حکایت این روزهای صدا و سیمای ما ، دقیقا حکایت بیماری است که به دلیل غصه های متورمش ، آب خوش از گلویش پایین نمی رود . این صداو سیمای غمزده را می شود به شایستگی اداره کرد . به چه صورت ؟ اگر که بخواهیم رونقی به اوضاعمان در بیفتد . و اگر نخواهیم مثل آن فلفل فروشی باشیم که فلفل هایش تند نبود و او تلاش می کرد با تند زبانی خود این نقیصه را جبران کند .
هرآنچه برای اداره صداو سیما خواهم گفت ، برگرفته از تجربیاتی است که نه من به آن دست یافته باشم ، که عصاره خواست جمعی جامعه ماست . باید باور کنیم که زمستان سردی پیش روی داریم :
هرآنچه برای اداره صداو سیما خواهم گفت ، برگرفته از تجربیاتی است که نه من به آن دست یافته باشم ، که عصاره خواست جمعی جامعه ما و جامعه جهانی و جامعه جهانی حضرت مهدی (ع) است . باید باور کنیم که زمستان سردی پیش روی داریم :
باید باور کنیم که پاییز ، فصل برگ ریزان است و فرو خفتن رویش ها . و این خسارت ظاهری برای جمعی از ما که همچنان به سرسبزی مفتخریم ، با اندوه و پریشانی همراه است . اگر هوشمندی خود را بکار اندازیم ، می توانیم بجای غمبادی که از ریزش برگها به جانمان در افتاده ، کمال خود را درهمین برگ ریزان ببینیم و رویشی مجدد را تجربه کنیم . هرآنچه بعد از انتخابات اخیر رخ داد ، برگ ریزان این نظام انقلابی بود . اگر از این حادثه عبرت بگیریم و به ترمیم و هرس و زدودن اضافات خود همت کنیم ، می توانیم به رویشی متعالی تر دل ببندیم ، در غیر اینصورت زمستان سختی پیش روی خواهیم داشت .
اگر اختیار صدا و سیما با من بود ، و من در یک کلمه ، ماموریت داشتم مردم رنجیده و رهیده و بریده از درد وداغ این کشور را سرشوق بیاورم و آنان را دوباره به این نظام و انقلاب امیدوار کنم ، این می کردم که یک به یک می گویم :
۱ – در عین ادب و اخلاق و رعایت آداب مسلمانی ، تعارفات کبره بسته مراودات کودنانه مدیریتی این رسانه را می تراشیدم و به سطل زباله می ریختم و مدیریت دوباره تشکیلات آن را از نو تعریف می کردم : مدیر به کسی می گویند که توانایی اداره و احیای منصبی از منصب های این رسانه را داشته باشد . و در عین بی لیاقتی ، به توصیه و اشاره کسی مدیر نشده باشد .
۲ – خروار خروار تحقیقات دروغین و برنامه های خنثی را که موکدا از واقعیات جامعه روی برگردانده اند ، به همان سطل زباله پیشین می ریزم و به برنامه سازان می گویم این شما و این اجتماع شما ، بروید و خوبی ها و بدی های آن را بی شرم و حیا وترس ، وا بکاوید و در ساختاری درست و هنرمندانه آن را برای مردم و برای مسئولین پخش کنید .
۳ – یکی از دوربین های صداو سیما را می برم به سمتی که خط لوله صلح از ایران تا پاکستان و تا هندوستان رفته است . و مدیرانی را که بیش از مصالح مردم خودشان مصالح کشورهای دیگر را مد نظر داشته اند و مردم ما را تا سالهای بعد – تا سالهای بعد – تا سالهای بعد – گرفتار قرارد داد شرم آوری کرده اند که برون رفت از آن به این سادگی ها ممکن نیست ، به چالش می کشم ، و پیش روی مردم به پاسخگویی شان وادار می کنم ، و خساراتشان را به فهم کلی جامعه ارجاع می دهم ! و از این دست کارها فراوان می کنم .
۴ – صدها دوربین خود را در دستگاه قضایی کشور مستقر می کنم تا زنده و همزمان به جریان عدالت دراین دستگاه نظارت داشته باشند و عدالت و کرامت انسانی را که در محاکم ما به شوخی گرفته شده ، رصد کند .
۵ – در برنامه های زنده و غیر زنده ، از خردمندان کشور ، بی آنکه به گرایشات سیاسی و اعتقادی شان کاری داشته باشم ، بهره خواهم برد و از تخصص و دانششان برای بحران زدایی از کشور و رشد و توسعه آن مدد خواهم جست . اگر روحانیان در این گردونه خرد و تخصص امکان جولان داشتند ، قدمشان برچشم ، وگرنه به صرف روحانی بودن اگر بخواهند حضوری همه جانبه در شبکه های این رسانه داشته باشند ، محترمانه آنان را به در خروجی صدا و سیما هدایت خواهم کرد .
۶ – دوربین صدا و سیما در مجلس ، تنها یک ناظر بی اراده نخواهد بود . اگر نمایندگان ، مدعی اند که به نمایندگی از مردم در مجلس اند ، دوربین من ، به نمایندگی از افکار عمومی ، به ریز ترین کنش ها و و اکنش هایشان نظاره خواهد کرد و بی ترحم ، و در عین ادب ، همه پستوهای سیاسی و اقتصادی شان را برملا خواهد کرد . چرا ؟ تا نماینده واقعی با نماینده ای که کرسی مجلس را با جای دیگر خلط کرده شناسانده شود .
۷ – طی بخشنامه ای به همه مراکز صداو سیما ، واژه و مفهوم “مسئول” را مجددا معنا خواهم کرد : مسئول به کسی گویند که بابت کاری که می کند مورد سئوال واقع شود . و از برنامه سازان خود خواهم خواست که : در کمال ادب ، و بی هیچ رفاقت با کسی و کسانی ، هرآنچه را که در استان می گذرد و هر خدمت و خیانت و بلایی که برسرمردم آورده می شود با شهامت منعکس کنند . و صد البته در این گیرو دار سروقت امامان جمعه و روحانیان استانها نیز خواهیم رفت و از خدمت و خیانت آنان نیز غافل نخواهیم ماند .
۸ – در میزگردهای بی واهمه ، مردم را در جریان هر خیر و شری از جامعه قرار خواهم داد و البته این زیرکی را نیز خواهم داشت که بی جهت کام مردم را بابت موضوعات گذرا برنیاشوبم . و باز این زیرکی را نیز خواهم داشت که منافع ملی و امنیت ملی را باهم در نیامیزم .
۹ – درعالی ترین وجه ممکن و با برنامه های غیرشعاری ، به خدا و پیغمبر و معارف الهی خواهم پرداخت و در این برنامه ها خواهم گفت که : دینی که برای دنیای ما سود نداشته باشد ، برای آخرت مانیز نخواهد داشت . و خواهم گفت که : همه پیامبران برای فهم و رشد بشر بسیج شدند و یکی از مولفه های رشد وفهم بشر نیز به این است که جامعه ای برخوردار و تمیز و مرتب و معتدل و منصف و انسانی و خردمند و آزاد و بدون ترس و سانسور داشته باشند .
۱۰ – دوربین های خود را به مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت و شورای نگهبان و شورای انقلاب فرهنگی و خیلی جاهای دیگر خواهم فرستاد و بی تعارف ، میزان شعور اعضا و نمایندگان این مجامع را برای مردم منعکس خواهم کرد . تا اگر فردی دارای شعور و کیاست و زیرکی و سلامت است مردم از او تشکر کنند و قدرش بدانند ، و اگر این خصایص را نداشت مردم از او متنفر شوند و کارش بسازند .
۱۱ – دوربین های خود را به حوزه های علمیه در کل کشور خواهم فرستاد و بابت این سی سالی که روحانیان ما در راس کارهای کشور بوده اند از آنان خواهم خواست رد پای کارهایشان را – یک به یک – از منافذ دین ، نشان مردم بدهند . این که : مثلا فلان کار را با عنایت به کدامیک از آموزه های دینی مرتکب شده اند . و البته در این میان ، از خدمت و شعور و شرافت روحانیان خدوم و زحمت کش ، مثل سایر آحاد مردم ، قدر دانی خواهم کرد . و در میزگردهای تعیین کننده ، نشان خواهم داد که فقه ، برای اداره جامعه کافی نیست و بیش از فایده ، ضررهای جبران ناپذیری را متوجه رشد جامعه کرده است .
۱۲ – از توقف استعداد این رسانه بزرگ در مقولات پیش پا افتاده پرهیز خواهم کرد و مثلا به مراجع تقلید خواهم آموخت که : نشان دادن موهای یک پیرزن هفتاد و نود ساله ، هیچ لرزه ای بر ارکان دین مبین نمی اندازد . و هکذا داستان موسیقی و نشان دادن آلات و ادوات موسیقی که کم کم دارد به تن مردم کهیر می اندازد .
۱۳ – وبسیاری کارهای دیگر که با تسری آنها به جان جامعه ، خواهیم دید مردم یک به یک سر خواهند گرداند و پیش خواهند آمد و به کشورشان دل خواهند بست و برای کشورشان و مسئولانش از صمیم دل هورا خواهند کشید . اینها که گفتم ، شعاری سیاسی نبوده و نیست . کاستی های جامعه ماست که تلنبار شده و مفری برای ابراز می جوید . می توان با مراجعه به این رویکرد ، بربسیاری از ضعف های نهادینه شده غلبه کرد و راهی درست و عاقلانه و خداپسندانه برای برون رفت از این مخمصه بزرگ پیش روی آورد . نمی خواهم به روزی بیندیشم که مسئولان و تصمیم گیران نظام به رویه دیگری متمایل شده اند و بجای پیش آوردن مردم ، آنان را به دور شدن و رفتن و بریدن ترغیب می کنند . ما هنوز فرصت اصلاح داریم . اگر که بخواهیم . خدای خوب که این می خواهد ، چرا ما نخواهیم . یا علی !
|