نامه ی محمد نوری زاد به دانشمند زندانی: امید کوکبی
امید عزیز، شرمنده ام که دراین سی و سه سال پس از انقلاب، ما حاکمان شیعی این سرزمین بلادیده، مجاورانِ غیرتمندِ دینی که نه، آدم های انسان که نه، حتی شهروندان شایسته ای نیز برای تو و هم کیشان تو نبوده ایم. در سالهای پیش از انقلاب، ما و شما رابطه ی خوبی با هم داشتیم. گذشته از مختصاتی که درهرکجا یافت می شود، هم ما هم شما، درسرزمین مادری مان ایران، محترم و آزاد و بهره مند از حقوق یکسان بودیم. نه کسی شما را به اسم ترکمن و سنی و مرزنشین، تحقیر می کرد و نه کسی ما را به صرفِ مرکزنشینی و پارسی گویی برقله ی بهره مندی می نشاند.
امروز اما تو، نه بخاطر سنی بودنت، و نه بخاطر ترکمن بودنت، بل بخاطر این که هم جوانی و هم نابغه ای در زندانی. سنی بودن و ترکمن بودن تو، درد مضاعفی است که آرامش حسد ورزانِ ما را روفته. و این یعنی: جهالتِ آذین بسته و دستوریافته و بر سریرِ قدرت نشسته ای که تو را از آسمان درخشش به زیرمی کشد و به زندان می افکند، از تماشای نبوغ تو در رنج است. او از این که یک جوان سنیِ ترکمن به قله ای از بلندای نبوغ دست یافته، درد می کشد و به خود می پیچد. و چون رشته های امور در دست اوست، سوزش خود را با درانداختن تو به زندان و پوشاندن لباس جاسوسی به تنت، التیام می دهد.
پسرم، من بجای همه ی آنانی که قدر تو را ندانسته و نمی فهمند و با تو جفا کرده و می کنند، یا نه، قدر علم و نبوغ تو را نیک می دانند اما جاسوسیِ تو را سناریو کرده اند تا میان زندان و همکاری، تو همان همکاری با دانش نیم بند هسته ای شان را بپذیری، از تو پوزش می طلبم.
من شرمنده ام که قدر تو را و علم تو را در دخمه های زندان اوین اینچنین به خاک انداخته اند. و از دانشمند جوانی چون تو پرچمی افراخته اند که تنها توفان تهمت بر آن بوزد. تو به گمان من و بسیاری چون من، جوانی پاک و شایسته و وطن دوست و کارآمدی. به گمان من، تو اگر فرزند یکی از دزدان دولت بودی، یا پسر یکی از برادران لاریجانی، یا پسر آدمهای کوچکی که برمنصب های بلند چنگ برده اند، نه هر سال که هر روز و به هر بهانه برای تو مراسم بزرگداشت و پاسداشت عَلَم می کردند.
بازجویانِ خفیفِ تو، به ناجوانمردانه ترین شکل ممکن، که نشانه های این ناجوانمردی را مگر در سیستم های امنیتی و اطلاعاتی شوروی سابق بشود رد گرفت، مراتبی از جاسوسی را برای تو پرونده کردند و همان پرونده های مرتب شده را به قاضیان بی اراده و مرعوب دستگاه قضا سپردند و امضای آنان را بر حکم زندان تو نشاندند. که یعنی: یا در زندان بمان بپوس، یا بیا و با سایت های اتمیِ ما همکاری کن.
امید عزیز، من ازطرف همه ی آنانی که به تو انگ جاسوسی زده اند وحال آنکه خود می دانند تو یکی ازپاک ترین و شایسته ترین فرزندان این سرزمینی، از تو پوزش می خواهم. ازطرف کسانی که تو را از مسیر علم بازداشتند و به زندانت انداختند، از تو پوزش می خواهم. از طرف کسانی که آوازه ی بی گناهی و نبوغ تو را شنیدند و با پلشتیِ تمام به حبس و شکنجه ی روحی تو دستور فرمودند، از تو پوزش می خواهم.
امید عزیز، تو در کنار عزیزانی که با تو در زندانند، چه آقای موسوی و همسر باشرفش، چه آقای کروبی، و چه همه ی آنانی که بجرم های بی دلیل در حبس و زندان و تنگنایند، سندی هستید برای رسوایی آنانی که سخن حق را برنمی تابند. عقل را برنمی تابند. جامعه و افکار عمومی را برنمی تابند. امروز و آینده را برنمی تابند. و آنچه را که برمی تابند، دروغ و غارت و زشتکاری است.
امید عزیز، درزندان بمان و سرت را بالا بگیر که هر روز زندان شمایان، خشتی از ستون برقراری این جماعت خدانشناس را بیرون کشیده و می کشد و ما را به دیدار روزهای خوب و تهی ازنفرت و آکنده از درستی بشارت می دهد.
محمد نوری زاد
سوم مرداد سال نودویک
تا دین در سر شماست ، ارتجاع رهبر شماست / تمام
سلام اقاي نوريراد عزيز
من يه تركمن هستم ولي قبل از اين كه با افكار شما اشنا بشم خودم و مردم تركمن صحرا رو جداي از ايران و مردومش ميديدم ولي الان كه با افكار شما اشنا شدم خيلي اميد وار شدم خودم رو ايراني احساس ميكنم ولي نه ايراني كه توش ملاك براي ايراني بودن مذهب باشه نه ايراني كه توش ملاك براش نژاد باشه نه ايراني كه تو زنداناش پر باشه از افراد بي گناه .
به اميد روزي كه حكومت ايران الگو باشه براي ديگر كشورها.
به اميد روزي كه مردم ايران راحت بتونن از يك مقام بالا انتقاد بكنن.
به امد روزي كه افراد لايق مقامشون باشن .
به اميد روزي كه …
الله حافظ و نگهدارت باشد برادر. این را بدانید که زندانی شدن به خاطر نپذیرفتن عقاید طاغوتی خود عبادت بزرگی است.
سلام از وقتي كه خبر زنداني شدن اميد شنيدم اصلا وجدانم راحت نيست يه جوون نخبه دانشمند 10 سال تو زندان موندن دجار جه نوع بيماري روحي رواني ميشود داغون ميشه خدايا به بزركي خودت هر جه زودتر اسباب ازادي اميد را فراهم كن0امين
باسلام برموحدقهرمان وبادانش واخلاق بزرگمردی راپرسیدندعلت سقوط آل ساسان چه بود گفت اول انکه کارهای بزرگ رابه مردان خرد دادند دیگر انکه اهل علم و خرد راخریداری نکردند همچنانکه اکنون تاریخ را راحاکمیت فعلی دانسته تکرارمیکند پس جاءالحق وزهق الباطل انالباطل کان زهوقا- همشهری امیدکوکبی و هموطن وبرادر ترکمن شما- الله خیرالحافظین شمارا.
سلام آقای نوری زاد لطفا به این لینک یک نگاهی بیاندازید تا بهتربدانید پشت پرده بی خبری این مردم بقول شما فلک زده چه دست هایی درکار غارت وچپاول مردم است. خواهش می کنم حتما حتما حتما حتما حتما حتما این لینک را درسایت بگذارید تا همه ببینند و آگاه شوند. من خودم که دیدم کلی چرتم پرید.
http://www.youtube.com/watch?v=DXO00rYLABw&feature=youtu.be
۱۹ دیدگاه
At 2012.07.28 14:16, ناشناس said: من بعنوان یک مسلمان سنی وهمشهریان این جوان نابغه ازجناب آقای نوری زاد تشکرمی کنم. افسوس می خورم ازاین که دیگران دانشمندان خود را روی چشم می گذارند و کاری می کنند که سایرجوانان نیز شوق ونبوغشان را بکاربگیرند اما درکشورما همیشه دراین سی واندی سال ملاک این بوده که آدمهای جاهل و نفهم برسرکارها باشند و آدمهای کارآمد حاشیه نشینی اختیارکنند. من خاک به سرخودم می ریزم و وقتی نگاه می کنم می بینیم جامعه علمی ما روز به روز افت داشته وما پس رفت داشته ایم. کلا خجالت را کنارگذاشته ایم و داریم ریشه علم را توسط علمای دینی درمی آوریم.
من امید کوکبی را ازبچگی می شناسم. این پسریک فرشته پاک وبی آزاراست. فرشته است وگرفتاروحشی ها شده. خدا بداد این مملکت برسد. من خجالت کشیدم وقتی این نوشته آقای نوری زاد را خواندم. تف به این غیرتی که نداریم. تف به این کارهایی که به اسم اسلام می کنند.
ازآقای نوری زاد بخاطرنشراین مطلب تشکرمی کنم. یک سنی ترکمن
[]
At 2012.07.28 14:28, اهل سنت سبز said: دردبه شرف دکترنوریزاد تنهاکسی که یک تنه اززندانیان اهل سنت یادمیکند ودرکلیپ ممدنبودی ببینی به خامنه ای گفت ای رهبری چرااجازه تاسیس مسجداهل سنت درتهران نمیدهی دلیلش مشخص بود یک میلیون اهل سنت درتهران نمازشان ازنمازحکومتی شماباشکوهترخواهدبود زیرانمازشان عبادیست وسیاسی نیست
خداوند به عظمت این ماه مبارک دکترنوریزاد وخانواده اش راحفظ کند وهمچنین دست اندرکاران سایت کلمه
امیدکوکبی دانشمند هسته ای اهل سنت برادربزرگم به خداپناه ببروتوکل کن زیرامادرایرانی که شعراوبزرگانش همه هم کیش ماوسنی بودند امروزمظلومیم کجایی سعدی مولوی خیام حافظ عطار سنایی غزالی ساوجی ووووووو که چه بلایی سرماآورند
[]
At 2012.07.28 14:35, ناشناس said: اگر جاسوس بود ازاد میشد
[]
At 2012.07.28 15:20, ناشناس said: خاک بر سر من با این مدیریت جهانی رییس دولت نابخردم و سپاهیانی که به جای دفاع از وطن مسئولیت خطیر دفاع از منافع خود را به عهده گرفته اند
[]
At 2012.07.28 15:52, محسن said: نفرین بر تو … که ما را وادار کردی با دیدن تو دعا گوی یزید و معاویه و چنگیز و نرون و تمامی خونخواران تاریخ شویم . و آرزو کنیم که ای کاش در سایه حکومت معاویه روزگارمان بود و امروز نبود. ای کاش در زمان یزید بدنیا آمده بودیم و امروز ناچار نبودیم تو را تحمل کنیم . که تحمل ستم یزید بر ما گواراتر از تحمل چهره توست . نفرین همه نفرین کنندگان تاریخ از نفرین حوا بر قابیل تا نفرین زهرای اطهر بر کشنده مهدی عج بر تو باد ای غاصب حق مردم
[]
At 2012.07.28 15:57, ناشناس said: در مقایسه با این گوهرِ ایران زمین ،مسئولین، حتی نفس کشیدنشان هم زیادی است چه برسه بر مسند قدرت تکیه دادنشان
[]
At 2012.07.28 16:11, ارش said: ان زمان که همه با هم می گفتیم علم علیرغم شمول درحوزه اثبات گرایی جانبدارانه است ایدئالیست های مذهبی و غیر مذهبی وپوزیتیویست ها فریاد علم برای علم را میدادند وبه تکفیر یا رد فلسفه میپرداختند انان فرار دانشمندان المانی را در دوران نازیسم نادیده گرفتندواستا لینیزم هم با جزمیت ایدئو لوجیک به سوی دیگری سقوط کرد . حقوق بشر به عنوان دست اورد مقدسی که ۵حوزه را در بر میگیرد قابل تفکیک نبوده و درهمه عرصه ها با فعال بود هر چند که او لویت ها براساس تاکتیک انتخاب می شود بنابراین یک اصلاح طلب چه انقلابی وچه پارلمانتاریسم با سلاح نقد بنیان حقوق و سیاست را که بازدارنده است در اتحادی فراگیر صرف نظر از جهان بینی ها به مبارززهای بی امان تا رسیدن به یک دولت حقوقی بپردازد . اتحاد برای صلح دموکراسی و عدالت اجتماعیاصل اول اتحاد است که چهره دیکتاتور ها وفاشیسم را عریان خواهد کرد.
[]
At 2012.07.28 18:13, رهگذر said: وقتی می گوییم ایرانی ، یعنی این که همه بپذیریم که هم فارسیم و هم ترک ، هم کرد و هم ترکمن و … ما قومیت را فدای ایرانیتمان کرده ایم تا در میان هیاهوی قوم پرستانی که به دی ان ای خود افتخار می کنند ، ما اعلام کنیم که ما در ادوار قدیم که قومیت نحور کائنات بود ، تمدنی از خود ساختیم و همه بی اعتنا به قومیت و دین و مذهب ، گرد خوان تمدنمان نشستیم . پس من هم ترکمنم !!!
[]
At 2012.07.28 20:16, ناشناس said: ننگ بر سیاهی جهل استبداد و واپسگرائی .تا این حاکمان زروزور تزویر جهل بر کشور حکو مت کنند وضع به همین منوال خواهد بود مردم باید فرهنگ یازی کنند و ابروی استبداد و تحجر و دزدان و اختلاس کنند گان و رانت خواران حکو متی را ببرند
[]
At 2012.07.28 20:19, ناشناس said: دانشمندان زندان و در بند و سرکوب میشوند . دزدان و چاپلوسان و جا هلان و رانت خواران و سرکوبگران و شکنجه گران را رهبر ازاد می گذارد و حمایت می کند تا از او و تخت و تاج باد اورده اش نگهداری کنند
[]
At 2012.07.29 10:42, ناشناس said: همیشه یکی از بارزترین مشخصه های حاکم جائر،به بند کشیدن مغزهای متفکر جامعه بوده است.
[]
At 2012.07.29 17:11, ناشناس said: سلام
باز هم اشتباه کردید آخرین جلسه دادگاه امید ۱۳ اسفند ماه برگزار شد و حضورش در جلسه دادگاه متهمان به جاسوسی برای اسراییل در اردیبهشت ماه نمایشی ، اجباری و غیر قانونی بود و توطئه ای بود برای تخریب چهره امید . که به دست قاضی بدنام صلواتی انجام شد . البته در همین روز هم رای به وی ابلاغ شد ولی توجه داشته باشید که اصلا پرونده و اتهامات آنها با پرونده امید متفاوت و مجزاست و هیچ ارتباطی با هم ندارند و این تخلفی بزرگ بودکه به همین سبب از قاضی مذکور شکایت انتظامی شده است .
[]
At 2012.07.29 23:05, ایرانی said: مختومقلی فراغی: اؤتر دوران دورماز بو دم
یاتما غافل اویانا گؤر
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
[]
At 2012.07.30 01:06, برگ سبز said: پیش ازاین یکی ازمشکلات کشور فرار مغز ها بود که با بی تدبیری های مسئولین روز به روز افزایش یافت . ام اکنون بامشکل جدیدی رو به رو هستیم که به مراتب از مشکل قبلی بزرگ تر است و آن به بند کشاندن مغز هاست ، با خواندناین مقالات با شنیدن خبر ۱۰ سال حبس برای یکی ازناب ترین نخبه گان علمی کشور آرزو می کنم که زمین دهان باز می کرد و مرا در کام خودفرو می برد چراکه شرمناک است که من به عنوان یک جوان ایرانی نمی توانم در برابر این ظلم ها اقدامی انجام دهم ؛ ام دوستان ورزی خواهد رسیدکه ظالمان را روزگار حریفی قَدَر خواهد بود و آنان را نابود خواهد کرد و ما دوباره ایران را می سازیم :
دوباره می سازمت وطن اگرچه با خشت جان خویش ………. ستون به سقف تو می زنم اگرچه با استخوان خویش
[]
At 2012.07.30 01:50, م said: وای بر ستمگران و حاکمان پوشالی
[]
At 2012.07.30 08:13, حمید said: با توجه به کل مطلب منظور آقای نوری زاذ از جمله “جاسوسیِ تو را سناریو کرده اند” این است که با نسبت دادن جاسوسی به تو ، سناریویی ساخته اند تا…
[]
At 2012.07.30 08:32, ناشناس said: امید جان دانشمندان که باید عاقل باشند. نانت نبود،آبت نبود ایران آمدنت برای چه بود. مگر نمیدانستی که در جمهوری اسلامی اول آدم ها را میگیرند و شلاق میزنند و اذیت می کنند و تازه می پرسند اسمت چه بود. آمریکا بود زندگی راحتی داشتی بیمار بودی آمدی ایران؟ این تجربه ای می شود برای تمام ایرانیان مقیم خارج که گول وعده های پوچ و بی حاصل این رژیم را نخورند و محکم در جای خود بنشینند و تا زمانی که این رژیم بر سر کار است، دور ایران آمدن را خط بکشند. یکی دو تا که نبودند. زیبا کاظمی را کشتند و بقیه را زندانی کردند و بعد مقداری تلکه کردن آنها را به سبب عطوفت و رافت اسلامی!!!! به خارچ برگردانند. آیان اینها تجربه های کافی و درست عبرت برای دیگران نباید بشود؟
[]
At 2012.07.30 10:41, ناشناس said: لعنت بر این قاضی قلابی “پدرصلواتی”
[]
At 2012.07.30 14:47, عارف said: ابلهان را همه شربت ز گلاب و قند است
قوت دانا همه از خون جگر می بینم
[]
به یاد ندارم به نابینایی تنه زده باشم…
ولی هر وقت تنم به جماعت نادان خورد گفتند: مگه کوری؟
سلام آقای نوری زاد
شما به این متن زیر دقت کنید و به من بگویید این سخنان ازکیست. گمان نمی کنم متوجه بشوید اگر متوج نشدید لطفا تا آخر بخوانید متوجه می شوید. این مرد سخنور ودانشمند گره کور جمهوری اسلامی را کاملا مشخص کرده است.
…………………………………………………
اگر به فاتحان کلدانی مانند «سمیرامیس» که به مرزهای تاتارستان و هندوستان رسید، نگاه کنیم درمی یابیم که فاتح واقعی کلدانی ها نبودند، بلکه علم و معرفت بود.
اروپایی ها اکنون دست خود را بر هر قسمتی از جهان گذاشته اند. انگلیسی ها به افغانستان رسیدند و فرانسوی ها تونس را تصرف کردند. همه اینها از قدرت و عظمت علم است. اگر ما ثروت های جهان را بررسی کنیم، درمی یابیم که ثروت نتیجه تجارت، صنعت و کشاورزی است. کشاورزی فقط از طریق علوم کشاورزی، گیاه شناسی، شیمی و هندسه حاصل شده است. صنعت فقط از طریق فیزیک، شیمی، مکانیک و هندسه به وجود آمده و تجارت بر مبنای کشاورزی و صنعت است. ثروت و نعمت ناشی از علم است.
در جهان هیچ ثروتی بدون علم ممکن نیست و هیچ ثروتی هم جز علم وجود ندارد. اگر علم را از دسترس بشر خارج کنند، هیچ انسانی در جهان نخواهد ماند. قدرت دولت ها با مقدار استفاده آنها از علم نسبت مستقیم دارد و هر دولتی برای پیشرفت خود باید به انتشار علم بپردازد. دولت عثمانی و خدیو مصر، آموزش علوم نوین را شش سال پیش شروع کرده اند ولی هنوز بهره ای از این علوم نبرده اند. دلیلش این است که آموزش حکمت در این مدارس ممکن نیست. اگر روح فلسفی در این مدارس وجود داشت، طی این شش سال، خودشان کشور خود را مستقل از اروپا و براساس این علوم اصلاح کرده بودند و لازم نبود فرزندان شان را به اروپا بفرستند یا برای فرزندان شان معلم از اروپا بیاورند. می توانم بگویم که اگر روح فلسفی در یک جامعه پیدا شود، حتی اگر آن جامعه یکی از آن علومی را که موضوعش اختصاصی است، نداشته باشد، بدون شک روحیه فلسفی شان کسب همه آن علوم را درخواست می کند.
این روزها مسلمانان از آموزش خود هیچ بهره ای نمی برند. مثلا صرف و نحو عربی می خوانند و غرض از یاد گرفتن آن، این است که کسی که عربی یاد گرفت، بتواند بخواند و بنویسد. مسلمانان اکنون صرف و نحو را به عنوان یک هدف محسوب می کنند. سال های طولانی بدون هیچ فایده ای به آن می پردازند و پس از این سال ها نمی توانند عربی را حرف بزنند، بخوانند یا بفهمند. حکمت علمی است که با وضعیت امور خارجی، علل، دلایل، احتیاجات و ملزومات آن سروکار دارد. علمای ما، صدرا و شمس البریه را می خوانند و خود را عالم می پندارند و با این حال، فرق بین دست چپ و راست خود را نمی دانند و هیچ گاه از علت الکتریسیته، ماشین بخار یا راه آهن نمی پرسند.
عجیب تر اینکه از سر شب تا صبح با چراغی که در مقابل شان است، شمس البریه را مطالعه می کنند و حتی یک بار هم نمی پرسند چرا وقتی شیشه چراغ را برمی دارند از فتیله آن دود زیادی می آید و وقتی آن را به جایش می گذارند، دیگر دود نیست. شرم بر چنین فیلسوفی باد و شرم بر چنین فلسفه ای. فیلسوف کسی است که ذهنش با تمام وقایع و اجزای دنیا تحریک شود، نه مانند کوری که روی جاده سفر می کند ولی نمی داند ابتدا و انتهایش کجاست. در بین مسلمانان، فقه شامل تمام قوانین محلی، شهری و دولتی می شود بنابراین کسی که فقه خوانده است باید بتواند وزیر یا سفیر یک کشور شود، در حالی که فقهای ما پس از مطالعه این علم نمی توانند خانه خود را اداره کنند، گو اینکه به این وضعیت افتخار هم می کنند. عجیب تر از همه این است که علمای ما این روزها، علم را به دو جزء قسمت کرده اند. یک جزء را علوم اسلامی و جزء دیگر را علوم اروپایی می خوانند. آنها به علت این تقسیم بندی دیگران را از تعلیم بعضی از این علوم مفید ممنوع می کنند. آنها نفهمیده اند که علم آن چیز شریفی است که رابطه ای با هیچ ملتی ندارد و با چیز دیگری جز خودش مشخص نمی شود.
چقدر عجیب است که مسلمانان علومی را که به «ارسطو» منتسب است، با شوق زیاد مطالعه می کنند، گویی «ارسطو» یکی از ارکان اسلام است اما اگر بحث به «گالیله»، «نیوتن» و «کپلر» مربوط شود، آنها را کافر محسوب می کنند. پدر و مادر علم، برهان است و برهان به «ارسطو» یا «گالیله» تعلق ندارد. حقیقت در جایی است که برهان وجود دارد و آنهایی که علم و معرفت را ممنوع می کنند با اینکه عقیده دارند اسلام را محافظت می کنند، واقعا دشمنان این دین هستند. دین اسلام نزدیک ترین ادیان به علم و معرفت است و هیچ گونه تضادی بین علم و معرفت و بنیان ایمان اسلامی وجود ندارد. بنابراین می توانیم بگوییم تا وقتی رهبران ما ابتدا خودشان را اصلاح نکنند و از خود میوه های علم و معرفت برنچینند، مسلمانان هیچ گاه اصلاح نخواهند شد. قسمتی ازسخنرانی سیدجمال الدین اسدآبادی درصدوسی سال پیش درشهرکلکته هندوستان مستعمره انگلستان
………………………………….
سلام وسپاس منوچهرگرامی
متن بسیارموجز و خوبی است. خدای رحمتش کند وبه عالمان وحاکمان ما بصیرت وعلم وعقل عنایت فرماید.
با احترام: محمد نوری زاد
.
استاد نوريزاد مرحوم اخوان ثالث در مورد اين متن شما شعري زيبا دارد كه آنرا بتو فرزند راستين ايران و نيز همه زندانيان سياسي تقديم ميكنم:
من اين زندان بجرم مرد بودن ميكشم ايدوست، خطا نسلم اگر جز اين خطاي ديگري دارم. سرت سبز
آقای نوری زاد لطفا یک نگاهی به این لینک بنداز
http://faryad1.wordpress.com/tag/%d8%a7%d8%ad%d9%85%d8%af-%d8%aa%d9%88%da%a9%d9%84%db%8c/
حالا به سئوال من جواب بده که چطورمیشه یه همچین آدمی بره مجلس و کلی هم هارت وپورت داشته باشه درعوض یه دانشمند جوان مثل امید کوکبی بره زندان بخاطراین که نخواسته به اینا باج بده
…………………
سلام دوست گرامی
دیدم وکلی شرمنده شدم و البته با شما نیزموافقم.
کاری که ازمن برمی آید
با احترام: نوری زاد.
سلام آقای نوری زاد نظرتان راجع به این مقاله چیست؟
http://www.iranianlobby.com/page1.php?id=31
به برادان سنی کشورم می گویم من که شیعم اگر این دانشمند بهایی هم بود یا … هم وطن خود می دیدم و از او دفاع می کردم این اولین بار نیست شما چرا ما همه یک ملت هستیم دین ها را بریزید دو ما باید فقط انسان باشیم بهشت و جهنم من و شما به خودمان مربوط است تو ازادی منم ازادم که دینم را انتخاب کنم هیچ فرقی نباید در قانون بین من وشما باشد ما همه یک ملتیم برابر و ازاد این حاکمان ما هستند که ما را تقسیم کردند ما نباید تقسیم کنیم
کسی که چیزی مینویسد، پای همهی خوانش های احتمالی از آن نیز خواهد ایستاد! کسی که چیزی مینویسد، پی این که به موجب هر خوانش احتمالی از آن مطلب، قصاب، جنایتکار، تروریست و یا هر چیز دیگر خوانده شود را به تن خواهد مالید. نوشتن از همان آغاز، قربانی شدن است. چون قرار نیست همیشه با متنمان به راه بیفتیم و از جایی به جای دیگر بدویم و بگوییم که چه در سر داشته ایم. نوشته نوزادیست که زاده میشود و مادر یا پدر همه جا همراهش نیستند که واشکافی اش کنند. نوشتن مثل ماندن در مقابل جوخه ایست که تفنگهایشان را نشانه رفته اند، فرمان آتش میگیرند اما هریک کاری میکنند. یکی شلیک میکند، یکی به سمت نویسنده، و دیگری تیر هوایی، یکی از اساس تفنگش را به زمین پرتاب میکند و یکی دیگر به سمت شلیک کنندگان نشانه میرود. یکی نیز به سوی فرد اعدامی میدود تا زودتر آزادش کند.
حتی اگر از نوشته ای، برداشتی کاملا خلاف نیت نویسنده صورت گیرد؛ حتی اگر آن برداشت نهایت تحجر باشد، نباید منجر به حذف آن نوشته و (از آن بدتر) آن نویسنده گردد. همین نقاطِ (به باور همگانی) منفی هستند که در کنار سایر نقاط، کارنامهی یک نویسنده، یا مترجم، یا شاعر را رقم میزنند.
حق نگهدارت
سلام به استاد بزرگوار خود ممنون که جواب مرا دادید البته با اغماض اما خدا را شکر که برخلاف بسیاری ظرفیت نقد شدن را دارید.اقای نوری زاد من و بسیاری خدا شاهد است که نمی خواهیم انقلاب دیگری رخ دهد و یا برای ما مردم ایران خارجی ها تصمیم بگیرند اما این وضع جامعه ما از یک طرف که از حیث روانی و اسیب های اجتماعی و اقتصادی و از طرف دیگر این هم وضع حاکمان نادان و بی خرد و دیوانه مان که هر روز در اتش جنگ می دمند و برای دنیا کری می خوانند واقعا من و بسیاری از ایرانیان را به اینده ناامید کرده است.شما در مصاحبه ای با رادیو دویچه وله المان اظهار داشتید که وضع ایران به مانند سوریه و قذافی خواهد شد .با این اوضاعی که حاکمان ما پیش می روند گمان می کنید راه اصلاحی هم برای خود باز خواهند گذاشت.پدر بزرگوار در جلوی پای اقای خامنه ای و حکومت ایشان تنها دو راه مانده که نتیجه هر دو انها به یک چیز ختم خواهد شد و ان چیزی نیست جز نابودی و سرنگونی و البته هزینه های جبران ناپذیری برای ملت بدبخت ایران.چند شب پیش داشتم کتاب دفاعیات اکبر گنجی را در مورد کنفراس برلین دارد را می خواندم که دادستانی تهران در ان ایام ایشان را متهم به این کرده بود که به مسولین نظام تهمت ادم کشی و دست داشتن در قتل های زنجیره ای را داده است.اقای گنجی با یک زیرکی و استدلال های منطقی زیبایی گفت که من این اقایان که دادستانی نام می برد اقایانی چون محسنی اژه ای و فلاحیان و حسینیان و پور محمدی و دری نجف ابادی و تمام اقایانی که در این قتل ها دست داشتند را اصلا برابر نظام نمی دانم.من که امروز می بینم حتی خود شما و بسیاری از اصلاح طلبان واقعی حرفشان این است که ما به دنبال جمهوری اسلامی هستیم که در ان کسی هاله نوری نداشته باشد و برای فرد و جایگاهی تقدس نباید قائل شد و به قول پدرم جمهوری اسلامی که مال پدر اقای خامنه ای و دار ودسته اش نیست این اقایان جمهوری اسلامی را غصب کرده اند.اقای نوری زاد خدا را شاهد می گیرم که اگر همین عده اصلاح طلبان واقعی که بسیاری شان در زندان هستند و یا به خارج مجبورا رفتند و یا به اجبار سکوت پیشه گرفته اند اگر معتقد باشند به اینکه در حکومت جمهوری اسلامی چنین چیزهایی را واقعا قبول دارند و معترضان به حکومت جمهوری اسلامی از سلطنت طلبان تا بهائیان تا اهل سنت و اصلا هر کس که در حق مردم ایران و منافعشان وطن فروشی نکرده و با دشمنان قسم خورده انان بر علیه خاک و مال و ناموس ملت و نه حکومت جمهوری اسلامی کاری کرده باشد حق دارد در این مملکت زندگی کند و از منابع و امکانات استفده کند و با هزاران هزار تهدید و پرونده سازی بر علیه خود و خانواده اش و دوستانش روبرو نشود والله که بسیاری از مردم حاضرند که به اصلاحات تن در دهند تا به انقلابی که معلوم نیست که چه کسانی می خواهند بجای این حاکمان فعلی بیایند که بعد مردم بگویند همچون امروز جمهوری اسلامی که ما قبلی ها را بردیم تا حکومت عدالت گونه ای به وجود اوریم اما اینان با انان هیچ فرقی نکردند و حتی در مواردی از انان بدتر هم هستند.اما اقای نوری زاد عزیز به خدای لاشریک که بسیاری از اصلاح طلبان که مایه ننگ اصلاحات هم هستند و فقط هزینه بر دوش مردم را زیاد می کنند و منافق صفتند وقتی بر اسب قدرت سوار شوند چنان ترک تازی می کنند که هیچ فرقی با حاکمان فعلی نمی کنند.اقای نوری زاد همیشه در بحث هایی که با پدرم در مورد اینده می کنم ایشان می گوید ما باید به جمهوری اسلامی برسیم که در ان کسی برتر نباشد و همه در ان در برابر قانون مساوی باشند.من به ایشان می گویم به نظرم این بسیار ارمان گرایانه است که ما اصلا نظامی بنام جمهوری اسلامی را بتوانیم فرض کنیم و یا در واقع داشته باشیم که دروغگویان و ادم کشانی چون جنتی و مصباح و فارغ التحصیلان مدرسه حقانی و باند و تیم های مافیای فعلی حکومت ایران در ان جایگاهی نداشته باشند و یا انقدر معدود باشند که کار خاصی از دستشان بر نیاید.اقای نوری زاد بسیاری وقت ها مقصر اصلی این وضع کشور را امثال پدر خود و شما می دانم اما از یک طرف واقعا دلم برایتان می سوزد و خیلی غصه می خورم شما ها در سال 57 یک بچه ای را به دنیا اوردید که بعد از سی و سه سال خون دل خوردن و مراقبت از ان امروز چنان افسار گسیخته و هار شده است که به شما ها که به عنوان پدر و مادر این بچه هستید هم رحم نمی کند و به هیچ صراتی مستقیم نیست.خوب است در خلوت های خود یک تلنگری به خود بزنید شما نسل اول انقلاب که نکند ما انطور که باید این بچه را تربیت نکردیم وفقط و فقط جنگیدن و خصم را به او اموختیم در حالی که باید انسانیت و حق گویی و درست بودن را به او می اموختیم.استاد من من نه شما و نه پدرم را دوست ندارم سرزنش کنم و همیشه بارها به پدرم گفته ام که بابا خدا را شکر که از سپاه استعفا دادی و بیرون امدی و در قضایای 18 تیر 78 و انتخابات 88 دستت به خون ملت بیچاره الوده نشد و امروز به شما می گویم و بارها در وبلاگم نوشتم که درود بر محمد نوری زاد با ان که مدتی در ظلمت زندگی کرد اما انجا که باید نشان می داد با ظالمان نیست نشان داد که نیست و تاوانش را داد و درود بر غیرت و مردانگی اش.اقای نوری زاد این اصلاح طلبان هیچ برنامه ای واقعا برای به کرسی نشاندن حرف ها و حقوق اولیه خود به حاکمیت را ندارند.این از خاتمی که یکی به میخ می زند و یکی به نعل و به جای اینکه حاکمیت را وادار به استفاده از نیروهای به در بخور کند دارد از این حاکمان خواهش و تمنا می کند که به نوعی اجازه دهند اصلاح طلبان وارد بازی قدرت شوند و این هم از طیف نوری و بقیه اصلاح طلبان که یا فقط به حرف های و جلسات روتین معتقدند و یا در لایه های مختلف همچون اصلاح طلبان معتدل با حکومت در تقسیم قدرت کنار امده اند همچون طیف مردم سالاری و امثال عارف و مجید انصاری و بسیاری از اعضای لمپن احزابی چون اعتماد ملی و کارگزاران و امثالهم.اقای مهندس والله من این حرف اقای وحید خراسانی که به شما گفتند که من حاضرم بر این حاکمان خروج کنم اما اینان که با شما هستند و ادعا می کنند که همراه شمایند با شما نیستند و شما را تنها می گذارند.اقای نوری زاد ما داریم نیروهای خود را از دست می دهیم و انرژی سوزی می کنیم من به عنوان یک جوان واقعا همچون بسیاری دارم دق می کنم که شاهد هر ترک تازی و مسخره بازی این اقایان باشیم و هیچ نگوییم اخر تا کی و اگر هم روز مبادا امد با کدام برنامه و اصلا گیرم برنامه ایا برنامه نویسان ما باید یک گروه خاص معدودی از برخی افراد خاص باشند و برای همه مردم نسخه بپیچند که اخر و عاقبتش می شود جمهوری اسلامی یا نظام های دیکتاتوری تازه اگر به موفقیت برسند.اقای نوری زاد از شما و بزرگوارانی چون شما خواهش می کنم که بیکار ننشینید و همه چیز را به صبر و اینده موکول نکنید چرا که هر روز که می گذرد این شعله اتش نزدیک تر به انبار مهمات و پر از دینامیت این ملت که خشم و اغتشاش و بی سامانی است که خدا می داند اخرش چه می شود می رسد
من پر حرفی می کنم و اگر از جاده ادب و انصاف خارج می شوم مرا ببخشید و به حساب خامی ام بگذارید ولی اقای نوری زاد به خدا دلمان خون است و نمی توانیم ساکت بمانیم.
دوست دار همیشگی شما هستم و دستانتان را از راه دور می بوسم
…………………………….
سلام دوست گرامی ام
دعوت من به صبوری ازجنس دعوت به هوشیاری است. ما را چاره ای جزاین که هوشیار و فهیم و نگران و گوش بزنگ باشیم چاره ای نیست. قرارنیست درمحدوده ای که ما خواهان آنیم اتفاقی رخ بدهد. میوه ی تغییرواصلاح وجابجایی باید پخته شود. رفتارناپخته ی هرکدام ازما می تواند به این ثمردهی لطمه بزند. من مطلقا خودم را وشما را دعوت به خاموشی ازیک سوی ودعوت به شورش و قیام و خروج و هیاهو نمی کنم. فصل فصل صبوری هوشمندانه است. ما باید بهانه ازدست خام فکران وابلهان وناجوانمردان خارج کنیم.
با احترام: محمد نوری زاد.
سلام آقای نوری زاد عزیز
ازاین که مرد ومردانه از یک مظلوم آنهم یک ترکمن یک سنی یک ایرانی دفاع می کنید وبخاطر این دفاع هم حتما تحت فشارقرارمی گیرید وپیش حکومتی ها یک نمره منفی به اسم شما تیک می خورد ازشما ممنونم. من یک سنی اهل جزیره قشم هستم. ازشما درس مسلمانی می گیرم
سلام آقای نوری زاد
بعنوان یک مسلمان سنی ازشما تشکرمی کنم. این نخستین باراست که مسلمان شیعه خود را برای آزادی یک مسلمان سنی به آتش می کشد. این سوزوساز برتو مبارک. من آزادگی تو را می ستایم. وازراهی دور به دستان تو بوسه می زنم. به قلمت و به راهی که می روی و سری که ترس را به ترسوها سپرده
ناز قلمت
آقای نوری زاد عزیز، نمیخواهم شما را به الفاظ دهن پرکن خطاب کنم که هرچه درد میکشیم از همین مقدس کردن افراد عادی بشر است هرچند همه مساویند.برادر بزرگم که افتخار میکنم به این شهامتت ،به دست رد برسینه ی مقام پوشالی حاکمان زر و زور زدنت آنهم در این زمانه که خیلی هاحاضرند همه چیزشان را بدهند تا سگ درخانه های حاکمان جبار باشند واستخوانهای خوراک انان را لیس بزنند. تو اما با انکه در این مجالس بودی وهمه ی آلات لهو ولعب و رفاه وشهوت و هزاران مبل آسایش در برت بود وقتی فرود تازیانه های بیداد را برتن نحیف مرمان رنجور وطنت دیدی طاقت نیاوردی وبه سوی مردم کشورت دویدی آنان را در آغوش گرفته ای وحالا شلاق آن فرعونیان بر سر وصورت تو فرود می آید نمیخواهم بگویم چون موسی بوده ای که از هر چه مذهب است بیزارشده ایم.این روزهای تلخ خواهد گذشت .ظلم ماندنی نیست اما شهامت تو ماندنی است .شرافتت ماندنی است تاهمیشه .غبار چهره ات هم دوست داشتنی است موفق باشید وبدانید خیلی ها دوستتان دارند و شاید با خواندن نوشته هایت گریه کنند چون تو تلنگری بر حس شهامت ایرانیان هستی
ما شا الله خوب نطقت واشده اگه کمتر ذر بزنی برای کیهان سوژه درست نمیکنی
صرف اینکه یک دین به اصطلاح آسمانی یک کار شیطانی مثل ور رفتن با انرژی هسته اتم را پیشه کند و تقدیس کند انرژی که ذات شیطانی و مرگ آور دارد برای همه جانداران نشان از ذات شیطانی این دینها دارد و من مردم را از پیگیری این دنیهای هسته ای شیطانی بر حذر میدارم شما زندگی تمام دانشمندان هسته ای را بخوانید ببینید تمامشان جوانمرگ شده اند و زندگی خوب و آرامی نداشته اند همه یا تصادف کرده اند یا خودکشی یا سرطان این امید خان هم مانند دیگر دانشمندان هسته ای که به درک واصل شدند دارد تقاص افکار و علم شیطانی خودش را میدهد اگر در امور هسته ای دخیل بوده است
باسلام دکتر نوری زاد عزیز واقعاخواندن مطالب شماعلاوه براینکه انسان را به دنبال خود می کشدولی با اگاهی از زندانی شدن انسانهای پاک وسالم ودانشمند قلب انسان به درد میایدودردی جانکاه به روح انسان سرایت میکند یادم می اید در زمان شاه میگفتند مثلا جوانی یک هلی کوپتری ساخته بعد بازداشت شده ولی ما فقط شنیدیم حالا بنام دین این بلاها رابر سر هر ایرانی چه شیعه وچه سنی وهر مرامی میاوردندکافی است شما با ولایت نباشی دیگر مهم نیست رزمنده هشت سال دفاع مقدس باشی یا جانباز یا سردار سپاه یا نخست وزیر امام یا روحانی یا نوه امام باشی ویا سنی یا بهایی باشی باید بهای سنگین یک مخالفت یا سوال ساده راکه حق هر انسانی میباشد در زندان بنام جاسوس دشمن واسراییل و غیره بدهی امروز دیگر گفتن اسم مرغ هم جرم است باید صبر کنیم جرایم جدید در راهند.ولی کسی فکر میکرد مردم ناراضی سوریه با دست خالی با 20000 کشته امروز در برابر تانک وهواپیمای جنگ اسد به دمشق وحلب برسند بقول سردار حسین علایی اگر شاه این رفتارها را با مردم نمیکرد امروز درراس حکومت نبودوامام گفتند اگر به مردم نرسید همانطور که محمدرضا شاه رابیرون کردند شما راهم بیرون میکنندایا حاکمان ما بروزی فکر کنند که صبر خدا تمام شده وجباریت خدا شروع بشود که دیگر مفری برای ظالمین نخواهدبود.واسلام
اقای نوریزاد کلامت حق نوشتارت درست از وقتی شما به وبلاگم سر زدید امارش خیلی بالا رفته مطمئنا به دلیل حضور مقدس شماست