سلام بربانوی مهربانی ها، وشرم برما که عبوس وکینه توزودستاموزیم. آنچنان که زیرکترها براین عصبیت وکینه ورزیِ تاریخی ما، بساطی ازکاسبی آراسته اند ومارا دستاموزسیاست های کاسبکارانه ی خود کرده اند. من رنج می برم ازگفتن این مهم که: جماعتی ازاسم این بانوی پاکی ها دکانی ازسیاهی وسیاهپوشی ونفرت وعزا وناسزا برساخته اند تا بموازات جاری کردن اشک ازچشم مردم، کیسه ی کینه های خود را ازسکه و اسکناس وبقا پرکنند.
نخستین ومحق ترین کسی که باید بخاطررنج ها وآسیب های این بانوی دوست داشتنی قیام می کرد وخونش بجوش می آمد وشمشیردرمیان می نهاد وهمگان را به شیون ونفرین فرا می خواند، همسرش علی (ع) است. اما وی نه تنها به نفرت وانزجاروانتقام وبرپایی مجالس عزا روی نبرد، بل هم با خلیفه ی اول بیعت وهمکاری کرد وهم با خلیفه ی دوم وسوم. همکاری ها ومشاوره هایی که علی با خلیفه ی دوم وسوم داشت، اگرازحافظه ی رنجورما شیعیان گم شده باشد، مگرازحافظه ی نافذِ تاریخ گم می شود؟ ویا مگرمی شود دفاع جانانه ی علی وفرزندانش ازجان عثمان خلیفه ی سوم را به یاد نداشت که همگی درمقابل مهاجمان سینه سپرکردند تا آسیبی به او نرسد؟
مستحق ترین فردی که ازداغ فاطمه وجفای مردم – که اورا ازقدرت برکنارمی خواستند – باید به شیون وعصبیت روی می برد خود علی بود. که درهرکجا بساط ومجلسی می آراست وبه آتش تهییج احساسات مردمِ غافل دامن می زد. اوباید برای رواج نفرتش ازخلفای غاصب تا پایان عمرسیاه می پوشید وپرچم سیاه بربام خانه ی خویش برمی افراخت ودرهرمحفل وهرمجلس با صدای خوشِ خود ضجه وصیحه می زد ونعره برمی کشید و عاطفه ها وخون های مردم را بجوش می آورد.
اگرعلی به نفرت وانزجاروکینه توزی بها می داد، هرگزدراطراف خلفا حضورنمی یافت وبا آنان همکلام نمی شد. چه برسد به این که مثل یک مشاورامین با آنان به مشورت بنشیند وحتی اسم فرزندش را عثمان بگذارد. غمگنانه، ما شیعیان ازچهره ی علی – درنسبت با خلفا – فردِ نقشبازی پرداخته ایم که صورت ظاهرش بگونه ای وباطنش بگونه ای دیگراست. عملش به جوری واندیشه ودرونش بجوری دیگر. عجبا که ما خود را ازعلی فهیم ترودلسوزتریافته ایم وبرای جبران کم کاری های علی دررواج نفرت وناسزا، سراسیمه به میدان آمده ایم وگریبان چاک زده ایم تا هم مظلومیت او را ترمیم کنیم وهم به نیابت ازاو انبانی ازنفرت ها وناسزاهای درسینه مانده اش را برسرحریفانش فروبریزیم.
ما شیعیان، بصورت ظاهرراه ورسم علی را برگزیده ایم اما چرا نگویم که خود ما گسترده ترین تمرّدها وجفاها را به علی واولادعلی روا داشته ایم. بجای مدارا ولبخند وعلم وهوشمندی وادب ومردمداریِ علی، به شمشیراو بسنده کرده ایم. درهمین سی وسه چهارسال انقلاب اسلامی ایران نیز، بیشترین تأسی ما – درروفتن مخالفان – به همان شمشیرخونچکان علی بوده است. بی آنکه به انصاف وعدل ومهروصبوری وکناره گیری ازقدرتِ علی نیم نگاهی انداخته باشیم.
دریک قلم: بزرگان دینی ما اگرکه خود را شیعه ی علی می دانند – که می دانند – باید به همان اندازه که دراین سالها به خشم وعصبیت واحساس وانتقام روی برده اند، به مهرومدارا وعلم وعدالت وکیاست وکناره گیری ازقدرتِ علی نیز گوشه ی چشمی می داشتند. با این همه، معتقدم جفاکاران واقعی نسبت به فاطمه ی عزیز وپدروهمسرو فرزندانش، نه سنّیان ودیگرانِ تاریخ، که خود ما شیعیان هستیم. ما شیعیانی که درهرفرازوفرود تاریخی، بازی خورده ایم. یعنی اجازه داده ایم تا ما را بازی بدهند وما را بجای نشستن درکنارسفره ی عقل وفهم، درکنارسفره ی احساسات کوربنشانند. درکنارهمین سفره ی تاریخی بوده است که ما را ازخرد واندیشه تهی کرده اند وانبانی ازنفرت وناسزا به دوشمان داده اند.
جفای دیگرما نسبت به فاطمه ی عزیزاین است که ما خود دربهره مندی از تازه ترین دستاوردهای علمی واجتماعی، حریص وسراسیمه ایم اما به فاطمه که می رسیم، به دوردست های تاریخ کوچ می کنیم وبعد ازگذرازکوچه های تنگ وکاهگلی محله ی بنی هاشم، به خانه ی کوچک علی داخل می شویم وفاطمه را بانویی تجسم می کنیم که: افسرده وغمگین وپهلوشکسته وبچه به پشت بسته است وهمزمان سنگ آسیاب دستی می گرداند. با غباری ازپریشانی واندوه برسروصورت، وکینه های غلیظ دردل.
شما وقتی درهواپیما نشسته اید وازفرازنیروگاه های هسته ای گذرمی کنید وبا کامپیوتروتلفن همراهتان با آن سردنیا گفتگومی کنید وتازه ترین اخبار واطلاعات را می دهید ومی گیرید، چرا باید دربرابرفاطمه ی خاک آلود ودستاربدست وافسرده ونفرین گرو کینه گسترومنفکِ ازمردم کرنش کنید واورا نمونه واسوه بدانید؟ خود ما آیا حاضریم به دوردست های تاریخ سفرکنیم ودرهمانجاها بمانیم ومدفون شویم؟ مردمان فهیم، برای بهره مندی ازبزرگان تاریخیِ خویش، خود به اعماق تاریخ نمی کوچند، بل دست آن بزرگان تاریخی را می گیرند وآنان را به زمان خودشان می آورند تا ازاشارات فهیمانه ی این زمانیِ آنان درگره گشایی ها سود برند.
بدا بحال جماعتی ازما شیعیان که درجانبداریِ کوروکودنانه ازفاطمه وعلی، گستاخانه وبی پروا خلفا را به باد دشنام وناسزامی گیریم، اما درنقطه ی مقابل، من – محمد نوری زاد – نه یکباردیده وشنیده، ونه درجایی خوانده ام که سنّیان به علی وفاطمه ناسزا گفته باشند. یا به فرزندان علی وفاطمه. شوربختانه دراین کشاکش غیرعقلانی وغیرانسانی وغیراسلامی، نقش روحانیان تاریخیِ ما دردادنِ نشانیِ نادرست به مخاطبان، غیرقابل اغماض است. روحانیانی که باید مخاطبان خود را به صفات متعالی فاطمه اشارت می دادند، عمده ی توش وتوان خود را مصروف پروراندن میخِ دروپهلوی شکسته وتازیانه وکبودیِ بازو کرده اند.
درهمه ی مجالس عزا ومدح فاطمه ی زهرا، ما آنقدردرتوصیف آن میخِ تاریخی افراط می ورزیم که فرصتی برای پرداختن به شکوه فهم فاطمه باقی نمی ماند. من مانده ام که همسر دلاور فاطمه آیا نمی دید ازدرِخانه اش تیزی یک میخ بیرون زده؟ نمی توانست آیا با تکه سنگی آن میخِ بیرون زده را به جای خود بازبگرداند؟ ما کجا درتوصیف شهدای خود، ودرتوصیف عزیزانی چون آوینی ودستغیب وقاضی ومطهری وهمت وباکری، مصرانه به صحنه های جگرخراش شهادتشان میخکوب می شویم؟
این نیزبگویم که: اسم فاطمه اگرامروزبرسرزبانهاست، واگرما به اسم ذکرمناقب وذکرمصائب فاطمه به آموزش مداحان و ذاکرانِ اغلب هیچ نفهم، آنهم درسطح دانشگاه روی می بریم، نه به این خاطراست که فهمی برفهم مردمان خود بیفزاییم. بل فاطمه را بهانه ای آراسته ایم برای گسترانیدن جهل، وپرکردن کیسه های عفنِ دنیاخواریِ خویش. تامردمانِ خود را دراحساس ونفرت وانزجارمتوقف کنیم واجازه ندهیم نگاهشان ازدوردست های تاریخ به بساط ناجورِحاکمیتِ ما بیفتد وبا تأمل درسیره ی خوبان شیعه، خطاهای ما را رصد کنند وبرای بقای ما مزاحمتی فراهم آورند.
دراین سالهای پس ازانقلاب، ما ریاکارانه درهرسال برای برپایی هفته ی وحدت هزینه ها صرف کرده ایم اما همزمان برمنبرها ودرمداحی ها ومراسمِ مرثیه، گلوی سنّیان سرزمین خود را فشرده ایم وآتشی ازکینه وانزجاربرافروخته ایم. درست همانند حاکمان زیرکِ تاریخ که اختلافی به وسعت همه ی فلاکت ها بجان شیعه وسنی رسوخ دادند تا آنسوترازرگهای بیرون زده ی این جماعت، بساط برقراریِ خود را بیارایند.
من – محمد نوری زاد – به همسرم وبه چند تن ازدوستانم وصیت کرده ام که اگربه هردلیل ازدنیا رفتم، مرا درگورستان سنّیان سنندج بخاک بسپرند. می خواهم درآن محضرومحشر، ازارواح تمام سنّیانی که ازمن وامثال من آزرده شده اند پوزش بخواهم. اطمینان دارم دراین مراسم پوزشخواهی، هم تأیید وحضورفاطمه ی عزیز با من است وهم تأیید وحضورعلی. وصیت مرا فراموش مکنید. یا علی.
محمد نوری زاد بیست وپنجم فروردین سال نود ودو
|
بنده خدا، باید هم این طور باشد. در مملکتی که به نام پرچم دار توحید، برترین موحدان را ( به جرم نابخشودنی موحد بودن! ) به مسلخ می کشند، حتی کسی چون محمد نوری زاد هم، بعید است شهامت نام بردن از برترین این موحدان ( احمد مفتی زاده ) را داشته باشد!
سلام، ببینید در این مملکت آکنده از آزادی!!! نام بردن و یادی از احمد مفتی زاده، چه جرم عظیمی است که حتی شخصی چون شما نیز حاضر نیستید در این جرم شریک شوید!!!
خواهر گرامي ضمن سلام وادب.
نكاتي را راجع به مطلب حاضر عرض مي كنم.اما ببخشيد زياد وارد جزئيات نمي شوم:
اولاً در مذهب سني در ماههاي محرم و صفر هيچ گونه مراسم خواستگاري و عروسي برگزار نمي شود و روزهاي تاسوعا و عاشورا را اكثراً روزه ي سنت مي گيرند.اين همه دروغ را مثل آخوندها سر هم نكن.آخوندها كه مي خواهند با اين كار مردم را فريب دهند و خود زير عباي مرجع بودن////را انجام بدهند،از مال شما خمس بگيرند،شما و خواهر و مادر شما را //// نمايند و در مقابل نزديكان خود را نه،شما چرا؟
چرا قبلاً شهادت حضرت فاطمه(ع) در تاريخ تشيع وجود نداشت ولي اكنون هم روز وفات هست هم شهادت؟
شما در تاريخ مي گوييد كه مذهب تشيع را شاه اسماعيل صفوي رسمي كرد.پس اگر اصل بود چرا قبلاً وجود نداشت؟ چرا شمار مسلمانان سني از شيعه ها بيشتر است؟
حضرت علي (ع) كه همه سنيان او را شير خدا لقب داده اند اين قدر نعوذُ بلله بي غيرت بود كه همسرش حضرت فاطمه را به شهادت برسانند ولي او هيچي نگويد؟ دروغ تا كي؟
به همسر حضرت محمد كه تمام مسلمانان و بنا به حديث او را مادر مسلمانان مي دانند،چرا توهين مي كنيد؟مگر سوره نور راجع به داستان ساختگي در مورد حضرت عايشه (ع) نيست؟
چشم دل باز كن كه حقايق را با دليل عقلي و منطقي ببينيد نه با كينه از كنار مسائل بگذري زيرا از منظر روانشناسي هم منطق و نظر ها را دچار خطا مي كند.
از شما خواهش مي كنم براي روشن شدن تمام حقايق برايت،بدون كينه به كانالهاي ماهوازه اي وصال فارسي، نور، وصال حق و كلمه فارسي نگاه كن و همه حقايق را از زبان اساتيد بشنو. موفق باشيد
نامه ای سرگشاده به آقای محمد نوری زاد
« قبل از مرگ، سفری ایستاده به گورستان سنّیان»
آقای محمد نوری زاد! سلام علیکم
سنندج، اگرچه پر از میهمانان ناخوانده ایست که برای غارت سالهاست که کوله بارها رابسته اند ودر طرح سنی زدایی، حضوری تحمیلی تا ظهور دارند که چه بشود؟ جز این که شیطان قهقه های مستانه ی خود را سرزند و به انسان بودنمان بخندد وملت ها را نه امت، بلکه گروه های ماجراجویی که هدفشان، نه خداست( که خدایشان غرورشان است) بداند.
آری برادر!« إنما المؤمنون إخوة » دین واحد، توسط ملأ، ادیان شد و مذاهب روئیدند وخدای واحد، خدایان گردید تا خود نیز خُرده خدایی شوند، وچه بی شرمانه کرامت انسانی را در احترام مادی ومعنوی وخوشگذرانی برای خود تفسیر نمودند تا بتوانند بر دوش بشریت کاخ ستم خود را برحباب خودخواهی ها بسازند وهمچنان برای حفظ خود، معجون زروزور را با تزویر آمیختند و به انسانیت خوراندند.
آقای نوری زاد! مهم نیست که زاده ی نوریم یا خاک؛ چرا که می توان سفر خاکی را تا رسیدن به نوربارانِ نورخدا پیمود و یا همچون سیاه چاله های فضایی همه ی نورها را در خود گم کنیم و یا سیاه بپوشیم تا نور را دفع کنیم.
آقای زاده ی نور! فتیله ی چراغ انصافمان را کمی بالاتر بکشیم تا با هم، سفری قبل از سفری دیگر به گذشته ی روشن تاریخ بزنیم تا در فضای « نور علی نور» حقیقت ها را بیابیم و این بار نیز با تأیید و حضور فاطمه و علی پوزشی دوباره از بزرگان مهاجر و انصار( کنتم خیر امّة )- که در جزئی ترین حرکات پیامبر نور و رحمت – ص- دقت می کردند- بطلبیم. قلب های انسانی ما که باید خانه ی محبّت، صداقت، گذشت و … باشد شریک کینه ی روزهای از دست رفته ی خوش اشرافیت ایران وعرب می باشد که ذلت را به ملت، در قالب طبقات می فروختند.
آری اتقای امت،یارسختی ها(غار) ابوبکر صدیق نه سزای دشنام است که مَثل یار شفیق است و گناهش محبوبیت نزد یاران است و،برگزیده ی شورای اولی الامر امت است. و شایسته است عمر فاروق را به خاطرآوردن نور اسلام به سرزمینمان تا ابد مدیون باشیم، و آیا امکان دارد عُمری که پس از آبیاری باغ های بیت المال خسته در کوچه های مدینه در حالی که بیلش را زیر سر گذاشته و استراحت می کند، غاصب و بی رحم بدانیم! در افسانه ی شهادت فاطمه از عُمر که دیو ساختند واز علی بُزدل ضعیفی تراشیدند که حتی یارای دفاع از اهل بیت خود ندارد واز خوف خصم، دختر به دشمن داده ونام فرزندان را هم نام عدوّ می کند؛ راستی صاحب چنان شرافتی!!! لیاقت زعامت وخلافت امت راشاید!؟ مگر نه این که، امّ کلثوم- دختر حضرت علی وهمسر حضرت عمر- بیشتر ازخواهر کوچکش(زینب)، تربیت مادر را درک نموده بود، پس چرا به راحتی نام وشخصیتش فراموش گردید!؟
آیا به نظرشما غدیرخم افسانه ی فیلم سازان اسطوره نیست؟ آن ده ها هزار نفر شاهد، کجایند وچگونه غبار فراموشی فورا برآنان مستولی گشت که حتّی صاحب مطلب نیز از آن بحثی به میان نیاورد و سرباز ومشاور غاصبان خلافت گردید!
چرا سخنی از حماسه های عمربن علی که در کربلا شهید شدنیست؟ آیا مداحان دکاندار فقط علیّین اکبرو اصغر را می شناسند!؟
چه شد که علی بعداز این که خلیفه شد، اقدام به پس گرفتن باغ فدک نکرد؟ مگر جز این است که حکم ابوبکر را قبول داشت؟ تا کی قلب های خود را به هر عمامه پوشی بسپاریم در حالی که بدحال ترین بیمارانی که تقوی از آنان می گریزد، خودشانند؛ و بدا به حالشان که از این همه تنوع شغلی، دکان دین فروشی را در کنار آخور حاکمان بساط نموده اند.
محمدآقا! حال که از روی صداقت و اعتراف، مهمان شهر ما شده ای، می خواهم تورا به بهترین خانه ی سنندج ببرم که حاتم طایی ها گدایان محبت صاحب آن خانه اند.امّا قبل از آن چرخی در شهر بزنیم وبا معرفی منظره های آن آشنایت گردانم.
همین جا فرودگاهیست که به دستور نماینده ی تام الاختیار آقای خمینی(خلخالی) ۱۱ نفرازهمشهریانمان را به جرم بی گناهی وبرای زهرچشم گرفتن شهید کردند.سرت را به زیر مینداز.آن کوه سیاه را می بینی (کوچکه ره ش)؟ خاطره ها از برادرکشی ها دارد. دلسوزان دلسوزتر از مادر با زبانِ فارسی مادریشان، فرزندان مذهبی کُرد را خائن به ملت کُرد می خواندند وحکم اعدام ومثله را صادر وبه دست خودمان اجرا می کردند).
مراببخشید، تو خود هم موقعی که خواستی چشمهایت را به حقیقت آشنا کنی، اسیر زندان جورشدی ومناجاتت نشان از نور ایمان بود.
نگاه کن، کوه آبیدرچقدر باشکوه، سال هاست نظاره گر شهرسنندج است، قبل از آنکه به خانه ی میزبان برویم، سری به قبرستان قدیمی شهر(شیخ محمد باقر)بزنیم، روی آن تپه صاحب خانه ی عزیزی که می خواهیم به خانه اش برویم آرمیده است( همراه ترین همراه انقلاب، قبل از این که انقلاب کودتا شود). خواسته ی او از انقلاب رفع ستمهای ملی ومذهبی و طبقاتی بود، که به مذاق فاشیست های قرون وسطایی امتیاز طلب خوش نیامد و او را حبس دامنه ی کوه دماوند کردند – دماوندی که تا ابد شرمنده ی استقامتش خواهد بود-.
عاشقان این مرد بزرگ رنج ها دیدند: زندانهای ایران را سال ها تجربه کردند، یکی از آنان درمحل تبعید(اردبیل) حلقه ی زنجیر قتل های اطلاعات شد( شهید فاروق فرساد) و ازکارگر وکارمند گرفته، تا دانشجو ومعلم و پزشک، به دلیل عشق به اخلاق و انسانیت، مفتخر به اخراج، منع تحصیل، ممنوع التدریس و لغو مدرک می شوند، قطعا اخبارشان را شنیده اید.
الغرض به خانه رسیدیم، اینجا محله ی جورآباد است کوچه ی مفتی، و این خانه ی قدیمی که بیش از ۱۵۰ سال است که مأمن مردم است، منزل اجدادی کاک احمد مفتی زاده است، خودت زنگ بزن، این در به روی هر خواهان محبتی باز می شود، آری عطر باغچه اش همه جا پیچیده، بیا بنشین وخستگی سفر را باشستن دستها و گرفتن وضویی وخواندن نماز( الله اکبر) در کنار حوض بر روی سکوی حیاط- فارغ از این که سنی یا شیعی هستی- از تن در کن.
اینجاست کاک احمد برایمان زمزمه می کند که: کرامت انسان به تقواست(إنّ أکرمکم عندالله اتقاکم) – چرا که اگر به سخنوری ها باشد، این همه حرّاف چه می بافند که خود بر زمین خاکی لمیده اند ودر لجنزار به سر میبرند!- کاک احمد، بزرگ ترین کیمیای دلهای بیمار را محبت می داند( اکسیر بزرگ) ودر حالی که همچنان محکم و استوار ازده سال زندان و اذیت وآزار( بیش از ۸ سال کمیته مشترک وانفرادی وکمتر از ۲ سال بندهای عمومی) خبر مرگ آمر آن همه شکنجه (آقای خمینی) را می شنود، دعا می کند که : خدایا به خاطر من هیچ بنده ای را عذاب مده ومن از او در حق خود می گذرم و یا این که در اوج محبت، خاضعانه از مالک الملک می خواهد که : خدایا به خاطر سعادت تمام بندگانت ؛حاضرم که نه تنها در دنیا هرگونه رنج و عذابی را تحمل نمایم ، بلکه در قیامت هم – به جز خزی ورسوایی- هرگونه عذابی را به جان بخرم.
در قاموس تفکربی طبقه ی توحیدی کاک احمد؛ القابی همچون : شیخ، ملا، آیت الله، حجت الاسلام و … محلی از اعراب ندارند وگرچه خود مُفتی اهل سنت بود، به شاگردانش توصیه می کند،هرکس با هرموقعیت تحصیلی واجتماعی که دارد برای خطاب از کلمه ی کُردی « کاک» – همان اصطلاح عمومی برای همگان ازجمله کارگر وشبان و…- استفاده کنند، وسایر توصیه های انسان ساز ایشان در بقیه آثارشان از جمله” ۱۲ نامه ی خطاب به شورای مدیریت مکتب قرآن” – که مشحون از دیدگاههای عمیق دینی و انسانی است- در سایت ها موجود است.
قهرمان پولادین زندان های ایران با آن همه تواضع، در برابر هرنوع ستم برملت، قائل به هیچگونه مداهنه وبازی سیاسی نبود، وچه زیبا در جواب خفاشان شب دوست می گوید: به خدا قسم کلمه ی طیبه «لا إله إلاّ الله» را – که خود وتنها فرزندم قربانش گردیم- شمابخواهید که بنویسم، هرگز نخواهم نوشت و…
آخرسخن این که : آقای نوری زاد! در شگفتم که شما با این رویکرد حق طلبانه که اعتقاد به خط قرمز، درانتقاد ندارید و از ارزشهای انسانی ومظلومیت اهل سنت هم نوشته اید چرا تا به حال اشاره ای به اسوه ی مقاومت اهل سنت( کاک احمد مفتی زاده) نکرده اید!؟ تا هم بیشتر مورد وثوق قرار گرفته وعملا هم دفاع زنده ای کرده باشید. لابد مقاله ” گاندی ایران” را دیده اید؟ امیدوارم شما وجدان های بیدار را به همنوایی وهمراهی خود بخوانید ودر آن روز که ” لا ریب فیه” و ” لاظلّ إلّا ظله “قلمتان سایه ای را گسترانیده باشد تا مشمول قلم عفو خالق مدبّر الأمر گردید. مد نوری زاد! سلام علیکم
محمد سنندجی ۳۰/۳/۹۲
نوشته شده در دوشنبه ۳ تیر ۱۳۹۲ساعت ۱۶:۲
با سلام و عرض ادب خدمت شما استاد بزرگوار و گرامی، ای عزیز: باید بگویم که با خواندن مطالب روشنگرانه و بدور از تعصب شما چنان مشعوف گردیدم که قسم به خداوند جانها این مطالب را با دلی پر از شادی می نویسم، باشد که انگیزه ایی شود برای خدمات بیشترتان در این راه پر پیچ و خم.
ای عزیز باید بگویم که سالهاست این سخنان در گوش و جان و دل من است اما مخاطبی برای ان نمیافتم و جرات ابراز ان را نداشتم( به برکت سیستم ولایی)، شما گوشه های زیبایی از این افکار را نمایان کردید اما باور بفرمایید تا کسی میان این ملت زندگی نکند متوجه ظلمی که بر انها شده است نمی شود، ظلمی که مردم را به تنفر از اسلام و تشیع و تسنن وا داشته است. عزیز جان، باید بگویم اگر انصافی و وجدانی در بزرگان ما باقی مانده باشد بایستی عرض پوزش خود را تقدیم مردم سنی کنند که ایمان و خدا و اعتقاد و احساس را از آنان به یغما بردند. ای کاش اینگونه باشد. به امید روزی بدور از تعصب و توحش.
با سلام.اقای نوری زاد قلم شما بسیار قوی و شیواست.مسلما کسی مثل من نمیتونه جواب مناسب و درخور شما داشته باشه.فقط خدمتتون عرض کنم که اگه لعنت کار درستی نبود پس چرا حدیث قدسی به نام زیارت عاشورا داریم؟شما میدونید که دراین زیارت نامه هر جا سلامی به اقا گفته شده بلافاصله نفرین و لعنی هم برای خلفای سگانه و کسانی که برامام خروخ کردند امده.یعنی تبرا و تولا همیشه باید کنار هم باشن.یکی بدون اون یکی معنا نداره.
البته در اینکه بیشتر مداحان و واعظان ما از ستم رفته بر اهل بیت پیرهن عثمان درست کردند تا به نون و نوایی برسن شکی نیست.ومیدونم که شان و منزلت اهل بیت بالاتر از بیان چهار خط مرثیه و ذکر مصیبت تکراریست.
اقای نوری زاد به عنوان خواهر کوچکترتون ازتون خواهش میکنم این وصیتت رو پس بگیرین.در قران امده بغیر اسلام دینی از کسی پذیرفته نیست.هم من و هم شما میدونید که منظور از اسلام .اسلام کامله.که اسلام کامل هم یعنی شیعه.برای عذر خواهی از سنی ها نیاز نیست حتما درقبرستان اونها دفن باشید.
من واقعا دوست ندارم به هیچ عقیده و نظری توهین و بی احترامی کنم.ولی خواهش میکنم با این وصیت خودتون رو دچار عذاب قبر در گورستان غیر شیعه نکنید.
سلام درود بر شرفت سلام بر انسانیتت
درود وسلام به نوری زاد دانشمند واگاهی بخش بی پروا خواهشمندم این دست روشنگری هارا بیشتر کنید شاید که نه حتما ازبار جها لتها وتعصبات کور وبی مورد جامعه قدری کاسته شود واز اختلافات شیعه وسنی کاسته ودکان ویا دکانهای موجود از قبیل مجمع تقریب مذاهب و……بسته وشیعه وسنی در کمال ارامش وصلح وصفا وبرادر ی زندگی کنند انشاء…
بنام خدا
با سلام خدمت اقای نوری زاد
یک اصلی وجود دارد و ان این است که همه کارهای ما باید دارای هدف باشد و عقلا این هدف باید به یک نتیجه درست و خوب منتهی شود و این کار هم مستلزم هزینه ای است.میخواهم این سوال را از اقای خامنه ای و دیگر افرادی که در این نظام مشغول فعالیت هستند بپرسم که هدف از مخالفت برای ارتباط با امریکا چیست و البته به این موضوع هم فکر کرده اند که این مخالفت چه هزینه ای را برای ایران داشته؟ایا ما در این سی و اندی سال پیشرفت کرده ایم یا پسرفت و یا سوال بهتر این است که چقدر پیشرفت کرده ایم و چقدر پسرفت؟مطمئنا هزینه ای که مردم ایران برای این کار در این سی و اندی سال پرداخت کردند هرگز.دقت کنید که هرگز جبران نخواهد شد و این است هدف درست و البته عقلانیای کار که جبران ان به هیچ وجه ممکن نیست و چقدر ابلهانه ما به طولانی تر شدن ان اصرار و پافشاری عجیبی میکنیم.اصراری که نتایج ان در جامعه مانند روشنی روز واضح و پیدا است و رهبر و مسئولین با ندیدن انها به نکبت و بدبختی که جامعه را در برگرفته دامن میزنند تا هر روز فرصت ها و سرمایه های بیشتری هدر رود.اخر این کار تا کجا میخواهد ادامه پیدا کند.اقای خامنه ای ما جوانان تا به کی باید این فشارها را تحمل کنیم؟با این هزینه ها تا کی میشود دوام اورد؟چرا به خودتان نمی ایید و جلوی ضرر را نمیگیرید که هر موقع این کار انجام شود جز فایده چیز دیگری نخواهد داشت.امیدوارم که این اتفاق به زودی انجام شود. با تشکر
بسمه تعالی
… خدا را شکر ، خدا را شکر ، امروز حال مادر بهتر است …
ان شا الله مادر جون زودتر خوب میشی ! دوباره با هم میریم بیرون شهر ، کنار مزار عمو جان حمزه ، و باز هم از رشادت های عمو و بابا تو جنگ بدر و احد برایم تعریف خواهی کرد …
عمو جان ، عمو ، ای کاش اینجا بودی ، تا مثل گذشته ها که کسی جرات نگاه چپ به رسول خدا نداشت ، امروز هم کسی جرات نمیکرد نگاه کینه توزش را به دختر رسول الله بدوزد …
مصلحت دین خدا ، مدتهاست دستهای بابا را بسته …
عمو جان ، تا به حال بابا را اینگونه ندیده بودم ، از بعد سوختن درب خانه ، انگار پرو بال بابا هم سوخته … گاهی وقت ها به دور از نگاه مادر ، یک گوشه میشیند و زانو هایش را بغل میکند و خیره میشود به درب خانه…
خدا را شکر عموجان ،! بابا همراه ما در کوچه نبود … وگرنه!؟ … وگرنه!؟ …
ای کاش عمو جان قدم بلند تر بود … بلند و بلند …
هرچی رو پنجه های پاهایم فشار آوردم ، قدم به صورت مادر نرسید …
شرمنده ام مادر … شرمنده …
اما قول میدهم مادر جان شرمندگیم را تا ابد از نگاه پدر در سینه ام پنهان کنم ، همانطور که تو میخواهی مادر
مطمئن باش مادر
مطمئن باش مادر همانطور خواهم بود که تو میخواهی
یکی انگار داره دل رو ، به یک جای غریبی میکشونه
اونکه با چادر خاکی ، گناهای همه را میپوشونه
انگاری دست خودم نیست ، انگاری داره دلم باز بهونه
چشم گریون ، مثل بارون ، میچکند اشک های من دونه دونه …
و ما نیز مادر جان قول میدهیم همانطوری باشیم که تو میخواهی …
به خاک های چادرت قسم ، یک نگاهم کن … مادر جان
***
مصطفی رحیل
الحق که زیبا پاسخی بود
موافقم…
سلام و عرض ادب و احترام
جناب آقای نوری زاد
من شما را از سالهای گذشته و درج نامتان در مقاله های روزنامه کیهان می شناسم و خبر دارم که این سالها روزگار خوبی را نمی گذرانید امیدوارم که همه ما مورد لطف پروردگار قرار گرفته و عاقبتمان به خیر گردد . انشاء الله .
چندی پیش به صورت کاملا اتفاقی فیلم کوتاهی را که تلویزیون کلمه پخش کرد نظرم را جلب نمود و دیدم که اتفاقا منصوب به جنابعالی می باشد . البته می دانم که سوابق شما در مسلمانی خیلی بیشتر از من حقیر است و قطعا آشنایی و اشرافتان به امور دینی هم همینطور ، اما از آنجایی که این فیلم کوتاه یک محتوی تحلیلی مذهبی داشت لذا بر خود فرض دیدم نکاتی چند
در حد دانش جزئی خودم بیان کنم ، باشد که همین کم را مادرمان حضرت زهرا اطهر (س) قبول نموده و همه ما را در راه رسیدن به کمال یاری فرماید .
البته شکی نیست که امروز اگر ضعف و خللی در رساندن پیام اهل بیت به دنیا وجود دارد بخاطر نواقصی است که بر ما شیعیان و پیروان حادث گریدیده ،والا آنها که دریای معرفت و کمالات و سرچشمه معارف الهی هستند و منزه از اشتباه و آلودگی .
آنچه که با دقت در محتوی این کار کشف میگردد چند پیام مهم است که حضرتعالی قصد اعلان آنها به مخاطب را نموده اید که به شرح ذیل می باشد :
۱- انکار واقعه معروف حمله به خانه امیرالمومنین و مجروح کردن دختر پیغمبر توسط خلیفه دوم .
جناب نوری زاد عزیز بدون در نظر گرفتن تعصب و فارغ از تفکر ایدئولوژیک شیعی که با گوشت و خون ما عجین شده و آن را تنها سرمایه آخرتمان می دانیم ، با مطمح نظر در مستندات اهل سنت و نه شیعه و بررسی تاریخی که به قلم آقایان سنی مذهب نوشته شده که اعلام اسامی را جهت اختصار لازم نمی دانم ، می بینیم هر کدام به طوری به این حادثه مسلم مو مشهور اشاره نموده گرچه سعی در اختفای واقعه از تاریخ نیز داشته اند ، فلذا ما معتقد و مطمئنیم که مادرمظلوم ماتوسط خلیفه دوم در حالی که درب خانه اش را اتش زده بودند مجروح شد و نهایتا در اثر این جنایت به شهادت رسید و این داغ تا ابد بر پیشانی مسببان ماند که هیچ آب کری قادر به پاک کردن آن نیست .
اما آن شخصی که استاد نامیدیدش پرسید مگر میشود علی که غیرت الله است در قبال این ظلم ساکت نشسته و سکوت نموده و شمشیر نکشد ؟
بعد هم خودش نتیجه گرفت که خوب ماجرا از بن غلط و تحریف است !!! و صد عجب که اشارات مورخانی مثل طبری و ابی الحدید و مسعودی و سیوطی و بخاری و مسلم و احمد ابن حنبل و … را ندید که ندید !
و ندید که علامه امینی ما که عمرش را صرف تحقیق و تفحص در حقانیت امیرالمومنین و بی آبرویی منکرانش کرد ندید که می گفت : فاطمه (س) بین در و دیوار مهدی را صدا زد .
جناب نوری زاد عزیز شما خود اهل سیاست و درایت هستید ، و من از فهم سیاسی تهی اما سوالی داشتم که دوست دارم جوابش را از شما بشنوم : اگر امیرالمومنین علی (ع) طبق گفته جناب استاد دست به شمشیر برده و قصد انتقام و آشوب میکرد چه اتفاقی می افتاد ؟ آیا اصلا این همان خواسته جریان منحرف نفوذ کرده در حاکمیت مسلمانان نبود که کاری کنند که علی دست به شمشیر برده و سپس به بهانه واهی خروج بر حاکم مسلمین خون پاک نزدیکترین افراد به رسول خدا را بریزند و برای همیشه جریان هوشیار اسلامی را از صحنه حذف کنند ؟ آیا اگر علی دست به شمشیر میشد جار نمیزدند که ای مردم داماد پیغمبر در پی قدرت طلبی و حفظ منافع شخصی است ؟
جواب این سوالات در نزد شما بسیار روشن و واضح است و من امیدوار به اصلاح .
جناب نوری زاد عزیز ، حتما خطبه فدکیه مادرمان را که شما بانوی مهربانی ها خواندیدش مطالعه فرموده اید ، در آنجا از فحوی سخن ایشان وضعیت جامعه مسلمین آن زمان و ظلمی که خلفا کردند واضح است ! حتما می پرسید کدام ظلم ؟ بله ظلم بزرگ تر از اینکه هنوز جسد بهترین خلایق روی زمین بود و آقایان در حال تکه کردن حکومت بین خودشان بودند ؟ در حالی که علم تفضیلی به بودن شایسته ترین افراد به حکومت مسلمانان داشتند .
آیا اگر هوی نفس به آنها غلبه نکرده بود و مانع از حکومت مولایمان نمیشدند در حالی که پیامبر تازه از دنیا رفته بود و قلوب مردم هنوز از تعالیم نبوی فاصله نگرفته بود ، الان وضعیت مسلمانان در جهان این بود که هست ؟
جناب نوری زاد عزیزم آیا کسی شایسته تر و بزرگتر دختر رسول خدا برای حمایت از ولایت علی (ع) مورد تصور بود ؟
پر واضح است که تمام دعوی دختر پیامبر ، نه وفات پدر بزرگوارشان که در خطبه فدکیه به زیبایی جایگاه او را در نزد پروردگار ترسیم کردند ، بلکه انحراف شدید و عمیق و غیر قابل گذشتی بود که حاصل شده و صندلی خلافت مسلمین غصب و توسط نا اهلان ضایع گردیده بود .
فلذا مادر مظلوم ما در اثر بیماری لاعلاج سابقه دار و یا قصه مرگ والد بزرگوارشان درفاصله ۴۰ روز یا چند ماه از دنیا نرفتند ، بلکه وقایع و اتفاقات و نقلها نشان از وقوع حادثه عظیمی می دهد که دختر پیغمبر با تنها سلاح موجودش در زمان که همانا جان عزیزش بود به مبارزه با آن پرداخت ، و آن چیزی نبود جز غصب حق علی (ع) بر خلافت مسلمین . زیرا او دختر همان نازنینی بود که خداوند فرمود نزدیک است که بخاطر هدایت امتش جان عزیزش را از دست بدهد .
جناب نوری زاد مادر مظلوم ما را ظالمانه شهید کردند و حقش و گرفتند و فشار تا حدی بود که از بیم تعرض به قبر و جسد دختر رسول الله محل دفن آن بانو مخفی و ناپیدا ماند .
چگونه است که شما این بزرگ جفا ر ا ساده و کوچک کرده و می فرمایید موضوع طور دیگری بوده ؟ اگر جور دیگری است بفرمایید تا ما هم مطلع شویم .
آنچه مسلم است آنقدر اتحاد بین علمای شیعه و سنی در نقل وقایع و مصائب فاطمی است که جای هرگونه تردیدی از بین خواهد رفت .
۲- همراهی علی (ع) با خلفا
فرمودید که امام ما با خلفا همراهی نمود . پر واضح است که بی علی کار حکومت به هر ترتیب فشل خواهد بود .
علی (ع) شخصیتی نبود که تحت تاثیر مسایلی شخصی صلاح جامعه مسلمین را نادیده انگاشته و به دنبال ریاست خود باشد .
۳-فرمودید که شرمنده اهل تسنن هستید و از روی سنی ها شرمنده ؟؟!!
جناب نوری زاد آیا اصولا بین شیعیان و ۴ فرقه اهل تسنن کینه و نفرتی آنچنان که شما فرمودید وجود داشته یا دارد ؟
هرگز، به خدا سوگند که آنها و پیشوایانشان محب علی (ع) و فرزندان دختر پیغمبر هستند .
اما همانطور شما بهتر و بیشتر از این حقیر مطلعید دعوی اصلی فی مابین ما شیعیان و ۴ فرقه اهل تسنن با یک دسته نوظهور به نام وهابیت مرتجع و ملحد است .
فرقه ای که از ابتدای تاسیسش که با دخالت سیه صورتان تاریخ انجام شد تمام سعیشان بر محو آثار رسول خدا و ائمه طاهرین بوده و هست تا آنجایی که به خانه دختر رسول خدا نیز رحم نکرده وآن را تخریب کرده اند .
جناب نوری زاد با اینهمه بلایی که آن عزیزان شما به سر شیعیان از لحظه وفات پیامبر درآورده اند شما دیده ای که در موردی علمای ما حکم قتل آنها راصادر کنند ؟ این در حالی است که روزی نیست که آقایان شیعه را مهدورالدم ندانند و فتوی قتل شیعیان را ندهند گویی هنوز از آشامیدن خون شیعیان و پیشوایانشان سیراب نگردیده اند .
جناب نوری زاد عزیز اگر حسابی برای قیامت مانده باشد مطمئن باشید که درآن ما طلبکاریم و نه بدهکار .
البته موارد دیگری هم بود که بخاطر جلوگیری از زیاده گویی از طرح موضوع عبور نمودم .
جناب نوری زاد عزیز این نامه را در حالی برای جنابعالی نوشتم که هوای چشمان و دلم ابری شده بود از یاد آوری این مصیبت بزرگ و بلای عظیم .و بزرگتر اینکه دلم گرفته بود که نکند سختیهای حادث شده در ایام اخیر موجبات بروز این نوع تفکرات را در حضرتعالی باعث گردیده که امیدوارم اینطور نباشد و همه ما بتوانیم از امتحانات عظیم الهی سربلند بیرون آییم
با تقدیم احترام
والعاقبه للمتقین
Sent from my iPad
برادر جان وقت بسیاری از ما و خودتان گرفتید
مطلب شما را تا به آخر خواندم. چه خوب بود تاریخ را نه از سر توجیه مذهب موروثی بلکه از سر انصاف می خواندیم آنگاه می دیدیم که تاریخ چیزهایی در خود دارد که نه شیعه و نه سنی امروزین را خوش نمی آید.
توجیهات شما را این کمینه نیز سالها در جدال با برادران اهل سنت به کار می بردم اما وقتی به خود آمدم دیدم که نه آنچه اهل سنت به ارث برده اند و آنچه ما به ارث برده ایم میراث قابل اتکایی نیست. دل به قرآن سپردم و تاریخ را نه سیاه و سفید که خاکستری دیدم و خواندم و اکنون بیش از بیست سال است که در این تحقیق گرفتار و البته کامیاب.
سالها به عنوان طلبه علوم دینی در پی شیعه کردن اهل سنت بودم و دلخوش به شبهای پیشاور و کتابهای تیجانی. امروز دریافته ام که چه ساده اندیش بودم. به هزار زور و زحمت میراث شیعه معاصر را توجیه می کردم در حالی که وظیفه ما رسیدن به گوشه هایی از حقیقت است نه توجیه آنچه موروثا حقیقت می پنداریم.
امیدوارم شما نیز در این راه گام بردارید که در آن صورت اهل بیت و یاران پیامبر و از همه مهم تر اسلام عزیز را خواهید شناخت.
—————-
سلام دوست گرامی
وسپاس ازتوصیه ی درخشانتان
با احترام
.
این زیبا ترین نوشته ای بود که از شما خوانده ام . من بر این گمانم که با بیرون شدن دین از انحصار علمای فریقین و آشنایی بیواسطه مسلمانان با خداوند و پیام او مرزهای فرقه ای روز به روز کمرنگ تر و در نهایت برچیده خواهد شد . ایرانیان مسلمان هم در این راه نقش تعیین کننده ای خواهند داشت ، چرا که اسلام ایرانیان نزدیکترین برداشت به حقیقت اسلام است .
با سلام بر آقای نوری زاد عزیز
در رابطه با کامنتهای دوستان که فرموده اند شیعه قرنهاست که در عزای زهرای اطهر فاطمیه بر پا میکند باید عرض کنم که تاریخ فاطمیه به دوران ناصرالدین شاه قاجار بر می گردد و اوّل بار هم در زنجان به ابتکار یکی از علمای آن دیار که از نبودن عزاداری در بین رمضان و محرم نگران بود آنهم به مدت 2 روز بر گذار شد که امروز به یکماه تعطیلی غیر رسمی و رسمی کشیده شده است. در رابطه با نظرات در مورد خلفا شاید جواب آنزمان علی (ع) به معاویه که به او گفته بود تو اصلا در آن سطح نیستی که راجع به آنها و تدین آنها صحبت کنی برای ما هم جایز باشد. از سوی دیگر نکته جالب آن است که طرح این روشنگریها و نادانی تاریخی چرا طرفداران ولایت از نوع خودمان را اینقدر آشفته می کند؟ اصلا مقام ولایت چه نفعی در آن دارد؟ مگر مقام ولایت حامی جهل است که اینگونه از روشنگری می ترسد؟ واقعا چه رابطه ای بین ترس حکومت و این مباحث وجود دارد؟ چه مشکلی با تجزیه و تخلیل مثلا بنی امیه وجود دارد که ولایت امر ما هر تشبیهی را به خود می گیرند؟. آنها امتهائی بودند که به تعبیر قرآن کار خودشان را کردند و رفتند و ما هم باید به فکر کار خودمان باشیم. این حرف عافلانه چه خوفی در آن است که به وحشت می افتند؟
راجی سفیر شاه در انکلیس در کتاب خاطرات خود از آن زبان شرخ این زمان میدهد. او میگوید شاه مرتبا در وحشت بود و بخصوص از مقالات روزنامه های انگلیس. من بارها به او گفتم که این ترس بی مورد است ولی او میترسید. به تعبیر او برخی از این انتقادات کاهی بر دوش شتر بود که شتر را وحشت زده میکرد..حالا وضع امروز ما هم این است..راستی حاکمیت چرا این میزان از روشنگری وحشت دارد؟..چرا؟
وقتی مخالفان متن فقط از قسمتهای بظاهر مخالف اعتقادات و یا بهتر بگویم فهمشان برداشت سو میکنند نتیجه ای بهتر از این نظرات البته از دید مخالفان حاصل نخواهد ، آنچه که ما خوشمان بیاید اصول واقعی وایع تاریخی نیست ، تاریخ ها را همیشه دو گروه اند که تحریر می کنند موافق و مخالف واقعه ، اما در این مورد خاص متاسفانه از دید مخالفان متن و خوشبختانه از منظر حقیقت باید توجه افراد مقابل را به این نکته سوق دهم که ایشان در پارگرافها سئوالاتی را مطرح میکنند ، که هیچیک از مخالفان متن جوابی منطقی و علمی بدانها ندادند! و شوربختانه از همان سوراخی گزیده شدند که آنان را در جهت هماهنگ و خسابگرانه متاثرشان کرده اند ! تا نام علی و فاطمه برده میشود ذهن همه معتوف بر مظلومیت ، خانه نشین کردن و یا افسردگی و یا حداکثر فدک و غیره میرود ، کمی منطقی و بدور از آنچه که معمولا در سنین نوجوانی و جوانی که مقاطع سوء استفاده با حساب و کتاب این جماعت نان از دین بخور در جهت تغییرذهنتان ، بسیاری از حقایق را وارانه حقنه نموده اند و فارق از حب و بغض بتاریخ مراجعه نمائید بتاریخ و سنه تحریر هر یک را هم در نظر بگیرید و کمی هم نهج البلاغه موجود را مطالعه فرمائید و کمی هم در کتب اربعه شیعه تفحص نمائید قطعا متوجه این مهم خواهید شد که بسیاری از مطالب را آهسته نوشته اند و یا ما را مورد سوء استفاده قرار داده اند بعنوان نمونه اسماء فرزندان حضرت علی را در آن کتب ملاحظه فرمائید و یا نامه ششم نهج البلاغه و یا حتی مقاتل موجود را و ببینید فرزندان امام حسین و امام حسن که در کربلا بشهادت رسیده اند و نامش ذکر نمی شود تائید فرمایش ایشان هست یا خیر؟ از جمله عمر بن علی ، عثمان و ابوبکر و…را بخوانید تا مطابق جمله استاد در یکی از فرازها نباشید تا از شخصیت ، اطاعت کور و کودنانه ، یا تقلید کور کورانه خارج شوید.
سلام آقای نوری زاد
توهین به فاطمه زهرا را کناربگذارید. همین حالا لحظه به لحظه دارد به ما توهین می شود. به این خبردقت کنید که از میان دولب آقای عباس عبدی بیرون زده. ببینید اینها مردمو چی فرض کردن؟ شما بگو با اینها چی باید کرد؟
—————–
عباس عبدی، یکی از طراحان اصلی حمله به سفارت آمریکا در سال 1358 سرانجام پس از نزدیک به 32 سال از آن حرکت عذرخواهی کرد و پرده از بعضی عوامل پشت پردهی آن برداشت. به گزارش آسوشیتد نیوز عباس عبدی روی دوشنبه در گفتگو با خبرگزاری ایتارتاس گفت از حمله به سفارت آمریکا در سال 1979 پشیمان است و برای طراحی آن حرکت که منجر به سقوط دولت موقت و تحریمهای اقتصادی سنگین علیه ایران شد از ملت ایران پوزش میخواهد. عباس عبدی که در آن زمان به همراه گروهی از دانشجویان موسوم به “خط امام” دست به این عمل زده بود در پاسخ به خبرنگار ایتارتاس گفت «واقعیت آن است که آقای موسوی خوئینیها از یک بگو مگو در شورای انقلاب با آقای دکتر یزدی از ایشان دلخور بود و با من و خانم ابتکار و آقای بیطرف مشورت کرد که چطور میشود آنها (نهضت آزادی و لیبرالها) را سر جایشان نشاند. گزینههای متفاوتی از حملهی خیابانی به آقای یزدی تا آتش زدن یکی از دفاتر نهضت آزادی را ما به ایشان پیشنهاد کردیم که اتفاقا حمله به سفارت آمریکا هم یکی از آنها بود. این پیشنهاد توسط خانم ابتکار مطرح شد که در آن زمان به کلاس های زبان انگلیسی موسسهی “ایران و آمریکا” میرفت که در محل سفارت برگزار میشد و در نتیجه به ژئوپولتیک محل، معلمهای آمریکایی و فایلهای نمرات کاملا آشنایی داشت. آقای خوئینیها حمله به سفارت را پسندیدند و قرار شد ما به آنجا حمله کنیم و تا پایان امتحانات میانترم در آنجا بمانیم.» عبدی خاطرنشان کرده است که اگر حمایتهای بعدی آقای خوئینیها از این حرکت نمیبود نهایتا این گروگانگیری چهار روز طول میکشید و با موجه شدن غیبت از امتحانات خاتمه مییافت.
——————–
شما حالا دست بردی تو دل تاریخ که چی بشه؟ اینجا رو بچسب آقای نوری زاد عزیز.
دوستت دارم بخاطر بزرگی ات
حالا شما بمیر ما قول میدیم اضلا شما رو تو سنندج که هیچ تو قبرستان یهودیا دفن کنیم.
سخن
پیشخوان:
آقای نوری زاد در وب سایتشان مطالبی نوشته اند که در محورهای زیر خلاصه می شود:
1- روابط حسنه و دوستانه امیرمؤمنان نسبت به خلفا تا جائی که امام علیه السلام نام خلیفه سوم را بر فرزندشان نهادند.
2- بیعت امام با خلیفه اول3- عدم اعلام عزا از سوی امام در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها نشانی از روابط حسنه با خلفاست.
4-مشورت دادن امام به خلفا نشان از همان روابط حسنه است .
5-علاقه آقای نوری زاد به دفن شدن در قبرستان اهل سنت.
جناب آقای محمد نوری زاد
سلام
قبل از آنکه بخواهم پیرامون آخرین بیانات شما درمورد فاطمیه سلاماللهعلیها سخنی بگویم، ذکر مقدمهای را شایستهی بحث میدانم و بایستهی کلام.
اولاً: روزگاری نه چندان دور بود که به یک سوی میدان سیاست حمله ور میشدید و امثال خاتمی را با ابوموسی اشعری همسان معرفی میکردید، و حالا خط و ربطهایتان را تغییر دادهاید تا که مشتی از شهرت را به کیسهی امروزتان لبریز کنید. خواستم بگویم من در هر دو روزِ این روزگار، شما را خوش نداشتهام.
ثانیاً: من نه از تبار دیروز شما هستم و نه از روزگار ناگهانیِ امروزتان. نه جیره خوار محمود بودهام و نه سینه چاک میرحسین. که هردو را یکی بدتر از دیگری دانسته و میدانم. این را گفتم که بدانید، و باز بدانید که اهل سیاست نیستم. پس این سخن که با شما واگویه میکنم از بابت ِتلافیِ نامههای سیاست نیست، بلکه حجتی است میان من و شما تا که قیامت را بدانچه میگویم سندی شود، تا نکند به خاطر نگفتن، به جرایم دنیایم چیزی فزون شود.
ثالثاً : من به سال 59 چشم دراین دیار گشودهام.
اما بعد
چه خوش که انصاف را به پا داریم و چه بد که بر هر چیز بتازیم. با تمام انزجاری که از فعل شما دارم اما متأسفم اگر آن چه از ناگواریهای زندانتان گفتهاید درست باشد. ولی اگر سنگی بر سرتان افتاد دلیل نمیشود که تمام شیشههای شهر را به انتقام بشکنید و اگر دروغی به رسمیت رسید، هرچه حقیقت است را انکار کنید.
شما به مانند آن کودکی میمانید که به خاطر تنبیهی (حتی غیرمنصفانه) از سوی ناظم، تمامیت مدرسه را زیر سؤال برده است. پای مادر و پدر و همسایه و فامیل و دوست و آشنا را به مدرسه کشانده که ایهاالناس! به جرم تنبیه ناظم، مدرسه را باید که فروریخت!
آقای نوری زاد تازه روشنفکر!
اگر امروز رهبری از رهبران نظام که روزی هزار بار برایشان نامهی زنهار میفرستید، برای آبادانی این مملکت از شما مشورتی بخواهند چه خواهید کرد؟ سکوت میکنید؟ یا به خاطر همان لجاجتهای کودکانه مشورت غلط میدهید؟ و یا اینکه از سر انصاف و وجدان سعی میکنید بهترین مشورت را ارائه دهید تا منهای اختلافات و دشمنیها، راهی برای “صلاح مملکت” احیاء شود؟
فرض که اینبار توسن تندرویهای کودکانه را رام کنید و به صلاح مردم مشورتی خیرخواهانه به همان رهبران ارائه دهید و اتفاقاً آنها هم –به هر دلیلی – سخنتان را عملی کنند؛ آیا این دلیل بر آن مدعاست که جنابعالی و آن رهبران، عاشق و معشوق هم هستید؟! آیا این نشان از لیلی و مجنون بودنتان میکند؟!
اگر امام امیرالمؤمنین علیه السلام مشورتی به خلفا ارائه میفرمود نه از برای شفقت با آنها بود و نه از برای نشان دادن مودت، هرگز! مولا به صلاح قوم میاندیشید و تداوم امت. به پایداری نام اسلام –که فقط نامی برایش مانده بود – دل داشت و ماندگاری خون مسلمین. وانگهی؛ نمیدانم چرا شما هزار تار موی سپید را کنار زده اید و به یکی تار سیاه که از پیاز کنده شده دل دادهاید و فغان برآورده اید!
راستی این مثال را که آوردم شما را شوق ناگهانی نگیرد و نکند خود را “علی زمان” و مخالفان امروزتان را “دستگاه خلیفهی زمان” بخوانید. منظور سخنم به هیچ وجه چنین نبود.
در مورد بیعت حضرت امیر علیه السلام با خلیفهی وقت سخن گفتید. منظورتان از بیعت چیست؟ شاید منظورتان این است که فردی را کشان کشان به مسلخ بیعت رسانی و شمشیرهای آخته را بر سرش آوار کنی و تمام شهر را همآورد بازوان گره کردهاش کنی و باز نتوانی که دستش را به دست خلیفه رسانی و بعد از آن همه نتوانستن، این خلیفه باشد که دست به دست آن مرد ساید! چنین بیعتی پیش کش باد برای شما و هر آنکس که با او داعیهی یکی شدن دارید.
و اما فاطمیه
گفتید که مولا علی علیه السلام در غم همسرش سخنی نگفت و فغانی برنیاورد و این را دلیل آن مدعا آوردید که همه چیز آرام و گل و بلبل و بر تمام فضای مدینه عشق حاکم بوده است! اگر یکی در مورد فضای خودتان و سال 88 چنین بگوید بر سرش آوار می شوید و هزار درشتی به وی میگوئید ولی حالا که نوبت به مولا علی علیه السلام رسیده است خود را به طبع شاعرانه میسپرید؟!
مولای ما سخن برای گفتن بسیار داشت، اما دریغ که استخوان در گلویش مانع شد تا از خار در چشم مانده گلایهای کند. حضرت فرهیخته! شما چرا از این سخن معروف “خار در چشم و استخوان در گلو” عقب ماندید؟ گرچه میدانم مشاورانتان هزار قصه در آستین دارند و هزار شعر در مثنویِ فریب خواهند سرود. اما این شاه بیت را در غزل وجدان و انصاف چگونه خواهید سرود وقتی که فاطمه سلام الله علیها را شبانه به قبری مخفیانه سپردند؟!
و باز هم فاطمیه
قرنهاست است مردم این دیار برای فاطمیه جامهی عزا میپوشند و بر شهادت بانو میگریند، حالا شما تازه از راه رسیدهاید و بر مسند نشستهاید و از سر همان هیجانات ناگهانی، به ناگاه خط بطلان بر تمام قرون میکشید؟ آن هم به بهانهی این که در این سالها کسانی سخن از فاطمیه گفتهاند که مَواجبِ شما را قطع نمودهاند؟!
عجب و بسی تعجب است که فرهیختگان ما اگر دشمنشان واژهای گوید، واژهنامهها را بسوزانند!
قرنها است که مردمان، شیعه به تشیع بودهاند و به اعتقاد زیستهاند، حالا شما به ناگاه پیدا شده اید و با روی نشسته برای ما مشقِ شب تکلیف میکنید؟ نه برادر! ما دیگر برایتان از درس تزویر هزاربار نخواهیم نوشت!
جناب نوری زاد
از نام عثمان گفتید، بایدم گفت که مولا علیه السلام بنا به فرمایش خودشان به خاطر دوستی با عثمان بن مظعون که هیچ ارتباطی به خلیفه سوم ندارد، چنین نامی بر فرزند خویش نهادند. عثمان بن مظعون صحابی بزرگی بود که در عبادت شهرهی شهر بود.
حالا تاریخ گذشته است و آمده است و به شما حضرتعالی رسیده است که چنین سخنی را از خود به رخ میکشید که چنین بود و چنان! و چنان نبود و چنین! وحالا داعیهی بازنویسی تاریخ را دارید؟!
نمیدانم به دنبال چه میگردید؟ چه چیز از تاریخ را از کدام سند نادرست، میخواهید به خدمت بگیرید تا بلکه در بازار سیاست عَلَم کنید. اما بدانید که ظرفیت این حرفها تمام شده است و دیگر کسی به این مدلسازیها و همانند سازیهای دینی-تاریخی شما و امثال شما دل نخواهد داد. بساط گدائی را در کوی دیگری پهن کن برادر!
و در آخر به خانوادهتان وصیت کرده بودید که شما را در گورستان سنیان خاک کنند. من نیز عاجزانه از خانوادهی شما تقاضای عمل به این وصیت را دارم. ای کاش می شد روز رفتنتان من نیز باشم و در این انتقال جسد به کردستان از هیچ تلاشی فرونگذارم و روی سنگ قبرتان بنویسم اینجا قبر کسی است که شبی عروس یک حجله میشد و دیگر شب، حجلهی دیگری! گرچه بعید بدانم عمری فزون از عمر شما قسمت ما شود.
دریغ که چون شمایی را که هر روز به یک رنگ درمیآئید، به تشیع شناسند. پس مرحمت کنید و نام خویش را نیز پیش از مردن به معاویه و یا عمر و چیزی شبیه آن تغییر دهید تا که برادرن اهل سنت نیز برایتان هورا بکشند! گذشتهی شما نشان داده است که در حزب تشویق و هورا، خوش نشین هستید و از جایی که وزنههای قدرت در افول باشد در فرار.
خدایا تو شاهد باش که من از فعل این قوم بیزارم.
اقای نوری زاد شما الان هم حقیقت را نمی دانید همانطور که در قبل اشتباه کردید امروز هم به نوعی دیگر در اشتباهید دلیل نامگذاری یکی از فرزندان حضرت علی(ع) به نام عثمان برای احترام به سومین خلیفه ثقیفه نبوده در کتب خود اهل سنت امده که این نامگذاری از جهت دوستی عثمان بن مظعون با حضرت علی(ع) بوده و باز هم در کتب شش گانه اهل سنت امده که خلیفه دوم به ابن عباس گفته که علی ابوبکر و من را غاصب ،دروغگو ،و . . . می داند حضرت علی(ع) خلیفه برحق خدا می باشد و اگر برای دین خدا در جایی توصیه به خلفای ناحق و غاصب کرده باشد دلیل حقانیت خلفای غاصب نیست. حضرت ابوالحسن (ع) فرمود : چون رسول خدا (ص) در خواب ديد كه تيم وعدی (ابوبكرو عمر ) و بنی اميه بر منبر او می نشينند او را هراس و غم گرفت ، خدای تبارك و تعالی آيه قرآنی نازل فرمود تا مايه دلداريش باشد « و چون به فرشتگان گفتيم به آدم سجده كنند همه سجده كردند مگر ابليس كه سرپيچی كرد » آيه 116 سوره 20 سپس به پيغمبر وحی فرستاد كه ای محمد من امر می كنم و فرمان نمی برند پس تو هم اگر درباره وصی ات امر كردی و فرمانت نبردنند بيتابی مكن . (كافی جلد 2 ص 299 ش 73 ) و اما در مورد مسایل انقلاب و سوء استفاده از دین که باعث بیزاری مردم از دین شده این عوامل مقصر هستند. جهان غرب در زمان جنگ سرد برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم نیاز به مذهب داشت تا بتواند جلوی کمونیست را بگیرد و شوروی سابق هم برای خروج از بن بست اقتصادی نیاز به حضوردر خلیج فارس و دریای ازاد منطقه خاورمیانه را داشت و این دو ابر قدرت زمان جنگ سرد فقط در صورت بروز مشکل برای هم پیمان خود مجاز به دخالت مستقیم بودنند و شوروی هفت ماه قبل ازانقلاب ایران درهفتم اردیبهشت 1357 با ایجاد یک کودتای کمونیستی درکشورافغانستان وایجاد دولت دست نشانده خود، امکان حضور مستقیم خود را درافغانستان ایجاد وامریکا هم برای تلافی ماجرای ویتنام اجازه نفوذ شوروی را در افغانستان داد و به خاطرسد بودن پاکستان برای نفوذ شوروی به ابهای ازاد خیال امریکا از تحویل افغانستان به شوروی راحت بود، نگرانی امریکا در مورد ایران بود که با ایجاد یک انقلاب ساختگی و مستقر کردن بدعت ولایت فقیه مانع از وارد شدن گروههای حامی شوروی سابق در حکومت ایران را فراهم کرد و شوروی بعد از ناامید شدن از طرق داخل ایران برای ایجاد شرایط مناسب برای عوامل خود، به بچه خود که عراق بود دستور حمله به ایران را داد و امریکا هم مایل به وارد شدن ایران به جنگ با عراق بود تا در یک جنگ فرسایشی عراق نتواند به ارباب خود شوروی کمک اقتصادی بکند و زمانی هم که دو ابر قدرت به توافق جدیدی در نظم جهانی رسیدند که شروع ان فرو پاشی شوروی کمونیستی بود خمینی هم جام زهر را نوشید و از اینکه اینطور بازیچه دست جهان غرب شده بسیار خشمگین بود ومی خواست با اتحاد با شوروی تلافی کند ///// ملت ایران به دلیل اگاهی اندک و انحراف برخی غیر از این دو انتخاب که اولش همین شرایط چند دهه اخیر و دومش اتفاقی مثل ماجرای هفتم اردیبهشت سال 57 افغانستان را می توانست بدست اورد و اگر شوروی سابق می توانست کودتای کمونیستی هفتم اردیبهشت سال 57 افغانستان را در ایران ایجاد کند نه تنها ملت ایران گرفتارتر می شد بلکه جامعه جهانی در خطر شروع جنگ جهانی سوم قرار می گرفت و صد البته که بینش و عامل بودن افراد در این دو انتخاب موثر بوده.
با سلام و عرض ادب و ارادت خدمت نوری زاد عزیز
امیدوارم 100 سال عمر با عزت داشته باشید. مردم سنندج و تمامی مردم آزادی خواه و حق طلب ایران زنده ی شما را بیشتر دوست دارند.
همانا گرامی ترین( نه شیعه و نه سنی و یا هر دین و مسلک دیگر ) شما با تقوا ترین شماست
لطفا قسمتی از نامه ی علامه مفتی زاده به پیروانش رت ببینید خالی از لطف نیست:
نسبت دادن روایات دروغ به «ائمه ی هدی» همانند«بهتان عظیم»است!
گوئی:برخیانت به خود و به دین،مسابقه داریم!
نسبت دادن بسیاری ازآن روایات موجودِدرکتب روایی به بزرگواران آل رسول- صلی الله علیه وسلم-،ناروایی است همانند«بهتان عظیم».واگرکسی،با کتاب وسنّت،آشنا باشدو،آن«ائمه ی هدی»راهم بشناسد،تصدیقش به چنینِ اسنادی،مانندبرزبان آوردن علمی وعمدی،ویا اختلاق آن بهتان است؛وپناه برخدا ازچنین جرمی! برادرانم،خواهرانم! مبادا به واسطه ی فراوانی آن روایاتی که ساحت تقوای آن بزرگواران،ازآن پاک است،زبان یاحتی دل خودرا نسبت به خوبان خلق ومحبوبان خالق،آلوده گردانید.وفور چنین روایاتی به ناروا به زبان آنان بسته شده،و وفورنقل واِسنادنیمچه ملّاها،هرگزنشانه ی راضی بودن آن«ائمه ی عدل»به این همه بیداد نسبت به دین وخلق،نیست.اولاًدر دوران انقلاب،این اصل بداصلِ سیاسی،گاهی مورداقراروتأییدبعضی قرارمی گرفت که:دروغ،هرچه بیشترومتنوّع ترباشد،تأثیرش درمردم بیشتراست!وثانیا:درتمام تاریخِ«تمدّن!»،این روش،رایج است که:به زبان اشخاص بزرگوارومورداعتماد مردم،دروغ ببندند.آیا جایزاست:بادروغهایی که دوستان نادان یا دشمنان دانا به آن خوبان خلق نیست؟امیدوارم این تذکّربس باشد؛ودیگرهرگزپیش نیایدکه«مقابله به مثل»کنید.عجب ابلهانه است:اگر کسی،خودرا به گناه آلود وبه عدّه ای از بزرگان اسلام،اهانت کرد،ماهم به عنوان انتقام ازاو،دل یا زبانمان را به گناه بیالائیم وبه عدّه ای دیگراز بزرگان دینمان اهانت کنیم!گوئی:برخیانت به خودوبه دین،مسابقه داریم!
سلام علیکم
جناب آقای نوری زاد
غرض از تصدیع رویت فیلم کوتاهی ساخته جنابعالی بود ، با مقدمه دلنشین ً سلام بر بانوی مهربانی ها ً لازم دیدم
نکات مهمی راجع به این موضوع خدمت حضرتعالی عرض کنم ، لکن مقدمتاً میخواستم بدانم آیا نامه های ارسالی به این آدرس خوانده می شود و یا شما تمایل به دریافت نکات مثبت و یا منفی آثارتان دارید ؟
لذا اگر تمایلی بود و پاسخی از حضرتعالی مبنی بر ارسال نظراتم دریافت کردم یادداشتم را ارسال میکنم . موفق باشید.
با درود به نوري زادِ عزيز
اربابان خواستند شيعه را گسترش دهند وتقويت كنند ؛ براي اين كار ، هر روزي لانه ي زنبوري را شوارندند و به خيال خود براي تقويت ايران شيعي ، به كمك شيعيان لبنان و سوريه و عراق و يمن و كجا و كجا پرداختند ؛ بي اين كه بينديشند ؛ كلوخ انداز را پاداش سنگ است .
اين ها از شدت مديريت !!!؟ به اين موضوع توجه نكردند كه نزديك به ده برابر شيعه ، سني وجود دارد و متاسفانه ، همانطور كه بسياري از شيعيان سطحي نگرند و آلت دست ِ رجال مذهبي ، سني ها نيز به همين درد مبتلايند و هردو گروه ، ( منهاي روشنفكران و انديشمندانشان ) با گوش احساس ، سخنانِ ملايانشان را مي شنوند نه با چشم عقل و خرد . و نتيجه اين شد كه ، ملايان آن گروه نيز چون اين گروه به تحريك عوام پرداخته و همان گونه كه اينان ، قديسين آنان به انواع تير تهمت هدف قراردادند ، آنان نيز به قديسان اينان ، هرچه شايست و ناشايست بود گفتند و مي گويند .
داستان جنگ شيعه و سني ، داستان جنگ ايران و عراق و همه ي جنگ هاي تاريخ است . گروهي در ميادين جنگ مي ميرند و ناقص مي شوند و داروندار خويش را مي بازند و گروهي كه مديريت جنگ ها را عهده دارند ، به نان و نوايي مي رسند و كوخشان كاخ مي گردد . بيچاره سرباز كه هميشه سرباز است حتي در صحنه ي شطرنج و هميشه بلاگردان شاه و وزير .
نگاه كنيد به پي آمد هاي گسترش ايدئولوژي شيعه ؟ پاسخ متعصبين تهران را متعصبين رياض مي دهند و به تلافي شوراندن مناطق شيعه نشين در كشورهاي سني ، اقليت هاي ايران را مي شورانند .
به پيروي از عملكرد مشتي متعصب ، ايران كه مي تواند معني اتحاد و همبستگي اقوام را بدهد ، بي معنا مي گردد و از هر سويي صدايي برمي خيزد كه ما ، ملتيم ، نه قوم . مشتي سوء استفاده طلب ، عوام را تحريك مي كنند و هر دم به بهانه اي گروهي را مي شورانند و اگر كسي در اين ميان بگويد كه اين ها بي پشتوانه ي مالي و معنوي بيگانه نيست سخني بي جا نگفته است .
چه نابخردانه مي انديشند كساني كه كمك هاي مالي و غير مالي به اقليت هاي عربستان و يمن و سوريه و عراق و وو مي فرستند اما عكس العمل اربابان آن ديار را كه برخواسته از عمل اربابان اين ديار است ، ور نمي تابند و مي خواهند عمل شان عكس العمل نداشته باشد . چه دردناك است هنگامي كه حس مي كنيم ايران را فداي شيعه مي كنند و براي گسترش مذهب ، مليت را كه مي تواند چسبي مستحكم براي بقاء و دوام گروهي با انديشه هاي متفاوت باشد را برباد مي دهند .
اي عزيز . من نيز مي دانم كه نبايد به عقايد تاخت اما ، بشرط اين كه اين عقايد نابود كننده و كشور برباد ده نباشد . اگر هر عقيده اي محترم است ، چرا شما ، دائم با كساني كه معتقدند ، ولي امر صاحب اختيار افراد است به جدال برمي خيزيد ؟ عقايد تا جايي احترام دارند كه مُخل زندگي ديگران نشنوند . حسين و امثالهم تا جايي گرامي اند كه مرگ او دو ماه اقتصاد كشور را نخواباند و بهانه محرم و صفر ، جشن و شادي مردم را تعطيل نكند . فاطمه تا جايي محترم است كه سبب نشود ، زن و دختر من و امثال من در هواي گرم تابستان ، در چادر و مقنعه و مانتو زنداني شوند . فاطمه تا جايي محترم است كه آن عزيز محترمه را به درجه اي از تعصب نرساند كه بنويسد : نگاه كنيد كه در ايام فاطميه سني ها عروسي مي كنند .
خود قضاوت كن . عروسي يك زوج جوان ، كه هزار آرزو در سر دارند ، بايد براي كسي كه هزار سال پيش مرده به تاخير افتد ؛ چرا ؟
عقايد تا آنجا محترم اند كه در سايت و وبلاگ فلان ، از صاحبان اين سرزمين ، يعني زرتشتيان و يهوديان و ارامنه و امثالهم به بدي ياد نكنند بي اين كه ناسزا شنوندگان ، توان دفاع از خود را داشته باشند .
آقاي عزيز . اين كشور به وحدت نمي رسد مگر همه ، سر در برابر يك خدا فرود آوريم . ، خدايي كه نه الله باشد و نه ايزد و نه يهوه و نه روح القدس . خدايي از نوع غير قومي و غير قبيله اي آن . و تا اين دستگاه دين سازي و دين بافي با خدايي كه فقط نام عربي اش مقدس است ، باشد جنگ هفتاد و دوملت ادامه دارد .
بايد بپذيريم كه ما در هزاره ي سوم زندگي مي كنيم و ديگر نيازي به پيامبر و امام نداريم و شعورمان به درجه اي رسيده كه بتوانيم بدون واسطه ، با خداي خود تماس بگيريم و نيك و بد را از هم تميز دهيم .
تاريخ نشان داده خدايان بي شمار جنگ آفرين نيستند . مردمي كه به خدايان بسيار اعتقاد دارند ، خدا برايشان مانند ديگر اشياء است و قبول اين كه هركه هرخدايي داشته باشد حق قانوني اوست ، آنها را وانداشته براي قبولاندن خدايشان به ديگران به خشونت متوسل شوند .
و همچنين ، مردمي كه خدايشان آنقدر بزرگ است كه درقالب هيچ ديني نمي گنجد نيز اهل جنگ و جدال برسر دين و آيين نيستند ،چون معتقدند كه هركس به هرزباني مي تواند از خدا بگويد و از او كمك بجويد . به قول حكيم سبزواري : « موسي يي نيست كه دعوي انالحق شنود / ورنه اين زمزمه اندر شجري نيست كه نيست ». خداي جهان شمول ، در قالب هيچ ديني نمي آيد و همه برايش دوست داشتني هستند . سرزمين او به بلاد اسلام و كفر نيز تقسيم نشده وهمه را دوست دارد ؛ و به همه روزي مي رساند و همه فرزندانشان هستند . بي توجه به عقيده و مرام آنها . به قول ناصر خسرو « خلق همه يكسره نهال خدايند / ….»
اما ، امان از خداي اقوام . خدايي كه دربين يك قوم ، يكي را به رسالت برمي گزيند و به او ماموريت مي دهد كه برود و همه را به دين دستوري او درآورد . نگاه كنيد به جنگ هاي دين در تاريخ . همه ي جنگ ها را اين خدايان ِ قومي و قبيله اي بوجود آورده اند . خدا هايي كه هرچند وقت يك بار يكي را برمي گزينند و او را مامور ارشاد خلق مي كنند و به او مي گويند : اگر به زبان خوش سخن تو را گردن ننهاد ، با شمشير و تازيانه وادارش كن تا چنان كه تو ، از زبان من ، مي گويي بگويد و آنچه تو از جانب من مي خواهي بخواهد .
امروز ، سطح دانش و شعور انسان آنقدر بلا رفته كه ديگر نيازي به خداي قومي و قبيله اي ندارد و چون مي داند كه اين داستان سبب سوء استفاده ي گروهي فرصت طلب مي گردد ،ديگرنيازي به اين نمي بيند تا ، بين خود و خدايش واسطه قرار دهد . و باز به قول فرزانه ي بلخ و ايران و قونيه :
« من نخواهم لطف حق از واسطه / كه هلاك خلق شد اين رابطه . ني زتقليدي نظر را پيشه كن / هم به عقل و راي خود انديشه كن . گوش داري تو به گوش خود شنو / گوش گولان را چرا گشتي گرو. چشم داري تو به چشم خود نگر / منگر از چشم سفيه بي هنر . از مقلد تا محقق فرق هاست / اين چو داوود است و آن ديگر صداست . خلق را تقليدشان برباد داد / اي دوصد لعنت براين تقليد باد .»
جان كلام : نوشته ماقبل من ،تاختن به عقايد نبود. اخطاري بود مبنا براين كه : تا در براين پاشنه بچرخد ، از اتحاد خبري نيست ؛ و خطر تكه پاره شدن اين ملت كهنسال هست . باوركنيم كه وحدت كلمه اين نيست كه هرچه من بگويم ، بگوييد . وحدت اين است كه نقاط اشتراك را تقويت كنيم و نقاط غير مشترك را با نگاهي عاقلانه و تحقيقي ، اگر با دليل و برهان و دانش و علم ناسازگارند ، كم كرده و در صورت امكان ، و داشتن شجاعت ِ ترك اعتياد ، تركشان كنيم
.
———————–
سلام دوست فهیم من
سپاس ازشما که به نکته های شایسته ای اشاره فرموده اید.
من نیزچون شما باورم براین است که ما باید به برآوردن وبرکشیدن نقاط مشترکمان همت کنیم ونقاط انفکاک ونقاط ضعف هم را به حاشیه برانیم. باورم براین است که: ما آنقدربهانه برای دوست شدن باهم داریم که نیازی به دشمنی نباشد.
با احترام وسپاس مجدد.
.
دکترنوری زاد ای ایرانی آزاده سلام
بدنیست به افاضات جناب مصباح یزدی که دردانشگاه برای عده ای ” دانشجو” ایراد فرموده اند توجه بفرمایید. فقط به این سئوال من جواب بدهید که اگراینها به کل دنیا تسلط پیدا می کردن دیگه آیا مردم دنیا می تونستند نفس بکشند؟ خوش بحال مردم دنیا که یه همچین علامه ای خدا نصیبشون نکرده. من اسم این جناب را می گذارم: بختک. بختکی اول روسراسلام نشسته بعدروسرمردم ایران. ازمردم دنیا بپرسین بما آیا حسودیشون نمی شه؟
————————-
آیتالله مصباح در ادامه سخنرانی خود خاطرنشان کرد: وقتی امام علی (ع) مالک اشتر را منصوب کردند، او معصوم نبود بلکه قریب به معصوم بوده و امکان اشتباه نیز داشت. اما اطاعتش نیز واجب بود.
رئیس موسسه امام خمینی (ره) با بیان اینکه ما در مسائل فقهی خود به مرجع تقلید رجوع میکنیم در حالی که او معصوم نیست، یادآور شد: این امر باعث نمیشود که ما رساله را دور بیندازیم و مرجع تقلید نداشته باشیم.
وی افزود: همانطور که در مسائل فقهی باید از مرجع تقلید اطاعت کرد، همانند این مسئله در باب حکومت وجود دارد.
رئیس موسسه امام خمینی (ره) با تاکید بر اینکه در زمانی که معصوم نیست، باید از شبیهترین به معصوم اطاعت کرد تا در دام شیاطین نیفتاد، گفت: کسی که حاکم نظام اسلامی است، اول باید قانون را بداند و به آن عمل کند و هوای نفسش باعث نشود هر طور که خواست به قانون عمل کند. از این رو باید از تقوا برخوردار باشد. هر چند همانند امام علی (ع) دیگر پیدا نمیشود. اما در زمان ما دو شبیه به حضرت علی (ع) وجود دارد و در واقع حجت بر ما تمام شده است.
آیتالله مصباح با بیان اینکه فرض دیگری هم برای مدل حکومتی اسلام وجود دارد که میتوان در این زمینه به دوران ستمشاهی اشاره کرد، افزود: در آن زمان افراد از مرجع تقلید خود اجازه میگرفتند که به طور مثال در اداره آموزش و پرورش رژیم شاه فعالیت کنند. مانند زمان امام کاظم (ع) که به برخی شیعیان اجازه میدادند که در دستگاه حکومت هارونالرشید حضور داشته باشند.
وی با یادآوری این نکته که گاهی مرجعی در بین افکار عمومی چنان جایگاهی داشت که سلطان ناچار بود با او مشورت کند، گفت: ما در زمان صفویه و قاجاریه شاهد این مدل بودیم که در واقع میتوان آن را مدل سوم حکومتی اسلام دانست.
رئیس موسسه امام خمینی (ره) با بیان اینکه شاید فرضهای دیگری هم برای مدل حکومتی اسلام وجود داشته باشد که در حال حاضر مورد حاجت نیست، خاطرنشان کرد: به برکت خون شهدا امروز مدل دوم حکومت اسلام در جامعه ما قابل اجراست و کسی که در حال حاضر در راس قرار دارد، شبیهترین افراد به امام معصوم است و فرد دیگری نمیتواند در عرض او متصدی حکومت شود و هر کس که ادعای حکومت کند، غاصبانه است چرا که حکومت حق خداست.
آیتالله مصباح با بیان اینکه خداوند این حق را به امام معصوم داده و آنها نیز این حق را به کسی دادهاند که در حد اعلی از این ویژگیها برخوردار باشد، ادامه داد: امام (ره) فرمودهاند که رئیسجمهور منتخب مردم اگر از سوی ولایت فقیه نصب نشود طاغوت و اطاعت از او حرام است و این امر مبنای فقهی دارد چرا که هیچ انسانی حق ندارد بر دیگری حکومت کند. بنابراین مشروعیت هرگونه فعالیت حکومتی مربوط به اذن ولی فقیه است که مشروعیتش از سوی امام معصوم و مشروعیت آنها از سوی خداوند است.
بسیار زیبا بود. از خداوند متعال میخواهم همواره به نوشتن چنین مقالاتی ادامه دهید تا شاید کمی از هموطنان شیعه به این نتیجه برسند که کاسه داغ تر از آش بودن و کینه توزی هیچ سازندگی ای را بدنبال نخواهد داشت. آن هم در مورد تاریخی که به عینه میبینیم هر سال حاکمان آن را تحریف میکنند! یک پیشنهاد برادرانه ای که دارم هم اینست که درمقالات خودتان بیشتر قرآن را بعنوان منبع ذکر نمایید، چون علیرغم تشیع که احادیث ضعیف را برای انتقاد از تسنن بکار میبرد، ایرادهای وارده به عقاید برادران تشیع به راحتی با قرآن کریم قابل اثبات و بررسی است (بطور مثال: …. و أزواجه أمهات المؤمنین — …تعاونو علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان —— لا اکراه فی الدین—— و بسیاری موارد دیگر).
یا حق
خرد گرائی ابزاری و خرد گرائی جوهری
سلام دکتر نوری زاد استادگرامی
من داشتم نقطه محوری نوشته های شما را رصد می کردم که رسیدم به واژه “خرد”. وخردگرایی. این مطلب را که به قلم جناب دکترالوانی نگارش شده به شما وخوانندگان فهیم سایتتان تقدیم می دارم:
واژگان خردگرایی یا تعقل ابزاری و خردگرایی یا تعقل جوهری در علم مدیریت واجد اهمیت بسیاری هستند، زیرا این دو واژه به عنوان محور بنای اصلی درنظریههای مدیریت نقش عمدهای را ایفا میکنند. دراعصارکهن«منطق عقلی» به قوهء دراکه و شعور فرد اطلاق میشد که او را قادر میساخت تا میان خوب و بد، صحت و سقم ، درست و خطا، تمیز قائل شود و به زندگی فردی و اجتماعی خود انتظام بخشد. همچنین “منطق عقلی” در فرد به عنوان واقعیت مستقلی در نظر گرفته میشد که قابل تحویل به پدیدهای اجتماعی یا تاریخی نبود. در آن زمان خردگرایی دارای جنبه اخلاقی بود و ماورای ضرورت های مادی بیعتی با معیارهای ارزشی داشت. این نوع خردگرایی همان است که ما آنرا خردگرایی جوهری، گوهری یا ارزشی مینامیم.
به زعم ماکس وبر خردگرایی ارزشی یا جوهری بدون توجه به نتایج حاصله و موفقیت یا شکست عملی، راهنمای انسان در روابط و رفتارهای وی میباشد.1 کارل مانهایم نیز در کتاب « انسان و جامعه » تحت تاثیر نظرات ماکس وبر در زمینه منطق عقلی بوده و کوشیده است تا وجه تمایزی بین « خرد گرایی جوهری» و « خرد گرایی ابزاری» به دست دهد. او « خرد گرایی ارزشی یا جوهری» را عملی ذهنی میداند که با بصیرت و آگاهی روابط بین وقایع را در موقعیت های معین آشکار و روشن میسازد. به عبارت دیگر « خرد گرایی جوهری» عبارت است از عمل اندیشه ی انسانی که پرتو آگاهی را بر روابط موجود بین وقایع در یک موقعیت معین میتاباند و به آدمی قدرت قضاوت و داوری میبخشد و آزادی او را متبلور و محقق میسازد. این نوع خرد گرایی به انسان قدرت انتخاب داده واو را موجودی مستقل وصاحب اختیار میسازد. همچنین این نوع خرد گرایی اساس و پایهای برای زندگی توام با مسئولیت انسان و منطبق بر اصول اخلاقی فراهم میآورد. در مقابل، «خرد گرایی ابزاری» تعقلیاست که در رابطه با هر عمل و رویدادی به دنبال هدفی خاص بوده و نتیجه و فایدهای را دنبال میکند.
مانهایم معتقد است «خرد گرایی ابزاری» انسان را از توانایی های داوری و شناخت محروم ساخته و قدرت انتخاب و اختیار را از او سلب میکند و بدین جهت از نظر اخلاقیات ضایعه آفرین است.او با توسعه صنعت و سازمان ، توانایی نقد و قضاوت انسانی را در حال نزول میبیند. در جوامع اولیه اگر « خرد گرایی ابزاری»وجود داشت در دایرهء محدودی عمل میکرد، اما در دنیای جدید و عصر ما این نوع خرد گرایی تمامی زندگی انسان را احاطه کرده است و برای انسان امروز
هیچ راهی جز واگذاردن اختیار و قدر ت قضاوت وی، به جای نگذاشته است. اختیار تعبیر و تفسیر و داوری در مورد وقایع از انسان سلب شده و وی آنچه را که در این زمینهها براساس« خرد گرایی ابزاری» به وی القا میکنند انجام میدهد. ما نهایم مدعی آن است که در عصر ما توسعه فنی و اقتصادی با نزول اخلاقیات همراه است و این نشان دهنده غفلت از« خرد گرایی ارزشی» در مقابل « خرد گراییابزاری» است. البته نظرمانهایم آن نیست که «خرد گرایی ابزاری» از قلمرو جامعه به کنار نهاده شود بلکه مقصود وی توجه دادن به این نکته است که در تصمیم گیریها و انتخابها صرفا نباید متکی به «خرد گرایی ابزاری» شده و موضعی صرفا عملگرا اتخاذ کرد.2
درعصرما منطق عقلی به مفهوم « خرد گرایی ابزاری» به کار میرود و از آن اندیشه ی حسابگرانه و فایده طلب مستفاد میشود. همان گونه که هابس نظر دارد منطق عقلی ابزار محاسبه نتایج و پیامدهای یک واقعه است که در مقامی متضاد با احساسات، آمال و عواطف انسانی قرار گرفته و ضد تعقل یا خرد گرایی بودن شعار کسانی است که داعیه انسانگرایی دارند. در حالیکه تعقلی که اینان بر ضد آن سخن میرانند مفهومی مسخ شده و ناقص است و در برگیرنده مفهوم کلی تعقل و خرد گرایی نیست. مثلا سایموناز خرد گرایی به عنوان ابزاری موثر و مفید در تحقق اهداف نام میبرد و کیفیت های درونی انسان را در آن دخیل نمیداند. به گمان وی سؤال درباره مصلحت و خیر انسان جایی در تعقل ندارد.انسان در سازمان نباید به ماهیت ارزشی و اخلاقی اهداف بپردازد،بلکه باید به عنوان موجودی حسابگر در پی تحقق آن اهداف باشد، زیرا توفیق او در رسیدن به اهداف مذکور است. از نظر سایمون هرگونه عملی که هماهنگ با این نحوه خرد گرایی باشد مجاز است وغیر از آن را به هیچ وجه نباید تحمل کرد. به عبارتی دیگر جز ارزشهای اقتصادی، عملی ارزشهای دیگری در دایره سازمان راه ندارد.3
با چنین توصیفی از خرد گرایی و تعقل واضح است که چرا برخی از نویسندگان انسان خود یا برادر مقابل انسان عقلایی قراردادهاند. به نظرآنان عقلایی بودن حسابگری و اندیشیدن ابزاری و بازاری است بنابراین با خودیابی و کمال انسانی متفاوت و متعارض است. آنان غافل ماندهاند که خرد گرایی به مفهوم اصیل و واقعی خود هیچگونه تضادی با انسان گرایی و عواطف انسانی و خود یابی وی نداشته و تقابلی را بوجود نمیآورد،آنچه ایجاد تضاد مینماید « خردگرایی ابزاری یا تعقلی» است که با دیدی محدود، صرفا به نتیجه و فایده امور توجه دارد.
تغییرمفهوم منطق از خرد گرایی عام به خرد گرایی ابزاری،
· خوبی را به صورت عملی بودن،
· درستی را به معنی مفیدبودن و
· اخلاقی را با معیار نتیجهبخش بودن
بیان میدارد و این نظر گاه قالب فکری اکثر نویسندگان و نظرپردازانی است که کوشیداند جوامع را صرفا به خاطر پیشرفت در زمینههای عملی و کاربردی مرجح بشمارند و تئوری هایی را ارزشمند بدانند که مفید فایده عملی و کاربردی میباشد. انتقاد اساسی به چنین طرز تفکری، استفاده نادرست از مفهومی است که در گذشتههای دور وجود داشته ولی اکنون به صورتی مسخ شده و ناقص به کار گرفته شده است.4
منابع وماخذ
(1). N.Mouzelis,Organization Bureaucracy Chicago: Aldine Publishing CO.1967
(2). Karl Mannheim, Man Society N.Y.; Harcourt Brace,1940
(3). H.Simon, Adninistrative Behavior N.Y.; Macmillan Co.1947
(4). A.G.Ramos, The New Science of Orgnization, L.A.: USC.1978
برای مطالعه بیشتر در این زمینه مراجعه شود به:
الوانی، سید مهدی ، نقدی بر منطق عقلی جدید و آثار آن بر نظریههای سازمانی، دانش مدیریت شماره ششم و هفتم، پائیز و زمستان 1368.
محقق معین ،محمد حسن ، جستجوی الگوی مناسب مدیریت در ایران، شبکه معین علمی- شمع ،اسفند 1386.
http://www.moein.net/viewblog.asp?bid=257
گوساله سامری و لحاف 40 تیکه انتخابات
سلام بر نوریزاد- دوستی دارم که مدرس زبان انگلیس است و تعریف میکرد که سال 1385 به یک دختر یهودی درس می داد که در آستانه رفتن به آمریکا بود و میخواست قبل از رفتن کمی زبان یاد بگیرد
دوستم یکبار از این دختر یهودی که دست بر قضا زیبا رو و منشی یک دندانپزشک هم بود پرسیده بود که رمز موفقیت شما یهودیان در چیست؟ و شما که در کل دنیا 16 میلیون نفر هم نیستسید چگونه است که دنیا را مثل موم در اختیار خود دارید؟
دخترک جواب داده بود که اجازه دهید جواب شما را اینگونه بدهم
من در جایی که کار می کنم یعنی منشیگری دندانپزشکی تا به حال سه یا چهار خواستگار پولدار پزشک و دندانپزشک داشته ام
و حتی یک دندانپزشک حاضر شده است که یک خانه پشت قباله من قبل از ازدواج بیندازد
اما من یهودی هستم و طبق آیین یهودیت اگر مرد و زن
تا پنج نسل قبلشان یهودی خالص نباشند بچه و نطفه ای که از آنان حاصل میشود حرامزاده است بنا براین نمیتوانم به خواستگاران غیر یهود پاسخ مثبت بدهم
ولی گفت همین آقایان خواستگار من که بعضا نماز خوان هم هستند هر دو ماه یکبار خانم منشی خود را عوض می کنند و
و یا بهم قرض میدهند تا همکارانشان هم کامی
به دل و لب بگیرند
و بعد هم افزود فرق ما یهودیان با شما مسلمانان در این است که ما فقط یک گوساله سامری داشتیم و فقط یکبار گمراه شدیم و از حضرت موسی و دین و آیین خود دست کشیدیم ولی شما مسلمانان
هر روز یک گوساله سامری دارید یک روز حضرت محمد یکروز /////
و گفت دست اخر هم نمیدانید چه غلطی بکنید
حالا یاد انتخابات و انقلاب خودمان افتادم که هر روز دنبال /// یک نفر بودیم وهستیم تا نجاتمان دهد یکبار امام خمینی یکبار رفسنجانی و خامنه ای یکبار موسوی و کروبی و احمدی نزاد
حالا جدیدا هم یک لحاف چهل تیکه به نام انتخابات حماسه ساز 92 را میخواهند به ما قالب کنند
و به قول احمد توکلی هر شب جبرییل بر یک نفر نازل میشود و طرف احساس وظیفه می کند که کاندید شود و البته قبل از ورود و اعلام نامزدی رسمی باید بسم الله الرحمن الرحیم بگوید و بعد از ان مراتب کرنش به مقام ولایت را اثبات کند و در پایان با نثار چند فحش /////و لیچار به احمدی نزاد و موسوی از جریان انحرافی و فتنه اعلان برائت کند
من مانده ام آیا نمیشود با اصلاح قانون انتخابات و دور انداختن این لحاف چهل تیکه تمام زحمات نظام از اول تا اخر را به دوش مقام عظمای ولایت بدهیم تا هم ایشان از نگرانی در آیند و هم اینکه این همه خرج و مخارج هنگفت میلیاردی برای کاغذ بازی و حماسه سازی انتخابات فرمایشی نشود
یعنی به عبارت ساده تر به جای آنکه دنبال //// هایی مثل علی لاریجانی و صادق لاریجانی و احمدی نزاد باشیم با حذف سه قوه نظام تمام مناصب و قوه ها نظام را دست یک نفر بدهیم و خودمان هم مثل
اسب عصاری نباشیم که هر روز دور خودمان بچرخیم و همیشه مثل خر در گل نمانیم؟
نوریزاد عزیز تبریک می گویم شما آدم فرصت طلب و رندی هستید با نوشتن این مطلب خوب برادران اهل سنت را به طرف خود متمایل کردید و در مطالبشان خوب برای شما کف وسوت و هورا کشیدند اما ای عزیز با تاریخ و حقایق تاریخ چه میکنید ؟ شما که برای خوشایند اهل تسنن که خود آنها هم قربانیان تفرقه ای هستند که تخم آن از صدر اسلام و با تحریک دشمنان اسلام یعنی صهیونیسم نهاده شد حقایق و تاریخ نگاشته شده که اتفاقا نقطه اشتراک علمای بزرگ شیعه و سنی است زیر سوال می بریدو از این طرف باعث رنجش خاطر شیعیان می شوید خوب است بدانید که تخم کینه و دشمنی و تفرقه را همین بقول برادران اهل تسنن خلفای راشدین (البته به تحریک صهیونیسم ) ازفردای رحلت پیغمبر نهادند همانانی که هنوز جنازه پیغمبر روی زمین بود و دفن نشده بود که رفتند و بر خلاف نص خطبه غدیر که اتفاقا آن هم مورد اتفاق شیعه و سنی است شورای سقیفه تشکیل دادند تابرای پیغمبر جانشین تایین کنند همانانی که تا سالها و حتی قرنها بعد سب و توهین به اهل بیت را در منابر خود واجب کرده بودندو خیلی از مسائل و حقایقی که بعضی را آن خانم و بقیه دوستان نقل فرمودند که اتفاقا علمای بزرگ شیعه و سنی بر سر صحت آنها اتفاق نظر دارند آری بساط تفرقه و کینه را از آن زمان و همانان بر پا کردند البته بنده موافق کینه و توهین به بزرگان آنها نیستم و قصد نقش قبر تاریخ راهم ندارم ولی مطالبی را شمای نوریزاد فرصت طلب برای جلب توجه و پیرو آن برادران اهل تسنن مطرح کردند که اگر سکوت شود جفا به تاریخ و حقایقی است که رخ داده . حالا از شما می پرسم شمایی که دم از برادری و اتحاد میزنید آیا ما بیشتر تفرقه افکن و متعصب هستیم یا آنانی که گوش تا گوش در همین استانهای جنوبی ما و در افغانستان و …سر میبرند ویا آنانی که حرمهای ائمه ما را فقط از روی حقد وکینه با خاک یکسان کردند و آیا رفتارهای حقارت آمیز سعودیان با شیعیان را نمی بینید؟ و هزارو یک مورد دیگر که اگر قرار بود یکی از آنها را شیعیان مقابله به مثل نمایند دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشد در عوض آن همه کینه ورزی و ما چه کرده ایم؟ برای آنها سوگواری کرده ایم و حتی در ذکر مصیبتها برای حفظ اتحاد حتی نامی از خلفا هم نمی بریم ولی این هم برای آقایان گران آمده و یه آقایی هم می آید و می خواهد از این آب گل آلود ماهی بگیرد. از شما میپرسم سنیان در این مملکت شیعه نشین راحتتر زندگی میکنند و امنیت دارند یا شیعیان در ممالک سنی نشین و باحاکمیت سنیها مثل بحرین – عربستان و اردن و….
——————
سلام دوست من
همه ی این وقایع تاریخی ونقاط کورکینه های تمام نشدنی دربست برای کسانی که براین کینه ساختمان بنا کرده اند. وشما دوست من، با من بمانید درسمتی که ادب هست، مهربانی هست، علم هست، عقل هست. بی عقلی ونفرت وانزجار وکینه های تاریخی را بگذاریم برای آنانی که کسبشان ازهمینهاست. دستتان را به من بدهید. باورکنید من وشما قصدفریب وجلب نگاه سنیان را نداریم. بل به عقل وادب وفهم خود بها می دهیم. همین دوست من
بااحترام
.
Salam: I am one of your readers, and like to help if possible. and willing to give money to Mr. Omid Sobhy Roshan to buy a laptop . Would you please send him my EMail, and ask him to get intouch with me? Thanks and God bless you for all your effort
———————-
سلام وسپاس بانوی خوب
تشکرازشما
وقابل توجه امید صبحی روشن گرامی
با احترام
.
آفرين برشما .
تبارک الله احسن الخالقین،آری ریشه حقیقت هیچگاه خشک نخواهد شد،آقای نوری زاداز تباربزرگانی چون آیت الله برقعی ها،سنگلجی ها،قلمداران و……… که از دل کشوری خرافات زده باچه شهامتی که لیاقت هرکسی نیست ،برخاستند وحق را بر ملا ساختند،بی شک خداوند بیاری این مجاهدان زمان آمده ،
يكي جهود و مسلمان نزاع مي كردند / چنانكه خنده گرفت از حديث ايشانم
به طيره گفت مسلمان گر اين قباله ي من / خلاف بود ، خدايا جهودميرانم
جهود گفت به تورات مي خورم سوگند / اگر خلاف كنم همچو تو مسلمانم
گراز بسيط زمين عقل منهدم گردد / به خود گمان نبرد هيچكس كه نادانم
شيخ شيراز
آقايان و خانم هايي كه اين نوشته را مي خوانيد . آيا با خود انديشيده ايد كه تفاوت ما با پدر بزرگ و مادر بزرگ هايمان چيست ؟ شايد بگوييد :باسوادتريم ، باخر سفر نمي كنيم و ماشين داريم ، يخچال و … داريم و ديگر با پوشيه و قبا و ارخالق راه نمي رويم ووو .درست است ما خيلي فرق كرده ايم اما ، بظاهر .
همه ي نمود هاي متغيير شده است اما بودمان همان است كه بوده . يعني ، ما نيز چون اجدادمان مي انديشيم . ما نيز چون آنها ترسو و محافظه كاريم . ما نيز مانند اجدادمان مقلد و گوش به دهن اين و آنيم . و ما همه ، مانند اجداد بيسوادمان كه آلت دست ملايان شده بودند ، آلت دست شده ايم .
هنوز بعد از هزار و چهارصد سال بر دعواي فاطمه و علي و عمر و امثالهم مي گرييم و در پي اثبات حقانيت اين يا آنيم . واي كه چه غافليم و چه جاهل .
خود را آلت دست مشتي هو چي دروغگو كرده ايم و با قهرمانان خيالي و دروغيني كه برايمان ساخته اند به جان هم افتاده ايم و حماقت يكي را كه به مرده اي توهين كرده با گرفتن جان زنده اي تلافي مي كنيم .
اگر زنده اي از سر جهل و ناداني ناسزايي به مرده اي گفت زبانش را مي بريم تا با سفاهت بزرگ خود، سفاهتي كوچك را سركوب كنيم .
هنوز من و توي تحصيل كرده و باسواد كه ادعاي روشنفكري مي كنيم ، به اين شعور نرسيده ايم كه تمام داستان دين و مذهب از هرنوع و قماشي ، اسبابي بوده و هست براي فريب من و تو و استحمار و سپس استثمار ما .
هنوز اين قصه ي سراسر غصه را درك نكرده ايم كه نه آن فاطمه مظلوم بود و نه آن علي و نه آن عمر و حسين و كه و كه و كه .
هنوز كسي را كه فضه كنيزش بود و برسر فدك فرياد و هوار مي كرد نه برسر اسيران زني كه از اين سوي و آن سوي جهان به كنيزي آورده بودند و با آنها هركار كه مي خواستند مي كردند ؛ مظلوم و فقير و دردمند و آزاده و عدالت خواه ووو مي خوانيم .
آيا شيعيان نمي بينند كه اين شريعتمداران كه دم از عدل و عدالت مي زدند چه مي كنند و سنيان از آنچه علماي اعلام و ححج اسلام برسرمن و او آورده اند درس نگرفته اند و ساده لوحانه فكر مي كنند كه علماي آنها از علماي شيعه برترند ؟ آي ساده لوحان ِ ساده نگر !
بس است . باوركنيم كه جنگ هفتاد و دوملت همه ، به دليل گم بودن حقيقت بود ، و حقيقت بيگمان اگر در پيش من و تو نباشد در نزد علماي دين نيست .
بس است هرچه بازيمان دادند . ديگرنگوييم شيعه ، سني ،يهودي ،ارمني ، لر ،كرد ،ترك ، فارس … بس است كه آدمي را آدميت لازم است
افتخار كنيم به آدم بودنمان . ما اول انسانيم وبعد انسان و بعد انسان . و ديگر هيچ .
چه بسيار سوء استفاده گراني هستند كه ابلهي را به كاري وا مي دارند تا سر وصدايي براه بيندازند و تا در آن بگير و ببندها فرياد دزد زدگاني كه هوار مي كنند : آي دزد . شينده نشود .
چه دردناك است كه روشنفكران ما ، حداقل بيست سال كتاب خوانده اند اما ، نيم سال از عمرشان را صرف خواندن كتبي كه با عقل و دليل و سند ، اوهام و خيالات واهي و بازدارنده را رِد مي كند نخوانده اند تا امروز ، برسر نام ِ مشتي امپرياليسم ِ ديني برسر هم هوار نزنند و نوري زاد ها در رساي فاطمه اي كه در دانش يك هزارم ماري كوري ،در آزادگي و تحمل سختي ها يك هزارم نسرين ستوده ، در مديريت و شايستگي يك هزارم اينديرا گاندي و تاچر نبود ، اين چنين آخوند وار و مداح گونه داد سخن ندهند .
به اميد روزي كه عقل مان براحساس مان چيره گردد و علم و تاريخ و واقعيات را بجوييم نه دين و خرافات را ببوييم .
———————
دوست من سلام
من وشما وهمه اگردست بدست هم بدهیم، نمی توانیم یهودیان ومسیحیان ومسلمانان وزرتشتیان وسایرین را ازاعتقادشان مبرا کنیم. اساسا شایسته نیزنیست که ما سربه سرکسی بگذاریم که برعقیده ای استواراست. نقد یک عقیده اگردرست باشد – که هست – ترغیب مردم به بی دینی نیز بسیاراشتباه است. مهم این است که همگان به یک همزیستی دینی برسیم. که اعتقاد ما مثلا به مسلمانی، جا را برای اعتقاد به عقیده ای دیگرتنگ نکند. بل خود ما برای آنان فضا بگسترانیم. تنها راه بقای ما محترم شمردن دیگران است. با هرعقیده ای که دارند. تلاش برای زشت نمایی تاریخ این وتاریخ آن راه بجایی نمی برد.
با احترام
.
با سلام مجدد بر آقای نوریزاد عزیز و تشکر از طرح مطلب بسیار زیبایتان
با اجازه شما می خواهم به توصیه شما عمل کنم و زهرای اطهررا به زمان خود بیاورم و از آن انسان شریف برای درمان درد خود از ایشان استمداد بجویم. برای اینکار می خواهم قدری نظر کلی ایشان را بیان کنم و بعد درمان را دریابم .اعتراض آن بانو به ابوبکر برای چه بود؟ همه میدانیم که دو موضوع خلافت و فدک محور مباحث بود و من اوّل به فدک می پردازم.
1- فدک مزرعه ای بود به یادگار از سوی رسول خدا برای دخترش. ابوبکر استدلال کرد که از پیامبر شنیده است که انبیا برای خویشان ارث نمی گذارند و لذا از جناب فاطمه سلب مالکیت کرد. در مقابل حضرت زهرا با استدلال به قرآن ثابت کرد که موضوع ارث از سوی پیغمبران برای خویشانشان موضوع جدیدی نیست و استنباط او صحیح نیست. اما ابوبکر به لحاظ اینکه خلیفه و جانشین رسول خدا بود و لذا اعلم فقیهان زمان در حرف خود پافشاری کرد . در این بین حضرت فاطمه این تصمیم را دلیل بازگشت ارتجاع و جاهلیت نامید. یعنی به تعبیر دیگر این نوع فقاهت و ولایت و حکومت که حاکم به لحاظ شان خود تصمیمی بگیرد که حق شهر وندی را ضایع کند این جاهلیت است و موجب هشدار.
2- در مورد خلافت هم همین اصل ملاک است. ابوبکر گرچه یار وفادار پیامبر بود ولی در مدیریت و اداره جامعه تبحری نداشت و قادر به اجرای آنچه میدانست در عمل نبود. مخالفت زهرا را به مسئله حکومت ربط داد و بحث را منحرف می کرد. زهرای مرضیه که غمخوار همه بود این را میدانست که ابوبکر هم خود را تباه میکند هم جامعه را همانطور که اینکار را کرد. اندکی بعد لشگریانش به فرماندهی خالد بن ولید بر دشمنانش یورش بردند و آنهارا قتل عام کردند و خالد همسر رئیس مقتول را شبانه به نکاح خود در آورد. ولی ابوبکر حتی بر خلاف درخواست عمر بر مجازات وی آنرا ندید و از آن گذشت.
3- پس مشگل حضرت زهرا این بود که حاکمی با استناد به دین خدا و بر خلاف همه آیات روشن و سیره آشکار نبی و هر نوع عقل و خردورزی بر از بین بردن حق شهروندان اهتمام داشت آنهم برای رضای خدا و از سوی دیگر توان اجرای مدیریت را هم نداشت. ادامه این وضع و رضایت صحابی بزرگ یعنی جاهلیت و لذا سبب نا خشنودی او گردید.
4- ما امروز آن بزرگوار را به ایران شیعه دعوت میکنیم و در یکی از همین مراسم با رعایت ادب و احترام از آن وجود نازنین می پرسم که ای بانوی بزرگوار نظر شما راجع به اینکه حاکمی در زمان ما با هر نوع عقل و درایتی حقوق شهروندی ما را ضایع کند چیست؟ اگر ما را بی آنکه خودمان بدانیم دم تیغ گردن کلفتهای بی فرهنگ جهان قرار دهد چیست؟ اگر مانند ابوبکر که خالد را مسلط کرد، یک روانی را که امروز ناموس و کیان ما را بر باد داده بر ما مسلط کند و 700 میایارد دار وندار کشور را با دوستانش حیف و میل کند و با ببرد در بولیوی و سنگال و لبنان و غزه صرف عیاشی دیگران بکند تکلیف ما با او چیست؟ آیا همین ها کافی نیست که ما با تاسی به شما بگویم برادر جان این صندلی بدرد تو نمی خورد؟ به والله هم اجر خود در دین ضایع کردی و هم مارا هلاک کردی؟ اگر به او بگوییم ای نازنین امروز یکی از علمائی که روی ولایت شما قسم میخورد در جلسه آشکار خود با صدای بلند اعلام کرد که حال بی اخلاقی اینمردم نشان از حال پنهان روسای این کشور دارد و این یعنی نزدیکترین یاران شما سقوط اخلاقی درون را بشارت میدهند باید بر ما بتازد؟ بنظر شما فاطمه زهرا چه خواهد گفت؟ آیا مثل ما بند بازان بی اخلاق که هروزی به رنگی در می آییم خواهد گفت که نه شما به اولاد من و نسب سید و علمای اعلام چیزی نگوئید؟ بنظرم او به حال زار ما بی خردان خواهد گریست و در همان مجلس مجددا برای ما همان خطبه را خواهد خواند.
5- این قوم علی را برای چه می خواهند؟ در همین ایّام فاطمیه نکاه کنید چسان با ان انسان والا بر خورد میکنند.میگویند علی پیرو نداشت والاّ قیام میکرد. قیام برای چه؟ برای اینکه خون صحابی و مسلمانان را بریزد برای اینکه جای ابوبکر بنشیند. این علی است که می خواهند تا بتوانند با استناد به او هر که را که حق قانونی خود را خواست از دم تیغ بگذرانند. اماّ آن علی که کافران و مومنان را بر خوردار از حق مساوی شهروندی میدانست در نزد اینان جائی ندارد چون بدرد بقای حکومت نمی خورد. آن علی که اعتراضش به ابوبکر این بود که در انتخاب خلیفه مردم را از حق بررسی کاندیدای دیگری محروم کرد بدرد اینان نمی خورد. آن فاطمه و علی با این فاطمه و علی از زمین تا ثریا فرق دارند. همانطور که آن ولی با این ولی فرق دارد.
خلق گفتند این سلیمان بی صفاست
از سلیمان تا سلیمان فرقهاست
درود به اقای نوری زاد کتاب خود شریتعی یعنی واقیت فاطمه یعنی فاطمه فاطمه است یعنی جملات اخر کتاب
خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجهٔ بزرگ است، دیدم فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست.
اﻱ ﻣﺮﮒ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ
ﭼﺸﻢ ﻧﺪاﺭﻳﺪ ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﻳﻚ ﻟﻘﻤﻪ ﻳﻘﻴﻦ اﺯ ﮔﻠﻮﻱ ﻣﻮﻣﻨﻲ ﻋﺎﺷﻖ ﻛﻪ اﺻﻼ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺳﺎﺯ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺭا ﻧﺪاﺭﺩ ﭘﺎﻳﻦ ﺭﻭﺩ
ﭼﻂﻮﺭ ﻣﻴﺘﻮاﻧﻴﺪ ﺑﺎ اﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻋﺎﺷﻘﻲ ﻣﻮﻣﻦ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺩاﻧﺴﺘﻨﻲ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ اﻣﻨﻴﺖ ﺑﺴﺮ ﻣﻴﺒﺮﺩ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﻨﻴﺪ
ﺑﺮاﻱ اﻳﻨﻜﻪ ﺑﺘﻮاﻧﻴﺪ ﻣﺮا ﺩﺭﻙ ﻛﻨﻴﺪ و ﻋﻜﺴﻠﻌﻤﻞ ﺑﺮاﺩﺭاﻥ ﺣﺰﺏ اﻟﻠﻪ ﻫﻲ ﺭا ﺩﺭﻳﺎﺑﻴﺪ ﮔﻮﺷﻪ اﻱ اﺯ اﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﭘﺎﻙ ﺧﻮﺩ و ﺑﺮاﺩﺭاﻥ ﺭا ﺑﺮاﻳﺘﺎﻥ ﺷﺮﺡ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﺷﺎﻳﺪ ﻛﻤﻜﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮاﻱ ﺑﻬﺘﺮ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻣﻦ و ﻳﺎﺭاﻥ ﻛﻪ ﺷﺪﻳﺪا ﺑﻪ اﻣﻨﻴﺖ ﻋﻘﻴﺪﺗﻲ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪﻳﻢ و ﺗﺤﻤﻞ ﺷﺒﻬﻪ ﺭا ﻧﺪاﺭﻳﻢ ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﺑﺮاﻱ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﻲ ﺧﻂﺮﺗﺮ اﺳﺖ
ﺗﺼﻮﺭ ﻛﻨﻴﺪ ﺧﺪا ﻛﻬﻜﺸﺎﻧﻬﺎﻱ ﺑﻲ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺭا ﺁﻓﺮﻳﺪ ﻭﻟﻲ ﻧﻆﺮ ﺑﻪ ﻛﻬﻜﺸﺎﻥ ﺭاﻩ ﺷﻴﺮﻱ اﻧﺪاﺧﺖ
ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻴﻠﻴﻮﻧﻬﺎ ﻣﻨﻆﻮﻣﻪ ﻣﻨﻆﻮﻣﻪ ﺷﻤﺴﻲ ﺭا ﺑﺮﮔﺰﻳﺪ و ﺯﻣﻴﻦ ﺭا ﺩﺭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻗﺮاﺭ ﺩاﺩ ﺑﻌﺪ اﺯ ﺁﻥ ﻣﻮﺟﻮﺩاﺕ ﺯﻣﻴﻦ ﺭا ﺁﻓﺮﻳﺪ و اﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﺩﻡ ﺭا ﺑﺮ ﺳﺎﻳﺮ ﺟﺎﻧﺪاﺭاﻥ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﺩاﺩ و اﺯ ﺩﻝ اﻭ ﺧﻠﻘﻬﺎ و ﻣﺮﺩﻣﺎﻧﻲ ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻭﺭﺩ و ﻫﺮ ﻫﺮ ﻛﺪاﻡ ﺭا ﺩﺭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻲ ﻗﺮاﺭ ﺩاﺩ
ﻋﺪﻩ اﻱ ﺑﺖ ﭘﺮﺳﺖ و ﻋﺪﻩ اﻱ ﺧﺪا ﭘﺮﺳﺖ و ﺧﺪا ﭘﺮﺳﺘﺎﻥ ﺭا ﻫﻢ ﺑﻪ ﻫﺰاﺭ ﻓﺮﻗﻪ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺮﺩ و ﻳﻜﻲ اﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺭا ﻫﻢ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻗﺮاﺭ ﺩاﺩ و ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻣﻠﺖ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺷﺪﻧﺪ
و ﺑﺎﺯ اﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﻳﻜﻲ ﺷﻴﻌﻪ ﻋﻠﻲ ﺷﺪ و ﻣﺎﺑﻘﻲ ﺭاﻩ ﺭا ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ و ﺑﻪ ﻇﻼﻟﺖ اﻓﺘﺎﺩﻧﺪ اﻟﺒﺘﻪ ﻓﺮاﻣﻮﺵ ﻧﻜﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻄ ﺷﻴﻌﻪ ﻋﻠﻲ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﻢ ﻛﺎﻓﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﻭﻻﻳﺖ ﭘﺬﻳﺮ ﺑﻮﺩﻥ و اﻃﺎﻋﺖ ﺑﻲ ﭼﻮﻥ و ﭼﺮا اﺯ اﻭاﻣﺮ اﻣﺎﻡ ﺧﺎﻣﻨﻪ اﻳﺴﺖ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭا ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﻭاﻗﻌﻲ ﺧﺪا ﻣﻴﻜﻨﺪ
ﺧﻮﺏ ﺣﺎﻻ ﻛﻪ اﺯ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ اﺳﺘﺜﻨﺎﻳﻲ ﻣﺎ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﺷﺪﻳﺪ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﺘﻮاﻧﻴﺪ ﺣﺴﺎﺳﻴﺖ ﻣﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﺒﻬﻪ ﻫﺎ ﺭا ﺩﺭﻙ ﻛﻨﻴﺪ و ﺧﻔﻪ ﻗﺎﻥ. ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ و ﻫﻢ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺑﻪ ﺧﻂﺮ ﻧﻴﻨﺪاﺯﻳﺪ و ﻫﻢ ﻣﺰاﺣﻢ ﺁﺭاﻣﺶ ﻣﺎ ﻧﺸﻮﻳﺪ
پدر گرامی، در ارتباط با هموطنان سنی بیشتر بنویس! حاکمیت بجای اتحاد، روزبه روز بیشتر بذر نفاق و کینه و اختلاف میان ملت می پاشد…
چرا باید شیعه و سنی نابرابر باشند؟؟
در این زمینه تو رو خدا کاری کنید تا میان ما و برادران سنی مان مهر و عطوفت ایجاد شود بدون اینکه هیچکداممان بخواهیم به دیگری ثابت کنیم که کی درست تره!! توی قرن 21 این حرفا چه باری رو از دوش کی برمیداره؟؟!! بنابر آیات قران خدا خودش نخواسته امت واحدی بیافرینه… اختلافات طبیعیه و از سادگیه که کسی بخواد همه رو یکرنگ کنه! ما درحق هموطنان اهل تسنن ظلم و اجحاف روا داشته ایم باید جبران کنیم… مرسی
سلام و درود بر آقای نوریزاد .( چراغ مسجد و محراب و منبر …… ابوبکر و عمر عثمان وحیدر ) ممنون از مقاله جالب و پر محتواتون . به عنوان یک اهل سنت چند نکته رو می خواستم خدمت خوانندگان عرض کنم . یکی الفت و محبت بین اصحاب با یکدیگر و بین اصحاب و پیامبر محبت ( ص ) به حدی بوده که در قرآن ذکر شده : و الف بین قلوبهم و لو انفقت ….. و این محبت خلفای راشدین و خود شخص پیامبر ( ص ) در حدی بوده که دختران ابوبکر (رض) و عمر (رض) زن پیامبر (ص) بوده و طبق آیه قرآن مادر مومنان هستند. و همچنین دختران پیامبر(ص) زن عثمان(رض) و علی(رض) بوده اند.و نکته آخر اینکه بعد از وفات فاطمه(رض) ، علی (رض) دخترش به اسم امکلثوم را به عقد عمر(رض) درآورد
ﺳﻼﻡ ﺁﻗﺎﻱ ﻧﻮﺭﻳﺰاﺩ ﻋﺰﻳﺰ
اﻭﻝ ﻣﻴﺨﻮاﺳﺘﻢ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﻭاﻗﻌﺎ ﻋﺠﻴﺐ اﺳﺖ ﻛﻤﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﻡ و ﺩﻳﺪﻡ اﺻﻼ ﻋﺠﻴﺐ ﻧﻴﺴﺖ
اﻱ ﺧﻮاﻫﺮ ﮔﺮاﻣﻲ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺧﺎﻧﻢ
ﻭاﻗﻌﺎ ﭼﻪ ﺁﺳﺎﻥ اﺳﺖ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﺭا ﻛﻮﺭ و ﻛﺮ و ﺧﺎﻳﻦ ﺟﺎﻫﻞ. ﺩاﻧﺴﺘﻦ و ﺧﻮﺩ ﺭا ﻣﺤﻖ ﭘﻨﺪاﺷﺘﻦ
ﻭاﻗﻌﺎ ﭼﻪ ﺁﺳﺎﻥ اﺳﺖ ﻗﺪﻡ ﺯﺩﻥ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻧﻲ ﻳﻚ ﻃﺮﻓﻪ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻃﺮﻑ ﺁﻥ ﺭا ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﭘﺮ ﺑﺎﺭﻱ ﺁﻥ ﺭا ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻩ اﻧﺪ
ﻭاﻗﻌﺎ ﭼﻪ ﺁﺳﺎﻥ اﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭا اﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻧﺎﻣﻴﺪﻥ و ﺑﻘﻴﻪ ﺭا ﻣﻨﺎﻓﻖ و ﻣﻨﺤﺮﻑ ﺧﻮاﻧﺪن
ﻭاﻗﻌﺎ ﭼﻪ ﺁﺳﺎﻥ اﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭا ﻣﺎﻟﻚ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺩاﻧﺴﺘﻦ و ﻳﻘﻴﻦ ﻣﺠﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ
ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﺁﻳﺎ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺩﻳﺪﻩ اﻱ ﻳﻜﻲ اﺯ ﻋﻠﻤﺎﻱ ﺛﻨﻲ ﺭا ﺑﻪ ﺭاﺩﻳﻮ و ﻳﺎ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻥ ﺩﻋﻮﺕ ﻛﻨﻨﺪ و اﻳﻦ ﺩﻻﻳﻞ اﺯ ﺭﻭﺯ ﺭﻭﺷﻧﺘﺮ
ﺭا ﺑﻪ اﻭ ﻋﺮﺿﻪ ﻛﻨﻨﺪ و ﻋﻨﺎﺩ اﻭ ﺭا ﺑﻪ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﺑﮕﺬاﺭﻧﺪ
اﻱ ﺧﻮاﻫﺮ ﮔﺮاﻣﻲ ﺩاﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻋﻨﻮاﻥ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺭاﺣﺘﻲ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺧﻴﺎﻝ ﻣﻴﻜﻨﻴﺪ ﻧﻴﺴﺖ ﻫﻤﻴﻦ ﺭﻭاﻳﺎﺕ ﺭا ﻛﻪ ﺧﻴﺎﻝ ﻣﻴﻜﻨﻴﺪ ﻣﻮ ﻻﻱ ﺩﺭﺯﺵ ﻧﻤﻴﺮﻭﺩ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺑﻪ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻣﻴﻜﺸﺪ و ﭘﺎﺭﻩ ﭘﺎﺭﻩ ﻣﻴﺸﻮﺩ
ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﺦ اﺳﻼﻡ اﺯ ﺧﻠﻔﺎﻱ ﺑﻐﺪاﺩ ﺗﺎ اﻣﭙﺮاﺗﻮﺭﻱ ﻋﺜﻤﺎﻧﻲ ﺑﺎ اﻳﻦ ﺭﻭاﻳﺎﺕ ﮔﺮﺩﻧﻬﺎ ﺯﺭﺩﻩ اﻧﺪ و ﺧﻮﻧﻬﺎ ﺭﻳﺨﺘﻪ اﻧﺪ و ﻫﻤﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﻭﺭﻭاﻳﺎﺕ اﺳﺘﻨﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩ اﻧﺪ اﺯ اﻣﺎﻡ ﺟﻌﻔﺮ ﺻﺎﺩﻕ ﻧﻘﻞ اﺳﺖ ﻫﺮ ﺭﻭاﻳﺘﻲ ﺭا ﻛﻪ ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﻋﺮﺿﻪ ﻛﺮﺩﻳﺪ و ﺑﺎ ﺁﻥ ﻫﻤﺨﻮاﻧﻲ ﻧﺪاﺷﺖ ﺑﻪ ﺩﻳﻮاﺭ ﺑﻜﻮﺑﻴﺪ
ﺧﻮاﻫﺮ ﮔﺮاﻣﻲ اﺳﻼﻡ ﺭﻭﺡ ﭘﺮ ﮔﻮﻫﺮﻱ ﺩاﺭﺩ ﻛﻪ ﻣﺤﺎﻝ اﺳﺖ ﺑﻪ اﺧﺘﻼﻑ ﺑﻴﻦ اﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﺩﻫﺪ
ﻳﻚ ﻣﻴﻠﻴﺎﺭﺩ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺛﻨﻲ. ﺭا ﻣﻌﺮﺽ ﺟﺎﻫﻞ ﻛﻮﺭ و ﻛﺮ ﭘﻨﺪاﺷﺘﻦ
ﺩﺭﺳﺖ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺷﻤﺎ ﺭا ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ اﺭﺗﻐﺎ ﻣﻴﺪﻫﺪ ﻭﻟﻲ اﺑﺪا ﮔﺮﻩ اﻱ اﺯ ﻛﺎﺭ ﻓﺮﻭ ﮔﺸﺘﻪ ﻣﺎ ﻧﻤﻴﮕﺸﺎﻳﺪ
ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺟﻤﻠﻪ اﻱ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﻲ ﺭﺑﻂﻲ ﺭا ﺑﺮاﻳﺘﺎﻥ ﻣﻴﺂﻭﺭﻡ ﺷﺎﻳﺪ ﺭﻭﺯﻱ ﺑﻪ ﻛﺎﺭﺗﺎﻥ ﺁﻳﺪ
ﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﻮﺭﻱ ﻛﻪ ﻗﺪ ﻗﺪ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻭﺑﺎﻝ ﺩاﺭﺩ و ﭘﺮﻭاﺯ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ ﻣﺮﻍ ﻣﻴﮕﻮﻳﻢ.
فدای شما . این هم بخشی از زندگی تو این مملکت دوست داشتنی!!! توی دانشگاه همواره جزو 3 دانشجوی برتر دانشگاه بودم و از سال 87 عضو باشگاه پژوهشگران جوان بودم ولی یکی نگفت آقا این 4 سالی که همش جزو برترینهای دانشگاه بودی این خودکار رو بگیر از طرف دانشگاه!!! آخرشم رفتن که جشن فارغ التحصیلی گذاشتن از دانشجوها پول میخواستن!!! و مایی که معدل بالای دانشگاه بودیم اونجا نبودیم!!!
خدا خودش همه چی رو ردیف میکنه ….، یک کامپیوتر خانگی دارم و سعی میکنم با فروش اون بتونم بخشی از هزینه لپ تاپ خودم تامین کنم و با قیش هم ان شالله حل میشه. لطفا اسم من را در دیدگاه نیاورید ولی میتونید متن رو به عنوان دردنامه ای مشترک از جوونهای مثل من بزارید.چون نیازی به کمک از شخص خاصی ندارم و آدمهای نیازمند مهم تر از من هستند .فقط میخواستم ببینم ارگان خاصی این کار رو میکنه یا نه … تلاشم رو میکنم تا ان اشالله یه کار خوب گیر بیارم(همه چی دست خود آدم هر چند آن آقایان نخواهند!) . مرسی از اینکه نامه من رو خوندید و پیام رو پاسخ دادید. همیشه مطالب سایتتون رو دنبال میکنم و از مطالب زیباتون لذت می برم و درود میفرستم به شجاعتتون
یک نفر آمده تا باز کند پنجرهها را
باز، لبریز از آواز کند حنجرهها را
نبض موسیقی بیوقفه یادم شود آنگاه
فرصتی سبز ببخشد همه زنجیرهها را
یک نفر آمده از کار فروبسته من، باز
با سرانگشت کرامت بگشاید گرهها را
یک نفر آمده در مزرعهام عشق بکارد
در دل بایر من، سبز کند خاطرهها را
کمی از جوجه کبوترها، احوال بپرسد
اندکی نیز نوازش کند آهو برهها را
آه… تو کیستی و چیستی ای روح سخاوت!
که دهی جان دگر در نظرم، منظرهها را؟
دست و لبخند و نگاه و نفست، یکسره خوبند
کاش میشد به من ایثار کنی یکسرهها را
یک روز
بیدار میشیم
می بینیم واقعا” صبح شده!!
….
یا علی التماس دعا…(دوست دوست داشتنی من! جسارت من رو ببخشید) امیر
جناب آقای نوری زاد عزیز سلام
قصد گرفتن وقت جناب عالی را نداشتم
اما در سایت شما مطالبی را به مناسبت شهادت حضرت زهرا خواندم که نتوانستم هیچ نگویم
”
نخستین ومحق ترین کسی که باید بخاطررنج ها وآسیب های این بانوی دوست
داشتنی قیام می کرد وخونش بجوش می آمد وشمشیردرمیان می نهاد وهمگان را به
شیون ونفرین فرا می خواند، همسرش علی (ع) است. اما وی نه تنها به نفرت
وانزجاروانتقام وبرپایی مجالس عزا روی نبرد، بل هم با خلیفه ی اول بیعت
وهمکاری کرد وهم با خلیفه ی دوم وسوم. همکاری ها ومشاوره هایی که علی با
خلیفه ی دوم وسوم داشت، اگرازحافظه ی رنجورما شیعیان گم شده باشد،
مگرازحافظه ی نافذِ تاریخ گم می شود؟ ویا مگرمی شود دفاع جانانه ی علی
وفرزندانش ازجان عثمان خلیفه ی سوم را به یاد نداشت که همگی درمقابل
مهاجمان سینه سپرکردند تا آسیبی به او نرسد؟”
آنچه شما فرموده اید بر محق بودن علی بن ابی طالب بر خونخواهی همسرش درست
و اینکه فرموده اید همکاری داشته اند با خلفا. اما هم شما و هم دیگران می
دانند که علی معصوم است و معصوم آن کاری را انجام می دهد که برای دینش
بهترین است نه برای نفسش!
”
شوربختانه ما شیعیان ازچهره ی علی – درنسبت با خلفا – فردِ نقشبازی
پرداخته ایم که صورت ظاهرش بگونه ای وباطنش بگونه ای دیگراست. عملش به
جوری واندیشه ودرونش بجوری دیگر. ”
این مطلب هنگامی صحت دارد که امیر مومنان این اقدامات را برای خوشنودی
خلفا انجام می دادند درصورتیکه انجام هر فعل علی علیه السلام برای رضای
خدا بوده است
“بدا بحال جماعتی ازما شیعیان که درجانبداریِ کوروکودنانه ازفاطمه وعلی،
گستاخانه وبی پروا خلفا را به باد دشنام وناسزامی گیریم، اما درنقطه ی
مقابل، من – محمد نوری زاد – نه یکباردیده وشنیده، ونه درجایی خوانده ام
که سنّیان به علی ناسزا گفته باشند. یا به فاطمه وفرزندان فاطمه.”
من با دشنام مخالفم اما با لعن نه! زیرا که روایت است از حضرت زهرا که به
جناب ابی بکر و عمر فرمودند من شب و روز شما را نفرین می کنم و شکایت شما
را پیش پدرم می برم. در مقابل شما آیا به سیستان و بلوچستان سفر کرده
اید؟ سا تنها اهل سنت شافعی کردستان را زیارت کرده اید؟ که اگر مانند من
در بلوچستان زندگی کرده بودید کشته شدن شیعیان را به دست اهل سنت می دیدو
در شب های عاشورا صدای بوق ماشین های عروس را می شنیدید.
و داستان مسمار و آتش گرفتن در افسانه نیست
این ها نمونه ای از روایات خود اهل سنت هستند در بیان سند این داستان
[1] . صحیح البخاری(دارالقلم- بیروت)- المجلد الثالث- الجزء الخامس- کتاب
المناقب- کتاب فضائل اصحاب النبی- باب مناقب فاطمة علیها السلام- ص96.
نرم افزار المکتبة الشامله(الإصدار الثالث)- صحیح البخاری(مصدر الكتاب :
موقع الإسلام)- کتاب المناقب- باب مناقب فاطمة علیها السلام- جزء12-
ص114.
« وَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَاطِمَةُ
سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ».
[2] . كتاب المصنف، ج 7، ص 432، حديث 37045، كتاب الفتن.
نرم افزار المکتبة الشامله(الإصدار الثالث)- مُصنف ابن أبي شيبة(تحقيق :
محمد عوامة)- کتاب المغازی- باب ما جآء فی خلافة أبی بکر سیرته فی
الردّة- جزء14- ص567.
«38200- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ ، حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللهِ
بْنُ عُمَرَ ، حَدَّثَنَا زَيْدُ بْنُ أَسْلَمَ ، عْن أَبِيهِ أَسْلَمَ ؛
أَنَّهُ حِينَ بُويِعَ لأَبِي بَكْرٍ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه
وسلم ، كَانَ عَلِيٌّ وَالزُّبَيْرُ يَدْخُلاَنِ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ
رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه وسلم ، فَيُشَاوِرُونَهَا وَيَرْتَجِعُونَ
فِي أَمْرِهِمْ ، فَلَمَّا بَلَغَ ذَلِكَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ خَرَجَ
حَتَّى دَخَلَ عَلَى فَاطِمَةَ ، فَقَالَ : يَا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ صلى
الله عليه وسلم ، وَاللهِ مَا مِنْ الْخَلْقِ أَحَدٌ أَحَبَّ إِلَيْنَا
مِنْ أَبِيك ، وَمَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَيْنَا بَعْدَ أَبِيك مِنْك
، وَأَيْمُ اللهِ ، مَا ذَاكَ بِمَانِعِيَّ إِنَ اجْتَمَعَ هَؤُلاَءِ
النَّفَرُ عِنْدَكِ ، أَنْ آمُرَ بِهِمْ أَنْ يُحَرَّقَ عَلَيْهِمَ
الْبَيْتُ. قَالَ : فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرُ جَاؤُوهَا ، فَقَالَتْ :
تَعْلَمُونَ أَنَّ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِي ، وَقَدْ حَلَفَ بِاللهِ لَئِنْ
عُدْتُمْ لَيُحَرِّقَنَّ عَلَيْكُمَ الْبَيْتَ ، وَأَيْمُ اللهِ ،
لَيَمْضِيَنَّ لِمَا حَلَفَ عَلَيْهِ ».
[3] . انساب الأشراف بلاذری(دار الفکر- بیروت)- أمر السقیفة- ج2- ص268.
نرم افزار المکتبة الشامله(الإصدار الثالث)- أنساب الأشراف(مصدر الكتاب :
موقع الوراق)- و أخبار الإمام علی بن أبی طالب- أمر السقیفة- جزء1- ص252.
« انّ ابابكر ارسل الى علىٍّ يريد البيعة، فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة
فتلقته فاطمة على الباب، فقالت فاطمة: يابن خطاب ! أتراك محرقاً علىَّ
بأبي؟ ! قال: نعم ».
[4] . ابوالفداء، تاريخ ابى الفداء ج 1 ص 156. دار المعرفة، بيروت.
نرم افزار المکتبة الشامله(الإصدار الثالث)- تاریخ أبی الفداء- أخبار أبی
بکر الصدیق و خلافته- جزء1- ص239.
« ثم إن أبا بكر بعث عمر بن الخطاب إِلى علي ومن معه ليخرجهم من بيت
فاطمة رضي الله عنها وقال : إِن أبوا عليك فقاتلهم. فأقبل عمر بشيء من
نار على أن يضرم الدار فلقيته فاطمة رضي الله عنها وقالت : إِلى أين يا
ابن الخطاب أجئت لتحرق دارنا قال : نعم أو تدخلوا فيما دخل فيه الأمة ».
[5] . الإستیعاب فی معرفة الأصحاب(دارالجیل- بیروت1412ه.ق)- حرف العین- ج3- ص975.
نرم افزار المکتبة الشامله(الإصدار الثالث)- الإستیعاب فی معرفة
الأصحاب(مصدر الكتاب : موقع الوراق)- حرف العین- ابوبکر الصدیق کان اسمه
فی الجاهلیة عبد الکعبه فسماه- جزء1- ص298.
« حدثنا محمد بن أحمد حدثنا محمد بن أيوب حدثنا أحمد بن عمرو البزار
حدثنا أحمد بن يحيى حدثنا محمد بن نسير حدثنا عبد الله بن عمر عن زيد بن
أسلم عن أبيه أن علياً والزبير كانا حين بويع لأبي بكر يدخلان على فاطمة
فيشاورانها ويتراجعان في أمرهم فبلغ ذلك عمر، فدخل عليها عمر، فقال: يا
بنت رسول الله والله ما كان من الخلق أحد أحب إلينا من أبيك وما أحد أحب
إلينا بعده منك، ولقد بلغني أن هؤلاء النفر يدخلون عليك ولئن بلغني
لأفعلن ولأفعلن. ثم خرج وجاءوها فقالت لهم: إن عمر قد جاءني وحلف لئن
عدتم ليفعلن وايم الله ليفين بها ».
[6] . أحزاب / آیه57.
[7] . صحیح مسلم(دارإحیاء التراث العربی- بیروت)- تحقیق: محمد فؤاد
عبدالباقی- ج4- کتاب الفضائل(فضائل الصحابة)- باب فضائل فاطمه بنت النبی
علیها الصلاة و السلام- ص1903.
___________________________________________________
نمی دانم تا چه حد به حسن نظر من اعتماد دارید اما من همانطور که قبلا
هم گفتم تازه مسلمانم و مملو از ایراد و اشکال اما همه اینها مانع از حق
گویی ام برای منافع و یا هر چیز دیگر نمی شود.
با احترام
فاطمه ناصری
——————————–
سلام بانوی خوب
انگیزه ی من ازنگارش آن مطلب، برملا کردن بساطی است که جماعتی برای کاروکسب خود دراطراف امامان ما پرداخته اند. وگرنه شما هرگز درسیره ی امامان، کینه ونفرت وانزجار را غالب وتعیین کننده نمی بینید. که اگرکینه توز واهل نفرت بودند، هیچ شأن برتری نسبت به دیگران نداشتند. آنان منتظربهانه ای بودند برای بخشیدن.
بیش ازکتابهای تاریخی که سرشاراز جعل وتحریفند، به عقل خودمان مراجعه کنیم.
با احترام
دوست سنی مذهب عزیز در اینجا نظر شما را به کتب اهل سنت و تایید داستان آتش زدن و سقط جنین حضرت زهرا جلب می کنم
ري، در کتاب خود بنام “الامامة والسياسة”جلد اول صفحه ي 12، چاپ سوم، 2جلد در يک مجلّد، تحت عنوان”کيفَ کانَت بيعة علي أبي طالب کرَّمَ الله وجهه” (علي کرم الله وجهه چگونه بيعت کرد) با ذکر سند از عبدالله بن عبدالرحمن انصاري روايت کرده که گفت:
“همانا روزي ابوبکر از عده اي که از بيعت با او سرپيچي کرده و نزد علي عليه السلام جمع شده بودند، سراغ گرفت. پس عمر را به دنبال آنها -که در خانه ي علي جمع شده بودند- فرستاد، پس آنها از خارج شدنِ از خانه خودداري نمودند، در اين هنگام عمر دستور داد که “هيزم حاضر کنيد” و خطاب به اهل خانه گفت:
«قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست بايد خارج شويد و الا خانه را با اهلش به آتش مي کشم»
شخصي به عمر گفت: اي ابا حفض، آيا مي داني در اين خانه فاطمه است؟!
عمر گفت: اگر چه فاطمه در خانه باشد!
* باز در همان کتاب جلد 1 صفحه ي 13 با ذکر سند مي گويد:
…پس از چندي که گذشت عمر به ابوبکر گفت بيا تا نزد فاطمه عليها السلام برويم، چرا که ما او را به غضب درآورده ايم.
پس به اتفاق يکديگر نزد فاطمه عليها السلام رفته واز او اجازه ي ورود گرفتند، لکن فاطمه عليها السلام به آنها اجازه ي ورود نداد، ناچار نزد علي عليه السلام آمده و با او سخن گفتند، تا آنکه آنها را بر فاطمه عليها السلام وارد کرد.
پس همين که آن دو نزد فاطمه عليها السلام نشستند، فاطمه عليها السلام صورت خود را به ديوار برگرداند. در اين هنگام آن دو به فاطمه عليها السلام سلام کردند، لکن او جواب سلام آنها را نداد، لذا ابوبکرشروع به سخن کرده و گفت:
اي حبيبه ي رسول خدا آيا ما در مورد ارث پيامبر و همچنين در مورد شوهرت تو را به غضب در آورديم؟
فاطمه عليها السلام گفت:
چه مي شود تورا، که اهل و خانواده ات از تو ارث ببرند، لکن ما از محمد صلي الله عليه وآله ارث نبريم!
سپس فاطمه گفت: آيا اگر حديثي از پيامبر را به ياد شما بياورم قبول مي کنيد، و به آن اعتقاد پيدا مي کنيد؟
عمر و ابوبکر گفتند:آري.
پس فاطمه گفت: شما را به خدا قسم آيا از پيامبر نشنيديد که مي گفت:
«رضايت فاطمه، رضايت من و غضب فاطمه، غضب من است. پس هر کس فاطمه دختر مرا دوست داشته باشد، همانا مرا دوست داشته و هر کس فاطمه را راضي کند مرا راضي کرده است و هر کس فاطمه را به غضب آورد، همانا مرا به غضب آورده است».
عمر و ابوبکر گفتند: آري از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيديم.
فاطمه عليها السلام گفت:
پس همانا من، خداوند و ملائکه را شاهد مي گيرم که شما دو نفر مرا به سخط و غضب درآورديد و مرا راضي نکرديد، و هرگاه پيامبر را ملاقات کنم از شما دو نفر به او شکايت خواهم کرد.
در اين هنگام، ابوبکر شروع به گريه کرد در حالي که فاطمه عليها السلام مي گفت:
بخدا قسم تو را (ابوبکر) در هر نمازي که بخوانم نفرين خواهم کرد.
* ابن شهر آشوب سروي (درگذشتهي سال 588هجري) در کتاب المناقب خود جلد سوم صفحه ي 132 از کتاب المعارف ابن قتيبه دينوري در بيان ذکر اولاد فاطمه سلام الله عليها چنين نقل مي کند؛ فرزندان فاطمه عبارتند از:
حسن ،حسين، زينب ام کلثوم و محسن که همانا از ضربه ي قنفذ کشته شد.
لازم به تذکر است که در چاپ هاي امروزي کتاب المعارف ابن قتيبه چنين آمده است:
پس علي داراي چند فرزند شد به نام هاي حسن، حسين، ام کلثوم و زينب کبري؛ که مادرشان فاطمه دختر رسول خدا بود، لکن محسن ابن علي در سن کودکي به هلاکت رسيد!
شهرستاني
* أبي الفتح محمد بن عبدالکريم بن أبي بکر احمد شهرستاني (در گذشته ي سال548 هجري) در کتاب خود بنام «الملل و النحل» چاپ بيروت 1402 هجري جلد اول صفحه ي 57 مي گويد:
«همانا عمر چنان ضربه اي به شکم فاطمه عليها السلام در روز بيعت زد که فاطمه عليها السلام جنين خود را از شکم انداخت».
ذهبي
* ذهبي مورخ مشهور (در گذشته ي سال 748هجري) در کتاب خود بنام «لسان الميزان»جلد اول صفحه ي268- شماره ي 824 تحت عنوان «احمد» با ذکر سند مي گويد:
«محمدبن احمد حماد کوفي» (از حافظين حديث اهل سنت) گفته است:
«بدون شک عمر چنان لگدي به فاطمه عليهاالسلام زد که محسن از او سقط شد».
عمر رضا کحاله
* عمر رضا کحاله از علماي معاصر اهل سنت، در کتاب خود بنام «اعلام النساء» چاپ پنجم بيروت سال 1404- قسمت حرف«فاء» فاطمة بنت محمد صلي الله عليه وآله با ذکر سند مي گويد:
تا آنکه ابو بکر از عده اي که از بيعت با او سر باز زده و تخلف کرده بودند و نزد علي بن ابي طالب عليه السلام جمع شده بودند- مانند عباس و زبير و سعد بن عبادة- سراغ گرفت، و آنها در خانه ي فاطمه عليهاالسلام از بيعت با ابوبکر باز نشسته بودند. پس ابوبکر، عمر بن الخطاب را بسوي آنان فرستاد.
عمر روانه ي منزل فاطمه عليهاالسلام شده و فرياد کشيد و آنان را به خارج از خانه جهت بيعت فراخواند. آنان از بيرون آمدن خودداري کردند، در اين هنگام عمر هيزم طلبيده و گفت:
قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست يا از خانه خارج مي شويد و يا آنکه خانه را با اهلش به آتش مي کشم.
شخصي به عمر گفت: اي ابا حفض (کنيه ي عمر)، در اين خانه فاطمه عليها السلام است!
عمر گفت: اگر چه فاطمه در اين خانه باشد، آن را به آتش مي کشم!
يعقوبي
* يعقوبي در تاريخ خود جلد دوم صفحه ي 137 چاپ بيروت تحت عنوان”ايّام ابي بکر” (دوران حکومتي ابوبکر) نقل مي کند:
زماني که ابوبکر مريض شد، يعني در همان مرضي که مرد، عبدالرحمن بن عوف به عيادت او رفته و از او پرسيد: اي خليفه ي پيامبرحالت چگونه است؟
ابوبکر گفت: همانا من بر هيچ چيز تأسف نمي خورم مگر بر سه چيز که انجام دادم و اي کاش انجام نداده بودم…اما آن سه چيز که انجام دادم و اي کاش انجام نداده بودم: .
اي کاش قلاده ي خلافت را به گردن نينداخته بودم…
اي کاش خانه ي فاطمه را تفتيش نکرده و مورد هجوم آن عده قرار نداده بودم، اگر چه با من اعلان جنگ مي کردند.
بلاذري
* احمدبن يحيي معروف به «بلاذري» در گذشته ي سال 279 هجري در کتاب خود بنام «انساب الاشراف» چاپ مصر جلد اول صفحه ي 586 تحت عنوان «امر السقيفة» (گزارشي از سقيفه) حديث شماره ي 1184 مي گويد:
ابوبکر براي بيعت گرفتن از علي عليه السلام ، به دنبال وي فرستاد، پس علي عليه السلام بيعت نکرد. در اين هنگام عمر با شعله اي آتش روانه ي خانه ي علي عليه السلام شد. فاطمه عليها السلام در پشت درب با او مواجه شده و گفت:
اي پسر خطاب آيا تو را در حال آتش زدن خانه ام مي بينم؟
عمر گفت :
آري! و آن چنان به اين عمل مُصر و محکم هستم، چنانکه پدرت بر ديني که آورده بود محکم بود.
* بلاذري در همان کتاب، صفحه ي587، حديث شماره ي 1188 از ابن عباس روايت مي کند: زماني که علي از بيعت خودداري نمود و در خانه کناره گيري کرده بود، ابوبکر عمر را به سوي علي فرستاد و به وي دستور داد علي را با بدترين صورت نزد من حاضر کن!
پس چون عمر نزد علي آمد، بين آن دو سخناني رد و بدل شد. علي گفت:
اي عمر بدوش که نيمي از آن مال توست، به خدا قسم آنچه امروز تو را چنين بر امارت و حکومت ابوبکر حريص کرده چيزي نيست جز آنکه فردا حکومت را به تو بسپارد!
ابن ابي الحديد
* ابن ابي الحديد معتزلي در شرح خود جلد بيستم صفحه ي 16و17 تحت عنوان “ايراد کلام أبي المعالي الجويني في أمر الصحابه و الرد عليه” (نقل اعتراضات أبي المعالي جويني در امور صحابه و رد برآن) مي گويد:
اگر گفته شود که خانه فاطمه مورد هجوم واقع شد، و صيانتش شکسته شد بخاطر حفظ نظام اسلام و بخاطر جلوگيري از تفرقه مسلمانان، چرا که مسلمانان آن زمان از دين بر مي گشتند و دست از اطاعت بر مي داشتند، در جواب گفته مي شود که:
همين کلام و جواب را بدهيد آنجا که در جنگ جمل هودج عايشه مورد هتک واقع شد (چرا که عايشه بر عليه خليفه رسمي مسلملنان قيام کرده) و هودج او مورد حمله قرار گرفت تا آنکه ريسمان اطاعت پاره نشود و اجتماع مسلمين از هم نپاشد و خون مسلمانان به هدر نرود.
پس وقتي که جائز باشد حمله به خانه فاطمه بخاطر امري که هنوز واقع نشده بود، بدون شک جائز است حمله به هودج عايشه به خاطر امري که واقع شده بود.
ابن عبد ربّه
*شهاب الدين احمد معروف به ابن عبد ربه اندلسي در کتاب “العقد الفريد” جلد 4 صفحه 260 چنين مي نويسد:
علي و عباس و زبير در خانه فاطمه نشسته بودند تا اينکه ابوبکر، عمر را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بيرون کند، و به او گفت اگر بيرون نيامدند با آنان نبرد کن. عمر ابن خطاب با مقداري آتش به سوي خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را به آتش بکشد. در اين هنگام فاطمه با او روبرو شد و گفت: اي فرزند خطاب آمده اي خانه ما را بسوزاني!
عمر گفت: بلي، مگر اينکه شما نيز آن کنيد که امّت کردند(بيعت با ابوبکر).
با تمام احترامی که برای آقای نوریزاد قائلم باید بگم ایشون به کتب خود اهل سنت رجوع کنند. و برای بی احترامی اهل سنت به ائمه همین کافیست در ایام محرم سری به سیستان و بلوچستان بزنند . پای کوبی ها را ببینند.
———————-
سلام بانوی خوب
ازدیرباز عده ای ازاین سوی وعده ای ازآن سوی تلسکوپ به کتابها ورویه های همدیگرانداخته اند تا نقطه ضعفهای همدیگر را بیابند وبرملا کنند. کسی دراین میان بدنبال نقاط مشترک نبودونیست. برکشیدن نقاط مشترک به دوستی می انجامد وبرکشیدن نقاط ضعف به دشمنی . وآن که ازاین دشمنی سود برده ومی برد کسی نیست جز حاکمیتی که به این آتش می دمد. بیاموزیم که با هم دوستی کنیم. با هراختلافی که با هم داریم. نه اینکه مچ هم را بگیریم وخطاهای هزارساله را برخ هم بکشیم.
با احترام
.
با سلام و عرض ادب، بنده به عنوان یکی از افراد این جامعه که مطالعات تاریخی دارد میخواهم نصیحتی تمام عزیزان را بنمایم. بسیاری از عادات زشت که در جامعه اسلامی اعم از شیعه و سنی سنت شده حاصل رادیکالیسم و جهالت مسلمانان است و ربطی به خلفای راشدین ندارد. مثلا در ماجرای جمع آوری زکات دوران خلیفه اول آیا وی به خالد ابن ولید اجازه داده بود که با همسر مالک همبستر شود. اجتهادهای خودسرانه ما در مقابل نصوص الهی ما را بدبخت کرده است. مگر گریه آن آقا در روز جمعه پس از انتخابات 88 مجوز قتل عام مردمان نشد؟ ما مسلمین جدای از هر گونه دیدگاه و گرایش به نظر میرسد باید به چند اصل وفادار باشیم:1- قبول فرق اسلامی به عنوان برادران دینی2- هضم نظرات مخالف3- عدم دخالت نظرات خودسرانه به نام دین در امر حکومت4- دخالت واقعی مردم در حکومت
سلام عليكم
برادر عزيز و گرامي
از خداوند قادر متعال عاقبت به خيري در دنيا و قيامت را برايتان آرزو دارم
اگر ما به راستي مسلمان باشيم و به اين گفته خداوندي باور داشته باشيم كه اين قرآن هدايت كننده امتي خواهد بود كه خواهان هدايت باشند در مورد پيشينيان اين گونه ما را مورد خطاب قرار مي دهد كه:
تلك امة قد خلت لها ما كسبت و لكم ما كسبتم و لا تسئلون عما كانوا يعملون. سوره بقره آيه 141
مي فرمايد آنها امتي بودند كه در گذشتند براي ايشان است آنچه بدست آورده اند و براي شما است آنچه به دست مي آوريد.و از آنچه آنها انجام داده اند از شما (در قيامت و موقع بازخواست)پرسيده نمي شود.
تعجب مي كنم از علماي ديني كه اين خطاب قرآني را بارها خوانده و شنيده اند اما باز ديگران را به جرم كارهاي گذشتگان مورد بازخواست و محاكمه و محروميت و … قرار مي دهند.
اگر خلفاي راشدين كاري انجام داده اند عهدي بوده كه با خداي خود بسته اند و درست و يا نادرست بودن اعمال آنها در زمره پرونده ما قرار نخواهد گرفت و خداوند خود پاداش اعمال آنها را خواهد داد كه به يقين پاداش بزرگ و ستودني خواهد بود. اما ما در گرو اعمال خود هستيم . تا كي بايد در اين مملكت اهل سنت به بهانه واهي وقايع صدر اسلام كه تماما خلاف واقع گزارش شده اند مورد بازخواست قرار گيرند. آيا اين آقايان پيام خداي مهربان را كه نفل كردم نشنيده اند يا پيام خدايي را نيز براي مطاع دنيايي ناديده مي گيرند كه خسران بزرگي مي نمايند.
من به نوبه خود تولد دوباره شما را تبريك مي گويم و از خداوند متعال استقامت و پايداري با صبر جزيل را در راهي كه پيش گرفته ايد برايتان آرزومندم و رضوان الهي و بهشت جاودان را در سراي آخرت برايتان طلب مي نمايم و براي تمامي انسانها بلاخص هموطنانم تولد دوباره آرزومندم .
————————
سلام عبدالله گرامی
من بارها ازخود پرسیده ام که اگرازمداحانی که عمدتاُ بی خرد وعربده کش ودروغ پرداز وجهل گسترند، این داستانِ در ومیخ و بازوی کبود وسیلی و تازیانه و شیونهای تمام نشدنی فاطمه ی عزیز را ِبگیریم چه می شود؟ نخستین عارضه اش ازسکه افتادنِ رونق اینان است. اینان با این صحنه پردازی ها وستاندنِ بی دلیلِ اشک ازمردم حیات دارند. این داستان را که ازمداحان بگیرید، همگی می میرند.
البته حاکمیتی که برجهل مردم ونه برعقل مردم خانه بسته است نیز نفسش به شماره می افتد.
با احترام
.
سلام هموطنانی که به آقای نوری زاد ایراد میگیرید که چرا بعداز سالهاوبعداز 30سال به حقیقت پی برده ای و از حرفهای قبلی ات برگشته ای باید بگوییم که چنین نیست یک انقلابی مسلمان همیشه بر سر عقایدش استوار می ایستد واز آن عدول نمیکند مانند مولا علی که همیشه حرفش یکی بود و آنهم دفاع از حق بود.دیگرانی که در رأس امورند از موضع اصلی خود خارج شده اند مثل آقای خامنه ای که کشور را به دست ابلهی چون احمدی نژاد سپرد.پس انقلابیون هم مجبور میشوند از بعضی باورهای خود دست بکشند.اینست جریان برگشت آقای نوریزاد………………..درود بر شما برادر بزرگوار با این قلم شیوایت که از خون شهید ارزشمندتر است و خدا به آن قسم خورده است……ن والقلم وما یسطرون…….بدان که ملتی پشت سر شماست ودست خدا بالای سرتان است.نترس و دل غمین مدار که خدا با ما هست……لا تخف انّ الله معنا…….ارادتمند……
علمای ما علی (ع) را چون خود تصور کرده اند ، تشنه ریاست بر عامه . و در توجیه تصور خود نیز دین خدا را بهانه می آورند همچنان که برای ریاست طلبی خود . علی خیر اسلام و مسلمین را میخواست و بس . علی میدانست که پیام محمد عالم گیر خواهد شد ، به خاطر نفس پیام که مبتنی بر فطرت آدمیان است و نه به علت مجاهدت این و آن . هر چند که مجاهدان اسوه میشوند ، مجاهدانی یا بهتر است گفته شود مجاهدی چون علی ، که دل برده و پرورده این پیام هستند . ولی پیام حکایت دیگری است .
برادر عزیز شیعه،آتش زدن درب خانه فاطمه و لعن و نفرین فاطمه ساخته و پرداخته ذهن بیمار کسانی است که در پرتو اختلاف افکنی و پر کردن حقد و کینه بین امت اسلامند والا آل بیت پیامبر و صحابه بسیار مهربانانه با هم می زیستند و با روشن نگه داشتن این حقد و کینه بر عقل ملت قفل زده اند تا نپرسند !!!1-دریافت خمس 20درصدی از مردم بر اساس کدوم اصول دینی و روش علوی است !!!؟؟؟2-راه اندازی صیغه و به زنجیر کشیدن شخصیت زن مسلمان بر اساس کدوم رفتار ائمه و نقلیات صحیح و صریح پیامبر است!!!؟3-راه اندازی قلکهای سیار و ثابت بنام امام و ائمه بر اساس کدوم اصول اسلامی است!!!؟؟ با یه کم تعقل ،شب را به سحر نزدیک کنیم
برادر سنی مذهب شما
در متن وصیتنامه ی شما اسلامیت خاصی نهفته است. در متن یک مای شیعه است و دیگران سنی. اشکار نیست که بینش این جمعیت را در کجا سنجیده است؟ اکنون. یا هزار سال پیش و در کجا؟ ایا ایران؟ از نام کشور ایران هم نامی برده نشده است. فقط مای شیعه و دیگران سنی. اگر منظور در ایران است که من اصلن بخصوص در سالهای اخیر این مای شیعه را چندان بزرگ نمی دانم اگر هم قابل ملاحظه باشد بشدت در حال کاستی است یعنی جامعه ی کشور ایران به علت اموزش و تحولات فرهنگی بدون اجتناب جامعه ای مرتب در حال نزدیکی به کشور های غربی است یعنی فردیت و ازادی گسترش یافته و ایمانهای انچنانی در پستو ها حداکثر نگه داشته می شوند. پس متن وضیت نامه بشدت اسلامی است یعنی نه متنی است که علاقه به جامعه ی ایرانی دارد بلکه متنی است که به حفظ مایی شیعه ی صلح امیز می پردازد. درین میان باید اشاره کرد حتا سنی گری هم در جامعه ی به اصلاح سنی قابل تایید امروز در ایران نیست وبیشتر عکس العملی در برابر سیاست مذهبی حکومت است تا علاقه ی مذهبی. ازینرو اقای نوریزاد باور کنید یا بهتر بگویم بیاندیشید که زیاد مهم نیست در گورستان سنی های سنندج دفن شوید! چون اگر راه حلی برای حرف خشونت شیعی باید باشد عدم دخالتش در سیاست است انچه که ما متاسفانه در تاریخ اسلامی ضد ان را مرتب سراغ داریم. یا به بیانی دیگر بی اهمیتی اینکه من شیعه باشم سنی یهود بهایی یا بی ایمان و بی خدا. تز انگونه که شما بعنوان وضیت نامه اورده اید یک دنیای شیعی سنی است حتا اگر ناخواسته اینگونه نوشته شده و شما می دانید که جامعه ی ایرانی اکنون چگونه است. شاید ازینروست که هر برنامه ی فرهنگی طیف اصلاح طلبی همیشه با شکست خواهد بود چون چیزی جز همین فضای اسلامی نرم نیست که با واقعیت جامعه ی ایران مطابقت ندارد. پایدار باشید … زیاد هم جدی نگیرید شاید پس از مرگ اتفاق خاصی نیافتد ! و دیدار ارواح انهم ارواح متدین کمی شایسته ی پرس دارد البته اگر اجازه دهید!
دوست گرامی، بیایید به جای قرار دادن شیر سنگی بر مزار کسی که هنوز زنده است، عرفان حرکت او و رنج کارزارش را درک کنیم. با تشکر، ساسان.
درود محمد عزیز: شماعلامه ای همتراز برقعیها ،و… هستید خورشید حقیقت در دلت تابیده من سنی و تو شیعه یر حسب اجبار و در دامان والدین ملقب گشتیم غافل از اینکه خداوند قریب به 8 میلیارد انسان حی و چندین برابر اموات داردو همه از کالبد و فیزیولوژی یکسان و شبیه هم برخوردارند .دکانداران //// شکم فربه به این فرهنگ برای بقای خویش نیازمندند
اینکه به چه منظوری این مطلب نوشته شده و شما، نویسنده مطلب، تا چه حد در عمق جانتان به نوشتهای خود اعتقاد دارید بماند، من فرض را بر سپیدی میگذارم، ولی یک سوال دارم:
چرا منتظر هستید بمیرید و در آن دنیا عذر خواهی کنید؟ عذر خواهی مرده شما به چه دردی میخورد؟….اگر واقعا متاسف هستید از آنچه کردهاید و ناراحت، چرا الان که زنده هستید از این مردم به ناروا ستم دیده عذر خواهی نمیکنید..!!؟
باز هم گلی به جمال شما که حداقل حرفش را میزنید – هرچند ما از این مظلوم نما یها به هنگام نیاز زیاد شنیدهایم و دیده ایم!
کور دل کینه توز بیچاره کج فهم ……………………………………………. برو بمیر
Ba Dorood Wa ehdae Adab ,
jenabe Nurizadeye gerami Che khoshhalam ke in Degarguni dar Shoma ( bad az Zendan )
roy dade wa Cheshmanen 30 Sal be khab rafteye Shoma bidar shod wa didan ke Sahebane
Hokomate ALLAh Che kasani hastand wa Che mikonand.
Porseshi Daram. Aya agr Zendani nemishodid in Degarguni Dar Shoma Rokh Midad ya na?
Be Omide bidari Digaran niz
Khoda behamrah
——————————————-
سلام دوست من
صمیمانه می گویم که: من کمی پیش اززندان رفتن به این سوی کوچیده بودم. اما الحق، زندان نقش اساسی درترمیم نقاط کور فهم من داشت. من درزندان باردیگرمتولد شدم.
با احترام
.
سلام جناب نوری زاد دوست داشتنی…
دست مرا بگیر وبه دامن نمایندگان فاطمه برسان. به دامن کسانی که خود را فاطمه شناس وفاطمه دوست می دانند.
جوانی هستم 23 ساله و فارغ التحصیل رشته کامپیوتر، ساکن شهرستان. برای کار به چندین شرکت رفتم ولی همه آنها از من تازه فارغ التحصیل 3 سال سابقه کار می خواستند و مسلط به خیلی از چیزهای که یادگرفتنش چندین سال طول میکشه!!! پس از مدت طولانی که دنبال کار گشتم متاسفانه نتونستم کاری پیدا کنم . فکر کردم برم بازاریابی. و من پس از جستجو در اینترنت شرکت های کامپیوتری رو یافتم که حاضرند نمایندگی فروش محصولات نرم افزاری خود را به عاملان فروش و بازاریاب ها در شهرستان ها بدهند. به همین دلیل تصمیم به انجام این کار گرفتم که محصولات آنها را در شهر خود بفروشم ولی متاسفانه نیاز به یک لپ تاپ دارم که از عهده ی خرید آن خانواده کارگری من بر نمی آید و چندین مرتبه به صندوق مهر رضا رفتم چند ماه!!! وگفتند اعتبار نداریم .فکر کنم مسئولان ما که راست میگن اعتبار تخصیص میدن ولی تو راه تهران به شهرستان ظاهرا گم میشه!!! به همین دلیل از شما سوالی داشتم: آیا شما جایی رو می شناسید که بتونم به اندازه قیمت یک لپ تاپ وام بگیرم تا کارم رو شروع کنم؟.
به امید صبحی روشن….
یا علی…
با سلام،
این ویدئوها رو هم ببینند ، این یارو مداح نیستا درس فقهه شیعه میده.
موفق باشین
ثمری
http://www.youtube.com/watch?v=OpDdiohnuVE&playnext=1&list=PL95157C8DE09FFA40&feature=results_main
http://www.youtube.com/watch?v=j3dunv-Tmu8
ثمری
آقای نوری زاد!
اگر شما حضرت فاطمه رو قبول دارید، یادتان باشد که ایشان برخی را لعنت کردند و از آنان غضبناک بودند(که شما هم می دانید چه کسانی بودند، همانها که علی علیه السلام را خانه نشین کردند و درب منزلشان را آتش به سان پروههای فشار امروزی به آتش کشیدند). محب علی علیه السلام هر بهانه ای هم که داشته باشد، بر خانه دشمنان فاطمه نمی نشیند! خیلی متاسفم براتون آقای نوری زاد!
با سلام بنده قصد رد یا قبول اصل کلام شما را فعلا ندارم ولی جهت هتک حرمت حضرت امیر توسط اهل سنت در همین نزدیکیهای تاریخ خودمان به کتاب تهران قدیم مرحوم جعفرشهری در باب عمر کشان مراجعه کنید . دوم سب امیر المومین توسط اهل سنت از واضحات تاریخ است که توسط عمر بن عبدالعزیر برداشته شد.بنده با سب و لعن در زمان حاضر موافق نیستم اما نقد این داستان کمی نیاز به استدلال های عمیق تر ی دارد. علاوه بر اینکه باید بتوانید زیارت هائی که از امامان شیعه وارد شده و منشا اصلی این مساله است نقد کنید و در صحت آنها خدشه وارد کنید و نمیشود با سیاست دو گانه از یکسو از ادب ائمه سخن گفت و منقولات آنها را نادیده گرفت . از دو منطقی بودن باید پرهیز کرد. اهل سنت نیز فقط چهار مذهب ندارد بلکه چهار مذهب رسمی دارد تمام کسانی که قائل به امامت نیستند اهل سنت محسوب میشوند و لذا وهابیت هم در زمره اهل سنت هستند چطور میشود ابن تیمیه را سنی نگفت . به هر حال در مسائل این چنینی نباید خطابی برخورد کرد .
کجای کار هستی نوریزاد عزیز: با واژه جدید “عاشورای فاطمی” چه کنیم؟ کسی در عالم تشیع استاد تر از ما ایرانی ها در تحریف تاریخ و جعل وقایع سراغ دارید؟ دهها سال از عمرمان گذشته تنها یک عاشورا د اشتیم و آنهم امام حسینی بود حالا جدای تبدیل شدن وفات به شهادت!!!!، عاشورا هم برایش اختراع کرده اند و به بهانه آن مردم غافل را به میادین مرکزی شهر می کشند و الخ……. نمی دانم صبر خدا کی به سر می آید تا این جماعت دین فروش و دنیا و زر پرست را به خاک مذلت بیندازد.
هميشه انسانهاي بزرگ از بند تعصب ميگريزند و آنگاه است كه انسان را آزاده مينامند.
jenabe Nurizad, dastetan marizad ba in neveshtaye ali va por maghzeton.
khoda yavaretan bashad.
نوریزاد : بدان که مزارت زیارتگه ازادگان خواهد شد . ما بر سر مزارت شیر سنگی می گذاریم . در این وانفسای خود فروشی خود و خویشتنت را پاکیزه نگاه داشتی . شیر سنگی سر قبرت می گذارم .
درود بر شما آقاي نوري زاد ،باز هم تكرار ميكنم نامتان به شدت برازنده شماست
شمايي كه اينطور شجاعانه پيش از هر چيز دست به نقد باورهايي زديد كه سالها
با آنها زندگي كرده بوديد، آقاي نوري زاد بي ترديد شما شايستگي اين ديد بلند رو داشته ايد،
اميدوارم سالها زنده و تندرست باشيد و ما از وجود شما بهره مند
MOHAMMAD AZIZ;; BARHA AZ TAASEIR GHALAMAT ASHK BAR CHASHMANAM JARI SAKHTI ;;VA EIN BAR NEIZ ;; EI AZIZ TOU AZ MA BEHTARANI .KHODAVAND DAR VOJOOD AT ENERGEYEH SHEGERFI BA VADIYEE GOZARDAH KE CHE DAR HAYAT VA KHODAYEE NAKARDEH DAR MAMATAT JARI VA SARI KHAHAD BOD VA TAMAM SHODANI NEIST .. HATM DARAM KHEILIHA EINO BA SHOMA GOFTAAND VA MAN BA TEKRARE OOn DARAM ZEIRAH BA KEIRMAN MEIBARAM ;;;; VOJODE NAZANEINAT DAR AMAN KHODA BA D EI AZIZ;;;;
———————-
سپاس رضای گرامی
سپاس
سپاس. من قلمی را بحرکت درمی آورم که خدا به آن وبه نوشته اش سوگند یاد کرده. امید که نوشته هایم قدرخود را بدانند.
سپاس
سلام
نوریزاد جان از شما خواهش میکنم چهارده دقیقه وقت بگذارید و این ویدئو را ببینید سپس به قضاوت بنشینید:
http://www.youtube.com/watch?v=caEZKpV40Rs
جناب نوری زاد جز سپاه انگار خاطر شریفتان رفت که از بسیج و لباس شخصی و نیروهای امام زمان و دست های هنوز رو نشده ی دیگر نام ببرید. انصاف داشته باشید آقا جان…یعنی اینها در این ولایت آبکش خانند؟!
در مجموع خیبلی مبهم بود این مقاله. هم اصلش و هم آن استنتاج های بخش آخر. کاش نویسنده ی محترم پیش از انتشار آنرا بررسی بیشتری می کردند.
نظردهندگان محترم
لطفا اگر کسی در تاریخ سراغ دارد که برچیده شدن ظلم و ستم با التماس و تزرع و وصیت کردن در بخاک سپاری در محلی خاص (یعنی باز هم بیدار نگه داشتن خرافه گرائی) صورت پذیرفته آن را بیان کند. جناب آقای نوری زاد اگر واقعا دق دقه رهائی ملت گرفتار در تار عنکبوت خرافات را دارید – که فکر میکنم به دلایلی بر سر دو راهی گیر کرده اید- ، بهتر نیست که با قلم شیوای خود دائما از مواردی مانند چگونگی برچیده شدن بساط حکومت کلیسا (400 سال قرون وسطا) یا مضرات خرافات یا مضرات خود استبدادی یا مضرات خود سانسوری یا مزیتهای زندگی کردن در مملکتی بدون داشتن وضعیت حساس کنونی به مدت 34 سال یا مزیتهای عبرت گرفتن از جوامع تحت حکومتهای استبدادی یا مزیتهای برابری انسانها در مقابل قانون یا مزیتهای برابری زن ومرد یا مزیتهای اتحاد مردم ومزیتهای زندگی در سایه آزادی عقیده و بیان ویا مزیتهای داشتن دولت منتخب مردم و برای مردم و پاسخگو به مردم و از این دست موارد را برای مردم بنویسید. عزیز برادر، مقاله نوشتن در خصوص محل به خاک سپردن من و شما چه اثری به غیر از پرورش خرافه گری بین مردم مستعد این جور چیزها را – که رژیم ولایت مطلقه فقیه 24 ساعت دارد به گوششان فرو میکند – دارد.
به امید روزی که عقل و خرد و اندیشه در همه ما ایرانیان به حد اعلا برسد تا دولتی منتخب مردم و برای مردم و پاسخگو به مردم را برپا کنیم.
مهدی
درود بر شرافت و مناعت و عزتت ای آزاد مرد نیک گفتار و نیک کردار.
خدایت راضی باد که اهل سنت پیامبر از تو راضی گشتند.
جناب دكتر محمد نوري حقا كه شما شايستگی رهبری ایران را دارید
نه اغراق می کنم و نه مبالغه؛ نه چاخان و نه پاچه خواری؛ رهبری کشوری مانند ایران را انسانهای آزاده ای مانند جنابعالی باید بدوش داشته باشند کسانیکه درک حقایق؛ دانش سیاسی؛ بینش دینی؛ استقلال شخصیتی؛ قاطعیت و مدیریت؛ تواضع و فروتنی از بارزترین صفات آنان باشد. (البته که منهای ولایت مطلقه فقیه!).
جناب نوری زاد! نمی دانم کی محقق خواهد شد اما آنچه مسلم است ملت بزرگ ایران همچنانکه از دیکتاتوری پهلوی به ستوه آمده بود از سلطنت فقیه نیز متنفر شده است.
ملت ایران رهبرانی می طلبد که خود را از ملت و خادم ملت بدانند نه اینکه خود را ارباب و ملت را برده و غلام خود بپندارند!
می دانم بزرگواری شما خیالپردازی های مرا تحمل نمی کند و عزت و مناعت نفس شما بالاتر و برتر از این خیالهاست اما این سخنان انعکاس درد دل و احساس پاک یک هموطن اهل سنت شما نسبت به شماست.
شمایی که با کمال فروتنی و توبه درونی؛ خود را مکلف به پوزشخواهی از مردگان و زندگان هم مسلک من کردید من صادقانه از سوی خود و از سوی یکایک جامعه مظلوم اهل سنت ایران دست شما را می بوسم و می گویم صداقت و بزرگواری شما برای ما اهل سنت ایران ثابت شد و به خاطر داشته باشید و تاریخ نیز به خاطر بسپارد که اهل سنت قدر شناسند.
اما کاش بعضی ها می فهمیدند که:
کسی که باید از مردگان و زندگان اهل سنت ایران پوزش بخواهد جناب سید علی خامنه ای است جناب هاشمی رفسنجانی است جناب شاهرودی است مجلس خبرگان و شورای نگهبان است رئيسان و مدیران هر سه قوة طي 34 سال انقلاب است آیت الله و مراجع تفرقه افکن هستند زیرمجموعه های عقده ای آنان باید پوزش بطلبند صدا و سیما و مسئولان و مديران و مجريان و دست اندركاران آنان بايد پوزش بطلبند نویسندگان و فیلمسازان و بازیگران و منبری های عقده پرور باید پوزش بطلبند.
که 34 سال است به عقاید و شعور اهل سنت توهین می کنند بلکه به ناموس رسول گرامی صلی الله و علیه و آله و سلم و یاران و خاندان آنحضرت توهین می کنند.
34 سال تبعیض و ستم و حق کشی؛ 34 سال آزار و اذیت و شکنجه و جفا؛ 34 سال فقر و بدبختی و زندان و اعدام و تبعید؛ 34 سال زجر و محرومیت و زخم زبان و فحاشی و اهانت؛ چه ها که طی این 34 سال در حق اهل سنت روا نداشته اند!!!
گرچه پوزشخواهی آنان خون شهدای اهل سنت ایران را دوباره به جریان نمی اندازد اشک ریخته شده یتیمان و بیوه زنان اهل سنت را دوباره بالا نمی برد؛ دلهای شکسته هزاران رنجدیده اهل سنت را دوباره پیوند نمی زند اما به هر حال تسلای خاطری خواهد بود و احساس انسانیت ر جامعه ای که حتی این مفهوم را نیز گم کرده است.
در هر صورت از شما برادر و سرور گرامی جناب دکتر محمد نوری زاد سپاس فراوان دارم خداوند 100 سال دیگر به شما عمر با عزت بدهد تا به وصیت شما هنگامی عمل شود نسلهای آینده ایران و اهل سنت و سنندج تاریخی پربارتر از امروز از شما در حافظه داشته باشند. پیروز و سربلند و مؤفق باشيد.
برادر ارادتمند شما عبدالله حيدري 25 فروردين 92
درود بر عین القضاه زمان و حلاج بی امان و روح خسته ی تاریخ و بر تابوت جهل حکومت ، میخ .
ببخشید سجع پردازی بی نمکمان برای لبخند شماست که یک دنیا می ارزد
من بعنوان یک اهل تسنن ایرانی از شما بسیار سپاس گزار م انشاالله موفق یاشید و در همه حال خداوند پشتیبان شما باشد.
لطفا به تقویم های گذشته نگاهی بیندازید!!!
تا حدود دو دهه پیش – وفات حضرت فاطمه (س) بود! یکباره شد شهادت !!!؟؟؟ چرا؟ که تشخیص داد؟ آیا حضرت علی (ع)
شیر عرب ، آنقدر ناتوان و ترسو بود که از خون همسرش ، دختر پیامبر اسلام بگذرد؟؟؟؟
کم لطفی نکنید اقای نوری زاده توهین از طرف اهل سنت اشعری عقده پیرو یکی از4 مذهب اهل سنت ان هم به نور دیده رسول الله صلی الله علیه فاطمه حسنین یا علی جانم به قربان دوست دارانش سگی کی باشم جان بی ارزش را فدای این پاکزاده گان اصل ونسب پاک کنم
اقای صورتگر لطفا وهابیت و سلفی واخوان را وارد مذاهب اهل سنت نکنید اینان احزاب سیاسی هستند واز هر اخوری میخورند اهل سنت فقط 4 مذهب است
امیدورام سالهای سال زنده و پاینده باشی و جای مردانی مثل شما نامردهای زمان زودتر بمیرن .
از اینکه سنندج رو برای آرامگاه انتخاب کردید تشکر می کنم . امیدوارم پیامی که در دل این نامه ی شماست همه درکش کنند .
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّـهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ ﴿البقرة: ١٧٠﴾
و اگر گفته شود بدیشان پیروی کنید آنچه را خدا فرستاده گویند بلکه پیروی کنیم آنچه را یافتیم بر آن پدران خویش را و اگر چه باشند پدرانشان نه چیزی را تعقّل کنند و نه هدایت یابند
مرحبا به شرافت، سلاست و صلابت قلمت نوری زاد عزیز
در این زمانه که ارزشها همگی بر مدار صفر می چرخند، در این وانفسا که دروغگویان آینه داری محلت کوران میکنند، در این روزگار که انصاف و عدالت در سرزمین من، پاک زمینی که هماره مهد شعور و فرهنگ و خداباوری و دانش مداری بوده است، هر روز با نام خدا به مسلخ برده شده و بساط ریا و تزویر و دروغ، پر رونق و گسترده است، در این زمستان توانفرسا، تنها صدای توست که رسا و بالنده می آید.. قصه های پر غصه ای داری از آنچه با خود کرده ایم، از روزگار فر و شکوهمان و از خدایی که در همین نزدیکی است…
این نوشته ات نیز نیز بسان بسیاری از دیگر نوشته های پرمغز و باشکوهت، نسبتی دارد عمیق با انصاف .. تجسمی فاخر است از عدالت در داوری و قضاوت
وجود نازنیت بی گزند باد ای مرد
برایت دعا میکنم
باسلام مجدداستاد گرامی
مب بانظرشماکاملا”موافق هستم.
امااگرحتی عده قلیلی اراصلاح طلبان درانتخابات شرکت کنندویا اصلاح طلب ضعیفی کاندید بشودوقدرمسلم رأی نیاوردبه نظرشماآیافاتحه اصلاحات واصلاح طلبی خوانده نمیشود؟
سلام مجدد
آقای نوری زاد این خبررا هم داشته باشید بد نیست. ببینید جناب مکارم وقتی فلان عالم برجسته سنی را ” ناآگاه” خطاب می کند انتظاردارید همان عالم ناآگاه برای ایشان آغوش وا کند؟
——–
به گزارش شیعه آنلاین به نقل از واحد مرکزی خبر، حضرت آیت الله مکارم با انتقاد از فتوای عجیب رئیس مفتیان عربستان گفت: صدور این گونه فتواها به نفع آمریکا و رژیم صهیونیستی و دعوت به جنگ مذهبی در جهان اسلام است.
وی امروز در درس خارج فقه خود در مسجد اعظم قم، فتوای آل الشیخ، رییس مفتیان عربستان سعودی مبنی بر لزوم مبارزه مسلمانان با شیعیان را عجیب و دارای منشا سیاسی و فرهنگی دانست و اظهار داشت: وی اخیراً در حکمی با نهایت تعجب اعلام کرده که بر تمام مسلمانان لازم است با شیعیان مبارزه کنند.
آیتالله مکارمشیرازی با بیان اینکه امروز وهابیون مصر نیز شروع به فعالیت و شیعه ستیزی کرده اند و تاکید می کنند که نباید با ایران رابطه برقرار شود افزود: به عقیده ما سرچشمه این شیعه ستیزی دو عامل است، نخست این که افرادی مانند آل الشیخ، رییس حکومت خود(آل سعود) را اولوالامر می دانند و علت دیگر آن که از دولت شان ارتزاق می کنند و از آنها حقوق می گیرند.
وی با تاکید بر این که غرب به دنبال راه اندازی جنگ طایفه ای در جهان اسلام است ابراز داشت: دولت سعودی نیز با آمریکا و اسرائیل رابطه دارد و آنها را دعوت به اختلاف افکنی می کند و دولتمردان و حکام سعودی نیز مفتیان را وادار به ایجاد اختلاف بین مسلمانان می کنند.
آیتالله مکارمشیرازی وحشت از منطق شیعه و اهل بیت(ع) را عامل دیگر فتواهای عجیب برخی مفتیان دانست و اظهار داشت: اینها حتی از ورود گردشگران شیعه به مصر هم هراس دارند و از رواج فرهنگ اهل بیت(ع) به شدت در وحشت هستند.
وی گفت: تمام کتب اهل سنت در کتابخانه های ما وجود دارد اما مفتیان وهابی از وجود یک کتاب ما در کتابخانه های خود در وحشت و هراس هستند و ترس شان نیز از منطق و مکتب ما است.
آیت الله مکارم شیرازی ابراز امیدواری کرد: مفتیان ناآگاه دشمنان اصلی خود را بشناسند و جامعه اسلامی را به وحدت، و نه به جنگ و تفرقه و خونریزی دعوت کنند. وهابیت امروز به دوران جاهلیت و خشونت اعراب برگشته است.
سلام ای شرافت قلم
نمی خواهم بیهوده ازشما تعریف کنم چه خود می دانم ازاین خطرات نفسانی عبورکرده اید. اما درباره این نوشته تان باید بگویم آفتی که به آن اشاره کرده اید یک آفت دوطرفه است. یعنی اگرشیعیان هم ازهتک حرمت دست بکشند علمای سنی دست بردارنیستند. مشکل شیعه وسنی یک سیاست استحماری تاریخی است وبه این زودیها حل نمی شود. برای این اختلاف تاریخی سرمایه گذاریهای زیادی شده بهمین زودی هم ریشه کن نخواهد شد. بقول شما نان بعضی ها درهمین اختلاف است. مثلا شما بگوچرا رهبرایران با این همه قربان صدقه ای که درسفربه مناطق سنی نشین نثارسنیان می کند چرا اجازه نمی دهد سنیان درتهران مسجد داشته باشند. همین امروز درسایت شیعه آنلاین که طراحی شده برای دمیدن برآتش اختلاف شیعه وسنی وتوسط دستگاههای اطلاعاتی ایران اداره می شود این خبررا دیدم:
————
به گزارش شیعه آنلاین، پس از گذشت حدود دو سال از آغاز انقلاب بحرین، اکنون دیگر بر همگان دیکتاتور بودن اعضای خاندان رژیم آل خلیفه اثبات شده اما مدافعانشان به دلیل داشتن منافع مشترک، همچنان از این خاندان دفاع می کنند.
این در حالی است که اعضای خاندان آل خلیفه در حوادث مختلف رفتارها و اقداماتی از خود نشان داده اند که دیکتاتور بودنشان به راحتی اثبات می شود.
اخیرا بنرهایی توسط “خانواده الهتیمی” که از هواداران رژیم آل خلیفه هستند، در نقاط مختلف شهرهای بحرینی نصب شده که بر روی آن تصویر شاهزاده «خلیفه بن سلمان» نخست وزیر بحرین دیده می شود. او در این تصویر، نوه “ذو النورین” (لقب عثمان بن عفان) خلیفه سوم اهل سنت معرفی شده است.
در این بنر همچنین روایتی از “أبو هریره” محدث سرشناس اهل سنت که حدیث های جعلی زیادی دارد، نوشته شده است. مضمون روایت این است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از “عثمان بن عفان” کسی که فرشتگان نیز از او شرم دارند، شرم دارد.
————–
می بینی آقای نوری زاد؟ حالا یکی دریک جای دنیا یک غلطی کرده شما چرا آن را آگراندیسمان می کنی؟ بعدش درهمین سایت می بینی ازقول یک عالم سنی آورده:
————
به گزارش شیعه آنلاین، با نزدیک شدن روابط جمهوری اسلامی ایران و مصر، حملات و انتقادات وهابیون و سلفی های سراسر جهان به ویژه در مصر علیه مذهب تشیع و پیروان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام افزایش یافته است.
در جدید ترین حمله صورت گرفته در این راستا، «أحمد فرید علی» عضو “شورای امنای دعوت سلفی” و مسئول “کمیته مقابله با شیعیان در مصر” گفت: مذهب تشیع، یک مذهبی اسلامی نیست بلکه مخلوطی از یهود، مسیحیت و زرتشتی است!
وی که در کنفرانس سلفی ها برای مقابله با مذهب تشیع در مصر، در شهر “طامیه” مصر برگزار شد سخن می گفت، در ادامه افزود: اگر اعتقادات مذهب تشیع را مطالعه و بررسی کنیم خواهیم دید که هر بخشی از آن از یکی از ادیان گذشته مانند یهود، مسیحیت و زرتشتی بر آمده است.
او در ادامه اتهامات خود علیه مذهب اهل بیت علیهم السلام گفت: این مذهب فقط برای مقابله با اسلام واقعی تأسیس شد. اگر چنین نبود، هیچگاه پیروان این مذهب از کشته شدن یکی از خلفای اسلام مانند “عمر بن خطاب” شاد نمی شدند.
«أحمد فرید علی» همچنین خطاب به “محمد مرسی” رئیس جمهور مصر افزود: ما به آقای مرسی توصیه می کنیم که تقوا پیشه کند و به وعده ای که “اخوان المسلمین” قبل از انتخابات به جریان ها و گروه های اسلامی درباره شیعیان داده بود، عمل کند زیرا مذهب تشیع، درب شرارت است!
——————–
آقای نوری زادعزیز
شما به نکته های درستی اشاره فرموده اید. منهم می گویم: ازنظرشیعیان حاکم، سنی خوب، یا سنی مرده است یا سنی خاموش یا سنی ای که دارد شیعه می شود. ازنظرعلمای سنی هم یک شیعه یا پلید است یا خونش حلال یا کسی که نمی شود با او معامله کرد چه برسد به این که با او معاشرت کرد واو را به رفاقت برگزید.
نوری زاد گرامی
داستان اختلاف شیعه وسنی یک بساط بزرگ کاسبی است. عده ای اینطرف عده ای آنطرف. درحالی که مردم عادی چه شیعه چه سنی با هم اختلافی ندارند. آقای مکارم شیرازی خودش یکپا متخصص امور وهابیت است. یعنی اگرسیصد نفر اینجا درحال اعدام باشند و همان موقع لب مرز یک وهابی عطسه بکند ایشان بی توجه به این سیصد نفر فورا حلاجی می کند که عطسه آن وهابی حتما یک نیتی شومی پشت بندش هست.
دست شما را می بوسم
مراقب خودتان باشید. فکرمی کنم هیچ سنی ای نباشد که شما را دوست نداشته باشد. درعوض حتما بدست کسانی که خود را شیعه می دانند ازپا درخواهید آمد.
سلام.به کجا چتیتن شتابان.من مدرک و سواد شما را نمی دانم. اما مظمن هستم که آدم عمیقی نیستید. حرفهایتان ملغمه ایی از درست و غلط است که از جمع آن به فرض به حق بودن اراده ای باطل دارید. اما کاش سری به خطبه فاطمه میزدید . سری به شقشقه ایی که با سوال امثال تو سطحی نگران احساساتی به هدر رفت بزنید. بسیاری از حرفاتون غلط بودنش روشنه.
سلام نوری زاد
من ازقدیم تو را می شناسم. اززمانی که به تلویزیون آمدی ومجری برنامه های جهادسازندگی شدی وبا شهید آوینی همکاری کردی. بعدش برنامه های روایت فتح شروع شد وتو مجری برنامه های روایت فتح شدی. بعد ازجنگ یک مجموعه برنامه ساختی با عنوان” ما اهل مسجدیم”. درآن برنامه یادم هست رفته بودی سنندج دریک روستا مردم را جمع کرده بودی . من برای اولین بار درآن برنامه دیدم تو نمازخواندن کردهای آن روستا را نشان دادی که با دستهای بسته به نمازایستاده بودند. یک روز ازتو پرسیدم چرا نمازاینها را اینجورنشان دادی؟ مگه نمی بینی تلویزیون نمازسنی ها را نشان می دهد اما بدون این صحنه. اون روز دست گذاشتی روشونه من گفتی خودت دوست داری تورو جوری نشون بدن که نیستی؟ من اون روز ازت دلخورشدم. خیلی زیاد اما بعدش دیدم نگاه تو درسته. پشت سرت من یکی خیلی بد گفتم. خیلی زیاد. خیلی زیاد. حلالم کن. ازخوندن این مطلبت کیف کردم. مخصوصا مداحان هیچ نفهم رو خیلی پسندیدم. کی جرأت داره به این شعبون بی مخ ها بگه: مداحان هیچ نفهم.
بازم می گم حلالم کن نوری زاد
سلام اقای نوریزاد عزیز قلمت پر مرکب دست و پنجه ات بیدرد وبلا همیشه ماندگار مثل نوشته هات
درود بیکران بر شما نشان از مردی دارید که تاریخ ازاو نشان دارد.
سلام استاد
میشه لطف بفرمایید ونظرتون رو در باره انتخابات بیان کنید.
موندم که باید چه کنم.
آیا ممکن است آقای خاتمی بیاید؟ اگر بیاید باید چکار کنیم؟
خواهشا” جواب بدهید.
ممنون میشوم.
——————–
سلام محسن گرامی
من به هیچ جریانی تعلق ندارم. چه چپ چه راست. اما خودم تا زمانی که آقایان میرحسین وکروبی وسرکارخانم رهنورد درزندان اند رأی نخواهم داد. درعین حال که به اندیشه وخواست و رفتارهرکسی که به هردلیل درانتخابات شرکت می کند احترام می گذارم.
با احترام
.
دوست عزیز حمید
تاریخ شاهد است عملیاتی مانند فتح المبین و الی بیت المقدس و بسیاری دیگر از عملیات های پیروز بدست با کفایت اساتید دانشکده دافوس ارتش و فرماندهان ملی و عاشق ایرانش انجام شده ولی متاسفانه نانش را امثال محسن رضائی /// و مشتی جوان -اگر چه مایه عزت ایرانند ولی بخاطر عدم توجه به این طراحان مطرح شده اند- سرداران اورنج کانتی و زعفرانیه نشین و امروز دنباله رو شهرداری که اگر به ریاست جمهوری برسد باید برای امدن امثال احمدی نژاد و فساد دوران احمدی نژاد حسرت برد و خدا خدا کرد.
سلام اقای دکتر عزیز
مطلب اقا مجتبی و جمعه های خامنه ای را خواندم و برایم جالب بود اما چند سوال در مورد مطلب دوم.
ا.اقای دکتر قصد شما از نوشتن نامه در هر جمعه به اقای خامنه ای چیست؟ایا از انجام اینکار در سال گذشته در زمان ایام انتخابات مجلس غمبار نهم طرفی بر بستید؟
2.من به خوبی می دانم که قصد شما از نوشتن این مدل مطالب این است که اقای خدا خامنه ای و مسولین ب////کشور اوضاع امروز ایران را درک کنند و به جاده عقل گرایی و انصاف و تعامل با منتقدین و مخالفین بر ایند اما ایا به نظر شما با این شرایطی که هر روز شخص حضرت اقا //// برای گروه ها و جناح ها خط و نشان می کشند و از حالا به نوعی معلوم است خرداد امسال ابستن حوادث تلخی خواهد بود ایا جایز است وقت خود را برای کسی که خود و نظام تحت امرش را خوب کامل فرض می کند و مخالفان را میکروب و دشمن و مزدور اجانب می داند تلف کردن جایز است؟
3.به فرض مثال که محال می باشد فضا باز شود ایا با باز شدن چند روزه فضا که یک ترفند سیاسی است و باز به فرض محال اگر اصلاح طلب یا فرد معقولی سرکار بیاید که تا به امروز نام تمامی کسانی که مطرح شده در حق یک ادم معقول نبوده از اصلاح طلب و اصولگرا و مستقل ایا مشکلات میلیاردی این مملکت با وجود شخص رهبری و مدیران و نوچه هایش حل خواهند شد؟ خوشحال می شوم که به سوال هایم جواب های یک کلمه ای و موکول به اینده ای ندهید.با تشکر دوستدار شما صدرا
———————-
صدرای گرامی سلام
سراین گره را وا مکن که دراین انبان واویلا فراوان است.
ماجرا این است که من وشما نیک می دانیم نقش ما وسهم ما درحاکمیت چیزی جز صفر نیست. اما آیا قبول این نکته ما را از تقلا باید باز بدارد؟ من شخصا دارم تلاش می کنم یک حق فراموش شده را جا بیندازم. وآن این که: ما – هرکه هستیم – می توانیم وباید بدون لکنت با بزرگان وصاحب منصبان صحبت کنیم. سهم من همین است. من هم مثل شما می دانم که تلاش من برای مجاب کردن ایشان ودستگاه غارتگری روحانیان حاکم هیچ درهیچ است. اما مرا با آن افق کاری نیست. من همین افق خودم را مد نظر دارم.
با احترام
.
باعرض ادب وسلام خدمت جناب نورى زاد
بنده ارتشى هستم ويكى ازدوستداران شما_سئوالى ازشمادرآستانه روزارتش داشتم. اينكه چرا ارتش تااين حدتضعيف شده وازجامعه تردشده واسمى ازارتش وجودندارد آيا ارتش نبودكه در8سال مقابل ارتش بعث قرارگرفت حال آنكه تمام فتوحات جنگ به اسم سپاه تمام شد خواهشآ اولاازديدگاه خودجواب من رابدهيدلطفآ_دومآلطفا درمصاحبه خودبارسانه هاي خارجى به اين نكته اشاره كنيدبا كمال تشكر
———————
سلام جناب حمید گرامی
تنها اگر ارتش بود وارتش، آدمهای برمسند نشسته احساس امنیت نمی کردند. وهرآن احتمال جمع شدن بساط خود را می دادند. اگردرمقطعی ضرورت سپاه را بپذیریم، بعد ازآن بایستی همه ی ما به داشتن یک ارتش مقتدر تن درمی دادیم. اما باید یک “سپاهی” می بود که امنیت خاطر مدام آقایان را دراین غارت بزرگ فراهم آورد. شما یک کشوررا اسم ببرکه هم سپاه داشته باشد هم ارتش. سپاه هست که مراقب ارتش باشد و برای خاطرآقایان آسودگی مهیا کند. سپاه همین کار را می کند اما ازقِبَلِ آن بساطی برای خود علم کرده که درتاریخ بشریت نظیرندارد.
با احترام
.
خلاصه بیانات گهر بار آقای جوادی آملی :
به گزارش جماران، حضرت آیتالله عبدالله جوادی آملی روز هفدهم فروردین ماه در درس تفسیر خود که در مسجد اعظم قم برگزار شد، به تفسیر آیات ابتدایی سوره مبارکه احزاب پرداخت و گفت: سوره مبارکه احزاب در مدینه نازل شد و عناصر محوری آن مسائل حکومتی و سیاسی است، تشریح و تأسیس نظام و ارتش اسلامی و پایگاه اقتصاد اسلامی در سورهای مدنی مطرح است….
مفسر برجسته قرآن کریم خاطرنشان کرد: … این پیامبر اگر بخواهد با روش عادی با جامعه برخورد کند کار سختی است، باید قله تقوا را داشته باشد، وجود مبارک حضرت ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) کعبه را ساختند، بعد از مدتی این کعبه بتکده شد، همه بتها را در آنجا گذاشتند، یکبار پیامبر(ص) به آنها بد نگفت و فحش نداد، فرمود از اینها کاری ساخته نیست، شما هم اگر بخواهید آرام زندگی کنید و از طرفی تکفیری نداشته باشید و از این طرف کشتار بیرحمانه روزانه در میانمار و بنگلادش و در شرق نداشته باشید باید به این روش عمل کنید، باید راه پیامبر را بروید، یکبار نشد که پیامبر(ص) به آنان فحش دهد.
…
وی اظهار داشت: با اینکه جایی مقدستر از کعبه نبود اما پیامبر(ص) یکبار به این بتها فحش نداد، حضرت فرمود از اینان کاری ساخته نیست، اینان مشکل خودشان را نمیتوانند حل کنند، پیامبر(ص) با این تقوا جامعه را اداره کرد، اگر فحش بدهید، فحش میشنوید و مشکلی حل نمیشود، تکفیر بکنید، تکفیر دیگران در کار است و غیر از خونریزی کار دیگری نمیشود، …. دشمن غیر از اینکه از این طرف تکفیر از آن طرف تکفیر، از این طرف کشتار از طرف دیگر کشتار باشد،{ چه می خواهد؟} باید راه پیامبر(ص) را حفظ کرد، از راه اقامه برهان، از راه اقامه استدلال باید پیش رفت، …
حضرت آیتالله جوادی آملی بیان کرد: …. اگر کسی بخواهد یک حکومت و نظام اسلامی تشکیل دهد، راهکار مشخصی دارد، ادب اجتماعی و مردمی را حفظ کند و با بتپرستها از راه برهان و مانند آن پیش میروند، به بت فحش دادن کاری را حل نمیکند، سب و لعن کاری را حل نمیکند، ما که در عالم تنها زندگی نمیکنیم، ما مشکلات ملی، منطقهای و بینالمللی داریم، اینها را باید عاقلانه حل کنیم، تولی و تبری باید با مسئله امنیت جمع شود، این یک کار سیاسی و اجتماعی است، … امنیت و حفظ دماء مسلمین از سوی دیگر باید جمع شود، این موضوع کمتر از جریان انرژی هستهای نیست، از این طرف مدام سب و لعن و از آن طرف همواره کشتار، هر روز میشنوید که کشتاری صورت میگیرد، این امر در نهایت راه حلی دارد، این راهی دارد یا باید هر روز برای کشتار در میانمار، پاکستان، بنگلادش و میانمار غصه بخوریم، اگر این دین برای برقراری امنیت آمده است، راه حل دارد، تنها راه حل فقهی و اصولی نیست که حوزه علمیه انجام بدهد، این نیاز به راه امنیتی، مذاکره و مانند آن است، ما ناچار یک قدری افسوس و گریه میخوریم، یک ناله کردن و افسوس خوردن و مجلس ترحیم گرفتن کار ما شده است.
وی در پاسخ به سؤالی درباره تفاوت میان لعن و سب اظهار داشت: لعن در کلیات است، … اما تطبیق در جزییات مسئله دارد، سابقا این طور بود که اگر میان دو کشوری جنگ بود اگر ولیعهد یک کشوری فوت میکرد، یک هفته آتشبس میدادند و بعد هم جنگ را ادامه میدادند، اما اگر ولیعهد عربستان میمیرد، برخی میروند در کنار سفارت عربستان آجیل و شیرینی پخش میکنند، این امر نه واجب و نه مستحب و نه معقول و نه منقول است، جلوی این کارها را میشود گرفت؛ آن وقت انتظار داریم برای حجاج فرش قرمز پهن کنند؛ …
————————
چند نکته درباره این بیانات گهربار،عالی و کاملاً درست:
1- تا حالا کجا تشریف داشتند؟
2- وقتی پیش خود ایشان هاله نور دیدند چراسکوت کردند و نهی از منکر نفرمودند؟ عمل به اسلام فقط برای مردم عوام است، علماء از تبصره ها استفاده می کنند؟ و یا اینکه همچنانکه منزلشان اندرونی و بیرونی دارد، اسلام هم اندرونی ای دارد و بیرونی ای !!!! اسلام بیرونی مال ما و اسلام اندرونی مال آقایان!
3- این اطلاعات و فهم از از دین تازه استباط شده و یا قبلاً هم بوده؟ چرا قبلاً این حرف ها را افاضه نکردند؟
4- آیا این هم نوعی حفظ موقعیت و شرکت در مسابقه فحش دهی به احمدی نژاد است ؟ وقتی همه به دولت فحش می دهند ایشان هم سعی کرده عقب نماند؟
5- …
6- …
7- باد از کدام طرف می وزد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
چرا باید به ناقل این سخنان اعتماد کرد؟؟
همه ی حرف بنده این است؛ با شنیدن این سخنان می توان به درستی راه رفته شده توسط خودمان اعتماد بیشتری پیدا کرد اما به یقین نمی باید به صحت رفتار امثالِ ناقل این سخنان، اطمینان حاصل نمود زیرا ا ینان که استاد و مبدع! علم خطابه، مجادله، مغلطه و از همه مهمتر تقیه وتوریه اند ودر یک کلام صورتگر نقاشند، می توانند هر لحظه بتی ساخته به جان مردم اندازند.
آقای نوری زاد این فیلم را ببینید تا بدانید اونا که مرتب می گن بی بی فاطمه وبی بی دوعالم چه جونورایی هستن
بسیجی شبه آدم که با شلاق به جان جوانی افتاده و با چوب و شلاق بر دست بر اندام متهم می زنند واز
http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=0Uj3bkR0O30
با عرض سلام وتبریک سال نو خدمت پدر بزرگوار جناب آقای نوری زاد.
آقای نوری زاد به نظر شما آخر این جریان ها چه بلایی سر مردم میاد به خدا من تو کار اینا موندم دارن چکار میکنن هر چی فکرش رو میکنم به هیچ نتیجه ای نمیرسم.
اولین نخست وزیر مملکت که جاسوس آمریکا بود
اولین رئیس جمهور مملکت هم که جاسوس منافقین بود
نخست وزیر هشت ساله جنگ خود فتنه است
رئیس جمهور سازندگی ساکت فتنه است
رئیس جمهور اصلاح طلب حامی فتنه است
این یکی هم که جریان انحرافیه
سلام آقای نوری زاد
به موضوع خوبی اشاره کردید. مخصوصا امروز که روز شهادت حضرت صدیقه است. صبح که به سایت شما نگاه کردم دیدم مطلبی دراین خصوص ندارید. بعدا که دیدم این را نوشته اید خیلی لذت بردم.
———
اززنده یاد احمد شاملو می پرسند:
“آیا هنر و سیاست جایی به هم می رسند؟”
پاسخ می دهد:
” آه بله، حتما. نرون شهر رم را به آتش می کشید و چنگ می نواخت…
شاه اسماعیل خودمان صدها هزار نفر را گردن می زد و غزل می گفت…
بتهوون عظیم ترین سمفونی عالم را در ستایش ناپلئون ساخت…
و هیتلر که آرزو داشت نقاش بشود، عظیم ترین رنجگاه تاریخ، کشتارگاه زاخسن هاوزن را…
ناصرالین شاه هم شعر می سرود و هم نقاشی می کرد و نقاش می پرورد…
اما، برای یک تکه طلای دزدیده شده می داد سارق را زنده زنده پوست بکنند…
انسان برایش با بادمجان تفاوتی نداشت…
خب بله، یک جایی به هم می رسند:
متاسفانه بر سر نعش یکدیگر.”..
برگرفته از گفت و شنید ناصر حریری با احمد شاملو
نوری زاد استاد قلم سلام
مدتها بود که می خواستم یه همچه چیزی بنویسم نمی دونستم ازکجا شروع کنم. من اعلام می کنم که این مطلب مال من بود نوری زاد اونو ازذهن من کش رفته. دوستت دارم نوری زاد که من هرچی فکرمی کنم می بینم همونو نوشتی. ما شیعه ها آبرو برا امامان شیعه نذاشتیم بمونه. هی گفتیم علی وبه علی دروغ بستیم. هی گفتیم فاطمه و آبروی فاطمه رو بردیم. تا اسم فاطمه میاد وسط یاد حجاب می افتیم . انگاری فاطمه بوده وحجاب. یکی کلی دزدی می کنه کاری باهاش نداریم تا به یه بدحجاب برمی خوریم دادمون میره هوا. ازاین که می خوای خودتو تو فبرستون کردها دفن کنی خوشحالم. من خودم اونجا یه مزار برات می سازم. قول بهت می دم نذارم ازت یه امامزاده بسازن.
یه کرد سنندجی
استاد گرامی سلام
تشکرازمطلب غنی وآمیخته به درستی وادب و عقلانیت شما. بد ندیدم این شعرپروین اعتصامی را تقدیمتان کنم:
زن در ایران، پیـش از این گویی که ایرانی نبود پیــــشهاش جز تیرهروزی و پریشــــــانی نبود
زندگی و مــــرگش اندر کنج عزلت میگذشت زن چه بود آن روزها، گــــر زان که زندانی نبود
کس چو زن، انـــدر سیاهی قرنها منـــزل نکرد کس چو زن، در معبــد سالوس قــربانی نبود
در عدالتخانـــــهی انصاف، زن شاهـــد نداشت در دبستان فضیـــلت، زن دبستـــــــانی نبود
دادخواهیهـــــای زن میمانــد عمری بیجواب آشکارا بـــــــود این بیــــــداد، پنهـــــــانی نبود
بس کســـان را جامه و چوب شبانی بود، لیک در نهــــــــادِ جمله گـــرگی بود، چــوپانی نبود
از بــــــرای زن به میــــــدا ن فــــراخِ زنــــــــدگی ســرنوشت و قسمتی، جز تنگ میــدانی نبود
نـــــور دانـش را زچشم زن نهـــان میداشتند این نـــــدانستن ز پستی و گرانجـــــــانی نبود
زن کجــا بافنــده میشــد بینخ و دوک هنـــر خـــــــرمن و حاصل نبـــود آنجا که دهقانی نبود
میـــوههای دکّـــهی دانش فراوان بــــود ، لیک بهــــــــر زن هــــرگز نصیبی زین فـــــراوانی نبود
در قفـــــــس میآرمید و در قفس میداد جان در گلستــــان، نام از این مـــــرغ گلستانی نبود
بهـــــــر زن، تقلیـــد تیه فتنه و چـــــاه بلاست زیـــــــرک آن زن کاو رهش این راه ظلمانی نبود
آب و رنـــگ از علم میبایست شــــرط برتری بـــــــــا زمـــــــرّد یاره و لعل بـــــــدخشانی نبود
جلوهیصدپرنیان ، چونیک قبایساده نـیست عـزت از شایستگی بود، از هوســــــرانی نبود
ارزش پوشنده، کفش و جامــــــه را ارزنده کرد قــــدر و پستی، با گـــرانی و بـــــه ارزانی نبود
ســــادگی و پاکی و پرهیز، یک یک گــــوهرند گــــــوهر تابنـــــده، تنهـــــا گوهـــــر کانی نبود
از زر و زیور چه سود آنجا که نــــادان است زن زیـــــــور و زر، پــــردهپـــــوشِ عیب نادانی نبود
عیبها را جامهی پرهیز پوشاندهست و بــس جامـــــــهی عجب و هـــ وا، بهتر ز عریانی نبود
زن سبکساری نبیند تا گـرانسنگ است و پاک پـــــاک را آسیبی از آلــــــوده دامـــــــانی نبود
زن چو گنجور استو عفت،گنج و حرصو آز،دزد وای اگـــــــر آگـــــه از آیین نگهبــــــــــانی نبود
اهـــرمن بر سفرهی تقو ی نمیشد میهمــــان زان که میدانست کان جا، جای مهمانی نبود
پا بــــــه راه راست بایــــد داشت، کاندر راه کج تـــــوشهای و رهنمـودی، جــــز پشیمانی نبود
چشم و دل ر ا پـــرده میبایست، امـا از عفاف چــــــادر پـــــــوسیــــــده، بنیاد مسلمانی نبود
خسروا، دست تـــــوانای تــــو، آسان کــــرد کار ورنـــــــه در این کـــار سخت امیــد آسانی نبود
شهنمیشد گردر این گمگشتـــه کشتیناخدای ســــــاحلی پیـــــدا از این دریــای طوفانی نبود
بایـــد این انـــوار را پروین بـــــه چشم عقــل دید مهــــــر رخشان را نشایـــــد گفت نــورانی نبود
« پروین اعتصامی»
بسیار مطلب خوبی بود . ما نه تنها از بزرگان دین هیچ استفاده ای نکردیم به جاش از آنها بتی ساختیم که برای شفای بیماران و نذر ونیاز سراغشان میریم .من به عنوان یک جوان 25 ساله معتقدم //// است که به جای تفکر و پیروی از خدا انسان را در یک سری داستان و حدیث و روایت از گذشته سرگردان میکند .