من می گویم علت این که ما بیشترین معتاد را درمیان کشورهای جهان دارا هستیم، نه به این خاطر است که با افغانستان مجاوریم. و نه بخاطر این که دستگاههای امنیتی ما خودشان در ترانزیت مواد مخدر صاحب شگردند و صاحب منفعت. بل بخاطر این است که یک ملت کیفور و خمار و مفنگی و سردرگم، هیچگاه سخن به پرسش نمی راند. آری، پرسش. همان واژه ای که اگر به رواج افتد، تن بسیاری از مسئولان و صاحب منصبان ما را به لرزه درمی اندازد. پس برای این که آن “تن” های مبارک به لرزه نیفتند، باید پرسشی در کار نباشد. و برای این که پرسشی در کار نباشد، باید جماعتِ احتمالاً پرسشگر هرکدام بطریقی سرگرم باشند. و چه سرگرمی ای کیفورتر از مصرف جوراجور مواد مخدر
من می گویم اگر همسر و فرزندان جناب خامنه ای معتاد بودند و خمار، و جناب ایشان با رگ و پوست خود رنج معتادان را لمس می فرمودند و از رنج خانواده های آنان می گداختند، حتماً یک اتفاقاتی در مسیر برچیدن بساط اینهمه واردات و مصرف مواد مخدر رخ می داد. و حال که اتفاقی رخ نمی دهد، علتش می تواند دو عامل باشد. یکی این که همسر و فرزندان جناب خامنه ای شکر خدا معتاد نیستند و خیال ایشان از این بابت راحت است، و دو این که: اگر اعتیاد برچیده شود، به میزان پرسش های مردم افزوده می شود. حال که ما اول کشور پرمصرف مواد مخدریم، صاحب منصبان ما با اینهمه پرسش ویرانگر مواجهند، وای به روزی که اول کشور سالم دنیا باشیم. که مثلاً با ظهور انقلاب اسلامی می خواسته ایم همین نیز باشیم.
محمد نوری زاد
بیست و هفتم اردیبهشت سال نود و دو
|
تازه فهمیدم این ابلهان که با پول و حمایت غرب 34 سال دارن زور میزنن چرا نمیتونن هیچ غ ل ط ی بکنند!!!وقتی احمقهایی این چنینی متفکر اپوزیسیون باشن ….خداوند شما را اصلاح کند!! یاد روایتی افتادم از معصوم:خداوند را شکر که دشمنان مرا از نادانان قرار داد! البته شبیه به این!!موفق باشید شما میتونید….زور بزنید….
کی راس میگه کی اشتباه گیج شدم یا شاید شدیم
واقعا من یا خیلی ها نمیدونیم کی را حقو میره کی اشتباه از کجا معلوم شما راس میگی اقای نوری زاد شاید اقای خامنه ای راه درستو میره واقعا کی راه حقو میره.
از مسئولا میخوام به داد ما برسن فکر کنن ما بچه خودشونیم چرا بعضی ها حق مارو ضایع میکنند مگه ما چیکارشون کردیم از اقای خامنه ای میخوام این وضع رو سرو سامون بده یا بکشه کنار. ما هم نوعیم باید به هم احترام بذاریم .حضرت علی ع گفته تو یک جاکعه اینقد باید ازدی بیان باشه که کسی حرفی داشت حتی لکنت زبون نگیره .بیاید واقیتا رو بگیم چرا بعضی حدیث را نمیگن.یاعلی
جناب آقای نوری زاد در مورد سئوال آن شخصی که پرسیده اند هفت آسمان در جو زمین است البته با استناد به آیات قران شما ایشان را به رفتن دنبال زیبائی هائی که در قران است حوالت می دهید که در جائی عرض کردم این متاع در هم است سوا کردنی نیست مگر نمی گوئید که این کتاب فرمایش الله است بیچاره الله پس دیگر نمی شود بعضی از قسمت هایش را زیبا دانست وبعضی هایش را نادیده گرفت
جناب آقای نوری زاد چرا تکه گیری می کنید لا اکراه فی الدین اصلا در قاموس اسلام معنی ندارد چون می فرماید اگر به کفار رسیدید بزنید گرد نهایشان را چرا؟ آقا چرا ؟ من میگویم مرام من بهتر است شما هم بگوئید از زشتی مرام من مستدل حرف بزنید من هم از چرکی مرام تو می گویم بدون این که در مرامتان به علت ذکر زشتی هایش ونا بکاری بزرگانش حکم به قتل ایرادگیرداده شود.
اقای نوری زاد خود شما خوب می دانید درتمام سالیان بعد از قدرتمندی اسلام در هر نقطه ای از کره زمین چه زور هاگفته شده به کسانی که نمی خواستند اسلام را بپذیرند وشما خوب می دانید بی محتوا ترین کلاممنسب به خدا در حیطه عمل همین لا اکراه فی الدین است البته که اکراه هست اگر نباشد اکراه از دگر دین ها را به من وتو وگرفتار در منطقه حاکمیت اسلان اماله می کنند
آقای نوری زاد فرمودید من ناسزا نگویم آن وقت شما آیه ای را می آورید که از صدتا فحش خواهر ومادر به شعور انسان زشت تر است تورا به هرکس که دوست دارید تورا به جان کامپیوترها ودور بین های عزیزتان که از شما دزدیدند وداغدار آن ها هستید قسمتان می دهم با آوردن این آیات این گونه نتراشیده نخراشیده به ناموس شعور انسان ها تجاوز نکنید آن وقت است که می گویم تجاوز شما بسیار هولناکتر کثیفتر از تجاوز آن شکنجه گر زندان اوین ورجائی شهر وقزلحصار به زندانیان جوان مذکر وموئنث است
اقای محمدی نوری زادمن18سالمه خودارضایی میکنم یعنی 96یاغ94 درصدپسراتوایران خودارضایی میکنند بازمیگندایران اسلامی پدرمنودراوردندبااین وضع حجاب خلاصه توف به این زندگی که ایناحالموگرفتندایران چیش اسلامیه حجابش اقتصادش سیاستش .دیگه حوصله ایرانو ندارم .خداظهوراقاروبرسونه
جالب اینجاست که قرآن مدعی است تمام ستارگان در همین هفت آسمان هستند که حتی ترکیب آنها را هم ذکر کرده. پس اگر منظور از هفت آسمان همان هفت لایه جو باشد، تمام کرات آسمانی در محدوده جو زمین واقع شده اند!!!!
——————-
واگرمنظورهفت کهکشان یا هفت لایه ازهفت آسمان مستقل باشد چه؟ چرا درقرآن بدنبال زیباییهای آن نمی گردید دوست من؟ ما معمولا با اراده ای ازپیش مشخص به موضوعی ورود می کنیم وبه نتیجه ای می رسیم که ازقبل حول آن موضع گرفته ایم. درقرآن زیبایی های فراوانی هست. مثل : لااکراه فی الدین. که شوربختانه حاکمان جمهوری اسلامی ایران به این مفهوم بزرگ پشت کرده اند ومدعی اند: نخیر، اجبار ازضروریات دین است.
با احترام
.
آقای وحید میخواستم بگم این صفتهایی که نسبت میدی به خودت ودارودسته امثال خودت می چسبه. دلیلش هم اینه که وقتی کسی این همه نامردی و بی صفتی رو از فاسقان حاکم بر این ملت بی نوا می بینه وبازهم جانبداری می کنه هیج صفتی جز حروم لقمه ای و . . . روش نمی شه گذاشت.
مصطفی عزیز:
ناامید نباش برادر. انشاا… نیازی به “اسکندر” نخواهد بود. بزرگتربن دشمنان داخلی و خارجی این وطن عزیزتر از جان، در برابر اراده این مردم نهایتا زانوی تسلیم زده اند و ما با نیزه هامان به قلب سیاهی خواهیم تاخت و بدان که آن روز دیر نخواهد بود.
گاوه جان مؤدب! من فقط به روش خود آقای خر زمان( محمد نوریزاد ) یه تیتر براش پیشنهاد کردم، همین! میتونه درباره ش بنویسه یا ننویسه! البته انشالله ایشون حروم زاده نیستند اما من شخصا به حروم لقمه گی شون اطمینان و یقین دارم، چرا که سالها آشنایی نزدیک با این خر، برام جای هیچ شک و شبهه ای باقی نگذاشته.
چطور شما اینهمه هتاکی، بی ادبی و عرعر خر زمان رو نمی شنوید؟!
عرعرهای بلند بالای ایشون بی ادبی نیست؟!
آقای وحید چاووش
چرا فکر می کنی که نوریزاد … است؟ سه نقطه گذاشتم چون ماها مثل شما، آن //// گرگ صفت و همراهانش دزد، مال مردم خور، بی صفت و وطن فروش و بی ادب نیستیم.
راستی، شما طایفه جاهلان و سفیهان مگر “فکر” هم می کنید؟
روزی درفش خود را در قلب سیاه //// فرو خواهم کرد و برای آن روز لحظه شماری می کنم. خیلی دوست دارم بدانم اطرافیان بزدلش مانند تو آن روز به کدام سوراخ موشی (اگر موجود باشد) خواهی خزید.
//// لجباز و غیر قابل بخششت راهی جز آن درفش در قلب را باقی نگذاشته است.
ضمنا از این پس هم هر وقت خواستی اسم حر زمان، جناب آقای نوریزاد را بزبان بیاری قبلش آن دهان ناپاک و بی ادبت را آب بکش!!!
رضا جان،
به نکته ظریفی اشاره کردی.
خاطرم هست چند سال پیش “برادران قاچاق چی” شکر را با قیمت نازلی وارد می کردند، انبار می کردند و آن قدر با بازار بازی می کردند تا با قیمتی 3-4 برابر به مردم مظلوم بفروشند. یکی از آن سرداران دزد متاسفانه از آشنایان است. در مجلسی به او گفتم دلتان برای این مردم نمی سوزد که این کار را با آنها می کنید؟ جواب داد: مردم کیلویی چند؟!!!!!
فحش دادن در مرام //// و طرفدارانش است, جای هیچ گونه تعجبی نیست.
اینهمه مقاله نوشتی با عناوین ومحتوای خیالی، پیشنهاد می کنم اینبار مقاله ای بنویسی با یک عنوان و محتوای کاملا واقعی: نوری زاد حرامزاده می شود..
سلام جناب نوریزاد
این مطلب شما مرا به یاد حافظ انداخت که در شرایط خفقان اجتماعی خودش احوال شیخ و قاضی و سایر صاحب منصبان را
از پیر می فروش می پرسد و پیر می فروش در پاسخ به او می گوید که حالشان ناگفتنی است و تو هم زبان درکش و پرده نگه
دار و می بنوش . اما تو بر خلاف توصیه پیر حافظ را آشکارا نادیده می گیری و پرده دری می کنی. آیا می خواهی بگویی از
حافظ شجاع تر و دلیرتر هستی؟
احول شیخ و قاضی و شرب الیهودشان
کردم سوال صبحدم از پیر می فروش
گفتا نگفتنی است سخن گر چه محرمی
درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش
کاوه ایی پیدا نخواهد شد امید
کاشکی اسکندری پیدا شود
“امید” تخلص شاعر بزرگ، اخوان ثالث، است.
دیکتاتورها آدمهایی کموبیش معمولیاند که با تجربه قدرت مطلقه دچار آشفتگیهای روانی میشوند. میگویند رابرت موگابه، دیکتاتور زیمبابوهای، در جوانی فردی مؤدب و پارسا بود. همچنان که پیتر گادوین، در کتاب خود «ترس: رابرت موگابه و شهادت زیمبابوه» اشاره میکند مشاوران سابق او می گویند وقتی موگابه جوانتر بود اصلا به این دیکتاتور وحشی کنونی شباهت نداشت و با دقت به سخنان طرف مقابل گوش می داد؛ او صبح زود بیدار میشد، نرمش میکرد و طرف الکل هم نمیرفت. چطور چنین مردی تبدیل به دیو می شود؟
وقتی که مربی آقایان و علما . عمو سام باشد نتیجه اعتیاد میشود
خانم ايليا باسلام
تفكر شما در خصوص برگزيده بودن قوم يهود يعني نژاد پرستي ونژاد پرستي هسته أوليه اختلافات بشري است
حقوق مردم فلسطيني مثل حقوق مردم يهودي محترم وإنساني است
رهبران ما و شما مثل اقاي نتانيا هو هردو تيغه هاي قيچي هست ند كه ما ملتها. را نابود ميكنند
وأين انتقاد به همه إنهائي وارد است كه بشري فكر نميكنند
با سلام مجدد بر جناب نوریزاد عزیز…
در بین تمام عوامل شکست مقام رهبری در انجام وظایف قانونی خود نقش عامل ترس از اهم مسائل است. این عامل را محققین از جمله دردهای مشترک //// می دانند. اماّ تر س از چه؟ کسی که در کشورش احدی جرات نفس کشیدن بی اجازه او ندارد از چه باید بترسد؟ اصلا بنظر شما آیا می توانید باور کنید که استالین بسیارانسان ترسوئی بود؟ آیا می توانید باور کنید که دلیل اصلی جنایتهای او همین عامل ترس بود؟
استالین بدرستی در وحشت زندگی میکرد. حلقه امنیتی مخوف وی او را بطور کامل از اجتماع جدا کرده بود. او میدانست که قدرت را ممکن است از دست بدهد لذا تمام رقبای احتمالی را از بین برد. اماّ این اقدام از ترس او کم نکرد. او میدانست همان کسانی که به دستور او دیگران را کشته اند می توانند اورا هم بکشند و این آسایش اور ا بر هم زده بود. لذا هر روز در فکر شناسائی بیشتر کسانی بود که می توانستند برای او خطر باشند و همینطور با گذشت زمان به دامنه قربانیان افزوده میشد و هر قربانی بر وحشت او می افزود. آشفتگی این انسان مقتدر به حدی بود که همسرش از دست او در نهایت خودکشی کرد و مجسمه یادبودی که بر مزار او در مسکو قرار داد هاند او را نشان میدهد که دست به گردن خود دارد، یعنی او کسی است که خود را کشته است. وقتی نفرت از یک فرد به جائی برسد که انسان مرگ را بر زندگی با او ترجیح دهد این خود عامل ترس بیشتر آن فرد متخاصم است.
زمانی که همسر استالین خود را کشت استالین بیشتر متوجه دیو درون خود شد. چه میشد اگر همسرش به جای خودش او را میکشت؟. ادامه ترس استالین اور اهر چه بیشتر منزوی کرد به نحوی که از هراس به خانه ای ویلائی در حومه مسکو رفت و فرزندان خود را هم تنها گذاشت. در این ویلا او تنها بود و برای رفع تنهائی دستور میداد که هر شب اعضای عالیرتبه مثل خروشچف و بریا برای رفع تنهائی او پیشش باشند. اماّ دامنه رو به گسترش تنهائی او دیگران را هم به وحشت انداخته بود که از این انسان آشوب زده و ترسناک از زندگی خود چه کارهائی که بر می آید. وحشت استالین آن چنان گسترش یافته بود که دستور قتل عامها دیگر به خود مخالفین محدود نمی شد بلکه خانواده آنها را هم در بر میگرفت و لذا بسیاری برای نجات خانواده خود ناچار از جدائی از همسرانشان شدند تا شاید فرزندانشان نجات یابند.
استالین به مدت 25 سال دارای امین ترین محافظ شخصی بود.او دارای تحصیلات سوم ابتدائی بود ولی بدلیل وفاداری به استالین تا درجه سرهنگی پیشرفت کرده بود و هیچکس چون او به استالین نزدیک نبود. بعد از 25 سال ناگهان استالین دستور بازداشت او را داد و او هم طبق معمول به همه اتهامات خیانت اعتراف کرد و بعد از مرگ استالین آزاد شد. او تنها کسی بود که دفترچه خاطراتی از استالین به جای گذاشته است.
استالین در خانه خود که تنها در آن زندگی میکرد و حتی هنوز هم مکانی دستنیافتنی برای عموم است، هر شب یکجائی می خوابید و حتی محافظانش تا لحظه خواب او از آن بی خبر بودند. اماّ دشمن طاووس آمد پرّ او. در روز اولّ مارس 1953 استالین که شب قبلش را تا حدود صبح بیدار بود او بر خلاف عادتش که ساعت 10 صبح محافظین را صدا میکرد خبری از او نشد. محافظین از ترس جرات ورود به اطاق او را ندشتند و حتی مقامات روسی هم که از این موضوع با خبر شده بودند جرات نمی کردند وارد اقامتگاه او بشوند. آنها فکر کردند اگر ناگهان استالین بپرسد به چه حقی بر بالین او هستند کار آنها تمام است. بعد از یک روز بی خبری نهایتا در ساعت 10 شب یکی از مقامات نظامی جرات ورود به اطاق او را یافت و دید که او با بیژمه ای بر پا کنار تخت خود بزمین افتاده و سکته کرده. بهترین پزشکان روسی به بالینش آمدند نهایتا مرگ او در 5 مارس اعلام شد. همه معتقد بودند که رهبری حزب اورا کشتند، کسانی که اگر نمی کشتند کشته میشدند. درست همانطور که آقا محمد خان را به خاط خربزه غلامان سر بریدند که عمرش به صبح نرسد. امآ بعد ها معلوم شد که استالین ، آن مرد آهنین، سکته های چندی از سر گذرانده بود . این آخری پایان کار بود. قضیه هر چه بود چون مردم از جنایت کار بودن آن سیستم مطمئن بودند کشتار درون حلقه قدرت را هم ممکن میدانستند.
اماّ سرنوشت آقا زاده همه کاره استالین که در زمان پدر قیامتها به پا کرده بود نیز دردناک بود. یک ماه بعد از فوت پدر فرزند را به جرم فساد و سو استفاده از قدرت به زندان انداختند و بعد از در بدریها و زندانهای طولانی در بیماری و فقر جان باخت. دیگر بازماندگان استالین هم روی سعادت ندیدند.
این باعث نهایت تاسف و تاثر است که ما امروز در رهبری جمهوری اسلامی که مدعی نیابت امام غائب است مشابهت فراوان با استالین بیابم. ترس آشکار و پنهان رهبری اکنون عامل مصیبت این کشور شده و باید به همه دوستانی که بی مهابا خود را ذوب در ولایت میدانند عرض کرد که شما در معرض بیشترین خطر از جانب مرکز قدرتید چون شما دسترسی راحت به ایشان دارید و ایشان هم میداند که شما نه شخصیت دارید و نه شرافت انسانی. چرا ایشان باید ریسک بودن در کنار شما را که عروس هزار دامادید بپذیرد؟ همینطور به این نزدیکان و اقربا توصیه می کنیم که علاوه بر استالین از سرنوشت خانواده مائو هم درس بگیرند که چند روز بعد از فوت وی رهبری جدید همسر و 3 نفر از نزدیکترین یاران او را به خاطر طرح سیاستهای جنایتکارانه به شدیدترین وجه مجازات کرد.
قرآن کریم تذکر میدهد که انسانها نه به خاطر گناهانشان بلکه به خاطر اینکه احتمال دادند که میتوانند بدیها و ظلمها را از خالق مناّن پنهان کنند مجازات میشوند. ما هم به رهبری و اطرافیان توصیه میکنیم از تاریخ درس بگیرند و بدانند که علیرغم میل ایشان خدا همه چیز را می بیند و غافل از مکر او نباشند که از جائی که فرد بیشترین احساس آرامش دارد ضربه را می خورد. خداوند عاقبت همه ما را ختم به خیر بگرداند.
سلام آقای نوری زاد عزیز
اوج خرافه را بنگرکه دستگاههای آکادمیک ما باید دربرابرش لنگ بیندازند. این را بخوانید وبخندید وببنیید جامعه مطلوب جناب خامنه ای چه بساطی – بقول شما – آراسته اند:
————————
توضیحات وزارت ارتباطات در مورد اظهارات وزیر درباره نحوه ارسال صدا و تصویر امام زمان
روابط عمومی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات درباره اظهارات روز گذشته محمدحسن نامی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات با عنوان “صدا و تصویر امام زمان (عج) از لایه ای بالاتر از فیبرنوری برای تمام جهان ارسال میشود”، توضیحاتی برای تبیین افکار عمومی ارسال کرد.
به گزارش خبرنگار مهر، متن توضیحات ارسال شده از سوی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در ذیل عینا می آید:
“پیرامون زمین هفت لایه به نام های ترپوسفر، ترموسفر، استراتوسفر، ازن، مزوسفر، یونوسفر و اگزوزسفر که در قرآن هم هفت بار تکرار شده است ( سوره بقره آیه 29، سوره المومنون آیه 17 و 86، سوره فصلت آیه 12، سوره الملک آیه 3، سوره الطلاق آیه 12، سوره نوح آیه 15) ضمنا خداوند متعال در سوره مبارکه نباء آیه 12 با تاکید بر هفت لایه به صورت مجزا می فرماید: وبنینا فوقکم سبعا شدادا، یعنی ” وبر فراز شما هفت آسمان استوار بنا کردیم” اشاره نمود.
تاکنون علم موجود بشر به تمامی خواص این هفت لایه پی نبرده است؛ فقط از هر لایه یک یا دو خاصیت آن را درک کرده است؛ به طور مثال دو خاصیت لایه یونوسفر که دارای بارالکتریکی ویژه ای می باشد و محققین بدان دست یافته اند یکی اینکه یونیزه شدن مولکول های گازی در این لایه صورت می گیرد که یکی از ضرورت ها برای ادامه حیات می باشد و دیگری اینکه اگر این دو لایه وجود نداشت هیچ ارتباط رادیویی در جهان برقرار نمی شد. یعنی امواج پس از تابش به این لایه برخورد نموده و توسط این لایه مجددا به زمین منعکس می شود.
این لایه در مقابل تابش امواج الکترومغناطیس، عکس العمل شدیدتری از خود نشان می دهد و آن را با شدت بیشتری منعکس می نماید که این ویژگی موجب بهره برداری از تغییرات و یونیزه و دی یونیزه شدن در کنترل آب و هوا و در نتیجه کاربرد نظامی آن در جنگ های آینده خواهد شد.
لایه یونسفر که لایه ای با بار الکتریسیته می باشد توجه بسیاری از محققان را به خود جذب نموده چونکه این لایه امکان انتقال دیتای صوتی و تصویری و حتی انتقال انرژی الکتریسیته به سایر نقاط زمین و یا فضای ماوراء جو و یا ایستگاههای فضایی را دارد.
این امر از زمانی شروع شد که متخصصین متوجه این شدند که می توان با میدان القائی نوع دوم فیبرنوری را تحت تاثیر جنگ الکترونیک قرار داد لذا لایه یونسفر مورد توجه قرار گرفت و برای انتقال دیتای صوتی و تصویری متوجه استفاده از آن شدند و اینکه گفته می شود آقا امام زمان (عج) به هنگام ظهور در میان درب و حجر در مکه المکرمه قیام می فرمایند و در آن زمان هم صدایشان و هم تصویر مبارکشان را همه جهانیان مشاهده می کنند شاید این امکان از طریق انعکاس ترکیب لایه یونسفر و ترپوسفر به وجود آید.
همان گونه که در فناوری جدید امکان انعکاس و تابش دیتای ناوبری از روی زمین به لایه ترپوسفر و بازتاب آن به زمین توسط متخصصین جمهوری اسلامی ایران امکان پذیر شده و هم اکنون سه ایستگاه پایلوت آن در جمهوری اسلامی ایران در حال اجرا می باشد.”
سلام
آقای نوریزاد عزیز
منبع و مرجع این آمار و میخواستم معرفی کنید.
“من می گویم علت این که ما بیشترین معتاد را درمیان کشورهای جهان دارا هستیم”
با احترام
——————
سلام علی آقای گل
این آمارمشهوری است : جهانی
.
آقای نوری زاد درود به شرف شما
من سالها بود که منتظریک همچین نوشته ای بودم. این که مستقیما جریان ترسناک ترانزیت مواد مخدر را به کانون قدرت درایران متصل بدانیم . من باورکنید وقتی این مطلب را خواندم بدنم مورمورشد. مگه می شود درایران باشی وبزرگترین شخصیت اسلامی کشوررا به چالش بکشی وبه او بگویی تومقصری که ایران شده اول کشور مصرف کننده مواد مخدر بعدش رازش را بگی که این بخاطر سوزاندن قدرت جوانی یک ملت است برای نپرسیدن
دوستت داریم نوری زاد
قلمت مستدام باد
به نوری زاد عزیز سلام می گم
به همه دوستان می گم ماها بهتره بجای سرکوفت زدن به عزیزانی مثل نور یزاد ازخودمون بپرسیم تواین اوضاع واحوال اگه فردی مثل نوری زاد به دل کانون قدرت نمی زد کی می خواست دل پرآشوب مارو تسکین بده؟ کی می خواست ناب ترین تحلیل ها رو برای ما بنویسه/ ازاستادش گرفته تا نماینده مجلسش تا دانشجوش همه ساکت ان یکی داره حرف می زنه یکی خودشو به آبو آتیش می زنه چر ا نباس باهاش همفکری کنیم. نوری زاد یکیه مثل ماها زندگی داره زن وبچه داره بخاطروطنش برای آگاهی ما همه چیزشو گذاشته کنارمرد ومردونه اومده وسط زده بخال کی می تونه کاری بکنه که نور یزاد داره می کنه؟ یه نفردیگه رو اسم ببرین که هفته ای دومطلب داغ می ذاره روسایتش. مثل همین مطلب یا خودش می نویسه یا آدمایی با اسم مستعارمثل من خودم. یادمون باشه ماها دوتا نوری زاد نداریم یه دونه داریم یه نفرداریم قدرشو بدونیم انتقاد بکنیم ازش اما خون بدلش نکنیم. نوری زاد رو باس همینطورکه هست باورش کنیم قبولش کنیم. نوری زاد نمی تونه اونظوری باشه که ماها می خوایم. نوری زادیه مسلمونه که بین مسلمونا تکه من نمی خوام بی جهت ازش تعریف کنم اما من فدای مسلمونی مثل نوری زاد که خودشو فدای من یهودی می کنه من مسیحی می کنه من کمونیست می کنه .
استاد عزیز پس لازم ترین برنامه برای ملت ونجاتش از این بحران ایاد یک کمپ ترک اعتیاد است که ظرفیت حداقل اعضای مجلس شوا ومجلس خبرگان و… را داشته باشد. یک مقداری هم طناب برای بستن دست وپای معتادان که حتمن طناب چینی نباشد که قابل اعتماد نیست.
آقای نوریزاد عزیز
من مقاله های زیبای شما تحت عناوینی چون خامنه ای مسلمان میشود و یا خامنه ای معتاد میشود و … غیره راخواندم و لذت بردم و …
ولی کی این جناب خامنه ای تصمیم میگیرد که آدم شود؟ جزو فرزندان آدم شود ؟ بنی آدم شود ؟
آن بنی آدمی که حضرت سعدی درباره اش میفرماید
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
واقعا این جناب خامنه ای که از محنت دیگران بی غمه شایستگی نام آدم برش نهادن را دارد؟
نظر دهندگان محترم
آقای خامنه ای به قول یکی از چاپلوسان و مریدانش در دربار رهبری ( بیت) یا علی گویان متولد شده است یا بقول خودشان خود را از قطار در حال حرکت از پنجره به بیرون پرتاب کرده که نماز اقامه کند و – این جمله از من است- جان سالم بدر برده، لذا ایشان از بدو تولد معتاد به آسمانی و مقدس بودن میباشد. یادم هست محمد رضا پهلوی هم میگفت که با عالم غیب در تماس است و چندین بار هم عالم غیب اورا از مرگ نجات داده است مثلا آنن یکبار که از اسب افتاد. گوش ما ایرانیها قاعتدا باید به اینکه هر کسی رئیس میشود با عالم غیب در تماس است ، پر باشد.
به امید روزی که عقل و خرد و اندیشه در همه ما ایرانیان به حد اعلا برسد تا دولتی منتخب مردم و برای مردم و پاسخگو به مردم را برپا کنیم.
مهدی
با سلام بر جناب نوری زاد عزیز…مجموعه 3 مطلب اخیر شما در رابطه با جناب خامنه ای را می توان در یک جمعبندی اعلامیه شکست یک رهبر نامید . اماّ سئوالی که پیش می آید این است که چرا ایشان را باید در ردیف رهبران ناموفق و بازنده تاریخ به حساب آورد؟. لیست رهبران ناموفق محدود به رهبران سیاسی نیست و لی شکست همه این رهبران اعم از رهبران سیاسی و اقتصادی از دلائل مشابه ای بر خورد ار است که با غور در افکار بزرگان و مصلحین بشری صحت آنها قابل اثبات است. لذا از همین منظر می خواهیم خدمت جناب خامنه ای دلائل نا کامی ایشان را در رهبری جمهوری اسلامی بیان کنیم و این هم حدیث پنهانی نیست چه آنکه همین چند روز پیش نور چشمی ایشان در شورای نگهبان جناب آیت الله یزدی به تصریح فرمودند که امروز رهبر را یاری نیست و هر که هم که یار است از رو بر وی شمشیر بسته است. علاوه بر مطالب نوریزاد آقای یزدی هم بر شکست رهبری در انجام وظائفش اعتراف کرده است. دلایل ناکامی آقای خامنه ای را به شرح ذیل عرض می کنیم:
1. آقای خامنه ای اهدافی را که باید برای رهبری جمهوری اسلامی مد نظر داشته باشد تغییر داده است. بر اساس قانون اساسی و توافق اجتماعی ایشان برای بهبود اوضاع ایران و رفتن به سوی کشوری که آزاد و مستقل باشد به این سمت انتخاب شدند. اماّ دو آفت اصلی قدرت ، تسلط بر ثروت عمومی و برتری طلبی و تبختر، اورا هم مانند دیکران به ورطه ناکامی کشید. رهبری یعنی کسی که در سطی وسیع و افقی باز بتواند فکر کند ولی آقای خامنه ای به سرعت شروع به فکر کردن در سطحی کوچک کرد وخود را در سطح آدمهای سطحی پائین آورد. رهبران نا موفق کسانی هستند که آینده ای را که باید به آن برسند با حالی که در آنند و فعالیتهای روز مره جایگزین میکنند و این اشتباه بزرگی است که آقای خامنه ای مرتکب شده است که در نتیجه هم حال را باخته ایم و هم آینده بی معنا شده است. مشکل ایشان این است که تصمیم گرفتند به انجام کارهائی بپردازند که مجریان آنها در قانون معلوم هستند و این مصیبت بزرگی برای همه گردید.
2. تغییر اهداف رهبری موجب آشفتگی در برقراری ارتباط ایشان با بدنه جامعه گردیده زیرا هیچکس الان دقیقا سر از کار ایشان در نمی آورد. آیا ایشان دنبال باز سازی و توسعه اقتصادی کشور است؟ اگر چنین است پس چرا کشور را به ورطه تحریمها برده است؟ اگر دنبال توسعه سیاسی است چرا دیکتاتوری بر قرار کرده است؟ اگر دنبال اعتلای دینی است چرا خرافات و انحراف دینی را توسعه میدهد؟ اگر دنبال علم است چرا عالمان را آزار میدهد و علم را نابود میکند؟ اگر دنبال ارتقا توان اجرائی است چرا منحط ترین اشخاص را حمایت میکند؟ و این سئوالات پایانی ندارد و لذا می گویم آقای خامنه ای بدلیل این تناقضات آشکار اهالی این مملکت و حتی نزدیکان خود را هم سر در گم کرده و لذا توان ارتباط با آنها را ندارد.
3. آقای خامنه ای شخصی است که از ترس شکست به هر موفقیت احتمالی پشت میکند. از ترس اینکه در مذاکره با آمریکا کم بیاورد از مذاکره گریزان است. از ترس اینکه مبادا یک رئیس جمهوری سر کار بیاید که با ایشان جدل کند تمام انتخابات را به هم میریزد. ایشان از ترس اینکه یک اندیشمند عملکرد دولت را نقد کند زندانی سیاسی و بی رحمی راه میاندازد. از ترس اینکه مبادا کسی در قامت رهبری ظاهر شود هر کس را که شک کند قلع و قمع می کند. ترس حاکم بر ایشان احتمال تلاش برای موفقیت را از بین برده و شاید برای همین است که آقای جنتی این احتمال را که رئیس جمهور بعدی بتواند تحریمها را از بین ببرد را یک جوک می داند!!..
4. اعتبار یک رهبر به دو موضوع مهم وابسته است: عملکر و شخصیت وی. تضاد این دو فاکتور سبب تشکیک در اصل وفاداری به آرمان میباشد. مهمترین شاخصه یک رهبر پافشاری بر اصول است. وقتی مصالحه بر اصول شناخته شده هدف و الویت یک رهبر شود در این صورت ناقوسهای شکست وی بصدا در می آید. توجیه این حالت وقتی است که رهبری از یک مصلحت بزرگتر صحبت می کند. آقای خامنه ای انتخابات را به هم میزند چون مصلحت بزرگتری در کار است. افراد را حبس و شکنجه و زندان میکند چون مصلحت بزرگتری در کار است. پول ایرانیان به جای زلزله آذربایجان به دمشق میرود چون مصلحت بزرگتری در کار است و این لیست پایان ندارد. در این حال رهبری به جای ارتقا ملت باید سر آنها را گرم کند. دلیل رشد خرافه گرائی، اعتیاد و فساد را در اتخاذ همین سیاست عوامفریبانه جستجو کرد.
5. رهبران شکت خورده توجهی به وضع روحی و ایمانی خود ندارند. آقای خامنه ای اهل کوهنوردی است و لذا از جسم خود خوب مراقبت میکند ولی در مورد اوضاع روحی چنین نیست. او به قول مولوی باید برای حضور در مقابل خدای بزرگ در نزد اولیا و انسانهای فرهیخته بنشیند ولی شما نگاهی به دور بر آقا بیندازید. شما از کسی که از صبح تا شب با امثال تائب و نقدی و شریعتمداری و احمدی نژاد و لاریجانی و سرداران مسئله دار و سیاستمداران ورشکسته نادان و علمای هتاک و بی تقوا تماس و نشست وبر خواست دارد چه انتظاری دارید؟
6. آیا عموم مردم اصلا امیدی به این دارند که آقای خامنه ای رهبری باشد که آنان را به ساحل سعادت ببرد؟ پاسخ این سئوال اصلا مشکل نیست و بنظر میرسد که خود ایشان هم از پاسخ منفی مردم مطلع است. وقتی هر کسی که با ایشان زاویه دارد آنچنان مورد استقبال عموم است که ماشینش را هم جلوی وزارت کشور میبوسند یعنی مردم دنبال کسی هستند که شاید بتواند مهاری بر این رهبری بازنده بزند. شما دلیل بهتر می خواهید.
آقای خامنه ای به این دلایلی که عرض شد در رهبری شکست خورده. ایشان به اعتراف خودشان 2 پروژه را رهبری کرده اند و آنرا از افتخارات خود می دانند. یکی پرونده هسته ای است در روابط خارجی و دیگری یارانه ها در سیاست داخلی. بنظر میرسد میزان موفقیت راهبردی این 2 پروژه و فجایعی که در کشور ایجاد کرده است بر کسی پوشیده نیست. حال سئوال این است آیا مجلس خبرگان برای برسی وضعیت رهبری و قانع شدن از شکت رهبری جناب خامنه ای دلایل بیشتری لازم دارد یا نه؟
hamish yek Kave , khodat chi hasti????
می خواستم به آقای خامنه ای پیشنهادکنم دستوربده وسایل وابزارکار آقای نوری زاد را پس بدهند. یا اگر این وسایل وابزارکار را نفله کرده اند یا خودشان استفاده می کنند دستوربدهد بخرند وبه نوری زاد برگردانند. بخاطرچی می گم اینو؟ بخاطراین که نوری زاد دست از سر بیت وبزرگان بیت برداره. این توصیه منوبهش عمل کنید
درود به اقای نوری زاد انهایی که میگویند خامنه ای معتاد بود ای کاش معتاد بود و دوباره متولد میشد و جشن یک سال پاکی را میگرفت همه ما ها میخواهیم خامنه ای دیگر متولد شود مثل معتادین عزیز کاری به خوب بودن یا بد بودنش نداریم اعتیاد فقط مواد نیست اعتیاد به حکومت بدترین نوع اعتیاد است ما میخواهیم این اعتیاد اقای خامنه ای ترک کند اگر ترک کرد میداند درد یک معتاد چیست و دوباره متولد میشود
سلام نوریزاد عزیز, خوب هستی؟
امروز امده ام فقط برای درد و دل از سیاه کردن مردممان…
امروز امده ام که از فریبکاری برخی افراد بگویم… افرادی که در نزد برخی ناجی و در نزد برخی حیله گر هستند…
چند سالی پیش میرحسین امد و اعتراض کرد… اعتراض کرد و هزینه داد… در ان زمان حکومت فکر اینده خویش را کرد و با خود گفت با این روال و گرانی و تورم و بی اعتمادی که دیگر کسی نمی ماند به پای صندوق های رای ما بیاید! حکومت فریبکار امد و فردی به نام هاشمی علم کرد و بدو گفت ای هاشمی از اعتراضات مردم حمایت کن و خودت را فردی معترض و مردمی جلوه بده! بگذار مردم فکر کنند از خودشانی! نتیجه انتخابات را مخدوش بدان و مردم را به سوی خود جلب کن!
در ان زمان هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود! هاشمی فقط اعتراض کرد و نیروی های واقعا معترض و مردمی چون موسوی و کروبی را به حصر خانگی بردند! اما هاشمی راحت اعتراض کرد! باز هم هاشمی اعتراض کرد تا وظیفه خود را انجام دهد و جایی در بین مردم باز کند… در این میان حکومت برای سیاه نمایی بیشتر پسر و دختر هاشمی را هم به زندان نمایشی انداخت تا سیاه نمایی را به حد اعلا برساند! تا به حال کسی دیده فرزاندان مقامات این نظام در زندان باشند؟! ان هم فرزندان مقام قدرتمندی چون رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام؟!!! بعد از این همه سیاه نمایی باز هم مراجع از هاشمی بد گفتند, تا معترضین نظام, هاشمی را در دل خود بیشتر جای دهند… باز هم سیاه نمایی ادامه داشت تا جایی که تا چند روز قبل هاشمی از سران فتنه به حساب می امد… و اما حال موقع انتخابات و هدف اصلی نظام فرا رسید… هدفی که به خاطرش 4 سال مردم را فریب دادند… هاشمی که تا دیروز یکی از مهره های اصلی به اصطلاح فتنه به شمار می امد شد نامزد انتخابات! یعنی حکومت بدو دستور داد که نامزد شود! کسی که تا دیروز انتخابات را زیر سوال میبرد خودش در این انتخابات شد نامزد! عجیب است نه؟ و حالا حکومت باز هم برای کشاندن مردمان ایران چه از معترض چه از افراد کم بضاعت بر سر صندوق های رای بهانه ای جور کرد!
در این بین بنده شخصا به حمایت اقای خاتمی از هاشمی نیز اعتماد ندارم چرا که این نیز میتواند فریب افکار عمومی برای شرکت هرجه بیشتر در انتخابات باشد…
این بود تحلیل من از 4 سال گذشته تا کنون پیرامون اقای هاشمی…
حال چند سوال میپرسم تا خودتان نتیجه گیری کنید اظهاراتم درست است یا غلط؟
1 – مگر اقای هاشمی نتیجه انتخابات 88 را باطل ندانست؟ چرا به عنوان اعتراض از سمت خود استعفا نداد؟ چرا هم خدا را خواست هم خرما را؟
2 – مگر اقای هاشمی نتیجه انتخابات را زیر سوال نبرد؟ حال چگونه نامزد انتخاباتی میشود که نتیجه اش را قبول ندارد؟
3 – تا بحال فرزند کدام مقام ارشدی را در زندان دیدید که فرزندان هاشمی دومی ان ها باشند؟ اگر قانون چنین سفت و محکم اجرا میشد پرونده ستار بهشتی تاکنون به نتیجه میرسید و عواملش که از مقامات هم نبودند محاکمه میشدند! یا مثلا پرونده همین قاتل کهریزک!
4 – من مطمئنم سه شنبه اقای هاشمی صلاحیتش مورد قبول واقع میشود! حال چگونه شورای نگهبان فردی که نتیجه انتخابات را مخدوش میداند قبول میکند خدا میداند!!
(بنده عقیده و تحلیل خود را مطرح کردم و ممکن است درست نباشد ولی چیزی که در ذهنم بود را گفتم نتیجه گیری با مخاطبان محترم)
در پایان بنده قصد شرکت در انتخابات را ندارم به دلایلی که گفتم… دیگران چاکر و نوکر نظام اند و اقای هاشمی هم اینگونه… البته معتقدم اقای هاشمی میتواند مشکلات اقتصادی را سر و سامان دهد ولی یادمان باشد درد من و شما فقط گرسنگی نـــــیستـــــــــــ! پایان…
محمد نوریزاد گرامی، مطلبی که از قول آن خانم اسرائیلی – ایرانی منتشر کردید بسیار جالب بود. نه از این نظر که حرفها و بعضاً شعارهای ایشان در مورد بر حق بودن هر آنچه مردم و حکومت اسرائیل میکنند خالی از تعصب و عین واقعیت میباشد، بلکه از آن نظر که در جامعهای آزاد و تکثر گرا – یعنی ایران فردا -همه گونه ابراز عقیدهٔ میبایست کاملا آزاد و بدون سانسور ممکن باشد، به استثنای موارد معدودی نظیر تبلیغ قتل نفس و تجاوز جنسی و نژاد پرستی و نظایر این مقولات. در مورد اسرائیل باید گفت که ایرانیها و حکومت ایران نباید کاسه داغتر از آش باشند. مقامات و مردم فلسطین خودشان باید با اسرائیل مسالهشان را حل کنند و البته چون اسرائیل سرزمین هایی را اشغال کرده و رفتاری خشونت آمیز و غیر انسانی با فلسطینیها دارد، منطقی به نظر میرسد که مردم مظلوم فلسطین مورد حمایتهای قاطعانه ی بین المللی نیز قرار بگیرند تا بتوانند کشور مستقل خود را در آیندهای نزدیک بر پا کنند. در مورد تاکید خانم نویسنده مقاله که از مقام بالای علمی اسرائیل نوشته اند، باید گفت باعث تأسف است که دانشمندان و عقلای اسرائیل نسبت به مساله اشغال سرزمینهای فلسطینی حساسیت لازم را نشان نمیدهند. چطور میتوان به پیشرفتهای مثلا پزشکی در اسرائیل افتخار کرد و در عین حال نسبت به فروریختن بمبهای وحشتناک و غیر متداول بر سر کودکان فلسطینی اعتراض نکرد؟ ظلم و خشونت نسبت به مردم فلسطین و اشغال اراضی آنان علیرغم قطعنامههای سازمان ملل درشان مقام علمی دانشمندان اسرائیلی نیست. خانم محترم نباید همه مسائل را یکجانبه دید و تنها به قاضی رفت. شما میتوانید و باید در موضوع اشغال سرزمینهای فلسطینیها به مقامات حکومتی اسرائیل هم نامه بنویسید. آنگاه سخن شما به رهبر جمهوری اسلامی در نزد ایرانیان روشن تر خواهد بود. مگر اینکه در حمایت از اسرائیل تعصب و افراط داشته باشید و حق مردم فلسطین را به داشتن کشور مستقل خودشان نادیده بگیرید.
بانو جان، مشاورين ايشان را خود از ميان كساني انتخاب ميكنند كه در مسير ذهن //// ايشان مسايل را تحليل كنند. تا ايشان خوششان بيايد. همه ما درد گراني را با استخوان خود حس ميكنيم و كم نيستند تن فروشان شريفي كه براي لقمه ناني به بي شرفي روي أورده اند و وقتي أنها را به وجدان شان رجوع مي دهي ، جز شرم حس ديگري ندارند و با اين شرايط ايشان مي فرمايند عده أي ميخواهند سياه نمائي كنند. ////
1- تیتر را قبول ندارم چون خامنه ای /// هست نه که میشود . میگوئید نه از آقا وحید بپرسید
2- افتخار میکنم که ضد ولایت فقیه از نوع //// آن میباشم
می گویند هیتلر چون دید در حال شکست خوردن است به آلمانی ها هم رحم نمی کرد و عقیده داشت این مردم لیاقت زنده و زندگی کردن بعد
از او را ندارند .به گمانم این حکومت نیز شکست و نابودی خود را عنقریب می بیند و مردم را لایق زنده و زندگی کردن بعد از خود نمی دانند!
پس چه مرگی بهتر و زشت تر از آلودگی های اینچنینی!
در اسلام تریاک حرام نیست و من اطلاع واثق دارم که یکی از با بصیرت ترینها(از او با بصیرت تر پیدا نمیشود) تریاک مصرف میکند.
راستی ممد جان تو این ابن البصیر را میشناسی اگر اری لطفا او را افشا کنید.
راهنمایی:حدود هفتادو اندی سال دارد و مودونوم همشهریمه و ریش سفید داره و عینکم میزنه و چون خیلی خوشگله میگن تارهم میزند
ممنون از پاسختان
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب هنرش نهفته باشد
واینکه
…خود پیداست از زانوی تو.
ایکاش شما کار می کردید شما حرف می فرمائید مثل همه ایرانیان که حرف می زنند و کمتر می شنوند.من جواب خود ستاندم
یک سلام ازهموطن ارمنی به نوری زاد هموطن مسلمان
ازاین که ایرانی هستم مفتخرم به هموطنی ات. مفتخرم به توکه بیش ازمن به غصه هموطنانت می پردازی اگرچه مسلمان نباشند. دوستت داریم نوری زاد مسلمان
شما در نوشته اخیر ایرانیان را به راستی محکوم به اعتیاد مرگ آور سکوت کرده اید اما من میخوام به توصیه شما ترک اعتیاد کرده و از شما سوالی کنم فعلا برگرفته از متن همین نوشته و پاسختنان به یکی از مخاطبان (بانو)
شما به راستی فکر میکنید کسانی که به قول شما ارگانیک تخم اعتیاد می پاشند تا درد انتشار دهند و از درد لذت می برند به شما فرصت حضور برای بیان سوالات فراوانتان می دهند و این رویه قرار است ما را از درد نجات دهد؟
——————-
دوست من، مرا با “آنان” کاری نیست. من کارخود می کنم. هرچه پیش آمد خوش آمد.
با احترام
.
هاشمی آمد!!!!!! آری هاشمی آمد اما نوریزاد عزیز متاسفم و بقول خودتان شرمنده ام که بگویم بعد از 35 سال از عمر انقلاب ما باید رجعت کنیم به لا اقل بیست سال قبلمان و هاشمی هفتادو چند ساله پیر و فرتوت که دیگر باید به فکر سفر آخرتش باشد می خواهد منجی ما باشد و مارا از این وضع اسفناک نجات دهد(چه حالی میکنه هاشمی!!!) قحط الرجالی شده واقعا .
مثل این میماند که در آمریکا بروند دنبال بوش پدر که بیا و رییس جمهور شو .هاشمی آمد ،کهنه سیاستمداری که اگر در هر کشوردیگری بود اینک فقط یادی در برنامه های مستندشان از او میکردند و یا نهایتا در یک برنامه تاریخی از او در منزلش در یک ساحل آرام مصاحبه می گرفتند . متاسفم برای خودم که در چنین کشوری زندگی می کنم و دلم می سوزد برای مردمی که اینک خوشحال هستند که :اکبر شاه آمده و دوباره همه چیز ارزان میشود و دوباره اوضاع خوب میشود با کشورهای دنیا رابطه برقرار میکنیم دلار دوباره زیر هزار تومان می آید ووووو……. وهیهات که هیچکس نیست بگوید چطور شد که هاشمی ای که چهار سال پیش راس فتنه بود و هنوز پرونده پسران و دخترانش در بیدادگاه جمهوری فلاکت باز است و هنوز وقایع سال 88 و خیمه شب بازی 9 دی یادمان نرفته و حتی در این سالها از مسئولیتش هم کنار گذاشته نشده به یکباره از ایشان رفع اتهام میشود و امروز خیلی راحت می خواهد رییس جمهور شود ؟؟!!!! آری تمام آنها بازی بود و تمام اینها هم بازی است وبه رسم نیاکانمان چه مردم پاکنهاد و ساده دل و بی آلایشی هستیم ما که سر از این توافقهای پشت در های بسته سیاست کثیف در نیاوردیم که نیاوردیم و باز هم داریم بازی میخوریم بازی ای که برای کشاندن ما بر سر صندوقهای رای ترتیب داده شده وهیچ از خود نمی پرسیم چرا در جنگی که هشت سال به ما مردم از طرف دولتمردانمان تحمیل شد چرا از خانواده های این آقایان و رهبری حتی یک شهید هم وجود ندارد و چرا در وقایع 88 با این که از خانواده هاشمی به عنوان راس فتنه نام برده شد حتی یک هزارم بلاهایی که برسر فرزندان مردم آوردند برسرشان نیامد من به شما اطمینان میدهم که بعد از این انتخابات: یا هاشمی رییس جمهور میشود و همه چیز به خیر و خوشی تمام میشود و یا اگر رییس جمهور هم نشود آبی از آب تکان نمیخورد چون اینبار برای کشاندن مردم برسر صندوقهای رای خود هاشمی آمده و قرار نیست عمود نظام مثل میر عزیز قربانی این خیمه شب بازی شود سیاستی که حتی میر ساده دلمان هم از آن سر در نیاورد که برای حذف مخالفین نظام ترتیب داده شده بود متاسفم برای خودم وبرای آینده تاریکی که برای کشور مظلوم و عزیزمان ایران پیش رو داریم واقعا این مرزو بوم چه روزهایی را دیده و چه روزهایی راباید ببیند انگار که روی آسایش خوشبختی بر این مملکت و مردم نیامده. افسوس افسوس و صد افسوس
نوری زاد خوب وخیرخواه سلام
بقول بزرگان:
کاش کانان که عیب من جستند
رویت ای دلستان بدیدندی
تا بجای ترنج درنظرت
بی خبردستها بریدندی
کاش روح سخنان شما فهمیده می شد. کاش مقام معظم رهبر ذره ای شما را باورمی کرد. کاش را شما می نشست واز شما نیز مشاوره می گرفت. اطمینان دارم اگر شما با وی بنشینید حتما بهترین مشاورت را بایشان می دادید. من تاسف فراوان می خورم که مشاورین ایشان همگی چاپلوس اند وچاکری می کنند
———————
سلام بانوی خوب
من نیز به همین مختصرچشم دارم. که روزی مرا فرابخوانند وبفرمایند : دردت چیست؟
که من سخنان فراوانی با وی دارم.
ما برای رهایی ایشان خود را بخطرمی اندازیم
وچاپلوسان ما را بخاطرهمین خیرخواهی به تنگنا درمی اندازند.
امید که نیت خیر ما وشما به سمع ونظرایشان برسد
با احترام
سلام به دکترنوری زاد گرامی
من هم همانند برخی ازدوستان به این فکرمی کردم که مگرمی شود یکی مثل نوری زاد اینهمه تند وشفاف وصریح ازرهبرانتقاد کند واطرافیان رهبراستخوانش را به دندان نکشند؟ درمطالعات خود به مطلبی از”دفرمری” مترجم فرانسوی گلستان سعدی برخوردم. ایشان می نویسد: عده ای بدگویی سعدی را می کردند. که : زیاد می خورد یا زیاد می خوابد یا مالش ازپارو بالا می رود. اینها را من ازخودم می گویم. غرض این که پشت سرسعدی بد می گفته اند. سعدی داستان شیخی را مطرح می کند که او نیز به همین مشکل مبتلاست. سعدی دربوستان خود اززبان شیخی خردمند درپاسخ مریدی که سخنان بدی را درپس او می گفته وبه او نسبت می داده می گوید:
هنوز آنچه گفت ازبدم اندکی است/ ازآنها که من دانم این صد یکی است
زروی گمان برمن اینها که بست/ من ازخود یقین می شناسم که هست
وی امسال پیوست با ما وصال/ کجا داندم عیب هفتاد سال؟
به ازمن کس اندرجهان عیب من/ نداند بجز عالم الغیب من
ندیدم چنین نیک پندارکس/که پنداش عیب من این است وبس
—————–
من فکر می کنم رهبر آدم فاضلی است وبه این مقولات اشراف دارد وبا اطرافیان عبوس خود می گوید اگر نوری زاد یکی ازعیب های مرا برملا می کند من که خود به هزار عیب خود بیشترواقفم. بهمین خاطر شما را راحت گذارده است. اینطور فکرنمی کنید؟
————————-
سلام استاد گرامی
شما به نکته ای انگشت نهاده اید که احتمال آن کم است. ایکاش رهبرما به این می اندیشید که : من بخاطراینهمه مسئولیتی که بلوکه کرده ام و – قانونی نیزهست – باید به مردم پاسخگوباشم. نوری زاد کیست؟ مردم مهمند که باید بدانند من با پولهایشان چه کرده ومی کنم. مردم باید بدانند کارهای روزانه ی یک رهبرکدام است. با که معاهده می بندد وبه که اخم می کند. رهبرما تا زمانی که گردش مالی تحت امرش را مشخص نکند ودرقبال مسئولیت های فراوانش به مردم گزارش مستدل ندهد هنوز در نقطه ی محوری انتقاد بحق مردم قراردارد. درعین حال که : اگراینگونه باشد که شما مرقوم فرموده اید نیز مزید امتنان است.
با احترام
/
گرامی
ما ملت دودزده ایم ( دود ولایت زده شده ایم ) غبار جهل ما را فرا گرفته
اشاره: بصورت ظاهراین نوشته نباید درسایت منتشرمی شد. اما بخاطراین که ما تا کنون ازاین منظر(یعنی ازنگاه یک جوان ایرانی – اسراییلی ) به خود وبه اسراییل نگاه نکرده بودیم، وبخاطراین که دراین نوشته به نکته های قابل اعتنایی اشاره شده، من بی هیچ حذف وتعدیلی به انتشارآن اقدام می کنم. تنها به این دلیل که : شنودن سخن مخالف، ازشروط نخستین انسانی واسلامی است.
محمد نوری زاد
————————————
جمعه ۱۷ مهٔ ۲۰۱۳
آقای خامنهای با شما سخن میگویم
نام من ایلیا هست ، از مادری اسرائیلی و پدری ایرانی ، در اسرائیل متولد شده ام
آقای خامنهای با شما سخن میگویم از یکی از کوچکترین کشورهای دنیا ، از کشور اسرائیل . از کشوری که زیر تهدید هر روزه شما و عوامل بیرونی و داخلی شماست.
آقای خامنهای با شما سخن میگویم ، از تنها کشوری که در طول تاریخ ، زبانش ، زبانی که دوهزار سال صحبت نمیشد را زنده کرد
از کشوری با شما سخن میگویم که از زمان استقلال اسرائیل تا به حال بیشترین جایزه صلح نوبل را نسبت به هر کشور دیگری مال خود کرده است . از کشوری با شما سخن
میگویم که از نظر طول عمر شهروندان ، هشتمین کشور جهان با سنّ تقریبی هشتاد سال میباشد
از کشوری با شما سخن میگویم که مؤسسات علمی آن ، رتبه سوم جهان را دارا میباشد . از کشوری که در زمینه علوم فضایی ، دومین کشور جهان میباشد و بیشترین تعداد انتشار مجلات علمی را نسبت
به جمعیت خودش را دارا میباشد . از کشوری با شما سخن میگویم که بیست و دو درصد از کل جوایز نوبل جهانی را در زمینه علمی ، پزشکی ، اقتصاد ، شیمی ، ادبیات ، فیزیک و غیره را دارا میباشد
بنا بر اطلاعات و دانستههای خود ، و دینی که به کشور پر افتخار ایران و مردم دوست داشتنی و با تمدن ایران دارم ، وظیفه خود دانستم که برای شما ، رهبر نظام جمهوری اسلامی چند خطی بنویسم . و برای خودم دلایل خودم را دارم . آقای خامنهای روی سخنم با شماست
آقای خامنهای من یک دختر ۲۸ ساله ، ایرانی اسرائیلی از کشور اسرائیل ، برای شما نامه مینویسم . نام من ایلیا هست ، از مادری اسرائیلی و پدری ایرانی ، اسرائیل متولد شدهام ، و در این کشور پر افتخار و تاریخ ساز زندگی میکنم . آقای خامنهای روی سخنم با شماست
شما و نظام حاکم بر کشور دوست ، با فرهنگ و با تمدن ایران ، که دم از مسلمانی میزنید و هر روز و هر لحظه کشور اسرائیل را زیر سوال میبرید ، باید جوابگوی من و افکار من باشید. قصد دارم شما را به چالش بکشم به عنوان دختر ایرانی، اسرائیلی . دختری که به کشور ایران و تمدن غنی ایران و فرهنگ ایران افتخار میکند . ایران را سرزمین پدری خود میدانم و از طرفی به سرزمین مادری خود یعنی کشور تاریخ ساز اسرائیل میبالم . آقای خامنهای ، شاید ذهن خسته و شکست خورده شما یاری گذشته قوم بنی اسرائیل و قوم یهود را نداشته باشد ، ولی باید خدمت شما و نظام حاکم شما عرض کنم که قوم یهود ، قوم برگزیده خداوند متعال است و حتی در قرآن این کتاب آسمانی شما به این نکته اشاره شد است . حال روی سخن من با شماست
شما که خود را ولی فقیه و نایب امام زمان میدانید ، روی چه حسابی قوم بنی اسرائیل و این سرزمین مقدس را تهدید به نابودی میکنید ؟ قومی که یکتا پرستی را رواج داد . آیا غیر از این است که حضرت موسی یکی از فرستادگان پروردگار میباشد ؟ آیا غیر از اینست که نام مبارک حضرت موسی در کتاب آسمانی شما یعنی قرآن به صراحت تکرار شده است ؟ آقای خامنهای روی سخنم با شماست
آقای خامنهای ، شما هیچ وقت نمی توانید با تبلیغات منفی اسلامی و شستشوی مغزی مسلمانان افراطی ، کشور اسرائیل را که با همت و کوشش پدران و مادران و اجداد ما بنا شده را هر زمان که خواستید تهدید و نابود کنید . شما و نظام حاکم شما هیچ وقت نمیتوانید هولوکاست را نفی کنید .
ما مردم اسرائیل هیچ مشکلی با هیچ کشوری نداریم ، به ویژه با کشور و مردم پر افتخار و سراسر تمدن ایران عزیز .
من به عنوان یک دختر ایرانی اسرائیلی عاشقانه ایران را ، این کشور بزرگ ، با مردمانی دوست داشتنی ، شجاع ، مهمان نواز و سراسر فرهنگ و تمدن که در تمام دنیا زبانزد خاص و عام میباشد را از ته دلم دوست میدارم و تاریخ پر از فرازو نشیب آن را تحسین میکنم . ولی با شما و افکار نظام شما مشکل دارم . من شما و افکار شما و نظام شما را از حساب مردم ایران جدا میدانم . و مطمئن هستم که مردم ایران هم مثل من فکر میکنند . من با شما و سیستم حکومت داری شما ، از بدو تاسیس آن در سال پنجاه و هفت به رهبری آیتالله خمینی ، که صدق سری دولت انگلستان آن موقع و همان ماجرای ننگین و کثیف گوادالوپ که خود خوب از آن خبر دارید ، مشکل دارم .
آقای خامنهای ، روی صحبتم با شماست . با شما که خود را نایب امام زمان ، و ولی امر مسلمین میدانید
من با شما و نظام یهود ستیز شما مشکل دارم ، با نظامی که در سال پنجاه و هفت به رهبری آیتالله خمینی به واسطه کشورهای بزرگ غربی بنا شد . آیتالله خمینی که وقتی در هواپیما ایر فرانس از ایشان سوال شد که از اینکه به کشور ایران بر میگردید ، چه احساسی دارید ؟ و ایشون در کامل خونسردی فرمودن هیچ احساسی ندارم ، مشکل دارم . من با شما و سیستم دروغین شما از بدو تاسیس آن در سال ۵۷ به رهبری آیتالله خمینی که در گورستان بهشت زهرا برای مردگان سخن از آزادی بیان و آوردن پول نفت به سر سفره مردم ایران و دیگر وعدههای پوچ و توخالی کردن و یک عده مردم ناسپاس و یک مشت به اصطلاح روشنفکر که الان مزدوری رژیم شما را میکنن و همان موقع برای حرفهای پوچ و بی پایه و اساس آیتالله خمینی دست میزدن و هلهله میکردن از فرطه شادی مشکل دارم . ولی آن زمان نمیدانستن که چه بلایی قرار است به سر تاریخ و فرهنگ و تمدن یک ملت بزرگ یعنی ایران بیاید ، دریغ از این که آیتالله خمینی آن وعدههای پوچ را فقط و فقط در گورستان بهشت زهرا برای مردگان تلاوت میکرد
آقای خامنهای روی سخن با شماست
، شما پول و سرمایه ملت بزرگ ایران را به جیب گروه تروریستی حماس به رهبری سید حسن نصراله و خالد مشعل میریزید ، تا فلسطینیان را بر علیه قوم یهود و کشور اسرائیل بشورانید . شما سیدحسن نصراله و خالد مشعل را آقای فلسطین و لبنان کردید ، و هر آنچه که شما از پول و سرمایه مردم شریف و تاریخ ساز ایران به عوامل خود در لبنان ، سوریه و فلسطین میدهید ، باعث شده که هر آنچه که به آنها میگوید اجرا کنند . آقای خامنهای ، شما کار را به جایی رساندید که ، محمود عباس هم صدایش از دخالتهای شما و بریز و بپاش شما در آمده است . آقای خامنهای رهبر نظام اسلامی ،، با شما سخن میگویم . من به عنوان یک دختر اسرائیلی ، ایرانی هیچ مشکلی با فلسطینی هم جوار خود ندارم ، و مطمئن باشید که آنها هم با ما مشکل ندارند . ولی دخالتهای شما و نظام شما و پولهای که متعلق به مردم ایران است را صرف اختلافات اسرائیل و فلسطین میکنید
شما و سیستم حکومتی شما ، بنیانگذار مرامنامه حماس در سال ۱۹۸۸ ، با مزدوری یک فرد روانی به نامه شیخ احمد یاسین هستید و من با شما بر سر این مرامنامه یهود ستیز شما مشکل دارم . آقای خامنهای ،،،، ولی امر مسلمین ، شما خود از انتشار و تدوین این مرامنامه یهود ستیز حماس اطلاع دارید . خود شما پایه گذار این مرامنامه بودید و دقیقا از بند بند آن اطلاع دارید . ولی برای اطلاع مردم خوب و مهربان ایران و ذهن مخوف و یهود ستیز شما ، چند بند از این مرامنامه را به عرض شما میرسانم
آیا مگر شما در این مرامنامه حماس به صراحت نگفتید که یهودیان و مسیحیان دشمن اسلام و بشریت هستند ؟ آیا در این مرامنامه قید نشده که سرزمین تاریخی اسرائیل در واقع به اسلام تعلق دارد و باید سرزمین اسرائیل وقف اسلام شود ؟ آیا شما در این مرامنامه قید نکردید که باید اسرائیل را نابود کرد ، و تنها شیوه رسیدن به این هدف ، راه انداختن یک نبرد طولانی و خونین است ، ولی مقصود واقعی آنها دست زدن به عملیات مسلحانه و اقدامات تروریستی ، از جمله کشتار زنان ، کودکان ، نوجوانان اسرائیلی ، ترور انتحاری در اتوبوسها ، خیابانها ، کافهها ، رستورانها ، و دیگر اماکن همگانی و یا حملات راکتی و موشکی علیه شهرها و آبادیهای اسرائیل است.
آقای خامنهای ،،، رهبر نظام جمهوری اسلامی ،،، آیا در این مرامنامه قید نشده که راه جهاد به عنوان شیوه اصلی برای رسیدن به نابودی اسرائیل مورد تاکید قرار گرفته ؟ و آیا صراحتاً در این مرامنامه گفته نشده که جهاد یک فریضه اسلامی است برای هر فرد مسلمان ، و باید بر هر قراردادی یا پیمانی که کوچکترین حق حیاتی به اسرائیل عطا کند مخالفت ورزید ؟ آیا در این مرامنامه ضّد یهود حماس که مورد لطف شما و نظام شماست ، به شیوه هیتلری قید نشده که ملت یهود یک مشت تبهکار هستن و باید از روی کره زمین محو بشوند ؟ آیا در این مرامنامه که شاهکار شما و نظام شما میباشد ، آیا به صراحت تاکید نکردید که باید شناخت اسلامی مسلمین تقویت بشود تا مسلمانان آموزش فکری داده بشود ، تا بدانند خطر قوم یهود و اسرائیل تا چه حد است ؟
آیا در پایان این مرامنامه ، استناد به حدیثی از پیامبر اسلام نکردید که ، فرمودند ؛ روز قیامت واقع نخواهد شد جز آن که همه یهودیان را بکشید . آقای خامنهای ،،، این فقط گوشه هایی از بندهای مرامنامه سیاسی و یهود ستیز حماس فلسطین بود ، که اوج وقاحت و بی معرفتی و یهود ستیزی خود را به منحصه ظهور گذاشتید . غافل از این که قوم یهود پایه گذر یکتا پرستی بوده و در ایجاد فرهنگ بشری نقش اساسی داشته ، و از همه مهمتر دوستدار ملت بزرگ و پر افتخار و تاریخ ساز ایران است
شما که ادعای ولی امر مسلمین و حامی مستضعفین را دارید ،،، آیا بهتر نیست ، که این سرمایه و پولی که خرج این مرامنامه حماس میکنید و به دنبال کاشتن تخم نفاق و کینه بین مسلمانان و قوم یهود و اسرائیل و نفاق بین شیعه و سنی ، خانه سازی در کشورهای آمریکایی لاتین و دخالت در کشورهای منطقه خاورمیانه از جمله عراق، افغانستان ، لبنان ، فلسطین ، پاکستان و کشورهای دیگر هستید ، خرج آبادانی ایران و اقتصاد بیمار ایران و جوانان ایران زمین صرف کنید ؟ آیا بهتر نیست به جای این که وقت خود را صرف این مسائل کنید ، به این نکته بسیار مهم توجه کنید که در روز روشن ، خاک شیرین و پر گوهر ایران عزیزم را به صورت شین و ماسه به کشورهای خلیج فارس به ویژه قطر و امارت میفروشید ، و کشاورزی ایران را از بین میبرید و خاک ایران را نابود میکنید ؟
آقای خامنهای ،، آیا بهتر نیست ، به جوانان مهربان و دوست داشتنی ایرانی که کلیه و اعضای و جوارح خود را در معرض فروش میگذرند توجه کنید ؟ آیا بهتر نیست بساط قاچاق دختران معصوم و زیبای ایرانی را به کشورهای خلیج را جمع کنید ؟ آیا بهتر نیست به جای دخالت و یهودی ستیزی ، وقت خود را صرف این کارها بکنید ؟ آیا بهتر نیست پول و سرمایه مردم مهربان و پر افتخار ایران را صرف جوانان ایران بکنید تا شاهد قمه کشی جوانان و اعتیاد و فساد ، گرانی ، تورم ، خودکشی و ناموس کشی در ایران نباشیم ؟ آیا بهتر نیست به فکر جوانان ، کارگران ، پیشه واران ، معلمان ، نویسندگان و روزنامه نگارانی که در زندانهای مخوف شما شکنجه و تجاوز میشوند ، باشید ؟ آیا بهتر نیست به جای تهدید هر روزه اسرائیل ، از اعدامهای دست جمعی در داخل زندانها و معابر عمومی دست بر دارید و اجازه بدهید تا خود مردم ایران برای خودشون تصمیم بگیرن و آزادانه عقاید خود را بیان کنند . کشور پر افتخار ایران بر روی اقیانوسی از نفت و گاز و دیگر منابع زیر زمینی قرار دارد ، این حق مردم ایران است که در کمال آرامش و تحت هر دین و مسلکی زندگی کنند .
آقای خامنهای ،،، رهبر معظم انقلاب اسلامی ،،،، شما با دخالت هایی که در کشور سوریه داشتید و دارید ، کار را به جایی رساندید که در این کشور برادر کشی را آغاز کردید . شما با دخالت و فرستادن نیروی قدس سپاه که تحت امر شما فعالیت میکنند ، کار را به جایی رساندید که ابو صفار ، که یکی از مخالفین نظام بشار اسد میباشد ، به راحتی خنجر به دست میگیرد و سینه سرباز و برادر خود را میشکافد و قلب برادر خود را به دندان میکشد ، و در انتها الله و اکبر گویان به خوشحالی میپردازد . گویی که با دخالت شما و وجود پر برکت شما ، انسان و انسانیت دیگر جایی در کشورهای منطقه ندارد
در همین جا نکتهای به ذهنم رسید ، که اگر نگویم احساس خفگی به من دست خواهد داد . روی سخنم به نماینده جامعه یهودی ایران در مجلس رژیم شماست . نماینده محترم جامعه یهودیان ایران در مجلس نظام اسلامی ،،،، کسی از شما انتظار ندارد که در داخل ایران از اسرائیل و سرزمین یهود دفاع کنید . ولی همین نظامی که شما آن را مقدس میخوانید و تملق گویی رهبرش را میکنید ، خون بسیاری از هموطنان شما را به زمین ریخت . امثال ندا آقا سلطانها ، سهرابها و ستار بهشتیها و هزاران جوان دیگر که قلم یارای نوشتن نام پر افتخار این دلاوران و عزیزان را ندارد . همین نظامی که شما مقدس میخوانید ، شب و روز سرزمین اجدادی شما رو تهدید به نابودی میکند ولی شما آنقدر بزدل تشریف دارید که دم بر نمیاورید . گویا آنقدر از پول خون ملت پاک و پر افتخار ایران و جوانان ایرانی به جیب شما و خانواده شما ریخته شده که شرف و آبرو خود را فروختهای
جناب خامنهای ،،،، تاریخ ثابت کرده که کاخ ظلم هیچ وقت پا بر جای نمی ماند . کشور پر افتخار و با تمدن ایران متعلق به شما و نظام دیکتاتور شما و قدرتهای بزرگ سیاسی دنیا به رهبری انگلستان و آمریکا و غیره نیست . کشور پر افتخار و با صلابت ایران متعلق به مردم شریف ، مهمان نواز و بزرگ و تاریخ ساز ایران است . مطمئن باشید ، شما ، کلیت نظام شما ،عوامل شما ، مزدوران خارجی و داخلی شما در خشم مردم ایران و چنگال قانون و عدالت ایران ، در فردای آزاد ایران قرار خواهید گرفت و باید جواب گوی مردم ایران و دیگر ممالک دنیا باشید ، ممالکی که در آن برادر کشی رواج دادید . کودکان را به کام مرگ فرستادید ، امنیت عراق و افغانستان را با دخالت خود به خطر انداختید ، آقای خامنهای ،،، مطمئن باشید که شما و کلیت نظام یهود ستیز شما ، فردا باید پاسخ گوی جنایت و غیره باشید
شما و ارباب شما یعنی انگلستان ، هیچ وقت دوست ندارید که ایران به عظمت و افتخار گذشته خود بر گردد . ولی مطمئن باشید مردم ایران کاسه صبرشان روز به روز در حال لبریز شدن است . مطمئن باشید که بساط شما و نظام شما به زودی زود جمع خواهد شد و یک بار دیگر تمام مردم دنیا ، شاهد ایرانی پر افتخار ، با صلابت ، با فرهنگ و تمدن به سان گذشته خواهند بود ، و مطمئن باشید مردم اسرائیل برای تحقق این آرزو در کنار مردم ایران خواهند بود . آقای خامنهای ،، شما و نظام حاکم شما را به خاطره جنایتی که در این ۳۴ سال به مردم مهربان و نجیب ایران و کشورهای دیگر روا داشتید ، هیچ وقت نمیبخشم . مطمئن باشید بزودی تقاص پس خواهید داد و شما به همراه کلیت و تمامیت نظام شما با کلیه مزدوران داخلی و خارجی ، توسط فرزندان کورش کبیر به زیر کشیده میشوید
در پایان سخن ، چند کلامی برای مردم پر افتخار ، نجیب ، مهربان ، و درد کشیده ایران عزیزم
مردم ایران ، پدران و مادران ، دختران و پسران دوست داشتنی و دلاور ایرانی ،،،،،اینرا بدانید که شما دارنده لوح منشور حقوق بشر توسط بزرگ مرد دنیا یعنی کورش کبیر هستید . شما دارای بزرگان و اساطیری به سان کورش شاه ، داریوش شاه ، خشایار شاه در عرصه سیاست و کشور داری بودید و هستید . در پشت تاریخ بزرگ سرزمین شما و من یعنی ایران ، دلاورانی به سان آرش کمانگیر و رستم و سهراب ، ستار خان ، باقر خان ، پوریا ولی و دلاوران دیگری که قلم ، یارای نوشتن ندارد . کسانی که در تاریخ ایران و دنیا نام بزرگشان ثبت شده است ، دانشمندانی مثل ابو علی سینا ، ذکریا رازیی ، شاعران و بزرگانی مثل فردوسی ، حافظ ، سعدی و مولانا ،،، به گذشته خود افتخار کنید و به آن ببالید . به تمدن خود افتخار کنید و با شعار ناسیونالیسم ایرانی به جنگ دیو کنونی بروید . مطمئن باشید مردم اسرائیل عاشقانه شما رو دوست دارند ، به شما افتخار میکنند و همیشه در کنار شما خواهند بود . در این موقعیت حساس کنونی ، شما مردم پر افتخار ایران در کنار همدیگر و با حفظ تمامیت ارزی کشور عزیزمان ایران ، و در سایه پرچم سه رنگ شیر و خورشید ایران زمین و با نافرمانی مدنی و اعتصابات عمومی و تحریم انتصابات پوشالی رژیم اسلامی حاکم ، یک بار دیگر عظمت و دلاوری خود را به جهانیان ثابت کنید ، ایران را آزاد کنید و حتم بدانید که مردم تاریخ ساز و مهربان اسرائیل در کنار شما خواهند بود ، مردم اسرائیل آزادی و راحتی کنونی خود را مدیون بزرگ مردی مثل کوروش شاه میدانند و چون حق با ماست ، پس ما پیروزیم ،،،،
مردم پر افتخار و با غیرت ایران ، این را بدانید که هیچ کس جز خود شما نمیتواند سرنوشت و آینده خود را رقم بزند . این را بدانید که مهمترین دشمن یک ملت ، بی تفاوتی یک ملت است . منتظر معجزه نباشید و دست در دست هم دیگر ، ایران ، این کشور بزرگ و پر افتخار را بار دیگر به اوج شکوفایی و اقتدار گذشته بر گردانید
به امید آزادی ایران و ایرانی ، پاینده و جاوید باد مردم دلیر و سرفراز ایران زمین ، عشق و محبّت و دوستی دو کشور و دو ملت بزرگ و تاریخ ساز ایران و اسرائیل همیشه پا بر جاست
برقرا ر باد پرچم سه رنگ شیر و خورشید ایران زمین ،،، ایلیا از اسرائیل
اونایی که نوری زاد رو به عصبانیت متهم می کنند بدانند که نوری زاد عصبانی نیست ما ساکت وخاموشیم وچون پذیرفته ایم که باید خاموش وساکت وسربزیرباشیم حالا یکی که حرف می زنه برامون تند وتلخ بنظرمیاد
این نوشته قابلیت این را دارد که مستقلا درسایت آورده شود. ازآنجا که من هرگز قصد ورود اینچنینی به مقولات انتخابات را ندارم ناگزیر به این شدم که دراینجا بیاورمش. بهمین خاطرازنویسنده ی محترمش پوزش می خواهم.
محمد نوری زاد
————————–
هاشمی آمد
بالاخره پس از فراز و فرودهای فراوان و تحلیل های بسیار هاشمی رفسنجانی در دقیقه نود برای ورود به عرصه انتخابات و سپس تکیه کردن بر صندلی ریاست جمهوری تصمیم به ورود به کارزار انتخابات گرفت. تصمیمی که شاید بهترین کنش او در طول عمر سیاسی اش باشد . اما آمدن او از یک طرف میمون و از طرف دیگر نامیمون است. میمنتش به خاطر امکان رهایی از بن بست جهالت و تعصب و خودرائی است و نامبارکی اش به خاطر روشن شدن دوباره موتور افتراء و تهمت و دروغ و سفاهتی است که به اعلاترین حد آن در این هشت سال رشید و بالغ شده است. اما ورود به این زمین بازی برای هاشمی با تنگناها و چالشهای خاصی همراه است.
زمین بازی که حتی نا آشنا ترین تماشاچیان به قاعده بازی نیزشكي برایشان باقی نمانده که تنها دستاورد تیم حاضر در میدان فقط گل زدن به دروازه خودی بوده، تیمی که با حمایت کامل و دربست سر مربی و تمامی کادر فنی به مدت هشت سال طول و عرض زمین بازی را شخم زد و تقریبا در همه میدانها بازی را با تفاضل گل بالایی واگذار کرد. اما در نمایشی تماشاچی نمایانه و با حمایت کامل مربی و کادر فنی و با در اختیار داشتن انحصاری ابزارهای تبلیغاتی تظاهر به برد در بازی می نمود . اما برای این مربی و کادر فنی متملق زمان زیادی لازم بود تا به اشتباه انتخاب کاپیتان و بازیکنان خود پی ببرد. و ابزار انحصاری رسانه را برای رویگردانی تماشاچیانی که هشت سال از تحمیقشان بهره برده بودند در راستای تحمیق و تخریبی جدید به کار بندند.
بر این اساس هاشمی برای حضور در میدان با محدودیت های فراوانی روبروست . از آن جمله کادر فنی و مربی تیم به هیچ وجه قائل به قبول هاشمی به عنوان کاپیتان در زمین بازی نیست . چون که امکان پیاده سازی تاکتیک های کادر فنی و مربی با روش بازی هاشمی همخوانی ندارد- حداقل از زمانی که هاشمی تاکتیک های فردی و روش بازی خود را از چهار سال قبل تغییر و ارتقاءداده است – تجربه نشان داده است که مربی تیم به هیچ وجه به کاپیتان دارای استقلال رای و بازیکنان دارای خلاقیت فردی و تیمی اعتقادی نداردو حاضر است بازی را با تفاضل گل بالایی ببازد اما مفتخر به بردی نشودکه تاکتیک های غیر قابل اجرای مربیگریش را نمایان کند . چرا که امکان ادامه این روش مربیگری فقط با تحمیق و تخدیر هرچه بیشتر تماشاگران امکان پذیر می گردد.
و در مورد بازیکنان نیز تجربه بازی سه تیم کاملا متفاوت در این زمین نشان داده که تاکتیک بازی سر مربی حتی
مطیع ترین کاپیتان و نالایق ترین بازیکنان را نیز از پایان فصل بازی تبدیل به گروه انحرافی و محکوم به خداحافظی همیشگی از بازی می کند .
بر این مبنا هر چند نوع بازی هر کدام از این سه تیم در دوران بازیگری کاملا متفاوت بوده اما برنده بازی، بازنده و تساوي کننده بازی در نهایت برای همیشه باید چهار گوش این مستطیل سیاست را بوسیده و با این زمین بازی با وصله اي همانند ساکتین فتنه ،فتنه گر و منحرفین خداحافظی کند .
اما برای اولین بار در طول تاسیس این باشگاه سیاسی تیم قبلی با وصله ساکتین فتنه می خواهد دوباره به زمین بازی برگردد. اما نه با دعوت سر مربی، بلکه به تشخیص تماشاچیانی که گویا میخواهند مراحل گذر به سمت آگاهی و شناخت را طی کنند. و آنهم در زمینی که اعتبار تیم، ،تماشاگر ،بازیکن ،زمین و دروازه آن در تمامی لیگ های داخلی و جهانی به نازلترین حد آن تنزل کرده است. و زمین بازی آن نیز به علت نوع بازی آخرین تیم حاضر در آن بیشتر به سنگ لاخی شبیه است تا زمین بازی و اين دشواري حضور تیم جدید را در ميدان بازي دو چندان نموده است . چراکه اولا ًمربی تحت فشار تماشاچیان می خواهد تن به حضور این تیم در زمین بازی دهد، پس در راه حذف و انحراف نظر تماشاچیان به هر لطایف الحیلی متوسل خواهد شد و ثانیاً در صورت گرفتن مجوز حضور در بازی این تیم باید با زمین ناهموار و با پستی و بلندی بسیار شروع به بازی کند.
پس مسلما ًکسی که می خواهد وارد این بازي شود به تنها گزینه ای که فکر نمی کند کسب قدرت است . چراکه نه تنها ورود به این بازی شأنی برایش به همراه ندارد بلکه شخصیت اندوخته بازیگریش را نیز به چالش می کشد. پس نمی تواند انگیزه ای غیر از اعتبار بخشی به بازی و زمین و تماشاچیان مغبون و با تکیه برکوله بار تجربه بازی حرفه ای اش داشته باشد.
اما از این بگذریم که بسیاری از بازیکن نماهای علاقمند به حضور در زمین بدون شناخت از شرایط موجود تصمیم به کاندیداشدن جهت حضور در میدان را دارند.
حال باگذشتن از این تحلیل باید وارد شرایط واقعی بازی سیاسی موجود شد. جایی که با اعلام کاندیداتوری هاشمی سکه سیاست دو روی خود را به او نشان داد.كه روی اول آن شور وشعف ایجاد شده در بدنه اصلی اجتماع است که نمونه آن را فقط در خرداد 76 می توان سراغ گرفت ، و روی دیگر آن شروع تفرقه، تهدید ها و تهمت هایی است که شاید علت حضور با تاخیر هاشمی دور شدن هر چه بیشتر از نمایش این روی سکه بود. اما در این جا به منظور شناخت هر چه بهتر تهمت ها و تفرقه اندازي ها به یک مصداق وتحلیل آن اشاره می شود و آنهم یادداشت روز حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان مورخ 23/02/92 است،که به ناحق توسط متملقان درگاه لقب سردار قلم گرفته ،چراکه به حق او شایسته سرداری تفرقه و تهمت و آشوب است – آنجا که می نویسد :
“آقای خاتمی بعد از اصرار آقای هاشمی برای کاندیدا شدن به چند تن از افراد بسیار نزدیک خود می گوید: آقای رفسنجانی می داند که شورای نگهبان صلاحیت مرا رد می کند و قصد دارد بعد از رد صلاحیت من بدون آنکه هزینه ای پرداخته باشد آراء اصلاح طلبان را به صندوق کاندیدای تحت فرمان خود منتقل کند. خاتمی می گوید: نامزد مورد نظر او هم رای نمی آورد ولی شکست وی به حساب هاشمی نوشته نمی شود و هاشمی می تواند کماکان منتقد شرایط کنونی باقی بماند . بی آنکه جایگاه خود را به راي مردم گذاشته باشد.
در همین حال و هوا ،جلسه ای در ….. تشکیل می شود و در این جلسه آقای ” م ” پیشنهاد می کند که ، ما می توانیم با این توضیح بخوانیم ، ترفند و توجیه که خرابکاری احمدی نژاد باعث رویگردانی مردم از ایشان شده و فرصت را برای نامزدی آقای هاشمی فراهم نموده است.
…..توافق هاشمی برای کاندیداتوری ،جلب و تاکید می کند که اگر چه آقای هاشمی فاقد پایگاه مردمی است و شکست می خوردولی این شکست به حساب اصلاح طلبان نوشته نمی شود. چرا که هیچ کس هاشمی را اصلاح طلب نمی داندو سابقه همراهی او با نظام را فراموش نمی کند. در پی همین تصمیم است که از یکسو خاتمی روی نامزدی آقای هاشمی اصرار می ورزد و سخن “کاش هاشمی می آمد “او از رسانه های داخلی و خارجی بازتاب گسترده داده می شود و از سوی دیگر برخی از افراد مطرح در همین طیف ماموریت می یابند که تاکید کنند هاشمی همان عالیجناب سرخ پوش است. …. وبدین ترتیب بار دیگر آقای هاشمی به عنوان “پل”در اختیار مدعیان اصلاحات قرار می گیرد. یعنی همانها که بیشترین اهانت ها را علیه وی روا داشته بودند و هرگز از آن همه اهانت و دشمنی ابراز پشیمانی نکرده و نمی کنند . پیش از این با محاسبه شرایطی که می دانستیم از نگاه آقای رفسنجانی پنهان نیست پیش بینی کرده بودیم که ایشان نامزد نمی شود ولی فاکتور های دیگری که به برخی از آنها اشاره شد در میدان محاسبات وی قرار گرفت و ایشان را در معرض یک شکست قطعی و غیر قابل اجتناب دیگر قرار داد.”
متن فوق مشتی است نمونه خروار که نه تازگی دارد و نه تمامی نوشتاری همراه با آشفتگی و ترس تحلیلی غیر متقن و سبک وزن و متکی به فقط اخبار درگوشی آنهم با روش غیر حرفه ای و غیر اخلاقی ، يعني با استفاده از رانت های اطلاعاتی که صحت آن نیز زیر علامت سوال است..اما آشفتگی آن به علت چنگ زدن به استدلال هاي غیر واقعی به منظور رسیدن به تحلیل مطلوب شخصی و آب پاشی بغض فردی است و ترس آن به دلیل گم کردن دست و پای خود به علت کاندیداتوری هاشمی است. امری که نه تنها صاحب این تحلیل بلکه تمامی شیفتگان قدرت در حاکمیت را به یکباره شوکه کرد. شاید اگر حاکمیت و تحلیل گران آبکی آن ميتوانستند حاضر بودند تمامی منافع ملی این سرزمین به مدت هشت سال دیگر به مجسمه جهالتی به مانند احمدی نژاد واگذار می شد.اما ساعت رسمی کشور در روز شنبه 21 اردیبهشت ماه 92 به یکباره یک ساعت جلو می رفت و هاشمی رفسنجانی از ثبت نام در انتخابات باز می ماند. اما زهی خیال باطل برای حاکمیت در قدرت و آبی فزون تر بر تحلیل های آبکی تحلیلگران آن جایی که در قسمت پایانی این نوشتار می نویسد که ما می دانستیم و پیش بینی کرده بودیم که هاشمی نامزد نمی شودو ایشان در معرض یک شکست قطعی واجتناب ناپذیر دیگر قرار گرفته است .
اما مشخص شد که این پیش بینی و دانستتن در مورد حضور هاشمی از همان جنس دانستن در مورد احمدی نژاد بود . استخوان در گلویی که نه بیرون می جهد و نه پائین می رود . اما در مورد پیش بینی و دانستن دوم باید گفت اگر حاکمیت و حاميان آن آستینهای خود را در راستای مهندسی انتخاات بالا نزنند، هاشمی رفسنجانی پیروز قطعی انتخابات 92 است. هر چند که بالا زدن آستین مهندسی نیز منجر به فرو افتادن بسیاری از پرده ها خواهد شد.،فقط در اینجا باید به جنس این تحلیل ها و کاربرد آن اشاره کرد، تحلیلی که بیشتر از جنس توهم است و آرزوهای شخصی اشخاص بیمار دل !
و کاربرد آن بیشتر از آنکه به فضای همدلی و مودت و دوستی بین مردم و کانديداها منجر شود بوی متعفن تفرقه و جدایی
می دهد.بویی که فضای هشت ساله این اجتماع رابه طور کامل احاطه کرده وبه فصل شدن های غربی در این جامعه منتهی شده است . فصل شدن هایی که حتی به کانونی ترین نقطه اجتماع یعنی خانواده نیز رحم نکرده و به جدائی های غم انگیزی در دل خانواده ها انجامیده که قلم تاب نوشتن و ذکر مصادیق آن را ندارد.
اما در مورد نقل قولهای خاتمی از زبان این متن ، بدون اغراق و مقهور شخصیت خاتمی شدن باید گفت، که عدم فهم تفاوت بین سیاستمدار و سیاست باز منجر به ایجاد این سطح تحليل می گردد. چراکه سیاست باز به دنبال قدرت و منافع آن و بهره برداری از لذایذ آن است وقدرت را با تمامی شعوب آن در راستای منافع شخصی به کار می گیرد نه منافع ملی، اما سیاستمدار به سیاست و قدرت با نگاه ابزاری نمی نگرد . چرا که قدرت را برای رساندن بازماندگان در راه می خواهد نه سواری گرفتن از آنها ، سیاست را برای منافع ملی می خواهد نه مشقت ملی ! از چرخهای صندلی قدرت برای سواری دادن به مردم استفاده می کند نه اینکه آن را بر گرده ملت عقب وجلو کند تا لذتش به قیمت خرد شدن استخوان های مردم تمام شود. بر قدرت و سیاست مهار اخلاق می زند نه تازیانه دروغ و تغلب و تفرقه!
و اين تفاوت اساسي است كه خاتمي را از ديگران متمايز كرده، چون كه به واقع ستاره اخلاق مداري اين سياست مداردربين رجال سياسي اين عصر از همه پرفروغ تر است . چرا كه با توجه به تحمل مشقات ، تظاهر ها ، ريا ها، دروغ ها ، تهمت ها و فحاشيهاي سياست روزگار خود هيچ گاه از مدار اخلاق و ادب خارج نشد و به اين بي اخلاقي ها نيالود.
خاتمي در انتخابات سال 88 با وجود ثبت نام و امكان عبور از گردنه شوراي نگهبان و امكان بسيار بالای پيروزي در انتخابات، اخلاق مدارانه در برابر اعلام نامزدي مير حسين موسوي بدون هيچ گونه تهدیدی كنار كشيد و ميدان را به ايشان واگذارد. امري كه در مورد كوتاه قامتان سياسي اعلام نامزدي كرده در اين دوره كه حتي در محله خود نيز صاحب رأي واقعي مردم نيستند و پنبه ائتلاف و تعهد را نیز به پشيزي مي زنند و خود را تابع هيچ تعهدي نمي دانند صدق نمي كند. و اين است تفاوت سياستمدار و سياست باز. اما مطلبي كه از خاتمي در اين متن نقل شده ، نقل قول يك سياستمدار سیاست باز است و نه سياستمدار، كه بامنش خاتمي قرابتي ندارد. چرا كه هاشمي و خاتمي نياز به قدرتي با اين چنين شراره هاي آتش ندارند و غير از تعهد در برابر منافع ملي كه تمامي آن در مسير باد جهالت قرار گرفته به نظر نمي رسد نيازي هم به هم آغوش شدن با اين عروس قدرت از ريخت افتاده داشته باشند.
در اينجا به قسمتي ديگر از متن مورد اشاره جهت تحليل بيشتر اشاه مي شود جايي كه مي گويد:” برخي از افراد مطلع در همين طيف (يعني اصلاح طلبان) مأموريت مي يابند تاكيد كنند هاشمي همان عاليجناب سرخ پوش است. و به اين ترتيب بار ديگر هاشمي به عنوان پل در اختيار مدعيان اصلاحات قرار گيرد يعني همان ها كه بيشترين اهانت ها را عليه وي روا داشته بودند.”
هر چند اين دو سطر عصاره تفرقه و نفاق است و نويسنده فقط به دنبال گرفتن ماهي خود از آب گل آلود است اما هشدار بسيار بسيار جدي است به اصلاح طلبان و هاشمي جهت اتخاذ سياستي شايسته . چرا كه از اين روش به كرات در طول دوره پيش رو جهت از هم پاشيدن اردوگاه اصلاح طلبان و هاشمي استفاده خواهد شد و اين نوشتار نيز پيرامون آن تحليل بيشتري خواهد كرد.
اما صاحب متن بيشتر از آنكه از هاشمي ضربه خورده باشد از اصلاح طلبان تندرو ضربه خورده است. امروز ايجاب مي كند كه با حمايت آنها به تخريب هاشمي بپردازد. و اين وظيفه اصلاح طلبان است كه اينبار در اين دام وارد نشوند و هيزم شعله هاي برافروخته آتش نفاق آنان نگردند و لزوم هوشياري خاتمي و هاشمي نيز در اين برهه تاريخي دو چندان است . چرا كه شعله هاي فصل كردن از منجنيق جهالت بر سر آنها خواهد باريد.
سناريوي تخريب و تهديد و نفاق روش بديع و جديدي نيست بلكه چماقي است كه اقتدارگرايان و حاميان آن در تمامي طول دوره حاكميت خود به كرات از تمامي مدلها ي آن استفاده كرده اند و طعم آن را نيز هم هاشمي و هم خاتمي و اصلاح طلبان به كرات چشيده اند.
اصلاح طلبان امروز خطاي بزرگي خواهند كرد كه اگر دوباره به مانند تجربه بعد از خرداد 76 به طيف تندرو و افراطي خود اجازه دهند كه با نبش قبر تاريخي هاشمي او را بر سر نيزه تخريب بنشانند .زيرا اقتدارگرايان حاضر در حاكميت اين وظيفه را به اعلا درجه خود براي هاشمي انجام خواهند داد . اصلاح طلبان بابت اين مسئله تجربه گرانقدر انتخابات سال 84 را پيش روي خود دارند . مقطعي كه به جاي اتفاق نظر كامل بر روي هاشمي با سرمايه گزاري روي گزينه هاي متعدد به بر كشيده شدن احمدي نژاد كمك كردند و امروز هر چند بسيار دير، بايد خبط خود را جبران كنند .
حال اگر بخواهيم در مورد سياست امروز اصلاح طلبان در اتخاذ استراتژي بعيد انفعال يا عدم حمايت در برابر كانديداتوري هاشمي و عواقب پس از آن در لابه لاي تاريخ سياسي معاصر ايران دست به جستجو بزنيم مي توانيم به نمونه انفعال و عدم حمايت حزب توده از دكتر مصدق در جريان كودتاي 28 مرداد اشاره نمائيم. هر چند كه مقايسه حزب توده و جبهه اصلاحات از نظر گرايش سياسي قياسي مع الفاروق است اما نتايج پس از آن مي تواند درس آموز باشد.
حزب توده به عنوان يكي از ريشه دارترين و نظام مند ترين احزاب در تاريخ تحزب ايران و با توجه به مرام كمونيستي خود و بر مبناي فضاي باز سياسي ايجاد شده بين سالهاي 32-1320 يك نمونه واقعي از فعاليت حزبي در ايران را به نمايش گذارد . اما اين حزب در جريان كودتاي 28 مرداد با توجه به نقاط مشترك خود با جبهه ملي و دكتر مصدق در مبارزه با استعمار و امپرياليسم و با توجه به قدرت بالاي كادرسازي و توانايي ميدان داري در جريان كودتا با تكيه بر نقاط افتراق خود با جبهه ملي به بي عملي و انفعال تمايل پيدا كرد و با دادن ميدان به كودتا گران يكي از عوامل مهم شكست دكتر مصدق و پيروزي كودتا 28 مرداد شد. .و با همين يك اشتباه سياسي خود نه تنها مهر بطلان بر ادامه حيات سياسي خود زدند بلكه بر پيكر جنبش ملي خواهي و استقلال طلبي مردم ايران چنان زخمي وارد كرد كه اين مطالبات آزادي خواهانه قريب به يك ربع قرن ديگر به تعويق افتاد و محمد رضا شاه پس از پيروزي كودتاي 28 مرداد با توجه به انفعال حزب توده اما باعنايت به پيشينه فعاليت اين حزب چنان تار و ماري از آن كرد كه اين حزب ديگر نتوانست قد علم نمايد.
مسلماً استراتژي انفعال و سكوت برخي از گروه هاي اصلاح طلب در برابر كانديداتوري هاشمي شايد عواقبي به وخامت نمونه مثالي نداشته باشد اما آينه روشني است براي اتخاذ تصميمي شفاف و روشن و تماشاچي بودن و انفعال و گرفتاري در دام تخريب هاشمي كه اقتدارگرايان پهن كرده اند .
بر اين اساس اگر طيفي از جريان اصلاحات هاشمي را هنوز گزينه اصلاح طالبان نمي دانند و او را نردبان اصلاح طلبي قلمداد
نمي كنند . اما در بدبينانه ترين حالت مسلماً او پله اي براي برداشتن گامهاي بعدي خواهد بود .يعني باز شدن فضاي سياسي ايران براي اظهار نظر و اعلام وجود. جايی كه در اين هشت سال نه تنها اجازه فعاليت از تمامي احزاب اصلاح طلب گرفته شد، بلكه به شديدترين شكل ممكن تخريب و تار و مار شدند و در صورت تعلل در تصميم گيري به منظور دفاع همه جانبه از هاشمي و از دست دادن فرصت تاريخي ديگر و اجازه بركشيده شدن هر گزينه اي غير از او سرنوشتي بهتر از سرنوشت حزب توده در انتظار آنها نخواهد بود. چراكه بهترين گزينه بعد از هاشمي نيز نخواهد توانست اجازه ورود اصلاح طلبان به فعاليت هاي سياسي در ايران را بگيرد. اصلاح طلبان افراطي بايد به اين نكته واقف شده باشند كه هرگونه تخريب وحتي انفعال در برابر هاشمي به سر برآوردن احمدي نژادي ديگر منتهي خواهد شد نه گاندي جديد.
حال با توجه به استراتژي اصلاح طلبان در قبال كانديداتوري هاشمي مسئله بعدي اتخاذ سياستي صحيح از جانب شخص هاشمي در قبال تخريب هاي گسترده عليه خود است.از ديدگاه اين نوشتار به نظر مي رسد بهترين استراتژي هاشمي در طول اين دوره يك ماهه همانند قبل استراتژي سكوت و حركت بر مدار اعتدال است . چون كه اگر هاشمي بخواهد در برابر هجمه ها و فحاشي ها در مقام دفاع از خود برآيد مسلماً آنها جري تر و فحاش تر مي شوند، چون آنان از اين همه هتاكي به دنبال پاسخ به مسئله نيستند بلكه به دنبال پاك كردن صورت مسئله يعني هاشمياند و هيچ پاسخي نيز آنان را مجاب نخواهد كرد. زيرا نه به دنبال منطق مي گردند و نه استدلال و تمام تلاش خود را در نبش قبر گذشته هاشمي و وابستگان او جهت كشتن مجدد او مصروف مي دارند.
پس نه هاشمي نه اصلاح طلبان و نه خاتمي نبايد وارد ميدان بازي شوند كه اولاً خواست اقتدار گرايان است و ثانياً در آن به هيچ دستاوردي نخواهند رسيد. آنان بايد در طول اين مدت فقط به ارائه برنامه هاي خود و آنهم نه با تخريب ديگران بلكه بر مبناي منطق متكي بر دانش دانشمندان و فهم فهيمان خود حركت كنند . حتي نبايد به دنبال درست كردن كلاه از نمد تخريب احمدي نژاد براي خود برآيند، چراكه خراب كاري هاي احمدي نژاد حتي از چشم با بصيرتان نيز دور نمانده است. پس بايد اين مورد را نيز به زمان خود و نه روش تخريب بلكه انتقاد مستدل و مستحكم و نه آنهم براي بركشيدن خود بلكه براي درس گرفتن در آينده استفاده نمايند.
هاشمي بايد براي مردمان ما اين ارمغان را بياورد كه به او و برنامه هايش بر اساس روش ايجابي روي كنند نه بر مبناي رويكرد سلبي يعني براي فرار از دست بدتر به دامن بد پناه برند. چون كه به واقع گزينه هاشمي در اين دوره از انتخابات گزينش بين بد و بدتر نمي باشد بلكه انتخاب بين بدترين و بهترين است. پس اولا ً او نبايد وارد ميدان بازي اقتدارگرايان كه به دنبال ايجاد تفرقه بين ايشان و اصلاح طلباناند شود و ثانياً نبايد به مانند احمدي نژاد بر طبل تخريب ديگران براي بازسازي خود بكوبد. چرا كه فهم اجتماعي ما نياز به اين دارد كه بالاخره زماني به افراد بر اساس شخصيت خودشان رأي دهيم نه بر اساس ميزان مخدوش بودن چهره طرف مقابل! و از اين نكته نيز غافل نشويم كه ذهنيت جامعه ايران در مورد ايشان با توجه به چهره شناخته شده شان ذهنيتي شكل گرفته است. كه نه با تخريب اقتدارگرايان مخدوش مي شودو نه با اغراق هاي بي مورد بازسازي، پس نه نيازي به پاسخ گفتن به تخريب هاي اقتدارگرايان دارد و نه احتياجي به تبليغات انتخاباتي گسترده! چراكه فقط شنيدن خبر هاشمي آمد كافي بود تا اولاً در حوزه داخلي تمامي معادلات انحصار طلبان به هم بريزد و ابتدا به ساكن دچار لكنت شوند و هم شورو نشاط انتخاباتي را به بدنه اصلي اجتماع براي حاضر شدن در پاي صندوق رأيي كه با آن قهر بودند باز گرداند. و ثانيا ًدر حوزه خارجي با استقبال دولتهاي حاشيه خليج فارس و كشورهاي اروپايي و آمريكايي مواجه شود، چرا كه مي دانند او سياستمدار واقع گرايي است كه به مانند سلف خود به دنبال آرمانگرايي كور حركت نمي كند . نه به دنبال نابودي اسرائيل است و نه به دنبال صدور انقلاب و مسلماً وزنه متعادل كننده اي در روند مذاكرات هسته اي و منتج به نتيجه شدن آن خواهد شد. ضمناً چالشهاي ايجاد شده در جريان بحران سوريه و حمايت هاي ايران نيز از آن با حضور هاشمي ممكن است دستخوش تغيير شود.
با همه اين مسائل آقاي هاشمي و تيم تبليغاتي ايشان بايد با كناره گيري از حواشي فقط بر روي استراتژي پيروزي حداكثري در انتخابات برنامه ريزي كنند. لذا در اينجا فقط به يك چالش مهم در سبد رأي هاشمي اشاره ميشود . بر اين اساس راي اكثريت طبقه متوسط و بالاي جامعه مسلما در سبد آقاي هاشمي است .اما طبقات پايين اجتماعي تنها طبقه اي هستند كه علي رغم تنوع بايد براي آگاهي بخشي به آنها برنامه ريزي صحيحي شود . بر اين مبنا موردي كه ممكن است آراء هاشمي در طبقات پائين اجتماع را دستخوش تغيير كند بحث يارانه هاست . چراكه به واقع با تكيه هاشمي بر صندلي رياست جمهوري و با توجه به طرز فكر اقتصادي ايشان بايد شاهد خداحافظي با پرداخت يارانه به صورت نقدي باشيم . هر چند قطع يارانه نقدي استراتژي صحيح اقتصادي در دولت بعدي با هر سكانداري است چرا كه اين سياست عوام ما را عوامتر كرده است. و بحث پيرامون آن نيز در اين مجال نمي گنجد . اما احساسات پوپوليتي ايجاد شده با اين روش پرداخت پول به مردم به ويژه اقشار آسيب پذير اقتصادي سبد رأي كانديدا ها را تحت الشعاع قرار خواهد داد و اين مسئله است كه مشاوان تبليغاتي آقاي هاشمي بايد استراتژي معقولانه اي جهت جلوگيري از موج سواري ساير كانديداها براي آن اتخاذ كنند.
در اينجا بي مناسبت نيست كه جهت آگاهي بيشتر به موضع گيري هاي تأمل برانگيز اخير نزديكترين رقيب انتخاباتي هاشمي يعني آقاي محمد باقر قاليباف اشاره شود . كسي كه به نظر ميرسد آبرومندانه ترين شكست را در برابر هاشمي تجربه خواهد كرد.آقاي قاليباف در طول مدت هشت سال تكيه بر صندلي شهرداري تهران آبروي نيم بندي براي خود دست و پا كرده و آنهم نه به خاطر مديريت بي بديل شهري شان بلكه بيشتر به خاطر اينكه در ميان تمام مديران كوتاه قامت حاكم بر امورات امروز جامعه اندكي از آنان بلند قامت ترند و به واقع” در شهر كوران يك چشم پادشاه است!” و در بركه اي كه تمام آنرا قورباغه ها تسخير كرده اند در قواره يك بچه ماهي ظاهر شده است.
اما ايشان پس از سالها سكوت و موضع گيري هاي مبهم و مه آلود در مورد انتخابات 88 و همچنين ارادت نسبت به آقاي هاشمي ،به يكباره با اعلام نامزدي هاشمي از اتخاذ سياست “يكي به ميخ و يكي به نعل” دست برداشته و به لزوم پاسخگو بودن هاشمي در برابر خود و اتخاذ موضعي شفاف در قبال حوادث پس از انتخابات 88 و همچنين مستضعف تر شدن و محروم تر شدن مردم در صورت دستيابي هاشمي بر كرسي رياست جمهوري صحبت مي كند.
اما اتخاذ اين سياست تهاجمي قاليباف با توجه به سابقه موضع گيري هاي ايشان هشدار دهنده علائم خطرناكي است و آنهم زير پا گذاشتن اخلاق براي بالا رفتن از نردبان قدرت، آنهم با رونمايي از چهره تزوير و رياست ، آفتي كه گويا بذر آنرا در اين سرزمين پاشيده اند و آفت كشي نيز حريف آن نمي شود. اما همين يك موضع گيري آقاي قاليباف براي شناخت ايشان توسط آگاهان كافي است تا بفهمند كه او دو بنده سياست بازي را بر كت و شلوار سياستمداري ترجيح داده است و چرب و شيرين قدرت، او را وادار به له كردن اخلاق در زير چكمه هاي سياست نموده است و اين هشداري است براي مردم كه از نظر اخلاق سياسي انتخاب گزينه حسين شريعتمداري فحاش و فتنه انگيز اما با موضوعي هميشه ثابت بر انتخاب گزينه قاليباف به اصطلاح مدير اما ملون و متظاهر اولويت دارد. چرا كه اگر سياست هاشمي ستيزي اعتقاد راسخ قاليباف در تمامي طول دوره مديريتشان بود امروز بر ايشان حرجي نبود اما موضع گيري
ناگهاني و نا بهنگام ايشان خبر از نشانه گرفتن صندلي رياست جمهوري توسط سياست باز متظاهر ديگري را مي دهد.
بر اين اساس اتخاذ سياست سكوت طولاني مدت قاليباف در برابر واژه جاهلانه فتنه نشان از عدم اعتقاد او به اين مسئله دارد اما از آنجا كه حاكميت اقتدار متوجه اين مسئله شده است كه هيچ كس به اندازه قاليباف نمي تواند در وزن هاشمي وزنه بزند حمايت همه جانبه و قرار گرفتن پشت سر او را منوط به اتخاذ سياست روشن در برابر جريان به اصطلاح فتنه و به طريق اولا در برابر هاشمي دانسته و او را در دام قدرت يابي همراه با رياكاري انداخته و تنها نيمه اندام در ميان نامزدهاي نابه اندام را اولاً در مسير تخريب هاشمي و ثانيا ًطمعكار به آراء منفي او نموده است. گويا قرار نيست كسي در اين مملكت با آراء ايجابي رئيس جمهور شود چرا كه آراء ايجابي ، برنامه ، تفكر و مديريت مي خواهد اما آراء سلبي ، تظاهر ، ريا ، دروغ و تخريب و قاليباف از ميان اين دو راه راه دوم را برگزيد. اما بايد بداند كه با اين كار غير از مخدوش كردن چهره خود كار ديگري انجام نداد چراكه هاشمي 92 هاشمي 84 نيست و حتي آراء سلبي او نيز كه به قيمت آبروي قاليباف تمام شده منتهي به تكيه زدنش بر صندلي رياست جمهوري نخواهد شد.
در پايان تحليلي ديگري از ميان انبوه تحليلهادر مورد حضور هاشمي را به عنوان ختم كلام اين نوشتار مورد بررسي قرار مي دهيم و آنهم بحث خروج هاشمي از گردونه انتخابات است. اما به نظر مي رسد اين تحليل بيشتراز آنكه در قالب يك استراتژي مورد بررسي قرار گيرد، در چارچوب يك تاكتيك قابل تامل است . چون هاشمي به هيچ وجه خود را در تير رس هجمه ها و حملات بي امان مخالفان قرار نداده تا بدون دستيابي به هيچ نتيجه مشخص از ميدان رقابت خارج شود. هاشمي تا آخرين لحظه انتخابات در ميدان رقابت باقي مي ماند چرا كه او براي پيروزي آمده نه براي در معرض قرار دادن و زخمي كردن خود و كنار كشيدن بي نتيجه. اما همانگونه كه گفته شد . اين استدلال در قالب يك تاكتيك انتخاباتي قابل بررسي است . زيرا هاشمي در اين بازه زماني تا انتخابات با آتش توپخانه سنگين مخالفان خود مواجه است و نياز است كه بعضاً با اين تاكتيك ها شرايط را به نفع خود تلطيف كند . چرا كه حتي شايعه خروج هاشمي از عرصه انتخابات آب سردي است بر موتور به جوش آمده مخالفان و مسلماً كم كردن حجم آتش بار توپخانه جهت ايجاد فضاي تنفس بيشتر براي هاشمي!پس در اين راه بايد از هر استراتژي جهت كم كردن موج تخريب ها و تهديدها و حركت هاي خشنوت آميز استفاده شود زيرا اتخاذ هر سياستي كه منجر به حركت هاي خشونت آميز شود هيچ برنده اي در پي نخواهد داشت. حتي انقلاب خشونت آميز نيز منافع ملي مردم اين سرزمين را به سرمنزل مقصود نخواهد رساند چراكه نتيجه خشونت چيزي جز افراط گرايي و تعصب و بنياد گرايي به همراه ندارد.و در اين راه چه تجربه اي گرانقدرتر از انقلاب 57 !بر اين اساس همه عقلا بايد دست در دست هم دهند تا اين موقعيت حساس به سرمنزل مقصود برسد . هر چند هاشمي پس از پيروزي نيز راه همواري پيش رو نخواهد داشت. چرا كه اسب چموش شده قدرت در دوره احمدي نژاد به هاشمي به راحتي سواري نمي دهد و او را با چالشهاي جدي مواجه خواهد كرد اما اين اتفاق نظر در ميان همه ما بايد ايجاد شود كه هيچ سواري به مانند هاشمي توانايي رام كردن اين اسب سركش قدرت را ندارد.
اقای نوریزاد خودت را اماده کن که بیاییند سراغت دیگه زیر بار این پستت نمی روند خصوصا تیترش اقا برو ما هم میاییم پشت سرت فقط یک مشگل اینکه ما تو شهرستانیم اگه بیارندون اوین میام وگرنه اون بو ما بدو فرار را به قرار ترجیح میدهم چرا که تو استان ما بند سیاسی ها با بند قتلی ها(قتل عمد و غیر عمد و سارقین مسلح خطرناک ) مشترک است
نورى زاد عزير, ما خيلى تو را دوست داريم و مى ترسم كه بلايى سرت بيارند, اين خامنه اى خيلى كينه ايست, سعيدى سيرجانى كه يادته, مواظب خودت باش
اشتباه نشود ماهیانه هشتاد هفت هزار تومان که البنه تورم روی اینها هم اثر گذاشت و هر روز قیمتش بالا رفت ابتدا 52 هزار تومان بود هفته ایی ده هزار تومان گرانتر شد و البته به نظر پزشک یک بیمر باید از سه ماه تا نه ماه و یا در بعضی موارد تا حتی اخر عمر داروی mmtمصرف کند و البته ماهیانه پولش را بپردازد مرکز گذری وسازمان مردم نهادیست که خدماتی از قبیل دوش ابگرم یک وعده غذا سبک و سرنگ و .. را باید به بیماران اراه کندالته در کلان شهرها این مراکز وجود دارد بگذریم از اینکه حداقل در مرکز گذری که من بصورت داوطلب همکاری میکردم از دادن دوش و بیشتر خدمات سرباز میزدند و تا بیمار میخواست اعتراض کند میگفت زنگ میزنم 110 اصلا نه تنها دیگر اعتراض نمیکرد بلکه دیگر انجا مراجعه نمیکرد بگذریم از اینکه اگر امروز دو نفر مراجعه میکردند امار نوشته میشد بیست نفر هیجده نفر جدا از دزدیهای مالی در این مرکز که فکر میکنم بیشتر مراکز همین باشند چرا که نظارت خیلی ضعیف است و دوم اینکه به افراد متخصص این مراکز داده نمیشود وقتی در مورد سیاست ا اینها صحبت میکردم میفتند ما نمی توانیم این نان و سبیب زمینی که باید در روز بگیریم را بگیریم وقتی خیلی گرسنگی بهمون فشار میاورد میاییم اینجا بگذریم از اینکه در این دوماه چندین تن از این بیماران بخاطر سوء مدیریت و .. جان باختند واقعا مسبب مرگ اینها کیست ؟!
نوریزاد خیلی مشکوک جملاتو انتخاب کردی . هر چی باشی شما یه زمانی زیاد با این بابا (اسمشو میذارم آقای خرابات) دم خور بودی . چند درصد احتمال میدی آقای خرابات اهل دود و دم باشه؟
——————-
سینای گرامی
من دراین نوشته هرگز خود ایشان را به دامان اعتیاد نینداخته ام. بل فرزندان ایشان را درمحاسبه ای خیال گون به وادی اعتیاد درانداخته ام. وهمسرایشان را . این ازابتدایی ترین خصوصیات یک رهبراست که خود را همدوش مردم ببیند وبرای دردهای آنان چاره اندیشی کند. من می گویم اگرایشان رهبرنبودند ویک کودک هشت ساله رهبربودند. این کودک هشت ساله چه می کرد؟ باندانم کاری خود کاری می کرد که ما درتمام جهان اول کشور پرمصرف مواد مخدرمی شدیم. اکنون که ایشان رهبرند نیز به همین مقام نائل آمده ایم. پس شأن رهبری ایشان درکجاها باید ظاهرشود؟
بااحترام
.
اول از شما تشکر میکتم که برای یک بار هم که شده صدای بی صدایان شدی اگر تونستی مایل بودی سری به مراکز گذری و شلترها که مثلا بی خانمان ها انجا میخوابند بزنید ببینید چه خبر است رییس جمهور و و رهبر انها نه اینها بلکه مسئولان این مراکز هستند که هر طور دوست دارند با اینها برخورد میکنند و .. بدتر از ان به من بگویید یک مصرف کننده که زندگی خود را باخته و تصمیم به ترک میگیرد چگونه و از کجا باید هزینه هشتاد هفت هزار تومان دارو(متادون ) را تهیه کند و اگر فرد نداشته نباشد دوره درمان او سریع قطع میشود ..
من به ضد ولایت فقیه بودن خود افتخار می کنم .
————–
دوست من شما مجازید به هرچه که دوست دارید افتخارکنید. اما ایکاش بما می فرمودید که دراین سوی “ضد” به چه متصف ومتمایلید. دوست من ما باید گزینش ها ورانش های صفر وصدی را کناربگذاریم. درزندان هم می شود لبخند زد اما به چه قیمتی؟ این “افتخار” شما ابترونیمه است. دست ما را بگیرید وبجایی ببرید که نه ازنفرت درآن باشد ونه ازجهل
با احترام
.
آقای عرفانیان، که در همین صفحه نظر داده است، خیلی خوش فکر است۰ راست می گوید۰ آقای خامنه ای اگر به این تحلیل برسد که اشتباه کرده و باید کارد را زمین بگذارد کسی، یا سیستمی، را ندارد که او را در این مسیرکمک و هدایت کند۰ چرا؟ چون فکر می کند نایب امام زمان است و بهتر از همه میفهمد۰ او همین مسیر را اگر
برود، خودش را که نه ولی همه مردم را بدبخت می کند۰ افرادی مثل هاشمی می توانند این کارد را از دستش بگیرند۰البته اگر بگذارد۰ اگر نگذارد مشخص می شود که بصیرت در حکومت چه جایگاهی دارد۰ناظر
محمد گرامی درود به شرف تو و تمامی همفکرانت که درجهنم حکومت اخوندی سکوت نمیکنید و هرازگاهی حرف دل هفتاد و پنج میلیون ایرانی دربند را به گوش جهانیان میرسانید و یقینا درفردای ازادی شما و تمامی مردان و زنان ازادیخواه کشورمان از ان دسته شرمندگان نخواهید بود اما همدرد عزیز، خامنه ای و بیتش اززمان به قدرت رسیدن معتادند. اعتیاد انها به بوی دلاراست و برای ماندن درقدرت و داشتن ثروت //// اما یک فرد معتاد به مواد مخدر خودرا میکشد.اما ازمنظر دیگر وقتی حاکمان یک کشور درمقابل ملت قرار میگیرند دراین جنگ نابرابر برای ماندن درقدرت ازهر سلاحی استفاده میکنند . مواد مخدر هم نوعی سلاح مخرب است که ازدو جهت به انها کمک میکند . اول واریز شدن میلیاردها دلار به حساب /// و ذوب شدن دراو و دوم تضعیف نیروهای جوان و بالنده که میتوانند درمقابل بی تدبیری های حاکمان بایستند.تنها راه رهایی ملک و ملت ازاین فاجعه مسلح شدن شدن مردم به جوهره اگاهی و اتحاد سراسری میباشد. چراکه حکومت ولایت فقیه طی سی و چهارسال عمرخود دراین برهه اززمان ازداخل و خارج کارنامه مردودی گرفته و هیچ سنخیتی با شرایط کنونی برای مملکت داری ندارد.به امید رهایی ملت ایران.
این مطلب در جواب مقاله حسین اخوان توحیدی در سایت همبستگی ملی چه کسی بجه مرا معتاد کرد می باشد که گفته است خامنه ای معتاد بود ومسئول اعتیاد خامنه ای میباشد که به خیمه شب بازی انتصابات معتاد شده است
اگر راست میگوئی سانسور نکنید
سلام قربان
درست مي فرماييد شما ما همه معتاد شديم – هر كس به يك نحوي اوقات و افكار خود را به يك چيزي مشغول كرده – در عادات و رفتارمان زياده روي مي كنيم – فقط ميخواهيم زمان را يك جوري پر كنيم و فكر اوضاع و احوالي كه در آن بسر ميبريم از سرمان خارج كنيم – استاد زماني كه اميد به زندگي و نشاط و شادابي رو از مردم بگيري كار آن ملت ساخته است و ما خيلي وقت است كه اميدمان را از دست داديم و دل مرده شديم – پدر و مادرهاي سرگردان و سردرگمي كه به دنبال امرارمعاش و گذران زندگي روزمره خود هستند در كنار فرزنداني كه كوهي از مشكلات رو جلوي خود مي بينند چه كاري مي توانند انجام دهند – ضعيف ترها در كوتاهترين زمان گرايش به مواد مخدر و مشروبات الكلي ميارن متوسط ها به كلاه برداري و چپاول و غارت يكديگر مشغولند و قوي ترها سر شكسته و آواره در گوشه ي خانه و زندان بسر ميبرند – خسته شديم – ميخواهيم از اين همه دروغ و ريا و زندگي سگي نجات پيدا كنيم – به دنبال روشنايي و روراستي به هر سوراخي سرك ميكشيم – بايد قبول كنيم كه مردمي كم سواد و كم درك و موج سوار و بوقلمون صفت و هزار رنگ هستيم – ايراد از خودمان است و بايد از خودمان شروع كنيم و به فرهنگ 2500 ساله ننازيم – الان چي هستيم – اگه با هر دروغ و وعده اي گلول بخوريم و به راحتي از عقايد مذهبي و فرهنگي ما سوارمان شوند كه شده اند پس هيچي نيستيم
خدایا شهامت را از بندگانت گرفته اند. به داد بندگان بی نوایت برس و //// را به دست کاوه زمانه سرنگون ساز
سلام بر نوری زاد عزیز
می گویند پیش از انقلاب در کردستان مصرف مشروبات الکلی آنهم تا حدودی کم رایج بود. یعنی مردم با دیدن افراد مست زیاد تعجب نمی کردند. اما به شهادت قدیمیها حتی یک معتاد نداشته ایم. ولی هم اکنون در کوچه و خیابان، کودکان و بزرگسالان معتاد ریخته اند و علنی گدایی می کنند. واقعا به نکته ی زیبایی اشاره فرموده اید.و آقای محمد رضا رحیمی در زمان استانداری کردستان خدمات شایسته ای در جهت معتاد نمودن جوانان به حاکمیت نمودند و هم اکنون هم پاداش کارشان را با معاونت اولی ریاست جمهوری دریافت نموده اند. ما هم از این ارتقاء این دزد و قاچاقچی راضی و خشنود هستیم شاید چند صباحی دست از سر ملت کردستان بردارند!!!!!
شاید مصرف تریاک به نظر آقایان اشکال شرعی نداشته باشد. زیرا که من از هیچ مرجع تقلیدی حکم بر حرام بودن تریاک را ندیده و نشنیده ام. و اینگونه رایج است که در میان حوزویان مثل نقل و نبات مصرف می شود. الله و اعلم
که اگر اینگونه باشد راز مهم عدم پرسشگری حوزویان و وابستگی بیش از حد آنها به حاکمیت کشف شده است!!!
شاعری هم پس از منع کشت خشخاش در سال 1334 نالیده است که :
دختر تاک از این بیش خدایا مپسند
که زند طعنه به تریاک که من آزادم
به نوری زاد وغیرت وادبش سلام می کنم
من به دوستانی که می گویند نوری زاد کمی عصبانی شده وداره زیادی تند میره می گویم: دوستان علت این که نوشته های نوری زاد تند جلوه می کنه وما به او می گوییم تند می روی این است که همه ما کند می رویم وچیزی که صریح باشد نمی نویسیم. به این خاطراست که رفتارونوشته های نوری زاد تند بنظرمی آید. درجایی که همه ایستاده اند کسی که راه برود تند روی کرده؟ درجایی که همه ساکت اند اگر کسی صحبت بکند تند گفته؟ ما نوری زاد را با خودمان مقایسه می کنیم می بینیم او دارد تند می رود. من این مطلب نوری زاد را یا مطالب قبلی او را تند نمی بینیم بلکه ضرورت یک نوشته ایجاب می کند که یکجا شما با صراحت حرفت را بزنی این صراحت کمی ما را می ترساند بخاطراین که ما خودمان این صراحت گویی وصراحت نویسی را تمرین نکرده ایم. مثلا درهمین نوشته ببینید آقای نوری زاد با چه مهندسی آقای خامنه ای وهمسروفرزندانش را معتاد کرده وبه نتیجه گیری مطلوب رسیده؟ بله یک رهبرباید خودش را جای مردم بگذارد تا بدان آنها چی می کشند. نمی شود که اسمت را رهبربگذاری وندانی مردم چگونه روزگارمی گذرانند. درود برقلم مبتکروحساس ومنصفانه نوری زاد
امروز صبح رفتم بیرون نون بگیرم یهودیدم یه روحانی که نمی خوام اسمشو بیارم ازیه ماشین بیرون اومد اومد توصف نونوایی پشت سرمن قرارگرفت. بهش گفتم حاج آقا فکراینونمی کنی مردم ازروحانیت ناراضی ان واسه این که نتونست به تعهداتش عمل کنه؟ می دونی برگشت چی گفت؟ گفتش نه بخاطراین که مردم دربهترین جاها مسجد می سازن وبهترین سنگا وفرش ها ولوسترها رو بکارمی برن حاضر وآماده که شد یه روحانی دعوت می کنن با سلام وصلوات مسجد ومحل رو می سپرن بهش حالا این روحانی هرکاری بکنه مگه مردم می تونن ازش ناراضی باشن ؟ بهش گفتم بله ماهم ایران رو مسجد کردیم وسپردیمش بشما وشما بجای نماز واخلاق و عدالت ////// تومسجد. بهش برخورد نون نخریده ول کرد رفت من الان عذاب وجدان گرفتم که این بی نوا زن وبچه ش نون ندارن بخورن. راستش آقای نوری زاد یه کم هم معتاد بنظرمی رسید. توغرب هرکارمندی اگه معلوم بشه معتاده اخراج می شه. اینجا چرا اعلام نمی کنند هرآخوند هرکارمند هروزیرونماینده مجلس وهرقاضی اگه معتاد باشند باید اخراج بشن؟ من دارم به این فکرمی کنم که اگرقرار بشه درشهر مست گیرند درشهرهرآنچه هست گیرند. بقول شما مگه ما اول کشور مصرف کننده مواد مخدرنیستیم؟ این اول بودنهای ایران منوکشته.
سلام استاد
من بجرات می گویم که اگراقای خامنه ای با دقت درمیان اطرافیانش ازاول تا آخربگردد دوستی ودلسوزی بهترازتو پیدا نمی کند. توبهترین شیوه را برای هشداربه او انتخاب کرده ای. خامنه ای باید خودش را جای تک تک مردم بگذاره تومی خوای اینو بگی مگه نه؟
سن اعتیاد در ایران به حدود 10 سال رسیده و این حماسه را راحت بدست نیاورده ایم . زحمات شبانه روزی و صرف یارانه قابل توجه باعث شده که مصرف کنندگان عزیز بتواند ظرف چند دقیقه و با قیمت ثابت در کل کشور و ارزان به انواع جنس دسترسی داشته و عمر شریف را به نشئگی بگذراند . مردم یا خمارند یا به لطف دفتر مقام عظما نشئه . هیچ کدام نمی دانند امروز شنبه است یا … از هر راهی بدنبال تهیه پول مواد و ادامه هستند . بیت شریف اسوده است و اگر این مفنگیان بخواهند پرسشی داشته باشند و ناله ای سر بدهند انگاه برادران بدستور ولایت توزیع را تعظیل و جماعت را در خماری و رعشه قرار خواهند داد . تا به حال خماری کشیدی ؟؟
ﺁﻗﺎﻱ ﻧﻮﺭﻳﺰاﺩ ﻋﺰﻳﺰ ﺳﻼﻡ
اﻱ ﻛﺎﺵ ﺭﻫﺒﺮ ﺑﻪ ﻣﻮاﺩ ﻣﺨﺪﺭ ﻣﻌﺘﺎﺩ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﻲ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻗﺪﺭﺕ و ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻲ ﺭا ﻛﻪ اﺷﻐﺎﻝ ﻛﺮﺩﻩ ﻣﻌﺘﺎﺩ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﺎ ﺣﺘﻲ اﮔﺮ ﻓﺮﺽ ﺭا ﺑﺮ اﻳﻦ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ ﻛﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻮاﺳﺘﻪ اﻭ ﺭﺿﺎﻱ ﺧﺪاﺳﺖ ﻓﺮﻗﻲ ﺩﺭ اﺻﻞ ﻣﺎﺟﺮا ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ و اﻳﻦ ﺳﻮاﻝ ﻣﻬﻴﺐ ﻫﻨﻮﺯ ﭘﺎﺑﺮﺟﺎﺳﺖ اﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻴﺘﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ اﺟﺎﺯﻩ ﺩﻫﺪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻣﻠﻴﻮﻥ اﻳﺮاﻧﻲ ﺭا ﺑﻪ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﻩ ﺑﺰﻧﺪ و ﺑﺎﻛﻲ اﺯ اﻳﻦ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ اﺷﺘﺒﺎﻫﻲ ﺩﺭ ﻣﺤﺎﺳﺒﺎﺗﺶ ﻛﺮﺩﻩ
اﻭ اﮔﺮ ﺧﻮﺩ ﺭا اﻧﺴﺎﻥ ﺑﺪاﻧﺪ ﻣﻴﺪاﻧﺪ ﻛﻪ اﻧﺴﺎﻥ ﺟﺎﻳﺰ اﻟﺨﻂﺎﺳﺖ و اﺷﺘﺒﺎﻩ اﺯ ﻃﺮﻑ اﻭ ﻣﺤﺘﻤﻞ اﺳﺖ. ﺁﻳﺎ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ اﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﺤﺎﺳﺒﺎﺕ اﻭ ﻏﻴﺮ اﺯ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﺧﻮاﻫﻲ اﺯ اﻳﻦ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻣﻠﻴﻮﻥ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﻱ اﺯ ﺩﺳﺖ اﻭ ﺑﺮ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ
ﻭاﻗﻌﺎ ﺑﺎﻭﺭﻧﻜﺮﺩﻧﻴﺴﺖ. اﻧﺴﺎﻥ اﮔﺮ ﺗﺼﻤﻴﻤﻲ اﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﻳﻚ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺳﺮﺯﻧﺶ ﻣﻴﻜﻨﺪ و ﻧﻤﻴﺘﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﺭاﺣﺘﻲ اﺯ ﺁﻥ ﺑﮕﺬاﺭﺩ
ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻣﻴﺨﻮاﻫﺪ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺭا ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻫﺪ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺭا اﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻴﺪﻫﺪ ﻣﻦ ﭼﻨﺪ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ اﺯ ﺁﺧﻮﻧﺪﻫﺎﻱ ﺣﻜﻮﻣﺘﻲ ﻛﻪ ﺭاﺑﻂﻪ ﻧﺰﺩﻳﻜﻲ ﺑﺎ اﻳﺸﺎﻥ ﺩاﺭﻧﺪ ﺭا ﺩﻳﺪﻩ اﻡ ﻛﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ و اﺯ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩﻥ اﻭ ﺳﺨﻦ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ
ﺁﻗﺎﻱ ﺧﺎﻣﻨﻪ اﻱ ﺯﻳﺮ ﭼﻨﺎﻥ ﻓﺸﺎﺭﻳﺴﺖ ﻛﻪ ﻛﻮﻩ ﺭا ﺁﺏ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﺩﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﺷﺮاﻳﻂﻲ اﺗﺨﺎﺫ ﺗﺼﻤﻴﻤﻲ ﻣﻌﻘﻮﻝ ﻣﺤﺎﻝ اﺳﺖ ﺯﻳﺮا اﻭ ﻓﻘﻄ ﻳﻚ اﻧﺴﺎﻥ اﺳﺖ ﺁﻥ ﻫﻢ اﻧﺴﺎﻧﻲ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻬﺎﺭﺗﻬﺎﻱ ﻻﺯﻡ
ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻜﺘﻪ ﻣﻬﻤﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ اﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮا ﻣﻴﺘﻮاﻧﺪ ﻣﻌﺎﺩﻟﻪ ﺭا ﻗﺒﻞ اﺯ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻐﻴﺮ ﺩﻫﺪ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ اﻃﺮاﻓﻴﺎﻥ اﻭ ﺑﻪ اﺟﻤﺎﻋﻲ ﺩﺭ اﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺳﺖ ﭘﻴﺪا ﻛﻨﻨﺪ
ﺷﺮاﻳﻄ ﺁﻗﺎﻱ ﺧﺎﻣﻨﻪ اﻱ ﻣﺜﻞ ﻛﺴﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺩﺭﮔﻴﺮ ﻳﻚ ﺩﻋﻮاﻱ ﺧﻴﺎﺑﺎﻧي ﺷﺪﻩ و ﺟﻠﻮﻱ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺭﺟﺰ ﺧﻮاﻧﺪﻩ و ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﻗﺎﻃﻌﻴﺖ ﺩﺷﻤﻨﺶ ﺭا ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﺭاﻩ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻲ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ و اﻳﻦ اﻃﺮاﻓﻴﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﭼﺎﻗﻮ ﺭا اﺯ ﺩﺳﺖ اﻭ ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﻣﺎ اﻳﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭا ﺩﺭ ﺩﺭﮔﻴﺮﻱ ﻫﺎﻱ ﺧﻴﺎﺑﺎﻧﻲ ﺩﻳﺪﻩ اﻳﻢ
ﺁﻗﺎﻱ ﻧﻮﺭﻳﺰاﺩ ﺩﺭ ﻳﻜﻲ اﺯ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﺎﺩﺭ ﺷﺎﻩ و ﻗﺴﻤﻲ ﻛﻪ اﻭ ﻧﺰﺩ ﻟﺸﻜﺮﻳﺎﻧﺶ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ اﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩ و ﺑﻪ اﻃﺮاﻓﻴﺎﻥ ﺁﻗﺎﻱ ﺧﺎﻣﻨﻪ اﻱ ﮔﻮﺷﺰﺩ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ اﻭ ﺩﺭ اﻳﻦ ﺷﺮاﻳﻄ ﻓﺸﺎﺭ ﻧﻤﻴﺘﻮاﻧﺪ ﺗﺼﻤﻴﻤﻲ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﺁﻧﭽﻪ ﺗﺎ ﺑﻪ اﻣﺮﻭﺯ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﺷﻤﺎ ﺩﺳﺖ اﻧﺪﺭﻛﺎﺭاﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺪاﻧﻴﺪ ﻛﻪ اﮔﺮ ﺭاﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﺭا ﺑﻪ ﺭﺳﻤﻴﺖ ﺑﺸﻨﺎﺳﻴﺪ ﺣﺘﻲ اﮔﺮ اﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮاﺣﺘﻲ ﻣﻴﺘﻮاﻧﻴﺪ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻗﺒﺎﻝ ﻭﺟﺪاﻧﺘﺎﻥ و ﻫﻢ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﺪا ﻫﺰاﺭ ﺑﺎﺭ ﻗﺎﻃﻊ ﺗﺮ ﭘﺎﺳﺨﮕﻮ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﺗﺎ ﺑﺨﻮاﻫﻴﺪ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ و ﻗﺮاﺭﻱ ﻛﻪ ﺑﻴﻦ ﺧﻮﺩ ﺑﺴﺘﻪ اﻳﺪ ﺑﺪﻭﻥ اﻃﻼﻉ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻋﻤﻞ ﻛﻨﻴﺪ
ﺧﺪا ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺭا ﺷﻔﺎ ﺩﻫﺪ
نوریزاد بیحیال !! این پستتو حذف کن. داری کار دست خودت مبدی .
میدونی برای آدم معتاد هیچی مهمتر از مواد نیست. به ناموس و دینش و …. گیر بده اما به دنیای هپروتش کاری نداشته باش.
از ما گفتن بود. حذفش نکنی تا چند روز دیگه میان سراغت
نفرین به سیاست…
لطفا نامه عزت ا… انتظامی خطاب به مردم ایران رو حتما بخونید.
شروع متن ﻧﺎﻣﻪ:
ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﮐﻤﮏ ﮐﻦ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﺣﺮﻑ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﺰﻧﻢ …
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﻢ …
من همیشه این سوال برایم مطرح بوده که چرا شراب حرام است و مواد مخدر حرام نیست۰ فکر می کنم فتوا دهندگان ما به محتوای قانون حرمت شراب، که زایل کردن فکر در اثر زیاده روی است، توجه ندارند؛ بلکه چون در صدر اسلام حرام شده آنرا در زمان حال هم قبول دارند۰ حال اگر هر زهر ماری در زمان حاضر مصرف شود و ضرر مشهود داشته باشد آنها جرات و قدرت و فهم آنرا ندارند که اجتهاد به حرمت بدهند۰
من شهًود قابل احترامي را ميشناسم كه اذعان به مصرف ترياك اقاي //// تا أوائل انقلاب ميكرد.