اشاره: بدلیل فضای تلخ امنیتی این روزها، و بخاطرتقدس افراط گونی که ما از شاکله ی شخصیت امام خمینی آویخته ایم، نقد نظریان و عملکرد ایشان ناممکن بنظر می رسد. نیز از آنسوی معتقدم به تعویق انداختن این ضرورت اجتناب ناپذیر ظلم مضاعفی است به آنانی که بهردلیل منتقد حتمی ایشان اند و هم در وادی نظر و هم در عرصه ی عمل به اندیشه و رفتار ایشان نقدهای بنیادین دارند. باور جمعی از مشتاقان مفرط امام بر این است که نقد وی موجب فروریختن بسیاری از مناسبات جمهوری اسلامی ایران می شود. مثلا می گویند: شما وقتی امام را در اداره و فرماندهی جنگ هشت ساله مقصر بدانید تکلیف این همه شهید و اسیر و جانباز و خانواده های متلاشی و آسیب های مالی و عاطفی و اجتماعی و حتی آسیب های نسلی چه می شود؟ نویسنده ی منصف این مطلب از هر دو سوی به تحلیل شخصیت امام خمینی اراده کرده است. من به سهم خود از ایشان سپاس مندم و از خوانندگان این مطلب نیز تقاضا دارم نقطه نظرات خود را با پرهیز از بکاربردن الفاظ تند و تلخ و ناسزاگون در معرض داوری دیگران بگذارند. چرا که اینجا ایران است و بسیاری ازحرفها را نمی شود زد. در عین حال نیز معتقدم یک انسان منصف، در هر کجا و در هر شرایط، اراده ی قلم خود را حتی در توصیف و نقد آنانی که دوستشان ندارد رها نمی کند.
محمد نوری زاد
مهرماه سال نود و یک
………………………………………………………………
لزوم نقد نظريات و عملكرد امام خميني:
(سخنی با علاقمندان امام)
شكي نيست كه امروز و در شرايطي كه اكثر هم فكران و دوستداران امام خمينى از دسترسي به تريبون برای دفاع از انديشه امام محرومند و در فقدان آن فقيه بزرگوار، متحجرينى كه در حيات ايشان جرات عرض اندام نداشتند، دست به كار تحريف انديشه امام راحل براي توجيه خود و انحراف جامعه از آن انديشه مترقى شده اند، تو گويى فرصتي براي انتقام از امام و انقلاب براي شان فرآهم شده و بعضا تحت نام امام بزرگترين ضربه ها را به خط فكری ايشان زده و مي زنند، رندانه خود را تنها ميراث داران ايشان معرفي كرده و با تمركز به استثناءات ايشان درصدد تحريف روح كلى تفكر و انديشه امام و مصادره آن دارند. در سمت ديگر رسانه های غربى و دشمنان زخم خورده از خط امام، هم هوشمندانه با استفاده از ظرايف حرفه اى و رسانه اى سعى در ارائه چهره اى مستبد و غير مردمي از ايشان داشته و اين دو دسته چون دو تيغه قيچى درصدد تخريب چهره ايشان هستند. حاصل اين ائتلاف نانوشته توسعه شك و شبهه و عدم اعتقاد به خيرخواهى و اصلاح طلبى حقيقى حضرت امام در بين مردم و خصوصا جوانان آزاده خواهد بود. در اين فضا بسيارى از نظرات و عملكردهاى ايشان در جامعه با نيت رد ايشان مطرح مي گردد، كه حاصل آن رويگردانى، از دست دادن سرمايه فكرى ارزشمند خمينى بزرگ خواهد بود، سرمايه اى كه در صورت تداوم اجتهاد توسط باورمندان به اصول فكرى ايشان مي تواند راهگشاى آينده كشور باشد و اميد به اصلاح نظام و استقرار نظامى بر پايه عدالت وحقوق انسانى را زنده نگه دارد.
در اين شرايط طرفداران واقعى امام و اصلاح طلبان دو راه در پيش رو دارند:
1- بگويند الآن زمان نقد امام نيست و در اين شرائط كه مجموعه عوامل فوق مصرانه در تخريب امام مي كوشند، نيازى به نقد انتقادى امام از طرف ما وجود ندارد و بايد بر همه نظرات، عمكلرد ايشان مهر تاييد گذاشت و هرگونه خطا و اشتباهى از ايشان و منصوبانش را در اجتهاد فقهى ، سياسى و عملکرد رهبرى چندين ساله را به ديده ى اغماض گرفت و همچنان در معرفي ايشان به عنوان رهبرى الهى و جانشينى شايسته براى حضرت صاحب الامر تلاش نمود و كماكان به توسعه ساختمان حرمش و معرفى وى به عنوان رهبرى قدسى اصرار ورزيد و آنچنان بر اين معني تاكيد كرد كه كسى جرات ايراد شبهه اى به ايشان نداشته باشد. همچنان كليه نظرات فقهى و سياسى ايشان را مطلق فرض نمود و ايشان را عالمترين، فقيه ترين ، شجاع ترين ، كم خطاترين ، آگاه ترين مردم به مديريت، سياست داخله و خارجه، اجتهاد، اقتصاد و … دانست. و فارغ از تجربه عملى سالهاى پس از انقلاب به مدل حكومت اسلامى مطرح شده توسط ایشان و اصل ولايت فقيه پايبندى نشان داد و همه ي مشكلات امروز كشور و حاكميت مستبدانه فعلى و اضمحلال ادب و اخلاق در جامعه را ناشى از عدم رهبرى جامعه توسط رهبرى همچون امام دانست و بر اين معنى اصرار داشت كه در صورت بركنارى رهبر فعلى اگر كسي همچون امام با همان تفكر و منش بر سر كار بيايد همه مشكلات بهبود مى يابد و جامعه در مسير سعادت و ادب و اخلاق قرار مى گيرد و اصلاح دین و دنیای مردم محقق می شود. این رویکرد دارای مشکلاتی به شرح زیر خواهد بود:
الف) امروز حجم زيادى پرسش پيرامون انديشه، عملكرد و مديريت امام خمينى در دوران انقلاب و پس از پيروزى در ذهن هاى پرسشگر و جوانان وجود دارد، كه بسيارى از آنها به دليل عدم شناخت ايشان و در دسترس نبودن فضاى مناسب براى نقد ايشان پاسخى درخور دريافت نمى كنند و اين وضعيت غيرشفاف ذهن هاى پرسشگر را به افراط و تفريطى عميق سوق مى دهد، جوانان در پى اين عدم شناخت به يكى از دوگانه ى افراط يا تفريط ميلغزند، يا با نفى مطلق ايشان گام در راه دورى از دين و آرمان هاى انقلاب مى نهند و يا با تعصبى كور راه عقل را در ارزيابى عملكرد ولى فقيه مى بندند. و اين حب و بغض هاى افراطى زمينه ساز انواع خشونت خواهد بود، خشونتى كه تاكنون لطمات زيادى به جامعه ما زده و اگر فكرى اساسى براى مهار آن صورت نگيرد خطرى بزرگ براى آينده كشور و جامعه محسوب مى گردد.
ب) با سكوت دوستداران امام و باورمندان انديشه هايش، امامى به جامعه معرفى مى گردد كه تنها اسم وى را دارد و از حقيقت وجودى ايشان فرسنگ ها دور خواهد بود. به عنوان مثال مستند شاخص كه تمام تلاش خود را جهت نشان دادن چهره اى خشن از امام كه بارها از سيماى ضرغامى پخش شد يكى از موارد متعدد تحريف ابعاد وجودى ايشان بوده كه القاى تصويرى ناصحيح از ايشان در پى داشته است.
ج) با تأكيد صرف بر نقاط مثبت امام به تنهايى نمى توان اعتماد نسل جوان را به ايشان برگرداند و پاسخى براى سئوالات به حق پرسشگران فراهم كرد. عدم قبول منصفانه نقاط ضعف و اشكالات نظرى و عملى ايشان، امكان بروز وجوه مثبت وى را در جامعه از بين ميبرد و باعث به خاموشى گراييدن گفتمان خط امام خواهد بود.
2 – راه ديگري كه مى توان انتخاب كرد اينكه براى شناخت واقعى حضرت امام گام برداشت و با سعه صدرمجاهده به روش علمى و اجتهادى، مبانى نظرى و عملى ايشان را مورد تحليل وبررسى همه جانبه قرار داد و فارغ از هر گونه پيش داورى چه نفيى و چه اثباتى، زواياى زندگى علمى، اخلاقى ،سياسى و عملى ايشان را روشن ساخت. بديهى است در اين راستا هر گونه مصلحت انديشى در باب به چالش نكشيدن نقاط ضعف و اشتباهات ايشان هم نقض غرض بوده و چون در شناخت كل شخصيت واقعى ايشان مشكل آفرينى مى نمايد، ظلم مضاعفى به ايشان خواهد بود. تنها همین نگاه است كه متضمن تثبيت جايگاه امام در جامعه مى باشد، ارادتمندان واقعى ايشان حتما بر اين باورند كه برآيند شخصيت وجودى ايشان به شكل ممتازى قابل دفاع و مثبت است لذا اگر به اين معنا اعتقاد قلبى دارند بايستى از نقادى منصفانه و مبتنى بر اصول علمى به شدت حمايت نموده و خود پيشقدم گسترش اين گفتمان در جامعه باشند. در همين رابطه نكاتى به شرح زير محل تأمل است:
الف: امام خميني با اعتقادى كه به پويايى فقه سنتى و لزوم در نظر گرفتن عنصر زمان و مكان در استنباطات فقهى داشته اند نمونه اى مثال زدنى اجتهاد مستمر در ابواب مختلف بوده و در موارد زيادى اقدام به تغيير نظر فقهى خود كرده اند كه در بسيارى از موارد هضم آن توسط روحانيت سنتى سخت مى نمود. نگاه حكومتى ايشان به مسايل و توجه خاص براى پاسخگويى به نيازهاى عرفى مردم و جامعه در اجتهاد از نكات برجسته فقه ايشان بوده كه در طول زندگى ايشان و خصوصا طى سالهاى بعد از انقلاب نمود ويژه اى داشته است. بديهى است كه ادامه راه امام نه در فتاوى ايشان درجازدن، بلكه استمرار فقه ايشان در همان مسير و با تكيه بر همان مبانى مى باشد * كارى كه هيچ گاه از طرف حاكميت امروز کشور كه خود را ميراث دار امام معرفى مى كند، صورت نگرفت و متأسفانه اصلاح طلبان وابسته به بيت امام هم علاقه اى به آن نشان ندادند. (هر چند حجه الاسلام والمسلمين سيد حسن خمينی به مناسبات هاى مختلف به لزوم اجتهاد در آراء و نظريات امام سخن گفته اند اما اقدام عملى از ناحيه ايشان تا كنون رؤيت نگرديده است.)
ب: شكى نيست طى سالهاى رهبرى امام در بين حجم بالايى از اقدامات، سیاست گذاری ها و تصميم گيرى ها تعدادى از عملكردهاى ايشان وجود دارد كه در تعارض با حقوق مدنى مردم بوده و با مطالبات كنونی اكثريت جامعه همخوانى ندارد و اگر با تأمل به انها بنگريم برخی از آن ها فاقد مبناى شرعى، عرفى و قانوني مى باشد و حتى اگر همه ى ملاحظات خاص آن زمان را نيز ملحوظ كنيم، نمى توانيم توجيهى شرعى و عقلى براى آن بيابيم كه از آن جمله اعدام هاى سال ٦٧، برخوردهايى كه بامنتقدين مثل آيت الله شريعتمدارى، بازرگان و نهضت آزادى و نهايتا آيت الله العظمي منتظرى صورت گرفت و … . ازطرف دیگر تعدادی از سیاست گذاری های کلان و اقدامات مهم صورت گرفته توسط ایشان وجود دارد تبعات و هزینه های بسیار قابل توجهی برای مردم و نظام داشته اما هیچگاه نه در حیات ایشان و نه بعد از آن مورد نقد و بررسی از سوی حاکمیت قرار نگرفته است در آن زمان هر گونه اظهار نظر مخالف با آن سیاست ها معادل با طرد منتقد با چوب ضد خط امام یا اسلام آمریکایی توسط طرفداران آنروز ولایت فقیه (اصلاح طلبان امروز!) بود مثل سیاست صدور انقلاب، تسخیر سفارت آمریکا، دشمنی خاص و عدم رابطه دیپلماتیک با آمریکا، صدور حکم قتل سلمان رشدی و …
با نگاهی عميق تر افزايش اقدامات غيرقابل قبول ايشان با رسيدن به سالهاى پاياني قابل فهم است كه چه بسا به دليل وضعیت اضطراری زمان جنگ، وضع جسمی خاص ايشان، اعتماد بيش از اندازه به افراد خاص، تأثيرپذيرى زياد از اطرافيان و يا واگذارى برخى تصميم گيرى ها به ديگران دليل وقوع آن باشد. اين رخدادها بيش از هر چيز ديگر زاییده ی دو عامل تمركز تصميم گيرى در يك شخص و پيشينه ى استبداد زده ى كشور و مردم ماست، جمع دو عامل فوق در نظام سياسى كشور ريسك استبداد فردى به شدت افزايش مى دهد و تا زمانى كه اصلاح روحيه ى استبداد زده مردم را بوسيله توسعه آگاهى، در كنار تلاش براى مهار قدرت مطلقه ى فردى با استفاده اصول تعطیل شده ى قانون اساسى و ظرفيت هاى مورد استفاده قرار نگرفته ى آن صورت نگيرد (بازنگرى و تغيير برخى از اصول قانون اساسى نيز از ظرفيت هاى همين قانون مى باشد)، تغيير فرد حاكم مستبد کنونی و جايگزينى او با هر انسان ديگر ولو اينكه داراى فضايل زيادى هم باشد به دليل ذات فساد پذيرى تجميع قدرت در دست يك فرد يا گروه و يا صنف، درمانى بر آلام مردم و كشور نخواهد بود.
تجربه ى يك دهه حكومت امام خمينى در نقش ولى فقيه تجربه ارزشمندى براى اصلاحگران مسلمان واقعى است كه بدانند وقتى در جامعه اى استبداد زده قهرمانى الهى، با تكيه بر شجاعت و علم، ورع و پرهيزگارى هم بر مى خيزد حتی اگر استاد وارسته ی اخلاق باشد و فقیه اهل بیت علیهم السلام، و حتی اگر بیش از نیم قرن با استبداد و شاهنشاهی مبارزه کرده باشد، مردم به دليل فرهنگ استبداد زده اى كه دارند او را در جايگاه شاهى مي نشانند حتى اگر خودش هم نخواهد به تدريج او را تبديل به فصل الخطاب و مالك الرقاب مى كنند. اتفاقی که برای امام در فرآیند 10 ساله رهبری شان افتاد. براستی تجربه امام و نقد ايشان سرمايه اى بزرگ است كه مبادا روزى مجددا توهم فصل الخطابى حاكم صالح در اذهانمان شكل بگيرد. اين معنا راز ضرورت نقد امام در شرايط امروز ماست. با شناخت امام، خوبى هايش و خاطرات طلايی را در كنار اشتباهاتش ببينيم به اهدافش كه ساختن جامعه اى آزاد ، آباد، مستقل و مسلمان بود بيانديشيم و بدانيم تكريم امام نه تقديس عملكرد او بلكه استمرار اجتهاد عملى ايشان و گام برداشتن در مسيرى است كه جامعه ى آرمانى امام دست يافتني تر باشد، خواهد بود. بدانیم مشکل اساسی ملت ما حاکم مستبد نیست، بلکه فرهنگ استبداد زده جامعه ماست، مستبد رفتنی است اما اگر خوی استبدادی از جامعه پاک نشود، مردم و جامعه اتوماتیک وار استبداد را بازتولید می کنند.
إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ
بسيجى دهه شصت
با سلام
آنهایی که شکایت از عملکرد امام خمینی دارند آیا نسبت به عملکرد پیامبر (ص) و حضرت علی(ع) در زمان حکومتشان هیچ شکایتی ندارند ؟
مگر پیامبر خدا اقتصاد دان بود یا حضرت علی (ع) اقتصاد خوانده بود و ؟ مگر قرار است یک رهبر همه کاره باشد مگر رهبر نباید کارشناس در هر زمینه ای داشته باشد مگر شاه اقتصاد دان بود ؟
کجای تاریخ یا کجای جغرافیا شما سراغ دارید که رهبر یک کشور همه کاره باشد و در همه علوم سرامد و متبحر؟
غیر از این است که کلی کارشناس دارد که در رشته های مختلف کار کارشناسی میکنند و سپس نظرات را جهت تصمیم گیری به رهبر می دهند مگر در کشور ما مجلس نداریم مگر مجلس کمیسیونهای ویژه ندارد مگر میشود کار را غیر کارشناسی انجام داد ؟
بله در مورد سیاستهای کلی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی رهبر تصمیم میگیرد اما سیاستهای اجرائی بر عهده قوه مجریه و مجلس و غیره است که با کار کارشناسی باید به موضوع بپردازند
در ثانی شمائی که این همه شاکی هستید که امام چون معصوم نبود با مشکلاتی مواجه شد و اشتباهاتی داشت خب مگر حضرت رسول اکرم (ص) مشکلات کم داشتند آیا میشود گفت صرف وجود مشکل نشانگر اشتباه است آیا حضرت علی ع) کم مشکل داشتند ؟ آیا افرادی که زیر نظر حضرت بودند کار خود را به درستی انجام میدادند؟ و یا اینکه مطیع حضرت بودند تا جائی کهحتی حضرت از آنها شکایت میکند که یا اشباه الرجال و لا رجال ای کاش با شما آشنا نمی شدم
جناب بسیجی دهه شصت و جناب نوری زاد
شما خودتان آیا خیلی خوب بودید و خوب هستید و هیچ انتقادی به شما وارد نیست که به دیگران نقد وارد میکنید ؟؟؟؟؟؟/
آیا شما عملکردهایتان درست بوده است مواضعتان درست بوده است ؟
آیا این از غرور و عجب شمانشات نمی گیرد که خود را در جایگاهی قرار دهید که امام المسلمین را زیر سوال برده و تضعیف کنید آنگاه حکومتی که دچار تضعیف هست را مورد انتقاد قرار دهید که چرا ضعیف است ؟
آیا شما خودتان خیلی دستورات مولایتان را مطیع بودید که کار به اینجا ها نکشد؟
شما همان اشباه الرجالی هستید که اگر در زمان مولا علی (ع) بودید از شما شکایت میکرد اما ولی فیقه را مظلوم گیر آورده اید و زیر سوال می برید
شما چقدر خودتان را خوب فرض میکنید و دیگران را بد
این عین غرور است و این باعث تباهی شما در دنیا و خسران شما در آخرت
هر کسی که دیکته بیشتری بنویسد بیشتر احتمال اشتباه برایش وجود دارد شما چقدر دیکته نوشته اید ؟ جز اینکه بیرون از گود بنشینید و مدام بگوئید لنگش کن ؟ و هی نق بزنید ونق بزنید ونق بزنید ؟
رفتار شما مرا به یاد همان یاران بی وفای مولا علی (ع) و از آنها بدتر اصحاب بی وفای امام حسن (ع) می اندازد که به حضرتش گفتند یا مذل المومنین
بلی در کشور مشکل زیاد هست و من منکر نیستم اما این مشکلات ناشی از وجود امامی شایسته بر راس امور نیست بلکه ناشی از عملکرد بد مسئولین رده پاینتری است که امام المسلمینی همانند حضرت علی (ع) نیز از آنها گله می فرمایند
آری اگر مولا علی (ع) هم حاکم بر این کشور بود بازهم بودند کسانی که خون به دل آقا کنند و مشکل بیافرینند
خداوند ما و شما را هدایت فرماید و نظام اسلامی و اسلام را از گزند ما و شما محفوظ دارد
اگر کار مفیدی برای این کشور انجام نمیدهید حداقل نق و نوق نکنید و ضرر نرسانید
نیخوام که بگم امام خمینی(ره) معصوم بوده ولی انصاف اینو میگه که در مورد بزرگان باید بزرگان نظر بدن نه هر بی سر وپایییی که انقدر وجودشه نداره که اسمشو بگه بعداز اونم روی خودش اسم بسیجی بگذاره برو برو برو دهنته آب بکش اسم بسیجی خیلی مقدستر ازینه که هربی سرو پای بخواد اونه روی خودش بذاره وپشتش قایم بشه.
بنقد بجا و متین توسط این بسیجی سال شصت نوشته شده است وجا دارد چند نکته نیزبوسیله یک بسیجی همان دوران بدان اضافه شود . در برخی از دیدگاه ها انتقاداتی وارد شده که دور از انصاف است .
1- متوسط سن بسیجیان جنگ کمتر از 21 سال می باشد که مسنترین آنها جوانانی بودند که در پیروزی انقلاب دستی داشته و آنگاه که دستاوردشان را درمعرض خطردیدند به جبهه و جنگ رفته و چه بسا اغلب آنها به شهادت رسیدند و ان عده کهماندند اکثرا جذب مناسب حکومتی شده و این بلای خانمان سوز را بر سر انقلاب آوردند. تعداد اندکی که برآرمانهای خود ماندند حالا در سنین میان سالی رسیده و با مرور گذشته علت یابی این همه خسران را که عارض شده عواملی میدانند که آن روزها نه تجربه و نه امکانآن را داشتند .بر همین مبنا نقد این همسنگر آن دوران را بسیار به جا می دانم.
2- موقعیت علمی واجتهادی و مرجعیت امام محفوظ ودرحیطه یعلمای هم تراز ایشان است ، اما رهبری سیاسی ایشان نه تنها قابل بحث بلکه نقد است چرا که ایشان نه معصوم بودند و احتمال خطا در تصمیماتش نیزوجود دارد که دوستماناهم آن را آورده اند ازجمله مگر ایشان در بهشت زهرا نفرمودند ما برق را مجانی می کنیم ، آب را مجانی می کنیم ، ….. اگر گفته اند که گفته اند از دو حال خارج نیست اول اینکه ایشان هیچگونه از دولت مملکت داری اندک اطلاعی نداشته اند چرا که یک شخصیت سیاسی مجرب در یک اجتماع میلیونی انهم درابتدای کار چنین وعده یاینمیدهد و یا اینکه بدینوسیله در صدد فریب توده ی مردم بوده اندکه احتمال اول درست تربه نظرمی آید .
2- در ماجرای سفارت آمریکا که بزرگترین حرکت خلاف مسیر کشور داری بود نقش ایشان تا چه حدی بود ؟ !! چه نتیجه ای آید این انقلاب نو پا کرد که هنوز با لجاجت از آن دفاع می کنیم ؟!! گرفتن چند کارمند سیاه پوست عادی و پافشاری بر نگهداشتن آن و در نهایت سازش در الجزایر که مبنای حقوقی نداشت و هنوز برای جبرانخسارت آن واقعه از دارای های کشور برداشت می شود چهکسی مقصر بود ؟ !!
3- بدور از تعصبو یک سویهنگری امام مخالفحکومت فردی و استبدادی بودند و در طی دو دهه بر علیه آن قیام کردند ودرسخنرانی های آتشین از دیکتاتوری و استبدا به صورت غرا سخن راندند ، رضا خان قلدور لفظ ایشان است …. حال چه تفاوتی درشیوه دو سیستم حکومتی قبل وفعلی وجود دارد .
زندان اوین پررونق تر ، خفقان سانسور بیداد ، مجلس فرمایشی ، انتخابرهبری در یک سیک بسته دست نشانده رهبر ، مجلسیان گوش به فرمان یک نفر ، قوه قضائیه انتصابی ، شوراینگهبان خود یک حکومتمستقل وتحت فرمان ، دولتپشت پرده مقدم بردولت به ظاهر مستقل ، اقتصاد فشل ، …..اینبود آنچه ئعده داده می شد ؟!!
4- دیروزحاج احمدو رفسنجانی در یک سناریو از یک روحانی معمولی مجتهد و رهبر می تراشندو در کمتر ازچند سال امام می شوند اعتراض برخی ازخبرگان آن جلسه درنطفه خفه می شود ،ایت الله منتظری برکنار محبوس و درمظلومیت دارفانی را ودا میگوید وما نظاره گر آنیم.
آیا وقت آن نشده است که مذاکرات آن جلسه بدون کم کاس دراختیارمردم قرار گیرد ؟!!
5-اساسا چرا باید رهبری دایم العمر باشد ،مگر مدعی نیستیم که رهبر ورع دارد و دنیا طلب نیست و به پست و مقام و ریاست دلبستگی ندارد اگراینگونه است کرم کرده بداین ویژگیها عمل شود . اصلا یک پیشنهاد تما مراجعی که دارای رساله و مقلدین هستند بشوند خبرگان رهبری و این بزرگواران به صورت مخفی و بانظارت افراد بی طرف رهبری را دو باره منصوب نمایند .حتما خواهیدگفت مجلس خبرگان چه کاره ان ؟ جواب اینکه خوش انصافان این عده یا امام جمعه هستند و یا گزینش شده جنتی که منتخب رهبری لذاازاین امامزاده معجزه ای جز تکرا مکررات چه انتظاری است .
خبرگانی که هرشش ماه به دست بوسی مفتخرمی شوند وروحیه گرفته به مناسب انتصابی خود باز می گردند چه توقعی . حال می پرسیداین چه بحث یمطالبی است که در جواب آن مطلب آورده اید اتفاقا بسیار که نه صددرصد مرتبط است چرا به این دلیل این سیستم دستاورد امام است یا خیر ؟ اگر است قضاوت کنید که این استبداد است یا خیر واگر خواست امام نبود و پس از ایشان بوجود آمده پس انقلاب تا سال 67 دوام داشته و پس ازآن منحرف شده است .
4- راه قدس از کربلامی گذرد !!جنگ جنگ تا پیروزی !! اگراین جنگ صدسال هم طول بکشد ما ایستاده ایم !! … شعار هایی که در حضور امام داده می شد و یا از فرمایشات ایشان بود .
این بسیجی سال شصت در ان سالها چند ساله بود ؟! 18 ، 19 ، 20 … چه تحصیلاتی داشته است ؟ ! به طور حتم کمتر از دیپلم حال انتظاردارید تحلیل گرهم بوده باشد . خیر جوانی کم تجربه که به رهبران خود اطمینان داشته ،این رهبران بودند که باید موقعیت سنج و با درایت می گفتند و تصمیم می گرفتند .
5- بله ما یک وجب از خاک کشورمان را به صدام ندادیم ، ولی یادمان نرفته یک ماه آخر تمام آنچه که پس گرفته بودیم دو دستی تقدیم او کردیم و اخرین روزهای جنگ میدان چهار شیر اهواز با خمپاره های صدمیان گلوله باران می شد ….
6-آیا آن تجربه تلخ کافی نیست که امروز همانند کره شمالی موشک نمایش میدهیم و یکه تازی می کنیم؟!! خدانکند جنگی رخ دهدمیدانید عواقب آن چیست ؟ تجزیه آنهم در لوای یک حکومتی به نام شیعه و ولایت فقیه ….
باز باور ندارید میدانید دوسال دیگر کشورانگلستان به دو کشور اسکا تلند وانگلند تقسیم می شود ؟ و پس ازآن ولز درحال استقلال است ، آنها برای تجزیه ایران خوابهای وحشتناکی تدارک می بینند و ما را به دست خودمان به این معرکه دهشت ناک می کشانند و متاسفانه سردمداران ما نیز آتش بیار این بازی خطرناک شده اند .
از شما میخواهم مشکل جامعه را در سطحی فراتر و ریشه ای تر ببینید بوجود آمدن یک فصل الخطاب منشاء مشکلات ما نیست! همه ی مشکلات ریشه در بدی ها، بی اخلاقی ها، و بی توجهی های ما به دین دارند و اینکه فکر میکنیم تغییر در قوانین و مناسبات حکومتی و یا درستی حاکم همه ی مشکلات ما را حل میکند و اگر موانع مرتفع نشدند حتما ایرادی در قانون و مجریانش وجود داشته است و نمیدانیم همانگونه که مردم بر دین حاکمانشان هستند خداوند نیز تا خود را و واقعا خود را تغییر ندهیم وضع ما را دگرگون نمیسازد از شما میخواهم اول به خود انتقادی رو آورید چرا که خودسازی پیش نیاز ورود به عرصه ی نقد دیگران است و بدانید این تغییر زاویه ی شدید شما و بسیاری دیگر نسبت به گذشته ریشه در اخلاق ی دارد که هنوز آن را رفع نکرده ایم، اخلاقی که باعث شد تمامی نهضت های گذشته از مشروطه و قبل از آن گرفته تا اصلاحات ناقص و ابتر بمانند پس چه بهتر که ابتدا خود را نقد کنیم!
تشکر از این که تا کنون پاسخگو بوده اید و به نظرات ارج مینهید!
اما جناب نوری زاد! اصرار من برای دانستن نظر شما پیرامون بحث من با این عزیز بسیجی به خاطر این است که نمیخواهم با چند خطی که در بالای این مقاله نوشته اید و کمابیش آن را تایید کرده اید در این موضوع در مورد شما قضاوت کنم امیدوارم پاسخ مرا بدهید تا امر برای من روشن شود.
…………………………….
سلام دوست گرامی
من با روح سخن شما موافقم. اصلاح ریشه ای همان آرزوی همشگی بشرچشم به راه بوده است. اما اگربدانیم که این اصلاح ریشه ای مثلا وقتش فرانرسیده ویا زود هنگام است وآسیبی به مراتب بیشتربجای می گذارد چه؟ شما چرا میوه ی کال را ازدرخت نمی چینید؟ نهضت مشروطه ازاین روی درایران به رهایی منجرنشدکه عقل جمعی روی به جهل داشت. امروز نیزما با یک چنین عارضه ای کم وبیش مواجهیم. باید آگاهی جمعی را بالا برد. این مهم عرصه را برجهل گستران تنگ می کند.
با احترام: نوری زاد.
امامى كه من مي شناسم و ما به ازاي خوبى هايش امامش مينامم مصلحى ايست زمينى كه همچون هر انسان ديگر مجموعه اى از اعمال و رفتار و افكار به يادگار گذاشته كه على رغم برآيند ممتاز آن داراى اشتباهات و خطاهايى نيز بوده است خطر بزرگ چشم بستن بر خطاها و مطلق انگاشتن ايشان و تعميم اين فصل الخطابى به حاكمان بعدى مي باشد حاكماني كه در تعارضى معنى دار با امام و انديشه هايش هستند و احتمالا در اينده خواهند بود.
بسيجى دهه شصت
در ضمن متاسفانه میبینم نظرات در چنین جایی هم گرفتار تیغ سانسور میشوند به گونه ای که سوال دوم من اصلا قابل فهم نیست!
جناب بسیجی دهه ی شصت!
پس اگر چنین است که شما میفرمایید و هر چه میگردید مدرکی برای تطهیر امام خمینی نمی یابید، پس این امام امامتان برای چیست راحت بگویید خمینی ////! ولی اگر چنین نیست و طبق گفته ی خودتان یاران امام را دهان بسته میبینید و همانگونه که از نوشته شما مشخص است در عین حالی که تصور میکنید امام //// کرده نمی توانید دل از محبت او خالی کنید (چرا که نمی توانید باور کنید) پس این یکطرفه مطرح کردن ادعاهای افراد بر علیه امام برای چیست؟ عقلانیت حکم میکند که انسان در مسائلی که هنوز اطمینان حاصل نکرده اینچنین صریح اظهار نظر نکند!
من هنوز منتظر نظر آقای نوری زاد هستم!
دوست جوان دهه هفتادى:
اتفاقا روح حرف من همين است كه ايشان را بايد منصفانه مورد مداقه قرار داد نمى خواهم بر هيچ يك از موضوعاتي كه از باب مثال عرض كرده ام مثل برخورد با آيت الله شريعتمدارى يا مرحوم بازرگان يا فقيه عاليقدر مرحوم منتظرى در اين نوشته اشاره كرده ام اصرار كنم – هر چند ادله اينجانب محدود به چند نظر روايى از صف مخالف نيست -من هم مشتاقانه منتظرم كه اگر عزيزى از سر انصاف حقيقت مسايل فوق و ساير مسايل از اين دست را روشن سازد و حد اقل من از باب يافتن جوابى كه باعث تطهير امام گردد بسيار مشعوف خواهم گرديد، چه اينكه حقير سالهاست كه به دنبال اين دلايل گشته ام هر چه بيشتر گشته ام متاسفانه كمتر يافته ام.
بسيجى دهه شصت
به نام حق
جناب آقای نوری زاد؛ سلام و درود بر شما
مدت هاست مرقومات ارزشمند شما را که از سوز دل بر می آید و با اشک چشم به کاغذ می نشیند، می خوانم. از قضا راقم این سطور نیز دستی بر آتش نویسندگی دارد و صبح تا شام می نویسد و می نویسد تا زنده بماند و به تقدیر بزرگ نویسنده ی کتاب آفرینش، فعلا زنده است تا بنویسد وبنویسد. البته حوزه ی نویسندگی بنده ، قرآن و روایات اهل بیت(ع) است و در آن محدوده ی نامحدود شاید حرفی برای گفتن داشته باشد؛ ولی در مقولات سیاسی – به ویژه لجنزار سیاست امروز – سکوت امثال من بهتر از سخن گفتنشان است (شاید هم به دل وجگرم مربوط باشد که مانند شما نیست !) . اما باز هم از قضا بنده نیز زمانی به حقانیت دستگاه حاکم ایمان داشتم و سنگ حضرات را بر سینه می کوفتم ؛ تا آنجا که گاهی استخوان های سینه ام نیز به درد می آمد؛ ولی با خود می گفتم که چه باک؛ ولایت ، ولایت رسول الله است و «ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَه وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ [سوره التوبه : آيات 120 ] » اما حدودا از ابتدای دهه ی هشتاد ، آثار و نشانه های موجود در سیستم حکومت به ظاهر دینی کشورمان، پی ساختمان پندارهای مقلدانه مرا به آرامی سست کرد و کم کم بنای فرسوده ی اش را ویران نمود و البته به لطف قرآن و مدد اهل بیت (ع) بنایی با استحکام بیشتر در دلم ساخته شد که گهگداری به تعمیر و تزیین و تکمیل آن می پردازم. اما آن بنا چه هست و کجاست و از چه مصالحی تشکیل شده ، بماند برای بعد – که چقدر مشتاقم از نزدیک با شما می نشستم و در این دوران که تعفن چاپلوسی و تملق و ریا همه جا را فرا گرفته ،با دم سوزناکتان که با دنیایی شجاعت و اخلاص همراه است نفسی تازه می کردم- ؛ اما به گمانم توانستم وجوه مشترکی را برای هر دویمان بیان کنم.
اما بعد؛
من در این نوشته- که شاید ادامه داشته باشد- یک سوال یا عرض برادرانه دارم وآن اینکه ای نوری زاد عزیز و محبوب! شاید پس از دو سال نقد جدی دستگاه حاکم – از راس هرم تا پایین – وقت آن رسیده باشد که اندکی تیغ تیز نقد را به عقب تر باز گردانید و با همین آزادگی و حریت ، دوران آقای خمینی – ونه امام خمینی – را جراحی کنید. بیایید از به چالش کشیدن رهبری ایشان نیز استقبال کنیم و او را نیز – که انسانی معمولی و البته در نزد من محترم است – از شان قدسی ساختگی اش پایین آوریم و در ترازوی نقد بنشانیم.
نوری زاد عزیز!
حتما بی یاد دارید که در ده سال نخست انقلاب، چه جو سنگینی در کشور حاکم بود و فی المثل با کسی که به جای «امام» ، «آقای خمینی » می گفت ، چه معامله ای می شد؟
برادرم!
بیا تا منصفانه قضاوت کنیم و ببینیم که آیا بخش عمده ای از مشکلات کشور که به خاطر یکدندگی مسئولان بلند پایه – به ویژه راس هرم به وجود آمده- نتیجه ی گفتار و رفتار مستبدانه آقای خمینی – و نه امام خمینی – نیست؟ از این نترسید که حامیانتان چه می گوییند؛ بلکه همراه با مردان حق بگویید: «اللهم أرنا الحق حقا فنتبعه و أرنا الباطل باطلا فنجتنبه » .
عزیزم!
به یاد دارید که آن مرحوم در برابر مخالفان ولایت مطلقه چه موضعی گرفت و چگونه آنان را بی خبر از اسلام و معارف الهی بر شمرد؟آیا مرحوم آیت الله خویی و یا میرزا علی آقای فلسفی بی سواد بودند؟! به یاد دارید که حضرت ایشان چگونه با گزارش افرادی مانند آقای جنتی به انجمن حجتیه تاخت و آنان را مدافع نشر ظلم در زمین خواند؟ به یاد دارید که چگونه ایشان با جرآت کامل طومار احادیث نهی از قیام با سیف قبل از ظهور مهدی (ع) را پیچید و گفت که اگر دویست حدیث اینچنینی هم داشته باشیم، به خاطر مغایرت با قرآن به سینه دیوار می کوبیم و حال آنکه فقهای شیعه – ونیز حضرت ایشان – با تمسک به کمتر از ده حدیث – که از آحاد نیز هستند – توبه ی مرتد فطری را نمی پذیرند و او را به مرگ محکوم می کنند.
هدفم طرح نمونه ها و مناقشه بر سر آنان با شما نیست- که چه عرایضم را بپذیرید و چه نپذیرید از ارادتم به شما کم نمی شود- بلکه مقصودم راه و روش آن مرحوم – و به تبع ایشان زندگان مستبد امروز – در برخورد با مخالفان و منتقدان است. مهندس بازرگان را که به یاد دارید. یا شاید نام علامه کرباسچیان را شنیده باشید. یا گلزاده غفوری و یا … من در خیرخواهی این عزیزان از دست رفته شکی ندارم. اما همه خوب می دانیم که جرمشان چه بود و چرا در سال های پایانی عمر که جامعه ی تشنه ما بیشترین نیاز را به دانش و تجربیات آنان داشت ، در خانه محبوس شدند و بی سر وصدا از میان ما رفتند.
نوری زاد عزیز!
تو را به خدا با همین نگاهی که اکنون داری به من بگو که جرمشان چه بود؟
آیا به جز ابراز مخالفت با برخی از نظرات آقای خمینی – و نه امام خمینی – جرمی داشتند؟ آیا هیچ دادگاهی آنان را مجرم شناخت تا در خانه شان حصر شوند؟ آیا ابراز مخالفت با حصر غیر قانونی ، مخصوص آقایان موسوی و کروبی است؟
عزیز دل !
تو را به خدا از من مرنج و بدون داشتن تعصب و نگاه قدسی به بنیانگذار انقلاب ایران ، پاسخم را بده و اگر صلاح میدانی این نامه را نیز در صفحه نخست سایت خوبت بگذار تا ببینیم مردممان چه می گویند. همین مردمی که شما به آنان اجازه می دهید پس از نامه های تند و آتشینتان، سفره ی دل بگشایند و اظهار نظر کنند.
به درود؛ عبد الله.
آذر هزار و سیصد و نود
جناب بسیجی!
از نظر من چند ایراد به نوشته ی شما وارد است که خوشحال میشوم با فکر جواب من را بدهید:
1- شما به چه دلیلی اینقدر مطمئن درباره ی وقایعی که دال بر اشتباهات امام مطرح کرده اید صحبت میکنید؟ هر دو میدانیم که درباره ی این مسائل حرف های متضاد و متناقض فراوان است مثل تضاد روایت پسر آیت الله شریعتمتداری و یاران امام پیرامون وقایع آن دوران و… ملاک شما در پذیرش ادعای فردی مثل پسر آیت الله شریعتمداری و رد روایت یاران امام چیست؟؟ آیا به خاطر این نیست که امروز باد به آن طرف می وزد؟
2- این امامی که شما توصیف کرده اید و ادعای دوستی آن را میکنید اگر حرف های شما درست باشد///// (ضمن این که اصلاح طلبان فعلی را هم در کنار امام محکوم کرده اید) چگونه است که شما میگویید امام انسان مصلحی بوده؟ کسی که خدماتش فقط در ایجاد تغییرات کوچکی در فقه بوده ولی اشتباهاتش ///این تضاد را چگونه پاسخ میدهید؟ به نظر من این تضاد به دلیل پذیرش ساده لوحانه ی ادعاهای نا معتبر دشمنان امام از جانب شما بوده است.
3- چگونه میشود مستبدان و جباران دیروز (اصلاح طلبان امروز) به مصلحان امروز، و مظلومین و مخالفان استبداد دیروز (جناح مخالف خط امام) به مستبدان امروز تبدیل شوند؟
در آخر ذکر این نکته الزامیست که من هم از نقد امام استقبال میکنم ولی به دو شرط: یکی این که این نقد از سر انصاف و واقع بینی باشد نه عقده گشایی (این عقده میتواند از هر چیزی نشأت گرفته باشد) و دوم این که این نقد از سر پیدا نکردن دیواری کوتاهتر از امام نباشد که ما در عین حفظ ژست انتقادی به سراغ کم خطرترین نوع انتقاد رفته باشیم!
از آقای نوری زاد میخواهم نظر خود را در مورد مقاله ی قرار گرفته در سایت خود و نظر این حقیر مطرح کنند
جناب بسیجی دهه ی شصت!!
قهرمان های تمام دوران کودکی من بسیجی های دهه ی شصت بودن، تمام نقاشی ها و نوشته هام پر بود از ذکر افرادی مثل اون ها افرادی که شهامت داشتن، فداکار بودن، اونقدر مستحکم بودن که راحت تحت تاثیر جو قرار نمیگرفتن، آرمان خودشونو به درستی شناخته بودن و اونو دنبال میکردن و هر کسی میخواست از اونا تعریف کنه جدا از شجاعتشون از اخلاق و انصافشون میگفت… ولی الان میبینم که فکر من کاملا درست نبوده همه ی اون بسیجی ها قهرمان نبودن، کنار اون بسیجی هایی که سر آرمانشون جونشونو گذاشتن و اونایی که هنوز مردونه اون اخلاق قهرمانانه رو حفظ کردن عده ای پیدا میشن که اونقدر بی بنیه هستن که با کوچکترین وزش بادی به راحتی و بدون هیچ پشتوانه ای همه چیز رو زیر سوال میبرن و همه کس رو متهم میکنن! و باری به هر جهت بودنشون نشون میده که هم اون موقع تحت تاثیر جو بودن هم الان!
برادر عزيز كه به نام “يك دوست ” اعلام نظر فرموديد؛
اساسا على رغم ارادتى كه من و امثال من به امام خمينى داريم و بخشى از هويت خود را با با همراهى امام عجين مي بينيم واقعيت اين است بخشى از عملكرد هاى حضرت امام حتى با عينك هاى خوشبينى به هيچ وجه قابليت تطبيق بر معيارهاى ايمانى و شرعى نداشته وندارد اگر فهم امام همانگونه كه حقيقتا بود فارغ از اينكه به اعتبار ايشان در اذهان ملت ما مى افزايد يا مى كاهد باعث روشن شدن بخشى راه نجات كشور گردد ماليخولياى فصل الخطابى حاكم صالح ومطلق العنانى فردى را به عنوان يك بيمارى ريشه دار تاريخى عيان كند امرى خجسته است و از ورود به اين مسير ولو اينكه امام را ناجوانمردانه هم نقد وحتى تخطئه كنند نبايد ترسيد و اگر نه اين بود واز نقد امام خيرى حاصل نمى امد و شرى از مردم و جامعه رفع نمى شد حتما دليلى بر نقد ايشان نمى بود و اخلاقا ذكر محاسن او كارى اخلاقى به حساب مى آمد
یکی از ایراداتی که نسبت به محمدرضا شاه پهلوی میزنند این است که نگذاشت رساله آقای خمینی در سطح کشور به آسانی به دست مردم برسد(نبود آزادی بیان و آزادی قلم) و شدیدا سانسور می شد، اگر در آن زمان رساله آقای خمینی سانسور نمیشد مردم با دید بازتری طرفدار خمینی میشدند، مردمی که طرفدار خمینی بودند هیچ شناختی از ایشان نداشتند،
به قول دکتر شاپور بختیار که گفت “بگذارید هر کسی هر چه میخواهد بگوید چه خوب و چه بد” در آن صورت مردم خود فکر خواهند کرد و به خوب و بد آن در فضای سیاسی باز پی خواهند برد، در این صورت مردم جاهل نمیمانند.
به نظر شخصی من نظر همه افراد را باید دید مخصوصا کسانی که آقای خمینی را خوب دیده و او را میشناختند و بسیاری از آنها هم اکنون نیستند و فوت نموده اند ولی نوشته ای از آنها در دسترس است، مثل کتاب دکتر شاهپور بختیار که فصلهایی از کتاب خود را به آقای خمینی اختصاص داد. لازم به ذکر است که آقای شاپور بختیار از منتقدان شاه و خمینی “هر دو” بوده است که لازمه دیدن نظر ایشان را دو چندان میکند.
به نظر اینجانب فقط گوش دادن به حرف موافقین یک شخص کافی نیست و باید نظر همه افراد را دید چه طرفدار و چه منتقد.
هم اکنون کتاب آقای شاپور بختیار با نام “یکرنگی” را می توانید در سایتها جستجو کنید.
من ازنویسنده این مطلب بخاطرانصاف وشهامتی که دارد تشکرمی کنم. راه برون رفت ما ازآلودگی های ایمانی واجتماعی وسیاسی واقتصادی وفرهنگی وهرچه که هست، همین نقد منصفانه است. بازهم تشکروتشکرازآقای نوری زاد که این مطالب را برای گسترانیدن فهم درسایت خود منتشرمی کند.
آقای نوری زاد این مطلب را من درمخالفت با جنگ نوشته ام ودرروزنامه جام جم هم منتشرشده:
وقتي آدم ها با طبيعت دشمن مي شوند
جنگ به عنوان عامل تاثيرگذار در بعد رواني و اجتماعي انسان ها همواره مطرح بوده است که اين تاثيرات در حين جنگ به صورت کوتاه مدت و پس از آن به صورت درازمدت مورد توجه قرار مي گيرد.
کاربرد سلاحهاي شيميايي ، ميکروبي و هسته اي علاوه بر کشتار انسان هاي نظامي و غيرنظامي در مقطع زماني خاص در يک نسل ، در درازمدت باعث آلودگي آب و خاک شده است که در نسلهاي بعدي مورد توجه قرار مي گيرد ، بخصوص عوامل هسته اي و راديواکتيو که از نسلي به نسل ديگر قابل انتقال است.
گاه انفجارات کارخانه هاي هسته اي باعث ايجاد فاجعه عظيم زيست محيطي مي شود (حادثه انفجار نيروگاه هسته اي چرنوبيل). گاه استراتژي هاي جنگي نظير ساختن پل روي رودخانه ها و نهرها باعث مهاجرت نکردن ماهي ها به بالادست رودخانه ها و درنتيجه عدم تخم ريزي و کاهش نسل اين گونه ها مي شود. گاهي نيز راهبرد غلط خشکاندن رودخانه ها و تالاب ها باعث صدمات جبران ناپذير زيست محيطي مي شود ؛ نظير آنچه در کشور عراق شاهد آن هستيم.
گذاشتن مينهاي سرگردان در محيط آبي و خاکي موجب مرگ ومير انسان ها و ديگر موجودات مي شود ؛ به طوري که کارشناسان سازمان ملل متحد حدس مي زنند که حدود 10 ميليون مين خنثي نشده در عراق وجود دارد که اين مين ها يک تهديد جدي براي مردم عراق و حيات وحش اين کشور است.
در جنگ ايران و عراق (1980 – 1988) و جنگ خليج فارس (1991) بسياري از زيستگاه هاي حيات وحش ايران ، عراق و کويت آسيب جدي ديدند. آلودگي خاک و آب در بسياري از مناطق و کوتاهي مسوولان هر 3 کشور در کار حفاظت از محيط زيست باعث شد خسارات سنگين بر اکوسيستم هاي آبي و خاکي اين کشورها وارد شود. آتش سوزي چاههاي نفت کويت يکي از عوامل مخرب محيطزيست است که در جنگ خليج فارس اتفاق افتاد.
مواد و روش ها
در اين مقاله ، براساس روش جمع آوري و تحليل منابع موجود به بررسي روند جنگ در 2بحث آلودگي شيميايي ميکروبي و آلودگي نفتي مي پردازيم.
آلودگي شيميايي – ميکروبي
سلاحهاي «ش م ه» در حال گسترش است و فناوري هاي اين سلاحها نيز روز به روز جديدتر مي شود و اين فناوري يکي از عوامل اصلي تهديد جوامع بشري است. پيشرفت هاي علمي باعث افزايش دانايي و سعادت بشريت مي شود ؛ ولي همچنين يکي از بهترين وسايل براي کشتن بشريت و انقراض نسلهاست.
اين وسيله موجب مهاجرت و تغيير ترکيبات بومي انساني و حيواني منطقه اي نيز مي شود. طي جنگ سرد 2 کشور شوروي و امريکا سلاحهاي «ش م ه» بسياري توليد کردند که براساس نظر کارشناسان نظامي ، از نظر ميزان تخريب سلاحهاي شيميايي و بيولوژيک (CBW) پس از سلاحهاي هسته اي در درجه دوم اهميت قرار دارند. سال 1979 شيوع يک نوع زخم در دستگاه تنفسي در شهر Sverdlovsk شوروي باعث کشته شدن بيش از 60 نفر از شهروندان غيرنظامي و تعداد نامعلومي از پرسنل نظامي شوروي شد. ايجاد اين نوع زخم ، پرده از برنامه هاي مخفي شوروي براي توليد سلاح بيولوژيک اطراف آن شهر برداشت.
سال 1984 بمباران شيميايي از سوي حزب بعث عليه نظاميان ايراني و شهروندان کرد صورت گرفت که اين نوع سلاح شيميايي گاز خردل بود. مقدار سلاح شيميايي به کار رفته از سوي حزب بعث مشخص نيست ، ولي کارشناسان تخمين مي زدند 45 هزار ايراني و 3 تا 5 هزار کرد بر اثر بمباران شيميايي کشته شدند.
ماه مارس سال 1995 گروه تروريستي ژاپني «Aum Shinrikyo» به وسيله گاز تاثيرگذارنده اعصاب به متروي زيرزميني شهر توکيو حمله کرد که باعث کشته شدن 12 نفر و زخمي شدن 5000 نفر شد.
آلودگي نفتي
عمدتا نفت و لکه هاي نفتي به عنوان آلاينده هاي محيط زيست مطرح است. منابع آلودگي نفت به دليل عمليات نفتکش ها ، تعمير و سرويس کشتي ها يا جنگ و آتش سوزي چاهها و لوله هاي نفتي است. اثر زيست محيطي نفت در درياها به صورت آثار کوتاه مدت و درازمدت است.
آثار کوتاه مدت شامل کاهش در انتقال نور خورشيد به اعماق پايين تر ، کاهش در ميزان اکسيژن حل شده و خفگي است. آثار درازمدت آن شامل سمي بودن ، اثر روي پلانکتون هاي دريايي ، باکتري هاي دريايي ، موجودات بنتيک کف دريا، ماهيان ، گياهان ثابت ، پرندگان دريايي ، گياهان آبزي و جنگلهاي حراست. همچنين لکه هاي نفتي اثرات زيادي روي سواحل ، بسترهاي نرم دريا و پهنه جزر و مدي مي گذارد. (ايزدي و مروتي ، 1383)
به طور کلي لکه نفتي از بدو ورود به محيط زيست آبي داراي مراحل زير است: 1- انتشار 2- شناوري 3- تبخير 4- حلاليت 5- پراکنش 6- تعليق 7- رسوب شدن 8- تجزيه زيستي و 9- فتو اکسيداسيون.
بنابراين به دليل سيال بودن محيطزيست آبي و ديگر عوامل تاثيرگذار، پاکسازي محيطهاي آلوده شده بسيار سخت و مستلزم صرف هزينه هاي سنگين است. پاکسازي به 3 روش طبيعي ، مکانيکي و شيميايي صورت خواهد پذيرفت. جنگ خليج فارس (1991) 2 پيامد مهم دربرداشت: 1- آسيب ديدگي تاسيسات نفتي عراق و 2- آتش سوزي چاههاي نفت کشور کويت
1- آسيب ديدگي تاسيسات نفتي عراق
پس از جنگ خليج فارس و به دليل تحريم هاي شوراي امنيت سازمان ملل از ورود هرگونه وسايل جهت سالم سازي و تصفيه فرآيند استخراج نفت به داخل عراق جلوگيري شد. در نتيجه پسابهاي بسيار خطرناک به هوا فرستاده يا اين که در چاههاي خالي تخليه مي شد.
2- آتش سوزي چاههاي نفت کشور کويت ابتداي ژانويه ، حدود يک هفته پس از آن که نيروهاي امريکايي شروع به بمباران مواضع عراق جهت عقب نشيني آنها از کويت کردند ، عراقي ها ظاهرا دريچه مجموعه پالايشگاه «الاحمدي» خود را به سمت سواحل کويت باز مي کنند که اين مجموعه پالايشگاه داراي لوله هاي زيرآبي متصل به هم است. جريان يکنواخت نفت خام طي يک هفته به داخل خليج فارس تراوش کرد. پس از آن که نفت بسياري وارد خليج فارس شد ، عراقي ها شروع به آتش زدن لکه نفتي کردند که اين آتش تا سواحل کويت امتداد داشت.
ماه ژوئن يک موسسه تحقيقاتي تخمين مي زند که حدود 88 ميليون گالن (333 ميليون ليتر) نفت در خليج تخليه شده است.
خسارات زيست محيطي جبران ناپذير
جنگ به عنوان يک عامل تاثيرگذار بر سلامت جسمي و رواني افراد، باعث ايجاد تغييراتي در مناسبات اجتماعي انسان ها نيز مي شود. جنگ همواره به عنوان عامل مخرب تاسيسات و محيطزيست مطرح بوده است. علاوه بر سازمان صليب سرخ جهاني که هنگام وقوع جنگها ، وظيفه آمارگيري از تعداد کشته شدگان ، مجروحان و اسيران را به عهده دارد ، اين نياز احساس مي شود که سازمان ديگري تاسيس شود تا وظيفه برآورد و آمارگيري از ميزان خسارات زيست محيطي را به عهده داشته باشد.
انسان اگر بتواند براساس محيطزيست زندگي خود ، زندگي کند ، بر بسياري از مشکلات رواني و جسمي خود فائق مي آيد و اين تاثير بسيار زيادي براي رسيدن به يک اجماع کلي درخصوص صلح جهاني خواهد داشت.
نکته ديگر آن که فرماندهان نظامي هنگام استقرار پايگاه ها يا تعيين استراتژي جنگي از نظرات کارشناسان محيطزيست نيز استفاده کنند که گاهي يک تصميم عجولانه جهت منافع کوتاه مدت باعث ضرر و زيانهاي بلندمدت و جبران ناپذير مي شود
اين لکه نفتي بزرگ حدود 1307مايل مربع (3512 کيلومتر مربع) مساحت داشت از سوي جريان هاي آبي به سمت جنوب و سواحل کشور عربستان سعودي حرکت کرد و باعث ايجاد خسارت زيادي در کارخانجات و تاسيسات آب شيرين کن واقع در سواحل اين کشور شد.
لکه نفتي صدها مايل به سمت سواحل و جزاير کوچک خليج که محل تخمگذاري و تغذيه جانوران متنوعي از قبيل لاک پشت هاي نادر خليج فارس و دوکونگ ها (گاوهاي دريايي) بود ، حرکت کرد. اگرچه تلاشهاي بسياري جهت حفاظت از اين مناطق آسيب ديده از سوي ايران ، کشور عربستان و بسياري از کشورهاي صنعتي صورت پذيرفت ، ولي بسياري از اين جانوران نظير پرندگان دريايي به دليل آلوده شدن بال و پرهايشان به نفت در نتيجه عدم پرواز يا سقوط در آب از بين رفتند. بسياري از اين جانوران در مرکز امداد (جويبل) در عربستان سعودي درمان شدند.
ماه فوريه ، چند روز قبل از پياده شدن نيروي زميني ارتش امريکا در عراق (24 فوريه) ، حزب بعث شروع به آتش زدن چاههاي نفت کشور کويت کرد. به محض تصرف تمامي ميدان هاي نفتي کويت از سوي امريکا و متحدان ، 640 حلقه از 940 حلقه چاه نفتي کويت در حال اشتعال بود. (همچنين از چاههاي نفت ديگر، نشت و تراوش نفتي به دليل عمليات نظامي نيروهاي عراقي و امريکايي صورت مي گرفت).ابتدا کارشناسان تصميم گرفتند 150 حلقه چاه را باقي بگذارند تا کاملا بسوزند و عمليات خاموش سازي را در خصوص بقيه چاهها اعمال کنند. اين کار بسيار سخت و خطرناک بود ، زيرا اطراف استخرهاي نفتي ايجاد شده ، مين هاي منفجر نشده ، انواع مهمات و فشنگ و بمب بود.
کار بسيار سنگين و زمان بسيار محدود بود. حدود 10 هزار نيروي متخصص آتش نشاني از بيش از 30 کشور جهان سازماندهي شدند تا اوايل نوامبر آتش را خاموش کنند. يکي از تاثيرات مهم اين آتش سوزي ، ايجاد دودهاي نفتي (Oil Somoke) بود که باعث ايجاد تغييرات در آب و هواي جهاني مي شد. بعدها دانشمندان به اين نتيجه رسيدند که اين دودهاي نفتي به حد کافي بالا نرفته است و فقط به ايجاد تغييرات محلي و منطقه اي منجر شده است. به عنوان مثال اين دود موجب شد که درجه حرارت هوا در عربستان و کويت تنزل کند و تقريبا به 25 درجه فارنهايت (14 درجه سانتيگراد) برسد که باعث آسيب و مرگ گياهان و جانوران صحرايي شد و براي مردم منطقه مشکلات تنفسي ايجاد کرد. باران اسيدي نفت سياه که ناشي از اين دود بود ، باعث خرابي ساختمان ها و از بين بردن محصولات کشاورزي شد.
استخرهايي که حاوي نفت نسوخته بودند و دود سياه ناشي از آتش باعث افزايش اسيديته خاک و به دنبال آن افزايش آلودگي آب و مواد غذايي شد. همچنين اين استخرهاي نفتي که گاه از آب قابل تشخيص نبودند ، سبب تلفات بسيار زياد پرندگان دريايي نظير فلامينگو و پرستوهاي دريايي شد ، زيرا پرندگان هنگام پر زدن روي اين استخرها يا فرود آمدن روي آنها سقوط مي کردند ، سپس مي مردند. حدودا تخمين زده اند که حدود 20 هزار پرنده آبزي تلف شده و به ساحل آورده شده است ، ولي آمار بيشتر از اين است. زيرا به نظر مي رسد پرندگان زير نفت مدفون شده اند. کويت در مراحل بعدي 21 ميليون بشکه نفت از استخرهاي نفتي بيرون کشيد و آن را پالايش ، سپس صادر کرد.
فوريه 1997 حدود 20 ميليون مترمربع لجن و خاک آلوده به نفت در کويت مانده بود. خوشبختانه وجود يک لايه خاکي و سنگي سفت و سخت از نشست و رسوخ نفت به لايه هاي داخلي زمين که بيش از 3.7 متر است ، جلوگيري مي کند ، ولي هنوز دانشمندان معتقدند آلاينده هاي نفتي بالاخره راه خود را به سمت لايه هاي آبي زيرزميني پيدا خواهند کرد.
بسياري از راه حل هاي ارائه شده براي پاکسازي آلودگي هاي نفتي در حد آزمايشگاهي است. روش بيولوژيک که از باکتري ها و قارچها براي تجزيه لکه هاي نفتي به هيدروکربن و آب به نظر مي رسد ، بهترين راه حل است ، ولي مشکل اينجاست که باکتري ها و قارچهاي تجزيه کننده جهت انجام فعاليت تجزيه کنندگي نياز به يک فيلم آبي براي زندگي روي آن دارند و اين در حالي است که آب در کشور کويت کيمياست. بررسي اوضاع بغرنج زيست محيطي کويت و ساير کشورهاي درگير جنگ نشان مي دهد هرچند کارشناسان براي پاکسازي مجدد اين کشورها تلاش مي کنند اما شرايط اوليه و سالم محيط زيست در اين مناطق قابل برگشت نيست و سال ها وقت لازم است تا تعادل نسبي در اين مناطق ايجاد شود.
سجاد اشقلي فراهاني
شنیده بودم که یکسری ها ///// را در پلاستیک گذاشته و داخل حرم امام (-: می انداختند. حالا نذرشان چه بود نمیدانم خیلی زود دور تا دور قبر را شیشه گرفتند.ولی بسیجی دهه شصت، خدمتتان عرض کنم امروزه اکثر جوانان (حداقل آنهایی که من میشناسم) عمدتا ////روح پرفتوح آن …………………………………. میکنند.ولی جدای همه این مسائل، چرا همانهایی که امام امام میکنند همانند سال 57 انقلاب نمیکنند؟ اگر معتقدند انقلابشان دزدیده شده.اصلا همه عالم و آدم فهمیدند امام خوب، امام ناز، امام باحال، خوب که چی؟ ////امروز ارتش مثلا جان بر کف کجاست؟ آن بدنه 99 درصدی ناراضی سپاه کجاست؟انقلابیون 57 کجایند؟منتظر چه هستند؟
……………………………..
سلام دوست گرامی
نویسنده ی این مطلب خواسته است که مسیر”نقد” گشوده شود. ونه فحاشی. فحش، جزتخلیه ی فرد ناراضی کارکرد دیگری ندارد. نقد است که برفهم ودل می نشیند. نقدکنیددوست من. تشکر
با احترام: نوری زد
.
با سلام
نقد آیت آله خمینی خوب است ولی کمی دیر شده است شما با این کار به کجا میخواهید برسید؟ با نوع نوشته خود هم ارادت خود را به امامتان نشان میدهید و از طرفی قلم نقد احتیاطی هم بدست میگیرید امثال شما به گمانم دست پنهان نظام هستید یا بگویم سوپاپ اطمینان که اگر هر کس دیگری به جای شما این مطلب را می نوشت الان در زندان و در بند بود هرچند که به زندان هم رفته اید! ولی اکنون حمایت کجا را دارید که بسیجیان را شعبان بی مخ و … و کسی هم دیگر سراغی از شما نمیگیرد یا آقایان مشغول آغاز پروژه حذف احمدینژاد هستند که فعلا اهم و فی الاهمشان در جای دیگری است و موضوع نوری زادها فعلا اهمیتی ندارد یا اینکه همان موضوع دست پنهان نظام .
بگذریم تحریفاتی جنابعالی در مورد انقلاب بیان نمودید می بایست کمی به گذشته های دور می رفتید و از انقلابهای متعدد در دنیا مطلب می نوشتید و ذهن خواننده را آماده شنیدن شاه بیت می نمودید که هرگز با انقلاب در کشوری دموکراسی برقرار نشد مثال زنده اش انقلاب کمونیستی شوروی و چین و کویا و … که همه پس از انقلاب به دیکتاتوری رسیدند و باز عقب تر برویم جنابعالی فیلم ساز هستید و زمانیکه سریال سربداران ساخته شد چرا اعتراض نکردید که ادامه سریال و سرنوشت آن مردان مبارز چه شد؟! ، من به شما میگویم که همه آن مردان مبارز بعدها همگی از فئودالهای بزرگ شدند و چون مردم ما عادت به مطالعه ندارند و این کشور یک کشور جهان سومی است و آمارهای مطالعه در کشور فاجعه بار است بنابراین مردمی که تاریخ نخوانند رنج تکرارش را به جان میخرند و اگر مردم ما اسلام را به خوبی شناخته بودند کارشان بدینجا نمی رسید اسلام با تفکر شیعه و سنی با دموکراسی همخوانی ندارد و قرآنی که سراسر انباشته از رمز و راز است به دست فقیهان مادی نگر تعبیر و تفسیر نخواهد و خدا هم می فرماید یهدی من یشاء یعنی اگر من بخواهم هدایت میشوید نه به دست جمهوری اسلامی.
بنابراین به جای این نوشته هایی که به هیچ دردی نمیخورد بیا و کاری کن که اسلام واقعی همانی که مولانا به جهان عرضه را بیاموزیم مردم ما به جای شورش و درگیری و کشت و کشتار در خیابان نیاز به بذر اندیشه های ناب برای آینده دارند اگر اندیشه ساخته شد آینده هم ساخته میشود. کارت را بنیادی آغاز کن و از احدی جزخداوند واهمه نداشته باش.
موفق باشی نوری زاد چهل سرباز
با سلام
وقتی ما زمان شناس نباشیم هیچ نقدی درست و منطقی نخواهد بود زیرا در زمان خودش انجام نگرفته است. اگر شرایط همان زمان را که امام خمینی حکومت را تحت نام ولایت فقیه دراختیار گرفت با همان شرایطی که آن زمان وجود داشت حفظ بکنیم، به راحتی به نقد ایشان و بعضاً انسانهایی که کینه قدیمی بخاطر حاکمیت تفکر ایشان در دل دارند و در زمان حال فضایی را برای خود باز میبینند که هرگونه دوست دارند به ایشان اهانت کنند، نمیپرداختیم. نه از این نظر که به ایشان انتقادی نباید بشود، بلکه از این نظر که شرایط آن زمان و اتفاقات و درگیریهای آن دوران ویژگی خودش را دارد. همان طور که بقیه حوادث تاریخی دارای ویژگی های خودشان هستند. حتی ما انسانهایی که فقط برای زندگی شخصی خودمان در طول زندگی تصمیمهایی را اتخاذ میکنیم باوجودی که بیشترین سعی و تلاشمان این است که بهترین فرصتها را به دست آورده و بهترینها را برای خودمان و خانواده مان رقم بزنیم، ولی بعد از چند سال که از آن تصمیم میگذرد اعتراف میکنیم که اگر به گونه ای دیگر عمل میکردیم بهتر بود و بهتر نتیجه میگرفتیم. چون با گذشت زمان مشخص میشود که بعضی از کارهایمان و مسیری را که انتخاب کرده بودیم درست نبوده است. و من اطمینان دارم که این حرکت شما نه تنها راه روشنی را برای مسیر باز نمیکند بلکه زبان عده ای را به فحش و ناسزا باز میکند تا به عنوان نظر مطرح کنند و خود میدانید که در اینگونه رفتارها هیچ روشنی وجود ندارد فقط عقده گشایی میکند. و اگر این نظر شماست بسم الله.
اما اینجانب حرف و سخن در این مورد بسیار دارم و اتفاقاً دوست دارم در یک روز مناسب بنشینیم و با هم صحبت بکنیم. شما هم بنده را میشناسید و میتوانید با من برای این گفتگوی دوستانه و به قول نوشته های خودتان خیرخواهانه فرصتی فراهم کنید تا بیشتر به انقلاب و عمر سی و چند ساله اش بپردازیم. خوب میدانید که منکر این قضیه نیستم که در این چند ساله (نه از ابتدای انقلاب) اتفاقاتی افتاد که سخت همه را دردمند کرد. ولی این درد را باید درمان کرد و از جان جامعه بیرون کرد نه اینکه به یک بیماری که در حال پیشروی به سوی مرگ است بجای اینکه به او امید زندگی بدهیم مرتب بگوییم از اول معلوم بود که تو جان سالم به در نمیبری. به امید روزهای خوب و سرشار از آرامش برای مردم نجیب این سرزمین.
………………………..
سلام دوست گرامی
من قبول دارم که درتحلیل یک فرد ویک جریان ویک حادثه حتما باید شرایط حاکم برآنها را درنظرگرفت. اما اگرهم خسارتهای آن حادثه وهم بانیان آن بعد ازگذشت سی وسه سال هنوز برمصدرامورباشند چه؟
با احترام: نوری زاد
.
حقیقت آنست که هر انسانی را با هر مذهب و ملیت و شان و مقامی میشود نقد کرد . بخصوص رهبران ملتها را . و آقای خمینی هم از آنجمله میباشد . خمینی هیچ اطلاعی از کشور داری نداشت که این بزرگترین ضعف ایشان بود ولی //// نتوانست این را بفهمد و کنار بکشد. آیا میشود رهبر کشور بزرگ و ثروت مند ایران بود و بخاطر عدم اطلاع از امور اقتصادی که بنیان مردم و کشور بر ان میچرخد با کلماتی //// بگوید اقتصاد مال خر و گاو است . و یا بیان این جمله که اگر همه بگویند آری من میگویم نه . عناد خود با آزادی و روح دموکراسی را نمایان نکرده است . ایا انهمه وعده و وعید در پاریس که یکی این بود که روحانیون مصدر امور نخواهند بود و سپس ان کرد که همه میدانند عدم اعتقاد به راست گوئی و پایبندی به قول و قرار را به همگان گوشزد نمیکند. در هر صورت بنظر اینجانب و میلیون ها ایرانی دیگر خمینی //// هرسخنی که درباب مردم و اخلاق و صداقت و امانت بیان میکرد /// بود و بس . و در آخر با آنهمه /// گفت با قلبی ارام و مطمئن میمیرم . در حالیکه پیامبر قبل از رحلتشان در مسجد از مردم حلالیت طلبیدند و بزرگان دینی همچنین . و وصیتنامه ایشان بخوبی غرور /// وی را با نوشتن همین کلمات ثابت کرد . استبداد ولایت فقیه را /// با ان قضایا که میدانید در قانون اساسی جای داد و دهها و صدها مورد دیگر . امیدوارم خداوند مجازات اعمالش را بدهد . //// درست مثل پادشاهان که سکه بنام خود ضرب میکردند با عکس خود اسکناس چاپ و سکه طلا و .. ضرب کرد . تفاوت /// در تاج و عمامه است ولاغیر . شکنجه های قرون وسطائی //// . رانت خواری هزار فامیل و پهلوی ها با اطرافیان وی و روحانیون . خلاصه انکه ////
افرین !
یه کاره درست همینه .
بگویید کسی که فقط درس فقه خوانده چگونه:
1.اقتصاد می داند (البته طبق گفته ی ایشان اقتصاد واسه خر است).
2.سیاست و روابط بین و الملل می داند.
3.مسائل حساس جامعه شناسی می داند.
4.به فکر جوانان است و در پی رفع نیاز انهاست.
5.دین را به زیبایی (کاملا شخصی) تفسیر می کند.
6.سی و سه سال است برخی جملاتش مثل شبح بر زندگی این مردم بلا زده سایه افکنده.
7.غیر از او هیچ کس چیزی نمی داند و نمی فهمد و طبق گفته ی ایشان بهتر است بیشتر مطالعه کنند.
////
موفق و سر بلند باشید.