در جریان سخنان موافق و مخالف نمایندگان مجلس به سه وزیر پیشنهادی آقای رییس جمهور ، که آقای محصولی هم یکی از آنها بود ، نماینده ای صاحب سخن ، التهاب همگان را فرونشاند و با آب و تاب فرمود : دوستان ، نگران نباشید . من شخصا در باره هر سه ی این وزرای پیشنهادی استخاره کرده ام و جواب استخاره هم خیلی خوب بوده است .
پازل رها مانده !
عید غدیر از آن روی برای ما خواستنی است که احساس می کنیم برای بشر چشم به راه ، امیری به امارت می رسد که : عادل است . زیباست . و مفهوم زیبایی ، و ذات زیبایی را می داند . با سرانگشتان مبارکش ما را به افقی بشارت می دهد که جز برآمدن و سرفرازی بشر هیچ در او نیست . ما علی را بخاطر این که با اصرار به رعایت همه جزییات یک رهبری ناب ، از شکست خوردن حکومتش نهراسید ، دوست داریم .
دراین سالهای پس از انقلاب ، به قدر همه عمر تاریخ اسلام ، ما ، از علی سخن گفته ایم و از او تجلیل کرده ایم و از برکات وجهه او باربسته ایم و البته به همان میزان : به او و به زیبایی های فهم او راه نبرده ایم .
با پیروزی انقلاب در این سوی کره خاکی ، مردم علی شناس جهان ، شاید انتظارشان این بود که تصویری از علی توسط انقلاب ما ترسیم شود و آنان را با وجوه پنهان علی آشنا سازد . شاید انتظارشان این بود که جمهوری اسلامی ایران با هر روزی که از عمرش می گذرد ، قطعه ای از پازل و معمای شخصیت علی را در جای خود بنشاند و در زمانی کوتاه ، هیبتی از قامت رعنای عدل و عطوفت و شجاعت و هوشمندی و درایت و ایمان علی را به نمایش گذارد .
امروز این پازل در نیمه راه کمال خود بی سرانجام رها مانده است و کسی و جریانی را رغبت به انجام و اتمام آن نیست . شاکله ای درهم و مغشوش و آشفته و نازیبا که بجای رغبت ، دفع مخاطبین را باعث می شود . حیف از جمال مبارک علی که به دست ما هواداران او سخت آسیب دید . و حیف از او که در این ملک ، به تلخ ترین وجه ممکن مصادره شد و خرج خواسته های کج و معوج ما گردید و درعوض از ما هیچ اعتنایی نیافت .
کاش در سی سالگی عمر انقلاب ، در امروز ، مردم جهان ، به ما که می نگریستند به هم می گفتند : اینان ، ایرانیان ، طرفداران درستکار علی و اولاد خوب او هستند ، و به علی بخاطر تربیت ما آفرین می گفتند .
ما و شهری ثروتمند
یکی گفت : می دانی ثروتمند ترین شهر دنیا کجا است ؟ و خود ادامه داد : مسجد سلیمان .
و من به یاد عکسهایی از مسجد سلیمان امروزمان افتادم که : بچه ها بخاطر آلودگی گازهای نشتی در فضای شهر ، همه ، ماسک به صورت بسته اند . و عکس پیرمردی که با بیل روی لوله ای خاک می ریزد . لوله ای که از آن گاز مشتعل بیرون می زند . و عکس مردمی که در صف مایحتاج روزانه به ردیف ایستاده اند . و عکس بچه ایی که با لباس مندرس در کنار خطوط لوله به چوپانی مشغول است . و عکس زنی که به آلودگی های اطراف خانه اش اشاره می کند و فریاد می کشد . و عکس ساختمان های قدیمی که از رونق قدیم مسجد سلیمان خبر می دهند . و عکس مادری که رو به دوربین فریاد می کشد و فرزند بیمارش روی دستش از حال رفته است. مسجد سلیمان را اجنبی ها بخاطر نفت و غارت نفتش آباد کردند و ما همان آبادی های تاریخی را احیا نکردیم . اما غارت نفت او همچنان ادامه دارد .
ویترین خوب !
دوستی می گفت : ما به ویترین خوب انقلاب نگاه کردیم و به او متمایل شدیم . در این ویترین : امام بود . بهشتی بود . مطهری بود . و خوبانی چون همت و باکری و خیلی های دیگر . امروز از آن ویترین خوب خبری نیست . یا اگر جنس مرغوبی پشت ویترین دیده می شود ، این مرغوبیت ، یا خاک گرفته یا در کنار اغتشاشی از اجناس بنجل ، جاذبه خود را از دست داده است . می گفت : من بجای بهشتی چه کسی را بنشانم ؟ و بجای مطهری ؟
و می پرسید : تکلیف فعلی ما و نسلهای ما با این جنس های تقلبی چیست ؟ من چگونه از طالقانی به سید احمد خاتمی رضایت دهم ؟
سردار خاطره ها
در روزهای بعد از حوادث اخیر و درشعارها می شنیدیم که بخشی از مردم می گفتند : بسیجی واقعی ، همت بود و باکری . من درهمین امروز جامعه خود ، باکری ها و همت هایی می شناسم که اگر خود را حفظ می کردند ، مردم ما ، بناچار افق شعار های خود را به دوردست های انقلاب نمی بردند . یکی از همت ها و باکری های ما ، می توانست سردار فضلی باشد . مردی از مردستان بسیجیان واقعی . که متاسفانه قدر خود ندانست و به وادی ای درافتاد که : همه چیز به او رسید ، اما نعمت ناب خصلت همت گون از او سلب شد .
سردار فضلی کسی بود که بسیجیان ما او را اسوه خود می دانستند و برای او می مردند . من صحنه هایی از مردانگی او در سالهای دفاع مقدس دیده ام که یاد آوری اش هنوز هم شوق آور و شور آفرین است . حیف که ما ، در حادثه های بعد از انتخابات ، خیلی ها را از گنجینه فقیر انقلاب بیرون کشاندیم و خرجشان کردیم و رمقشان را که مکیدیم ، رهایشان ساختیم تا راه بازگشتی جز تایید و همراهی ما نداشته باشند .
این روزها سردار فضلی به مناسبت های مختلف از روزهای حادثه و نقش خود در مقابله با مردم معترض سخن می گوید و اسراری را فاش می سازد که ما را جز گفتن افسوس چاره ای نیست . افسوس از همتی که از دست رفت . از باکری ای که بیهوده خرج شد و ذخایر فقیر ما را فقیرتر کرد .
افق رسانه !
صداو سیمای ما متاسفانه در روزهای بعد از حوادث انتخاباتی ، بدلیل جانبداری فراوان از یک کاندیدای ریاست جمهوری ، وبدلیل دروغ های آشکارش ، همه وجهه خود را بدست خود به زیر کشید . برای مدیریت پنج ساله اخیر برصداوسیما ، افراد مختلفی غیر از آقای ضرغامی مد نظر بوده اند . اما بخاطر بحران مدیریتی و جام شکسته این رسانه بزرگ ، همان افراد مد نظر از ورود به صدا وسیما پرهیز کردند و چاره ای نبود جز این که همان آقای ضرغامی ، سکان این کشتی شکسته و آشفته حال را که در اقیانوس افکار عمومی جهتش را گم کرده در دست گیرد و مجددا به سروقت این رسانه گسیل شود .
آقای ضرغامی بخاطر بهره مندی از مشاوران و مدیرانی که حتما باید از خود او کمتر می فهمیده اند ، یک فرآیندی بهم درآمیخت به اسم : افق رسانه . که مثلا بخت صداوسیما را در آینده های دور و نزدیک ، به هوشمندی و درایت و برنامه : گره بزند . اخیرا این داستان افق رسانه با حضور مدیران و با محوریت خود آقای ضرغامی (بعد از حکم جدیدش برای پنج سال آینده) بالا گرفته است .
شاید همه ما انتظار داشتیم آقای ضرغامی بعد از خطاهای آشکاری که مرتکب شد ، در جهت جذب مجدد مردم و ترمیم اعتماد از دست رفته آنان ، مثل آن میزگرد نمایشی با اصحاب رسانه ها که یک مدتی تیزرش پخش می شد ، به احیای مراوداتی بپردازد که برگرفته از هوشمندی یک مدیر تازه نفس باشد . اما اشارات تازه او نشان داد که افق رسانه او به : تشدید مراقبت در نبود آرایش بانوان – دقت بیشتر در پوشش بانوان – شوخی نکردن ( لفظی ) مجریان زن ومرد باهم – گفتار محوری برنامه ها – همجنس شدن میهمانان و مجریان و … متوقف است ، این اشارات ، ما را به افق رسانه ای ناکارآمد متذکر می شود که : اصرار دارد در زمینی نفت آلود بذر آفتابگردان بکارد .
دکتر فیروز آبادی
نمی دانم از داستان موشک های اس 300 که قرار بود روس ها تحویلمان بدهند چه اندازه خبر دارید ؟ همینقدر بگویم که : روس ها بابت این موشک ها ، پول هنگفتی از ما ستاندند و خودشان با زیرکی تاریخی شان محموله موشک را روی دریا گم کردند و ما را در سواحل خزر و دریای جنوب چشم به راه آمدن کشتی های حامل موشک بجای نهادند .
امروز ، هم پولمان هدر شده و هم خبری از موشک های مورد علاقه ما در کار نیست . من می گویم برای این که یک بار وبرای همیشه پوزه این روس های از خدا بی خبر را بخاک بمالیم : بهتر است مثل جریان هسته ای که این نامردها خیلی ما را دست کم گرفته اند ، خودمان بقول رییس جمهور آستین بالا بزنیم و به دانش غنی سازی بیست درصدی و صد در صدی دست پیدا کنیم و همین موشک های اس 300 را و البته بهترش را خودمان در داخل تولید کنیم و حسرتش را به دل روسهای کافر بگذاریم . و البته همزمان به این مسئله معمولی هم توجه کنیم که : وقتی ما ، دوستی پاک و شریف و عزیز و با سابقه همچون دکتر فیروزآبادی را بر موقعیتی می گماریم که برای خود تعریف تخصصی موکدی دارد ، و تخصص این دکتر خوب ما مطلقا به تخصص کلان نظامی مربوط نیست ، از تماشای لبخند موذیانه روس ها زیاد هم نباید تعجب کنیم .
ما داریم تقاص پس می دهیم !
دیروز به دوستی که خود از مسئولین بود و از جفای حکومتیان دست بر دست می کوفت و افسوس می خورد گفتم : ما داریم تقاص روزهایی را پس می دهیم که : ناحق را دیدیم و سکوت کردیم . نامربوط شنیدیم و برنیاشفتیم . حق را دیدیم و انکارش کردیم . و البته همه اینها را گذاشتیم به حساب منافعی که اسمش منافع نظام بود .
استخاره
در جریان سخنان موافق و مخالف نمایندگان مجلس به سه وزیر پیشنهادی آقای رییس جمهور ، که آقای محصولی هم یکی از آنها بود ، نماینده ای صاحب سخن ، التهاب همگان را فرونشاند و با آب و تاب فرمود : دوستان ، نگران نباشید . من شخصا در باره هر سه ی این وزرای پیشنهادی استخاره کرده ام و جواب استخاره هم خیلی خوب بوده است . سخنان این نماینده نجیب ما مستقیما از رادیو پخش می شد . و من ، یک روستایی را در ارتفاعات سبلان دیدم که گوسفندهایش را به چرا می برد و همزمان سخنان این نماینده را از رادیوی کوچکش می شنید و آرزو می کرد که ایکاش می توانست برای چرانیدن گوسفندانش یک چوپان استخدام کند .
تو را من چشم در راهم