سر تیتر خبرها

فرصت طلبی دزدان بی هنر

رضا رئیسی

چرا این نگارنده دلسوز در برابر فقر و تنگدستی و تن فروشی زنان و اعتیاد بیش از حد جوانان این مرز و بوم که روز به روز مردم جامعه را به روز سیاه می نشاند، ادای تکلیف نمی کند و چنین نامه هایی را به مسئولان نمی نویسد؟

روزها مي گذرند. روزها مي پرند. از اين بابت هم تلخ اند و هم شيرين. تلخ چون عمر ماست و شيرين چون از اين اوضاع نابسامان، زخم خورده و سردرگم به سرعت عبور مي كنيم.

نتايج و بازتاب رخدادهاي يك سال اخير، اوضاع تكراري، كسل آور و نابسامان اجتماعي، فرهنگي، سياسي و… جامعه، فشارها و تنگناهاي اقتصادي، گزافه گويي، دروغ پردازي، تيارت و سياه بازي، رياكاري و چابلوسي، تباني هاي سياسي و بذل و بخشش هاي نابجا و ناحق و دست اندازي به حقوق ديگران براي حفظ قدرت، پيش نرفتن امور زندگي و پژمردگي و بلاتكليفي مردم، به مرور همه را به حرف وا مي دارد. پرده ها يكي بعد از ديگري كنار مي رود. ماهيت دروني و اصالت واقعي آدم ها در هر پست و مقامي كه باشند، برملا خواهد شد. ضعف و قدرت هر كس روشن مي شود. روشنفكر، هنرمند، معلم، تاجر، فرهنگي، دولتي، آزاد، نظامي، مدير، كارمند و همه و همه، محك خواهند خورد تا  سره از ناسره و خيانتكار از خادم به دين، ميهن و ارزش هاي واقعي و ماندگار براي مردم، شفاف مي شود. اما در اين ميان دو گروه هستند كه پارس كردن شان از گاز گرفتن شان بدتر است. آدم هايي كه از فرصت استفاده مي كنند، تا زودتر به افشاء يا تخريب ديگران بپردازند، بلكه ورق را به نفع خود برگردانند. گروه اول ديروزي هايي هستند كه در امور مملكت كاره اي بوده اند و  علاقمندند  امروز هم ديده شوند، اما از يك سو حرف براي ماندن ندارند و از سوي ديگر نگران دگرگون شدن اوضاع مملكت و پاسخگويي هاي بعدي خود نسبت به عملكرد غلط شان در حيطه ي كاري و جايگاهي كه داشته اند، هستند. اما گروه دوم، كساني هستند كه مدام در فكر ماهي گيري اند و در هر حالي فقط به موقعيت و فرصت هاي پيش آمده فكر مي كنند. مهم رسيدن به مقصود است. به هر قيمت كه باشد، از خود فروشي و آدم فروشي گرفته تا جادو و جمبل، رياكاري و تظاهر به دينداري و مردم دوستي و دروغ بستن و تهمت زدن به رقيب. دست و بال شان  هم كه باز است. هم صاحب پول اند، هم روزنامه و هم تريبون هاي جورواجور، رسانه هاي بعضاً دولتي هم كه هزينه  شان از كيسه ي ملت مي رود، جاي خود دارد. اين دو گروه همواره درصدند تا با استفاده از امكانات به دست آمده، خود را طوري ديگري معرفي كرده، بلكه در چشم مردم عزيز بيايند. لذا از يك سو گناه ناداني، تندروي، كج سليقگي، خودخواهي و تصميمات احساسي و زورگويانه و عقده گشايي هاي دوستان خود را به گردن ديگري مي اندازند و از سوي ديگر با خرج كردن اسلام و ارزش هاي ديني و متعهد جلوه دادن خود و شاخ و شانه كشيدن و دندان تيز نشان دادن براي منتقدان و اصلاح طلبان، و نقد عملكرد آن ها در دوران جنگ  تحميلي براي خشنودي سران مملكت، در فكرند تا جاي پاي محكمي براي خود و دار و دسته شان درست كنند، غافل از اين كه، از همه زودتر خودشان افشاء خواهند شد، زيرا به طور معمول، اوضاع به گوني پيش مي رود كه هر روز برگ جديدي از تاريخ و حقايق پنهان شده در سي سال گذشته، بخصوص ايام پس انتخابات دوره دهم رياست جمهوري كشف مي شود و خواه ناخواه دامنه ي بازخواست عمومي و آگاهي مردم نسبت به مسائل و وقايع پيرامون خود روز به روز گسترش مي يابد.

اما بهانه ي اين يادداشت نامه اي است كه يكي از همان ديروزي ها به عنوان اعتراض براي محمد نوري زاد نوشته است و به خيال خود از در نصيحت به آن مرد آزاده برآمده است . سوابق نگارنده نشان مي دهد كه نه سواد آكادميك دارد، نه تجربه و تخصص آن چنان. فقط بازيگر است. آن هم در نقش هاي خاصي كه تا به حال به وي واگذار شده است. او در اين سال ها، همواره به مدد رفاقت ها، فرصت طلبي ها و دستبوسي ها سر پا ايستاده بود، تا اين كه در چند ماهه گذشته، به خاطر دزديدن نوشته اي كه از آن سريالي ساخته شد و اين آدم شرافتمند و مسلمان،‌در قبال همه كاره بودن آن و ترفندهايي كه در حين ساخت سريال به كار برد و پول هنگفتي از رسانه ي ميلي به جيب زد، يكباره از تب و تاب افتاد و پا در هوا ماند. از آن جا كه آدم هاي شكست خورده بايد در صدد جبران خسارت و بازگشت  به موقعيت قبلي خود باشند، اين هنرمند خداجوي و دو آتشه، نيز به دنبال فرصت مي گشت تا بار ديگر خود را در چشم رفقا و حاميان قبلي اش، بازسازي كند، كه  ظاهراً در اين ميان ديوار نوري زاد را از همه كوتاه تر و سكوي پرواز خود را با خراب كردن ايشان، بلندتر ديده و پس گذشت يك سال نامه ها و نوشته هاي آن مرد شريف را زير و رو كرده، بلكه با پاسخ به نامه ها در فضاي چابلوس پسندانه ي جامعه، سريع تر بدود تا عقب نماند. اين نگارنده ي محترم، نوري زاد را كه پس انتخابات دوره ي دهم رياست جمهوري، به يكباره از امتيازات و منافع خودي بودن روي بر گردانده و به دفاع از اصلاح اموري كه امثال همين نگارنده با چابلوسي ها و حمايت ها ي نابجا از فرصت طلبان و توهين كنندگان به مردم، در ويراني اش نقش  عمده داشته است و خود جزو  بنيانگذاران هنر فرمايشي و وابسته، كليشه اي و كاسبكارانه به حساب مي آيد، … هار مي خواند و سپس با بضاعت اندكش مي نويسد: ” حقیر در حد بضاعت اندک خویش از باب ادای تکلیف به این آقا نکاتی را یاد آور می شوم که فردای قیامت شرمنده ی درگاه حق نشوم چرا که در کشور اسلامی بی تفاوتی در برابر حتاکان و مهاجمان به ارزش ها و باورهای دینی خشم خداوند را در پی خواهد داشت”

اين كه در جامعه ي اسلامي بايد احساس دين كرد و در جهت هدايت ديگري گام برداشت و به كساني كه راه كج مي روند، امر به معروف كرد، عملي ست نيكو. اما كسي كه خودش رطب خورده است و بايد از بابت نوشته اي كه حاصل شب نخوابي و رنج ديگري است و او به يغما برده است، پاسخگوي خداوند و بندگان او باشد، و از طرف ديگر هنوز جاي نشستنش روي صندلي متهم ، در دادگاه خشك نشده است،  چگونه مي تواند ادعاي تذكر و راهنمايي به ديگري را داشته باشد. حال آن كه طرف مقابل در بند است و تحت نظر و نگارنده نامه آزاد است و بي قيد. نگارنده محترم ادعا مي كند، بي تفاوتي در برابر حتاكان و مهاجمان خشم خداوند را در پي خواهد داشت، حال بايد پرسيد چگونه است كه اين مسلمان دو آتشه در قبال گروه هاي خودسري كه در مرقد امام خميني، به ديگران حتاكي مي كنند، يا در شب هاي قدر محله اي را جولانگاه خود قرار مي دهند و بناي عربده كشي، تيراندازي و فحاشي به ناموس مردم آن محله را مي گذارند، بي تفاوتي نشان مي دهد. يا در برابر گردن كلفت ها و مفت خوراني كه وام هاي ميلياردي از بانك ها گرفته اند و نم پس نمي دهند، زبان به كام گرفته است؟ يا چرا اين نگارنده دلسوز در برابر فقر و تنگدستي و تن فروشي زنان و اعتياد بيش از حد جوانان اين مرز و بوم كه روز به روز مردم جامعه را به روز سياه مي نشاند، اداي تكليف نمي كند و چنين نامه هايي را به مسئولان نمي نويسد؟ گذشته از اين پرسش ها، در حالي كه نوري زاد به هر دليل گناه كرده يا ناكرده، در بند است و به ظاهر ديگر كاري از دستش ساخته نيست، هدف نگارنده در اين زمان از نوشتن چنين نامه اي چيست؟ اگرايشان در پانزده ماه گذشته خواب بوده و طول اين مدت نامه هاي نوري زاد را نديده است، كه بدا به حال كسي كه ادعاي هنرمند بودن دارد و در شرايط بحراني كشورش در خواب باشد. اما اگر خواب نبوده است، همان طور كه گفته شد جزو آن دو گروه است كه كفگيرش به ته ديگ خورده و مثل بقيه در پي فرصت است، كه بايد گفت بدون تخريب ديگران هم سهم ايشان محفوظ است و دير يا زود سريال ديگري به او واگذار خواهد شد، چرا كه جز امثال وي كسي حاضر به همكاري با تلويزيون ميلي نيست.

اما ختم كلام!  داوري آدم ها هنگامي كه مبتني بر ميزان منافع حقيرشان، در شرايط فرصت طلبانه باشد، هيچ ارزشي نمي تواند داشته باشد و براي نامه ها و حرف هاي اين چنين، جايي بهتر از سطل زباله نيست./ واسلام

.Share This Post

درباره محمد نوری زاد

با کمی فاصله از تهران، در روستای یوسف آباد صیرفی شهریار به دنیا آمدم. در تهران به تحصیل ادامه دادم. ابتدایی، دبیرستان، دانشگاه. انقلاب فرهنگی که دانشگاهها را به تعطیلی کشاند، ابتدا به آموزش و پرورش رفتم و سپس در سال 1359 به جهاد سازندگی پیوستم. آشنایی من با شهید آوینی از همین سال شروع شد. علاوه بر فعالیت های اصلی ام در جهاد وزارت نیرو، شدم مجری برنامه های تلویزیونی جهاد سازندگی. که به مناطق محروم کشور سفر می کردم و برنامه های تلویزیونی تهیه می کردم. طوری که شدم متخصص استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان. در تابستان سال 1361 تهران را رها کردم و با خانواده ی کوچکم کوچیدم به منطقه ی محروم بشاگرد. به کوهستانی درهم فشرده و داغ و بی آب و علف در آنسوی بندرعباس و میناب. سال 1364 به تهران بازآمدم. درحالی که مجری برنامه های روایت فتح بودم به مناطق جنگی می رفتم و از مناطق عملیاتی گزارش تهیه می کردم. بعد از جنگ به مستند سازی روی بردم. و بعد به داستانی و سینمایی. از میان مستندهای متنوع آن سالهای دور، مجموعه ی “روی خط مرز” و از سریالهای داستانی: پروانه ها می نویسند، چهل سرباز، و از فیلمهای سینمایی: انتظار، شاهزاده ی ایرانی، پرچم های قلعه ی کاوه را می شود نام برد. پانزده جلدی نیز کتاب نوشته ام. عمدتاً داستان و نقد و مقاله های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی. حوادث خونین سال 88 بساط فکری مرا درهم کوفت. در آذرماه همان سال بخاطر سه نامه ی انتقادی به رهبر و یک نامه ی انتقادی به رییس قوه ی قضاییه زندانی شدم. یک سال و نیم بعد از زندان آزاد شدم. اکنون ممنوع الخروجم. و نانوشته: برکنار از فعالیت حرفه ای ام.

امکان درج نظر میسر نمیباشد.

68 queries in 0958 seconds.