سر تیتر خبرها

نامه جمعی از خانواده‌های زندانیان سیاسی خطاب به رئیس قوه قضائیه

به گزارش تحول سبز، در بخشی از این نامه آمده است: ما هنوز دلمان نمی‌خواهد باور کنیم مصائب و مظالمی که بر ما می‌گذرد با اطلاع و استحضار مقامات قضائی کشور اسلامی‌مان است. مسئولان دستگاه قضایی که میزان و ترازوی عدالت، نشانه شان است و نام مولای متقیان برزبان دارند و باید عدل علوی سیره جاری‌شان باشد…

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلّت بفنائک
حضرت آیة الله صادق آملی لاریجانی
رئیس محترم قوه قضائیه
سلام علیکم

در آستانه ماه محرم الحرام با دل هایی سرشار از اندوه مصیبت و عزای حسین (ع)سرور آزادگان عالم که عزیزان دربندمان جمله از شاگردان مکتب اویند، با فرض این که حضرت عالی از بعضی ستم ها که بر زندانیان بی گناه و خانواده های مظلومشان می گذرد بی اطلاعید، بر آن شدیم تا مستقیما مرقومه ای را خدمت شما ارسال نماییم و در ضمن آن به اطلاع شما که رئیس قوه مستقل قضائیه و قاضی القضات کشور اسلامیمان هستید برسانیم که عزیزان ما ماه هاست که امکان تماس تلفنی با خانواده هایشان را ندارند و ما و آنان ماه هاست که از ملاقات حضوری بی بهره ایم.

جناب آقای لاریجانی

ما هنوز دلمان نمی خواهد باور کنیم مصائب و مظالمی که بر ما می گذرد با اطلاع و استحضار مقامات قضائی کشور اسلامیمان است. مسئولین دستگاه قضایی که میزان و ترازوی عدالت، نشانه شان است و نام مولای متقیان برزبان دارند و باید عدل علوی سیره جاری شان باشد.

باور نداریم آن چه بر ما و عزیزانمان می گذرد با دستور که نه حتی با اطلاع شما باشد و لذا از طریق این نامه خواستیم اعلام کنیم که حتی اگر همکاران شما، عزیزان دربندمان را علیرغم واقعیت روشن و آشکار، مجرم می دانند، خانواده هایشان باید از حقوق اولیه شان که اطلاع از وضعیت آزادگان دربند و گفتگوی تلفنی و ملاقات حضور با آنان است، برخوردار باشند. مگر این که قوانین جدید تصویب شده باشد که این حق طبیعی و شرعی و انسانی را از آنان سلب می کند و ما و وکلایمان و قاطبه مردم ایران از آن بی اطلاعیم!

خواهشمند است دستور فرمائید در اسرع وقت این حقوق ضایع شده به ما مسترد گردد تا بیش از این رفتارهای ناپسندی که خشم خداوندگار را از ستم بندگانش نسبت به مظلومان برمی انگیزد، موجب تضعیف نظام اسلامی که ثمره خون شهیدان و پایداری این ملت عزیز است، نشود و امکان سوء استفاده دشمنان این آب و خاک مهیا نگردد. بی شک این گونه قانون شکنی ها و پایمال کردن حقوق طبیعی و انسانی زندانیان سیاسی و خانواده هایشان نه تنها سودی برای هیچ کس حتی اقتدارگرایان حکومت یافته در پی ندارد، بلکه لطمات جدی بر اساس نظام خواهد زد.

جناب قاضی القضات

یادآور می شود که پدر و مادران پیر برخی از زندانیان توان تحمل سختی های ملاقات کابینی را ندارند و تنها گوش به زنگ تماسی از جانب عزیزانشان می باشند و کودکان خردسال این عزیزان نیز نه می توانند و نه به صلاح است که در چنین میعادگاه نامبارکی برای دیدار پدر حضور یابند و لذا تماس تلفنی مظلومان دربند امری واجب است که ماه هاست از آنان و خانواده هایشان دریغ شده است. ملاقات های حضوری نیز در حالی که انتظار همه ما آزادی عاجلانه عزیزان دربند است، تنها مرهمی است بر درد هجران و فراق دیده این عزیزان که موجب اندک تسلایی برای آنان خواهد بود. اینک که از این ظلم آشکار در حق فرزندان پاک و دلسوز و خدوم ایران اسلامی آگاه شده اید، خواهشمند است علت این همه مضایقه و عسرتی را که بر ما و عزیزانمان تحمیل شده، اعلام فرموده استمرار ظلم را مانع شوید که ضرر را از هرکجا که جلوگیر شوید منفعت است و خداوند به امور بندگان بصیر و آگاه است.

با آرزوی توفیق

۱۳/۹/۱۳۸۹
فاطمه ملکی (محمد نوری زاد)
فاطمه آدینه وند (عبدالله مومنی)
رضا خندان (نسرین ستوده)
اعظم افشاریان (نازنین خسروانی)
مریم شفیعی (عماد بهاور)
ژیلا بنی یعقوب (بهمن احمدی امویی)
مهناز اصغرزاده (محسن امین زاده)
ناهید کرمانشاهی (هنگامه شهیدی)
محمدرضا تاجیک (عبدالرضا تاجیک)
فخرالسادات محتشمی پور (سید مصطفی تاجزاده)
عادله صمیمی (کیوان صمیمی)
عاطفه خلفی (حسن اسدی زیدآبادی)
امین احمدیان (بهاره هدایت)
و سایر خانواده محروم از حقوق حداقلی

Share This Post

درباره محمد نوری زاد

با کمی فاصله از تهران، در روستای یوسف آباد صیرفی شهریار به دنیا آمدم. در تهران به تحصیل ادامه دادم. ابتدایی، دبیرستان، دانشگاه. انقلاب فرهنگی که دانشگاهها را به تعطیلی کشاند، ابتدا به آموزش و پرورش رفتم و سپس در سال 1359 به جهاد سازندگی پیوستم. آشنایی من با شهید آوینی از همین سال شروع شد. علاوه بر فعالیت های اصلی ام در جهاد وزارت نیرو، شدم مجری برنامه های تلویزیونی جهاد سازندگی. که به مناطق محروم کشور سفر می کردم و برنامه های تلویزیونی تهیه می کردم. طوری که شدم متخصص استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان. در تابستان سال 1361 تهران را رها کردم و با خانواده ی کوچکم کوچیدم به منطقه ی محروم بشاگرد. به کوهستانی درهم فشرده و داغ و بی آب و علف در آنسوی بندرعباس و میناب. سال 1364 به تهران بازآمدم. درحالی که مجری برنامه های روایت فتح بودم به مناطق جنگی می رفتم و از مناطق عملیاتی گزارش تهیه می کردم. بعد از جنگ به مستند سازی روی بردم. و بعد به داستانی و سینمایی. از میان مستندهای متنوع آن سالهای دور، مجموعه ی “روی خط مرز” و از سریالهای داستانی: پروانه ها می نویسند، چهل سرباز، و از فیلمهای سینمایی: انتظار، شاهزاده ی ایرانی، پرچم های قلعه ی کاوه را می شود نام برد. پانزده جلدی نیز کتاب نوشته ام. عمدتاً داستان و نقد و مقاله های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی. حوادث خونین سال 88 بساط فکری مرا درهم کوفت. در آذرماه همان سال بخاطر سه نامه ی انتقادی به رهبر و یک نامه ی انتقادی به رییس قوه ی قضاییه زندانی شدم. یک سال و نیم بعد از زندان آزاد شدم. اکنون ممنوع الخروجم. و نانوشته: برکنار از فعالیت حرفه ای ام.

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

68 queries in 0917 seconds.