اگر با این سخن ناراحت می شوید و برمی آشوبید و رگ های گردنتان بر می جهد ، بدانید که در مقدمات مسلمانی خود متوقفید . چرا ؟ خواهم گفت .
دیده ام که قرآن را : ” خواندنی ” معنا کرده اند . و چه معنای درست و دلنشینی . که یعنی قرآن برای تشریفات و آذین و مراودات اینچنینی نیست . برای خواندن و مطالعه و اندیشیدن روز به روز است . مثل چیزی که دیدنی یا بوییدنی یا خوردنی یا بردنی یا گفتنی باشد . قرآن : خواندنی است . درآیات الهی به مواردی برمی خوریم که نگاه تازه ای از باورهای موکد را به ما یادآور می شوند . مثلا خدای متعال در عین غیرتمندی نسبت به پیامبرش ، زیباترین وجوه آزادی بیان را در قرآن متذکر شده و آن را مرور فرموده است . بطوری که می توان با استناد به این آیات ، بسیاری از نگرانی های جامعه را به دور ریخت و به همدیگر و به مسئولین از زاویه ای دیگر نگریست . معنای باطنی این آیات می گوید : اگر یک روز از عده ای بشنویم که رییس جدید قوه قضاییه فردی جادوگر است ، این سخن ، هرگز دراندازه ای نیست که باید به جرم این سخن ، دودمان گویندگان این سخن را به باد داد . و یا اگراز کسی بشنویم که شخص رییس جمهور با بیان مواردی که از یک کودک نابالغ هم برنمی آید ، فردی روانی و نامتعادل است ، نباید دستگاههای اطلاعاتی صبوری خود را از کف بدهند و بساط زندگی او را برچینند . خدای متعال همانند روایتگری صادق ، در آیات متعددی به پیامبرش می فرماید که تو را جادوگر و دیوانه و شاعر و ساحر خطاب می کنند . از سخن اینان ناراحت نشو . این سخن الهی هرگز درامتداد خود معنای جدال و تنبیه گویندگان این سخنان را ندارد . که اگر داشت ، برابری ناسزا و تنبیه ، کارکرد تذکاری خود را از دست می داد . من از این معنا به این مهم راه می برم که درحد حرف ، باید به آزادی بیان تمکین کرد . غربی ها به این سخن قرآن عمل کرده اند . بطوری که شما درهر مقام و موقعیتی می توانی به رییس جمهور آمریکا ناسزا بگویی و مواخذه هم نشوی . اگر چه بلحاظ اخلاقی ، گوینده ناسزا ، از بلندای انسانی خود سقوط می کند اما بلحاظ حقوقی ، گوینده ناسزا مجرم تلقی نمی شود . ایکاش صبوری ما آنقدر بالا بود که مثل غربی ها از اطلاق یک سخن ناگوار برنمی آشفتیم و شقیقه هایمان متورم نمی شد . قبول دارم که یک چنین مسئله ای شاید ضروری فعلی جامعه ما نباشد . ما در امهات مسائل احتماعی متوقف مانده ایم . اما بالا بردن دیوار تقدس در اطراف مسئولین و پرهیز دادن مردم به این که به این مسئول مقدس مبادا متعرض شوید و گزند کلامی به او برسانید نیز هیجانی است که ما را به سوی دیگری از هویتمان پرتاب می کند . شاید پرونده های فراوانی در دستگاه قضایی داشته باشیم که مقدمه جرمشان همین سخن نازیبا باشد . سخنی که می شد از آن عبور کرد اکنون به جرمی سنگین تغییر چهره داده است . فکر می کنم تا رسیدن به آن موقف ، راهی دراز در پیش داریم . اینطور نیست ؟
|
سلام آقای نوری زاد عزیز سال 88 واقعا سال بسیار ناراحت کننده و پر از عذاب وجدان برای ما است که چرا همان سال کار را تموم نکردیم من اون موقع چهارم دبستان بودم و چیزی از سیاست سر در نمیوردم روز تاسوعا بود یا عاشورا فکر کنم بین جمعیت داشتیم میرفتیم یدفه ینفر با تفنگ ترقه رفت جلو و به عکس خمینی و خامنه ای //////////////// که روی مسجد بودند تیر زد و چهره //// این ها رو از بین برد جهل و نادانی اون روز من باعث شده بود که پیش خودم به این انسان شجاع و … حرف های … نسبت بدم بعد از این اتفاق جمعیت ریخت به هم و مردم شروع به شعار دادن علیه حکومت ///آخوندی کردند و من هم از ترس همراه با خانواده سریع خودمون رو به خونه پدر بزرگ رسوندیم و منتظر وایسادیم تا بقیه اقوام و … برگردند و بعد شروع کردن خانواده به فحش دادن به این هایی که … ولی امروز خانواده و … فهمیده شدن و به اشتباهات خود پی بردند در چند روز بعد در مدرسه یه آخوند فرستاده بودن برای ما که شعار بدهد و ما را مجبور به شعار دادن بکنند و یه مشت مزخرفات بگه و بره و ما بچه هایی که هیچی درباره سیاست و … نمیدونستیم باور میکردیم حرف های این ها رو و فکر میکردیم این ها دارن راست میگن … ولی بچه بودیم و خبر از هیچ جایی نداشتیم و هر چیزی بهمون میگفتند باور میکردیم ولی الان دیگه ما اگاه شدیم و مطئمئن باش آقای نوری زاد عزیز بزودی ریشه جنایتکاران را خواهیم کند