سر تیتر خبرها

در آب خفتن ! +خبر تکمیلی

به من کمک کنید که  آیا این عکس ها بکمک فتوشاپ ساخته شده اند یا نه ؟

این سه عکس را دوستی برای من ارسال داشته  و در پایان نوشته اند : سد سیوند در استان فارس  آبگیری شد و مقبره کوروش کبیر به زیر آب رفت . من اطلاع زیادی از چگونگی کشف نقاط ضعف یک عکس فتوشاپی ندارم . اگر این عکس ها واقعی باشند که باید گفت : مرحبا به دوستان فهیم ما . و اگر واقعی نباشند باز باید گفت : مرحبا به دوستان فهیم ما  . در این دو مرحبا کلی گوهر نهفته است . باید کاویدکشفشان کرد .

سه سال پیش برای سخنرانی به دانشگاه شیراز دعوت شدم . دانشجویی نزدم آمد و گفت : خبردارید با آبگیری سد سیوند ، پاسارگاد زیر آب می رود .  گفتم : یک چیزهایی شنیده ام اما از فهم مسئولین خود اینهمه ناامید نیستم که دست به یک چنین کار نابخردانه ای  بزنند . آن روز در دانشگاه شیراز ، روی سخن من به همان سو رفت . که : همه باهم برویم اداره آب فارس و درستی خبر این سد و مقبره کوروش  را از آنان بپرسیم .  به شنیده ها بسنده نکنیم . برویم پیش مسئول مستقیمش و داستان را از زبان خود او بشنویم . رفتیم و شنیدیم . کمی دردناک بود . اما هنوز بارقه های امید می بارید .

اکنون با تماشای این سه عکس ، من خوشبینانه به خود التماس می کنم که دوستان مسئول ما فهیم بوده باشند و فهمیده باشند که : به زیر آب بردن پاسارگاد ، و آسیب رساندن به آن مساویست با : به زیر آب بردن خیلی چیزها .

امیدوارم این عکس ها دست کاری شده باشند و واقعی نباشند  . دوستی که این عکس ها را برای من ارسال کرده است ، در پایان نوشته  : این عکس ها مربوط به زمان آبگیری سد سیوند  است . و حال آنکه اکنون همه پارسارگاد کاملا به زیر آب رفته است . امیدوارم این موضوع صحت نداشته باشد .  امیدوارم . امیدوارم . الحق که این امیدورای چه کارساز است اینجور جاها . خود فریبی که می گویند یعنی همین دیگر!

به من کمک کنید که آیا این سه عکس واقعی اند یا نه . سپاس از همه شما .

……………………………………………..+بخش تکمیلی

من از همه دوستانی که تصنعی بودن این سه عکس را هشدار داده اند تشکر می کنم . خدای را سپاس که پاسارگاد ، این میراث کهن نیاکان ما همچنان پای برجاست . گرچه ارسال شوخی وار یک چنین مطالبی می تواند میزان اعتماد ما بهمدیگر را مخدوش سازد اما این حسن را نیز دارد که ما قدر داشته های خود را بیشتر بدانیم و برای نداشته هایمان مجدانه تلاش کنیم . من فیلمی دیدم از جابجایی یک اثر باستانی در یکی از کشورهای اروپایی . با قالب بزرگی از فلز و چوب اثرباستانی را درمیان گرفتند و آن اثر را مثل یک جسم صلب و یکپارچه با جرثقیل ها و کامیون های غول پیکر بجای مطمئنی منتقل کردند . آن اثر یک دیوار بود . نه همچون پاسارگاد  که باخود تاریخی از شکوه پدرانمان همراه دارد .

Share This Post

درباره محمد نوری زاد

با کمی فاصله از تهران، در روستای یوسف آباد صیرفی شهریار به دنیا آمدم. در تهران به تحصیل ادامه دادم. ابتدایی، دبیرستان، دانشگاه. انقلاب فرهنگی که دانشگاهها را به تعطیلی کشاند، ابتدا به آموزش و پرورش رفتم و سپس در سال 1359 به جهاد سازندگی پیوستم. آشنایی من با شهید آوینی از همین سال شروع شد. علاوه بر فعالیت های اصلی ام در جهاد وزارت نیرو، شدم مجری برنامه های تلویزیونی جهاد سازندگی. که به مناطق محروم کشور سفر می کردم و برنامه های تلویزیونی تهیه می کردم. طوری که شدم متخصص استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان. در تابستان سال 1361 تهران را رها کردم و با خانواده ی کوچکم کوچیدم به منطقه ی محروم بشاگرد. به کوهستانی درهم فشرده و داغ و بی آب و علف در آنسوی بندرعباس و میناب. سال 1364 به تهران بازآمدم. درحالی که مجری برنامه های روایت فتح بودم به مناطق جنگی می رفتم و از مناطق عملیاتی گزارش تهیه می کردم. بعد از جنگ به مستند سازی روی بردم. و بعد به داستانی و سینمایی. از میان مستندهای متنوع آن سالهای دور، مجموعه ی “روی خط مرز” و از سریالهای داستانی: پروانه ها می نویسند، چهل سرباز، و از فیلمهای سینمایی: انتظار، شاهزاده ی ایرانی، پرچم های قلعه ی کاوه را می شود نام برد. پانزده جلدی نیز کتاب نوشته ام. عمدتاً داستان و نقد و مقاله های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی. حوادث خونین سال 88 بساط فکری مرا درهم کوفت. در آذرماه همان سال بخاطر سه نامه ی انتقادی به رهبر و یک نامه ی انتقادی به رییس قوه ی قضاییه زندانی شدم. یک سال و نیم بعد از زندان آزاد شدم. اکنون ممنوع الخروجم. و نانوشته: برکنار از فعالیت حرفه ای ام.

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

64 queries in 0795 seconds.