من شخصاً در تماشای یک مسابقه ی ورزشی، طرفِ تیمی را می گیرم که هوادار کمتری دارد. و این شاید به رقت قلب من مربوط باشد. نیز بهمین دلیل، در میان هشت نفری که این روزها برای صندلیِ رییس جمهور دورخیز کرده اند، به جناب غرضی متمایل ترم. یک وقت دیدید راه افتادم و برای ایشان علم و کتل بالا بردم. تنها به این خاطر که کلّ هیمنه ی نظام و نظام انتخاباتی کشور را گِل اندود کنم. و به حاکمان شوخمان بفهمانم : با هر که و هر چه شوخی می فرمایید با فهم و شعور مردم ایران شوخی نکنید.
باور کنید به جناب غرضی که نگاه می کنم، صورت از جمال جوانانِ خود برمی گردانم. چرا که تابِ بارشِ شماتت آنان را ندارم. جوانانی که بی صدا و بی سخن، مکنونات خود را بر من می بارند. و از من نپرسیده می پرسند: عقلایی که از میان آنهمه داوطلب، به گزینش آقای غرضی انگشت نهاده اند، در آینه ی مردم ایران آیا چه دیده و چه یافته اند؟ و بعد بخود می گویم: زیاد سخت نگیر پیرمرد. جناب خامنه ای با گزینش آقایان غرضی و حداد عادل و جلیلی خواسته اند بفرمایند: آهای ایرانیان، بدانید و آگاه باشید که در نظام مقدسِ ما، ملاک رییس جمهور بودن، چندان ربط وثیق و بایسته ای به شایستگی های فردیِ یک فرد ندارد. و یا این که: یک وقتهایی برای ایرانیان ناشاد، ابرازِ یک لطیفه ی عملی، ای بسا به لبخندی منجر شود و انبساط خاطرشان را فراهم آورد.
محمد نوری زاد نوزدهم خرداد سال نود و دو
تهران
|
سلام أقاى نورى زاد كرامى مى خواستم نظر شما را راجع به شنودكان برنامه هاى اخوند ها بدأتم كه كفته أند مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق اورد?
سلام أقاى نورى زاد مى بخشيد كه مجبورم سىوالم را اينجا مطرح كنم وقى ايران بودم ودر كلاسهاى ديني مجبور بشركت ميشدم البته كاهى كه نميتوانستم تاب سخننان بيجا را بياورم بلند ميشدم واعتراض ميكر دم اين روز ها اخوندها با بيشرمى تمام در تلويزيون ويا در دانشكاها برنامه هاى روشنكرى براى مردان وخانمها كذاشه اند كه واقعا هيج روانشناسى روى كفتن جنين سخنهايى را نخو اهد داشت ولى من روى سخنم به نشوند كان ابنها است كه كفته اند مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق أورد تا نظر شماى عزيز جه باشد?
—————
سلام بانوی خوب
اصل این سخن که: مستمع صاحب سخن را برسرذوق آورد، یک روی سکه ی محافل شنیداری ماست. روی دیگرسکه به صاحب سخن بازمی گردد که ازسکوت مستمع درفریب او سود نبرد.
با احترام
استاد نوری زاد سلام
ازاین که خود را بخاطرما بخطرمی اندازید وبخاطرآگاهی بخشیدن به ما وساختن جامعه ای مطلوب ازکاروزندگی خود جدا مانده اید ورنج برده اید وزندان کشیده اید وشکنجه شده اید وهمچنان ایستادگی می کنید ازشما تشکریا بقول خودتان سپاس مندیم
باسلام خدمت همه دوستان و صاحبنظران
سیاست کلی نظام از نظر این بنده حقیر بدین شکله : 8 سال قحطی و 8 سال فراوانی (فراوانی = بخور و نمیر )
روش به این صورته که بعد از هر دوره 8 ساله و فضای خفقان و تنگ سیاسی و اجتماعی و اوج نارضایتی به قول آقا آحاد مردم نوبت به 8 سال دوره باز تر و راحت تر میرسه که مردم احساس رضایت نسبی پیدا میکنن و یحتمل شکر خدا رو هم میکنن و بدین شکل نظام مقدس جمهوری اسلامی 8 سال به 8سال زیر سایه حضرت آیت الله عظمی امام سید علی خامنه ای تا ظهور //// میمونه . .
خب این یک نظریه بود که میدونم خیلی از شماها باهاش مخالف هستید و اما فی الحال ما که عمرمون با سرعت برق و باد در گذره و نیاز به کار و پول و اندکی رفاه داریم تا بتونیم مثل همه مردم جهان تو این عمر چند روزه ناکام از دنیا نریم به نظرم : باید به روش نوشیدن جام زهر ( از ترفندهای امام راحل) رو بیاریم و با شرکت در انتخابات به روشن فکر ترین قشر اجرایی کشور که همانا اصلاح طلبان هستند کمک کنیم تا شاید شاید یه دهه کم تنش از عمر 5 یا 6 دهه ای خودمون رو تجربه کنیم
بی پدرمنافق
بابا با ادب!!!!!!!!!!!!
ادب داشته باش. حرفت را بزن اما با ادب. برترلند راسل می گوید : اگر عقیده ی مخالف شما را عصبانی می کند ، نشانه ی آن است که شما ناخودآگاه می دانید که دلیل مناسبی برای آن چه فکر می کنید ، ندارید.
لطفا نوشته ی آقای مانی را بخوان
آقای مانی عالی بود . نوشته ات را باز هم خواهم خواند. ممنونم که تفکر کردی ونوشتی. باز هم همین کار را بکن. من خم مثل شما فریب نیرنگ اتاق فکر اقتدارگرایان را نخواهم خورد. رای میده . دیگران را به رای دادن دعوت میکنم . بازهم سپاسگزارم
احساساتی نشو. بارای ندادن چی به دست می آوریم که در جهت اقدام چهار سال پیش مان باشد؟ رای ندادنمان به نفع کیست ؟ آن ها شما را تحریک می کنند که رای ندهید. مثلا دایم تکرار میکنند که رای شما تایید نظام است. در عوض طرفدارانشان را تحریک میکنند که شرکت شما وظیفه ی شرعی است. تا رای شما اندک ورای خودشان زیاد شود و ارکان قدرت را در اختیار بگیرند ونیز نشان دهند که آنها چقدر اکثزیت هستند وشما چقدر اقلیت. وبگویند که جنبش سبز مرد و…
فریب بازی شان را نخوریم. آنها از اقدام ما در جهت اتحاد ترسیده اند. وارد میدان شویم وکار را در این مرحله تمام کنیم.
با شرکت در انتخابات یادشان و مهمتر راهشان را گرامی بدار . شرکت نکردن تو خواست آن هایی است که جوانانمان را به خون کشیدند. رای بده . سرتو بالا بگیر وبگو ما هستیم. ایران مال ماست.مال مردم ایرن.
چند سال پیش هم اقای جنتی در نماز جمعه گفت که امت اسلام پس از درگذشت پیامبر یتیم شد و علما قیم این یتیمان هستند . فردای آن روز روزنامه ای نوشت که ، آقای جنتی چه تصوری از ملت ایران دارد که آنان را نیازمند قیمی چون خود می پندارد .
سلام آقای نوریزاد عزیز
اینروزا بازار نامه نوشتن خیلی داغه!!منم تصمیم گرفتم یک نامه بنویسم.خیلی شرمندم دست به قلم خوبی ندارم اما امیدوارم به بزرگواری خودتون ببخشین.
امروز وقتی آقای احمدی نژاد و تو تلویزیون دیدم یک حس خشم همراه ترحم به سراغم اومد!!! یاد 4سال پیش افتادم موقعی که منو هم سن وسالام تو خیابون بصورت مودبانه دنبال حق قانونی خودمون بودیم اما ایشون با وقاحت تمام پشت تریبون رفتن و مارو خسو خاشاک نامیدن!!!سعی کردیم به دل نگیریم چون با اخلاق وروحیات دیکتاتوری ایشون آشنابودیم!!بعد این قضیه بود که حس نفرت نسبت به رهبر و نظام تو وجود من و هم سن و سالام ریشه کرد.
رهبر برای من که تو یک خانواده مذهبی بزرگ شده بودم در حکم یک پدر معنوی بود و انتظار داشتم از ما به عنوان فرزندانش دفاع کنه اما نه تنها سکوت کردن بلکه خودشون ونظرشونو خیلی نزدیک به آقای احمدی نژاد دونستند.
و اما شما آقای احمدی نژاد اینروزا چرا ساکتین ؟!!!! چی شد اونهمه قلدر بازی؟!!!کجا هستن اون آدمایی که شما رو معجزه ی هزاره ی سوم نامیدن؟!!!
بله آقای رییس جمهور شما فقط یک بازیچه بودین در دست یک عده آدم ….و حالا کس دیگه ای قرار جای شمارو بگیره تا این بازی کثیف به سرانجام برسه!
دلم برات میسوزه میدونم که خودتم به این نتیجه رسیدی که هیچی نبودی الا یک عروسک!!اما حیف که دیر فهمیدی!
وقتی گفتی خس و خاشاک خیلی از دوستام گریه کردن خیلیا بخاطر برد ناعادلانه شما در این بازی سیاسی کشته شدن اما فکر نکنین مسیيولیت شما تموم شده اگه اونروز در مقابل مردم پاسخگو بودین الان باید خودتو واسه پاسخگویی در مقابل پیشگاه خدا آماده کنین!!
واما سخن پایانی
آقای نوریزاد من شمارو خیلی دوست دارم بخاطر عقایدتون وخوشحالم از اینکه محلی پیدا کردیم تا آزادانه نظراتمونو بیان کنیم.به امید ایران آزاد وآباد
چطور کسی می تواند رای دهد وقتی که تک تیرانداز های حکومت معترضان به حق انتخابات 88 را با گلوله بر سر و سینه به خاک و خون کشیدن. آن یاران نازنین که به خون غلتیدند از آسمان به ما نگاه می کنند من از نگاه آنان شرم دارم و با شرکت نکردن در انتخابات کذایی حکومت یادشان را گرامی می دارم . به قول ستار بهشتی مرگ بهتر از زندگی در ذلت است
کاش یکی بود به من ارمنی ایرانی هم یه نگاهی می کرد. شماها همه ش از کاندیدای موردعلاقه خودتون صحبت می کنید کانیدای موردعلاقه من وما کیه؟ نه استخدامی نه آزادی کلیساهای ما روهم یکی یکی دارن تعطیل می کنند. خوش باشیدمسلمانان موافق ومخالف انتخابات . ایکاش یه راه حل هم جلوی پای ما می گذاشتین. بقول امام حسین تون آیا کسی هست منو یاری کنه؟
“بیشترازآن، همان کام شیرین، بلافاصله به تلخی می گراید. واین، چندان مناسب حال ایشان نیست.”
بهتر این است که بگوییم: این تبدیل شیرینی به تلخی کاملا مناسب ایشان(ایشان در معنی جمع) است.آخه بث بحث اون تلخک شیرین سازه.
سلام استاد
کاش می شد به خود //// رای داد که از کارگردانی پشت صحنه تشریف میاوردن رو صحنه ! تا عوام و خوش باوران می فهمیدن تبرزن به ریشه مملکت کیه ! آن موقع یا متحول میشد یا //// .
بوی خون میاد
من جای روحانی بودم تمام برنامه های دیدار با مردمو در این دو روز لغو میکردم .
اقای نویرزاد گرامی
اگر میگویید بینش ما یکی و تفاوت در ادبیات است اولی را می پذیرم. بهرحال از زبان نوشتاری یا گفتاری شما من بینش متفاوتی بروشنی ابتدا برداشت کردم. بدون شک شاید حقیقت اشکاری که من می گویم شاید با حقیقت اشکاری که شما نمی گویید و می پذیرید یا همسان می بینید مبنای اشتراک باشد. بدون شک زبان بیان ذهنیت است ازینرو باید بر زبان اهمیتی قایل شد. روشنی زبان با حقیقت رابطه ای نزدیک دارد و بر عکس.
پایدار باشید
با سلام مجدد بر جناب نوریزاد وتشکر از لطف شما
امروز در خبرها آمده که آقای حداد عادل از کاندیداتوری استعفا دادند و از این راه منصرف شدند. ما را سر این نیست که درستی یا غلط بودن این کار را تحلیل کنیم چه آنکه ایشان اصولا رائی در بین مردم ندارند که بخواهد تاثیری داشته باشد امّا از دو باب دیگر میتوان به آن پرداخت.
اوّل انکه حکایت بی رائی ایشان حدیث پنهانی نبود و شاید خود ایشان از همه بیشتر به آن وقوف داشت. در این مورد دو دلیل می توان اقامه نمود که چرا ایشان علیرغم این علم بیّن و معلوم کماکان به امیدی به میدان آمدند . یک احتمال این است که ایشان کاملا مطمئن بودند که بالاخره این نسبت فامیلی یکجا برد می خورد و با توجه به ارادت ولائی ایشان به داماد محترم که بقول ایشان ولایت زاده هست و با توجه به مورد سال 88 میتواند آن لطف شامل ایشان هم بشود و شبانگاه با واقعه ای عجیب و غریب به دفتررئیس جمهور وارد شوند. احتمال دیگر اینکه ایشان آمد تا با دفاع تمام قد از نظام هم آبروئی برای اقوام بخرد و هم شاید از طرفداران نظام به او مددی برسد. امآ به نظر میرسد با استناد به تحلیل سایت آقای توکلی که او را فرد فداکاری دانسته بود که با دفاع از نظام حاضر شد آبرو و رای خود را بریزد دریافت که همان مقدار شانسی را هم که فکر میکرد ندارد و امروز حتی نظام هم قادر به بیرون کشیدن او از پائین گود بعد از دفاع از نظام نیست چه آنکه اگر آب جوی برگردد آبروی رفته بر نمی گردد. این برای ما ایرانیان باید بسیار دردناک باشد که کاندیدائی بیاید از نظام دفاع کند و آنگاه رایش را و آبرویش را هم ببازد .
دوّم آنکه این موضوع اندازه رجال صالح شورای نگهبان را تعیین کرد که کسانی انتخاب شده اند که جرات تائیئد واقعیتهائی را که خود هم می دانند ندارند و لذا واویلا بر کشور.
در این وانفسا کاندیدائی که بیشترین انتقادها را به هر طریقی به نظام بنماید و بی کفایتی آنرا بیشتر آشکار نماید از بخت بلندتری برخوردار است و شانس بیشتری دارد..آقای نوریزاد بر این فاجعه باید گریست.
———————
یاران گرامی سلام
بعضی ازمشهورین ما، کمی که ازگردونه ی اعتنا دور می افتند، به تمهیدی خاص متوسل می شوند. آقای حداد با تقلبی که جناب جنتی آراست به مجلس داخل شد. وبعد با رهبر نسبت یافت. وبعد رییس مجلس شد. ریاستش دولت مستعجل بود. خیلی زود فروکشید وقدروقیمتش فروکاست. مدتها بود که محلی ازاعراب نبود. ورود به عرصه ی کاندیداتوری، ورود به عرصه ی رسانه هاست. وجناب حداد دراین چند وقت، به نیکی از رسانه ها کام گرفت. همین قدرش هم حالاحالا ها برای وی کافیست. بیشترازآن، همان کام شیرین، بلافاصله به تلخی می گراید. واین، چندان مناسب حال ایشان نیست.
بااحترام
.
سالها پیش که در امریکای لاتین انقلاب در انقلاب و کودتا در کودتا بود میگویند زنی حامله پا به زا بود.فرزند که در بدو ورود به دنیای خاکی بود با مشکل مواجه است .خواهر نوزاد دنبال قابله میرود و در همین حال روح لنین و استالین بر نوزاد وارد میشوند و احوال او را میپرسند طفل میگوید کاستاریکا (کاستاریکا کشوری در امریکای لاتین) بسیار تاریک است و عبور از ان سخت است .لنین به نوزاد که هنوز به دنیا نیامده امر میکند که بگو یا زاپاتا (انقلابی امریکای لاتین) و کار را تمام کن.در همین لحظه قابله از راه میرسد و میبیند که نوزاد یا زاپاتا گویان خارج میشود.
همه متوجه و مبهوت میشوند تا اینکه سالها بعد این طفل که حالا مردی شده رییس میشود.
این موضوع را خواهر رییس در جمعی ناتنی بیان کرده است
قصه ما به سر رسید ولی کاستاریکا هنوز تاریک است.
با عرض سلام خدمت جناب نوری زاد
نظر شما درباره ایت الله خمینی چیست ؟ منتظر جواب هستم
——————
سلام آرمان گرامی
این سخن بگذار تا وقت دگر!
.
ﻣﻦ ﺑﺎ ﻧﻆﺮ ﺷﻤﺎ ﻣﻮاﻓﻖ ﻫﺴﺘﻢ
سلام من تا دو روز قبل به تحریم اعتقاد داشتم . با شنیدن مصاحبه آقای علیرضا نامور حقیقی تا حدی نظرم عوض شده و فکر میکنم باید به یکی از آقایان روحانی یا عارف از سر ناچاری رای داد . نظر صریح شما چیست؟ در ضمن در مورد گرفتن جاسوسان اسراییل رخنه کرده در سپاه رسانه های داخلی یا خارجی چیز زیادی ننوشتند و شما هم اشاره سربسته ای کردید چرا با جزییات بیشتری مورد را ذکر نکردید لطفا اگر ممکن است تشریح کنید و اگر معذورید مختصرا دلیل معذوریت خود را بفرمایید
——————-
سام گرامی سلام
ما بقول آقای قالیباف، گازانبری درمحاصره ی سرداران سیری ناپذیرسپاهیم، و خود آنان دربستری ازمخملِ اسراییل وآمریکا وروسیه آرمیده اند برای گشودن بختشان به سبزه ها گره می زنند.
.
هرانسان با وجدانی پس گذشت سی وچهارسال عمرسیاه حکومت جهل و جور وجنایت دراین نمایش مضحک که نامش را به دروغ اتخابات گذاشته اند شرکت کند بردستان الوده به خون جوانان ایرانزمین و قاتلین و متجاوزین به نوامیس ملت ایران که در///// نشسته بوسه زده است و عمل جنایتکارانه انهارا مورد تایید قرارداده است چراکه جهانیان واقفند که رای ملت ایران هیچگونه اعتباری نزد حاکمان خودکامه اخوندی نداشته و ندارد برای گواه سخنم نه به دورتر به چهارسال قبل برگردید و واقعیت را دریابید که چگونه درپاسخ صاحبان رای گلوله دادند و بقول خودشان کهریزکی کردند و ان داستان غم انگیزی که برسر دختران و زنان و پسران ما اوردند چون نظرپاسدارهزارتیر که اکنون سرکرده گروه منحرفین شده به نظر/// نزدیکتربود و اکنون هشت سال بربقای بیت //// افزود پس عزیزانم خرد و عقلانیت هرانسان حکم میکند که ازموده را ازمودن خطاست چراکه دراین حکومت نباید انتظار منطق و عقلانیت و درستی و راستی و احترام به کرامت انسانی داشت بحث این حضرات فقط حول و محور رازبقاست و راه رهایی خیزش نهایی ملت ایران و سرنگونی این حکومت عجیب الخلقه میباشد که وجودش برای ایران و ایرانی جزویرانی و عقب ماندگی و فقر و فلاکت و فساد و فحشا و اعتیاد و زندان و کشتار و سرکوب چیزدیگری نیست و نخواهدبود.پیروز باشید و متحدبه امیدفردای ازادی.
سلام، مستند جمهوری اسلامی از اولین دوره ریاست جمهوری ، خیلی جالب است در این فیلم به خوبی استبداد خمینی و نتیجه آن که وضعیت ایران امروز است نشان داده میشود.خمینی چند جا روحیه استبدادی را نشان میدهد ،یک جا خطاب به رئیس جمهور می گوید نخست وزیر باید دارای همان صفاتی باشد که من می گویم در صورتی که طبق قانون اساسی این رئیس جمهور است که باید نخست وزیر را معرفی کند و جای دیگر به صراحت می گوید اگر همه موافقت بکنند من مخالفت می کنم. نکته دیگر قابل توجه احساس رضایتی است که رفسنجانی از به نتیجه رسیدن کودتا در چهره خود بروز میدهد
https://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=Uwpu1LPGgSY
استادبزرگوارم جناب نوریزاد سلام”
آیاقراراست که آقای روحانی ازطرف شورای نمکدان ردصلاحیت شود.جنابعالی که بهتردرجریان امورهستیدآیاواقعیت دارد؟یعنی خامنه ای اینقدر میترسدکا شبه اصلاحطلبان نیزنشءگی اوراخراب کرده اند؟!؟!فدای شما کیوان
—————————-
سلام کیوان گرامی
بعید می دانم کار به رد صلاحیت اقای روحانی بینجامد. چرا که آقای روحانی اساسا اصلاح طلب نیست. فرق زیادی با آقای ولایتی ندارد. درعین حال که فرد بسیارمحترمی است وافق نگاهش به شایستگی می انجامد
با احترام
سلام بر آقای نوریزاد عزیز
آدرس پست الکترونیکی شما رو از سایت تان برداشتم
مطلبی داشتم دوست داشتم به گوش هموطنم برسانم، من به هیچ وجه امکان تحرک ندارم
تمام زندگیم تحت کنترله برای همین مجبور شدم از محلی غیر از منزل خودم و
از مکانی کاملا نامربوط به من و با ایمیلی که همین امروز برای همین کار
ایجاد کردم، مطلبم را ایمیل کنم. سخنی است با هموطنانی که انتخابات را
تحریم کرده اند، (میدانم شما هم تحریمی هستید) خیلی نگرانم، اگرادله ام
را قابل دفاع یافتید خواهش
میکنم در سایتهای منتقد منتشرش کنید البته فایل متنی است اگر نیاز دیدید
میتوانید در صورت لزوم تغییراتی هم در آن بدهید (شاید خلاصه سازی لازم
باشد) باور کردنش برای شما شاید سخت باشه ولی اینجا به خاطر دعوت کردن از
مردم برای شرکت در انتخابات و رای به آقای روحانی از طرف نیروهای امنیتی
متهم به زمینه چینی برای آشوب میشوی ومجبور به سکوت کاملی من این مطلب را
برای بعضی از دوستان دیگر هم میفرستم باورم این است خواندن آن رای برخی
میتواند مفید باشد، خیلی وقت ندارم
بخاطر جملات در هم و بر هم مرا ببخشید، اینجا فضا مناسب نیست
ارادتمند
مانی مبارز
——————————————————-
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست…….
تا پیش از این هیچگاه دست به قلم نبرده¬ام؛ این واقعیت از بیان قاصرم هویداست، نه استعدادی، نه علاقه¬ای و نه حتی بهانه¬ای برای نوشتن نداشته¬ام؛ اما آنچه امروز مرا واداشته که قلم بدست گیرم و برای شما بنوسیم یک نگرانی است از خطری که ایرانم را تهدید می¬کند. من دلنگران فردای ایرانم، فردایی که بخشی از آن بسته به تصمیمی است که امروز من و هم¬وطنانم می¬گیریم. این روزها در آستانه انتخاب یازدهم ریاست جمهوری هستیم. اقتضای این روزهایِ وطن من شور و هیجان و امید به آینده است؛ لیکن همانطور که شاهد آنیم دستهای تمامیت¬خواه حاکمیت با تنگ کردن دایره انتخاب مردم و حذف کاندیداهای حداکثری آنها در جهت برگزاری انتخاباتی مهندسی شده انگیزه حضور را از مردم ستانده است.
من 33 سال سن دارم. اوایل دهه 70 یعنی در حالیکه تقریبا دوازده سیزده سال بیشتر نداشتم با خواندن مجله بیان به مدیر مسئولی آقای محتشمی و بعدها در ماههای آخر منتهی به 2خرداد 76 با خواندن نشریه پیام دانشجو به مدیرمسئولی آقای طبرزدی با فضای سیاسی و بلوک¬بندیهای قدرت در ایران آشنا شدم و از همان سالهای نوجوانی خود را مثل مبارزی در برابر استبداد یافتم – در ابتدا مبارزی انقلابی و بعدها مبارزی مسالمت¬جو. با ورود به دانشگاه با عضویت در انجمن اسلامی دانشجویان، منتقدِ سرسخت فضای سانسور و سرشار از قیم¬مابی شدم و این روند تا به امروز بخشی از معنای زندگیم بوده است. در انتخابات 76 و 80 هواخواه اصلاحات شدم-وه که چه شوری داشتیم!- ولی در سال 84 سرخورده از ناکامیهای دوران اصلاحات، فعالانه بر طبل تحریم کوبیدم و به خیل بزرگ تحریم¬کنندگان انتخابات پیوستم در حالیکه نمی¬دانستم مقدمات حضور فردی را فراهم می¬کنم که به کابوسی 8 ساله برای ایران و ایرانی بدل خواهد شد. البته در دور دوم پای صندوق رفتم تا به زعم خود مانع پیشروی بیابانی بنام احمدی¬نژاد در جنگل کشورم شوم ولی کمی دیر شده بود. در انتخاب دهم میرحسین را حامی شدم و با فعالیت در ستادش به بخشی از وظیفه ملی و اخلاقی خودم در هشدار به مردم و انتقاد شدید از حاکمیت عمل کردم. در وقایع پس از انتخابات (بخوانید پس مهندسی انتخابات و اشتباه استراتژیک رهبری در حمایت از یک دیوانه!) همواره در تمام اعتراضات میدانی حضور داشتم و در عین سرخوردگی بسیار، امیدوار و فعال بودم در آن برهه فقط یک فکر در میدان ذهنم جولان میداد:
”انتخابات ریاست جمهوریِ دیگری در کار نخواهد بود، نظام با کودتایی که انجام داد و با هزینه¬ای که در انتخاب دهم پرداخت دیگر اجازه گشایش مجدد فضا را نخواهد و اگر انتخابات دیگری هم برگزار شود آنقدر صوری و فرمایشی خواهد بود که مشارکت در آن بی معنا خواهد شد. افسوس که همین دموکراسی نیم¬بند را هم از دست دادیم!…”
آن روز حتی در خوشبینانه¬ترین حالت هم تصور نمی¬کردم که 4 سال بعد در حالیکه نداها و سهرابها خقته در خاک، سران سربلند جنبش در حصر، تاج¬زاده¬¬ها در زندان و کاظمیانها و جلایی¬پورها در تبعید اجباری هستند من باز هم به انتخابات فکر کنم، کما اینکه انتخابات اخیر مجلس را نیز فعالانه تحریم کردم.
اما امروز مخالف تحریمم. امروز مجبور به مشارکتم، چرا که تصور می¬کنم حتی اگر کمترین امکانی برای گشایش فضا باشد و من با تاکتیک تحریم بهره کافی را از آن نبرم به خون شهدای راه آزادی و همه مبارزان دربند و در غربت خیانت کرده¬ام.
گذشته¬ام را گفتم تا برخی دوستان با پیش¬داوری تصور نکنند من ندیده و نشناخته متاثر از شور جوانی و ناآگاهی از فضای حاکم بر سپهر سیاسی ایران است که تصمیم دارم در این سیستم به شدت بسته پای صندوق بروم.
امروز بسیاری از دلسوزان ایران عزیزمان دوباره با کوبیدن بر طبل تحریم، همه را به این مهم دعوت می¬کنند و در اکثر قریب به اتفاق موارد این دعوت را بدون ارائه ادله کافی و اقناع مخاطبینی چون من و اغلب کاملا احساسی و با چاشنی خشم و گاه قهر انجام می¬دهند. به نظر این میدان عرصه¬ای است کاملا شبیه بازی شطرنج که در آن برنده کسی است که برای هر حرکت خود خوب تامل کرده و ضمن اشراف به آرایش میدان، حرکت حریف را هم پیش¬بینی کند. در عرصه سیاست اگر اسب چموش احساسات را توسط عقل و تدبیر افسار نکنیم بازنده¬ایم و این در حالی است که آقای خامنه¬ای به عنوان مهمترین بازیگر طرف مقابل به گواهی بسیاری از منتقدانش بسیار مدبرانه و معقول مبارزه می¬کند (هرچند شخصا اعتقاد دارم ایشان در سطح استراتژیک شکست خورده است اما در سطح تاکتیکها و اقدامات با رصد کردن ذهنیات و منویات ما کماکان می¬تواند موفق عمل کند)
و اما تحریم: من باورم دارم که تحریمِ یک کنش، در مواردی، میتواند تاثیرگذار باشد مشروط بر اینکه برخی شرایط حداقلی برای مثمرثمر بودن آن محقق باشد. اما بر این باور نیز هستم که در حال حاضر به دلایلی که در ادامه از نظر می¬گذرد در شرایط کنونی، تحریم انتخابات همان چیزی است که آقای خامنه¬ای و شرکاء روی آن حساب ویژه باز کرده¬اند و بسیار به آن نیاز دارند. با مطالعه و بررسی دیدگاه¬های مکتوب و شفاهی تحریمیان دلایل و اهداف آنها را به شرح زیر احصاء کرده¬ام :
1- با عطف به نتیجه انتخابات 88، شرکت در انتخابات خالی از فایده است، چون آرا در اتاق تجمیع وزارت کشور مهندسی می¬شود.
2- با فرض مهندسی نشدن تجمیع آرا، اصلا این 8 نفری که از صافی شورای نگهبان رد شده¬اند برای حاکمیت هیچ فرقی ندارند و شرکت در انتخابات بازی دو سر باخت ماست چون در نهایت فارغ از اینکه چه کسی انتخاب شود، حاکمیت برنده است.
(کسی که گزاره دوم را بپزیرد ظاهراً نمی¬تواند به گزاره اول قایل باشد چون اگر واقعا برای سیستم این 8 نفر هیچ تفاوتی با هم نداشته باشند در این صورت دست بردن به آرای مردم قاعدتاً نباید نیاز باشد.)
3- شرکت در انتخابات (هم برای قایلان به گزاره 1 و هم برای قایلان گزاره 2) مشروعیت¬بخشی به سیستمی است که یا آن قبول نداریم یا به شدت به آن انتقاد داریم؛ شاهد این مدعا را هم دعوتهای مکرری است که سران سیستم از جمله آقای خامنه¬ای برای شرکت در انتخابات انجام می¬دهند.
4- چگونه در انتخابات شرکت کنیم وقتی هنوز تکلیف انتخابات قبلی مشخص نشده، خون سهرابها و نداها پایمال شده، دو نامزد آن انتخابات در حصر و فعالین ستادهایشان در زندان یا غربت هستند؟
5- تحریم یکپارچه و حداکثری عملی است ممکن. (پیشفرض دعوت به تحریم)
6- نظام در این انتخابات در پی ترمیم مشروعیت از دست رفته¬اش است (پیشفرض دوم تحریم) و این تحریم به مشروعیت نظام لطمه می¬زند. (هدف تحریم)
البته بعضی از افراد دلایل دیگری را هم طرح می¬کنند که خیلی برای من روشن نیستند؛ مثل این مورد که “بیایید با تحریم انتخابات از مشارکت در جنایات آینده این رژیم پرهیز کنیم” (!) در این مورد بخصوص اعتقاد دارم منِ تحریمی بیش از کسانی، که در انتخابات 84 به نامزدی غیر از احمدی نژاد رای دادند، در جنایتهای و خیانتهای 8ساله او مقصرم.
من معتقدم که مصلحت همه ما تغییرخواهان حداقلی و حداکثری در شرکت در این انتخابات است و اگر حضور حداکثری ما محقق شود، باورم این است که ضربه سختی به تمامیت¬خواهی می¬خورد، دلایلم برای این مدعا و در نتیجه دعوتم به شرکت در انتخابات به شرح ذیل است، در همین جا از همه دوستان مخالف این دیدگاه خواهش می¬کنم بدون برچسب زدن به دیگران و نقد غیر¬منصفانه بیایند و نظرات مستدل خود را ارائه دهند، چه بسا بتوانند رای امثال من را هم برگردانند. حال توضیحات و ادله من:
(شماره¬گذاری دلایل ارایه شده متناظر با شماره¬های ادله¬ای است که از طرف تحریمیان برای تحریم بر شمردم.)
1- بر این باورم با توجه به سازوکار انتخابات ایران که در آن دولت مجری و نهادهای منتسب به رهبری ناظر هستند و با نظر به اختلافات شدید و غیرقابل کتمان بین احمدی¬نژاد و شرکاء (یعنی مجری انتخابات) و رهبری و شرکاء (یعنی ناظر انتخابات) و عدم یکپارچگی آنها (آنچنان که در 1388 همه با هم با یک هدف –ابقای احمدی¬نژاد- کنارهم بودند) امکان مهندسی آرا تقریبا وجود ندارد. جناح تمامیت-خواه، که کارش با مهره سوخته¬ای به نام احمدی¬نژاد تمام شده، بنا دارد بعد از این انتخابات از دست او که استاد مچ¬گیری و پرونده¬سازی و پرونده¬دزدی است خلاص شود، بنابراین خیلی خیلی بعید است که بخواهد در برابر چشمان گرسنه احمدی¬نژاد علیه یا له نامزدی چه در سر صندوق و چه در اتاق تجمیع آرا وارد عمل شود؛ این در حالیست که نامزد دولت در این دوره حذف شده است. خیلی خیلی سخت است بپذیریم در این دوره با هم گسیختگی عجیبی که جناح تمامیت خواه را از هم پاشانده است، پتانسیل مهندسی آرا به همان سبک و سیاق 1388 مهیا باشد. بنابراین باورم این است که در این دوره مهندسی رای نخواهیم داشت و اتفاقا تمامیت¬خواهان برای جبران همین نقیصه بود که این بار مهندسی انتخابات را از یک مرحله قبل¬تر شروع کردند و اصلاً اجازه ندادند که کاندیدهای حداکثری منتقدان وارد عرصه شوند و به جای هزینه پر ریسکی که استلزام آن مستمسک دادن به احمدی نژاد و یا معامله با این فرد نامتعادل است به هزینه¬ای بزرگتر و در عین حال کم ریسکتر، یعنی رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی، تن در داد.
بنا بر همین توضیحات به نظر من دلیل اول تحریمیان رد است و من معتقدم آرای مردم خوانده خواهد شد و تقلبی وسیع از نوع هشتاد و هشتی آن ممکن نخواهد بود.
2- اما درخصوص بند دوم اعتقاد دارم که آقایان روحانی و عارف در عین حالی شاید فقط کف مطالبات مخالفان را بتوانند پیگیری کنند و به هیچ وجه در حد و اندازه¬های کسانی نیستند که بتوانند کاندیداهای حداکثری جنبش سبز و تغییرخواهان باشند، لیکن نمی¬توانم بپذیرم که این هشت نفر هیچ تفاوتی با هم ندارند. مسئله این است که حاکمیت با رصد کردن جامعه کسانی را برای جبهه تغییر از صافی رد کرده که با وجود تحریم به هیچ وجه نتوانند برنده شوند. در واقع نظام عارف و روحانی (که همان کورسوهای امید ما باید باشند) را هیچ وقت به اندازه جلیلی و ولایتی و حتی قالیباف و رضایی دوست ندارد و فراتر از اینها از آنها ترس هم دارد و شک ندارم که آقای خامنه¬ای برای جریان سازی احتمالی آنها هم برنامه دارد، اما اجازه دادن به آنها برای بازی در این عرصه از سر اجبار و با این تحلیل است که در صورت تحریم انتخابات توسط سبزها این دو نفر پتانسیل جذب آرای زیادی نخواهند داشت. بنابراین اگر کسی ذره¬ای فضای سیاسی ایران را بشناسد اطمینان می¬دهد که برنده شدن هر یک از این دو نفر (که امیدوارم یک به نفع دیگری کنار رود) می¬تواند بدل به کابوسی برای تمامیت¬خواهان باشد و بر همین اساس من نمی¬توانم به دلیل یا مقدمه دوم دوستان تحریمی هم قایل باشم.
3- نحوه عمل سیستم در این سالها و نوع سخنانی که رهبری بر زبان جاری می¬سازد این ذهنیت را ایجاد کرده است که شرکت در انتخابات فارغ از نتیجه حاصله به نفع شخص رهبری و نهایتا مساوی است با مشروعیت¬بخشی به نظام. سه روز قبل (14خرداد) رهبری ایران در یک سخنرانی گفت : “شرکت مردم در این انتخابات، فارغ از اینکه به کدام یک از این 8 نفر رای می¬دهند، رای به نظام است” و امروز (17خرداد) احمد خاتمی در نماز جمعه تهران دقیقا همین عبارت را تکرار کرد؛ اما نکته باریکتر زمو اینجاست؛ اگر تحریمیان تصور می¬کنند که رهبری نمی¬داند که این نوع اظهارنظرها در فضای حاکم فقط باعث مصمم¬تر شدن بیشتر تحریمیان، که همگی از مخالفین سرسخت او هستند، می¬شود، سخت در اشتباهند و باید عرض کنم که خواسته یا ناخواسته در دام زیرکی خاصِ آقای خامنه¬ای افتاده-اند. رهبر ایران به خوبی فضا را می¬شناسد و آنها که از نزدیک با او آشنا هستند، از مخالفین و موافقینش، می¬دانند که بسیار زیرکانه و سنجیده عمل می¬کند. فراموش نمی¬کنم سال 1376 را که در هنگام حضور در پای صندوق رای در عین حمایت محض از هاشمی دانسته و خواسته او را در موضعی قرار داد تا در سالهای بعد اصلاح¬طلبان با قدرت تخریبی بالایی که داشتند او را بی¬یال و کوپال کنند با این تصور که انتقاد از هاشمی، انتقاد از خامنه¬ای است؛ حال آنکه در واقع از سال 1373 به بعد اختلافات شدیدی بین این دو نفر بروز کرده بود و آقای خامنه¬ای که آینده قدرت خویش از ناحیه نفوذ هاشمی در میان لایه های قدرت در تهدید می¬دید، با زیرکی محض همه مخالفان را فریب داد و اصلاح طلبانی چون گنجی مخالفِ مخالفشان (=دوستشان) را چنان نواختند که بعد گذشت سالها نتواند به موضع سابق بازگردد.
آری او فضا را به خوبی رصد می¬کند و به راحتی از مخالفینش بر علیه خودشان بهره می¬گیرد. همواره سعی کرده به مردم القا کند که حضور حداکثری در انتخابات برایش مطلوب است، لیکن در این سالها که خوب می¬داند پایگاه اجتماعی¬اش در حال آب رفتن است و حضور همه مردم در میدان یعنی شکست او، هیچ نیازی به حضور حداکثری ندارد. خوب می¬داند دستوراتش در جامعه (بین حداقل نیمی از مردم) به صورت معکوس اجرا می¬شود (نوعی نافرمانی مدنی در اعتراض به شخص ایشان)؛ و از این روحیه مردم و مخالفانش در جهت پیشبرد اهداف و منویاتش به خوبی بهره می¬برد. تاکید بیش از اندازه و خارج از قاعده او به شرکت مردم در انتخابات و اینکه رای آنها رای به نظام (بخوانید رای به منِ خامنه¬ای) است در عین حالی که مشاهده می¬کنیم نهادهای رسانه¬ای-نظامی-امنیتی تحت امرش در عمل همه کار می¬کنند که به قول خودشان تنور انتخابات گُر نگیرد بسیار مشکوک است و در واقع دامی است که به راحتی در سالهای گذشته و خصوصا از سال 1384 بدین سو مخالفانش را در آن گرفتار کرده است. نحوه عمل صدا و سیما در مناظره¬های یخ زده و ایجاد محدودیتهای بیشمار برای ستادهای انتخاباتی توسط نهادهای امنیتی و جلوگیری از گردهماییهای نامزدها، همه و همه برای جلوگیری حضور حداکثری است و آن دعوتهای مقام رهبری نظام هم دقیقا در همین جهت است. سخت در اشتباهیم اگر گمان کنیم او دوست دارد تحریمیان سوگند بشکنند و پای صندوق بیایند؛ چون نیک می¬داند حرکت تحریمیان یعنی حرکت مخالفانش که اگر روی دهد اولا فارغ از اینکه چه کسی رای بیاورد فضایی برای عرض اندام آنها پیش می¬آید که به هیچ وجه مطلوب او نیست و ثانیا از میان 8 نامزد موجود کسی که برنده می¬شود قطعاً از میان اصول¬گرایان نخواهد بود و این بدترین حالت برای رهبری است چرا که او را در برابر دو راهی¬ای قرار می¬دهد که هر کدام را در پیش بگیرد بازنده است:
– پذیرش نتیجه انتخاباتی که انتظارش را نداشته و گمان نمی¬برده که دو نامزد حداقلی جناح مقابلش بتواند برنده انتخابات شود، برای ایشان بسیار گران تمام خواهد شد.
– عدم پذیرش نتیجه و توسل به کودتای انتخاباتی همانند 1388 که در این صورت مجدداً ضمن از دست دادن تتمه مشروعیت سیستم (که مورد علاقه بخشی از تحریمیان است) چالش بسیار بسیار بزرگی برایش پیش خواهد آمد.
باز هم تاکید می¬کنم مثل روز روشن است که آقای خامنه¬ای و تیم نظامی- امنیتی حاکم انتخابات کم¬رمق را دستور کار نهادهای برگزار کننده و صدا و سیما قرار داده¬اند، بنابراین به هیچ وجه اعتقاد ندارم شرکت در این انتخابات رای به نظام است، و سیستم در این انتخابات به دنبال مشروعیت است، انتخاباتی که هیچ ناظر خارجی در آن حضور ندارند، اصولاً خیلی نمی¬تواند مشروعیت¬زا باشد چون آمار و ارقامی که رژیم از حضور مردم می¬دهد، مخصوصاً بعد از 1388، خیلی جدی گرفته نمی¬شود؛ سیستم بعد از 1388 مشروعیتش را از دست رفته می¬بیند و چون خود را بی¬آبرو می¬یابد از انجام کارهایی چون رد صلاحیت آقای هاشمی ابایی ندارد چون دغدغه امروزش فقط و فقط حفظ قدرت است ولو از نوع نامشروعش باشد. انتخابات حق ماست، حتی اگر در یک دموکراسی نیم¬بند باشد، ما نباید با چشم¬پوشی از حق قانونی¬مان، تمامیت¬خواهان را در سلب سایر حقوق حقه¬مان دلیرتر کنیم.
4- دوستانی که به خاطر عدم تعیین تکلیف انتخابات 88 و زندان و حصر و تبعید و … با انتخابات قهر کرده¬اند باید به این سوال پاسخ دهند که آیا واقعا تحریم کمکی به احقاق حقوق پایمال شده مردم در آن انتخابات می¬کند؟ اگر تحریم چنین کارکردی دارد باید پاسخ دهند با چه ساز و کاری؟ آیا تحریم با یاری¬رسانی به تحکیم قدرت تمامیت¬¬خواهان به تشدید اوضاع به زیان آن عزیزان کمک نمی¬کند؟ باور من این است که با شرکت در انتخابات و به هم زدن بازی به زیان تمامیت¬خواهان و تیم نظامی-امنیتی حاکم بیشترین کمک را می¬توانیم به این عزیزان و احقاق حقوق مردم بکنیم.
5- در پاسخ به بند 5: اعتقاد دارم تحریم حداکثری انتخابات در ایران به طور اعم و این انتخابات با درجه بیشتری ناممکن است اولا به دلیل عدم شکل¬گیری جامعه مدنی زنده و احزاب و ساختار توده¬ای نامتشکل جامعه (که اتفاقا در 8 سال گذشته با از بین بردن اکثر تشکلهای مدنی وضعیت به مراتب از سال 84 بدتر است) امکان بسیج مردم بمنظور تحریم موثر و فعال، برای اپوزسیون فراهم نیست و بخشی از مردم به دلایل گوناگون و تحت هر شرایطی رای می¬دهند و ثانیاً این انتخابات دوقلوست؛ حاکمیت با زیرکی تمام با تعویق دو ساله، انتخابات شوراها را همزمان با انتخابات ریاست جمهوری برگزار می¬کند و همانطور که می¬دانیم انتخابات شوراها کاملا غیرسیاسی است و در شهرها و روستاها بخش زیادی از مردم در این انتخابات شرکت کرده و در نتیجه میزان مشارکت را بالا می¬برند و نظر سیستم را در این زمینه – برای دستیابی به حداقل مشارکت مورد نیاز و فیلم¬برداری از صفهای رای دهندگان- تامین می¬کنند و به همین دلیل است که تحریم این انتخابات اثری را که مدافعانش انتظارش را دارند، نخواهد داشت و با دلایلی که برشمردم این تحریم بزرگترین کمک را به تمامیت¬خواهان می¬کند بنابراین تحریم یکپارچه و تاثیرگذار در ایران خصوصاً در انتخابات پیش رو عملی نیست.
6- در پاسخ به بند 6: همانطور که اشاره رفت اولاً مشروعیت دغدغه اصلی سیستم نیست ثانیاً حتی اگر به فرض مشروعیت برای سیستم موضوعیت داشته باشد با توجه به دلیل 5 چون تحریم یکپارچه ممکن نیست از ناحیه تحریم ضربه چندانی به مشروعیت رژیم نمی¬خورد ثالثاً حتی اگر به فرض مشروعیت دغدغه اصلی سیستم باشد و امکان تحریم یکپارچه هم موجود باشد اما نکته این است که تحریم وقتی اثرگذار است که در جهان بازتاب رسانه¬ای داشته باشد تا از اثر روانی آن برای تضعیف موضع حاکمیت در برابر اپوزیسیون کمک گرفته شود اما با وجود محدودیتهای بسیار شدید برای رسانه¬های داخلی و خارجی بمنظور رصد اوضاع و در غیاب ناظران بی طرف خارجی تحریم 70 درصدی انتخابات هم نمی¬تواند لطمه¬ای به مشروعیت نظام وارد کند کما اینکه تحریم انتخابات اخیر مجلس علیرغم دامنه نسبتاً زیاد آن کمکی به برآوردن هدف تحریمیان نکرد. شخصا اعتقاد دارم (با توجه به تجربه 88) لطمه¬ای که حضور مخالفین می¬تواند به مشروعیت سیستم بزند تحریم نمی¬تواند. اگر در 88 تحریم عملی می¬شد رژیم هیچ وقت با دستپاچگی تمام آن اشتباه راهبردی را مرتکب نمی¬شد که به نظرم 90 درصد وجه¬اش را از او ستاند و 4 سال بعد از آن هم به خاطر همان اشتباه از جانب رئیس دولتی که می-دانست انتصابی است به چالش کشیده شد؛ لذا اگر هدف سلب مشروعیت است، لزوماً تحریم تنها ابزار نیست و باز هم موکدا بر این موضع پای می¬فشرم که نظام در این انتخابات در پی ترمیم مشروعیت نیست و اصولا کارهایی که انجام می¬دهد کاملاً در جهت برگزاری یک انتخابات کم¬فروغ است و به هیچ وجه علاقه ندارد تحریمیان را از خانه بیرون بکشد، با توجه به این مهم که امکان تقلب صندوقی و مهندسی تجمیع آرا بنا به دلایلی که گفته شد، تا حدی زیادی از او سلب شده است.
امروز نظام به دنبال تمرکز بیش از پیش قدرت و کم اثر کردن نهادهای انتخابی است، مردم ایران در اقصا نقاط جهان باید با حضور خود مانع تحقق این هدف شوند. اعتقاد دارم که آقایان عارف و روحانی کسانی هستند که نظام از انتخاب آنها به شدت ناراحت خواهد شد و این نتیجه می¬تواند به بازگشت توازن قوا به مملکت کمک کند؛ معتقدم در صورتی که توازن قوا به نفع جریان تغییر بهم بخورد بیشترین کمک را می¬توان برای احقاق حقوق ضایع شده مردم در انتخابات 1388 کرد. بعلاوه ممکن است در صورت پیروزی یکی از این دو نفر با اشتباه راهبردی دیگری مشابه سال 88 به خود زدنی دیگری دست زده و باقیمانده مشروعیتش را هم به حراج بگذارد؛ چیزی که جبهه تحریم در پی آن است. (البته برای من مطلوب نیست)
بر این باورم که نظام و نهادهای نظامی-امنیتی ویژه خوار می¬خواهند روح امید و اعتماد به نفس برای تغییر را در دل ایرانیان تغییرخواه مسالمت¬جو بکشند، در ادامه مدلی را ارائه می¬دهم که از یکی از آثار اندیشمند عزیز آقای سعید حجاریان به عاریت گرفته¬ام و با توضیحی مختصر بحثم را پایان می-دهم.
همانطور در نمایش هندسی مدل مشخص است این مدل تحلیل اجتماعی- سیاسی دو محور مختصات دارد که محور افقی میزان اعتماد به نفس شهروندان برای ایجاد تغییر در رژیم سیاسی و محور عمودی میزان اعتماد شهروندان به رژیم سیاسی را نشان می¬دهد. این محورهای متقاطع 4 ربع را ایجاد می¬کنند که هر نظام سیاسی، بسته به میزان اعتماد به نفس شهروندانش برای ایجاد تغییر در آن نظام و میزان اعتمادی که به آن نظام سیاسی دارند در یکی از ربعهای چهارگانه قرار می¬گیرد. ربع اول مطلوب نظامهای دموکراتیک است. از آنجا که در این حالت مردم در عین اعتماد به نفس برای ایجاد تغییر به نظام سیاسی حاکم نیز اعتماد دارند، استقرار در آن موجب بروز مشارکت سیاسی دموکراتیک بین دولت و ملت می شود و نظامهای معتقد به دموکراسی و ارزشهای دموکراتیک مطلوب نظرشان قرارگیری در این ربع است. ربع دوم مطلوب اول نظامهای استبدادی است که مردم در عین اعتماد به حاکمان، فاقد اعتماد به نفس لازم برای ایجاد تغییر در نظام سیاسی و ساختار توزیع قدرت هستند؛ اطاعت محض شهروندان از دولت مستقر ویژگی اصلی این ربع است. ربع سوم مطلوب دوم نظامهای استبدادی است و معمولا نظامهای سیاسی استبدادی به دلایل مختلف با از دست دادن مشروعیت سیاسی از ربع دوم به این ربع فرو می¬افتند؛ گرایش مردم به کلبی¬مسلکی سیاسی، عدم اقدام موثر برای تغییر وضع موجود، انزوا طلبی، ناامیدی، انتظار ظهور منجی یا حمله کشور خارجی برای ایجاد تغییر، بی¬تفاوتی و عدم استفاده از حداقل ابزارهای موجود برای تغییر (مثل تحریم انتخابات و بهره نگرفتن آن)، میل به ترک وطن، افسردگی و در خودفرورفتگی، و … از مهمترین ویژگیهای نظامهای سیاسی¬ای است که در این ربع واقعند. اما ربع چهارم برای تمام انواع نظامهای سیاسی نامطلوب است که عموما نظامهای سیاسی استبدادی از ربع سوم و نظامهای دموکراتیک از ربع اول به این ربع منتقل می¬شوند؛ در این ربع رفتار دولت و مردم در رژیمهای دموکراتیک و استبدادی تفاوتهای اساسی دارد. در نظامهای دموکراتیک شهروندان با توجه به در اختیار داشتن ابزارهای مناسب با روشهای مسالمت¬آمیز برای ایجاد تغییر در ساختار قدرت و تبدیل آن به مطلوب خود برای بازیابی اعتماد از دست رفته تلاش می¬کنند و از آن سو دولت و مخصوصا سایر نهادهای دموکراتیک مستقل برای تحقق این امر سد راه نشده و حتی همسو با شهروندان در این مهم مشارکت می¬کنند. اما در نظامهای استبدادی اوضاع به شدت متفاوت است در این نظامها بخاطر نبود سازوکارهای دموکراتیک برای ایجاد تغییر، شهروندان به روشهای خشونت¬آمیز روی آورنده و دولت استبدادی هم با تمام قوا در برابر آنها صف¬آرایی می¬کند. در این حالت در صورت پیروزی مردم، انقلاب رخ می¬دهد و صورت پیروزی دولت سرخوردگی سیاسی در مردم؛ چون پیروزی دولت با قوه قهریه صورت پذیرفته قطعا اعتمادسازی بین دولت و ملت رخ نمی¬دهد در نتیجه سیستم به ربع سوم بازمی¬گردد؛ در واقع دولت همزمان با سرکوب مبارزه مردم با استفاده از رسانه تلاش می¬کند به روشهای مختلف بخشی از اعتماد مردم را هم ترمیم کند تا بلکه بتواند نظام سیاسی را به ربع دوم انتقال دهد که البته عموما در این کار شکست می¬خورد. بهترین گزینه برای شهروندان در هنگام کسب اعتماد به نفس لازم روی آوردن به مبارزات بدون خشونت است چرا که سرکوب چنین مبارزاتی هزینه را برای نظام سیاسی بطرز شگفت¬انگیزی بالا می¬برد.
بعد از سال 1384 و خصوصا بعد از سال 1388، که نقطه عطفی در تاریخ مبارزات 100ساله مردم ایران بود، بخش عمده ای از مردم از بالای نمودار به پایین آن منتقل شدند، به این معنا که اعتماد خود را به کارآمدی نظام سیاسی حاکم از دست دادند(مشروعیت نظام به شدت تنزل کرد). در دوره سازندگی (خصوصا 4 سال اول) نظام در ربع دوم قرار داشت اما در پایان سال 76 به دلایل مختلف ضمن افزایش نارضایتی مردم به ربع سوم منتقل گردید با پیروزی محمد خاتمی در سال 76 با ترمیم اعتماد مردم به رژیم سیاسی تا حد زیادی به ربع اول متمایل شد ولی به خاطر عدم تثبیت نهادهای مدنی و سازوکارهای دموکراتیک، استقرار کامل انجام نگرفت و بعد از سال 1384 در جایی بین ربع دوم و ربع سوم جای گرفت اما بعد از انتخابات 1388 همزمان با اینکه به خاطر رفتار حکومت بخش بسیار بزرگی از مردم اعتماد خود را به نظام از دست داد و در عین حال اعتماد به نفس لازم را برای تغییر کسب کرد. نتیجه چنین رویدادهایی، رویارویی مردم و دولت بود. هدف مردم انتقال سیستم به ربع اول و هدف اول حکومت بازگشت به ربع دوم بود. در ادامه به دلایل مختلف که مجال توضیح آن فراهم نیست حکومت ضمن سرکوب مردم به استقرار در ربع سوم قناعت کرد و وقتی دید با انواع و اقسام ترفندهای رسانه¬ای نمی¬تواند اعتماد رفته را باز¬گرداند، به هر نحوی که ممکن بود توانست ضمن تحریک مردم آنها را به خشونت (که زمین بازی خودش بود) بکشاند و در یک نبرد خانگی با شدت تمام به سرکوب مبارزه مردم پرداخت و توانست با کشتن اعتماد به نفس مردم آنها ناامید کند و بدین ترتیب به سکونت در ربع سوم رضایت داد.
امروز نظام با علم به اینکه دیگر قادر نیست اعتماد بخش بزرگی از جامعه را به آنها برگرداند برای حفظ قدرت تمام همّ وتلاشش معطوف به این است که به هر نحوی از انحاء مانع بازیابی اعتماد به نفس مردم شود و با تجربه (سال 1376 و 1388) می¬داند که انتخابات ریاست جمهوری بزنگاهی است که می¬تواند به دلایل مختلف این اعتماد به نفس را به مردم بازگرداند به همین دلیل با تمام قوا در برابر نامزدهای حداکثری مردم ایستاد و حتی حاضر شد هزینه رد صلاحیت شخصی چون آقای هاشمی را نیز بپردازد، چون به خوبی می¬دانست که با آمدن او امکان داشت با ترمیم اعتماد به نفس مردم نظام مجددا به ربع چهارم منتقل شود که در نتیجه آن در آینده مجبور شود برای سرکوب اعتراضات و فشارهای احتمالی هزینه بسیار سنگین¬تری بپردازد.
امروز هم در آستانه انتخابات در راستای کشتن آخرین بارقه¬های امید مردم و در نتیجه حفظ استقرار در ربع سوم و ممانعت از تغییر موضع به ربع چهارم از ماهها قبل و بدنبال در خواست آیت الله خامنه¬ای برای جلوگیری از تبدیل¬شدن انتخابات به یک مسئله امنیتی، تمام تلاشش را معطوف به این امر کرده است که انتخاباتی با حضور حداقلی و خانه¬نشینی مخالفان برگزار کند. صحنه را چنان چیده¬اند که به ما القا کنند که هر تلاش شما برای تغییر مذبوحانه است و این چنین اکثر مخالفان را به کلبی¬مسکلی سیاسی، تحریم و بی¬تفاوتی بکشانند و این در شرایطی است که عده¬ای از مخالفان نادانسته به اردوگاه آنها پیوسته و آب در آسیاب تمامیت¬خواهان می¬ریزند.
حال بر ماست که با بازیافتن اعتماد به نفس، خود را از ربع سوم به ربع چهارم رسانده و مبارزه فعال داشته باشیم و در برابر بسط استبداد منفعل نباشیم. باور دارم که حرکت ما می¬تواند این مهم را محقق سازد. باید در انتخابات پیش رو شرکت کنیم تا دستکم بدترین گزینه –که به احتمال زیاد قحطی و جنگ برایمان به ارمغان خواهد آورد- انتخاب نشود. ایرانیان تحریمی عزیز بیایید نگذاریم تحریم انتخابات به یک روال نامیمون در این ملک بدل شود، اگر میخواهیم گذار مسالمت آمیز داشته باشیم، عقلانی نیست که از این فضای حداقلی ایجاد شده برای اعتراض استفاده نکنیم و فضایی برای تنفس نگشاییم؛ بیایید در دام فریب آقای خامنه¬ای در نیفتیم و عرصه را به راحتی به او واگذار نکنیم و دستکم کار را بر او سخت کرده و هزینه استبدادش را بالا ببریم، اجازه ندهیم به راحتی در میدان بدون رقیب یکه¬تازی کرده و بازی را سه بر صفر به نفع خودش به پایان ببرد؛ باور داشته باشیم که او ما را تحریمی دوست دارد؛ ولی من دستش را خوانده¬ام…
من خواب او را آشفته خواهم کرد شما چطور؟
سلام و عرض ادب خدمت غریب و تنهای این دوران سیاه ما نوری زاد عزیز
استیصال و درماندگی بد دردی است . میبینیم که در برابر دیدگانمان مردمان مظلوم سرزمینمان در چنگال گرگها و کفتارها اسیرند و کاری نمی توانیم بکنیم بسیار دردناک است .
نمی توانیم بی تفاوت بمانیم و کاری هم در حضور ///// دوران از دستمان بر نمی آید. واقعاً که دردناک است. هر روز نگران جنایت در سوریه و افغانستان و ایران و عراق و پاکستان و . . . روزمان را شروع می کنیم و به قول احمد شاملو :
در زمان سلطان محمود می*کشتند که شیعه است،
زمان شاه سلیمان می*کشتند که سنی است،
زمان ناصرالدین شاه می*کشتند که بابی است،
زمان محمد علی شاه می*کشتند که مشروطه طلب است،
زمان رضا خان می*کشتند که مخالف سلطنت مشروطه است،
زمان کره*اش می*کشتند که خراب*کار است ،
امروز توی دهن*اش می*زنند که منافق است و فردا وارونه بر خرش می*نشانند
و شمع* آجین*اش می*کنند که لا مذهب است.
اگر اسم و اتهامش را در نظر نگیریم چیزی عوض نمی شود :
تو آلمان هیتلری می کشتند که یهودی است،
حالا تو اسرائیل می*کشند که طرف*دار فلسطینی*ها است،
عرب*ها می*کشند که جاسوس صهیونیست*ها است
صهیونیست*ها می*کشند که فاشیست است،
فاشیست*ها می*کشند که کمونیست است*،
کمونیست*ها می*کشند که آنارشیست است،
روس ها می*کشند که پدر سوخته از چین حمایت می*کند،
چینی*ها می*کشند که حرام*زاده سنگ روسیه را به سینه می*زند،
و می*کشند و می*کشند و می*کشند…
و چه قصاب خانه*یی است این دنیای بشریت.”
به نظر شما وظیفه ی ما جوانان در این دوران سیاه جاهلیت چیست؟ تا هم از افسردگی و این درد جانکاه رهایی یابیم و هم کاری کرده باشیم تا شرمنده ی نسل بعدی نباشیم.
برای حسن ختام و تسکین خودم و همدردانم این شعر بیداد را با هم بخوانیم شاید مسکنی باشد بر دردهایمان
برخیز تا به حرمت قرآن دعا کنیم
از عمق جان خدای جهان را صدا کنیم
با ازدحام این همه بت در حریم حق
فکری به حال غربت دین خدا کنیم
در سوگ صبح همدم مرغ سحر شویم
در صبر غم به سرو بلند اقتدا کنیم
باید دوباره قبله خود را عوض کنیم
با خشت عشق کعبه یی از نو بنا کنیم
جای طواف و سجده برای فریب خلق
یک کار خیر محض رضای خدا کنیم
اینان تمام هستی ما را گرفته اند
شور و نشاط و مستی ما را گرفته اند
در انتهای کوچه بن بست حسرتیم
باید که فکر عاقبت از ابتدا کنیم
با این یقین که از پس یلدا سحر شود
بر خیز که تا به حرمت قرآن دعا کنیم
پدرسگه حروم زاده نوری زاد
نوری زاد دلاور .سخن از شرکت در انتصابات رسوا گفتن.شوخی اش هم خوب نیست.
به قالیباف گفته بودند شما ارادت را به آقا علنا ابراز کن ریس جمهور خواهی شد. در واقع سپاه به کمتر از ریاست قالیباف رضایت نخواهد داد. جلیلی و حداد هم اصلا نیامده اند تا رییس جمهور شوند تنها حکم جاده صاف کن قالیباف را دارند.
در این میان روحانی پرده از این رار مخوف بر داشت و ولایتی هم به کمک او شتافت. آنجایی که روحانی میگوید من سرهنگ نیستم من حقوق دانم یک دنیا حرف ناگفته نهفته است. سپاه ساکت نخواهد نشست و ولایتی و روحانی را تنبیه خواهد کرد. سپاه دو گزینه دارد: رد صلاحیت روحانی و عارف و یا عزل احمدی نژاد و تقلب وسیع در انتخابات. که اولی محتمل تر. در این صورت باز هم صحنه رو خالی نمیکنیم و همانند نوری زاد عزیز به غرضی بعنوان یک ……….. تمام عیار رای میدهیم !!
نظر دهندگان محترم
این اقای غرضی وقتی وزیر نفت رژیم ولایت مطلقه فقیه بود صبح با فحش خواهر و مادر از خواب بیدار میشد و شب با فحش خواهر و مادر میخوابید و فکر کنم در خواب هم خواب فحاشی میدید. روایت است که این بنده خدا در زمان تصدیش مرتکب //// در وزارت نفت شد (صحت و سقم این مورد را نمیدانم). اگر من کاری به خواهم به ایشان بدهم شاید //// کار مناسبی برایش باشد. واقعا ما ملت ایران چه گناهی باید در درگاه خداوند متعال مرتکب شده باشیم که 34 سال عذاب خدا بر ما نازل باشد بطوریکه عذاب را با گوشت و پوست و استخوان لمس میکنیم ولی هم کریم و هم کوریم و هم لال. مگر خداوند چگونه باید به ما ملت ایران ماهیت این رژیم ولایت مطلقه فقیه را نشان دهد، دیگه از این روشنتر میشود، آقای خامنه ای و هوادارنش به وضوح جبر و ستم و زور و استبداد را اعمال میکنند و ما ملت نه تنها صدایمان در نمی اید و زیر بار این همه ستم و استبداد میرویم بلکه بارفتار و کردار خود آنها را تشویق به اعمال جور و ستم بیشتر میکنیم.
به امید روزی که عقل و خرد و اندیشه در همه ما ایرانیان به حد اعلا برسد تا فرهنگ سکولاری (جدائی دین از دولت) در فرهنگمان نهادینه شود و دولتی منتخب مردم و برای مردم و پاسخگو به مردم را برپا کنیم.
کوروش
اقای نوریزاد شما
سپاس از پاسختان. پاسخ شما از نظر محتوایی تناقض دارد و تاییدی بر نوشته ی من است. چرا نباید اسراییل اگر میتوانسته چنان و در چنان مرتبه هایی جاسوسی نکند ؟اگر محتوی نظام جمهوری اسلامی فرای هر سیاست اسراییل ضد اسراییلی است. پاسخ شما فقط نشان ضعف ان دستگاه است و نه بیش نه در تایید اینکه جمهوری اسلامی دوست سر سبد یا صلح طلب خاورمیانه و اسراییل باشد بلکه برعکس. با این پاسخ شما فقط با ضعف ان دستگاه یا موجودیتش با ان صورت مشکل دارید بدون اینکه بخواهید به این مطلب بپردازید پس سیاست حکومتیان جمهوری اسلامی در قبال کشور های دیگر چیست؟ من بر این باورم ذهنیت حکومتیان خوب (از نظر شما) و بدترینشان در یک اشتراک نه در فهم درک جهان و پیرامون و سیاست های کشور های دیگر است بلکه در جهالت و عقده های فردی جمع شده در افرادی از بالا تا پایین در حکومتی است. بدون شک مبادله ی فکری ما نیز با چالش همراه خواهد بود چون سیاست های خارجی کشور های در ذیل منافع ملی همیشه با کثافت کاری های ضد منافع ملی کشور دیگر همراه است و فقط میتوان بدون حکومت ها یا مرز های سیاسی اینچنینی چنین سیاست های خارجی را نداشت. اما بیایید اینبار این چالش را در نظر نگیریم و متاسفانه واقعگرا در چهارچوب نظم سیاست های جهانی همه چیز را در نظر بگیریم. بدون شک در این چهارچوب حکومت ایران اصلن از کارنامه ی خوبی برخوردار نیست و نه فقظ نسبت به کشور های دیگر بلکه حتا نسبت به مردم کشوری که بر انها حکومت بنام مردمی می شود. این کارنامه نه ازینرو که اسراییل هزار جاسوس در حکومت ایران استخدام کرده است بلکه ازینرو جنین سیاه است چون حکومت ایران فقط یک کلاف در هم پیجیده ی ادمهای مومن و غیر مومن است که توانایی اندیشیدن ندارند و درین ناتوانی یا چنان راحت بهر کاری دست می زنند یا دست در دست هم ان کلاف را محکم نگاه داشته اند. با توجیهات شما کشور ایران از دست حکومتیان شایسته ی حکومت جموهوری اسلامی خارج شده است اما اینجنین نیست شما دو ادم برخوردار از شایستگی در ان حکومت نام ببرید نه پیدا نمی کنید چون همه اینها از نظر فرهنگی بسی عقب مانده و یا در حال توجیه عقب ماندگی های ایدولوگیگ خود هستند یا در دو گانگی ها دچار پریشانی هستند. به سخن دیگر حکومت ایران از همان ابتدا فقط یک کلاف در هم پیچیده از یکسری اینجنین ادم هایی است حال شما باید ا خو د بپرسید چرا اینچنین است که یک حکومت چنین می تواند باشد که اولن بدون در نظر گرفتن ادمهای در استخدام اسراییل اینچنین عقب مانده است و دوم اینکه دستگاه درون حکومتیش در اختیار کشوری دیگر قرار بگیرد؟ ایا چه پدیده هایی بستر این چنین خاصیتی به این حکوکت میدهند؟ خیلی راحت مشخص است چه چیز! هنگامی حکومتی معیار ارزشگذاری و ارزشمندی حکومتی را یک دستگاه مشخص ایدلوگی بنا نهد حال کمونیست باشد یا اسلام یا مسیحیت خیلی راحت ما فقط یک معیار ضد اندیشه و انسانی برای حکومتی شدن داریم. در حکومت دیکتاتوری پیشین یعنی پهلوی این معیار اصلن به این اندازه قوی و معیار ارزشگذاری نبود و این درحالی بود که سیستم پهلوی کارامدی فکری معیاری بر گرفته از غرب پذیرفته بود و می کوشید انرا به فرهنگ ایران متاسفانه ناکهان بخوراند که موفق هم نشد ولی در اساس به علت تضاد های فکری موجود و بی تجربگی های سیستم پهلوی حکومت پهلوی نتوانست از دیکتاتوری سیاسی به یک سیاست مردمی به راحتی حرکت کند و درین میان زمین خورد و تقدیم دو دستی حکومتش به مردم بیشتر یک تقدیم دو دستی حکومت به یک سری ادمهای مشخص برنامه دار و هدفمند شد و شاید باید تفسیر اسراییلی و امریکایی شما را در انزمان ممکن دانست. اما بهر حال نمی توان انکار کرد که حکومت ایران با فهم درست یا بلد با هدف رویایی حکومتی دینی و ازمایشگاهی برای ان تجربه تبدیل شد. در انقلاب فرهنگی ک بسیاری از دست در اندرکارانش اکنون خود ضد ان هستند و منکر شراکتش فقط یک ازمایشگاه در چنین تبدیلی بود. بدون شک این ادمها دارای هویت هایی دینی بودند که از ان بصورت رویا امیز برای سیستمهای فرهنگی حکومت می خواستند. سخن طولانی نشود که تاین مثال ها فقط برای این است که بگویم نه اسراییل و امریکا یک سری ادم را استخدام کرده اند و همه را بلا نسبت خر کرده اند. حکومت ایران همان کلاف در هم پیچیده بیش نیست. ما هنوز در فرن بیست و یکم در بسیاری سایت های حرفمان این است که ایا حجاب مخالف قران است یا خیر و این نه ازینروست که یک تحقیق علمی باشد بلکه ریشه در گرایش ها و دو گانگی های متدین حکومت گرایمان دارد. شما تعجب نکنید که اسراییل یک سری ادم را در حکومت ایران استخدام کرده باشد هنگامی که ادمهای کشور ما در چنین جهالت هایی بسر می برند. اگر کشوری دیگر نتواند از راه همکاری با کشور دیگر منافع کشورش را تامین کند طبیعی است که باید کار شکنی کند. ایا شما چیز دیگری انتظار دارید یا درست می دانید؟ حکومت ایران در ذات خود نتوان در فهم بسیاری از المان های جهانی و یافرهنگ های دیگر است. هسته ی حکومت ایران اگر دینی باشد یک مفهوم دارد و ان یعنی ناتوانی در درک فرهنگ ها و دنیای هستی پیرامونش. این نافهمی در اختیار یک سری ادم هم قرار می گیرد که دنبال عیش و نوش خود هم هستند ولی در ان عقب ماندگی فرهنگی دست پایین با هسته ی حکومت ایران شریکند. مثالش بسیاری ادمهای خارج کشوراست که در کشور های غربی تا برزیل حالو هول خود را می کنند یا حتا در استخر خود را نمی توانند کنترل کنند و مایه شرمساری در عموم می شوند و لی همزمان در خدمت ان حکومت هستند. این کلاف اینچنین همه این ادمها در خود جذب کرده است و اگر اسراییل صد تا جاسوس هم در ان دستگاه داشته باشد نه برای من عجیب ست و همین که بنظرم مفت شستش و منافعش نوش جانش چون حداقل در خدمت مردم کشور خودش است. پایدار باشید
——————–
سلام حسین اقای گرامی
روح سخن من وشما یکی است منتها با دو ادبیات.
سپاس از واگشایی این دو نظرودو نگاهی که در انتها بهم می رسند
سپاس
سلام
من کمی به جملات شما که مرتب میگویید این افراد نظام, اسراییلی هستند و یا برای اسراییل کار میکنند امروز یکم فکر کردم. البته بعد از خبر احتمال رد صلاحیت روحانی …. اخبار انتخابات هم فقط برای خنده دنبال میکنم ( البته پشتش کلی گریه داره )
با خودم گفتم : نخست وزیر امامشان به همراه 16 سال رییس مجلسشان که فتنه گر شده اند و زندانی ! رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام فعلی شان هم که کلی قبلا سمت داشته صلاحیت نداره ! رییس شورای امنیت ملی و نماینده خامنه ای هم که ظاهرا داره بی صلاحیت میشه !!!رییس جمهور فعلی شان هم که “جریان منحرفه”.. تازه یه “جریان تردید” هم تازه امروز تعریف شد! کلی از سرداران سپاه هم که به جرم جاسوسی تو زندان هستند !بنابراین نتیجه گرفتم اسم نظام جدید » نظام جمهوری اسلامی خامنه ای و شرکا باشه بهتره .
سلام استاد
ممنون ازشما که با شیوه های نگارشی گوناگون و از زاویه های بدیع ما را با ظرافت های این دهشتناک بزرگ آشنا می سازید.
می خواستم بدانم نظرتان راجع به این فیلم چیست؟
http://www.youtube.com/watch?v=IG1qdhRJrqs
—————-
سلام جناب سلطانی گرامی
من دراین فیلم تقریبا جز درستی چیزی ندیدم
با احترام
.
جناب نوریزاد سعی کنید از این گونه تیتر ها نگذارید عده ای که درکشان کمتر است یا بسیجیانی که خود را به نفهمی میزنند میگویند مگرتو خود انتخابات را هوووو نکردی؟!
مثل مطلبی که نوشته بودی مصاحبه ی اختصاصی نوریزاد با رهبر که عده ای اینقدر سطح درکشان پایین بود میگفتند دروغ گفته ای در صورتی که فقط یک مصاحبه در خیال بود.
همه جوانب را داشته باش عزیز – پاینده باشی.
سلام براستاد بزرگوارم جناب نوریزاد:
یعنی شمامیفرماییدکه آقای غرضی از احمدینژاد کم خردتروخنده دارتراست؟8سال است که بالا ترین مقامات اجرایی ایرانزمین دست کوتوله های سیاسی افتاده است!اصﻻشمابه رابطه بین جوک ودیکتاتوری فکرکردهاید؟آنجاکه قراراست که مردم به بیچاره گیهای خودبخندندوبیشترآماده پذیرش ستم شوند!
مساله بعدی آقای عارف است ماازهمه چیز گذشتیم ولی این آقا وقایع ناگوارسال88رانه ظلم برمردم بلکه ظلم به نظام میداند آخه این دیگه چه اصلاحطلبی است؟ماوا…مانده ایم که کی چکاره است؟؟؟؟
سلام بر همه دوستان
جناب اقای نوری زاد غرض از نوشتن این متن مغرض بودن رهبر است.
بنده نیز همچون شما غرضی برای رای دادن نداشتم و گوش خود را از تفاسیر متعدد برای رای دادن به زید و عمر و بکر و خالد!!!!؟؟؟گرفته بودم .
پس شنیدن سخنان مغرضانه در 14 خرداد به خود گفتم: غرض از بیان این مطلب که “رای دادن به هر یک از کاندیداها رای به جمهوری اسلامی است …. ممکن است بگویند من طرفدار زید و عمر و بکر و خالد هستم”این شخص نمخواهد انقلاب از درون دیگری در سال 92 تکرار شود و به همین دلیل با بیان این مطالب به نوعی از مخالفین بخواهد که در انتخابات شرکت نکرده و مجددا با مهندسی انتخابات و یا انتخابات مهندسی شده کودتای دیگری بر پا نماید . پس در این مراسم شرکت مینمایم و از شما و دیگران نیز انتظار دارم این کار را انجام دهید چرا که قطعا امکان تکرار 88 برای آنها وجود نخواهد داشت و اگر رایی دردیده شود سکته دیگری به نظام وارد می شود و این مطلوب نیست. از طرفی برابربرداشت شخصی برای پیروزی اصلاح طلبان با رای کم بی میل نیستند و با این کار پوششی برای اصولگرایان اتجام میشود تا اشتباهات گذشته را به نوعی پاک و از گردن رهبر ساقط کنند. و در آخر اینکه همانطور که در مناظره! آخر از زبان ولایتی خارج شد نظام سیاسی کشور دارای اقتدار نیست و با یک جمله از سوی خطیب جمعه همه چیز نقش بر آب میشود و اگر چه اقای روحانی میگوید در دولت من زندانی سیاسی آزاد خواهد شد محلی از اعراب ندارد چرا که زندانی در اختیار قوه قضاییه میباشد و قوه مجریه اختیاری از خود ندارد. درست است که پرت و پلا نوشتم ولی باز هم میشود به اصلاح طلبان حداقل در روابط خارجی اطمینان نمود! البته شاید و انشاء الله
دشمنی کشورهای غربی و آمریکا با ما ؛ واقعیت یا دروغ ؟!
*****************************************
روز چهارشنبه مورخ 15/3/92 ، از ساعت 16 ، دومین مناظره زنده کاندیداهای ریاست جمهوری با موضوع فرهنگ و مسائل اجتماعی از شبکه یک رسانه ملی در حال پخش است .
مجری شبکه بی بی سی فارسی در بخش خبری ساعت 19 ، موضوع برنامه نوبت شما را اینگونه تشریح می نماید :
درمورد موارد مطرح شده توسط نامزدها در باره مسائل فرهنگی و اجتماعی ایران چه فکر می کنید ؟
راهکارهای کدام نامزد را برای حل مسائل فرهنگی ترجیح می دهید ؟
راهکارهای کدام نامزد را عملی تر می دانید ؟
و در ادامه ، اعلام می دارد بعلت طولانی شدن زمان مناظره ، برنامه نوبت شما ، امروز دیرتر و کمی پس از پایان مناظره ، ساعت 20:30 به وقت تهران پخش خواهد شد .
سپس علت تأخیر 90 دقیقه ای در شروع برنامه را اینگونه توضیح می دهد :
” برای اینکه بتوانید مناظره را کامل ببینید و بهتر نظر بدهید ”
بنظر شما اجرای این برنامه با چنین رویه ای ، در جهت ریاکاری ، عوام فریبی و دشمنی ورزی با ماست ؟
یا در جهت ارزش و احترام قائل شدن برای درک و شعور مردم و آگاهی بخشی صحیح به مخاطبان ؟
آیا وقتی مخاطبان دعوت به این می شوند که مناظره را بطور کامل ببینند ، احتمال تغییر نگرش منفی بسیاری از آنها نسبت به انتخابات وجود ندارد ؟
و در صورت بروز چنین اتفاقی ، آیا این به نفع دولت انگلیس است و یا حاکمیت ما ؟
آیا نمی توانستند برنامه را در همان زمان خود و در حین برگزاری مناظره ، بصورت هدایت شده اجرا کنند ؟
همان کاری که وجه غالب فعالیت رسانه ملی ماست !
با این اوصاف ، ادعای حاکمیت در خصوص فریبکاری ، غرض ورزی و دشمنی شبکه بی بی سی فارسی با ایران ، تا چه حدی برای شما قابل باور است ؟
واقعیت این است که آنها بخوبی فهمیده اند که مردم صاحب عقل و شعورند و بدرستی تشخیص می دهند . همان چیزی که حاکمیت ما ، آن را به هیچ می انگارد ، و همین شده است عامل جهانی شدن رسانه آنها و انزوای رسانه ملی ما ، حتی در داخل کشور !
پس بهتر نیست از خواب زدگی بدر آییم ، واقعیت ها را ببینیم و در خصوص وجهه خصمانه و دشمنانه ای که از کشورهای غربی و آمریکا برایمان ترسیم کرده اند و در تصمیم گیریها احساسمان را بر عقل مان غلبه داده و به مرادشان رسیده اند ، نیز بیشتر بیاندیشیم و خود به نتیجه واقعی برسیم ؟
درود به اقای نوری زاد عزیز
پا پوزش از بچه کودکستانی عزیز ولی شما دلبندان کجا و این 8 نفر کودک کجا انچه که این هشت نفر به ما نشان دادند بازی کودکانه بود که میخواستند بزرگتر ها را گول بزنند رییس کودکستان فردی با هوشی نیست چون این هشت نفر بجای اینکه مردم را بفریبند مردم را اگاه کردند اهای کودکان بیت رهبری ما چقدر گفتیم که با اتیش بازی نکنید خطر دارد با چاقو بازی نکنید چون دست میبرد چقدر گفتیم شاخه را نچینید شاخه میوه دارد چقدر گفتیم دل صاحب خانه را نشکنید صاحب خانه حرمت دارد حال دیدید دود اتش ،خطر چاقو، شکستن شاخه درخت ،دل صاحب خانه چه ضرری به ما زد
فیلم قالیباف ترکیبی از کارآمدی و دفاع مقدس
فیلم انتخاباتی قالیباف که ساخته سید محمود رضوی و بهروز شعیبی است تا اینجای کار یکی از بهترین آثار در میان فیلمهای رقبا بوده است. فیلم به جای استفاده از کلیشه معرفی زندگی نامه با لحظات هیجان برانگیز سیل سال گذشته تهران و آبگرفتگی یکی از خطوط مترو شروع شد، با دیدارهای مردمی و سخنرانی های قالیباف اوج گرفت و با اشک او برای جانبازی که در تامین نیازهای خانوادهاش در مانده است به پایان رسید.
در فیلم از سیاه نمایی های مرسوم خبری نبود و بیش تر بر روی نقاط قوت این کاندیدا مثل حضور در جبهه و فعالیت های عمرانی در شهرداری تاکید شده بود. صحبتهای صریح و گاهی صمیمی وی در این فیلم از نقاط برجسته آن بود که در یکی از آنها رو به دوربین گفت: «جوان ورزشکاری به من گفت اگر رابطه با آمریکا درست شود وضع مملکت درست می شود و من گفتم وضع مملکت از بی عرضگی ماست.»
با این حال مهمترین ضعف فیلم، نداشتن خط روایی مشخص و القای حس پراکنده گویی در بعضی بخش های آن بود.
پاس گل رسانه ملی به خانم اشتون و اعتراض مکتوب حداد و ولایتی
از راهروهای جام جم خبر میرسد که اصرار تهیهکنندگان برنامه دیروز امروز فردا بر برگزاری ماظره میان نمایندگان جلیلی و روحانی دردسر ساز شده و گویا برخی از کاندیداها به این رویه معاونت سیما معترض شده اند. برنامه گفتگو محور دیروز امروز فردا که پنجشنبهها از شبکه سوم سیما پخش میشود، شب گذشته به موضوع پرونده هسته ای پرداخت و برای این موضوع به سراغ نمایندگان دو کاندیدای پر حرف و حدیث در این زمینه رفت.
گفته میشود ستادهای انتخاباتی برخی از کاندیداها از جمله ولایتی و حداد عادل در نامه های جداگانه ای به این نحوه ورود صداوسیما به موضوع سیاستهای کلان سیاست خارجی نظام اعتراض کرده و آن را مغایر با منافع ملی دانستهاند.
هرچقدر معاونت سیاسی سیما در اختصاص وقت و موقعیت برابر برای کاندیداها در شبکههای مختلف تلویزیونی رعایت عدالت را کرد که تقدیر رهبر انقلاب در سخنان ایشان در حرم امام را هم در پی داشت؛ معاونت سیما با انتخاب نمایندگان تنها دو کاندیدا عدالت رسانهای رسانه ملی را نقض کرد.
در هیچ کجای دنیا بالاترین مقامهای امنیتی فعلی و سابق یک کشور به عنوان رقیب وارد انتخابات نمیشوند تا در مورد ناموسیترین موضوعات کشور یعنی جهتگیری کلان سیاست خارجی جدل کنند. پررنگ کردن این دو قطبی و داغ شدن بحث پرونده هستهای نتیجهای جز افشاگری و انتقادات گسترده دو کاندیدا و نمایندگانشان علیه یکدیگر ندارد و در انتها ممکن است حتی انتخابات را به رفراندوم پرونده هسته ای تبدیل کند.
در این رفراندوم بدون شک برنده خانم اشتون است و کشورهای ۱+۵ که مشتاقانه جدل دو نماینده سابق و فعلی ایران را به تماشا خواهند نشست و از نتایج آن در مذاکرات آتی به خوبی استفاده خواهند کرد. شاید اگر در این فضا دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی کشور در مرخصی نبود، حتما به برگزاری چنین برنامه ای به دلیل مغایرت با منافع ملی اعتراض میکرد. دبیرخانهای که حالا خود یک طرف این رقابت پرماجرا است.
درگوشی های اردوگاه اصلاح طلبان درباره ائتلاف
از خیمههای چندگانه در اردوگاه اصلاحطلبان اخبار مختلفی در خصوص ائتلاف یا رقابت دو کاندیدای نزدیک به این جریان به گوش میرسد. تکلیف خیمهگاه هاشمی مشخص است. هاشمی و اطرافیانش همگی متفقالقول به دنبال ائتلاف بر روی روحانی هستند. هاشمی هرگز در این کارزار علم مبارزه اش را با وجود چهرهای بسیار نزدیکی چون روحانی به دست عارف نمیدهد. حتی اگر روحانی هم در صحنه نبود ولایتی برای هاشمی به نسبت عارف اولویت داشت.
با فاصلهای از خیمه هاشمی، اعضای مجمع روحانیون مبارز به عنوان قدیمیترین و پرنفوذترین تشکل اصلاحطلب با انتخاب روحانی به شدت مخالف هستند. روحانیون چپگرا معتقدند، آبروریزی بالاتر از این نیست که مجمع روحانیون ۲۶ سال پس از انشعاب از برادر بزرگتر یعنی جامعه روحانیت مبارز، از یکی از اعضای آن برای ریاست جمهوری حمایت کند.
روحانی شاید برای جوانان اصلاح طلب چهرهای نزدیک به خاتمی است اما برای قدمای چپ، یک جناح راستی آن هم از تشکیلات آقای مهدوی کنی است. از خیمههای دیگر این اردوگاه هم صداهایی به گوش میرسد. مشارکت و مجاهدین که پس از رد صلاحیت هاشمی انگیزه چندانی ندارند تصمیم گیری درباره این موضوع را به خاتمی سپرده و خود را راحت کرده اند. چپ های جوان علی رغم نزدیکی بیشتری که با عارف دارند دل خوشی هم از عملکرد او در سال ۸۸ ندارند. خاطرات حضور جدی روحانی در همه فهرست های انتخاباتی جناح راست را به خاطر ندارند. در ثانی وقتی در نبود هاشمی و خاتمی که توانایی بسیج بدنه را داشتند، قرار نیست فعالیت چندانی در حمایت از کاندیدای منتخب شود، دیگر چه فرقی میان این دو خواهد بود.
شورای هماهنگی جبهه اصلاحات اما ظاهرا در جلسه اخیر خود به اتفاق آرا بر روی حمایت از نامزدی عارف به جمع بندی رسیده است. احزاب ۱۸ گانه اصلاحات معتقدند در نبود گزینه اصلی یعنی خاتمی قرار نیست به سراغ جبهه مقابل برویم، تا عارف هست حاجت به کاندیدایی که خود را اصلاحطلب هم نمیداند نیست. خاتمی اما تصمیمگیری درباره این موضوع را به شورای مشاورین خود که ملغمهای از جریانها و احزاب اصلاحطلب است، واگذار کرده است.
خاتمی خود معتقد است علیرغم اصلاحطلب بودن عارف و عضویت وی در این جریان سیاسی، دستاورد بزرگ این انتخابات یعنی نزدیکی هاشمی با اصلاحطبان را نمیتوان نادیده گرفت و باید نظر آیتالله هاشمی را هم جلب کرد. سرنخ تایید اخبار الف در این زمینه را در اظهارات هادی خامنهای عضو مجمع روحانیون مبارز و رئیس دورهای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات میتوانید دنبال کنید. سید هادی خامنهای در پاسخ به سئوالی که آیا اصلاح طلبان به اجماع بر روی یک کاندیدا میرسند؛ گفت: اصلاحات در این دوره از انتخابات یک کاندیدا دارد، نماینده تمام اصلاحطلبان عارف است، خود حسن روحانی نیز بارها گفته که اصلاحطلب نیست و مستقل به میدان آمده است.
هادی خامنهای در این گفتگو با اشاره به این نکته که در جبهه اصلاح طلبان هیچ فرد و یا گروهی مجبور به کاری نیست افزود: اصلاحطلبان نباید فعالیت خود را منوط به اظهارنظر خاتمی کنند، شورای جبهه هماهنگی اصلاحطلبان کشور حامی عارف هستند.
تذکر اخلاقی جلیلی درباره قالیباف
شاید از جلیلی غیر از این انتظار بود. شناختی که از حامیان جلیلی وجود داشت این انتظار را ایجاد کرده بود که جلیلی راه احمدی نژاد را دنبال کند. سابقه گروه پایداری این بوده است که با نفی رقبا رشد کند. و این مهمترین شباهت پایداری با احمدی نژاد است که برخی را به اشتباه می اندازند که این دو از یک اتاق، فرمان می گیرند.
اما جلیلی این راه را نرفت. سبک انتقاد کردن سعید جلیلی اخلاقی و آموزنده بود. حتی در نقد حسن روحانی نیز با ادب ظاهر شد. چه آنکه خیلی ها می گفتند جلیلی از عملکرد روحانی در شورای امنیت ملی حرف ها دارد.
جلیلی علیه هیچ کس حرف نمی زند. تنها نامزدی است که کاری به دولت های گذشته ندارد و اگر هم نقدی داشته است نهاد دولت را نقد کرده است. بجز مواردی که در نقد روحانی و آن هم در حضور وی مطرح کرده است.
جلیلی مدل اخلاقی تبلیغات رسانه ای را به نمایش گذاشته و مهم تر این که توانسته است اطرافیان خود را به شکل قابل تحسینی مدیریت و کنترل کند. با اینکه بخشی از اطرافیان جلیلی را جریان های تندرو گرفته اند اما جلیلی با میدادن ندادن و نسپاردن مسئولیت های اصلی ستادش به این جریان ها و بها دادن به جوان های معتدل و عدالتخواه، اجازه تخریب و رفتارهای غیراخلاقی را نداده است و توانست ستادهایش را مدیریت کند. همچنین در کنترل رسانه های وابسته به خود نیز توفیق نسبی داشته است.
در همین راستا اخیراً سعید جلیلی به رسانه های منسوب به خود درخصوص نحوه انتقاد از قالیباف تذکر جدی داده است. وی انتقاد برخی از رسانه های افراطی به قالیباف و اتهام تکنوکرات زدن به وی را غیراخلاقی دانسته و هشدار جدی نسبت به ادامه این رفتارها داده است.
فارغ از هرنوع جهت گیری سیاسی، حضور چنین نامزدهایی در انتخابات باعث می شود خاطره ای خوش و ماندگار از رقابت های انتخاباتی در ذهن مردم باقی بماند.
صعود و سقوط ها پس از مناظره دوم
اخبار اولیه از دو نظرسنجی صورت گرفته پس از مناظره حاکی است، حداد عادل و عارف در مقایسه با ۶ کاندیدای دیگر رشد خوبی را در نظرسنجیها تجربه کرده اند و رشد رای رضایی و جلیلی پس از مناظره دوم متوقف شده است. رضایی در یکی از نظرسنجیها و جلیلی در دیگری افت محسوسی را هم ثبت کردهاند. آمار دقیق این دو نظرسنجی در روزهای آینده نهایی خواهد شد. به نظر میرسد مواضع اصولی حداد و اصرار وی در دفاع از مواضع نظام در مناظره دوم در بدنه رای اصولگرایان موثر بوده است. عارف نیز با نام بردن از شجریان و اصغر فرهادی توانسته نظر بخشی از بدنه رای اصلاحطلبان را از آن خود کند. اتفاقی که باعث شده نه تنها فاصله رای با روحانی را جبران کند بلکه در یکی از دو نظرسنجی روز ۱۶ خرداد از روحانی پیشی هم بگیرد. تا انتخابات فقط هفت روز باقی مانده و این در حالی است که طبق نظرسنجیهای مراکز افکار سنجی هنوز بیش از نیمی از مردم کاندیدای خود را انتخاب نکرده اند. هیچ ۷ روز پایانی در تمام ادوار انتخابات در ایران به این حساسیت و ابهام نبوده است
آدم منافق مگه تو نگفته بودی که تا موسوی را آزاد نکنند من در انتخابات شرکت نمیکنم؟
خداوند به شما جزای خیر دهد. بعنوان یک همسنگر قدیمی و برادر کوچکتر با یک دنیا دین به وطن اصلیم , به شغل طبابت در تورونتو مشغول هستم , خوشحال میشوم اگر برای شما و یا دوستان دیگر کاری بتوانم از اینجا انجام دهم.
التماس دعا
مخمد.
درود بر شما
به یک کارگر ساده برای اداره امور کشور نیازمندیم !
شرایط داوطلبان :
1- التزام به ولایت مطلقه فقیه و اسلام ناب محمدی (شیعه)
2- آشنایی به زبان فارسی و ادبیات کوچه بازاری
3- توانایی سخنرانی برای صندلیهای خالی سازمان ملل
4- مهارت در فحاشی به صورت شعار علیه قدرتهای جهانی
5- مهارت در عوام فریبی و وارونه جلوه دادن حقایق
6- کوشش برای پیشرفت کشور با انشالله ماشالله
7- سابقه چماقداری
ضمنا به فرد منتخب راهکارهای اولیه کشورداری آموزش داده میشود
من الله توفیق
این روشها و عمل ها یک حقیقت پنهان است که ما نمیدانیم آقای غرضی به نظر من کاری که کرد یک نظام را با بیانات حقیقی و درست و صادقانه به زیر سوال برد نمیدانم ولی این را میدانم که غرضی ماموریت آخرش را که فقط خودش برنامه ریزی کرده بود به پایان رسانید و مردم را از وضع بی مدیریتی و فلج بودن نظام دیکتاتوری و مافیایی خبر دار کرد که میتوان مملکت را به راحتی درست کرد ولی با وجود آقای خامنه ای نه نمیتوان راحتی سخنان آقای غرضی در رابطه با وضع اقتصادی فرهنگی سیاسی برای حل آن درست است و دشوارنیست فقط حیف…
البته من بعنوان یک ادمی که بیش از 20 سال کار اجرائی و مهندسی کردم با دیدن ایشون و ذهن فعالش و زرنگی کاسب کارانه اش سر شوق میام در مناظرات تنها کسی که با داشتن ذهنی قوی بدون هرگونه یاداشت و کاغذی موارد رو بیان میکنه در مقابل سردار تبلتی و /// دست بوس فرح پهلوی (حداد عادل) یا کاندیدای مادام العمر (رضائی ) و یا مجسمه تحقیر ملی و بلاهت (جلیلی) فقط این غرضی است بقول دوست بنده امروز کشور به مدیر هفت خط سالم که راحت سرش کلاه نذارند احتیاج داره البته نه با خاطرات سفرهای اقای غرضی که زبان زد خاص و عام بود زمان خودش و بددهنی ها و دروغ گوئی های وحشتناکش
شرکت وسیع در انتخابات فرمایشی !
هرچند می دانم شایستگان ابن ملت اکثرا” زیر خاکی شده اند ولی چشمان آنها ما روی خاکی ها را نظاره می کنند ، تنها راه ما مبارزه مسالمت جویانه با اربابان قدرت و زر و زور است و بس و این ممکن نمی گردد جز همراهی در عرصه هایی که بعد ها خودمان آنرا تنها اسباب دموکراسی و عدالت نام خواهیم نهاد ، پوچ کردن حیله نیروهای ضد مردمی جز این مسیر میسر نیست . آقای نوری زاد ارجمند آری جناب مهندس غرضی هم طنز این انتخابات است طنزی شیرین و گاه گزنده .
به امید پیروزی نهایی مردم ایران در برپایی یک حکومت دموکراتیک در کشور در انتخابات شرکت می کنیم و به کاندید ائتلاف اصلاح طلبان رای می دهیم !
شما مزتبن کنترل اسراییل و امریکا را بر حکومتیان ایران بعنوان جاسوسی تایید و تاکید میکنید. اما این فقط داستان وارونه ای است اقای نوریزاد. کشور های دیگر بنا به منافع ناسوینالیستیوشان چنین سیاست هایی دارد و این در تمام کشور های علیه یکدیگر وجود دارد. این اما نه بر تایید چنین سیاست هایی است بلکه فقط یک امر نرمال در سیاست های کشور های دیگر است. کشور فروشی حکومت ایران نه از سوی اسراییل و امریکا صورت می گیرد بلکه با بود یانبود انها حکومت ایران سیاست ویرانگر علیه کشور را دارد. شاید بد نیست بخاطر بسپارید که حتا سیاستهای علیه امریکا و اسراییل هم نه توهم و زاییده ی سیاست های انهاست بلکه زایده ی حکومت ایدولوگیک ایران است. همه ی اینها در تفسیر های شما گم می شود چون شما به یک ذات نا مشخصی جمهوری اسلامی خوبکردار باور دارید که بر دست یکسری جاسوس بی شمار افتاده است. این فقط زاییده توهم شماست از وضعیتی که خود حکومت انرا دربرابر کشور های دیگر قرار داده است. بی شک می باید ذهنیت ضد اسراییلی و امریکایی را درین میان بر شمرد که چگونه در این تفسیر شما نهفته است. تفسیر شما ازینرو ابتدا ارزش خود را ازدست می دهد چون چنین وضعیتی در فضای ضد منطق روی می دهد. در چنین حکومتی که افراد میان خود مرتب درخال خرید و فروش هستند و از معادن و مزارع بنام خود می کنند و از چنگ این وان ویکدیگر در اورده و می اورند خود فروشی عده ای بعنوان جاسوس چیز اصن عجیبی نیست ولی این اصلن ربطی به ذات حکومت ایران ندارد. این ذات حکومت ایران است که برخلاف اعتقاد شما به ان چنین ساختار حکومتی را پدید اورده است. بدون شک ادم درست حسابی در ان حکومت مرتب در حال معامله است حال بر ای همسایه ی حکومتیش باشد یا حکومتی دیگر. درین میان اعتقادات فرهنگی اسلامی حکومتی ایران در ریشه عمیق ضد غربیش بستر مناسبی است. برای بسیار از معتقدان به حکومت اصلا قابل تصور نیست که خود حکومت ایران که از انقلاب ایران سرچشمه می گیرد زاییده ی این ویرانی یا طاعون در کشور باشد.
پایدار باشید
————————-
سلام حسین گرامی
سپاه بمحض تسلط براوضاع داخلی درهمان سالهای پس ازجنگ، به ساماندهی معاونتی به اسم ” اطلاعات وامنیت” پرداخت. این معاونت درست قراربود وهست کارهای اطلاعاتی وامنیتی را بموازات وزارت اطلاعات والبته درسطحی وسیعترانجام دهد. اساس فروشدن ایران به داستان هسته ای از پروژه های سپاه بوده است که از صدر تاذیلش با نفوذ سپاه دربیت مکرم صورت بیرونی پیدا کرد. دراین معاونت، دفتری است به اسم ” اسراییل” . که ازنظر وسعت بقدر معاونت اطلاعات وامنیت سپاه بزرگی وگستردگی دارد. رییس دفتراسراییل سال که بیست سال دراین مسند بوده – کم یا زیاد – درست سال گذشته به جرم جاسوسی برای اسراییل دستگیرشد. قبول . ایشان رادستگیرکرده اند. اما داستان بیست سال مشاوره ی این سردار سپاه به بیت وسایرین چه می شود؟ اکنون بیست جاسوس ازسپاه پاسداران درزندان اوین مشغول گذراندن دوران محکومیت خود هستند. وحتما هزار جاسوس دیگر مشغول فعالیت دربدنه ی فعلی سپاه. فلاکت امروز ما فکرمی کنید ازکجا ناشی می شود؟ اسراییل بجای این که بیاید پا بپای ما شعار محو جمهوری اسلامی ایران از روی زمین بدهد یا شعار مرگ برما، درسکوت حرفه ای ، دودمان جمهوری اسلامی را به باد می دهد. آنها ازعقل سرشارند و این دوستان روحانی وسرداران سپاهی ما ازمستی قدرت والبته ازجهالت متراکم.
با احترام
.
جناب نوری زاد
مدتی است در این فکرم که عمده انتقادات شما به عملکرد نا صحیح مسئولین مملکتی است که البته به حق و صحیح است ولی تا کنون نوشته ای از شما در باب نقد ساختاری حکومت در ایران ندیده ام. به نظر من گرایش حکومت ایران به خود کامگی سیری طبیعی از ساختار معیوب حکومت در قانون اساسی است. در حقیقت ایجاد استبداد با توجه به قانون اساسی و چرخه معیوب رهبر، خبرگان رهبری و شورای نگهبان ناگزیر است. اگر نظرتان را در این ارتباط بفرمایید، سپاس گزار خواهم بود.
با تشکر
بردیا الف
————-
سلام بردیای گرامی
به نکته ی درستی اشاره فرموده اید. من درنامه ی بیست وهفتم یا بیست وششم به ترسیم یک قطعه عکس از ماهیت جمهوری اسلامی ایران پرداخته ام. این عکس خیالی درهفدهم بهمن پنجاه وهفت که هنوز انقلاب پیروز نشده، شمایی از مدرسه ی رفاه را نشان می دهد. ساعت چهار صبح است. درطبقه ی دوم امام خمینی با چشمانی پرازاشک به نمازشب ایستاده وخلخالی بربام همان مدرسه به اعدام وتیرباران چهارنفر مشغول است.
بااحترام
.
درخواست دوستانه
جناب آقای نوری زاد
با ارادات بسیار طولانی سالیانه ای بهشخص شما دارم می خواهم این سه نکته را متذکر شوم.
1. باید بسیار مواظب بود که در هیچ موقع انصاف را از دست نداد چرا که شیطان در کمین من و شما هم هست.
2. ذکر بدی عمل زشت مهمتر از تکرار ذکر نام شخص خاطی
3. رعایت اعتدال و پیروی از اهل بیت (س) ایجاب میکند که سخنی ذکر شود که بالاترین تاثیر مثبت را برای جامعۀ ما ایجاد میکند.
آرزوی توفیق و التماس دعا
————–
سلام محمد گرامی
سپاس ازبایستگی هایی که با من فرمودید
حتما
تلاش می کنم این موارد درست را مد نظرقراردهم
بازهم سپاس جناب شما