سر تیتر خبرها

فایل صوتی نامه ی نهم به رهبری با صدای محمد نوری زاد

برای این که : مخاطب خود را مگر با صدای خودم به شنودن سخنانم مجاب کنم. او ، صدای مرا خوب می شناسد…

شاید بپرسید من چرا با صدای خودم نامه ی نهم را منتشر کرده ام؟ برای این که : از سطح کاغذ بیرون زده باشم و به عرصه ی صدا که او را مرگ نیست پای گذارده باشم. مگرنه این که : این صداست که می ماند؟
برای این که: مخاطب خود را مگر با صدای خودم به شنودن سخنانم مجاب کنم. او ، صدای مرا خوب می شناسد.
برای این که: شما اگر حوصله خوانش نامه ی مفصل مرا ندارید ، آن را درحین کار یا سفر یا رانندگی با صدای خود من بشنوید و با من در این اعتراض بزرگ
همراه شوید.
وبرای این که : به مخاطب خود بگویم : این همه مهربانی را از نوشته و صدای من نوش جان کن که اگر به این همه هشدار توجهی نکنی ای بسا دیر شود و کارها از محور خویش بدر روند.

وبرای این که : به مخاطب خود بگویم : این همه مهربانی را از نوشته و صدای من نوش جان کن که اگر به این همه هشدار توجهی نکنی ای بسا دیر شود و کارها از محور خویش بدر روند.

من فایل های صوتی دیگری نیز دارم که درکوتاه مدت تقدیم شما خواهد شد.

یکی : سیدعلی بشنو! (Download demo) و دیگری: گوش کن سردار! (Download demo)

به امید همین روزهایی که این همه خیرخواهی فهم شود. پیش از آنکه راه بر هر پوزش خواهی بسته آید. این شما و این صدای من در نامه ی نهم محمد نوری زاد به رهبر جمهوری  اسلامی ایران

مطالب مرتبط:

نامه ی نهم محمد نوری زاد به رهبر جمهوری اسلامی ایران

پوزش محمد نوری زاد از رهبر انقلاب

هشتمین نامه ی محمد نوری زاد به رهبر

متن استفتائات محمد نوری ­زاد از رهبر جمهوری اسلامی

هفتمین نامه ی محمدنوری زاد به رهبر+Translated into English

نامه پنجم محمد نوری زاد از اوین به رهبری

نامه چهارم محمد نوری زاد از زندان اوین به رهبری جمهوری اسلامی

نامه سوم محمد نوری زاد به رهبر انقلاب

نامه دوم محمد نوری زاد به رهبر جمهوری اسلامی ایران

نامه سرگشوده محمد نوری زاد به رهبرجمهوری اسلامی ایران(۱)

.

.

.Share This Post

درباره محمد نوری زاد

با کمی فاصله از تهران، در روستای یوسف آباد صیرفی شهریار به دنیا آمدم. در تهران به تحصیل ادامه دادم. ابتدایی، دبیرستان، دانشگاه. انقلاب فرهنگی که دانشگاهها را به تعطیلی کشاند، ابتدا به آموزش و پرورش رفتم و سپس در سال 1359 به جهاد سازندگی پیوستم. آشنایی من با شهید آوینی از همین سال شروع شد. علاوه بر فعالیت های اصلی ام در جهاد وزارت نیرو، شدم مجری برنامه های تلویزیونی جهاد سازندگی. که به مناطق محروم کشور سفر می کردم و برنامه های تلویزیونی تهیه می کردم. طوری که شدم متخصص استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان. در تابستان سال 1361 تهران را رها کردم و با خانواده ی کوچکم کوچیدم به منطقه ی محروم بشاگرد. به کوهستانی درهم فشرده و داغ و بی آب و علف در آنسوی بندرعباس و میناب. سال 1364 به تهران بازآمدم. درحالی که مجری برنامه های روایت فتح بودم به مناطق جنگی می رفتم و از مناطق عملیاتی گزارش تهیه می کردم. بعد از جنگ به مستند سازی روی بردم. و بعد به داستانی و سینمایی. از میان مستندهای متنوع آن سالهای دور، مجموعه ی “روی خط مرز” و از سریالهای داستانی: پروانه ها می نویسند، چهل سرباز، و از فیلمهای سینمایی: انتظار، شاهزاده ی ایرانی، پرچم های قلعه ی کاوه را می شود نام برد. پانزده جلدی نیز کتاب نوشته ام. عمدتاً داستان و نقد و مقاله های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی. حوادث خونین سال 88 بساط فکری مرا درهم کوفت. در آذرماه همان سال بخاطر سه نامه ی انتقادی به رهبر و یک نامه ی انتقادی به رییس قوه ی قضاییه زندانی شدم. یک سال و نیم بعد از زندان آزاد شدم. اکنون ممنوع الخروجم. و نانوشته: برکنار از فعالیت حرفه ای ام.

14 نظر

  1. سلام
    خواهش مي کنم بقيه نامه ها را هم از اول تا هشتم و همچنين نامه به سيد حسن خميني را با صداي خود بخوانيد
    خدا خيرتان بدهد مايه دلگرمي مومنين سبز انديش هستيد

     
  2. آزاد آزاده (ع. خ.)

    لینک معرفی و دانلود متن کامل کتاب “نجواهای نجیبانه: نقد نظام جمهوری اسلامی ایران و رهبران آن (نامه‌ها، نوشتارها، گفتارها)” (کتابی در 1326 صفحه مشتمل بر همه نامه‌های انتقادی خطاب به آقایان خمینی، خامنه‌ای و بسیاری مطالب خواندنی تاریخی دیگر)
    http://news.gooya.com/politics/archives/2011/08/126853.php

     
  3. الله اکبر به این نفس حق

     
  4. با سلام خدمت جناب نوریزاد عزیز
    میرحسین در نبود شما و باقی زندانیان به خانواده ها سر میزد و بعضا عکسهای این دیدارها منتشر میشد. از شما تقاضا دارم به جای سرزنش و بیدار کردن خفتگان و جباران که کاری بیهوده است با سرکشی به فرزندان میرحسین و باقی اسیران راه میرحسین را ادامه دهید.

     
  5. بسیار زیبا بود ، توازن ، اقتدار تفکری ، و روان نوازشی درش به گوش مینشست ، و اغازگر اثر جاودانی بتهون هم به او زیر رنگ در خور توجهی بخشیده بود.سپاس عزیز.پیروز و سرفراز باشید . V

     
  6. جناب آقای نوری زاد شاید بد نبود در نامه خود به رهبری به ایشان می گفتید که بجای تکیه بر ذرات اتم باید به قدرت ایمان آحاد مردم تکیه داشت ، ای کاش می گفتید که اتم با قدرت فراوان خود نمی تواند در همه جا بکار بیاید و مثلن نمی تواند مشکلات مادی و فرهنگی مردمان را راه گشا باشد ، اما ایمان مردم می تواند هر مشکلی را راه گشا باشد . ای کاش به ایشان می فرمودید که اتم کور است و دوست و دشمن را با هم نابود میکند ، ای کاش به ایشان می فرمودید که ماشین اتم به هر کسی که بر آن سوار است ، سواری میدهد اما ایمان و دلبستگی مردم فقط در گرو کسی است که از او محبتی ببیند و از دستی به دست دیگر نمی چرخد . ای کاش به ایشان یادآوری میکردید که این اتم که ایشان به بهای بدست آوردن آن به یک ملت پشت کرده است ، آش دهان سوزی نیست که بتواند به فرض محال بعد از دست یابی به آن ، آنهم به بهای نابودی یک ملت و یک سرزمین ، نمی تواند هر مشکلی را حل نماید ، نمی تواند فسادی را که بند بند حاکمان را آلوده کرده پاک کند ، نمی تواند نفرتی را که در دل مردم از ظلم و بیداد جا گرفته بزداید ، نمی تواند علم و دانش و معرفت رخت بسته از فضای علمی را به دانشگاه بازگرداند ، نمی تواند خونهای ریخته شده و لاله های خفته در خاک را بیدار کند ، نمی تواند حتی ذره ای به طول عمر ولایت ایشان بیفزاید . ای کاش به ایشان میگفتید که در این دوران کهنسالی که بیش آن سپری شده و لختی از آن باقی نمانده ، اتم نمی تواند نام نیکی از ایشان بجای بگذارد .

    سوال ما این است : این بهای سنگین برای چیست ؟ اگر ایشان آن شجاعتی را که شما از ایشان می طلبید ندارند ، لااقل شجاعت داشته باشند و به ما بگویند که این بها را برای کدام بهشت باید پرداخت کنیم؟ آن کدام مدینه فاضله ایست که ایشان می بینند و میلیونها نفر دیگر نمی بینند ؟ به ما بگویند شاید که ما هم همراه و همقدم ایشان شدیم . شاید ما نیز نفع خود را در آن چشم انداز دیدیم و امروز را با صبوری بیشتری سپری کردیم . بی شک درآن آینده اصلن نفعی برای مردم دیده نشده است ، اگر این چنین بود حتمن به ما می گفتند .

    ای کاش ایشان میفهمیدند که این مگسان دور شیرینی تمام آبروی ایشان را وجه المعامله منافع خود نموده اند . همه غنایم را برده و از ولایت و رهبری چیزی جز چهره یک حاکم مستبد برجای نگذاشته اند . اگر رهبرما از ابتدا مستبد ودیکتاتوربود پس چرا در سالیان گذشته اینچنین نکرد ؟ چگونه شد که به یکباره این تحول در او بوجود آمد ؟ اگر رهبر ما برای خود خواسته بود چرا پیش از این نخواسته بود ؟ اگر منافعی را می جست این منفعت برای کسب کدام لذت بود ؟ چه لذتی برای مرد کهنسالی که به قول خود آفتاب لب بام است باقی مانده است ؟ کدام مال و مکنت و کدام جایگاه مانده بود که تصرفش برای ایشان غیر ممکن بود و در پی آن بود که آن را کسب کند ؟

    به گمان من آنها که در گوش ایشان ضمضمه کردند که کار را یکسره کن ، راهت را عوض کن ، به مردم خود پشت کن و به خواص نیز به همچنین ، درپی منافع خود بودند . نه برای منفعت مردم و حق ایشان بهایی قایل اند ونه منفعت و آبروی رهبر.

    و حال که رهبر ما اینچنین کرده است باید بداند که سرنوشت و عاقبتش چیست . ایشان باید بداند که اگر از ایشان نام نیک نماند ، فرزندان و خاندان ایشان نیز جایگاهی در بین مردم نخواهند داشت . ایشان باید بدانند که بعد از پشت کردن به مردم باید منتظر هجوم و دست درازی بیگانگان باشند . کدام حاکمی تا کنون توانسته بدون اتکاء به مردم حکمرانی کند که ایشان بتواند ؟ آنها که میگویند میشود و میکنیم ، باید بدانند این یک خواب و خیال بیشتر نیست . هر بیشه گمان مبر که خالی است ، شاید که در آن پلنگ خفته باشد .

    بدانید و خوب بدانند آن ضمضمه گران که این آرمش قبل از طوفان است . تا پیش از طوفان اگر رحمتی شود و گذشتی گردد ، سپاس داشته خواهد شد . گذشت امروز ایشان را به حساب بزگرواری خواهیم گذاشت ، اما فردای معرکه دیگر اینچنین نیست و نخواهد بود .

     
  7. سلام بر نوریزاد عزیز!

    بر شما رحمت خداوندی باد که رسالتی فراخور حال ووضعتان به دوش کشیده اید تا وظیفه ی انسانی بجا آورید !
    بزرگوار صحبت های شما را کاملا” عالمانه ومنصفانه وعادلانه یافتم وبسیار قابل تقدیر واز شما از این بابت کمال تشکر دارم ولی منباب یادآوری به دوستانی که این فایل شما را میشنوند وپیام شما را میگیرند متذکر میشوم که وقتی تمایلات نفسانی از حد تجاوز نمود وشیطنت از حد گذشت وسیاه دلی بالاترین رنگ راگرفت ،رهایی میسر نیست وباید سرنوشت محتوم خود را داشته باشدومکافات عمل رادر دار دنیا وآخرت بکشد همانطور که در مورد یزید شاید بود !

     
  8. سرت سلامت رفیق همنفس، صدای شما دوباره منو یاد روایت فتح انداخت، موفق و سربلند باشی، به امید آزادی و رهایی ایران از استبداد دینی

     
  9. امیدوارم که همیشه سلامت باشی شجاعت چیزی است که از کودکی به ما انسان ها می گویند اما معدودی آن را یاد می گیرند

     
  10. ce book%, Bahman, Khabiri

    با شما هم دین و هم مذهب و هم آیین نیستم اما با شما هم دل هستم. در عین جدایی، همراه هستیم. زنده باشید و استوار استاد نوری زاد

     
  11. فوق العاده بود. تا تاریخ تاریخه این صدا باقی خواهد ماند. همیشه سلامت و دل قوی باشید.

     
  12. عالی بود برادر. عالی بود. مدتی کم خبر بودیم از شما و نگران که چه شد این تیغ برنده حق گوی شجاع. خوشحالم که با دست پر برگشته و نوید دستهای پر تر دارد برایمان. زنده باشی مرد. 

     
  13. ce book%, Babak, Rezania

    عاشق شجاعت شما هستم، آرزو می‌کردم مثل شما زیاد تر بود تو ایران

     
  14. ممنون آقای نوریزاد. از شهامت و تلاش هایتان.

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

72 queries in 0893 seconds.