باور کنید من وقتی یک چنین عنوانی را برای نوشته ام انتخاب می کنم، بیش و پیش از همه ی مخاطبان، خود در خود مچاله می شوم. اما مگر می توان این عملگیِ جمهوری اسلامی ایران را برای اسراییل منکر شد؟ بله، این روزها ما با همه ی ید و بیضا و طمطراقِ خود، کاملاً در نقش یک گماشته ی بی مزد و بی مواجب، تا کمر در برابر اسراییل خم می شویم و مطامع او را در بلندگوهای رسمی خود تبلیغ می کنیم و همان می کنیم که او می خواهد و او فرمان می فرماید. این را از کجا می گویم؟ خواهم گفت:
اسراییل را ارباب پف کرده ای تجسم کنید که دوستانی دارد و دشمنانی. اربابی که در سالهای نچندان دور، با همسایگان اطراف خود دست به گریبان شد. مختصری از آنان کتک خورد و بسیاری را جانانه نواخت ولت و پارشان کرد. و اکنون، با اعتنا به دوستان و حامیانی که دارد، و با اعتنا به جربزه و استعداد خودش، در آرامش تمام و بی آنکه ذره ای از همسایگانش در هراس باشد، بر صندلی راحتی خود لمیده است و ما، آری ما، تا کمر در برابرش خم می شویم و دستورات اربابانه ی او را بر چشم می نهیم و با پول و حیثیت خودمان همان می کنیم که او فرمان می فرماید.
این ارباب لمیده بر صندلی راحتی، حتماً آرزوهایی دارد. و حتماً نیز در میان آرزوهای فراوانش، انهدام همسایگانِ بدکنش و فروپاشی آنان، برجستگی و اهمیت فراوان تری دارد. و اگر این انهدام و فروپاشیِ همسایگان بد کنش، بی زحمت و بی هزینه باشد، چه بهتر. و یا با لطمات غیرقابل جبرانِ پولی و انسانی و حیثیتی.
ارباب پف کرده و لمیده برصندلی راحتی، گماشته اش را (بخوانید جمهوری اسلامی ایران را) فرا می خواند و این آرزوی در سینه مانده اش را با او درمیان می گذارد. این که: من دلم می خواهد سوریه، بدون این که من یک فشنگ درکنم، با بکارگیری همه ی داشته های نظامی خودش شخم بخورد، و منابع پولی اش آب شود، و مردان و زنان مزاحمش به خاک و خود دربغلتند، و انبارهای مهماتش خالی شود، و در جهانِ فهم آبرویش برود و تحقیر شود و مفتضح شود.
گماشته ی بی اجر و مزدِ ارباب تا کمر خم می شود و دست بر چشم می نهد و می گوید: من مگر مرده ام که این آرزو در سینه ی شما بماند و شما را بفرساید؟ خودم ترتیبش را می دهم. و آن می کنم که شما می خواهید. با پول و هزینه ی خودم!
بله، و این گونه است که آن ارباب پف کرده، بر صندلی راحتی اش نشسته است و دود سیگار برگش را حلقه حلقه بیرون می دهد و شراب می نوشد و ما برای برآوردن آرزوهایش تا کمر خم می شویم و از پول خودمان هزینه می کنیم و سوریه را شخم می زنیم و مردان و زنانش را به خاک و خون می کشیم و سرمایه هایش را آب می کنیم و انبارهای نظامی اش را بر سر مردم بی دفاعش خالی می کنیم.
راستی اسراییل چقدر هزینه می کرد تا بی آنکه یک فشنگ درکند، سوریه اینگونه شخم می خورد؟ بی آنکه اسمی از شقاوت او در میان باشد؟ اینجاست که شما متوجه نقش دوستانی می شوید که در میان ما هستند و ریش و تسبیح و درجه و عمامه ای دارند و برای همان ارباب پف کرده کار می کنند.
این روزها، یکصد و بیست نفر “جاسوس” را به بند 350 زندان اوین منتقل کرده اند. در میان آنان، سرداران و پاسداران سپاه نیز فراوانند. از مسئول دفترِ سردار نقدی بگیر تا “رییس دفتر اسراییل در سازمان اطلاعات و امنیت سپاه”! تازه اینها کسانی هستند که مثلاً لو رفته اند. آنانی که هنوز با یقه های بسته و پیشانی های پینه بسته بر مصادر امورند و از همان ارباب پف کرده خط می گیرند بماند.
آرزوی دیگر ارباب پف کرده این است که ماجرای متخاصمین سوریه هرچه که ممکن است به درازا بکشد. مثل ماجرای هسته ای خودمان. که اگر کار به درازا بکشد، هم شخم خوردگی سوریه افزون ترخواهد شد و هم جمعیت فراوان تری به خون درمی غلتند و هم سوریه و ایران بی آبروتر می شوند و پولشان به تاراجِ زیرک ترها می رود. این آرزو نیز می بینیم که به مدد همین گماشته ی بی مواجب در حال برآورده شدن است. حالا شما بگویید من چرا در خود مچاله نشوم و به خاطر عنوانی که بر این نوشته نهاده ام در خود نگدازم؟
محمد نوری زاد
دوازدهم دیماه نود و یک
مصادف با نخستین روز سال 2013 میلادی
|
در تایید سخنان آقای نوریزاد، مطلبی خردمندانه از وبلاگ سهرابستان درباره «علت» آلودگی گسترده سپاه به خیانت جاسوسان:
http://sohrabestann.blogspot.com/2010/04/blog-post_03.html
اقا ی نوریزاد/ از تیتر مطلب شما میتوان انگونه تجربه کرد که دشمنی انسوی مرزمان بنام اسراییل قرار دارد حتا اگر این تیتر نوعی مزاح در ان باشد با اینحال از متن نیز میتوان این نکته را بگرفت.
نوشته ی شما نتوانسته انتقادی باشد و انطرف هنوز نظریه ی دشمن را دارد. اسراییل و ایران ! من نمتوانم تصور کنم کشور اسراییل اصلن بدون وجود حکومت ایران که دشمنیش را اهمان ابتدا با اسراییل روشن کرده است خصومتن با ایران داشته باشد و می تواسنت روابطش بر اساس همان منافغ ملی خودش مانند هر کشوری دیگر باشد که به منافع ملیش می اندیشد (درین پاراگراف باید اشاره کنم که اصولن من با ایده ی های ملی و کشوری مخالفم حال هر کشوری را در برگیرد باما بر اساس منطق نظم موجود جهانی برایتان می نویسم). حکومت ایران بدون وجود اسراییل هم ضد مردم کشور و مناقع کشور ایران است و این در اینه دشمنیش با کشوری دیگر اشکارتر میشود. در چنین دشمنی اشکاری که بطور اشکار ضد اسراییل یا هرگونه خرابکاری با پشتبانی های مالی و عقیدتی نوعی جنگ غلیه ان کشور از همان ابتدای انقلاب شده است. عجیب باید باشد منافع ملی اسراییل حداقل این ضرورت را ایجاب نکند بداند و بخواهد در برابر این نیستی خواهی حکومت ایران دربرابر خود عمل نکند! ازینرو با این داستان یقه ی کشوری مانند اسراییل را گرفتن اصلن مسخره است چون اسراییل بر اساس منافع ملیش با ایران کاری نمیتوانست داشته باشد. بطور حتم فرضیه هایی که فلان قوم دارد دنیا و اقتصاد را کنترل می کند درین میان توجیه چنین خصومت هایی میشوند. این درحایلست که چنین چیزی نه اثبات شده است و همینکه صد ها کشور دنیا در حال زیستن مسالمت امیز و حتا انتقادی با اسراییل هستند حال ناکهان نخبه های ایدلوگیک انقلابی ما چنان باهوش شده اند که گره ی همی مشکلات دنیا را در اسراییل می بینند! باید براستی به همه ی این نخبگان برای این ذکاوت و شهامت تبریک گفت! مسخره نیست؟ ما هنوز در نیافته ایم که این حکومت ایران است که درگوشه گوشه ی دنیا با این خصومت عمل می کند. کینه به غرب و کینه به اسراییل. من میخواهم بدانیم اگر کشوری اینهمه کینه به ایران داشت ایرانیان چگونه اقدام می کردند. ما پیش از اینکه هرگونه انتقاد بجایی بر اسراییل اشته باشیم باید دریابیم حکومت ایران دارای چنین کینه ای و چنین خصومتی بصورت عملیست. این در حالیست که حکومت ایران منافع کشورش و مردم سرزمین را به باد این کینه و خصومت میدهد. این براستی جنایتی بیش نیست. یعنی هم در درون ایران ضد منافع مردم بودن و هم بیرون ایران ضد مردم کشوری دیگر. اینکه شما یا هرکس دیگری کشوری یا ادمهایش را برسمیت بشناسد یا نه ابتدا می باید بتواند خود را از پیش داوری های ایدولوگیک و حذف ادمها جدا کند. اینکه منتقدی در غرب یا امریکای شمالی اسراییل را نقد کند با داستان کینه های حکومتیان ایران بسی متفاوت.
پایدار باشید
موضوع سوریه انتخاب میان بد وبدتر است از یک طرف یک رژیم خودکامه متکی بر سیستمهای اطلاعا تی ، بسته،تک حزبی و ………از سوی دیگر گروهی که در نقطه مقابل قراردارند .ارتجاع عرب با دلارهای نفتی ، اردوگاه غرب با اتکا به نیروی ناتو وعملگی ترکیه ورژیم غاضب صهیونیستی و فریب خوردگان سلفی والقاعده که با تطمیع همین دلارهای نفتی با عنوان وتابلو جهاد در راه خدا گروه گروه توسط باندها مافیایی روانه سوریه می شوند اینک به چند سئوال زیر پاسخ دهید؟
چرا باید اردو گاه غرب، ارتجاع عرب ، اسرائیل ؛ القاعده ، درمسئله سوریه وحدت نظر وعمل داشته باشند؟ پاسخ احتمالی: رژیم اسد مانع بزرگ برای دموکراسی درجهان عرب است؟
2- با حذف رژیم اسد یک حکومت متکی به آرای مردمی با جهت گیری مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی تشکیل می گردد؟؟
3-تجربه بهار عربی در مصر وتونس و لیبی تا حال بیانگر این است که مردم وحکومتهای برخاسته از آن روابط مناسبی چه از لحاظ سیاسی وچه مذهبی با ایران بر قرار نکرده اند بلکه جهت گیری کلی در این کشورها این است که دشمنی وخصومت را ازسمت وسو به ا سرا ئیل به جهت ایران ستیزی سوق دهند.
4-واقعا عد م سقوط رژیم اسد را حمایتها ی جمهوری اسلامی می دانید؟ آیا جمهوری اسلامی این قدر در معادلات منطقه ای تاثیر گذار است؟
5-
KFعزیز۰جانا سخن از زبان ما می گویی،من رزمنده جهادی از نماز شب خواندنم ،به خودم می خندم،از بیانش خجالت می کشم،که نماز شب خوان بودم،بدون فهم معانی آن شب خود و خوانواده را حرام کردم۰
در اینجا یک سؤال از مذهبی ها دارم،آیا پیامبر در نمازش می گفت«اشهدُ انَّ محمداً رسول الّلاه»؟
حماس حدود 1500 راکت و موشک در جنگ 8 روزه به اسرائیل شلیک کرد که فقط 53 فروند از آنها در شهرهای اسرائیل فرود آمدند!!! و منجر به کشته شدن فقط 3 یا 5 اسرائیلی شدند!!!! از 1500 موشک بیش از 1000 تاش خطا رفت !!! . حدود 480 تاش توسط سامانه ی گنبد آهنین تشخیص داده شد که داره رو شهر فرود میاد که بیش از 420 تاش رو رو هوا متلاشی کردن.
ﺧﻮﻑ ﺷﻚ ﺷﺮﻙ ﺭاﻫﺰﻥ ﻫﺴﺘﻦ. ﺁﻓﺮﻳﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻛﻪ ﻛﺸﻒ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﻛﺮﺩﻱ
ﺭاﺳﺘﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻛﺸﻔﻬﺎﻱ ﺩﻳﮕﻪاﻱ ﻛﺮﺩﻥ و ﺑﻪ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺩﻳﮕﻪاﻱ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﻣﺜﻼ ﻣﻦ ﻛﺸﻒ ﻛﺮﺩﻡ ﻛﻪ ﺩﺭﻛﺸﻮﺭ ﻣﺎ ﻋﺪﻩ اﻱ ﺧﻴﺎﻝ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﺎ اﺩاﻱ ﻳﻘﻴﻦ ﻣﻴﺸﻪ ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﺭﺳﻴﺪ ﻣﺜﻞ اﻳﻨﻜﻪ ﺑﻌﻀﻲﻫﺎ ﺧﻴﺎﻝ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﺑﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻳﻚ ﻛﻴﻒ ﺳﺎﻣﺴﻮﻧﺖ و ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﻣﻴﺸﻮﻧﺪ و ﻳﺎ ﺑﺎ ﺯﺩﻥ ﻳﻚ ﮔﻮﺷﻲ و ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﺳﻔﻴﺪ ﺩﻛﺘﺮ ﻣﻴﺸﻮﻧﺪ ﻣﻦ ﺣﺘﻲ ﻣﻴﺸﻨﺎﺧﺘﻢ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﻭ ﻛﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎ اﻳﻦ ﻋﻨﺎﻭﻳﻦ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻣﻴﻜﺮﺩﻥ و اﺯ ﺑﺮاﻱ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺘﻲ اﺯ ﻣﻮاﻫﺐ اﻭﻥ ﻣﻨﺰﻟﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻴﺒﺮﺩﻥ. ﺩﻭﺳﺖ ﮔﺮاﻣﻲ ﻣﺎ ﻣﻴﺘﻮاﻧﻴﻢ اﺩاﻱ ﻛﺴﻲ ﺭا ﺩﺭ ﺁﻭﺭﻳﻢ ﻛﻪ ﺷﻚ ﻧﺪاﺭﺩ و ﻳﺎ ﺗﺮﺱ ﻧﺪاﺭﺩ و ﻳﺎ اﻳﻤﺎﻧﺶ ﺑﻪ ﺷﺮﻙ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻧﻴﺴﺖ ﻭﻟﻲ اﻳﻦ ﺭا ﺑﺪاﻥ ﻛﻪ اﻳﻦ ﺭاﻩ ﺑﻴﺮاﻫﻪاﻱ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ اﺳﺖ
ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ اﺯ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪاﻥ اﻭﻳﻦ ﺟﻮاﻧﺎﻥ اﻳﻦ ﺩﻱﻳﺎﺭ ﺭا ﺑﻪ ﺑﺎﺩ ﻓﻨﺎ ﺩاﺩﻧﺪ ﻭاﺭﺩ اﻳﻦ ﺑﺎﺯﻱ ﺑﻲﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺼﻮﺭ اﻳﻨﻜﻪ ﺷﺎﻳﺪ اﺷﺘﺒﺎﻫﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﻱ ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﻙ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﺮﺟﻴﺢ ﻣﻴﺪﻫﻨﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺭاﻩ ﺭا اﺩاﻣﻪ ﺩﻫﻨﺪ اﻟﺒﺘﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﻘﻄ ﺑﺎﺯﻭﻱ ﻭﻻﻳﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﻣﺴﻴﻮﻟﻴﻴﺘﻲ ﺑﺮ ﮔﺮﺩﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺴﺖ . ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﺧﺒﺮ ﻧﺪاﺭﻧﺪ ﻛﻪﺭاﻩ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻲ ﻧﺪاﺭﺩ ﺗﺼﻮﺭ اﻳﻨﻜﻪ اﻳﻦ ﺭاﻫﻲ ﺭا ﻛﻪ ﺁﻣﺪﻩ اﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﻮﺩﻩ و ﺑﻪ ﻗﻴﻤﺖ ﺟﺎﻥ ﻣﻠﻴﻮﻧﻬﺎ ﻧﻔﺮ .. ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺷﺪﻥ ﻫﺰاﺭاﻥ ﻧﻔﺮ … ﻣﻌﺘﺎﺩ ﺷﺪﻥ ﻣﻠﻴﻮﻧﻬﺎ ﺟﻮاﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﻱ ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﻙ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻴﺘﻮاﻥ ﮔﻔﺖ اﻭ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺟﺎﺩﻩ ﻳﻚ ﻃﺮﻓﻪ ﻭاﺭﺩ ﺷﺪﻩ و ﻣﺠﺒﻮﺭ اﺳﺖ اﻳﻨﺮاﻩ ﺭا ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺑﺮﻭﺩ. اﻳﻦ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﻛﺴﺎﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ اﻭﻫﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺭا ﻳﻘﻴﻦ ﻣﻲﭘﻨﺪاﺷﺘﻨﺪ و ﺑﺮاﻳﺶ ﭼﻪ ﺳﺘﻤﻬﺎ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﺭﻭا ﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ .
در ضم شما بسیجی ها رو فحاش صدا میزند
من هم اگه بشه اسممو بسیجی بزاری تو بسیج بودم وفعالیت داشتم
اما نه قمه بدست گرفتم ونه چاقو از دیوار کسی هم بالا نرفتم
اونایی که هشت سال جنگیدن و کشته شدن بسیجی بودن اونا هم مزدور بودن !!!!!!!!!!!!
اول بهتون سفارش می کنم برید بسیج وبسیجی رو بشناسید بعد بیاید اظهار نظر کنید
حالا 4 تا ادم بی فرهنگ وبی اصالت تو لباس بسیج غلطکاری می کنن
دلیل نمشه بیای از بسیج بد بگی
بسیجی نام مقدسی که نمیشه هر کسی رو با این اسم صدا زد
خوف فرزند شک است…
و شک زائیده ی شرک
و این سه ، خوف و شک و شرک ، راهزنان طریق حقند…
که اگر با مرگ انس نگیری ، خوف ، راه تو را خواهد زد
و امام را در صحرای بلا رها خواهی کرد.
شهید سید مرتضی آوینی
امیدوارم تو این راهی که همه میرن اخرش به یه جای خوب ختم شه
نمی دونم شما درست میگید یا نه ولی اون موشکی که تو تل اویو فرود اومد رو چی میگد
سپر اهنی اسرایئل نتونست جلوی موشک ایرانی رو بگیره
………وقتی ایران بتونه اسرائیل رو مورد هدف موشکی قرار بده برای چی باید جلوش خم بشه
ﺩﻭﺳﺖ ﻋﺰﻳﺰ ﻗﺪﺭﺗﻬﺎﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﻓﻬﻤﻴﺪﻥ ﻛﻪ ﻣﺎ ﻣﺸﻜﻞ ﺭﻭﺣﻲ ﺭﻭاﻧﻲ ﺩاﺭﻳﻢ . اﻭﻧﻬﺎ ﻣﻴﺪاﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺳﻴﻨﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻋﺎﺷﻮﺭا ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻛﺮﺑﻼﻱی ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ اﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺣﺴﻴﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻤﺎﻧﺪ و ﺁﻧﻬﺎ اﻭ ﺭا ﺗﻨﻬﺎ ﻧﮕﺬاﺭﻧﺪ و ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺩﺭﺟﻪ ﺭﻓﻴﻊ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻧﺎﻳﻞ ﺁﻳﻨﺪ. اﻟﺒﺘﻪ اﻳﻦ ﻭﺿﻌﻴﺖ ﺩﻳﻮاﻧﻪ ﻫﺎﻱ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﺪاﻗﻞ ﺻﺪاﻗﺖ ﺩاﺭﻧﺪ و ﺷﺒﻬﺎ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻲﺧﻮاﻧﻨﺪ و ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ و ﺧﻮﺩ ﺭا ﺟﺰﻭ اﺯ ﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮاﻥ ﻣﻴﺪاﻧﻨﺪ و ﺁﻣﺎﺩﮔﻲ ﺑﺮاﻱ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭا ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﺑﺮاﻱ ﺻﺪاﻗﺖ و ﺣﻘﺎﻧﻴﻴﺘﺸﺎﻥ ﻣﻴﺪاﻧﻨﺪ . اﻳﻦ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺭا ﭘﻴﺮﻭ ﻋﻠﻲ ﻣﻴﺪاﻧﺪ و ﺭﻭاﻳﺘﻬﺎﻱ ﺻﺪﺭ اﺳﻼﻡ و اﻳﻨﻜﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﻗﺎﻃﻌﻴﺖ اﺳﻼﻣﻲ ﻫﺰاﺭاﻥ ﮔﺮﺩﻥ ﺭا ﺯﺩﻩ ﺟﻠﻮﻱ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﺩ ﺩاﺭﻧﺪ . اﻟﺒﺘﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺯﻭﺭﺷﺎﻥ ﺑﻪ اﺳﺮاﻳﻴﻠﻲﻫﺎ و ﻳﺎ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻲﻫﺎ ﻧﻤﻴﺮﺳﺪ و ﺑﻼﺧﺮﻩ ﻣﺠﺒﻮﺭﻧﺪ ﺧﻮﻥ اﻳﻦ ﻣﻠﺖ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭا ﺑﺮﻳﺰﻧﺪ. ﭘﻴﺶ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺑﺰﺭگ.
ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﻧﻴﺎﺯﻱ ﺑﻪ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺩﺭ اﻳﺮاﻥ ﻧﺪاﺭﻩ ﺷﻤﺎ ﻓﻠﻚﺯﺩﻩﻫﺎ ﻣﺎﻣﻮﺭاﻥ اﺯ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺑﻲﺧﺒﺮﻩ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﺑﻼﺧﺮﻩ ﻣﺠﺒﻮﺭﻳﺪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ ﻛﻨﻴﺪ ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﺭاﻩ ﺑﺮاﻱ ﺁﻣﺪﻥ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﺑﺎﺯ ﻣﻴﺸﻪ و ﻣﺮﺩﻡ ﻗﺘﻞ و ﻋﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﺻﻐﻴﺮ و ﻛﺒﻴﺮﺗﻮﻥ ﺭﺣﻢ ﻧﺨﻮاﻫﻨﺪ ﻛﺮﺩ ﻭاﻗﻌﺎ ﻛﻪ ﺧﺎﻙ ﺑﺮ ﺳﺮﺗﻮﻥ ﺧﻴﺎﻝ ﻛﺮﺩﻳﺪ ﺯﻭﺭ ﮔﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺣﻖ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﻱ ﺭﻭ ﻣﻴﺪﻩ ﻳﻪ ﺭﻛﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﻧﺪﻳﺪ ﻫﺰاﺭ ﺭﻛﺖ اﺯ ﺧﺪا ﻃﻠﺐ ﻛﺎﺭﻳﺪ اﻟﺒﺘﻪ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺗﻘﺼﻴﺮﻱ ﻧﺪاﺭﻱ اﮔﺮ ﻗﺒﻮﻝ اﺷﺘﺒﺎﻩ ﻛﻨﻴﺪ ﺣﺘﻲ ﻳﻚ ﺛﺎﻧﻴﻪ ﺗﺤﻤﻞ اﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﺭا ﻧﺨﻮاﻫﻴﺪ ﺩاﺷﺖ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺁﺩﻡ ﺑﻪ ﻛﺸﺘﻦ ﺩاﺩﻳﺪ و ﻛﺸﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﺭاﻩ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻲ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ اﻳﻦ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﺭا ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺷﻴﻂﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻴﻨﺎﻣﻴﺪ اﺯ اﻭﻝ ﻛﻪ ﺷﻴﻂﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩ اﻭ ﻫﻢ اﺯ اﻭﻝ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﺪ ﺗﻘﻴﻪ ﻛﻨﺪ.
ﺧﻮﺏ ﺣﺎﻻﺗﻮ ﺑﻜﻦ ﻛﻪ ﺩﻭﺭاﻥ ﻳﻘﻴﻨﺖ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﻣﻴﺮﺳﺪ اﻱ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﻛﻪ ﺳﺮ ﺩﺭ ﺁﺧﻮﺭ اﻳﻦ ﺁﺧﻮﻧﺪﻫﺎﻱ ﻧﺎﻣﺮﺩ ﻧﻤﻚ ﺑﻪ ﺣﺮاﻡ ﺑﻲﻭﺟﺪاﻥ ﻛﺮﺩﻩاﻱ ﻣﻴﺪﻭﻧﻢ ﺧﻴﻠﻲ ﺣﺎﻝ ﻣﻲﻛﻨﻲ ﺑﻘﻴﻪ ﺭﻭ ﺧﺮ ﻓﺮﺽ ﻛﺮﺩﻥ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻱ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻪ ﺧﺮﺧﻮﺭاﻥ و ﺧﺮ ﺳﻮاﺭاﻥ ﺧﻴﻠﻲ ﺣﺎﻝ ﻣﻴﺪﻩ ﻭﻟﻲ اﻳﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﻣﺜﻞ ﻟﻘﻤﻪ ﺣﺮاﻡ ﻣﻴﻤﻮﻧﻪ و ﭼﻨﺎﻥ ﺗﻮ ﮔﻠﻮﺗﻮﻥ ﮔﻴﺮ ﺧﻮاﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺷﻴﻂﺎﻥ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺘﻮﻥ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﻨﻪ.
پاینده باشی نوریزاد. شجاعت شما ستودنی است.
ارادتمند
فرهاد
منافق تویی نه نوری زاد. منافق تویی که خوب دارید ایران رو به لجن میکشید کاری که شما کردید یزید نکرد. اگه به قول احمد خاتمی ابو موسی زمان ولایت همون سلطانه و حفظ نظام اوجب واجباته که حسین حقش بود سرش بریده شه چون فتنه گر بود میخواست حکومت اسلامی رو نابود کنه تازه یزید و شمر نه تنها به ناموس حسین تجاوز نکردن که احترام هم کردن. لعنت به شما که منِ شیعه دیگه هیچ مذهبی رو قبول ندارم. لعنت به شما که دیگه نمازشبی که هر شب میخوندم قبول ندارم. لعنت به شما که دیگه معاد رو قبول ندارم. لعنت به شما که …
خفه شو مادر…. آخه لامصب چه قدر میگیری که خودفروشی میکنی حیفه اسم محمد که بر تو گذاشتن گرچه میدونم این اسمت نیس
ممنون از سخنت عزیز.واقعا به دل نشست.خدا هممون رو هدایت کنه
دقیقا همینطور که گفتید
دستت در د نکنه
دوست عزیز:حضرت عباسی دیگر گردهمایی تهوع آور 9 دی را برخ نکشید که دیدیم و دیدید واقعا چه بود. آخر آن چه گردهمایی بود که در وسط هفته ( که ادارات تعطیل نیستند) و ساعت 2 یعد از ظهر( یعنی زمان تعطیلی ادارات و نهادها) برنامه ریزی شد و خود من در اداره ام شاهد بودم که مسئولین بخش ها و حراست در خروجی اداره در ساعت 1 بعد از ظهر که زودتر ادارات را تعطیل کردند ایستاده بودند و همه را بزور و با حاضر و غایب کردن سوار اتوبوس ها کرده و به سمت میدان انقلاب می بردند؟ تمام شریان های ارتباطی شرق و غرب تهران ( نظیر خیابان جمهوری و انقلاب و حتی خیابان سپه) را هم بستند که مردم بیچاره ای که قصد عزیمت به شرق و غرب را داشتند مجبور شوند بخشی از مسیر را پیاده عبور کنند تا در دوربین صدا و سیما بعنوان راهپیما جلوه کنند؟ از تمام روستا ها و شهرک های اطراف با اقدامات بسیج و کمیته امداد و بنیاد شهید آدم به تهران وارد کردند. کارخانجات را تعطیل و کارگران را با سرویس ها به مرکز شهر آوردند و با تمام اینها اگر آن حقه بازی دوربین گردان های صداو سیما و زوم کردند ها افقی نبود معلوم می شد که واقعا چه تعداد آدم را توانسته بودند به زور و یا با برنامه ریزی به آن راهپیمایی رسوا بیاورند. بالاخره روزی معلوم خواهد شد که واقعیت آن روز چه بود و برای چه اینقدر حاکمین سعی دارند که آن روز رسوا را بزرگنمایی کنند و خود را تسکین دهند. ضمنا اگر خیلی می خواهید بدانید عظمت !!! جمعیت آن روز چقدر بوده از حاکمان بخواهید عکس ماهواره ای تهران در روز 9 دی را منتشر کنند .
آقای عزیز ذوب شده در ولایت : تنها خدا است که از باطن و دل افراد با خبر است و هم اوست که می داند کسی مسلمان است یا نامسلمان! لطفا این حق را از خداوند سلب نکنید که تشخیص دهد چه کسی مسلمان است هرچند که همه نوع حقی را شما و رهبر فرزانه تان ( ببخشید خداوندتان!!!) از همه مردم سلب کرده اید.
سلام بر استاد عزیز و شجاع:آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنت.کاش ذره ای بصیرت(!) در وجود این آقایان بود.ما که نداریم.
راستش می خواستم بخاطر نامردی و نامسلمونیت فحشی بهت بدم اما … به حق که خدا بدترین سرنوشت زو برای تو رقم زده ختم الله علی قلویهم و علی سمعهم…
لعنت خدا بر تو و همه منافقین
خرها با گوش درازشان مشخص هستند ، تجاهل نفرمائید .
من متحیرم که چرا نوشته هایی از این دست ، در سایتهای مدعی دفاع از حقوق مردم ایران بازنشر که نمیشود هیچ ، ندیده هم میشود .
برادر گرامی, جناب نوری زاد عزیز
اینکه ما دربستری ازفعالیت جاسوسانی درلباس سپاه ولباس روحانیت زیست می کنیم برا ی بنده هم آنقدر واضح است که اگر روزی بشنوم //////هم نفوذی و گماشته قدرتهای جهانی برای به اسارت کشیدن ایران ما بوده است , اصلا تعجب نمی کنم.
اما اینکه این خبر ازدرجه ی اهمیت چندانی برای سایررسانه های مجازی برخوردار نیست چندان مرا قانع نمی کند (شاید شما هم در این مورد شوخی کرده باشید) . به طور مشخص سایت کلمه اخباری بسیار جزیی تر از این را تیتر می کند.
چنین خبری علیرغم اطلاع کلی ما از احتمال بالای چنین شرایطی, وقتی به صورت مستند , با تعداد دقیق 120 نفر و نام و سمت درز میکند, چهره متفاوتی به خود می گیرد.
و اینکه کلمه و دیگران به چنین خبری نمی پردازند, در مورد اصل خبر تردید ایجاد میکند.
به هر حال با سوابقی که ما از جمهوری اسلامی دیده ایم, احتمالات متعددی قابل طرح است. اساسا در سیستم اطلاعات و امنیت و سپاهی که بزرگانش خود فروختگان هستند, چگونه می توان گرفتار شدن بخشی از این عناصر و جاسوسان را به دور از سایر حامیانشان متصور شد. مگر سعید مرتضوی با این همه جنایت حتی یک روز زندان کشیده, مختلسان میلیاردی چطور؟ از کجا معلوم که بر فرض صحت خبر شما, اصل قضیه یک تصفیه حساب درونی نیروهایی امنیتی – نظامی نبوده باشد؟
و و و …
ارادتمند شما
علی
سلام آقای نوری زاد
کاری هست که ما بتونیم کمک کنیم؟
منظورم نگهداری سایت و اینجور کارهاست؟
خیلی مردی
آقای نوریزاد،
سلام
گذشته از این حرفها تا دو سه سال پیش که نانتان در روغن جمهوری اسلامی پخته می شد، تعریف و تمجیدهای مبالغه آمیز شما از مسئولان جمهوری اسلامی پایان نداشت، در مدت زندانی بودن چه بر شما گذشت که خط بطلان بر گذشته ی خویش کشیدید و 180 درجه دچار تغییر افکار شدید؟ قصد قضاوت درباره شما را ندارم ولی امیدوارم سرنوشت شما مانند آقایان گنجی و مخملباف شده که دچار استحاله و چرخش ناگهانی شدند، نشود. افراط و تفریط در افکار و اعمال، انسان را به تباهی می افکند. گول این تعریف و تمجیدها و حتی دشنام های فضای مجازی را نخورید، معیار قضاوت خداوند حق است.
هرچه زمان به جلوتر می رود، آن نیت خیرخواهی که در نامه اولتان به رهبری احساس می شد، محوتر می شود و با عرض معذرت بیشتر به لجبازی کودکانه ای مایل می شود که بوی کینه ی بزرگسالان می دهد. در اینکه مسئولان جمهوری اسلامی از جمله رهبری مانند بقیه انسان ها اشتباه می کنند شکی نیست اما این مسیری که شما در پیش گرفته اید متاسفانه به تدریج جماعتی را گرد شما جمع کرده که کینه عمیقی از انقلاب و جمهوری اسلامی دارند و مطمئن باشید این افراد به زودی تمام اطراف شما را محاصره خواهند کرد.
افرادی از شما روی گردان شده اند که قطعا “شعبان بی مخ” نیستند، عموما مردم نجیبی اند که به انقلاب و حکومت برآمده از آن با تمام اشکالات و ایراداتش باور دارند. دوست داشته باشید یا خیر 9 دی ماهی وجود داشت که جمعیت عظیمی از این افراد برای دفاع از ارزشهایشان به خیابان ها آمدند.
حتی کسانی که به جمهوری اسلامی نیز معتقد نیستند جزو مردمند، مگر اینکه دست به خصومت ورزی و عناد آشکار بزنند.
قصد نامه نگاری نداشتم، بیست و چند نامه شما به رهبری نوشتید، یک نامه هم به قصد خیرخواهی هر چند سرزنش آمیز و گلایه مند از من بپذیرید 🙂
گاهی اوقات بهتر است در خلوت خویش بیشتر بیندیشیم.
یا حق
مسئولین جمهوری اسلامی نه از روی آگاهی و قصد ولی بعلت نادانی از اول منافع امریکا، اسرائیل، روسیه، چین و کشورهای حاشیه دریای خزر و خلیج فارس و ترکیه را بخوبی و بنحو احسن تأمین کرده اند و بیشترین لطمه و صدمه را به ایران و مردم آن زده اند زیرا امریکا به اهداف خود از لحاظ ایجاد دشمنی موهوم و فروش اسلحه و قبضه چاههای نفت منطقه رسیده و اسرائیل با مظلوم نمایی به خواسته اش از لحاظ وجاهت بین المللی رسیده و کشورهای حاشیه خزر و خلیج فارس از تحریم ایران بیشترین سود را با چپاول میادین مشترک نفتی و گازی برده اند و ترکیه و امارات بعنوان واسطه در صدور کالاهای ساخت غرب به ایران و جذب سرمایه داران ایرانی به منافع سرشار رسیده اند تازه قرارداهای ترکمنچاهی بین ایران و روسیه و چین بماند اینکه کشورهای کوچکی همچون امارات، آذربایجان، ترکمنستان برای ما در سایه حمایت امریکا رجز خوانی می کنند و سهم ما از دریای خزر به خط حسینقلی آستارا ختم شده و دخترکان ایرانی بعلت فقر و نیاز مالی کام اعراب و نیاز جنسی آنها را فراهم می نمایند و غیرت مردان جوان ایرانی با اعتیاد و بیکاری نابود شده است و این موارد تنها گوشه ای از افتخارات حکومت روحانیت بر کشور است که باید در تاریخ ثبت شود و نسلهای بعد در مورد آن نظر بدهند
جناب آقای نوری زاد عزیز
بسیار ممنون از پاسختان,
در اینصورت ابهام بزرگتری که مطرح می شود این است که چرا خبر به این درجه از اهمیت فقط در وبلاگ شما مطرح می شود؟ چرا حداقل سایتهای کلمه و جرس یا خبر گزاریهای خارجی تاکنون صحبتی از آن نکرده اند؟
شفاف سازی این خبر و طرح گسترده آن در صورت صحت به نظر بنده بسیار با اهمیت و حیاتی می رسد.
آیا توضیح یا راهکاری دارید؟
ارادتمند شما
علی
…………………..
سلام علی آقای گرامی
حضوریکصد وبیست جاسوس دربند 350 زندان اوین که بخش قابل توجهی ازاینان جاسوسان اسراییل درسپاه پاسداران هستند، شاید ازدرجه ی اهمیت چندانی برای سایررسانه های مجازی برخوردار نیستند. حرفهای مهمتری هست که باید بدانها بپردازند. ازشوخی گذشته، آنقدراین خبربدیهی است که اگراینگونه نمی بود سازمان زندانها وخود سپاه به سرعت موضع می گرفتند وواکنش نشان می دادند. دوستان سیاسی وبی گناه ما درکناراین جاسوسان سندی هستند برای آینده ای که با شتاب به سمت ما خیزبرداشته است. ما، عزیزم، دربستری ازفعالیت جاسوسانی درلباس سپاه ولباس روحانیت زیست می کنیم. قبول نداری؟
.
جناب آقای نوری زاد, این خبری که در متن ذکر کردید صحت دارد؟ یا کنایه ای است؟
این روزها، یکصد و بیست نفر “جاسوس” را به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل کرده اند. در میان آنان، سرداران و پاسداران سپاه نیز فراوانند. از مسئول دفترِ سردار نقدی بگیر تا “رییس دفتر اسراییل در سازمان اطلاعات و امنیت سپاه”!
در صورت صحت ممکن است منبع آن را بفرمایید؟
ارادتمند شما
علی
—————————-
سلام علی آقای گل
نخیر، کنایه کدام است. عین واقعیت است. من این را ازچند زندانی بند 350 شنیده ام. بی واسطه
با احترام
ﺗﻮ ﻣﻤﻠﻜﺘﻲ ﻛﻪ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﻧﻤﻴﺘﻮﻧﻪ ﺣﺮﻓﺶ ﺭﻭ ﺑﺰﻧﻪ و ﻳﺎ اﮔﺮ ﺑﺰﻧﻪ ﺩﻳﺮ ﻣﻴﺰﻧﻪ اﻳﻦ ﻣﺴﺎﻳﻞ ﻋﺎﺩﻱ ﺷﻤﺎ ﻓﻜﺮ ﻛﻦ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﺴﺎﻳﻞ ﺑﻮد ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻗﺎﻱ ﺧﻤﻴﻨﻲ ﮔﻔﺘﻪ ﻧﺸﺪ و ﻳﺎ اﻧﺘﻘﺎﺩاﺗﻲ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻛﺴﻲ ﺟﺮاﺕ ﻣﻂﺮﺡ ﻛﺮﺩﻧﺶ ﺭا ﻧﺪاﺷﺖ ﻫﻤﻴﻦ اﻻﻥ ﺁﺩﻡ ﺑﺎﻭﺭﺵ ﻧﻤﻴﺸﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻘﻠﺒﺎﺕ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺗﻲ ﺁﻗﺎﻳﺎﻥ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻨﺪ ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﺟﻢ ﺑﺸﻦ و ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺭﻭ ﻛﻪ اﺯ اﺻﻠﻲﺗﺮﻳﻦ اﻓﺮاﺩ اﻳﻦ ﻧﻆﺎﻡ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﻴﺸﻮﺩﻥ ﺭﻭ ﻗﺎﻧﻊ ﻛﻨﻨﺪ. ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ ﺁﻗﺎﻱ ﺧﺎﻣﻨﻪاﻱ و ﺧﺎﺗﻤﻲ ﻣﻮﺳﻮﻱ ﻛﺮﻭﺑﻲ ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﺟﻢ ﺷﻦ ﺗﻮ ﻳﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪاﻱ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻧﻲ ﺟﻠﻮﻱ ﭼﺸﻢ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻻﻳﻠﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﻴﺎﺭﻥ و ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺴﭙﺎﺭﻥ. ﺗﻮ ﺟﻜﻮﻣﺘﻲ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻣﺶ ﺭﻭ ﺧﺮ ﻓﺮﺽ ﻣﻴﻜﻨﻦ و ﺭﻓﺘﺎﺭي ﺭا ﻛﻪ ﺑﺎ ﺧﺮ ﺩاﺭﻥ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺩاﺭﻥ ﻧﻔﻮﺫ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ اﻳﻦ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﻛﺎﺭ ﺳﺨﺘﻲ ﻧﻴﺴﺖ . ﺟﺎﻳﻲ ﺧﻮﻧﺪﻡ ﻣﻘﺎﻡ ﺭﻫﺒﺮﻱ اﺯ اﻳﻦ ﻭﺿﻊ ﺭاﺿﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﺭﻳﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﻫﻢ ﺭاﺿﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪﻩﻫﺎي ﻣﺠﻠﺲ ﻛﻪ اﺻﻼ ﺭاﺿﻲ ﻧﻴﺴﺘﻦ ﺧﻼﺻﻪ ﺷﺎﻛﻲ و ﻣﺸﻜﻮﻙ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺯ ﻣﺨﺎﻟﻒ و ﻣﻮاﻓﻖ ﻫﻤﻪ ﻣﺨﺎﻟﻓﻦ. ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺳﺖ اﺯ اﻳﻦ رﻭﺵ ﻣﻨﺎﻓﻖ ﺳﺎﺯ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩاﺷﺖ و اﮔﺮ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻋﻠﻲ ﻣﻴﻤﻮﻧﻪ و ﺣﻮﺿﺶ
حمید گرامی لطفا پاسخ این قلم را به نیما بخوانید
نیمای عزیز، “بزرگان” حاکم بر ایران به رژیم جنایتکار صهیونیستی به عنوان “دشمن” نیاز دارند– و عکس آن هم صادق است. سالها پیش دکتر مصدق گفت “استبداد داخلی و استعمار خارجی” دو روی یک سکه و وابسته به یکدیگر هستند؛ و فکر میکنم که این جان کلام استاد نوری زاد در این مقاله روشنگرانه است
سلام اقای نوری زاد
به نظر بنده شما تحت تاثیر تئوری توطعه قرار دارید و فکر میکنید هر اتفاقی که می افته.پشتش فرد یا گروه و یا کشوری(غالبا اسرائیل) وجود داره.
اینکه فکر کنیم این اوضاع و فجایع به وجود امده برای سوریه یک توطعه بوده که به خواست اسرائیل و به وسیله رژیم ج.ا انجام شده کاملا غلط هست
با آرزوی موفقیت برای شما
afarin bar shoma
این که گفته اید سران جمهوری اسلامی ایران پادو ونوکراسراییل هستند وبا خرید زمان برای بشاراسد درشخم زدن هرچه بیشترسوریه سهیمند وخودشان هم روزی توسط ارباب پف کرده شخم زده خواهند شد عین واقعیت است. اما مگرسران این نظام آلوده را عقلی درسرهست که متوجه شوند؟
سلام آقای نوری زاد بسیارعزیز
ازاین مطلب هوشمندانه شما تشکرمی کنم. ما چقدربه این ساده گرایی درمطالب ومسائل دشوار پشت پرده محتاجیم. چقدر خوب وساده داستان عملگی جمهوری اسلامی را برملا کرده اید. ممنون
عارضم خدمت انورتان که
بنده اعتقاد دارم، جمهوری اسلامی، از بدو انقلاب در سال 57 و اعلام دشمنی با اسرائیل، نقش عملگی خود را به بهترین وجه به اجرا گذاشته است.
چگونه در زمانی که اسرائیل، در بدو انقلاب نه وجهه جهانی خوبی داشت و نه اصلا به عضویت سازمان ملل پذیرفته میشد، توانست با مظلوم نمایی ناشی از اقدامات ایران به وجهه جهانی و عضویت سازمان ملل در آید، دست به خشونتهایی بزند که در حالت معمول به سهولت میسر نبود و حتی اقدامات نظامی خاص خود را به بهترین وجه پنهان سازی کند. همه و همه من رو به این نتیجه میرسونه که تئوری توطئه ای که شما در یکی از نامه ها مطرح کردی و چه بسا فراتر از آن کاملا صحت دارد.
باسمه تعالی
جاب آقای نوری زاد
باعرص سلام واحترام
دو پیشنهاد خدمتتان ارائه می نمایم
1- در این بحران معنویت و دوری از ارزشهای اخلاقی پیشنهاد می نمایم که مخاطبین خود را از قلم اخلاق محور و صدای خاطره انگیز خود محروم نکنید. سایت شما به درستی و به حق به سیاست و سیاسیون اختصاص یافته است. اگرچه جنابعالی با توانایی هایی که دارید در لابلای نصایح سیاسی ، پیام های فرهنگی و اخلاقی خود را مطرح می سازید لیکن کمبودی که در سایت شما احساس می شود پرداختن مستقل به موضوعات مذکور و عدم ارائه مقالاتی در زمینه های مختلف فرهنگی ، اخلاقی ، دینی و مذهبی است اگرچه کار فرهنگی محتاج بستر مناسبی است لیکن با همین امکانات اقل نیز می توان مشتاقان را مهمان مقالات مختلف نمود و قطعاً شما میزبان صالحی برای اینکار خواهید بود و این امر شاید به بخشی از مخاطبین کمک نماید تا با پرهیز ازسیاست زدگی به وجوه دیگر زندگی انسانی نیز اهتمام ورزند.
2- قسمتی از سایت تان را به ارتباط با خانواده شهدا ، جانبازان ، آزادگان و رزمندگانی اختصاص دهید که مشتاقند با شما و سایر مصلحین صلح جو ارتباط داشته باشند و حتی می توانید برنامه های ثابتی را برای دیدار با ایشان طراحی نمایید. این واقعیت تلخ وجود دارد که بسیاری از اینان در مرز اعتقاد به ارزشهای بدست آمده از انقلاب و جنگ بسر می برند. حال که حاکمیت بی لیاقت فعلی ، تمام همت خود را در راه جذب افراد سر سپرده بکار بسته ، جا دارد که شخصیت های تاثیر گذار و مثبتی چون شما ، مانع قطع ارتباط با وفاداران واقعی این مرز و بوم شوید.
خداوند شما را برای خودتان ، برای خانواده گرامیتان ، برای ایران و ایرانیان و برای عالم حفظ نماید.
همیشه سربلند و پیروز باشید
ارادتمند
بهروز کربلایی
آقای نوری زاد!
اگر سوریه شخم زده شد در درجه اول یک طرح از پیش طراحی شده امپریالیستی است که با دلار های عربستان و قطر و مساعدت های لجیستیکی و اطلاعاتی ترکیه و اسرائیل بوقوع پیوسته است. شکی نیست که سیاست های مستبدانه بشار اسد و استفاده ابزاری جمهوری اسلامی از این رژیم جهت ایجاد حاشیه امنیتی برای خودش از عوامل موثر در وقوع این فاجعه بوده است. سناریوی لیبی را فراموش نکنید!
درود ملت ایران بر تو ای شیرمرد وطن پرست
ای کاش امکان خواندن مقالات باارزش و پربار شما برای مردم زجرکشیده ومظلوم ما بیشتر فراهم میبود،لازمه رسیدن به ازادی،اگاهی است
هموطنان ما از فقر فرهنگی در عذابند و چپاولگران از این ضعف بزرگ در جهت منافعشان سود میبرند.
صمیمانه از شما بخاطر شفاف سازی و اگاه کردن مردم سپاسگذاریم.
سلامت و پایدار باشید.
خائن تویی حذب اللهی بدبخت. یکی نیست به ما بگه چطوریه که هر چی میخوای میگی اما کسی کاریت نداره؟ خر خودتی.
نظرا ارسال نمیشه…
آقای نوری زاد من متوجه شدم که ریشه همه اینا برمی گرده به رهبری.لطفا به این مقاله توجه کنید:
ایدئولوژی در حکومتهای تمامیتخواه اهمیت نظری و عملی بیهمتایی دارد. مشروعیت نظام سیاسی به ایدئولوژی آن است و پاسبانی از ایدئولوژی وظیفهای بنیادی برای صاحبان حکومت به شمار میرود و هرگونه آسیب بدان، نظام سیاسی را دچار بحران میسازد.پس از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران حکومتی پدید آمد که مشروعیت خود را بر پایهی ایدئولوژی اسلامی بنا کرد. بنپاره یا مقوم اصلی ایدئولوژی اسلامی ایده لزوم اجرای کامل شریعت است.
آیت الله خمینی از آن رو ولایت فقیه را ضروری میدانست که اجرای کامل شریعت را وظیفهای الهی میانگاشت. حکومت اسلامی از نظر او حکومتی بود که ریاست آن را فقیه به عهده گیرد تا بتواند به بهترین صورت فقه را در همه قلمروهای عمومی و خصوصی اجرا کند؛ از سیاست خارجی گرفته تا شیوه پوشش کودکان در مدارس. تبلیغات مذهبی، نظام تعلیم و تربیت، دستگاه قضا و نهادهای حکومتی همه از ایدئولوژی اسلامی مایه میگیرند و آن را بازتولید میکنند. اما اگر غیرایرانیای به داخل ایران سفر کند به آسانی خواهد دید که جامعه ایران آن اندازه هم در مهار ایدئولوژی اسلامی نیست. زنان به شیوههای گوناگون پوشش اجباری را به بازی میگیرند و سبک زندگی مردم نسبت چندانی با چارچوبهای پیشساخته ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ندارد.
اما این تنها مردم نیستند که با ایدئولوژی اسلامی زندگی نمیکنند؛ خود حکومت مذهبی نیز مدتهاست که ایدئولوژی را در عمل چندان جدی نمیگیرد. آنچه در عرف سیاسی «عملگرایی» رهبران ایران در سیاست خارجی خوانده میشود دقیقاً همین است:
رنگ باختن ایدئولوژی اسلامی؛ یعنی دیگر ایدئولوژی نیست که راهبرد و رویکرد سیاسی حکومت را تعیین میکند، بلکه مقتضا و منطق «عمل» است که بایدها و نبایدها را پیش میگذارد.برای نمونه، در دهه اول، جمهوری اسلامی سودای حمایت از همه مسلمانان جهان را داشت. در عمل دریافت این کار ممکن نیست و یک کشور نمیتواند در همه جبههها با همه قدرتهای برتر جهان بستیزد. از همین رو، به دلیل رابطه نزدیک سیاسیاش با چین از کشتار مسلمانان چین به دست حکومت کمونیست این کشور چشم پوشید یا در مناقشه قره باغ جانب ارمنستان مسیحی را در برابر آذربایجان مسلمان گرفت.
به دلیل سیاستهای ضدغرب، جمهوری اسلامی که خود را نماینده مسلمانان جهان میانگارد، متحدان اصلیاش را نه دولتهای اسلامی که دولتهای کمونیست یا سابقاً کمونیست یافت.ایران قصد داشت با ائتلاف با دولتهایی که خود را ضدامپریالیسم میخوانند جبههای نیرومند علیه غرب ایجاد کند که البته به دلایل مختلف این ائتلاف شکل نگرفت و رابطه ایران با کشورهایی مانند روسیه و چین نابرابر ماند. روسیه و چین هرگز جمهوری اسلامی را چیزی بیش از ابزاری برای پیشبرد منافع اقتصادی و منطقهای خود ندیدند و بدان نگاه شریک تجاری یا متحد سیاسی ندارند.
ایران در منطقه سیاستی اسلامگرایانه دارد. در نتیجه، شیعیانی که برای نمونه در بحرین یا عربستان سعودی از حقوق شهروندی خود بیبهره بودند به ندرت در عمل از حمایت جمهوری اسلامی برخوردار شدند.در عوض، گروه حماس یا جهاد اسلامی که سنیمذهب هستند به حمایت نظامی و مالی حکومت تهران پشتگرماند. به عبارت دیگر، آمریکاستیزی و اسرائیلستیزی جای ایدئولوژی اسلامی و مسأله دفاع از «امت اسلامی» یا «جماعت شیعه» را گرفته است.
همان کسی که ایدئولوژی اسلامی را در ایران شکلی نهایی داد، جاناش را هم گرفت: آیت الله روح الله خمینی. او با پیش کشیدن نظریه ولایت فقیه، طرحی ایدئولوژیک از حکومت شیعی پیش گذاشت، اما پس از رسیدن به قدرت دریافت که اجرای کامل شریعت نه تنها ممکن نیست که دولت را فلج سراپا میکند.از این رو، ایده تازهای را پیش نهاد به نام «مصلحت». در هر تعارض میان احکام شریعت (و نیز قانون اساسی) و «مصلحت نظام» فقیه حق انحصاری دارد که به سود مصلحت نظام، احکام شریعت را به حالت تعلیق دربیاورد.
ولایت فقیه قرار بود به سبب صلاحیتاش در اجرای فقه مشروعیت یابد. اکنون فقیه صلاحیت انحصاری دارد که فقه را نه اجرا که ملغا کند. به عبارت دیگر، ولی فقیه آن کسی نیست که فقه را اجرا میکند، بلکه کسی است که حق انحصاری الغای شریعت را دارد – در صورت تعارض شریعت با مصلحت نظام.البته مصلحت نظام نیز مفهومی گنگ و بیدر و پیکر است و به همین سبب به دشواری میتوان آن را به چارچوب قانون بند کرد. مصحلت نظام یعنی مهمترین ابزار در دست ولی فقیه برای تعلیق قانونِ شرع یا اساسی. به عبارت دیگر، ایدئولوژی اسلامی در کشور حاکم است مگر آنکه حاکم آن را به مصلحت نداند. یعنی شریعت باید اجرا شود نه به طور مطلق بلکه تا اطلاع ثانوی.
آیت الله خمینی به رغم آنکه فقیه بود اما درسهای ولایت فقیه خود را در نجف با این جمله آغاز کرد که ولایت فقیه از جمله مباحثی است که تصور آن موجب تصدیق است. یعنی ولایت فقیه از نظر او نیاز به اثبات فقهی نداشت.بر خلاف او، دیگرانی هستند که فقه را جدی میگیرند که این برای ولایت فقیه چندان خوشایند نیست. جدی گرفتن فقه به معنای تلاش برای محدود کردن ولایت فقیه به ضوابط و معیارهای فقهی است. آیت الله خمینی و همچنین جانشین وی آیت الله خامنه ای ولایت فقیه را فراتر از اختیاراتی میدانند که فقه به فقیه میدهد.
سرانجام با پیش کشیدن ایده مصلحت، آیت الله خمینی پایان ایده لزوم اجرای شریعت را اعلام کرد. اجرای شریعت ضرورت است مگر آنکه فقیه حاکم آن را ضروری نداند. به سخن دیگر، ولایت فقیه که قرار بود در خدمت اجرای احکام فقهی باشد به اراده فقیه تقلیل پیدا کرد.
فقیه برای فتوا باید استدلال فقهی کند، اما برای تشخیص مصلحت نظر شخصیاش بسنده است و لازم نیست کسی را قانع نماید. فقه قوانین، ساختارها و چارچوبهای مشخص و مدون دارد، در حالی که مسئله تشخیص مصلحت، سیاسی است و فاقد معیارهایی عام. اگر حاکم بر اساس فقه حکومت کند، رفتار او پیشبینیپذیر خواهد بود، اما بر اساس مصلحت به هیچ روی پیشبینی رفتار او ممکن نیست. همه چیز بسته به توازن قواست و نوع اطلاعاتی که به ولی فقیه میرسد و حلقه مشاوران و صاحبان نفوذ بر او. حال اینجا مبحث دیگری مطرح می شود.
پدیده چندوجهی ولایت فقیه
چرایی استمرار ولایت فقیه از ابعاد مختلفی می تواند مورد کنکاش قرار گیرد. وجه کاریزماتیک موسس، اختیارات گسترده در قانون اساسی، بهره برداری مستقیم و غیرمستقیم از اکثریت مطلق منابع قدرت و ثروت، نسبت با نیابت عامه فقها، اتکاء به مذهب و بسیج توده های مذهبی سنت گرا و استفاده ازروش های پلیسی هر کدام وجهی از مسئله را روشن می سازند. در واقع ما با پدیده چند وجهی مواجه هستیم.اما در این مطلب کوشش می شود دلیل تداوم بقاء ولایت فقیه و محوریت یافتن آن در نظام سیاسی توضیح داده شود. مدعای این مطلب این است با توجه به گستردگی نهادهای تحت نظارت رهبری و خیل عظیم افراد و گروه هایی که در این نهاد ها کار می کنند ساختی را پدید آورده است که منافع جمع زیادی از کارگزاران نظام را به حفظ و استواری عمود ولایت فقیه پیوند می زند.
تعداد مجموعه هایی که زیر نظر ولی فقیه فعالیت می کنند، در دوره رهبری آیت الله خامنه ای افزایش یافته است. علاوه بر نهادهای حکومتی انتصابی و بنیادهای انقلابی که مستقیما توسط رهبر انتخاب می شوند و نهادهایی که وی به صورت غیر مستقیم در آنها اعمال مدیریت می کند، تعداد زیادی از سازمان های اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، خیریه، حوزوی و بین المللی وجود دارند که نیروهایی در داخل آنها فعالیت کرده و موقعیتی در عرصه عمومی و زندگی شخصی پیدا می کنند.ولی فقیه همچنین نمایندگانی در قوای مجریه و سازمان های نظامی، امنیتی، فرهنگی، آموزشی حرفه ای و تخصصی کشور دارد که مجموعه موازی با بوروکراسی دولتی تشکیل می دهند. آقای خامنه ای در دوران رهبری اش شوراهایی مانند شورای حل اختلاف سران سه قوه تشکیل داده است که وجاهت قانونی ندارند.
مجموعه هایی که تحت نظر رهبری هستند و در عین حال دولت و نهادهای نظارتی کشور دخالتی در آنها ندارند، عمومی غیر دولتی نامیده می شوند. این مجموعه ها مانند بنیاد مستضعفان، ستاد اجرائی فرمان امام، سازمان تقریب مذاهب اسلامی اگر چه ظاهر عمومی دارند اما در واقعیت تحت اراده رهبری اداره می شوند و اگر مراد از عموم، افکار عمومی و مصلحت همگانی باشد، در مدیریت آنها نقشی ندارند. معمولا تصدی مسئولیت در این نهادها از سطح کلان تا خرد در تیول وابستگان و افراد نزدیک و معتمدین آیت الله خامنه ای است.
پس از تصویب و اجرای لایحه مربوط به سیاست های اصل ۴۴ نفوذ و قدرت نهادهای اقتصادی وابسته به رهبری افزایش یافت. بر مبنای این اصل قرار بود که بنیادهای بزرگ دولتی مانند مخابرات، پالایشگاه ها، نیروگاه ها به بخش خصوصی منتقل شود.اما در عمل نهادهایی چون سپاه پاسداران، بنیاد مستضعفان، ستاد اجرائی فرمان امام، بنیاد شهید و … در مزایده های خاص کنترل آن ها را در اختیار گرفته اند و کوچک شدن دولت به جای آنکه بزرگ شدن بخش خصوصی و تقویت عرصه اقتصادی مستقل از دولت را به ارمغان بیاورد، منجر به فربه شدن نهادهای عمومی تحت نظر رهبری شد.بدین ترتیب مشاهده می شود که خیل وسیعی از نیروها و جناح های حکومتی در حوزه بزرگ نهادهای وابسته به ولایت فقیه قرار می گیرند و ساختی را تشکیل می دهند که تضمین بقاء آن نیازمند تقویت نهاد ولایت فقیه است.
نگاه آنها بیشتر از آنکه معطوف به شخص ولی فقیه باشد به بعد نهادی ولایت فقیه است چون در واقع از آن نفع می برند و لذا خواهان گسترش قدرت حقوقی و حقیقی ساختار ولایت فقیه هستند. ایفای نقش آنها نوعی همبستگی کارکردی در بین نیروهای فعال در نهادهای وابسته به ولایت فقیه ایجاد می کنند. آنها معیشت و منزلت اجتماعی و سیاسی خود را وامدار ولی فقیه هستند نه دولت به مثابه تجلی قرار داد اجتماعی و یا مناسبات حق و تکلیف شهروندی.از این رو به جای مردم و قانون اساسی به عنوان میثاق ملی وفادار به رهبری و نهاد ولایت فقیه هستند. این وفاداری فقط در سطح کارگزاران باقی نمی ماند بلکه تا داد و ستد آنها با سطح زیرین جامعه پیش می رود.از این رو نیروهای پیش گفته می کوشند تا اقتدار نظام ولایت فقیه حفظ شده و تحولات اجتماعی منجر به تضعیف آن نشود.
البته رابطه متقابل این نهادها به عنوان اجزاء با کل نظام ولایت فقیه یکسان نیست. بخشی از اجزا مقرب تر و پیوند قوی تری دارند اما رابطه و تعادلی بین آنها بر قرار است. در واقع تاثیر و نفوذ اجزاء نظام ولایت فقیه بر یکدیگر ناهمگون است. اگر بخواهیم درمورد تاثیر اجزا در بسط و قبض نظام ولایت فقیه نتیجه ای به دست بیاوریم می شود گت او نظام های اجتماعی به لحاظ میزان همبستگی و روابط متقابل اجزا به دو بخش اساسی تقسیم می شوند. در یک بخش هر عنصر ساختاری دارای روابط متقابل با تمام عناصر دیگر است.هر چه حوزه این بخش در کل سیستم گسترش بیشتری یابد و روابط متقابل اجزاء در درون سیستم بیشتر باشد، ثبات و تعادل کل سیستم بیشتر می شود. در بخش دیگر یک عنصر ساختاری تنها با یک عنصر دیگر روابط متقابل دارد و از اجزای دیگر گسسته است.
هر چه حوزه این بخش در کل نظام گسترش بیشتر یابد، یعنی هر چه روابط متقابل میان اعضاء کمتر باشد، زمینه تنش و تغییر گسترش بیشتری می یابد. در نتیجه سیستم در درون خود دارای عناصر و منابع منازعه و تغییر است و نیز میزان تاثیر اجزاء و عناصر در حفظ ثبات یا ایجاد تغییر در کل سیستم متفاوت است.لذا به میزانی که روابط بین اجزاء امنیتی، نظامی، فرهنگی، مالی و روحانی دستگاه رهبری بالا باشد احتمال استمرار نظام ولایت فقیه زیادتر می شود. اما اگر این روابط کاهش یافته و توازن بین اجزاء به هم بخورد، آنگاه زمینه برای دگرگونی آن مساعد می شود.
در سال های اخیر بخش های امنیتی و نظامی رشدی سرطان گونه داشته اند و این نا موزونی تهدیدی جدی برای بقاء نظام ولایت فقیه و نفوذ آن در تصمیم گیری های کلان جمهوری اسلامی است.روحانیون مدافع نظریه ولایت فقیه آیت الله خمینی نیز عمدتا از ولایت فقیه به عنوان یک نهاد دفاع می کنند و موافقت و مخالفت آنها در فراسوی نگاه مثبت و یا منفی به عملکرد شخص آیت الله خامنه ای است. از این رو همبستگی خیل وسیع کارگزاران نهادهای تحت نظر رهبری و نوع نگاه بخشی از روحانیت باعث می شود تا حفظ اصل ولایت فقیه مسئله جدی برای آنها باشد و برای همین مدعی انتصاب وی از جانب خداوند یا امام زمان(ع) باشند. همچنین بالا دستی نهاد های زیر نظر ولایت فقیه بر بورکراسی دولتی و نهاد های انتخابی تضمین شود.
فعالیت آنها معطوف به بازسازی همیشگی اقتدار ولایت فقیه و دفع خطرهایی است که در هر مقطع زمانی متوجه آن می شود. اگر آنها در مقطعی از سیاست های رهبری به صورت موقتی متضرر شوند، باز منافع دراز مدت آنها حکم می کند که اصل نهاد ولایت فقیه را تضعیف نکنند. البته به شرط اینکه در چشم انداز آینده منفعتی برای خود ببینند.بقاء این نهادها و جریان های مستقر و تثبیت شده در آنها مستلزم وجود نهاد ولایت فقیه و مبسوط الیدی و نظارت ناپذیری آن است. بنابراین با هر حرکتی که منوط به محدود کردن حوزه اختیارات و عمل رهبری باشد مخالفت کرده و در برابر آن مقاومت می کنند. البته شخص رهبری و نهاد ولایت فقیه نیز به نوبه خود وابسته به این جریان ها می شود.
اما در عین حال چون حضور افراد و جریان ها در مدیریت نهادهای فوق وابسته به رهبری است، او می تواند افراد جدیدی را جایگزین کند و حتی این پتانسیل را دارد تا با استفاده از این امتیاز در درازای زمان جناح و جریان سیاسی دلخواه خود را ایجاد و شکل دهد. ولی عمر نسبتا طولانی برخی از این نهادها ، باعث شده شبکه هایی غیر رسمی در آنها بوجود بیایند که تغییر شان را دشوار می سازد. می توان به نوعی این نتیجه را گرفت به همان میزان که ارتباط متقابل و متعادل این اجزاء در استمرار نظام ولایت فقیه موثر است، کاهش روابط آنها و عدم توازن فاحش در مناسبات موجب تقویت عناصر مختل و بد کار شده و برای حیات و استمرار آن چالشی جدی ایجاد کند.
نتیجه گیری
وقتی ایدئولوژی در حکومتی ایدئولوژیک میمیرد نشانه آن است که آن حکومت به دوران پایانی خود نزدیک شده، اما ممکن است همین دوران پایانی خطرناکترین دوران آن نیز باشد. ایدئولوژی برای آن که کار کند باید خودش را جدی نگیرد؛ همانطور که آیت الله خمینی برای نجات دادن ایدئولوژی اسلامی مفهوم مصلحت را پیش کشید. یعنی به شکل تناقضآمیز، ایدئولوژی اسلامی اگر بخواهد زنده باشد نباید زنده باشد.این نکته را پیش از هر کس رهبران آن ایدئولوژی تشخیص میدهند و سعی میکنند چندان آن را جدی نگیرند. جدی نگرفتن ایدئولوژی راهی است برای نگاه داشتن حکومت ایدئولوژیک از زوال. به جای آنکه رسماً اعلام کنند ایدئولوژی اسلامی دیگر پاسخگوی نیازهای دولت و جامعه نیست، آن را در زبان و تبلیغات حفظ میکنند اما در عمل جدی نمیگیرند و مدام بر خلاف آن تصمیم میگیرند.
ایدئولوژی پوششی میشود برای محتوایی پوک. از بیرون، نظام، ایدئولوژیک به نظر میآید اما در درون، هیچ ایدئولوژی در کار نیست؛ هرچه هست اراده حاکم و زد و بندهای گروههای داخل حکومت است. به عکس، اگر کسانی هنوز ایدئولوژی اسلامی را جدی بگیرند خطری برای حکومت به شمار میروند.
جدی گرفتن ایدئولوژی اسلامی یعنی تلاش برای سنجش رفتار حاکم بر اساس معیارهای ایدئولوژیک. این چیزی نیست که ولی فقیه بتواند آن را تاب بیاورد. ولی فقیه باید «فصل الخطاب» باشد، رأی و سخن او به همه نزاعها و نظرها پایان دهد. یعنی رأی او با معیاری سنجیده نشود؛ بلکه معیارها با دیدگاه او عیار شوند. در نتیجه اگر کسی بخواهد درستی یا نادرستی سخن یا رفتار ولی فقیه را در ترازوی ایدئولوژی اسلامی بگذارد خطری بالقوه برای ولایت فقیه است.در حکومتهای ایدئولوژیک کسانی که به ایدئولوژی صادقانه و عمیقاً باور دارند میتوانند خطرناک تر از کسانی باشند که از بنیاد با آن مخالفاند.
با مرگ ایدئولوژی و رسمیت یافتن خودکامگی شخصی، مبانی و اندیشههای ایدئولوژیک از میان میروند و جای آن را مجموعهای «حکمهای حکومتی» و فرمانهای رهبری میگیرند.نهادهای گوناگون از مجلس تا قوه قضاییه بیش از آنکه پروای اجرای قانون شریعت یا اساسی کشور را داشته باشند، چشم به دهان ولی فقیه میدوزند. حکومت فاقد محتوای ایدئولوژیک میشود، ولی رهبری آن به دست ایدئولوگ است. یعنی رهبری خود را نظریهپرداز ایدئولوژی میداند اما ایدئولوژی خود دیگر وجود ندارد، هرچه هست گفتهها و دستورهای رهبری است.
بدین سان، هر کس نمیتواند هر وقت دلش خواست به ایدئولوژی اسلامی تمسک کند. مشروعیت حکومت به ایدئولوژی اسلامی است اما مشروعیت خود ایدئولوژی اسلامی به رهبر است. تنها تفسیر رهبر از این ایدئولوژی معتبر و مجاز است. هر شرحی جز شرح او خیانت و «انحراف» است. رهبرهرگاه خواست سخنی را روشن بیان میکند و هر گاه اراده کرد مبهم وا مینهد. باز او تعیین میکند چه کسانی چه تعبیری میتوانند از سخن او کنند.سرانجامِ ایده اجرای شریعت، ولایت و فصا الخطاب بودن فقیه است. تجربه این سه دهه در ایران نشان داد ایدئولوژی اسلامی نمیتواند دیرزمانی بزید. اگر حکومت دینی همچنان برقرار است به دلیل توانایی ایدئولوژی اسلامی برای پاسخ دادن به نیازهای دولت و جامعه نیست.
سیاست به معنی امکان تبادل نظر و اقناع برای گردش مسالمتآمیز قدرت دیگر وجود ندارد و مرگ ایدئولوژی نیاز حکومت به بهرهگیری از خشونت را میافزاید. هرچه راز این مرگ بیشتر آشکار شود حکومت در دست بردن به خشونت عریانتر و بیآزرمتر خواهد شد. این مرحله پایانی در برخی حکومتها مانند اتحاد جماهیر شوروی چند دهه طول کشیده و قربانی های فراوانی گرفته است.
خوشحالم که پس ازسی سال خدمت به نظام ورهبران وفرماندهان واربابان عمائم (عمامه بسرها) به همان جارسیدید که ما سی سال قبل می گفتیم درپشت این شعار”مرگ براسرائیل” و”پاک کردن اسرائیل ازنقشه دنیا” جزخدمت به اسرائیل نیست درخصوص جنگ ایران وعراق که شما “روایت فتح اش ” را به نمایش می گذاشتی نیزهمین داستان بود اما بدترزیرا درجنگ عراق شیعیان عراق به دست شیعیان ایران کشته می شدند ودرسوریه جنگ شیعه وسنی است همه اینها یادگارامامی است که می خواست با بسیج دنیای اسلام علیه مسیحیت دشمنان اسلام راازروی کره زمین بردارد باشد تا صبح دولتش بدمد کاین ازنتایج سحراست
سلام
سوال: آیا اگر گروههایی مثل القاعده در سوریه قدرت بگیرند، نسبت به حاکمیت فعلی سوریه که کبریت بی خطری برای اسرائیل بوده، مخاطرات بیشتری را متوجه اسرائیل نمی کنند؟ البته شاید پاسخ این باشد که القاعده هم مهره آمریکاست ولی اگر نباشد چه؟
اقای نوری زاد فقط سوریه نیست که شخم زده شد حزب اللهی که وهابی ها هم در خلوص و صداقتش شک نداشتند و محبوب اهل سنت بود هم به دستور ///// ایران از بشار قاتل دفاع جانانه کرد و در حال حاضر حزب الله منفور اهل سنت و از نظر انان شریک قاتل مردم سوریه معرفی می باشد جنگ بعدی جنگ سلفیهای پاکستان و افغانستان و و عربستان و مصر و سودان و لیبی و تونس و جزایر با حزب الله در لبنان است. مقام معظم رهبری با سیاستهای //// خود لبنان را نیز شخم خواهد کردالبته اگر بین ایران و ترکیه جنگی راه نیندازند و اقتصاد ترکیه و ارتش و سپاه قدرتمند ایران را هم شخم نکنند خدا به مسلمانان با این رهبر جهان اسلامشان رحم کند 80%مسلمانان جهان سنی مذهب هستند //// ایران میگوید من رهبر جهان اسلام هستم. //// روحانیت قم این روحانیت( قاعد و دین و شرف و ناموس ایران و اسلام به شکم و زیر شکم فروش )اگر بیدار نشود فاجعه رخ داده است
من خیلی وقته به این یقین رسیده ام که اینها دست نشانده اسرائیل و آمریکا هستند. همه کارهاشون به نفع اینها و کشورهای عربی و ترکیه و به ضرر مردم ایران هست.
درود. باهاتون دقیقا موافقم 120 نفر را از بهترین یاران مشت گره کرده در خیابان که به زنان و مردان و دختران مردم حمله میکردند نیز کم شد براستی ایا براستی خودشون نمیدوند که اسرائیل تا مغز استخونشون نفوذ کرده نمیدونم چرا در زمان اصلاحات اینها حتی یه نفر را از سردمداران حکومتی نتونستند به جرم رابطه با اسرائیل محاکمه که هیچ متهم کنند عرب زاده ای به اسم نقدی میگوید شناسنامه ایرانی موسوی و کروبی را باید باطل کرد اما دیوار به دیوار اطاق فرمانده ایش نفوذی اسرائیل در حال خدمت به حاکمیت مطلقه بوده و حالا دستگیر کرده اند پدر خانم مجتبی خامنه ای میگه سران فتنه نیاز به محاکمه ندارند انان در دادگاه ملت محاکمه شده اند باور بفرمائید همین جمله ایشان نشون میده اعتقادی به رای مردم ندارند اگر نمیترسید اجازه بدهید همین اقایون مجددا در انتخابات شرکت کنند تا ببینید مردم چه شخصی را محاکمه کرده اند
باورم نمیشود که ادمی دراین سرزمین هست و یک چنین دید وسیعی دارد. درود به شعور و شرفتان
باعرض سلام از نقش آمریکاو انگلیس هم بگوئیداینها یعنی بی گنا هند.
—————————
سلام محمد آقای عزیز
پیشتردرنامه های بیست وششم وبیست وهفتم آقای نوری زاد به رهبری، به نقش آمریکا واسراییل وروسیه درمناسبات پس ازانقلاب اشاره وتاکید شده است.
پشتیبانی سایت نوری زاد.
با شما موافقم جمهوري إسلامي خواسته يا نا خواسته ابزار دست إسرائيل براي نابودي ارتش قدرتمند سوريه و نابودي شهر ها و زير ساخت هاي اين كشور شده است
با سلام. من این معا دله را نتوانستم هضم کنم. اسرائیل دشمن یادوست بیشتر مسائل را بشکافید.
تحليل درستي نيست_مورد سوريه جنك نيابتي روسيه و ناتو است و اسراييل راضي به سقوط اسد نيست جون در40 سال اسد 1 تير هم به اسراييل در نكرده و حتي به جولان هم ادعايي ندارد اما بعد از اسد سوريه مدعي جولان خواهد شد
من باور کرده ام که شما را خدا برای انذار خامنه ای فرستاده تا شاید بتواند بارقه ای از حجم گناهان وی را کم کند. اما من باور ندارم که وی به اسرافیل خود گوش دهد. او انتهای کار خویش است.
درود بر آقای نوری زاد
شما کاملا درست گفتید،و جز اینها اگر از ابتدای حضور احمدی نژاد و اراده او برای نابودی ایران
با دقت بیشتری به کردار و رفتارش نگاه کنیم و به آن گفته های به قول رهبر بصیر!انقلابی!!
درمیابیم که در تمام این 8 سال با بکارگیری انکار هولوکاست،با اعلام هسته ای شدن و با تهدید
و شاخ وشانه کشی فقط و فقط در راه باز کردن راه اسراییل بوده اند! به همین دلیل احمدی نژاد
بی ارتباط با اسراییل نیست
یعنی خاک بر سر مخاطبان شما با این تحلیلتون ….
ba doorod be shoma azadeh irani va ///..IRAN FREE ,zendebad azadi az in mazhabe ///,,,,only democrasy…
salhast in harf dar delam nahofte bood ba zerafate kamel bayan shod vali mardome bigonahe ma bitaghsiran
افسانه بافي قشنگي بود كه جز از ذهن خيال——————-باف غير تو بر نمي آيد.
Javid bashid kaveh Ahangar.dar barabare sepahe hezaran nafare JAHL, yek sarbaz mesle shoma kafist.
آقای نوری زاد سوال من اینه:بزرگای مملکت که حتما به این مسائل (نفوذ داشتن خارجی ها در کشور) و وراونه بودن حقیقت بیشتر از شما واقفن.به کدوم دلیل رفتارشونو عوض نمیکنن؟؟لطفا نظرتونو بگین
1.فکر میکنن اینا امتحان الهیه
2.میترسن قداستشون شکسته شه و متهم به ندانم کاری شن
3.خودشون عوامل نفوذی و حقیقت وارونه هستن
4.خارجی ها انقدر قدرت دارن که دستور میدن که این رفتار رو داشته باشن!!!!!!
آقای نوری زاد سوال من اینه:بزرگای مملکت که حتما به این مسائل (نفوذ داشتن خارجی ها در کشور) و وراونه بودن حقیقت بیشتر از شما واقفن.به کدوم دلیل رفتارشونو عوض نمیکنن؟؟لطفا نظرتونو بگین
1.فکر میکنن اینا امتحان الهیه
2.میترسن قداستشون شکسته شه و متهم به ندانم کاری شن
3.خودشون عوامل نفوذی و حقیقت وارونه هستن
4.خارجی ها انقدر قدرت دارن که دستور میدن که این رفتار رو داشته باشن!!!!!!
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آقای نوری زاد سوال من اینه:بزرگای مملکت که حتما به این مسائل (نفوذ داشتن خارجی ها در کشور) و وراونه بودن حقیقت بیشتر از شما واقفن.به کدوم دلیل رفتارشونو عوض نمیکنن؟؟ لطفا نظرتونو بگین
1.فکر میکنن اینا امتحان الهیه
2.میترسن قداستشون شکسته شه و متهم به ندانم کاری شن
3.خودشون عوامل نفوذی و حقیقت وارونه هستن
4.خارجی ها انقدر قدرت دارن که دستور میدن که این رفتار رو داشته باشن!!!!!!
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام آقای نوری زاد
باورکنید تا امروز از این زاویه که شما به این داستان سوریه وجنگ داخلی اش نگاه کرده اید به سودی که اسراییل می برد ونقشی که حاکمان جمهوری اسلامی دارند نداشتم. آفرین به این تیزبینی که مسائل بغرنج را برای ما ساده سازی می کنید.
ایران این کار رو عمدا کرده یا ناآگاهانه؟
سلام استاد نوری زاد عزیز
من هم مثل شما موافق این عنوان نیستم. اما مثل شما هم منکر گماشتگی سران جمهوری اسلامی ایران برای اسراییل نیستم. خدا قوت آقای نوری زاد. بمانید و برای ما راه بگشایید.
به نظر شما ایران این خوش خدمتی رو عمداانجام میده یا غیرعمد؟
نمی دانم چه حکمتی ایست که این چنین به حال روز خود در می اوریم آیا رواست به خاطر دو روز زندگی نکبت بار این چنین به روز خود و بنی آدم در بیاوریم؟ .آیا اگر حکومت تا دندان در حماقت فرورفته امثال اسد سرگون بشود؟؟ چقدر ما باید تاوان بدهیم چقدر مردم بدبخت ان دیار خون بدهند؟ آیا به روز واپسین آقایان اعتقادی دارند.؟بخدا آدمی که به قول معروف از دور دستی در آتش دارد اینطور روا نمی دارد .خوشا به مرام دینشان که هر دینی هرگز قبول نمی کند چه رسد به اسلام.فقط اکنون توجیه شان در خانه دشمن جنگیدن است .