من نه بخاطر این که چون مسلمانم و در مسلمانیِ من روزه گرفتن امری واجب است، ماهِ روزه را دوست دارم. سابقاً بله، چشم و گوش بسته روزه می گرفتم و از مشقتِ خود هیچ نیز در نمی یافتم. رمضان که از دور می آمد، دلم را غصه ای ناگزیر احاطه می کرد. این که باز ماه رمضان آمد و من با انباشتی ازدعاهای تکراری و روزهای دشوار نخوردن و ننوشیدن و مجالس تکراریِ مذهبی و سخنرانی های تکراری مواجهم. حسرتِ درکِ یک آرامشِ درونی مرا از این سال به سالی دیگر می غلتاند.
ماه رمضان که می رفت و می گذشت، شاد می شدم. که: فعلاً یک هفت هشت ده مالی ازکسالت های آن راحتیم. و باز که بازمی آمد، همان حس پنهانِ اجباری بودن و رعایت جورواجور احکام بی دلیلِ شرعی به جولان درمی افتاد و آزارم می داد. جوانی بود و اینجور درگیری های درونی. ووقتی به حال و روز بزرگترها نگاه می کردم، می دیدم آنها نیز چون من درگیرِ مشقات و مشتقاتِ ماه رمضان اند. اما نه که یک صلابت مؤکد تاریخی آنها را به حفظ این حرمت فراگیر دستور فرموده، پس مطلقاً به گریز از آن دایره ی تنگ نمی اندیشیدند و با هر مشقتی که بود، این وظیفه ی اجباری را به سرانجام می رساندند. حالا در پایان چه در دستانشان باقی می ماند، نه حکایتی است که جای بازشمردنِ آن اینجا باشد.
داستان ماه رمضان و روزه های اجباری اش برای ما مسلمانانِ ایرانی، مثل خیلی از داستانهای دیگر اسلامی به معرکه ای از هیاهوهای تهی و بی مغز تغییر ماهیت داده است. مثل داستان کربلا. که از آنهمه سخن و خرد و عشق و پایداری و آزادگی، سیاه پوشی و علم و کتل و بر سر و سینه کوفتنش، و جهالتش، و هیاهوهای رنگی اش برای ما بجای مانده است. که اگر کسی خواهان مغز آن باشد، حتماً سر و کارش با زندان و شکنجه و محرومیت های متعدد اجتماعی و حتی اعدام خواهد بود. چرا؟ چون در همه ی ادوارتاریخ، حاکمان به تشویق و ترغیب فروشدن مردمان به همان پوسته ی پوکِ شعائردینی اراده داشته اند. و نه به محتوایشان.
من اما این روزها، روزه های ماه مبارک رمضان را بخاطرخودشان دوست دارم. بخاطر شرافتی که در معنای باطنی روزه است. و نه افطاری و سحری و زولبیا و بامیه و دعاهای نامأنوس و ختم های طوطی وارِ قرآنش. این روزها، روزه که می گیرم، نرم نرم پدیده های نادیدنیِ اطرافم را می بینم که یک به یک پیش چشم من به رقص درمی آیند و دست مرا می گیرند و مرا با خود به ناکجا می برند. من این سفرهای ناکجاییِ ماه رمضان را به هر سیاحت رنگین کمانی ترجیح می دهم.
وقتی روزه می گیرم، “آب” از اختفای غفلتِ من بیرون می خزد و رقص کنان پیش می آید و خودش را به من “نشان” می دهد. یک تکه نان، یک دانه خیار، یک حبه انگور، یک آب نبات ناقابل، یک مراقبت درکلام، یک نگاه به ماه و آسمان بالای سر، همه و همه پیش چشم من به رقص درمی آیند و لب به سخن می گشایند. که: آهای محمد نوری زاد، این همان تویی که ماهها ما را نمی دیدی مگر اندکی. اما اکنون هریک از ما پیش تو موجودیت یافته ایم. تو اکنون ما را “می بینی”. قدر ما را می شناسی. ما که تا دیروز برای تو بدیهی و دم دست بودیم، اکنون قدر یافته ایم و برای تو حیاتی شده ایم.
یک تقاضا از شما خوبان:
در زندان و در اولین فرصتی که قلم و کاغذ یافتم، به نوشتن یک “نیایش” متفاوت روی بردم. از جنس نیایشِ چوپان مثنوی. که خیلی خودمانی و بی تکلف با خدای خود سخن می گوید. من شخصاً شاید چهارصد بار این نیایش را شنوده ام و در وادی حس و معانی و واژگانش فروشده ام. پیشنهاد می کنم یک خلوت چهل دقیقه ای برای خود مهیا کنید و این نیایش را بشنوید. این نیایش، غواصیِ من در معانیِ مغفولی است که پیش از زندان هرگز به لمسِ آنها توفیق نیافته بودم. دریک مرخصی که از زندان بیرون آمدم به یک استودیو رفتم و این نیایش را با صدای خودم ضبط کردیم. جوانی به اسم افشین مرا دریافتن موسیقی های دلنشین بسیار یاری کرد. به محض آنکه این نیایش را منتشر کردم، به زندان بازگردانده شدم. به نظر شما یک نیایش هم می تواند برای زندانبانان و زندان سُرایان آزاردهنده باشد؟ با من برای شنودن چند باره ی این نیایش هم نفس شوید. باشد؟
لینک ” نیایش محمد نوری زاد در زندان”
و لینک کم حجم:
http://www.mediafire.com/download/py3l034kkt57euz/niyayesh.wma
محمد نوری زاد
بیست و چهارم تیرماه سال نود ودو
تهران
پسر نوریزاد به منافقین پیوست … اباذر نوریزاد فرزند محمد نوریزاد با صدور
بیانیه از پیوستنش به گروهک منافقین خبر داده است. …
از همکاری با شهید آوینی تا پرورش نیرو برای منافقین ……………!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آقای نوریزاد عزیز از شما متشکرم، در طول شنیدن نیاش و پس از آن خدا رو بر خود ناظر و شاهد میدیدم و به ادبیات آن شبان مثنوی: احساس کردم خدا پیشمه و داره به من فک میکنه، خیلی روحبخش بود… خدا شما رو برای ما حفظ فرماید…
خانم امامدوست عزیز
بهشت و جهنمی وجود نداره جهنم تجسم اعمال بد ماست و یک درد روحی وبهشت آرامش حاصل از انجام یک کار خوب!!لطفا بینش سال دوم دبیرستانو واسه ما تداعی نکنین:-)
هر چی میخوام هیچی نگم ….
الان مسئله فقط رقص آب و دوغ و خیار بود جلو چشم ما که دیگه حل شد به سلامتی
باسلام و درود بر مرد با ایمان وشجاع ایرانی. بعداز گذشت اندی هفته دوباره به سراغ شما امدم. اقای نوری زاد متاسفانه امروز روحانیت به صورت شغل رواج بیدا کرده است. نمیدانم ایا انسانها برای نماز خواندنشان هم باید بول بگیرند؟ایا برای سخن گفتن درباره خدا باید بول بگیرند؟ شاید درجواب من بگویید شغل روحانیون تبلیغ وترویج دین است… ایا به نظر شما تبلیغ وتبلیغات برای یک کشور کملا مسلمان واجب است؟بحث من این است که اینها تبلیغ دین نمیکنند بلکه تبلیغ نظام را میکنند.اقای نوریزاد ایا رواست که در جامعه اسلامی سالانه ملیارد ها ملیارد خرج سازمان تبلیغات شودو ملیون ها انسان از فقر بمیرند وبه برادران اهل سنت توجهی نشود؟امروز روحانیت به صورت شغل درامده چون حکومت حکومت شیخ هاست. شیخ هایی که از دعا ها و مناجاتشان کفر میبارد تا چه برسد به هدایت انها. روحانیت مقدس است و لباس روحانیت یک لباس خاص و دارای شان است اما متاسفانه امروزه یک روحانی ویک شیخ برای عبادت خودش هم بول و ثروت و مادیات طلب میکند. بارها در سر ممبر این حاج اقا ها شنیده ایم که وابستگی بشر به مادیات باعث دوری از خدا و بی دینی شده است ولی وقتی به زندگی یک اخوند بنگریم میبینیم که حرف های انها برای مردم خوش است. با آرزوی توفیقات روزافزون شما…
ماشاالله چی همه توهّم دارید:بهشت، جهنّم،روز قیامت.یه تکونی به خود بدید یه کم سبک بشید.
جناب نوریزاد عزیز.ذهن پویا و شهامت شما قابل تقدیر است.امیدوارم که از این ذهن پویا با گذشته زمان خرافات هم کنار رود. گذر از توهّم /////کار آسانی نیست.موفق باشید.
یعنی شما نحمل یه مخالف رو نداری؟ اگه شما فردا بخواین حکومت کنین به غیر از هم فکرهاتون کسی دیگه نباید حرف بزنه. نتیجه این که شما هم دیکتاتور هستی
21- همه ی حیوونارُ کردیم تو باغ وحش بقیه شونم پرورش میدیم میخوریم یا با پوستشون لباس درست میکنیم یا برای سرگرمی شکار یا صیدشون میکنیم..و بر این باوریم که ما اهلی ایم و حیوونا وحشی.
خانم امامدوست ، اگر قرار باشه هر چی روی منابر یکطرفه شنیدی را ناصحانه تحویل بدی نمیشه آخوند ها اصولا یاد گرفته اند که هر چی بدهانشان میاید را بگویند !!! چون میدانند که کسی معترضشان نخواهد شد!!! سند و دلیل از آنها نخواهد خواست ،حتی برای اینکار دوره های جداگانه نیز میبینند اما اینجا این خبر ها نیست، لطفا جواب بدهید؟ یک بر اساس کدام سند قرآنی خالق عالم بر حضرت ختمی مرتبت دستور فرموده جانشین انتخاب کند!!!؟ دوما سند معتبری ارائه فرمائید که خالق عالم دستور پیروی ازامام داده باشد!!!؟ سوما بر چه مستدلی میفرمائید شخصی که قطعا نمی تواند بالاتر از حضرت رسول باشد زنده وناظر بر اعمال شماست!!!؟ از اینها گذشته اگر فرضا چنین باشد که شما فرمودید!!! نقش الله تعالی که درآیه آخر سوره فصلت میفرماید محیط بر تمام هستی است چه میشود!؟ امام مورد تائید و تذکر خداوند بزرگ قرآن است که میفرماید هیچ چیز را در آن از شما فرو گذار نکردیم ، اگر خالق را با تمام مستندات غیر قابل رد حاضر و ناظر بدانیم و بعد برایش شریک قرار دهیم العیاذ بالله ، آیا میشود نام خود را مسلمان یعنی تسلیم شده بدستور آن یگانه هستی بخش بگذاریم
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ
رمضان
بنا بر اعلام هیأت افتاء و قضاء مکتب قرآن ، فردا سه شنبه ۹۲/۴/۱۸ اول ماه مبارک
رمضان سال ۱۴۳۴ می باشد
منظومه ی شمسی به مجموعه ای از سیاره ها اطلاق می شود که همگی در نظمی مشخص به دور ستاره ای مرکزی به نام خورشید در گردشند. سیاره ی زمین – زیستگاه ما – نیز یکی از همین سیارات است که به دور خورشید می چرخد.این در حالی است که کُره ی ماه به عنوان تنها قمر زمین نیز به نوبه ی خود به دور زمین در گردش است.به طور خلاصه در مجموعه ی خورشید، زمین وماه، به صورت نسبی، خورشید ثابت است، زمین به دور آن و ماه نیز به نوبه ی خود به دور زمین می گردد. از مجموعه ی این گردش ها، حالت های مختلفی به وجود می آید که تصاویر مختلف ماه از هلال، تا ماه کامل نتیجه ی مستقیم آن است.از میان این وضعیت های گوناگون لحظه ی تولد هلال در زمان سنجی آغاز و پایان ماه های قمری مهمترین وضعیتی است که مورد استفاده ی منجمان قرار می گیرد.بنا به تعریف : « تولد هلال زمانی است که مراکز خورشید، زمین و ماه، هر سه بر روی یک صفحه قرار می گیرند. این همان اتفاقی است که در هنگام خورشید گرفتگی ها نیز به وقوع می پیوندد.
همان طور که در تصویر زیر به وضوح دیده می شود، زمانی که مراکز زمین و ماه و خورشید در یک راستا قرار می گیرند(لحظه ی تولد ماه)نیمه تاریک ماه روبه زمین است ودقیقا به همین علت ، هیچ هلالی وجود ندارد.اما مادام که ماه – در راستای فلش هایی که در تصویر دیده می شود- حرکت نماید هلال نیز تشکیل می شود و به عمر آن(یعنی ضخامت قسمت روشن آن که از زمین دیده می شود) افزوده می شود.آنچه که تاکنون در بسیاری از نقاط جهان برای اعلام آغاز ماه های قمری و مخصوصا ماه مبارک رمضان مورد استفاده بوده است به این صورت است که ناظرین زمینی آنقدر صبر کرده اند تا عمر هلال به جایی برسد که با چشم(مسلح یا غیر مسلح) دیده شود. همانطور که به تجربه، برای هر مسلمانی ثابت شده است، این روش دارای اشکالاتی است که از آن جمله می توان به دخیل بودن خطاهای انسانی،وقوع ناهنجاری های جوی که مانع رصد می شوند،نبود امکانات برابر رصدی در تمام مناطق درعین فقدان وحدت لازمه و اقتدا به رأی دیگران،مشخص نبودن نتیجه تا آخرین لحظات و بعضاً تغییر آن پس از اعلام صیام یا افطار(پس از تعیین صدق رؤیت) صرف هزینه، وقت و زحمات قابل توجه، جهت تحقق رؤیت و بسیاری مسائل دیگر اشاره کرد.
از سوی دیگر باید گفت که سالهاست در علم نجوم جدید لحظه ی آغاز ماه قمری را لحظه تولد هلال دانسته اند و نه لحظه ی رؤیت آن. همچنین با امکانات جدید این لحظه نه تنها با دقت صدم ثانیه قابل اندازه گیری است بلکه می توان آن را تا هزاران سال آینده نیز پیش بینی کرد.در چنین شرایطی به نظر می رسد اتخاذ این مبدأ علمی با توجه به مزیت های آن از جمله دردسترس بودن، کم هزینه بودن، قطعی بودن و قابلیت پیش بینی و بسیاری مزایای دیگر و با توضیح مبانی شرعی آن که در ادامه خواهد آمد،امریست لازم و ضروری که بار دیگر پویایی دین مبین اسلام را به معرض ظهور می گذارد.
تصویر تلفیقی است از وضعیت مداری ماه در گردش به دور زمین و آنچه ناظر زمینی می بیند.به عنوان مثال در تولد،-ماه در بین زمین و خورشید قرار گرفته است و ما(ناظر زمینی) فقط قسمت تاریک آن را می بینیم و یا در بدر، زمین بین ماه و خورشید قرار گرفته است و ما طرف روشن آن را می بینیم.
یکی از صفات بارز وبرجسته ی هدایت های الهی در انجام تکالیف دینی ، مشقت زدایی وتوجه دادن به در نظر گرفتن آسانی ویسر است : … یُریدُ اللهُ بکمُ الیُسرَ ولا یُریدُ بکمُ العُسرَ … [ بقره ۱۸۵] و، … وَمَا جعلَ علیکم فی الدّینِ من حَرَج … [ حج ۷۸] و، « إنّما بُعثتم مُیسرین َ و لم تُبعثوا مُعسرین » واجتهاد پذیری مآخذ احکام عملی آن است برای دریافت وبرداشت معانی ومفاهیم متناسب با پیشرفت ورشد عملی و… بشر .ت
کاکه احمد می فرماید : خداوند دو مجموعه ی کلی طبیعت و دین را برای انسان قرارداده است و… وهرگاه مطلبی از لحاظ علمی محرز گردید ، می تواند مبنایی برای برداشت مطالب دینی باشد . زیرا منبع هردو آگاهی وحیانی وعلمی خدای سبحان است ومحال است که این دو در تعارض با هم واقع شوند . …إئتونی بکتاب مِن قبل هذا أو أثارة مِن علم… [ احقاف ۴] ویکی از مقاصد والای شارع حکیم حفظ وحدت و یکپارچگی پیروان آخرین پیام آور است در همه ی امور واز جمله در اوقات عبادت ها ( نماز ، روزه ، حج ) بر این اساس وبا توجه به نص قرآنی … فمَن شهد منکم الشهر فلیصُمه … ( بقره ۱۸۵) که به معنی حلول ماه نو است وامروزه پی بردن به حلول ماه نو به کمک ابزار ومحاسبات علمی ، مطمئن ترین و آسان ترین کار است – برخلاف گذشته که آنچه به عنوان نجوم وستاره شناسی مطرح بود بیشتر شباهت به جادوگری داشت تا علم
هدف مورد نظر در فرمان مبارک رسول اکرم ( ص):« صُومُوا لرؤیته و أفطروا لرؤیته فإن غم علیکم فأکملوا شعبان ثلاثین» یا « فاقدروا له ثلاثین» ویا روایتهای دیگر در این زمینه، معلوم ساختن واثبات حلول ماه رمضان وشوال بوده است با استفاده از حداکثر امکانات علمی آن روز ، نه این که خود رؤیت امری تعبّدی وتنها وسیله ی علم به شروع یا اتمام ماه باشد، کما اینکه در صورت عدم امکان رؤیت هلال، باید ماه را سی روز کامل در نظر گرفت که تکیه بر این دانش بشری است که ماه قمری نمی تواند بیشتر از سی روز باشد . امروزه خوشبختانه با پیشرفت علم نجوم ، یُسر وآسانی جای عُسر وسختی را در تشخیص شروع وخاتمه ی ماه های قمری گرفته است وبا تکیه بر علم دستور شارع در توجه به سهولت ، اطاعت شده است .
استفاده از علم نجوم ومبنا قراردادن مُقارنه برای آغاز وپایان هرماه قمری – از جمله رمضان – علاوه برآسانی ودقت واطمینان کامل ودر نتیجه آرامش خاطر مؤمنین در انجام به موقع فرامین الهی ، وحدت ویکپارچگی همه ی مؤمنین را – بر خلاف وضعیت فعلی که تفرق وپراکندگی است – با خود به ارمغان می آورد .
لذا مکتب قرآن با استفاده از این دستاورد ارزشمند وبا توجه به آمادگی امت اسلامی برای این امر وحدت بخش ، با توجه به وقوع مقارنه در ساعت ۱۱:۴۴ صبح روز دوشنبه ۹۲/۴/۱۷ ، روز سه شنبه ۹۲/۴/۱۸ را آغاز ماه مبارک رمضان اعلام می دارد
شورای مدیریت مکتب قرآن
ببین خانم رحیمه امامدوست البته اگر اسمت همینه واقعن، من با اجازه جناب نوریزاد بجای ایشون جوابتو میدم:
اینجا، یعنی این سایت جای این حرفای متحجرانه نیست. اغلب کسانی که به این سایت میان و طرفدارای همیشگی این سایت هستن انسانهای فرهیخته، روشن فکر، باسواد و متفکری هستند با دیدگاهی وسیع و جویای حقیقت و درستی. نمیگم شما نیستی ولی شما بهتره بری توی همون سایتهایی که هم فکر و فرهنگ شما هستند نظرتو با اونا در میون بگذاری که خوشحال هم میشن. فکر میکنم شما اصلن نفس مطلبو نگرفتی یعنی یه جورایی تو باغ نیستی عذر میخام که اینجوری میگم به هیچ وجه قصد بی احترامی ندارم خدای نکرده ناراحت نشی (من با این فرض این حرفا رو گفتم که شما انتفاد پذیر هستی و تحمل نظر مخالف رو داری)
در هر صورت فکر میکنم باید بیشتر مطالعه کنید تاریخ را بخوانید کتابهای تاریخی مذهبی زیادی وجود دارد برای خواندن، ضرر که نمی کنید، می کنید؟!
چندی پیش یکی از دوستان همکلاسی ام را بعد از سالها دیدم . دیدن دوستی قدیمی که خاطرات خوبی از دوران دبیرستان داشتم برایم خوشآیند بود. در اولین برخورد و مواجه شدن با یکدیگر اولین جمله ای را که بمن گفت این بود ” فلانی چمنتم ” . شنیدن این جمله برام تعجب آور بود و اینکه منظور از چمنتم چیست ؟ در طول مدتی که با هم گفتگو کرده و خاطرات گذشته را مرور می کردیم همش این سئوال در ذهنم کلنجار می رفت که از او بپرسم منظورش از این واژه چمنت ام چیست. بلاخره طاقت نیاورده و قبل از ترک یکدیگر سئوالم را از او پرسیدم . در جوابم گفت : ” چ چمن از چاکرم می آید ، م چمن از مخلصم و ن آن از نوکرم . که از طریق بیان واژه چمنت ام ارادت قلبی را میتوان بیان نمود ”
بعد از توضیحات این دوست چشمام داشت گرد می شد که جامعه ما از لحاظ فرهنگی به کجا می رود و چطور می شود که مردم عادی هروز که می گذرد به خلق واژگانی می پردازند که بجای افزایش حرمت و کرامت انسانی شان ذلت خویش را از اینطریق به رخ دیگری بکشند .
در فرهنگ و محاورات انگلیسی زبانان وقتی دو نفر بهم می رسند اولی می گوید هی و دیگری در جواب او هم می گوید هی و شاید یک کلمه اضافه تر. اما در فرهنگ محاورات روزمره ما ایرانیان دهها کلمه وجود دارد که همه اش نشان ازاین تقلیل منش انسانی و نادیده انگاشتن حرمت نفس است .
برخی اوقات که به نحوه عرض سلام گویندگان تلویزیون های شبکه های داخلی و خارجی دقت می کنم برام خیلی جالب است که می بینم در هنگام این عرض سلام چندین واژه هم معنا را بصورت پشت سرهم ردیف نموده تا مثلا فقط به بیننده سلامی کرده باشند معموولی ترین جمله رایج در بین این گویندگان که مثلا قصد سلام را دارند این جمله است :” با عرض سلام وادب و احترام به شما بینندگان عزیز و محترم “.
بطور قطع نمیدانم که ریشه اینهمه تملق و چاپلوسی در ادبیات ما ایرانیان در چیست اما ارزیابی ام آن است که منشا آن در استبداد تاریخی است که در قرون متمادی در جامعه ما مستقر بوده و توانسته فرهنگ سفله پروری را در جامعه مرسوم نماید .
به نام خدا
سلام برادر عزیزم جناب نوریزاد
شاید ما را قابل ندانستید که جواب بدهید اما دوست ان است که گیرد دست دوست/در پریشان حالی و درماندگی
دوست خوبم!
اگر میشد در همان سایت در جلوی چشم همه مینوشتم اما چه میشود کرد که باید تقیه را رعایت کرد.
دوست عزیز شاید روحیه شاعرگونه شما منطق را از ذهن شما ربوده باشد اما حقیقت وجود دارد و مرگ هست و بهشت و جهنم واقعیت است. طبقات جهنم و بهشت واقعیت دارند و اگر از جانب خدا امان نامه دارید که به بهشت میروید پس خدا را شکر و اگر ندارید با کدام منطق اینگونه اسوده خود را به تصادف حرکت روزگار سپرده اید تا شما را به هرجا که میخواهد ببرد؟
اگر فکر میکنید در برابر اتش جهنم طاقت دارید مانند مولایمان علی(ع) اهنی را تفت کنید و در دست بگیرید که یقین نتوانید در حالی که اتش و عذاب جهنم بسیار سخت تر از نارحتیهای این جهان و زندانها و شکنجه ها و سختیهای جمهوری اسلامی است.
دوست خوبم!
من روحیه حقیقتجوی شما را میبینم که چگونه بی راهنما و امام خود را به تندباد حوادث سپرده است تا خود راه خویش بجوید. اما…
فکر کنم شما معنای امام را درک نکرده اید که بی سخن خداحافظی کردید.
امام همانند یک راهنما است که ما را از میدان مین عبور میدهد و هرکس جا پای امام گذارد به سلامت از این میدان گذر خواهد کرد و هرکس به صلاح خویش بخواهد راه پیدا بکند عاقبتش نامعلوم است.
برای این که بتوان معنای امام را درک کرد اول باید روحیه تسلیم را در خود بیدار کرد. خدا به پیامبر(ص) امر کرد که برای خویش وصی انتخاب کند و بی این انتخاب هرگز دین اسلام کامل نمیگشت. و وعده داد که هرکس این وصی را به عنوان راهنما و راهبر خویش برگزیند سعادت و فراغت ابدی نصیب او خواهد گشت. و هرکس با او دشمنی بورزد و او را منکر شود به عذاب دردناک و الیم گرفتار خواهد شد.
دوست عزیز!
قدر روح خداشناس خود را بدانید و ان را به دنیای فانی نبازید.
در هدایت امام یک هدایت تشریعی هست و ان را میتوان در تجربیات دیگران دید و اموخت. روزه و نماز و احترام به دیگران و رعایت حقوق دیگران از جمله این هدایت تشریعی هست.
اما نوع دیگر هدایت تکوینی است و این را کسی نمیتواند به تو بدهد جز این که خود ان را دریابی.
اگر به وجود امام زمان(ع) معترف هستی پس باید زنده بودن او را درک کنی و دریابی.
اگر موجودیت این امام به درد انسانها نخورد پس دیگر بود و نبودش چه فایده دارد؟
در اینصورت ما هم باید همانند سنیها قایل میشدیم که این شخص هنوز متولد نشده است و بعدا متولد میشود.
هدایت تشریعی همانند تابلوهای راهنمایی و رانندگی است. سرد و بی روح تو را هدایت میکند. اما هدایت تکوینی همانند پلیس راهنمایی رانندگی است که دستوراتش بر تابلوهای رانندگی ارجحیت دارد. شاید دستوری برسد که با دستورات این تابلوها مغایرت داشته باشد اما روحیه تسلیم باید ان را بپذیرد.
شاید تابلوها به تو نشان میدهند که نباید سکوت کنی و فریاد حق طلبانه سر دهی و حاکمان ظالم را رسوا کنی ولی امام زنده که نقش ان پلیس را دارد تو را از این کار برحذر دارد.
در پایان تو را دعوت میکنم که که به تفسیر ایت الکرسی از امام صادق(ع) که با یک جستجو در اینترنت پیدا میشود رجوع کنی و نسبت شیعیان را با دیگر مردمان دریابی.
و اگرما را قابل دانستی جواب دهی و اگر نه شما را به خیر و ما را به سلامت
با احترام
آقای نوری زاد عزیز سلام خدمت شما بزرگوار
چقدر خوشحال شدم که امروز صبح با کمال ناباوری ایملم را نگاه کردم و دیدم که از طرف شما ایمیلی رسیده است . بسیار شاد شدم و با علاقه فراوان و کنجکاوی شروع به مطالعه ان نمودم . آقای نوری زاد ممنونم از اینکه وقت گزاشتید و مطلبم را مطالعه نمودید . باید بگویم که من اصلا تعریف و تمجیدی از شما نکرده ام که هرچه گفتم ام خود عین واقعیت بود و خدا گواه من است که ذره ای اغراق ننموده ام .برای من جای بسی خوشوقتی و افتخار دارد که بتوانم با شما مکاتبه داشته باشم و نقطه نظرات خودم را باشما مطرح کنم . باید بگویم دیشب با مناجات در زندان شما با شما گریسته ام همان فضای زندان و دیگر زندانیان را احساس کرده ام و با شما به سخن پرودگارم گوش دادم . شاید باورتان نشود اما صدای شما چنان در اعماق جانم نشست که همان طور که گریه می کردم صدای پروردگارم را می شنیدم که می گفت لبخند بزن که من با توام . آقای نوری زاد . درست است که ما آزادیم و نه در بند. اما چنان در حسرت و زندانی به وسعت جهان گیر افتاده ایم که نمی دانیم واقعا منظور از آمدنمان چه بوده است .و من گاه و بیگاه از مادرم این سوال را می پرسیدم و خدا رحمت کند مادرم را که فقط می خندید ونگاه مهربانش را به من می دوخت و می گفت دخترم این خواست خداوند بود و من همیشه برایم جای سوال بود.. تا آنکه دیشب همان سوال را از جانب شما شنیدم و به فکر فرو رفتم که فقط این سوال و جوابها مختص من نبوده است و باور کنید در خلوت ها و تنهایی های خودم همواره از طرف خدا با خودم صحبت کرده ام و خودم را قانع کردم ام و دیشب همانی را در الفاظ شما دیدم که خود بارها شاهد آن بوده ام .
…..
آقای نوری زاد امروز اینجا هوای بسیار خوب و لطیفی دارد و آفتاب بسیار خوب و درخشانی روز را روشن نموده است و احساس شادی و خرسندی بسیار دلپذیری را منتقل می کند. ( این را از این بابت گفته ام که اینجا آفتاب کمی غنیمت است . باید بگویم که من هم صبحم را با ایمیل بسیار خوبتان شروع کردم و روز خوبی را از خداوند منان آرزو می کنم .آقای نوری زاد از اینکه وقت گزاشتید ممنون و متشکرم واز اینکه بتوانیم با هم مکاتبه داشته باشیم بسیارخوشحالم.در ضمن در مورد دیدگاه شما با شما کاملا موافقم و بدانید که قلب من برای کشور عزیزم می تپد اما خداوند مسیر زندگی مرا در جایی دیگرقرار داده است و من همواره در مقابل عظمت و خواست خداوند سر تعظیم و تسلیم فرود آورده ام هر چند که من اینجا را مانند وطن خود دوست دارم و به آن افتخار می کنم زیرا در آن در نهایت ادب احترام رعایت همه حقوق شهروندی با من برخورد می شود و آقای نوری زاد مهم تر اینکه من تمام دنیارا ملک خداوند می دانم و همه جا او را می بینم و هیچ جا نه احساس غربت می کنم و نه احساس تنهایی که خداوند همیشه با من است و هر چه هست از اوست و ملک ملک اوست .
………………..
آقای نوری زاد عزیز
بسیار خوشوقت خواهم شد که بتوانم با شما در خصوص مسائل مختلف تبادل نظر کنم و این برای من افتخاری بس بزرگ است . امید که روزهای مبارک ماه رمضان را در نهایت سلامت و تندرستی سپری نمایید و مرا نیز در دعاهای بی نظیر خود با خداوندتان بی نصیب نگردانید و من نیز چنین خواهم کرد .در این روزهای مبارک برای شما و خانواده محترمتان آرزوی خیر و سعادت و پیروزی می کنم.همواره شاد و موفق و سربلند باشید
————————
سلام بانوی خوب
امروز دوشنبه بیست وچهارم تیرماه به دیدن یک خانواده ی کوچک رفتم. مادربزرگی با نوه اش. این همه ی خانواده بود. پدرومادر درزندان اند. پسرک چهارسال بیشترندارد. پدربزرگ سالها پیش اعدام شده. امروز احساس خاصی به من دست داد. این که: ازهمه رهبرومراجع ونمایندگان مجلس وآقایان روحانی وخاتمی وهاشمی رفسنجانی برگزیده ترم. چرا که اینان مطلقا شهامت دیداراین خانواده ی کوچک را ندارند وخدای خوب دراین ماه خوب این دیدار را روزی من کرده است.
این خانواده ی کوچک بهایی اند.
وظلمهادیده اند. مطلبی نوشته ام که آن را درفیس بوک می گذارم. کارخطرناکی است. دعا کنید تأثیرگذارباشد وگرهی ازکاراین خانواده ی کوچک بگشاید
به امید فرصتی دیگر
بدرود
سلام آقای نوری زاد عزیز یک سوال کوتاه از شما داشتم.شما سال 84 به چه کسی رای دادین؟ همین!
———-
سلام سینای گرامی
به آقای احمدی نژاد
.
درود بر شما
نیاش تاثیر گذاری است
واقعا فلسفه روزه چیه ؟ اینطور که من فهمیدم تجربه کردن گرسنگی به منظور درک حال گرسنگان و در نهایت وعده نخورده نشده را به سفره نیازمندان بردن ! آیا واقعا اینجوریه ؟ یا اینکه در سفره های پهن شده فقط شکم گنده ها حضور دارند و چشم هم چشمی ! آیا واقعا در خورد و خوراک صرفه جویی به نفع نیازمندان میشود یا فقط مصرف روزه داران دوبله میشود !
البته به لطف این حکومت پربرکت توده مردم همینجوری هم روزه هستند ! کاش میشد در این ماه چپاولگران روزه غارت نکردن می گرفتند ! در زمان اعیحضرت روزه خواری جرم نبود و کسی هم که روزه بود بی رنگ و ریا بود . یادش بخیر
سلام و عرض ادب
واقعا چرا //// در این ماه مبارک هم دست از دروغ گویی بر نمیدارد و این ماه مبارک را به تملق از فرد متوهم و خودشیفته و شیادی همچون احمدی نژاد سپری میکند. شاید نقطه ضعفی در دست رئیس جمهور نامتعادلش دارد؟! الله اعلم
دفاع آیتالله خامنهای از عملکرد دولت احمدینژاد
دوشنبه ۲۴ تير ۱۳۹۲
بی بی سی فارسی
آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران، در آخرین دیداری که با هیات دولت محمود احمدینژاد داشت از پر کاری او و همکارانش تقدیر کرد. آیتالله خامنهای همچنین بیان “شعارهای انقلابی” را از جمله کارهای بزرگ دولت دانست.
رهبر ایران گفته: “در ۸ سال اخیر همه احساس و درک كردند كه رئیس جمهور محترم و همكاران ایشان، با تحمل سختیها، نسبت به همه دولتها و دورههای دیگر، كارهای بسیار پرحجم و پرشتابی انجام میدهند.”
“بی اعتنایی به امتیازات، كار بی وقفه و خودداری از آسودگی و استراحت، امتیاز بزرگ این دولت است و همه كسانی كه در صدد قضاوت هستند باید به این نكات با ارزش توجه كنند.”
تقدیر رهبر ایران از پر کاری دولت محمود احمدینژاد در حالی صورت میگیرد که اکثریت چهرهها و مقامهای جمهوری اسلامی ایران، با گرایشهای گوناگون، انتقادهای جدی به عملکرد دولت آقای احمدینژاد وارد میکنند.
از جمله امروز حسن روحانی، رئیسجمهور منتخب، در مجلس گفت با اشاره به رشد اقتصادی منفی و تورم گفت نیازی نیست آمار و ارقام دیگری را به نمایندگان ارائه کند و حجم و پیچیدگی مشکلات روشن است.
آیتالله خامنهای گفته: “بعضی حتی كارهای ملموس دولت را نیز انكار میكنند اما مهم این است كه تلاشها و زحمات انجام شده در فضای عمومی كشور بیان و ثبت شود.”
او همچنین “طرح و تقویت شعارهای انقلاب کاری ضروری” را ضروری دانسته و گفته است: “احساس شرم نكردن در بیان اهداف، انگیزهها و شیوههای انقلابی در مجامع جهانی، از جمله كارهای بزرگ دولت است.”
آیتالله علی خامنهای حمایتهای کمسابقهای از محمود احمدینژاد کرده بود، اما در دور دوم ریاستجمهوری او رابطه میان رهبر و رئیس جمهور پرتنش شد. این تنش در اختلاف بر سر برکناری حیدر مصلحی از وزارت اطلاعات به اوج خود رسیده بود.
دوره کاری محمود احمدینژاد و دولتش نیمه مرداد ماه به پایان میرسد.
سلام آقای نوری زاد عزیز. چقدر خوشحالم که بتونم اینجا با شما صحبت کنم. افتخاری است بس بزرگ برای من . قبل از هر چیز باید بگویم از شما ممنونم . بخاطر همه چیز . بخاطر زحماتی که می کشید. بخاطر همه سختی هایی که متحمل می شوید اما راه روشنگری و چراغ هدایت را خاموش نمی کنید. واقعا من به عنوان یک ایرنی به وجود شما افتخار می کنم که هنوز هم هستند انسانهای فرهیخته ای که از تعرض به جان و مال و خانواده و فرزندان خود هیچ هراسی ندارند و بخاطر ملت خود و کشور خود دست از همه چیز می شویند. زهی افتخارو سربلندی. شهامت و صلابت شما همواره تحسین مرا برانگیخته است و من همواره به جسارت کلام شما و صراحت بیان شما افتخار کرده ام . و همواره خدا را شکر کرده ام که قلم شما بتواند همیشه بنویسد و بنویسد و بنویسد. آقای نوری زاد عزیز خواستم بگویم صدای فریادی که از گلوی قلم شما به آسمان بلند می شود ندای هزاران انسان دردکشیده و دردمند امروز کشور من است . ندای من ندای همه دوستانم ندای هموطنانم و ندای همه آن کسانی است که به ایرانی آباد آزاد فارغ از هر گونه ظلم و ستم و تعدی می اندیشند. صداتان رساتر باد و پاهایتان محکم تر. بدانید حرفهای شما حرف دل همه ماست . من فکر می کنم مسئولیت بسیار خطیری بر شانه های قوی خود احساس می کنید که اینگونه بی باکانه به میدان آمده اید و همه چیز خود را در طبق اخلاص گذاشته اید. درود بیکران برشما. باید بگویم من همه مقالات شما را با علاقه فراوان مطالعه می کنم و همواره تحسین کرده ام و از خداوند برای شما یاوری خواسته ام.جسارت قلم شما همگان را به تعجب واداشته است. آقای نوری زاد من در طول مدتی ( 5 سال) که در خارج از کشور بسر می برم باید بگویم نظرات و افق دید شما نسبت به ایرانیانی که در خارج از کشور زندگی می کنند بسیار درست می باشد. همونطور که میدانید در انگلیس و خصوصا لندن مسلمانان بسیار زیادی زندگی می کنند. چه از سومالیا پاکستان افغانستان ترکیه ایران و دیگر مناطق و نکته بسیار جالبی که برای من بسیار دیدنی بود اینکه میدیدم همه مسلمانان در نهایت آزادی و احترام و برابری در کنار همه انسانهای دیگر با ادیان دیگر زندگی می کنند و همه حقوق شهروندی برای همه آنها یکسان و برابر است و یک زن مسلمان می تواند در محیط کار تحصیل خیابان و هر کجا که دلش بخواهد با حجاب کامل و پوشش کامل ظاهر شود بدون آنکه نگران هیچ مسئله ای باشد یا آنکه مساجد بسیار زیبا در همین لندن برای مسلمانان هست که ما می توانیم از آن در نهایت آزادی و امنیت استفاده کنیم و جالب اینکه در ایامی از سال که برای ما مسلمانان بسیار روز بزرگ و با اهمیتی است مثل روز عید فطر یا غیره بخاطر ازدحام مسلمانا حتی برای امنیت بیشتر با محبت از همه مسلمانان حفاظت می کنند مثل هدایت ماشینها به مسیری طولانی تر فقط بخاطر اینکه مسلمانان آن روز راحت تر به مساجد مورد نظر خود برسند ( بیشتر در مناطق شلوغ شهر مد نظرم هست ) به هر حال می بینید آقای نوری زاد اینجا مسلمانان در نهایت آزادی و امنیت به انجام اعمال دینی خود می پردازندو حجاب از نوع دلخواه خود را دارند. همین چند روز پیش داشتم فیلمی از شما را می دیدم که در آن در مورد اینکه رفتار حکومت در ایران با دگر اندیشان درست مانند این است که مثلا در لندن با هر جای دنیا با مسلمانان به زور و فشار بگویند که آن جوری باشید یا بیندیشید که ما می اندیشیم و رفتار می کنیم . آقای نوری زاد خواستم بگویم که واقعا حرفهای شما درست است . من به عینه دارم از نزدیک این را می بینم . رفتار حکومت ایران دقیقا مثل آن است که به من مسلمان بگویند تو باید حتما اینجا گوشت خوک بخوری یا اینکه به من زور کنند تو باید مشروب بخوری یا انکه به من زور کنند چون ما به کلاب می رویم تو هم حتما باید بیایی. خوب می بینید زور زور است . ایران و خارج ندارد. اگر زور در خارج بد است در ایران هم بد است . آقای جمهوری اسلامی تو اگه می خواهی که زن مسلمانت در کشور دیگر بتواند روسری اش را نگه دارد باید اجازه بدهی زنی که نمی خواهد روسری بگذارد در کشور تو هم آزاد باشد. آقای نوری زاد در جامعه ای که زن در آن آزاد نباشد هرگز آزادی اعمال نمی شود . اولین شرط آزادی آزادی زن است . باید به فکر عقیده و انتخاب زن احترام گزاشت . می دانید زن مثل پرنده است . تازمانی که یک پرنده در محیط زندگی شما آزاد نباشد هرگز نمی توان گفت آزادی وجود دارد . زن فکر دارد شعور دارد او یک انسان است و خودش تصمیم می گیرد چه بپوشد چه نپوشد چگونه یک حکومت برای یک زن تعیین می کند که چه بپوشد و چه نپوشد؟ بهتر است یک حکومت به فکر خیلی چیزهایی دیگر باشد تا آنکه نگران این باشد که در ماشینی روسری ای از روی موهای زنی عقب رفته است و جهان یک وری شده است. به نظر من این اعتقاد باید از درون یک زن نشات بگیرد و در بیرون نمودار شود. تا کنون کجا یک کاری زوری توانسته است دوام بیاورد؟ و آیا انسان می تواند زور را بپذیرد؟ انسان همواره زور را پس زده است . آقای نوری زاد من هم مانند شما قلبم پراست از درد های نهفته این ملت. و حالا که از بیرون به وطنم نگاه می کنم و تفاوت ها را در جهان خارج و در کشور عزیزم ایران می بینم دلم بیشتر می گیرد. آقای نوری زاد مگر ما از مردم دنیا چه چیزی کمتر داریم که مردم ما اینهمه باید زجر و محدودیت بکشند و تازه مگر مردم ما چه می خواهند؟ نهایت خواست دخترکان ما این است که روسری هایشان را بردارند و موهای زیبایشان را به باد دهند ! و اینکه زنان و دختران جهان چقدر آزادی دارند و چقدر خوب و درست دارند از آن استفاده می کنند.هیچوقت در داخل کشور مان کسی قدر ما را نشناخت .باور کنید آقای نوری زاد اینجا یک زن فرقی هم نمی کند که دین و اعتقاداتش چیست در امنیت کامل بسر می برد و حکومت فقط تمام سعی خودش را می کند که بتواند رفاه و آسایش و امنیت را برای همه شهروندانش به ارمغان بیاورد. بله آقای نوری زاد اینجا انگلستان است . حکومتی که عاشق مردم اش است .برای سلامتی مردم برای زندگی مردم برای طول عمر مردمش تلاش می کند. اگر یادتان باشد دوسال پیش درلندن جوانان زیر 15 سال شهر را به آشوب کشیده بودند و این فقط بخاطر حس ماجراجویانه آنها اتفاق افتاد . اما می دانید حکومت چه کرد؟ او دست روی حتی یک جوان و نوجوانش بلند نکرد . پلیس از دست نوجوان چوب خورد اما دستش را به روی هیچ جوانی بلند نکرد . حتی یک قطره تاکید می کنم حتی یک قطره خون از دماغ کسی بیرون نیامد . سر آخر هم می دانید با نوجوانان خاطی که همه اشان بیشتر تا 15 بیشتر نداشتند چکار کردند؟ بهشان نفری یک جارو دادند که تمام خیابانهایی را که زده بودند شیشه ها را شکسته بودند جارو کنند و این بزرگ ترین تنبیه این جوانان بود و اما البته دولت پدر و مادر آنان را تنبیه کرد. چگونه از تمام امتیازات دولتی محرومشان کرد . مثل خانه مجانی که دولت بهشان داده بود و دیگر امتیازات دولتی . همین . می بینید؟ حال خود ببینید که چه دولتی مردم کشورش را دوست دارد و چه حکومتی مردم کشورش را دوست ندارد. بگذریم فقط خواستم بگویم که آقای نوری زاد شما با اینکه در ایران زندگی می کنید ولی به همه امور کاملا اشراف دارید و به همه چی واقفید!
ببخشین که خیلی وقت عزیزتان را گرفتم . اما دلم می خواست اینها را به شما بگویم . خوشحالم که توانستم اینجا باشما صحبت کنم . برای شما و خانواده محترم اتان از خداوند متعال سلامتی و سعادت می خواهم و امیدوارم قلم شما همواره از طرف مردم مظلوم میهنم به نگارش حقایق ادامه بدهد .
خیلی دوستون دارم احترام زیادی براتون قائلم و از اینکه وقتتون رو به من اختصاص دادین بسیار ممنون و متشکرم .
در پایان آرزو می کنم که وسایل شخصی و کامپیوتر و کلیه چیزایی رو که از شما بردند رو هر چه سریعتر بهتون برگردونن و از شما غذر خواهی هم بکنن که خیلی دیر شد که بهتون تحویل دادن !!))))
با ادب و احترام : شکیبا تقابنی 21 می 2013 ساعت 12 ظهر لندن
————–
سلام شکیبای گرامی
نوشته ی شورانگیرشما مرا به وجد آورد. مدتهاست که برخاسته ام ودارم نوشته های دوستان را رصد می کنم. دیشب تا دیروقت نیز چنین کردم. یعنی تا دمدمهای صبح. خلاصه نازنین، امروز صبح را با نوشته ی خوب وشوق انگیزشما شروع کرده ام. وخوشا بحال همچومنی که چنین مخاطبانی فهیم ومنصف ومودب وفراخ نگردارم. ابتدا بگویم که ازتعریف ها وتمجیدهای شما هم لذت بردم وهم هراسیدم. لذت بخاطربارانی ازبزرگواری که برمن می بارد، وهراس بخاطراین که درهمین محدوده متوقف بمانم. وحال آنکه من به افق های دورمی نگرم. به افق هایی که شما وخوبانی چون شما با هرگرایش ومرام ومسلک درکمال نجابت وآزادی وانتخاب، به کشورخود بازآیید ودرترمیم این خرابی های بجای مانده ما را مدد برسانید. دخترنازنینم، مرا عمر، سپری شده است. فرصت اندکی پیش روی دارم. درست برخلاف شما که فرصت فراوانی پیش روی دارید. اما هردو دراین نقطه مشترکیم که ده سال وبیست سال وصد سال بسرعت می گذرند. وآنچه ازما بیادگارمی ماند، نیکبختی های برآمده از انسانیت وفهم وخرد وانصاف ومردم داری است. قبرستانهای ما وهمه ی قبرستانها مردمانی را درخود جای داده اند که هرکدام برای خود آمد ورفتی داشته اند. بسیاری نیست شده اند ونشانی نیز ازآنان نیست. اما کسانی زنده مانده اند که: انسان بوده اند. اگرچه نامی نیز نداشته باشند. بزرگترین رنج پیامبران این بوده است که به انسان بفهمانند: انسان باش. ومن چه خوشبختم که تو بانوی خوب ازآنسوی کره ی زمین، انسانیت را نیک فهم کرده اید. وهمان را برای تنبه همچومنی ابراز می کنید. بازهم برای من بنویسید. من بی تاب روزهایی هستم که ایران عزیز بی تاب ماست.
به امید دیدار درایران عزیز
ایرانی آباد وآزاد
به امید آن روز
با سلام
بسیار زیبا بود این نوشته شما، نازکی خیال و لطافت عواطف در آن موج می زند. دوست من با تمام وجود در برابر بزرگی ات سر فرود می آورم و دستانی را می بوسم که قلم را جز برای ادای آن امانت نخست در خدمت نمی گیرد. در این غربت و در این ایام که حس پرواز به انسان دست می دهد نوشته های شما چون آبی گوارا در کویر بی کسی و تنهایی تجلی می یابد.
درود بر شما. به امید رهایی از جهل و فقر و فریب و ظلم
جناب نوریزاد
بسیار عالی بود مخصوصا”با ترانه های زیبای که انتخاب شده است
باوجودی که اعتقادات دینی من ضعیف است اما نیایش یاخداوند درخلوت چیزه دیگری است.
این جملات بسیار دلنشین بود
ای خدا
دربیرون زندان من خدای توام ودرسلول انفرادی تو خدای منی.
خدایا دراطرا ف ودرمقابل سلول من ،سلولهای دیگری هست با ساکنانی که عمدتا”جوانند واغلب بی هیچ گناه .من در این مدت صدای جوانانی را شنیده ام که زجه میزدندو از تو طلب مرگ میکردند.
امیدورام که دوستان برای یکبار هم که شده گوش بدهند
باتشکر از شما