سر تیتر خبرها
فیلم کوتاه “ممــد نبودی ببینی” از محمد نوری زاد

فیلم کوتاه “ممــد نبودی ببینی” از محمد نوری زاد

درباره ی فیلم کوتاه “ممد نبودی ببینی” باید بگویم که این اثرشتاب زده، گرچه ازتمهیدات هنری کم بهره است اما بدلیل محتوای صریح و البته صمیمی آن، یکی از تأثیرگذارترین کارهای بصری من است. مأموران اطلاعات وسپاه، ابزارحرفه ای مرا بردند تا مگر دست مرا از تهیه وتولید فیلم کوتاه سازند. غافل ازاین که خلق یک اثرهنری بیش ازآنکه معطل ابزار جوراجورباشد، به خلاقیت وفکروهنرمندی محتاج است. روزی که برادران سپاه ابزارحرفه ای مرا بارکردند وبردند به یکی ازآنان که حکم بزرگترشان را داشت گفتم: ببین برادر، وسایل من مال شما، اما با اینجا چکارمی کنید؟ ودستم را روی گیجگاهم گذاردم. یعنی: با فکرمن چه می کنید؟ فیلمی که خواهید دید، یک گفتاگفت بی پرده و خیرخواهانه با رهبراست. مدت این فیلم بیش ازسی دقیقه بود که دربازپرداخت مجدد آن، آن را به حدودهجده دقیقه تقلیل دادم. این فیلم را تماشا کنید تا ببینید من به کجای آسیب های این روزهای جامعه مان انگشت نهاده ام. این فیلم کوتاه را به همه ی کسانی که بی گناه وبدون فرصتی برای دفاع ازپای درآمدند و هیچ صدایی نیزازآنان به هیچ کجا نرسید. تقدیم به همه ی بی گناهان اعدامی. تقدیم به همه ی شهدای جنگ. تقدیم به پدران و مادران شهدا و آسیب دیدگان. تقدیم به همه ی مهاجران. وبه آنان که دردوردست ها هستند و دلشان با ایران عزیزاست. تقدیم به شما که آن را با حوصله تماشا می کنید.

با احترام وادب: محمد نوری زاد

لینک دریافت:

http://nurizad.info.s3.amazonaws.com/videos/_xSQuXcABiI.mp4
http://nurizad.info.s3.amazonaws.com/videos/_xSQuXcABiI.mp4?torrent

Share This Post

درباره محمد نوری زاد

با کمی فاصله از تهران، در روستای یوسف آباد صیرفی شهریار به دنیا آمدم. در تهران به تحصیل ادامه دادم. ابتدایی، دبیرستان، دانشگاه. انقلاب فرهنگی که دانشگاهها را به تعطیلی کشاند، ابتدا به آموزش و پرورش رفتم و سپس در سال 1359 به جهاد سازندگی پیوستم. آشنایی من با شهید آوینی از همین سال شروع شد. علاوه بر فعالیت های اصلی ام در جهاد وزارت نیرو، شدم مجری برنامه های تلویزیونی جهاد سازندگی. که به مناطق محروم کشور سفر می کردم و برنامه های تلویزیونی تهیه می کردم. طوری که شدم متخصص استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان. در تابستان سال 1361 تهران را رها کردم و با خانواده ی کوچکم کوچیدم به منطقه ی محروم بشاگرد. به کوهستانی درهم فشرده و داغ و بی آب و علف در آنسوی بندرعباس و میناب. سال 1364 به تهران بازآمدم. درحالی که مجری برنامه های روایت فتح بودم به مناطق جنگی می رفتم و از مناطق عملیاتی گزارش تهیه می کردم. بعد از جنگ به مستند سازی روی بردم. و بعد به داستانی و سینمایی. از میان مستندهای متنوع آن سالهای دور، مجموعه ی “روی خط مرز” و از سریالهای داستانی: پروانه ها می نویسند، چهل سرباز، و از فیلمهای سینمایی: انتظار، شاهزاده ی ایرانی، پرچم های قلعه ی کاوه را می شود نام برد. پانزده جلدی نیز کتاب نوشته ام. عمدتاً داستان و نقد و مقاله های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی. حوادث خونین سال 88 بساط فکری مرا درهم کوفت. در آذرماه همان سال بخاطر سه نامه ی انتقادی به رهبر و یک نامه ی انتقادی به رییس قوه ی قضاییه زندانی شدم. یک سال و نیم بعد از زندان آزاد شدم. اکنون ممنوع الخروجم. و نانوشته: برکنار از فعالیت حرفه ای ام.

5 نظر

  1. سلام به صفت ابوزر زمان افتخار کنید. همچنان که ما به شما افتخار میکنیم

     
  2. درود براین شیر مرد ودرود برتمامی شیر مردان وشیر زنان این اب وخاک

     
  3. واقعا زندان بتون فشار اورده-مزخرفات چیه

     
  4. درود برشما جناب نوری زاد .این فیلم را دانلود کرده و بارها با دوستانمان دیده ایم و اشک از چشممان جاری شده .خداوند هنری به شما داده که بخوبی از آن استفاده میکنید .پاینده و جاودان باشید

     
  5. سلام!
    نامه ای در پاسخ به یک یادداشت

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

79 queries in 0822 seconds.