شعر «شاپرک» را که سرودم، به چند آهنگساز نشان دادم؛ که بیایید و بر این شعر آهنگی و ملودیای بنشانید تا بدهیم خوانندهای بخواند. اما کدام خواننده؟ نه آهنگسازی حاضر شد برای شعر «شاپرک» آهنگسازی کند و نه خوانندهای که بخواندش. به همهشان حق دادم، به همهشان. کمی که گذشت، دست به دامان حنجره ناقص خود بردم و التماسش کردم که آبروداری کند. هدیهای از آب درآمد برای زندانیان بیدلیل این سالهای وارونگی. این نغمه را بشنوید و بر من خرده مگیرید. وقتی پایی را نای رفتن نیست، به عصا تن می سپرد. این نغمه، صدای تق و تق همان عصای ناچاری است. نیز تقدیم به شما. و تقدیم به مادر “سعید زینالی” که سالها از پسرش بی خبر است. اکنون سعید کجاست آیا؟ در این ملک، بهای خون چه بی بهاست!
محمد نوری زاد
نوزدهم تیرماه سال نود و دو
تهران
این نغمه را از اینجا بشنوید:
http://soundcloud.com/abbas-khosravi-farsani/shaparak-mohammad-nurizad
اشاره:
یکی ازدوستانی که نمی شناسمش، روی همین کارخام من موسیقی گذارده وآن را برای من فرستاده. دستش را می بوسم. برای من نوشته:
با اجازتون صدای دلنشینتون را روی یه بیت قرار دادم
https://soundcloud.com/greenir7/nurizad-shaparak
پاینده باشید
————–
متن شعر «شاپرک»:
شنیدی اسارت؟! شنیدی اوین؟!
عجب بار سختی، رو پشت زمین!
یه دهلیز درد و یه دلهای سنگ
یه روزهای تلخ و یه سلول تنگ
یه سلول ترس و یه نقش سیاه
یه سلول اشک و یه سلول آه!
یه قلعه، یه اسب و یه فیل و یه شاه
یه چند تا اسیر و همه بیگناه
سه وعده هراس و دو نوبت چایی
پسِ پنجره دو تا کفتر چاهی
یه دربچه توی در آهنین
غریبی نشسته تو کُنج زمین
چراغهای روشن، چه روز و چه شب
یه چند تا جوون و همه جون به لب
یه کم آسمون و یه کم پنجره
برای پرنده مبادا بره
یه جمع کثیر و یه قوم قلیل
یه چند تا دلیل و همه بیدلیل
میاد از فراسو صدای کلاغ
صداهای ماسیده با درد و داغ
صدای کلاغ و صدای کلاغ
صدایی که میگیره از تو سراغ
بگم از روزهای بد بازجویی!
امان از روزهای بد بازجویی!
صدای کشیده، صدای لگد
خدایا مدد کن! خدایا مدد!
یه دختر اسیر و یه گله گراز
و کفتارها با دهنهای باز
یه مرد جوون و یه پیر شریف
و سگها برای دریدن ردیف
یه دختر اسیر و یه جای عجیب
سه تا بازجو و همه نانجیب
سؤال و سؤال و سؤال و سؤال
گرفته به دندون گرازی غزال
امان از غریبی این دخترک!
امان از شکسته پر شاپرک!
آهای ای فروشنده کمفروش!
اهای ای دغلکار نفرین به دوش!
ورق میخورده این همه روزها
سند میخوره این همه سوزها
عجب جغد شومی روی بوم ماست!
که ایران ویرانه زندون ماست!
کجا رفت لبخند؟! شادی چه شد؟!
ببین زحمتهامون نصیب که شد؟!
در این ورطه دشت و دمن دیدهایم
شکنجه برای وطن دیدهایم
خوشا روزهای خوش بعد از این!
که ایران کنیم افتخار زمین
درود استاد محمد نوريزاد
ترانه بسيار زيبا و دلنشين بود
اگه زودتر از امروز بود حتما بر روي اين ترانه قطعه اي اماده ميكردم
و ساخت اين قطعه رو يكي از افتخاراتم ميدانستم
البته اكنون هم افتخار ميكنم كه شما هنوز هم عاشقانه و صادقانه حضور داريد و ….
براي شما ارزوي سلامتي و تندرستي ميكنم انشالله هميشه شاد باشيد
جناب آقای نوری زاد
فرمودید “شاپرک” یاد “پروانه ها می نویسند” افتادم، چه طور خودتان یادتان نمی آید!
سلام
اگر از اهالی موسیقی آن ور آب کسی خودسرانه اقدام به تنظیم و اجرای این اثر بکند شما مشکلی دارید یا خیر ؟ چون دسترسی به شما شاید برایش مشکل باشد !
—————
سلام دوست من
استقبال نیز می کنم.
وسپاسشان می گویم
.
سلام و درود بر استاد گرامی جناب آقای نوریزاد عزیز
این هنرنمایی شما نیز همچون کارهای دیگرتان ستودنی و زیباست . فقط دلم میخواهد برای دوستانتان بگویید که من از خوانندگان دیگر مستثنی بودم و اولین بار که این کار را داخل اتوموبیلتان شنیدم اعلام آماده گی کردم ولی بعد فرمودید قصد دارید به آقا اباذر بدهید که دیگر من جسارت نکردم . این را گفتم چون بعضی از دوستان مشترکمان من را مورد مؤاخذه قرار دادند که چرا من هم قبول نکرده ام که بخوانم و شما میدانید که اینچنین نبود .
سربلند و پایدار باشید
حسین زمان
—————–
سلام استاد گرامی
درست می فرمایید. شما تنها عزیزی بودید که اعلام آمادگی کردید اما چون آهنگ آن ساخته نشد کار به نهایت نرسید. من همیشه مرهون ادب و دانش و استادی وسلامت شما بوده ام.
با احترام
.
اقای نوری زاد عزیز, چه صدایی بهتر از این که خود سروده نیز خود صدا کند. خیلی جالب بود به امید روز های خوب, بدون دخالت دین در سیاست, آن هم چون این بی دینهای حرام دین.
Like · Reply · 15 · Friday at 2:16am via mobile
Bahram Bahar درود بر شما جناب نوری زاد .بسیار زیبا و پر احساس بود آفرین بر شما.
Like · Reply · 9 · Friday at 2:14am
Askarizadeh Amin آقای نوریزاد اشکمون و در آوردی
Like · Reply · 3 · Friday at 6:48am
احسان تلخ زبون جناب آقای نوری زاد…با سلام… شعر زیبای شما را گوش دادم و غم صدای شما من را به سلول های بی روح زندان برد…اما از نوشتن این متن قصد دیگری داشتم…مدتهاست شما با زبان گزنده به نقد سیستم موجود می پردازید. نسخه های سخت و نایاب می پیچیدو مخاطب شما به آن ترتیب اثر نمی دهد. آنها صدای شما را دچار تکرار می کنند و برش کلام شما را در مخاطب فرسایش می دهند.ایا فکر نمی کنید بشما افراطی شده اید؟ ایا فکر نمی کنید با استفاده از فضای بازی که برای شما(البته بعد مقاوت بی پایان شما) به وجود آمده، به جای نوشتن نامه های بی حاصل و شاید تکراری به فکر طرحی تازه باشید؟ اگر شما این روزها تنها هستید به این علت است که تنها شما آزاد هستید حرفهایی بدون رعایت خط قرمز بزنید و همراهی با شما تاوانی سنگین دارد.پس به جای یکه تازی به اردوگاه دشمن کمی آرامتر و با یاران خود به مبارزه بپردازید. سعی کنیم از فضای میانه روی که این روزها در بین دمکراسی خواهان به وجود آمده استفاده کنید و مطلبی را با این خط مشی دنبال کنید و به “نتیجه” برسانید.امروز صداهای بلند و افراظی بیشتر از اینکه شنیده شوند، طرد می شوند به عنوان آلودگی صوتی به حساب می آیند.مبادا راهی که آقای مخملباف رفت را شما نیز در پیش بگیرید و شروع به شنیده نشدن بکنید…فریادهای شما را شنیدیم… منتظر صداهای آرامتر و شنیدینی تر از شما هستیم……دوستدار همیشگی شما
Unlike · Reply · 2 · Friday at 2:20am
Shakiba Taghaboni خوشا روزهای خوش بعد ازاین – که ایران کنیم افتخار زمین … ممنون آقای نوری زاد . بسیار زیبا بود.
Like · Reply · 3 · Friday at 1:29am
Masoudeh Nooraei با صداي سوزناك خودتون اشك منو كه درآورد… اي كاش دل زندانبان رو كمي نرم كنه
Like · Reply · 2 · Friday at 3:40am via mobile
Gholamreza Honari تق تق عصای پای بی نا دلنشین تر است و مترجم درد آهوی بی پناهی است که در حلقه کفتاران اسیر است . درود بر شرف و شهامت شما که هم به دشمن میتازی و هم بر خودت و ما بخاطر سالهای خواب زدگی شلتاق میزنی . به امید طلوع خورشید از ورای این شب ظلمانی
Like · Reply · Friday at 11:12am
Hadi Saleh اگه این و استاد قمیشی اهنگ سازی و خوانندگی میکرد چی می شد…..
Like · Reply · 1 · Friday at 4:06am via mobile
مه یار ܓ✿
Like · Reply · Friday at 1:31am
Mohamad Hosein Shokoohi ناامیدی.. یاس.. افسردگی.. عصبانیت.. پرخاشگری.. سردرگمی و اضطراب ذهن و روح … غم و اندوه …حاصل سی و پنج سال انقلاب .. جنگ.. بگیر و ببند و ببر و سرکوب و خفقان حکومت دینی سی و پنج سال از عمر من و مردم کشورم نه تنها با سی و پنج سال زندگی در بهترین جای این کره خاکی جبران نمیشود بلکه در بهشت هم با ما خواهد بود.. درد و رنج روحی که سالها با ما خواهد بود و مانع درک شادیست..
Like · Reply · 1 · Friday at 1:27am · Edited
Hiwa Kurdistani خسته نباشید استاد گرامی…
Like · Reply · 2 · Friday at 1:52am
Ati Ghods ali bod yad jomea farhad oftadam
Like · Reply · 2 · Friday at 1:32am
Roozbeh Baran همان بهتر که نان به نرخ روز خوران و مجیز گویان برای لقمه ایی نان شعر شما را نخوانند . بهترین ها لایق آزادگانند.
Like · Reply · 5 hours ago
Farshad Malekzadeh درود بر شما
Like · Reply · 12 hours ago
Ghodsi Amirataie جناب نوري زاد گرامي شكسته نفسي ميفرماييد.
هر سخني كه از دل برآيد لاجرم بر دل نشيند.
سپاسگزاريم براي همه فريادهايي كه با كمال شجاعت، فرياد ميزنيد.
جناب نوري زاد عزيز شعر بسيار زيبا و بامعنايي ست. مخصوصاً با صداي پاك و باخلوص شما زيباترشده.
به اميد رهايي كشورمان و آزادي همه اسيران و دربندان
Like · Reply · 18 hours ago via mobile
Mina Serjouei صدایتان وجودتان همیشه سلامت وخواری در چشم شبپرستان
Like · Reply · Friday at 7:24pm
Hamed Azhdari درورد بر شما
Like · Reply · Friday at 6:07pm
Abd Moh نفس شما گرم.
Like · Reply · Friday at 2:51pm
Siavash Nadjafi agaye nourizad, afarin b in estegamatet w honaret, w mardanegit, kheyli ziba bud, sedatam garno dustdashtanieh
Like · Reply · Friday at 2:32pm
Rooholah Shariati دوستتان داریم از صمیم دل
Like · Reply · Friday at 1:05pm
Payam Pars درود به شرف شما جناب نوری زاد و همه انسانهای آزاده سرزمسن مادری
Like · Reply · Friday at 11:20am
Hojat Hajilou جناب نوری زاد؛سلام.شعرتون جای کمی ویرایش و بهسازی داره.البته معتقدم شرایط بعدتز انتخابات آنچنان خفقانی نیست.ومشکل زمدانیان هم با مذاکره وتدبیر وکمپین نخبگانی حل شدنی است. گام بزرگ برداشته شده است. و تندروی از هردوسو باید تعدیل شود.
Like · Reply · Friday at 10:59am
Sina Rafeiepour درود بر نورى زاد
Like · Reply · Friday at 10:09am via mobile
Pezhman Zare
Like · Reply · Friday at 10:04am
Reza Taheri be omide rouzi ke in she’ar Seeyasi ra ba hamkarie Golshifteh Farahani va ba AhangSazi Esfandiyar Monfared Zadeh bebinim.
Like · Reply · Friday at 6:20am
Anahita Koushk Abadi مهم نیست که شعر اهنگ داشته باشد مهم این است که محتوی داشته باشد که دارد و چه زیبا و با احساس سروده شده
Like · Reply · Friday at 6:13am
Behroz Kashefi yek donya sepas
Like · Reply · Friday at 2:50am
امیر سجادی آقای نوری زاد یک روز نو باید ساخت مردم خسته اند
Like · Reply · Friday at 1:57am
Atefe Hejazipoor زیبا و تاثر انگیز..
Like · Reply · Friday at 1:47am
Nima Kosari , mer C
Like · Reply · Friday at 1:23am
Alireza Kavandi دستمریزاد ،به امید آزادی تمام عزیزان.
Like · Reply · Friday at 1:22am
Farshid Faryabi این شعر را باید سپرد به منصور تهرانی
Like · Reply · Friday at 1:45am · Edited
Mohamad Ali Elahi dorod
Like · Reply · Friday at 1:21am
Hiwa Kurdistani http://www.maktabquran.com
مکتب قرآن – تنها مرجع معتبر انتشار مواضع و آثار كاكه احمد مفتي زاده
http://www.maktabquran.com
در ادامه ی سریال ستم ها ی ملی ومذهبی علیه اهل سنّت کردستان؛ ” دکتر موس…See More
Like · Reply · Remove Preview · Friday at 1:52am
Ammar Yari من اگه کاری از هنر داشتم لعنت به من که جواب رد میدادم..چون خائن میودم بعدش…..
Like · Reply · Friday at 10:32pm
Amir Dibafar payande bashii mard
Like · Reply · Friday at 10:22am
Pouya Pour-Amin https://soundcloud.com/pannulus/detained3
Detained III(Pre-Master)
soundcloud.com
Pouya Pour-Amin – Tehran -Iran https://www.facebook.com/pouya.wp
Like · Reply · Remove Preview · Friday at 2:58am
FarHad Khorshidi درود بر روح زیبایت محمد نازنین…….
Like · Reply · Friday at 12:00pm
Afshin Aryapayam خداوند ایران نگاهبان تو باد…
Like · Reply · Friday at 5:07am
درود بر تو ! بزرگترین نماد زنده شجاعت و ایستادگی ! نمی خواهم از شما بت بسازم . اما خیال می کنم در ردیف بایک خرم دین و …. باشی .
جالبه که برای بعضی افراد ناآگاه اعتراض یعنی بی احترامی،
” … نوشته های شما مرا یاد آن فرد انداخت چون بی احترامی شمابه میلیونها فدایی رهبر از ادب بدور است.”
…
عجب!
آقای همدان-م، شما یا نمیدونی میلیون چند تا هست؟ یا فرق فدایی بودن و متنفر بودن را نمیدونی؟ یا اینکه شاید، دقیقا نمیدونی رهبر ایران کی کی هست؟!
حالا من کمی برات توضیه میدهم:
1- میلیون یعنی اگر تعداد ایرانی ها را تقسیم بر هفتاد و پنج بکنی، تازه میشه یک میلیون نفر.
2- اینی که عمده همون ایرانی های آیتم بالایی، آرزوی مرگ کسی را بکنند، معنی این نیست که آنها فدایی او هستند. بلکه فقط میخوان اون بشه فدای سر همون میلیونها ایرانی و به ////، انشالله.
3- رهبر ایران هم، سید علی خامنه ای هست؛ نه میرحسین موسوی!
…
همین ها را داشته باش فعلا، انشالله که خدا به راه راست هدایتت بنماید که بتوانی فرق دوست و دشمن حقیقی و واقعی ایران و ایرانی را تشخیص بدهی و بیخود بیجهت، واسه هر روضه خونی، درنوشابه باز نکنی.
/// ////////////////////////
—————–
فحش وناسزا ممنوع!
سپاس
سلام ودرود برنوری زاد گرامی
آقای نوری زاد
چه تلخ است روابطمان اين روزها که چيزي نيست جز حسابگري
مجلس عروسي يکي از بزرگان بود و ملا نصرالدين را نيز دعوت کرده بودند . وقتي مي خواست وارد شود،در مقابل او دو درب وجود داشت با اعلاني بدين مضنون: از اين درب عروس و داماد وارد مي شوند و از درب ديگر دعوت شدگان. ملا از درب دعوت شدگان وارد شد. در انجا هم دو درب وجود داشت و اعلاني ديگر : از اين درب دعوت شدگاني وارد مي شوند که هديه آورده اند و از درب ديگر دعوت شدگاني که هديه نياورده اند. ملا طبعا از درب دو مي وارد شد. ناگهان خود را در کوچه ديد،همان جايي که وارد شده بود.
اين داستان حکايت زندگي ماست.کساني را به زندگي مان دعوت مي کنيم(رابطه هايي را آغاز مي کنيم) اما وقتي متوجه مي شويم از آنها چيزي عايدمان نمي شود ، رابطه را قطع و افراد را به حال خودشان رها مي کنيم.
روابط عاطفي ما چيزي بيشتر از الگوي حاکم بر مناسبات تجاري و اقتصادي نيست. عشق بر مبناي ترس و ضعف محاسبه گر است. اگر محبتي مي کنيم توقع جبران داريم دوست داشتن هاي ما قيد و شرط و تبصره دارد.حساب و کتاب دارد . اگر کسي را دوست داريم به خاطر اين است که ليوان نيازمان پر شود .اگر رابطه اي سود آور نباشد آن را ادامه نمي دهيم
چه ستمگر است انکه از جيبش به تو مي بخشد،تا از قلب تو چيزي بگير
سلام جناب دکترنوری زاد
بخاطرارادتی که بشما دارم وبخاطراشکی که با شنیدن صدای شما ریختم این مطلب را برای شما می آورم تا درسایت خود بگذارید. هدیه ای درپاسخ این نغمه شاپرک تان
———————-
اسامی شهدای انتخابات88:
منبع: کمیته گزارشگران حقوق بشر
بسیاری معتقدند، شمار کشته شدگان اعتراضات پس از انتخابات در ایران، بسیار بیش از رقمهای اعلام شده است. بسیاری از خانوادهها، هنوز اقدام به فاش کردن هویت کشتهشدگان نکردهاند. برخی از افراد آسیبدیده در روزهای بعد از انتخابات با گذشت دو یا سه سال، در پی شدت این آسیبها درگذشتهاند.
گزارش زیر، به طور حتم در بردارنده اسامی تمامی کشتهشدگان نیست. با اینحال، این لیست شامل اسامی کسانی است که تا امروز شناسایی شده و نام آنها منتشر شده است. ادای احترامی است به آنان که با رویای ” فردای بهتر” سینههایشان را در برابر تفنگ و گلوله سپر کردند. کسانی که امروز نیستند و یادشان برای همیشه در صفحات تاریخ این مملکت خواهد ماند.
****
ستّار بهشتی (۱۳۵۶-۱۳۹۱) کارگر و وبلاگنویس ایرانی بود که در تاریخ ۹ آبان ماه ۱۳۹۱ توسط پلیس فتا دستگیر شد. او به اتّهام “اقدام علیه امنیت ملی از طریق فعالیت در شبکهٔ اجتماعی و فیس بوک” بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شده بود.[۱] در مدّت بازجویی به شدت از سوی پلیس فتا شکنجه شد[۲] و در همین جریان درگذشت و در گورستان رباط کریم (محل زندگیاش) به خاک سپرده شد. بر اساس گزارش ثبت شده در روابط عمومی بهشت زهرای تهران، بهشتی در ۱۳ آبان ماه فوت کردهاست.[۳] عموی ستار بهشتی در گفتگو با سایت سحام نیوز گفتهاست زمانی که از مسئولان، علّت مرگ را جویا شدند به آنها گفته شد: «خفه شوید و به شما ربطی ندارد.»[۴]
۱- ناصر امیرنژاد:
۲۴ ساله ، دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران در رشته هوا- فضا که در جریان راهپیمایی ۲۵ خرداد ۱۳۸۸مردم تهران در میدان آزادی در ابتدای خیابان محمد علی جناح بر اثر تیراندازی از ساختمان بسیج از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان باخت. پیکر این دانشجو در ٢٩ خرداد ١٣٨٨ در یاسوج تشییع و به خاک سپرده شد.
۲- مهدی کرمی:
۲۵ ساله ، یکی از کشتهشدگان اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم در ایران است. وی در تقاطع خیابان جنت آباد و خیابان کاشانی تهران در عصر روز دوشنبه، ۲۵ خرداد، بر اثر اصابت گلوله به گلویش، کشته شد.
۳- اشکان سهرابی:
۲۰ ساله ،دانشجوی رشته آیتی دانشگاه قزوین در جریان اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات در روز شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ بر اثر اصابت سه گلوله به سینهاش درگذشت. زهرا نیک پیما مادر اشکان، در خصوص روز حادثه می گوید پسرش خود را برای امتحانات دانشگاه آماده میکرده و ساعت هفت و نیم روز ۳۰ خردادماه برای دیدار با یک دوست از خانه بیرون رفت و تاکید کرد که پنج دقیقه دیگر باز میگردد. وی هنگام بازگشت از یک ساختمان بلند مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود .پیكر او بعد از سه روز به خانواده تحویل داده شد.پیگیری های قضایی خانواده وی جهت شناسایی آمران و عاملان کشته شدن فرزندشان تا کنون بینتیجه بوده است.
پیکر او در قطعه ٢۵٧ بهشت زهرا ردیف ۵٠ شماره ١٩ به خاك سپرده شد.
۴- سهراب اعرابی:
۱۹ ساله، در جریان اعتراضات به نتایج انتخابات ۱۳۸۸ کشته شد احتمال میرود که سهراب اعرابی در تظاهرات روز ۲۵ خرداد۱۳۸۸ در تیراندازی نیروهای بسیجی از بالای پایگاه بسیج مقداد کشته شده باشد. پروین فهیمی، مادر سهراب که از فعالان صلح و عضو گروه مادران صلح است گفت سهراب در راهپیمایی دوشنبه ۲۵ خرداد از وی جدا شد و شب به خانه بازنگشت. خانواده در بیمارستانها، کلانتریها، زندان اوین و دادگاه انقلاب جستجو کردند اما نام سهراب در هیچ فهرستی، نه در فهرست اسامی اعلام شده در زندان اوین و نه در فهرست نصب شده بر دیوار دادگاه انقلاب نبود. پروین فهیمی هر روز صبح برای یافتن نشانهای از پسرش به دادگاه انقلاب میرفت و هر بعد از ظهر عکس سهراب را جلوی در زندان اوین برده و عکس را به هر آزاد شدهای نشان میداد و میپرسید آیا او را دیدهاند یا خیر. چند نفر مطمئن بودند او را دیدهاند.
مادر این جوان در روز سه شنبه ١۶ تیر با گذاشتن کفالت در دادگاه انقلاب هر روز بعد از ظهر منتظر آزادى فرزندش بود. در تاریخ ۲۰ تیر مادر سهراب اعرابی را به اداره تشخیص هویت ارجاع میدهند تا آلبومهای کشتهشدگان را نگاه کند و مشخص میشود او کشته شد است.پیكر وی ۲۱ تیر ۱۳۸۸ به خانواده تحویل و در ۲۲ تیر همان سال در بهشت زهرای تهران به خاك سپرده شد.
۵- ندا آقا سلطان:
۲۷ ساله در جریان اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در روز شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ در محله امیر آباد تهران (خیابان کارگر شمالی، تقاطع خیابان شهید صالحی و کوچه خسروی) در حالیکه به همراه استاد موسیقیاش در حال مراجعه از تظاهرات اعتراضآمیز بود به ضرب گلوله نیروهای بسیج کشته شد.پیکر او به بیمارستان شریعتی منتقل و فردای آن روز به خانوادهاش تحویل گردید و تحت تدابیر شدید امنیتی در قطعه ٢۵٧ ردیف ۴١ شماره ٣٢ بهشت زهرا به خاک سپرده شد. انتشار فیلم کوتاهی از لحظات جان سپردن وی که با تلفن همراه گرفته شد، بازتابهای فراوانی در رسانههای جهان بهدنبال داشت به نحویکه جمهوری اسلامی تلاش زیادی کرد تا قتل او را صحنهسازی و توطئه مخالفان دولت نشان دهد. «ندا» در خارج از ایران و در ایران، بعنوان سمبل آزادی خواهی ایرانیان در این اعتراضات شناخته میشود.
۶- مصطفی غنیان:
۲۶ ساله، دانشجوی مهندسی . در شب ۲۷ خرداد۱۳۸۸ اولین چهارشنبه پس از انتخابات در حال گفتن تكبیر بر روی بام ساختمان ۸ طبقه در محله سعادت آباد تهران به ضرب گلوله تك تیر انداز های مستقر در ساختمان های اطراف به قتل رسید.پیكر وی بعد از سه روز به خانواده وی كه از انقلابیون با سابقه بودند، تحویل و در قطعه ۱۵۷ حرم امام رضا دفن گردید.
۷- امیر جوادیفر لنگرودی:
۲۵ ساله دانشجوی مدیریت صنعتی دانشگاه آزاد قزوین، ترانه سرا و دانشجو بازیگری، که در روز ۱۸ تیر ماه ۱۳۸۸ درتقاطع خیابان شهدای ژاندارمری و دانشگاه، محدوده امیرآباد توسط نیروهای لباس شخصی دستگیر و مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته و بوسیله همین افراد به كلانتری ۱۴۸تهران منتقل گردید.
در کلانتری حال او در اثر ضرب و شتم به وخامت رسیده و ماموران كلانتری او را در ساعت ۹ شب به بیمارستان فیروزگر منتقل گردید و روز۱۹ تیر خانوادهاش که اعتقاد داشتند امیر جرمی مرتکب نشده است اورا از بیمارستان فیروزگر به پلیس امنیت تحویل میدهند که از آنجا به بازداشتگاه كهریزك متتقل میگردد. وی پس از شکنجه شدید، در ۲۳ تیردر مسیرانتقال به اوین ، دچار تشنج و ایست قلبی میشود . ده روز بعد، روز ۳مرداد به خانواده برای تحویل جسد خبر میدهند.
در۵ مرداد پیکر متلاشی شده وی در بهشت زهرا، قطعه۲۱۱ ردیف ۴۲ شماره ۱۰ خاکسپاری میگردد.
۸- یعقوب بروایه:
۲۷ ساله، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته نمایش در دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران مركز، روز ۴ تیرماه۱۳۸۸ توسط نیروهای مسلح از بام مسجد لولاگر مورد اصابت گلوله قرار گرفت، از ناحیه سر مجروح شد و بلافاصله توسط دوستانش به بیمارستان لقمان انتقال یافت اما بهرغم تلاش پزشکان برای نجات جان وی، در نهایت پس از ده روز دچار مرگ مغزی شده و كشته شد. یعقوب بروایه فرزند دوم یک خانواده پنج نفری و اهل اهواز بود.
۹- محسن روح الامینی
۲۵ ساله دانشجوی کامپیوتر دانشکده فنی دانشگاه تهران،در تجمعات روز ۱۸ تیر ۱۳۸۸دستگیر شد و به بازداشتگاه کهریزک منتقل شد در بازداشتگاه كهریزك مورد ضرب و جرح شدید قرار گرفته و مجروح شد. چند روز بعد، وی در مسیر انتقال به زندان اوین به دلیل شرایط بد جسمانی ناشی از استرسهای فیزیکی، شرایط بد نگهداری، ضربات متعدد و نیز اصابت جسم سخت به بیمارستان منتقل شده و جان سپرد .پیكر اوبه عنوان فرد مجهولالهویه به بیمارستان شهدای تجریش منتقل و صبح روز بعد جسد به سردخانه تحویل داده می شود. با آنکه به خانوادهی روح الامینی اعلام شده بود فرزندشان به زودی آزاد میشود، پس از یك هفته آنها در روز ۳۰ تیر خبر درگذشت او را دریافت کردند و اول مردادماه جنازه را تحویل گرفتند. وی فرزند عبدالحسین روحالامینی، رئیس انستیتو پاستور ایران، عضو جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و مشاور انتخاباتی محسن رضایی بود.
۱۰- مراد آقاسی
بین تاریخ ۱۸ تا ۲۳ تیر ماه ۸۸ بر اثر شدت ضربات وارد شده در زندان کهریزک جان باخت.
۱۱- محمد کامرانی:
۱۸ ساله در روز ۱۸ تیر۱۳۸۸ در نزدیکی میدان ولیعصر تهران دستگیر شد و به بازداشتگاه کهریزک انتقال یافت. او سپس به همراه گروه دیگری از بازداشتشدگان به زندان اوین منتقل گردید. و در اثر شکنجه جان سپرد طبق گفته خانواده وی، محمد را در حالیکه تقریباَ نیمه جان بوده و سراسر بدنش علائم باتوم و شکنجه بوده به تخت بیمارستان بسته بودند، تا امکان فرار نداشته باشد. با تلاش خانواده بالاخره می توانند محمد را از بیمارستان لقمان مرخص و بلافاصله به بیمارستان مهر منتقل کنند. اما در آنجا پزشکان متخصص می گویند با توجه به اینکه عفونت تقریباَ تمام بدن را فرا گرفته امیدی در بهبود نیست و محمد ظرف کمتر از٣ ساعت در تاریخ ٢۵ تیر جان می بازد وی شنبه ۲۷ تیر در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
۱۲- حسین طهماسبی
٢۵ ساله در جریان تجمعات اعتراضی روز دوشنبه ٢۵ خردادماه در خیابان نوبهار کرمانشاه مورد حملهی مأموران مسلح وابسته به دولت قرار گرفته بر اثر ضربات متعدد باتوم و اصابت این ضربات به سر توسط نیروهای انتظامی کشته شد. حسین به هیچیک از کاندیداها رأی نداده بود و آن روز برای اعتراض به وضع موجود به خیابان آمده بود. یکی از دوستان حسین می گوید صدها تن از مردم از نزدیک شاهد مرگ وی بودند.
۱۳-مصطفی کیارستمی
۲۲ ساله ، در روز ۲۶ تیر ۱۳۸۸ در نماز جمعه تهران شرکت کرد . در این روز در مقابل دانشگاه تهران به دست نیروهای بسیجی و لباس شخصی مضروب میشود به نحوی که دیگر قادر به بازگشت به خانه نبوده است و در تماس تلفنی از مادرش تقاضای کمک میکند. پس از آنکه مادر مصطفی او را به خانه باز میگرداند، متوجه وخامت حال وی میشود تا اینکه او را به بیمارستان کسری تهران انتقال میدهد. این جوان به علت خونریزی مغزی ناشی از اصابت باتوم، همان شب فوت میکند امّا علت مرگ او سکته مغزی اعلام میشود. پیکر وی روز شنبه ۲۷ تیر در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد
۱۴- احمد نجاتی کارگر:
۲۴ ساله از بازداشتشدگان بازداشتگاه کهریزک بود که به دلیل ضرب و شتم در بازداشتگاه بعد از آزادی در تاریخ ۱۴مرداد ماه سال ۱۳۸۸ به دلیل از دست دادن هر دو کلیه در بیمارستان جان باخت. رسانههای دولتی در صدا و سیما و روزنامه های خود مدعی شدند که وی زنده و وبلاگ نویس است. ولی مادر او طی مصاحبه هایش اعلام کرد فرزندش پس از آزادی از بازداشت بر اثر جراحات وارده کشته شده است .پیکر وی در قطعه ۲۱۳ ردیف ۱۵ شماره ۳۵ به خاک سپرده شد
۱۵- فاطمه رجب پور:
۳۸ ساله و مادرش سرور برومند در تاریخ ٢٥ خردادماه در حالیكه درون یك مهد كودك در خیابان محمدعلی جناح روبروی پایگاه بسیج گردان ۱۱۷ عاشورا پناه گرفته بودند به علت تیراندازی نیروهای مستقر در پایگاه بسیج جان باختند. رسانه های دولتی تلاش نمودند کشته شدن این مادر و دختر را به معترضان به نتیجه انتخابات نسبت دهند.
۱۶- سرور برومند:
۵۸ ساله ، مادر فاطمه رجب پور در تاریخ ٢٥ خردادماه در حالیكه درون یك مهد كودك در خیابان محمدعلی جناح روبروی پایگاه بسیج گردان ۱۱۷ عاشورا پناه گرفته بودند به علت تیر اندازی نیروهای مستقر در پایگاه بسیج جان باختند. رسانه های دولتی تلاش نمودند کشته شدن این مادر و دختر را به معترضان به نتیجه انتخابات نسبت دهند
۱۷- بهزاد مهاجر:
۴۷ ساله از کشته شدگان تجمع ٢۵ خرداد ۱۳۸۸ می باشد. خانواده وی پس از ۵۰ روز بی خبری جسد وی را در سردخانه کهریزک شناسایی کردند . آخرین تماسی که خانوادهاش با او داشتهاند روز دوشنبه ۲۵ خرداد بوده است طی این مدت اقوام او به دنبال نشانی بهزاد به دادگاه انقلاب، زندان اوین و مراکز قضایی مراجعه کردند، اما مسئولین از ارائه پاسخ مشخص به آنها خودداری میکردند. وی بر اثر اصابت گلوله به سینهاش درگذشته است. جسد وی در قطعه ٢٠۸ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
۱۸-نادر ناصری:
از جان باختگان اعتراضات ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ که در خیابان خوش کشته شده و پیکرش در شهر بابل دفن شده است. اطلاعات بیشتری از وی در دست نیست.
۱۹- داوود صدری:
۲۶ساله، تکنیسین برق در شامگاه ۲۵ خرداد در جریان اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم در میدان آزادی تهران و در پی شلیک گلوله از بام پایگاه بسیج مقداد در ابتدای بزرگراه جناح به شهادت رسید.
۲۰- کیانوش آسا:
۲۵ ساله ، متولد کرمانشاه، وی دانشجوی ترم چهارم کارشناسی ارشد رشته مهندسی شیمی در دانشگاه علم و صنعت ایران بود. او در جریان تظاهرات روز دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ در میدان آزادی تهران ناپدید شد و روز ۳ تیر ماه ۱۳۸۸ در سردخانه پزشکی قانونی توسط خانوادهاش شناسایی شد. آسا در اثر اصابت دو گلوله توسط لباس شخصیها کشته شد. خانواده آسا طی شکایتی خواستار مشخص شدن علت مرگ فرزندشان شدند زیرا طبق اظهارات شاهدان عینی کیانوش تنها بر اثر اصابت یک گلوله به پهلویش زخمی شده بوده ولی هنگام تحویل جسد یک گلوله نیز به گردن وی اصابت کرده بود.
۲۱- حسین اخترزند:
۳۲ ساله، او یكی از تظاهرکنندگان معترض به نتیجه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری بود که در جریان پیامدهای اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ در اصفهان کشته شد. فیلمها و عکسهای زیادی از ضرب و شتم او در سایتهای اینترنتی منتشر شده است. وی توسط نیروهای بسیج پس از ضرب و شتم فراوان از طبقه سوم به پایین پرتاب شده و جان باخت.نیروهای امنیتی فشارهای زیادی را بر این خانواده وارد داشتند و اعلام داشتند وی در اثر غفلت، خودش روی ایرانیتهای پوسیده افتاده و سپس به پایین پرتاب شد و درگذشت و از همه نزدیکان تعهد گرفتند که کشته شدن حسین را تصادف اعلام کنند تا جنازه وی را تحویل دهند. خانواده او بعد از ۲ سال سکوت خود را در این زمینه شکستند. پیکر او در اصفهان باغ رضوان . قطعه ۱۷ . بلوک ۱ به خاک سپرده شد
۲۲- محرم چگینی قشلاقی:
۳۲ ساله ،کارگر و متاهل. درتظاهرات اعتراضی ۲۵خرداد ۱۳۸۸ در خیابان آزادی در مقابل پایگاه مقداد مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان باخت .
پیکر وی درقطعه ۲۵۶ بهشت زهرا ردیف ١۴۶ به خاک سپرده شد.
۲۳- عباس دیسناد
۴۸ ساله درراهپیمایی روز سی خرداد ماه ۱۳۸۸ از پشت سر با باتوم به سر او ضربه وارد شده و دچار ضربه مغزی می شود . وی پس از ۳ روز كما دربیمارستان فوت می كند. بنا بر گفته مریم خانی همسر عباس ، وی جانباز جنگ بوده و در بدنش چندین ترکش وجود داشته است. شاهدان عینی اظهار داشته اند که وقتی عباس دچار ضربه شد، ماموران از نزدیک شدن مردم برای انتقال او به بیمارستان ممانعت کرده و او مدتها بر روی زمین بوده است. برای تحویل پیکر وی علاوه بر ۳ میلیون تومان هزینه بیمارستان مبلغ ۱۵ میلیون تومان نیز برای تحویل جسد درخواست شده بود.
۲۴-حمید مداح شورچه:
۲۵ ساله، وی یکی از فعالان ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی بوده كه همراه با گروهی در صحن مسجد گوهرشاد دست به تحصن زد و سپس توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد. او در مدت بازداشت تحت شکنجه قرار گرفت او چند روز پس از آزادی به دلیل شدت جراحات وارده جان سپرد. پزشکی قانونی علت مرگ وی را خونریزی مغزی اعلام کرده است.
۲۵- حسین اکبری
۱۶ ساله ، از جوانانی است که پس از بازداشت شدن توسط نیروهای امنیتی در اعتراضهای روزهای پس از انتخابات ایران، کشته شده است. تا تاریخ ۳۰ تیرماه ۸۸ علی رغم پیگیری خانواده اش هیچ اطلاعی از سرنوشت وی یا محل نگهداریاش در دست نبود.در روز۳۱ تیر ماه ۸۸ با تماسی که با خانوادهاش گرفته شد، از آنها خواسته شد تا به بیمارستان امامخمینی، برای تحویل گرفتن جسد فرزند خود مراجعه کنند و با مراجعهی آنها مشخص شده است که دلیل کشته شدن وی بر اثر ضربهی مغزی بوده و روی بدن او آثار متعدد باتوم دیده شده است. تاریخ دقیق شهادت او مشخص نیست و پیکر وی صبح روز یکشنبه ۴ مرداد ما ۸۸ در قطعهی ٢١۹ بهشت زهرا تهران در كنار مادرش به خاک سپرده شد.
۲۶- میثم عبادی
۱۶ ساله، کارگر یک کارگاه خیاطی، در روز ۲۴خرداد ۱۳۸۸ در میدان تجریش در اعتراض به ضرب و شتم یك دختر جوان توسط یك بسیجی از ناحیه شکم مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به علت خونریزی بسیار زیاد در بیمارستان جواهری جان باخته است. پس از شکایت خانواده عبادی خانم نسرین ستوده وکالت پرونده وی را بر عهده داشتند که ایشان نیز پس از یک ماه بازداشت گردیدند و عملا شکایت آنها بدون نتیجه باقی ماند پیکر او در قطعه ۲۵۶ بهشت زهرا ردیف ۱۳۱ شماره ۳۱ به خاک سپرده شد.
۲۷- محمود رئیسینجفی
او کار گری ساده بود که هنگام باز گشت از محل کارش در اثر جراحات ناشی از ضرب و شتم نیروهای مسلح در روز ۲۵ خرداد در میدان آزادی به شدت مضروب شده و پس از حدود ۱۳روز در حالیكه بدنش زخمی و پاها و وشکمش به شدت ورم کرده و دستش هم فلج شده بوده در بیمارستان در گذشت.
۲۸- مسعود هاشمزاده:
۲۷ ساله ، دیپلم تجربی. وی در زمینه موسیقی و طراحی فعالیت میکرد و ۹ سال بود که سنتور مینواخت. در ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ به ضرب گلوله نیروهای حکومتی، جان باخت و در شمال کشور در روستای ولی آباد زیباکنار دفن شد. خانواده وی از پذیرفتن دیه خودداری کرده و طی شکایتی خواستار پیدا کردن آمران و عاملان قتل فرزندشان شدند.
۲۹- بهمن جنابی
۱۹ ساله ، او یک روز پس از نمازجمعه مشهور، در روز ۳۰ خرداد ۸۸ هنگامی که در محل کار خود در حوالی خیابان پر تردد خوش بود، با اصابت مستقیم گلوله به قلبش جان باخت.
۳۰- علیرضا افتخاری
٢۴ ساله خبرنگار ابرار اقتصادی. این روزنامهنگار ۲۵ خرداد ۸۸ برای حضور در راهپیمایی مسالم آمیز مردم از منزل خارج شد و در خیابان آزادی مورد ضرب و شتم قرار گرفت، پس از آن هیچ خبری از او در دست نبود. جسد علیرضا افتخاری بعد از ۲۷ روز بیاطلاعی خانوادهاش در ۲۵ تیر ماه از پزشکی قانونی کهریزک تحویل خانوادهاش شد.
۳۱ – رامین رمضانی
۲۲ ساله در جریان تظاهرات ٢۵ خرداد ٨٨ به ضرب گلوله در میدان آزادی جان باخت، جنازه ی رامین که چند روز قبل از جان باختن به عنوان مرخصی از محل خدمت سربازیاش به تهران آمده بود، پس از یك ماه پیگیری درست در روز تولد ۲۲ سالگیاش در حالی به خانوادهاش تحویل داده شد که سه گلوله پیکر وی را سوراخ کرده و ریه و کلیه او را از بین برده بود.
علی رغم شکایت خانواده رمضانی هنوز هیچگونه رسیدگی در خصوص پرونده او صورت نگرفته است. پیکر او در قطعه ٢۵٧ بهشت زهرا ردیف ۴۶ شماره ٣٢ به خاک سپرده شده است.
پدر رامین، مهدی رمضانی در آذرماه ۱۳۸۹در حالیكه به همراه تعدادی از خانوادههای قربانیان حوادث پس از انتخابات برای بزرگداشت سالروز تولد امیر ارشد تاجمیر یکی از کشتهشدگان عاشورای ۸۸ در بهشت زهرا گرد هم آمده بودند. دستگیر ونهایتا توسط قاضی مقیسه به ۳ سال حبس تعزیری محكوم گردید .وی هم اکنون با وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد می باشد
۳۲- امیرحسین طوفان پور:
۳۲ ساله در تظاهرات ۲۵ خرداد ماه ۱۳۸۸ به همراه برادرش شرکت کرده و سپس توسط نیروهای امنیتی در خیابان دستگیر و مورد ضرب و شتم قرار می گیرد . خانواده وی روز جمعه بیست و نه خرداد (۲۹/٣/٨٨)در پزشک قانونی کهریزک عکس او را در کامپیوتر کشتهها شناسایی کردند. جراحات جنازه شامل تیرخوردگی ساق دست، پهلو و کمر و نیز آثار کبودی در پشت گردن و زخمی عمیق در پشت سر بوده که داخل آن را با پنبه پرکرده بودند. و شکستگی کامل بازویی که تیر خورده بوده است. روی صورت هم بینی به نظر شکسته می آمد. امیر حسین روز یکشنبه (٣۱/٣/٨٨) در قطعه ۲٣٣ بهشت زهرا ردیف ۱۵۲ شماره ٣۴ به خاک سپرده شد
۳۳- کامبیز شعاعی:
۲۴ ساله در جریان حمله انصار حزب الله و لباس شخصی ها به کوی دانشگاه در شامگاه یکشنبه ۲۴ خرداد، سال ۱۳۸۸ مورد حمله وضرب و شتم قرار گرفته و جان خود را از دست داد. گفته می شود پیکر این دانشجو بدون اطلاع به خانواده ایشان و مخفیانه در گورستان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شده است.
۳۴- سعید عباسی فرگلچی:
٢۴ ساله،از کسبه ساکن خیابان رودکی بوده و در تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ در خیابان رودکی تقاطع بوستان سعدی مقابل بانک پاسارگاد در مقابل دیدگان پدرش مورد اصابت گلوله قرار گرفته، جان میسپارد.
۳۵- ایمان هاشمی
٢٧ ساله شغل آزاد به دلیل اصابت گلوله به چشم شنبه ٣٠ خرداد ۱۳۸۸ در خیابان آزادى جان باخت و چهارشنبه ٣ تیر در قطعه ٢۵٩ به خاک سپرده شد.
۳۶- حمید حسین بیگ عراقی:
۲۲ ساله در راهپیمایی اعتراضی ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ به خیابان آمده بود اما گلوله ای در فاصله بسیار نزدیک در خیابان انقلاب به سمت او شلیک شد . در تاریخ ۴ تیرماه جسد به خانواده تحویل شد و در بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد.پدر او بعد از یک سال سکوت خود را شکست. رسانه های دولتی سعی کردند که او را بسیجی معرفی کنند ولی مادر وی فاطمه سرپریان در مصاحبههایش این امر را تکذیب کرده است.
۳۷- فهیمه سلحشور:
۲۵ ساله ،دیپلم ، روز یکشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۸ به دلیل اصابت باتوم به سر و خونریزی داخلی در میدان ولی عصر بعد از انتقال به بیمارستان در تاریخ ۲۵ خرداد جان باخت و ۲۷ خرداد در قطعه ۲۶۶ به خاک سپرده شد.
۳۸- پریسا کلی:
٢۵ ساله فارغ التحصیل رشته ادبیات به دلیل اصابت گلوله به گردن در روز یکشنبه ٣١ خرداد۱۳۸۸ در بلوار کشاورز جان باخت و سه شنبه ٢ تیر در قطعه ٢۵٩ به خاک سپرده شد.
۳۹- مبینا احترامی
دانشجوی بهبهانی دانشگاه تهران در جریان حمله افراد موسوم به لباس شخصیها به کوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد مورد حمله وضرب و شتم قرار گرفته و جان خود را از دست داد. پیکر وی بدون اطلاع خانواده به صورت مخفیانه به خاك سپرده شده است.
۴۰- شلیر خضری
۲۷ساله ،دختر دانشجوی اهل پیرانشهر، روز ۲۶ خرداد، در میدان بهارستان تهران (منابعی نیز مکان کشته شدن وی را دانشگاه تهران می دانند)، جان خود را از دست داده است. پیكر شلیر در شهر پیرانشهر، از سوی خانواده اش به خاك سپرده شد.
۴۱- تینا سودی
۲۴ ساله ،دانشجو، روز شنبه ٣٠ خرداد ۱۳۸۸توسط گلوله نیروهای امنیتی در میدان انقلاب کشته شد. خانواده وی جهت تحویل جسد تحت فشار زیادی قرار داشتند تا اعلام کنند فرزنشان به مرگ طبیعی در گذشته است.
۴۲- فاطمه براتی
دانشجو ،در جریان حمله لباس شخصیها به کوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد ۱۳۸۸مورد حمله و ضرب و شتم قرار گرفته و جان خود را ازدست داد. گفته میشود پیکر این دانشجو بدون اطلاع به خانواده ایشان و مخفیانه در گورستان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
۴۳- مریم مهرآذین
۲۴ ساله ، در روز ۳۰ خرداد ۱۳۸۸در خیابان آزادی بر اثر اصابت گلوله کشته شد.پیکر وی به بیمارستان بقیه الله سپاه منتقل گردید و فشار زیادی بر روی خانواده وی جهت عدم اطلاع رسانی در خصوص كشته شدن فرزندشان وجود داشته است.
۴۴- کاوه سبزعلیپور
۲۴ساله ، دیپلم انسانی و علاقمند به هنر, وی روز۳۰ خرداد۱۳۸۸ در حالیکه از کلاس بازیگری باز میگشت در درگیری مسجد لولاگر بوسیله اصابت گلوله به سرش كشته شد. پیکر او به بیمارستان لقمان و سپس سردخانه منتقل گردید. پیكر او را در شهر مادریاش ،رشت به خاك سپردند. رسانه های دولتی از قول پدر وی موسوی و کروبی را مقصر کشته شدن فرزندش معرفی کردند اما پدر کاوه این موضوع را تکذیب کرده و عنوان کرده که وی در شکایتش خواستار پیدا کردن قاتلین فرزندش و مجازات آنها شده است.
۴۵- حسن شاپوری
به احتمال زیاد و بنابر اظهارات یکی از آزادشدگان بازداشتگاه کهریزک وی یکی از کشتهشدگان کهریزک است که اطلاعات چندانی از وی در دست نیست.
۴۶- سید رضا طباطبایی
٣۰ ساله، لیسانس حسابداری ، کارمند به دلیل اصابت گلوله به سر در ٣۰ خرداد ۱۳۸۸در خیابان آذربایجان به قتل رسید و چهارشنبه ۳ تیربعد از تعهد گرفتن از خانواده در قطعه ۲۵۹ به خاک سپرده شد.
۴۷- محسن انتظامی
به احتمال زیاد و بنابر اظهارات یکی از آزادشگان بازداشتگاه کهریزک وی یکی از کشته شدگان کهریزک است که اطلاعات چندانی از وی در دست نیست
۴۸- رضا فتاحی
به احتمال زیاد و بنابر اظهارات یکی از آزادشگان بازداشتگاه کهریزک وی یکی از کشته شدگان کهریزک می باشد که اطلاعات چندانی از وی در دست نمی باشد
۴۹- ابولفضل عبداللهی
٢١ ساله، فوق دیپلم برق ٣٠ خرداد۱۳۸۸ در مقابل دانشگاه صنعتی شریف به دلیل اصابت گلوله به پشت سرجان باخت و سه شنبه ٢ تیر در قطعه ٢٤٨ به خاك سپرده شد
۵۰- محمد نیکزادی
٢٢ ساله ،فارغ التحصیل عمران در سه شنبه ٢۶ خرداد۱۳۸۸ به دلیل اصابت گلوله به سینه در میدان ونک جان باخت و شنبه ٣٠ خرداد در قطعه ٢۵٧ به خاک سپرده شد.
۵۱- محمد حسین برزگر
٢۵ ساله، دیپلم شغل آزاد به دلیل اصابت گلوله به سر در تاریخ چهارشنبه ٢٧ خرداد ۱۳۸۸ در میدان هفت تیر جان باخت و در یکشنبه ٣١ خرداد بعد از تعهد گرفتن از خانواده در قطعه ٣٠٢ به خاک سپرده شد
۵۲- سعید اسماعیلی خان ببین
٢٣ ساله، که بر اثر وارد شدن ضربه به سرش در حوادث روز ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ تهران کشته شده است، هفته نامه سلیم استان گلستان، در شماره ۳۲۰ خود در تاریخ شنبه ۲۰ تیرماه ۸۸ اعلام كرد:”سعید اسماعیلی خان ببین جوان ۲۳ ساله كه بر اثر وارد شدن ضرب ای به سرش در حوادث اخیر تهران به قتل رسیده است در شهر خان ببین از توابع شهرستان رامیان استان گلستان به خاك سپرده شده است. “اطلاعات بیشتری در دست نیست.
۵۳- علی شاهدی
٢۴ ساله، بعد از دستگیرى و انتقال به کلانترى در تهرانپارس ، در روز یکشنبه ٣١ خرداد۱۳۸۸ به دلایل نامعلوم در کلانترى جان باخت. پزشکى قانونى علت مرگ وى را نامشخص اعلام کرده، اما خانواده وى معتقدند به علت ضربات باتوم در کلانترى جان باخته است. وى ۴ تیر در قطعه ٢۵٧ به خاک سپرده شد.
۵۴- محسن حدادى:
۲۴ ساله، برنامهنویس کامپیوتر در درگیریهای اعتراضآمیز به انتخابات ریاست جمهوری روز شنبه ٣۰ خرداد۱۳۸۸ به دلیل اصابت گلوله بر پیشانی در خیابان نصرت به قتل رسید و سه شنبه ۲ تیر ۱۳۸۸در قطعه ۲۶۲ به خاک سپرده شد.
۵۵- ایمان نمازی:
دانشجوى رشته عمران دانشگاه تهران، در حمله نیروهای لباس شخصی به کوی دانشگاه در ٢۵ خردادماه ۱۳۸۸ کشته شد
۵۶- مسعود خسروی دوست محمد:
کارمند،متاهل و دارای یک فرزند. درتظاهرات اعتراض آمیز ۳۰ خردادماه ۱۳۸۸ بر اثر شلیک گلوله به صورتش کشته شد، پیکر وی سه روز بعد در اختیار خانوادهاش قرار گرفت و در بهشت زهرا دفن شد.همسر وی پس از یکسال سکوت خود را شکست. پیگیرهای قضایی خانواده خسروی در خصوص آمران و عاملان قتل وی تا کنون بدون نتیجه بوده است
۵۷- محسن ایمانی:
در جریان حمله نیروهای لباس شخصی به کوی دانشگاه در۲۵ خرداد۱۳۸۸ مورد حمله وضرب و شتم قرار گرفته و جان خود را از دست داد. پیکر وی در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شده است.
۵۸- کسری شرفی:
در جریان حمله نیروهای لباس شخصی به کوی دانشگاه در۲۵ خرداد۱۳۸۸ مورد حمله وضرب و شتم قرار گرفته و جان خود را از دست داد. پیکر وی در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شده است.
۵۹- بابک سپهر
۳۵ ساله، در راهپیمایی اعتراضی روز شنبه ۳۰ خرداد ماه ۱۳۸۸ در خیابان آزادی تهران بر اثراصابت گلوله نیروهای لباس شخصی قرار گرفت و جان باخت . اجساد اکثر جان باختگان این روزتوسط مامورین وزارت اطلاعات و سپاه ابتدا به بیمارستان بقیه الله سپاه و سپس به قطه ای نامعلوم منتقل شد .به احتمال بسیار زیاد تعدادی از قبرهای بی نام ونشان قطعه ۳۰۲ بهشت زهرا برای این افراد است.
۶۰- حامد بشارتی
۲۶ ساله ، طی تظاهرات اعتراضی ۳۰ خرداد ۱۳۸۸در خیابان آزادی بر اثر شلیک گلوله كشته شد.
۶۱- جعفر بروایه:
۲۷ ساله،استاد دانشگاه شهید چمران اهواز و دانشجوی مقطع دکترای دانشگاه تهران که برای شرکت در امتحانات به تهران رفته بود در تظاهرات اعتراضی ۷ تیر ۱۳۸۸ در میدان بهارستان از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته و بعد از انتقال به بیمارستان جان سپرد. جسد وی توسط یکی از دوستانش شناسایی و به اهواز منتقل و تحویل خانواده او شد. پزشکی قانونی علت قتل وی را خونریزی مغزی اعلام کرده است.
۶۲- سالار طهماسبى:
٢٧ ساله دانشجوى كارشناسى مدیریت بازرگانى رشت، شنبه ٣٠ خرداد ۱۳۸۸در خیابان جمهورى به دلیل اصابت گلوله به پیشانى جان باخت و دوشنبه ٢ تیر۱۳۸۸ در قطعه ٢۵۴ به خاك سپرده شد.
۶۳- وحیدرضا طباطبایى:
۲۹ ساله لیسانس زبان انگلیسی روز ٣ تیر۱۳۸۸ در بهارستان به دلیل اصابت گلوله به سر به قتل رسید و ۶ تیر ۱۳۸۸در قطعه ٣۰٨بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
۶۴- میلاد یزدانپناه
۳۰ ساله در تظاهرات اعتراضی ۳۰ خرداد در۱۳۸۸خیابان آزادی با شلیک گلوله نیروهای امنیتی جان باخت.
۶۵- واحد اکبری
۳۴ ساله، شغل آزاد در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۸۸در خیابان ونك تهران بر اثر اصابت گلوله به پهلو به قتل رسید و در تاریخ سه شنبه ۲ تیر۱۳۸۸ در قطعه ۲۶۱ بهشت زهرا به خاك سپرده شد
۶۶- علی فتحعلیان:
۲۰ساله دانشجوی رشته عمران در روز ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ وقتی از خانه اش در خیابان رودکی به سمت مسجد «لولاگر» می رفت، از بالای مسجد مورد اصابت گلوله قرار گرفته و دربیمارستان فوت می كند. خانواده وی پس از ۲ سال سكوت خود را در خصوص كشته شدن فرزندشان شكستند. پیكر او در قطعه ۹ بهشت زهرا دفن گردیده است.
۶۷- فرزاد جشنی:
جوان كرد و اهل آبدانان از توابع استان ایلام، دانشجوی رشته ادبیات، در اعتراضات مردمی بعد از انتخابات در خیابان ولیعصر بر اثر ضربات باتوم زخمی شد که به بیمارستان طالقانی منتقل میشود که پس از مدتی به دلیل نامعلوم به بیمارستان لقمان فرستاده میشود, سرانجام در تاریخ ۲۵/۳/۸۸ به دلیل شدت ضربات از ناحیه سر , جان می بازد , پیکر فرزاد در مورخه ۳۰ خرداد ۸۸ در شهر آبدانان به خاک سپرده شد.
۶۸- احمد نعیم آبادی:
۲۵ ساله در اعتراضات ۳۰ خرداد ۱۳۸۸در میدان آزادی مورد اصابت گلوله قرار گرفته و پس از انتقال به بیمارستان رسول اکرم كشته می شود جنازه او را یک هفته بعد در ٣١ خرداد۸۸ به خانواده اش تحویل دادند. از این خانواده خواسته شده بود که با دریافت دیه از پیگیری شکایت خود صرفنظر کنند ولی آنها ضمن مخالفت با پذیرفتن دیه کماکان خواستار شناسایی و مجازات آمران و قاتلین فرزندشان می باشند هر چند که تا کنون هیچ پاسخ صریحی در این خصوص دریافت نکرده اند.
۶۹- هادی فلاح منش
۲۹ ساله ، اطلاعات زیادی از وی در اختیار نمی باشد تاریخ فوت وی از سوی بهشت زهرا ۲۴/۰۳/۱۳۸۸اعلام گردیده است. پیكر اودر بهشت زهرا ، قطعه ۲۵۶، ردیف ۱۳۴، شماره ۳۳به خاك سپرده شده است.
۷۰-علی حسن پور:
۴۸ ساله ، حسابدار، متاهل و دارای ۲ فرزند. از اولین جان باختگان اعتراضات پس از انتخابات است. وی در تاریخ ۲۵ خرداد۸۸ در میدان آزادی از بالای پایگاه بسیج مقداد از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به قتل رسید. جنازه او پس از ماهها پیگیری همسرش ،لادن مصطفایی بعد از ۱۰۵ روز به وی تحویل داده شد.
۷۱- علیرضا توسلی:
۱۲ ساله ، علیرضا همراه با پدرش در تاریخ ۸ مرداد۱۳۸۸ براى شرکت در چهلم ندا آقاسلطان به بهشت زهرا رفته بودند. در هنگام بازگشت لحظه اى دست علیرضا از دست پدرش جدا مى شود، علیرضا بر اثر اصابت ضربه ی باتوم نیروهای امنیتی به سرش دچار خونریزی مغزی شده و به قتل رسید. خانواده علیرضا بعد از ۴ روز، بالاخره روز ۱۲ مرداد توانستند جنازه او را از پزشک قانونی تحویل بگیرند. رسانههای دولتی علت مرگ او را تصادف در جاده ساوه اعلام نمودند.
۷۲- مرتضی سلحشور
بین تاریخ ۱۸ تا ۲۳ تیر ماه ۸۸ بر اثر شدت ضربات وارد شده در زندان کهریزک جان باخت.
۷۳- مصطفی کاشانی رسا
مصطفی کاشانی رسا ، یکشنبه شب پس از کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد هنگام سردادن شعار الله اکبر روی پشت بام ستاد انتخاباتی مهندس موسوی ، دراثر تهاجم نیروهای امنیتی كشته شد . مهاجمین به ساختمان ستاد ، پس از شلیک گلوله به طرف وی ، او را از بالای بام ستاد به پائین پرتاب کردند و دراثر شدت جراحات وارده جان سپرد . او تنها فرزند ذکور خانوادهاش بود ودو خواهر بزرگتراز خود داشت . خانواده وی در اثر فشار وتهدید نیروهای امنیتی ، نتوانستند مراسم ختم وبزرگداشت او را در مسجد نزدیک محل سکونت برپا دارند ولذا بناچارمراسم ختم او درمسجدی در سیدخندان برگزار شد
۷۴- سجاد قائد رحمتی
۲۰ ساله اهل شهرستان دورود استان لرستان . او به همراه خانوادهاش در این شهر زندگی می@کرد .در تابستان به علت فقر برای کار به تهران رفته بود و در تظاهرات ۳۱ تیر ماه به همراه پسر عمویش شركت میكند و حوالی ایستگاه مترو نواب کشته شد.
۷۵- رامین قهرمانی:
۳۰ ساله در درگیریهای روزهای پس از انتخابات، مأموران از طریق دوربین مدار بسته یک بانک چهره رامین قهرمانی را شناسایی کرده و برای دستگیری وی به منزلش مراجعه می کنند. به دلیل عدم حضور رامین در منزل مأموران به مادر او می گویند که فرزندش هرچه زودتر خود را معرفی کند. رامین ١۵ روز بعد از اینکه با پای خود برای دفاع از بی گناهیش رفته بود، با بدنی که آثار شکنجه بر آن نمایان بود، از زندان آزاد و پس از دو روز بر اثر جراحات وارده در آغوش مادر جان سپرد. او پس از آزادی به مادرش گفته که چندین روز از پا او را آویزان کرده اند. رامین قهرمانی پس از آزادی به دلیل لخته های خون موجود در سینه اش در بیمارستان بستری و كشته می شود. خانواده وی تحت تدابیر شدید امنیتی فرزند خود را به خاک سپردند.
۷۶- مهدی ستار نسب رازلیقی
وی در روز بیست و پنچم خرداد ماه ۱۳۸۸ برای حضور در راهپیمایی مسالمت آمیز از منزل خارج شد و پس از آن مفقود گردید .خانواده او پس از دو ماه با مراجعه به بهشت زهرا با توجه به اینکه چهرهاش قابل شناسایی نبوده او را از روی لباسهایش شناسایی کردند.
۷۷- مجید کمالی
۲۳ ساله، متولد یزد و ساکن محله امام شهر بود. وی از فعالان جنبش سبز بوده و در ساعت ٦ صبح روز ٣ شهریور ١٣٨٨ توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد و پس از چند ساعت جان سپرد. ساعت دو بعد از ظهر پیکر او توسط افراد ناشناسی به بیمارستان افشار یزد برده شد ولی مسئولان بیمارستان از تحویل گرفتن جنازه وی خودداری کردند.
۷۸- سید علی حبیبی موسوی خامنه
۴۳ ساله خواهرزاده میرحسین موسوی بود که در ۶ دی ۱۳۸۸ در جریان مراسم عزاداری روز عاشورا کشته شد. سید علی موسوی در زمان مرگ دارای یک دختر ۱۷ ساله و یک پسر ۷ ساله بود. ابراهیم موسوی برادر او پیش از این در جنگ کشته شدهاست. سید علی موسوی ظهر ۶ دی ۱۳۸۸ (عاشورا) در جریان تظاهرات روز عاشورا توسط سرنشینان یک پاترول مشکی هدف گلوله از ناحیه سینه قرار گرفت و بعد از انتقال به بیمارستان ابن سینا واقع در فلکه دوم صادقیه جان باخت.پیکر او پس از کش و قوسهای فراوان تحویل خانواده شد و تحت تدابیر شدید امنیتی شبانه در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. علی رغم پیگیری قضایی خانواده موسوی در مورد شناساییِ قاتلان فرزندشان تا کنون این امر بی نتیجه بوده است.
۷۹- امیرارشد تاجمیر
۲۵ ساله ، فرزند ایرج تاجمیر و شهین مهینفر (گوینده و مجری پیش کسوت رادیو وتلویزیون) در هجوم خودروهای نیروهای انتظامی به میان مردم در میدان ولیعصر تهران در ۶ دی ماه ۱۳۸۸ (عاشورا) مورد اصابت شدید قرار گرفت و سپس همان خودروها از روی بدن نیمه جان او رد شدند. وی پس از انتقال به بیمارستان جان سپرد. او همچنین از صدابرداران رادیو بوده است. . عصر روز شنبه ۱۲ دی ۱۳۸۸ و پس از یک هفته پیگیری خانواده شهید تاجمیر برای دریافت پیکر فرزندشان، در قطعه ۳۰۲، ردیف ۱۶۶، شماره ۷ بهشت زهرا ، سریع و با عجله به خاک سپرده شد.
۸۰- مهدی فرهادی راد (بلائی)
۳۸ ساله در روز یک شنبه ۶ دی ماه ۱۳۸۸ ظهر عاشورا، دراثر اصابت ۲۵ گلوله ساچمهای به صورت و سر و سینه به قتل رسید وی از خانوادهای مذهبی و از اهالی شهرری بوده است خانواده او شبانه به بهشت زهرا برده شده و آنگاه جنازه فرزند آن ها را که در حال دفن شدن بوده به آنان نشان می دهند.
۸۱- مصطفی کریم بیگی
۲۷ ساله ، شغل آزاد، تنها پسر خانواده. در روز عاشورا ( ششم دیماه ۱۳۸۸) در خیابان انقلاب با شلیک گلوله به پیشانی كشته می شود. بر روی جنازه وی هیچ اثری از شکستگی ، زخم یا کبودی نبوده و فقط یک سوراخ مربوط به گلوله بر روی پیشانی اش وجود داشته است .جسد وی ۲۱ دی ماه از سوی خانواده شناسایی و روز چهارشنبه بیست و سه دی ۱۳۸۸ بعد از ظهر با خانواده وی تماس گرفته میشود که در ساعت ۸.۳۰ شب در بهشت زهرا مراسم تدفین در حال انجام شدن است و وی در تاریکی شب دفن می گردد.به خانواده او پیشنهاد دریافت دیه داده می شود که از سوی آنها رد می شود. آنان خواستار پیگیری قضایی شناسایی قاتلان فرزندشان و آزادی همه زندانیانِ هستند.
۸۲- شاهرخ رحمانی
۲۶ ساله ، وی در روز عاشورا ( ششم دیماه ۱۳۸۸) ودر چهار راه ولی عصر توسط خودروی نیروی انتظامی زیر گرفته شد و به قتل رسید. نیروهای امنیتی به شرطی پیکر او را تحویل خانوادهاش دادند که هیچ گونه مصاحبه ای انجام ندهند و علت درگذشت او را تنها تصادف عنوان کنند . پیکر وی ۹ دی ماه ۸۸همزمان با پیکر سیدعلی موسوی در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
۸۳- امیر اسلامیان
دانشجوی کرد دانشگاه یاسوج و عضو ستاد انتخاباتی مهدی کروبی در همدان كه به طور مشكوكی به قتل رسید. او از فعالان دانشجویی بوده كه به علت شركت در فعالیتهای صنفی و سیاسی همواره مورد فشار و احضار به کمیته انضباطی قرار می گرفته است و به علت صحبتها و افشاگریهایش به دانشگاه همدان تبعید می گردد و بعد از یك ترم به علت گزارش دانشگاه یاسوج مجددا به یاسوج بازگشته و در تابستان ۸۷ به طور قطعی از دانشگاه یاسوج اخراج می گردد. وی پس از انتخابات بخاطر شرکت فعال در فعالیتهای انتخاباتی ستاد مهدی کروبی در همدان ، خود را از نیروهای امنیتی مخفی می كند اما بعد از چند روز در آذر ۱۳۸۸ به طرزی مشکوک به قتل می رسد. جسد این جوان حوالی روستای محل سکونت خود روستای “چراخوال” واقع در شهرستان بوکان پیدا شد.
۸۴- شهرام (عباس) فرج زاده طارانی
۳۵ ساله یکی از کشتهشدگان اعتراضهای روز عاشورا در ۶ دی سال ۱۳۸۸ در میدان ولیعصر تهران بود که توسط خودروی نیروی انتظامی زیر گرفته شد. از وی یك دختر ۵ ساله به یادگار مانده است.فیلم زیر گرفته شدن وی توسط خودروی نیروی انتظامی در سایتهای زیادی منتشر شد ولی فرمانده انتظامی تهران این امر را تکذیب نمود و فیلم را جعلی دانست. یکی از شاهدان کشته شدن وی لیلا توسلی بود که پس از شهادت در این خصوص در مصاحبه با رسانه ها، از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ۲ سال زندان محکوم گردید
۸۵- شبنم سهرابی
۳۴ ساله از کشتهشدگان اعتراضهای انتخابات ریاست جمهوری ایران در روز عاشورا در ۶ دی سال ۱۳۸۸ می باشد .وی یک مادر مجرد بود که خود و دختر کوچکش نگین را سرپرستی میکرد. در جریان درگیریها و اعتراضات روز عاشورای سال۱۳۸۸ در میدان ولیعصر خودروی نیروی انتظامی چندین بار از روی وی رد شد. فرمانده نیروی انتظامی، ادعا کرد که خودرو پلیس ربوده شدهبود
او در روز حادثه، برای گرفتن نذری از منزلش در خیابان شادمان خارج شده ودیگر بازنگشت. پیکر او ۲۰ روز بعد در سردخانه کهریزک به خانواهاش تحویل دادهشد.مراسم خاکسپاری سهرابی تحت تدابیر شدید امنیتی در قطعه ۸۶ بهشت زهرا برگزار شد. مادر وی تا مدتها در خصوص ماجرای قتل فرزندش سکوت کرده بود. نگین دختر کوچک شبنم سهرابی نیز پس از کشته شدن مادرش دچار افسردگی شد.
۸۶- فاطمه سمسارپور
از کشته شدگان ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ می باشد او مقابل منزلش با شلیک یک گلوله از پا در آمد. وی در آن روز به همراه پسربزرگش کاوه میر اسدالهی ، مقابل در منزلاش که در یکی از کوچههای منتهی به خیابان آزادی قرار دارد، حاضر شد. و بر اثر شلیک یکی از ماموران لباس شخصی به اعتراضش درباره رعایت امنیت خانهاش کشته شد. در جریان این حادثه پسرش و یکی از همسایگان گلوله خورده و به شدت زخمی شدند. مرد همسایه و فرزند فاطمه از این حادثه جان سالم به در بردند. پیکر وی با پیگیریهای بسیار به خانواده او تحویل شد اما اجازه برگزاری مراسم در تهران داده نشد و خانواده به ناچار در یکی از شهرستانهای شمالی (بابل) مراسمی کوچک برگزار کرده و او را به خاک سپردند.
۸۷- علی شاه نظر
٤١ ساله ،در جریان دستگیریهای روز قدس بازداشت شد، .وی از فرانسه به ایران بازگشته بود و سه روز بعد جنازهاش به خانواده تحویل داده شد .جزئیات نحوه قتل علی شاه نظر روشن نیست. آنچه مسلم است این است که او پس از دستگیری كشته شده است.
۸۸- —- معزز(مرد)
٢٧ ساله، از نام کوچک او اطلاعی در دست نیست. از جانباختگان اعتراضات ٣٠ خرداد ماه ۱۳۸۸ مردم تهران نسبت به نتایج انتخابات ریاست جمهوری است. او حوالی میدان آزادی با اصابت گلوله به چشمش کشته شد.
۸۹- جهانبخت پازوکی
بنا بر اطلاعات موجود، احتمالا وی ۵۰ ساله بوده و در روز پنج شنبه ٦ دی ١٣٨٨، در روز عاشورا در خیابان کشته شد. علت مرگ وی نیز نامشخص است. پیکر او در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. اطلاعات بیشتری از او در دست نیست.
۹۰- هادی فلاحمنش
۲۹ ساله، دارای شغل آزاد، از مکان کشته شدن او اطلاعی در دست نیست.پیکر وی در قطعه ۵۳ بهشت زهرا دفن شده است.
۹۰- هادی فلاحمنش
۲۹ ساله، دارای شغل آزاد، از مکان کشته شدن او اطلاعی در دست نیست.پیکر وی در قطعه ۵۳ بهشت زهرا دفن شده است.
۹۱- حسن کاظمینی
۱۹ ساله، بنابر اظهارات پدر بزرگش وی هنگام شرکت در تظاهراتهای اعتراض آمیز به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در میدان انقلاب کشته شده است. اطلاعات بیشتری از او در دسترس نیست.
۹۲- آرمان استخری پور
١٨ ساله از شیراز ، در در گیری های تیرماه ۱۳۸۸ در محله ابیوردی مورد اصابت باتوم قرار گرفت و به کما رفت. او روز دوشنبه ٢٢ تیر ۱۳۸۸جان باخت. علت فوت او مرگ مغزی اعلام شده است. پیکروی سه شنبه ٢٣ تیر در دارالرحمه شیراز به خاک سپرده شد
۹۳- امیر کویری
۲۰ ساله
۹۴- سالار قربانی پارام
۲۲ ساله، در تظاھراتهای اعتراض آمیز انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ جان باخت.حکومت علت فوت او را تصادف اعلام كرد. اطلاعات دیگری از مکان و نحوه کشته شدن وی در دست نمی باشد.
۹۵- پویا مقصود بیگی:
دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه. او در تاریخ ٣٠ خرداد ٨٨ توسط نیروهای امنیتی کرمانشاه دستگیر و مورد شکنجه و ضرب و جرح قرار می گیرد و پس از آزادی به علت عوارض ناشی از شکنجه فوت می کند. مادرش بهجت (زهرا) نوذری که در جوانی همسر خود را از دست داده بودو به تنهایی ۲ فرزند خود را بزرگ کرده بود برای اعتراض و دادخواهی به کشته شدن فرزندش بدن خود را گل گرفته و در مقابل اداره اطلاعات کرمانشاه به تنهایی تحصن کرده بود كه او نیز بازداشت می گردد. نهایتا پیگیری های خانواده در خصوص علت كشته شدن فرزندشان به جایی نمی رسد.
۹۶- محمدحسین فیض
۲۶ ساله ، در راهپیمایی اعتراضی روز شنبه ۳۰ خرداد ماه ۱۳۸۸ در خیابان آزادی در نزدیکی پایگاه بسیج مقداد به علت اصابت گلوله به پشت سرش به قتل رسید. پیکر وی در قطعه ٢۵٧ بهشت زهرا ردیف ٣١ شماره ۲۵ دفن گردیده است. پدر فیض در مصاحبه با رسانههای دولتی و نیز مخالف دولت فرزندش را بسیجی و عاشق ولایت دانست وی کسانی که بحث تقلب در انتخابات را مطرح کردند عامل کشته شدن فرزندش می داند.اما یکی از اعضای خانواده فیض در مصاحبه دیگری محمد حسین را معترض به نتایج انتخابات و دیدگاه او با پدرش را متفاوت دانست.
۹۷- مهرداد حیدری:
روزنامه نگار روزنامه خراسان و هفته نامه نسیم مشهد بوده روز یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۸به طرز مشکوکی به قتل رسید. او در آخرین یادداشت خود در روزنامه خراسان رضوی در روز شنبه ۲۰ تیر از وزارت اطلاعات به سبب رفتار خشونت آمیز با جوانان معترض به منظور کسب اعتراف دروغین انتقاد کرده بود.
۹۸- رامین پوراندرجانی
۲۶ ساله ، متولد شهر تبریز ،وی پزشک وظیفه بازداشتگاه کهریزک بود كه بسیاری از جان باختگان این بازداشتگاه را معایته كرده بود .وی در تاریخ ۱۹ آبان ماه ۱۳۸۸ در ساختمان بهداری نیروی انتظامی
با سپاس از نغمۀ زیبای شاپرک
چند روز پیش سایت شما برای مدتی آن-لاین نیود یا به عبارتی افتاده بود, و در ادامه هیچ موردی از اشاره بدان یافت نگشت.
من, شما, دیگران, همیشه از بروز ناهنجاریهایی نهادینه شده توسط مسئولان و مقامات جامعه سخن به میان میاوریم که شروع آنها در یک مختصات زمان-مکان آغاز گشته و به دلیل عدم اهتمام منتقدین, فرهیختگان و متخصصان جامعه در پیگیری و شناخت و دلایل این موارد و سپس آشکارسازی بر همگان به منظور آشنایی و به تبع اتخاذ راهکارهای تئوری و عملی در ممانعت به وقوع مجدد در نزد آغازگران و ایجاد عادت در ضمیر ناخودآگاه و بدنبال آن گامبرداریهای دوباره و آنگاه نهادینگی در فعل و امیال آنان و حتا نامگذاری “حرفهاییگری” بر آن و بتدریج خو دادن و خو گرفتن جامعه و برپاییِ یک هنجار خطا رهسپار گردیدهایم.
طی زمان گاه دورههای متوالی تا اثبات مضرات و نمایش اثرات نامساعد این ” نهادینگیِ” بیاعتبار و ” حرفهاییگریِ” پرگزند, متاسفانه غالبا به بد بهایی بر خویش و بنیانهای هنجار جامعه خواهد انجامید و انجامیده که نمونههای آن طی این چند دهه توسط حکومت و روحانیون و دولتهای متردد نیک بر همگان آشکار گشته.
در این وادی همواره یک پرسش مهم افکار عموم و خصوص را به صراحت خراشیده, چرا طبقات آگاه و مترصد در آغاز کج راهگی بصورت متشکل با هیمنۀ کمی-کیفی و با ابزارهای تخصص, ادراک, استدلال قوی, بیان نمونههای تاریخی, مقایسه, جاگذاری در فرمولهای علمی, استفاده از متدهای جامعهشناسی و فلسفه و علوم سیاسی, و غیرو راه را بر کج راهگی سد نکردهاند؟
چرا برخی از این طبقات فرهیخته و فرزانگان جامعه با آگاهی از کج راهگی و با تمسک به برهانهای خودگولزنانه به ادامه و دوام آن پرداختهاند؟
چرا برخی از این طبقات با وجود اِشراف و آگاهی بر نتایج فاجعهبار سانسور , خود بدان مبادرت میورزند؟ و در این راه از انواع “حرفهاییگریها” بهره میبرند؟
چرا پارهایی از آنان با مبادرت به اخذ وجوه و امکانات از سیاستپیشگانِ ناکردارِ داخل و خارج به تبلیغ و استدلال بر ناصواب و جهل و سرنوشت سهمناک جامعه همت میگمارند؟ چرا سفاهت را نهادینه میکنند؟
بیشک موارد عنوان شده بر شما مترتب نیست ولی علاوه بر نقطه نظرات و دیدگاههای خرد و کلان, آگاهی از یک مطلب بسیار یاری گر همۀ ما در شناخت نقش خویشتن در پیسازی وجوه مطلوب ذهنی در ارتباط با خارج ذهن میتواند باشد, هزینه و سرویس امکانات اینترنت به طور عمده بر عهدۀ کشور آمریکاست که علاوه بر هزاران روش دولتی و خصوصی در بازگردانی هزینهها و کسب سود, مبالغ عمدهایی را بصورتهای غیر مستقیم از آحاد مختلف جوامعی مانند ایران تادیه و تسویه میگردانند, لذا نه مجریان و سرویس دهندگان خارجی و نه کاربران و استفادهکنندگان هیچکدام واقعا مالک و متصرف در حیطۀ کاربری خویش محسوب نمیگردند, همگان بنابر خواستههای آگاهیدن و نقد سعی بر افراز وجوه حق از ناحق و شایستگی بر ناشایستگی همت گماریم و دست از حرفهاییگریهای ناخوانده برداریم.
—————
سلام وسپاس شهروز گرامی بخاطرنوشته ی خوبتان
سپاس
آقای نوریزاد اصولا افرادی مثل شما دراصل با خودشان مشکل دارند.بسیاری از مطالب شما را خواندم وجزء بی احترامی به عشق وایمان میلیونها ایرانی چیزی ندیدم شنیده ام که حضرت علی با یکی از خلفا بیعت نمیکرد و آن خلیفه برای گرفتن بیعت به کسی متوسل شد که از همه ادمهای آن زمان کستاختر بود واز ادب بدور .تا او برود واز علی ع بیعت بگیرد نوشته های شما مرا یاد آن فرد انداخت چون بی احترامی شمابه میلیونها فدایی رهبر از ادب بدور است.
سلام نوریزاد عزیز
به امید سلامتی و پیروزی بزرگمردی چون شما :
رسول بداقی ، معلم زندانی وعضو هیات مدیره ی کانون صنفی معلمان ،از سال 88 تاکنون ، حتی پس از فوت مادر ، یک روز هم به مرخصی نیامده است !!!!؟؟
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=632036713488369&set=a.300572959968081.82663.100000461380733&type=1&theater
نظر هندگان محترم
تا مظلوم باشد ظالم جولان میدهد خصوصا که اگر مظلوم دارای فرهنگ شرقی و آنهم از نوع ایرانیش باشد. فعلا که اقلیتی نخبه ایرانی در بند اکثریتی عکس مار ی گرفتارند.
به امید روزی که عقل و خرد و اندیشه در همه ما ایرانیان به حد اعلا برسد تا فرهنگ سکولاری (جدائی دین از دولت) در فرهنگمان نهادینه شود و دولتی منتخب مردم و برای مردم و پاسخگو به مردم را برپا کنیم.
کوروش
dastet ro mibosam
آقای نوری زاد عزیز
من دو بار این شعر را با صدای خودتان شنیدم. چقدر درد بود در این صدا، درد درد و درد. آقا من به تلخی گریستم برای آرزوهی بی گناهی، برای بر باد رفتن رویای انسانهای پاک و برای این سرزمین سوخته. میدانید وقتی که در غربت هستی راحت تر گریه می کنی یک جور گریه کودکانه عمیق و تنها. همیشه فکر می کنم که بهترین کسی که می تواند شعر را بخواند همان سراینده شعر است و الآن که شعر را با صدای خودتان شنیدم واقعا زیبایی آن را درک کردم. جای مرحوم فرهاد خالی چقدر می توانست این شعر را مانند اشعاری که خوانده است جاودانه کند. سپاس مرا از این راه دور پذیرا باشید.
با احترام
بردیا
لینک دانلود
نغمه «شاپرک» با صدای محمد نوری زاد:
http://www.mediafire.com/download/bxseb9w3o439a2m/Shaparak_-_Nurizad.wma
نهضت زنده است تا هاشمی زنده است
سلام بر نوریزاد
دوستی دارم که می گفت آخوند قبل از شیطان زاییده شده است ولی من باور نمیکردم
یکبار در اردیبهشت امسال مقاله ای میخواندم از هاشمی رفسنجانی که در آن اشاره ای داشت به اوضاع و احوال منطقه و بدرستی یاد کرد از اینکه بزودی تحولاتی عظیم و شگرف در خاورمیانه و مصر در حال وقوع است
قبلا در زندان رجایی شهر کرج در سال 1382 از یکی از اعضای باند مهدویت ( که آن هنگام ساکن سالن 4 اندرزگاه 3 بودند ) شنیده بودم که این هاشمی رفسنجانی با اجنه بد در تماس است و به همین دلیل باند مهدویت در ترور رفسنجانی ناکام ماند و اجنه به او اسرار مگو یا نگو را انتقال میدهند و من باور نمیکردم اما با تدوین نامه بدون بسم الله به خامنه ای در 1388 و خواندن مقاله اردیبهشت 1392 کم کم شکم دارد به یقیین تبدبل میشود که این هاشمی از اجنه خبیث یا حداقل در ارتباط با اجنه است
بیخود نبود که امام خدا نیامرز بکرات از او تعریف و تمجید کرد و دست آخر گفت نهضت زنده است تا هاشمی زنده است
ببینید تفاوت مرسی و خامنه ای در کجاست
آقای مرسی در رفراندم قانون اساسی مشاهده کرد که تنها 18 یا 19 میلیون نفر از کل 52 میلیون نفر واجدین شرایط رای در انتخابات شرکت کردند و جالب اینجا بود که تنها 11 میلیون نفر به قانون اساس مصوب اخوان المسلمین که گرایشات اسلامی داشت رای مثبت دادند یعنی 19 یا 20 درصد از کل واجدین شرایط رای دادن به آقای مرسی جواب آری دادند
در اتنخابات مجلس ایران در سال 1390 وضع ایران هم مشابه مصر بود یعنی آمار واقعی حاکی از تحریم گسترده انتخابات توسط مردم
داشت بطوریکه در شهرهای بزرگ همانند تهران- کرج- شیراز- اصفهان -تبریز و ارومیه و …………………. میانگین مشارکت مردم از 33 درصد تا 40 یا 45 درصد بود
مثلا در تهران و ری و شمیرانات و اسلامشهر از کل شش میلیون و ششصد هزار نفر واجد شرایط رای تنها دومیلون و دویست هزار نفر شرکت کردند و تو خود بخوان مفصل از این مجمل حدیث
اما خامنه ای یک مشاور امین و بافراست به نام اکبر هاشمی رفسنجانی داشت که مرسی نداشت
در خرداد 1392 ابتدا به ساکن هاشمی رد صلاحیت شد زیر نظام میداند که هر آلترناتیوی که با رهبر بیشرین زاویه صوری را داشته باشد نزد مردم محبوتر است
در گام اول با رد صلاحیت رفسنجانی هم نگاهها به انتخابات بیشتر شد و هم میزان نفرت مردم از نظام و رهبری بیشتر شد
در گام دوم نوچه اکبر یعنی روحانی از ساکتتین فتنه از فیلتر رهبری و صافی نگهبان عبور داد ه میشود
در گام سوم جلیلی به میدان نبرد فرخوانده میشود هم برای اینکه بنزینی باشد برای شعله ور کردن نفرت مردم از نظام و هم برای دو قطبی سازی انتخابات به مثابه 1376
در گام چهارم به قالیباف و ولایتی و حداد دستور داده میشود که هم پیمان نباشندو بر آتش تفرقه میان خود بدمند و به عارف امر شد که در مناظرات از محسنات خاتمی بگوید و اینکه خاتمی چقدر مظلوم است و الحق که این عارف شل و ول یزدی عجیب کاتالیزوری است برای خر کردن قشر روشنفکر
در گام پنجم و مهمترین سکانس داستان به سران فتنه دستور داده میشود که پشت خیمه روحانی چمباتمه زده و علنا حمایت خود را اعلان کنند
و در یک سیاه بازی دیگر شورای نگهبان تنها دو روز مانده به انتخابات علنا روحانی را تهدید به عدم صلاحیت می کند یعنی همه کرها و کورها هم بفهمند که این تنها روحانی است که با رهبری و نظام بیشترین مشکل را دارد
بعد هم بی بی سی در ظهر 24 خرداد تصاویری از شرکت رفسنجانی و خاتمی در انتخابات 92 را نشان میدهد که صریحا از روحانی حمایت می کنند
بد ینسان اکبر //// توانست 30 یا 40 درصد از تحریمی های انتخابات که هم قسم شده بودند که بعد از تقلب بی بدیل 88 هرگز و هرگز به پای صندوق رای نروند را بدون سر نیزه به پای صندوق جادویی آورد تا با نه گفتن به خامنه ای و جلیلی یک بله بزرگ به روحانی و رفسنجانی و نظام مقدس جمهوری اسلامی گفته باشند
یعنی حدود 10 تا 12 میلیون تحریمی به شخص خامنه ای نه گفتند ولی به اکبر و نظام مقدس اسلامی رای مثبت دادند
ملت از این خر تر پیدا کرده بودید؟
کور از خدا چه میخواهد یک چشم بینا
خامنه ای از خدا چه میخواست اینکه 35 میلیون آدم بیایند به نظام رای مثبت دهند و بقای او را حداقل 5 سال دیگر تضمن نمایند
خامنه ای از خدا چه میخواست- اینکه اکبر هاشمی به هفتاد میلون ایرانی بگوید انتخابات در ایران دمکراتیک ترین انتخابات در جهان است و خیلی خیلی گه خوردند و میخورند اشخاصی که می گویند و می گفتند در 88 تقلب شده است
حال تصور کنید اگر مرسی هاشمی رفسنجانی داشت چند سال دیگر حکمران مصر بود؟
به نام خدا
برادر عزیز جناب نوریزاد با سلام
امیدوارم این چند سوال من بنده خدا را جواب بدهید
دوست عزیز
ایا هنوز به امامت خمینی معتقد هستید و فکر میکنید که کس دیگری میتواند به جای امام بر حق مهدی موعود(ع) زمام امور مسلمین را به دست بگیرد؟
و اگر معنای امام را درک کرده اید چرا باید این کلمه مقدس را برای یک شخص عادی بکار ببرید؟ ایا جز برای ///// مردم کلمه امام را به خمینی اضافه نکرده اند؟
ایا هنوز علارغم توصیه ها و هشدارهای معصومین(ع) به طور مثال این جمله امام صادق(ع) که فرموده اند: تا از ما حرکت و جنبشی ندیده اید از جای خود تکان نخورید فکر میکنید که این انقلاب باید صورت میگرفت؟
ایا هنوز به ولایت فقیه و مرجع تقلیدی که به این صورت معرفی شده اعتقاد دارید؟
ایا به امام مهدی(ع) و ولایت و امامت ایشان و هدایت تکوینی و تشریعی ایشان اعتقاد دارید؟
با تشکر
سلام
جناب نوریزاد هر وقت توی سایت شما میام واقعا یه احساس بدی از خودم بهم دست میده که چرا من نشسته ام و کاری در مقا بل این همه ظلم و جور و نامردمی نمی کنم وخیلی ناراحت میشوم.
ولی این یک احساس هست بله فقط یک احساس احسا سی است.
جناب نوریزاد ما ملت افراط و تفریط هستیم ما یک روز انقلابی میشویم و میخواییم همه چیز را یک شبه درست کنیم و یک زمان هم از اونور پشت بام میافتیم و بی تفاوت بی تفاوت و بی مسئولیت بی مسئولیت میشویم این یک حقیقت است.
ریشه اصلی مشکلات ما آقای ایکس یا ایگرگ نیست مشکل جهل خودمان است مشکل سطح آگاهی پایین خودمان است .
من هم از ظلم ناراحت میشوم حتی گاهی دیوانه میشوم بسرم میزند که برم و تا انجا که میتوانم تقاص این همه نامردمی را از عوامل ان بگیرم وخودم هم در این راه بمیرم.
ولی اگه بخوام عاقلانه نگاه کنم واقعا نمی توان یک شبه دوباره انقلاب کرد وهمه چیز را بهم ریخت (در صورتی که دلم واقعا میخواهد این کار را انجام بدهم) الان همین نظم نیم بندی که وجود دارد خودش باز نعمتی است با یک نگاه به سوریه ومصر میشود کاملا دید همین نظم نیم بندی که داریم و هنوز به ان صورت به جان هم نیافتاده ایم خودش نعمتی است الان واقعا در مصر نمی توان حق و باطل را از هم تشخیص داد که کدام طرف کاملا حق میگوید و کدام طرف باطل است هر دو طرف هم دارن مرتکب جنایات تکان دهنده ای میشوند و همینطور سوریه.
من این چهره افراط و تفریطی در شما خوب میبینم ،میدانم برادر درد کشیده ای میدانم از شدت درد داری بخودت میپیچی ولی بنظر من این راهی که در پیش گر فته ای راهش نیست یعنی سازنده نیست و شاید انروی سکه راه قبلی ات هست که بنظر میاید الان ازش پشیمان و نادمی.
بنظر من وقتی ظلمی به کسی میشود همه افراد بشر در آن ظلم شریکند که بنی آدم اعضای یکدیگرند وقتی به دختری در زندان تجاوز میشود به همه بشریت تجاوز شده است من وقتی اخباری از این دست میشنوم دقیقا اول احساس میکنم که با خود من این کار انجام شده و بعد هم از خودم بدم می اید و احساس بی ارزشی میکنم و اینبار حس میکنم خودم همان شخص متجاوز بودم چون شاید من بسهم خودم کوتاهی کردم که این اتفاق برای دیگری افتاده
بهر خال ریشه اصلی همه این مشکلات جهل همه ما مردمان است که خودتان بارها به ان اشاره کرده اید وقتی خود ما در زندگی روزمره به هم رحم نمی کنیم و مرتب با دروغ،تهمت،خیانت و…به حقوق همدیگر تجاوز میکنیم فکر نمی کنم خیلی ربطی به آقای ایکس و ایگرگ داشته باشه وای بسا همین ایکس و ایگرگ هم نتیجه همین کارهای خودمان باشند
بهر حال ای هنرمند گرامی بنظرمن:
1-بجای اینکه این همه از این مسایل شیون و زاری کنیم باید کاری کنیم که به هر قیمتی این اتفاقات در زندانها نیافتد بله به هر قیمتی حتی بقیمت خفقان چون این اتفاقات تجاوز به همه انسانیت است و همیشه با انسان میماندولی خفقان را میتوان بامید روزهای بهتر تحمل کردمن نمی گویم اعتراض نکنیم بلکه باید اعتراض کنیم ولی قبل از اعتراض کردن باید روش اعتراض کردن را یاد بگیریم ،همین الان خیلی ها دارن اعتراض میکنند ولی هزینه هایی از قبیل زندان،شکنجه وتجاوز را روی دست خودشان و کل بشریت نگذاشته اند.
2-زمان حلال همه مشکلات است بشرطی که از زمان برای بالا بردن سطح اگاهی خودمان و دیگران استفاده کنیم.وقتی بجایی رسیدیم که بفهمیم یک تخلف کوچک در زندگی روزمره تجاوز به حقوق دیگران است و با این تخلف خودمان در وضع کنونی مقصریم ودیگر انجام ندهیم مطمئنا همین کوچک کوچک ها جمع میشوند روی ان بازجوی زندان هم اثر میگذارد پس ما خودمان در تک تک این مسایل شریکیم.
3-باز هم میگویم بجای مطرح کردن این مسایل و نمک پاشیدن روی زخم مردم باید کاری کرد که حتی الامکان کسی کارش به آنجاها نکشد و بجای ان سعی در بالا بردن اگاهی خودش و دیگران کند واین مهم از هنر شما خیلی خوب بر می اید.
به هر حال نمی توان ارمانی و ایده ال فکر کرد الان زمان عملگرایی در هر زمینه ای هست تا با کمترین هزینه اوضاع رو به بهبودی پیش برود و مطمئن باشید در شرایط فعلی اگر گوشه همین نظم نیم بند از بین برود دوباره در دور باطلی میافتیم که ما را تا قهقرای هلاکت میبرد.
توصیه این برادر خیلی کوچک به شما این است که کمی از این درگیری با خودتان و این مسایل دست بردارید (این مسایل را همه به اندازه کافی شنیده اند)واز هنرتان در راه بالا بردن آگاهی جامعه استفادن کنید گذشته هر چه بوده برای همه ما گذشته مهم این است که الان چه کاری کنیم که فردای بهتر هم برای خودمان و هم برای دیگران بوجود آوریم
با احترام فراوان
سلام
لطفا لینک دانلود را بگذاید. لحظه شماری می کنیم برای شنیدن آوای ملکوتیتان. مطمئنم از صدای استاد شجریان برای دوستدارانت دلنشین تر خواهد بود
با آرزوی سلامتی و عزتمندی دنیا و آخرت برای شما
Shere Zibaaaei Bood..
جناب نوری زاد
نغمه زیبایی بود. البته لینک صوتی رو که با صدای خودتونه من ندیدم! میشه لطفا لینک رو دوباره بذارید؟ شاید اگه با خواننده های خارج از کشور هماهنگ کنین بشه یه ملودی و آواز خوبی روش گذاشت. البته با توجه به فرم اون بیشتر شاید موسیقی پاپ مناسبش باشه.
آقای نوریزاد پس کجاست فایل صوتی یا تصویری؟! من که نمی بینم!
خدا وند به حنجره شما توان و قدرت بدهد تا بتوانید شعرهای خود را برای ما بخوانید.این شعر را فقط کسی می تواند بخواند وبسازد که درد این اوصاف را کشیده باشدنه هر خواننده و آهنگسازی.
من تا به امروز راهم به بازداشتگاه کلانتری هم نیفتاده اما با این شعر زندان را حس کردم و متاسفم برای ما مردم که حتی به طور پنهانی دست یاری به این جوان قدیمی نمی دهیم.متاسفم،متاسفم، متاسف.
جناب نوریزاد
شما تنها نیستید
تا زمانیکه کلام حق وحرف دل مردم را میزنید تنها نخواهید ماندهر چند افراد ترسوئی مثل من جسارت این را ندارند با صدای رسابگویندما با حرفهای شمایاحتی قسمی ازحرفهای شما موافقیم وبیرون از فضای مجازی جانمان را میدهیم. اما به شخصه ،قلب و روح من تا زمانیکه حرف دل مردم را میزنید درکنارشماست باوجودیکه من با برخی ازنظرات شما اختلاف نظر دارم که البته شاید بیشتر ان بخاطر کوچکی و خام بودن من باشد اما بعنوان یک هموطن باوجود انتقادهایی که ازشما میشودکه شما هنوز برای رژیم کار میکنید ،از شما بخاطر جسارتی که دارید، و ، بقول اوستاهای قدیمی فوت های کوزه گری که با کلمات به دیگران یاد و گوشزد میکنیدازشما کمال تشکر وقدردانی را دارم
نمیدانم من با این استعداد ضعیف وتوان کمم چه کمکی می توانم به شما بکنم اما اگر در توانم باشد حتما”برای احقاق حقوق مردم وایران به شما کمک خواهم کرد
باتشکر