سر تیتر خبرها
مشکلات جامعۀ ما متوجه رهبر است امامشکل عمده ومحوری برمی گردد به آن زاویۀ کوچک…

مشکلات جامعۀ ما متوجه رهبر است امامشکل عمده ومحوری برمی گردد به آن زاویۀ کوچک…

آقای خامنه ای به انتقاد از دیگران علاقه مند هستند اما از انتقاد از خودشان دلگیر می شوند. فرد منظمی هستند منتهی شأن رهبری را تا حدود ورود به کارهای جزئی تنزل می دهند. بیش از آن که نگران اسلام باشند، نگران خودشان، دوستانشان و همراهانشان هستند. به شعار خیلی علاقه مند هستند و واقعیات را با شعار می آمیزند و به شدت تحت تأثیر اطرافیانشان هستند.

محمد نوری زاد نویسنده نامه های انتقادی به رهبری ایران ، این هفته دوشنبه به صورت تلفنی در برنامه افق تلویزیون صدای آمریکا حضور پیدا کرد و بیان داشت: آقای خامنه ای به انتقاد از دیگران علاقه مند هستند اما از انتقاد از خودشان دلگیر می شوند. فرد منظمی هستند منتهی شأن رهبری را تا حدود ورود به کارهای جزئی تنزل می دهند. بیش از آن که نگران اسلام باشند، نگران خودشان، دوستانشان و همراهانشان هستند. به شعار خیلی علاقه مند هستند و واقعیات را با شعار می آمیزند و به شدت تحت تأثیر اطرافیانشان هستند.

این هنرمند که تاکنون 20 نامه ی سرگشاده به رهبری نوشته ذکر کرد: انتشار نامۀ سرگشاده یعنی من از نگارش نامۀ محرمانه ناامیدم ، یعنی نوشتم و نتیجه نگرفتم. وقتی یک حادثه یا یک فاجعه در سطح کلی جامعه رخ می دهد، بدیهی است که نگارش نامۀ محرمانه توهین به فهم مردمی است که از آن حادثه یا از آن فاجعه آسیب دیده اند.

شایان ذکر است که محمد نوری زاد هر هفته جمعه ها ساعت 23 نامه ی سرگشاده به رهبر جمهوری اسلامی ایران را در سایت خود منتشر می کند.

همچنین این فیلمنامه نویس بیان کرد ما در طول سی و سه سال متأسفانه تمرین نکردیم این روال طبیعی و قانونی و بدیهی را که مسئولین مورد سئوال واقع شوند و در نتیجه شخصیت اول کشور نیز بایستی ورود می کردند به عرصۀ پاسخگویی.

اولین قدم رهبر برای واکنش به نامه های سرگشاده با هجومی از پرسش های در کمین همراه می شود. به نظر شما رهبر باید چه واکنشی نشان دهد؟
بهترین رویه به نظر من همین سکوت است. هزاران پرسش بی پاسخ مردم، مترصد واگشایی این باب است. ما با نشان ندادن واکنش، فاجعه ای که به سمت ما هجوم می آورد را به تعویق می اندازیم و اگر نه صورت مسئله همچنان پابرجاست.

محمد نوری زاد که سابقا بدلیل نوشتن این نامه ها انتقادی بارها در اوین زندانی گردیده بود بیان کرد بخشی از مشکلات جامعۀ ما متوجه رهبر است اما مشکل عمده و محوری بر می گردد به آن زاویۀ کوچک و قیفی شکلی که ما برای حاکمیت فقه و فقیهان در کشور داریم.

من هم به مردم حق می دهم که شک و تردید داشته باشند، به خاطر اینکه ما در طول این سی و سه سال نقش بازی کردیم و از نقشی به نقشی دیگر رفتیم. افسوس می خورم چون صحبت های آقای داد جایگاهش باید در مجلس خبرگان می بود … وقتی رهبری از نقد مبرا می شود و خبرگان جز تعریف از او بر نمی آورند، طبیعی است که آقای داد و واحدی و بحث ما باید جور آنها را بکشد.

آقای نوری زاد در این ویژه برنامه ی نهضت نامه نویسی به رهبری ذکر کردند:ما تا حصول نتیجه می نویسیم و انشالله بعد از این که نتیجه هم گرفتیم خواهیم نوشت. جامعۀ ما یک بار انقلاب را تجربه کرده و علاقه مند نیستیم مجددأ به آشوب در بیافتد. بزرگانی که مقصرند، خودشان به فکر این بیافتند که کنار بروند، گرچه موافق آن هستم که این ها تا آخرین لحظه از قدرت خودشان صیانت خواهند کرد و جامعه را به آشوب و روزهای خونین خواهند کشاند.ما در طول سی و سه سال متأسفانه تمرین نکردیم این روال طبیعی و قانونی و بدیهی را که مسئولین مورد سئوال واقع شوند و در نتیجه شخصیت اول کشور نیز بایستی ورود می کردند به عرصۀ پاسخگویی.

لینک دانلود فایل مستقیم

لینک دانلود فایل ویدیویی این گفتگو

دانلود فایل صوتی مستقیم این گفتگو با کیفیت پایین

لینک دانلود فایل غیرمستقیم(media fire)

دانلود فایل صوتی غیرمستقیم این گفتگو با کیفیت بالا

دانلود فایل صوتی غیرمستقیم این گفتگو با کیفیت پایین

Share This Post

درباره محمد نوری زاد

با کمی فاصله از تهران، در روستای یوسف آباد صیرفی شهریار به دنیا آمدم. در تهران به تحصیل ادامه دادم. ابتدایی، دبیرستان، دانشگاه. انقلاب فرهنگی که دانشگاهها را به تعطیلی کشاند، ابتدا به آموزش و پرورش رفتم و سپس در سال 1359 به جهاد سازندگی پیوستم. آشنایی من با شهید آوینی از همین سال شروع شد. علاوه بر فعالیت های اصلی ام در جهاد وزارت نیرو، شدم مجری برنامه های تلویزیونی جهاد سازندگی. که به مناطق محروم کشور سفر می کردم و برنامه های تلویزیونی تهیه می کردم. طوری که شدم متخصص استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان. در تابستان سال 1361 تهران را رها کردم و با خانواده ی کوچکم کوچیدم به منطقه ی محروم بشاگرد. به کوهستانی درهم فشرده و داغ و بی آب و علف در آنسوی بندرعباس و میناب. سال 1364 به تهران بازآمدم. درحالی که مجری برنامه های روایت فتح بودم به مناطق جنگی می رفتم و از مناطق عملیاتی گزارش تهیه می کردم. بعد از جنگ به مستند سازی روی بردم. و بعد به داستانی و سینمایی. از میان مستندهای متنوع آن سالهای دور، مجموعه ی “روی خط مرز” و از سریالهای داستانی: پروانه ها می نویسند، چهل سرباز، و از فیلمهای سینمایی: انتظار، شاهزاده ی ایرانی، پرچم های قلعه ی کاوه را می شود نام برد. پانزده جلدی نیز کتاب نوشته ام. عمدتاً داستان و نقد و مقاله های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی. حوادث خونین سال 88 بساط فکری مرا درهم کوفت. در آذرماه همان سال بخاطر سه نامه ی انتقادی به رهبر و یک نامه ی انتقادی به رییس قوه ی قضاییه زندانی شدم. یک سال و نیم بعد از زندان آزاد شدم. اکنون ممنوع الخروجم. و نانوشته: برکنار از فعالیت حرفه ای ام.

یک نظر

  1. ma moghavemate shoma ra arj minahim va omidvarim ghabl az inke dir shavad gooshe shenavaee baraye harfe hagh yaft shavad.

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

80 queries in 0779 seconds.