لینک دانلود نسخه الکترونیکی این مطلب
دادگاه انقلاب ما سه قاضی دارد. و من، اگر بخواهم خصوصیات این سه تن را شماره کنم، شرمگنانه و صادقانه می گویم: یکی از یکی عتیقه تر، یکی از یکی ترسوتر، و بزدل تر، و رام تر، و مطیع تر، و حرف گوش کن تر، و البته: بی سوادتر! با این همه اگر بخواهم جنازه ای از این سه تن برکشم و نشان همگان بدهم، حتماً دست بی اراده ی صلواتی را بالا می برم. چرا که این قاضی بخت برگشته، یک جنازه ی به تمام معناست و بقدر یک درخت کویری نیز حیات نباتی ندارد.
شاید برترین تابلویی که بشود از او ترسیم کرد این است: جنازه ای دراز به دراز افتاده، و مأموران اطلاعات و سپاه خودکاری لای انگشتان دست راستش جا می دهند و با حرکت دست جنازه، خودشان پای برگه ی محکومیت و زندان و اعدام بخت برگشته ای را امضا می کنند. سرآخر نیز برای محکم کاری، ده انگشت این جنازه ی بی نوا را در جوهر فرومی کنند و در کنار همان امضای آنچنانی می نشانند. چه کسی می تواند بگوید این امضا و این اثر انگشت را قاضی صلواتی پای آن برگه ننشانده است؟
این سخن “عمادالدین باقی” را بگویم و تابلوی این جنازه ی اساطیری را کامل کنم. باقی می گوید: از زندان اوین مرا به دادگاه انقلاب بردند. در اتاق صلواتی، من بودم و وکیل من و بازجوی اطلاعاتی من. قرار بود من به پرسش های قاضی پاسخ بدهم تا پرونده شکل قانونی بگیرد. در دادگاه، قاضی می پرسد و متهم پاسخ می دهد. اما آن روز روند پرسش و پاسخ به گونه ای دیگر بود. صلواتی اعلام رسمیت کرد. و برگه های مخصوص را به دست مأمور اطلاعات که بازجوی خود من بود داد. پرسش نخست را بازجوی اطلاعاتی من روی برگه ی مخصوص نوشت. برگه را به دست قاضی صلواتی داد. صلواتی برگه را – بی آنکه نگاهی بدان بیاندازد – به من داد. من به آن پرسش پاسخ دادم. امضا که کردم برگه را به قاضی صلواتی دادم. صلواتی برگه را – بی آنکه نگاهی به پاسخ من بیاندازد – به دست بازجوی اطلاعات داد. بازجوی اطلاعات پرسش دوم را نوشت و برگه را به دست صلواتی داد. صلواتی – بی آنکه نگاهی به برگه بیاندازد – آن را به من داد. من پاسخ دادم و امضا کردم و برگه را به صلواتی دادم. صلواتی – بی آنکه نگاهی به پاسخ من بیاندازد – برگه را به بازجوی اطلاعات داد تا پرسش سوم را بنویسد….. جنازه که می گویم یعنی این!
دلیل دیگر من برای جنازه بودن این موجود پژمرده، تازه ترین حکمی است که وی برای آقای مهندس محمد توسلی، از بنیان گذاران نهضت آزادی صادرکرده است. یا بهتر بگویم: حکم را برادران امام زمانیِ وزارت اطلاعات نوشته اند و امضای این جنازه را پایش نشانده اند. ادبیات این حکم (که نویسنده ی اطلاعاتی آن را “مقاله” نامیده است) آنقدر با سواد ادبی و قضایی جنازه ی مورد نظر ما متفاوت است که در همان یک خط نخست، شما متوجه ذات نافذ برادران، و بی ذاتی این قاضی مفلوک می شوید. عمده ی مانور برادران در این حکم یا مقاله، روی “غیرقانونی” بودن نهضت آزادی است.
در این مقاله به بخشی از نامه ی تاریخی امام خمینی به وزیر وقت کشور آقای محتشمی پور اشاره شده است. این که: “…. آنچه اجمالاً باید گفت آن است که پرونده این نهضت و عملکرد آن در دولت موقت و انقلاب شهادت می دهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکاست و در این باره از هیچ کوشش فروگذار نکرده است. نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند و ضررآنها به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیزبا دخالت بی مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویل های جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است شوند، از ضرر گروهک های دیگر حتی منافقین، این فرزندان عزیز مهندس بازرگان بیشتر و بالاتر است….”
اجازه بدهید کمی از این جنازه فاصله بگیریم و به چند و چون آن نامه ی تاریخی اشاره کنیم. من، محمد نوری زاد، با اطمینان می گویم: این نامه، توسط مرحوم حاج احمد خمینی نوشته شده و به دروغ، آری به دروغ، به اسم امام به مردم و به تاریخ قالب شده است. می دانم ای بسا جناب سید حسن خمینی از این سخن من برنجند. اما چه باک؟ وقتی اختراع یک چنین دروغ آشکار و انتشار آن به اسم امام، سهم عمده ای در تسریع ویرانی کشور داشته است، چرا احتمالِ کدورتِ خاطرِ یک دوست ما را از ابراز حقیقتی به این بزرگی باز بدارد؟ درعین حال که می گویم: ای بسا کشتن حاج احمد آقای خمینی هم ربط وثیقی به همین نامه ی دروغین و حواشی آن داشته باشد.
مختصری درباره ی این نامه ی تاریخی:
این نامه، بعد از وفات امام منتشر شد. بله، بعد از وفات امام. نه در زمان حیات وی. آنهم درست در شرایطی که روحانیت برای خود رقیبی غیر از نهضت آزادی باقی نگذارده بود. همه ی رقبا به تیر غیظ حاکمان روحانی و سراسیمه ی ما یا اعدام شده بودند یا فراری یا منزوی. مانده بود نهضت آزادی. که او نیز باید از میان می رفت.
تا امام زنده بود، با همه ی کم لطفی ها، اجازه نداد به این جماعت درستکار و فهیم و کارآزموده و تحصیلکرده و پاک رفتار، تعرض چندانی صورت پذیرد. اما به محض فوت ایشان، پروژه ی بی آبروکردن نهضت آزادی و کنارزدن اعضای آن از تمامی منصب ها کلید خورد. توسط چه کسی و چه جریانی؟ توسط همان باغبان زیرکی که در نامه ی بیست و ششم خود بدان اشاره کرده ام. همان باغبانی که یک چشمش اسراییلی است و یک چشمش آمریکایی. دَمَش اسراییلی و بازدمش آمریکایی است. باغبانی که از همان نقطه ی نخست انقلاب با کارگزاران یقه از بیخ بسته و پیشانی پینه بسته اش، در زیر و بالای حاکمیت حضور داشته است و بایدها ونبایدها را بدانان تلقین می فرموده است.
یک نشانه: مگر چندی پیش رییس اتاق اسراییل در سازمان اطلاعات سپاه بجرم جاسوسی برای اسراییل دستگیر و بازداشت نشد؟ ای عجب! رییس اداره ی مبارزه با اسراییل در سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؟ من می گویم: این یک نفر را حتماً خود اسراییل سوزانده تا مابقی جاسوسانش در امان بمانند. حالا شما برو ببین این جناب سردار پاسدار جاسوس اسراییل، چه سالهای متمادی و با چه تحلیل ها و چه نجواهای درگوشی، چه مسئولان ساده و بی سواد اما صاحب نفوذی را به چه کارهایی ترغیب کرده است!
من می گویم: نامه ی تاریخی امام به وزیر کشور وقت، یک نامه ی متقلبانه بوده است که نه به خط امام بلکه به خط مرحوم حاج احمد خمینی نوشته شده است. منتها جماعتی از جنس همین سردار پاسدار – رییس اداره ی مبارزه با اسراییل در سازمان اطلاعات سپاه که جاسوس از آب درآمده – با ظرافت تمام دم گوش او نشسته اند و تنها راه کنارزدن نهضت آزادی را نگارش و انتشار یک چنین نامه ای از طرف امام دانسته اند. حتما هم یک چندتایی از روحانیان و صاحب منصبان فعلی در این نجوا و ترغیب و فریب، با مرحوم احمد خمینی مجالست داشته اند و او را به نگارش یک چنین نامه ای حریص کرده اند. و باز می گویم: بعد از انتشار نامه، و بعد از این که مرحوم دانسته چه کلاهی به سرش رفته و بعد از آنکه بنای اعتراض نهاده و تهدید به افشاگری کرده، کارش را ساخته اند.
بعد از انتشار این نامه ی دروغین، نهضت آزادی بیانیه می دهد که: این نامه جعلی است و خط، دستخط امام نیست. حاج احمد خمینی که باید از این تهمت به سلامت بدر می جست، سراسیمه می شود. هم از مرحوم بازرگان شکایت می کند و هم دست به دامان خویشان خود می شود. در یک نمونه، نامه ای طولانی به عموی کهنسال خود آیت الله پسندیده می نویسد و او را به مدد خود می خواند: “…. از شما تقاضا دارم برای دفاع از امام و آرمانهای پاک او و برای خاطر دفاع او از اسلام عزیز و به خاطر تحمل رنج و زحمت و مرارتهای بسیاری که از آخوندهای درباری و متحجرین و مقدس نماها و ملی گراها و چپها و منافقین کشید، حضرتعالی طی نامهای آنان را محکوم کرده و صحت خط امام و پیشوای ملی و دینیمان را اعلام فرمایید و روح بزرگ امام را از خودتان شاد کنید و مطمئن باشید که با این کار اجر بزرگی را خواهید داشت و نامه را من منتشر نمیکنم ولی برای ثبت در تاریخ نگه میدارم…..“
حالا بشنوید از دادگاه. همانجا که دست به گلوی مرحوم بازرگان نهاده اند که چرا مدعی تقلب در نگارش این نامه شده ای؟ بازرگان می گوید: خود امام خمینی در انتهای وصیت نامه اش نوشته: … «اکنون که من حاضرم، بعض نسبت هاى بىواقعیت به من داده مىشود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض مىکنم آنچه به من نسبت داده شده یا مىشود مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صداى من یا خط و امضاى من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیماى جمهورى اسلامى چیزى گفته باشم.» (صحیفه نور – جلد 21 – ص 451) پس این نامه را به کارشناسان و خط شناسان بدهید تا درستی و نادرستی آن را مستند کنند!
بنا به درخواست مرحوم بازرگان، و بنا بر توصیه ی خود امام خمینی، نامه ی تاریخی را به کارشناسان و استادان خط شناس می دهند و معلوم می شود که خط، خط امام نیست. ای عجب! پس آن نامه ی پرهیاهو صحت ندارد؟ نخیر، صحت ندارد. عجیب تر این که نامه ی طولانی مرحوم حاج احمد خمینی به عموی کهنسالش با این جمله پایان می پذیرد: “… بار دیگر از شما تقاضامندم که اگر این نامه یعنی نامه امام به آقای محتشمی خط امام است که هست مرقوم فرمایید و کسانی که به دروغ چنین نسبتی را به من دادهاند، خائن بدانید….“
می بینید؟ حاج احمد آقایی که خودش این نامه را نوشته، در مسیر فریب عموی خود دست به دامان شهادت او می شود. شاید با این گواهیِ دهان پرکن، بشود دهان معترضان را بست و از زیر آوار این فضاحت بزرگ بدر رفت. جاسوسان اسراییل اما بلافاصله بعد از انتشار این نامه بار خود را می بندند. مأموران مهیای آنان همچون جناب شریعتمداری قلم هایشان را تیز می کنند و به بهانه ی انتشار این نامه ی تاریخی قلم فرسایی ها می کنند و آبروها می برند. این گونه می شود که به ضرب یک نامه ی دروغین، هم نهضت آزادی از همه ی عرصه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی کنار گذارده می شود و هم شخصیتی همچون حاج احمد خمینی که می توانست بعدها بعنوان یک رجل سیاسی و روحانی مخاطراتی برای تمامیت خواهی آن جماعت پس پرده ایجاد کند، به نقطه ضعفی اینچنین آلوده می شود. و بعد نیز به راحتی از سر راه برداشته می شود.
به ضرب یک نامه ی دروغین، هم نهضت آزادی از همه ی عرصه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی کنار گذارده می شود و هم شخصیتی همچون حاج احمد خمینی که می توانست بعدها بعنوان یک رجل سیاسی و روحانی مخاطراتی برای تمامیت خواهی آن جماعت پس پرده ایجاد کند، به نقطه ضعفی اینچنین آلوده می شود. و بعد نیز به راحتی از سر راه برداشته می شود.
من – نوری زاد – چندی پیش شخصاً با کارشناس این نامه ی تاریخی صحبت کردم. حتی با قاضی پرونده بصورت اتفاقی هم سخن شدم. قاضی پرونده می گفت: پرونده را برداشتم و رفتم جماران. حال حاج احمد آقا زیاد خوب نبود. یا از خواب بیدارش کرده بودند یا بیمار بود. خودم را به او معرفی کردم. و گفتم که از نظر من پرونده باید مختومه شود و شکایت شما مورد ندارد. برافروخت که من منتظر محکومیت اینها بودم حالا می گویید پرونده مختومه است؟ من نظر کارشناسان را که خط امام را جعلی دانسته بودند، به وی نشان دادم. و به وی گفتم که صلاح شما نیز در مختومه شدن پرونده است. که وی با کلافگی رو به من کرد و گفت: خب، بله، خط خط من است. اما امام گفته و من نوشته ام!
این اعتراف مرحوم حاج احمد خمینی را بگذارید کنار آن دو خط پایانی نامه ای که وی به عموی کهنسالش آیت الله پسندیده نوشته است: “… بار دیگر از شما تقاضامندم که اگر این نامه یعنی نامه امام به آقای محتشمی خط امام است که هست مرقوم فرمایید و کسانی که به دروغ چنین نسبتی را به من دادهاند، خائن بدانید….“
برگردیم به اصل مطلب. این بگویم و باب این سخن تلخ بربندم: که اگر استنادات نویسنده ی وزارت اطلاعات در این “مقاله” را که مبتنی بر نامه ی دروغین منتسب به امام است کنار بگذاریم، نشستن خانواده ی متهم در یک پارک نیز محل وقوع جرم تلقی شده است. و یا امضای یک نامه ی جمعی به سید محمد خاتمی. و سر آخر اعلام یازده سال زندان برای مهندس محمد توسلی.
می گویم: از یک جنازه انتظاری نیست. که خودش را وا بدارد و درست بنشیند و درست بیندیشد و درست سخن بگوید و درست بنویسد و از شأن حرفه ای خود و قضاوتی که به او محول شده درست صیانت کند. بل خنده دار این مأموران وزارت اطلاعات و سپاه اند که همچنان اصرار بر استفاده از جنازگی این جنازه ها دارند. غافل از این که تک تک این احکام خنده دار به سینه ی تاریخ سپرده می شود و در فردایی که زیاد هم دور نیست، دنیای عقل با حیرت به ترکیب این جنازه ها و گردانندگان آنها خواهد نگریست و حقوق معوقه ی مظلومان را بر میز مطالبه خواهد نهاد.
افزودنی:
من سراسیمه ی صدها وصدها بی گناهی هستم که این قاضی بی اراده وتحت فرمان، آنان را به حبس های کوتاه وبلند، وبه اعدام محکوم فرموده است. با پرونده های دروغینی که مأموران اطلاعات برای آنان آراسته اند. و سخن پایانی من : اگریک زمان خواستید به معنای عینیِ”استقلال قاضی” بیندیشید، یک نگاهی به قدوبالای این جنازه بیندازید.
محمد نوری زاد
پنجم آبان ماه نود و یک
لینک دانلود نسخه الکترونیکی این مطلب
|
با عرض سلام و ادب محضر استاد گرامی.به خداوندی خدا تمام آنچه را که در سطرهای آتی می آورم حقیقت محض است,در ابتدا تشکر میکنم از اینکه آنقدر شهامت دارید که جلوی این نظام سراپا ریا و دروغ و فساد باستید,بنده چهارده سال افسر نیروی انتظامی بوده ام و در سمتهایی رییس کلانتری,آگاهی و غیره خدمت نموده ام,به ولله و بالله در طول این مدت نه آزارم به کسی رسید و نه حق کسی را ضایع کردم,به خاطر اینکه حرف خیلی از این متنفذین را اهمیت ندادم مرا به بهانه واهی به یکی از بخشها تبعید کردند و در آنجا پس از یکسال به خیال اینکه متنبه شده ام به من پیشنهاد دادند که در غارت آثار تاریخی مملکت با آنها همکاری کنم چرا که جایی که مت بودم معدن زیرخاکی بود,من پیشنهاد فرمانده شهرستان را به دادستان گزارش دادم و پیشنهاد کردم که در حین کندن زمین آنها را دستگیر کنیم اما خاک بر سر من از همه جا بی خبر که غافل بودم از اینکه خود دادستان سرکرده دزدان است,پس یک هفته مرا به تهمت واهی بازداشت کردند و پس از آن ثروت ملی ما را به سرقت بردند و سپس آزادم کردند و پس از سه ماه اخراج شدم,لعنت خدا بر اینها,من از این در عجبم که خدا چرا نمیبیند
درود بر قاضی صلواتی
برای قاضی صلواتی آرزوی سلامتی و موفقیت میکنم
متاسفم برای دشمنان قاضی صلواتی
این دشمنان فقط بلدند اراجیف سر هم کنند و تهمت بزنند
قاضی صلواتی ////// است
خدا عاقبتت را به خیر نکرد با این دلارهای نفتی چهل سرباز ساختی و هار شدی و پاچه گرفتی
اگر مدعی هستی که دیروز اشتباه کردی که از جمهوری اسلامی دفاع کردی چه تضمینی هست که امروز نقدت هم اشتباه نباشد. اتقوالله…
با درود
من عاشق فکرت و قلمت هستم.از حرفهای افرادی مثل ایزدی دلسرد نشو به یاد اشته باش تو و صدای تو صدای میلیونها ایرانی هستاین رو از روی اعتقاد بهت میگم
واسه اونایی هم که نمی تونند اندیشه تو رو ببینند میگم ای وای اگر حدیث گنه رو برو شود
سلام آقای نوری زاد
برای یک قاضی خواندن یک چنین مطلبی که ستون خیمه یک قاضی دیگر را کشیده واو را نقش زمین کرده بسی دشواراست. اما چرا به شما مرحبا نگویم که هرچه نوشته اید عین انصاف ودرستی است. متاسفانه برخی ازما قضات کاملا جنازه ایم. من خودم وقتی به اصرار مأموران اطلاعات یا سپاه حکم یک متهم را به سمتی می برم که آنها می خواهند کاملا احساس جنازه گی می کنم. درست می فرمایید که آقای صلواتی یک جنازه است . من این نوشته شما را خیلی فنی یافتم. یعنی اگر می خواستم یک لایحه بنویسم و این آقای صلواتی را به جنازه بودن توصیف کنم به خوبی شما نمی توانستم. وقتی این مطلب را به توصیه یکی ازقضات خواندم احساس کردم دارید خود مرا توصیف می کنید. کاش قاضی ها هرگز به صفت جنازه بودن متصف نمی شدند. بیچاره مردم که باید ازدست این جنازه حق خود را مطالبه کنند. اما راستش را بخواهید من وقتی طبق درخواست مأموران اطلاعات یا سپاه حکم می دهم به زندگی وزن وفرزندان خود می اندیشم و ازاندیشیدن به زن وفرزندان متهم فرار می کنم. شما چه خوب جنازه بودن ما را توصیف کرده اید دراین مقال.
قبلا شما را مودب می دیدم ولی اکنون رعایت هیچ ادبی را نمی کنید و شهامت را با بی تربیتی وبی ادبی یکی می دانید و به هر کس توهین می کنید و ادعا می کنید آزادی نیست . به چه کسی باید توهین کنید تا اعتقاد پیدا کنید که آزادی هست.
آقای نوری زاد
السلام علی من اتبع الهدی
اگر دیدگاه و نظر امام ره درباره نهضت آزادی منحصر به همین نامه بود شاید می شد تا حدودی به اظهارات شما با دید یک بررسی بی طرفانه نگاه کرد و به نتیجه رسید. لکن امام ره درباره نهضت آزادی بارها اظهار نظر کرده اند و آن نامه هم آخرین موضع ایشان بوده است اگر به بیانات حضرت امام ره توجه داشته باشید نکته ناهماهنگی با نامه مشهور نمی بینید . فرض کنیم که نامه حسب دیگاه شما از امام نباشد سایر دیدگاههای ایشان که در طول زمان بیان شده و مضبوط است را چه می کنید و برای آن چه توجیهی می آورید. چرا شما تمام سعی و تلاشتان برای تطهیر نهضت آزادی است . بخشی از دیدگاههای حضرت امام ره و بخشی از نظر ایشان در نامه را می آوریم.نهضت آزادی از دیدگاه امام خمینی (ره)
امام به خوبی خطر اندیشه های التقاطی نهضت را برای جوانان حس می کردند. هرگز در برابر سنگ اندازیهای نهضت در مسیر انقلاب و تحریفات آنان سکوت نکردند. مصادیق موضعگیری های ایشان در برابر نهضت آزادی بسیار است که بررسی بخش کوچکی از آنها در این مجال می گنجد.
امام عمل به مواضع نهضت آزادی را خیانت به اسلام می دانستند:
«اگر ما یک قدم از این حرف عقب بنشینیم یا به اصطلاح آقایان، قدم به قدم بخواهیم پیش برویم یعنی قدم اول ما حالا تسلیم بشویم که آقا سلطنت بکنند نه حکومت… اگر ما این مطلب را از اینهایی که تزشان این است قبول بکنیم، اسلام را و مسلمین را و مملکت اسلامیرا منهدم کرده ایم تا آخر، و این بالاترین خیانتی است که ما بر کشور خودمان بخواهیم بکنیم و به اسلام کرده ایم. »1
امام خمینی (ره) در واکنش به تاکید ملیون از جمله نهضت آزادی بر واژه دموکراتیک در عنوان نظام سیاسی جدید فرمودند «همه درد و بلای ما این است که ما غرب زده ایم. ما سالهای طولانی زیر بار آمریکا بودیم… شما حالا میخواهید بگوئید روی پای خودمان میخواهیم بایستیم باز هم رنگ غرب. حالا که میگوئید روی پای خودمان، بازهم جمهوری دموکراتیک؟ یعنی جمهوری غربی؟2 و در نهایت، ایشان قاطعانه و بر اساس نظر واقعی قاطبه مردم تاکید فرمودند « جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد». 3
ایشان همچنین در خصوص توطئه دولت موقت برای انحلال خبرگان قاطعانه فرمودند:
«… قضیه طرح آنکه مجلس خبرگان منحل بشود که در زمان دولت موقت مطرح شد، بعد هم معلوم شد که اساسش از امیر انتظام بود و آن مسائل آن وقت. آمدند آقایان پیش ما، همین آقایان بازرگان و رفقایش، و گفتند، خیال داریم این مجلس را منحلش کنیم. من گفتم، شما چکاره هستید اصلش که میخواهید این کار را بکنید؟ شما چه سمتی دارید که بتوانید مجلس را منحل کنید؟ پاشید، بروید سراغ کارتان وقتی دیدند محکم است مسئله، کنار رفتند». 4
پس از مشخص شدن منش تساهل و سستی مآبانه دولت در قبال مسایل کشور و کرنش آنان در برابر دشمنان داخلی و خارجی امام خمینی (ره) بارها و بارها، ابتدا به صورت صمیمانه و بعد به صورت قاطعانه آنان را به عمل به آرمانهای مردم فراخواندند: «دولتی که میگوید دولت اسلامیاست و هستند، نباید تحت تأثیر واقع بشود و هر طوری سابق بوده، در زمان محمد رضا شاه خائن بوده، حالا هم همان فرم باشد. پس شما چکاره اید؟… ما یکی یکی بگوئیم؟ دانه دانه بشماریم؟ اینها باید اصلاح بشود و شماها هم میدانم مسلمانید. من بعضیشان را میشناسم، بعضیشان را هم معرفی کرده اند به من. اینها همه متعهدند، همه مسلمانند لکن ضعیف النفسند. »5
«اگر ما امروز قوانین اسلام را اجرا نکنیم، کی اجرا کنیم؟ به آقایانی که میگویند الان نمیشود، بگوئید پس کی میشود؟ به اینها باید گفت: پس بگوئید برای همیشه، اسلام نه!». 6
«این قدر، از مجلس خبرگان کناره گیری نکنید. این عمل کناره گیری از ملت است، کناره گیری از اسلام است». 7
بازرگان پس از تسخیر لانه جاسوسی و افشای اسناد میگوید:
«اسم خودشان را میگذارند خط امام، خط شیطانند… اینهایی که میگویند، ما با آمریکا، راه کج رفتیم و راه سازش رفتیم، اینها ضد انقلابند [!]. مأمور همان شوروی و آمریکا هستند که میخواهند اختلاف بیاندازند».
امام راحل دوسال بعد ماجرا را این گونه بازگو می کنند:
دیدید آن روزی که جوانان بیدار عزیز، این لانه جاسوسی را گرفتند، این شیاطین به دست و پا افتادند. یکی گفت که اینها خط شیطان هستند و دنبال این کردند که ما الان اسیر آمریکا هستیم… میخواستند که ما را از استقلال بیرون بیاورند و به دامان آمریکا بیاندازند. قضیه گرفتن این محل جاسوس خانه ناگوار بود برای آنها. برای اینکه پرونده اینها هم ظاهر میشد»8
اما در مقطع نوپایی انقلاب شکوهمند اسلامی نام آقای محتشمی پور با پرده افکنی از چهره نهضت آزادی عجین است. وی در آن مقطع نه تنها به درستی به افشای چهره آنان دست زد بلکه زمینه ساز نامه شدید الحن و تاریخی امام خمینی (ره) در کنار زدن حقایق التقاطیون گشت وی در نامه ای به امام خمینی (ره) از خیانتها و مخالفتهای نهضت آزادی با جمهوری اسلامی می نویسد و امام نیز در پاسخ نوشتند:
«نهضت به اصطلاح آزادی، صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارد و ضرر آنها، به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بیمورد در قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویلهای جاهلانه، موجب فساد عظیم ممکن است بشوند؛ از ضرر گروههای دیگر، حتی منافقین ـ این فرزندان عزیز مهندس بازرگان ـ بیشتر و بالاتر است. »9
سوالی که بی پاسخ می ماند اینکه چگونه بر طبق ادعای مطرح شده امام خمینی (ره) نهضت آزادی را پس از افشای تمام حقایقی که بر شمردیم حامی جمهوری اسلامی میخواند. نهضتی که از بدو تاسیس تا امروز بدون توجه به انزوای مطلق خود، مقابل آرمانهای قاطبه ملت ایستاده است، از کدامین جمهوری، و در شرایطی که این گروه بر اساس آنچه شرح آن گذشت مخالف اصل ولایت فقیه، اولویت دین به ملیت و حاکمیت احکام شرع می باشد از کدامین اسلام حمایت می کند؟
پی نوشت:
1. صحیفه نور، ج4، ص277
2صحیفه نور، ج6، ص 331
3 صحیفه نور، ج 6، ص 266.
4در جستجوی راه امام از کلام امام، دفتر پنجم، صص 74ـ73
5در جستجوی راه امام…، دفتر هفتم، ص 24و 25
6. در جستجوی راه امام، دفتر دهم، ص98، 15 خرداد 58
7. صحیفه نور، ج10، ص 59
8 صحیفه نور، ج 15، ص 30.
9. صحیفه نور، ج20، ص31
درود برشما استاد گرامی
قلم شما رو خیلی دوست دارم فوق العادست من کتاب ومطلب زیاد میخونم ولی اگر مطلب چند صفحه ای ببینم شاید صفحات آخربه صورت گذری خونده بشه ولی مطالب ونامه های شما رو که با قلم بسیار زیبا نوشته میشه خیلی دوست دارم وموبه میخونم .ویه خواهش دارم اینکه خودتونو با اسم خامنه ای خراب نکنید حیف تفکرات شما نیست که کمی متحجرانه است ای کاش به جای القاب اسلامی از اسامی بزرگان، مخترعان ،دانشمندان ونویسندگان بزرگ که از حقایقی در مورد دروغین بودن دینها حرف میزنند بیشتر یاد میکردید ودر آخر بگم شما فوق العاده اید.دوستدار شما دوستدار وطنم ایران باستان
قبول این نامه دستخط خود خود امام است و اظهارات موسسه نشر هم درست امام هم اشتباه کرده اند مگر امام نمی تواند اشتباه داشته باشد و مگر امام خمینی معصوم بوده ایشان هم مانند همه انسانها بسیاری اشتباهات داشته اند مثل حکم به ازدیاد غیر کارشناسی شده جمعیت یا صحبتهایی که ایشان در بهشت زهرا کردند و وعده های واهی به مردم دادند این اشتباه هم مثل بقیه اشتباههای ایشان . بحث سر ذات این نامه است که غلط بوده و باعث انفکاک دلسوزان انقلاب در زمان خودش شده حالا چه به تعبیر موسسه نشر که خط خود امام است و چه به تعبیر دیگر که این نامه جعلی است.
تشکر. اگر مطالب شما واقعیت داشته باشد، بسیاری از مسایل را می توان آشکارتر بیان کرد. مثلاً در مورد دستور امام برای برخورد با سید مهدی هاشمی در کتاب خاطرات سیاسی آقای ری شهری یک نامه به یک متن و امضا و عیناً مشابه دو پاسخ از امام-ره- درج شده است. چرا؟ مگر ممکن است چنین امری اتفاق بیفتد؟! برای درک بهتر موضوع کتاب اصلی دارای تصاویر نامه را ببینید. به نظر می رسد پاسخ ها دارای دو خط متفاوت هستند یا در دو حالت متفاوت نوشته شده است و البته احتمالات دیگر… البته یک نکته هست و آن هم این که ممکن است نامه ها واقعی و با نظر امام و خط سید احمد خمینی-ره- منتشر شده باشند.نظر شما ؟
همه از دفتر نشر آثار امام بخواهیم جهت مستند کردن ادعای خود اصل حکم آن دادگاه مربوط به بررسی جعلی بودن دست خط را منتشر نماید تا حقیقت آشکار گردد.
اگر چنین ننماید با توجه به صحبتهای آقای نوریزاد و همچنین خاطرات آیت ا… منتظری درباره نامه های مشکوک مربوط به خود این ابهامات بسیار باور پذیر تر است تا کتمان آنها از نظر دفتر نشر آثار امام.
جناب نوری زاد
با سلام. امروز موسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی-ره- جواب شما را داده است.لطفاً توضیحات کافی و مستند برای نوشته تان ارائه کنید:http://www.jamaran.ir/fa/NewsContent-id_23660.aspx
“”اخیرا ادعای واهی نوشته شده در یکی از سایتهای داخلی (بقلم آقای محمد نوری زاد) دستمایه تبلیغات برخی از سایتهای خارج نشینان و تردید افکنی نسبت به اصالت نامه سال 1366 حضرت امام خمینی در پاسخ به نامه وزیر کشور (وقت) در موضوع نهضت آزادی گردیده است. هرچند که موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی قبلا در خصوص اصالت این نامه بصورت شفاف اطلاع رسانی کرده و اعلام موضع نموده است و خط مشی کلی این موسسه عدم پاسخگویی به اظهارنظرهایی است که از سوی مجاری غیر رسمی و درقالب شبنامه و وبلاگ نوشته ها توسط رسانه های غیر قانونی انتشار می یابند اما برای پیشگیری از تحریف واقعیات تاریخ دوران امام خمینی و رفع هر گونه شائبه در مورد اصالت این نامه امام ، بیان نکات توضیحی زیر در پاسخ به ادعای مطرح شده در سایت مذکور را ضروری می دانیم:…””
……………………….
سلام رهای گرامی
من یک پاسخ مناسب برای این دروغگویی فاحش آماده کرده ام که بزودی منتشرمی شود
با احترام.
با سلام
جناب آقای نوری زاد
با آرزوی توفیق برای جنابعالی خواهشمند است در جواب موسسه آثار امام اگر جواب قانع کننده ای دارید
مفصلا بنویسید . جوابی که به آقا یا خانم نقال داده اید اقناعی نیست . همیشه سر فراز باشید
سلام آقای نوری زاد، ایکاش شما هم از رسانه ای متعارف ( به زعم دفتر نشر آثار امام ) برخوردار بودید و تبادل نظر خویش را به وبلاگ ها نمی کشاندید (شاید هم اینجوری بهتر بوده است چرا که گفته اند شرف المکان بالمکین). جدای از این نکته جای شکرش باقی است دفتر مزبور زحمت پاسخ دهی را متقبل شده و امکان پیگیری بحث را گشوده است. مطلب زیر در سایت جهان درج شده که امیدوارم با پاسخ های ممکن شما روبرو شود:
روابط عمومی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی درخصوص برخی اظهارنظرها پیرامون اصالت نامه سال 1366 حضرت امام خمینی در پاسخ به نامه وزیر کشور (وقت) در موضوع نهضت آزادی توضیحاتی ارائه کرد.
به گزارش جهان، متن کامل این اطلاعیه به شرح زیر است:
اخیرا ادعای واهی نوشته شده در یکی از سایتهای داخلی (بقلم آقای محمد نوری زاد) دستمایه تبلیغات برخی از سایتهای خارج نشینان و تردید افکنی نسبت به اصالت نامه سال 1366 حضرت امام خمینی در پاسخ به نامه وزیر کشور (وقت) در موضوع نهضت آزادی گردیده است. هرچند که موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی قبلا در خصوص اصالت این نامه بصورت شفاف اطلاع رسانی کرده و اعلام موضع نموده است و خط مشی کلی این موسسه عدم پاسخگویی به اظهارنظرهایی است که از سوی مجاری غیر رسمی و درقالب شبنامه و وبلاگ نوشته ها توسط رسانه های غیر قانونی انتشار می یابند اما برای پیشگیری از تحریف واقعیات تاریخ دوران امام خمینی و رفع هر گونه شائبه در مورد اصالت این نامه امام ، بیان نکات توضیحی زیر در پاسخ به ادعای مطرح شده در سایت مذکور را ضروری می دانیم:
1-بر خلاف ادعای نویسنده سایت مذکور که نامه امام را جعلی دانسته و تهمت جعل را متوجه یادگار امام نموده است، بعنوان مرجع رسمی قانونی و تعیین شده از سوی امام خمینی در موضوع آثار امام اعلام می داریم نامه مورخ 30 بهمن 1366 حضرت امام خمینی در باره نهضت آزادی که در پاسخ به نامه وزیر کشور (وقت) جناب حجه الاسلام و المسلمین علی اکبر محتشمی پور نوشته شده است، قطعی الصدور توسط امام خمینی و به قلم ایشان و با خط و امضای ایشان می باشد. قلم و خط و امضای این نامه همان قلم و خط و امضای وصیتنامه امام و دیگر پیامها و احکام مهم امام خمینی است. ایجاد شبهه در مورد اصالت این خط و امضا، ایجاد شبهه نسبت به مهمترین اسناد تاریخ انقلاب اسلامی است. مشروح نامه وزیر کشور و پاسخ امام در مجموعه صحیفه امام (جلد 20 ،صفحه 479 – 482) از سوی این موسسه منتشر شده است و خوشبختانه همانند اکثریت آثار مکتوب و دستخط های حضرت امام، نسخه خطی اصل این نامه نیز در آرشیو موسسه، موجود می باشد.
2-بر خلاف ادعایی که در نوشته مزبور اشاره شده است، نسخه خطی اصل این نامه در سالهای پیش از این به محضر دادگاه رسیدگی کننده به شکایت موسسه ارائه گردید و دادگاه با احراز اصالت آن و اثبات واهی بودن مستندات ادعای جعل، مدعی جعل را محکوم نمود.
3-نویسنده سایت مزبور در حالی با قاطعیت از جعلی دانستن این نامه سخن گفته است که قبلا هیچگونه استعلام نظر و تحقیق و تماسی با مرجع قانونی و تعیین شده ازسوی شخص حضرت امام در اینگونه موارد بعمل نیاورده است. آیا حق و انصاف که از جمله شعارهای مداوم این نویسنده می باشد ایجاب نمی کرد که یک طرفه و بدون تحقیق در موضوعی بسیار مهم به مسند قضاوت قطعی ننشیند؟ آیا حق جویی و عدالت ایجاب نمی کرد که ایشان قبل از انکه تهمت بسیار بزرگ جعل به فرزند مظلوم و مرحوم امام بزند ، نظر وصی و فرزندان آن مرحوم و نظر تشکیلاتی که دقیقا از سوی امام برای انتشار آثار ایشان و اظهار نظر در باره ادعاهای مشابه تأسیس شده است را جویا می شد؟
آیا دفاع از فردی که به زعم نویسنده سایت مزبور بیگناه می باشد مجوز تهمت به امین ترین همراه امام می شود؟ (لایجرمنکم شنئان قوم الّا تعدلوا ؛ اعدلوا هو اقرب للتقوی). اگر ایشان در اصالت این نامه تردید دارد آیا در اصالت شهادت نامه های متعددی که امام خمینی در باره امانت داری فرزند و یادگار خویش به یادگار نهاده است ، هم تردید دارد؟ کافی بود که ایشان از فضای ذهنی موجود توأم با افراط و تفریط های آشکار گذشته و حال خویش فاصله بگیرد و در فضایی حق جویانه و بی طرفانه نگاهی به تصویر امضا و دستخط این نامه و وصیتنامه امام و دیگر پیامهای امام بیافکند تا واهی بودن مستندات مدعیان جعل را واقف شود و این حقیقت را در یابد که خط و قلم و امضای ویژه و آشنای امام برای مخاطبان عصرش در این نامه از همان ویژگیها و شفافیتی برخوردار است که حتی بدون نیاز به کارشناس خبره نیز به آسانی می توان به اصالت آن پی برد.
4-نویسنده مزبور برای قضاوت توأم با قطعیت و بدون تحقیق خویش در مورد این نامه به اظهارات فردی (بدون ذکر نام) که خود را کارشناس خط دادگستری در موضوع تشخیص اصالت دستخط این نامه معرفی کرده استناد نموده است. با توجه به اینکه این موسسه در جریان جزئیات وقایع مربوط به شکایت یادگار امام از مدعیان جعل این نامه می باشد و مستندات انرا در اختیار دارد با اطمینان و مستندا اعلام می داریم آنچه که این نویسنده به نقل از کارشناس مذکور و قاضی – معرفی نشده – بیان کرده است کذب محض می باشد.
بر خلاف مطالب نوشته شده در این سایت، علیرغم اینکه یادگار امام وصی و مسئول تعیین شده در حکم امام خمینی در موضوعات مربوط به اسناد و آثار امام بود و به همین لحاظ و به استناد قانون نحوه حفظ آثار و یاد حضرت امام، مسئولین وقت قوه قضائیه اعلام نظر ایشان و موسسه نشر آثار حضرت امام را در این خصوص فصل الخطاب و نظر مرجع شرعی و قانونی می دانستند اما یادگار امام برای رفع هرگونه شبهه ای، به اصرار خویش درخواست اعزام کارشناسان دادگستری را نمود و دو نفر از سوی قوه قضائیه برای دیدن و کارشناسی خط و امضای این نامه اعزام شدند و پس از بررسی، نظر کارشناسی ایشان مبنی بر بدیهی بودن اصالت خط و امضای امام در مورد این نامه در پرونده مفتوحه، درج گردید. بنا براین آنچه که در این رابطه در سایت مذکور نوشته شده است خلاف واقع و داستان پردازی واهی می باشد که با اغراض خاص سیاسی برای مخدوش معرفی کردن نامه امام ابراز شده است.
شرح ماجرای شکایت یادگار امام از تهمت زنندگان به ایشان (سال 69) و ارجاع پرونده برخلاف نص ماده 4 «قانون الحاقیه موادی به قانون نحوه حفظ آثار و یاد حضرت امام خمینی» که می بایست در شعب دادگاه انقلاب و خارج از نوبت رسیدگی شود به یکی از شعب دادسرای عمومی وقت با اعمال نفوذ متهم پرونده از طریق مسئول شعبه که از وابستگان فکری تشکیلات مذکور بود و تعلل در رسیدگی به شکایت که پس از کشف موضوع و شکایت مجدد موسسه، پرونده به شعبه دیگر ارجاع گردید ، نیازمند فرصتی دیگر و خارج از موضوع این توضیح می باشد.
5 – نویسنده سایت مذکور در قضاوت عجولانه و بدون تحقیق خویش از دو نکته مهم و حساس غفلت داشته است:
اولا، برخلاف آنچه که وی در این نوشته القا کرده است در هیچیک از اظهار نظرهای وکیل فرد محکومی که نویسنده در دفاع از وی اقدام به انتشار این نوشته نموده است و همچنین در نامه مفصلی که فرد یاد شده خطاب به ریاست قوه قضائیه نوشته است و در بیانیه ای که دفتر سیاسی تشکل متبوع وی در همین خصوص انتشار داده است اصلا نه تصریح بلکه حتی اشاره ای به موضوع این نامه و اینکه مورد اصلی و یا یکی ازموارد اتهامی وی مربوط به این نامه می باشد ننموده اند. از این حیث و به لحاظ موضوع اتهامات اخیر فرد مذکور، مطرح کردن نامه حضرت امام آنهم با ادعای جعل آن ، اقدامی نسنجیده و بلا وجه می باشد.
ثانیا، اظهار نظر قطعی و بدون تحقیق مبنی بر جعلی دانستن نامه امام، هیچ کمکی به آنچه که نویسنده این ادعانامه در صدد آن می باشد نمی کند چرا که بر فرض صحت ادعای وی ، امام خمینی غیر از این نامه در موارد متعدد دیگر نیز عین و یا مضمون همان مطالبی که در این نامه در باره نهضت آزادی بیان کرده است را در سخنرانیها و برخی از دیگر پیامهای خویش و از جمله در پیام معروف به منشور روحانیت نیز بیان نموده و در پایان وصتنامه نیز بر بخشی از آن تأکید کرده است . این سخنرانیها و پیامها درزمان حیات حضرت امام بارها از رسانه ملی و مطبوعات انتشار یافته اند آیا ایشان در اصالت اسناد این مواضع حضرت امام و وصیتنامه امام نیز تردید دارد؟
6 – نویسنده ادعای بدون تحقیق خویش را مستند به نامه یادگار امام خطاب به عموی بزرگوارش مرحوم آیت الله پسندیده کرده است. البته این استناد و گفتار مربوط به ایشان نیست بلکه واگویی مطلبی است که قبلا هم از سوی برخی از اعضای تشکل مذکور عینا مطرح شده است. سستی استناد به این نامه برای اثبات مقصودی خلاف واقع آنچنان آشکار است که نیاز به تفصیل ندارد. آیت الله پسندیده که به لحاظ مراودات شخصی گذشته عمر طولانی خویش در جریانات مختلف سیاسی و وقایع ملی شدن صنعت نفت و اینکه سالهای طولانی در مقام وکیل تام شرعی حضرت امام مرجع مراجعات گسترده نیروهای موثر و فعال در عرصه مسایل مبارزاتی و دارای مشربی سیاسی موسع و مختص به خود بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به توصیه حضرت امام و علایق و سلایق خویش تمایلی به تصدی مناسب رسمی سیاسی و قضایی و اجرایی نداشت ، در سال 69 طی نامه ای به مرحوم حاج احمد آقا در مورد یکی از زندانیان ملی گرا درخواست می کند تا یادگار امام برای آزادی وی پیگیری و وساطت نماید ایشان نیز که همواره و تا پایان عمر با احترام زاید الوصفی با عموی خویش تعامل داشتند طی نامه ای ، وصول نامه عمویشان و تآکید بر اینکه موضوع را به مسئولین مربوطه منعکس می کنند یاد آور می شوند.
این درخواست و مکاتبات مربوط به آن، اتفاقا در زمانی بوقوع پیوسته است که تشکل مزبور پس از طرح تهمت جعل نامه امام از طریق وسایطی که اسناد آن در اختیار موسسه می باشد در صدد جلب حمایت و اخذ تأییدیه از آیت الله پسندیده بودند به همین دلیل یادگار امام در ادامه نامه ای که اساس آن در رابطه با پیگیری درخواست عمویشان بوده است شمه ای از سوابق مخالفتها و تقابلها و نامه های توهین آمیز تشکل مذکور به امام در زمان حیات امام و دوران جنگ تحمیلی و همچنین تداوم همین مواضع در مواجهه این تشکل با مواضع امام بعد از رحلت حضرت امام را برای ایشان بازگو می کنند و بعنوان شاهدی زنده از برخوردهای خصمانه این تشکل بعد از حیات حضرت امام تهمتی که نهضت آزادی به ایشان در باره نامه امام زده است را مطرح می کنند.
و بدین ترتیب با تأکید بر اصالت نامه حضرت امام و با اطلاع رسانی از واقعیت امر، مانع از تحقق مقصود نهضتیها می شوند. نظیر چنین مکاتباتی از یادگار امام به آیت الله پسندیده در موضوعات مختلف خصوصا در معرفی جریانات و تشکلهای فعال سیاسی قبل از پیروزی انقلاب و در ایام اقامت امام در پاریس و بعد از آن بسیار فراوان و در آرشیو موسسه موجود می باشد. بنا براین در مطالب این نامه نه تنها هیچگونه نشانه ای بر صحت اتهام و ادعای مدعیان جعل نمی باشد بلکه خود سندی است گویا بر اصالت نامه امام و حقانیت و مظلومیت یادگار امام . ای کاش نویسنده سایت مذکور به جای اعتماد به تهمت زنندگان و بازگویی تهمت ایشان، زحمت مطالعه نامه یادگار امام را برخود هموار می کرد و پیش از اظهار نظر یکسویه خویش و قبل از آنکه تهمتی بزرگ به یکی از خدمتگزاران واقعی این مرز و بوم و موثر ترین عناصر نهضت امام خمینی که دستش از جهان کوتاه است و امکان دفاع ندارد بزند از فرزندان آن مرحوم و کسانی که در جریان اصل ماجرا و نامه ها و پیامدهای آن بودند نیز تحقیق می کرد و پس از اطلاع از سخنان و مستندات طرفین آنگاه به داوری می نشست آیا چنین توقعی به حق و عدل و داد نزدیکتر نیست؟
………………………………..
سلام دوست گرامی
من با یکی ازقضات این پرونده صحبت کردم( بی واسطه). وی گفت: نامه را به کارشناسان دادیم ومتوجه شدیم که خط، خط امام نیست. با پرونده خدمت حاج احمد آقا رسیدم. گفتم: این پرونده اگرمختومه شود به صلاح شماست. برافروخت که: چرا؟ گفتم: به دلیل جعلی بودن خط. واین که خط، خط امام نیست. وی حق بجانب گفت: بله، خط خط امام نیست. خط من است. امام گفته ومن نوشته ام.
مگراین که این قاضی (ناقل این ماجرا) دروغگوبوده باشد.
که من( نوری زاد) به راستگویی وی ایمان دارم. درعین حال که روی سخن من، جنازگی یک قاضی است به اسم “صلواتی”. که با استناد به این نامه ی جعلی، یک منتقد مشفق را به سالها زندان محکوم می کند. درست همانگونه که مأموران وزارت اطلاعات دستورش داده اند. این منتقد منصف، درکل عمرنظام جمهوری اسلامی، جزو پاک ترین منتقدین بوده است. او را (مهندس محمد توسلی) بگذارید کنار محمد رضا رحیمی و صادق محصولی وحسین شریعتمداری واحمدی نژاد و پاسداران دزد و شعبون بی مخ های پوک مغز. که به اسم امام و اینجور الفاظ آنچنان پوستی ازتن این کشورکنده اند که حالا حالاها باید نشست وتحلیلش کرد که : چه شد که ما بدین فلاکت درافتادیم. من یک موی مهندس محمد توسلی و مرحوم بازرگان را به هزارتن ازاین ولایتیون دزد و سبکسرو بی آبرو نمی دهم.
با احترام.
با درود به شما ای زینب زمان، تنها به یک بیت شعر اکتفا میکنم:
تا که نادان به جهان حکمروایی دارد همه جا در نظر مردم دانا قفس است
سلام
امیدوارم
بزودی بیچارگی خامنه ای را جشن بگیزیم گرچه مردم را بیچاره کرده و امثال شریعتمداری را بالای دار
…………………….
سلام دوست گرامی
ما همگی یک روز باید – آری باید – برخشم های پایاپای خود فائق آییم. وبه مرتبه ای برسیم که بتوانیم: ببخشاییم. شستن خون با خون، ما را به درون گردونه ای ازخشونت و انتقام وعصبیت های جاهلی درخواهد انداخت. بخشودن، البته ازموضع اقتدار، تنها راه برون رفتن ما از دور باطلِ” چون ما را کشتید، می کشیمتان” ، رسیدن به مرتبه ی بخشایشگری است. بله، ما می بخشاییم. وازنو سرزمین خود را بازسازی انسانی خواهیم کرد.
با احترام: نوری زاد
.
با سلام
خواهشمندم در یکی از درد دلهایتان با مقام رهبری گوشزد فرمایید افزایش تعداد شیعیان چهان از طریق تشویق مردم عامی به زاد و ولد یکی از نامسولانه ترین و ساده ترین و…..و…… روشهایی است که در جهت حل این مشکل میتوان مطرح کرد. در حالیکه به دلایلی که شما بهتر از من حقیر میدانید روز به روز به تعداد مسلمانانی که داوطلبانه به دین مسیح میپیوندند اضافه میشود.
با تشکر
نوری زاد عزیز ، شما همانی هستید که در بازار و تاکسی و اتوبوس و در میان مردم ستوده میشوید و از اظهارات کسانی مــانند مهدی ایزدی (که نظر خود را در 10 آبان گذاشتند) دلسرد نشوید ؛ اینان همانهایی هستند که در آن نمایشگاه با شما آن کردند، اینان یا زیادی ساده لوحند یا ساندیسی! که به احتمال قوی ساندیسی می باشند زیرا ایرادات آنقدر زیاد هست که نتوان دید مگر کسی خود را به ندیدن بزند یا مـــنـــافع داشته باشـــد…
نه ، چون دستش به خون آلوده است و باید قصاص شود. در چنین مواردی عذرخواهی کافی نیست. خداوند اجازه قصاص قاتل را به خانواده مقتول داده.
اگر منظور شما این است که بازگشت آقای نوری زاد را با بازگشت صلواتی مقایسه کنید، قیاس مع الفارغ کرده اید. چون آقای نوری زاد قاتل نبوده است و حق برگشت دارد
مثلا قاضی پرونده شکایت حاج احمدآقا می تواند بیاید و خودش بگوید که آقای نوری زاد دروغ گفته است.اما این کار را نمی کند چون آقای نوری زاد واقعا با او صحبت کرده است.
منظور شما از سند چیست؟ سند مال جایی است که شهادت موجود نباشد، وقتی شهادت هست و طرفین حرفی را قبول دارند و رد نمی کنند سند لازم نیست. اقرار کافی است
جناب اقای نوریزاد شما که قلم رسایی دارید بیایید و صدای رسای این زن مظلوم را به گوش مجامع جهان و همچنین رهبر برسانید. به رهبر بگویید ایا صدای این زن رساتر از صدای زینب نیست؟
مادر سعید زینالی که به شدت متاثر است و توان صحبت کردن ندارد می گوید:” من نمیدانم اگر رهبر صدای مرا می شنود دولت صدای مرا می شنود، هر کسی که می شنود، من یک مادرم خسته شده ام از این زندگی و این دربه دری. خسته شده ام از التماس کردن از این اداره واز این ارگان به آن ارگان رفتن و سئوال کردن و التماس کردن برای گرفتن یک خبر. به من میگویند خودت را بگذار جای مادرانی که بچه هایشان در جبهه ها شهید شده و جنازه هایشان نیامده. اما آخر بچه من که جبهه نرفت، شهید نشد، خود همین آقایان آمدند از خانه من بچه مرا بردند.یک روز نیست که من عکس و لباس سعید را بغل نکنم و زار نزنم. آخر خدا را خوش می آید؟ چرا با ما اینطور بازی میکنند. بگویند کشته شده من دیگر انتظار نکشم.”…
سلام استاد ، عرض ادب .
مطلب مربوط به قاضی صلواتی را که خواندم با تمام وجود گفتم : جانا سخن از زبان ما میگوئی !
متأسفانه این جنازه همشهری ماست و در نیمه دوم دهه شصت و اوائل دهه هفتاد قاضی و معاون دادستان انقلاب همدان بود . مردم این استان به شدت از وجود ایشان ابراز انزجار کرده و از خاطراتی که بیان میکنند چنین استنباط می شود که این مترسک هیچ بوئی از انسانیت و مروت نبرده و از آزار و اذیت مردم به بهانه های واهی کیفور و ملذذ میشده . خود منهم خاطره تلخی از ایشان دارم که البته قابل عرض نیست و ارزش وقت گیری از شما را ندارد .
سلام راجع به شما خیلی شنیده بودم و گاهی صحبتها و نوشته هایت را خوانده بودم ولی تا این اندازه که امروز مطالب سایتت را دیدم نشناخته بودمت افسوس خوردم به حال خودم که چرا زودتر از این با تو افکارت و اعتقاداتت آشنا نشده بودم و امیدوارم بتوانم خسران و جبران وقتهای از دست رفته ام را در آینده بکنم و دوستانم را نیز با تو بیشتر آشنا کنم تو دقیقا از جنس همان شبون بی مخهایی که ذکر میکنی با این تفاوت که اربابان تو احمقان روزگارند و تیغ و دشنه تو قلمت است قلمی که زیباییش را از این انقلاب و یارانش یاد گرفتی . اربابان خارجیت خوب شناخته اند تورا که به راحتی مخت را جارو زدند چه زود میرسد که مثل همان شبون بیمخ اشغال خور . خر کشت میکنند و نعش کثیفت را بر پوزه این و آن میدهند و چند روزی جولان میدهند و تو هم به زباله دان سپرده میشوی از تو متشکرم که خودت و بسیاری از همپالکیهایت را به من شناساندی
اقای نوریزااااااد حرف زدن در حد ده دیقه با شما چه اشکالی داره نمیدونم
چراااااااااتوی یک قصابی یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد …..
یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت:برام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله
گوساله بکش عجله دارم …..
آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافههاش ….. همینجور که
داشت کارشو میکرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟
پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: هَمینو گُوشت
بده نِنه …..
قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت: پُونصَد تُومَن فَقَط اّشغال گوشت
مِشِه نِنه بدم؟
پیرزن یه فکری کرد گفت بده نِنه!
قصاب اشغال گوشتهای اون جوون رو میکند میذاشت برای پیره زن …..
اون جوونی که فیله سفارش داده بود همین جور که با موبایلش بازی میکرد
گفت: اینارو واسه سگت میخوای مادر؟
پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سَگ؟
جوون گفت اّره ….. سگ من این فیلهها رو هم با ناز میخوره ….. سگ
شما چجوری اینا رو میخوره؟
پیرزن گفت: مُیخُوره دیگه نِنه ….. شیکم گشنه سَنگم مُیخُوره …..
جوون گفت نژادش چیه مادر؟ پیرزنه گفت بهش مِیگن تُوله سَگِ دوپا نِنه
….. اینا رو برا بچههام میخام اّبگوشت بار بیذارم!
جوونه رنگش عوض شد ….. یه تیکه از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو
اشغال گوشتای پیرزن …..
پیرزن بهش گفت: تُو مَگه ایناره بره سَگِت نگیریفته بُودی؟
جوون گفت: چرا
پیرزن گفت ما غِذای سَگ نِمُیخُوریم نِنه ..
سلام آقای نوری زاد
اگربدانید این صلواتی جنازه چه بی گناهانی را به طناب دار سپرده وچه بی گناهانی را بجرم یک اعتراض کوچک به ده سال وبیست سال زندان محکوم کرده. من هم مثل شما معتقدم این قاضی خمیر، نگاهش ، قلمش، حتی دهن دره های قضایی اش همگی متاثراز ماموران وزارت اطلاعات است. معمولا این جور قضات یک چند تایی نقطه ضعف دارند و ماموران وزارت اطلاعات یا پاسدارها با یک نجوای دم گوشی اینها را می ترسانند و هرچی را که به اینها دیکته می کنند به نتیجه دلخواه می رسانند. داشتم به این فکرمی کردم که : ببین ما گوشت وپوست و خون و اموال و اعتبار و آینده و حیثیت خود را به چه کسانی سپرده ایم. مامورا اطلاعات هرچی حکم بکنه این قاضی بی سواد ومرعوب اطاعت می کنه. ازخوندن نوشته شما هم حالم گرفته شد هم حالم خوب شد. مرسی آقای نوری زاد
با سلام و عرض ادب، اسمی که اعلام کرده ام اسم مستعار بنده هست .من مدت 9 سال را بعنوان مامور از سازمانی در جنگ جهاد سازندگی و یکی دیگر از یگانهای مربوط به جنگ در مناطق نا امن و جنگی فعالیت داشتم .در اواخر جنگ بعلت مشکلاتی را که شاهد بودم در زمره منتقدین آقای هاشمی بودم و با رحلت حضرت امام رحمت الله علیه و با روی کار آمدن رسمی رهبری خامنه ائی نیز و پس از (فکر کنم) اولین سخنرانی نماز توسط آقای هاشمی و سپس خامنه ائی (خطبه ائی که آقای هاشمی اظهار داشتن که لذتها و خوشی ها برای مومنین هست و کجا امده که باید سختی کشید و در هفته بعد از آن نیز خامنه ائی آنرا تائید نمود) دیگر دلبستگیم نسبت به نظام کمتر شد(نه برای اینکه من نمیتوتنستم از آن بهره ائی نبرم فقط بعلت اینکه این جامعه جهادگران و سپاه پاسدارانی که چنین چیزی را آزمایش نکرده بودن و این حرف میتوانست آنانرا اغواء نماید )چون به عینه این را حس میکردم که خیل عظیمی از این برادران سخت کوش بدنیال لذت بردن از لذائذ دنیوی خواهند شد و دیدم که چنین هم شد .علی ایحال در دوران سازندگی و در آن شرایط سخت بعد از جنگ بعلت گذر از آن مشکلات هر چند از نظر من میتوانست بعضی از مشکلات را بررسی کرد و میتوانستن با عیوب آن برخوردی سختی کنن ولی باز هم بعلت شرایط خاص آن روز دیدگاهم نسبت بوجود نظام جمهوری اسلامی دچار شکی شدید گردید.تا بعد از دوران اختلاس معروف 123 میلیارد ریالی در بانک صادرات اتفاق افتاد که بعد از صدور حکم تثبیت آقای رفیق دوست دیگر شکی برایم باقی نگذاشت که انقلابی که مرهون ومدیون هزارن شهید بوده بورطه ورشسکتگی رسیده و انروز م بهمه همکاران خود گفتم که دیگر نمیتوان جلوی اختلاس ها را گرفت و این قصه ادامه خواهد داشت که چنین هم شد.سپس قصه قتلهای زنجیره ائی راه افتاد و بعد از رو شدن داستان قتل شخص سعیدامامی که سر منشاء بوده همه جریانات بطرز مشکوکی بقتل رسید تا بظاهر پرونده قتلهای زنجیره ائی بسته شود. و بعد از آن نیز آن برخورد مشمئز کننده با همسر وی اتفاق افتاد که فیلم آن بدست همه افتاد ولی دریغ از یک برخورد حتی بظاهر با متخلفین آن،ایا این موضوعات هر عاقلی را از قطار این انقلاب پائین نخواهد کشید !!!!!؟ بلاخره موضعات زیاد هستن و امروز از آن چهره پاک و معصوم بسیج چیزی جزء نفرت در دل مردم نکاشته و هر بسیجی و دلاورد مرد میدانهای جنگ جزء ساندیس خورها تداعی نمیکنن آیا این سقوط نظام نیست !!!!؟ این نظام با روی کار آوردن محمود احمدی نژاد کمر به قتل خود بسته و دیگر امیدی به احیای آن نیست حتی اگر شخص خامنه ائی کاسه زهر را نوش کند و اگر هم می بینید که این نظام پابجاست مثل همین مردم مرده ائی هستن که بظاهر هر روز در حرکت هستن و فکر نکنم که این اسلام و بخصوص شیعه نیز با این حرکت زنده و پاینده بماند.
سند ارائه بدهید جناب ، شما همش می گویید به طور اتفاقی فلانی را دیدم و یا فلان مسئول آمد پیش من و اعتراف کرد ، شما سنگ صبور این نظام هستید مگر که هر که درد دل دارد پیش شما می آید.
از شما دهن قرص تر پیدا نکردند که پیش شما بیایند و بگویند
سپاسگزارم . روی ماهت را میبوسم و دستانت را می فشارم.ارادتمند
http://mohseneman.persianblog.ir/post/5/نطر شما؟
خیلی شجاعی!میدونی چرا؟ 1- زیر دماغ حکومت دیکتاتور،از دیکتاتور نقد و افشاگری میکنی
2- اینکه به قول دوستان،عقيدتونو عوض كردين. شجاعانه و مردونه تا سر حد مرگ هم دارين پيش ميريد و روي عقيده ي فعليتون وايستادين ؛
اينا يعني شجاعت
در این فکر بودم که ما ملت 33 سال ناراضی و اهل علم و ادب و فرهنگ در طول این 33 سال چه کاری مبتکرانه و خلاقانه انجام دادیم که این نارضایتی را به گوش ناراضی کنندگانمان برسانیم:
برای مراسم عقد و ازدواج به دفتر روحانیون مراجعه نکردیم که کردیم
برای مراسم ختم در مساجد ختم نگرفتیم و از روحانیون برای سخنرانی یک ساعته تکرای دعوت نکردیم که کردیم
به نماز جمعه نرفتیم که رفتیم
به آخوند خمس ندادیم که دادیم
نماز را به فرادا خواندیم که نخواندیم و باز هم به معممی در نزدیکترین مسجد اقتدا کردیم و پای سخنش نشستیم
رای ندادیم که دادیم
تقلب شد اعتراض کردیم کشتند و زذند و زندانمان کردند ساکت شدیم
ماندیم که مبارزه کنیم ، خیر مهاجرت کردیم که نعمت زندگی در دنیای آزاد را تجربه و ایران را به اشغالگرانش سپردیم
خلاصه همین چند سطر را که مرور کنیم به ذهنمان خواهد آمد که چه کرده ایم و خوب است تا به حال از چشم زخم هم بدور مانده ایم!
اگر توانسته باشیم از معضلات اجتماعی که تهدیدمان میکند از جمله فقر و فساد و فحشا و گرانی و غیره که هر یک به فراخور زیر مجموعه ای مفصل دارند قسر در رویم و رگ انقلابی و تریپ مبارز داشته باشیم به علوم انسانی ملعون گوشه چشمی داریم و در کنار اندک امیدی برای بهبودی اوضاع در طول روز اگر به اینترنت دسترسی داشته باشیم مقالات جرس و کلمه و نامه های نوریزاد و کتاب جامعه شناسی خودمانی را می خوانیم وگرنه شب قبل از برنامه بفرمایید شام کانال من و تو خلاصه اخبار کانالهای بی بی سی و صدای امریکا و من و تو را گوش میدهیم و اگر خیلی دو آتشه باشیم و امکانات اجازه دهد همسربانو و فرزندان و سایر علاقمندان به سریالهای ترکی شبکه جم را با آنتنی مجزا در اتاقی دیگر مشغول و خودپای ثابت برنامه 60 دقیقه بی بی سی یا خانه پدری نوریزاده میشویم و سر آخر قبل از خواب سری به کانال یک میزنیم تا گوش جان بسپاریم به نواختنهای شهرام همایون عزیز و دلمان قدری خنک شود تا فردا در جمع دوستان اگر بحثی مطرح شد کم نیاوریم. آی مبارز و انقلابی هستیم ما! این رژیم خیال کرده با بسیج 20 میلیونی میتواند جلو این حرکات براندازانه ما را بگیرد.
باور کنید حوصله این برادران ذوب در ولایت و بسیجیان بطری بدست هم از دست ما سر رفته و مایوس از وجود ذره ای ابتکار در ما معاندین و عناصر ضد انقلابی هستند.
زندانیان ما در زندان اعتصاب غذا میکنند و تا دم مرگ جان خود به خطر می اندازند و ما ایرانیهای داخل نشین آخرین حد تحلیل منطقیمان این است که ؟آخرش میمیرد و یا او را میکشند و هیچ اتفاقی هم نمی افتد و در تایید تحلیلمان میگوییم مگر هاله سحابی یا هدی صابر را که کشتند طوری شد؟ مگر علما که از آنها تقلید میکنیم کاری کردند؟ مگر رفسنجانی کاری کرد تازه بچه های خودش را هم انداختن زندان ممنوع الملاقات هم شدند؟ بمیرم واسه رفسنجانی!
این ملبسین به لباس روحانیت بعد از خدا از رگ گردن به ما نزدیکترند و خوب شناخته اند ما را. همگی از یک سو به الوهیت متصل و از جلو به ما امت شهیدپرور!
ما فراموش کردیم که از طاغوت شاه به جمهوری اسلامی و از ترس جنگ و خستگی از کوپن و جیره بندی به سازندگی و از شر دولت سازندگی به اصلاحات و از بد اصلاحات به مهرورزی و عدالت پناه بردیم و این آخری چنان بلایی بر سرمان آورده که
بخش مذهبی جامعه در انتظار ظهورند تا مارا از شر نایب بر حق امام زمان نجات دهد و بخش نوستالژیکمان دنبال حکومتی سلطنتی و غیر دیکتاتوری باز میگردد که با کمکهای انساندوستانه دول غربی بر سر کار آید و ما را از این بلبشو نجات دهد.
آیا فکر کرده ایم که رفتار اجتماعی ما در برابر خودمان چگونه است؟ آیا هر چه میکشیم از دست حاکمین نا لایق و دیکتاتور است. آیا فقر ما فقط مالی است؟
با خود صادق باشیم: چقدر از وقتمان را در طول روز با هر مسوولیتی که داریم صرف آموختن و آموزش دادن میکنیم؟
چقدر مطالعه میکنیم؟ چقدر فیلم میبینیم؟ چقدر تلاش میکنیم تا بر توانایی خود در جهت درک اتفاقات اطرافمان و تحلیل شرایط بیفزاییم؟ چقدر اعتماد میکنیم؟ چقدر دروغ ولو مصلحت آمیز نمیگوییم؟ جقدر از رفتار و گفتار و کردار خود در طول روز راضی هستیم؟
براستی ما چگونه مردمانی هستیم؟
در جاهایی از این دنیا گروههای مردمی شکل میگیرند که به تضییع حقوق حیوانات، آلودگی هوا، آلودگیهای ناشی از تشعشعات و پشماندهای اتمی، حقوق بشر و هزاران موضوع دیگر اعتراض میکنند و از طریق مراجع قانونی و تجمعات پیگیر مطالبات قانونی میشوند. در کشور ما تجمعات به هر شکل چنان رعب و وحشتی در سرتا پای حکومت و وابستگان حکومتی ایجاد میکند که انواع و اقسام نیروهای نظامی را شکل داده اند تا با این تجمعات مقابله شود و در ریشه خشکانده.
وقتی قوه قضاییه ، مجریه ، و مقننه برآمده از خواست مردم نباشد این تبعیت از قانئن که اساس پایداری یک جامعه است چگونه تعریف میشود؟ اینگونه است که در تصور حاکمین هر حرکت معترضانه ای به قصد براندازی تلقی میشود و به درستی هر حرکت معترضانه ای هم از سوی مردم به امید و آرزوی نابودی و براندازیست. خوب همدیگر را شناخته ایم مگر نه؟ ما که تا حالا نتوانستیم مسوولان را راضی کنیم به برگزاری تجمعی مسالمت آمیز( گول نمیخورند) و آنها هم که با ترقندهای مختلف تا کنون نتوانسته اند رضایت مردم را فراهم کنند از زندگی.
و اما چرا اینهمه گفتم و نوشتم؟ چیز تازه ای که نگفتم ولی نکته تازه در همان سطر اول بود و آنهم ابتکار است و حرکتهای خلاقانه اعتراضی.
هموطنان گرامی، ما و شما از جمعیت 70 میلیونی حاضر در ایران و 7-6 میلیونی خارج از ایران اگر از این رژیم بیزار نباشیم خوشمان نمی آید. اگر با این گفته موافقید چرا به هم اعتماد نکنیم؟ راز بی اعتمادی ما نسبت به هم چیست؟
اگر ما راز بی اعتمادیمان را نسبت به هم ندانیم که نمیدانیم ولی راز بقای این رژیم همین بی اعتمادی ما نسبت به هم است بی اعتمادی همسایه به همسایه همکار به همکار ئ تا جایی تاسف بار حتی خواهر و برادر به هم.
بی اعتمادی ترس به همراه دارد.
موسویدر میانه اعتراضات 88 حتما در خیابانها شنید که مردم فریاد میزدند ” موسوی دستگیر بشه ایران قیامت میشه” الان بیش از 600 روزه آرامترین قیامت را داریم سپری میکنیم، نه؟ ولی اون اینقدر مرد بود که در آخرین ملاقاتش با خانواده سلام گرمش را حواله امان کرد و گفت که مارا فراموش نکرده.
خجالت میکشیم و واقعا این خجالت هیچ توجیحی ندارد. حتی همو که به زندانش انداخته هم باید خجالت بکشد که میکشد چون اگر موسوی به خیل مردم نپیوسته بود الان مقام معظم رهبری یا در کنار شیخ حسن نصرالله مشغول صدور بیانیه بود یا با بشار اسد دنبال سرپناه جدید میگشت.
بخودآییم، به هم اعتماد کنیم و مبتکرانه و خلاقانه اعتراض کنیم.
ترافیک و مدیریت ضعیف شهری کلافه اتان میکند یک روز پشت اولین چراغ قرمز ماشین خود را خاموش و قفل کنید و به پیاده رو رفته ناظز بر ماجرا شوید. نه فقط یک نفر که همه ماشینها . تصور کنید در اخبار بشنوید که خودروهای شهر اصفهان ، تهران ، توکیو، هرات و خلاصه هر شهری در اعتراض به مدیریت ضعیف شهری ، در اعتراض به گرانی در اعتراض به مدیریت عقب مانده کشورشان خودروهای خود را وسط خیابان پارک کرده و کلیه خیابانها را قفل کردند و شهر را فلج کردند. چیه ؟ فکر میکنید وحوش ولایت میریزن شیشه های ماشینتون را خورد میکنند یا نیروی انتظامی از همین الان برای جلوگیر یا مقابله با همچین حرکتی 2 میلیون جرثقیل از چین وارد میکند؟
اینکه بیاید از کسانی که به راحت یآب خوردن حکم اعدام صادر میکنند و آدم میکشند و زندان میکنند مجوز تجمع مسالمت امیز بگیرید به کلاس این حکومت و فرهنگی که واسه ما ساختند نمیخوره ولی بازتاب اون حرکت اعتراضی چیز دیگری خواهد بود.
میتوانیم تا هنوز هوا چندان سرد نشده روزهای تعطیل تجمعاتی را در تفرجگاهها و یا پارکها ترتیب دهیم و با لبخندی همدیگر را شناسایی و قوت قلب هم باشیم. حضور جمعیت نا متعارف در هر جای شهرمان لرزه بر اندام رژیم می اندازد.
رژیم از هر حرکت متحدانه و توامان و مشارکتی بیزار است و میترسد به معنای واقعی کلمه میترسد. آنها از سرنوشتی که برای مسولین رژیم گذشته ساختند میترسند. این آدمکشان همه را به کیش خود پندارند و نمیفهمند که هیچ کس به راحتی آخوند حکم قتل صادر نمیکند. از آنها نترسیم و نترسانیمشان بلکه به ایشان بفهمانیم زندگی برای ما ارزش دارد و آنها اجازه ندارند آن را از ما بگسرند و شویه زندگی مردنمان را آنها تعیین کنند.
بیایید تا به همدیگر اعتماد کنیم تا بتوانیم از شر ظالمین خلاص شویم. اتحاد رمز پیروزیست. تجمعات ما بر مبنای اعتماد و دوست داشتن یکدیگر است از این تجمعات نفرت نخواهد بارید که رژیم را بترساند از بی تحرکی و بی عملی دست برداریم. صبورانه مبارزه میکنیم
با سلام بر جناب نوری زاد، عزیز ایرانیان
1- موارد مربوط به احمد آقا اگر باز گشائی شود شاید قدری از هزار توی پنهان قدرت و حاکمیت ایران آشکار شود. سالها بعد از انتخاب رهبری یکی از روحانیون سر شناس فعلی در جائی از احمد آقا که آنزمان مرحوم شده بود به تلخی یاد کرد و گفت آن نقل قول از امام که موجب انتخاب آقای خامنه ای شد از پایه دروغ و خلاف بود و متاسفانه ایشان با زندگی خود نتیجه آنرا دید.
مرحوم آقای منتظری هم از فلاحیان نقل میکرد که ما چند سال آخر عمر امام فقط با احمد آقا هماهنگی میکردیم و امام نقشی در کشور نداشت ولی همه کار به اسمش تمام شد.
2- حکایت این جناب صلواتی حکایت قضات زمان استالین در دادگاههای فرمایش است که طی آن محکوم قبل از حضور در جلسه دادگاه رایش معلوم بود.این شیوه استالنیستی در همه جا نمایان است.استالین جمله معروفی در باره انخابات دارد که شنیدن آن جالب است. او میگفت” مزدم همان قدر که بدانند که چیزی بنام انتخابات است کافی است. ایشان باید بدانند که نتیجه را آرای آنها در صندوقها معلوم نمی کند بلکه کسانی که نتایج را استخراج می کنند نتیجه را تعیین میکنند”. او همچنین معتقد بود” اندیشه از سلاح خطرناکتر است.وقتی مااجازه حمل سلاح را به مخالف نمیدهیم چرا باید اجازه داشتن عقیده را به آنها بدهیم!”
دوستان عزیز این حرفها را وضع موجود تطابق بدهید
والسّلام
جناب نوری زاد در این گرفتاری شما من هم از طرفی مزاحم هستم ولی دستم به جایی نمی رسه به بزرگواری خودتت ببخشید جناب نوریزاد ایا ممکنه این نوشته رو در جایی بگذاریم یا به ادرسی ارسال بفرستم خود خانواده اقای رفسنجانی هم بخونن
با سلام به تمام عزیزانی که این مطلب رو می خونن میخوام با اینکه ادبیات نوشتاری من خوب نیست مطلبی رو به عزیزان بگم ولی اول باید به عفت خانم مرعشی و حاجیه خانم فاطمه رفسنجانی عرض کنم شما چرا به خدا معتقد نیستید این رو میگن عدالت الهی چون وقتی که هزاران جوان اعدام می شدند ومادران در دم در اوین منتظر حکم عزیزانشان بودند شما ان موقع تو خوشی مطلق نبودید مگه همین زمان دوری نیست یک عده انسان وبرادر و خواهران شما نبودند که 6700 اعدام در زمان پادشاهی پدروشوهر شما اعدام شد پدر شما زمانی واقعا شاه و ابر مرد این کره بود چرا چون اگر تصمیم می گرفت جان هر کسی از این 7 میلیارد جمعیت جهان از رئیس جمهور امریکا هم شده جانش رو بگیرد توانش رو داشت مثل بختیار و فرخزاد و بقیه من نمی دانم گناه کار بودن یا نه ولی اینکه یک انسانی به خودش اجازه می دهد که جان انسان دیگری را بگیرد باید منتظر عواقب دست الهی هم باشد تازه این روز های خوب زندگی تان است که منتطر خیلی خیلی بد تر ازاینها باشید من از نو جوانی به این معتقد هستم که اگر کشیده ای به گوش کسی بزنی خداوند دو برابر انرا مطمئنآ بر گوشش خواهد نواخت ان زمان که مادر روستای من توان امدن به در زندان را هم نداشت شما در چه حالی بودید ایا ناراحت یا برایتان فرقی نمی کرد امروزه پدر تان اقا مهدی را با من برابر می خواند این که چیزی نیست منتظر باشید که خیلی پایین تر از این ها باشد چون پدر شما بر مبنای خدمت و بر مردم قدرت را در دست گرفت ولی فراموش کرد به جای خدمت بیشتر از خدمت اعدام و زندان و شکنجه بود نه من تما م کسانی که در ایران بودند تا دهه 70 را بخوبی به یاد دارند یک مطلب کوچک و کوچک تعداد کسانی که در این دهه اعدام شدن و یا از رعفت پدر بزرگوار شما برخوردار شدند و هنوز نان اور خانواده هایشان بودند چند نفرند مگر تعداد انگشت شماری که ثروت های ان چنانی داشتند و ثروتشان را به بهای ازادی خود دادند و انها یک شبه به گدایی و انهایی که گرفتند به قارونی رسیدند خانم عفت مرعشی و یا حاجیه خانم فاطمه رفسنجانی برو سراغ ان دختر و پسر و زنانی که نان اور خانواده شان اعدام شدند از یک شان هم که شده بپرس که زندگی را بعد پدر چگونه گذراندن و چقدر دعای خیر پشت سر پدر تان و خانواده تان است انروز ها می شد نعذبالله از خدا انتقاد کرد ولی از پدر شما مگر به قیمت شکنجه اعدام و زندان ولی باز امروزه هر چه هست از زمان پدر شما هم زندگی بهتر و هم ازادی نسبت به ان زمان بیشتر است یک نفر فقط یک نفر یک ملت را از سال 57 تا 78 واقعا در اسارت داشت واز ان تاریخی که ایت الله خامنه ای توانستند کم کم از قدرت ایشان کم کنند جامعه نیز نسبت به زمان زمامداری ایشان از هر لحاظ باز تر شده شاید عد ه ای معترض این عرایض بنده باشند و بر کسی هم خرده نمی گیرم به نظر همه احترام می گذارم ولی من در سال 65 تا 67 زندان های ایران را در جای جای ایران تجربه کردم ودر سال 79 نیز دستگیر شدم برخورد نسبت به ان زمان 80 درصد فرق می کرد ان زمان حرفی از متهم حتا گفتن اسم حقیقی پذیرفتنی نبود مگر انچه مسئولین ان سازمان مد نظرشان بود ولی بعد ان من چهار بار دیگر احظار شدم و حرفهایی که منطقی و اصولی بود را از من گوش می کردند حال شاید نمی خواستن قهرمان پروری بکنند ولی نتیجه کار فرق نمی کند همین که حد اقل حقوق فرد محترم می شود حال سیاست هر چه باشد قابل تقدیر است البته من یک عرضی به تمام دست اندر کاران دولت دارم وان این است که همه انهایی که در واقعیت به این پست و مقام هایی می رسند اول با تعهد خدمت و خدمت گزاری به مردم به این منصب می رسند ولی وقتی روی صندلی مد نظر می نشینند فراموش می کنند ولی مطمئن باشند که اگربا مردم فریبکاری کرده باشند و هدفی غیر از خدمت به مردم بوده قطعآ و قطعآ نتیجه فریبکاری خود را خواهند دید مثل اقای رفسنجانی هر وقت صحبت می شد صحبت خدمت به مردم بود ولی در عمل در کار نامه ایشان بیشتر اعدام وبرخورد با منتقدین بوده ورسیدن به قدرت بلا مناضع. شاید من نمی دانم انچه ایشان به یک نفر حتا به یک نفر از مردم عادی حتا کار کوچک به اندازه استخدام یک شخص عادی نه سفارش شده کاری کردن در کارنامه ایشان همه کرده های منفی ایشان را که هزاران هزار است خط بطلان می کشیم وحتا تا پای جان جوانمردانه قول می دهم در حد توانم از شما و بچه هایتان دفاع کنم تا حتا اگر خانواده ایشان از دختر یا پسرایشان به سراغ یک خانواده ای که اعدام شده رفتند واز چگونگی گذران زندگی زن دختر مادر و یا پسر ایشان اطلاعی به دست اورده باشند حتا کمک پیش گششان ایا زن به بیراه رفت و یا دختر خدای ناکرده به دامن فساد افتاد ایا مادر پیری که داشت به گدایی زندگی کرد و یا پسر ایشان به اعیتاد کشیده شد چون نان اور خانه دیگر نبود و یا نه انها به شادی وسر فرازی زندگی سپری کردند اینها یک هزارم از انچه در جامعه ما در زمامداری ایشان و خانواده ایشان بر این مردم گذشت حاج خانم عفت مرعشی حاجیه خانم فاطمه رفسنجانی می گویند چو عضوی به درد اورد روزگار نگفت چو فقط پسر و یا دختر شما دستگیر و به ندامت گاه اوین فرستاده شود به درد اورد وقتی این گونه شد این شعر شامل همه انسان ها می شود که نشاید که نامت نهند ادمی این اتقاقات هم عدالت الهی است که نباید شکوه کردانچه ما در این سی و سه ساله کردیم و کشتیم درو می کنیم وهمیشه برای بهتر شدن زندگی اهاد مردم جان خود را فدا کردیم وقتی نه اعدام شدیم و نه به نتیجه ای رسیدیم به خدا پناه بردیم که صلاح خدا فعلا شاید برای شناساندن انان که به دروغ خود را خدمت گذار مردم می دانند به همه دنیا بشناساند این چنین صلاح می داند البته الان هم همه به درستی و قانونی نیست چرا اگر من و اقای جنتی در مقابل قانون برابریم من باید بتوانم از ایشان به خاطر دروغ هایش و یا وقتی پشت تریون فرمود دست قوه قضائیه درد نکد که اعدام کرده ولی باید بیشتر این افراد را اعدام کند من هم بتوانم از ایشان شکایت کنم اگر ضعف قانونی در این کشور نباشد هیچ کسی نمی تواند بگوید که اعدام کنید یا ازاد کنید باید این را قانون تعریف کند که باید اعدام کرد یا ازاد و یا چرا از این سه هزار میلیارد یک هزارم به دست ما نمی رسد چه فرقی بین من و ان کسی که دستش به سه هزار میلیارد می رسد فرق می کند پس فرق می کند پس رابطه ها موثرند من هم حاضرم یک هزارم سه هزار میلیارد را ببرم و مدتی کیفش را بکنم و اعدام هم بشوم حد اقل بچه هایم در ناز و نعمت زندگی خواهند کرداگر ضعف قانونی نباشد مگر می شود چهار سال وکلای مردم از یک فردی به نام اقای رحیمی شکایت کنند و یا نه ایشان را به دزدی متهم کنند ولی قوه قضائیه جرعت نکند به ایشان نزدیک شود حتا قوه قضائیه برادر خود را به محاکمه می کشد که چیز مهمی نیست مهم این است که اقای رحیمی را نمی توانند به خاطر مسائل پشت پرده به محکمه بخوانند ولی اگر من بودم روز اول گرفتار یک ماه بعد به اعدام و یک ماه کمتر حکم تایید و اجرا می شد فرق بین من در مقابل قانون و اقای رحیمی ایا به این می شود گفت حکومت عدل علی پس این قانون و یا مجریان ان مشکل دارندواما خواننده عزیز از این که مطالب در هم مرا خواندی سپاس گذارم البته تا این حد هم ادبیاتم ضعیف نیست ولی وقتی چیزی را با عصابنیت می نویسم خیلی غلط و اشتباه می نویسم
جناب نوری زاد تنها مرد ومسلمان واقعی ایران. بسیار در تعجبم که شما چطور از روز اول این جماعت را نشناختید. روزی که در تهران هرروز مردم تظاهرات میکردند رئیس دانشگاه دکتر عزیز ودانا میفرمودند ای بیچارگان خلقت خدا اری میگفت در دنیا نادانتر وقسی والقلبتر وبیسوادتر وبی ایمانتر وبی دینتر ودزدتر ودروغگوترین مخلوقات خداوند وشهوت رانتر از این گروه را خداوند در کل جهان خلق نکرده وبارها میگفت فلانی از بیرن چه خبر میگفتم در میدان 24 اسفند مثلا دونر را با تیر زدند میگفت خیلی خوب است حدوا من
—————————
؟
.
آقای نوریزاد تیتر های روزنامه های دهه قبل که از شما در تمجید و مدح رهبری چاپ می شد یادتونه؟ اگه یادتون نیست ما خوب بخاطر داریم نمیدونم چرا باید در یک انسان اینقدر استحاله فکری و فرهنگی بوجود بیاید. نمی دانم چرا نمی توانم به کلام و نوشته شما اعتماد کنم. آقای نوریزاد به راستی هدفتان چیست؟ و چه چیزی را دنبال می کنید ؟ روزگاری مداح رهبری آنچنان که حتی چاپلوسان امروزی امثال شریعتمداری نیز به گرد پای آن موقع شما نمی رسند،و یک دهه بعد:مطالبی از شما از اسناد کاملا سری و طبقه بندی شده گرفته تا انتشار فیلم و نامه و … در تخریب رهبری آنطور که حتی سایتهای ضد انقلاب هم جرات چنین هجمه ای را ندارند . چه شده ؟ رهبر عوض شده یا شما ؟ و حالا هم که پروژه شما وارد فاز جدیدی شده است: امام و خانواده امام . چه چیزی را دنبال می کنید؟ و اینبار بازیچه چه کسانی شده اید؟ دنبال شهرت هستید ؟ دنبال قدرتید؟ خواب نما شده اید ؟ حال می کنید متنی یا فیلمی بسازید و یک عده از داخل و خارج از رسانه های بیگانه که دشمن قسم خورده ما هستند هورا بکشند ؟ و جالب آن که در شرایطی که تمام صاحب نظران سیاسی در بایکوت و زندانی و شکنجه و فشار هستندبا حکم شخص رهبری از زندان آزاد می شوید و هر چه می خواهید می گویید، مینویسد، سکولار میشوید ، اسناد سری ای که تا بحال مطرح نشده افشا می کنید فلان سردار اخراجی اسناد طبقه بندی شده به شما می دهد و شما براحتی منتشر می کنید و…. آقای نوریزاد تنها در یک صورت ما شما را باور خواهیم کرد و می پذیریم که شما قلبتان برای مردم می تپد .وآن هم این که : تیتر اول سایت کلمه سبز و جرس و…..: نوریزاد صبح امروز یا شب گذشته دستگیر وبه اوین منتقل شد . نوریزاد دست به اعتصاب غذا در زندان اوین زد نوریزاد بر اثر اعتصاب غذا به بیمارستان منتقل شد نوریزاد به اعدام محکوم شد . ولی آقای نوریزاد متاسفانه فیلمهای خوشی شما در زندان اوین پخش شد یا شما تافته جدا بافته در زندان اوین بودید یا این که کل این سیاهنماییها بر علیه نظام دروغ است و اصلا زندان آن طور که ترسیم میکنند نیست و کل زندانیان سیاسی در شرایط عیده ال بدون محدودیت و فشار دوران محکومیت خود را طی می کنند.
آقای نوریزاد سلام
سوالی دارم . اگر همین قاضی به زعم شما بی اراده که قطعاً هم درست میفرمایید ، روزی برسد نامه ای بنویسد همانند شما ، فریاد از ظلم سر دهد همانند شما ، افشا گری کند همانند شما ، آیا شما او را میبخشید ؟ آیا یار خود و مردم میخوانیدش ؟
سلام جناب نوری زاد
داستان های قدیم رو که تعریف میکنید یاد قدیم و بچگیها میفتم یادمه وقتی که جنگ بود هر وقت تو شهر شبا موشک میخورد قبل از انفجار من تو آسمون میتونستم برق موشک رو مثل یک رعد و برق ببینم بعد از چند ثانیه هم صدای انفجار . یه مدت شبا همیشه مواظب بودم هر وقت اون برق رو میدیدم شروع به داد زدن میکردم که آی فرار بریم زیر زمین موشک داره میاد ،حالا نگو که موشک زمین خورده فقط اون برق و بعدش صدا فقط بخاطر تفاوت سرعت نور و صدا هستش .امیدوارم تو سر هیچ کسی دیگه بمب و موشک نیفته، داستان جالبی گفتین سه نفر ، دادگاه انقلاب، خودکار، احمد و ….امیدوارم تذکرات شما برای مملکت مفید واقع بشه با آرزوی سلامتی دعا گوی شما
سلام
در خبرها آمده بود که یک کارخانه اسلحه سازی متعلق به سپاه پاسداران در سودان توسط هواپیماهای اسراییلی بمباران شده اند. آنقدر که تعلق کارخانه به سپاه آگراندیسمان شده بود موارد زیر هیچ ارزیابی نشده بود و یا حد اقل اطلاعاتی از آن بیرون نیامد.
1- این کارخانه در چه سالی تاسیس و از کی شروع به تولید کرده است؟
2-چرا دولت سودان اجازه تاسیس این کارخانه را به ایران داده است؟
3-تولید این کارخانه چه نوع اسلحه یا اسلحه هایی بوده است ؟
4- تولیدات این کارخانه به کجا تحویل میشده؟
5- آیا این تنها کارخانه ساخت تجهیزات نظامی سپاه خارج از ایران است؟
6- چرا سودان؟
حماقتهای //// که بر گرده ملت ایران نشسته از کیسه آنها خرج نابودی انسان و انسانیت میکنند و نام ایران و ایرانی را بد نام تاریخ کرده اند قابل تصور نیست . این //// ملبس به جامه روحانیت //// که بدون شک روزی به سزای اعمال ///شان خواهند رسید.
باید آگاه باشیم که امثال کارخانه فوق میتواند در جای جای بی قانون این دنیا وجود داشته باشد و مهمتر از همه اینکه باور کردن بی اطلاعی امریکاییها از وجود این کارخانجات مرگ ساز بسیار دشوار است.
همانطور که بیت //// پنهانی با امریکا در ارتباط است تنها خواجه حافظ و سعدی نمیدانند که التماس دعای بیت /// رهبری برای باصطلاح مصالحه هسته ای چیست. رسوایی امریکا در تامین سلاح برای تروریستها بسیار بیشتر و گرانتر تمام خواهد شد تا ایران ویران بعنوان تامین کننده سلاح معرفی شود و اگر پولی هم در این بین رد و بدل شود در حد پورسانت ساخت است تا قیمت کالادرست مثل حق العمل مونتاژ پژو در ایران که تنها مصرف داخلی دارد و علاوه بر کارخانه پژو که سود میبرد بیت /// هم سهم خود را میگیرد و حمایت از ساخت داخل آن هم با این کیفیت تولید حمایت از بیت ولایت است و بس. آخر در سودان برهوت مواد اولیه ساخت اسلحه از کجا یافت میشود؟ آیا ایران تامین مواد اولیه ساخت اسلحه جهت مونتاژ را تامین میکرده است؟
بمباران این کارخانجات میتواند ناشی از عدم تفاهم بر مسایل تجاری و قناعت در منافع باشد نه در جهت تامین امنیت انسانی و حقوق بشر و جلوگیری از اقدامات تروریستی.
بحث ننگین هسته ای و معامله آخوندها با غرب بر سر این موضوع تنها در جهت تامین منافع ایشان و بقای آنها در پاره ای از ایران ویران است تا زمانیکه ایران تجزیه شد و منابع نفتی از دست رفت و درآمد //// از این منابع خداداد محدود شد، فروش کیک زرد منبع درآمد این /// بی وجدان باشد و دست یاریشان باامریکا و اسراییل در فعالیتهای تروریستی کماکان دراز بماند.شاید هم بر سر زمان و مکان رزمایش نظامی مشترک سپاه قدس با ارتش امریکا بحث و تبادل نظر میکنند!!!
اقای نوریزاد : درست که شما بعضی ، صرفا بعضی از مسائل را مطرح میکنید . و درست که در تاریخ خواهد نشست
ولی شما و همه مردم به خوبی میدانند که متاسفانه آش خیلی شور تر از نامه سید احمد اقا به
اقای محتشمی میباشد . ان قدر که اگر هفتاد میلیون هم خون گریه کنند باز هم نمی توان حجم
جنایات را نوشت .
مرسی آقای نوریزاد.
لطفا مطالب خود را مستند تر کنید. مثلا می توان در متن به نامه سید احمد خمینی به آیت ا… پسندیده لینک داد.
و …
لطفا در موارد زیر هم حتما اظهار نظر فرمایید-خواهش می کنم، اینها در آگاه سازی مردم خیلی خیلی مهمه:
۱-صحت یا عدم صحت نامه آیت الله پسندیده برادر خمینی به وی در تاریخ ۱۵ مرداد ۶۲
http://ja-jp.facebook.com/notes/resane-irani-%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A2%D9%8A%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%BE%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%8A%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AE%D9%85%D9%8A%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%88%DB%8C/239015298994
2- صحت یا عدم صحت تحصیل آیت الله ….. در دانشگاه پاتریس لومومبا.
http://1freedomseeker.wordpress.com/2012/02/22/%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%B1%D8%B4-%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%B9/
لیست منابع خارجی که به موضوع فارغ التحصیلی …. از دانشگاهی در روسیه اشاره کردهاند:
http://1freedomseeker.wordpress.com/2012/02/24/khamenei-a-russian-graduate/
لطفا به جای نظر قبلی این نظر منتشر گردد، لینک اول اصلاح گردیده است.
نوریزاد عزیز!
دست مریزاد به خاطر این همه شجاعت و صداقت!
“پيچک انحراف: بررسی همگرائی و مشارکت مافيائی حلقه روحانيون مدرسه حقانی با مافيای قدرت در اسرائيل”
مقاله تحلیلی-تحقیقی حاضر که در سال ۱۳۸۱ توسط داریوش سجادی به تقریر آمده٬ حاوی نکاتی حساس از تعامل پنهان افراد رده بالای نظام اسلامی ایران با مافیای اسراییلی میباشد.
http://www.sokhan.info/Farsi/Peechak.htm
http://balatarin.com/permlink/2010/12/30/2309034
http://yaaddashtha.persianblog.ir/post/5
لطفا پیش از آنکه آنرا حذف کنند، آن را بازنشر بفرمایید.
خداوند بزرگ یار و یاورت باد.
هردم از این باغ بری میرسد/ تازه تر از تازه تری میرسد.آقای نوری زاد خسته نباشی.نمیدانم تا کی تحملت خواهند کرد ؟! فقط بگویم وجودت نعمتی است برای میلیونها ایرانی سوخته دل ودرد کشیده چون من!پس تاهستی بنویس فرقی هم نمی کند از چه کسی وازکجا! امروز قلمت فریاد فرو خورده ما ملت ایران است.دعای خیر ما بدرقه راهت.پاینده باشی!
دوست من!فرمایش شما درست و متین اما رو شدن هربرگ از این دفتر سیاه می تواند روشنای راه اینده و ایندگان باشد.بله مسئول این نابسامانی یک نفر آن هم شخص اول مملکت است اما برای اثبات آن این روشنگری ها لازم است.
وای اگر از پس امروز بود فردایی ؟! براستی این مطا لب برای چیست؟ برای حفظ قدرت؟ کدام قدرت ؟ همان قدرتی که امام علی (ع)از کفش کهنه واز آب دماغ بز پستر میداند ؟!حدیث مشهوری شنیدم از معصومین که ملعون است کسی که برای حکومت اسلامی تا ظهور قائم (ع) کند !بااین اوضاع بیشتر صحتش اشکار میشود ! چه خبراست جناب نوری زاد؟
ابتدا قدرت طلبی خودش .
دست مریزاد جناب نوری زاد . تاثیر این روشنگری ها بیش از نوشتن نامه به کسی است که سالها با لالایی باغبان به خواب رفته و اکنون که اخوابش آشفته شده ، سراسیمه است که چه کند . فرستادن مشاور خود به درگاه شیطان بزرگ . دست زدن به دامن رفسنجانی که ، به حج نرو رفیق ، یا …..
چندی پیش خانم شهره آغداشلو فیلمی به خیال خود مستند در مورد خشونت طلبی بنیانگذاران جمهوری اسلامی ساخته بود و در آن تعدادی از فیلمهای واقعی را میکس کرده بود. از جمله سخنرانی مرحوم آیت الله خمینی که در آن میگفت: ((بریزید خونها را ملت ما زنده تر میشود. بکشید ما را ما از مرگ نمیترسیم.)) و زیرنویس انگلیسی آن این بود : ((come and bleed for us)) یعنی ((بیایید برای ما خون بریزید)). برآشفته شدم که چرا این خانم که به خوبی انگلیسی میدونه سخنرانی مرحوم آقای خمینی را وارونه ترجمه کرده تا نتیجه دلخواه خودش رو بگیره. نه اینکه اعتقاد داشته باشم ایشان هیچ نقطه سیاه و خشونت آمیزی در کارنامه نداشته. بلکه عصبانیت من به خاطر جعل و تحریف و دروغگویی این خانم بود.
حالا که میبینم حتی فرزند آن مرحوم چنین به او خیانت کرده و دستخط خود را به دروغ به او نسبت داده دیگه چه انتظاری از دشمنانش میشه داشت.
وجهه آیت الله خمینی را دوستان و اطرافیانش به خصوص احمد پسرش خراب کردند.
از بدو شروع انقلاب ظلم و ستم و به ملت و خدمتگذاران و دلسوزان وتحصیلکرده ها شروع شد علیرغم اینکه مردم از ظلم و ستم شاه به تنگ آمدند و انقلاب کردن ولی ظلم و ستم ها بدتر از قبل از انقلاب گریبان مردم را گرفت و به هیچ کس رحم نکردند. وقتی احمد آقا در لباس روحانیت از خدا نمیترسه و هر عملی مرتکب میشه. من شنیدم که ظلمهایی که به آیت الله منتظری در زمان امام شد بانی اصلیش احمد خمینی بود. بلاخره خودش مورد ظلم قرار گرفت و ناجوانمردانه کشته شد.
drood bar shoma bardar bozorgvr keh ba eyn jesrat haghayegh ra az pas pardeh rooshan meynemaeyd
yad jalasat ghoran dar khaneh agha behrooz dar bolvar keshavarz be kheyr
ali
سلام جناب نوری زاد
وقتی فقط رهبری را طرف خطاب قرار میدادید بهتر بود. حد اقل طرف صحبت معلوم بود، الان وقتی از تو در تو وزارت اطلاعات و اشخاص قوه قضاییه و… مینویسید مثل این میمونه که بخواهید از تمام اجزایی یک درخت آفت زده معاینه کنید که کار سخت و فکر میکنم بی نتیجه باشه. همون بهتر که از پدید آورندگان این مجموعه فقط صحبت به میان بیاد .
خیلی متشکر
جناب نوری زاد:
اگر مستند تر موارد را ذکر کنید افرادی را که هنوز از جنبه اعتقادات مذهبی اقایان را قبول دارند با مستندات بهتر میتوان استدلال کرد و صحت مطالب را قبولاند.مثلا مسئول ضد اسرائیلی که جاسوس در امد و دستگیر شد کی بود و خبر دستگیری
او در کجا نوشته شد؟ و یا تصویر نامه سید احمد باقای پسندیده