سر تیتر خبرها

احضار همسر و فرزندان محمد نوری زاد به اوین

این نخستین بار در موج بازداشت های گسترده پس از انتخابات است که همه اعضای خانواده یک زندانی سیاسی به دادگاه انقلاب احضار می شوند.برخی از فعالان حقوق بشر احضار خانواده محمد نوری زاد را با نامه سرگشاده همسر وی خطاب به مردم ایران مرتبط می دانند.همسر و فرزندان محمد نوری زاد، روزنامه نگار زندانی برای “ادای برخی توضیحات” به دادسرای انقلاب اسلامی مستقر در زندان اوین احضار شده اند.آنها صبح امروز –سه شنبه –باید خود را به یکی از شعبه های بازپرسی در زندان اوین معرفی کنند.این نخستین بار در موج بازداشت های گسترده پس از انتخابات است که همه اعضای خانواده یک زندانی سیاسی به دادگاه انقلاب احضار می شوند.

به گزارش خبرنگار کلمه ،خانواده نوری زاد پس از گذشت نزدیک به دوماه که از زندانی بودن وی می گذرد هنوز نتوانسته با او ملاقات ویا حتی تماس تلفنی داشته باشند و همین موضوع نگرانی ها را در باره سلامت نوری زاد افزایش داده است .

خانم نوری زاد سه هفته پیش برای شرح رنج هایی که در این مدت بر او و فرزندانش رفته است به ملاقات جعفری دولت آبادی ، دادستان تهران رفت تا به او یاد آور شود که اکنون همسرزندانی اش از کمترین حقوق شهروندی یعنی تماس با خانواده محروم است. فاطمه ملکی از دادستان تهران درخواست کردکه به خانواده اجازه ملاقات، تماس تلفنی و پیگیری پرونده همسرش داده شود .دادستان در پاسخ به اعتراض همسرنوری زاد بود : ” تا زمانی افکار ایشان مهار نشود ،به هیچ یک از خواسته های شما پاسخ داده نخواهد شد.”

خانم ملکی ،همسر محمد نوری زاد ،پس از این ملاقات در نامه ای سرگشاده خطاب به مردم ایران ، نوشت :

“اگر “مهار افکار افراد” در قوانین اسلامی، مدنی و یا انسانی ما، حقیقتاً از جایگاه قابل اعتنایی برخوردار است، و اگر امروز به جایی رسیده ایم که باید شمشیرها را علیه “اندیشه”ی افراد بالا ببریم، باکی نیست. چه؛ او خودش سال ها پیش در مناجات روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان،* خطاب به ابوذر می نویسد: “…هان ای ابوذر خوب، تو مگر چه گفتی و چه کردی که تو را به این ورطه ی بلا تبعید کرده اند؟ تو نه از اشراف بودی، نه سپاه داشتی و نه زور؛ تو اساساً جز زبانت که سرخ و صریح بود و از ایمانت گرما می گرفت، هیچ نداشتی. تو ای ابوذر خوب، نه وامدار کسی بودی و نه انتظار داشتی مردمان به خاطر سالها مجاهدت و یاوری پیامبر خدا، مطیع و دست به سینه ی تو باشند. نه بابت سالها خون دل خوردن و شمشیر زدن و پاک بودن و گرسنگی کشیدن از کسی طلبکار بودی و نه ایمانت را از سر راه آورده بودی که اجازه بدهی نوکیسه ها و ازراه رسیده ها و سراسیمگان، هرکس که می خواهند باشند، به اسم اینکه حالا منصبی یافته اند و موقعیتی به دست آورده اند، پوست از تن دین خدا بکنند و هیچ از او به جا نگذارند…”

برخی از فعالان حقوق بشر احضار خانواده این روزنامه نگار و فیلمساز زندانی را با نامه سرگشاده همسر وی خطاب به مردم ایران مرتبط می دانند.

محمد نوری زاد، از تاریخ ۲۹ آذر تا به امروز در بازداشت به سر می برد و تاکنون هیچ گونه تماس تلفنی یا حضوری با خانواده اش نداشته است.

این روزنامه نگار ،مستند ساز و کارگردان تلویزیون که با یک تماس تلفنی به دادسرا احضار شده بود به اتهام توهین به مسئولین و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی در تاریخ ۲۹ آذرماه بازداشت شد.او که از منتقدین دولت احمدی نژاد است در آخرین یادداشتی که در وبلاگ شخصی خود نوشت از صادق لاریجانی ،رییس قوه قضاییه انتقاد کرده بود.Share This Post

درباره محمد نوری زاد

با کمی فاصله از تهران، در روستای یوسف آباد صیرفی شهریار به دنیا آمدم. در تهران به تحصیل ادامه دادم. ابتدایی، دبیرستان، دانشگاه. انقلاب فرهنگی که دانشگاهها را به تعطیلی کشاند، ابتدا به آموزش و پرورش رفتم و سپس در سال 1359 به جهاد سازندگی پیوستم. آشنایی من با شهید آوینی از همین سال شروع شد. علاوه بر فعالیت های اصلی ام در جهاد وزارت نیرو، شدم مجری برنامه های تلویزیونی جهاد سازندگی. که به مناطق محروم کشور سفر می کردم و برنامه های تلویزیونی تهیه می کردم. طوری که شدم متخصص استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان. در تابستان سال 1361 تهران را رها کردم و با خانواده ی کوچکم کوچیدم به منطقه ی محروم بشاگرد. به کوهستانی درهم فشرده و داغ و بی آب و علف در آنسوی بندرعباس و میناب. سال 1364 به تهران بازآمدم. درحالی که مجری برنامه های روایت فتح بودم به مناطق جنگی می رفتم و از مناطق عملیاتی گزارش تهیه می کردم. بعد از جنگ به مستند سازی روی بردم. و بعد به داستانی و سینمایی. از میان مستندهای متنوع آن سالهای دور، مجموعه ی “روی خط مرز” و از سریالهای داستانی: پروانه ها می نویسند، چهل سرباز، و از فیلمهای سینمایی: انتظار، شاهزاده ی ایرانی، پرچم های قلعه ی کاوه را می شود نام برد. پانزده جلدی نیز کتاب نوشته ام. عمدتاً داستان و نقد و مقاله های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی. حوادث خونین سال 88 بساط فکری مرا درهم کوفت. در آذرماه همان سال بخاطر سه نامه ی انتقادی به رهبر و یک نامه ی انتقادی به رییس قوه ی قضاییه زندانی شدم. یک سال و نیم بعد از زندان آزاد شدم. اکنون ممنوع الخروجم. و نانوشته: برکنار از فعالیت حرفه ای ام.

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

73 queries in 1794 seconds.