سر تیتر خبرها

در دیدار با سید محمد خاتمی ، بی توجهی به وضعیت وخیم سلامت زندانیان و ندادن مرخصی به آنان مطرح شد.

یادداشت محمد نوری زاد که از سلسله یادداشت های گل ها و سیم خاردارها و خطاب به سید محمد خاتمی بود، توسط دختر این زندانی سیاسی قرائت شد….

جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی در دیدار با سید محمد خاتمی، چندین مورد از نمونه های نقض آشکار قانون و تضییع حقوق زندانیان را بازگو کردند.

به گزارش کلمه، روز سه شنبه تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی با حضور در دفتر سید محمد خاتمی رئیس جمهور سابق کشورمان با وی دیدار و گفت‌و‌گو کردند. این خانواده ها عید غدیر را به رئیس مرکز گفت‌و‌گوی تمدن ها تبریک گفته و هر یک به اختصار در مورد وضعیت عزیز دربند خود سخن گفتند.

در این جلسه همسران شاکیان از سردار مشفق و کودتاگران نظامی، از عدم رسیدگی به شکایت همسرانشان و بازداشت آنان بدون هیچ گونه جرمی حتی در حد اخلال در ترافیک! به شدت انتقاد کردند و خواستند که رسیدگی به این شکایت باید مورد تأکید همه دلسوزان قرار گیرد.

همسر و مادر ساجده کیانوش راد نیز در ادامه گزارشی از یورش هم زمان به منزل او و پدرش و بدرفتاری های اعمال شده و بازداشت او که مدتی است از پادرد شدیدی رنج می برد، ارائه دادند و بابت بی اطلاعی از او ابراز نگرانی کردند.

ناامنی های اخیر و یورش به خانه جوانان اصلاح طلب و ادامه روش ها و شیوه های غلط گذشته توسط مقامات امنیتی و قضائی از دیگر مواردی بود که خانواده ها نسبت به آن به شدت ابراز نگرانی کردند.

در این دیدار خانواده های زندانیان سیاسی همچنین از مواردی همچون نادیده گرفتن حقوق زندانیان توسط مقامات امنیتی که متاسفانه بر قوه قضائیه و مقامات قضائی سیطره دارند، شامل تماس تلفنی، ملاقات حضوری، مرخصی، امکانات بهداشتی و پزشکی تخصصی و غیره، بداخلاقی و بدرفتاری با برخی خانواده ها و نیز خود زندانیان و اعمال بعضی تنبیهات براثر کینه توزی، از جمله انفرادی و انتقال به دیگر زندان ها که پس از موارد قبلی اخیراً در مورد آقای کیوان صمیمی اعمال شده است)، ابراز شکایت کردند.

آنها همچنین از بی توجهی به شکایاتی که تعدادی از زندانیان مورد شکنجه قرار گرفته، داشته اند و تشدید فشارها و محدودیت ها بر روی آنان و خانواده هایشان، صدور احکام سنگین و غیرمتعارف و عجیب (مانند حکم ده سال زندان عماد بهاور و سی سال محرومیت از تحصیل ژیلا بنی یعقوب و احکام اعضای ادوار تحکیم و دانشجویان و روزنامه نگاران واحکام فله ای فعالان سیاسی) در قرنطینه نگاه داشتن طولانی مدت و دور نگه داشتن از سایر زندانیان سیاسی ( مورد آقای تاج زاده و نوری زاد) در انفرادی نگاه داشتن حتی پس از تشکیل دادگاه (مورد خانم ستوده) به شدت انتقاد کردند.

خانواده‌های زندانیان سیاسی همچنین به مشکلات دیگری از جمله شرایط سخت و ناگوار بند ۲۰۹ و عدم تشکیل دادگاه برای بعضی زندانیان این بند، شرایط سخت و تبعیض آمیز برای زنان زندانی سیاسی، شرایط سخت زندانیان تبعید شده به زندان های شهرهای دیگر، عدم اعمال تخفیف مجازات برای بعضی زندانیانی که از آنان خواسته بود تا عفو بنویسند به بهانه کم رنگ بودن میزان ابراز ندامت در آن، بی توجهی به وضعیت وخیم سلامت بعضی زندانیان و ندادن مرخصی به آنان (مانند آقای صفایی، سحرخیز، یزدی، تاجزاده، نوری زاد، میردامادی، کرمی، محمودیان، سلیمانی، مومنی، هنگامه شهیدی، خسروانی و دیگران) فشار بر خانواده ها برای شرکت در جلسات قرآن و دعای هفتگی شان، رسیدگی به مشکلات معیشتی برخی از آنان توسط خیرخواهان همراه و نیز برای اطلاع رسانی هایشان نسبت به رفتار غیرقانونی و عدم رعایت حقوق آنان، اشاره کردند.

در ادامه این دیدار، آقای خاتمی هم با تبریک عید غدیر خم به حاضرین، در ارتباط با رابطه غدیر و انقلاب اسلامی و نیز شرایط موجود کشورمان مطالبی ایراد کرد که مشروح آن به زودی منتشر خواهد شد.

در پایان دیدار خاتمی با خانواده های زندانیان سیاسی هم، یادداشت محمد نوری زاد که از سلسله یادداشت های گل ها و سیم خاردارها و خطاب به سید محمد خاتمی بود، توسط دختر این زندانی سیاسی قرائت شد.

Share This Post

درباره محمد نوری زاد

با کمی فاصله از تهران، در روستای یوسف آباد صیرفی شهریار به دنیا آمدم. در تهران به تحصیل ادامه دادم. ابتدایی، دبیرستان، دانشگاه. انقلاب فرهنگی که دانشگاهها را به تعطیلی کشاند، ابتدا به آموزش و پرورش رفتم و سپس در سال 1359 به جهاد سازندگی پیوستم. آشنایی من با شهید آوینی از همین سال شروع شد. علاوه بر فعالیت های اصلی ام در جهاد وزارت نیرو، شدم مجری برنامه های تلویزیونی جهاد سازندگی. که به مناطق محروم کشور سفر می کردم و برنامه های تلویزیونی تهیه می کردم. طوری که شدم متخصص استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان. در تابستان سال 1361 تهران را رها کردم و با خانواده ی کوچکم کوچیدم به منطقه ی محروم بشاگرد. به کوهستانی درهم فشرده و داغ و بی آب و علف در آنسوی بندرعباس و میناب. سال 1364 به تهران بازآمدم. درحالی که مجری برنامه های روایت فتح بودم به مناطق جنگی می رفتم و از مناطق عملیاتی گزارش تهیه می کردم. بعد از جنگ به مستند سازی روی بردم. و بعد به داستانی و سینمایی. از میان مستندهای متنوع آن سالهای دور، مجموعه ی “روی خط مرز” و از سریالهای داستانی: پروانه ها می نویسند، چهل سرباز، و از فیلمهای سینمایی: انتظار، شاهزاده ی ایرانی، پرچم های قلعه ی کاوه را می شود نام برد. پانزده جلدی نیز کتاب نوشته ام. عمدتاً داستان و نقد و مقاله های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی. حوادث خونین سال 88 بساط فکری مرا درهم کوفت. در آذرماه همان سال بخاطر سه نامه ی انتقادی به رهبر و یک نامه ی انتقادی به رییس قوه ی قضاییه زندانی شدم. یک سال و نیم بعد از زندان آزاد شدم. اکنون ممنوع الخروجم. و نانوشته: برکنار از فعالیت حرفه ای ام.

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

68 queries in 0820 seconds.