سر تیتر خبرها

دیدار عبدالله نوری با محمد نوری زاد

عبدالله نوری با حضور در منزل محمد نوری زاد با وی دیداروگفتگو کرد.
در این دیدار نوری زاد با بیان آخرین وضعیت پرونده قضائیه خود به ذکر خاطراتی از روز ها و ماه های زندان خود پرداخت، وی به دغدغه های فراوان خود در خصوص حضور افراد پاک، فرهیخته و عموما با تحصیلات عالی در زندان با اتهامات سیاسی اندک شبیه نوشتن مقاله ای یا مطلبی انتقادی و …اشاره کرد.
عبداالله نوری نیزدر این دیداربا تقدیر و سپاس از روشنگری،استقامت و پایمردی محمد نوری زاد از حضور وی در کنار خانواده ابراز خرسندی کرد و برای آزادی تمام زندانیان بی گناه دعا کرد.
دراین دیدارعلی حکمت،جواد مظفر،غلامحسین کرباسچی ،محمد منهاج، امین سازگارنژاد،محسن امین زاده ومرتضی مبلغ نیز حضور داشتند.

تصاویر این دیدار در

Share This Post

درباره محمد نوری زاد

با کمی فاصله از تهران، در روستای یوسف آباد صیرفی شهریار به دنیا آمدم. در تهران به تحصیل ادامه دادم. ابتدایی، دبیرستان، دانشگاه. انقلاب فرهنگی که دانشگاهها را به تعطیلی کشاند، ابتدا به آموزش و پرورش رفتم و سپس در سال 1359 به جهاد سازندگی پیوستم. آشنایی من با شهید آوینی از همین سال شروع شد. علاوه بر فعالیت های اصلی ام در جهاد وزارت نیرو، شدم مجری برنامه های تلویزیونی جهاد سازندگی. که به مناطق محروم کشور سفر می کردم و برنامه های تلویزیونی تهیه می کردم. طوری که شدم متخصص استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان. در تابستان سال 1361 تهران را رها کردم و با خانواده ی کوچکم کوچیدم به منطقه ی محروم بشاگرد. به کوهستانی درهم فشرده و داغ و بی آب و علف در آنسوی بندرعباس و میناب. سال 1364 به تهران بازآمدم. درحالی که مجری برنامه های روایت فتح بودم به مناطق جنگی می رفتم و از مناطق عملیاتی گزارش تهیه می کردم. بعد از جنگ به مستند سازی روی بردم. و بعد به داستانی و سینمایی. از میان مستندهای متنوع آن سالهای دور، مجموعه ی “روی خط مرز” و از سریالهای داستانی: پروانه ها می نویسند، چهل سرباز، و از فیلمهای سینمایی: انتظار، شاهزاده ی ایرانی، پرچم های قلعه ی کاوه را می شود نام برد. پانزده جلدی نیز کتاب نوشته ام. عمدتاً داستان و نقد و مقاله های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی. حوادث خونین سال 88 بساط فکری مرا درهم کوفت. در آذرماه همان سال بخاطر سه نامه ی انتقادی به رهبر و یک نامه ی انتقادی به رییس قوه ی قضاییه زندانی شدم. یک سال و نیم بعد از زندان آزاد شدم. اکنون ممنوع الخروجم. و نانوشته: برکنار از فعالیت حرفه ای ام.

3 نظر

  1. پاسخ به سعید مشفق

    آقا سعید داری تند می ری. میگن شک مقدمه یقینه. به امام مطلقه فقیه معصومی که برای خودت ساختی هم شک کن، اونوقت اگه یقین کردی اون ارزش داره.
    در مکتب مولای متقیان او و دزد یهودی در یک محضر دادگاه در کنار هم و مساوی می نشینند. آیا برای امام معصوم تو نیز این صحت دارد؟؟؟؟ خدا عاقبت شما را هم ختم به خیر کند برادر محترم.

     
  2. اين تفکّر که همه غير از ما کافرند متعلّق به خوارج است

     
  3. اللهم جعل عواقب امورنا خیرا…کی فکر می کرد عاقبت شما،همنشینی با دشمنان قسم خورده رهبر و انقلاب و شهدا بشه…خدا عاقبت همه رو به خیر کنه

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

72 queries in 0850 seconds.