برادرم … آقای نوری زاد
بس کنید،آقای نوری زاد … شما را به خدا … بس کنید …تا کی می خواهیم تقصیرها را به گردن دیگری بیندازیم ؟
برادرم … آقای نوری زاد
مگر شما همان شخصیتی نیستید که حلقۀ مرید و مرادی را سالها ی مدید ، دامن زدید ؟مگر شما از بانیان مدح و رفاقت و ذوب … نبوده اید؟
حقیر . یک خانه دار مفلوکی بیش نیستم . یک شهروند درجه صفر . اما عاشق مطالعه.بنده شما را نمی شناختم؛ جدیدا به واسطۀ نامه های سرگشاده تان به مقام رهبری ؛اسم و تصویرتان را دیده ام و نامه هایتان را خوانده ام .البته شیوا می نویسید، دردمند ، عاشقانه، ادیبانه ، محترمانه، نقادانه …اما از یک نکتۀ مهم غفلت کرده اید : این نامه ها را خطاب به یک نفر ننویسید ؛ چون “یک نفر ” ؛ مسئول تمام نابسامانی ها نیست . همانطور که شاه نبود .
بنده از ارادتمندان دکتر شریعتی هستم .( هرچند مثل خودش که کراوات می زد؛ حقیر نیز حجاب درست و حسابی ندارم و نصف موهایم همیشه بیرون می ماند. )اما هم به ایشان ؛ هم به شما ؛ هم به تمام روشنفکران وو سیاستمداران ؛ به اصلاح طلب و اصول گرایمان ؛ به روحانی و غیر روحانی مان ؛به همه و همه و حتی به خودم که یک شهروند درجه صفر ، بیشتر نیستم ؛ انتقاد دارم.
همۀ ما…در وضعیّت و بحران کنونی مقصریم . تأکید می کنم : تک تک ما مقصریم.تا، کِی می خواهیم همچو کودکان ؛ تمام کاسه کوزه ها را بر سر یک شخص ؛ یک حزب ؛یک نهضت …. بیندازیم ؟آن زمان ؛ شریعتی و شما و دیگران ؛ پهلوی ها را دست نشانده ؛ می دانستید ؛گیریم ؛ نظرتان به صواب ؛اکنون چه ؟
اکنون که خود ، انقلاب کردیم و از دل خودمان ؛ مردمانی مردمی را از حجره های بازار ومحراب مساجد ؛ انتخاب کردیم و بر مسند نشاندیم ؛ به کجا رسیده ایم ؟ و چرا ؟پس : از کوزه ؛ همان برون تراود ؛ که در ؛ اوست …
برادرم ؛ ایرانی چنین است .شما هم اگر رهبر می شدید و نوری زادی با این قلم شیوا ؛ و ذهن و زبانی توانا ؛شیفته و ثنا گوی تان می شد ؛ گمان مبرید ؛ امروز بهتر از دیگران و کم خطا تر از آنان می شدید.
خانه از پای بست ؛ ویران است.یک نفر ؛ یک رهبر ؛ چه می تواند کرد ؟ وقتی که در محاصرۀ تنگ و عظیم ِ دیگر ایرانیان ؛ قرار گرفته ؟ که یا دوست اند ، با حسن نیّت ؛ ولی بی تدبیر . و یا فرصت طلب اند و رهزن .و یا روشنفکر اند و از دماغ فیل افتاده و نق زن و تحقیر کننده و فقط فضل فروش .
آقای نوری زاد ؛ شما کدام منتقد منصفی را می توانید معرفی کنید که ابتدا با ذکر خوبی ها ونقاط مثبت و قوی ِ نه رهبر ؛ بلکه یک همفکر خودش را ؛ یک روشنفکر دیگر را ؛یک هم حزبی دیگر را ؛ یک همکار و استاد دیگر را … نقد کرده باشد ؟ تا چه رسد به اینکه دست دوستی و رحمت و نقد مادرانه و پدرانه ؛ در خلوت ؛ بدون تحقیر ؛بدون مدعی و طلبکار بودن ؛ بدون سودای خودنمایی داشتن ؛ … دراز کرده باشد ؟
شما را به خدا … یک بار هم شده بگوییم و اعتراف کنیم که خودمان نیز مقصریم . حتی همین حالاآخر ؛ این نصیحت ها به چه کار می آیند ؟گر حکم شود که مست گیرند … ایران و ایرانی ؛ کُلُّهُم ؛ با هم گیرند .
شما کدام آلترناتیو را سراغ دارید که به جرأت بتوانید اطمینان دهید ، ایرانی باشد و توسط سایر ایرانی ها ؛ الینه نشود ؟ نامه های شما ؛ جز اینکه بر خشم ِ جامعۀ خشم زده و جهل زده و احساساتی و نادان وگریزان از مطالعه و خرافات پرست و فرصت طلب و خودخواه و حسود و بخیل …ایرانیبیفزاید ؛ حاصل چندانی در بر ؛ نخواهد داشت .
شما ؛ اینک ؛ در چشم رهبری و محاصره کنندگانش ؛ یک فریب خوردۀ خوارجی ؛بیش نیستید ؛ لذا اصلا و عمدا ؛ شما را نخواهند شنید .شما در چشم مردم ؛ یک ولایتمدار ِ توّاب ؛ بیش نیستید ؛ که به التیام وجدان گذشتۀخویش ؛ سعی در پر رنگ کردن ِ درد های جامعه دارد.شما در چشم من ؛ نه اولی هستید ؛ و نه دومی ؛ نه حرّ ِ ریاحی ؛ و نه دیگری .بلکه یک ایرانی دبش ِ خالص هستید مثل خودم ؛ مثل بقیه ؛ مثل رهبر ؛ مثل همۀ مردم .مثل همۀ روشنفکرانمون ؛ چه غرب زده و چه نو اندیش مذهبی ؛ چه واپس گرا وچه و چه و چه …
برادرم ! آقای نوری زاد عزیز
ما را به خدا ؛ بیاییم ؛ ایرانی را نقد کنیم .قرن هاست داریم پادشاهان و ملوکان را نقد می زنیم ؛ غافل از اینکه : مگر ملوکان و وزرا ورئیس جمهوران ؛ از بهشت یا جهنم یا سیارات دیگر ؛ آمده اند ؟یا همه از دل همین خاک سر بر آورده اند ؟پس ؛ خاک را تیمار کنید ؛ عزیز .
خاک که پاک و پالوده و تغذیه و آبیاری و آفتابخور ، شد …حتما میوه و درخت و برگ و بَرَش ؛ به عطر محمدی ؛ چنان آغشته گردد که دنیا رابی زور ِ زر و تبلیغ ؛ پُر کند .
تا ، کِی ؟ دور ِ خود ؛ می چرخیم ؟مگر مملکت ؛ یک نفر است ؟ که با آن یک نفر ؛ ایران ؛ یکهو گلستان شود ؟مگر فقط آن یک نفر به خطا رفته و بقیه پاک و مطهر و بی تقصیر و بی اثر ؟مگر فقط آن یک نفر ؛ ایرانی و مسئول است ؟ و بقیه از بهشت برین ، آمده اند ؟
شما همه را به نوشتن نامۀ سرگشوده دعوت کرده اید؛ آنوقت دکتر سروش که خود در انقلاب و انقلاب فرهنگی نقش داشته است ، بوده اند ؛ امروز به رهبرش می نویسد : ” پرش و جهش ایران و ایرانیبه مدرنیته فقط در گرو پذیرفتن شما به جایز بودن نقد رهبری است “
آقای نوری زاد ، بنده با توجه به توصیفاتی که شما و دکتر سروش و دیگران ، از حوزۀ فکری و دانش مقام رهبری ؛ می کنید ، از رهبر ، توقعی ندارم ؛اما از شما و سروش و دیگران ، که مدعی روشنفکری و علمدار نواندیشی دینی هستید ؛ بس در شگفتم که چگونه راه و رسم مراوده و گشودن باب گفتگو با رهبریا با مصباح یزدی و یا جنتی … را بعد از 33 سال ؛ هنوز نیافته اید ؟و هیچ راهی را جز نیش زبان و گزش شعر های تلخ ؛ نیازموده اید ؟چرا اینقدر دیگران را دیو ، پنداشته اید و خود ، را فرشته ؟می بینید ؟ ما همگی از دیو ِ بی انصافی ِ ایرانی بودن ؛ بهره مند هستیم ؟
شاید اگر نیک بنگریم خطای سروش ؛ بس گران بارتر از خطای مصباح یزدی ، بوده است .چرا ؟چون سروش مثلا در دامن آزاد اندیشی و دانشگاه های برتر دنیا کسب علمنموده بودند و نه در حوزۀ علمیۀ قم .چرا شرایط و محدودیت ها و محذوریت های فکری و رشدی ِ اشخاص را در نظر نمی گیریم ؟چرا به جای همفکری و قانع کردن و علم آموختن به یکدیگر ، و بحث های احسن ،فقط تیغ ؛ به روی هم ؛ می کشیم ؟تیغ زبان ؛ چه فرقی با تیغ نیام ؛ دارد ؟کدام فاصله را بر می چیند ؟ کدام گپ و شکاف را پُر می سازد ؟کدام درد را چاره ساز است ؟
پس آقای نوری زاد ؛ برادرم !
شما که بیشتر می فهمید ؛ بس کنید !!! شما که خود را داناتر می دانید ؛ پا پیش بگذارید و طرحی نو ؛ دراندازید ،طرحی از مِی و مستی و مِهر و دوستی …
آنها نیز اگر قدرت استدلال شما را داشتند و می توانستند پاسخ نقد های تیز شمارا بدهند ؛ دیگر مجبور نمی شدند که به روی تان ؛ تیغ از نیام بکِشند ؛ بلکههمچو خود تان ؛ شمشیر زبان ؛ می کشیدند.پس ؛ کمک شان کنید از لحاظ فکری ؛ که آنها نیز قدرت استدلال بیابند و با شمااز در سخن ؛ وارد شوند . یا می توانند ؛ که این به فال نیک است ؛چون آغاز گفتگو و تمدن است و اصلاح ِ ایرانی بودن مان .و یا شاید آنها ؛ شما را باور کردند و همفکر و هم سو شدند با شما .که اینهم ؛ باز به صواب است و به نفع خود آنها ؛ بیشتر از همه است .به نفع همگی مان ؛ این است که قدری از حقانیت های صرف خود ،کوتاه بیاییم و دیگری را نیز قبول داشته باشیم . و حرمت نهیم . ولو با ماتفاوت فکری فراوان داشته باشند.از نقاط مشترک یکدیگر ، آغاز کنیم ؛از خوبی های هم ؛از مثبت های هم ؛و نا دیده بگیریم چندی ؛ خطا های هم ؛و باور کنیم تقصیر خویش را ؛و شانه خالی نکنیم از بار خویش ؛و بار ، را فقط بر تن ِ یک تن ؛ و یک گروه ؛ نیندازیم.
خاک مان ؛ ویران ؛ است .در فکر آبادانی باشیم ؛و نه مچ گیری و زمین زدن و خیط کردن و …دست به دست ِ هم دهیم ؛ دل ؛ به مِهر ؛ایران و ایرانی را کنیم آباد …
برادرم ؛ جناب نوری زاد ؛
لطفا نوک پیکان قلم تان را رو ، به سوی مردم ، بگیرید. نه برای تهییج و افزودن بر خشم شان ؛ نه برای توبۀ نصّوح خودتان ؛ نه … فقط برای اینکه ، هر ایرانی ؛ بداند که اول ؛ باید از خود شروع کند. غیر از این باشد ؛ تا صبح قیامت ؛ همه بنشینیم به یکدیگر ؛ نامه بنویسیم .محال است ؛ محال است ؛ به دردمندی ِ خودتان ؛ قسم ؛ محال استکه هیچ کدام مان ؛ اندکی تغییر بکنیم .
چرا ؟ به یک دلیل کاملا کوچک ِ روانشناسانه . تا وقتی که مورد نقد و اتهام ؛ هستی ؛ چاره ای و فکری و هدفی ؛ جز دفاع کردن از خود و حیثیّت و یا ترس ِ خود ؛ نداری .
حیف است ؛ آقای نوری زاد ! اگراین قلم شیوا و توانا را در جهت فرهنگ سازی مردم ، به کار نبرید. تا زمانی که مردم ؛ درست نشوند ؛ تا تک تک ما ؛ درست نشویم ؛ مثل جامعۀ هند با میلیارد گرسنه و فقیر ؛ ولی با اخلاق ؛ توانستند به مدینۀ فاضله شون یا حد اقل به توسعه ؛ نزدیک شوند . مثل مردم ترکیه ؛ لا اقل با حس ّ ِ ناسیونالیستی شون توانسته اند ؛ سری ؛ در ؛ سر ها پیدا کنند. مثل مردم ژاپن ؛ به خاطر ترجیح دادن ِ دیگری بر خود (عدم خود پرستی) ؛ پهلو به پهلوی غرب ؛ قدم بزنند . اما ایرانی چه ؟ ما چه ؟همه پیرو ِ تفکر ِ به من چه !!!همه ؛ معتقد به تقصیر ِ دیگران ایم و معصومیت ِ خودمان.همه منتظریم تا دیگران ؛ خودشونو بسازند تا ما هم خود به خود ؛ ساخته شویم.
آقای نوری زاد گرامی ؛
برای تاثیر گذاری ِ نامه های اخیرتان ، دیگر دیر شده ؛و برای فرهنگ سازی خیلی تاخیر کرده ایم ؛ اما هنوز فرصت هست .لطفا روی فرهنگ ایرانی ؛ کار کنید ؛ که سخت بیمار و محتضر است .ایرانی ؛ خودخواه است. ایرانی ؛ فرصت طلب است.ایرانی ؛ دشمن ایرانی است.ایرانی ؛ دروغ پرست و دروغ گو ست. فریبکار و دغلباز ؛ جاه طلب و اهل پرواز …
چه بگویم ؟من از بیگانگان ؛ کمتر ؛ بنالم …که هرچه کرد بامن ؛ آشنا ؛ کرد.و خود کرده را تدبیر نیست .حافظ ! تو خود حجاب خودی ؛ از میان ؛ برخیز .و البته اعتراف کنم که خودم از همه ؛ ایرانی ترم.
فرهنگ را دریابید . برادرم.اجازه می خواهم اندکی بدبینی و سیاه بینی ایرانی را کناری بنهم. لطفا گوش کنید :
چرا از زندانیان سیاسی ای که آزاد شده اند ؛ نمی نویسیم و حاکمیت رابا کلمات دلنشین ؛ تشویق به ادامۀ این روند نمی کنیم ؟چرا با بی تفاوتی از مثبت ها می گذریم و یا آن را دستمال اسکندریه کرده وبا آن شکست حاکمیت و پیروزی خود را در بوق و کرنا می کنیم ؟چرا از اجازه ای که برای برگزاری مراسم سالگرد مرحوم منتظری ؛
آنهم در این شرایط بحرانی که حاکمیت از سایۀ خودش هم هراس دارد وحق هم دارد که داشته باشد ؛ تقدیر نمی کنیم ؟چرا از انتشار روزنامه ها و نشریات نسبتا آزاد در همین شرایط ؛ نمی نویسیم؟چرا از فرمان فوری قطع و عدم خشونت سرخ ؛ با مردم ؛ دادن ؛ تقدیر نمی کنیم ؟چرا از تلاش هایی که جهت دلجویی از مردم آسیب دیده در راهپیمایی های سکوت؛انتخابات 88 ؛ کرده اند را ؛ نمی نویسیم ؟چرا از ترس و شتابزدگی حکومت ؛ در به خطا رفتن اش در این بحران ؛ نمی نویسیم ؟چرا از ناچاری و بیچاره شدن اش ؛ و دست کمک و یاری خود را ؛ بی سرزنش ؛به سویش دراز کردن ؛ نمی نویسیم ؟چرا هر قدم مثبت ولو کوچک اش را نشانۀ ترس و ناچاری اش ؛ ارزیابی می کنیم ؟
چرا اینکه ؛ شما را رها کرده اند و آزاد گذاشته اند ؛ دلیل بر نقد پذیر بودن شان ؛و خواندن نامه هایتان ؛ نمی کنید ؟چرا زنده ماندن و آزاد شدن تان را ناشی از چاره نداشتن ِ آنها می دانید ؟ و نهنشات گرفته از ارادتی ؛ ولو بسیار اندک رهبری ؛ به شخص شما ؛و جبرانی به مافات ، از طرف آنها ؛ بر خودتان و بر ملت ؛ (ارزیابی نمی کنید ؟)
پس آقای نوری زاد عزیز ؛
دیدید که شما نیز همچو من ؛ یک ایرانی به تمام عیار هستید ؟تماما منفی باف ؛ گهی آن سر ِ بام و گاه ؛ این سر ِ بام .متاسفانه ؛ ایرانی بودن ِ ما ؛ بر همه چیزمان می چربد .بر دین مان ؛ بر اخلاق مان ؛ بر اندیشه مان ؛ بر انصاف مان ؛بر نقد مان ؛ بر ارزیابی هایمان ؛
آقای نوری زاد؛ برادرم!
شما اگر ذزه ای ؛ ایرانی نیستید و انصاف دارید:
1-بر خودتان ؛ بیش و پیش از هر کسی ؛ نقد بزنید.
2-شیوۀ برخورد تان در نقد زدن را ؛ اصلاح کنید .
3-نقاط مثبت ولو ضعیفِ حریف ِ قوی تان را هم گوشزد کنید .
4-از موضع وعظ و خطابه و نصیحت ؛ پایین بیایید .
5-به فکر اصلاح ایرانی باشید و نه یک شخص یا یک گروه خاص .
6-باور کنید که از من ِ خانه دار ِ پیزوری ِ مفلوک ِ شهروند درجه صفر؛گرفته ؛ تا شمای روشنفکر که البته مرا به یاد شریعتی نیز می اندازید ؛تا بالاترین مقام مملکت ؛ همگی با هم ؛ در وضعیت فعلی ؛ موثر و مقصر و خطا کاریم.
پس ؛ مَرد و مَردانه ؛ قدم جلو نهید ؛ دست دوستانه و رفیقانه ؛ …از خاتمی فرهنگی !؛ از موسوی بیست سال خانه نشین ! ؛ از روشنفکران ِپُر ژست و ادای تو خالی ؛ تا من ِ سوپور ِ محله ؛ همگی دست به دست هم دهیم ؛بدون ِ گِله و شکایت ؛ بدون ِ تو – منی ؛ بدون فخر فروشی ؛ یا مظلوم نمایی ؛بدون تیغ زبان و درفش کلام ؛
آری ؛ اینگونه دستی را ؛ به دست ِ همان پاسداران و اطلاعاتی ها ورهبر و بیت و مجلس و اپوزیسیون و بسیجی مخلص و بسیجی ساندیس خور و …دهیم . و همگی ؛ با طرحی نو ؛ برادرانه ؛ همدلانه ؛ با گذشت از خطاهای یکدیگر ؛با سکوت کامل ؛ و با عشق واحد ؛در فکر حفظ مام وطن ؛ باشیم.
ایران ؛ مستبد ؛ ندارد .بلکه ایران ؛ کلهم ؛ مستبد هستیم . و مستبد پرور و مستبد پرست ایم. من ؛ ایرانی ام ؛تو ؛ ایرانی ای ؛رهبر ؛ ایرانی است ؛ملت و امت هم ؛ ایرانی اند .اگر خوب ؛ و گر ؛ بد ؛ همه با هم ؛ همه در هم ؛ مقصریم .
آقای نوری زاد عزیز؛
هیچ ، داستان سعدی و مروّت و شوخ شیخ را به روی شیخ ؛ نیاوردن یادتان هست ؟ ( اینگونه است ، شیوۀ نقد بزرگان ادب مان ) بیاییم این غزل یا قصیدۀ زیبای مولانا را یکا یک مان ؛ آویزۀ جان ؛ کنیم :
از محبت ؛ خار ها ؛ گُل می شود … و از محبت ؛ سرکه ها ؛ مُل می شود
از محبت ؛ تلخ ها ؛ شیرین شود … و از محبت ؛ مس ها ؛ زرین شود
از محبت ؛ دُرد ها ؛ صافی شود … و از محبت ؛ دَرد ها ؛ شافی شود
از محبت ؛ خار ها ؛ گُل می شود … وز محبت ؛ سرکه ها ؛ مُل می شود
از محبت ؛ سِجن ؛ گُلشن می شود … بی محبت ، روضه ؛ گلخن می شود
از محبت ؛ سنگ ؛ روغن می شود… بی محبت ؛ موم ؛ آهن می شود
از محبت ؛ مرده ؛ زنده می شود … وز محبت ؛ شاه ؛ بنده می شود
از محبت ؛ حُزن ؛ شادی می شود … وز محبت ؛ غول ؛ هادی می شود
از محبت ؛ نیش ؛ نوشی می شود … وز محبت ؛ شیر ؛ موشی می شود
از محبت ؛ شقم ؛ صحّت می شود … وز محبت ؛ قهر ؛ رحمت می شود .
به امید وحدت محمّدی و آشتی ملّی .
چو ایران نباشد ؛ تن من ؛ مباد .
والسلام علیکم و علیهم و علینا و رحمه الله و برکاته .
از توضیح شما سپاسگزارم .
سلام ودرود فراوان نثار خواهر گلم-نامه تان پراز شور شعور وعقل وانصاف بود عاشق چنین ادب وانصاف وقلمی هستم دوست دارم با شما مکاتبه و مصاحبت داشته باشم تا از دریای معرفتت جرعه ای بنوشم اگه مارا به عنوان شاگردی وفادار میپذیرید با من با ///////بنده راه ارتباط با شما را از این طریق بهترمیدانم چون همیشه دسترسی به سایت ندارم.منتظر تماس حتمی خواهر دردانه وباهوشم هستم به امید دیدار خداحافظ .منتظرم
خانم ابراهيمي عزيز. من از علاقمندان دكتر شريعتي و سروش هستم و معلم فكري من اين دو شخصيت بزرگ هستند ولي نامه نگاري آقاي نوري زاد را به رهبر قبول ندارم با اينكه نسبت به برخي از كار هاي رهبري نقد دارم ولي قلبا ” من ايشان را سالم مي دانم و جريان مصباح در بدنه رهبري نفوذ كرده و جريانات بعد از انتخابات را فراهم كرده.
بطور خیلی خلاصه عرض میکنم ، فرمایشات سرکار خانم ابراهیمی تقریبا همان مطلبی است که بنده تحت عنوان سطل زهر بحضور برادرعزیزم نوریزاد تقدیم داشتم ودر ان گفته بودم ؛جناب نوریزاد اگرقرار است شما جامی زهر تهیه کنید وبه اقای خامنه ای بخورانید بهتر است انرا به سطل ویا بشکه ای تبدیل وبه تمام کسانیکه دراین سیوسه سال مملکت را به این وضع رسانده اند بخورانید وحتی تاکید کرده بودم که بنده ناقابل هم در ابتدای انقلاب اشتباه کرده ام وباید از هرجای قانون شکنی فریاد برمیآوردم که نکردم یعنی همگی مسولیم منتها بنده تا زمان اشغال سفارت امریکا واستعفای مرحوم بازرگان وجنابعالی تا انتخابات سال88.ایا اینطورنیست وهمه خرابیها بدست شخص رهبر بوده ؟نه قربان بیش از ایشان اقای رفسنجانی مقصراست وهمین طور دیگران .ایا انتخابات سال 84 واقعا مورد تایید بود ؟چرا اقای کروبی همان موقع خروج نکرد ؟ایا قتل وعام های دهه سصت جنایت نبود ؟چرا اقای موسوی خروج نکرد ؟ایا برکناری بنی صدر غلط نبود ؟چرا اقایان تماشا کردن وبی قانونی وقانون شکنی را تایید کردند ؟ما همه اگر بدرستی بخواهیم قضاوت کنیم از لحظه ایکه بختیار نخست وزیرشد به بیراهه رفتیم که خود داستانی جداگانه دارد .خشت /////بد وکج نهاد واین کجی ادامه دارد .برای اصلاح ان باید دیوار را از ریشه دراورد ومجددا از نوگذاشت .
خانم ابارهیمی مقصر اصلی همان است که شما می خواهید او را از همه ی گناهان مبرا بدانید. لابد ما ایرانی ها می خواهیم خودمان خود به خودی به زندان برویم و شکنجه بشویم به گناه چیزی که اسمش آزادی بیان است. این یک نمونه ساده بود… و لابد ما خودمان می خواهیم قیمت سکه و ارز هر ثانیه بالاتر برود و خودمان مبهوت کارمان باشیم. بس کنید این حرف ها را. اگر خیلی ناراحت هستید که ایرانی هستید لطفا به فکر یک تابعیت جدید باشید. یا حق
حرفهای /// آقا در مورد مردم دقیقا توسط این خانم بیان شده. با کمی جستجو میتوانید آنرا پیدا کنید که ایرانیها را آدمهای متملق و دورو توصیف کرده
خانم ابراهیمی عزیز
چقدر لذت بردم ار نگاه شما به ایران و ایرانی. وقتی به اطراف نظر کنیم آنچه گفتید به وضوح دیده میشود. که من نوعی هم … .
فراموش نکنید طبق نظر شما دیگران هم حق دارند مخالف شما یا موافق ویا منتقد شما باشند .به شیوه شما بیآیید از فرصت
بدست آمده استفاده کنیم و هر کس دیدگاه خود را بی واهمه بیان کند . در این رهگذر به وسعت نظر نزدیک میشویم . آگاهی
اولین گام است .
جناب آقاي نوري زاد، نامه سركار خانم ابراهيمي را مطالعه كردم و چون بنده هم يك شهروند درجه صفر بوده كه اتفاقا به نوشتار مرحوم دكتر شريعتي در زمان انقلاب ارادت خاصي داشتم نكته اي را بيان مي كنم. جهت انتشار آن هر گونه كه صلاح ديديد با منت بر روي چشم پذيرا هستم.
براي روشن شدن موضوع، قبل از بيان مطلب اصلي ابتدا سريع چند نكته انقلاب از ديدگاه خودم را بيان ميكنم.
قبل از انقلاب،ايراني جماعت تا اين حد، صفات ذكر شده در نامه سر كار خانم ابراهيمي را نداشت يا حداقل من به ياد ندارم و نشنيدم. يادم است كه از تابستان تا بهمن ٥٧ ايراني جماعت همدل و صادق بود. اوج صفات خوب را در طول اين دوران كوتاه به چشم ديدم. انقلاب كه شد صحبت از رژيم و ساختار جديد به ميان آمد. مردم (حداقل من) اگر همه با روحانيون به رهبري آقاي خميني بودند، فكر ميكردند كه دواي درد آنها حكومت عدل اسلامي است. حكومتي كه در آن عدالت حرف اول را ميزند. حكومتي كه در آن از زبان پيامبر اكرم و امامان شيعه احاديث و روايات زيادي در رابطه با عدالت شنيده ميشد. مردم مانند داندانه هاي شانه با هم برابرند. حكومت با كفر ميماند با ظلم نه و احاديثي مشابه از زبان حضرت محمد (ص). حضرت علي كه در نظرمان عين عدل بود.
حال كه به گذشته نگاه ميكنم، آقاي خميني با گاندي و نلسون ماندلا كه اولي قبل و دومي بعد از آقاي خميني به رهبري رسيدند زمين تا اسمان تفاوت داشت. آنها مسلمان نبودند اما به حقوق بشر احترام ميگذاشتند و آنرا در رهبري خويش رعايت نمودند. از شب ٢٢ بهمن و اعدام انقلابي چهار تن از سران قواي نظامي از جانب انقلابيون نشان از آن داشت كه رهبر ايران خيال عفو عمومي كه پيامبر اكرم بعد از فتح مكه آنرا صادر كرد، ندارد و اين يعني رعايت نكردن حق بشر. براي من مهم نيست كه چه توجيهي براي اين عمل غير انساني (محاكمه در دادگاه انقلابي) وجود دارد، مهم زاويه انقلاب و رهبري در ايران با انقلاب و رهبري در هند يا در افريقاي جنوبي است. در هر دو كشور مذكور نيز خشم انقلابي مردم وجود داشت اما هم گاندي و هم ماندلا شجاعانه در مقابل اين خشم ايستادند و آنرا به رافت انساني تبديل نمودند. آقاي خميني اينكار را نكرد و برعكس با خشم انقلابيون(همه اعم از اسلامي، مجاهد، چريك، وغيره) همراه شد.
من بعنوان يك شهروند درجه صفر نيز به اين اعتقاد دارم كه فرهنگ امروزه مردم هند و افريقاي جنوبي زمين تا اسمان با فرهنگ جامعه امروز ايران تفاوت دارد. اما علت آنرا در ذات مردم و تقصير آنرا در تغيير رفتار فرهنگي مردم ايران نميبينم. علت آنرا در زاويه رهبري انقلاب با رعايت حقوق بشر ميبينم كه از همان رفتار شب ٢٢ بهمن شروع و بعد از ٣٣ سال به اينجا رسيده است.
بعد از پيروزي انقلاب صحبت از ساختار رژيم جديد بود. رهبران موفق جوامع امروزي، رهبراني بودند كه در ساختار قدرت جايي براي خود در نظر نداشتند، قدرت را بلافاصله به مردم واگذار كردند. متاسفانه در ايران اين امر هرگز رخ نداد. در ايران انقلاب تمامي نداشت و بنا به گفته فردي انقلاب جوان ايران به سمت انقلاب پير و كهنه قدم بر ميداشت. حافظ انقلاب هم قاعدتا رهبر است و بايد براي حفظ آن در مسند قدرت باقي بماند. مهم حفظ انقلاب است. بنا بر اين نگهداري از انقلاب از اهم واجبات است و اين واجب رفتار انقلابي از تمام اقشار مردم طلب ميكند. سر كار خانم ابراهيمي به اين نكته توجه دارند كه در رفتار انقلابي، جايي براي اخلاق و صفاتي نظير محبت، عشق، دوستي و برادري وجود ندارد. رفتار انقلابي يعني پاسداري از انقلاب حتي اگر منجر به زير پا گذاشتن همه چيز شود.
و اما نكته اصلي كه به ان اشاره دارم. فرق انقلاب با اصلاحات در اين است كه انقلاب يك حالت گذر است، از يك رژيم به يك رژيم ديگر، از يك ساختار به ساختار ديگر بنابراين در پيروزي يك انقلاب لازم است كه ساختار قبلي به كلي نفي و ساختار جديد بوجود ايد. متاسفانه رهبران جمهوري اسلامي به حالت گذراي انقلاب قناعت كردند و خود به عنوان رهبر انقلاب در مسند قدرت قرار گرفتند. انقلاب ما از اين حالت گذر هنوز خارج نشده و بلاتكليفي و سر در گمي مردم نتيجه اين حالت گذر است. پس نميتوان تك تك مردم را مقصر دانست چرا كه به هر دليل انقلاب كردند.
سركار خانم ابراهيمي، انچه كه شما در صفات و رفتار جامعه ايراني (چه داخل، چه خارج) به درستي به آن اشاره داشتيد به دليل همين بلاتكليفي است.در جامعه امروز ايران سياست، اقتصاد، و فرهنگ بلاتكليفند. چطور من ميتوانم توقع داشته باشم كه مردم بلاتكليف نباشند. به اطراف خويش كه نگاه مي كنم، رفتار انقلابي و بلاتكليفي را بخوبي ميبينم. تمام مشكلات جامعه ما از بلاتكيفي نشات ميگيرد. كه چند مثال روشن و همه پسند را بيان خواهم كرد.
حكومت و جامعه هر دو حق و حقوقي دارند كه بايد مطابق قانون رعايت شود اما انقلاب حقي براي هيچ كس بجز خودش قائل نيست.
ساختار حكومت اسلامي ايران بيشتر شبيه ساختار يك انقلاب است تا حكومت. رهبر جامعه كه رهبر معظم انقلاب ناميده ميشود. شوراي خبرگان در تعيين رهبر،شوراي نگهبان جهت انتخابات، قواي سه گانه كه هيچكدام استقلال نداشته و زير نظر مستقيم رهبري است. قواي لشگري كه عمده ان سپاه پاسداران (پاسدار انقلاب كه اكنون براي پاسداري در اكثر مسائل اجرايي، سياسي، اقتصادي، قضايي، مقننه و فرهنگي دخالت مستقيم دارد) و ارتش است. براي من به عنوان يك شهروند درجه صفر اين سوال ساده وجود دارد كه ايا اين ساختار يك ساختار حكومتي و بر روي قانون استوار است؟ براي مشكلات جاري مردم مانند تورم، گراني، بيكاري بعنوان معضل چه كسي در اين ساختار پاسخگو است؟ هنوز بعد از ٣٣ سال از انقلاب، شهروند ايراني را به جرم ضد انقلاب بودن بيكار ميكنند، به علت نبود سياست اقتصادي روشن، واحدهاي توليدي، خدماتي تعطيل شده و شهروند ايراني بيكار ميشود. دلار طي چند هفته ٦٠ درصد افزايش قيمت دارد. مردم از نظر آزادي هاي مدني دو تيكه و بلاتكليفند كه ابراز عقيده يا اطاعت امر كنند. ابراز عقيده اگر منجر به انتقاد از يكي از عوامل ساختار بالا باشد كه منجر به زندان است. ساختار حكومتي ذكر شده كم كم در طي ٣٣ سال در لايه هاي اجتماعي مردم هم نفوذ كرده است. رئيس يك بخش (هر بخشي، فرق نميكند) ولي فقيه آن بخش است. اگر يك كارمند جزء از رئيس خود كوچكترين انتقادي كند بلافاصله از آن قسمت معذول است. راهي به جز اطاعت امر مطلقه از رئيس وجود ندارد. همين شيوه در بازار، هنر، حوزه و دانشگاه و خلاصه همه جا حاكم است.
البته اين بلاتكيفي تنها دامن مردم ايران را نگرفته است بلكه دول ديگر نيز در رابطه با حكومت ايران بلاتكليفند. جامعه بين الملل بدرستي نميدانند كه با يك حكومت اسلامي يا يك انقلاب اسلامي طرف هستند. مسائل خارجي امروز نظير، دسترسي به انرژي هسته اي، بي تفاوتي به بيانه هاي حقوق بشر، تسخير سفارت انگليس، تهديد و جنگ سرد در مورد تحريم نفت ايران همه رفتارهاي انقلابي از سمت ايران است كه بعضي از مجامع و دول خارجي را فعلا به سمت تحريمهاي سختگيرانه سوق داده است.(به مسئله حقوق بشر در عربستان سعودي توجه كنيد. مسائل اسلامي حقوق بشر كه در آنجا طبق بيانه سازمان ملل وجود دارد به مراتب بيشتر از ايران است. ولي در عربستان حكومت ال سعود وجود دارد نه انقلاب ال سعود)
در آخر، اعتقاد راسخ دارم كه بزرگان و رجال سياسي فعلي ايران (از هر عقيده، نژاد، دسته و گروه) ميتوانند با منطق گفتگو و همدلي راهي براي برون رفت از وضعيت فعلي جامعه پيدا كنند. در اينصورت فرمايش سر كار خانم زهرا ابراهيمي را بر روي ديده چشم نهاده و برادرانه، دوستانه با وحدت ملي دست در دست هم با محبت و عشق به ميهن و يكديگر سعي در آباداني ايراني سر افراز ميكنيم.
فريبرز قرهي
خانومه زهرا ابراهیمی -الهه
راستی چرا در ارائه این پیشنهاد به طرف مقابل (آقای خامنه ای و کلا حکومت) ذره ای اصرار نمیکنید؟
خانومه زهرا ابراهیمی -الهه
با سلام
در اینکه شما انسان مهربان و خیرخواهی هستیدشکی نیست ولی به نظرم بیش از اندازه ساده لوح واحساساتی هستید.خواهر گرامی شما با وجود اینهمه ظلم و جور در حق مردم وقتل و شکنجه معترضین حق طلب کسی را که مسئول مستقیم این نابسامانیهاست فصل الخطاب و ریش سفید و …. میدانید و ادعا دارید که ایشان نکات مثبت زیادی دارند! بله شاید ایشان خوب شعر بگویند خوب سخنرانی کنند خوب…… ولی این نکات مثبت ذره ای به درد مردم نمیخورد.خواهر عزیز 33 سال است که وضع مردم از هر لحاظ هر روز بدتر از دیروز شده.شما پیش چشم همه آقای نوریزاد را ترغیب به دروغگویی میکنید که مثلا به مردم بگوید خواب دیدم که دیگر ننویسم.خانوم محترم چرا میخواهید علاقه تان را به آقای خامنه ای پنهان کنید؟ از فحوای نوشته هایتان (هم نامه تان به نوریزاد و هم کامنت تازه تان) کاملا مشخص است که دل در گرو ولایت دارید.بنده 35 سال دارم ودر دوران 18 تا 22 سالگی بنده هم علاقه مند افکار دکتر شریعتی بودم اما گذر زمان و مشاهدات و مطالعاتم به من آموخت که ایشان هم راه را به خطا رفته اند.کلا دین که به سیاست و حکومت آلوده شد نتیجه اش میشود این و فجایع قرون وسطی.شما بجای تهدید اول ببینید افکارتان چقدر طرفدار دارد؟ بله البته که ذکر نکات مثبت یک شخص یا حکومت کار خوبی است ولی نه وقتی که نکات منفی و سیاهش هزاران هزار برابر نکات مثبتش است.شما عملا اعتراض به ظلم را تخطئه میکنید.خانومه محترم بر سر کسی که حقت را خورده و بر تو ظلم کرده فریاد بکش نه اینکه از وی تشکر نموده و بخاطر ظلمهای نکرده اش از وی قدردانی بعمل آور.
جناب آقای نوری زاد با سلام چرا نظر بنده را درمورد فیلم Animal farm منتشر نکردید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باز هم دارید سانسور می کنید و از این نظر نامم را مرودشتی 2 گذاشتم چون وقتی یه همشهری دیدم این فکر به نظرم رسید که شروع کنیم و با اسم شهر و محلمان که ایران عزیز را تشکیل می دهد به شما و همه کاربران و مردم بگیم که همه جای جای ایران و نقطه نقطه ایران بیدار شده اند اینجوری ادم امیدوار میشه که سایت شما رو فقط پایتخت نشینها بازدید نمی کنند بلکه همه به این بیداری رسیده ایم
خانم محترم تا وقتی که همه تقصیرها به گردن دشمن بیفته ما از داخل مملکت غافل و همیشه در قهقهرا خواهیم ماند
از همه خواهش میکنم فیلم Animal farm
ساخت شرکت Halwak نویسنده George owral را ببینید تا داستان یک انقلاب را کاملا درک کنید
خواهش میکنم خانم ابراهیمی هم به این نکاتی که عرض می کنم گوش فرا دهند بلکه کمی منصف تر شوند. اولا نسل دوم و سوم این انقلاب که اکثریت جمعیت را تشکیل می دهند هیچ نقشی نه در انقلاب داشته اند و نه در مواردی که ایشان به مانند یک گرز بر سر ملت ایران میکوبند. من گمان می کنم سوالات شما همه با فرضهای غلطی مطرح شده اند که ساخته و پرداخته ذهن خود شما است. مگر مردمی که مسالمت آمیز به خیابان می آیند که رای شان را بخواهند دیگر چگونه باید بنویسند و سخن بگویند و اعتراض کنند که مبادا به مقام رهبر و یا ذهن شما بر نخورد.
دوما شما اگر محقق می بودید می دانستید دکتر سروش در انقلاب فرهنگی هیچ نقشی نداشته است ، حداقل در چندی جلسه سخنرانی ایشان من به طور حضوری و مفصل توضیحات ایشان را شنیده ام که ایشان در ستاد انقلاب فرهنگی که بعد از بسته شدن دانشگاهها تشکیل شد تا دانشگاهها را باز کنند عضو شدند و نه بستن دانشگاهها . ایشان صد بار این را به طور مفصل توضیح داده ولی امثال شما بدون تحقیق و دانایی مداوما به تخریب طرفهایتان می پردازید و بعد به یکباره همه ملت ایران را به مانند خود فرض میکنید. اتفاقا مردم ایران نسبت به دیگر مردمان دنیا شریف و صحیح اند در فرانسه اگر ذره ای از حمایتهای اجتماعی کم شود ملاحظه فرمودهاید چگونه چند هزار مغازه و ماشین به آتش کشیده میشود در انگلیس یک جوان سیاه پوست طوری میشود لندن در یک شاب غارت می شود و اوباش آن آبروی کشورشان را می برند ، کجا شما در ایران شاهد چنین اموری بوده اید. مردم ایران اگر یک مشکل دارند آن همین استبداد خانمانسوز فعلی است و آقای محمد نوریزاد هم به درستی همان راس فتنه را هدف گرفته و روشنگریهای ایشان بسیار برجسته و مفید بوده است. این ملت در این سی سال چه می توانسته است بکند که نکرده است و این حکومتهای مستبد در این سالها چه خیانتی در حق آرمانهای این ملت می توانسته بکند که نکرده است. خانم ابراهیمی آقای نوریزاد و دیگر دوستان مقاوم ما در زندان اگر می خواستند می توانستند در راحت ترین و بهترین شرایط زندگی قرار گرفته و مشکلات کشور را همانند شما به گردن خود مردم بیاندازند و بگوید خلایق هر چه لایق ولی این کار را نکردند و هزینهای بس سنگین پرداختند تا شاید فرزندان شما به روزگار تلخ نسل فعلی مبتلا نگردند. لطفا تجدید نظری در متن خودتان بکنید و کمی منصف باشید. همانا ارزش قلم در انصاف آن است.
درود می گم به بیان شیوا و نگاه تیزبینانه تون خانم ابراهیمی… احساس می کنم فضایی که برای گفتگو مهیا شده و به نظرم خود آقای نوری زاد هم نقش مهمی در این فضای گفتگو ایجاد کرده و به شکلی هم تضارب آرا را می بینیم و هم به شکلی همگرایی دیالوگ هارا… همه و همه می تونه به درک فضای جامعه مدنی در این وانفسای من من ها کمک کنه… انشا… هم خودمون و هم حاکمانمون بتونن بیشتر رو اعمال و نتایجش بهتر و بیشتر فکر کنن.. در پرتو الطاف حق…
خانم ابراهیمی به نظر می رسد شما کاملا آموزش دیده اید یا نامه ای را به امضای شما رسانده اند ،دست بردارید نمک برزخم ملت نپاشید .موهای بیرون زده از روسری را در راهپیمایی های حکومتی زیاد دیده ایم .نخ نما شده است .کدام دلجویی حکومت از آسیب دیدگان 88 را می گویید .ای کاش یک مثال برای آن میزدید .برو این دام بر مرغ دگر نه
خواهش میکنم خانم ابراهیمی هم به این انتقادات گوش فرا دهند. اولا نسل دوم و سوم این انقلاب که اکثریت جمعیت را تشکیل می دهند هیچ نقشی نه در انقلاب داشته اند و نه در مواردی که ایشان به مانند یک گرز بر سر ملت ایران میکوبند. من گمان می کنم سوالات شما همه با فرضهای غلطی مطرح شده اند که ساخته و پرداخته ذهن خود شما است. مگر مردمی که مسالمت آمیز به خیابان می آیند که رای شان را بخواهند دیگر چگونه باید بنویسند و سخن بگویند و اعتراض کنند که مبادا به مقام رهبر و یا ذهن شما بر نخورد.
دوما شما اگر محقق می بودید می دانستید دکتر سروش در انقلاب فرهنگی هیچ نقشی نداشته است ، حداقل در چندی جلسه سخنرانی ایشان من به طور حضوری و مفصل توضیحات ایشان را شنیده ام که ایشان در ستاد انقلاب فرهنگی که بعد از بسته شدن دانشگاهها تشکیل شد تا دانشگاهها را باز کنند عضو شدند و نه بستن دانشگاهها . ایشان صد بار این را به طور مفصل توضیح داده ولی امثال شما بدون تحقیق و دانایی مداوما به تخریب طرفهایتان می پردازید و بعد به یکباره همه ملت ایران را به مانند خود فرض میکنید. اتفاقا مردم ایران نسبت به دیگر مردمان دنیا شریف و صحیح اند در فرانسه اگر ذره ای از حمایتهای اجتماعی کم شود ملاحظه فرمودهاید چگونه چند هزار مغازه و ماشین به آتش کشیده میشود در انگلیس یک جوان سیاه پوست طوری میشود لندن در یک شاب غارت می شود و اوباش آن آبروی کشورشان را می برند ، کجا شما در ایران شاهد چنین اموری بوده اید. مردم ایران اگر یک مشکل دارند آن همین استبداد خانمانسوز فعلی است و آقای محمد نوریزاد هم به درستی همان راس فتنه را هدف گرفته و روشنگریهای ایشان بسیار برجسته و مفید بوده است. این ملت در این سی سال چه می توانسته است بکند که نکرده است و این حکومتهای مستبد در این سالها چه خیانتی در حق آرمانهای این ملت می توانسته بکند که نکرده است. خانم ابراهیمی آقای نوریزاد و دیگر دوستان مقاوم ما در زندان اگر می خواستند می توانستند در راحت ترین و بهترین شرایط زندگی قرار گرفته و مشکلات کشور را همانند شما به گردن خود مردم بیاندازند و بگوید خلایق هر چه لایق ولی این کار را نکردند و هزینهای بس سنگین پرداختند تا شاید فرزندان شما به روزگار تلخ نسل فعلی مبتلا نگردند. لطفا تجدید نظری در متن خودتان بکنید و کمی منصف باشید. همانا ارزش قلم در انصاف آن است.
سرکار خانم ابراهیمی با سلام و عرض ادب مطلب زیبا و شیوا و درد آشنای شما مرهمی بر زخم های من بود من نیز بتازگی با آقای نوریزاد آشنا شده ام و یکی دو بار این موضوع را به ایشان یادآور شده ام درد بزرگ ما دوروئی – دروغگوئی – تقلب فریب کاری منفعت طلبی میباشد سخت است اگر امید به بهبود این وضع داشته باشیم شما با قلم شیوا خود به این فرهنگ فراموش شده کمک کنید ایرانیان دچار نوعی سردرگمی شده اند و خود نیز عالم به اعمال خود نیستند مجددا از شما تشکر میکنم
نمی دونم به این خانم یا آقای منتقد چی بگم .ولی اونو دعوت می کنم به خواندن وتامل در نهج البلاغه وتفاوت های امام را با دیگر حکام از زبان خودشان .ان وقت فکر می کنم شاید نظرشان تغییر کند .ضمنا بهتر است در مورد مردم ایران مودبانه تر صحبت کنند در تمام دنیا همه جور آدم آزاده وچاپلوس وجود دارد واین جاذبه ی رهبران است که کدام یک را جذب کنند .ویادمان نرود که زنبور عسل بر گل مینشیند .
متأسفانه ما ایرانی ها یا ساکت میمانیم و یا انقلاب را دوست داریم. زنده یاد جلال آل احمد از ایرانی های خودمان فرهنگ جالبی را نقل میکند و آن اینکه : در ایران ما هیچ زنده خوبی پیدا نمیشود و هیچ مرده بد.
گر ملک از باغ رعیت بخورد سیبی برآرند غلامان او آن درخت را ز بیخ
درود بر شما زن ایرانی
به عقیده این من نادان در نوشتار شما چیزی از قلم افتاده .
هموطن عزیز
حاکمان از مردم و مردم نیز از حاکمان تاثیر میگیرند .
سخنان خوبی گفتید اما شما به نیمی از جمله بالا توجه نداشتید و از تاثیر حکومت بر مرم گذشتید .
دیگر اینکه ب گمانم نوک تیز قلم را به سوی ظالمان و روشنگری همراه با لطافتش را برای مردمان به کار ببندید راه را به صواب تر رفته اید.
بدرود
خانم ابراهیمی قلم فرسای چنین نامه ای این فکر را در ذهن متبادر میکند که سرکار انطور که فرمودید یک خانم خانه دار و طبقه صفر اجتماعی نیستید بلکه بر عکس یک فرد اموزش دیده و دارای عقبه فکری ولایت مداری هستید !! خانم ابراهیمی تمام دیکتاتور ها وقتی به پایان خط نزدیک میشوند برای خفظ خود شعار کی بود کی بود من نبودم را از طریق عوامل آموزش دیده خود در سطح جامعه رواج میدهند ! بخصوص جامعه بقول شما هر انچه نثار ش کردید یعنی ایران! مطالب شما از نظر تا ریخی درست است اما وظیفه رهبران برای رهبر شدن در چیست؟ آیا فقط کسب قدرت است؟ یا اصلاع فرهنگ ساختاری جامعه ؟ مگر دنیای متمدن غرب چنین جوامعه ای را تجربه نکرده اند ؟ مگر حکومت کلیسا کم جنایت و ظلم به مردم ان دیار کرد؟ بنابرین چگونه امروز همان جوامعه به چنینین کمال انسانیت رسیده اند؟ جز این نبود که رهبران متمدن قانون گرا و وطن دوست! خانم ابراهیمی مثالی میزنم فرض کنیم فرزند یا فرزندانتان در خانه شما را همطراز یا خود حضرت فاطمه بدانند بصرف اینکه از محبتهای بیشتر شما بهره بگیرند؟ خودتان که خصوصیات بچه ها را میدانید! شما چه کار میکنید؟ ایا به توهمات دروغین ان صعه میگذارید یا راه درست ابراز محبت به شما را به او یاد میدهید؟ منطق راه دوم را الگو میپندارد. چطور از سال 57 بت پرستی شروع شد؟ وقتی مردم عوام برای تبرک هر شیی را به سوی اقای خمینی میفرستادند ایشان یک بار اعتراض نکردند؟ چطور بقول شما فرصت طلبان مال اندوز به ایشان گفتند بگو امام زمانید و خیال ما را راحت کنید ایشان مخالفتی نکردند؟ وووووو …. دیگر خود بهتر میدانید. خ اب زیر ساختهای فرهنگی یک جامعه را قوانین مدون که لازمال اجرا اولا توسط خود رهبران سیاسی ان جامعه ایجاد خواهد شد . آیا شما چنین رهبر یا رهبرانی را در این 33 سال دیده اید؟ فرزند شما راستگوی را باید چگونه بیاموزد؟ جز از طریق شما؟ جامعه ایرانی حکم آن فرزند را دارد که کردار نیک گفتار نیک و پندار نیک را بایستی از پدر خویش که همان رهبر جامعه است بیاموزد. آیا شما این صفات نیک را تاکنون دیده اید؟ بنابراین نامه نگاریهای اقای نوریزاد یکی از بستر سازیهای فرهنگی مردم است. یکی دیگر از صفاتی که برای ایرانی بکار میبرند چماق زور بالای سر است! شاید پر بیراهه نباشد!!! خوب یک رهبر وطن دوست نمیتواند این چماق را تبدیل به قانون برای اصلاع و پیشرفت کشور کند و با ان راحتی و اسایش و بالا بردن سطح زندگی مردم نماید؟ بجای زندانی کردن شکنجه و اعدام؟ اقای نوریزاد فرهنگ نقد و پاسخگو بودن در قبال مسیولیت داشتن را به مردم بدون اینکه بترسن اموزش میدهند. خ اب ایا کسی چنین جسارتی را در گذشته داشته است؟ مطالب زیادو وقت تنگ ایران در بحران نابودی قرار گرفته است نبابر این فقط شخص اقای خامنه ای باید مورد مخاطب قرار گیرد تا از یک فاجعه تاریخی جلوگیری شود. در پایان قابل تحسین است که نامه های ایشان همه را به واکنش میکشاند که این خود بهترین اصلاح و فرهنگسازیست. به امید ایرانی آزاد و سکولار
روز انتخابات سال ۱۳۸۴ با خود می گفتم اگه فردی در ایران ریاست جمهوری را بدست گیرد که تعامل مادی و معنوی بادیگران نداشته باشد قطعا ملت ایران با مشکلاتی برخورد خواهند کرد که همین آش و همین کاسه تا سال ۱۳۹۰ است البته سنوات قبل ما هم تعریف جالبی نداشت لیک این چند سال عزیزانی که خود را داعیه دار انقلاب و جنگ می دانند هم تاب نیاورده و بر روی هم تیغ بخاطر جاه و مقام و رانت و سهم خواهی و غیره وغیره کشیدند که حتی در مواقع اضطرار هم حرف های یکدیگر را نمی شنوند البته شنیدن حرف های اینچنینی در مواقع بحرانی تسکینی موقت است که تنها چند صباحی ازحیث روانی ما را قانع می نماید چرا باید چنین باشیم چرا پست رفت می کنیم آیا نمی خواهیم یک نفر را بعنوان نه رهبر بلکه پیشکسوت قبول داشته باشیم چرا همه فکر می کنیم پیشکسوت تر از دیگرانیم مگر چقدر تجربه اندوخته ایم که اینقدر برخود غره شده ایم چرا خوبیها و اعمال نیکو پسندیده گذشته خود را در دیگر ممالک باید بوضوح ببینیم اما دریغ از حال و روز کنونی خود ما را چه میشود مگر مصیبت ایمه بخاطر رحم و دلسوزی برآنان است یا بر امت آنان اگر نیک بنگریم اوضاع کنونی ما با اینهمه تفرقه در میانمان سیل اشکها را خواهان است چرا به گناهانمان اعتراف نمی کنیم چرا اگر جرات اعتراف نداریم به کناری نمی رویم و با تعارفات بی پایه و اساس دیگران خود را گول می زنیم مگر انقلاب و حکومت را فرد نگه داشته است که اینقدر نگرانشیم نمی دانم شاید فقط انتظار فرج بهتر باشد و باشد وباشد اگرچه با این دید نعوذ وبالله خود کار ناصواب است.
خواهرم , ارادتمندي به دکتر شريعتي صرفا با کراوات زدن يا پوشش ناقص به سر کردن تجلي نمي يابد , بايد سرکار ارادت تان را به اعتقادات دکتر ابراز داريد مگر شريعتي نمي گفت مشارکت در امور خيريه و خدمت به مردم يک عمل حسنه است اما عمل صالح و اساسي نيست ؟ پس چطور اتتظار داريد که که بياييم چشم مان رادر مقابل خيانت ها فروبنديم ,فقط خوبي ها را ببينيم , سرمان را پايين آوريم و مثل بچه آدم به سهم خود به مردم خدمت کنيم.؟!! مگر شريعتي نمي گفت ” وقتي در صحنه حق و باطل نيستي هر جا که خواهي باش , چه به نماز ايستاده باشي چه به شراب نشسته باشي هردو يکي است ” خانم ابراهيمي انگار شما در دهه 60 بسر مي بريد که مي خواهيد بچه مودبي باشيم و به مسئولين فرصت دهيم که فارغ از بحران به رتق و فتق امور بپردازند. مگر کم داشتيم بزرگواراني که تفکر شما را داشتند و بدون ادعا صادقانه و ايثار گرانه فداکاري کردند؟ آنها اکنون کجايند؟ کنج خانه , گوشه زندان يا ديار غربت در پي کاري و ناني آبرو مندانه ؟ راستي چرا سرکارکمي نصايح خودتان را متوجه طرف مقابل نمي فرماييد که اين دلسوزان بي ادعا را به گوشه اي پرتاب نکنند يا چرا به آقايان نمي فرماييد که به چه انگيزه ای همه بدبختي ها و کاستي هاي مملکت را متوجه دشمن و ايادي داخلي آن ميدانيد شما سرتان را پايين افکنيد و بي توجه به دشمن در خدمت مردم صادقانه عمل نماييد شما فرهنگ سازی کنيد آنگاه نگاه مردم تغيير می کند , همه چيز سامان مي يابد. سرکار خانم ابراهيمی , نکند امتناع از اندرز دادن به مسئولين از سر ترس يا ارادت تان به آنان باشد؟!!!! جسارت بنده را ببخشيد.
آقا سعید منظورت چیه که میگی “اگر نعوذ بالله معصوم هم آن بالا بنشیند،” ؟
یعنی واقعا دوست نداری حضرت تشریف بیارن و اون بالا بنشینن که به خدا پناه میبری ؟
یادم باشه حرفی نزنم که دلی بلرزد و خطی ننویسم که دلتنگ کنم دیگران را. یادم باشه جواب کینه را با کمتر از مهر و محبت و جواب دورنگی را با کمتر از صداقت ندهم. من یک بانوی خانه دار ایرانی هستم و با بینش و تحلیل قسمتهایی از نامهء خانم ابراهیمی موافقم و سعی میکنم در روابطم با سنگ هم لطیف برخورد کنم. البته در دلسوزی و خیرخواهی جناب نوری زاد شکی نیست اما همهء ما میدانیم که اصلاحات معجزه نیست که یک شبه به آن برسیم.
مردم ما در خرداد 88 به دنیا نشان دادند که با سکوت هم میتوان فریاد زد و حق را طلبید. فکر میکنید این نشانهء چیست؟ بله این ظرفیت بالا و پسندیدهء فرهنگ ایرانی را نشان میدهد که از چه پتانسیلی برخوردار است فقط کافی است به این مردم بی پناه، میدان داد تا همت و استقامت و شایسته سالاری خویش را به معرض نمایش بگذارد. ((مردمی صلح دوست، سازگار، محترم، وحدت خواه، باآبرو و باگذشت و ….)) حداقل در این سه دهه با آبروداری و وطن پرستی چشمان خود را بر روی خیلی ناحقی ها و ظلمها بستند.
ما شاهد آن بودیم در فضای باز پیش از انتخابات مردم همدلانه و همراه یکدیگر با عقاید و آرمانهای مختلف ولی با هم و کنار هم دوستانه تمرین دموکراسی میکردند. در آن روزها نقاط ضعف یکدیگر را خیلی کمرنگ می دیدیم و لذتی که آن روزها در ذهن ما نقش بست هرگز از یادمان بیرون نخواهد رفت، چون مردم ایران شایستگی آزادی را دارند. چه بسا حسودان و تنگ نظرانی که (منافع و بقاءشان را در خطر میدیدند) خود نیز شاهد آن بودیم فضای پاک و صمیمی را آلوده به سرکوب و کشتار کردند و به شعور مردم توهین نمودند، آنها را خس و خاشاک و بزغاله نامیدند و همان روزها تخم تفرقه و کینه را مجددا بر جامعه پاشیدند و مردم را از یکدیگر جدا ساختند.
خانم ابراهیمی احتراما در جای دیگری با شما مخالفت میکنم که فرمودید ایرانی مستبد پرست است. خیر. ایرانی مستبد زده و مستبدستیز است. همانگونه که به یک نمونه از آن برخوردها اشاره کردم به ایرانی اجازهء درست فکرکردن و خود تصمیم گرفتن را نمیدهند. اینگونه نمیباشد که مردم را نقد کردید. مردمی که لذت در کنار یکدیگر بودن را حس کردند و البته که باید وقت بیشتری برای کسب آگاهی بیشتر صرف کنند ولی بازهم نمیتوان بیش از این از مردم خرده گرفت زیرا برای آگاهی بیشتر مطالعات فراوانی لازم است. چه بسا با وجود دغدغه های مالی که حکومت به مردم تحمیل کرده، اولین چیزی که از سبد کالای خانواده حذف میشود کتاب است کتاب. موضوع اینست که بودجه ای به این امر اختصاص ندارد، اگر هم باشد در سمت و سویی نزدیک به جناحی خاص نه آن چیزی که منصفانه باشد.
و اما در مورد زندانیان سیاسی آزاد شده. کدام از آنان آزاد شده اند؟! جز اینکه از زندانی به زندانی دیگر آمده اند (از اوین به ایران)
حالا در آخر از جناب نوری زاد سپاسگذاری میکنم که در این راه پرخطر و پرهزینه از هستی و نیستی خود گذشته و صدای آزادیخواه ما ملت شدهاند. اکنون مسئولیتی به دوش ما واگذار شده تا در این راستا بتوانیم خواسته های برحق خود را طلب نماییم و با قلممان فریاد بزنیم که ظلم پایدار نیست و این حق هست که جاودان میماند.
به امید سرفرازی ایران و ایرانیان در سراسر دنیا
اما به نظراین حقیر کاری که آقای نوریزاد انجام می دهد همان فرهنگ سازی روحیه پرسشگری در مردم می باشد. مردم با این شیوه شکایت از رهبریت ، یاد می گیرندکه می توان از بالا ترین مقام دینی _ سیاسی محترمانه شکایت کردو مرتکب جرم و معصیت نشد. مردم یاد می گیرندکه امیران خود را بازخواست کنندو امیران که مردم را اینگونه بیابند به خود جرئت اشتباه نمی دهندو اعمال خود را مواظبت می کنند.هرچند کاسه دورغاب چین های قدرت هیچگاه از بین نخواهند رفت ولی کم اثرتر خواهند شد.
اگر می خواهی اسیر هیچ دیکتاتوری نمشوی فقط بخوان و بخوان و بخوان ” معلم شهید دکتر شریعتی”
آری ما ایرانی ها آدم های مستبد،دروغگو،نان به نرخ روز خور، هواشناسانی خیلی خوب که جهت بادرا عالی تشخیص میدهد،تنبل،فرصت طلب،خودخواه،احساساتی،…..هستیم.
به نظراین حقیر سراپا تقصیراگر به جای رهبریت کنونی ، مولا علی(ع) هم بود با این فرهنگ تملق گویی و مصلحت اندیشی ما ایرانی ها ، نعوذ باا… او هم دیکتاتور می شد. چرا دور برویم. وقتی انقلاب شد تاچند سال آیت ا..خمینی رهبر انقلاب بود پس از مدتی صدا و سیما وقت ایشان را امام خمینی خواند و مدتی بعد به جایی رسید که جناب آقای حجازی در حضور ایشان با لفظ پردازی گفت بگو امام زمانی و راحت مان کن!!!!!!؟
در یک اداره نگاه کنید باباتارئیس نیست کسی تحویلش نمی گیرد و او همه را تحویل می گیرد، اما وقتی رئیس شد همه تحویلش می گیرند و او کسی را تحویل نمی گیرد.
آری ما ایرانی ها حتی دین اسلام را نه آنگونه که پیامبر اکرم(ص) آورده بود، پذیرفتیم، بلکه آنگونه که خود می خواستیم رنگ و لاب ایرانی گری به آن زدیم و پذیرفتیم.برای همین است که ماایرانی ها درواقع بت پرستان قرن جدیدهستیم و با شیعه علی (ع) بسیار فاصله داریم.
تا فرهنگ ما اصلاح نشود آیت ا.. خامنه ای هم که برودو کسی دیگری بیاید باز اومی شود دیکتاتور جدیدوباید برای او شکواییه نوشت .
متن بسيار عالي و كم نظيريست ، اينكه هر يك از ما بايد اصلاح و تغيير را از خود شروع كنيم و در هر كجا كه هستيم مسئوليتمان را درست انجام دهيم تا فرهنگي نو را در كشورمان پي ريزي نماييم مطمئنا”در دراز مدت كار ساز خواهد بود من از چند سال پيش به اين نتيجه رسيدم كه در هر شرايطي سعي كنم بدون قضاوت ديگران و يا توجه به اتفاقات محيط پيرامون(دزديها ، چاپلوسيها ، زير اب زنيها و ..) كار خود را تا حد ممكن درست انجام دهم و هر روز ترازي از رفتار و اخلاق خود داشته باشم كه كار دشواري بود ولي در نهايت حداقل براي خودم بسيارمفيد و موثر واقع شد و نگاهم را نسبت به زندگي و ديگران تغيير داد . ليكن پس از اين چند سال با توجه به وضعيت بحراني پيش آمده كه فراگير شده و تحت تاثير عوامليست كه از دست ما خارج است ،سوال اينجاست ، خانم ابراهيمي در اين شرايط چه بايد كرد دوباره به خود بپردازيم و نسبت به اتفاقات جاري بي تفاوت باشيم يا كار ديگري بايد كرد ؟
پاسخ آقای رضا درمحتوی ( منهای بخشآخوندی) با تحلیل سرکار خانم زهرا چندان تفاوتی ندارد. عمیقا با این نظر که ” ازماست که برماست همچنین اینکه مجموعه حکومت ایرانی هستند و ازدل همین ایرانیان و نه از کرات و کشورهای دیگر “اعتقاد دارم.
خانم مخترم منهم یک ایرانی هستمبا همان توضیحاتی که دادید. باید بعرضتان برسانم که اولا_ معنی محبت در شعری که شما به آن استناد کرده اید با بیان نقاط مثبت دشمنان اسلام واقعی که از سخنان آقای نوری زاد استنباط میشود تفاوت دارد.
ثانیا_ شا خودتان ابتدا بجای اینکه نقاط مثبت مرحوم شریعتی حمله کرده اید و آقای نوری زاد و دکترسروش را در عین اینکه انتقاداتتان ممکن است وارد باشدرا بهای اینکه خوبیهای آنان را تقویت و مورد تقدیر قرار دهیدبی ارزش خوانده و منفی ارزیابی کردهاید. ثالثا_ با توجه به توضیحاتتان آیا یزید هیچ چیظ قابل تعریفی نداشت _ چرا امام حسین در مقابلش قیام کرد و با آرمانهای او برای برپائی دین اسلام مبارزه کرد. رابعا_ آیا شما نمونه قابل تعریفی از رهبران جمهوری …. بجز روش های ضد انسانی و ضداسلامی و قتل وغارت و به قهقرا کشاندن ایران و ایرانی و به هرز دادن سرمایه های مادی و انسانی این مرز و بوم از سال های اول تا بحال سراغ دارید، اگر بلی بشمارید نه آنکه کارهایی را که برای فریب مردم انگام داده ند را بعنوان کار خوبشان نمونه بیاورید. در خاتمه اگر بتوان گرگ خونخواری را بتوان با محلت و نوازش تغیر داد (همانطور که ضزب المثل ها عکس آنرا ثابت میکند) میشود اینهارا تغییر داد. آخر کسیکه(دیکتاتوری که) شرافت انسانی را که ویژگی اش آزادی است با خوی دیکتاتوری له میکند و بهمین دلیل نمیتوان انسانش خواند فکر میکنیدقابل تغییر است؟ در هر صورت کار آقای نوری زاد در جهت همان آیه قرآن و در جهت محتوای است که شما منظورتان میباشد هست. تا انسانها تغییر نکنند(خودشان را نسازند و تغییر ندهند) خداوند تغییری در آن قوم ایجاد نمیکند. خداوند داد تمام کسانیکه به فحشاو اعتیاد کشانده شده اند و داد تمام مظلومانی که (بچه های بیگناهی که بروی مین فرستاده شده اند و داد پدران و مادران وبرادران و خواهران وفرزندانی را که کسانشان بدست ای خاتلان اعدام شده اند را از این جنایتکاران بگیرد که حتما خواهد گرفت وروزی خواه نا خواه در یک محکمه و دادگاه مردمی محاکمه خواهند شد.
ظاهرا این خواهر عزیز از عمق فاجعه خبر ندارد . حاکمان را خوب نشناخته…..
مشکل همین جاست، یک دور و تسلسل است. امام علی: مردم به حاکمنشان از پدرانشان شبیه ترند. پس بدون پالایش حاکمان خاک را نمی توان علاج کرد و بدون مردم درست حاکم درست هم نداریم. پس راهی نیست جز قوی کردن این هر دو بال تا انسان تعالی یابد. هم تک تک ما مسولیم و هم حاکمان ما. نباید جدا کرد.
اینکه ما همه مسئولیم و باید از خودمان شروع کنیم و مستبد درونمان را خاموش کنیم کاملا درست و نکته ای بجاست. اما نقد ایشان گریبان خودشان و نوشته شان را هم می گیرد. اینکه نکات مثبت نامه نگاری های آقای نوری زاد در آن دیده نمی شود و درباره ایرانی ها فقط منفی بافی شده است. چرا خودتان از خوبی های ایرانی ها هم کمی نگفتید؟ به همان دلیل ساده روانشناسانه ایرانی ها در برابر این نوشته موضع خواهند گرفت در حالی که به قول خودتان می توانستید نکات هر چند کوجک مثبت را در ایرانی ها و هم چنین آقای نوری زاد ببینید و با محبت پیش روید.
خانم زهرا با اون قسمت از حرفاتون که گفتید همه ما ایرانیا سر و ته یه کرباسیم کاملا موافقم …….. منتها با قسمتایی که مربوط به وحدت و خود شکستن و یک دلی تون نه! …….. تو یه ماشین یه اتوبوس یه ترن اونی که فرمون دستشه سمت و سوی حرکت رو مشخص میکنه …. من و شما بشینیم روی صندلی هی خودمون و کج و راست کنیم !!!! نمیره نمیره نمیره ………. آبجی خانم آب رو باید از سرچشمه پاک کرد ……. من و شما محصول تفکر غلط چند ده ساله ایم
با سلام خدمت خواهر خوب و سخن دانم زهرا
به حق به مطلب دقیق و ظریفی اشاره فرموده اید . تا یکایک ما ایرانیان دارای ریشه های عمیق فرد پرستی و مستبد ستایی هستیم اگر نعوذ بالله معصوم هم آن بالا بنشیند، وضع کلی ما تغییری نخواهد کرد و همین خواهیم بود که الان هستیم و شاید کمی بدتر.
اما با نظر شما که بیائیم دست در دست هم بدهیم مخالفم .
خواهر عزیز ، شما نیک واقفید که تنها قشری که بر این ملک حکم نرانده بود پس از بیش از هزار و سی صد سال از صدر اسلام و بیش از آن حتی پس از مانی پیامبر و زرتشت نبی ، به واسطه تشبه به کمال مطلوب به قدرت رسید و در این سی و اندی سال چه گونه به اسم مقدسات ، منویات برخواسته از همان روحیه استبداد زده ایرانی را ( به قول جناب خاتمی) اجرا کرد و ما را از جهنم ندیده ترساند و به بهشت موعود پس از مرگ حواله داد و من ساده دل که می دانم فرق بین 1000 سال زمینی و یک نیم روز جهان عقبی چه قدر است و لابد می ارزد که تحمل کنم تا با ریسمان ولایت طبقه روحانی به بشت عدن بروم و از همه تنعمات بهره مند گردم ، چشم فرو بستم و دم بر نیاوردم و این گونه شد که استبداد دینی هم برای خودش پر بها شد.
خواهر عزیز به نیت جناب نوری زاد کاری ندارم و فکر می کنم قضاوت اجل از شان آدمیان است و خاص حضرت حق، ولی به نظر می رسد که آزادی ایشان نه از روی ارادت رهبری به شخص ایشان _ که زمانی به قول شما جزو حلقه مریدان و مراد سازان بوده _ بل که از روی تظاهر به تحمل نظر منتقد منصف است و چه کسی است که نداند اگر جناب ایشان نظر مساعدی به منتقد منصف داشتند وضع این ویرانه از نظر اقتصادی حداقل به نر می بود و این همه کسانی که روزی در به قدرت رسیدن ایشان سهمی داشتند اکنون از جمله خوارج و به تعبیر فعلی کفار جنگ بدر نبودند. و شخص رهبری برای اصلاح ذهن ولایت مداران و برکشیدن صفت نیک دیگری در قوه عاقله ایشان مرتکب این عمل گردیده است.
آزادی زندانیان سیاسی و سایر موارد مشابه نیز با توجه به به سابقه و قرائن ( که خدای را سپاس کم هم نیست) به همین گونه ارزیابی می شوند .
این که حریف به فکر رهایی و پاسخ گفتن است نه اندیشه در گفتار صحیح ، ولی آیا من برخوردار از تمام امکانات به سادگی و با برادری و صفا حاضرم داشته هایم را با شمای طبقه ی صفر تقسیم کنم ؟ بعید است نفس حساب گر من به من اجازه دهد این کار را انجام دهم. و آن چه مرا وادار می کند حق شما را به شما برگردانم خواست شماست و گرنه مرا چه کار به کم کردن از خود و دادن به دیگری !
تقصیر از من و شماست که حق غصب شده ی ما را باز پس نمی دهند که اگر ما با هم بودیم و هر کدام در نوع خود خودخواه ، دیکتاتور ، به تر از همه ، نظر کرده ی خداوند و حق به جانب نبودیم اوضاعی بسیار نیک تر از این می داشتیم ولی دلیل نمی شود که من و شمای پر تقصیر حق خود را مطالبه نکنیم و در عین حال نیز همان گونه که شما فرمودید اصلاح را از خود آغاز نکنیم
خواهر گران قدرم
توسعه هنگامی معنا پیدا می کند که متوازن و همه جانبه باشد و برای توسعه اخلاق نیک ، اجتماعی ارزشمند و حکومتی منصف هم به نامه های جناب نوری زاد نیاز است هم به وحدت مطلوب شما هم به گوش شنوایی برای شنیدن سخنان مردمان هر چند از طبقه صفر و زیر صفر.
آرزومند کامیابی حضرت عالی و سایر هم وطنان نیک خود هستم.
ای بابا … مشکل من و تو ایرانی بودن نیست مشکل این رژیم و سردمداران آن است، چرا فرهنگ امروز من با فرهنگ 33 قبل اینقدر تفاوت دارد؟ (البته به مراتب بدتر شده ایم) علت آن هم اشتباه محمد رضا شاه پهلوی بود که به گفته نویسنده اعتقاد داشت و سعی بر فرهنگ سازی اجتماعی ایران کرد، غافل از این که مذهب خشک و عقب مانده آخوندی بر جامعه و حتی خود او چنبره زده است. پس حق با شماست از خودمان باید شروع کنیم مغزها را از این ارتجاع باید خالی کنیم … آنوقت نیاز به آقای نوری زاد و امثال ایشان که دیگر بر سر سفره جایی ندارند، نخواهد بود و نقش رهبری و روشنگرایی از ایشان نخواهیم داشت و ایمان دارم و ایمان داشته باشید که بسوی راستی و درستی و آزادی و دیگر خوبی ها خواهیم رفت.
یادم رفت این نکته را بگویم هر چند همه میدانیم که کجا زندگی میکنیم. دیروز در شیراز چند نفر را اعدام کردند . کجا؟ جلوی یک مدرسه مدرسه ای که اکثر دانش آموزانش نخبه و استعداد درخشان هستند. مدرسه ای که از مهد کودک دارد تا دبیرستان. یعنی کمترین سن 5 سال و بیشترین سن 18 سال. چنان ترافیکی در محله معالی آباد میدان احسان بود بخاطر این اعدام که همه رهگذران از همه جا بیخبر این صحنه را دیدند. خانه های مستقر در حوالی میدان همه آپارتمانهای بلند متبه است حتما ساکنین بیگناه هم شاهد این توحش بودند. آیا دیدن جانکندن انسانی ولو جنایتکار توسط کودکان آموزنده است؟ یادم می آید در زمان جنگ فیلمهای خشن از تلویزیون نیم بند جمهوری اسلامی پخش نمیشد فیلمهای رزمی سا با مضمون خشن و مسوولین علت را تاثیر بد دیدن صحنه های خشن روی کودکان میدانستند. در جامعه های غیر اسلامی مثل اروپا و امریکا هم این فیلمها رتبه بندی میشوند تا کودکان نبینند ولی کودکان مظلوم ما باید شاهد این توحش جنایتکارانه باشند آنهم در صبح زیبای زمستان در هنگام ورود به مدرسه و آغاز روزی پر بار. اگر چاره ای جز کشتن این اشخاص نبود نمیشد آنها را در محلی خصوصی مثل زندان که قاعدتا پر است از جنایتکار با جنایات مشابه ، اعدام کرد که حد اقل آنها که خلافی سبک تر دارند عبرت بگیرند و جنایتکار نشوند؟ شاید شهر پر از جنایتکار است و ما بی خبریم؟ از همه رقت انگیز تر تکاپوی ماموران انتظامی بود که همچون صحنه گردان تاتر برای هر چه با شکوهتر برگزار شدن این مراسم تلاش میکنند. وا اسفا بر ما که به نظاره این صحنه ها مینشینیم و نمی توانیم حد اقل به احترام انسانیت و در اعتراض باین توحش نظاره گر جان کندن یک شرور نباشیم. براستی مسوول شرور شدن این شرور کیست؟ آموزش و پرورش، خانواده یا دم الهی که روح به تنش داده اشتباه بوده؟
خدای بزرگ رحمتت را شکر
با نظرات زهرا موافقم. ولی چگونه میتوان بینش یک جامعه و فرهنگش را اصلاح کرد؟ماهاتیر محمد اولین کاری را که پس از بدست گرفتن قدرت انجام داد اختصاص بودجه ای هنگفت به آموزش و پرورش بود و تحقیقات. کودکان ما در چه شرایطی دارند رشد میکنند. تفاوت محیط خانه با بیرون آنها چگونه است؟ آیا آنها تشویق به ریاکاری و دروغگویی نمیشوند. تقیه که علما و آخوندا بهش اعثقاد دارند یعنی چه؟
در بازدید از موزه جنگ پارک هیروشیما از ژاپنی که همراهم بود پرسیدم شما چطور تونستید با این امریکاییها کنار بیاید بعد از این فاجعه بمباران که حقیقتا روح انسان را آزار میداد. جواب داد: ما ژاپنی ها ادمای جنگ طلب و زوزگویی بودیم. بعد از این بمباران فهمیدیم که این خصلت خوبی نیست. عوض شدیم. الان ما مردمان صلح طلب و بیزار از جنگیم. و پیشرفتمان در گرو همدلی و حفظ حق و حقوق همدیگر و احترام به هم است.
ما کجاییم؟ رهبر که خوبه اون بظاهر تسلط بر جان و ناموس مال ما داره چون قدر قدرته . این ادمای درجه دو یا سه ای که مدیر میشن و بر صندلی ریاست مینشینند را نگاه کنید. همین دزدی که با پول این مردم رنجدیده الان راست راست داره تو کانادا راه میره مگر در صف اول راهپیمایی 22 بهمن سال گذشته نبود؟ حتما از شرکت کنندگان راهپیمایی 9 دی هم بود. امثال این بی همه چیز در کشور و در مسند قدرت زیادند و اطراف رهبر فرزانه را هم گرفتند جوری که شاید اگر صدایی هم از رهبر در بیاد نمیزارن ما بشنویم.
بله میر حسین درست گفت. رمز موفقیت ما در رشد آگاهی است. آگاهی و آگاهی و آگاهی.
ما نیازمند بازیافت اصلتمان هستیم. نیازمند باز تعریف واژه انسانیت و کنکاش آن در میان تاریخ به یغما رفته امان. چند روز پیش با راننده تاکسی هم صحبت شدم . گفت هر روز که از خانه بیرون میزنم تصمصم میگیرم که متمدنانه رانندگی کنم و قوانین را رعایت ولی همینکه به خیابان می آیم. رانندگی هموطنانم را میبینم ، برخورد پلیس و ……… اصلا نمیشود درست رانندگی کرد. ما مردمانی هستیم فریب خورده . انسان فریب خورده مثل انسان مارگزیده است از ریسمان سیاه و یقید نیز میترسد. نه تنها یک بار که بارها به این حضرات روحانی اعتماد کردیم. سال 57 در جریان انقلاب، سال 68 در جریان انتخاب رهبر ، سال 76 در جریان 2 خرداد ولی همه حاصلش پشیمانی شد. من نوعی به این قشر اعتماد ندارم چرا که خود بی اعتبارش کردند. بجای اینکه دکه گزینش را بر در حوزه های علمیه بزنند و در گزینش آخوند سختگیری کنند و هر کس و نا کسی را نگزاند جامه روحانیت بپوشد. آنجا را شل کردند و گزینش را بر در دانشگاه زدند که فارغ التحصیلش میخواست کار تخصصی کند. این شد که از درون حوزه گلستانی محلل بیرون آمد و از دانشگاه کردان!!