيعی است که شما يک جورهايی تنها می‌مانيد. ايرادی ندارد ما به هر حال بايد اين منازل را طی کنيم و از اين ورطه‌ها و عرصه‌ها عبور کنيم و تا اين خط قرمزهای بی‌دليل و نفرت‌انگيز را پشت سر نگذاريم، نمی‌توانيم به يک جامعه درست و منطقی دست پيدا کنيم.

    می‌دانيد قاضی پرونده‌تان چه کسی هست؟

    نه نمی‌دانم.

    برای همسرتان چطور؟

    نه او که اصلا يک بلاتکليف بزرگ است. فقط گفتند برويد به دادگاه انقلاب. حالا کدام شعبه، معلوم نيست. نه من خبر ندارم.

    اتهام همسرتان چيست؟

    اتهام نيست فقط به ايشان يک برگه‌ای دادند و وسايل‌شان را جلب کردند. ايشان هرچه اصرار کردند که مشکل من چيست،‌گفتند شما مورد داريد، بياييد دادگاه انقلاب آنجا مشخص می‌شود. نه ايشان چيزی را که رسميت داشته باشد ندارد اما برای بنده احضاريه رسمی آمده.

    نظر اعضای خانواده شما درباره فشارهايی که به شما و آنها وارد می‌شود چيست؟ خسته نشدند از اين وضعيت؟

    خب خسته که می‌شوند، اينها هم انسانند، اينها هم دوست دارند آرامش داشته باشند، زندگی بکنند. من يک مقدار شايد قسی القلب شدم و بارها و فشارهای خودم را بر شانه اينها هم گذاشتم. اينها هم صبورند و به هر حال تحمل می‌کنند. وقتی فرزندان من ممنوع الخروج می‌شوند، وقتی آنها هم آسيب می‌بينند، حس نامطلوبی در خانواده ايجاد می‌شود ولی يک شهدها و شيرينی‌هايی است که ما را سر پا نگه می‌دارد.

    خودتان از تحمل اين تنها ماندن و اين فشارها پشيمان نيستيد؟

    مطلقا مطلقا مطلقا. به خاطر اينکه ما برای رسيدن به يک افقی که فرزندان‌مان و نسل‌های بعدی، زندگی آرام منطقی و درست داشته باشند،‌از اين منازل پر خوف و خطر بايد عبور کنيم. اگر به همين رويه راضی باشيم، همين رويه هم ادامه خواهد داشت. مطلقا نخير، چرا پشيمان باشم؟

     
  69. سید ابوالفضل

    نوریزاد مهربان
    سلام
    لحظه شماری می کنم که برگردی و بنویسی که “من برگشتم تنها دو سه سوال ساده بود” . دلم نمی خواهد که هرگز دچار بند وزندان شوی . کشور ما ، مردم ما وحتی آن ها که تو از آن ها انتقاد می کنی ، به تو نیازمندند. بیاو دوباره بنویس . هشدار بده .برسرمان فریاد بکش. حق طلبانه وپرخروش. ما به شور وشعور تو نیازمندیم.
    در عین حال اگر گرفتار شدی برایت طلب صبر و پایداری می کنم . تا ضمن تحمل سختی ها و دشواری ها همواره بر کلام حق پایدار بمانی . دعا می کنم که خداوند تحمل سختی هارا برایت آسان کند . آن قدر که در هر شرایطی استوار و راست قامت بمانی و نشکنی .
    دعا می کنم که خداوند چشمه های حکمت ودانش را در دل و جانت جاری سازد تا حتی در بند و در برابر بازجویان و زندانبانان جز به حکمت وخردمندی سخن نگویی . جز به معرفت عمل نکنی . جز به شجاعت قد بر نیفرازی. جزبه دلسوزی و پندآموزی با آنان محاجه نکنی. دعا می کنم که سربلند و آبرومند بمانی.
    ایمان دارم که در بند هم وجود نازنینت همچنان نور افشانی خواهد کرد. حتی زندانبانان و بازجویان از وجود نازنینت بهره مند خواهند شد. تو جز به حق سخن نخواهی گفت -انشاالله- و کدام شمشیر برنده تر از حق است.
    نوریزاد من! نوریزاد ما! نوریزاد ملت ایران ! سلامت بمان و پایدار . به لطف پروردگارمان امید داریم و چشم امیدمان به شماست.
    خدا یارت . دست حق نگه دارت .

     
  70. DORUD

    SHOKRI VA SHEKAITI AZ SHOM

    SHOKR AZ BIDARIAT

    SHEKAIAT AZ INKE GOFTI *TANHA* MANDI

    AKHAR CHETOR MITAVANI *TANHA* BASHI

    MILIYADRHA *NEFRAT* HAM AZ AZAL TA BE HAL HARIFE ***ESHGH*** NASHODAND

    PAS DIGAR NAGU *TANHAI*

    JANE JAHAN YARAT

     
  71. فیما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم واستغفرلهم و شاورهم فی الامر

    یادم میاد که این ایه تو کتاب های دینی مون تفسیرش این میشد (درس 12 یا 13 – سال سوم دبیرستان )

    رهبر جامعه ی اسلامی باید با مردم مهربان باشد و در صورت اشتباه مردم انان را ببخشد و با انان در انجام کارها ((مشورت))کند.

     
  72. ایستادگی کن ؛

    و ایستادگی کن …

    و به یاد داشته باش که لشکری از کلاغها ، جرات نزدیک شدن به مترسکی که ایستادگی را فقط به نمایش می گذارد ندارند

     
  73. صدای نرم بوته های ګل سرخ را میشنوی؟
    درزیر سنگ ها آواز میخوانند هنوز
    دست دردست هم
    زنجیری بسته به گرداگرد زمین
    و آفتاب و درختان سبز
    بی آنکه بلرزنداز عبور چرخ های بلدوزرهای مست
    نور کتاب الله بهمراهتان

     
  74. سلام براستادبزرگوارم جناب نوریزاد”
    استادعزیزشمادرقلب تمام ملت آزاده ایران جای داریدواین مقامی است که کسی بشمانداده که بخواهندآنرابااین فشارها وآزارها ازشمابستانند.من به نوبه خودحاضرم که جان ناقابل خودرادرراه آرمانهاوعقایدروشن شماببخشم زیراکه اعتقاددارم که مرگ درراه عقیده صالح وپاک هزاران باراززندگی درستم ومذلت بهتراست.دلهای ماهمه باشماست.خداوندسلامت وصلابت رابشما عنایت فرماید.

     
  75. پدر یکی اززندانیان سیاسی درسال52 تعریف می کرد برای ملاقات رفته بودم به پدر زندانی دیگری بر خورد کردم با عصبانیت می گفت: ما پی گیری کردیم پسرم درخواست عفو کندتا اورا آزاد کنیم الان به او گفتم او با خواندن این آیه قرآن جواب مرا میدهد/…من زندان را بر عمل خلاف با زلیخا ترجیح میدهم!…./

     
  76. با درود به آزاده مرد عزیز و گرامی جناب دکتر نوری‌زاد،
    اینان چنین هستند،این نیست رسم هستی‌ = گیرم دو روز باشند در اقتدار و مستی
    این راه سست بنیاد، ره کی‌ برد به جایی‌ ؟ = نوری بسی‌ بگفتی، هم باز گو که رستی‌

     
  77. پر پرواز ندارم اما
    دلي دارم و حسرت درناها
    و به هنگامي که مرغان مهاجر دردرياچه ي ماهتاب
    پارو ميکشند
    خوشا رها کردن و رفتن
    خواب ديگر
    به مردابي ديگر
    خوشا ماندابي ديگر
    به ساحلي ديگر
    به دريايي ديگر
    خوشا پر کشيدن ، خوشا رهايي
    خوشا اگر نه رها زيستن ، مردني به رهايي
    آه اين پرنده
    در اين قفس تنگ
    نمي خواند

    احمد شاملو

     
  78. جناب اقای نوری زاد
    سلام
    شهریور ماه به احتمال خیلی زیاد به دیدار اقای خاتمی برم . می خواستم از شما خواهش کنم تا سوالاتی را مطرح کنید که بنده از ایشان درخواست جواب کنم . ممنون

     
  79. نوریزاد عزیز .با درود .اینحانب ،علی-محمدحسینی 53 ساله هستم .نوشته ها و نامه هایتان برایم جذاب و خواندنی هستند .به شما و نسل جوانی که شما بعد از انتخابات ظلمهائی که بر مردم ایران میرود ،را مینویسید خوشحالم و غبطه میخورم. اما من به نمایندگی از یک نسل سوخته و بی پناه مظلوم که توان دفاع از حقوق انسانی خود را نداشته است بر خود و انبوه هم نسلانم بغضم میگیرد .در شهریور سال 57 در رشته ریاضی دانشگاه فردوسی پذیرفته شدم . 26 بهمن 57 اولین کلاس درس شروع شد .جوانی 19 ساله بودم که موج سیاست زدگی هم مرا با خود همراه کرد و من به هواداری و عضویت در حزب توده ایران درآمدم .در حوزه های حزبی فقط تحلیل حزبی و کارهای تبلیغاتی بنفع حزب قانونی میکردم و دیگر هیچ .حتی کمترین فعالیت ضدمنافع ملی هرگز و هرگز نکرده ام .تعطیلی 3 ساله دانشگاهها در سال 59 برای نسل من و بیش از 100هزار دانشجوی آن سالها ،ضربه و اتلاف عمر وحشتناکی بود که قابل محاسبه نبوده و جمهوری اسلامی و رهبران //// آن بر کشور و نیروی های جوان دهه اول انقلاب وارد کرده اند .زیرا فردی مثل من ، هرگز نمیدانستم که کی دانشگاه باز میشود ، نمی توانستم شغل مناسب برای خود اختیار کنم زیرا وضعیت سربازی ام مبهم بود و حتی مدارک دیپلمم را دانشگاه به من پس نمی داد تا به سربازی بروم .واقعا شرایط بلاتکلیفی بدی بود .لطفا شما در این زمینه هم تحقیق کنید که تعطیلی 3 سال دانشگاهها از 59 تا 62 چه ضرباتی را به ایران زد و آیا اهداف جمهوری اسلامی از انقلاب فرهنگی با ساطور و دشنه سلاخان کشتارگاه مشهد در دانشکده های دانشگاه بوقوع پیوست ، به کدامیک از اهداف اسلامی کردن رسیده است .بگذریم .منهم در 10اردیبهشت 62 دستگیر شده و شدیدا شکنجه شدم .مرا 3 بار تعزیر وحشتناکی کردند و 6 ماه تمام نمیتوانستم کفش بپوشم .من در حزبی فعالیت میکردم که تا موقع دستگیری در هیچ دادگاهی غیرقانونی نشده بود .باورکنید هرگز و هرگز یک نکته ضدامنیتی یا مخفی کاری و … در عملکرد و پرونده من نبود .پس از 13 ماه بلاتکلیفی در یک جلسه 30ثانیه ای بنام دادگاه محکوم به 12سال حبس و 15 سال محرومیت از حقوق اجتماعی شدم .اگر میگویم 30 ثانیه اغراق نمیکنم کرنومتر بگیرید حتی کمتر هم ممکن است بشود .در این جلسه حجت الاسلام علی رازینی بعنوان رئیس دادگاه و حاکم شرع دادگاه انقلاب مشهد و مصطفی پورمحمدی بعنوان دادستان انقلاب مشهد و من متهم به جاسوسی و براندازی حضور داشتیم .من عین سوالات و جوابهای علی رازینی و خودم را عینا بازگو میکنم :
    رازینی : اسم؟
    من :علی -محمدحسینی هستم.
    رازینی :بچه کجائی؟
    من:اهل درگز هستم.
    رازینی:آخرین باری که مشروب خوردی کی بود؟
    من:من هیچوقت اهل مشروب نبوده ام
    رازینی:چطور میشه؟درگزی باشی ،کمونیست هم باشی و مشروب نخوری؟
    من:درگزی هستم .اما کمونیسم را مطالعه عمیق نکردم .من خودم را کمونیست نمی دانم.
    رازینی:بسلامت .ما مسئول اخلاقی شما نیستیم .
    آقای نوری زاد .این بود متن عین آنچه بیان شد در دادگاه انقلابی و من 10 روز بعد در زندان وکیل آباد مشهد حکم 12سال حبس و 15 سال محرومیت از حقوق اجتماعی را به من ابلاغ کتبی کردند .
    سال 65 پس از 3 سال تحمل زندان آزاد شده و برای ادامه تحصیلم اقدام کردم .همزمان با پایان خدمت سربازی ،موافقت ادامه تحصیلم را با پیگیری های فراوان اخذ کردم و از سال 68تا72 لیسانس ریاضی را گرفتم .اما در شغل یابی بزرگترین مانع من ،فرهنگ ضدانسانی و بیرحم انقلاب اسلامی بود که مانع حق اولیه هرانسان در انتخاب کار مناسب و شرافتمندانه بود .متاسفانه پولی ندذاشتم که خودم را به خارج برسانم .خانواده ام کشاورز بودند و همین فرهنگ اسلامی بیرحم ،خانواده و جامعه ایران را مبدل به زندان بزرگی برای کرده بود .جرم من فقط گرایش سیاسی دگراندیشانه ام بود این حکومت و پاسدارها و مقامات قضائی به توضیحات من هرگز توجهی نمیکردند .واقعیت این است که من 5 ماهقبل از دستگیریم در (سال 61) بود که به پوچی سیاستهای حزب توده پی برده بودم و فعالیت سیاسی را رها کرده برای زندگی خودم برنامه ریزی کرده بودم و به کار جوشکاری مشغول شده بودم .من هرگز ظلمها و جنایاتی که جمهوری اسلامی بر من روا کرد را هرگز نمی بخشم .متاسفانه در آن سالهای شوم ، هیچکس سخنگوئی برای دفاع از امثال من نبود و ما مظلومانه سوختیم و هنوز هم میسوزیم .اگر در نگاه کلان بتوانید آمار صدها هزار و یا میلیونها سال حبس برای نسل جوان دهه اول انقلاب نکبت را درآورید ، یکی از ضربات حکومت الله بر زمین ولایت فقیه را میتوانید نشان دهید .
    جناب آقای نوریزاد اگر پس از 30سال به ماهیت جمهوری اسلامی و مدلهای ذهنی معیوب و رهبران بیخرد سنگدل و بی روح آن پی بردید خوشحالم .قبل از حضرتعالی میلیونها انسان گذارشان به زندانهای مخوف جمهوری اسلامی افتاده ، هزاران تن اعدام شدند و میلیونها نفرسال از متخصصان و اهل خرد و فکر این کشور بر باد رفت .این است ماهیت رژیمی که تا 30 سال از آن دفاع میکردید .
    برایتان سلامتی و موفقیت آرزومندم .
    علی-محمدحسینی 31/04/92 مشهد

     
  80. جناب نوری زاد سلام
    ممنون از صداقت وانصاف شما در باره جامعه ستمدیده بهایی وممنون از اینکه کوتاه اما پاسخ مرا دادید ،متاسف شدم به جهت احضاریه وامیدوارم شما وسیله ای باشید که پیغام محبت وبرادری وخواهری مارا به گوش هموطنانمان برسانیدکه ماایرانی وعاشق ایران این سرزمین نور هستیم ، همه به خدای یکتا ایمان داریم واجداد ما ،پدران ومادران ما ازاین سرزمین بااعتقادات روحانی وتمسک به اصول وفرامین الهی بوده اند سزاوار نیست که دانسته یا ندانسته اجازه دهیم تعصبات واهی وکین آلود مارا از خدمت به یکدیگر دور سازدمایاد گرفته ایم که همه انسانها را با همه تفاوت هایی که دارند دوست بداریم .
    لطفا پیغام مرا به هرجا که دوست دارید برسانید
    به امید دیدار
    الهام ح

     
  81. آن‌ها دشمنان اميدند ، عشق من
    دشمنان زلالي آب
    و درخت پر شکوفه
    دشمنان زندگي در تب و تاب
    آن‌ها برچسب ِ مرگ بر خود دارند
    دندانهائي پوسيده و گوشتي فاسد
    بزودي مي‌ميرند و براي هميشه مي‌روند

    آري عشق من
    آزادي
    نغمه خوان
    در جامه نوروزي
    بازو گشاده مي‌آيد
    آزادي در اين کشور

    ناظم حکمت
    برگرفته از کتاب : تو را دوست دارم چون نان و نمک

     
  82. آقای نوری‌زاد

    با سلام

    شما کاری را انجام دادین که ما این افتادگی را در دایره سلوک رفتاری پیامبران می‌دانیم.

    از خدا مسئلت دارم که من هم به قدر قطره‌ای از عرفان ، افتادگی ، تبسم ، صبوری و آرامش شما بهره ماند شوم .

     
  83. سلام بر استاد بزرگوارم جناب نوریزآد:
    استاد نگران نباشید زیرا که جای شما در قلب مردم ایران است من به نوبه خود حاضرم که جان ناقابل خودم را در راه آرمانهای والای شما بدهم .زیرا مرگ در راه آرمانی که به آ ن-اعتقاد دارم وبه آن ایمان ؛هزاران بار بهتر از زندگی است که همواره در فلاکت و مذلت باشد ما مثل معروفی داریم که کنده وزندان از مرد است.از خداوند بزرگ برایتان سلامت وصلابت خواستارم.

     
  84. سید ابوالفضل

    سلام نوریزاد عزیز
    اکنون بسیاری از شریف ترین انسان های این مرز وبوم در زندانند. بزرگانی چون میر حسین موسوی ، همسر مکرمه اشان خانم رهنورد ، و آقای کروبی در حصری بدتر از زندان اسیرند. شما نیز شاید به آن ها ملحق شدید. آرزو می کنیم هرگز چنین نشود . در این روزهای ماه مبارک رمضان دست به آسمان بر می داریم و می گوییم “اللهم فک کل اسیر” . آرزو می کنیم همه ی زندانیان سیاسی بی گناه به آغوش خانواده هایشان و به آغوش مردمشان بازگردند. آیا ما موفق خواهیم شد برای آزادی این بیگناهان گامی برداریم؟

     
  85. سلام بر نوری زاد عزیز

    کفر چون تویی گزاف و آسان نبود محکمتر از ایمان تو ایمان نبود

    در دهر یکی مسلمان، آنهم کافر پس در همه دهر یک مسلمان نبود

    مطمئن باشید دعای خیر مسلمانان « شیعه و سنی»، کمونیست، یهودی، مسیحی، بهایی و . . . بدرقه ی راهتان خواهد بود ای عبد صالح خدا. و این است پیروزی برای یک عباد الرحمان که دل تمامی آزادیخواهان همراه اوست. و این را نشانه ای از صراط مستقیم بدان دوست خوب من
    با آرزوی عزت و سربلندی در پیشگاه خدای خوب

     
  86. سلام استاد .وقت بخیر….مزاحم همیشگی شما با یک مطلب جدید..باتشکر..موسایی‎
    ——————-

    اول ای جان دفع شر موش کن
    ……
    ما در این انبار گندم می کنیم…گندم جمع آمده گم می کنیم
    می نیندیشیم ما آخر به هوش…..این خلل در گندم است ازمکر موش
    اول ای جان دفع شر موش کن…آنگهان در جمع گندم کوش کن
    …………………………
    دکتر روحانی کمتر از یک ماه دیگر سکاندار کشتی طوفان زده ای خواهد شد ،،کشتی ایی که بخاطر عدم مهارت ناخدا وخدمه وملوانانش گرفتار طوفانهای سهمگینی شد وآسیبهای فراوان دید ،موشهای زیادی به داخل کشتی وارد شدند نه تنها انبار آذوقه را به کلی از بین بردند بلکه سوراخهایی داخل کشتی ایجاد کردند وکشتی را تاآستانه غرق شدن در دریا پیش بردند،
    اما اینک روحانی بعنوان ناخدای کشتی ای انتخاب شده که در آستانه غرق شدن در دریای طوفانی است،کشتی ای آسیب دیده از حمله موشها،با انباری خالی از آذوقه،گام نخست ناخدای جدید انتخاب ملوانان وخدمه زبده وکارآمد وسپس ترمیم وتعمیر سریع کشتی ومهمتر از همه دفع شر موشهای درون کشتی است.
    البته تحویل گرفتن چنین کشتی طوفان زده وآسیب دیده و رساندنش به ساحل امن وآرام بسیار سخت است وطاقت فرسا اما با شناختی که از ناخدا روحانی داریم می توان امیدوار بود کشتی را در ساحل امن وآرام مشاهده کرد والبته پس از پهلو گرفتن در ساحل امن وآرام و تعمیرات اساسی ودفع شر موشها می توان امیدوار شد بار دیگر این کشتی دل به دریا سپارد وتمام اقیانوسهای پر طالتم را در نوردد ونوید بخش سلامت وآزادی به جهانیان باشد همگان خواهند توانست با احساس امنیت سوار برکشتی شوند وبه مهارت ناخدا امیدوار بوده(چون ترا نوح است کشتیبان..زطوفان غم مخور)وبدون هیچ واهمه ای از طوفان پهنای جهان را درنوردیده و به ساحل امن وآزاد بازگردند.
    ناخدا خاتمی 8سال سکاندار کشتی بود ودر آن 8سال ،با مهارت هرچه تمامتر کشتی ساخته شده از جنس اعتماد،صداقت ، صلح ودوستی،آزادی وگفتگو،برابری وبرادری را به دل دریا سپرد پهنای تمامی اقیانوسها ودریاها را درنوردید همگان با احساس امنیت سوار برکشتی شدند وبا افتخار به برافراشته بودن پرچم مقدس جمهوری اسلامی بر فراز بادبانهای این کشتی پیروزمندانه سفرکردند ،کشتی ای که تمامی ملوانان وخدمه آن از ناخدایش باتجربه تر بودند ناخدا خاتمی پس از گذشت 8سال کشتی را به احمدی نژاد سپرد در حالی که انبارهای آذوقه مملو از خوراکی ها ومواد غذایی و وسایل مورد نیاز بودند کشتی مقاوم ومستحکم بود وخبری هم از وجود موش در درون کشتی نبود،احمدی نژاد که از آهنگری وشهرداری بدون هیچ سابقه ومهارتی به ناخدایی گماشته شده بود با انتخاب خدمه ای کار نابلد از همان روزهای نخست کشتی را به طوفان سپرد،موشها را به داخل کشتی وارد کرد ،بخاطر عدم آشنایی از مسیرهای درست کشتی را به منطقه دزدان دریایی برد وباعث شد کشتی دچار زیانهای فراوان گردد،بدنه کشتی را از جنس بی اعتمادی،دروغ،تنش وستیزه ،ماجراجویی و..ساخت واین در مقابل طوفان وحمله موشها آسیب پذیر بود کشتی با هدایت نادرست ناخدا محمود 8سال در دریاها سرگردان بود موشها انبار آذوقه را خالی کردند بدنه کشتی فرسوده شد دزدان دریایی آسیبهای جدی به کشتی وارد کردندو درحالی که می رفت کشتی به همراه سرنشینانش برای همیشه دراعماق اقیانوسهای طوفانی چون تایتانیک دفن شود آن را به ناخدا روحانی سپرد.
    حال که ناخدا روحانی با شجاعت وشهامت این کشتی در حال غرق شدن را تحویل گرفته است ،نخست باید کشتی را به سرعت به ساحل امن آورده وبا انتخاب یک تیم وخدمه ماهر وچیره دست والبته کمک گرفتن از مردم به تعمیر ان پرداخته خطر موشها را دفع کرده وبار دیگر انبار آذوقه را پر کرده وپرچم دزدان دریایی را آتش زده بار دیگر پرچم مقدس وسه رنگ کشورمان را بر فراز کشتی افراشته وکشتی را بار دیگر به دریا رهسپار کند وپیام آور صلح ،دوستی وآزادی برای ملت شریف ایران وتمامی جهانیان باشد همگان با احساس امنیت سوار کشتی شوند و پهنای همه دریاها واقیانوسها را درنوردند و به ساحل امن وآزاد وطن بازگردندباتوکل برخالق بی همتا چراکه(برد کشتی آنجا که خواهد خدای……………اگر جامه برتن درد ناخدای…………..والبته خداوند با ایرانیان یار بود که علیرغم بی تجربگی ناخدا محمود کشتی تاکنون غرق نشده است.
    من وهمه دوستانم ناخدا روحانی را در تعمیر و حرکت دادن کشتی یاری خواهیم کرد والبته ما هم در این کشتی سهیم هستیم.
    به امید رسیدن به ساحل امن آزادی…پیروز وسربلند باشید.
    محمودموسایی:شاعرونویسنده سیاسی

     
  87. سلام دکترنوری زاد
    من مادر دوشهیدم که همین روزها به فرزندانم خواهم پیوست. به نمایندگی ازپسران نازنینم که پیکرهیچ یک به من بازگردانده نشد وبه نمایندگی ازهمه مادرا ی داغدار وشهید داده – شما را درجاده انصاف می بینم ومی گویم ای مرد تو به آن راهی رفته ومی روی که رضایت شهدای ما با اون هستش بخاطراین که شهدای ما نرفتن که ظلم پا بگیره و بیداد بشود برای شما دعا می کنم همانطور که اطمینان دارم پسرانم برای شما دعا می کنن
    مادردوشهیدی که نمی تواند اسمش را بیاورد چون ازآبرویش می ترسه می ترسه ازشعبون بی مخ های حکومت

     
  88. دوست خوبم آقای نوری­زاد

    با عرض سلام و ادب

    لطفاً در صورت امکان در مورد فرار مغزها یا نخبگان، که تصور می­کنم علت مهم آن نبود آزادی و فضای رعب و زورگویی، همراه با نابرابری و فقر در کشور ثروتمند ایران است نظرات خود را اعلام فرمایید. تصور می­کنم موضوع مهمی ا

     
  89. درود بر شما
    احضار شما این پیام را دارد که راهتان درست و تاثیرگذار و رهروانتان بسیارند
    شعار این حکومت پربرکت از زبان اوس محمود : در ایران کسی بخاطر اظهار نظر زندان نیست ! ( دروغ که نمی گه ! دروغ بده )
    اظهار نظر مورد نظر : مرگ بر امریکا . مرگ بر اسراییل . مرگ بر ضد ولایت فقیه . درود بر مهملات ! اگر اظهار نظر غیر از این باشه جنایات دهه 60 تکرار خواهد شد و باز کسی در زندان نخواهد بود !

     
  90. درود آقای نوری زاد
    بگویم کە من یک فرد آتێست و کمونیست هستم و تقریبا از همان قبل از سر کار آمدن جمهوری اسلامی خطر آنرا احساس کردم، همان موقعی کە آقای مسعود پزشکیان در دانشگاە تپریز انقلاب فرهنگی را جلو چشمان من اعلام کردند و من را بە جبهە مبارزە با این رژیم کشاندند و این خود باعث شد کە تاوان زیادی را بابت آن بپردازم. امروز بعد از گذشت نزدیک بە سە دهە برای اولین بار از حدود ٣ سال پیش هیچ چیز بە اندازە شما من را آن هم شخصی از درون همین نظام تحت تاثیر قرار ندادە است. گنجی ها، کدیورها، مهاجرانیها، سروشهارا دیدە بودم، کما اینکە بعضا تندتر هم مینوشتند، اما پشیزی برایشان ارزش قائل نبودە و نیستم. اما شما از جنس دیگری هستید. از کلمە بە کلمەتان صداقت و پاکی میبارد. از تعریف و تمجید متنفرم، اما بدون اغرا‌ق بە حدی تحت تاثیرتان قرار گرفتەام کە اگر یک روز چیزی ازتان منتشر نمیشود، حقیقتا دلم میگیرد و غمناک میشوم. باور میکنید کە من دو برادر و نامزدم را این رژیم گرفت و پدرم دق مرگ شد, نزدیکان و عزیزان زیاد دیگری از من گرفتە شد و خودم ماهها زیر نظر همین آقای موسوی تبریزی در تبریز شکنجە شدم، اما هرگز گریەام نگرفت؟ اما موقعی کە در مصاحبەاتان با آقای فلاحتی در صدای آمریکا بە گریە افتادید همراهتان گریە کردم؟
    غرض از همە این رودە درازیها اما خاطر نشان کردن این حقیقت کە در پس پردە و علیرغم همە ایدئولوژیها، رسیدن من و تو بە یک نقطە کە آزادی یعنی آزادی، حالا با هر تعبیر و تفسیری کە مذهب یا کمونیسم از آن داشتە باشد. بگذار برات بگویم از خاطرەای: از فٶاد مصطفی سلطانی از همان اوان سرکار آمدن جمهوری اسلامی، انواع نیروها سئوال میکردند کە این رژیم چە نوع رژیمی هستش، یکی میگە ضد امپریالیست هست، یکی میگە طرفدار زحمتکشان هست، و و و. فٶاد گفت هر چە میخواد باشد، همینکە دستش بە خون این مردم آلودە هست، یعنی هیچ حقانیتی ندارد.
    یعنی اینکە امروز من و تو با دو مرام کاملا مجزا در کنار هم قرار گرفتەایم. من و تو با هم در برابر ماندلا و گاندی سر تعطیم فرود می آوریم و از استالین و مائو و خامنەای و اسد تبری میجوییم.
    میدانم ساکت را بستەای و در انتظار آب خنک خوردن هستی و شاید اصلا فرصت خواندن نامەام را نکنی، ولی در آخرین لحظات خواستم نظرت را در بارە دو موضوع بدانم. لینکهایی را برایت ضمیمە میکنم کە نیمدانم آنها را دیدەای یا خواندەای و از آبجا کە احساس خیلی نزیکی باهات دارم، نطرت در بارە آنها خیلی برایم اهمیت دارد. یکی مصاحبەایست با شخصی بە نام ابراهیم علیزادە در رابطە با انتخابات و دیگری یک کتاب سە جلدی بە نام قرائت قرآن غیر دینی نوشتە پروفسور رضا آیراملو. برایم بسیار با ارزش خواهد بود کە نطرتون را در بارەشان بدانم. متوجە وقت و حجم میلها برایتان، زندگی خانوادگی و همە فشارها هستم ولی فکر کردم حالا کە دارین بار سفر میبندین و من کە این همە تعلل کردم، نکند حسرت یک درد دل باهاتون روی دلم بموند. سلام من رو بە همسرتان و فرزندانتان و احتمالا نوە یا نوەهایتان برسانید. عجب دلی دارند همسرتان کە شما را تحمل میکنند، آخە طفلک پاسپورتش هم از دستش رفت، حتما میخواست عزیزی رو ملاقات بکنە مگە نە؟
    نوریزاد عزیز
    من کمونیست رویت را میبوسم، مطمئنم کە همانطور کە پای کودک بهایی را بوسیدید، بوسە من را تحویل خواهید گرفت بدون اینکە حس کنید کە نجس شدەاید. این نامە را هر طور کە خودتان تشخیص دادید پخش کنید.
    بە امید اینکە تا دم دادگاە رفتە و برگردید و اما اگر گذارتان بە اوین افتاد ، هر لحظەات را حس خواهم کرد.
    در آغوشت میگیرم.
    و اما لینکها:
    http://cpiran.org/eb309.htm
    http://www.4shared.com/office/BmOfBZxT/b420-reza_ayramloo-gherat_qura.html
    —————————-

    سلام دوست نادیده ام
    نوشته ی ساده وصادقانه ی شما مرا به تأثر واداشت. که: این محبت های بی چشمداشت، پیش ازاین کجا بود درمیان دونگرش مغایر. یکی که به خدا معتقد است ویکی که آن را برنمی تابد؟ ومگرمهم است این تفاوت ها. که: عین درستی است. ومن، ازاین که سالهای سال، خود را ازمداردوستی ومحبت هموطنانی چون شما دورساخته بودم، برخود وبرعاملان این جهالت بزرگ شماتت می بارم. چشم دوست من، مرا اگرفرصتی بود حتما موارد ارسالی شما را مطالعه ونظرم را برای شما مطرح خواهم کرد. اما شاید به این زودیها مقدورنباشد. که: پیش ازشما به دوستان دیگری قول داده ام که نوشته ها وخواسته هایشان را بخوانم واجابت کنم.
    روی گلتان را می بوسم
    با احساسی لطیف ازلمس آبشاری ازآزادگی
    واین مهم است
    مگرنه؟
    آزادگی
    با هرمرام ومسلک واعتقادی
    با احترام

     
  91. نوری زاد عزیز
    دعای خیر همه ی مظلومانی که بخاطر دفاع از آنها باید تاوان بپردازی بدرقه راهت
    اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین

     
  92. با سلام و احترام
    خواهشمند است بدون درنظرگرفتن گروهبندیها و بحثهای سیاسی صرفا از منظر اخلاق و وجدان انسانی صدای این مادر مظلوم باشید. بی شک کمتر از درآوردن خلخال از پای زن یهودی نیست.
    با احترام فراوان

    مسولان این فلیم را ببینند؛ نشانه هایی از سعید زینالی که چهارده سال از او خبری نیست.

    https://www.youtube.com/watch?v=4bGjqIxpWpg

    مادری که در مراسم چهلم ستار فریاد زد؛ ۱۴ سال از فرزندم بی خبرم: صدای مرا بشنوید.

    https://soundcloud.com/frl-journalist/masih-alinejad-saeid-zeynali

     
  93. محمد مهدوی فر

    دوست عزیزم ، تو با خدا معامله می کنی و مگر کسی در معامله با خدای مهربان ضرر کرده است ؟ یاد این جمله ی بانوی صبر و دانایی زینب (س) باش که بعد از تحمل همه ی مصیبت ها فرمود ” ما رایت الا جمیلا “

     
  94. توهين به كلام الآه ؟!!!!! قصد شان تهمت ارتداد است. خدا لعن تشان كند. اگر شما نباشيد ما چه كنيم؟ عقده هاي تلمبار شده وجودمان را چه كنيم؟ اين بار بيشرمي را به حد أعلا رسانده اند. خدايي نا كرده اگر بازداشت شديد هر كاري كه مي شود براي شما و خانواده تون انجام داد پيشا پيش بگوييد.

     
  95. البته منتظر امروز بودیم. می دانستیم که گرگها نخوابیده اند اما بدانند که مردم هم بیدارند و جشمهایشان همه چیز را می بیند.

     
  96. دست مارم بگیر,
    تنها تنها؟

     
  97. من هر چه فکر می کردم که چرا اتهام نوریزاد را نوشته اند توهین به کتاب الله! و ننوشته اند قرآن!! فکرم بجایی نمی رسید تا اینکه با خواندن خبری یکدفعه گفتم یافتم! یافتم! میدانید آن خبر چه بود همین امروز ، بله همین امروز سایت کلمه نوشته است 40 زندانی سیاسی بند 350 زندان اوین در نامه ای با امضاء 40 نفر زندانی بیگناه که شهادت هر کدام آنها بتنهایی کفایت میکند و اگر به قانون اسلام هم باشد شهادت فقط دو نفر حکم مدرک را دارد برای محاکم قضایی و میدانیم بیشتر آیات خود قرآن هم با شهادت تنها دو نفر نزد زید ابن ثابت به قرآن اضافه شده است این 40 نفر زندانی شهادت داده اند که حدود 150 نفر مامور ولایت فقیه در نیمه شب به زندان هجوم آورده اند و از جمله کارهایی که کرده اند در نمازخانه زندان قرآنها را به وسط نمازخانه پرتاب کرده اند و ورقهای قرآن در این پرتاب پاره شده است و این نامه را خطاب به قاضی القضات آقا اجازه!! قوه قضائیه نوشته اند و از او که به اصطلاح یک حجت الاسلام است خواسته اند به این هتک حرمت قرآن توسط مامورین ولی امر مسلمین جهان و اونور جهان رسیدگی کند در همان نامه هم گفته اند میدانیم امیدی به رسیدگی نیست!! حالا شما اگر بجای من بودید چه فکر می کردید آیا اگر اتهام نوریزاد را هم می نوشتند توهین به قرآن ، این سوال پیش نمی آمد این قرآن شما با آن قرآن زندان اوین چه تفاوتی دارد!؟ لذا ناچار شده اند بنویسند توهین به کتاب الله!! حالا از محسنی اژه ای دادستان کل کشور که شاگرد مصباح یزدی است می پرسیم اگر بوسیدن پای یک بچه چهار ساله توهین به کتاب آلله است بوسیدن پای ولی امر مسلمین جهان و اونور جهان توسط استادت جناب حرضت آیت الله الفیلسوف مصباح یزدی میشود مبارزه با دژمن !!! واقعا در مکر و دغل این روحانیت من مانده ام که دست شیطان را از پشت می بندند یک نکته هم به جناب نوریزاد میگویم شما نوشته اید که ، همه اینها را که از من بگیرند ، لبخند م اما با من هست ، و من ، یک چند سالی است که متبسمانه برای هر خطری و هر مشکلی آغوش گشوده ام . با خواندن این پاراگزاف یاد سخن مادر ستار بهشتی افتادم مادر ستار میگوید در حضور بازپرس و وکیل ستار از شکنجه گر قاتل پرسیدم وقتی ستار مرا شکنجه می کردی او چه میکرد قاتل پاسخ داده است هیچی ، او فقط میخندید!! نوریزاد می بینی همین خنده چه بلایی بر سر این جنایتکاران آورده است هر کاری که میکنند تا سرو ته قضیه را برای تبرئه شکنجه گر فراهم کنند این خنده بلای جان آنها شده است و تمام ادعاهای دروغین آنها را نقش بر آب میکند تمام نظریه های ساختگی پزشک قانونی را این خنده باطل میکند!! انشاءالله شما می روی بازجویی و هیچ اتفاقی هم برای شما نمی افتد و به سر زندگی خود برمیگردی اگر هم شما را بازداشت کردند مطمئن باش هیچ غلطی نمیتوانند بکنند جز بی آبروئی هر چه بیشتر خودشان.

     
  98. آورده‌اند که نوشین روان عادل را در شکار گاهی صید کباب کردند و نمک نبود غلامی به روستا رفت تا نمک آرد نوشیروان گفت نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد گفتند از این قدر چه خلل آید گفت بنیاد ظلم در جهان اوّل اندکی بوده است هر که آمد برو مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده
    اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی
    بر آورند غلامان او درخت از بیخ
    به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد
    زنند لشکریانش هزار مرغ بر سیخ

     
  99. یکی را از ملوک عجم حکایت کنند که دست تطاول به مال رعیت دراز کرده بود و جور و اذیت آغاز کرده تا به جایی که خلق از مکاید فعلش به جهان برفتند و از کربت جورش راه غربت گرفتند چون رعیت کم شد ارتفاع ولایت نقصان پذیرفت و خزانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند.
    هر که فریاد رس روز مصیبت خواهد
    گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش
    بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود
    لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش
    باری به مجلس او در کتاب شاهنامه همی‌خواندند در زوال مملکت ضحّاک و عهد فریدون وزیر ملک را پرسید هیچ توان دانستن که فریدون که گنج و ملک و حشم نداشت چگونه برو مملکت مقرر شد گفت آن چنان که شنیدی خلقی برو به تعصب گرد آمدند و تقویت کردند و پادشاهی یافت گفت ای ملک چو گرد آمدن خلقی موجب پادشاهیست تو مر خلق را پریشان برای چه می‌کنی مگر سر پادشاهی کردن نداری
    همان به که لشکر به جان پروری
    که سلطان به لشکر کند سروری
    ملک گفت موجب گرد آمدن سپاه و رعیت چه باشد گفت پادشه را کرم باید تا برو گرد آیند و رحمت تا در پناه دولتش ایمن نشینند و ترا این هر دو نیست
    نکند جور پیشه سلطانی
    که نیاید ز گرگ چوپانی
    پادشاهی که طرح ظلم افکند
    پای دیوار ملک خویش بکند
    ملک را پند وزیر ناصح موافق طبع مخالف نیامد روی از این سخن در هم کشید و به زندانش فرستاد. بسی بر نیامد که بنی عمّ سلطان به منازعت خاستند و ملک پدر خواستند، قومی که از دست تطاول او به جان آمده بودند و پریشان شده بر ایشان گرد آمدند و تقویت کردند تا ملک از تصرف این به در رفت و بر آنان مقرر شد.
    پادشاهی کو روا دارد ستم بر زیر دست
    دوستدارش روز سختی دشمن زور آورست
    با رعیت صلح کن وز جنگ خصم ایمن نشین
    زان که شاهنشاه عادل را رعیت لشکرست

     
  100. مردم ایران
    اگر مرتجعین مرجع واقعی ما را دوباره زندان کنند و یا زبانم لال به او اسیبی برسانند همه باید به هر نحو ممکن اعتراض کنیم.
    وقتی میگویم مرجع منظورم مرجع تقلید نیست که ازاستبرا و استمناع و تخلی(نحوه توالت رفتن و اینکه مثلا در کوچه بن بست نباید تخلی کرد) و یا اینکه هر وقت مرد هوس کرد حتی بر کوهان شتر زن باید تمکین کند و یا اینکه با زن حایض چگونه همبستر شد و هزاران اراجیف دیگر مثل ان عضو نابکار ان شورای کذایی که در کتابش گفته که برای از دور خارج کردن مخالفان میتوان نسبت زنا و لواط به انها داد.
    گذشت ان زمان که عده ای شیاد برای مردم مثلا مساله حل کنند و مردم را میمون تصور کنند و از انها تقاضای تقلید کنند (عجب مسایلی حل میکنند)
    اری مراد من از مرجع شهامت و انسانیت و ازادگی است که در وجود نوریزاد موج میزند
    /////

     
  101. باسلام
    ربنا افرغ علینا صبرا وثبت اقدامنا……

     
  102. Nourizad ra keh yek taneh ba zolm va fessad bepa khassteh nabayad tanha gozasht.Aahay ayatolah ha va hojatol esslamhaye sharmzadeh az hokoomatgaran, gorooh haye siassi, javanan va mardom iran ba efshagari va eeteraz haye khod nagozarim NOURI ZAD ra zendani konand.

     
  103. سلام اقای نوریزاد
    متاسفانه باید گفت که خوشبختانه دیر هم کرده اند. کاش من جای شما بودم. ایکاش دل و جرئت و موقعیت شما را داشتم.
    ایکاش حداقل میتوانستم باری از دوش خانواده تان بردارم. برایتان ارزوی پیروزی دارم و برای خانواده محترمتان ارزوی پایداری.
    به خودم و شما نیز دلداری میدهم که حکومت به کسی وفا نمیکند. اگر دیکتاتورها میتوانستند با اعمال زور و با کمک ایجاد ترس و وحشت حکومت خود را ابدی سازند، میبایستی هنوز نوادگان چنگیز و اسکندر و ………. بر زمین حکومت میکردند. سقوط و فروپاشی سرنوشت محتوم تمام دیکتاتورهاست. و امیدوارم که من و شما هم رسیدن ایران عزیز را به ازادی و دموکراسی را ببینیم.
    سلامت بمانید

     
  104. زهرا از لندن

    آقای نوری زاد
    چگونه تاب بیاوریم ؟ چگونه نبود شما را تاب بیاوریم ؟ که صدای شما صدای رسای انسانیت بود و نور روشن خداوند؟ با درد چه کنیم؟ با درمان چه کنیم ؟ ما همه با شما به همان سلول انفرادی خواهیم آمد تا شما تنها نباشید .و برای وطن خواهیم گریست و خواهیم گریست و خواهیم گریست .آقای نوری زاد بدانید من هرشب سر سفره افطارم برای شما دعا می کنم . سر نماز دعا خواهم کرد و دل به خداوند خواهم سپرد . به مناجات های در زندان شما گوش خواهم داد وبا شما خواهم گریست و به گفته شما عمل خواهم کرد و دعا خواهم کرد باشد که دعای من به درگاه خدا مستجاب شود و ریشه ظلم بدست خودشان خشکانیده شود و بساط دروغ و خرافه برچیده شود.دلم برای نوشته های شما تنگ می شود. دلم برای صدای حقانیت شما تنگ می شود. دلم برای مظلومیت شما تنگ می شود. . دیگر نوری زادی نیست که فریاد برآورد و بر ظلم بخروشد. من دعا می کنم دعا می کنم . شاید خداوند اجابت کرد و شما نجات پیدا کردید. اشک مجالم نمی دهد. اما بدانید که ما همه دلمان باشماست با شما به زندان می آییم و با شما زندانی می کشیم و با شما تا فردایی روشن در زندان خواهیم ماند حال هر چفدر که طول بکشد فقط شما را به خداوند قسمتان می دهم که ناراحت و نگران نباشید آرام باشید وصبور که خداوند باشماست و قلبهای بیشماری باشماست.خداوند یارتان با

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

77 queries in 1186 seconds.