من بهترین واژه ی مترادفی که می توانم برای مجلس خبرگان خودمان برگزینم – البته با اغماض و گذشت بسیار – مجلس خفتگان است. مجلس خفتگان یعنی تشکیلات عریض و طویلی که با هیاهو و صرف کلی هزینه، نمایندگان نامداری را به کام خود می کشد و بلافاصله آنان را منجمد می کند و به خواب می برد.
عده ای از هموطنان ما مجلس خبرگان را “مجلس خیره گان” نیز نام نهاده اند. به این معنا که: نمایندگان هر دوره اش چهار پنج سال آزگار به نقطه ای که بیت مکرم مأمورشان کرده خیره می مانند و پلک هم نمی زنند. مثلاً این نمایندگان قرار بوده وهست که با اعتنا به اخیتارات قانونی شان خطاهای احتمالی رهبر را رصد کنند و او را از راه کجی که رفته به راه آورند یا اساساً برکنارش کنند. اما نه که از ترس نیم نگاهی نیز به اختیارات خود نمی کنند بل دو زانو در برابر رهبر می نشینند و از او “رهنمود” طلب می کنند. مثل این که اعضای شورای شهر فردی را برگزینند و شهردارش کنند و بلافاصله بعد از گزینش او دو زانو در برابرش بنشینند و از او تقاضای رهنمود کنند!
حیف که نمایندگان این مجلس منجمد در خوابند وگرنه دم گوششان می گفتم: آهای حضرات، این ریسمانی که از جانب مردم به دست رهبر سپرده اید، کم کم دارد خود مردم را خفه می کند. و می گفتم: از نردبان “ترس” فرود آیید و یک لامپ صد وات بدهید دست رهبر گرامی و از او بخواهید در نیروگاه اتمی بوشهر روشنش کند. یا یک عکس از جناب احمدی نژاد بدهید دستش و به او بگویید: بچش! طعم تلخ بی اعتنایی به مردم را. و یا یک چراغ قوه به او بدهید و از او بخواهید بگردد و در کل دوران رهبری اش، یک قدم مفید، یک کار مفید، یک حرکت مفید را پیدا کند و نشان مردم و نشان نسل های برنیامده ای بدهد که از همین حالا مقروضشان کرده ایم و سرمایه هایشان را به این و آن بخشوده ایم و تباه کرده ایم.
بعد به خود می گویم: چکارشان داری؟ بگذار این بنده های خدا به خواب خود ادامه بدهند. از کسی که برای “ترسیدن” انتخاب شده، و برای ترسیدن دوره ها دیده، انتظار نترسیدن کمی نابخردانه می نماید. اما نمی دانم چرا آرزو می کنم ای کاش یکی از اینان بیدار شود و داد بزند: ای رهبر گرامی، جوابگویی به مردم بکنار، حقوق تباه شده ی مردم بکنار، نیروگاه خاموش اتمی بوشهر بکنار، بی آبرویی های جهانی بکنار، یک دستوری بدهید دزدان سپاه و دزدان اطلاعات این پنج کامپیوتر نوری زاد را که از سالهای دور برداشته و برده اند به او بازبگردانند. بعد که خوب فکر می کنم بخود می گویم: راستی اگر یکی از اینان بیدار می شد چی می شد!
محمد نوری زاد
بیست و هفتم اسفندماه سال نود و یک
|
بلابلا
Ba salam be marde mohtarami chun shoma.maghze ensan ba gozashte zaman farsude mishavad in baraye hame vagheiyat dare . in afrad ke bayad tasmihaye mohm baraye iran beghirand ke aslan ghader nistand man ke 60 sal daram bavar konid mesle 20 sal ghblam ghader be tazie masael nistam in yek masalei fisiologic mibashad.
من هم چهل ساله ام و مغز من هم مشکل حافظه یافته است. ولی اینها خوب میخورند و اطمینان دارند که بازخواست نمیشوند و من اگر این دو خصوصیت شاملم میشد تا صدوبیست سال دیگه خودم هلو ومغزم هم مثل گردو کار میکرد؟؟مملکت خفتگان
با درود فراوان به یگانه مردی که بلندگو صدای حق گشت عیدتان مبارک.
من معتقدم که مملکت را خواب گرفته نه تنها مجلس خفتگان،به امید بیداری و آرزوی بهاری سبز.
مجلس خفتگان نه مجلس خرفتگان
من با هیاهوی مردگان بیشترموافقم. بخاطراین که هیاهوی خفتگان موقتی است. یعنی امکان این که این خفتگان بیدارشوند هست. مگراین که مثل اصحاب کهف رفته باشند داخل غارمجلس تا سیصد سال بعد بیدارشوند. با این تفاوت که اصحال کهف جوان بودند نه مثل اینها که همه خمیده قامت وخمیده فکرند. پس اگرموافق باشید تیتراین مطلب را واصلا محتوایش را به هیاهوی مردگان تغییربدهیم. اینجوری خیلی بهتراست. من کشته مرده اون عکسی هستم که مهدوی کنی دست گذاشته رودوش جنتی. ببین اوضاع مملکت ما افتاده دست کیا. اونوقت میگن ما چرا به زمین گرم کوبیده شدیم. می گن نخبه ها چرا پا می ذارن فرار. یا للعجب
عجب نامی برای این مقاله انتخاب کرده اید..هیاهوی خفتگان
اگر من بودم می نوشتم “مجلس ترحیم مذهب شیعه علوی”
من با آقای نوری زاد خیلی موافقم. به این خاطرکه مجلس خبرگان ونمایندگانش اصلن نه انگارتو این مملکت هستن و حضور دارن و نفس می کشن. من اگه جای آقای نوری زاد بودم می گفتم: مجلس مردگان. آقای نوری زاد خیلی تخفیف داده. چون اینا یه عده اند که مدتها پیش مردن رفتن
اولین نفر از سمت چپ آیت اله//// امام جمعه و نماینده سابق ولایت فقیه در زنجان میباشد که به دلیل دست داشتن در اختلاس ساخت مصلای زنجان مجبور به کناره گیری از امامت جمعه شد او از چشم مردم زنجان افتاد ولی از چشم رهبر نیافتاده وهمچنان عضو مجلس خفتگان میباشد.
دوست گرامی شما یا معنای این جملات پرمعنای نوریزاد را نمی فهمی یا نمی خواهی بفهمی . این کنایه است ، استعاره است قبلا هم گفتم عبدالمطلب فقط شترهای خود را از ابرهه طلب کرد و ابرهه همین حرف شما را به او زد و او هم گفت کعبه خدا دارد خودش خانه اش را حفظ کند و این جمله هم هزار معنا داشت…
I love this last phrase you always add to your text
بی آبرویی های جهانی بکنار، یک دستوری بدهید دزدان سپاه و دزدان اطلاعات این پنج کامپیوتر نوری زاد را که از سالهای دور برداشته و برده اند به او بازبگردانند.
سلام
راستی که آدم حتی در از دست دادن اموالش هم باید جنبه داشته باشه ! مثل مردم ! هر کدومشون تا به حال به اندازه ارزش کامپیوترهای نوریزاد فقط تو روز روشن عوامل محترم نظامی و انتظامی از دیوارشان بالا رفتند یا از آسمان بر بامشان فرو افتادند و دیش ماهواره ازشون بردند و دم بر نیاوردند ! یا اوناییکه ابروی جهانیشان به تاراج رفت و دم بر نیاوردند! یا اوناییکه اقتصادشان به باد فنا رفت و هیچ نگفتند ! یا اوناییکه عمرشان به بطالت رفت و هیچ نگفتند ! یا اوناییکه شبونه …… خلاصه جنبه داشته باشیم ! جنبه داشته باشیم جنبه !
“دم گوششان می گفتم: آهای حضرات، این ریسمانی که ازجانب مردم به دست رهبرسپرده اید، کم کم دارد خود مردم را خفه می کند.”
کم کم؟!
تو هم که //// خوابی، نوریزاد!