من شخصاً جزیره هرمز خودمان را بسیار دوست دارم. از جهات مختلف. هم مردمش را، که تقریباً فراموششان کردهایم، هم کوهستان رنگین او را، و هم سواحل بکر و خوش منظرهاش را. یکی از دوستانم حدوداً شصت نوع رنگ از کوههای هرمز، شماره کرده بود. شما در عبور شتابناک از جادۀ ساحلی هرمز، حداقل به هفت نوع رنگ آشکار کوههای آن برمیخورید. معدن خاک سرخ هرمز نیز از معادن کمنظیر جهان است. که متأسفانه مردم جزیره، از آن بینصیباند. (تا زمان نگارش این نوشته: 1389)
یک روز در ساحل جنوبی این جزیره مشغول فیلمبرداری بودیم. یکی از دوستانم خرچنگ مرده ای را نشانم داد که طیف گستردهای از رنگهای آبی و بنفش بر پوسته پشت او نقش بسته بود. تماشای این پوسته رنگین، پرسشی در من پدید آورد. به دوستم گفتم: اگر پشت این خرچنگ، این همه رنگ نمیداشت آیا در من و تو ابهامی برمیانگیخت؟ که چرا دستگاه آفرینش از رنگ آبی و بنفش این خرچنگ غفلت کرده؟
همین امروز، هم سلولی ام: جناب دکتر عرب مازاریزدی از یک میوه گرمسیری اسم برد. نشانیاش را که داد و طعم و قیافه آن را که توصیف کرد، دانستم همان درخت «پاپیا» یا خربزه درختی خودمان است. پاپیا در منطقه بلوچستان کشت میشود. درختش شبیه نارگیل و نخل است. درست در بیخ بالایی درخت، آنجا که تنه باریک و دراز او تمام میشود و انبوه برگهای بلند و پهن او شروع میشود، مجموعهای از میوههای ریزو بههم چسبیدهاش میروید.
این میوهها نخست به اندازه گردو هستند و هر کدام به نوبت بزرگ و بزرگ تر میشوند. کامل که میشوند، از سبزی به زردی میگرایند. و چیزی شبیه خربزه میشوند. با طعمی مشابه طالبی.
به دکتر عرب مازارگفتم اگر خداوند این درخت را نمیآفرید، آیا با اعتراض بشر روبرو میشد؟ که خدایا، در جوار طعم طالبی، یک طعم، و در کنار درختهای نخل و نارگیل و موز، یک چنین درختی را جا انداختهای و خلق نکردهای!
البته من خودم به این پرسش کودکانه پاسخ گفتم. این که رنگ آبی و بنفش آن خرچنگ، و درخت پاپیا با میوه خربزهگونهاش، نمیتوانستهاند از گردونه خلقت خدا حذف شوند. چرا؟ چون در شأن آفرینندگی خداوند، خللی پدید میآمد. جنبیدن هر ذرۀ ناقابل و ناپیدا از جایگاه حتمیاش، کل هستی را به هم میریزد. «احسن الخالقین» بودن خداوند، ایجاب میکرده است که کوههای هرمز، به هفت رنگ درآیند و پشت آن خرچنگ، به طیفی از رنگهای آبی و بنفش مزین باشد و خربزه درختی گرمسیری، با آن شکل و قیافه باورنکردنیاش، طعمی از طالبی داشته باشد. با هستهای بزرگ در میانه.
گستردگی پدیدهها، آنچنان از تنوع و کثرت برخوردار است که شناخت گونههای آن برای همه عمر بشر، سرگرمی علمی و معرفتی و معیشتی فراهم آورده است. به نوعی که هیچگاه، هیچ انسانی با هر گرایش و تعلقی که دارد، به تکرار پدیدهها درنیفتد.
این گستردگی و تنوع و کثرت، نشان میدهد پیش از آن که پرسشی در ذهن بشر شکل بگیرد و تقاضایی در روان و جان او پدید آید، خداوند، به خلق پدیدههای گوناگون دستور فرموده است. با گشودن دریچه سیوسوم و سیوچهارم سورۀ ابراهیم، ، به گزیدهای از این پدیدهها برمیخوریم. اما در ابتدای آیه سیوچهارم، خداوند به کف تقاضای ما انسانها اشاره میکند: «واتیکم من کل ما سألتموه = و از چیزی که از او خواستید، به شما عطا کرد».
در ادامه همین جمله شورانگیز، خداوند به ضعف بشر، در شماره کردن نعمتهای اعطایی تأکید میورزد: وان تعدوا نعمت الله لاتحصوها = و اگر نعمتهای خدا را شماره کنید، هرگز آنها را شماره نتوانید کرد».
در پایان همین آیه، به یک سوز الهی برمیخوریم. یک جور گلهمندی و آزردهخاطری از انسان. که: خدا این همه نعمت بهخاطر گل روی انسان خلق کرده، و بشر، قدردان خدا نیست: ان الانسان لظلوم کفار = انسان، ستمگر و ناسپاس است».
در تمام ممالک جهان از خرچنگ استفاده های گوناگونی میکنند . اما در ایران فقط برای نطق رهبر و رئیس جمهور از آن استفاده میشود و بس . مثلا سخنرانی اوبا ما را ببینید با چه آرامشی سخن میراند بدون اینکه فریاد بزند و سخنرانی خامنه ای و ….. را هم ببینید که با چه فریادی توام است انگار بلند گو جلوی آنها نیست !!!!!!!!! خوب این هم نوعی استفاده از خرچنگ است
سلام و درود خدا بر شما و حبذا بر این همه شیوایی و شیرینی که با هر نوشته از نوک قلمتان می ریزد . من به نوبه خودم از شما سپاسگزارم که با هر نوشته ی تان دریچه جدیدی از معنا بر رویم می گشایید . دعای بنده کوچکی چون من نثار وجود شما و خانواده عزیزتان که خدا را و شادی را و عشق و آزادی را برای همه می خواهید .
از دست وزبان كه بر ايد / كز عهده شكرش بدر ايد تنها ذره نا قابل از سپاس وامتنان ما از درگاهش مهر ورزي به همنوع وحتي بيشتر به حيوانات و حفظ محيط زيست است بياييد دعا كنيم هر گز دچار لغزش نشويم كبر وغرور وخودپسندي را وا نهيم وبا يكديگر مهربان باشيم تا افريدگار هستي را خشنود كنيم درود بر ايراني جاودان باد سر زمين مقدس ايران
زیبا بود
خیلی لذت بردم ممنون آقای نوریزاد
انسانهای متفکر و مهربان را بسیار دوست دارم. خدایا شکرت
ان الانسان لظلوم کفار . استنباط من از این آیه این است که ، انسان قدر خویش نمیداند .مشکل بسیاری از ما این است که به آیات قران از دریجه جشم مفسرین نگاه میکنیم و به درکی میرسیم که آنان رسیده بودند ، با عقلانیت زمان خود . مفسران متاخر هم کمتر از آن چارچوب خارج شده اند . مسلمان باید خود را مخاطب قران ببیند بدون هیچ واسطه ای . به قدر بضاعت خویش . خداوند هم کمک کار است . متاسفانه “تفسیر به رای ” را چماقی کرده اند در این راه . البته که منظورم بینی و بین الله است ، جایی که انسان نمیتواند خود را فریب دهد .
آفرين برشما .
جناب اقای نوری زاد
سلام
کاش می شد برای یک دفعه هم که شده شما را از نزدیک می دیدم . در این دیدار نمی خواهم از شما سوالی بپرسم و یا در مورد مسائل سیاسی و … بحث کنم بلکه ارزو می کنم که مردان بزرگی مانند شما را بتوانم از نزدیک ببینم و بر دستهایتان بوسه زنم تا شاید کمی از رنج هایی که برای ساختن اینده من جوان تحمل کردید را _ جبران نه _ بلکه قدردانی کنم . زیرا کار شما انقدر بزرگ است که اگر چندین سال هم زحمت بکشم نمی توانم جبران کنم.
انشاالله شما این افتخار را نسیب بنده کنید .
با احترام