سر تیتر خبرها
خامنه ای رهبرمی شود!

خامنه ای رهبرمی شود!

جناب خامنه ای می توانست به کانون مطلوب حافظه ی تاریخ راه یابد، اما خود نخواست. وی، هم ریسمان آینده ی تاریخی خود را به تیزیِ مواضع سست واغلب خاصه گرایانه اش برید، وهم با بکار گیری آدمهای ناجور وکم خرد، مختصربخت واقبال مردمی اش را برطَبَقِ تاراج این وآن نهاد.

جناب خامنه ای، شوربختانه خود را درردیف نام آورانی جای داد که درنسبت با مردم صادق نیستند. نام آورانی که هم به مردم خود وهم به مردم جهان نشانی نادرست می دهند. تازه ترین موضع ایشان که درآن انفجارشهربوستون آمریکا را تقبیح ومحکوم کرده اند، اشاره به: سیاست دوگانه ی حاکمان آمریکا درنسبت با کشتارغیرنظامیان است. یعنی اگرکشتن غیرنظامیان آمریکا نادرست وناشایست است، چرا مردمان غیرنظامی افغانستان وعراق وایران وسایرکشورها ازاین موهبت بهره مند نباشند؟

جناب خامنه ای درحالی بیخ گلوی” دوگانه گرایی” حاکمان آمریکا را می فشارند که: خود درداخل، بیشترین رفتاردوگانه را با مردم ایران طراحی واجرا کرده اند. داستان خواص وعوام، خودی و غیر خودی، شیعه وغیرشیعه، حتی نظارت استصوابی درمیان خواصِ شیعه، عناوینی ازکوه کوه رفتار “دوگانه گرایانه” ی ایشان با مردم بوده است.

من نمی خواهم کام ایشان وطرفداران ایشان را با مروراین الفاظ برآشوبم. اما ازگفتن این نکته نیز ناگزیرم که: جناب خامنه ای، قدرخود را ندانست. وقدرفرصتی به اسم رهبری را. وی می توانست – وبه گمان من می تواند –  به کانون دلهای مردمان ایران وجهان راه یابد ودرآنجا خانه کند. ونه این که رهگذران – با هرموجی که افراد نامتعادل ایجاد می کنند –  سنگی به درخانه اش بزنند وطشت آبروی وی را به هربهانه ازبام عالم بزیراندازند.

افسوس من همین است. که خامنه ای قدرخود را ندانست. وخیال کرد که با شعارهای آمریکا ستیزانه می تواند ماندگارعالم وتاریخ شود. یعنی درجایی که دیگران ازآمریکا می ترسند، شعارهای نترسیدن وی می تواند به رواج وماندگاری این شجاعت کم نظیرمدد برساند.

کج راهه ای که جناب خامنه ای بدان پای نهاده است، اتفاقا به همین فریادهای آتشین وی علیه آمریک واسراییل برمی گردد. این کج راهه، راه را برای شک وتردید مخاطبان داخلی وخارجی اش نیز می گشاید. که یعنی: اگرخامنه ای از آمریکایی ها نمی ترسد، چرا بشدت وهمه جانبه ازروسها می ترسد! ترس خامنه ای ازروسها آنقدرآشکارونمایان است که مطلقا نیازمند کنکاش ومداقه نیست. ایشان درتمام سالهای رهبری خود یک کلمه حتی عیه روسها سخن نگفته است. لااقل همسنگِ سخنان اتشینی که مرتب برسرآمریکاییان فرومی بارد. این همه ندیدن ِ شقاوتها وخسارتها ولطمه های این زمانی روسها – ونه لطمه های تاریخی شان – چیزی نیست که مخاطبان خامنه ای را به وادی تردید وشک داخل نکند.

مگرمی شود ملتی این همه ازروسها لطمه دیده باشد وهمین اکنون نیز ببیند اما شخص رهبربا انگشت اشاره به دوردستهای دوراشاره کند؟ که: اینجا را رها کنید وبه آنجا بنگرید. بفرض که آمریکاییها از اسراییل حمایت می کنند واسراییل نیز مرتب فلسطینیان را می کشد. مگرروسها درچچن کم مسلمان کشته اند ومی کشند؟ ومگرکم ویران کرده اند ومی کنند؟ شما یک سخن، یک سخن، تنها یک سخن ازخامنه ای نمونه بیاورید که وی ازکشتارمسلمانان چچن پتکی ساخته وهمان پتک را برسرروسها کوفته باشد. این شک برانگیزنیست آیا؟ بخدا قسم عقل به من می گوید: مشکوک باش. وگرنه مرا هماره با خامنه ای خیرخواهی بوده است.

خامنه ای قدرخود را ندانست وبه ماندگاری اسم خود دراندازه ی یک آدم معمولیِ تاریخی بسنده کرد. ازآن جنس آدمهای معمولی که سخنان درشت وپرمغزفراوان سروده اند اما خود درمقام عمل، نخستین کسی بوده اند که سخنان خود را زیرپا نهاده اند. آدمهایی که با هیاهوی بسیارسخن ازدرستی گفته اند وخودبه ترسیم وتکمیل شیوه های نادرست دست برده اند. همگان را به برکشیدن آدمهای شایسته وکاردان وپاکدست سفارش نموده اند وخود دزدان وکم خردان وابلهان را بکارگمارده اند.

یک نگاهی به قد وبالای محمد رضا رحیمی دزد بیندازید ویک نگاهی به قدوبالای فیروزآبادی وقاسمی وزیرنفت. یک نگاهی به قدوبالای محمدی گلپایگانی وبرادران لاریجانی وبرادران عسگراولادی مسلمان بیندازید ویک نگاهی به عرض وطول فهمی که دررفتاروگفتار آدمهایی مثل جنتی وسید احمدخاتمی وفلاحیان وسرداران قاچاقچی سپاه ونمایندگان اغلب پخمه ی مجلس بیندازید که به قحطی گراییده. اینها مختصری ازهیمنه ی فهمی است که دراطراف جناب خامنه ای پرسه می زند. که: آدمها، متناسب درونشان به چیدمان آدمهای اطرافشان دست می برند.

این است که می گویم: خامنه ای قدرخود را ندانست وشأن رهبری خود را درحد یک آدم معمولی تاریخ هدرداد. نلسون ماندلا درست درشرایطی که مثل خامنه ای فرصت انتقام وکینه توزی واعدام وزندانی کردن مخالفان ومنتقدان را داشت، به “ملت سازی” روی برد ودرست مثل پیامبران، همدلی وبخشایندگی ووحدت گرایی را برکشید. خامنه ای اما چه؟ شعاروحدت سرداد وهمزمان به گسترانیدن تفرقه وتشتت، ورواج فضای نفرت وانزجاروپرخاش، وبه صحنه فرستادن شعبون بی مخ های مذهبی دست برد.

معتقدم جناب خامنه ای را هنوز درآن کانون نام آوارانِ تاریخ جای هست. شاید خود ایشان بگوید: نخیر آقای نوری زاد، مرا راه بازگشت نیست. من بدجوری پل های پشت سرخود را خراب کرده ام. آبروها برده ام. انسانهای بسیاری را کشته وآواره وآزرده ام. وکشوررا درآستانه ی سقوط انسانی قرارداده ام. وشاید بگوید: من اگریک قدم عقب بکشم، مخالفانم آسمان را برسرمن واطرافیانم آوارمی کنند. وسرآخربگوید: مرا چاره ای جز ادامه ی این راه نیست. که من می گویم: شما آقا اگربه آغوش مردم بها بدهید، خدا خود گرمای آن  را به شما خواهد چشاند. اینهمه شما ازآغوش امثال جنتی ومصلحی وروح الله حسینیان ومصباح یزدی وآدم های مخوفی چون فلاحیان سرما گرفته اید، بس نیست؟  گرمای آغوش همه ی مردم را تجربه کنید. همه ی مردم را. همه ی مردم را.

البته باید به جناب خامنه ای بگویم: یکی ازمشخصات گرمای آغوش مردم این است که شما درقدم نخست دستوربدهید دزدان سیری ناپذیر سپاه واطلاعات، اموال ربوده شده ی مرا که ازچهارسال پیش ازخانه ی من ومحل کارمن بارکرده وبرده اند به من بازبگردانند. اگربخواهید فهرستی ازاقلام دزدی را برای شما برمی شمارم: پنج دستگاه کامپیوترحرفه ای، دوربین های حرفه ای، آلبوم های خانوادگی، حافظه (هارد) های حرفه ای که داخل آنها حداقل معادل دویست میلیون تومان آثارشخصی جای داده شده بود، هشتاد حلقه فیلم، فیلمنامه ها، کتابها، تلفن های همراه، گذرنامه ها، شناسنامه ها، کارتهای شناسایی، کارتهای بانکی، و: یک تخته دکوردرب سنگین سلول انفرادی درابعاد واقعی.

محمد نوری زاد   بیست ونهم فروردین سال نود ودو

Share This Post

 

درباره محمد نوری زاد

59 نظر

  1. درود به اقای نوری زاد اقای خامنه ای اموال اقای نوری زاد پس بدید برای شخص شما خوب نیست که نشنوید شنیدن صدای اقای نوری زاد یعنی شنیدن صدای مردم

     
  2. آقای نویزاد لطفا راجع به این موضوع ” دانشگاه پاتریس لومومبا” در صورت صحت در مقاله ای جداگانه به آن بپردازید و یا در صورت عدم صحت کلا آنرا تکذیب نمایید تا شایعات بی اساس منتشر نگردد.
    مرسی.

     
  3. گفتیم اقتصاد
    گفتند باید اسلامی شود
    گفتیم فرهنگ
    گفتند باید اسلامی شود
    گفتیم اخلاق
    گفتند مگر اخلاق غیر اسلامی هم داریم
    گفتیم روابط بین الملل
    گفتند بر اساس اسلام باید باشد
    گفتیم علوم انسانی
    گفتند انسانی؟ انسانی چیست ! بگو اسلامی
    گفتیم روابط زن و مرد
    گفتند ای بابا ! روابطی نباید باشد، رابطه یعنی چه
    گفتیم وجدان
    گفتند اسلام اسلام اسلام !!!
    گذشت و گذشت
    چیزی نگفتیم فقط رفتیم مغازه که مرغ بخریم ! نتوانستیم
    گفتند : چه ربطی دارد به اسلام !
    رفتیم روزنامه خریدیم و مشغول خواندن خبرهای رانت خواری و اختلاس بودیم
    که به ناگاه آمدند و روزنامه را از دستمان گرفتند وگفتند : به اسلام چه مربوط
    نگاهی به دور و برمان نمودیم، روان های پریشان دیدیم و مردهای چشم چران
    گفتند : اینها تهاجم فرهنگی است
    اما ما از خودمان پرسیدیم که پس این تهاجم فرهنگی کنندگان
    چرا خودشان اینقدر چشم چران نیستند؟!
    بعد گفتیم شاید آنها هم دچار تهاجم فرهنگی اسلامی ما شده اند
    که چشم چران نیستند!
    خواستیم برویم ویزای عربستان بگیریم و به خانه خدای مسلمانان برویم
    و از نزدیک! از خودش بپرسیم
    گفتند : عربستان ضد اسلامی دیگر به ما اسلامی ها ویزا نمی دهد
    رفتیم منزل و تلوزیون را روشن کردیم دیدیم پارازیتهای اسلامی
    ول کرده اند روی شبکه های غیر اسلامی
    گفتیم آخیش ! خدا رو شکر که از این جرثومه های فساد نجاتمان دادند
    پس زدیم شبکه یک ، شبکه ی هر ایرانی
    ولی خیلی از برنامه های مورد علاقه خیلی از ایرانی ها را در آن ندیدیم
    زدیم شبکه ی خبر دیدیم همه چیز در حال پیشرفت است و رشد اقتصادیمان
    چشم گیر شده ! و توریست های خارجی آمده اند تا از مدیریت ما بر
    آثار باستانی الگو برداری کنند! و کشورهای اسلامی منطقه ما را الگو قرار داده اند
    غیر از ترکیه، عربستان ، امارات ، قطر، کویت ، مالزی، مصر
    و برخی دیگر از کشورهای نامسلمان!!!!
    یکی درون سرمان شروع کرد به خواندن ((همه چی آرومه ! من چقد خوشحالم . . .
    یک دفعه یادمان امد که اسلامی نیست و خفه اش کردیم!
    ترسیدیم توی سرمان پارازیت ول کنند!
    خلاصه کمی سرمان گیج رفت و یک لحظه فکر کردیم
    دچار هپروت اسلامی شده ایم
    دوباره به خود آمدیم و دیوان حافظ را گشودیم دیدیم گفته:
    گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
    وای اگر از پس امروز بود فردایی!!!
    آهی کشیدیم و دیدیم که از پس آنروز تا پس امروز، هر روز شده نوروز
    و از شما چه پنهان ، خنده مان گرفت و به یاد لئوناردو داوینچی افتادیم
    که اگر او لبخند ژوکند را یک بار کشید ما مدتهاست که داریم از دست این
    لبخند ژوکندی که برلبمان است می کشیم!
    کمی خندیدیم و گفتیم فدای تو
    گفتند دنیا رو ولش آخرت همش برای تو
    و ما همچنان سر درگم این ماندیم که اسلامی که همه قسمتهای خوبش در دنیای
    دیگر و آسمانهاست بالاخره قرار است برای این مخلوقاتی که احتمالا با اشتباه
    خدا و بصورت ناخواسته روی زمین آفریده شده اند، چه کار کند!

     
  4. آقای نوری زاد چندین بار دستگیر و بارها مورد آزار و محدودیت قرار گرفته تفاوت او با دیگران در سبک بسیار مودبانه و متواضعانه انتقادهایش است جوری که انگار خودش مخاطب این انتقادهاست -کاش این بی اعتمادی به همه کس و همه چیز مانع همدلی و همراهی ما در نشان دادن تصویری خوب و خواستنی از ایران و ایرانی با هر باوری نبود

     
  5. درود جناب دکتر محمد نوری زاد
    خدای خرد در سینه ی تو قلبی به لطافت پروانه ی بهاری گذاشته,ولی این قلب دارای پتانسیل و فورتون هایی بوجود آمده از دل خورشید تابان است. ای کاش ملاها به نصیحت های پدرگونه ,برادروار,انسان دوست,عاشق سرزمین ادب و خرد و معرفت گوش فرا می دادند و زندگی نادرشاه افشار بزرگ وپسرش را محور ذهنشان قرار می دادند.
    جناب نوری زاد شما فرمودید رهبر ما غرور دارد,غرور در جهت مثبتش سازنده است. غرور دارد و نمی خواهد سرزمین چندین هزار ساله ی ما به تمسخر کشیده شود و برای مثال, رهبر کانادا نگوید در کشور ایران شیطان حکومت می کند.
    و یا روزنامه های معتبر جهان ننویسند رئیس جمهور ما با یک تکه …؟ برابر نکنند! جناب نوری زاد تاریخ گواهی می دهد تا قبل از انقلاب آخوندها جزو بی سوادترین وعقب افتاده ترین قشر جامعه ی ایرانی بودند. چند عامل باعث شد که این ها (روحانیون) به قدرت برسند.
    ,یکی باور توده یا مردم (عامی) که وعده های آقای خمینی را پذیرفتند.و دومین عامل همکاری کمونیستها با آخوندها و تمام سازمانهای مذهبی و غیر مذهبی برای قتل عام یک قشری از فرزندان ایران که ظاهرا در دولت شاهنشاهی دارای مشاغلی بودند. سومین عامل , حمله ی عراق به ایران.
    من قسمتی از تاریخ را مطالعه کردم و آقای خمینی فرمودند جنگ نعمت است!
    جناب نوری زاد من در هیچ مرجعی نتوانستم پیدا کنم که انقلابیون کلامی بیان کرده باشند. دموکراسی, آزادی بیان, آزادی اندیشه ,برابری انسانها در مقابل قانون,تساوی حقوق زن و مرد,نه به شکنجه, نه به زندان, نه به اعدام. ولی بر عکس همه ی این آقایون خرد باخته فریاد می زدند اعدام کنید! اعدام کنید! اعدام کنید !عوامل امپریالیستها را. پس برای چه انقلاب کردید؟! انقلاب اگر به مثابه ی دگر گونی یا بهتر شدن پذیرفته شود چرا شما بر عکس عمل کردید؟
    آقای نوری زاد باور کنید از صمیم قلب می گویم تنفر دارم از واژه ی انقلاب.
    جناب نوری زاد در بین روحانیون انسانهای با خرد خیلی کم پیدا می شود یا شایدم اصلا نمی شود نمی دانم.
    در غرب, در کشوری که رشد و نمو کردم زندانی سیاسی واژه ی نامحرمی است. در اینجا خدا به هر شکل ممکن نقد می شود. البته آنهایی که به خدا باور دارند!پس نقد انسانها برای بهترزیستن آنان لازم و الزامی است.
    آقای نوری زاد نمی دانم آیا شما به پروسه ی تکامل باوردارید. یا نه؟ امروز آقای خامنه ای در شرایطی قرار گرفته به طوری که من برداشت می کنم از نوشتار شما, منتظر است که دگر روحانیون پا در میانی کنند.
    بگذارید اینجا با تمام علاقه ای که به مکنونات قلبی شما دارم با شما مخالفت کنم. ما در این سرزمین رجال سیاسی خرد پیشه ,انسان دوست, که محور ذهنش حرمت به انسان باشد نداریم یا رجال سیاسی ما را به اشکال مختلف کشتند ,یا بلا اجبار از سرزمینشان بیرون راندند.
    آقای نوری زاد ,فرزند دماوند پای در بند,اگر عشق و معرفت و انسان دوستی,احترام به حقوق حقه ی آحاد بشر محترم شمرده شود,…………شما بدان شخصی را که رهبر می نامید ………..اگر به نقطه ی عطف زندگیش رسیده باشد,دماوند پر غرور و پر صلابت را هم می تواند با خردش جابجا کند.عذر خواهی که بسیار بسیار آسان است این غرور منفی است و ایران را بر باد ده !
    آقای نوری زاد شما مردی انتقاد پذیر هستی و به این واقعیت رسیدی نقد تو را توجیه می کند برای بهتر شدن.
    34 سال است روحانیون قدرت مطلق این مردم عقب افتاده ی(مردم عام) فکری و ظلم پذیرهستند که از خود اراده ای ندارند. شما توقع نداشته باش از تعداد معدود روحانی که در حکومت نبودند و دستشان در خون دهها هزار جوان زیبا روی خوش فکر ایرانی آغشته نشد!
    منم مثل شما باور دارم که آقای خامنه ای در قالب و فرم گاندی بزرگ و نلسون ماندلا می تواند تجلی کند اگر….. به این باور رسیده باشد.
    دموکراسی, آزادی اندیشه,آزادی بیان……….درود بر ایران سرزمین ادب ,شعر و معرفت

     
  6. این پول نان ماست، که در ویرانه های دمشق در کنار آرزوهای گزاف یک قمارباز، دفن می شود

    زنی در خیابان
    به یک قرص نان
    خود را می فروشد

    آن سوترک مردی
    گرده نانی را
    از دست عابری می رباید

    ما گرسنه
    در کوچه های غربت این شهر
    پرسه می زنیم
    و می دانیم
    که دست های کثیفی
    نان ما را
    از سفره های مان ربوده است

    این پول نان ماست ،
    که در هزار توی دالان های پنهان
    کیک زرد می شود
    برای تزیین بساط بیداد !

    پول نان ما ،
    موشک هائی است
    که به اسرائیل می رسد
    زود تر از آنکه
    آب و نان ،
    به ” ورزقان ” و “اهر” برسد !

    نگاه کن !
    این پوکه های گلوله
    این لاشه های تانک ،
    پول نان ماست ،
    که در خیابان های حمص ریخته است !

    این پول نان ماست ،
    که در ویرانه های دمشق
    در کنار آرزوهای گزاف یک قمارباز
    دفن می شود

    این پول نان ماست ،
    که در کوچه های حلب
    پیش چشم جنازه ها
    برای یک بازنده هزینه می شود

    بازنده ای که قبل از بازی باخته بود !

    پول نان ما ،
    بذرهای دروغ و فساد است
    که بر زمین پاشیده می شود
    تا شاید برزگری خام اندیش
    آرزوهای پوچ خود را
    از آن درو کند

    پول نان ما ،
    هیزم هائیست که در هر سو
    آتش می افروزد
    و در آتش می سوزد

    پول نان ما ،
    تفنگ هائیست
    که هدف های اشتباه را نشانه گرفته است
    پول نان ما ،
    پایگاه اتمی بوشهر است
    که غبار یک عمر سفاهت حاکمان
    بر آن نشسته است

    پول نان ما ،
    باج هایی است
    که در جیب های چین و روسیه
    ورم کرده است !
    پول نان ما ،
    مزد سردارانی است
    که سرها را به دار می کنند
    و لب ها را می دوزند ،
    تا گرسنگان نفهمند گرسنگی تقصیر کیست !

    پول نان ما ،
    منبری است
    که واعظی ابله بر آن نشسته است
    و به ما می آموزد ،
    گرسنگی تقصیر خداوند است
    گرسنگی ،
    بشارت ظهور یک منجی است !

    و ما می دانیم
    این تقصیر ماست
    که ابلهی بر منبر نشسته است
    این تقصیر ماست
    که خیره سری بر مسند نشسته است
    ما می دانیم ،
    محصول بذرهای دروغ و تزویر
    و خارهای ترس و سکوت
    جز قحطی نیست

    پول نان ما را قماربازان ،
    در قمارخانه های سیاست و قدرت
    باخته اند

    اکنون
    ما مانده ایم و فرزندانی ،
    با آرزو های سبز و جوان
    و خانه ای با تیرک نازک
    آنقدر نازک
    که به لرزیدنی فرو می ریزد
    و ما زنده ،
    زیر آوارهای آن می مانیم

    هان !ا
    فردا که از خواب برخیزیم ،
    ما را
    و فرزندان ما را
    و خانه ما را نیز
    باخته اند

     
  7. آقای نوری زاد در انتهای متنتون به اقلام ربوده شده توسط دزدان اطلاعات و سپاه اشاره کرده بودید !! اقلام قابل توجهی بود خدا به شما وسعت دهد نمی دانم این همه مردم مردم می کنید می دانید تنها ارزش ریالی اقلام رایانه ای شما و محتویات ارزشمند درون آنها می تواند مشکل چند زوج جوان از همین مردم را حل کند ؟؟ راهنمایی بفرمایید اگه درآمد ژست اپوزسیون خوبه که با رصد زندگی بعضی از امثال شما اینطور به نظر میرسه .. همه مردم وارد این عرصه بشن البته اگه کار شما کساد نمیشه ؟

     
  8. نوشتنه هاتان عالی و سرشار از شجاعت است اما کاش پی در پی مساله درزدیده شدن اموالتان را مطرح نکنید.

     
  9. نوریزاد عزیز پاسخ سوال شما در ” دانشگاه پاتریس لومومبا” نهفته است.
    لطفا یک جستجوی کوچک در اینترنت بنمایید.
    با سپاس.

     
  10. آقای نوری زاد عزیز من مشغول تحصیل در آمریکا هستم ولی هر روز وب سایت شما را چک میکنم و از خواندن مطالب عمیقتان که درد دینی و ملی و میهن ما را به بهترین شکل بازگو میکند حظ میکنم “سخنی که از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند” من هم مثل شما این درد را دارم تا همین اواخر که ایران بودم همیشه سعیم این بود که مثل شما در بیان حقیقت بی پروا باشم گرچه اینکارها برام هزینه داشت ولی مثل شما به یک چیز ایمان داشتم آنهم به آغوش گرم و باز مردم و اقبال آنان و از همه بالاتر راحتی وجدان و آرامشی که خدا وعده آنرا داده است. البته کار عظیم و حوزه نفوذ گفتمان شما به لطف بیان بلیغ و قلم درفشانتان که نشان از دل پاک و همت والایتان دارد بسیار ستودنی است و روش و منشتان که همانا بهره بردن از معارف قرانی و سیره معصومین در کوبیدن کاخ ظلمی که با سو استفاده از آنها برپا شده است به جد قابل ستایش است مطمئناً در این راه فشار سنگینی متحمل میشوید ولی میدانم که امیدتان را تنها در استعانت از خدا یافته اید و این بهترین یاریگر شماست. این چند خط را برایتان نوشتم تا بیش از این شرمنده وجدانم نباشم که از این حداقل نیز در تایید راهی که انتخاب کرده اید کوتاهی کنم.
    یا علی

     
  11. جناب آقای نوری زاد
    امیدوارم که در مسیری که پیش گرفته اید موفق باشید.
    ای کاش آقای خامنه ای آزادی را می فهمید و ای کاش این روحانیون مدتی را در کشور های غربی زندگی می کردند تا می فهمیدند در کشورهایی که مردم دروغ نمی گویند و ریاکار نیستند چقدر زندگی لذت بخشتر است. ایها به عوض آنکه مروج اسلام باشند مروج دروغند.

     
  12. نظر دهندگان محترم
    از آقای خامنه ائی انتظار معجزه داریم؟ آقای خامنه ائی مگر کیست!! او یک ایرانی زاده ائی است که بنا بر شرائط فرهنگی ایران بدنبال حرفه آخوندی رفته است و اقبال به او به روی اورده و از بخت بد فرهنگی ملتی رئیس شده است . نضامی با حکومت فردی فاجعه ا ئی فرهنگی است در اعماق قلب ایرانیان. تا زمانیکه ما ایرانیها دست روی دست گذاشته ایم و مانند شاهزاده خانمی گرفتار در قصر که منتظر است معشوق او با اسب سفید بیاید و او را از حصر نجات دهد، عمل نمائیم ، امروز از آقای خامنه ائی رئیسی مقدس وآسمانی میسازیم و به او التماس میکنیم که به ما لقمه نانی دهد و روز دگر فردی دیگر را به مسند قدرت می نشانیم و تاریخ را بدون گرفتن عبرت از نکات منفی آن تکرار میکنیم چنانچه قرنهاست در این مسیر در حال حرکتیم.
    لازمه رهائی از ظلم و حکومت فردی و رسیدن به جامعه مدنی و سکولار (دین جدا از دولت/ قانون اساسی فاقد قوانین دینی و مذهبی و شرعی) روشنگری توده های مردم در زمینه خرافه گرائی میباشد، گاهی این روشنگری با اعمال قوانین خرافی جامعه عمل به خود میپوشاند. اینجانب فکر میکنم که رفتار و کردار 34 ساله رژیم ولایت مطلقه فقیه تحت رهبری آقای روح ا…مصطفوی (ملقب به خمینی) و آقای خامنه ائی تا به حال کمک بزرگی در خصوص بردن جامعه خرافه گرای ایران به سوی یک جامعه سکولار نموده است. امیدوارم این خدمت بزرگی که آقای خامنه ائی تا به حال در شناساندن اسلام راستین و ناب محمدی به مردم ایران نموده است با نصب فردی دیگر مشابه احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور ادامه یابد.
    آقای خامنه ائی من شخصا از کلیه اعمال شما راضی هستم و از شما تشکر میکنم و امیدوارم با ادامه رفتار و نوع حکومتتان بتوانید نقطعه عطفی در خرافه زدائی از ملت ایران باشد.
    به امید روزی که عقل و خرد و اندیشه در همه ما ایرانیان به حد اعلا برسد تا دولتی منتخب مردم و برای مردم و پاسخگو به مردم را برپا کنیم.
    مهدی

     
  13. سلام بر جناب آقای نوریزاد عزیز
    آقای نوریزاد ، بنده معمولا در ذیل نوشته ای کامنت نمیگذارم بالاخص اگر مخاطب اینجانب شخص فرهیخته و فرهنگی باشد و ان دلایلی دارد و شاید مهمترین آن این باشد که بی سوادی و حقارت فرهنگیم برای او رو شود . اما شما به بنده جسارت دادید که بر مطالب و نوشته های شما هم …به نوعی ابراز وجود کنم …لذا سپاسگذارم
    آقای نوریزاد از فحوای نامه ها و یادداشت های شما اینطور استنباط میشود که منتظرید در زمینی شوره زار ، معجزه ای صورت پذیرد و ان زمین به گلستان تبدیل شود !! نه جان برادر چنین نیست … از کوزه همان برون تراود که در اوست ..
    بحث مذهب به کنار ..این چه مرضی است که همگی به آن مبتلا هستیم ( از جمله خودم که ناگزیرم در جاهایی از ائمه یا دیگران نقل قول کنم )
    این چه دردی است که برای اینکه صحبت و حرف خودمان را به کرسی بنشانیم از پیامبران نقل میکنیم و آن را بمشابه مهری میدانیم که در پایین ورقی زده شده باشد !!
    لذا حتی پیامبران هم اگر آدمهای چاپلوس و دست کج دور وبرش را بگیرند ، دقت کنید حتما از پیامبری ساقط میشود و دقیقا میشود آدم معمولی ..مثل خامنه ای که فرمودید که معمولی میباشد ، که ایکاش معمولی میبودند
    آقای نوریزاد : چقدر سخت است که آدمی در سنین بالا اعتقادات و خط مشی و راه خود را عوض کند !!! شما هنوز به رهبر جمهوری اسلامی امید دارید .. امید دارید که مرتب ایشان را مورد خطاب قرار میدهید که اگر نداشتید ، بر او وقعی نمینهادید .
    جان من چطور ممکن است که ایشان به یکباره روی برگرداند و بقول شما به آغوش ملت بازگردد ؟؟///
    خامنه ای خود راه خود را با دقت و وسواس تمام از روز اول انتخاب کرده بود . و نوع حکومتش را نیز مشخص کرده بود !! نوع حکومت ایشان مسلط کردن ////و سپس به جان هم انداختن آنها !!!
    یکی از روشهای مدیریتی که 99% مدیران این مرز و بوم از آن استفاده میکنند ، برانگیختن زیردستان برعلیه هم و سپس حکومت کردن بین آنها ( شاید همین یک جمله جواب دوستان گرامی ، خانم زهرا ابراهیمی و آقای علی که در کامنتش از این خانم نام برد باشد !!) سعی میکنم به ان نیز بپردازم .
    رهبر جمهوری اسلامی برای مدیریت نفرت احتیاج به ایجاد دوگانگی ها دارد . حتما در اطراف خود به مدیرانی برخورد کرده اید ( با توجه به تخصصتان ، مثلا وزارت ارشاد یا تمام متولیان فرهنگ مظلوم این مرز وبوم ) ، مشاهده کرده اید که چه کسانی که اصلا کار بلد نیستند ولی بقول شما کوه کوه رفتار دوگانه دارند .
    آقای نوریزاد ، بی تعارف و با عرض پوزش ، چرا خود را بدر و دیوار میکوبید تا هوای نفس ،یا چه میدانم چاله های جلوی پای رهبر را به رهبر گوشزد نمایید ؟؟ جانان ایشان این راه را گزینش کرده است و خوب میداند که چه میکند .
    فرمودید : ” آدمها متناسب درونشان به چیدمان آدمهای اطرافشان دست میزنند ”
    آفرین بر شما قطعا اینطور است ، ولی در مورد خامنه ای صدق نمیکند ! مطمئنا خامنه ای یک سر وگردن ، خیر ، یک نیم تنه !! ، از اطرافیان خود بالاتر است و عاشق همین کوتوله بودن اطرافیانش میباشد ، تا بلکه اینطور جلوه نماید !! جلوه نماید که از هر انگشتش هنری میبارد و در یک کلام فرهیخته ، فرهیخته و یا رهبر همه فن حریف !!! اگر اطراف او سردار بودند که او سرفرازی نمیتوانست بکند ! لذا باید اطراف او سرباز باشند .
    یادم آمد !! سال 84 …موقع انتخاب وزرا … احمدی نزاد گفت من سردار نمیخواهم سرباز میخواهم !!! و اینچنین شد که نجار وزیر دفاع یک مملکت پهناور شد !!! کسی که آخرین نفر از لیست پیشنهادی بود !!!!احمدی نزاد مگر میتوانست کسی را وزیر بگذارد که شان او از خود وی بالاتر باشد ؟؟
    مثالی بزنم که همین الان برایم یادآور شد . جنگ تمام شده بود امیران و سرداران به خانه ها و یا پادگان ها برگشته بودند ، که ناگهان علی خامنه ای فردی مجهول الهویه ( نه از لحاظ شناسنامه ای ، خیر بلکه از لحاظ جنگ و سابقه و … ) به نام فیروز آبادی را بر آنها گمارد و خود باعث فتنه و بدبختی درون نیروهای مسلح شد .. خاطره ای تعریف کنم زمانی قرار شد که از امیران و سرداران تقدیر شود ..تصور کنید یک آدم فربه و جبهه نرفته شده است بالای دست تمام جنگ رفته ها مثل شهید صیاد شیرازی ، مثل شمخانی یا مثل همین محسن رضایی !!! و بخواهد از آنها با نامه ای تقدیر و تشکر کند و بالای ان تیتر بزند که لم یشکر الخالق…. شما باشید چه حالی بهتان دست میدهد ؟ حال یکی را برایتان نقل میکنم : تقدیر نامه از طرف فیروز آبادی خطاب به شمخانی که آن زمان فرمانده نیروی دریایی هم ارتش و هم سپاه بود آمد…آقای شمخانی آنقدر این رفتار برایش مسخره آمد و از طرفی هم نمیتوانست واکنش نشان بدهد ، لذا دستور داد که آن تقدیر نامه را در راهرو نصب کنند و نگذاشت آن را در دفترش نصب کنند .
    فرمودید :” شعار وحدت سر داد و همزمان به گسترانیدن تفرقه و تشتت و رواج فضای نفرت …. ”
    این همان مدیریت تضاد است ، این همان شعار تفرقه بیانداز و حکومت کن میباشد .

    سخن کوتاه : اینجا شوره زار اگر هم نبوده ولی روش مدیریتی آن دل و قلب او را شوره زار کرد و از طرفی هر روز که میگذرد به مداحی مداحان نیاز بیشتری دارد ، هر مدح به او به مانند اکسیزن میباشد . مگر میتواند به آغوش ملت بازگردد و مگر میتواند دزدان و شیادان اطراف خود را از کار برکنار کند ؟؟ الان در حال حاضر اگر هم بخواهد نمیتواند ، چون قورتش میدهند !! .
    و آخرین جمله خطاب به شما نوریزاد عزیز
    اقای نوریزاد دقت کردید درست یک یا دو روز بعد انفجار بوستون آقای خامنه ای آن را محکوم کرد ؟؟!!!!
    یادتان میاد بعد 11 سپتامبر وقتی جوانان تهرانی در میدان محسنی به یاد کشته شدگان شمع روشن کردند و همین عاملی شد که جورج بوش به ایران حمله نکند ( همان روزا رسانه های اصول گرا انها را بچه سوسول مینامیدند و بعد مشخص شد که چقدر اینها بصیرت داشته اند .
    سوال : آیا این آلارمی است ؟ شاید دارد رابطه برقرار میشود و ما خبر نداریم و یا حداقل رهبر چنین پالسی را فرستاده است . من این را به فال نیک میگیرم .

    =============================================================
    خطاب به آقای علی که کامنت گذاشته و همچنین از خانم زهرا ابراهیمی ایشان نقل قول کرده :
    چند نکته در این کامنت یافتم که دوست دارم هم اندیشی کنم
    – اول علی اقا ، یا خانم ابراهیمی چرا دنبال پرچمدار میگردید و میخواهید بار گرانسنگ را بر دوش جناب نوریزاد بگذارید؟ چرا ایشان را پرچمدار مبارزه برای آزادی مینامید ؟
    این یعنی اینکه ما هنوز به بلوغ نرسیده ایم و هنوز زبان باز نکرده ایم !! احتیاج داریم که کس دیگری به جایمان زبان باز کند و خواسته هایمان را واگویی نماید !! آیا چنین برداشتی را میتوانم داشته باشم ؟؟
    چرا شما و امثال بنده پرچمدار نباشیم ؟ اصلا چرا فرد فرد این مرز و بوم رهبر نباشیم ؟ و در عین کثرت به وحدت نرسیم ؟ چرا میخواهیم یکی را سیبل کنیم ؟ آِیا این همان بدنبال منجی گشتن نیست ؟؟ آیا ملتی که دنبال منجی بگردد ، تولید کننده مجدد استبداد نخواهد بود ؟؟
    آقای ذاکری در کامنتشون نوشته :” ممنون از اینکه بجای ما خطر میکنی !!! مانده ام که چرا نوریزاد عزیز این کامنت های یاس آور وترسو را ، حداقل حاشیه ای بر آن نمیزند ؟؟!!! نمیگوید که ای جوان شما هم باندازه بضاعت خود قدم بردار .
    – علی آقا فرمودید ( یا نقل قول از خانم زهرا ابراهیمی کردید ) ، که نباید تمام مشکلات را در یک فرد ببینیم ! و فرمودید که فرد فرد ما مقصریم !
    بله موافقم که فرد فردمان مقصریم ، چون در همه امور دخالت نکردیم و کنجکاوی بخرج ندادیم . و به کسانی که عبا و عمامه پیامبر را بر دوش و بر سرشان نهاده بودند اعتماد کردیم و پنداشتیم که آنان صلاح کار ما را نیک میدانند و آنها غصه خور ما هستند . و حتی اگر کسی پرسشی را مطرح میکرد با او خصمانه برخورد میکردیم که چرا بصاحت دین جسارت میکنید !! بله بصاحت دین !! چه خوشباور بودیم .
    مخالفم با بند اول که فرمودید نباید تمام مشکلات را در یک فرد ببینیم !! مثلی است که میگوید ” ماهی از سر گٌنده گردد ، نی ز دم _ فتنه از عمامه خیزد نی ز خم … یا برای اینکه مهری بر نوشته ام بزنم ( به یک نوعی به عاریه بگیرم ، همانی که در بالا از نقاط ضعف منطق ، خطاب به جناب نوریزاد عرض کردم ، ولی چه کنم !!! من هم مثل شما ایرانیم یا بقولی ایرانیترم !!!
    مهر من بر نوشته ام : ” الناس علی دین ملوکهم ”
    اگر دیدیم زمانی ایثارگری مد بود ، اگر دیدیم زمانی بار دیگران را بدوش کشیدن مد بود و نوعی پز بود ، باید میدانستیم که ملک و رهبر و قله این کوه چنین است و اگر امروز دورویی ، فریب ، ریا و تزویر و… باید انگشت اشاره را به سمت قله ببریم ، که اوست که باعث شده همه مثل گرگ همدیگر را بدرند .
    – علی آقا از درد امروز جامعه نوشتید و بد اخلاقی های رواج یافته در اجتماع ایرانی را برشمرده اید و پیشنهاد داده اید که نامه به ایرانیان را آغاز نماییم ( خطاب به آقای نوریزاد )
    علی اقا : از اطراف خود شروع کنیم و نیکی را بگسترانیم و این شروعی برای جبران تمام مکافات ها و دوری از همدیگر است .
    علی اقا ، فرهنگ و نشر فرهنگ یک پروسه طولانی است که خیلی وقت است شروع شده است و نشانه آن اینکه امروز من و شما داریم از بد اخلاقی ها و بدی های خودمان صحبت میکنیم . یک روز برای اینکه خاممان کنند میگفتند : باهوش ترین ملت دنیا !!! متمدن ترین ملت دنیا !!! هنر نزد ایرانیان است و بس !!! و حالا با هم داریم فریاد میزنیم که اینطور نیست و بقصد فریب ما را باد نکنید ، که از احمقی آنان همین بس که آنقدر در این حفره دمیدند که اکنون ترکیده است و همگی مان به ماهیت خود پی برده ایم .
    پی برده ایم که نه تنها در عرصه فرهنگ فقیریم ( علی رغم فرهنگ غنی ) ، بلکه در معیشت و اقتصاد هم فقیریم .
    جناب علی اقا : یک نوید به شما بدهم و آن اینکه دیری نمیپاید که همه مردم با هم مهربان میشوند و لباس گرگ را از تن بیرون میکنند .
    من نشانه های این مهربانی را میبینم . من میبینم که چطور مردم ما در مقابل همدیگر ایثارگر و فداکار میشوند …
    چطور ؟؟
    چون خود مردم از این وضع خسته شده اند . چون آنقدر پلشتی و پستی و دون مایگی گسترش یافته است که خود مردم حالشان از خودشان ، ببخشید خودمان حالمان از خودمان بهم میخورد . و ما نقطه عطف را پشت سر گذاشته ایم و از سرازیری اخلاق و فرهنگ ، داریم به سمت سرافرازی اخلاق و فرهنگ سوق پیدا میکنیم .
    نمیدانم شما چند سالتان است ؟ ولی من بیاد دارم که مردم در شهر ما سر ظهر که میشد بشقاب های غذا بود که خانه بخانه میگشت و همه به هم نیکی میکردند . سر هر سفره ، انواع و اقسام غذاها بود . منتهی از هر غذا یک کاسه یا بشقاب کوچک . و چه عطر وبویی داشت آن غذایی که با عشق تهیه شده بود .
    حتما دیده اید یا از بزرگان شنیده اید ، راستی چه شد که چنین شد ؟؟
    به گمانم مردم یک عذر خواهی بهم بدهکار بودند و در درونشان یک عقده و یا بهتر بگویم یک احساس گناه وجود داشت و با جود و بخشش میخواستند به هم نیکی کنند تا این احساس گناه را از بین ببرند .!!!
    احساس گناه از چه ؟؟
    پدرم میگفت و دیگران هم نقل کردند و در کتابها هم نوشته است که در جنگ جهانی دوم در ایران قحطی بوجود آمده بود و لاجرم کسی به کسی رحم نمیکرد و.. پدرم سخنانی میگفت که همین امروز همه مشاهده میکنیم . پس از پشت سر گذاشتن دوران عسر و سختی ، تنها چیزی که ماند این بود که همسایه یا اقوام آنها از گرسنگی مرده بودند !!! و این احساس گناه در آن جامعه نشر داده شده بود . لذا مردم آن روزگار به هر بهانه ای به درد همنوع خود میرسیدند .
    امروز هم من مشاهده میکنم که همه این احساس گناه را دارند ( قاطبه مردم ) .
    منتها یک عامل و سنگ بزرگ جلوی پای مردم نهاده شده است و عامل کند کننده سرعت رجوع به اخلاق بشمار میرود !!
    متاسفانه یکی از پیامدهای انقلاب 57 ، استارت برای اتمیزه کردن مردم بود و بدبختانه ( بقول جناب نوریزاد شوربختانه ) حکومت اینطوری دوست دارد .
    حکومت مردم را فرد فرد میخواهد نه بصورت جمع . چرا که از اتحاد میترسد . مردم را درگیر کارهای روزمره کرده است که کسی حتی به فکر خانواده درجه اول خود نیز نباشد ، چه برسد به همسایه ، یا همشهری ، یا هموطن ..
    علی اقا ، این را به فال نیک بگیرید که کم کم دارد چراغ نیکی روشن میشود و چراغ اتحاد شعله اش روبه فزونی گراییده …. و بدا به حال کسانی که مسببان این حال و روز بودند وهستند !! بدا ، بدا به حال آنان .
    ببخشید که طولانی شد ، بالاخره یکی از علائم پیری پر حرفی هم میباشد
    با تشکر از صبرتان برای خواندن این مطلب

    ———————–

    سلام وسپاس جناب محمدیان
    بخاطرنوشته ی فهیمانه تان
    وبخاطرنکته های درستی که با ما درمیان نهادید
    سپاس

    با احترام

    .

     
  14. DEAR MOHAMMAD
    IN LAST FEW DAYS I COULD NOT OPEN THE SITE,BUT TODAY I COULD ACCESS TO IT.
    HOPEFULLY YOUR FAMILY AND YOURSELF ARE OK AND ISLAMIC MAFIA WOULD NOT BE ABLE TO HARM YOU

    ——————

    سلام وسپاس علی آقای گل

     
  15. ملایان مفت میخورند و تنها کارشان ایستادگی در مقابل پیشرفت توده ایران است

     
  16. با عرض ادب و احترام خدمت شما
    سوالی لز حضورتان دارم و ان اینکه از چه زمانی به ترسیدن رهبر گرامی از روسیه شدید و چطور این موضوع را با تاخیر پی بردید .خیانتهای روسیه به تازگی برملا نشده پس چرا دیر متوجه شدید

    ———————–

    سلام محمد گرامی
    ما سابقا می ترسیدیم. خیلی زیاد. خیلی زیاد
    با احترام

    .

     
  17. [جناب اقاي دكتر محمد نوري زاد مقاله جنابعالي ونظرات هم ميهنان را خواندم با خود فكر كردم وقتي به هر دليلي عزيزي را از دست ميدهيم تا مدتي بدليل فقدان ان شخص متاثر وغمگين ميشويم اه وناله سر ميدهيم وبهر صورت گزشت زمان ما را مجبور ميكند اين حقيقت تلخ را بپذيريم انچه كه برما گژشته وميگذرد همگان نيك ميدانيم من بر اين باورم كه مويه كردن ديگر كافيست وظيفه افرادي چون شما كه قلم فربه اي در دست داريد وشخصيت با ايمان وصادقي ميباشيد در اين زمانه حساس كه بر اثر تصميمات عجولانه وگاها پوپوليستي بعضي از كارگزاران ريز ودرشت كشورمان را در لبه پرتگاه وخداي نكرده جنگ قرار داده اند بايستي اين باشد كه با مشورت با بزرگان وصاحبنظران در فكر راهكاره چاره اي باشيد كه اوضاع اقثصادي و سياسي ايران رابه هر نحو ممكن سامان بخشيد شايد فردا دير باشد بياييد دستهايمان را در دست يكديگر قرار دهيم و از اين گردنه سخت بسلامت عبور كنيم افرادي چون جنابعالي با سالها زحمت ومرارت وتجربه حتما خواهبد توانست پس از تبادل نظر با دلسوزان ايران راهي را هر چند مشكل يافته و از طريق رسانه ها به اطلاع هموطنان برسانيد گلايه ها را ميتوان درموقع مقتضي بازگو كرد من نا چيز نه انچنان سوادي دارم نه مال ومنال ونه پست ومنصبي تنها نگرانيم سرافرازي وعزت وشرف وابروي ايران وايراني ميباشد بيش از هفتاد سال از عمرم سپري شده وسودايي در سر ندارم از اينكه بخود اجازه دادم واين چند سطر را براي استادي همچون شما نوشتم مرا ببخشاييد بيش ازاين در سفره درويش نبود سخن اخر اينكه بياد شعر معروف عقاب تيز پرواز ميافتم كه چون نيك نظر كرد پر خويش در ان ديد كه از ماست كه بر ماست ارزوي سلامتي شما وتمامي هم وطنانم

     
  18. وقتی احمد جنتی اقرار می کند که در انتخابات کاره ای نبوده است

    آقای نوری زاد این خبررا خوانده اید؟

    جرس- شنیده های منابع خبری جرس در تهران حاکی از آن است که در انتخابات دور نهم مجلس در حوزه میاندوآب، تکاب و شاهین دژ اتفاق جالبی افتاده است. این حوزه انتخابیه دو نماینده دارد و در اثر مهندسی سپاه جای نفر دوم و سوم عوض شده است. در آنجا یک سردار سپاه به عنوان دومین نفر پیروز انتخابات اعلام می شود . پس از پیروزی با رقیبش – که نفر سوم اعلام شده بود و در واقع نماینده دوم این حوزه انتخابیه بوده است – تماس می‌گیرد و از وی حلالیت می‌طلبد و می‌گوید پس از برگزاری انتخابات به سایتهای شورای نگهبان و وزارت کشور رفته و مشاهده کرده که شما ۱۹ هزار رأی جلوتر از وی بوده اما پس از ساعتی آن ۱۹ هزار رأی جابجا شده و به نام من ثبت شده، چون وجدانم ناراحت بوده تصمیم گرفته حقیقت را به شما بگویم تا اگر کاری از دستتان برمی‌اید انجام دهید. خوشبختانه سپاهی پیروز ارقام را ثبت کرده بوده و نسخه‌ اولیه و ثانویه آن را پرینت گرفته به رقیبش می‌دهد.

    نامزد محذوف به تهران می‌اید و به شورای نگهبان مراجعه می‌کند. احمد جنتی دبیر شورای نگهبان موضوع را بررسی می‌کند و متوجه می شود ادعای وی درست است و سپاهیانی که مدیریت واحد مربوطه را بر عهده داشته اند در آمار اعلام شده آرأی میاندوآب دست برده‌اند. البته نتیجه انتخابات میاندوآب به همان صورتی که سپاه مهندسی کرده بود باقی می ماند و نماینده واقعی مردم میاندوآب (علیرغم پی بردن دبیر شورای نگهبان) به عنوان نماینده مردم اعلام نمی شود

    تنها نتیجه دادخواهی این نامزد میاندوآب این بوده است که احمد جنتی دبیر شورای نگهبان اقرار می کند: ” در این انتخابات فهمیدم من هم کاره‌ای نیستم “

     
  19. جناب نوری زاد
    اینکه شماشک دارید که آقا روسی است خیلی ببخشید هان خیلی از افراد دورافتاده کشور هم این را یقین دارند که ایشان روسی تشریف دارند
    تازه! جنابعالی شک کرده اید؟
    البته همان آدم هایی که یقین به روسی بودن حضرت ایشان دارند به شما هم هی بگی نگی یک کمی شک دارند
    همانگونه که در بعضی از ایمیل ها ملاحظه فرموده اید
    بعضی ایمیل ها در رابطه با موارد دیگر را پاسخ داده اید
    اما ایمیل هایی در مورد این نوع سئولات که چگونه این همه نامه می نویسی و کسی هم به شما کاری ندارد و دفعه بعد
    نامه تند تری می نویسی، را اصلاً پاسخ نمی دهی؟ لطفاً یک نامه هم به ملت بنویس و روش این کار را به آنها نشان بده

    البته ما را خیلی ساده فرض نکن که مثلاً می خواهیم که خودت را لو دهی ،چون با تصور اینکه شما از سرویس های جاسوسی حکومت عبور می کنی ،خیلی ساده است که این جور ایمیل ها را از طرف افرادی بدانی که می خواهند رمز
    کارت را بفهمند و در واقع جاسوسی کنند.
    ولی خارج از تمام توهمات خیالی ،واقعاً اگر راهی یافته ای که می شود از درون قلب استبداد، آن را نشانه رفت و از پای در آورد،این می تواند یک کشف بزرگ باشد،معطلی تا چه بشود؟به یک روشی آن را منتشر نمایید
    در غیر این صورت انسان خیلی خیلی خیلی ببخشید شرمنده ام که این را می گویم،به شما که نه به عقلتان شک می کند
    با عذر خواهی مجدد

    عقلم نمی رسد به چه روشی اما مطمئنم شما با این نفوذ می توانید

    ———————

    سلام علی آقای گرامی
    راهی که من کشف کرده ام این است: جانت را بگیرکف دستت. که اگر جانت را دردستت گرفتی، این مرگ خواهد بود که ازتو گریز خواهد کرد. امتحان کن نازنین!
    با احترام

     
  20. بسمه تعالی وله الحمد
    سلام بر نوری که در ظلماتِ ظلم ها تابیدن گرفت.
    دریغ ودرد که در جستجوی گنج حضور بسی شدم به گدایی بر کِرام ونشد.
    ای عزیز نامه هایت را خوانده ام، ازآنچه برتو وخانواده ات وملت ما رفته ومی رود،غصه می خورم ، تو وهمه عزیزان در بند را درپس هرنماز،دعا کرده ام ونه تنها دعا که دراین قم برای کسب تکلیف در قبال این وضعیت،به بر کِرام نیز رفته ام،از همین سنخ جوابها که به شما داده اند به من هم داده اند ولی شما مأیوس نشده ای ومن چرا!
    نادی نجف آبادی در زمان حصر مرجع بی مانند نیز ،به بر کِرام رفته بود واتمام حجت کرده و وظیفه دینی که نه،انسانیشان را به آنان گوشزدکرده بود؛واینکه مصلحت اندیشی را کنار گذاشته وبیش از این جمعی را در تحیر وجمعی را در جهل به حقیقت واننهید، و… جوابی نشنید وآن مرجع را در فریاد علیه ظلم تنها گذاشتند ” وحوزه وروحانیت را به زبونی و خواریی در انداختند که رضا خان پهلوی هم در خواب نمی دید”تعبیر دکتر سروش. که البته هر یک چوب سکوت خود را خورده اند.
    ای گرامی منتظری مرجع بود،انقلاب وامدار او بود،زندانها کشیده بود،از این سلسله جلیله بود،به راحتی وی را در حصر تنها گذاشتند؛ شما امید دارید در ظلمهایی که بر مردم میرود برآشوبند،فریاد زنند ونامه بنویسند؛اینان هریک به علمِ دین مشغول و به زعم خود به عبادت باری تعالی مشعوف.
    آری مگر همچون امجد که عمری،سکوت وطرفداری کرد ولی قدر ندانستند وپاسپورت عروسش را گرفتند واو را ممنوع الخروج کردند وهر چه گفت گوش نکردند تا موضوع را رسانه ای کرد ونامه نوشت…،بر سر یکی از خویشان این آقایان اتفاقی بیافتد که خدا نکند،شاید تکانی بخورند؛ولی اگر در مقام ترجیح اهم بر مهم ،فریاد رسی ودفاع از مظلوم،مهم شود وبقاء کرسی درس وبحث واستمرار شهریه وحفظ آبرویی که در طی سالیانی دراز کسب شده،اهم شود،دراین صورت هم لب فرو می بندند ودم بر نمی آورند.
    سیره غالب سلف صالح این سلسله،سکوت درمقابل ظلم بوده است.البته شاید به خاطر تجربه های گوناگون مشروطه وقبل وبعدآن بوده باشد.
    والبته خود معترفم که در این قضاوت یک طرفه به قاضی رفته ام شاید اگر پای درد دل این مراجع بنشینم به گونه ای دیگر می اندیشم واگر هم جای ایشان بودم جز این راه نمی پیمودم،که در پس هر دفتری، رجالگانی بی ادب در کمینند ودر پی فرصتی برای تخریب وغارت وتهمت و…
    چند سالی پیش یکی از شب ها که در درس اخلاق آیت االله منتظری حاضر شدم،ایشان در ضمن حدیثی که از محمد بن مسلم زهری نقل شده بود گریزی به کلام امام زین العابدین(ع) در تحف العقول در باره ایشان زد وعلماء را از اینکه به خصلت های این عالِم درباری مبتلا شوند واینکه چه مسؤلیت هایی بردوش دارند وچه خطراتی را می توانند بیافرینند،بیم داد،انصافاً نامه ای خواندنی است ومعیار شناخت رهبران دینی ما«نه هر که سر بتراشد قلندری داند» ونه هرکه بدین لباس درآید،وظیفه الهی خویش گزارد.
    باز به یادآرید زمانی را که ایشان،نامه ا ی به علماءِسایر شهرها نوشت وخطراتی را پیش بینی کرد،جوابی شنید؟ تحرکی دید؟
    ایکاش روحانیت به جای اینهمه اعتراض به سروش ودیگران بر سر مطرح کردن «دین حداقلی» وگفتن« حکومت فرادینی» و… به دینی حداکثری خود معتقد بود وتا پای جان برسرآموزه هایش می ایستاد وچون سروش بر ظلمهایی که به نام دین می شود، می خروشیدالبته دفاع از دین لازم است ولی در همه زمینه ها ،نه چون سبحانی که سروش را از سست کردن اعتقاد جوانها با این سخنها بیم داد ولی هیچ یک از مسؤلین حکومت را نگفت که چرا در همسایگی ما، در پنجاه قدمی خانه ما،فقیهی را به حصر در افکندید؟ درسش را دفترش را حسینیه اش را بستید؟
    دست شما و دست همه کسانی را که برای رهایی از این وضع موجود ،خود در بندند،می بوسم وراهی را که پیش گرفته اید می ستایم.
    اندکی صبر،سحر نزدیک است.
    باقی بقایت،ارادتمند شما طلبه ایی از قم.

     
  21. البرت انیشتین

    روزي فرا خواهد رسيد که جسم من آنجا زير ملحفه سفيد پاکيزه اي که از چهار طرفش زير تشک تخت بيمارستان رفته است، قرار مي گيرد و آدم هايي که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم مي گذرند.
    آن لحظه فرا خواهد رسيد که دکتر بگويد مغز من از کار افتاده است و به هزار علت دانسته و ندانسته زندگيم به پايان رسيده است.
    در چنين روزي، تلاش نکنيد به شکل مصنوعي و با استفاده از دستگاه، زندگيم را به من برگردانيد و اين را بستر مرگ من ندانيد. بگذاريد آن را بستر زندگي بنامم. بگذاريد جسمم به ديگران کمک کند که به حيات خود ادامه دهند
    چشمهايم را به انساني بدهيد که هرگز طلوع آفتاب، چهره يک نوزاد و شکوه عشق را در چشم هاي يک زن نديده است.
    قلبم را به کسي هديه بدهيد که از قلب جز خاطره ي دردهايي پياپي و آزار دهنده چيزي به ياد ندارد.
    خونم را به نوجواني بدهيد که او را از تصادف ماشين بيرون کشيده اند و کمکش کنيد تا زنده بماند و نوه هايش را ببيند.
    کليه هايم را به کسي بدهيد که زندگيش به ماشيني بستگي دارد که هر هفته خون او را تصفيه مي کند. استخوان هايم، عضلاتم، تک تک سلول هايم و اعصابم را برداريد و راهي پيدا کنيد که آنها را به پاهاي يک کودک فلج پيوند بزنيد.
    هر گوشه از مغز مرا بکاويد، سلول هايم را اگر لازم شد، برداريد و بگذاريد به رشد خود ادامه دهند تا به کمک آنها پسرک لالي بتواند با صداي دو رگه فرياد بزند و دخترک ناشنوايي زمزمه باران را روي شيشه اتاقش بشنود.
    آنچه را که از من باقي مي ماند بسوزانيد و خاکسترم را به دست باد بسپاريد، تا گلها بشکفند
    اگر قرار است چيزي از وجود مرا دفن کنيد بگذاريد خطاهايم، ضعفهايم و تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند.
    گناهانم را به شيطان و روحم را به خدا بسپاريد و اگر گاهي دوست داشتيد يادم کنيد. عمل خيري انجام دهيد، يا به کسي که نيازمند شماست، کلام محبت آميزي بگوييد.
    اگر آنچه را که گفتم برايم انجام دهيد، هميشه زنده خواهم ماند…

     
  22. آقاي نوريزاد، سلام
    من حسين هستم. یادت که هست، از تلفن کارتي به شما زنگ زدم و با هم قراري گذاشتيم برای ملاقات.
    ما نه جاسوس بوديم نه دشمن انقلاب! فقط مي خواستيم کمي گپ بزنيم و از دردي مشترک بگوییم که قلبهای ما را با یک نسل فاصله، به یک اندازه می فشرد!
    تو گفتی این روزها، در خانه که نمی شود کسی را در آرامش و بی شنود دید، بیا میدان تره بار!
    آمدم و… بگذریم!
    محمد نوریزاد عزیز
    سیر تحولات کشورمان به قدری سرعت گرفته، که دارد همه را به دنبال خودش می کشاند. از یک سو ما معترضان را و از سوی دیگر رهبری و حامیانش را! و در این میان، مقاله تاریخی سردار حسین علایی، نقطه عطفی بود در این مسیر بی بازگشت!
    یادم هست در آن دیدار پر از ترس و لرزی که با هم داشتیم به من گفتی که “برخی از من می پرسند که تو چرا یک تنه و تنها، اینگونه معترضی؟” و گفتی: “من به آنها می گویم، من تنها نیستم. ما حداقل 2-3 میلیون نفر آدم انقلابی، بسیجی، جهادگر و سپاهی هستیم که از این وضع ناراضی ایم!”
    آن روز آهی کشیدی و گفتی: ” وقتی از خاکریزهای جنگ و ده کوره های جهاد برگشتیم، دیدیم خلف وعده ای رخ داده است! دیدیم آنچه قرار بود بشود این نبود که هست! ”
    من و نسل من هم هرچه بیشتر به تاریخ انقلاب رجوع می کنیم، بیشتر دچار احساس بد بازی خوردن می کنیم!
    آقای نوریزاد!
    این روزها چند نکته بسیار مهم ذهنم را رها نمی کنند. آنها را با تو در میان می گذارم:
    1- در انقلاب 57 که تو و پدرم و نسل انقلابی آن روز آنرا شکل دادید، شما به عنوان “جوانان انقلابی” در مسیر مبارزه تان، تنها تر از الان بودید. خواهم گفت چرا !
    آن روز، شما علیه حکومتی مبارزه می کردید که “سلطنتی” بود و این نوع حکومت 25 قرن سابقه داشت. یعنی شما و بزرگترهای شما، هر چه به پشت سرتان نگاه می کردید، انبوهی از حکومت های مستبد با حاکمانی ظالم و فاسد و دیکتاتور می دیدید و بس(مگر استثنائاتی از پادشاهان دادگر و مردمی). تصور تغییر حکومت و حاکمانِ به شدت زورمند و زرمند، برای شما شاید بسیار دور از ذهن می نمود.
    حال آنکه نسل من (از دور) و نسل تو (از نزدیک) شاهد یک انقلاب بزرگ مردمی بوده ایم و اینک، تصور از هم پاشی یک سلسله دیگر از ظلم و بی عدالتی، چندان و به عبارتی بهتر، ابداً دور از ذهن نیست و حالا ما دو نسلیم در کنار هم!
    2- کار حاکمان امروز در مواجهه با جنبش اعتراضی-اصلاحی مردم، بسیار دشوارتر از کار حکومت پهلوی با انقلابیون آن زمان است.
    بدین سبب که شما انقلابیون 57، سراپا اعتراض بودید و این اعتراض را بدون آنکه خود را در استقرار آن وضعیت صاحب اثر بدانید فریاد می زدید.
    امروز اما حاکمان مستبد، همرزمان دیروز شمایند و شما آنها را متقلب می دانید، شما آنها را متهم به خلف وعده می کنید، آنها را متهم به سوء استفاده از خون های ریخته در انقلاب و جنگ می دانید و به نظر من، این تفاوت اصلی وضعیت امروز آقای خامنه ای و وضعیت آن روز دیکتاتور پهلوی است.
    امروز آقای خامنه ای با مخالفانی مواجه است که در دفاع از انقلابی که او رهبری می کند، مدعی تر از اویند.
    کار امروز آقای خامنه ای حتی، به مراتب سخت تر از روزهای ابتدایی پس از انتخابات 88 است. آن روزها عده ای -که بیشتر جوان هم بودند- مدعی تقلب در انتخابات بودند اما امروز انقلابیون 57، مدعی تقلب در روح انقلابند!
    کسانی که در انقلاب نقشی کمتر از او نداشته اند و از قضا امروز آمده اند که نه تنها “رأیشان”، که “انقلابشان” را پس بگیرند و سردار حسین علایی هم از همین دست است.
    با خودم فکر می کنم که از آقای خامنه ای سؤالاتی بپرسم، اما پشیمان می شوم! و حالا تنها بی مخاطب می پرسم:
    گیرم به خود می گویی، مصطفی تاجزاده از اول هم معلوم بود عامل بیگانه است!
    با مبارز دیرپایی مثل بهزاد نبوی چه می کنی؟
    گیرم پیش خودت فکر می کنی، خاتمی را که همه می دانستند غرب زده است!
    با نواده امام، سید حسن خمینی چه می کنی؟
    گیرم که بگویی، محسن مخملباف خیلی وقت پیش از این استحاله شده بود!
    با جهادگری مثل محمد نوریزاد چه می کنی؟
    و گیرم که خیلی از جوانان و پاسداران نسل جدید را بی بصیرت بدانی!
    با کهنه سربازی مثل حسین علایی چه می کنی؟
    آقای نوریزاد!
    من و شما مرده، این آقای خامنه ای که روزی عکسش روی طاقچه اتاق دانشجوئیم بود، زنده! …ظلم رفتنی است.
    و آقای خامنه ای!
    کاش اینقدر گوش جانت از تملق اطرافیان پر و سنگین نشده بود، که حالا من مجبور شوم به محمد نوریزاد بنویسم نه به سید علی حسینی خامنه ای!

     
  23. جناب آقای نوری زاد
    با سلام، ادب و احترام

    اینجانب یک هموطن و نگران امور جاری در کشور هستم. تاکنون نیز جز حمایت از دگراندیشان و ایده های نوگرایانه و نیزشرکت در عرصه انتخابات فعالیت سیاسی دیگری نداشتم. طعم تلخ زندان و شکنجه را نیز نچشیده ام. از همین روی سخنی بیش از آنچه شما و دیگر یارانتان گفته اید ندارم که بیان کنم. اما در این لحظات حساس کشور که از یک طرف بیگانه چشم طمع به این آب و خاک دوخته است و در داخل کشور نیز حاکمان بی توجه به نصیحتها و تدبیرهای دلسوزان به راه خود میروند تصور کردم فرصت دیگری برای ارائه این یادداشت نخواهم داشت.
    چنانچه بیان شد اینجانب ایده ای برای طرح ندارم و فقط به یادداشتی اشاره خواهم کرد که به نظر من لازم است حتی در شورای هماهنگی راه سبز امید، در میان اصلاح طلبان و کلیه همراهان سبزمان طرح شود. اینجانب با آگاهی کامل از محدودیت های جرس برای انتشار این یادداشت، این اقدام را انجام میدهم و تقاضا دارم هرگونه اصلاح که میخواهند در آن انجام و یادداشت را به صورت موجز و قابل بهره برداری منتشر کنند. لذا سخن خود را به صورت زیر آغاز میکنم:

    جناب آقای نوری زاد!
    در این وانفسا و لحظات سخت، شما از پرچم داران مبارزه و آزادی ایران عزیز شده اید. نامه هایی که شما نگارش میکنید روح امید را در ما زنده میکند و روزنه ای از روشنایی پیش روی ما میگشاید. اما توجه کنید که در شرایط بسته سیاسی امروز و حصاری که اطرافیان رهبر بر او کشیده اند شاید تنها خودمان هستیم که این نامه ها را میخوانیم و برای خود هورا میکشیم. لذا طرحی نو باید درانداخت. چنانچه به همین روش فعلی ادامه دهیم در بر همین پاشنه خواهد چرخید و تحولی ایجاد نخواهد شد. لازمه پویایی و سرزنده بودن یک جنبش، دیدن نقاط قوت و ضعف جنبش، نقادی از درون و سپس ارسال پیام های روشنگرانه به بیرون از مجموعه است. لذا اجازه بدهید به عنوان دومین فردی باشم که از شما انتقاد میکنم. چرا که آقای نوری زادِ منتقد و خواستار اصلاح باید خود نیز نقدپذیر باشد. اولین منتقد شما خانمی با نام زهرا ابراهیمی بود که در سیل نامه ها و یادداشت هایی که این روزها منتشر میشود سخن تازه ای به میان آورد. نمیدانم شاید به علت زیاد بودن نامه ها و پیام ها نتوانسته باشید پیام ایشان را بخوانید. در این صورت عدم توجه به انتقاد ایشان وادامه روال همیشگی در نگارش نامه هایتان توجیه پذیر است. اما اگر نامه را خوانده و به مذاقتان خوش نیامده باشد وا اسفایی است که باید فریاد کرد و بر حال این کشور گریست. چرا که منتقد اگر خود نقدپزیر نباشد هیچگاه نخواهد توانست برای اصلاح این کشور اقدامی انجام دهد و مصداق مثل “کوری شود عصاکش کور دگر” خواهد شد. بنابراین اینجانب خلاصه ای از آنچه ایشان گفته به همراه مختصری از نظرات خود بیان و سپس شما را به مطالعه کامل آن یادداشت دعوت میکنم:
    خانم ابراهیمی در یادداشت خود بیان کرده است که اگر منشا تمام مشکلات کشور را یک فرد بدانیم و پتک انتقاد خود را بر سر وی بکوبیم راه خود را به خطا رفته ایم. ایرانی هم اکنون در شرایطی قرار گرفته است که منافع فردی خود را بر منافع جمع ارجح میداند و در شرایطی اگر اوضاع را مساعد ببیند همنوع خود را قربانی میکند تا از منافع این دنیا بهره ای ببرد. این فرهنگی است که ایرانی در زمان حال بر اساس آن رفتار میکند و ساختار زندگی خود را بر مبنای آن بنا کرده است. ایرانی چاپلوس، فرصت طلب و دروغگو شده است. نتیجه آن که همه ما ایرانیان در ایجاد این شرایط و خفقان موجود در کشور نقش داریم و با بازنگری در فرهنگ و رفتار خود و دمیدن روح مسیحایی باید طرحی نو دراندازیم. خانم ابراهیمی تعبیر جالبی از این فرهنگ حاکم بر جامعه ایرانی ارائه کرده است؛ در آنجا که میگوید “من خود اعتراف میکنم که از هر ایرانی ایرانی ترم” تا ما را به عمق فاجعه ای که در این جامعه گریبان ما را گرفته است آگاه سازد. یعنی اینکه نام ایران دیگر یادآور فرهنگ و تمدن بالنده و پویای چند هزارساله نیست و اگر بخواهیم مثالی از کجروی ها و دغل بازی ها بیان کنیم کافی است به نام ایران و ایرانی اشاره کنیم. آیا به نظر شما این فاجعه و درد عظیمی برای ما نیست که ایرانی دیگر منادی علم و شوکت و عظمت نیست که هیچ بلکه یادآور کجی و دغل و چاپلوسی و دروغ است؟ برای عمیق شدن در بحث مثالی روشن و شاید همه روزه برای شما بیان میکنم. سازمان ها، شرکتها و اجتماعات کاری (دولتی و غیردولتی) جوامع کوچکی هستند که شاید نمونه آماری مناسبی از کل جامعه باشند. این اجتماعات کوچک مشتی نمونه خروار هستند و میتوانند تصویری روشن از کل جامعه به ما بدهند. در این اجتماعات از هر طبقه اجتماعی و با هر تفکری خواه آزادی خواه و خواه انحصارطلب، مشغول فعالیت هستند. بلا استثنا اکثریت (و نه همه) اعضای این اجتماعات کوچک، برای به دست آوردن موقعیت شغلی و حقوق بیشتر در هر لحظه و هر ساعت و هر روز، از هر آنچه شامل چاپلوسی، خبررسانی از رقیبان به مدیر، اقدام گروهی برای عقیم گذاشتن تلاش سایرین و همکارانشان، دست اندازی به بیت المال و دغل بازی ها و اقدامات خرابکارانه دیگری که باشد دریغ نمیکنند. آنجایی این درد و فاجعه برای ما بیشتر عذاب آور و تلخ میشود که بدانیم در میان این افراد، افرادی از طبقه به اصطلاح روشنفکر، تحصیلکرده و ظاهرا اصلاح طلب و آزادی خواه نیز وجود دارد. حال خود قضاوت کنید آیا مجموعه این اجتماعات کوچک معادل جامعه ای سالم خواهد بود؟ چه بسا افرادی که اختلاس های میلیاردی انجام میدهند روزگاری در همین کشور و در یکی از ادارات و سازمان ها صادقانه مشغول فعالیت بوده اند اما چنان مورد بی مهری قرار گرفته اند که راه سعادت و خوشبختی را جز از راه دست یازیدن به بیت المال نیافته اند. و کیست که نداند طمع، چون بهمنی است که هرچه فرو می افتد بزرگتر میشود. تمام مشکلات و دردهای جامعه به طریقی زنجیروار در کنار یکدیگر قرار گرفته اند و ما جز تاخت و تاز و انتقاد از معلول ها کار دیگری انجام نمیدهیم. ما باید منشا و علت مشکلات جامعه را بیابیم و درمان کنیم.

    آقای نوری زاد عزیز!
    شما فرد متفکری هستید و در عین حال هنرمند. تقاضا میکنم این طرح نو را شما دراندازید و پرچم دار این طرح نو شوید. قدرت بیان و زیبایی هنرتان را درهم آمیزید و پرچم مبارزه با فرهنگ همنوع کشی، چاپلوسی، دروغ، دورویی و ظلم را بلند کنید. این سلول سرطانی هم اکنون به جای جای پیکر ایران عزیز گسترش یافته است. دوای این درد را بیابید. نه آنکه بر معلول بتازیم و علت را فراموش کنیم. در آن صورت فقط صورت مساله را پاک کرده و از حل مساله اصلی بازمانده ایم. چنانچه به همین روش ادامه دهیم آب در هاون کوفته ایم و نتیجه آن چیزی جز خسران نخواهد بود. شما، آقای خاتمی، آقای هاشمی، آقای تاجزاده و سایر یارانتان اکنون در این لحظات حساس، میتوانید نقش موثری ایفا کنید. اگر باید کاری بکنید همین الان است. فردا دیر خواهد شد. پس نامه بنویسید به گستره تمام ایران! به ایرانی نامه بنویسید. بله درست است به مردم ایران نامه بنویسید. رهبرمان روزی مردم ایران بود و برای آزادی ایران و ایرانی طعم مبارزه و زندان را چشیده بود. اکنون دیگر نامه به یک ایرانی کفایت نمیکند و همچون آب در هاون کوفتن است. نامه به مردم ایران بنویسید تا شاید گشاینده راهی باشید که در انتهای آن شاهد باشیم که ایرانی همان ایرانی باشد. همان ایرانی که منادی آزادی، نوع دوستی، عظمت و بالندگی است.

    با احترام

     
  24. آقاي نوريزاد عزيز – سلام
    نامه هاي دردمندانه شما و هموطنان عزيز كه از سر دلسوزي و نگراني از وضع موجود ، با ادب و احترام توام گشته و دراين فضاي امنيتي مسير انتقاد منصفانه و مسالمت آميز را هموار ساخته جاي بسي شكر و سپاس دارد . از اينرو با نامه اي ديگر ، قدر فرصت پيش آمده را بجا آورده و برايمان و شهامت و صراحت كلام شما در بيان حقايق و دفاع از آن درود مي فرستم . اميدوارم وجدانهاي بخواب رفته عالمان بي عمل كه عمريست دم از حق ، شجاعت ، عدالت و .. مي زنند نهيبي خورده و بيدار گردد .
    حضرت علي (ع) در نهج البلاغه مي فرمايند : ترس با نا اميدي و شرم با محروميت همراه است و فرصت ها چون ابرها مي گذرند پس فرصت ها ي نيك را غنيمت شماريد .

    رهبر گرامي جمهوري اسلامي ايران
    باسلام

    قبل از هرچيز از حضرتعالي كه به ما اجازه مي فرمائيد تا شما را مخاطب خويش قرارداده و سوالات و انتقادات خود را باشما درميان گذاريم سپاسگذارم ، همانطوركه خود فرموديد مردم مي توانند از رهبري نيز انتقاد نمايند و با عنايت به داعيه داري شما از حكومت علوي ، چنانچه شكايتي از ايشان دارند پيش قاضي القضات برند . پس چه موهبتي از اين بالاتر كه حاكمي مردم خويش را مورد عنايت و التفات خود قرار داده و به مسائل و مصائب آنها توجه نمايد . ما نيز اين موهبت الهي را ارج مي نهيم .

    رهبر گرامي
    شما كه پرچم اسلام را برگرفته و داعيه رهبري جهان اسلام را داريد و اعتراضات مردمي كشورهاي عربي را بسمت خود متمايل ساخته و بهار عربي آنها را به بيداري اسلامي خود تعبير و مصادره مي فرمائيد چگونه است اعتراضات آرام مردم خود را به استكبار جهاني و دشمنان خارجي پيوند داده و دستور به سركوبي ايشان مي فرمائيد ؟
    مگر تهمت و اهانت و افترا و سوءظن به ديگران در اسلام گناه نيست ، چطور معترضان به خود را اراذل و اوباش ، آشوبگر، فتنه گر و بي بصيرت مي خوانيد؟
    حاميان با بصيرت شما كه هرگونه اعتراضي را دردم خفه و با سيلي محكم ، مشت آهنين !! پاسخ مي دهند تحمل يك مقاله عبرت آموز تاريخي از سوي يكي از سرداران فهيم و جنگ ديده را نيز نداشته و در روز اربعين به هتاكي و اهانت و آسيب رساندن به درو ديوار منزل وي مي پردازند !! واز ايندست بسيار است اعمال خشن وناصواب ايشان در مورد آيت الله صانعي ، دستغيب وديگران .
    شما كه بي شك قدرت بلامنازع اين مملكت هستيد و مجهز به سربازان گمنام و سپاهيان و بسيجيان جان بركف كه درتمام ميادين سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي ، ورزشي و نظاير آن بسي حضور فعال دارند و همه چيز دراختيار وكنترل ايشان مي باشد يك نامه دلسوزانه يا مقاله عبرت آموز يا نقد مشفقانه چه جاي واهمه يا آسيب داشته كه عكس العملهايي بدينگونه زشت و ناروا درپي دارد؟
    سردار نام آور ديروز ، مي شود كفتار امروز !! مردم هميشه در صحنه انتخابات و تظاهرات ديروز، مي شوند آشوبگر و فتنه گر امروز !! ياران ديروز مي شوند سران فتنه امروز !! و …

    رهبر گرامي
    آيا شما دشنام و ناسزا گويي و تهمت و اهانت و دروغ را كه اسلام ناروا داشته روا مي داريد كه حاميان بابصيرتتان به اين راحتي از هر فرصتي براي ترور شخصيتي ديگران در مجالس مداحي ، روزنامه هايي چون كيهان شريعت مداري يا پشت تريبون نماز جمعه و … به آن چنگ مي زنند ؟
    چگونه است كه با اينهمه ادعا از اسلام و انسانيت و اخلاق در كشور اسلامي ، دروغ و فريب و نيرنگ و … رواج مي يابد ؟ شعارها و وعده هاي رئيس جمهور محبوب منصوب حضرتتان در مورد اشتغال و بيكاري و تورم و توليد و .. را بنگريد
    آخر يك مسئول دراين مملكت پيدا نمي شود كه با شهامت و صداقت به اشتباهات خود اقرار نموده و از مردم عذر خواهي نمايد ؟ پس چه كسي مسئول اين همه تباهيست ؟
    دركشوري چون آمريكا همان دشمن بزرگ وهميشگي ، كه هيچ يك از ادعاهاي اسلامي و قرآني ما را يدك نمي كشد عذرخواهي رئيس جمهوركشور از مردم كه نشان از فرهنگ سئوليت پذيريشان دارد مورد استقبال عمومي واقع مي شود و حكايت از درسهائي دارد كه آنان با مطالعه تاريخ كشورشان از بزرگاني چون آبراهام لينكلن درعذر خواهي وي از يكي از سربازانش آموخته اند كه بزرگي در چوب و چماق و داغ و درفش نيست ، بزرگي در افتادگيست كه از آن افتاده ايد ، بزرگي با مردم بودن است كه بدون آن شده ايد ، بزرگي درصداقت و راستي و پاكيست كه از آنها پاك گرديده ايد ، متاسفانه اين عذرخواهي ها از طرف برخي علماي حكومتي و رسانه هاي شان به عجز و ناتواني و حقارت و در نهايت شكست تعبير مي شود !!!
    كاش مي شد همه مسئول و جوابگو باشيم هر يك در حد خودمان و مسئوليتمان . از كارگر وكارمند و بنا و نقاش و هنرمند و مدير و معلم و نويسنده و وكيل و وزير و رئيس جمهور گرفته تا به شما كه رهبر اين مملكت هستيد و مسئو ل جان و مال و ناموس و آبروي مردم .
    كاش مي شد اعتراضات مردم خود را انكار نكرده و يا آنرا به بيگانگان نسبت نمي داديد . نوابغ و حاميان با بصيرت دركشف ديگري ، نامه نگاري طيف گسترده مردم به رهبري را به سازمان سيا ربط داده و آنرا محدود به افراد خاصي نموده كه وابسته به سازمان مزبور ، دست به نامه نگاري زده اند كه درنهايت اين طرح سازمان سيا بدليل عدم استقبال مردم به شكست انجاميده است !!
    كاش اين حاميان با بصيرت ميدانستند كه اعتراضات خاموش مردمي و نامه نگاريهاي بي نام و نشان آنها نشان از فضاي رعب و وحشتي است كه در حال حاضر بر كشور ما حاكم است .
    كاش مي شد فاصله اي كه بين مردم و شما بواسطه اين حاميان بابصيرت !!! ايجاد گرديده برداشته شود تا بار ديگر مردم را دركنار خويش بازيابيد و اين كار جز به فرمان حضرتعالي براي اصلاح امور مملكت بر نيايد .

     
  25. آقا محمد عزیز با سلام
    از پیام و محبت شما ممنونم . عزیزم ، کسی که خدا را دارد تنها نیست .
    می خواهم خاطره ای برای شما تعریف کنم که برای من بسیار درس آموز و پر عبرت بود چند سال پیش -1386 – در همایشی که به همت نشر آثار امام خمینی (ره) برگزار شده بود با عنوان همایش بین المللی امام خمینی و قلمرو دین با محوریت کرامت انسان شرکت کردم . به خاطر شرایطی که داشتم نتوانستم در همه جلسات و روزهای همایش شرکت کنم و روز آخر همایش حضور یافتم. آقای خاتمی به عنوان دبیر جلسه داشت گزارشی از برگزاری جلسه ارائه می کرد و با افتخار از هزینه های گزافی که برای اجرای همایش صرف شده بود داد سخن می داد . همایش در سالن همایشهای صدا و سیما اجرا می شد . من در حالی که نشسته بودم و سرم سوت می کشید از گزارش هزینه هایی که به عقیده من صرف فقط مقاله نگاریهای غیر کاربردی و جلسات سخنرانی بی فایده شده بود در حال نوشتن نامه ای بودم و شرح حال وضعیت نامناسب اقتصادی و سختیهای مالی زندگیم را مطرح می کردم تا به دست ایشان برسانم . به یکی از آقایانی که فکر می کنم از محافظین ایشان بود سپردم و بعد از جلسه خارج شدم . تا به سمت شهر خودم برگردم . در خیابانی که منتهی به صدا و سیما میشد حرکت می کردم که در بین مسیر دیدم دختر خانمی که شاید 15 با 16 سال داشت کنار پیاده رو ایستاده بود. مقنعه رنگ و رو رفته و مانتو مندرس اما بلندی به تن داشت و خبر دار پشت سفره ای که روی آن چند دست جوراب و روسری قرار داشت ایستاده بود. از شرم و حیا سرش را بلند نمی کرد و فقط منتظر بود تا رهگذری از او جوراب و یا روسری بخرد . با خود گفتم این دختر با حیا ،شاید پدری دارد در بستر بیماری که برای تامین هزینه درمانش راهی جز این کار نیافته است . از خودم بدم آمد که چرا در همایشی با عنوان کرامت انسان شرکت کرده ام که در کنار دیوارهای سالن همایش دختری باید برای حفظ کرامت خود و خانواده اش و تامین هزینه زندگیش دست فروشی کند. چند وقت بعد هم از دفتر مثلا گفتگوی تمدنها با من تماس گرفتند و گفتند آقای خاتمی گفتند فقط متاسفند وگفتند که نمی توانند کاری برای شما بکنند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    بله برادر عزیز نکته اصلی اینجاست که پیامبر اکرم(ص) فرمودند از دری که فقر وارد شود از در دیگر ایمان می رود و وقتی ایمان نباشد کرامت انسانی معنا ندارد .پیامبر اکرم سه سال خود و اصحابش در شعب ابیطالب در حصر اقتصادی و سیاسی بودند اما پیامبر با درایت خود و کمک همسر بزرگوارش اجازه نداد مسلمانان طعم فقر و گرسنگی را بچشند و الا به چه دلیل باید تحمل می کردند ؟ یوسف (ع) ابتدا سطح اقتصادی و رفاهی مردم را به وضع مطلوب می رساند و بعد از خدا و معنویت و معاد و… سخن می گوید . سخن اصلی امروز از حفظ کرامت ایرانی مسلمان است . و این حاصل نمی شود با تدبیر و مدیریت . راست گفت سید جمال الدین اسد آبادی که من در شرق مسلمان دیدم ولی اسلام ندیدم و در غرب مسلمان ندیدم ولی اسلام را دیدم .
    برادر عزیز به قول شهید مطهری ایراد اساسی در نگاه و تعریف غلط ما از دین ، عدالت ، معنویت ، اصول گرایی ، اصلاح طلبی و …. است . سیستم مدیریتی ما متاسفانه به گونه ایست که نمی داند و یا نمی خواهد بفهمدمحورهای اصلی خدمت رسانی کجاست . در نامه امام علی به مالک اشتر محورهای کاربردی خدمت رسانی چه خوب توصیف شده است .در دوران دانشجویی به همراه دانشجویان فعال سیاسی و فرهنگی دانشگاه به مشهد و زیارت امام رضا (ع) رفتیم . برخی دوستان جوگیر و جوزده شروع به تعریف و تمجید کردند که اینجا بهتر از مکه می شود و …
    به دوستان گفتم ما متاسفانه در کشورمان به دنبال (ترین های ) فانتزی هستیم مثلا بلندترین برج ایران ، بزرگترین مرکز تجاری ، بزرگترین حرم ، بهترین ضریح ، و…. اما آیا تا به حال فکر کرده اید به هزینه ای که ما صرف ساخت مثلا بست امام خمینی می کنیم تا سالی یکبار رهبر محترم بیایند و سخنرانی کنند :
    هزینه ازدواج چند زوج فراهم می شود
    چند واحد مسکونی ساخته می شود
    مشکلات چند کارخانه حل می شود که کارگرش را اخراج نکند
    هزینه تحصیل چند دانش آموز و دانشجو تامین می شود و….
    متاسفانه ما به جای افزایش علاقه مندی مردم خودمان به انقلاب و نظام رفتیم به دنبال کسب رضایت عده ای خاص از قشر حاکم که با ایجاد ازدواجهای سیاسی همچون عنکبوت حصاری بین خود و مردم تنیده اند و یا جذب نگاههای جهانی با انجام کارهای فانتزی و ناکارآمد . مثل ما مثل بازیکن فوتبالیست که وقتی می تواند توپ را با حرکتی فنی و حساب شده گل کند و تیم را ارتقا داده و طرفدار تیم را خوشحال کند برای خودنمایی و به خاطر خود خواهی برگردان بی ثمری می زند که خودش باسر به زمین می خورد توپش به خطا می رود و طرفدار تیم را هم عصبانی می کند .
    العاقبه للمتقین

     
  26. پاچه خوار

     
  27. با سلام خدمت اقای نوری زاد.
    در کشاکش نامه نوشتن های شما به رهبری من هم بد ندیدم نامه ای به رهبری بنویسم اما به رهبر فقید و بنیانگذار این انقلاب.کسی که با هزاران شعار و وعده امد والبته هیچ کدام که عملی نشد که هیچ اوضاع بدتر هم شد.در زیر سخنرانی اول ایشان بعد ازتبعید و ورود به خاک ایران است.همان سخنرانی که در بهشت زهرا انجام داد.البته که ان زمان من به دنیا نیامده بودم)م= مهر 1363) و از کامل بودن متن این سخنرانی هم اطلاع ندارم.این نسخه را هم از سایت اسناد انقلاب به دست اورده ام.در این نامه سعی کردم به بند بند صحبتهای ایشان جواب بدهم و ایشان را از چند و چون اوضاع این روزهای ایران اگاه سازم تا بدانند چقدر فاصله افتاده بین ان حرف های انروز ایشان با وضعیت حال حاضر ایران.البته که شما میتوانید در ان دخل و تصرف داشته باشید و هر جایی را که خواستید حذف و یا چیزی را اضافه کنید.

    بسم الله الرحمن الرحیم
    ما در این مدت مصیبت ها دیده ایم، مصیبت های بسیار بزرگ و بعضی پیروزها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بوده، مصیبت های زن های جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده، طفل های پدر از دست داده. من وقتی چشمم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از دست داده اند می افتد، سنگینی در دوشم پیدا می شود که نمی توانم تاب بیاورم. من نمی توانم از عهده این خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآیم، من نمی توانم تشکر از این ملت بکنم که همه چیز خودش را در راه خدا داد، خدای تبارک و تعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید. من به مادرهای فرزند از دست داده تسلیت عرض می کنم و در غم آنها شریک هستم. من به پدرهای جوان داده، من به آنها تسلیت عرض می کنم. من به جوان هائی که پدرانشان را در این مدت از دست داده اند تسلیت عرض می کنم. خوب، ما حساب بکنیم که این مصیبت ها برای چه به این ملت وارد شد، مگر این ملت چه می گفت و چه می گوید که از آنوقتی که صدای ملت در آمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه اینها ادامه دارد. اقای خمینی شما باید امروز از جایتان برخیزید و به خانواده ها و به مادران و پدران و برادران و خوهران داغدیده تسلیتی دوباره بگویید در ادامه بگویید که امثال ندا و ستار چه میگفتند و چه میخواستند که انها را گشتید جز ازادی و احترام به حقوق اولیه انسانی.

    ملت ما چه می گفتند که مستحق این عقوبات شدند ملت ما یک مطلبش این بود که این سلطنت پهلوی از اول که پایه گذاری شد برخلاف قوانین بود. آنهائی که در سن من هستند، می دانند و دیده اند که مجلس موسسان که تاسیس شد، با سرنیزه تاسیس شد، ملت هیچ دخالت نداشت در مجلس موسسان، مجلس موسسان را با زور سرنیزه تاسیس کردند و با زور، وکلای آن را وادار کردند به اینکه به رضاشاه رای سلطنت بدهند.در این بخش از صحبت هایتان اشاره به مجلس موسسان کردید و گفته اید اینها با زور و بدون دخالت مردم انتخاب شده اند.کاش امروز بودید میدید که اعضای مجلس به اصطلاح اسلامی ایران چگونه و با چه زد و بند هایی و حیف و میل بیت الملال به صندلی سبز مجلس تکیه زده اند و تنها کاری که نمیکنند دفاع از حقوق ملت است.
    پس این سلطنت از اول یک امر باطلی بود، بلکه اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوق بشر است. برای اینکه ما فرض می کنیم که یک ملتی تمامشان رای داند که یک نفری سلطان باشد، بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رای آنها برای آنها قابل است؛ لکن اگر چنانچه یک ملتی رای دادند (ولو تمامشان) به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی ملت پنجاه سال از این، سرنوشت ملت بعد را معین می کند سرنوشت هر ملتی به دست خودش است.ما در زمان سابق، فرض بفرمائید که زمان اول قاجاریه نبودیم، اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطه یک رفراندمی تحقق پیدا کرد و همه ملت هم ما فرض کنیم که رای مثبت دادند، اما رای مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطینی که بعدها می آیند. در زمانی که ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یک از ما زمان آقامحمدخان را ادراک نکرده، آن اجداد ما که رای دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رای دادند که زمان ما احمد شاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش از این، یک ملتی بوده، یک سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ماها را نداشته است که یک سلطانی را بر ما مسلط کند. ما فرض می کنیم که این سلطنت پهلوی، اول که تاسیس شد به اختیار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختیار مردم تاسیس کردند و این اسباب این می شود که – بر فرض اینکه این امر باطل، صحیح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصی که در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر این جمعیتی که الان بیشتر شان، بلکه الا بعض قلیلی از آنها ادارک آنوقت را نکرده اند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در این زمان معین کنند؛ بنابر این سلطنت محمدرضا اولا که چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تاسیس شده بود مجلس، غیر قانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیر قانونی است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بکنیم که قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند که برای ما سرنوشت معین کنند هر کسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی که درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یک ملتی را که بعدها وجود پیدا کنند، آنها تعیین بکنند؟ این هم یک دلیل که سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست. علاوه بر این، این سلطنتی که در آنوقت درست کرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض کنیم که صحیح بوده است، این ملتی که سرنوشت خودش با خودش باید باشد، در این زمان می گوید که ما نمی خواهیم این سلطان را. وقتی که اینها رای دادند به اینکه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژیم سلطنتی را نمی خواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است. این هم یک راه است از برای اینکه سلطنت او باطل است.در این قسمت از سخنرانی هایتان اشاره به این موضوع کردید که سرنوشت هر ملتی به دست خودش است و اگر پدران و گذشتگان یک اشتباهی کردند چرا باید ما هم به خاطر اشتباه انها بسوزیم و البته که پدر های ما وکیل ما نیستند.اما باز میگویم که ای کاش امروز می بودید و میدیدید که با گفتن همین یک جمله ساده شما در یک جایی مثل مسجد چه بر سر فرد گوینده می اورند و با زدن هزاران انگ او را به جایی میفرستند که فقط خدا به داد ان برسد.
    حالا می آئیم سراغ دولت هائی که ناشی شده از سلطنت محمدرضا و مجلس هائی که ما داریم. در تمام طول مشروطیت الا بعضی از زمان ها آن هم نسبت به بعض از وکلا، مردم دخالت نداشتند در تعیین وکلا. شما الان اطلاع دارید که در این مجلسی که حالا هست، چه مجلس شورا و چه مجلس سنا و شما ملت ایران هستید، شما ملتی هستید که در تهران سکنی دارید، من از شما مردم تهران سوال می کنم که آیا این وکلائی که در مجلس هستند، چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا شما اطلاع داشتید که اینها را خودتان تعیین کنید اکثر این مردم می شناسند این افرادی را که به عنوان مجلس و به عنوان وکیل مجلس سنا یا مجلس شورا در مجلس هستند یا این هم با زور تعیین شده بدون اطلاع مردم. مجلسی که بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس، مجلس غیرقانونی است. بنابر این اینهائی که در مجلس نشسته اند و مال ملت را گرفته اند به عنوان اینکه حقوق هر فرض کنید که وکیلی اینقدر است، این حقوق را حق نداشتند بگیرند و ضامن هستند. آنهائی هم که در مجلس سنا هستند، آن ها هم حق نداشتند و ضامن هستند. و اما دولتی که ناشی می شود از یک شاهی که خودش و پدرش غیر قانونی است، خودش علاوه بر او غیرقانونی است، وکلائی که تعیین کرده است غیرقانونی است، دولتی که از همچو مجلسی و همچو سلطانی انشا بشود، این دولت غیرقانونی است. این ملت حرفی را که داشتند در زمان محمدرضاخان می گفتند که این سلطنت را ما نمی خواهیم و سرنوشت ما با خود ماست. در حالا هم می گویند که ما این وکلا را غیرقانونی می دانیم، این مجلس سنا را غیرقانونی می دانیم، این دولت را غیرقانونی می دانیم. آیا کسی که خودش از ناحیه مجلس، از ناحیه مجلس سنا، از ناحیه شاه منصوب است و همه آنها غیر قانونی هستند، می شود که قانونی باشد ما می گوئیم که شما غیر قانونی هستید باید بروید. ما اعلام می کنیم که دولتی که به اسم دولت قانونی خودش را معرفی می کند، حتی خودش قبول ندارد که قانونی است، خودش تا چند سال پیش از این، تا آنوقتی که دستش نیامده بود این وزارت، قبول داشت که غیرقانونی است، حالا چه شده است که می گوید من قانونی هستم این مجلس غیرقانونی است، از خود وکلا بپرسید که آیا شما را ملت تعیین کرده است هر کدام ادعا کردند که ملت تعیین کرده است، ما دستشان را می دهیم دست یک نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابیه اش، در حوزه انتخابیه اش از مردم سوال می کنیم که این آقا آیا وکیل شما هست، شما او را تعیین کردید حتما بدانید که جواب آنها نفی است. بنابر این آیا یک ملتی که فریاد می کند که ما این دولت مان، این شاه مان، این مجلس مان برخلاف قوانین است و حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است که سرنوشت مان دست خودمان باشد.
    در این قسمت هم دوباره به مجلس و دولت های زمان پهلوی اشاره کردید و گفتید که این دولت ها غیر قانونی است.مردم انرا انتخاب نکرده.کاش امروز بودید و میدید چگونه دولتی را در سال 88 روی کار اوردند که غیر قانونی بودنش را فقط خواجه شیراز نمیداند و بس.این دولت چنان ضربه ای به اقتصاد و سیاست این مملکت وارد کرد که تاریخ انرا به خود ندیده است.
    آیا حق این ملت این است که یک قبرستان شهید برای ما درست بکنند، در تهران، یک قبرستان هم در جاهای دیگر من باید عرض کنم که محمد رضای پهلوی، این خائن خبیث برای ما رفت، فرار کرد و همه چیز ما را به باد داد. مملکت ما را خراب کرد، قبرستان های ما را آباد کرد. مملکت ما را از ناحیه اقتصاد خراب کرد. تمام اقتصاد ما الان خراب است و از هم ریخته است که اگر چنانچه بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سال های طولانی با همت همه مردم، نه یک دولت این کار را می تواند بکند و نه یک قشر از اقشار مردم این کار را می توانند بکنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمی توانند این به هم ریختگی اقتصاد را از بین ببرند شما ملاحظه کنید، به اسم اینکه ما می خواهیم زراعت را، دهقان ها را دهقان کنیم، تا حالا رعیت بودند و ما می خواهیم حالا دهقانشان کنیم، اصلاحات ارضی درست کردند، اصلاحات ارضی شان بعد از این مدت طولانی به اینجا منتهی شد که بکلی دهقانی از بین رفت، بکلی زراعت ما از بین رفت و الان شما در همه چیز محتاجید به خارج؛ یعنی محمدرضا این کار را کرد تا بازار درست کند از برای آمریکا و ما محتاج به او باشیم در اینکه گندم از او بیاوریم، برنج از او بیاوریم، همه چیز را، تخم مرغ از او بیاوریم یا از اسرائیل که دست نشانده آمریکاست بیاوریم. بنابراین کارهائی که این آدم کرده به عنوان اصلاح، این کارها خودش افساد بوده است. قضیه اصلاحات ارضی یک لطمه ای بر مملکت ما وارد کرده است که تا شاید بیست سال دیگر ما نتوانیم این را جبرانش بکنیم مگر همه ملت دست به هم بدهند و کمک کنند تا سال بگذرد و جبران بشود این معنا.
    این قسمت از صحبت هایتان را هیچ وقت درک نکرده ام که گفتید اصلاحات اراضی افساد وخیانت بوده و بیست سال دیگر هم نمیشود انرا جبران کرد.من خودم در یک روستا زندگی میکنم و نتایج این اصلاحات اراضی را همین امروز میبینم که هم روستاییهای من از قبال همین اصلاحات اراضی به کجاها که نرسیده اند.اقای نوری زاد قسم میخورم که من امروز شاهد نتایج این کار هستم و چیزی جز اینکه دهقانان از ان وضعیت ارباب و رعیتی خلاص شده و امروز مثل یک میلیونر زندگی میکنند نمی بینم.البته اقای خمینی این شایعه را شنیده ام که پدر شما هم یک خان بوده و در اثر همین اصلاحات اراضی چه ضرر ها که ندیده و چه زمین های حاصل خیزی که از دست نداده؟؟؟؟؟؟!!!!

    فرهنگ ما را یک فرهنگ عقب نگه داشته درست کرده است، فرهنگ ما را این عقب نگه داشته به طوری که جوان های ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تام و تمام نیست و باید بعد از اینکه یک مدتی در اینجا یک نیمه تحصیلی کردند آن هم با این مصیبت ها، آن هم با این چیزها، باید بروند در خارج تحصیل بکنند. ما پنجاه سال است، بیشتر از پنجاه سال است دانشگاه داریم و قریب سی و چند سال است که این دانشگاه را داریم لکن چون خیانت شده است به ما، از این جهت رشد نکرده، رشد انسانی ندارد، تمام انسان ها و نیروی انسانی ما را از بین برده است این آدم.
    صحبت از فرهنگ و وضعیت دانشگاه های ان زمان کرده اید.خنده دار است که امروز در مورد فرهنگ ما ایرانی ها صحبت کنیم.از جک درست کردن برای همدیگر و به سخره گرفتن خدا و پیغمبر و امام در پیامک ها تا ریختن زباله در هر جای ممکن که این ها پیش و پا افتاده ترین کارهایمان است.دانشجویان ممتاز ما هم که اگر قبل انقلاب میرفتند در ان ور درس میخواننن لااقل به کشور بر میگشتند.اما امروز چه.ایا خبری از فرار مغزها دارید؟

    این آدم به واسطه نوکری که داشته، مراکز فحشا درست کرده، تلویزیونش مرکز فحشاست، رادیویش بسیاریش فحشاست، مراکزی که اجازه دادند برای اینکه باز باشد، مراکز فحشاست، اینها دست به دست هم دادند. در تهران مرکز مشروب فروشی بیشتر از کتابفروشی است، مراکز فساد دیگر الی ماشائالله است. برای چه سینمای ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ما کی مخالفت کردیم با تجدد، با مراتب تجدد مظاهر تجدد وقتی که از اروپا پایش را در شرق گذاشت خصوصا در ایران، مرکز چیزی که باید از آن استفاده تمدن بکنند ما را به توحش کشانده است. سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد و شما می دانید که جوان های ما را اینها به تباهی کشیده اند و همین طور سایر این جاها. ما با اینها در این جهات مخالف هستیم. اینها به همه معنا خیانت کرده اند به مملکت ما.صحبت از تلوزیون.سینما و رادیو کردید که مرکز فحشا است و مشروب فروشی بیش از کتاب فروشی است.در مورد سه تای اولی همین بس که انها بزرگترین کمک به شما و پیروزی انقلاب را انجام دادند که همان سانسور نکردن اخبار و راهپیمایی های ان زمان مردم بود. کاش از حال روز الان صدا و سیما باخبر بودید.سینما که کلا تعطیله.مراکز فحشا و مشروب فروشی هم از ظاهر به بطن رفته.دقت کنید که به بطن رفته؟از بین نرفته!

    و اما نفت ما، تمام نفت ما را به غیر دادند، به آمریکا و غیر از آمریکا دادند، آنی که به آمریکا دادند عوض چه گرفتند عوض، اسلحه برای پایگاه درست کردن برای آقای آمریکا. ما، هم نفت دادیم و هم پایگاه برای آنها درست کردیم. آمریکا با این حیله که این مرد هم دخالت داشت، با این حیله نفت را از ما برد و برای خودش در عوض پایگاه درست کرد یعنی اسلحه آورده اینجا که ارتش ما نمی تواند این اسلحه را استعمال بکند، باید مستشارهای آنها باشند، باید کارشناس های آنها باشند. این هم از ناحیه نفت که این نفت ما را اگر چند سال دیگر خدای نخواسته این عمر پیدا کرده بود، عمر سلطنتی پیدا کرده بود، مخازن نفت ما را تمام کرده بود، زراعت مان را هم که تمام کرده، این ملت بکلی ساقط شده بود و باید عملگی کند برای اغیار.و اما نفت.به اینجا که رسیدیم چیزی نمیگویم و فقط توجه شما را به حاشیه شهر وکودکان سر چهار راه ها و کارگران کارخانه هایی که بردگی نوین انها را به خدمت گرفته و همچنین شمال شهر و گارفرمایان فربه جلب میکنم تا بدانید نفت ما که قرار بود به همه برسد سر از کجا ها در اورده.

    ما که فریاد می کنیم از دست این، برای این است. خون های جوان های ما برای این جهات ریخته شده، برای اینکه آزادی می خواهیم ما. ما پنجاه سال است که در اختناق بسر بردیم، نه مطبوعات داشتیم، نه رادیوی صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم، نه خطیب توانست حرف بزند، نه اهل منبر می توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت می توانست آزاد کار خودش را ادامه بدهد، نه هیچ یک از اقشار ملت کارشان را می توانستند ادامه بدهند و در زمان ایشان هم همین اختناق به طریق بالاتر باقی است و باقی بود و الا هم باز نیمه حشاشه او که باقی است، نیمه حشاشه این اختناقی هم باقی است.

    صحبت از ازادی مطوعات کردید.باز هم کاش بودید و میدیدید امروز به جرم نوشتن حقایق انگ جاسوسی به ادم ها زده و انها را دستگیر میکنند و به زندان میاندازند.
    ما می گوئیم که خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم، تمام اینها غیر قانونی است واگر ادامه به این بدهند اینها مجرمند و باید محاکمه بشوند و ما آنها را محاکمه می کنیم. من دولت تعیین می کنم، من تو دهن این دولت می زنم، من دولت تعیین می کنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم، من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد (تکبیر حضار) این آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقایش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمریکا از این پشتیبانی کرده و فرستاده به ارتش دستور داده که از او پشتیبانی بکنید، انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته است که باید از این پشتیبانی بکنید. یک نفر آدمی که نه ملت قبولش دارد نه هیچ یک از طبقات ملت از هر جا بگوئید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند که می آورند توی خیابان ها، از خودشان هست این اشرار، فریاد هم می کنند، از این حرف ها هم می زنند لکن ملت این است، این ملت است (اشاره به حضار).اری ملت این است.بقیه خار و خس هستند و اشرار که میگویند نه.

    می گوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمی شود. خوب واضح است این، یک مملکت دو تا دولت ندارد لکن دولت غیرقانونی باید برود، تو غیرقانونی هستی، دولتی که ما می گوئیم، دولتی است که متکی به آرای ملت است، متکی به حکم خداست، تو باید یا خدا را انکار کنی یا ملت را. باید سرجایش بنشیند این آدم و یا اینکه به امر آمریکا و اینها وادار کند یک دسته ای از اشرار را این ملت را قتل عام کند. ما تا هستیم نمی گذاریم اینها سلطه پیدا کنند، ما نمی گذاریم دوباره اعاده بشود آن حیثیت سابق و آن ظلم های سابق، ما نخواهیم گذشت که محمدرضا برگردد، اینها می خواهند او را برگردانند، بیدار باشید. ای مردم! بیدار باشید، نقشه دارند می کشند، ستاد درست کرده مردیکه در آن جائی که هست، روابط دارند درست می کنند، می خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدی که همه چیزمان اختناق در اختناق باشد و همه هستی ما به کام آمریکا برود. ما نخواهیم گذاشت، تا جان داریم نخواهیم گذاشت و من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما را خواستار هستم و من عرض می کنم بر همه ما واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آنوقتی که اینها ساقط بشوند و ما به واسطه آرای مردم، مجلس سنا درست بکنیم و دولت اول را، دولت دائمی را (مقصود من از مجلس سنا مجلس موسسان بود، نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش یک حرف مزخرفی است، همیشه بوده.) تعیین بکنیم. و من باید یک نصحیت به ارتش بکنم و یک تشکر از یکی از ارکان ارتش، یک قشرهائی از ارتش. اما آن نصحیتی که می کنم این است که ما می خواهیم که شما مستقل باشید، ماها داریم زحمت می کشیم، ماها خون دادیم، ماها جوان دادیم، ماها حیثیت و آبرو دادیم، مشایخ ما حبس رفتند، زجر کشیدند، می خواهیم که ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد! شما نمی خواهید شما نمی خواهید مستقل باشید آقای سرلشکر! شما نمی خواهید مستقل باشید، شما می خواهید نوکر باشید من به شما نصحیت می کنم که بیائید در آغوش ملت، همان که ملت می گوید بگوئید، ما باید مستقل باشیم، ملت می گوید ارتش باید مستقل باشد، ارتش نباید زیر فرمان مستشارهای آمریکا و اجنبی باشد، شما هم بیائید، ما برای خاطر شما این حرف را می زنیم، شما هم بیائید برای خاطر خودتان این حرف را بزنید، بگوئید (ما می خواهیم مستقل باشیم، ما نمی خواهیم این مستشارها باشند.) ما که این حرف را می زنیم که ارتش باید مستقل باشد، جزای ما این است که بریزید توی خیابان خون جوان های ما را بریزید که چرا می گوئید من باید مستقل باشم ما می خواهیم تو آقا باشی. و اما تشکر می کنم از این قشرهائی که متصل شدند به ملت، اینها آبروی خودشان را، آبروی کشورشان را، آبروی ملت شان را اینها حفظ کردند. این درجه دارها، همافرها، افسرهای نیروی هوائی، اینها همه مورد تشکر و تمجید ما هستند و همین طور آنهائی که در اصفهان و در همدان و در سایر جاها، اینها تکلیف شرعی، ملی، کشوری خودشان را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتیبانی از نهضت اسلامی ملت را کردند ما از آنها تشکر می کنیم و به اینهائی که متصل نشدند می گوئیم که متصل بشوید به اینها، اسلام برای شما بهتر از کفر است، ملت برای شما بهتر از اجنبی است. ما برای شما می گوئیم این مطلب را، شما هم برای خودتان این کار را بکنید، رها بکنید این را، خیال نکنید که اگر رها کردید ما می آئیم شما را به دار می زنیم. این چیزهائی است که شماها یا کسان دیگر درست کرده اند والا این همافرها و این درجه دارها و این افسرها که آمدند و متصل شدند، ما با کمال عزت و سعادت آنها را حفظ می کنیم و ما می خواهیم که مملکت، مملکت قوی باشد، ما می خواهیم که مملکت دارای یک نظام قدرتمند باشد، ما نمی خواهیم نظام را به هم بزنیم، ما می خواهیم نظام محفوظ باشد لکن نظام ناشی از ملت در خدمت ملت، نه نظامی که دیگران سرپرستی اش را بکنند و دیگران فرمان به آن بدهند. والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته .
    در اخر باز هم کاش میبودی و میدیدی………………………

     
  28. این هم یک راس شعبون بی مخ ولایی

     
  29. جناب خامنه ای از جهات مذهبی و سیاسی شخصیتی دست چندم بود . توان بالا کشیدن خود در این دو عرصه را نیز نداشت . لذا هم خود را مصروف پائین کشیدن دیگران کرد . ایشان به واقع در حال حاضر در عرصه حکومت شخص اول است ، از نظر سیاسی و مذهبی . نظری به اطراف بیاندازید . مراجع مطرح مکارم و نوری همدانی و فقها هم امثال یزدی و لاریجانی و تائب . مصباح هم پایبوس است . سیاسیون هم از قبیل نقدی و کوچک زاده و نجیب ترین آنها جلیلی .

     
  30. جناب آقای نوریزاد
    با سلام و درود و سپاس از صراحت قلم و شجاعت شما.
    در اینکه امروز، وضعیت جامعه به نقطه وخیمی رسیده شکی نیست. در اینکه اشتباهات زیاد شده و راه بازگشت روز به روز ناهموار تر و صعب تر می شود شکی نیست. ولی آیا این اشتباهات یک سویه اند؟؟ آیا تنها آقای خامنه ای مقصرند؟ آیا دوستان افراطی که بدون تعقل و درنگ، بر اساس احساساتشان، آرامش کشور و جان و مال مردم را به خطر انداختند، گناهی ندارند؟؟
    سن من به گذشته ها قد نمی دهد. من از انتخابات 88 می گویم. که سرآغاز فتنه هایی بود که همه را آزرد و آرامش را از مردم و حکومت گرفت. آیا آقای موسوی به تقلب یقین داشت؟؟ دقت کنید که منظور از تقلب خطایی تاثیرگذار در فرآیند رای گیری است که به تغییر نتیجه آرا منجر شده باشد. آقای موسوی وارد بازی شده بود که قواعدی داشت. داوری داشت. موسوی عزیز ما، با اعلام اینکه “من رییس جمهور قانونی هستم” قواعد بازی را زیرپاگذاشت. دقت کنید که اگر این کار توسط ایشان انجام نشده بود، وضعیت کشور این همه بحرانی نمی شد و این همه خون ریخته نمی شد و این فضای بحرانی فرصت را برای این همه قانون گریزی و قانون ستیزی دولت فراهم نمی آورد.
    شما از صاحب قدرت می خواهید در مقابل دیگران کرنش کند. شما را به مقابه نقد اخلاقی قدرت دکتر سروش ارجاع می دهم. صاحب قدرت، صاحب قدرت است. این وظیفه فعالان سیاسیست که زبان او را بشناسند، دغدغه های او را درک کنند و چنان با ملاحظه و سیاست عمل نمایند که همه به آنچه خود در سر دارند برسند و کشور دچار دغدغه و آشوب نشود.
    به نظر من، در شرایط فعلی، اگر نگویم تنها راه، حداقل یکی از راه های بازگشت آرامش به کشور، عذرخواهی میرحسین موسوی به خاطر برخی از رفتارهای غیرعقلانی و چپ گرایانه ایست که انجام داده، اگر فضا طوری باشد که آقای خامنه ای بداند، عذرخواهی او، از رفتارهای نادرستش، باعث ایجاد هرج و مرج و آشوب و ایجاد بحران و اغتشاش در کشور نمی شود، به زعم من، او نیز اشتباهاتش را می پذیرد.

     
  31. dastmaleto ja nazari too beyt ,jash kafe dastaye khodete,vaysa bebin oon mogheyi ke be ghalat kardan oftadi kesi ahamiat mide ya na,vaght ziade vali na vase shoma o agha

     
  32. salam aghaye norizad. man tanha rozi ro yadam miyad ke shoma dar mahzare rahbare farzaneye iran bodid va modam be goftane kalamate ziba dar vasfe ishan mashghol bodid va dar dayereye loghatetan bedeonbale harfe jadid baraye ebraze eshgh be ishan migashtid va rahabare geramiye iran be shoma goftand ke dast az in harfa ha bardarid va asle harfetan ra baezanid…….. va ba in mozo be in natije miresam ke tanha ensanhaye damdami mazaj mitavanand rozi pish marg bashand o rozi doshmane ghasam khorde … pozesh mitalabam agar bihormati be sahate shoma kardam

     
  33. اي بسيجي بدبخت دين فروش
    لااقل دينت را به دنياي يکي ديگه نفروش
    شماها اينقدر شقي و بدبخت و خسرالدنيا و الاخره هستين که به جاي خدا جانتان را فدار بنده خدا مي کنيد. احوال شما رقت انگيز است اي عمله هاي استبداد

    —————-

    مازیارگرامی
    حیف نیست با این الفاظ دهان مبارک خود را می آلایید؟ زیباترسخن بگوییم. حتی با دشمنانمان. بسیجیان هموطنان ما هستند. ما روزی را می بینیم که آنان را درکنارخود داشته باشیم.
    با احترام

    .

     
  34. آقای خامنه ای کسی بود که به گفته دوستان هم حجره ایش اگه مگسی در خلوت او مزاحمش میشد آن مگس را با پارچه ای به بیرون رهنمون میشد و حتی گرفتن جان مگسی براش قابل هضم نبود و این انسان چنان قسی القلب شده که ///// ابا ندارد. ای روزگار این نصیحت های شما نیز کارگر نمی افتد ولی این نامه ها در حافظه تاریخ بشر ثبت خواهد شد

     
  35. أقاي نوريزاد عزيز چگونه رهبر مسلمانان جهان را با نلسون ماندلا مقايسه ميكنيد،؟!!!!درخت إسلام خون ميخواهد به خاطر همين هم أحاديث فراوان داريم كه أمام أخر أنقدر ميكشد كه اسب مباركشان تا زانو در خون خواهد بود. مگر در پشت بام خانه خميني كبير دستان سرهنگ ربيعي را قبل از تير باران از بدن جدا نكردند؟ در دعاي كميل از زبان علي ميگوييم هر كس بدم خواست بدش بخواه و هر كس مكرم كند تو مكرش كن. وقتي دين مان اينطور درسمان ميدهد چرا انتظار داريد مثل نلسون ماندلا كه بعد از ٢٥ سال زند أني بودن، وقتي حكومت أپارتايدسرنگون شد و از زندان أزاد شد براي شكنجه گرش دسته گل برد رفتار كنيم؟ شما چگونه انتظاري داريد كه أقاي خامنه أي تغيير كند وقتي مي بينيد كه تمام إنسان هاي متعادل زمان خميني را يكي پس از ديگري حذف كرده و حتي به دوست ٦٠ ساله اش هم رحم نكرده. تا كي دل به ارشاد ايشان داريد ؟ گيريم ايشان إرشاد نشدند، بعد از ايشان ميخواهيد رهبر بعدي يعني أقاي مصباح را هم با همين رروش إرشاد كنيد،؟ و أما اي يك بسيجي أقاي شما راحتتر از راستگويي دروغ مي گويد اميدوارم توبه كني واگر نكردي اميدوارم با ايشان روز قيامت در يك جا باشيد.

     
  36. آقاي نوري زاد خواستم تشكر كنم ازتون براي مطلبتون و خواستم بگم به اراجيفي كه مزدوران سايبري ابله به نام بسيجي يا سلطنت طلب براتون ميذارن اهميت نديد،هرچند ميدانم روح شما بسيار بزرگتر از اينهاست
    براي شما تندرستي و براي ايران آزادي آرزومندم

     
  37. شما بهتر نيست ابتدا سري به دكتر روانپزشك بزنيد و سپس به اينترنت گردي بپردازيد؟ جملاتي نفرت انگيزى! شما و مانند شما همان اندازه كه /////هستند و نفرت انگيز به همان ميزان پتانسيل داريد و بي ترديد با اين روحيه اگر به قدرت برسيد بسي خونخوار تر خواهيد بود! بهتر است نام ايران رو نبريد!

     
  38. سلام آقای نوری زاد من به شما و آقا ی تاجزاده مشکوکم چراکه یک وبلایت نویسم ساده و بی ریا دستگیر شده و سپس کشته میشود ولی حضرتعالی و آقای تاجزاده با این همه حجمه به آقای خامنه ای همچنان سرحال و پرچانه سخن درشت به حاکمان وقت میرانید وگزندی لااقل به شما یکی نمیرسد شاید بگویید که دزندان رفته اید و تحمل انفرادی کشیده اید ولی چرا ستاریها کشته میشوند.

     
  39. اين تو و مانند تو هستيد كه بايد خجالت بكشيد نه تنها از مردم كه از بسيجياني چون همت و باكري كه شماياني شديد وصله ناجور نام بسيجي!
    شما بايد از اينهمه جنايت و خيانت و مزدوري توبه كنيد شما بيچارگاني كه دنيا و آخرت به دنياي فاسدان جنايتكار فروختيد!
    شما همان شعبان بي مخ ها!

     
  40. سلام اقا

     
  41. توهم از خودشونى وگرنه جرات نميكردى اين حرفارو بزنى واسهكمتر ازاينهاش سرها بالا دار رفته آره داداش نگى همه خر بودن و نفهميدن جناب سوپاپ.

     
  42. سلام جناب نوری زاد

    کاش گوش شنوایی بود کاش نصیحت های بزرگان و دوست داران این کشور شنیده می شد کاش موسوی و کروبی را آزاد می کردند کاش بچه های مردم رو ازاد می کردند کاش یه روزی برسه که این کشور هم روی خوش ببینه

     
  43. سلام بر سالار سربداران جانا سخن از دل ما میگوئی

    فکر میکنم ایشان حرمت نان و نمکی که در دانشگاه //// خوردند را نگاه میدارند همانطور که مرحوم چاوز نگه میداشت.

     
  44. سلام استاد
    به نکته خوبی اشاره کردی. راستی واسه چی آقا خامنه ای هیچی ازروسها نمی گه؟ منم شک برم داشت. یا دلیلش ترسه یا معامله ای که پشت پرده کرده باهاشون. مرسی از روشنگریهاتون من سایت شمارو مرتب می خونم شده یه کتاب خوندنی شده یه پاتوق واسه من پدرم می گه سایت نوری زاد سایت آدمای با ادبه هیچی که نداشته باشه ادب داره

     
  45. نوری زاد دست بردارازاین کارات بیا برو دست بوس حضرت آقا توبه کن آخرتتو درست کن تاکی می خوای آب به آسیاب دشمن بریزی این حرفه که می گی آقا شک برانگیزه؟ خجالت بکش مرد حسابی توباس یه روز مقابل خدا بایتسی جواب بدی

     
  46. سلام به مرد سخن مرد قلم مرد شجاعت مرد صداقت
    نمی خواهم بی دلیل شما را به عرش ببرم. شما نیازی به تشکروتقدیرو اینجورچیزها ندارید. کسی که جانش را کف دستش گرفته و چوبه دارش را خودش به دوش می کشه نیازی به تشکرو تقدیر این وآن نداره. منهم آقای نوری زاد یک ارتشی هستم. آقای خامنه ای که به دوگانه گرایی اوباما اعتراض دارد خداوکیلی بیشترین دوگانه گرایی را میان ارتش وسپاه نهادینه کرده است. ما ارتشی ها عمدتن نجس وجاسوس وغیرقابل اعتماد وطاغوتی هستیم وپاسدارها نورچشمی و ردیف به ردیف سردار وسرلشکر. خامنه ای خودش میان ارتش وپاسدارها را شکرآب کرده است. اگرامروز ارتش ایران ریاکارترین ارتش دنیاست بهمین خاطراست. ارتشی ها را به روزی انداخته اند که برای ترفیع محتاج امضای آخوندی باشند که هیچ نمی داند. مجبورند جلوی آخوندی پابکوبند که دوزار سواد نظآمی ندارد. مجبورند درصف نماز خود را نشان حاج آقا بدهند. ریش بذارند وتسبیح دست بگیرند. دوست وهمکارمن ” ارتشی پشیمان” راست گفته. ماها رو خراب کرد خامنه ای.

     
  47. آقای نوری زاد شما / مهدی خزعلی و خیلی های دیگه مثل شما در بوجود آوردن این شرایط سهیم بداشتیدو چه سهم بزرگی…به جای نامه نگاری باید روزی هزار بار از درگاه باریتعالی ظلب مغرفت کنی…. ملتی رو به سیاهی کشاندید
    متاسفم که هنوز بعد سالها ظلم و جنایت ..اعدام و تجاوز و هتک حرمت هنوز چشم امید به این ///// دارید و هنوز او رهبر خود می دانید … همچنان با احترام از او یاد میبرید. متاسفم و باز هم متاسفم برای خودم و برای نسلهای که مثل من از خانه وطن خود آواره شدند… اگر قیامتی وجود داشته باشد ما از شما و شماها نخواهم کذشت… حالا بعد از سالها کشف کردید که قبله رهبر شما کجاست؟ بر سر این گوری که شما گریه میکنید مرده ایی وجود ندارد….
    خواهش میکنم او را با نسلون ماندلا و دیگر آزادیخواهان جهان مفایسه نکنید
    …از بنیان گدار //// شما گرفته که روزهای اول نماز شکر بر جنازهای بی گناه فرماندهان ارتش گداشت تا رهبر محبوب شما سید علی یا حتی همین خاتمی / موسوی / کر.بی کسی رو پیدا نمیکتید که دستش تا آستین به خون عزیزان این مرزو بوم آعشته نباشید…در کجای تاریخ ایستاده بودی؟ در کجای تاریخ وفتی که شبانه زمین را می شکافتند تا جنایتی را مدفون سازند… نکبت این سکوت را چگونه تنفس میکنی؟
    هزاران نفر رو بی خانمان و آواره کردید…. میلیاردها دلار امول مردم را در سی و چند ساله کذاشته مصادره کردی حالا غصه اموال خودتون رو میخورید … در اولین قدم امول شما رو بر گرداندد ؟ یعنی با برگشت اموال شما ازضا می شودید کاش به جای این تقاضای حقیرانه …وطن از دست رفته رو تقاضا میکردید هرچند که مطمئن هستم هیچ علاقه عشقی به این خاک ندارید…وگرنه این جا انتهای کار ما نبود … در انتها … از صمیم قلب برای شما و دوستان هم فکر شما از در گاه خداوند ننگ و نکبت ابدی خواستارم.. به امید روزی که به سزای اعمالتان برسید….. پاینده ایران… برافراشته باد پرچم شیر و خورشید.مرگ بر خائنین وطن .و عربهای ایران نما

    ————————-

    سلام دوست گرامی
    با این همه کینه ای که در درون شما خانه کرده، ایران عزیز روی آرامش نخواهد دید. ما همچنان کینه ها را به میدان خواهیم فرستاد وبازهم به تقاص خونهای ریخته شده وغارتهای صورت گرفته، خون خواهیم ریخت وبازهم مصادره خواهیم کرد. این آیا همان سرنوشتی است که می خواهید؟ آیا نباید یکجا ویک روز این کینه ها را درکیسه ای نهاد وبه گوشه ای گذارد و بجای آن سفره ای ازبخشایش پیش روی همگان پهن کرد؟ دوست من، من خشم شما را می ستایم. وازآسیبی که دیده اید و آسیبی که ایران عزیز دیده می گدازم اما ای عزیز، راه برون رفت از معرکه ی تباهی های گذشته، به میان آوردن تباهی تازه نیست. آن داستان اموال مسروقه ی من نیز حکایتی است که دراین گردونه ی عصبیت ها لبخندی به لب شمایان بنشاند. دراین دزدستان بزرگ، اموال من چه جای تأکید دارد وقتی ناموس کشورمان را می دزدند وبه معامله می گذارند.
    با احترام

    .

     
  48. دکتر نوری زاد عزیز
    ////های زمان نه می بینند و نه می شنوند

     
  49. norizad azizam man alman hastam man ghablan filmay shoma ra dideh bodam vaghti namehay shoma ra mikhanam geryeh mikonam be gheribi khodam dar ghorbat va gheribi khameney dar vatan

     
  50. اقاي نوري زاد تنها افتخارم اين است كه در زمانه اي زندگي ميكنم كه مردهايي مثل شما نفس ميكشند اگر زمانه حسين شهيد را نداشتم اكنون در زماني هستم كه شجاع دلاني چون شما يك تنه در مقابل ظلم مياستند از اذربايجان و از تبريز دست شما را ميفشاريم خوش جا قال

     
  51. امام خدایش رحمت کناد فرمود : امریکا و شوروی مانند دوتیغه یک قیچی هستند .(که یک کار یعنی غارت ملت ها را انجام می دهند) ولی آسد علی خامنه ای که در تمام سخنرانی های خود بلا استثنا از آن پیر فرزانه به احترام هم یاد می کند ، اما صد حیف که در مقام عمل خلاف سیره خمینی کبیر عمل کرده و از قضا به آن تیغه خطر ناکتر وبرنده تر یعنی روسهای لاییک وبی دین تمامیت خواه گرگ صفت اعتماد کرده و پول بیت المال را از گلوی ملت گرسنه ونجیب ایران دریغ وبه حلقوم این کاسبان نیرنگ باز چالش 34 ساله ایران و امریکا یعنی روسها می ریزد. (شاهد ادعای من ساخت با تاخیر چندین ساله نیروگاه بوشهر وتعطیلی های مکرر پروژه ومطالبه پول بیشتر – تحمیل توپولوف های فرسوده و سقوط پی در پی وکشته شدن خیل عظیم هموطنان در پرواز های نافرجام ، قرار داد بی نتیجه موشکهای اس 300 و….) اما شگفتادر مورد امریکا که از یک سو سابقه اش در استعمار نسبت به انگلیس وروس بسیار درخشان تر وقابل دفاع تر است ، واز سوی دیگر دولت وملتش ولو به ظاهر یکتا پرست و پیرو آیین مسیحیت هستند را دشمن درجه 1ملت ایران معرفی می کند!!! ونتیجه این لج بازی به خاک سیاه نشاندن امروز ایران نابودی ارزش پول ملی وفشار وحشتناک تحریم هاست ، اما اینک آفای خامنه ای نه به خاطر رفاه ملت ایران بلکه از ترس فروریختن ارکان حکومت ////// از سر ضعف وزبونی سخن از قبول تلویحی مذاکره با امریکا در سخنرانی نوروزی به میان می آورد و می گوید مخالفتی با مذاکره ندارم ولی خوشبین هم نیستم !

     
  52. ای کاش گوش شنوائی برای نصایح مشفقانه فرزند خلف ایران بود! حیف که فرصتها به سرعت از دست رفته، و آقایان بزودی نتیجه بی تدبیری خود را خواهند دید. مگر از حماسه هشت سال گذشته درسی گرفته اند که حالا بگیرند؟

     
  53. مثل همیشه با شکوه
    به نکته خوبی اشاره کردید
    قدرخودش را ندانست
    می توانست مثل ماندلا باشد

    این نشان می دهد که بخت واقبال تا دم خانه آدم می آید اما داخل نمی شود

     
  54. سلام به نوری زاد جوانمردی که پایداری را به من وامثال من می آموزد
    راستشوبخوای دکترازاین قسمت آخرش خیلی خوشم اومد.چون زدی بخال . من وخیلی ها می دونیم که این که مرتب می نویسی اموالت را بدهند بیشتربرا اینه که بگی اینا دزدن . هم اطلاعاتی ها وهم پاسدارا. من خدا خدا می کنم حالا حالاها بهت ندن وشما مرتب بنویسی آهای دزدا اموال منو پس بدین

    “….البته باید به جناب خامنه ای بگویم: یکی ازمشخصات گرمای آغوش مردم این است که شما درقدم نخست دستوربدهید دزدان سیری ناپذیر سپاه واطلاعات، اموال ربوده شده ی مرا که ازچهارسال پیش ازخانه ی من ومحل کارمن بارکرده وبرده اند به من بازبگردانند. اگربخواهید فهرستی ازاقلام دزدی را برای شما برمی شمارم: پنج دستگاه کامپیوترحرفه ای، دوربین های حرفه ای، آلبوم های خانوادگی، حافظه (هارد) های حرفه ای که داخل آنها حداقل معادل دویست میلیون تومان آثارشخصی جای داده شده بود، هشتاد حلقه فیلم، فیلمنامه ها، کتابها، تلفن های همراه، گذرنامه ها، شناسنامه ها، کارتهای شناسایی، کارتهای بانکی، و: یک تخته دکوردرب سنگین سلول انفرادی درابعاد واقعی….”

    راستی دکتراین دکور سنگین درب سلول انفرادی دیگه چیه؟

    ————————–

    سلام شوکران گرامی
    دزدان سپاه علاوه براموال حرفه ای من (درست مثل برادران دزدشان دراطلاعات) دکوری را که ساخته بودم از درب سلول انفرادی ، برده اند وپیگیری های من برای بازپسگیری آن بجایی نرسیده است.
    با احترام

    .

     
  55. دکتر انگشت روی موردی خاص گذاشتید که ممکن هست برایتان بسیار گران تمام شود حضرت سید علی /// دیروز مشهد و ///// حاجی پوتین ////

     
  56. سلام
    باز هم مانند همیشه مطلبی پرفهم و درست، شما را بخاطر تلاش و امیدواری برای بازپسگیری اموال مسروقه تان نیز تحسین مینمایم.

     
  57. استاد دانشگاه

    ازجناب نوری زاد برای نگارش این مطلب تشکرمی کنم
    مثل همیشه پرانرژی وپرصلابت وپرمغز
    روح تغزلی این نوشته مرا بیاد آمیزه هایی ازاندیشمندی حلاج گونه می اندازد. همان اندیشه ای که خود را حق دانست وشعار اناالحق سرداد و بخاطرهمین شعار سرداد.
    این قلم اگربه شهود نرسیده باشد مطلقا توان فروشدن به عمق معانی را نمی داشت
    قلم نوری زاد گویا هربار به خون شهدا می خورد ومی نگارد
    وگویا قلمی است که شهدا وحسرت زدگان تاریخی ایران بحرکتش درمی آورند.
    براین قلم چه باید بارکرد؟
    نفرت؟
    یا سپاس؟
    اگردشمنان این قلم فهم می داشتند حتما قلم نور یزاد را گلباران می کردند
    بخاطرنوری که ازآن می تراود
    آقای خامنه ای دوستی صادق ترازنوری زاد ندارد
    من این را سوگند می خورم
    با تمام ایمانم
    وبا تمام علم آکادمیک خود
    برقرارباشید جناب آقای نوری زاد دوست داشتنی

     
  58. یک ارتشی پشیمان

    سلام نوری زاد عزیز
    من یک ارتشی هستم. یک ارتشی پشیمان. بعد سی سال خدمت یه مشت شعارتحویلم دادن ویه کوه حقارت وتحقیر. من گشتم اون مطلبی شما دراین نوشته بهش استناد کردید پیدا کردم. ببینید چقد شعارتواین صحبت هست. ارتشی باید به سمت تخصص بره نه شعار. ریش وتسبیح به درد ارتشی نمی خوره. ارتشی باید وطن پرست باشه ومتخصص. ریش وتسبیح پیشکشش. اما باورکنید آقای نوری زاد ارتش پرشده ازریا. پرشده ازدورویی وتزویر

    ——————-

    حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ظهر امروز (چهارشنبه) در آستانه 29 فروردین روز ارتش جمهوری اسلامی در دیدار جمعی از فرماندهان، کارکنان منتخب و اعضاء پایگاههای بسیج شهرکهای سازمانی و همچنین تعدادی از خانواده های ارتشیان، ارتش جمهوری اسلامی ایران را مایه افتخار و ارتشی مردمی، علمی، اعتقادی، دارای ابتکارات گوناگون و آزموده شده خواندند و با اشاره به غیر منطقی بودن جبهه استکبار به سرکردگی امریکا، تأکید کردند: امروز، تمدن غرب بواسطه تناقض ها، بی منطقی ها، زورگویی ها و بی اعتنایی به اصول انسانی در معرض سقوط و سرنگونی قرار گرفته است.

    به گزارش رجانيوز، فرمانده کل قوا در این دیدار در تشریح ویژگیهای منحصر بفرد ارتش جمهوری اسلامی ایران، به مردمی بودن ارتش اشاره کردند و افزودند: در نظام جمهوری اسلامی ایران، ارتش به دلیل فداکاری و مجاهدت و نه به دلیل زورگویی و قدرت، مورد تکریم مردم و دارای پشتوانه مردمی است.

    حضرت آیت الله خامنه ای درخصوص علمی بودن ارتش خاطرنشان کردند: پیشرفتها و گستره کارهای علمی و پژوهشی نیروهای مسلح از جمله ارتش در زمینه صنایع دفاعی و الکترونیکی حیرت آور و غیرقابل مقایسه با قبل از انقلاب اسلامی و حتی سالهای اول انقلاب است.

    ایشان تأکید کردند: همه این پیشرفتها در شرایطی به دست آمده است که بدخواهان ملت ایران، در دادن کمترین امکانات بخل ورزیدند اما جوشش درونی استعدادهای جوانان و فرزندان این ملت، شگفتی آفرید.

    رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به ویژگی دینی و اعتقادی بودن ارتش، افزودند: انجام کار براساس احساس تکلیف و تعمیق روحیه دینی و انقلابی موجب شده است که ارتش جمهوری اسلامی ایران به یک ارتش متعهد و پایبند به اعتقادات و ارزشها تبدیل شود.

    حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: چنین ارتشی قطعاً در هر امتحانی سربلند بیرون خواهد آمد.

    فرمانده کل قوا، آزموده بودن ارتش به دلیل حضور سرافرازانه در 8 سال دفاع مقدس را یکی دیگر از امتیازات ارتش برشمردند و خاطرنشان کردند: ارتش جمهوری اسلامی ایران در عملیات گوناگون در دوران دفاع مقدس نقشی برجسته داشت و کارهای بزرگی انجام داد.

    رهبر انقلاب اسلامی خطاب به ارتشیان گفتند: به ارتشی بودن خود افتخار کنید و همت خود را، حفظ و تقویت این ویژگیهای ممتاز قرار دهید.

    حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به رویکرد متفاوت نیروهای مسلح ایران در مقایسه با ارتش های دنیا، افزودند: ارتش، سپاه و بسیج یک فرهنگ و جهت گیری جدیدی را به دنیا عرضه کرده اند که الگوی بدیعی در مقابل جهت گیری استعماری و سلطه گرانه بیشتر ارتشهای دنیا است.

    ایشان در خصوص روحیه سلطه گری مجموعه های نظامیِ جبهه استکبار بویژه آمریکا، خاطر نشان کردند: این مجموعه های نظامی در هر جایی که حضور پیدا میکنند مایه فساد اخلاقی و فشار بر مردم و کشتار آنان هستند.

    رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به ادعای آمریکاییها مبنی بر مخالفت با وسائل کشتار جمعی افزودند: بر خلاف این ادعا، هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا، کودکان و زنان و مردم بیگناه افغانستان و پاکستان را قتل عام میکنند و تروریستهای مورد حمایتِ آشکار و پنهان آمریکا نیز در عراق و سوریه، مردم را می کشند.

    حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین تناقض گویی های آمریکا خاطر نشان کردند: آمریکا و دیگر مدعیان حقوق بشر در قبال کشتار مردم بیگناه پاکستان، افغانستان، عراق و سوریه سکوت میکنند اما بعد از چند انفجار در آمریکا ، همه دنیا را پر از جنجال میکنند.

    ایشان تأکید کردند: جمهوری اسلامی ایران به پیروی از منطق اسلام با هرگونه انفجار و کشتار مردم بیگناه چه در بوستون آمریکا و چه در پاکستان، افغانستان، عراق و سوریه مخالف است و آنرا محکوم میکند.

    ایشان افزودند: رفتار آمریکا و دیگر مدعیان حقوق بشر در قبال کشتار مردم بیگناه ، متناقض است و بر همین اساس معتقدیم که آمریکا و جبهه مقابل جمهوری اسلامی ایران، غیر منطقی هستند.

    رهبر انقلاب اسلامی خاطر نشان کردند: به دلیل این تناقض ها، بی منطقی ها، زورگویی ها و بی اعتنایی ها به اصول انسانی تمدن غرب در معرض سقوط و سرنگونی قرار گرفته است.

    حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: این چگونه منطقی است که اگر کودکان و زنان در افغانستان و پاکستان بوسیله آمریکاییها کشته شوند و در عراق و سوریه نیز تروریست های مورد حمایت آمریکا، غرب و صهیونیست ها، فاجعه آفرینی کنند، اشکالی نداشته باشد اما اگر انفجاری در آمریکا یا یک کشور غربی روی دهد، همه دنیا باید هزینه آن را بپردازند.

    ایشان تأکید کردند: این روحیه و تفکر آمریکا و غرب که خود را تافته جدا بافته از دیگران میدانند، عامل سرنگونی و زوال روزافزون آنهاست.

    رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به اندیشه های منطقی حاکم در نظام جمهوری اسلامی خاطر نشان کردند: این اندیشه های منطقی، پایه های یک تمدن عمیق و ماندگار است.

    حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنان خود از فداکاریها، همدلی ها و همراهی های همسران، خانواده ها و فرزندان ارتشیان تجلیل کردند و افزودند: خانواده های محترم ارتشیان باید همواره به داشتن چنین مردانی احساس عزت و افتخار بکنند.

     
  59. سلام دکترنوری زاد
    مثل همیشه شجاعانه ودرست وبقول خودتان خیرخواهانه
    ممنون ازاین که بجای همه ما خطرمی کنید
    این حرفا ازدهن خیلی ازمنتقدین باید بیرون می اومد
    نمی دونم چرا همه شمارو تنها گذاشتن
    ازاین که به ما دلگرمی می دهید ازشما ممنونیم

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

79 queries in 1115 seconds.